Iranians History on This Day
روز و ماه خورشيدي و يا ميلادي مورد نظر را انتخاب و كليد مشاهده را فشار دهيد
ميلادي
   خورشيدي

 
15 اوت
 
جستجو:

 
 


 هديه مولف

اين سايت مستقل و بدون كوچكترين وابستگي؛ هديه ناچيز مولف كوچك آن به همه ايرانيان، ايراني تبارها و پارسي زبانان است كه ايشان را از جان عزيزتر دارد ؛ و خدمتي است ميهني و آموزشي كه خدمت به ميهن و هموطنان تكليف و فريضه است كه بايد شريف و خلل ناپذير باشد و در راه انجام تكاليف ميهني نياز به حمايت مادي احدي نبايد باشد، و نخواهد بود. انتخاب موارد براي نگارش و عرضه در سايت نظرشخص مولف است.
 

 










   لينک به اين صفحه  

مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 15 اوت
ايران
بسته شدن شهرِ غار ـ «واردزيا» به تصمیم شاه طهماسب ـ ريشه نام گرجستان که تا آغاز قرن نوزدهم وابسته به ايران بود ـ این کشور در یک نگاه
به تصمیم شاه طهماست یکم (متولد 1514 و متوفي در 1576 ميلادي) كه 52 سال بر ايران سلطنت كرد در 15 آگوست سال 1551 شهر «واردزيا = فردزيه Wardsia = Wardzia» واقع در گرجستان كه در درون كوه ساخته شده است سته شد زيرا كه به صورت يك مركز آموزش كشيش و ترويج مسيحيّت درآمده بود. شاه طهماسب در عین حال خودرا «درویش کامل ـ مُرشد کامل» و پاسدار شیعه اثنی عشری (شیعه دوازده امامی) می خواند.
     اين شهر در قرن دوازدهم میلادی و در پي ترس از هجوم اقوام آلتائیک (مهاجرانِ طوایف ساکن شرق قرقیزستان امروز) ساخته شده و قرن بعد به سبب بيم از حمله مغولان كه وارد جنوب روسيه شده بودند توسعه يافته بود. خانه هاي شهر به صورت آپارتمان هاي چندين طبقه و بعضا 13 طبقه در دل كوه ساخته شده بودند و راه ورودي به اين شهرِ غارمانند، تنها از طريق چاههاي مخفي بود. اين شهرِ اضطراري، زماني گنجايش دهها هزار تَن سكنه را داشت كه در زلزله سال 1283 ميلادي آسيب شديد ديد و از آن پس به مركز آموزش مسيحيت تبديل شد و چون در دوران حكومت صفويان، در قلمرو ايران قرار داشت شاه طهماسب دستور بسته شدن آن را داد تا به صورت يك پايگاه مخفي مخالفان اسلام درنيايد. تعطيل شدن دائمي شهر غار پس از مشاهده تلاش عثماني ها برای سلطه بر بخش هایی از قفقاز صورت گرفت. بقاياي آپارتمان هايِ «غارساخته» اين شهر اينك از نقاط جذب گردشگر به گرجستان است.
     گرجستان نامي است كه امپراتوري ايران در قرون پيش از ميلاد بر اين سرزمين گذارده است. در آن زمان «گُرجان» تلفط مي شد كه بعدا به گرجستان تبديل شد. انگليسي زبانها از قرن ها پیش، اين واژه را که برای آنان به حروف لاتین (نه سیریلیک و الفبای گُرجی) نوشته می شد «جورجيا» تلفظ مي کنند. امپراتوري روم و يونانيان باستان، شرق اين منطقه (گرجستان امروز) را «ايبريا» و غرب آن را «كلخيا» مي گفتند. گرجيان سرزمين خودرا «کارت ولبی» مي خوانند. اين سرزمين تا 22 دسامبر سال 1800 (زمان تزار پُل يكم) تحت الحمايه و عمدتا وابسته به ايران بود. آخرين رئيس کشور ايران که به تفليس رفت، آغامحمدخان قاجار در سال 1796 بود. وي در اين ديدار حکمران گرجستان را که متمايل به تزار روسيه شده بود مجازات کرده و خشونت بسيار نشان داده بود. در اواخر دوران صفويه و نيز در دهه هاي نخست سلطنت قاجاريه عادت بر اين بود که شاهزادگان و بزرگان ايران وقت در حرمسراي خود بانوی گرجستاني داشته باشند و به بستگان اين زنان در دربار و دولت مقام دهند. ايران در پي شکست نظامي در نخستين جنگ روسيه و ايران در دهه دوم قرن 19، طبق قرارداد گلستان از دعاوي خود نسبت به گرجستان صرف نظر کرد و از آن پس گرجستان بخشي از امپراتوري روسيه بود و بعدا تا زمان فروپاشی معمّاگونه شوروی، از اعضای این اتحادیه سوسیالیستی بود و پس از استقلال دارای اختلاف با دولت مسکو.
     جمهوری گرجستان واقع در منطقه معروف به Eurasia که در سال 1991 و در پی فروپاشی شوروی اعلام استقلال کرد دارای سه منطقه خودمختار اوستیای جنوبی (در شمال) و آبخازیا (آبخیز، هم سطح دریا = تاید واتر) و آجارا (ادجارا) بود که در پي جنگ 2008، اوستياي جنوبي و آبخازيا (واقع در ساحل دریای سیاه) عملا از حاکميّت گرجستان خارج شده اند. شهر تفلیس Tbilisi که یک چهارم نفوس گرجستان را در خود جای داده است پایتخت آن کشور است. استالین و بسیاری از مقامات و دیپلمات های شوروی متولّد گرجستان بودند. هواداران روسیه در گرجستانِ 70 هزار کیلومتریِ سه میلیون و هفتصد هزارنفری همچنان شماری چشمگیرند.
    
گوشه اي از بقاياي آپارتمانهايي که در قرن دوازدهم ميلادي در دل کوه ساخته شدند

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
روزي که شاه وقت (پهلوی دوم) در رامسر در انتظار واکنش مصدق بود
شاه وقت (محمدرضا پهلوي) و بانويش ثريا اسفندياري بختياري (متولد 1932) در اين روز (24 امرداد 1332 = 15 آگوست 1953) در رامسر بسر مي بُردند و منتظر واکنش مصدق و تحولات بعدي پس از ابلاغ عزل نخست وزير بودند. يک هواپيما که خلباني آن را خاتمي ـ افسر نيروي هوايي برعهده داشت در فرودگاه آماده بود تا در صورت وزش باد مخالف، شاه با آن از ايران فرار کند.
    شاه سيزدهم آگوست 1953 (22 امرداد 1332) نامه بركناري دكتر مصدق را از نخست وزيري ايران امضاء كرده بود. نامه بركناري دكتر مصدق و نامه انتصاب سرلشكر بازنشسته فضل الله زاهدي به نخست وزيري كه هر دو مغاير قانون اساسي بود، به صورت محرمانه امضاء شده بود و مردم و مقامات دولتي از آن آگاه نبودند. نظام حکومتی ایران در آن زمان، پارلمانی بود.
    نقشه براندازي حکومت دکتر مصدق توسط سرويس هاي اطلاعاتي انگلستان و آمريکا طرح شده و خود شاه هم، زياد از جزئيات آن آگاه نبود. طبق يک تحقيق، گويا شاه را مجبور به امضاي يک کاغذ سفيد کرده و بعدا جملات برکناري مصدق را بالاي آن نوشته بودند و چون شاه ميان (وسط) ورق کاغذ را امضاء کرده بود؛ جملات برکناري تا روي امضاء ادامه يافته بود که مطابق رسم نامه نويسي دربار سلطنتي نبود!.
شاهِ وقت و ثريا در رامسر در امُرداد 1332

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تعرّض به پاوه، واکنش تند ایرانیان به هرگونه تجزیه طلبی ـ اعلامیه آيت الله خمینی به عنوان فرمانده کل قوا ـ مصاحبه آیت الله خامنه ای
24 امُرداد 1358 (15 آگوست 1979 و شش ماه پس از انقلاب) شهر پاوه مورد تعرُض قرارگرفت که روزنامه های تهران به نقل از مقامات دولتی و مردم شهر نوشته بودند که حمله گران افراد مسلح حزب دمکرات کردستان ایران، چریکهای گروه جلال طالبانی (که پس از اشغال نظامی عراق و برکناری دولت حزب بعث، رئیس جمهوری عراق شد و تا جولای 2014 در این مقام بود)، افراد پالیزبان، ضد انقلاب، چریکهای فدایی و برخی گروههای محلی بودند. حمله گران بیش از سه هزار تن گزارش شده بودند. جلال طالبانی شرکت افراد مسلح خودرا با دادن اعلان (آگهی) به روزنامه ها تکذیب کرد. در دو روز نخست، یک جنگنده فانتوم به خلبانی سرگرد محمد نوژه و کمک خلبانی ستوان عبداله بشیری موسوی و یک هلی کوپتر به خلبانی ستوان محمدرضا وجدانی رفسنجانی و ستوان جعفر ملک کلاهی ساقط شدند که بعدا نام سرگرد نوژه بر پایگاه شاهرخی همدان گذارده شد. تلفات غیر نظامیان سنگین گزارش شده بود.
     تعرض به پاوه پس از دو اقدام جدایی طلبانه مسلحانه دیگر ـ در گرگان و خوزستان ـ صورت گرفته بود که به ترتیب به دست دو ژنرال ملّی گرا ـ قره نی و احمد مدنی کرمانی ـ سرکوب شده بودند. تعرض به پاوه و تحریکات دیگر در کردستان و آذربایجان غربی، ایرانیان را به خود آورد و برضد تجزیه طلبی و چپ افراطی (جهان وطنان) متحد ساخت و به خیابانها کشاند.
    آیت الله خمینی پس از دریافت گزارش وضعیت، به ارتش و نیروهای مسلح دیگر 48 ساعت مهلت داد تا تعرّض به پاوه را پایان دهند که چنین شد. وی در اعلامیه ای که صادرکرده بود برای نخستین بار خودرا فرمانده کل قوا (نیروهای مسلح) خوانده و اخطارکرده بود که مجازات تعلّل در سرکوب جدایی طلبان را دادگاه انقلاب تعیین خواهد کرد (اعدام). مصطفی چمران معاون نخست وزیر در امور انقلاب، ژنرال ولی فّلاحی فرمانده نیروی زمینی، نیروی کمکی، واحد چترباز، و لشکر زرهی کرمانشاه به پاوه رفتند. در تهران و شهرهای دیگر دهها هزار مرد خودرا به نام داوطلب رفتن به کردستان و جنگ معرفی کردند و به نوشته مطبوعات اروپایی؛ «ژ ـ 3 به دست و پیکان سوار» در ستونهای بی پایان رهسپار غرب کشور شدند و ماجرا ظرف چهار روز پایان یافت، مهاجمان به سوی مرز عراق و مناطق کوهستانی فرارکردند و ترکیه مرز خودرا بست تا به آنجا وارد نشوند. در زد و خوردهایی که روی داده بود جمعی از مهاجمان کشته، گروهی دستگیر و 11 تن از دستگیرشدگان تقریبا بلافاصله اعدام شدند. برخی از فراریان در سر راه خود در سقز، بیجار و سردشت به اقدام مسلحانه دست زده بودند. کل تلفات (کشته و مجروح) چهارصد تن گزارش شده بود. حزب توده با صدور یک اعلامیه، درخواست حل مسالمت آمیز مسئله کردستان را کرده بود. تا آن روز رفت و آمد به دفتر این حزب (تهران، خیابان 16 آذر) چشمگیر بود که دفعتا قطع شد، زیراکه ملیّون با مفاد اعلامیه این حزب اعلام مخالفت کرده و آن را ضد میهنی خوانده بودند و نویسندگان ملی گرا به ورق زدن تاریخچه این حزب و ازجمله گوش به فرمان مسکو بودنش و حمایت از تجزیه طلبی «پیشه وری» دست زدند. واکنش ایرانیان در امُرداد 1358 که فصلی از تاریخ این ملت شده است تا به امروز از هرگونه اقدام تجزیه طلبانه جلوگیری کرده است.
    آیت الله خامنه ای معاونِ (معاون وقت) دفاع در امور انقلاب 26 امُرداد (17 آگوست 1979 و در جریان مسئله پاوه) در مصاحبه با آژانس پارس که این خبرگزاری از او به نام «استاد سيّد علي خامنه ای» یاد کرده بود با تاکید گفته بود که ایران نیاز به یک نیروی مسلح بسیار مجهز و آماده دارد که دفاعی و هم تعرّضی باشد، ما نباید هیچگاه از دولت های ارتجاعی منطقه، امپریالیسم و صهیونیسم غافل باشیم. (متن اظهارات آيت الله خامنه ای در شماره 27 امُرداد 1358 روزنامه های تهران درج شده بود).
    


