Iranians History on This Day
روز و ماه خورشيدي و يا ميلادي مورد نظر را انتخاب و كليد مشاهده را فشار دهيد
ميلادي
   خورشيدي

 
12 ژوئن
 
جستجو:

 
 


 هديه مولف

اين سايت مستقل و بدون كوچكترين وابستگي؛ هديه ناچيز مولف كوچك آن به همه ايرانيان، ايراني تبارها و پارسي زبانان است كه ايشان را از جان عزيزتر دارد ؛ و خدمتي است ميهني و آموزشي كه خدمت به ميهن و هموطنان تكليف و فريضه است كه بايد شريف و خلل ناپذير باشد و در راه انجام تكاليف ميهني نياز به حمايت مادي احدي نبايد باشد، و نخواهد بود. انتخاب موارد براي نگارش و عرضه در سايت نظرشخص مولف است.
 

 










   لينک به اين صفحه  

مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 12 ژوئن
ايران
روزي كه «همدان» پايتخت ايران شد ـ ريشه ايراني کُردهاي عراق، ترکيه و سوريه ـ همدان مَدفَن اِستِر شهبانوی یهودی ایرانزمین
بوعلي سينا
تاريخنگاران دوران معاصر بر پايه نوشته هاي مورخان عهد باستان و اسناد باقي مانده از آن عهد و محاسبات تقويمي، 12 ژوئن در سال 625 پيش از ميلاد (دوهزار و640 سال پيش) را روزي دانسته اند كه هوخشتره (كياكزار = سياخارس = سياخريس) شهر همدان را پايتخت ايران كرد. همدان كه مورخان يوناني آن را «اكباتانا» نوشته اند قبلا در تابستانها محل «همايي و نشست» بزرگان بود و احتمالا نام آن ـ هَمِدان ـ به همين دليل انتخاب شده است. هوخشتره رهبروقت ايرانيان، از طايفه ماد بود ـ طایفه آرین تبار ساکن غرب ری ازجمله کردستان و آذربایجان ـ كه پارسیان (طبق تلفظ آشوري ها و بنا به تلفظ آنان: پارسوا) و پارتیان نيز از او اطاعت مي كردند. [طايفه ايراني پارت = پَلهو = پَهلو در آن زمان در خراسان بزرگتر، گرگان و تپورستان ـ تبرستان، مازندران ـ سكونت داشتند (مناطق شرق و جنوب دریای مازندران و همه این مناطق، ساتراپی Hyrcania خوانده می شدند. تاجيکيان از اَعقاب پارت ها بشمارآورده شده اند.]. «پارسیان» طایفه دیگر از قبیله آرین تبار مهاجر به جنوب [آرین های جنوبی، در قیاس با آرین های غربی ـ اروپایی] ساکن مرکز، جنوب و جنوب شرقی ایران از محور ری تا غرب رود سند و ازجمله بلوچ ها، افغان های امروز و کشمیری ها بودند. «افغانستان» نامی است که در قرن نوزدهم دولت لندن بر ایران خاوری گذارده است. هوَخشتره بود كه با پادشاه بابل متحد شد و امپراتوري ستمگر آشور را براي هميشه نابود كرد.
     در سال 612 پيش از ميلاد، پس از تصرف و ويراني شهر نينوا [پایتخت آشور و در کنار موصل امروز]، و در زمان هوخشتره بود كه نخستين تقسيم سرزمين ها ميان قدرت هاي وقت انجام شد كه اين بِدعَت باقي مانده است. در آن سال، آشور و متصرفات آن ميان ايران، بابل و مصر تقسيم شدند. شاه وقت (هوخشتره) گروهي از ايرانيانِ ماد را به منطقه اي از سرزمين آشور كه سهم ايران شده بود (شمال عراق امروز، شمال شرقی سوریه امروز و جنوب ترکیه امروز) فرستاد تا ساكن آنجا شوند و مانع قدرت يابي آشوري ها و احياء قدرت آنان، و كُردهاي عراق، تركيه و سوريه اَعقاب همان مادهاي اعزامي و منتقله از ايران هستند که فرهنگ ایرانی خودرا همچنان حفظ کرده اند. کُردهای ایزدی (که با تلفظِ اشتباه، یزیدی هم خوانده شده اند) هنوز پیرو آموزش های زرتشت هستند.
    همدان كه اینک از پايتخت شدنش 26 قرن و اندي مي گذرد در زمان هخامنشيان نيز يكي از دو پايتخت اداري ايران بود (زمستان: شوش و تابستان: همدان ـ منطقه تخت جمشید، شاه نشین ایران بود، پایتخت پادشاهی). همدان در عين حال صحنه يكي از تاريخسازترين نبردهاي استقلال ايران بود كه آن هم 12 ژوئن روي داد. 12 ژوئن سال 813 ميلادي 30 هزار داوطلب ايراني كه از خراسان بزرگتر به حركت آمده بودند تا مأمون ـ از جانب مادر، ایرانی ـ را خليفه عباسيان و ایران را از بدنه امپراتوری اسلامی جدا كنند در نبرد همدان بر سپاه انبوه عباسيان پيروز شدند. اين داوطلبان كه توسط شبكه هاي زيرزميني ايراندوستان خراسان بزرگتر آماده شده بودند قبلا در محل تهران امروز (شمال غربي شهر ري) سپاه خليفه را كه از لحاظ شمار سه برابر آنان بود درهم شكسته و به همدان فراري داده بودند. انگيزه واقعي اين داوطلبان كسب استقلال وطن خود بود. امين (خلیفه وقت) پس از اطلاع از شكست ري، دو سپاه 20 هزار نفري ديگر را روانه همدان كرده بود تا نيروهاي شكست خورده اش را تقويت كنند. در دو نبرد ري و همدان دو ژنرال معروف عرب ـ «علي بن عيسي بن ماهان» و عبدالرحمن كشته شدند. استقلال طلبان ايراني 25 سپتامبر سال 813 (سه ماه و دو هفته پس از پيروزي همدان)، بغداد را نيز تصرف و امين خليفه وقت را كه در حال فرار از طريق دجله و با قايق بود دستگير كردند و سر اورا براي مأمون به خراسان فرستادند و به اين ترتيب، مأمون (ابوجعفر المأمون) خليفه شد و خلافت او تا نهم آگوست سال 833 ميلادي طول كشيد. در دوران خلافت مأمون، اداره امور امپراتوری اسلامی به دست ایرانیان افتاد و اين فرصت فراهم آمد تا بپاخیزی ها برای تأمین استقلال کامل و حاكميت ملّي دنبال شود. ایرانیان تنها مسلمانان وقت بودند که زبان مادری خود و آیین های ملی ـ نوروز، مهرگان، یلدا، سده و ... را حفظ کردند.
     «اِستِر» بانوی خشاريارشا (شهبانوي وقت ایرانزمین و از تبار یهودیان) و ابوعلي سينا دانشمند بزرگ ايران در همدان مدفون هستند.
    
