Iranians History on This Day
روز و ماه خورشيدي و يا ميلادي مورد نظر را انتخاب و كليد مشاهده را فشار دهيد
ميلادي
   خورشيدي

 
21 جولای
 
جستجو:

 
 


 هديه مولف

اين سايت مستقل و بدون كوچكترين وابستگي؛ هديه ناچيز مولف كوچك آن به همه ايرانيان، ايراني تبارها و پارسي زبانان است كه ايشان را از جان عزيزتر دارد ؛ و خدمتي است ميهني و آموزشي كه خدمت به ميهن و هموطنان تكليف و فريضه است كه بايد شريف و خلل ناپذير باشد و در راه انجام تكاليف ميهني نياز به حمايت مادي احدي نبايد باشد، و نخواهد بود. انتخاب موارد براي نگارش و عرضه در سايت نظرشخص مولف است.
 

 










   لينک به اين صفحه  

مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 21 جولای
ايران
رويتر ــ مرد زرنگ قرن 19 و بنیادگذار یک خبرگزاری در لندن ـ رویتر مي خواست با بازي در كلماتِ قرارداد، ايران را مالک شود!
Paul Julius Baron Von Reuter
«پال جوليوس بارون فن رويتر Paul Julius Baron Von Reuter» موسس خبرگزاري رويتر و مرد زرنگ قرن نوزدهم 21 جولاي 1816 در آلمان به دنيا آمد. پدرش از روحانيون يهودي آلمان بود.
    رويتر در جواني، نخست كارمند بانك و سپس در برلن به كار نشر كتاب پرداخت و در سال 1844 در 28 سالگي دين و نام خود را تغيير داد؛ مسيحي شد و به «جوليوس رويتر» موسوم گرديد. نام قبلي او «اسرائيل بير يوسفات» بود.
    جوليوس در جريان انقلابات سال 1848 اروپا به پاريس رفت و در آنجا به ترجمه مقالات روزنامه هاي فرانسه و ارسال اين ترجمه ها براي چاپ در روزنامه هاي آلمان پرداخت و از اين راه به درآمد و شهرت رسيد و در عين حال متوجه مشكل ارسال مطلب شد و فكر ايجاد خبرگزاري و كشيدن خط تلگراف به سرش آمد.
    جوليوس در اين زمينه به مطالعات بيشتر دست زد و سرانجام بسال 1849 يك سرويس ارسال خبر بازار (اقتصادي) با كبوتر نامه بر و بعدا تلگراف ميان آخن آلمان و بروكسل (بلژيك) ايجاد كرد. پيش از او سه خبرگزاري در جهان فعاليت داشتند: هاواس در فرانسه، كنتيننتال (وولف) در آلمان و پدر بزرگ اسوشييتدپرس فعلي در آمريكا، ولي خبرگزاري جوليوس رويتر تخصصي بود و عمدتا اخبار اقتصادي را تهيه و نه تنها براي جرايد بلكه افراد، بانكها، بازرگانان و شركتها مي فرستاد.
    رويتر كه به حد كمال زرنگي،آزمندي و جاه طلبي داشت، انگلستان را كه يك امپراتوري پهناور و مقتدر بود بهترين نقطه براي پيشرفت خود تشخيص داد و در 1851 به اين كشور مهاجرت كرد و در آنجا دفتر رويتر را باز كرد و اخبار سهام را هم بر مطالب ارسالي اش افزود. روزنامه انگليسي «مورنينگ ادورتايزر» نخستين مشترك او بود كه به تدريج ساير جرايد هم مشترك شدند.
    سعي رويتر در نزديك شدن به مقامات انگليسي و گرفتن امتياز خطوط تلگرافي در قلمرو اين امپراتوري بود. با همين فكر در لندن «كمپاني تلگراف» را داير كرد و به تابعيت انگلستان درآمد.
    او براي نزديك كردن خود به مقامات انگليسي، به تهيه گزارش ويژه براي آنان و حتي ملكه ويكتوريا پرداخت كه كاري بسيار نو بود و قبلا سابقه نداشت و از اين طريق به زودي مورد توجه ملكه و نخست وزيران وقت قرار گرفت و خبرگزاري خود را دربست اختصاص به تبليغ و پيشبرد سياست هاي انگلستان داد تا از اين توجه كاسته نشود.
    در اين زمان، وي يك چيز كم داشت و آن يك لقب اشرافي بود، زيرا با اين لقب در كشورهاي تحت نفوذ انگلستان مي توانست آسانتر امتياز اقتصادي به دست آورد.
     با اين فكر، از يكي از دوك هاي انگليسي خواست كه به او لقب «بارون» بدهد و با اصرار زياد موفق شد اين لقب را به دست آورد و بر اسم طولاني اش بيافزايد.
    اولين قرباني اين لقب دولت ناآگاه ايران بود كه موفق شد از آن امتياز كشيدن خط تلگراف بگيرد؛ كه چون دولت انگلستان خود در نظر داشت كه خط تلگراف هند به اروپا را از خاك ايران بگذراند و خط تلگراف بغداد را به تهران متصل و از تهران به بوشهر برساند و امور اين خطوط و تلگرافخانه ها را در دست داشته باشد، رويتر با گذاردن منّت بر اين دولت كنار رفت تا درعوض بعدا بتواند با كمك انگلستان امتياز بزرگتري از ايران بگيرد. بنابراين، جوليوس به خاطر نفس خبر مديريت «خبرگزاري رويتر» را به دست نداشت؛ از خبرگزاري به صورت پلكان ترقي شخصي استفاده مي كرد.
    حركت بعدي جوليوس رويتر گرفتن امتياز كشيدن خط آهن رشت به تهران و از اينجا به خليج فارس بود. نخست با بازي در كلمات و جملات اين قرارداد، استخراج معادن طرفين خط ( بدون اشاره به عرض حريم، يعني تمامي سطح كشور) به استثناي معادن طلا و نقره را هم بر قرار داد اضافه كرد. به اين هم اكتفا نكرد و به مقامات «پرمشغله!» وقت مراجعه كرد و به نام اصلاحيه و ضميمه و ... دوباره با جمله سازي و بازي با كلمات امتياز بهره برداري از جنگلها و آبهاي ايران را هم به دست آورد كه واضح است همه اين كارها با ماهيت حرفه «خبر» و حتي تلگراف مغاير است و....
     مورخاني كه تاريخ ايران در عهد قاجارها را تاليف كرده اند؛ عنوان قرار داد دولت وقت ايران (ميرزا حسين خان قزويني رئيس الوزرا ناصر الدين شاه معروف به سپهسالار) با«بارون رويتر» را «قراداد خريد همه ايران» نوشته اند. پيش از تنظيم اين قرار داد (سال 1871) دولت انگلستان به دولت تهران در باره نا امني راههاي ايران اخطار داده بود و تهديد كرده بود كه اگر امنيت راهها تامين نشود، خود براي امن ساختن طرق، نيرو به ايران خواهد فرستاد! و اين اخطار كه مقامات تهران را ترسانده بود راه را براي امضاي چنان قراردادي با رويتر هموار ساخته بود. خبرگزاري رويتر در همان زمان، اين اخطار دولت متبوع را به بهترين صورتي توجيه كرده بود تا باعث اعتراض رقباي اروپايي انگلستان قرار نگيرد.
    جوليوس رويتر كه تا سال 1877 مديريت خبرگزاري اش را مستقيما برعهده داشت و در بسياري از كشورها براي آن دفتر تاسيس كرده بود در سال 1899 در گذشت. اين خبرگزاري كه روش كهن خود را تغيير نداده است اينك توسط يك «تراست» اداره مي شود.
    