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
نماینده مجلس دهم: مدارس دولتی به «حلبی‌آباد» تبدیل شده‌اند و به رغم تأکید قانون اساسی، آموزش و پرورش به سمت نظام پولی و اشرافی می‌رود
فلاحت پیشه
حشمت‌الله فلاحت پیشه نماینده مجلس دهم به خبرگزاری فارس گفت: دلیل عمده طرح استیضاح وزیر آموزش و پرورش، پیش رفتن مدارس به سوی پولی و اشرافی شدن و عدم اجرای بخش هایی از قانون اساسی در این زمینه [اصل 30*] بوده و مردم از این وضعیت ناراضی به نظر می رسند.
    فلاحت پیشه که اظهارات او، 24 اَمُرداد 1395 انتشار یافت گفت: با این روند، کسانی که پول دارند می‌توانند فرزندان خود را در مدارس خوب ثبت‌نام کنند و فرزندان کسانی که پول ندارند، محکوم به این هستند که رقابت تحصیلی خود را از دست بدهند. روز به روز مشاهده می‌کنیم که نظام آموزش و پرورش رایگان، منحصر به افراد کم درآمد می شود و فرزندان این افراد، آیندهِ تحصیلی و شغلی خود را از دست خواهند داد. به عبارت دیگر، با شکل گرفتن نظام طبقاتی آموزشی در جامعه، کسانی که پول دارند، فرصت‌های آینده را برای فرزندان خود تأمین می‌کنند. در بسیاری از محله ها، مدرسه دولتی عملاً یا وجود ندارد و اگر موجود باشد نیز به حدی ضعف‌های آموزشی، تربیتی و فرهنگی در آن ديده مي شود که خانواده‌ها تمایلی به فرستادن فرزندان خود به آن را ندارند.
    فلاحت‌پیشه گفت: مدارس دولتی به حلبی‌آبادهای نظام آموزشی ما تبدیل شده‌اند و فقیرترین افراد جامعه مجبورند فرزندانشان را در این اصطلاحا حلبی آبادها، مشغول به تحصیل کنند.
    این وضعیت، والدین دانش‌آموزان را ناراضی از آموزش و پرورش‌ خواهد کرد. نگرانی آنها نسبت به آینده فرزندانشان و این وضعيت آموزشی است. ما از این بابت نوعی رکود و ایستایی مشاهده می‌کنیم و شور و شوقی که باید وجود داشته باشد، دیده نمی شود. باید توجه داشت که آینده هر کشور در دست آموزش و پرورش است.
    ـ ـ ـ ـ ـ
    * اصل سی ام قانون اساسی جمهوری اسلامی مصوّب 1358: دولت موظف است وسائل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسائل تحصیلات عالی را تا سرحد خودکفایی کشور بطور رایگان گسترش دهد.
    می دانیم که طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، رئیس جمهور مسئول اجرای قانون اساسی و جلوگیری از نقض یک اصل و یا اصول آن است. هر یک از اتباع و نیز بازرسی کل کشور می تواند نقض قانون اساسی را به دادستان کل اعلام کند و رسیدگی قضایی آغاز شود. همچنین کمیسیون اصل 90.
    
    آموزش و پرورش در ایران از سال 1353 تا دو سال پس از انقلاب مطلقا رایگان بود و این رایگان بودن تا اوایل دهه 1370 ادامه داشت.
     باید دانست که سوم دي ماه سال 1321 (24 دسامبر 1942 ميلادي) لايحه قانون تعليمات اجباري به مجلس داده شد. طبق اين لايحه كه تصويب و به صورت قانون به اجرا در آمد؛ تعليمات عمومي در ايران اجباري، رايگان و يكسان بايد باشد. اين قانون، چند سال پيش از تدوين و تصويب اعلاميه جهاني حقوق بشر كه دوره آموزش و پرورش عمومي (دبستان و دبیرستان) را در كشورهاي عضو سازمان ملل اجباري و رايگان توصيه كرده است تصويب شده بود. آموزش رايگان و يكنواخت در ايران از شهريور سال 1353 به تدريج به همه مقاطع تحصيلي تا دكترا تعميم داده شد و مدارس غير دولتي به صورت دولتي درآمدند، ساختمانها و تجهيزات آنها خريداري شد و كاركنان شان با احتساب سوابق كار به استخدام دولت درآمدند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
رهبر جمهوری اسلامی ایران: اقدام قضایی با تخلّف و خطای بزرگ ارزی، بی تدبیری درعرضه سکه و ارز، نظارت مردم، منع مذاکره با آمریکا
آیت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی و انقلاب 22 اَمُرداد 1397 در یک دیدار عمومی با مردم به نوسانات اخیر بازار ارز و سکه و کاهش ارزش پول ملّی اشاره کرد و گفت: در همین قضایای ارز و سکه گفته شد که 18 میلیارد دلار از ارز موجود کشور، آن هم در حالی که برای تهیه ارز مشکل داریم، بر اثر بی تدبیری، به افرادی واگذار شد و برخی، از آن سوء استفاده کردند. این موارد، مشکلات مدیریتی است و ارتباطی با تحریم ها ندارد. وقتی ارز یا سکه به صورت غلط عرضه و تقسیم می‌شود، مشکلات ـ مشکلات جاری ـ به‌وجود می آید، زیرا این قضیه دو طرف دارد، یک طرف آن فردی است که دریافت می کند و طرف دیگر آن کسی است که عرضه می دارد. در این قضیه، همه عمدتا به‌دنبال آن افرادی هستند که ارز یا سکه را گرفته اند در حالی که تقصیر عمده متوجه آن فردی است که ارز یا سکه را با بی تدبیری عرضه کرده است که اقدامات جاری قوه قضاییه در واقع برخورد با کسانی است که با یک تخلّف و خطای بزرگ، زمینه ساز این مسائل و کاهش ارزش پول ملّی [ریال] شده اند.
    آیت الله خامنه ای به کمین گرفتن دشمن برای سوءاستفاده از این خطاها و بی تدبیری ها اشاره کرد و گفت: شمار دشمنان خبیث و رذل ما به دلایل گوناگون، کم نیست، آنان کمین گرفته اند تا همچون مگس بر روی زخم بنشینند و با سوءاستفاده از مشکلات ناشی از خطای برخی افراد، ناکارآمدی نظام و بُن بَست در کشور را القاء کنند تا مردم ناامید شوند.
    رهبر جمهوری اسلامی ایران «نقدینگی عظیم» را یکی از مشکلات اقتصادی کشور و ناشی از سیاست های اشتباه بیان داشت و گفت: همانگونه که قبلا هم خطاب به مسئولان گفتم، باید این نقدینگی به سمت تولید و بخشهای صنعت، کشاورزی و مسکن هدایت شود و اگر چنین کاری انجام شود، نقدینگی که امروز یک تهدید است، به فرصت تبدیل خواهد شد. بار دیگر به مسئولان دولتی سفارش مؤکد می کنم که با برنامه ریزی درست و مشورت با افراد آگاه، راههای سوق دادن نقدینگی به سمت تولید را بیابند.
    آیت الله خامنه ای سپس به موضوع فساد و لزوم مقابله با آن پرداخت و گفت: نامه اخیر رئیس قوه قضاییه یک گام مهم و مثبت برای مقابله با فساد و مفسد است. فساد یک اژدهای هفت سر است که باید با آن به طور کامل و جِدّی مقابله شود، ضمن اینکه وقتی با فساد و مفسد مقابله می شود، قطعاً جیغ و دادهایی از گوشه و کنار بلند می شود که نباید به آنها اعتناء کرد. بیانِ علنی این موضوع [افشاء و علنی کردن مفسد و فساد، جریان محاکمه و انتشار جزئیات] برای این است که همه بدانند، بنای نظام برخورد قاطع و بدون ملاحظه با مفسد است. در نظام اسلامی حتی تعدادِ کمِ افراد فاسد هم زیاد است و باید با آنان قاطعانه برخورد شود. دستگاههای نظارتی وابسته به سازمانهای اطلاعاتی، قوه قضاییه و مجلس باید با قدرت و با چشم باز در میدان باشند و آحاد مردم مؤمن نیز باید با احساس وظیفه، در این خصوص، نقش ایفا کنند.
    آیت الله خامنه ای با تأکید بر اینکه قوای مجریه و مقننه باید راههای فساد را ببندند، اظهارداشت: اگر در همین قضایای ارز و سکه، نظارت و دقّت و پیگیری لازم انجام می گرفت، راههای فساد مسدود می شد.
    رهبر جمهوری اسلامی در این دیدار همچنین گفت که عمده مشکلات اقتصادی جاری مربوط به عملکردها است و اگر عملکردها بهتر و با تدبیرِ کامل و به موقع باشد، تحریم ها تأثیری زیاد نخواهد داشت و می توان مقابل آنها ایستاد. اکثر کارشناسان اقتصادی و بسیاری از مسئولان متفق القول هستند که عامل همه این مشکلات، تحریم ها نیست بلکه ناشی از مسائل درونی و نحوه مدیریت و سیاست گذاری اجرایی است.
    راه حل مشکلات اقتصادی کشور اَعَم از ساختاری و کوتاه مدت شناخته شده است و هدف از درخواست برای تشکیل جلسه مشترک سه قوه، مشترکا یافتن راه حل ها با کمک گرفتن از کارشناسان اَمین است که این کار در حال انجام است.
    «انتقاد» اشکالی ندارد اما نباید مردم را ناامید کرد. گاهی در یک روزنامه یا در یک برنامه تلویزیونی و رادیویی به‌گونه‌ای سخن گفته می شود که گویا همه درها بسته است، در حالی که اینگونه نیست.
    رهبر انقلاب اسلامی در این دیدار به موضوع دیگر پرداخت و گفت: مسئولان کنونی دولت امریکا به گونه ای وقیحانه و بی شرمانه و بی‌ادبانه با دنیا حرف می زنند که انگار حیا را کاملاً از آنها گرفته اند. آنها قبلاً نیز ادب سیاسی و دیپلماتیک را در حرف هایشان رعایت نمی کردند. آنها برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران، به طرح پیشنهاد مذاکره پرداختند. در این بازی، با یک روش پیش پا افتاده و بی ارزش عمل می کنند؛ یک نفرشان می گوید مذاکره بدون پیش شرط و نفر دیگر پیش شرط می گذارد. برخلاف تصوّر شماری در داخل، پیشنهاد آمریکایی‌ها برای مذاکره، موضوع تازه ای نیست و در 40 سال گذشته بارها تکرار شده و با پاسخ منفی ما روبرو. حتی ریگان رئیس جمهوری وقت آمریکا که نسبت به کنونی ها مقتدرتر بود، در قضیه معروف به «مک فارلین»، این مقام را مخفیانه برای مذاکره به تهران فرستاد که پس از 24 ساعت بدون نتیجه بازگشت. آمریکایی‌ها برای مذاکره فرمول خاصی دارند که باید آن را درک کرد. طبق این فرمول، در آغاز کار همه اهداف اصلی را که قبلا برای خود مشخص کرده اند اعلام نمی کنند، اما در طول مذاکرات با دَبه و چانه زنی، همه اهداف را پیگیری می کنند و از این اهداف یک قدم عقب نمی نشینند. آمریکایی ها در مذاکرات، با الفاظ ظاهراً اطمینان‌بخش فقط وعده می دهند اما از طرف مقابل، امتیازات نقد می خواهند و وعده نمی پذیرند. در جریان مذاکره اگر طرف مقابل از دادن امتیاز نقد امتناع کند، آمریکایی‌ها آنچنان هیاهوی تبلیغاتی و رسانه ای در جهان براه می اندازند که معمولاً طرف مقابل کم می آورد و دچار انفعال می شود. آنها پس از مذاکرات نیز به راحتی زیر وعده ها می زنند و به آنها عمل نمی کنند. «برجام» یک نمونه واضح نتیجه مذاکره با امریکا است. "مذاکرات برجام اشتباه بود". البته برخی خطوط قرمز تعیین شدهِ [ما] در آن رعایت نشد. ما فقط وقتی می توانیم وارد بازی خطرناک مذاکره با آمریکا شویم که از لحاظ اقتصادی، سیاسی و فرهنگی به اقتدار مورد نظرمان رسیده باشیم و فشارهای این دولت نتواند در ما تأثیر بگذارد، اما در حال حاضر مذاکره قطعاً به ضرر ما تمام می شود و ممنوع است. امام راحل هم مذاکره با امریکا را تا وقتی که این دولت آدم نشود ممنوع کرده بود ما هم بر همین نکته تأکید می کنیم. اگر هم به فرضِ محال قرار باشد با آمریکایی ها مذاکره ای کنیم قطعاً با دولت فعلی این کشور هرگز مذاکره نخواهیم کرد.
    آیت الله خامنه ای گفت: آنها [دولت آمریکا] می خواهند با جنگ اقتصادی نارضایتی ایجاد کنند تا شاید این نارضایتی به اغتشاش و ناامنی تبدیل شود. ولی با هوشیاری مسئولان و مردم کشور ما، آمریکا در این جنگ اقتصادی هم شکست خواهد خورد.
    ـ ـ ـ ـ ـ
    روزنامه های تهران هرکدام از یک موضوع سخنان رهبر جمهوری اسلامی برای صفحات اولِ شماره های 23 اَمُرداد 1397 خود تیتر انتخاب کرده بودند و رسانه های آمریکا روی منع مذاکرات که همانا ردّ پیشنهاد ترامپ است تکیه کرده بودند و رسانه های سایر کشورها روی فساد ارزی و فروش و خرید 18 میلیارد دلار ارز دولتی به بهای نصف تا یک سوم بازار آزاد!:
    