آرامگاه Esther بانوی خشایارشا در همدان و تصوير مجسمه این شهبانوی ایرانزمین

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
آغاز بپاخیزی ابومسلم خراسانی که جرقه قیام ایرانیان بود ـ ابومسلم در یک نگاه
ابومسلم خراسانی بپاخیزی خود برضد بنی امیه را از 31 سالگی و از ژوئن 747 میلادی (خردادماه) و 96 سال پس از تکمیل استیلای عرب بر ایران آغاز کرد و طبق محاسبات برخی از مورّخان از نهم ژوئن آن سال. ابومسلم حکومت بنی امیه (امویان ـ Umayyads) را سلطنتی و غیراسلامی و رفتار آنان را به دور از شریعت و احکام اسلامی اعلام کرد و برانداختن ایشان را یک فریضه خواند و دیری نپایید که به جنبش عباسیان پیوست و سردار هواداران مسلح آنان شد.
    ابومسلم در اصفهان متولّد و در مَرو بزرگ شده بود و به همین لحاظ اورا ابومسلم خراسانی می خواندند. مَرو از شهرهای بزرگ خراسان وقت ـ اینک منطقه ای در جمهوری ترکمنستان است. روس ها خراسان بزرگتر را با تبانی با انگلیسی ها که نظر به جنوب آمودریا و هندوستان نداشته باشند قطعه ـ قطعه کردند.
    طبق بسیاری از نوشته ها و تألیفات، نام ابومسلم در کودکی و نوجوانی «وهزادان پورِ وندادهرمُز» بود. از همین نوشته ها چنین برمی آید که وی از اخلاف بزرگمهر، وزیر قباد ـ شاهِ ساسانی ایران و پسرش خسروانوشیروان بود. ابومسلم مدت کوتاهی هم در ناحیه سرپُل (واقع در افغانستان کنونی و در آن زمان؛ ایران خاوری) زندگی کرده بود.
     ابومسلم در 19 سالگی به کوفه رفت و در اینجا بود که فساد دستگاه دولتی بنی امیه و کارهای غیراسلامی آنان را با تمامی وجود لمس کرد و تصمیم به پیوستن به مخالفان گرفت که چند گروه ازجمله شیعیان بودند و در این مبارزه، زید ابن علی رهبر شیعیان بود. شش سال بعد، با مرگ هُشام ابن عبدالملک اموی (که در سال 743 میلادی اتفاق افتاد)، تشدید مخالفت ها و آغاز نوعی هرج و مرج و درگیری داخلی، ابومسلم فرصت یافت تا به حامیان گروه بنی عباس به رهبری ابوالعباس السفّاح بپیوندد که اینان از اخلاف پسر عموی پیامبر اسلام و از طایفه بنی هاشم بودند.
    در پی افتادن کوفه به دست مخالفان بنی امیه که 3 سال در دست آنان بود، سفّاح تصمیم گرفت که مخالفت مسلحانه با بنی امیه را از خراسان آغاز کند که خراسانیان بیش از دیگران ضدِ بنی امیه بودند. از اینجا بود که ابومسلم درخشید و همه جا بر نیروهای بنی امیه فائق آمد و نبرد نهایی او در کنار رود «زاب» که در نزدیکی موصل به دجله می ریزد روی داد و مَروان دوم خلیفه وقت امویان از ابومسلم شکست خورد، به دمشق گریخت که در اینجا هم با مخالفت رو به رو شد و در راه فرار به مصر کشته شد. پیروزی «زاب» به حکومت امویان در شرق پایان داد، ولی در اسپانیا (اندلس) ادامه یافت.
    با شکست زاب قدرت به دست السفّاح عباسی افتاد. قرار نبود که خودرا خلیفه اعلام کند که چون قول خودرا را نقض کرد، دوستی ابومسلم را از دست داد. ابومسلم دو قول از سفّاح گرفته بود؛ یکی خلیفه نخواندن خود و دیگری رفتار خوب با پیروان همه فرقه های اسلامی و همچنین مسیحیان، یهودیان و زرتشتیان که سفاح نسبت به قول دوم خود وفادار مانده بود. ابومسلم به رغم رنجش از سفّاح، حکمرانی سوریه و مصر و سپس خراسان را پذیرفت و در خراسان با پیروان همه مذاهب مِهربان بود.
    منصور برادر سفّاح که از دیرزمان نزد برادر از ابومسلم سعایت می کرد، پس از اینکه جانشین سفاح شد، تصمیم به نابودی ابومسلم گرفت و سرانجام با طرح نقشه، اورا برای مذاکره دعوت کرد و در جریان این ملاقات، شمشیردارانی را که در گوشه ای پنهان کرده بود آواز داد و آنان بر سر ابومسلم ریختند و اورا کشتند، جسدش را قطعه ـ قطعه کردند و به دجله انداختند و این بود پاداشی که به ابومسلم داده شد!. ابومسلم در 39 سالگی (سال 755 میلادی) مقتول شد.
     این خبر که به خراسان، سیستان و مازندران رسید، افراد و گروههایی که آمادگی بپاخیزی بر ضد حاکمیّت عرب داشتند و بعضا به نام گرفتن انتقام خون او وارد عمل شدند که قیام و فداکاری آنان در راه وطن که تا رسیدن به نتیجه ادامه یافت جالب ترین فصل تاریخ بشررا تشکیل می دهد. در کتاب های تاریخ آمده است که سَندپاد زرتشتی در نیشابور با تقبیح عمل منصور عباسی کلید بپاخیزی ایرانیان را زد.
    منصور دومین خلیفه عباسی سپس با تخریب ساختمانهای تیسفون (مدائن) پایتخت ایران در طول 8 قرن، با استفاده از مصالح حاصل از اين تخريب بغداد را که باغستان و استراحت گاه تیسفوني ها در 36 کیلومتری شمال این شهر بود به شهر تبدیل و مرکز خلافت عباسیان قرار داد و ....
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
پيروزي خيره كننده 30 هزار استقلال طلب ایرانی بر ارتش عباسیان، تصرف بغداد و قتل خلیفه
12 ژوئن سال 813 ميلادي 30 هزار داوطلب ايراني كه از خراسان به حركت آمده بودند تا مأمون ـ از جانب مادر، ایرانی ـ را خليفه عباسيان و ایران را از بدنه امپراتوری اسلامی جدا كنند در نبرد همدان ـ در تاریخ عمومی جنگ ها؛ نبردی قاطع و میهنی ـ بر سپاه انبوه عباسيان پيروز شدند.