    *** بايد توجه داشت تا زماني كه كار تهيه و توزيع اخبار سطح جهان در دست (عملا در انحصار) چهار ـ پنج خبرگرازي و شبكه تلويزيوني مشخص باشد، مردم در جريان همه حقايق گيتي به درستي و به گونه اي کامل قرار نخواهند گرفت و در گمراهي و بي اطلاعي باقي خواهند ماند. نزديك به چهار دهه است كه تاسيس يك خبرگزاري بزرگ از سوي كشورهاي غير متعهد يك آرزو بوده است ولي هنوز كار به جايي نرسيده است. در دهه 1960 نگارنده اين سايت طرح جامع و طرز كار خبرگزاري كشورهاي غير متعهد را به زبان انگليسي تهيه و به كنفرانس سران اين ممالك فرستاد و بعدا اين طرح به همان زبان به صورت يك رساله انتشار يافت ولي تاكنون براي حل اين مسئله مهم و ضروري اقدامي جدي صورت نگرفته است، چه معمايي در كار است؟!.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
سي ام تير، قيام خونين مردم و بازگرداندن دكتر مصدق به قدرت ـ فريادِ مرگ ـ يا مصدق از همه کشور بلند بود ـ شکست سیاسی مشترک شاه و دولت لندن
دکتر مصدق
پس از پنج روز تظاهرات خونين و پُرتلفات در تهران و چندين شهر ديگر، سي ام تيرماه 1331 (در سال 1952 مصادف با 21 جولای) شاه كه خودرا در خطر حذف شدن ديد بناچار تسليم شد و علاوه بر نخست وزيري، حاضر شد كه وزارت جنگ را هم به محمد مصدق بسپارد. شاه بعد از ظهر آن روز و در اوج تظاهرات، از مصدق خواست که باردیگر رياست دولت را برعهده گيرد و قبول کرد که سلطنت کند، نه حکومت. «تاریخ نگاران» پیروزی ایرانیان در قیام تیرماه 1331 (جولای 1952) را شکست سیاسی شاه و دولت لندن نوشته اند و افزوده اند که این شکست، دولت لندن را از ادامه توطئه بازنداشت و این بار تلاش خود برای همدست کردن دولت واشنگتن را در براندازی مصدق دو چندان کرد و وسیعا به یارگیری در داخل ایران دست زد.
     تظاهرات مردم که مورخان آن را عمدتا «خودجوش» توصيف کرده اند از لحظه اي آغاز شده بود كه اعلام شده بود دكتر مصدق به علت پذيرفته نشدن پيشنهادهايش از سوي شاه كناره گيري كرده و استعفاي او از نخست وزيري پذيرفته شده است. مورخان، بپاخيزي تيرماه 1331 ايران را يک رويداد بي سابقه در طول تاريخ 2500 ساله اين ملت خوانده اند زيراکه پشتيباني خارجي و نيروهاي مسلح درکار نبود، لذا مردم جان بر کف نهاده و وارد خيابانها شده بودند. مردم خشمگين و آمادهِ بپاخيزي بودند. به دليل آزادي مطبوعات و انتشار جزئيات، مردم مي دانستند که دكتر محمد مصدق به عنوان اعتراض به مداخلات شاه در امور اجرايي، از رياست دولت كناره گيري كرده بود. مصدق همچنين نگران بود که مبادا شاه اورا دوربزند و با خارجي (دولت لندن) تماس بگيرد و .... مردم احمد قوام (قوام السلطنه) را که از سوي شاه مامور تشكيل كابينه شده بود از عوامل دولت لندن مي پنداشتند. ايرانيان نمي خواستند که محصول مبارزات چندين ساله آنان از ميان برود. آنان مبارزات خود را سرآغازی برای استعمارزدایی جهانی، حذف سلطه گری و تأمین دمکراسی و رعایت حقوق بشر می دانستند و قیام خودرا به نیابت از مردم کشورهای استعمارزده و مردم تحت ستم اعلام می کردند و شعار می دادند: «شاه؛ سلطنت، نه حکومت»، «دمکراسی؛ حکومت مردم بر مردم»، «لندن؛ مکیدن خون مردم ِ بی رزمناو بس است»، «نفت ما خون ما است ـ مصدق جان ماست، روح ماست»، «4 قرن استعمار اروپایی بر دنیا بس است ـ بس است ـ بس است»، «خون فدای حق» و ....
     دكتر مصدق كه از شانزدهم تيرماه آن سال با مجلس سنا درگيري پيدا كرده بود 25 تيرماه از شاه خواسته بود كه علاوه بر تصدّي نخست وزيري، وزير جنگ هم باشد تا از جانب ارتش آسوده خاطر باشد كه شاه نپذيرفته بود. همان روز دكتر مصدق استعفانامه خودرا براي شاه فرستاد و در آن تاكيد کرد كه چون پيشنهادهاي منطقي و اصولي او كه اجرايشان براي پيروزي مبارزات مردم ايران و تحقق دمکراسي پارلماني ضرورت داشت، مورد قبول شاه قرار نگرفته است کناره گيري خودرا تسليم مي کند و شاه همان روز استعفاي دکتر مصدق را پذيرفت و احمد قوام (قوام السطنه) را مأمور تشكيل كابينه كرد و در اعلاميه مربوط، وي را «حضرت اشرف» خواند و تصريح كرد كه نسبت به او اعتماد كامل دارد.
     مردم از همان لحظه به پشتيباني از مصدق به خيابان ها ريختند و تا بازگرداندن وي به رياست دولت از پاي نشستند که رويدادي بي سابقه ـ نه تنها در ايران بلکه در همه جهان بود. مصدق تاكيد داشت كه نظام حكومتي ايران مشروطه پارلماني است و شاه قانونا حق مداخله در امور اجرايي (دولت) را ندارد، زيرا كه رئيس دولت منتخب مجلس (نمايندگان منتخب ملت) است.
     آيت الله كاشاني قوام السلطنه را مردي خائن، ظالم، مستبد و عامل بيگانه خوانده بود و اعلام كرده بود كه نبايد اجازه داده شود بار ديگر در ايران كساني بر سر كار آيند كه عامل بيگانه باشند و خيانت كنند. وي انتصاب قوام السلطنه را يك توطئه امپرياليستي خوانده بود.
     مردم در تهران و چند شهر ديگر از جمله كرمان، شيراز، اصفهان، كرمانشاه و ... از بامداد سي ام تيرماه 1331 بمانند چندروز پيش از آن و به حمايت از دكتر مصدق به خيابانها ريخته بودند كه از ساعت 9 بامداد تظاهرات در منطقه بازار تهران و خيابان ناصرخسرو شدت بيشتري به خود گرفت. اندكي بعد گروههاي ديگري از مردم كه در ميدان توپخانه، خيابان اكباتان، ميدان بهارستان و خيابان شاه آباد (حد فاصل ميدان بهارستان تا ميدان مخبرالدوله) گرد آمده بودند بر شدت تظاهرات افزودند. در اين ميان خبر رسيد كه از كرمانشاه كفن پوشان عازم تهران شده اند.
     ساعت ده بامداد از مقابل دانشگاه تهران كه آن زمان در حاشيه شهر بود، هزاران تن ديگر دست به راهپيمائي زده، فرياد مرگ يا مصدق سر داده و به سوي ميدان فردوسي به حركت در آمده بودند و به همين گونه از ميدان فوزيه (اینک؛ میدان امام حسین) و نقاط ديگر شهر، كه نظامیان و تانكها وارد عمل شدند و مردم را به گلوله بستند. شدت عمل نظاميان درميدان بهارستان و خيابانهاي اطراف آن بيشتر بود. با وجود اين، مردم در نيمروز بر شدت تظاهرات افزودند و شاه كه وضعيت خودرا در خطر ديد تسليم شد و علاوه بر نخست وزيري، حاضر شد كه وزارت جنگ را هم به دكتر مصدق بسپارد و فقط سلطنت کند، نه مداخله در امور اجرایی. در مجلس هنگام اخذ راي اعتماد مجدد به دكتر مصدق، تنها سه نماينده راي موافق ندادند.
     دكتر مصدق «سي ام تيرماه» را در تاريخ مبارزات، روزي فراموش نشدني خواند و گفت كه مردم ايران يكدل و يك زبان بر ضد توطئه و تحريكات خارجي بپاخاستند و پيروز شدند.
     با وجود اين شكست، چرچيل نخست وزير وقت انگلستان از توطئه و شاه از مخالفت (پنهانی) دست بر نداشتند، زيرا که شكست شاه در واقعه سي ام تير، شكست بزرگتري براي انگلستان بود كه ملي شدن صنعت نفت ايران و خلع يَد از آن دولت، پايه هاي امپراتوري اش را به لرزه درآورده بود. اين توطئه سرانجام يك سال و 28 روز بعد با كودتاي 28 اَمُرداد (درسال 1332هجري = 1953میلادی) به حكومت دكتر مصدق پايان داد. چرچيل و دولت او با كوشش زياد، دولت تازه آمريكا (برياست ژنرال آيزنهاور) را كه در ژانويه 1953 روي كار آمده بود در اين براندازي با خود همدست كردند. چرچيل براي اين منظور به ديدار آيزنهاور به واشنگتن رفته بود. ترومن رئيس جمهوري قبلي آمريكا كه دولت مصدق را منتخب مردم و میهندوست مي دانست، براي براندازي او تسليم فشار چرچيل نشده بود.
     نتايج براندازي 28 اَمُرداد در ديدار سران آمريكا، انگلستان و فرانسه در دسامبر همين سال (سال 1953) در «كنفرانس برمودا در منطقه کارائيب» مطرح و بررسي همه جانبه و اتخاذ تصميم شد. سران غرب به همان صورت يک بار ديگر (درسال 1978 و سال انقلاب ايران) در کارائيب ـ در جزيره گوادالوپ و نه چندان به دور از برمودا تشکيل نشست دادند و اوضاع ايران را بررسي کردند و ....
     رويدادهاي اواخر تيرماه 1331 ايران همزمان بود با طرد سلطنت در مصر و اوج «جنگ كره». طرد سلطنت در مصر و ظهور ناسیونالیسم عربی ضربه ديگري بر پيكر استعمار انگلستان بود.
     مروري بر «تاريخ» نشان مي دهد که دولت لندن در 20 جولاي 1588 (مصادف با سي ام تيرماه) ناوگان خودرا به آبهاي گراولين (25 کيلومتري دونکِرک) روانه ساخته بود تا از تعرّض آرماداي اسپانيا (قدرت برتر وقت) به بنادر انگلستان جلوگيري کند. اين آرمادا [در واژه به معناي نيروي دريايي شکست ناپذير] که در آن زمان در جهان نظير نداشت براي انهدام انگلستان که در هلندِ اسپانيا توطئه و از دزدان دريايي در منطقه اقيانوس اطلس حمايت مي کرد به حرکت درآمده بود که برخلاف انتظار در نبرد هشتم آگوست شکست خورد و انگلستان با پيروزي در جنگ دريايي گراولين بر اسپانيا، به دوران برتري اسپانيا در جهان پايان داده و برجاي آن نشسته بود و بازگشت دكتر مصدق به دست مردم به قدرت در آستانه سالروز آن پيروزي، ضربه قاطعي بر امپراتوري انگلستان بود كه روزگاري ايران را ميان خود و روسيه قسمت كرده بود و شاه مي بُرد و شاه مي آوَرد. انگلستان که با شکست ناپلئون در نبرد واترلو در ژوئن 1815 اَبَرقدرت جهان شده بود با هزار بازی، ایران را مجبور به امضای قرارداد ترکمان چای و از دست دادن همه قفقازکرد، سپس ایران خاوری را که تا آن زمان تنها بخش قندهار آن اعلام استقلال کرده بود از قلمرو تهران جدا کرد و نام افغانستان بر آن گذاشت و نیمی از آن را با کشیدن خط دورَند به هندوستان (اینک پاکستان) داد. هرات و منطقه تاجیک نشین را با لشکرکشی به بوشهر و خوزستان و اجبار دولت تهران به امضای قرارداد پاریس از ايران جدا كرد. آنگاه با یک سازش محرمانه با مسکو، رود آمو را مرز نفوذ خود و روسیه قرارداد و روس ها منطقه فرارود را از آن خود و دست 2400 ساله دولت ایران را از آنجا کوتاه کردند. دولت لندن سپس امتیاز چاپ اسکناس و انواع امتیازات و ازجمله امتیاز نفت را از دولت تهران گرفت و ... و کودتای رضاخان ـ سیدضیاء را ترتیب داد. برکنارکردن رضاشاه و قراردادن پسرش بر جای او در شهریور 1320 که تا پایان عُمر از دولت لندن در بیم و هراس بود آخرین توطئه دولت لندن نبود و ... و این فتنه گری به طرُق دیگر ظاهرا ادامه دارد.
    
دكتر مصدق به مزار مقتولان سي ام تير گل مي برد. وي گفته بود كه پس از مرگ، جنازه اش را در كنار اين قربانيان دفن كنند. روزنامه اطلاعات در شماره مورخ 28 تيرماه 1358 ـ صفحه 4 ـ نوشته است كه دولت وقت اجازه نداد كه به وصيت دكتر مصدق، پس از فوت او در اسفند 1345 عمل شود و بناچار اورا در همان تبعيدگاه «غير قانوني» اش روستاي احمد آباد به خاك سپردند كه اينك مقبره او از ابنيه ملي بشمار مي رود


    
مصدق در ميدان بهارستان (مقابل پارلمان) در ميان مردم: هرجا که مردم هستند همانجا مجلس (پارلمان) است


    
مصدق در دوران تبعيد غيرقانوني (دهه 1340) در روستاي احمدآباد (نزديک کرج) ـ چنين عکسي براي نخستين بار در شماره 29 امرداد 1372 در صفحه ششم روزنامه همشهري به مديريت غلامحسين کرباسچي و سردبيري محمد عطريانفر در داخل پاورق «سيا از درون» به چاپ رسيد و نظر به علاقه ايرانيان به مصدق، از آن روز تيراژ همشهري چهار برابر شد. سال بعد دکتر فريدون وردي نژاد موسس روزنامه ايران که از اين موضوع اطلاعات داشت، به مناسبت درگذشت نوه مصدق، عکس او و پدربزرگش را در حال خوردن نان و پنير در صفحه اول اين روزنامه چاپ کرد که تا ظهر آن روز، اين روزنامه 5 باز تجديد چاپ شد. چنين علاقه و وفاداري بي سابقه تلقي شده است. دولت شاه از سال 1332 تا پايان عمر نظام سلطنتي اجازه بردن نام مصدق را هم نمي داد تا نسل جوانتر اورا نشناسد حتي اجازه داده نشده بود که روزنامه ها آگهي ترحيم مصدق را چاپ کنند. باوجود اين، دو تجربه همشهري و روزنامه ايران نشان داد که نسل نوين به همان اندازه نسل سابق مصدق را مي شناسد و ارج مي نهد. در نخستين زادروز مصدق پس از انقلاب، صدها هزار تن و طبق گزارش خبرگزاري هاي خاجي حدود يک ميليون نفر به احمدآباد رفتند و بر گور او فاتحه خواندند

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
دو مطلب منتشره در شماره 26 تیرماه 1358 روزنامه اطلاعات درباره قیام 30 تیرماه



    



    
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
اعلامیه حزب پان‌ایرانیست به مناسبت شصت و پنجمین سالگشت خیزش پیروزمند ایرانیان در سي‌ام تيرماه 1331
سي ام تيرماه 1331، تهران و ديگر شهرهاي ايران، چهره ای ديگر داشتند. با اينكه از شب پيش از آن بخش بزرگی از نيروهاي مسلح در مواضعِ مورد نظر مستقر شده بودند، در بامداد سي تير، هنوز جابه‌جایی واحدهاي زرهي و ديگر يگانهاي نظامي در جريان بود.
    بامداد آن روز با اینکه خورشید هنوز کاملا بالا نیامده بود، هوا گرمتر از روزهای پیش از آن بود. سكوتی هراس‌آور بر شهر تهران سنگيني مي كرد. اين سكوت را تنها صداي زنجير تانكها و حركت خودروهاي نظامي درهم مي شكست ـ اما، اين سكوت، سكوت پيش از توفان بود، توفاني سهمگين و توفنده. توفاني به كوبندگي و نيرومندي خشم همهِ ایرانیان. ایرانیان می خواستند که مصدق را بازگردانند و مانع بازگشت سُلطه و نفوذ بیگانه شوند.
    بر پايهِ سُنّت مشروطيّت، اين بار نيز آوردگاه اصلي، ميدان بهارستان بود. «بهارستان» تا آن روز، با وجود كوتاهي عُمرِ مشروطيت، بارها شاهد زورآزمايي ملّت با قُلدران و قدّاره بندان و عناصر فاسد و «بیگانه تَرس» حاكمه بود.
     اين بار نيز سرنوشت مبارزه ملّت ايران با عناصر فاسد، عامل بیگانه و جناح «توده ـ نفتي» در ميدان بهارستان، رقم مي خورد. البته اين امر، از ارزش مبارزات مردم در دهانهِ بازار، ميدان ارگ، ميدان توپخانه، نقاط دیگر تهران و شهر‎هاي ميهن مان، چيزي نمي كاهد.
    در آن روز با انبوه شدن مردم و سردادن اولين شعارها در حمايت از «‏‏مصدّق»، «ملّي كردن صنايع نفت در سراسر كشور» و سَلب سُلطه و نفوذ بیگانه، تفنگ ها آتش كردند و تانك ها به حركت درآمدند. چند نفري بر زمین افتادند و مردم سراسيمه عقب نشستند. امّا، جوانان و نوجوانان پان ايرانيست، با سر دادن بانگ «ايرانِ بزرگ بیداراست»، «مصدق پيروز است» و ... مردم را دوباره به سوی ميدان بهارستان، میدان ارگ و سبزه ميدان و ... به حركت درآوردند.
    هربار، همزمان با حركت و شعار مردم، صداي خشن «فرمانِ آتش» به گوش مي رسيد. تَني چند از پاي مي افتادند و مردم عقب مي نشستند. دوباره فريادهاي «ايران پيروز است» و «مصدق پيروز است» از ميان جمعيت اوج مي گرفت و مردم باز می گشتند و به سوي سنگر نظاميان به حركت درمي آمدند.
    بايد گفت كه نظاميان نيز ایرانی و از یک رَگ و ریشه بوده ایم. بيشترِ فرماندهان یگانها، از روي ناچاري فرمان آتش مي دادند و بسياري از نظاميان به طور مستقيم بر روي مردم آتش نمي گشودند.
    سرانجام به دنبال ساعت ها آتش و خون، فريادهاي «ايران پيروز» و «مصدق پيروز است»، رساتر شد. اين بار، اين شعارها، از گلوي مردم، پُرطنين تر خارج مي شد‏. گويي همه احساس مي كردند كه لحظهِ پيروزي نزديك شده است. وقتي فرياد «ايران پيروز» و «مصدق پيروز است» به اوج رسيد، جمعيت توفنده تر از هر بار از خیابان ژاله، خیابان شاه آباد، بازار، سرچشمه و ... نیز به سوي ميدان بهارستان به حركت درآمد. بيشتر پرچم هاي سه رنگي را كه مردم بر دوش مي كشيدند، به خون شهيدان مزيّن بود.
     اين بار باوجود به حركت درآمدن تانك ها و رگبار گلو‏‏‏له ها، سيل خروشان جمعيت از پاي نايستاد و ميدان بهارستان را درنورديد. تانك ها از حركت افتادند و تفنگ ها خاموش شدند؛ «ملّت» پيروز شده بود.
    در آن روز تاريخي براي تداوم مبارزات ملّت ايران در جهت درهم كوبيدن همهِ مظاهر استعمار و استثمار بيگانه، گروهي از همميهنان ما در شهر تهران و چند شهر دیگر میهن، جان باختند. ملّت ايران با تجليل ويژه پيكر آنان را در آرامگاه شهيدان قيام سی ام تيرماه در ابن بابويه به خاك سپرد. براي ارجگذاري و فرود آوردن سرِ تعظيم در برابر فداكاري بزرگ آنان، مجلس شوراي ملّي، عنوان پُرافتخار «شهيد راه وطن» به هرکدام از آنان داد. نام تَنی چند از آن دليرمردان ـ شهیدان راه میهن:
    اسماعيل عينكچي، جبار سفيدگر رشيدي، محمد ابراهيم قاسمي، رستمي كلخوران، اصغر اسكندريان، رستم زينعلي تهراني، محمد سرندي نژاد، عباس لؤلؤ، نوروز كفايي، پرويز رجالي، علي اكبر جهانفر، حسن نيكوسخن، محمود يموتي، اسماعيل صلواتي، كاظم محبّي، سعدي اسكندري ميرحسيني، ابوالقاسم بُنَكدار، قدرت الله سَليمي، رضي دستخوش، هوشنگ رحمتالله رضيان و ....
    