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
کنوانسیون رژیم حقوقی دریای مازندران و انتقادها
کنوانسیون (موافقت نامه) رژیم حقوقی دریای مازندران که در پی بیش از دو دهه تماس و گفت و گو، نیمه مردادماه 1397در شهر آکتائو (کزاخستان) به امضای سران دولت های روسیه، ایران، آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان رسید، با تردیدها و انتقادهای متعدد مواجه شده است. رئیس جمهور و وزیر امورخارجه جمهوری اسلامی ایران گفته بودند که هنوزهیچ‌گونه توافقی در خصوص حدود دریای مازندران و سهم ایران از آن و منابع آن در میان نیست، اما حشمت‌الله فلاحت‌پیشه، رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی (رئیس وقت)، با تاکید بر اینکه موضوع تعیین رژیم حقوقی دریای مازندران «از مصادیق تعیین حدود مرزی» است، اعلام کرده بود که طبق قانون، هرگونه تغییرات مرزی باید به تصویب مجلس برسد و به همین دلیل، تعیین رژیم حقوقی دریای مازندران نیز به مصوّبه مجلس نیاز دارد.
    منتقدان تأکید دارند که کنوانسیون رژیم حقوقی دریای مازندران (کَسپیان سی) باید شامل همه موارد مربوط به این دریا (دریاچه)، از جمله مرزبندی، ماهی‌گیری، بهر‌ه‌برداری از منابع زیر بستر، تعیین خطوط مبدأ و الزامات نظامی و امنیتی مرتبط با آن باشد. مقام‌های دولتی ایران ازجمله رئیس جمهور و وزیر امور خارجه کابینه او گفته بودند که برخی مسایل از جمله «خطوط مبدأ» و «تحدید حدود»، بستر و زیربستر و سهم هر یک از کشورها در این زمینه ها در کنوانسیون روشن نشده و تعیین آن به آینده واگذار شده است.
    برخی از منتقدین هشدار داده بودند که مبادا، امضایی داده شود که قرارداد ترکمن چای دیگری روی دست ملت ایران گذارده شود که قابل قبول نخواهد بود.
    در این زمینه ه درج اعلامیهِ سازمان هایِ برون مرزیِ حزب پان ایرانیست اکتفا می شود:
    
     "بر پایه دو قرارداد 1921 (قرارداد مودّت) و 1940 (قرارداد تجارت و بحر پیمائی)، قلمرو (مالکیّت) دریای مازندران (دریاچه کاسپیَن) میان ایران و اتحاد جماهیر شوروی به گونه 50 ـ 50 سهم‌گذاری شده است و سهیمه‌یِ 50 درصدی هر یک از دو طرف شامل بَستَر (کَفِ دریا)، زیر بستر، و فضای هوائی این دریاست که البته به صورت مشاع است. هیچ دولت و رئیس دولتی اجازه ندارد دست به مذاکره ای بزند که کوچکترین خدشه به تمامیّت ارضی ایران وارد شود. مصدر تمام امور حاکمیّت، به ویژه آنجا که موضوع تمامیّت ارضی ایران مطرح است، فقط ملّت ایران است و بس [رفراندم]. حاکمیّت دولت در چارچوب قوانین داخلی و بین‌الملل فقط بر پایه حاکمیّت ملّت استوار است و دولت این حاکمیّت را نمایندگی می کند. بنابراین، هرگونه خدشه‌ای که به سهم ایران بر اساس دو قرارداد یاد شده در بالا وارد شود در حکم تجزیه میهن (ایران) است. ".
    
    
سازمان‌های برون مرزی حزب پان ایرانیست

    
13 آگوست 2018 (شنبه 21 اَمُرداد 1397)

    
    
تیتر صفحه اول شماره 24 اَمُرداد 1397 درباره دریای مازندران

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
وزیر 58 ساله کابینه نروژ که با دوست دختر ایرانی 28 ساله اش به ایران رفته بود در آگوست 2018 مجبور به کناره گیری شد!
به گزارش 14 آگوست 2018 رسانه ها ازجمله وبسایت فارسی دویچه وله، Per Sandberg سیاستمدار 58 ساله نروژی که با Bahareh Letnes بیست و هشت ساله دوست دختر ایرانی اش از ایران دیدن کرده بود مجبور به کناره گیری از عضویت کابینه نروژ شد.
    وی وزیر صنعت غذای دریایی (شیلات) در کابینه نروژ بود. پرورش ماهی و آبزی های خوراکی دیگر و صدور آنها، پس از نفت دومین رقم صادرات نروژ را تشکیل می دهند.
     «پِر» از اعضای برجسته حزب پروگرِس progress نروژ است. او قبلا چند دوره از اعضای پارلمان این کشور بود. انتقاد از او که چرا با سِلفون (موبایل) دولتی و بدون اطلاع نخست وزیر به ایران سفر کرده بود باعث کنار رفتن «پِر» از کابینه شد. بهاره که در ایران متولد شده است سال ها پیش با خانواده اش به نروژ مهاجرت کرده و در این کشور زندگی می کند.
    
«پِر» و بهاره

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
موضوعات روز و تیترهای بیست و چهارم اَمُرداد 1397 چند روزنامه تهران:

    


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تيترهاي سه روزنامه تهران، شماره هاي 22 امُرداد 1398

    


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در دنياي داستان نويسي
داستان نگاری که زیر بار ازدواج نرفت ـ دلایل او بر ردّ ازدواج
ادنا فربر Edna Ferber داستان نگار آمریکایی 15 آگوست 1885 به دنیا آمد، 32 داستان، چند مجموعه داستان کوتاه و هفت نمایشنامه نوشت و 16 اپریل 1968 در 83 سالگی درگذشت. عناوین داستانهای مشهور او از این قرار است:
    «شام در ساعت 8»، «بیا و ببر»، «هیچکس در شهر نیست»، «خیلی بزرگ»، «قایق نمایشی»، «قصر یخی»، «در هتل جا نیست» و ....
    «ادنا» که کار قلم را از روزنامه نگاری آغاز کرده بود برنده چند جایزه ادبی ازجمله جایزه پولیتزر شد.
    «ادنا» ازدواج نکرد و در یک مصاحبه گفت که نمی خواسته وارد درد سر شود، دشوار است که دو انسان به تفاهم کامل برسند، نمی خواسته مشکلات خودرا به دیگری که مشکل ندارد منتقل کند و یا اینکه در مشکلات دیگری خودرا شریک کند، می خواسته که آزاده باشد و مسئولیت نداشته باشد، ازدواج یک تکلیف و یا اجبار نیست، استقلال و حاکم بر سرنوشت خود بودن نعمتی است بزرگ، امکانات دنیای امروز فرد را بی نیاز از اتکاء به دیگری کرده است، محصول ازدواج فرزند است و تکلیف، مسئولیت، نگرانی، دلواپسی، رنج و رنجش با فرزند وارد وجود فرد می شود ـ بدون سود و ....
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
نویسنده بی جانشین ایتالیا که مشکلات انسان را در قالب داستان تشریح و توصیف می کرد
Grazia Deledda
گراسیا دلدّا Grazia Deledda نویسنده ایتالیایی و برنده جایزه ادبی نوبل سال 1926 پانزدهم آگوست 1936 در شهر رم درگذشت. وی 27 سپتامبر 1871 در ساردینیا به دنیا آمده بود. هنر بانو گراسیا در این بود که دشواری ها و دردهای انسانهارا کشف و بر می نگاشت تا نه تنها دیگران ـ در طول عمر ـ راه را از چاه تشخیص دهند بلکه دولت (مدیریت جامعه) متوجه مشکل شود و آن را حل کند. او تالیفات متعدد دارد و می گوید که واقعیات زندگی را در قالب داستان، بهتر و آسانتر می توان تشریح و توصیف کرد و لذا کتابهای او نام داستان دارند ولی حقیقت محض هستند. کتاب او تحت عنوان «گل های ساردینیا» شرح مشکلات کشاورزان این منطقه است. داوران انتخاب نویسنده بهتر سال برای دریافت جایزه نوبل ـ نویسنده ای که کار او خدمت به بشریت بوده ـ در توجیه انتخاب خود گفته بودند که گراسیا در توصیف احساس و عواطف انسان بی بدیل بوده و می توان اورا نویسنده ای بی جانشین اعلام کرد. 18 تالیف گراسیا به زبان انگلیسی هم ترجمه شده است.
تمبر پستي بزرگداشت Grazia


    
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
اندرز مهم «دانيل استيل» داستان نگار 800 ميليوني و ردیف اول درباره ازدواج ـ دانیل 5 بار ازدواج ناموفق کرد
دانيل استيل و پشت جلد یک داستان او
14 آگوست (23 اَمُرداد) زادروز داستان نگار بسيار معروف آمريكايي، بانو «دانيل استيل Danielle Steel» است كه در سال 1947 به دنيا آمده است. وي كه يك آلماني ـ پرتغالي تبار است در نيويورك (زادگاه خود) در دبيرستان فرانسويان (ليسِه) تحصيل كرد و به تحصيلات عالي در دانشگاه غيردولتي نيويورك ادامه داد و شايد به جهت دانستن زبان فرانسه باشد که چند ماه از سال را در فرانسه بسر مي برَد.
     دانیل هشت ساله بود که مادرش (متولد پرتغال) طلاق گرفت و از آن پس نزد پدر زندگی کرد و به اصطلاح؛ دخترِ پدر بود و چند سالی راهم با پدرش در فرانسه زندگی کرد.
     پس از دانشگاه، دانیل در یک مجلّه آغاز بکار کرد. سردبیر مجله استعداد اورا در نویسندگی تشخیص داد و تشویق به ادامه کار نوشتن کرد. دانیل به کالیفرنیا نقل مکان کرد و در سانفرانسیسکو، مدتی در یک آژانس آگهی و نیز در یک موسسه روابط عمومی کار کرد و نخستین داستان خود «برویم خانه» را در سال 1973 به توزیع داد. فروش سریع همین داستان، اورا یک داستان نگار حرفه ای کرده است. دانیل از آن پس هر سال 2 تا 3 داستان منتشر کرده است که همه آنها زمینه خانوادگی و رومانس دارند. او با به دست آوردن 800 میلیون مخاطب (یک نهم نفوس کره زمین)، عنوان داستان نویس شماره یک را به دست آورده است. تا سال 2014 داستانهای او به 28 زبان ترجمه شده اند. آخرین داستان دانیل استیل که «زندگی خوب و کامل» عنوان دارد در بهارسال 2014 به توزیع داده شده است. دانیل 4 کتاب غیر داستانی و چند کتاب کودکان هم نوشته است.
     با وجود پیروزی در کار قلم و برخوردار بودن از وسعت خیال، دانیل در ازدواج موفق نبوده و تا کنون پنج بار شوهر كرده است و از اين جهت اندرز مي دهد كه هر فرد ـ از جواني (همانند انتخاب رشته تحصيل و انتخاب شغل) براي ازدواج برنامه ريزي، مطالعه و مشاوره كند و بيش از هركار ديگر در آن دقّت به عمل آورد زيرا كه اگر در ازدواج موفق نشود، در زندگي حلاوت نخواهد داشت. نخستین شوهر او، همکلاسی دانشگاهی اش بود. دانیل برای مصاحبه با زندانیان به یک زندان رفته بود و در آنجا به یک زندانی دلبستگی پیدا کرد که پس از آزاد شدن او از زندان با هم ازدواج کردند. عمر این ازدواج دوم کوتاه بود و به همین ترتیب سه ازدواج بعدی. کار زیاد از علل طلاق بود. یکی از شوهران سابق دانیل گفته است: دانیل دو شوهر داشت من و قلم و او به شوهر دوم (قلم) بیش از من می رسید. چنین زندگی زناشویی دوام نخواهد داشت. دانیل از سال 2002 که از شوهر پنجم طلاق گرفته، دیگر سراغ ازدواج نرفته است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در دنياي تاريخ‌نگاري
زبدة التواريخ
نورالدين لطف الله 15 آگوست 1426 ميلادي (830 هجری قمری و 24 اَمُرداد 588 سال پیش) اثر معروف خود تحت عنوان «زبدة التواريخ» را كه يك تاريخ عمومي است به پايان رسانيد. اين كتاب در چهار جلد نوشته شده بود، كه دو جلد آن كه مربوط به تاريخ ايران بعد از اسلام است به دست نيامده است.
    مؤلف زبدة التواريخ كه به «حافظ ابرو» شهرت دارد، در شهر هرات سكونت داشت و مورد توجه و احترام پسر و نوه اميرتيمور بود، كه از خود علاقه به ادب و دانش نشان مي دادند.
    