     اين داوطلبان كه توسط شبكه هاي زيرزميني ايراندوستان خراسان بزرگتر آماده شده بودند قبلا در محل تهران امروز (شمال غربي شهر ري) سپاه خليفه را كه از لحاظ شمار سه برابر آنان بود درهم شكسته و فراري داده بودند. انگيزه واقعي اين داوطلبان كسب استقلال وطن خود بود. امين (خلیفه وقت) پس از اطلاع از شكست ري، دو سپاه 20 هزار نفري ديگر را روانه همدان كرده بود تا نيروهاي شكست خورده اش را تقويت كنند.
     در دو نبرد ري و همدان دو ژنرال معروف عرب «علي بن عيسي بن ماهان» و عبدالرحمن كشته شدند.
     استقلال طلبان ايراني 25 سپتامبر سال 813 (سه ماه و دو هفته پس از پيروزي همدان)، بغداد را نيز تصرف و امين خليفه وقت را كه در حال فرار از طريق دجله و با قايق بود دستگير كردند و سر اورا براي مأمون به خراسان فرستادند و به اين ترتيب، مأمون (ابوجعفر المأمون) خليفه شد و خلافت او تا نهم آگوست سال 833 ميلادي طول كشيد. در دوران خلافت مأمون، اداره امور امپراتوری اسلامی به دست ایرانیان افتاد و اين فرصت فراهم آمد تا بپاخیزی ها برای تامین استقلال کامل و حاكميت ملي دنبال شود.
     بپاخيزي ايرانيان، با هدف نجات میهن خود از سلطه عرب (تازیان) که از سده پیش از آن آغاز شده بود با قتل ابومسلم خراسانی در سال 755 به دست منصور خلیفه عباسی وارد مرحله تازه و گسترده خود شد.
     اشاره ای به چند مورد از این قیام ها:
     هشتم ژوئن سال 767 ميلادي استاد سيستاني (استاذسيس) پرچم استقلال و حاکمیت ايران را در خاور ايرانزمين (غرب افغانستان امروز ـ جنوب خراسان بزرگتر) به اهتزاز درآورد و اکیدا از هموطنان خواست كه با عرب قطع معاشرت و با فرستادگان و منصوبان خليفه بغداد همكاري نكنند. وي در آن زمان با صدها هزار هواخواه، قدرت اول در سيستان، هرات، فراه، قُهستان (کُهستان = کوهستان) تا بادغيس بود.
     پيش از استاد سيستاني ، عبدالله مقفّع و ديگران قيام كرده بودند و در قرن بعد یعقوب لیث، خراسانیان، مازندرانی ها و دیلمیان و .... ايرانيان از خلفاي بغداد و قبلا دمشق كه يك روز با اين و آن دوستي، و روز بعد اعدامشان مي كردند بيزار بودند زيرا كه اين روش (دو رویی) خلاف منش ايراني بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
نبرد نَرماشير و فراري شدن محمدخان ياغي
12 ژوئن سال 1805 (دوران پادشاهي فتحعلي شاه) در نبرد نَرماشير، نيروهاي دولتي به فرماندهي نوروزخان قاجار بر واحدهاي محمدخان حاكم ياغي بَم پيروزشدند و او را به بلوچستان فراري دادند كه از آنجا به منطقه هِلمند (افغانستان امروز) رفت و مخفي شد.
    محمدخان پسر اعظم خان پس از اين كه متوجه سرگرمي ارتش در قفقاز شد كه روس ها داشتند وجب به وجب آنجا را تصرف مي كردند و پيش مي آمدند، با تكيه بر استحكامات ارگ بَم دست به تمرّد زده، بر دولت ياغي شده و از دادن ماليات خودداري كرده بود. با وجود اين، محمدخان پس از نزديك شدن نيروي اعزامي دولت به بَم ترجيح داد كه جنگ در «نَرماشير» صورت گيرد و ساختمان ارگ بم براثر شليك توپهاي دولت ويران نشود.
    در نبرد نرماشير، چون محمدخان فاقد توپخانه موثر بود شكست خورد و با اين كه دولت آماده دادن اَمان به او بود فرار كرد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در اجرای نقشه استعماری کوچک کردن ایران و در پی گرفتن هرات و مناطق تاجیک نشین و ...، به این سان منطقه فرارود را هم از ایران جداکردند
12 ژوئن 1852 (22 اردیبهشت 1231) حسام السلطنه والی (استاندار) خراسان عباسقلی درّه گزی را به سمت فرماندار (بیگلربیگی) منطقه مرو [اینک در جمهوری ترکمنستان] منصوب کرد که این انتصاب مورد اعتراض «محمدامین» خانِ خیوه (منطقه خوارزم) قرارگرفت زیراکه قبلا با او در این زمینه مشورت نشده بود. محمدامین درپی این اعتراض، دست به یک رشته عملیات مسلحانه زد که در سرخس به دست یگانهای نظامی ایران به فرماندهی فریدون فرمانفرما کشته شد و سرش را به تهران فرستادند تا ناصرالدین شاه ببیند.
     خوارزم [اینک بخش هایی از جمهوری های ازبکستان، ترکمنستان و کزاخستان] که زرتشت آن را «هوارازمیش» نوشته است از قرن پنجم پیش از میلاد یک ساتراپی ایران و در کنار ساتراپی هجدهم [سُغدیانا و باکتریانا ـ جمهوری تاجیکستان و مناطق شمالی افغانستان امروز] قرارداشت، گوشه ای از خراسان بزرگتر بود و نام آن جز در تلفّظ، تا به امروز تغییر نکرده است. استاندار(ساتراپ) خوارزم را خوارزمشاه می گفتند و کیخسرو پسر سیاوش نخستین خوارزمشاه (خسروِ خوارزم) بود. اورگنج شهر قدیمی خوارزم «اوروا» تلفظ می شد. شهرهای باستانی دیگر خوارزم عبارتند از: هزار اسپ، خیوه، گرگانج (جرجانیه) و آبادی های دلتای رود «آمودریا». دریاچه آرال دریاچه خوارزم نوشته می شد. علی اکبر دهخدا در فرهنگ خود خوارزم را در ردیف سُغدیانا (سُغد ـ سوغود ـ سوگودا، بخشی از تاجیکستان) مَهد قوم آرین نوشته است.