     سی‌ام تیرماه 1396
     دفتر مرکزی حزب ‌پان ایرانیست (هیأت اجرایی)

    
    
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
داستان غم انگيز وارد كردن اتومبيل به ايران طبق قانون مصوّب سال 1370
«ايسنا» 20 جولاي 2004 خبر از باز شدن قفل واردات خودرو داده و نوشته بود كه اين طلسم با ورود پنج دستگاه «بي. ام . و» كه اتومبيلي گرانبها است به گمرك بندر عباس شكسته شد.
    مشاهده اين خبر در وبسايت «ايسنا» داغ دل اين نگارنده (مولف اين تاريخ آنلاين براي ايرانيان) را تازه كرد كه سرگرم نوشتن كتابي در آن باره بود تا آيندگان از هر بوروكراسي پيچيده درس عبرت بگيرند و به اصلاح آن هِمّت بگمارند.
    اين نگارنده در سال 1371 براي استفاده از حقي كه در قانون مصوب 1370 و آيين نامه اجرايي شماره 44265 شوراي وزيران، معروف به قانون و آيين نامه واردن كردن يك خودرو «نو و يا نيمدار» توسط فارغ التحصيلان فوق ليسانس و دكترا از دانشگاههاي خارج از كشور برقرار شده بود به وزارت علوم شتافت و در 22 ارديبهشت 1371 تقاضانامه تسليم كرد و در 12 خرداد همان سال نامه شماره «6931 ـ 43 خ» به امضاي احمد فهيمي فر مديركل وقت را خطاب به گمرك دريافت داشت و با خرسندي تمام به آمريكا بازگشت تا خودرو نیمدار خودرا كه در گاراژ خانه فرزندش خاك مي خورد به ايران بياورد و به اصطلاح، از شرّ اتوبوس سواري آسوده شود. [مجوّز نگارنده به وارد کردن اتومبیل نیمدار خود موجود است.].
    نگارنده با در دست داشتن آن مجوّز، اتومبيل را در ترمينال بين المللي بندر نورفكِ ويرجينيا به مقصد بندر سيواس تركيه به كِشتي سپرد و آماده رفتن به تركيه براي ترخيص اتومبيل و راندن آن تا تهران شد كه يكي از آشنايان كه قبلا اين كار را كرده بود خبرداد كه زحمت بي جهت نكشد كه اتومبيل اورا [آن آشنا را] در مرز بازرگان متوقف كردند و گفتند كه بانك مركزي! از ادامه اجراي قانون جلوگيري كرده و او اتومبيل را در همانجا در خاك تركيه رها ساخته است.
    نگارنده به اين آشناي خود گفت كه اولا بانک مرکزی نمی تواند قانون مصوّب پارلمان را که به اجرا درآمده است کان لم یکن کند و ثانیا اگر قانون تازه ای وضع شود، از تاریخ اجرا معتبر است و در قانون گزاری، «عطف به ماسبق نشدن قانون» یک اصل است.
    نگارنده با شنیدن این خبر به تحقيق پرداخت و معلوم شد که آنچه را که از آن آشنا شنيده بود درست بود. به وزارت بازرگاني، كميسيون اصل 90 مجلس و ديوان عدالت اداري دادخواست داد، و در روزنامه ها مقاله و شكوائيه نوشت كه دستور مقام اجرايي نمي تواند قانون مصوّب را لغو كند و اگر هم مجلس قانون مصوّب خود را لغو كند كه عطف به ماسبق نمي شود و ... که مؤثر واقع نشد.
     چون رفتن به تركيه و بازگرداندن اتومبيل نیمدار مورد بحث به آمريكا به صرفه نبود نگارنده به سراغ آن اتومبيل نرفت.
    اين نگارندهِ اتوبوس سوار كه در دهه 1370 يك بار هم در ايستگاه كوچه تَنديسِ خیابان جُردن (که در آن زمان ساختمان روزنامه همشهري در آن کوچه بود) هنگام پیاده شدن از اتوبوس، به پايين افتاد و مجروح شد، نزد خود دو سند و كارت اتومبيل دارد كه هر دو اتومبیل در دهه 1360 در تهران به سرقت رفتند و ديگر يافت نشدند و كارت ها و اسنادشان باقي مانده اند و هر زمان که مشاهده شوند داغ دل اورا تازه می کنند. [مکاتبات مربوط به پایین افتادن از اتوبوس به علت به راه افتادن آن پیش از پیاده شدن مسافر که هنوز روی پله اتوبوس بود موجود است. منوچهر توکلی خبرنگار وقت روزنامه همشهری داوطلبانه قضیه را تعقیب کرد و جریان را به شرکت واحد اتوبوسرانی اطلاع داد و ....].
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
پولهای بلوکه شده ـ کدام رقم درست است: 150 یا 29 میلیارد؟ ـ دولت معادل ریالی این پول ها را قبلا از بانک مرکزی گرفته است ـ مسئله با چینی‌ها
اوباما رئیس جمهوری وقت آمریکا در یک مصاحبه اختصاصی با نیویورک تایمز گفته بود که ایران نزدیک به یکصد و پنجاه میلیارد دلار پول بلوکه شده دارد، و این پول با فروش نفت به دست آمده و در پی اِعمال تحریم‌های بین‌المللی، در بانک‌های خارجی مسدود شده اند.
    پیش از اوباما هم بسیاری از مقامات ایرانی و خارجی میزان پول های بلوکه شده ایران را 120 میلیارد تا 150 میلیارد دلار برآورد کرده بودند، اما در جولای 2015 و پس از تنظیم متن توافق ایران و 1 + 5، ناگهان برخی از مقامات تهران رقم ها را تغییر داده و گفتند که پول بلوکه شده کمتر از 30 میلیارد دلار است!. یک مقام ارشد بانک مرکزی در این زمینه گفت که 23 میلیارد دلار از پول های بانک مرکزی در ژاپن، کره جنوبی و امارات متحده عربی بلوکه بوده و 6 میلیارد دلار هم از محل فروش نفت در هند وجود دارد که آزاد خواهد شد. ولی، بانک مرکزی 5 میلیارد دلار بدهی به خارج از کشور دارد که باید آن را از محل این پول ها پرداخت کند. وزیر اقتصاد جمهوری اسلامی این ارقام را تأیید کرده و گفته بود: حدود 35 میلیارد دلار هم در شرکت نیکو سرمایه‌گذاری شده است که مربوط به طرح‌های شرکت نفت است و حدود 22 میلیارد در چین به عنوان وثیقه‌های فاینانس موجود است. اگر تمامی این مبالغ را ارزیابی کنید به آن عددی خواهید رسید که اعلام شده است.
     یکسال قبل اکبر کمیجانی، قائم مقام بانک مرکزی به خبرنگار وال‌استریت جُرنال گفته بود: تحریم‌های آمریکا، اروپا و سازمان ملل سبب «بلوکه شدن 150 میلیارد دلار» از درآمدهای نفتی ایران در حساب‌های خارجی شده است. استاندار تهران نیز در نطقی پول بلوکه شده را 180 میلیارد دلار بیان کرده بود.
    سطور بالا از گزارش ویژه روزنامه کیهان (شماره دوشنبه 20 جولای 2015) خلاصه شده است. اینک این سئوال به ذهن می آید که کدام رقم درست است، رقم پیش از توافق و یا رقم بعد از آن. مردم روی رقم پیش از توافق حساب کرده بودند.
    نگاهی داریم به اظهارات مقامات و منابع دیگر در دو روز آخر تیرماه 1394 و یک هفته پس از رسیدن به توافق:
    در رسانه‌های جمهوری اسلامی ایران آمارهای مختلفی در مورد میزان پول های بلوکه شده مطرح شده است. با وجود اینکه رئیس بانک مرکزی این پول را 29 میلیارد دلار و در نامه اش به رئیس جمهور 26 میلیارد اعلام کرده برخی مقامات دیگر این میزان را 130 تا 150 میلیارد و حتی بیشتر بیان کرده‌اند.
    طهماسب مظاهری، وزیر اسبق امور اقتصادی و دارایی سی ام تیرماه 1394 (19 جولای 2015) گفت که آمار دارایی‌های بلوکه شده ایران در اختیار بانک مرکزی است. به گفته او هر کس غیر از بانک مرکزی هر عددی بدهد، برآورد شخصی است و مبنایی غیر از حدس و گمان ندارد. با وجود این، مظاهری حدس زده است که جمهوری اسلامی حدود 25 میلیارد دلار در بانک‌های خارج به صورت بلوکه شده دارد و گفته است که البته پول های ایران [22 تا 25 میلیارد دلار] در چین عنوان دیگری دارند و نه لزوما بلوکه شده. این پول هنگفت بر پایه قرارداد دولت محمود احمدی‌نژاد با دولت چین، در اختیار دولت این کشور است و این پول شرایطی بدتر از بلوکه شدن دارد. مظاهری گفت: «غربی‌ها بلوکه می‌کنند و اعلام می‌کنند که بلوکه کردیم و وقتی هم که توافق کردند آزاد می‌کنند. چینی‌های بی‌انصاف پول را می‌گیرند و پس نمی‌دهند. با این حساب، و به باور مظاهری، چینی‌ها بعد از توافق هم به آسانی حاضر نخواهند شد که پول ‌های ایران را پس بدهند. بعد از چک و چانه زنی بسیار و وقت گذرانی هم یک مقدار جنس بُنجل به قیمت بسیار گران می‌دهند آنهم با شرط و شروط از جمله شرط حق حساب [رشوه] و کمیسیون به دلال‌های خودشان [پورسانتاژ]!.
    محمود بهمنی رئیس پیشین بانک مرکزی با بیان اینکه بخش عمده پول‌های بلوکه شده ایران از ذخایر بانک مرکزی هستند گفت: دولت معادل ریالی ارزهای پرداختی به بانک مرکزی را در سال‌های گذشته دریافت کرده و بانک مرکزی هم این ارز‌ها را به حساب دارایی‌های خارجی خود که ذخایر کشور است منتقل می‌کند.
    بهمنی گفته است: اگر معادل ریالی این پول آزاد شده، دوباره از محل دارایی‌های خارجی بانک مرکزی به دولت داده شود، به معنای این است که دولت به ازای هر دلار و یا یورو، دو بار از بانک مرکزی «ریال» دریافت خواهد کرد.
    رئیس سابق بانک مرکزی با اشاره به وثیقه قرار دادن حدود 22 میلیارد از پول‌های بلوکه شده برای فاینانس چین، گفت: این وثیقه هم جزو دارایی‌های خارجی بانک مرکزی است و این پول چون تبدیل به فاینانس شده دیگر بخشی از منابع بلوکه شده بانک مرکزی محسوب نمی‌شود.
    بهمنی در پاسخ به این پرسش یک روزنامه نگار که آیا در زمان ریاست شما رقم پول‌‌های بلوکه شده بانک مرکزی 100 میلیارد دلار بود؟، گفت: ذخایر بانک مرکزی در آن زمان بالای 100 میلیارد دلار بود اما آمار مرتب تغییر می‌کند و این را باید از بانک مرکزی سؤال کنید. [نخواست که بگوید]. او گفت که رقم دقیق پول‌های بلوکه شده در آن زمان را به خاطر ندارد، نباید از هیچ سازمان و نهادی به غیر از بانک مرکزی رقم دقیق پول‌های بلوکه شده را بپذیرید، البته لازم است معاونت ارزی بانک مرکزی به تفکیکِ منابع بانک مرکزی و منابع دولت ـ رقم دقیق از پول‌های بلوکه شده را اعلام کند.
    جمعه 27 تیر (18 جولای 2015) مصباحی‌مقدم نماینده مجلس مجموع دارایی های ایران در خارج را 130 میلیارد دلار به دست داده بود که پس از انتشار اظهاراتش، روز بعد گفته بود که منظور او ذخایر خارجی بود اعم از طلا و ارز. برخی رسانه‌ها این سخنان را در تضاد با گفته‌های رئیس بانک مرکزی ایران ارزیابی کرده بودند که دارایی‌های بلوکه شده این کشور را 29 میلیارد دلار اعلام کرده بود.
    مصباحی مقدم گفت: "بخشی از ذخایر به عنوان وثیقه برای فاینانس در اختیار چین قرار گرفته که مَبلَغ آن حدود 22 میلیارد یورو است و قرار است چین پروژه‌هایی را در ایران اجرا کند.
    این نماینده مجلس گفت که بخشی از ذخایر هم به شکل طلا توسط دولت فدرال آفریقای جنوبی به ایران تحویل داده می‌شود و بخش دیگری متعلق به صندوق توسعه ملی، و بخشی هم از آن وزارت نفت است که زنگنه وزیر نفت گفته بود 4 میلیارد.
    در این میان حسین هاشمی استاندار تهران در جلسه شورای اداری استان گفته بود که 180 میلیارد دلار از پول‌های کشور در خارج بلوکه شده است. هم‌زمان یک نماینده مجلس از بلوکه شدن 35 میلیارد دلار درآمد فروش نفت در یک شرکت وابسته به شرکت نفت در خارج خبر داده بود. در همین روز اکبر ترکان، مشاور ارشد رئیس‌جمهوری گفت که به دولت گزارش شده است که 35 میلیارد دلار از سپرده‌های بانک مرکزی نزد شرکت «نیکو» است. با این گفته، اظهارات آن نماینده مجلس تأیید شد.
    از شرکت «نیکو» به عنوان یکی از وابستگان شرکت ملی نفت ایران نام برده شده است که در لوزان سوئیس فعالیت دارد. واژه نیکو مخفّف «نفت ایران اینترترید کمپانی» است ـ شرکتی که بسیاری از مأموریت‌ها و مسئولیت‌های مهم نفتی جمهوری اسلامی ایران، شامل واردات بنزین و گازوئیل، فروش بخش عمده‌ای از نفت خام ایران و سوآپ نفت را برعهده دارد. شرکت نیکو در سال 2012، از سوی ایالات متحده آمریکا در فهرست تحریم قرار گرفت و وزارت خزانه‏داری این کشور از «نیکو» به‌عنوان «سکاندار اصلی دور زدن تحریم‌ها» نام برده بود.
    31 تیرماه 1394 اعلام شد که ولی‌الله سیف رئیس بانک مرکزی درباره رقم پول‌های بلوکه شده ایران در خارج به حجت‌الاسلام حسن روحانی رئیس جمهور نامه نوشته است. به اظهار عزت‌الله یوسفیان ‌ملّا نماینده آمُل در مجلس و عضو کمیسیون برنامه و بودجه و محاسبات، سیف در آن نامه رقم دقیق پول‌های بلوکه شده ایران در خارج از کشور را حدودا 26 میلیارد دلار گزارش کرده است.
    یوسفیان ‌ملّا گفته است که کل رقم پول‌های ایران در خارج 107 میلیارد دلار است و از میان آنها 26 میلیارد، پولی است که در واقع بدون امّا و اگر می‌تواند به خزانه کشور ریخته شود. این پول در قانون بودجه نیامده و در صورتی که به خزانه واریز شود و دولت بخواهد آن را هزینه کند باید اصلاحیه‌ای را به مجلس بدهد. این 26 میلیارد دلار مطالباتی است که باید پس از توافقات، به کشور منتقل شود.
    یوسفیان ‌ملّا بر لزوم داشتن برنامه برای هزینه این 26 میلیارد تأکید کرد و گفت: دولت باید با توجه به سیاست‌های کلی نظام و همچنین قوانین موضوعه، این پول را در صورتی که به خزانه واریز شود هزینه کند.
    نماینده آمل سپس توضیح داد که پول‌های ایران در خارج از کشور بر سه دسته اند: دسته اول پول‌هایی هستند که ما بابت تضمین گذاشته‌ایم یعنی مثلا می‌خواستیم قطعه‌ای را خریداری کنیم که برای تضمین، پولی را گذاشتیم که به این اقدام «ال‌سی» هم می‌گویند. دسته دوم همان پول‌های بلوکه شده است که به دلیل تحریم‌ها جلوی انتقال آنها به کشور گرفته شده بود. دسته سوم نیز پول‌هایی است که ما از محل صادرات کسب کردیم که اجازه نداده اند به کشور بازگردد.
    به گزارش سی ام تیرماه 1394 خبرگزاری های داخلی، غلامعلی کامیاب معاون ارزی بانک مرکزی با تأکید بر تفاوت دو مفهوم «ذخایر ارزی» با «دارایی‌های ارزی» گفته است: منابع بانک مرکزی که با اجرای «برنامه جامع اقدام مشترک] آزاد می‌شوند و قابل استفاده خواهند شد، بالغ بر 23 میلیارد دلار هستند. 6 میلیارد دلار هم از منابع بلوکه شده دولت که وجوه حاصل از صادرات نفت است، آزاد شده و به حساب بانک مرکزی واریز می‌شود. به این ترتیب وجوه آزاد شده و قابل دسترسی بالغ بر 29 میلیارد خواهند شد.
    معاون ارزی بانک مرکزی همچنین گفته است که به آن رقم 29 میلیاردی، 22.4 میلیارد دلار وثیقه در چین برای تأمین مالی پروژه‌ها، حدود 24.5 میلیارد دلار سپرده‌گذاریِ انجام شده نزد شرکت‌ زیرمجموعه وزارت نفت (که این مبلغ صرف پروژه‌های نفتی شده است اما اکنون توانایی بازپرداخت ندارند و در قانون بودجه سال جاری 2 سال اِمهال ـ مهلت ـ گرفته‌اند)، حدود 10 میلیارد دلار سپرده نزد بانک‌های ایرانی (که این مبلغ به موجب قوانین و مصوّبات مراجع مختلف مصرف شده و قابلیت بازیافت آن‌، محل تردید است)، 3.7 میلیارد دلار اوراق قرضه مسدودی ناشی از حکم دادگاه و همچنین وجوهی که در اختیار بوده، اضافه می‌شود و به این ترتیب موضوع روشن است. [جمع کل؛ حدود 90 میلیارد].
    به اظهار این مقام بانک مرکزی، باید به این نکته هم توجه داشت که نوسان نرخ برابری دلار در مقابل سایر اسعار، عامل مهم و تأثیرگذاری بر محاسبه مجموع ارزش ذخایر است. ذخایر ارزی به دلار نیست و در قالب سایر ارزها نگهداری می‌شود. ارزش برابری دلار در طول سال گذشته و امسال در قبال اکثر اسعار ِ مطرح دنیا تقویت شده است. به طور مثال: در مقابل یورو 18 درصد، یِن ژاپن 22 درصد، وون کره یک درصد، روپیه هند 5 درصد و یوان چین 1.4 درصد بالا رفته است. نتیجه این تقویت، کاهش ارزش ذخایری است که به ارزهایِ غیر از دلار نگهداری شده‌اند.
    با اعلام نتایج مذاکرات و انتظار برای آزادشدن پول های بلوکه شده ایران در برخی کشورها، نگرانی هایی از سوی برخی از اقتصاددانان شنیده می شود که دلواپسی آنان را نسبت به مخاطرات اقتصادیِ هزینه نادرست این پول ها منعکس می کند. اقتصاد دانان گفته اند که هزینه نادرست پول ها باعث افزایش تورّم و واردات و بیکاری و در نتیجه گسترش نارضایی های می شود زیرا سالها بود که رکود اقتصادی را نتیجه تحریم ها تبلیغ کرده بودند که تحریم ها اینک برطرف شده اند و مردم در انتظار بهبود وضعیت. این اقتصاد دانان هم در مورد رقم درست پولها تردید دارند که تاکنون منابع مختلف ارقام متفاوت به دست داده اند از 23 میلیارد دلار تا 180 میلیارد دلار. این اقتصاددانان خواسته اند که در روابط اقتصادی ایران با چین تجدید نظر شود و در این زمینه دقت کامل به عمل آید و دست خواص و دلالان کوتاه شود. به نظر برخی از اقتصاددانان دیگر، تحریم ها باعث بروز نوعی فساد نوظهور شده بود و توسل به بعضی کارها برای آوردن پول ها، و ماجرای بابک زنجانی و ... از همین دست است.
    در این میان، خبرگزاری مِهر سی ام تیرماه 1394 از خرید قسمتی از سهام یک بانک چینی توسط ایران به مبلغ یک میلیارد و 600 میلیون دلار خبرداد. این خبرگزاری نوشته است که تحریم ها کمک کرده اند چین جای پای خودرا در اقتصاد ایران محکم کند و تا ورود رقیبان دیگر و حداکثر تا سال 1395 چنین خواهد بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو دموکراسي
نقش پول و در نتيجه تبليغات در کَمپين انتخاباتي ـ انتقاد اصحاب نظر و انديشمندان از خروج دمکراسي از اصول و مسير خود و ...
اگر تاريخ نسبتا كوتاه ايالات متحده را مرور كنيم، در بيستم جولاي 1937 (سي ام تيرماه 1316) در شهر تالهاسي حاكم نشين ايالت فلوريدا، يك رويداد موسوم به «لينچينگ Linching» را مي بينيم كه در مورد سياهپوستان، موارد مشابه متعدد داشته است. بيستم جولاي آن سال، يك پليس فلوريدا در شهر تالهاسي (در آن زمان 150 هزار نفري) با چاقو مورد حمله قرار مي گيرد و مجروح مي شود. سفيد پوستان شهر دو مرد سياهپوست را كه متهم به چاقوزدن اين پاسبان شده بودند دستگير و خودشان آنان را محكوم به اعدام مي كنند و به دار مي زنند كه اين عمل را «لينچينگ يعني اعدام فرد توسط جمعيت (ماب)، بدون محاكمه در دادگاه و اثبات جرم» مي نامند.
    71 سال پس از لينچينگ آن دو سياهپوست، حزب دمکرات آمريکا يك سياهپوست را نامزد خود براي انتخابات آبانماه آن سال (نوامبر 2008) رياست جمهوري کرد. (که پيروز شد و براي يک دوره ديگر که انتخابات آن در نوامبر 2012 انجام مي شود نامزد شده است.)
    از قرن بيستم و به ويژه پس از پيدايش راديو، سپس تلويزيون و اينك پيامهاي آنلاين، نقش تبليغات در پيشبرد نامزدها به عنوان «عامل موثر» به ثبوت رسيده و انتقاد اصحاب نظر را از اين روش روز افزون کرده است. اين منتقدين مي گويند كه اصحاب رسانه ها با بزرگ كردن يك نامزد و حزب و كوبيدن نامزد و يا نامزدها و حزب ديگر (رقباء) تا حدي زياد تعيين نتيجه انتخابات را به دست دارند و بسياري از واجدين شرايط راي دادن چون اين را مي دانند به خود زحمت مشاركت در انتخابات را نمي دهند.
    