    
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو رسانه‌ها
«جوليا چايلد» آموزگار آشپزي در شبکه هاي تلويزيوني و مولف کتاب ـ جوليا در جواني مي خواست که جاسوس شود!
Julia Child


     14 و 15 آگوست 2004 رسانه هاي امريكا درگذشت بانو «جوليا چايلد» آموزگار آشپزي و مولف چند كتاب در اين زمينه را در رديف اخبار اول خود قرار داده بودند كه مابقي اخبار مهم روز اين رسانه ها عبارت بودند از: شرق آمريكا با دو توفان دريايي ويرانگر و مرگبار دست به گريبان است؛ در نجف، مقتدا صدر بارديگر گفته است كه از شهر خارج نمي شود و به پايداري ادامه خواهد داد؛ بهاي نفت خام هر بشكه به 46 دلار و 58 سنت رسيده است؛ مبارزات انتخاباتي آمريكا هر لحظه داغتر مي شود؛ پوتين بودجه نظامي روسيه را دفعتا چهل درصد! بالا برده است؛ ايران در رابطه با برنامه اتمي خود، ديگر انعطاف پذير نيست؛ زد و خورد در هرات و ناامني در افغانستان شدت گرفته است؛ درميان تدابير امنيتي گسترده، مسابقه هاي المپيك با شركت 202 ملت در يونان ـ زادگاه باستاني اين بازي ها آغاز شده است؛ و ... . اتفاقا در 14 آگوست سال 2008 نيز عکس و خبر جوليا چايلد در صفحه اول روزنامه هاي آمريکا قرارداشت و اين بار به عنوان «جاسوس» اين کشور. اين روزنامه ها به استناد اسنادي که از طبقه بندي خارج شده بود نوشته بودند که بانو چايلد در دهه 1940 به مساعي سرويسهاي جاسوسي کمک کرده بود و ....
    جوليا چايلد 13 آگوست 2004 درکاليفرنيا، و دو روز مانده به 92 ساله شدنش از بيماري كليوي جان سپرد. وي از چهل سال پيش در شبکه هاي تلويزيوني آمريكا آشپزي تدريس مي كرد و برنامه او در پرايم تايم (پر بيننده ترين ساعات) پخش مي شد و تقريبا همه انگليسي زبانهاي جهان اورا مي شناختند.
    جوليا در جواني آرزو داشت كه داستان نگار شود و در دانشكده، رشته ادبيات را دنبال كرد. در سال1946 درصد برآمد كه وارد سازمانهاي اطلاعاتي شود، و شايد به همين دليل با يك مامور اطلاعاتي ازدواج كرد. اما، خيلي زود از فكر جاسوس شدن بيرون رفت و تصميم گرفت به كاري دست بزند كه خدمت به آحاد مردم باشد و بنابراين تدريس آشپزي را كه همه مردم صرف نظر از مليت و فرهنگ به آن نياز مشترك دارند انتخاب كرد . وي پس از تحصيل اين رشته در فرانسه و سفري به چند كشور ديگر و مشاهده اغذيه و اطلاع از ذائقه و علاقه ملل به انواع خوراك؛ تاليف كتاب آشپزي، نوشتن مطالب آشپزي براي جرايد و تدريس آشپزي در تلويزيون را آغاز و تا پايان عمر ادامه داد. جوليا كه تدريس تلويزيوني آشپزي را با طنز و لطيفه در آميخته بود. گويا اين نکته ازوست كه گفته بود: هركس كه عاشق مردم و كمك بي دريغ به آنان باشد مورد لطف و طرف عشق مردم قرار خواهد گرفت زيرا كه به اين نتيجه رسيده است قلبها از طريق امواجي ناشناخته با هم در ارتباط هستند.
    برنامه آشپزي جوليا در تلويزيون عمومي آمريكا ميليونها بيننده داشت. وي درخانه اش و در آشپزخانه خودش و در حال پخت و پز، آشپزي تدريس مي كرد و از تلويزيون پخش مي شد و كتابها و نوارهاي او در خانه بسياري از آمريکاييان يافت مي شود. جوليا 15 آگوست سال 1912 در پاساديناي كاليفرنيا به دنيا آمده بود و بانويي بلند بالا بود. ویدئوهای تدریس آشپزی او سال ها پس از درگذشت وی همچنان از شبکه های تلویزیونی پخش می شود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ساير ملل
جنگ يَرموك؛ آغاز پايان دو امپراتوري و اَبَرقدرت های عهد باستان و ايجاد يك دولت اسلامي سراسري
پانزدهم آگوست 636 ميلادي نبرد يرموك (Yarmuk) ميان سپاه عرب مسلمان و ارتش روم شرقي (بيزانتين) آغاز شد كه بيستم این ماه به شكست كامل روم شرقي و خروج آن براي هميشه از سوريه و فلسطين انجاميد. در اين جنگ، خالد ابن وليد (متوفي در سال 642 ميلادي و مدفون در حُمص سوريه) فرماندهي سپاه عرب مسلمان را برعهده داشت. وي قبلا با سپاهي مركب از 20 تا 30 هزار و عمدتا سوار سبك اسلحه وارد سوريه شده و دمشق و حُمص را تصرف كرده بود. اين نخستين لشكركشي مسلمانان به خارج از جزيرةالعرب بود. هراكليوس امپراتور روم شرقي كه چنين لشكركشي را پيش بيني نمي كرد سريعا سپاهي مركب از روميان، اسلاوها و اعراب غسّاني و جمعا شصت هزار نفر روانه سوريه كرد. هراكليوس قبلا در جنگ با خسروپرويز (شاه ايران) سوريه و فلسطين را به تصرف خود درآورده بود. قرار بود كه ارمني ها نيز در اين جنگ به هراكليوس کمک کنند كه در آخرين هفته از ورود به جنگ منصرف شدند.
    خالد با اطلاع از نزديك شدن سپاه روم شرقي، شهرهاي دمشق و حمص را تخليه كرد و در كنار رود يرموك كه اينك مرز اردن با سوريه را تشكيل مي دهد و به رود اردن مي پيوندد موضع گرفت. زد و خورد دو سپاه از پانزدهم آگوست آغاز شد. خالد اطلاع داشت كه وضعيت مالي امپراتوري روم شرقي در پي چند جنگ با ايران در حالت مساعد قرار ندارد و مقرري نظامیان، ماههاست كه پرداخت نشده و به علاوه، نظامیان رومي عمدتا از مناطق دوردست اين امپراتوري هستند و حاضر به فدا كردن جانشان براي دولت قسطنطنیه نيستند. لذا درصدد تطميع اعراب غسّاني ارتش روم برآمد و موفق شد.
    در دومين روز نبرد، يك بخش از ارتش روم به فرماندهي ژنرال باآنس شكست خورد و نيروهاي ژنرال ديگر، تئودور، گرفتار توفان شن شدند و آرايش نظامي را ازدست دادند و قسمتي از آنان نيز در انحناي رودخانه به دام افتادند و با تلفات سنگين شكست خوردند و روز بيستم آگوست جنگ پايان يافت.
    هنگامي كه خبر اين شكست به گوش هراكليوس كه در انتاكيه بود رسيد، عوامل خود را جمع كرد و با صداي بلند گفت: خدا حافظ سوريه و فلسطين و به قسطنطنيه بازگشت و يك دوره از تاريخ بسر آمد و بسته شد.
    دو سال پيش از عمليات خالد ابن وليد در سوريه، اعراب مسلمان با سپاهي ديگر در منطقه حيره (عرب نشين) با دسته اي از سپاهيان ايران به فرماندهي ژنرال هرمزان وارد جنگ شده بودند كه اين نبرد به جنگ جسر (پل) معروف است. در اين جنگ، اعراب موفق نشدند و از مرز جنوب غربي ايران بازگشتند. دو امپراتوري ايران و روم شرقي قبلا در يك رشته جنگ غير ضروري باهم درگير و تضعيف شده بودند. اعراب مسلمان با تجربه اي كه از نبردهاي يرموك و جسر به دست آورده بودند و متوجه ضعف هاي دو امپراتوري قديمي شده بودند، به حملات نظامي خود ادامه دادند و ظرف چند دهه، كل خاورميانه، شمال افريقا، قسمت هايي از آسياي ميانه و جنوبي را تصرف كردند و بعدا در غرب (اروپا) تا پواتيه فرانسه پيش رفتند، و به اين سبب است كه مورخان، جنگ يرموك را در رديف چند جنگ تاريخساز جهان قرار داده اند.
    بايد دانست كه شمار نيروهاي دو طرف در جنگ يرموك دقيقا به دست نيامده است، زيرا كه مورخان عرب كوشيده اند كه شمار نيروهاي رومي را بيش از آنچه كه بوده قلمداد كنند و مورخان مسيحي درباره شمار مسلمانان در آن جنگ راه اغراق پيموده اند.
    جنگ يرموك چهار سال پس از وفات پيامبر اسلام و درست يك سال و هفت روز پس از درگذشت ابوبكر روي داده بود.
    در پي فتح يرموك، نيروهاي عرب در سال 638 ميلادي اورشليم را تصرف کردند و به بيت المقدس تغيير نام دادند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
زادروز ناپلئون بناپارت و به اين مناسبت نگاهي کوتاه به انديشه ها و کارهاي او
ناپلئون