    بیرونی و چند دانشمند ایرانی دیگر از خوارزم برخاستند. بیرونی در کتاب خود «آثار الباقیه» خوارزم را به عنوان یک منطقه ایرانی توصیف کرده است. یاقوت حَمَوی و ابن خَلدون هم مطالب مشابهی نوشته اند. مهاجرت تُرک زبانان به خوارزم از قرن دهم میلادی آغاز شد و از قرن سیزدهم، مغولها هم بر آنان اضافه شدند. روسیه که با دولت لندن برسر مناطق نفوذ در طرفین آمودریا (رود جیحون) به توافق ضمنی رسیده بود در سال 1873 با استفاده از درگیری های انگلستان در مصر و سودان، چهار ژنرال خود؛ کنستانتین کائوفمان، میخائیل سکوبلف، ایوان لازارف و الکساندر کوماروف را مأمور تصرف منطقه فرارود (ورارود) تا آمودریا کرد. الکساندر همبولت جغرافیدان آلمانی و مبتکر بیوجئوگرافی در تالیف سال 1843 خود، این نواحی و مناطق اطراف را «آسیای مرکزی» نامگذاری کرده که روس ها بعدا «آسیای میانه» خطاب کرده اند.
     خیوه 28 ماه می 1873 به تصرف ژنرال کائوفمان درآمد و هشت سال (از 1873 تا 1881) طول کشید تا روس ها همه منطقه فرارود را تسخیر کنند، نام آن را ترکستان روسیه بگذارند تا ماهیّتی جدا از ایران یابد و مقامات ناآگاه، آلوده به عیش و خوشگذرانی و غرق در خودخواهی تهران را مجبور به امضای قرارداد تعیین مرز [صحه گذاردن بر وضعیت تازه و از دست دادن سرزمین ها ازجمله مرو، اشک آباد (عشق آباد)، سرخس و ...] سازند. این قرارداد 21 سپتامبر 1881 توسط ایوان زینوویف نماینده روسیه و میرزا سعیدخان مؤتمن الملک وزیر امور خارجه وقت ایران امضاء و 9 دسامبر همان سال مبادله شد. طبق قرارداد، دولت وقت ایران پذیرفت که مناطق خواست روسیه را تا سال 1884 به الکساندر کوماروف تحویل دهد و رود اترک مرز ایران در منطقه خراسان شود. دولت وقت چین با همه ضعف و درگیری که با مداخلات قدرت های وقت داشت به تصرف منطقه فرارود توسط روسیه اعتراض کرد. سه دهه قبل از آن، دولت لندن ضمن یک جنگ دو ساله دولت تهران را مجبور به واگذاری هرات و مناطق غربی و تاجیک نشین افغانستان امروز ـ قدیمی ترین و اصلی ترین مناطق ایران کرده بود که قرارداد مربوط که در پاریس میان نمایندگان لندن و تهران امضاء شده و رئیس کشور فرانسه هم به عنوان شاهد آن را امضاء کرده است، مشروط است. یعنی اگر دولت ایران از آن ناحیّت احساس خطر کند می تواند لشکر بکشد و در هرات و نواحی از دست داده مستقر شود. دولت لندن در دهه 1310 هجری کوشید که با ترتیب دادن قرارداد سعدآباد، آن شرط قرارداد پاریس را کمرنگ کند و ....
    جداکردن قفقار سه دهه پیش از جداکردن هرات انجام شده بود. پادشاه قاجار پس از جدا کردن هرات، ندانسته (بی اطلاعی و یا ضعف وطندوستی) منطقه سلیمانیه (در عراق امروز) را به عثمانی بخشید. قاجارها پنج دهه پیش از هرات، منطقه بصره را که تا پایان عصر زندیه، بخشی از ایران بود از دست داده بودند. آخرین بخشش پادشاه قاجار، همه منطقه سرخس و نواحی طرفین آن به تزار روس بود (بدون جنگ و نزاع!). آنگاه نوبت به بلوچستان رسید که انگلیسی هایِ مالک هندوستان، بخش بزرگی از آن را با ترسیم خط مرزی، از ایران جدا کردند! ـ به همین آسانی. در دهه سوم قرن 20 نقشه هایی هم برای خوزستان کشیده بودند که پهلوی یکم به آنجا لشکرکشید و جلوگیری کرد. نقشه استالین پس از جنگ جهانی دوم، با هدف تجزیه ایران و گسترش قلمرو خود در جنوب، با کمک آمریکا نقش بر آب شد و ....
    در دهه 1980 و سال یکم از دهه 1990 طرحی مشابه و با ترتیبات قرن بیستمی برای فروپاشی شوروی (امپراتوری تزارها) به اجرا درآمد و سهم روسیهِ قرن نوزدهم از تجزیه ایران، اینک به صورت 6 ـ 7 جمهوری مستقل سر بلند کرده اند. هندوستانِ انگلیس در دهه 1940 و دو سال پس از پایان جنگ جهانی دوم اعلام استقلال کرد و همان وقت تجزیه شد و بخش هایی را که دولت لندن با ترسیم خط مرزی از ایران و افغانستان جدا کرده بود سهم پاکستان شدند و مسئله دار. از سه ایالت جداگانه عثمانی نیز کشوری به نام عراق ساخته شد که اینک درگیر مشکلات است و آینده منطقه در پرده ابهام.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
جریان ملّی شدن بانک های غیردولتی در ایران در خرداد 1958 از طريق مروری بر تیترهای روزنامه اطلاعات و 6 ماه بعد تثبیت آن با اصل 44 قانون اساسی
«ملی شدن بانکها در جمهوری اسلامی ایران» از خبرهای صفحه اول نیمه دوم خردادماه 1358 (ژوئن 1979) تهران بود. کپی این اخبار از پنج شماره روزنامه اطلاعات و قراردادن این مطالب در کنار هم بهتر از هر نوشته، این اقدام چشمگیر را منعکس می کند و مورخان به استناد این اخبار می توانند هر وقت که بخواهند قضیه را دنبال کنند و تاریخچه این تحول و تغییرات بعدی با ریشه یابی ها و نتایج را بنویسند. این بانک ها طبق مصوّبه شورای انقلاب ملّی شدند و اصل 44 قانون اساسی جمهوری اسلامی درباره ملّی بودن بانک و بیمه و ... در این کشوراست که این اصل شش ماه بعد پس از تصویب مجلس خبرگان، در رفراندم قانون اساسی به تأیید ملّت رسید. این مجموعه در زیر آمده است:
    