اين تصوير که در جولاي 2008 توسط شبکه تلويزيوني «ABC» ترسيم شده بود در اطراف و در دسترس اوباما نامزد وقت حزب دمکرات همه جا پول نشان مي دهد که اشاره اي است غير مستقيم به نقش پول و تبليغات در پيروز شدن يک نامزد و حزب در انتخابات


     به اظهار اين منتقدين، «پول» عامل ديگر براي پيروزشدن در انتخابات است كه ديگران طبق منافعشان به حساب مبارزات انتخاباتي هر نامزد (كمپين او) مي ريزند و نامزدها با اين پول به شبكه هاي تلويزيوني آگهي تبليغ براي خود و نفي رقيب را مي دهند، پوستر درست مي كنند، مجالس سخنراني ترتيب مي دهند، هواپيماي دربست براي مسافرت به اين گوشه و آن گوشه كرايه مي كنند، كارشناس روابط عمومي، مبلّغ، نطق نويس، مشاور و ... به استخدام در مي آورند و .... بنابراين نامزدي كه پول كمتر به دست آورد؛ هرقدر كه شايسته تر باشد شانسي براي انتخاب شدن نخواهد داشت.
    به نظر پاره اي از اين منتقدين، راي دهندگان بويژه در کشورهاي صنعتي که متوجه برتري تبليغاتي يک نامزد و يا حزب مي شوند و نتيجه انتخابات را حدس مي زنند اوقاتي را كه مي توانند در آن سرگرم تفريح باشند و خوش بگذرانند صرف خوردن غم انتخابات نمي كنند و بعضي از آنان نيز انتخابات را يك كار حرفه اي و در دست دلالها و كورپوريشن هاي بزرگ (اصحاب پول، نفوذ و وسايل تبليغ) مي دانند و خود را ناراحت آن نمي كنند.
    در اين ميان انديشمنداني هم بوده اند كه با تاكيد گفته اند که در پي پيدايش رسانه هاي صوت و تصويري و آنلاين ها كه در افكار داراي نفوذ بسيار هستند، دمكراسي در همه جا از مسير خود خارج شده و به اسارت درآمده است و براي بازگشت بشر به حكومت مطلوب كه در شآن و حق اوست، بايد روش ها و راههاي وصول به دمكراسي «دوباره نويسي» شود و «به نام بشريت» براي آن احيانا يك سازمان نظارت و رسيدگي جهاني خارج از چارچوب دولتي به وجود آيد و داراي ضمانت اجرايي لازم باشد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو رسانه‌ها
... وقتي كه روزنامه نگار «آزادي عمل» داشته باشد ـ جنگ داخلي اسپانيا به رشد روزنامه نگاري كمك كرد ـ يک شاهکار عکس خبري