ناپلئون بناپارت 15 آگوست 1769 در جزيره كُرس (كورسيكا) كه دولت فرانسه يك سال پيش از اين سال، آن را از دولت «كشور ـ شهر» ایتالیایی جنوآ خريداري كرده بود از پدر و مادري ايتاليايي تبار به دنيا آمد. پدرش كه حقوقدان بود اورا در 9 سالگي به مدرسه نظام فرانسه فرستاد و در 16 سالگي از رسته توپخانه فارغ التحصيل، و در سال 1792 سروان شد. وي همانند روبسپير از اعضاي باشگاه ژاكوپن ها (راديكالهاي انقلاب) بود كه قدي كوتاه، ولي انرژي فراوان داشت و با نشان دادن نبوغ نظامي خود در چند عمليات جنگي، در 24 سالگي سرتيپِ سپاه انقلاب فرانسه شد. در جولاي سال 1794 پس از اعدام روبسپير، چند روز به زندان افتاد. ولی چون ناسيوناليست، جمهوريخواه، ضد انگليسي و خواهان يك اروپاي دمكراتيك متحد بودنش ثابت شد وی را آزاد و به سپاه انقلاب بازگرداندند.
     ناپلئون در چند جنگ، دولت های اروپایی را که برضد انقلاب فرانسه باهم متحد شده بودند شکست داد. سپس با هدف نجات آرمانهای انقلاب که از مسیر منحرف و اسیر بوروکراسی شده بودند نهم نوامبر 1799 دست به یک كودتاي بدون خونريزي زد و اختیارات حکومتی را در دست يك شوراي عالي قرارداد و «كنسول اول» شد (درست مشابه آن چه را كه در روم باستان بود). اعضاي شوراي عالي را بمانند روم باستان «کنسول» ناميده بود. در سال 1802 عنوان «کنسول اول» به كنسول مادام العمر تبديل و در ماه می 1804 از سوي سناي فرانسه اين مقام به امپراتور تغيير يافت و ناپلئون تا 1815 (به استثنای چندماه در سال 1814) امپراتور فرانسه بود. هدف ناپلئون از تسلط بر کشورهای اروپایی، ساخت یک اروپای متحد بر پایه اصول انقلاب فرانسه و اصلاحات فرهنگی، اداری و قضایی خود بود.
     ناپلئون نه تنها يك نابغه نظامي، بلكه يك مدير خوب بود. روش کار او به ناپلئونیسم معروف شده است یعنی حفظ ساختار و دستاورد تحوّل و یا انقلاب یک کشور به شیوه نظامی. به باور مورّخان، اگر در شوروی در نیمه دوم دهه 1980، به جای گورباچف یک ژنرال همانند ناپلئون برسرکار آمده بود این جماهیریه فروپاشی نمی شد و تاریخ جهان مسیری دیگر را می پیمود. بر همین پایه، برخی از روس ها راه نجات کشور و بازگرداندن قطعات منفصله روسیه تزاری را رئیس جمهوری شدن یک نظامی و یا یک ناسیونالیست می پندارند.
     مقررات نظام آموزش و پرورش فرانسه و مقاطع تحصیلی و مواد درسی، جمع آوري قوانين فرانسه در يك مجموعه، اصلاحات قضايي و آیین نامه های دادرسی و قوانین مالياتی به نام Codes از يادگاري هاي ناپلئون است که در 70 کشور ازجمله ایران (در نظام حکومتی سابق) اقتباس شده اند. او اعتقاد به وجود يك دولت مركزي و سپردن كارها به افراد كاردان داشت و بهترين افراد را براي انجام كارها انتخاب مي كرد. هيچگاه بر ضد آزادي و حكومت قانون در متصرفات فرانسه نبود. با طلاق گفتن همسر اول خود (با راي سناي فرانسه) و ازدواج مجدد به ممنوعيت صدها ساله طلاق در فرانسه عملا پايان داد. وی خواهان ايجاد فدراسيوني از اروپاییان به ریاست فرانسه و رعایت قوانین و نظامات واحد (ضوابط انقلاب فرانسه) بود (نوعی اتحادیه اروپا). ناپلئون در چارچوپ سیاست دشمنی با انگلستان، تا مدتی دوست و متحد ایران بود و با فرستادن مستشار و اسلحه، ارتش ایران را نوسازی کرد. مخالفت او با انگلستان و منع تجارت و كشتي راني اروپاي قاره اي با آن بسيار لجوجانه و حمله نظامي وي به روسيه يك اشتباه بود.
     ناپلئون که در 5 جنگ با ائتلاف دولت های مخالف، برنده شده بود در جنگ ششم (نبردِ لایپزیک در آلمان) در اکتبر 1813 از نیروهای ائتلاف شکست خورد زیراکه ارتش او در بازگشت از روسیه آسیب فراوان دیده و فرسوده شده بود. در پی این شکست، نیروهای ائتلاف خود را به پاریس رساندند و اورا با دادن مقام حکومت اِلب (اِلبا) به این جزیره واقع در مدیترانه تبعید کردند. ناپلئون چندی بعد و مخفیانه، از این جزیره به فرانسه بازگشت، مردم و نظامیان فرانسه به او پیوستند و باردیگر زمام امور را به دست گرفت که دولت های ائتلاف دست به هفتمین لشکرکشی زدند. ناپلئون 22 ژوئن سال 1815 و در واترلوی بلژیک (واقع درحاشیه بروکسل) از نيروهاي ائتلاف (آلمان، انگلستان و ...) شکست خورد و چند روز بعد تسلیم شد و این بار دولت لندن اورا به جزيره دورافتاده سنت هِلِنا در اقیانوس اطلس تبعيد کرد و در همانجا ـ در حبس خانگي انگليسي ها در پنجم ماه مي 1821 درگذشت (احتمالا اورا مسموم کرده بودند). استقبال فرانسویان از باقی مانده جسد او که از سنت هلن منتقل شده بود به حدی بود که در طول تاریخ بشر نظیر نداشته است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
قطع رابطه دولت بلشويکي روسيه با آمريكا به تصميم لنين ـ فروپاشی شوروی و درسی از تاریخ
لنين 15 آگوست سال 1918 دستور داد كه روابط روسيه با آمريكا قطع شود، زيرا كه آمريكا به سه دولت ژاپن، فرانسه و انگلستان در كمك به ضد انقلابيون روسيه پيوسته بود و به اين كشور تفنگدار دريايي فرستاده بود. هدف باطني ژاپن از لشكركشي به روسيه پس از انقلاب بلشويكي (سوسیالیستی) سال 1917، تصرف شرق سيبري بود كه از ديرزمان به آن نظر داشت و فرانسه و انگلستان هم مايل به شكست دولت انقلاب (لنين) بودند. از آنجا كه كمونيست هاي انقلابي، «سرخ ها» شهرت داشتند، مخالفان آنان، «سفيدها» خوانده مي شدند.
     «تاريخ» نشان داد كه از سفيدها و نيز نيروهاي اعزامي ژاپن، فرانسه، انگلستان و آمريكا به روسيه براي سركوب كردن انقلاب كاري ساخته نشد زيراکه روس ها، مجذوب شعارهاي انقلاب و زندگي در يک جامعه بدون طبقه و بدون فساد دولتي شده بودند. انقلاب روسيه در دهه 1980 و عمدتا به علت سوء مديريت، بوروکراسی، انتصابات نادرست، عملا دورشدن از شعارهای انقلاب و اصول سوسیالیسم و گسترش نارضايي عمومي از این بابت، از درون تضعيف و سپس فروپاشيد. نظام سوسياليستي روسيه به تدريج از هدف ها و برنامه هايش دور شده بود، دلسوز نداشت، مقامات دولتي و حزب حاکم براي خود زندگي لوکس ساخته و عملا يک طبقه خاص به وجود آورده بودند، اعضاي حزب از امتيازات ويژه برخوردار بودند، فرصت طلبان امکان سوء استفاده يافته بودند، دروغ و گزافه گويي و اغراق امري عادي و روزمره شده بود و ... و در این میان نباید زرنگی های رونالد ریگن رئیس جمهوری وقت آمریکا و دادن وعده و وعیدهای فراوان به گورباچف رهبر وقت شوروی را از نظر دور داشت که مرور زمان نشان داده است که خلاف آن وعده ها عمل شد و مسائلِ کنونی ازجمله اوکراین و گرجستان و ... نتیجه همان وعده هایِ عملی نشده و فروپاشی است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
روزي كه جنگ جهاني دوم با 70 میلیون کشته تلفات پايان يافت ـ سلاح اتمی بازدارنده از جنگ جهانی دیگر ـ جنگ های نوع تازه ـ سلاح مقابله با آنها
14 آگوست 1945 (25 اَمُرداد 1324) مصادف است با پايان جنگ جهاني دوم در همه جبهه ها ـ شرق و غرب. در اين روز (ظهر 15 آگوست به وقت توکيو)، هيروهيتو امپراتور وقت ژاپن (متولد 1901 و متوفی در 1989 که 63 سال سلطنت کرد) اعلاميه تسليم بدون قيد و شرط اين کشور را امضاء کرد و جنگ در خاوردور نيز پايان يافت. شرايط تسليم ژاپن در كنفرانس پوتسدام (پُتسدام) به تصويب سه فاتح ردیف یکم (سران دولت های واشنگتن، مسکو و لندن) رسيده بود. قرارداد نهايي تسليم ژاپن، دوم سپتامبر 1945 در عرشهِ نبردناو ميسوري امضاء شد.
     ژاپن در پي دو بمباران اتمي ویران کننده و پُرتلفات، با اينکه نيروهايش همچنان مناطق خارجي متعدد در اختيار داشتند از ترس بمباران سوم، تسليم شد. آلمان قبلا با افتادن شهر برلین به دست روس ها، شكست خورده و از پاي درآمده بود و ايتاليا مدتی پيش از آن.
     جنگ جهانی دوم که هرسال به مناسبت پایان آن مراسمی در گوشه و کنار جهان برپا می شود و روزنامه ها فیچر، تحلیل و مصاحبه با تاریخ نگاران درج و پخش می کنند حدود 70 میلیون کشته تلفات داشت که نیمی از این تلفات را اتحاد جماهیر شوروی تحمّل کرده بود که از میان این جمهوری های 15 گانه، روس ها 27 میلیون کشته داشتند. در این آمار، تلفات چینی ها به حساب نیامده است زیراکه تعرّض ژاپنی ها به آن کشور و کشتار چینی ها در چند شهر بزرگ سالها پیش از جنگ جهانی دوم و به دلایل دیگر آغاز شده بود. برخی از ارقام تلفات جنگ جهانی دوم:
    ـ جماهیریه شوروی: 11 میلیون نظامی و 24 میلیون غیر نظامی که از این 35 میلیون (نیمی از جمع کل تلفات جنگ جهانی دوم) 27 میلیون تَن روس بودند.
    ـ آلمان: 5 میلیون و 540 هزار نظامی و 8 میلیون غیر نظامی که باید تلفات 650 هزار نفری اتریش را بر آن اضافه کرد زیراکه از پیش از جنگ به آلمان ملحق شده بود.
    ـ لهستان: 6 میلیون و عمدتا غیر نظامی.
     ـ ژاپن: دو میلیون و دویست هزار نظامی و 3 میلیون و صد هزار غیر نظامی.
    ـ یوگوسلاوی: 446 هزار نظامی و یک میلیون غیر نظامی.
    ـ رومانی: یک میلیون و دویست هزار نظامی و غیر نظامی.
    ـ مجارستان: یک میلیون نظامی و غیر نظامی.
    ـ فرانسه: 218 هزار نظامی و 570 هزار غیرنظامی.
    ـ ایتالیا: 300 هزار نظامی و 500 هزار غیر نظامی.
    ـ یونان: 500 هزار نظامی و غیر نظامی.
    ـ ایالات متحده آمریکا 417 هزار نظامی.
    ـ تلفات انگلستان (جزایر بریتانیا) 384 هزار نظامی و 450 هزار غیر نظامی بود، ولی باید تلفات مستعمرات و دومینیون های وقت آن ازجمله هند، استرالیا، کانادا، آفریقای جنوبی، نیوزیلاند و ... را بر آن تلفات اضافه کرد که بالغ بر 3 میلیون می شود و هند به تنهایی متحمّل دو میلیون از آن رقم زیراکه نظامیان این سرزمین ها در ارتش دولت لندن بودند. این دولت جنگ شمال آفریقا را با نظامیان هندی بُرد و با نظامیان هندی ژاپن را از برمه و ... بیرون راند. در دومین سال جنگ جهانی دوم (آگوست 1941 = دهه اول شهریور 1320)، ایران اشغال نظامی شد. خیانت دو افسر ارشد و چند سیاستمدار ـ دولتمرد (که از دیرزمان شهرت وابستگی به دولت لندن را داشتند) باعث اشغال نظامی ایران شدند. اگر خیانت این چند تَن نبود و سربازان وظیفه پادگانها، بدون اطلاع فرمانده کل قوا (رضاشاه) مرخص نشده بودند، تصرف ایران آسان نبود. در آن زمان ارتش های آلمان و ژاپن پیشتاز بودند و متفقین، آن نیروی نظامی خارج از جنگ با آلمان، ژاپن و ایتالیا را نداشتند که به ایران تعرّض کنند. تعرّض نظامی تمام عیار به ایران که ارتشی نیرومند داشت باعث شکست قطعی متفقین در همه جبهه ها می شد و پیش از اتمی شدن آمریکا (در سال 1945)، جنگ به سود آلمان در جبهه های اروپايي پایان می یافت. دولت وقت آلمان با دولت رضاشاه، محرمانه در تماس بود و قول و قرارهایی در جریان.