    روزنامه اطلاعات در شماره 19 خرداد 1358 خود (صفحه اول) خبر از ملی شدن 24 بانک غیر دولتی و مختلط می دهد و لگو آنهارا با علامت «ضربدر» انحلال بر تیتر صفحه اول اضافه کرده است. این روزنامه در همین شماره خود در صفحه پنجم (صفحه نظرها و اندیشه ها) تیتری شش ستونی دارد که «جامعه توحیدی، بدون ملی کردن بانکها و کارخانه ها تحقق نخواهد یافت». در بالای صفحه اول شماره 20 خرداد روزنامه اطلاعات این تیتر به چشم می خورد: پشتیبانی وسیع احزاب و سازمانها از ملی شدن بانکها. در صفحه 4 همین شماره مقاله ای از «مهدی بهشتی پور» اقتصادی نویس قدیمی و مجری ساخت کوی نویسندگان برای 122 نویسنده در شهرآرا با عکس او چاپ شده است با این تیتر: بانکهای خصوصی پوششی برای غارتگری سرمایه داران و صرّافان بین المللی. روزنامه اطلاعات در صفحه اول شماره 21 خرداد سال 1358 خود خبر از باز شدن بانکهای ملی شده داده و تیتر زده است: به دنبال چهار روز تعطیل، بانکهای ملی شده کار خودرا از سرگرفتند.
    _ _ _ _ _
    پس از چند دهه که از تصویب قانون اساسی گذشت، تأسیس بانک غیردولتی از سر گرفته شد و برخی از آنها با دهها و صدها شعبه که از 1394 به تدریج گزارش از مسائل بانکی انتشار یافته است. برخی از اقتصاددانان راه حل را ادغام این بانک ها و کاهش شعب به دست داده اند و پاره ای دیگر؛ بازگشت به اصل 44. «تاریخ» نشان داده است که ورشکستگی یک بانک و حتی انتشار شایعات در این زمینه، برای کشور مربوط مسئله ساز شده و باعث نگرانی اتباع. نمونه اش وضعیت بانکها در دهه 1930 در آمریکا که از 1929 آغاز شده بود. بانک های مرکزی کشورها که تحت شرایطی مجوّز تأسیس بانک غیردولتی و بانک وابسته به مؤسسات دولتی را صادر می کنند حساب های افراد در این بانک ها را تضمین می کنند و بر وضعیت و عملکرد بانک ها دقیقا نظارت دارند و پیش از نزدیک شدن خطر، هشدار می دهند تا اقدام شود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
پرونده فساد بزرگ بانكي ـ جريان فرار محمودرضا خاوري رئیس سابق بانک ملی ایران از زبان رئیس دادگاه
قاضی ناصر سراج