جنگ داخلي خونين و 3 ساله اسپانيا به رشد روزنامه نگاري كمك بسيار كرد. اين جنگ كه از 18 جولاي 1936 آغاز شده بود، پانصد تا ششصد هزار کشته تلفات داشت و سرانجام با شكست نيروهاي جمهوري خواه و چپگرا پايان يافت و باعث روي كار آمدن ژنرال فرانكو و ديكتاتوري گرديد. در اين جنگ، طرفين درگير كوچكترين محدوديتي براي روزنامه نگاران به وجود نياوردند و به همين دليل جهانيان در جريان جزئيات مبارزه بودند و هواداران دو طرف جنگ كه نمايندگان دو طرز فكر و ايدوئولوژي مختلف بودند با خواندن گزارشهاي «بدون سانسور» و کامل اين جنگ و مشاهده عکسهاي آن در نشريات، از گوشه و كنار جهان براي كمك رسانيدن به طرف دلخواه خود به اسپانيا مي شتافتند. عكسهايي كه از صحنه ها و مصائب اين جنگ برداشته شده است از شاهكارهاي «عكاسي خبري» بشمار مي آيد. يكي از اين عكسها که در بالا مشاهده مي شود و توسط رابرت کاپا Robert Capa فتو ژورناليست زاده ي مجارستان برداشته شده، يک نظامي سلطنت طلب اسپانيايي را بلافاصله پس از اصابت گلوله و در حال افتادن بر زمين و رها شدن تفنگش نشان مي دهد. درعين حال از اين عكس چنين بر مي آيد كه روزنامه نگار گيرنده عكس ـ بدون ترس از خطر مرگ ـ تا عمق صحنه جنگ پيش رفته بود. اين عکس به عنوان نمونه يک عکس خبري خوب در کتاب هاي درسي دوره هاي ژورناليسم چاپ شده است. رابرت کاپا (1913 ـ 1954) که اين عکس را گرفته است، در طول عمر عکاسي خود پنج جنگ را پوشش داد [جنگ داخلي اسپانيا، دومين جنگ ژاپن و چين، جنگ دوم جهاني، جنگ سال 1948 عرب و اسرائيل و جنگ ويتنامي ها با فرانسه] و 25 ماه مي سال 1954 در اثناي تهيه عکس از جنگ ويتنامي ها با فرانسه بر اثر انفجار «مين» کشته شد.
    فتوژورناليسم (عكس خبري) در جريان جنگ كريمه، و جنگهاي داخلي آمريكا (1861 ـ 1865) پا به عرصه وجود گذارد و از آن پس نيز عمدتا صحنه هاي جنگ باعث تكامل آن شده است و براي عكسبرداري از چنين صحنه هايي، نياز به دلاوري و جرأت بسيار است. عكس زير كه از گروه نخست در تاريخ عكسهاي خبري است؛ اوايل جولاي سال 1863 از اجساد نبرد خونين گتيسبورگgettysburg پنسيلوانيا (درجريان جنگ داخلي ايالات متحده آمريكا) گرفته شده است. اين نبرد (برادركشي گتيسبورگ) 47 هزار تن تلفات از جمله هشت هزار كشته داشت و به همين سبب در اين جنگها، يك نقطه بازگشت (ترنينيگ پوينت) بشمار آورده شده است:


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
قتل يک روزنامه نگار ديگر در روسيه در جولای 2004 ـ پرسش عمومی: این چند نفر «یک ـ شبه» آن همه پول را از کجا آورده بودند؟!
17 جولای 2004 جسد «پايل پلويان» سردبير مجله «ارميانسكي پرولوك» كه به زبان روسي براي جامعه ارمنيان روسيه انتشار مي يابد در كنار جاده كمربندي مسكو به دست آمد. وي با ضربات چاقو كشته شده بود.
     پلویان نيز مانند چندین روزنامه نگار ديگر روس كه در سالهاي اخير كشته شدند از منتقدين كاپيتاليسم نوپا و فسادآلود روسيه، میلیاردرشدن یکشبه چند نفر مشخّص، خصوصی سازی های مشکوک و مافیابازی بود. برنامه بوریس یلتسین در موردخصوصي سازي اموال ملّي، شماري کم را از جيب ملت ميلياردر کرد و مافيابازي و ناامني نتيجه آن بود. این میلیاردرها منتقدین خودرا به دست گانگسترها و مافیای روس نابوده کرده اند.
     پلویان نوشته بود: "نمی دانم، در کشوری که 74 سال سوسیالیست، و ثروت در دست دولت (نماينده و وکيل جامعه) بود، چگونه چند نفر و عمدتا يهودي ناگهان دهها میلیون دلار رو کردند و کارخانه ها و شرکتهای دهها میلیارد دلاری ملت را به مفت خریدند. آن پول کجا پنهان بود و آن را يکشبه از کجا آورده بودند؟!.".
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
Paul Duke كه گفت: پیشرفت کردن و قدرت شدن یک ملّت در گروِ داشتن روزنامه نگار به تمام معنا ماهر و زبردست است
Paul Duke

«پال دوكPaul Duke» روزنامه نگار آمريكايي و از مدافعان امنيت و آزادي روزنامه نگاران نوزدهم جولاي 2005 در 78 سالگي از بيماري لوكيميا (سرطان خون) درگذشت. وي که در 16 اکتبر 1926 در شهر ريچموند (ريچماند) به دنیا آمده بود سالها در اسوشيتدپرس، وال استريت جرنال، شبكه تلويزيوني «ان بي سي» و چند رسانه ديگر قلم زده بود و همزمان 21 سال در شبكه تلويزيون عمومي آمريكا (پي بي اس PBS) برنامهِ هفتگيِ مستقلِ «واشينگتن ري ويو Washington Week in Review» را اجرا مي كرد و روزنامه نگاران گمنام را به آن دعوت مي كرد تا نامدار شوند.
    دوك مي كوشيد كه به چهار ميليون و ششصد هزار تَن مخاطبان برنامه اش ثابت كند كه اگر روزنامه نگاران به اصول حرفه ژورناليسم وفادار و بي طرف باشند و تنها به خاطر روشن ساختن حقيقت بنويسند و حقايق را تبليغ كنند و طرف اين و آن را نگيرند اعضاي موثر و دوستدار جامعه هستند.
    دوك گفته است: «آزادي در يك جامعه وقتي تامين است که دست روزنامه نگاران آن جامعه در جستجو براي به دست آوردن حقايق و انتشار آنها باز باشد و ترس و بيم نداشته باشند. وي سانسور مطالب رسانه هاي حرفه اي از روزنامه تا كتاب و عكس و فيلم را عملي بر ضد بشريت و خلاف اصول دمكراسي اعلام كرده است.
     دوک (دیوک) عقیده داشت که پیشرفت کردن و قدرت شدن یک ملت در گرو داشتن روزنامه نگار به تمام معنا ماهر و زبردست است. پس از فروپاشی شوروی، وی در گفتاری مشروح ثابت کرده بود که سقوط آن جماهیریه به علت نداشتن روزنامه نگار ماهر، علاقه مند و وفادار به اصول اين حرفه بود.
     دوك (دیوک) چند بار در دفاع از امنيت و آزادي روزنامه نگاران ثابت كرده بود كه روزنامه نگاري تنها يك حرفه و وسيله كسب معاش نيست، يك عشق است و روزنامه نگار نبايد در شرايطي قرار داشته باشد که همواره نگران از دست دادن دلدار (روزنامه نگاري) باشد كه در او مشكلات عاطفي به وجود آيد. محروم كردن يك روزنامه نگار از ادامه روزنامه نگاري در هر شكل كه باشد بايد از سوي سازمانهاي جهاني و ازجمله سازمان ملل يك جرم بر ضد بشريت شناخته شود.
    ديوك كه به خاطر پوشش اخبار مبارزات سياهان آمريكا براي كسب حقوق مدني و نيز انعكاس اخبار مربوط به نارضايي آمريكاييان از ادامه جنگ ويتنام و همچنين گزارش جزئيات قضيه «واتر گيت» به دريافت چند جايزه روزنامه نگاري نائل شده بود از هواداران روزنامه نگاري «Objective » بود.
عکس دیگری از پال دیوک

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ساير ملل
اسكندر مقدوني؛ مردي حسابگر و دقيق و از ستايشگران کوروش بزرگ
اسكندر مقدوني بيستم جولاي در سال 356 پيش از ميلاد در مقدونيه يونان (منطقهِ يونانيِ مقدونيه ـ مقدونيهِ يونان) به دنيا آمد و 33 سال عُمر كرد.
    وي در دهم ژوئن سال 323 پيش از ميلاد پس از تصرف امپراتوري ايران ـ اَبَزقدرتِ وقت كه دچار ضعف مديريت و درگيري و دشمني کردن بزرگان کشور با يکديگر شده بود، در شهر بابِل Babylon (هشتاد و پنج گيلومتري جبوب بغداد) درگذشت.
     به نوشته مورخان غرب، اسكندر در هيچ جنگي شكست نخورد زيرا كه با محاسبات دقيق و در زمان و مكان درست، وارد جنگ مي شد. وي براي کسب دوستي ايرانيان، خودرا داماد آنان معرفي مي کرد. اسکندر با سه دختر ايراني؛ رُکسانا، پريساتيس (پريسا) دختر داريوش سوم و ستاتيرا Stateira ازدواج کرده بود و به همراهانش نيز توصيه ازدواج با دختران ايراني را کرده بود تا فاميل ايرانيان شوند.
    اسکندر از ستايشگران کوروش بزرگ بود و در نوجواني درباره کارها و انديشه هاي کوروش مطالعه کرده بود. وي به رغم تخريب تحت جمشيد، دستور تزيين آرامگاه کوروش در پاسارگاد را داده بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
قرارداد Kuchuk Kainarji و گسترش سلطه روسیه بر دریای سیاه ـ چرا رسانه ها و مقامات روسیه این سند را هنگام توجيه امور مربوط یادآور نمی شوند؟!
در پي يك رشته جنگهاي شش ساله (از 1768 تا 1774)، 21 جولای 1774 قرارداد «كوچوك كاي نارجه Kuchuk Kainarji» ميان روسيه و عثماني امضاء شد و روسيه مستقيما به درياي سياه راه يافت. عثماني در جنگهاي شش ساله شكست خورده بود.
     طبق اين قرارداد، بندرخرسونKherson، بندر كرچ Kerch (به معناي ليمو) و اني كاله Enikale (منطقه آزوف ـ کِرچ) در كريمه، همچنين مناطق ميان رودهاي دنيپرDnieper و بوگ Bugجنوبي (فعلا در اوكراين) و مناطقي در قفقاز به روسيه داده شد. ضمنا قرار شد كه «خان نشين كريمه» از عثماني جدا و مستقل شود (كه در سال 1783 به روسيه پيوست). به علاوه، به روسيه اختيار حمايت از مسيحيان ارتودوكس ساكن قلمرو عثماني داده شد و قرار شد كه كشتي هاي مسيحي مذهبان با پرچم روسيه در آبهاي درياي سياه رفت و آمد كنند و روسيه در استانبول كليساي ارتودوكس بسازد.
    و به اين ترتيب امپراتوي روسيه بر مناطق غربي و شمالي درياي سياه (که خروشچف در سال 1954 بسياري از آنها را وابسته به اوكراينِ شوروي کرد) استيلاء يافت.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
... و به اين سان جنگ داخلي مرگبار و ويرانگر آمريكا آغاز شد
Jefferson Davis

بيستم جولاي سال 1861 كنگره كنفدراسيون آمريكا نخستين جلسه خود را در شهر ريچموند با شركت نمايندگان شش ايالت جدايي طلب (كاروليناي جنوبي، ميسي سي پي، فلوريدا، آلباما، جورجيا و لوئيزيانا) تشكيل داد. اين كنفدراسيون که در آغاز کار پايتخت موقت آن شهر بيرمنگام ايالت آلاباما بود در پنجم فوريه آن سال (پنج ماه پيش از آن) برپايه تفسير قانون اساسي آمريكا توسط ايالتهاي برده دار، ايجاد شده بود و جفرسون ديويسJefferson Davis را براي مدت شش به رياست جمهوري انتخاب كرده بود. بعدا پايتخت کنفدراسيون به شهر ريچموند (ريچماند) ويرجينيا منتقل شد. اين ايالات، اختيارات حكومتي را حق خود مي دانستند و معتقد به وجود يك دولت مركزي كوچك با اختيارات محدود بودند كه كار آن تنها حفظ وحدت كشور، ايجاد هماهنگي ميان ايالتها، برقراري و حفظ مناسبات ديپلماتيك با خارج و بسيج نيرو براي جلوگيري از تعرض خارجي باشد. اين كنفدراسيون پس از قطعي شدن انتخاب آبراهام لينكلن (لينکن) Abraham Lincoln تشكيل شده بود زيرا كه وي ضمن نطق هاي انتخاباتي اش وعده داده بود كه بردگي را در آمريكا لغو و به سياهپوستان آزادي و تابعيت آمريكايي بدهد و ايالات برده دار، اين كار را يك مداخله دولت مركزي در امور خود و مغاير قانون اساسي مي دانستند.
    