     از نیمه آگوست 1945، جنگ جهانی دیگری ـ جنگ قدرت های بزرگ ـ روی نداده است و تاریخ نگاران دلیل آن را وجود سلاح اتمی که تلفات و تخریب بیش از حدّ ببار می آورد به دست داده اند و برپایه این استدلال، از زمان خروج انحصار سلاح اتمی از دست یک دولت (آمریکا)، این سلاح «وسیله بازدارنده از تعرّض» نام گرفته و نماد قدرت شده است. به باور تاریخ نگاران، وجود سلاح اتمی ـ آن هم به میزان زیاد (حدود شش هزار بمب و کلاهک) در دست دولت مسکو، ناتو (اتحادیه نظامی در حال گسترش غرب) را عملا غیر لازم کرده است زیرا که هرگونه درگیری با روسیه به جنگ اتمی و از میان رفتن اعضای ناتو در اروپا منجر می شود [عمليات نظامي اوکراين که از فوريه 2022 آغاز شده و اعضاي ناتو علنا به اوکراين کمک نظامي مي کنند و به نوعي غير مستقيم با روسيه در جنگ هستند، آن نظر تاريخ دانان را با ترديد روبرو کرده است]. به علاوه، جنگ احتمالی سوم ـ جنگ سنگری به شکل جنگ جهانی اول و جنگ با توپ و تانک از فاصله نزدیک (رو به رو) به صورت جنگ جهانی دوم نخواهد بود، جنگ موشکی و از فاصله دور خواهد بود و در برابر موشک، موانعی همچون دریا و کوه تأثیر ندارند که قبلا برخی از کشورها خودرا در پناه آنها اَمن می دیدند.
     در طول دهه های پس از پایان جنگ جهانی دوم، چند جنگ منطقه ای ـ جنگ کره، جنگ ویتنام، سه جنگ عرب و اسرائیل، سه جنگ بر سر کشمیر، جنگ کوتاه لندن، پاریس و تل اویو با مصر بر سر ملّی کردن آبراه سوئز، جنگ چین و هند در منطقه لاداخ، جنگ 8 ساله عراق با ایران، جنگ بر سر کویت معروف به جنگ خلیج فارس روی داده که همه آنها ظاهرا محلی و منطقه ای بودند، نه برخورد مستقیم قدرت های اتمی. با اتمی شدن پاکستان، می توان گفت که جنگ تمام عیار دیگری بر سر کشمیر روی نخواهد داد و به همین گونه میان چین و هند که هر دو اتمی هستند. تهدید نظامی نسبت به کره شمالی، دیگر آن کارآیی را ندارد زیراکه اتمی شده است. ژاپن و کره جنوبی ـ دو کشور صنعتی مؤثر در اقتصاد جهانی و متحد آمریکا ـ در تیررس موشک های کره شمالی قرار دارند. می دانیم که موشکِ حامل سلاح اتمی اگر هم در میان راه (مسیر خود) با ضد موشک ساقط شود، بمب آن «فال اوت» می کند و آسیب می رساند. آمریکا در کره جنوبی و ژاپن حضور دارد. به رغم تهدیدها و اخطارها، برخورد نظامی آمریکا و کره شمالی بعید است، ولی اگر بر اثر محاسبات نادرست، چنین جنگی روی دهد، برنده آن چین و روسیه خواهند بود که در ظاهر امر قول جلوگیری از آن را می دهند. هرگونه درگیری نظامی با کره شمالی به جنگ اتمی منجر می شود و چون احتمال آلوده شدن فضای خاوری چین و روسیه از انفجارهای هسته ای ناشی از چنین جنگی زیاد خواهد بود مانع از آن خواهند شد.
     در هشت دهه پس از جنگ جهانی دوم، تنها یک بار جهانیان در یک قدمی جنگ اتمی قرارگرفته بودند و آن در جریان بحران موشکی کوبا در اکتبر 1962 بود که دو هفته طول کشید. در آن زمان به تصمیم جان اف. کندی رئیس جمهوری وقت آمریکا، ناوگان این کشور «کوبا» را محاصره کرده بود تا مانع رسیدن کشتی های باری دولت مسکو به آنجا شوند زیراکه هواپیماهای تجسّسی آمریکا با گرفتن عکس، خبر داده بودند که دولت مسکو سرگرم ساخت ایستگاه استقرار موشک در کوبا است. در واکنش به تصمیم رئیس جمهوری آمریکا، دولت مسکو هم به ناوهای نظامی و زیردریایی های خود که در منطقه اقیانوس اطلس بودند فرمان حرکت به سوی خط محاصره و دفاع از کشتی های باری را داد. نگرانی مسکو این بود که در اجرای این دستور ِ جان اف. کندی به ناوگان اعزامی آمریکا: «ایست کنند و یا غرق شوند»، احتمال حمله به کشتی های باری شوروی وجود داشت. به گفته فرمانده یک زیردریایی روسیه که هنوز در قید حیات است، وی که مامور شده بود در صورت لزوم خط محاصره کوبا را بشکند و مانع جلوگیری از متوقف ساختن کشتی های باری روسیه برای رسیدن به کوبا بشود، در یک لحظه حساس که مشاهده کرده بود ناوهای آمریکا توپهای خودرا به سوی یک کشتی باری روس نشانه گرفته اند به افراد زیردریایی دستور آماده کردن اژدرهای اتمی و پرتاب آنها به سوی ناوهای آمریکا را داده بود و اگر دستور توقّف از کرملین (در پی سازش سران دو قدرت که همان ساعت حاصل شده بود) به او، درست 5 دقیقه دیرتر رسیده بود جنگ اتمی آغاز شده بود زیراکه ناخدای یک کشتی باری روس که قبلا افسر نیروی دریایی بود قصد عبور از خط محاصره را داشت و خروج ناگهانی دود از دودکش انجین های دیزلی کشتی حکایت از این قصد ناخدا می کرد. این افسر روس [فرمانده زیردریایی] گفته است که او می دانست که در برخورد اتمی خواهد مُرد ولی امید او به بمب های هیدرژنی 50 مگاتُنی کشورش بود و اطمینان از پناهگاههای اتمی متعدد روسیه که هنوز باقی هستند زیراکه نفوذ اشعه ناشی از انفجار اتمی در زمین دشوار است.
     از زمان جنگ بر سر کویت و تحریم اقتصادی (نه فقط سیاسی) عراق، جنگ افزار دیگری به میان آمده و آن، جنگ با «سلاح تحریم» است و ایران و چند کشور دیگر هرکدام در حدی قربانی این نوع تحریم بوده اند. قدرت دلار آمریکا و نفوذ جهانی بانکی این دولت، سلاح تحریم را تیزتر کرده است. ایران نخستین قربانی این نوع جنگ بود که دولت لندن در سه سال اول دهه 1950 ایران را تحریم اقتصادی کرده بود. در آن زمان، دولت لندن هنوز یک قدرت بزرگ بود. کره شمالی با اجرای سیاست قدیمی
    Juche (خودکفایی ـ اتکاء به خود) که برایش از دیرزمان یک هدف و برنامه بوده و اجرای دقیق آن و عدم توجه به مطالب رسانه های کشورهای دیگر که نوعی مقابله از طریق بی اعتنایی با جنگ سرد است کمتر از سایر تحریم شدگان آسیب دیده است و به راه خود ادامه می دهد. «اقتصاد مقاومتی» ایران که موازین آن چندی است که اعلام شده است از همین دست است ولی به نظر می رسد که هنوز اجرا و یا کاملا اجرا نشده است!. خودنمایی جنگ اقتصادی با سلاح تحریم که مستلزم کنترل بر سیستم پولی و بانکداری جهانی است به موازات جنگ سرد (جنگ با زبان و قلم؛ تهدید، اخطار، تحقیر، تلقین، تخریب فرهنگی، اغفال و ...) پدیدآمد. پس از فروپاشی شوروی که غفلت، کم سوادی و ناآگاهی تَنی چند باعث آن شد نوعی جنگ دیگر به میان آمده و آن درگیری های پراکسی Proxy (نیابتی) و راه اندازی شورش های مسلحانه از طریق گروه سازی پیرامون یک ایدئولوژی و مَسلَک، جنگ داخلی، تخریب و ایجاد ناامنی از طریق ترور و انفجار انتحاری است که نمونه بازر آن در لیبی، سودان و سومالی صورت گرفت و در عراق، سوریه، افغانستان و یمن ادامه دارد. اما، ماجرای اوکراین چیز دیگری است و ممکن است که همه رشته ها را پنبه کند و .... به باور برخي از اصحاب نظر، فساد گردانندگان کرملین که گذشته کشور، واقعیات و حتی استانداردهای متعارف را فراموش کرده اند به غرب فرصت داده است که تا گوشه هایی از خاک جماهیریه سابق پیشروی و اتحادیه سازی کند و استقرار یابد!. جماهیریه شوروی به این شرط و تنها به تصمیم سه نفر (نه رفراندم سراسری) فروپاشیده شد که بر جای آن یک جامعه مشترک المنافع بنشید نه اینکه دولت های محلی که سرانشان همان مقامات سابق بوده اند که قبلا خودرا کمونیست! جا زده بودند به خواست و تصمیم خویش بر پایه منافع شخصی از جامعه جدا شوند و اقدام آنان مورد حمایت و تأیید غرب قرارگرفته است و .... آیا واشنگتن اجازه می دهد که استیت هایی که در قرن 19 پس از جنگ آمریکا ـ مکزیک و یا خرید مناطق از اسپانیا، فرانسه و روسیه به اتحادیه افزوده شده اند از جمله کالیفرنیا، نیومکزیکو، کلرادو، فلوریدا و ... و در قرن بیستم هاوایی و ... از اتحادیه جدا شوند؟. کرملین اگر فاسد نبود اجازه نمی داد که برخی از اعضای جامعه مشترک المنافع عملا جدا شوند یعنی که میراث خانوادگی را به آن آسانی از دست بدهد، ولی «تاریخ» نشان داده است که عَمَل و وضعیت ناشی از فساد افراد برای مدتی طولانی تداوم ندارد و ماندنی نیست و محدود به عُمر اداری و دوران قدرت همان افراد است و واکنش افراد دیگر را به دنبال داشته که رشته ها را پنبه کرده اند. اتحاد شوروی بر جای روسیه تزاری نشسته بود. جنگ داخلی ِ 1861 ـ 1865 آمریکا با آن همه تلفات و تخریب، برای آن روی داد که دولت فدراسیون مستقر در واشنگتن اجازه نداد که فدراسیون آمریکا کُنفدراسیون شود که خواست جنوبی ها بود.
     گروه سازی و برخوردهای مسلحانه به شکلی که در آسیای غربی و جنوبی و شمال آفریقا به چشم می خورد، یک نتیجه منفی هم برای غرب داشته و آن، آوارگی و هجوم برای پناهندگی از این مناطق به کشورهای آن بلوک بوده است که نه تنها تفاوت فرهنگی به وجود آورده بلکه کینه افراد را نسبت به عامل آوارگی و دربدری خود تشدید کرده و خواهد کرد که می دانیم خشم و انتقام چه نتایجی خواهند داشت (امروزه؛ معروف به تروریسم).
     راه مقابله با وضعیت جهانیِ تازه که دمکراسی و هرگونه حق انسانی را از مسیر خود منحرف کرده و جهان 7 میلیارد نفری را در کنترل شماری کمتر از دَه ـ بیست هزار نفر در نزدیک به 200 کشور قرار داده است، بکاربردن «قلم» در برابر «پول و تفنگ» و داشتن یک ژورنالیسم کارآمد و وفادار به اصول آن است ـ همان را که روسیه فاقد آن بوده است و در بیشتر کشورهای دیگر، رسانه ها توسط اصحاب منافع خریداری شده و یا به دست این افرادِ خارج از حرفه ایجاد شده اند، همچنین بازگذاردن دست اصحاب نظر، مفسّران و تحلیلگران است در طرح و بیان مسائل و لغزش ها ـ چه در اندیشکده ها، رسانه ها و چه در مراکز سخنرانی و حتی تحلیلگرانِ دستگاههای اطلاعاتی ـ امنیتی، و نیز تقویت میهندوستی شهروندان هر جامعه و انساندوستی است که میهندوستی، یک جامعه را خودکفا، متحد و نیرومند خواهد ساخت. اگر میهندوستی تقویت شود فساد دولتی، آزمندی ها و خودخواهی ها از میان می رود که عوامل پیدایش اصحاب منافع هستند. یک میهندوست نه تنها به سرزمین نیاکان بلکه به هموطنان نیز علاقه مند است و کمک خواهد کرد تا جامعه ای بهتر ساخته شود و امور در دست شماری زرنگِ خودخواه قرار نگیرد. میهندوستی در تعریف یعنی دوست داشتن سرزمین زادگاه و ساکنان آن. یک نمونه اثبات معجزه میهندوستی، آلمان پس از جنگ جهانی اول بود که تحقیر شده بود، دچار یک تورّم وحشتناک و انواع فساد اداری ـ اقتصادی بود که ناسیونالیسم آلمانی ظرف شش سال (از 1933 تا 1939) به همه این مسائل پایان داد و آن را به صورت قدرتی درآورد که با همه قدرت هایی که در پی جنگ اول جهانی آن را کوچک و محدود کرده بودند درگیر شد زیراکه نتوانست با مذاکره همه مناطق جداکرده شده را پس بگیرد و از محدودیتِ در فعالیت ها خارج شود، فرانسه را اشغال نظامی کرد، مناطق از دست داده را بازگردانید و ... و اگر مینهدوستی را با تفکّر برتری نژادی مخلوط نکرده بود و نیز با ارتکاب اشتباه، شوروی را مورد تعرّض قرار نداده بود تا به امروز قدرت اول جهان بود. آن اشتباه نتیجه کم سوادی، ناآگاهی، ضعفِ قدرتِ تحلیل و غرور بی جای هیتلر بود.
روزنامه ها به مناسبت پايان جنگ فوق العاده منتشر کرده بودند - فوق العاده ايونينگ گازت