گزارشی که در زیر آمده است در شماره 22 خرداد 1391 (11 ژوئن 2012) روزنامه کیهان وابسته به دفتر رهبری جمهوری اسلامی درج شده بود:
    سيزدهمين جلسه دادگاه رسيدگي به پرونده فساد بزرگ بانكي 21 خرداد 1391 در شعبه اول دادگاه انقلاب به رياست قاضي ناصر سراج در دو نوبت صبح و بعدازظهر برگزار شد.
    قاضي سراج در ابتداي جلسه گفت: "در جلسه قبلي متهم رديف اول مطالبي را عنوان كرد مبني بر اينكه دست هايي در كار بوده تا خاوري [محمودرضا خاوری] را از كشور فراري دهند، من مدارك آن را مستند آورده ام و اينجا در مقام آن نيستم كه كسي را متهم يا تبرئه كنم، فقط براي تنوير افكار عمومي جريان را توضيح مي دهم.
    وي ادامه داد: در تاريخ 20 شهريور سال 1390 آقاي خاوري ـ مديرعامل وقت بانك ملي ـ به عنوان مأموريت، تقاضاي خروج از كشور به انگلستان را داشته که در تاريخ 29 شهريور 1390 نيز طي نامه اي با شماره 578669 با مأموريت ايشان به خارج از كشور موافقت شده بود.
محمودرضا خاوري


    سراج گفت: ششم مهرماه همين سال مشاور نهاد و دبير هيئت نظارت بر مسافرت هاي خارجي كاركنان دولت آن مأموريت را كان لم يكن تلقي کرد يعني چند روز بعد از اينكه خاوري به خارج رفته بود اين مأموريت كان لم يكن تلقي مي شود! و آقاي خاوري در هتلي در انگلستان و از اينجا از طريق فَكس استعفاي خودرا به دفترش اعلام مي كند.
    قاضي سراج، بخشي از اظهارات دشتي رئيس دفتر خاوري را به اين شرح قرائت كرد: 31 شهريور 1390 آقاي خاوري به مدير حراست مي گويد نامه سفر به لندن براي شركت در جلسه بانك «پي ال سي» را دارم، از وزارت اطلاعات سؤال كنيد اگر ممنوع الخروج نيستم بروم. برابر اطلاعاتي كه من كسب كردم آقاي صفايي نيكو مدير حراست از طريق دكتر زارعي رئيس سازمان حراست كل كشور موضوع را پيگيري و نهايتاً معاون وزارت اطلاعات بلامانع بودن خروج آقاي خاوري را اعلام كرده است، بدين ترتيب آقاي خاوري با بليت تهيه شده توسط بانك «پي ال سي» كشور را ترك مي كند.".
    +++
    