Abraham Lincoln

پس از ايجاد كنفدراسيون، لينكلن در چهارم مارس 1861 عمل شش ايالت (تشکيل کنفدراسيون) را غير قانوني خواند كه باعث خشم ايالت تكزاش شد و بي درنگ به كنفدراسيون پيوست. لينكلن در يك اعلاميه ديگر، ايالات هفتگانه (شش ايالت قبلي به اضافه تكزاس) را از مداخله در امور گمركات، ادارات فدرال و ساختمان هاي متعلق به دولت مركزي واقع در ايالات ممنوع كرد كه ايالت كاروليناي جنوبي دست به لجبازي زد و با يك دهن كجي نسبت به لينكلن، به ميليشياي ايالت دستور حمله به پادگان نيروهاي دولت مركزي (فدرال) در شهر چارلستون به نام پادگان «سامترSumter» را صادر كرد و اين پادگان پس از مختصر مقاومت تسليم شد. لينكلن از اين عمل برآشفته شد و از ايالتهاي وفادار به دولت مركزي (فدراسيون) و عمدتا شمالي ها خواست كه دست به بسيج نيرو بزنند تا پادگان سامتر پس گرفته شود. اين اقدام لينكلن، ايالت ويرجينيا كه ضلع جنوبي و غربي شهر واشنگتن را تشكيل مي دهد، و ايالتهاي آركانزا، كاروليناي شمالي و تنسي را به خشم آورد و به كنفدراسيون پيوستند و از همين زمان پايتخت كنفدراسيون به شهر ريچموند ويرجينيا منتقل و رابرت لي، ژنرال ويرجينيايي فرماندهي نيروهاي نظامي كنفدراسيون را برعهده گرفت. ايالتهاي ميسوري و كنتوكي هم وعده كمك به كنفدراسيون دادند و اكثريت مردم آريزونا، و نيومكزيكو كه هنوز ايالت كامل نشده بودند اعلام پشتيباني كردند و پنج طايفه سرخپوست ساكن در اوكلاهما هم به كنفدراسيون پيوستند و از 21 جولاي 1861 (يك روز پس از تشكيل كنگره كنفدراسيون در ريچموند) جنگ كنفدراسيون با فدراسيون آمريكا (جنوبي ها با شمالي ها) شروع شد، چهارسال طول کشید و در آن 618 هزار نظامی (360 هزار شمالی و 258 جنوبی) کشته شدند (بیش از هر جنگی دیگر که آمریکا در آن شرکت کرده است).
     نخستين نبرد در مناساس ( واقع در جنوب شهر واشنگتن) روي داد زيرا كه دولت مركزي در ايالت مريلند حكومت نظامي برقرار كرده بود تا اين ايالت به كنفدراسيون نپيوندد. در نخستين نبرد، نيروهاي كنفدراسيون پيروز شدند. درجريان جنگ داخلي آمريکا دولتهاي اروپايي كوشيدند كه در آن مداخله نكنند و طولاني شدن جنگ به همين جهت بود كه هيچ دولت خارجي حاضر به ميانجي گري ميان طرفين متخاصم نبود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تيربار تا مدتي وسيله برتري كشورهاي دارنده آن بود و در قرن 21؛ موشک و پهپاد و ابزارهاي سايبري
در اين روز در سال 1899 سيصد و بيست سرباز فرانسوي به دليل داشتن تيربار از نوعي كه در عكس ديده مي شود بر 12 هزار تن نظامي كشور افريقايي چاد غلبه كردند و اين سرزمين را مستعمره فرانسه ساختند.
    تيربار در سال 1884 توسط «هيرام ماكزيم» تكميل شد و وسيله برتري كشور دارنده آن به ويژه در استعمار ملل ضعيف قرار گرفت. تيربار ساخت ماكزيم با گاز باروت «فشنگ رساني» مي شد و هر ثانيه 11 گلوله تا مسافت 2500 متر شليك مي كرد.
    «اسلحه» از هزاران سال پيش يکي از عوامل توانمندي و استقلالِ عمل داشتن كشورها بوده است. اسكندر مقدوني با بكار بردن نيزه هاي پنج متري جنگ گرانيكوس را بُرد. از همان زمان ، مخصوصا در قرون جديد و معاصر، دولت هاي برتري جو مي كوشند كه سلاحهاي پيشرفته در دسترس همگان نباشد. در قرن 21 موشک و پهپاد و ابزارهاي سايبري سلاح هاي برتر شده اند. سلاح اتمي يک بازدارنده است و احتمال بکاربردن آن بسيار ضعيف است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
جزئيات توطئه قتل هيتلر و اعدام طراحان آن
فن ستافنبرگ

بيست و يکم جولاي 1944 دولت وقت آلمان جزئيات توطئه قتل هيتلر را 28 ساعت پس از وقوع اعلام داشت و يك امير زاده (كنت) آلماني به نام سرهنگ « كلاز گراف فن ستافنبرگ » را به عنوان طراح اصلي نقشه توطئه و با هدف پادشاهي کردن مجدد آلمان معرفي كرد. هيتلر بيستم ژوئيه و اندکي پس از انفجار بمب، سلامت بودن خود را بدون ذکر جزئيات از راديو اعلام کرده بود که روز بعد جزئيات آن فاش شد.
     قاضي «رونالد فرايسلر» هشت افسر و غير نظامي آلماني ازجمله سرهنگ فن ستافنبرگ را به جرم دست داشتن در اين توطئه محكوم به مرگ كرد كه هشتم اآگوست ( 18 روز پس از وقوع حادثه) اعدام شدند.
    
اطاق پس از انفجار بمب

به ژنرال اروين رومل فاتح فرانسه و قهرمان جنگ طبرق كه از نقشه اين توطئه اطلاع داشت و آن را به پليس منعكس نكرده بود به پاس خدمات گذشته اش دو راه پيشنهاد شده بود: خودكشي و يا محاكمه و احتمالا اعدام، و او خودكشي را انتخاب كرد و 14 اكتبر خود را كشت و با تشييع جنازه رسمي به خاك سپرده شد.
    در جريان توطئه قتل هيتلر كه با با انفجار يك كيف دستي انفجاري در جريان جلسه افسران ستاد در يك قرارگاه نظامي به اجرا درآمده بود ي4 نفر كشته، 19 از جمله هيتلر مجروح شده بودند. جراحات هيتلر بسيار سطحي بود.
     اين انفجار 40 روز پس از اصابت نخستين موشك آلماني « وي ـ يك » به شهر لندن و درز كردن گزارشهاي پيشرفت توليد بمب اتمي در آلمان صورت گرفت كه هيتلر به آنها چشم اميد دوخته بود. افسران توطئه گر با مشاهده پياده شدن متفقين در نرماندي(فرانسه) و پيشروي چند شاخه اي ارتش سرخ به سوي برلن، نقشه خود را به منظور نجات آلمان از انهدام كامل طرح کرده بودند و به همين دليل 20 جولاي سال 2004 به مناسبت شصتمين سالروز وقوع آن در آلمان مراسمي برگزار شد و گرهارد شرودر صدراعظم سوسيال دمكرات بر گور سرهنگ فن ستافنبرگ تعظيم كرد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
قرارداد ژنو و تقسيم موقّت ويتنام، ولی ...
نظاميان فرانسه هانوي را ترک ميکنند

بيست و يکم جولاي سال 1954 در ژنو قرارداد تقسيم موقت ويتنام (یزای حد اكثر سه سال) امضاء شد. كنفرانس مربوط كه در آن كشورهاي بزرگ هم نماينده داشتند از 21 اپريل اين سال تا 21 جولای ادامه داشت. طرفهاي اصلي، فرانسه و ويتنامي ها بودند. هدف از اين كنفرانس كه پس از شكست فرانسه از ويت مين ها به رهبري دكتر هو شی مين تشكيل شده بود، حل مسئله ويتنام بود. طبق توافق ژنو قرار شده بود كه مدار 17 درجه عرض جغرافيايي، خط فاصل ميان دو قسمت ويتنام باشد و در سال 1956 و يا در فاصله اي كه از سه سال بيشتر نباشد در سراسر ويتنام انتخابات وحدت برگزار شود.
    
Ngo Dinh Diem

همچنين قرار شده بود كه نيروهاي فرانسه كه پس از جنگ جهاني دوم و تسليم شدن ژاپن، براي استعمار مجدد هندوچين وارد منطقه شده بودند ظرف مدتي كوتاه خارج شوند و نيز، با تقسيم ويتنام براي كساني كه مايل به مهاجرت به قسمت ديگر باشند منعي به وجود نيايد. دولت آمريكا براي انتقال شمالي هايي كه مايل به سكونت در جنوب بودند داوطلب شد و كشتي فرستاد و سپس براي اسكان آنان كمك مالي كرد. سپس به دولت موقت جنوب پيشنهاد كمك مالي و نظامي و آموزش نيروهاي مسلح داد.
     چون طبق برآوردها، در رفراندم مقرر پيروزي شمال سوسياليستي قطعي به نظر مي رسيد، غرب كه نمي خواست جنوب ويتنام بر جهان سوسياليست وقت اضافه و از دستش خارج شود، «دين دي ام Ngo Dinh Diem» را تشويق به كودتا در جنوب كرد و با اين كودتا، ورق برگشت خورد و انجام انتخابات به تعليق افتاد. اين وضعيت ـ در جنوب، هوداران وحدت و سوسياليسم را متحد كرد و با حمايت شمال به مبارزه مسلحانه دست زدند و آمريكا به كمك دولت جنوب (سايگون) شتافت و جنگي خونين و پرتلفات به راه افتاد كه پس از سالها، بالاخره مبارزان ويتنامي با نثار جان پيروز شدند و وحدتي را كه قرار بود با انتخابات به دست آيد با خون و آتش تامين شد.
    
ژنرال جياپ (Vo Ngoyen Giap ) فاتح جنگهاي ويتنام در پنجاهمين سالروز خروج نظاميان فرانسه (سال 2005) - در کنار او «نانگ دوک» دبير اول حزب کمونيست ويتنام ديده مي شود. جیاپ چهارم اکتبر 2013 درگذشت. وی 102 سال و 40 روز عُمر کرده بود

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ورود هزاران تفنگدار آمريكايي به لبنان در سال 1958 و طبق گزارش روزنامه هاي اروپا به توصيه شاه ايران
در اين روز از جولاي 1958 (تیرماه 1337) نزديک به شش هزار تفنگدار دريايي آمريكا كه براي حمايت از كاميل شمعون رئيس جمهوري وقت لبنان اعزام شده بودند وارد بيروت شدند و متعاقب آنان هزاران سرباز پياده و چترباز آمريكايي ديگر.
     كاميل شمعون كه هوادار غرب بود در برابر تلاش هاي ملي گرايانه جمال عبدالناصر كه مي خواست كنفدراسيوني از كشورهاي عربي تشكيل دهد و با همين هدف با سوريه متحد شده بود ايستاده بود. كودتاي عبدالکريم قاسم ـ ژنرال متمايل به مارکسيسم و ضد غرب در عراق و خروج نيروهاي عراقي از اردن باعث تشديد فعاليت ها ضد شمعون در لبنان شده بود.
    فدراسيون عراق و اردن كه با هدف مخالفت با مساعي ناصر تشكيل شده بود با كودتاي عراق از ميان رفت و آمريكا از آن بيم داشت كه لبنان نيز از دست برود.
     كاميل شمعون از دوستان شاه وقت ايران بود كه چند سفر به ايران كرده بود ازجمله سفر پاييز 1956.
    روزنامه هاي اروپا گزارش كرده بودند كه آيزنهاور رئيس جمهوري وقت آمريكا به توصيه شاه نيروي تفنگدار به بيروت فرستاده است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
پايان كار ساختن سد اسوان (در جنوب مصر)
كار ساختن سد اسوان كه آرزوي ديرين مصريان براي تنظيم آب رود نيل و جلوگيري از طغيان و يا كم آبي آن بود 21 جولاي 1970 به پايان رسيد. كار ساختن اين سد 11 سال طول كشيده بود. جمال عبدالناصر تصميم به ساختن اين سد گرفته بود كه پس از نزديك شدن به شوروي و در پيش گرفتن ناسيوناليسم عربي، دولتهاي آمريكا و انگلستان حاضر به دادن وام و كمك فني به او نشده بودند. ناصر كه چنين ديده بود به شوروي متوسل شد و با اعتبار يك ميليارد دلاري و كمك فني مسکو آن را ساخت.
    اين سد 3 هزار و ششصد متر طول دارد . فاصله اين سد كه در جنوب مصر و در يك منطقه آثار تاريخي ساخته شده تا قاهره 800 كيلو متر است.
    ناصر دو ماه و دو روز پس از پايان كار ساختن سد اسوان و گشايش رسمي آن درگذشت و درياچه پشت سد به نام اسم گذاري شده است. بايد دانست كه از ديرباز مصر را هديه نيل خوانده اند و كشاورزي مصر تقريبا محدود به دره نيل است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
نخستين زني كه در قرون معاصر نخست وزير شد
Sirimavo Bandaranaike
بانو «سيريماوا باندرانيكه Sirimavo Bandaranaike» بيستم جولاي 1960 نخست وزير سريلانكا (سيلان) شد و اين بار با بردن انتخابات عمومي. وي نخستين زن است كه در قرون معاصر به نخست وزيري يك كشور رسيده بود. شوهر چپگراي او «سولومون باندرانايكه» در 26 سپتامبر 1959 ترور شده بود و بانو سيريماوا وظايف او را برعهده گرفته بود. در انتخابات جولاي 1960، حزب آزادي سريلانكا كه از بانو باندرانايكه حمايت مي كرد نيمي از كرسي هاي پارلمان 150 نفري اين كشور را به دست آورده بود. وي با اين كه در يك خانواده اعيان به دنيا آمده و پرورش يافته بود پس از انتخاب شدن به عنوان رياست دولت، قول داد كه سياست هاي شوهرش را دنبال كند كه اين سياست ها عمدتا سوسياليستي و حتي در پاره اي از امور، سوسياليستي افراطي (تروتسكيستي) بودند. با وجود برخي مخالفت ها، عمر حكومت بانو سيريماوا تا سال 1965 ادامه يافت. وي بار ديگر در سال 1970 رئيس دولت شد كه اين بار پس از دو سال، او را به اتهام سوء مديريت و تجاوز از اختيارات قانوني به محاكمه كشانيدند كه كنار رفت و در سال 2000 در هشتاد و چهارسالگي درگذشت ولي شش سال پيش از اين كه وفات يابد سريلانكايي ها در سال 1994 دختر او چاندريكا را به رياست جمهوري اين كشور انتخاب كرده بودند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
كنگره آمريكا با تصويب «War Powers Act» اختياراتِ رئيس جمهوري براي آغاز جنگ را محدود كرد
بيستم جولاي 1973 كنگره آمريكا با تصويب قانون اختيارات جنگ تحت عنوان «War Powers Act» اختيار رئيس جمهوری اين کشور در مورد آغاز جنگ را محدود كرد.
    اين قانون تاكيد دارد: رئيس جمهوری آمريكا تنها درصورتي مي تواند در خارج از كشور نيرو وارد جنگ كند كه قبلا مجوّز آن را از كنگره (قوه مقنّنه که در همه کشورها، مُنفک از دو قوه دیگر است) دريافت كرده باشد و همچنين درصورتي كه آمريكا مورد حمله نظامي قرارگرفته و يا تهديد نظامي، بسيار جدّي باشد. در اين صورت نيز رئيس جمهوری بايد ظرف 48 ساعت كنگره را از اقدام خود آگاه سازد و نمي تواند بدون دريافت مجوّز، اعلان جنگ دهد و يا بيش از 60 روز نيروها را در جنگ نگهدارد.
    اين قانون در پي مشاهده نارضايتي مردم آمريكا از طولاني شدن جنگ ويتنام به تصويب كنگره اين كشور رسيد. چند عضو كنگره طرح آن را به صورت يك قطعنامه فوري به كنگره داده بودند.
    با توجه به همين محدوديت بود كه دولت جورج دبليو بوش براي اجراي برنامه خود و حمله نظامي به عراق، به دادن گزارش هايي به كنگره و از اين طريق انعکاس در رسانه ها مجبور شد كه بعدا معلوم شد دقيق نبودند. این گزارش ها درباره فعالیت های هسته ای رژیم صدام حسین بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
بركناري عبدالحسين مشهدي از دبيركلي حزب بعث عراق
در جريان يك تصفيه وسيع در حزب بعث (حزب حاكم وقت در عراق) 20 جولاي 1979 در بغداد اعلام شد كه عبدالحسين مشهدي از سمت دبيركلي اين حزب بركنار شده است. طبق اين اعلاميه، عضويت مشهدي در حزب بعث نيز به حالت تعليق درآمده بود. اين تحولات در هفته كناره گيري حسن البكر و روي كار آمدن صدام حسين روي داده بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
بازهم کشتار بومیان (اصطلاحا؛ سرخپوستان) در قاره آمریکا به خاطر طلا
21 جولای 1993 (پنج سال پیش از ریاست جمهوری هوگو چاوس) صاحبان معادن طلا در یک منطقه جنگلي ونزوئلا 13 سرخپوست (بوميان قاره آمريكا) را كشتند كه تازه ترين قتل عام سرخپوستان به دست سفيد پوستانِ اروپايي تبار به خاطر طلا و تصاحب اراضي شان بود. حخدود 60 درصدِ جمعیت 28 میلیونی ونزوئلایِ 916 هزار کیلومتری را بومیان و نژاد مخلوط تشکیل می دهند. سه قبیله معروف سرخپوست؛ زولیا، وویووو و تیموتوکیوکاس در ونزوئلا زندگی می کنند و معادن نفت در منطقه زولیا واقع شده اند.
    ونزوئلا با نود و شش درصد باسواد و بهداشت و آموزش و پرورش مطلقا رایگان علاوه بر نفت دارای معادن طلا، الماس و سنگ آهن است. این کشور از زمان روی کارآمدن چاوس و جانشینش با گامهای سریع به سوی سوسیالیستی شدن (ملی کردن منابع و تأمین برابری اقتصادی ـ اجتمامی مردم) پیش می رود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
سازمان نوين وزارت امور خارجه روسيه و اظهارات جولاي 2004 ولاديمير پوتين و نظر يک تاريخنگار
Putin