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
كودتاي بنگلادش و قتل بنيادگذار آن؛ شيخ مجيب
مجيب

پانزدهم آگوست 1975، چهار سال پس از تاسيس كشور مستقل بنگلادش در سرزميني كه قبلا به مدت 24 سال بنگال شرقي و پاكستان شرقي خوانده مي شد، در اين كشور يك كودتاي نظامي روي داد كه ضمن آن شيخ مجيب الرحمن بنيادگذار بنگلادش و رئيس اين كشور كه به پدر بنگلادش معروف شده است كشته شد و دولت تغيير يافت. در جريان اين كودتا كه به دست افسران جزء صورت گرفته بود اعضاي خانواده شيخ مجيب و كاركنان دفتر او، جز دو دخترش كه در مسافرت اروپا (آلمان) بودند كشته شدند. شيخ مجيب هنگام مرگ 55 ساله بود يک ناسيوناليست، سکيولار بود و تمايلات سوسياليستي داشت. وي در عين حال رهبر حزب عوامي ليگ (مردم) بود و تلاش بسيار براي فقرزدايي و تعديل ثروت به عمل آورده بود. برخي مورخان نوشته اند كه برنامه هاي شيخ مجيب باعث نگراني آمريكاييان شده بود و احتمالا كودتاي 15 آگوست 1975 با نقشه و كمك «سيا» انجام شده بود.
     شيخ مجيب رهبر جدايي طلبان پاكستان شرقي بود كه فعاليت هاي او به يك قيام مسلحانه در سال 1971 انجاميد كه دولت هند نيز نيرو براي كمك به قيام كنندگان فرستاد، ارتش پاکستان شکست خورد و اين دولت در 17 دسامبر سال 1971 با قبول آتش بس از دعاوي خود در پاكستان شرقي صرفنظر كرد و اين سرزمين به رهبري شيخ مجيب به نام جمهوري بنگلادش تولد خودرا اعلام داشت
حصينه


    در پي كودتاي آگوست 1975 كودتاي ديگري در سال 1977 روي داد كه منجر به روي كارآمدن ژنرال ضياء الرحمن در بنگلادش شد. مدتي گذشت تا دمكراسي به بنگلادش بازگشت و بانو حصينه واجد دختر بزرگتر شيخ مجيب نخست وزير بنگلادش شد كه در انتخابات بعدي موفق نشد اين سمت را حفظ كند ولي در انتخابات پس از آن (سال 2008) دوباره پيروز و از ژانويه 2009 نخست وزير شد. وي ـ متولد 1947 و يک بيوه ـ همچنان رهبري حزب سوسيال دمکرات عوامي ليگ را بر عهده دارد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
سالروز بنای «پاناماسیتی» پایتخت جمهوری پاناما و نگاهی کوتاه به تاریخچه آن
امروز سالروز بناي شهر «پاناماسيتي» در آمريكاي مركزي در 15 آگوست سال 1519 است كه توسط اسپانيايي ها پایه گذاری شد و پايتخت جمهوري پاناما است كه این کشور قبلا بخشي از كشور كلمبيا بود. پاناماسیتی که ورودی غربی آبراه پاناما ـ ورودی اقیانوس آرام ـ در آنجا است در سال 2010 نهصد هزار جمعیت داشت و با حومه اش یک میلیون و 300 هزار یک شهر با چهره جهانی است. پدرو آریاس داویلا Pedro Arias Davila از مقامات استعماری دهه های نخست قرن شانزدهم اسپانیا که برای تصرف مناطق اینکانشین آندز (پرو و اطراف آن) به یک قرارگاه مرکزی مناسب نیاز داشت پاناماسیتی را بنا نهاد.
    پاناماییان از نیمه دوم قرن 19 در آرزوی استقلال یافتن و جدایی از کلمبیا بودند. چون دولت وقت کلمبيا با دادن امتياز ساختن آبراه پاناما به آمريکاييان موافقت نمي کرد دولت وقت واشنگتن به استقلال طلبان پانامايي کمک کرد تا منطقه خود را از کلمبيا جدا کنند و يک کشور مستقل تشکيل دهند. دولت مستقل پاناما بعدا به دولت آمريکا اجازه داد که در منطقه آبراه، نيروي نظامي داشته باشد. آبراه پاناما دو اقيانوس اطلس و آرام را به هم متصل مي سازد. قبلا کشتي ها مجبور بودند که قاره آمريکا را دور بزنند و از تنگه ماژلان بگذرند که برايشان راهي بسيار طولاني بود.
    پانزدهم آگوست همچنین سالروز گشایش آبراه پاناما است. در این روز در سال 1914 نخستین کشتی از این آبراه عبور کرد و رفت و آمد برقرار شد. نخست، سازندگان آبراه سوئز (مصر) در صدد ساختن آبراه پاناما برآمده بودند که در کار خود موفق نشدند و پانامارا ترک کردند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
بازيهاي المپيك 2004 آتن و تفسيرها ـ هر مسابقه فرامليّتي ناسيوناليسم ملت برنده را تقويت مي كند
با اين كه يونانيان باستان عدد 13 را نحس مي دانستند و اين باور خودرا به ميان برخي از ملل ديگر بردند؛ در اين روز از ماه آگوست سال 2004 مسابقه هاي ورزشي المپيك با شركت ده هزار و پانصد ورزشكار از 202 كشور در 28 رشته در آتن آغاز شد كه انجام آنها 16 روز طول مي كشد. دور تازه مسابقه هاي المپيك در سال 1896با برگزاري اين مسابقه ها در يونان ـ زادگاه باستاني آنها آغاز شده بود. تفاوت بارز برگزاري اين مسابقه ها در آن سالها با امروز در اين است كه تا دهه 1970 دولتهاي ميزبان دغدغه خرابكاري، و مديران مسابقه نگراني مصرف داروي محرّك توسط ورزشكاران را نداشتند. مقامات يوناني با يك ميليارد و پانصد ميليون دلار كه صرف حفظ امنيت بازيها كرده بودند گفته بودند كه نگراني از احتمال خرابكاري مانع از آن مي شد كه در شب خواب راحت داشته باشند زيرا كه ممكن بود يك خرابكار از گوشه اي رخنه كند، بمبي منفجر سازد و زحمات آنان را هدر دهد.
    با اين كه يك بانوي يوناني به دهها هزار تن تماشاگران آيين هاي گشايش مسابقه ها مي گفت كه «اتباع جهان به ديدن مسابقه ها خوش آمديد» مفسران غير ورزشي روزنامه ها عموما نوشته بودند: مسابقه هاي ورزشي و هرگونه مسابقه منطقه اي و جهاني احساسات ناسيوناليستي ملل را تقويت مي كند، تا جهان وطني و جهان انديشي را، زيرا كه هركس و حتي يك كمونيست دو آتشه خواهان برنده شدن ورزشكاران وطن خودش است و پيروزي آنان غرور اورا افزايش مي دهد و بنا بر اين، در اين كار حرارت و تعصب نشان مي دهد.
    به نوشته همين مفسران، سران شوروي فروپاشيده با همين هدف شاد و سرزنده کردن اتباع اين جماهيريه پيروزي هاي ورزشي، فضانوردي، تسليحات و .... بزرگتر از واقع نشان مي دادند و اخبار مربوط برايشان مهمتر از تامين رفاه معيشتي اتباع بود و مبلغان ارشد هر كشور وزيران تبليغات، روابط عمومي و ...) با استفاده از اين تجربه مي كوشند كه پيروزي ها را ولو مختصر و موقت بزرگ كنند و مردم آمريكا وقتي كه از تلويزيونهايشان مي شنوند كه دولتشان چنين و چنان كرد و ابرقدرت بي چون و چرا هستند لذت مي برند و نگراني هارا ـ اگر باشد ـ فراموش مي کنند.
فرود از آسمان؛ يکي از آيين هاي روز گشايش بازيهاي آتن ـ منظره ورزشگاه آتن در 13 آگوست 2004، گشايش بازي ها

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
اعتراض عمومي به ادامه زد و خورد در شهر نجف در آگوست 2004 ـ اظهاراتِ وقتِ مقتدي صدر و ژنرال کولن پاول
تظاهرات در تهران در اعتراض به ادامه زد و خورد در شهر نجف (13 آگوست 2004)

زد و خوردهاي چند روزه آگوست 2004 (اَمُرداد 1383 و دومین سال اشغال نظامی عراق) در شهر نجف خبر صفحه اول روزنامه ها در گوشه و کنار جهان در روزهاي 13 تا 15 آگوست آن سال شده بود. اين روزنامه ها مخالفت هايي را كه در آسياي غربي و جنوبي با ادامه زد و خورد و انفجار در شهر نجف شده بود منعکس ساخته، عكسهاي تظاهرات مخالفت هزاران نفري ايرانيان، لبناني ها ، هنديان و پاكستاني ها را در اين زمينه چاپ كرده بودند همراه با خلاصه اي از جغرافياي خاور ميانه و شمار شيعيان اين منطقه و تعصبي را كه در احترام و علاقه نسبت به نجف (واقع در چند كيلومتري شمال غربي كوفه) ابراز مي دارند. اين روزنامه ها نوشته بودند كه از قرون وسطي تا كنون علاقه شيعيان به مدفون شدن در گورستان نجف ادامه داشته و به همين دليل اجساد بسياري از بزرگان و سلاطين شيعه از كشورهاي خود به نجف منتقل و در گورستان اين شهر مدفون شده اند.
    13 آگوست 2004 مقتدا صدر در شهر نجف [کشور عراق] در مصاحبه اي مقامات عراقي وقت را ديكتاتورهاي تازه خوانده بود و خواسته بود كه استعفا كنند.
    


وي كه با دست باند پيچي در مصاحبه شركت كرده بود كه نشانه مجروح شدنش در زد و خوردهاي شهر نجف بود گفته بود: "آمريكا مي خواهد الگوي قديمي انگلستان را كه راه اندازي منازعات شيعه و سني است دنبال كند و با اين تفرقه افكني و تضعيف هر دو طرف، بر منطقه نفت مسلط شود.".
    ژنرال كولن پاول وزير امور خارجه وقت آمريكا كه در اوتاوا بود در همان روز نسبت به اظهارات صدر واكنش نشان داده و گفته بود: نظاميان ما به فشار خود بر ميليشياي صدر ادامه خواهند داد. اين ميليشيا جز زور چيزي نمي فهمد و با چنين افرادي نمي شود ترك مخاصمه كرد. ما (آمريكا) بايد هميشه درنظر داشته باشيم كه اتكاي شيعيان عراق نهايتا به دولت شيعي مذهب ايران است. ما بايد تاريخ تحولات عراق از هزاران سال پيش تا به امروز را در حافظه خود داشته باشيم و ريشه هر «رويداد روز» را در آن جستجو كنيم. مسائل خاورميانه پيچيده اند و از هم جدا نيستند. همين پيچيدگي و مختلط بودن مسائل، خاورميانه را به صورت بزرگترين كانون بحراني جهان امروز درآورده است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
برخي ديگر از رويدادهاي 15 اوت
  • 718:   محاصره دریایی ـ زمینی دو ساله قسطنطنیه Constantinople (استانبول) با شکست نظامی خلیفه اموی پایان یافت. این محاصره دومین تلاش امویان برای تصرف قسطنطنیه و پایان دادن به عمر روم شرقی بود. محاصره زمینی ـ دریایی قسطنطنیه از سال 717 میلادی آغاز شده بود. بلغارها از راه زمین و یونانیان از راه دریا به امپراتور بیزانتیوم (روم شرقی) کمک کردند تا اعراب را براند.
        