خانه تورنتو

از پاییز 2011 در گوشه و کنار جهان، رسانه ها از پیگیری اطلاعاتی و قضایی یک اختلاس بزرگ در ایران خبر می دادند. این رسانه ها تصویر یک خانه گرانقیمت در تورنتو کانادا را ضمیمه اخبار خود کرده بودند که به نام محمودرضا خاوری ثبت شده بود. بی بی سی در این زمینه گفته بود: اختلاس سه هزار میلیاردی در ایران به یک مساله ملی بدل شده است و افزوده بود: تعجب در اینجاست که چگونه شرایط اقتصادی این امکان را فراهم کرده که از نزدیک به هفت بانک دولتی و خصوصی رقمی معادل سه میلیارد دلار اختلاس شود.
    شبکه تلویزیونی ام اس ـ ان بی سی آمریکا در اکتبر 2011 ضمن پخش خبر این اختلاس گفت: باورکردنی نیست که در یک کشور اسلامی که باید مجهز به سلاح تقوی و فضیلت و به دور از مادیگری باشد و اخلاقیات دقیقا در آن رعایت شود چنین عملی انجام شده باشد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
قالیباف: ظلم، دروغ، ریا و کينه باید از جامعه حذف شود ـ قطع اشرافی‌گری تحجُّرـ دولتی در بستر عقلانیت، معنویت و عدالت ـ نیروی انسانی، نَه نفت
کرونیکلرها (روزشمارنگاران) از نظر یادآوری نکات و مقایسه، اظهارات نامزدها در جریان هر کمپین انتخاباتی را در همان روزی که بیان کرده اند در روزشمارها ـ کامل و یا خلاصه ـ درج می کنند تا هر سال در همان روز به چشم بخورد و یا اینکه هنگام ضرورت، با کلید جستجو آن را بیابند و کُپی بگیرند و سند قراردهند. روزنامه ها هم که معمولا متن اظهارات را چاپ می کنند در دو ـ سه دهه اخیر، نسخه های هر سال خودرا CD می کنند که بفروش مي رسد و در دسترس است، ولی دیدن مطالب آنها که معمولا PDF است کمی وقتگیر. انتخابات ریاست جمهور، 24 خرداد 1392برگزار شد و نامزدها تا 24 ساعت پیش از آغاز رای گیری حق تبلیغ و رقابت داشتند. در زیر نکاتی از آخرین سخنرانی های محمدباقر قالیباف (ژنرال و قبلا رئیس نیروی انتظامی و شهردار تهران و طبق آخرین نظرسنجیِ پیش از رای گیری؛ نامزد پیشتاز وقت انتخابات رئیس جمهور) در خرداد 1392 آمده است.
    قالیباف:
    * امیدوارم 24 خرداد [خرداد 1392 ـ روز رای گیری]، روز پایان کینه‌توزی‌ها، اختلافات، وعده هایِ غیرعملی و همچنین روز حذف ظلم، دروغ و ریا از جامعه باشد. باید نگذاریم که وضعیت موجود ادامه یابد، نباید بازگشت به گذشته شود که اشرافی‌گری تحجُّر در کشور بود. ما آمده ایم که بگوییم از 24 خرداد [به بعد]، ما در کشور نَه ارباب می خواهیم و نَه نوکر، بلکه یک مدیر خدمتگزار مردم و دولتی در بستر عقلانیّت، معنویّت و عدالت.
     * ملت باید با آراء خود در 24 خرداد [1392] امور اجرایی کشور را به دست فردی بسپارد که بتواند به این مدیریت بسته و خسته و مسائل موجود پایان دهد. باید مدیریت‌ها درست باشد تا اقتصاد مقاومتی بتواند اجرایی شود و به هدف مطلوب برسد.
     * در دولت‌های پیشین فضای دوستی و همدلی نبود.
     * در حال حاضر منبع عمده درآمد ما نفت و گاز است که در خوزستان وجود دارد. با پول نفت جاهای دیگر را ساخته‌اند، ولی استان خوزستان در محرومیت است که این، از عدالت به دور است. چرا نباید خوزستان، نه آب خوردن داشته باشد و نه آب کشاورزی، در حالی که در کنار رودخانه بزرگی مثل کارون قرار دارد.
     * منبع اصلی ما نیروی انسانی باید باشد که باید به کار گرفته شود، نه تنها نفت و گاز.
     * ايران کشور فقيري نيست و داراي ظرفيتی بالا است اما در حال حاضر گرفتار سوءتدبير شده است و کشور بد اداره مي‌شود. گراني، بيکاري و تورّم براي مردم غير قابل تحمل شده است. باید دولتی بر سر کار آید که گره از مشکلات بگشايد و مردم را از پيچ مشکلات نجات دهد. شعار دادن و لفاّظی باید متوقف شود. کشور در حال حاضر در پیچ تاریخی قرارگرفته است. دولت آینده وقت خطاکردن و اشتباه ندارد.
     * سیاست‌بازانی بوده اند که از پرتو خون شهداء [شهیدان انقلاب و جنگ] پُست‌هایی گرفته‌اند و در ربع قرن گذشته در راس امور بوده‌اند، ولی محصول کار آنان این است که می بینیم!.
    
     قالیباف در واکنش به این شعار هوادارانش در اجتماع 22 خرداد [خرداد 1392] در میدن فلسطین (تهران) که یکصدا فریاد می زدند: "کلید انگلیسی نمی خواهیم ـ نمی خواهیم"، گفت: انشاءالله 25 خرداد روز ناامیدی انگلیسی ها خواهد بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
نخستین محموله غلّه روسیه به ایران در ژوئن 2015 حَمل شد
یک خبرگزاری دولتی روسیه هشتم ژوئن 2015 (در آن سال مصادف با 18 خرداد) گزارش داد که نخستین محموله غلّه چند روز است که به مقصد ایران حمل شده است و میزان آن صد هزار تُن است.
    طبق این گزارش، قرار بود که روسیه در شش ماه بعد (سال 2015)، دست کم یک میلیون و سیصد هزار تُن غلّه به ایران تحویل دهد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
دستورهای 23 اردیبهشت 1401 رئیس جمهور برای تنظیم بازار و قیمت‌ها
به گزارش خبرگزاری فارس، آیت الله ابراهیم رئیسی رئیس جمهور جمعه ـ 23 اردیبهشت 1401 در جلسه ستاد تنظیم بازار که با حضور معاون اول، وزیران و مسئولان دستگاه‌های ذیربط برگزار شد، پس از استماع گزارش دستگاه‌های مختلف، چندین دستور برای کنترل بازار و قیمت‌ها صادر کرد.
    مهم‌ترین دستورهای رئیس جمهور در جلسه ستاد تنظیم بازار به شرح زیر است:
    
    ـ مدیر متخلّف دولتی را بلافاصله برکنار کنید.
    ـ در صورت عدم برخورد با مدیر متخلّف، با مسئول بالادستی وی برخورد خواهم کرد.
    ـ جاماندگانی را که استحقاق واقعی دریافت یارانه دارند، شناسایی و سریعاً یارانه جبرانی برای آن‌ها واریز شود.
    ـ دستگاه‌های متولّی نسبت به مدیریّت بهینهِ توزیع کالا در اقصی نقاط کشور اقدامات لازم را به عمل آورند.
    ـ از هرگونه افزایش قیمت، بالاتر از قیمت مصوّب جلوگیری شود.
    