اظهارات ولاديمير پوتين در نشست جولاي 2004 ديپلمات هاي روسيه و هنگام اعلام سازمان تازه وزارت امور خارجه اين فدراسیون كه داراي هفت معاون وزير شده بود به موقع خود، مطالبي قابل تأمل تلقي شده بود. همان وقت اصحاب نظر در تفسيرهاي خود نوشتند که به پوتين بايد گفته شود كه نبايد انتظار همكاري از غرب را داشته باشد كه 45 سال كينه و دشمني از مسكو را در دل پروراند.
    پوتين در آن نشست گفته بود: نيروهايي هستند كه مي كوشند روسيه را بي اعتبار كنند و اين بي اعتبار كردن، به روسيه و روس ها در داد و ستد و كسب و كار، بستن هرگونه قرارداد و رسيدن به تفاهم صدمه مي زند. دهها سال به جهانيان تلقين شده است که روس ها به آنچه را که وعده مي دهند عمل نمي کنند، اهل دروغگويي و بَند و بَست و ... هستند و درنتيجه نبايد به آنان اعتماد کرد.
    يک تاريخ نگار در تفسير اين اظهارات پوتين چنين يادآور شده بود:
    
    ـ پس از فروپاشي جماهیره شوروي (روسیه تزاری پیشین)، مقامات کرملين قدرت نمايي گذشته را تبديل به ضعيف نمايي کردند و عمدتا به منظور از میان بردن کینهِ گذشتهِ غرب و نیز بسط همكاري بازرگاني، كه هيچكدام تا به امروز (سال 2004) حاصل نشد. تنها با تمديد اقساط وام ها موافقت شد كه طلبكاران راه ديگري جز آن نداشتند. نَه كسي كالاي روسي خريد و نه در اين كشور سرمايه گذاريِ با حسن نيّت كرد. تنها بازارهاي روسيه از اجناس لوکس از جمله مرسدس بنز و نيز ماشين بستني، رستوران مك دونالد و ... پُرشد.
    
    ـ نسل جديدي كه با پوتين روي كار آمده است هنوز اقدامي چشمگير براي نشان دادن يك چهره تازه از روسيهِ در حال تغيير و پيشرفت به عمل نياورده است. رسانه های کشورهای دیگر هنوز از بدبختي هاي اين كشور و انحرافات مردمش مي نويسند و رسانه هاي روسيه به نظر مي رسد که در خط دولت هاي رقيب قلم مي زنند! نَه، کرملين. اين مطالب در جهانيان اين تصوّر را به وجود آورده است که در قرن 20 هرچه را که کرملين از پيشرفت و قدرت مي گفت همه اش بلوف، دروغ و اغراق بود.
    
    ـ در دهه 1980به مسكو قول داده شده بود كه اگر پيمان ورشو را منحل كند و از اروپاي مركزي خارج شود، آنان هم «ناتو» را منحل و یا سازمانی صرفا سیاسی خواهند كرد كه ديديم که نظامی باقی ماند و وارد قلمرو شوروي سابق هم شدند، كشورهاي بالتيك شوروی را وارد اتحاديه خود كردند، در قرقيزستان نيرو مستقر ساختند و به تحريک گرجستان و اوکراین برای پیوستن به خود دست زدند و .... اين وضعيت بايد همه اش درس براي کرملين باشد. روس ها بايد از «تاريخ» پند بگيرند تا اشتباه نکنند. سران روسیه و مقامات تراز اول این کشور باید «تاریخ» بخوانند تا اشتباهات تکرار نشود و در روابط خارجی با افرادی نظیر یوگنی پریماکوف مشورت کنند. (پریماکوف در 26 ژوئن 2015 درگذشت).
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در فرانسه؛ تنها «اي - ميل» فرانسوي شد، نه سياست!
كميسيون واژه ها و واژه سازي وزارت فرهنگ فرانسه از 21 جولاي 2003 بكار بردن اصطلاح اينترنتي «اي ــ ميل» را که انگليسي زبانان ساخته اند، در آن كشور ممنوع ساخت و تاكيد كرد كه به جاي آن، اصطلاح « كوري ال courriel» را كه تركيبي از دو واژه فرانسوي «كورير» و «الكترونيك» است بكارند. اين دستور دست كم براي موسسات عمومي و مكاتبات دولتي اجباري خواهد بود.
    رسانه ها در آن زمان اين اقدام را «نشانه اي تازه از ناسيوناليسم در فرانسه» خوانده بودند که چند سال بعد با انتخاب شدن «سارکوزي» به رياست جمهوري فرانسه که يک مهاجرزاده مجارستاني و اسرائيلي نژاد است معلوم شد که آن تعبير رسانه ها درست نبوده است. اگر فرانسويان حرکت به سوي ناسيوناليسم را ازسر گرفته بودند دست کم يک فرانسوي تبار را برجاي ناپلئون و دوگل مي نشانيدند. سارکوزي در انتخابات سال 2012 شکست خورد و حکومت فرانسه بار ديگر به دست سوسياليست ها افتاد و ....
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ژاپن و آزمايش اراده مسكو!
دولت ژاپن 20جولاي 2004 بدون مقدمه از روسيه خواست كه جزاير چهارگانه کوريل را هرچه زودتر تخليه و به آن دولت بازگرداند. ناظران امور در آن زمان اين موضع گيري نسبتا خشن ژاپني ها را به نوعي آزمايش اراده سران مسكو تعبير كرده بودند. اين اصحاب نظر با توجه به دوستي تنگاتنگ كويزومي نخست وزير وقت ژاپن با واشنگتن بعيد ندانسته بودند كه موضع گيري آن زمان ژاپني ها در برابر روسيه به اشاره امريكا صورت گرفته بود. باتوجه به واکنش تند روس ها و ساکنان روس جزاير کوريل، دولت ژاپن بعدا اصراري از آن دست به استرداد جزاير گوريل نکرد.
    پيش از جولاي 2004 هم ژاپني ها اشاره به استرداد تدريجي و يكي پس از ديگري جزاير کوريل کرده بودند. سران مسكو كه ظاهرا تعرض سال 1904 ژاپني ها به سيبري و انهدام ناوگان روسيه در خاوردور را فراموش نكرده اند حاضر به بحث درباره جزاير کوريل نيستند. مورخان، جزاير کوريل را يکي از کانون هاي خطر در جهان مي دانند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
پوتين بر ضد كمك مالي از خارج به فعالان سياسي روسيه ـ اجرايي شدن قانون ضد NGOs در روسيه
ولاديمير پوتين رئس کشور روسيه 20 جولاي 2005 در نطقي در شوراي «تقويت جامعه مدني و رعايت حقوق بشر در روسيه» تاكيد كرد كه اجازه نخواهد داد كه فعّالين سياسي داخلي و سازمانهاي مربوط براي ادامه و گسترش كار خود، از خارج كمك مالي دريافت دارند.
    وي در آن سخنراني گفت: "ما شديدا با دريافت كمك مالي براي فعّاليت سياسي در روسيه مبارزه خواهيم كرد. فعّالان سياسي بايد تنها روي توان خود و كمك هواداران داخلي شان حساب كنند. دريافت پول از خارج براي فعّاليت سياسي در داخل، عملي غير قانوني و برابر با خيانت است. خارجي با چشمداشت و در اجراي برنامه ها و سياست هاي خود كمك مالي مي كند كه مآلا به سود روس ها نيست و مسئله ساز خواهد بود.".
    پوتين در آن روز با تاكيد تمام گفت كه هيچ دولت حاكم، مستقل و آزاد چنين اجازه اي را نمي دهد كه فرضا يك گروه و يك حزب با پول خارجي تشكيل و يا فعاليت كند.
    در جولاي 2012 دو مجلس قوه مقننه روسيه قانوني را تصويب کردند که به قانون ضد NGOs معروف شده است. اين قانون که 21 جولاي 2012 براي اجرا ابلاغ شده است همکاري روس ها با سازمانهاي غير دولتي غير انتفاعي nongovernmental organizations مورد حمايت خارجي را در رديف خيانت به وطن قرارداده است و مرتکبين Foreign Agent (همکار و عامل بيگانه) به حساب مي آيند تحت تعقيب قضايي قرار مي گيرند و مجازات 4 سال زندان برايشان در نظر گرفته شده است.
     پوتين که اين مصوبه را امضا و ابلاغ کرده است گفته بود که دولت هاي ديگر معمولا در فعاليت هاي سياسي و تبليغ، از اين سازمانها استفاده مي کنند. اين قانون پس از تصويب در «دوما»، هجدهم جولاي به تصويب مجلس ايالت ها (سناي روسيه) رسيد و براي اجرا ابلاغ شد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
راي دادگاه عالي پاكستان و بازگشت افتخار محمد چودري به ديوان عالي این کشور
افتخارمحمد چودري
19 جولاي 2007 دادگاه عالي پاكستان با ده راي موافق و سه راي مخالف حكم ژنرال پرويز مشرف رئيس جمهور وقت پاكستان دائر بر بركناري افتخار محمد چودري رئيس ديوان عالي اين كشور (قاضي القضات پاكستان) را ردّ و ابطال كرد. دادگاه عالي پاكستان، بركناري چودري از سوي پرويز مشرف را، كاري مغاير اصول قانون اساسي پاكستان و جدايي قواي حكومتي از هم اعلام كرد و در راي خود نوشت كه رئيس قوه مجريه نمي تواند فرد اول قوه قضايي را بركنار كند. اين راي، وضعيت مشرف را كه در پي صدور دستور حمله نظاميان به مسجد لعل تضعيف شده بود متزلزل ساخت و نيز باعث نگراني دولت آمريكا شد. در پي بركناري چودري از رياست ديوان عالي پاكستان، تظاهرات وسيع و خونين در اين كشور روي داده بود از جمله تظاهرات حقوقدانان كه كمتر سابقه داشت. چودري قبلا با بسياري از اقدامات مشرّف كه مغاير قانون اساسي پاكستان بود مخالفت كرده و مانع تجاوز وي از اختيارات مندرج در قانون اساسي شده بود.
    
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تاريخ از نگاهي به تصوير
افغانستانِ سال 2008 ـ اين همه پول آمريکا کجا رفته است!