  • 1281:   قوبیلای قاآن (کوبیلای خان) نوه چنگیز و خان بزرگ مغولان که در چین می نشست در دومین تلاش خود برای تصرف ژاپن ناموفق ماند. این بار کشتی های او در دریا دچار تندباد شدند و بسیاری از آنها از میان رفتند. ژاپنی ها این تندباد را باد مامور شده از جانب خدا ـ باد الهی Kamikaze = Divine Wind خواندند. آنان این نام را در دوران جنگ جهانی دوم بر هواپیماهای انتحاری خود گذاردند. خلبانان، این هواپیماهای پر از مواد منفجره را بر کشتی های نظامی متفقین می کوبیدند و آسیب می زدند و یا غرق می کردند. از این پس این واژه به معنای «حمله هوایی انتحاری» جهانی و وارد فرهنگ لغات شده است.
        
  • 1511:   آلفونسو (آفونسو) دا آلبوکرک (آلبوکرکی) دریاسالار پرتغالی که منطقه گوا Goa در جنوب غربی هند را در کنترل داشت و از اینجا با 18 کشتی و 1200 تفنگدار رهسپار جنوب شرقی آسیا شده بود در این روز مالاکا را که در جنوب شبه جزیره مالی Malay قراردارد و ناظر بر تنگه ای به همان نام است تصرف کرد. [مالاکا در 148 کیلومتری کوالالامپور واقع است]. یک قرن و اندی بعد هلندی ها که بر اندونزی مسلط بودند مالاکا را از چنگ پرتغالی ها خارج کردند و قرن بعد انگلیسی ها برجای هلندی ها نشستند و دو قرن در اینجا بودند. مجموعه این منطقه به استثنای سنگاپور، فدراسیون مالزیا را تشکیل می دهد.
        
  • 1537:   خوان د سالازار Juan de Salazar از تصرف گران مناطق آمریکای جنوبی و اراضی و اموال بومیان در این روز(15 آگوست 1537) بنای شهر آسونسیون Asuncion را گذارد که اینک پایتخت جمهوری پاراگوئه (پاراگوای) است تا قرارگاهی برای همراهانش باشد و نیز مهاجران اروپایی. آسونسیون اینک شهری دو میلیونی است.
        
  • 1695:   در جریان جنگهای 9 ساله اروپا (جنگهای فرانسه با موتلفین)، به دستور لوئی 14 پادشاه وقت فرانسه، شهر بروکسل (پایتخت کنونی بلژیک) گلوله باران شد بگونه ای که چهل درصد شهر ویران گردید.
        
  • 1947:   دولت لندن در این روز (15 آگوست 1947) به هند به صورت دومینیون و بودن در جامعه مشترک المنافع استقلال داد. آن دولت که حدود دو قرن در هندوستان اقتدار داشت و از سال 1858 و چند ماه پس از قیام مسلحانه هندیان، با تصرف دهلی و به تدریج مناطق دیگر این شبه قاره خودرا مالک آن خطاب می کرد پیش از دادن استقلال به هند با تجزیه آن به دو کشور هندو و مسلمان نشین موافقت کرده بود و پاکستان (مناطق مسلمان نشین شرق و غرب هند) یک روز پیش از مستقل شدن هند، اعلام استقلال کرده بود. هند و پاکستان بعدا جمهوری شدند و استقلال کامل به دست آوردند. در جریان تجزیه، مسئله کشمیر تعمّدا و یا عوامل دیگر حل نشد و به صورت استخوان لای زخم باقی مانده و تاکنون سه بار دو کشور را وارد جنگ تمام عیار و چندین بار زد و خورد محلی کرده است. هند در سال 1971 کمک کرد تا بنگال شرقی (پاکستان شرقی وقت) استقلال به دست آورد و جمهوری بنگلادش شود. روابط پاکستان و افغانستان نیز به علت داشتن قبایل مشترک و تقسیم اجباری قبایل افغانستان توسط دولت لندن با ترسيم مرز دورَند خالی از خلل نیست و ....
        
  • 1948:   در این روز در بخش جنوبی شبه جزیرهِ تقسیم شده کره، ایجاد جمهوری کره به پایتختی شهر ـ اینک ده میلیونی ـ سئول اعلام شد. در پایان جنگ جهانی دوم و اخراج ژاپنی ها از کره قرار شده بود که این شبه جزیره در مدار 38 درجه عرض جغرافیایی به دو بخش جنوبی ـ شمالی تقسیم شود تا در فرصت مناسب انتخابات وحدت صورت گیرد. با اعلام جمهوری در بخش جنوبی و تشکیل جمهوری کمونیستی در بخش شمالی، دو سال بعد جنگ پُرتلفات کره آغاز شد ولی مسئله کره همچنان لاینحل باقی مانده است و آتشی است در زیر خاکستر.
        
  • 1960:   فرانسه به مستعمره خود در شمال رود کنگو استقلال داد و جمهوری کنگو به پایتخی شهر برازاویل اعلام موجودیت کرد. در جنوب رود کنگو کشور بزرگتر دیگری به همین نام قراردارد که قبلا مستعمره بلژیک بود و بیش از نیم قرن است که به خاطر داشتن معادن الماس و ... ناآرام است. زبان کتابت هر دو کشور فرانسوی است.
        
  • 1971:   ریچادرد نیکسون رئیس جمهور وقت آمریکا دلار این کشور را به طور کامل از استاندارد طلا خارج ساخت. با این اقدام، دیگر نمی شود دلار را به بانک و یا خزانه داری آمریکا داد و معادل آن مطالبه طلا کرد. این اقدام چهره معاملات جهانی پول را تغییر داده است.
        
  • 1971:   دولت لندن به بحرین استقلال داد.
        
        
  • 1996:   قمارخانه (کازینو) در ترکیه غیر قانونی شد.
        
  • کارنامک نوشيروان (خاطره ای از مولف)
    توجيه بمباران اتمي ژاپن در همشهریِ 24 امُرداد 1390 ـ روزنامه شهرداری تهران با ماهیّت غیر سیاسی! و به این مناسبت اشاره به یک خاطره
    تصوير مطلبي که در صفحه 7 همشهري چاپ شده است
    دوشنبه 24 امُرداد 1390 همشهری ـ روزنامه شهرداري تهران در صفحه 7 خود مطلبي تحت عنوان «تسليم ژاپن در جنگ جهاني دوم» نوشته بود كه مرا به ياد ماجرايي انداخت كه در امُرداد 1348 در تحريريه روزنامه اطلاعات ناظر آن بودم و لازم است كه به صورت يك تجربه به آن توجه شود، در ذهن بماند و درس شود.
        
        در آن زمان در روزنامه اطلاعات دبير خبر و نيز مسئول صفحه 5 (صفحه گزارش روز = فیچر = کانتکست) بودم. از ديرزمان عادت بر اين بود كه سفارتخانه هاي برخي دولتها، بولتن به روزنامه هاي تهران مي فرستادند و اين بولتن ها حاوي مطالب مورد علاقه دولت مربوط بود و برپايه منافع و سیاست آن دولت تنظيم مي شد ولي روزنامه ها در نقل مطالب بولتن ها آزاد بودند. البته گاهي هم اصرار در كار بود.
        در امُرداد 1348 به مناسبت سالروز تسليم بدون قيد و شرط ژاپن (در 15 آگوست 1945) و پايان جنگ جهاني دوم در هر دو جبهه (اروپا و خاور دور)، پيك يك سازمان خارجي ظاهرا فرهنگي يك نوشته تايپ شده با دو عكس براي چاپ در صفحه مربوط آورده بود. «نوشتهِ وارده» در توجيه بمباران اتمي ژاپن در ششم و نهم آگوست 1945 بود كه منجر به مرگ بیش از 200 هزار ژاپني، بيماري صدها هزار تن ديگر و ويراني شهرهای هيروشيما و ناگاساكي شده بود. در «نوشتهِ وارده» به طور غير مستقيم و به طرزي ماهرانه توجيه شده بود كه اگر بمباران اتمي صورت نمي گرفت صدها هزار و بلكه يك ميليون نظامي آمريكايي كشته مي شدند و حالت جنگ در خاور دور تا مدتي نامعلوم ادامه مي يافت. با وجود اين، در نوشته ذكر شده بود كه مجمع الجزاير ژاپن در محاصره دريايي قرارداشت، فاقد دفاع دريايي، و دچار كمبود مواد غذايي و سوخت بود.
        چون «نوشتهِ وارده» در توجيه بمباران اتمي بود و يكطرفه تنظيم شده بود، انتشار آن را مغاير بي طرفي روزنامه ديدم كه باعث انتقاد و احيانا ريزش مخاطبان مي شد و لذا، پيك را به اطاق سناتور عباس مسعودی ناشر و مدیر روزنامه فرستادم تا وي درباره آن تصميم بگيرد.
         بعد از ظهر آن روز، سناتور مسعودی موضوع «نوشتهِ وارده» را در جلسه شوراي دبيران روزنامه مطرح و خواست كه تسليم فشار نشويم و ذهن مخاطبان را خراب نكنيم. او گفت كه نوشته اي به آن صورت (توجيه غير مستقيم بمباران اتمي) درصورتي قابل چاپ شدن است كه نام نويسنده اش ذكر شود و نشان دهد كه نظرِ تنها يك فرد و یا یک دولت است و درست و نادرست بودنش به ما (روزنامه) مربوط نيست. وی در توجيه مخالفت خود با چاپ آن «نوشتهِ وارده» گفت: "ژاپن ـ مركب از 6 هزار و 852 جزيره است و ميان دريا قراردارد و از جولاي 1945 در محاصره صدها ناو بود و راه ورود و خروج به آن مسدود، و اگر ده ميليون نظامي هم در اين جزاير داشت قادر به تعرّض نبود و دير و يا زود بر اثر قحط و غلاء ناچار به تسليم شدن بود و راه ديگري جز اين نداشت و بنابراين، «بمباران اتمي» ضرورت نداشت. بمباران هيروشيما و ناگاساكي صرفا با هدف سياسي و ترسانيدن روس ها صورت گرفت كه هنوز سلاح اتمي نداشتند ولي در شهر برلين و شرق آلمان بودند و با 14 ميليون نظامي و دهها هزار تانك خود و هواپيما مي توانستند كه نه تنها همه اروپا بلكه در فصل زمستان با عبور از تنگه برینگ، آلاسكا و كانادا را هم بگيرند. مطالب وارده از اين قبيل و يا دريافت شده از خبرگزاري هارا بدون بررسي دقیق و دوباره نويسي به دست چاپ ندهيد. اگر خودتان درباره موضوعي و سابقه كار اطلاع كافي نداريد با ارباب اطلاع و استادان مربوط تماس بگيريد. شما مُبلّغ ديگران نيستيد، به اعتماد مخاطبان خيانت نكنيد و متقاضيان چاپ مطالب را هم نزد من نفرستيد كه احيانا مغلوب حُجب و حياء شوم و اجبارا موافقت کنم. ما روزنامه نگار هستيم، هموطنان به ما اعتماد دارند، ما نبايد آنان را فريب و ذهنشان را تغيير بدهيم. افراد اگر اصرار به چاپ مطالب خود دارند بروند در آن باره كتاب بنويسند و در اين صورت مردم آزاد خواهند بود كتابشان را بخرند و يا نخرند.".
        
        مطلب صفحه 7 روزنامه شهرداري بي شباهت به «نوشتهِ وارده» اَمُرداد 1348 نبود. در چاپ مطلب تعمّد در ميان نبوده ولي بهتر است كه چنين مطالب، قبل از چاپ در جلسه دبيران مطرح و با اصحاب نظر و اطلاع و استادان مربوط در ميان گذارده شوند.
     نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.



     

    مطالعه اين سايت و نقل مطالب آن با ذكر ماخذ (نشاني کامل سايت و نام مولف آن) آزاد است، مگر براي روزنامه هاي متعلق به دولت و دستگاههاي دولتي؛ زيرا كه مولف اين سايت اكيدا «روزنامه نگاري» را كار دولت نمي داند. روزنامه عمومي به عنوان قوه چهارم دمكراسي بايد كاملا مستقل از دولت و سازمانهاي عمومي باشد تا بتواند رسالت شريف خود را به انجام برساند.


     تماس با مولف:

    editor (a) iranianshistoryonthisday.com
    n.keihanizadeh (a) gmail.com