به مناسبت کشته شدن يک گروهبان کانادايي در عملیات افغانستان در تابستان 2008 که عکس او در بالا ـ سمت چپ ـ آمده است، رسانه های گروهی مطالب و عکس های متعدد از ادامه فقر، ویرانی، تلفات، کِشت تریاک و فساد دولتی منتشر ساخته و پرسیده بودند که این همه پولی را که آمریکا در افغانستان هزینه کرده به کجا رفته است؟!. برخی از این عکس ها در بالا و پايين کُپي شده اند که از مشاهده آنها حقایق مربوط به افغانستان وقت استنباط می شود.
    
فقر و گدايي در افغانستان در تابستان 2008


    
وضعيت ساختمانها، ديوارها و کوچه باغها در افغانستان قرن 21 با قرون وسطي تفاوت ندارد!، چرا؟

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
برخي ديگر از رويدادهاي 21 جولای
  • 365:   زلزله شديد منطقه مديترانه که کانون آن جزيره يوناني کرِت بود دهها هزار کشته در سراسر منطقه بويژه در مصر و ليبي تلفات داشت.
        
        
  • 1542:   پاپ پل سوم شورايي مركب شش كاردينال را تشكيل داد تا معارضان مذهب كاتوليك را مجازات كند و اين مجازات شامل مصادره اموال هم مي شد. هدف اين بود كه «كالوَن» ديگري پيدا نشود.
        
        
  • 1877:   اعتصاب كارگران راه آهن آمريكا در مريلند، اهايو و پنسيلوانيا با توسل به نيروي مسلح سركوب شد و 9 كارگر به دست نظاميان كشته شدند.
        
        
  • 1899:   21 جولاي زادروز داستان نگار شهير، ارنست همينگوي است كه بسال 1899 به دنيا آمد. وي برنده جايزه نوبل سال 1955 در ادبيات شد.
        
        
  • 1931:   «سي بي اس» آمريكا در نيويورك يك كانال تلويزيوني داير كرد كه هفت ساعت در روز برنامه داشت. اين کمپانی قبلا داراي چند ايستگاه راديويي بود.
        
        
  • 1949:   سنای آمریکا پیمان ناتو (اتحادیه نظامی اتلانتیک شمالی) را تصویب کرد.
        
        
  • 1952:   در جنوب کالیفرنیا یک زمین لرزه روی داد که 12 نفر را کشت، صدها تَن را مجروح کرد و میلیاردها دلار زیان وارد ساخت. کالیفرنیا بر روی کمربند زلزله قرار دارد و هرآن ممکن است در آنجا یک زمین لرزه روی دهد.
        
        
  • 1954:   کنفرانس ژنو تصمیم به تقسیم موقت ویتنام در مدار 17 درجه عرض جغرافيايي به دو منطقه شمالی و جنوبی گرفت. این کنفرانس در پی جنگ استقلال طلبان شمال با فرانسه و شکست فرانسه در اين جنگ تشکیل شده بود. اين تقسيم به اقتباس از تقسيم شبه جزيره صورت گرفته بود. ولي، ويتنام بعدا در پي يک جنگ خونين که آمریکا با پانصدهزار نیرو و ائتلاف آن طرف مقابل وحدت طلبان بودند، وحدت خودرا به دست آورد لکن دو کره اصطلاحا هنوز در خم یک کوچه اند و جدا از هم.
        
        
  • 1957:   برنارد سپونر Bernard Spooner مخترع جليقه ضد گلوله درگذشت.
        
        
  • 1962:   زد و خورد نيروهاي چين و هند در نواحي مورد اختلاف دو كشور میلیارد نفری و اینک اتمی ـ موشکی در شمال هند آغاز شد. در اين ز و خورد، هند بخشي از سرزمين خود در شمال کشور (منطقه لاداخ) را از دست داد. مسئله هنوز کاملا حل نشده و آتشی است در زیر خاکستر.
        
        
  • 1977:   نيروي هوايي مصر حمله به پايگاههاي هوايي كشور ليبي را آغاز کرد.
        
        
  • کارنامک نوشيروان (خاطره ای از مولف)
    خاطره ای با دکتر حافظ فرمانفرماییان که شش دهه پیش گفت ایرانیان به یک انقلاب فرهنگی سختگیرانه نیاز دارند و ... ـ مسائل ما فرهنگی است
    دکتر حافظ فرمانفرماییان

    اواخر شهریورماه 1344 بود. سناتور عباس مسعودی ناشر روزنامه اطلاعات یادداشتی برایم به تحریریه [این روزنامه] فرستاده بود که در آن خواسته بود از آنجاکه تحصیلات تاریخ دارم، با دکتر حافظ فرمانفرماییان استاد تاریخ معاصر در دانشگاه تهران تماس بگیرم. او می خواهد که درباره کتابخانه موقوفه خاندان فرمانفرماییان واقع در طبقه اول ساختمان دانشکده ادبیات مطلبی منتشر کنیم.
         به آنجا رفتم. منشی دکتر و در عین حال از مسئولان کتابخانه گفت که دکتر در طبقه سوم در اطاق دکتر خانبابا بیانی رئیس گروه تاریخ جلسه دارند، باید منتظر بمانم. چون با همه استادان وقت آشنا بودم، به طبقه سوم و جلسه آنان رفتم. دکتر بهمنش، دکتر باستانی پاریزی، دکتر زریاب خویی، دکتر ستوده، دکتر حافظ فرمانفرماییان و ... آنجا بودند و بحث بر سر اعتراض لیسانسیه های قدیمی رشته تاریخ به مقررات تازه بود. تا دو ـ سه سال پیش از آن، دانشکده ادبیات سیستم فرانسوی داشت (دوره لیسانس؛ سه ساله و فقط دروس اصلی رشته) و در پی آن، دوره دو ساله دکترا. این روش تبدیل به سیستم آمریکایی ـ دوره لیسانس: 4 سال، فوق لیسانس 2 سال و دکترا هم حداقل 2 سال، و رفتن به دوره دکترا به شرط داشتن معدل «B و بالاتر». در دوره 4 ساله بسیاری دروس، عمومی و از رشته های دیگر بود و باید طی می شد (بمانند دانشگاههای آمریکا)، دانشجو باید درس ورزش و ... هم را می گذرانید و .... فارغ التحصیلان قدیم برای ورود به دوره دکترا نمی خواستند دوره فوق لیسانس را ببینند و دانشگاه مانده بود که چه بکند.
        در پایان جلسه با دکتر حافظ به طبقه اول بازگشتیم. او یک جلد کتاب درسی تازه ای را که تألیف کرده بود به من هدیه کرد و سپس درباره کتابخانه خاندان فرمانفرماییان گفت و در پایان خواست که اگر بخواهم می توانم عضو آن کتابخانه شوم و کتاب عاریه کنم. چون عکس با خود نداشتم چند ماه بعد رفتم و عضو شدم و کارت گرفتم.
        ضمن صحبت با دکتر فرمانفرماییان، نگاهی به تألیف تازه او انداختم و در آن نوآوری بسیار دیدم. درباره خودش گفت که متولد 1924 است، شاهزاده قاجار و در آمریکا تحصیل کرده و از دانشگاه جورج تاون (شهر واشنگتن) دکترا گرفته است. پرسیدم که به نظر شما راه حل مسائل ایران چیست. گفت: یک انقلاب 50 ساله فرهنگی ـ دست کم در طول یک نسل، زیرا که شمار زیادی از ایرانیان از آغاز سده هفتم میلادی (36 سال پیش از شکست ایران در نبرد قادسیه) به تدریج به تظاهر، خویشتن خواهی، رقم نشناختن [ضعف محاسبه]، دوراندیش نبودن، از قضاوت تاریخ نترسیدن و فقط امروز را دیدن و نه فردا را و ... عادت کرده اند و برای درمان آن یک انقلاب فرهنگی سختگیرانه لازم است. سِر جان ملکم با چند سال بودن در ایران ِ دهه اول قرن نوزدهم همه اینها [این عادات] را متوجه شده، کتابی کرده و همین ها باعث مسائل ما بوده است زیراکه ملت از افراد تشکیل می شود. او به من گفت که این موضوع فعلا بین خودمان بماند.
         دکتر حافظ بعدا به آمریکا رفت و در اینجا ـ ایالت تکزاس تدریس می کرد که چهارم جولای 2015 (13 تیرماه 1394) در شهر آستین و در 91 سالگی درگذشت.
        از فوت دکتر فرمانفرییان، اواخر تیرماه اطلاع یافتم. درست در زمانی که ارقام پول بلوکه شده ایران در رسانه ها مطرح و از 29 میلیارد تا 180 میلیارد متغییر بود! و مرا کلافه کرده بود. در این شرایط اظهارات سال 1344 اورا بیاد آوردم که گفته بود «رقم نشناسی ـ دقت نکردن روی ارقام و محاسبات» از عادات ما ایرانیان است.
     نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
    نامه به مولف
    تعجب از فرستادن توافق نامه وین به شورای امنیت، پیش از تصویب آن در پارلمان ایران و آمریکا! ـ ضد و نقیض گویی درباره مَبلَغ پول بلوکه شده
  •  
        این ای ـ میل یکشنبه شب ـ 19 جولای 2015 واصل شد:
        
        "طبق برنامه، قرار است دوشنبه (20 جولای) توافق هسته ای وین به شورای امنیت سازمان ملل جهت بررسی و لغو تحریم های چندگانه این شورا داده شود که بر پایه ماده 41 فصل 7 منشور ملل (اقدام در صورت تهدید صلح و احتمال تعرّض) تصویب شده اند . در مورد این پرونده، اعاده آن تحریم ها امکان پذیر است.
        تعجب من [مخاطب] که درس قانون [حقوق] خوانده ام در این است که چرا و بر پایه چه قاعده ای، یک توافق حاصل از مذاکرات دیپلماتیک را پیش از تصویب آن در پارلمان ایران و کنگره آمریکا به شورای امنیت می فرستند؟. اگر پارلمان ایران و یا کنگره آمریکا و یا هر دو، این توافق نامه را ردّ کنند، مصوّبه شورای امنیت در چه وضعیتی قرار خواهد گرفت. قوه اجرایی ایران که نمی تواند بدون تصویب یک توافق نامه با خارجی در پارلمان، آن را به اجرا در آورد و در این صورت متهم به نقض قانون اساسی نشود.
        موضع دیگری که پس از خواندن گزارش ها و اظهارات مربوط به میزان پول بلوکه شده ایران به نظرم رسید و بر تعجب من افزود این است که مقامات آمریکایی ازجمله «اوباما» و «جان کری» و چند مقام دولت ایران گفته اند که جمع مَبلَغ بیش از یکصد میلیارد دلار است ولی مسئول بانک مرکزی ایران از رقم 29 میلیارد سخن می گوید حال آنکه یک مسئول همین بانک چند ماه پیش از رقم 100 ـ 150 میلیاردی گفته بود. مقایسه این ارقام، مردم ایران را که با تبلیغاتی که شده بود به این پول دلبسته بودند نگران و منفعل و دچار شَک و تَردید می کند.
        به هر حال این مَبلَغ هرچه باشد، هزینه کردن آن باید دقیقا مدیریّت و جزئیات به مردم گزارش شود. اگر صرف واردات کالای مصرفی شود که بازاری ها دنبال آن هستند زیان آور خواهد بود و باعث افزایش بیکاری و تورّم. همچنین نباید در افزایش صادرات نفت که اینک حدود یک میلیون بشکه در روز است گزافه گویی شود. خیلی که هنر شود، تا یک سال دیگر، این صادرات به یک میلیون و پانصد هزار بشکه خواهد رسید. عرضه و تقاضا وضعیت بازار را تعیین می کند. دیگران در طول تحریم مشتریان ایران را گرفته اند.".
        
        ـ ـ ـ ـ ـ
        
        دوشنبه 29 تیرماه 1394 (20 جولای 2015) 14 نماینده مجلس شورای اسلامی در نامه ای با اشاره به اینکه مطابق اصول 77، 125 و 176 قانون اساسی، هر متنی که برای دولت جمهوری اسلامی ایران تعهدآور باشد محتاج تصویب در مراجع قانونی کشور است، نوشته اند: بدیهی است از آنجا که متن جمع‌بندی وین که به «برجام» موسوم شده و مبنای قطعنامه شورای امنیت است، هنوز در داخل کشور به تائید و تصویب نرسیده است، در صورت طی مراحل قانونی نیز حق هرگونه تحفظ و شرط درخصوص این قطعنامه برای جمهوری اسلامی ایران محفوظ خواهد بود.
        جمعی از سیاستمداران کشور هم در مصاحبه ها و اظهار نظرهای جداگانه با همین مضمون سخن گفته اند.
        
        ـ ـ ـ ـ ـ
        
        شورای امنیت سازمان ملل، پیش از ساعت 9 بامداد دوشنبه 20 جولای 2015 و با شتاب تمام و به اتفاق آراء قطعنامه تنظیمی بر پایه توافق نامه وین موسوم به اقدام مشترک را تصویب کرد!. شورای وزیران اتحادیه اروپا نیز با همین شتاب متن مربوط را به تصویب رسانده است!.




  •  

    مطالعه اين سايت و نقل مطالب آن با ذكر ماخذ (نشاني کامل سايت و نام مولف آن) آزاد است، مگر براي روزنامه هاي متعلق به دولت و دستگاههاي دولتي؛ زيرا كه مولف اين سايت اكيدا «روزنامه نگاري» را كار دولت نمي داند. روزنامه عمومي به عنوان قوه چهارم دمكراسي بايد كاملا مستقل از دولت و سازمانهاي عمومي باشد تا بتواند رسالت شريف خود را به انجام برساند.


     تماس با مولف:

    editor (a) iranianshistoryonthisday.com
    n.keihanizadeh (a) gmail.com