    [نقل از شماره 93 مجله روزنامک www.rooznamak-magazine.com]
    
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
امضاءِ سند 20 ساله همکاری ایران و ونزوئلا
در جریان اقامت نیکلاس مادورو رئیس‌جمهوری ونزوئلا در ایران که بیستم خرداد 1401 برای دیدار و مذاکره وارد تهران شده بود و ملاقات با رهبر جمهوری اسلامی ایران و همچنین آیت الله رئیسی رئیس جمهور، چند قرارداد ازجمله یک سند 20 ساله همکاری دو کشور دوست امضاء شد. ایران و ونزوئلا ـ هر دو در وضعیت تحریم آمریکا هستند. این دیدارها و مذاکرات تیتر صفحات اول شماره یکشنبه روزنامه های ایران بود و انعکاس جهانی داشت:


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو رسانه‌ها
روزي که تورج فرازمند، روزنامه نگار بنام ايران درگذشت ـ اشاره به چند ابتکار خبري فرازمند که بايد روال کار قرارگيرد
Turaj Farazmand

تورج فرازمند روزنامه نگار بنام ايران که شش دهه سرگرم کار در رسانه ها بود 11 ژوئن 2006 در لس آنجلس از بيماري سرطان درگذشت. وي از سال 1336 هجري خورشيدي (1957 ميلادي) به مدت چند سال سردبير روزنامه اطلاعات بود. او از دبيري اخبار بين الملل روزنامه اطلاعات به آن مقام ارتقاء يافته بود. فرازمند همچنين سالها براي روزنامه اطلاعات تفسير رويدادهاي خارجي مي نوشت. تورج که مادرش يک بانوي فرهنگي بود در فرانسه تحصيل کرده بود و در آغاز کار در روزنامه اطلاعات، اخبار مطبوعات فرانسوي زبان و AFP (آژانس فرانس پرس = خبرگزاري فرانسه) را ترجمه مي کرد. او با اينکه خبرنگاري در صحنه نکرده بود پس از انتصاب به سردبيري اطلاعات توجه خودرا به اخبار حوادث شهري معطوف داشت، در اين روزنامه ميز حوادث شهري تاسيس و احمد سروش ـ داستان نويس معروف را دبير اين ميز کرد. فرازمند براي ايجاد رقابت و توليد هرچه بيشتر خبر اختصاصي، دست به ابتکار جالبي زد و آن بهاگذاري روي اخبار و پرداخت دستمزد به خبرنگار بر پايه آن بود. به اين صورت که آخر ماه، اگر دستمزد اخبار يک خبرنگار بيش از دريافتي مقرر او بود، آن پول به او داده مي شد و گرنه حقوق ثابت. جريمه خبر خوردن در زمان سردبيري او بسيار سنگين بود و خبر خوردن يعني نداشتن خبري که در روزنامه رقيب ـ کيهان ـ چاپ شده بود. به اين ترتيب، رقابت دو روزنامه بزرگ تهران چند برابر سابق شد. فرازمند براي افزايش مخاطبان روزنامه اطلاعات، پاورق نويسي را در اين روزنامه از سر گرفت و خود او خاطرات چرچيل را ترجمه و به صورت پاورق دنباله دار به چاپ مي رساند. فرازمند در سالهاي دهه 1330 روش چپگرا نويسي داشت بگونه اي که عباس مسعودي پس از رفتن وي از اين روزنامه، ناچار شد يک چپگراي ديگر را جانشين او کند و سردبير تازه ـ سيامک جلالي و بعد غلام صالحيار بود. پيش از فرازمند، دکتر مهدي بهره مند اقتصاددان و روزنامه نگار حرفه اي معروف سردبير اطلاعات بود که بر جاي مجيد دوامي نشسته بود. دوامي اواخر پاييز 1335 به دعوت دولت آمريکا براي يک دوره شش ماهه مطالعات روزنامه نگاري به اين کشور رفته بود که پس از بازگشت، مسعودي اورا سردبير مجله اطلاعات هفتگي کرد زيراکه سعي داشت روزنامه اش مسيري بي طرفانه طي کند و بيم داشت که دوامي در آمريکا تلقين شده باشد.
     فرازمند از روزنامه اطلاعات به سازمان انتشارات و راديو رفت. وي هميشه از روش مديريت نصرت الله معينيان بر اين سازمان تمجيد و اورا يک اميرکبير تازه توصيف مي کرد. تورج روش استخدامي انتشارات و راديو ازجمله خبرگزاري پارس را که ابتکار معينيان و بر پايه پرداخت جلسه اي بود راه حل مسائل اداراي ايران مي دانست و مي گفت چون براي کارمند رسمي و پيماني امکان اخراج از کار آسان نيست کارآيي و بازده کافي ندارد و تنبلي مي کند.
     فرازمند پس از انتقال به سازمان انتشارات و راديو (امروزه وزارت ارشاد)، کار تفسيرنگاري را در پيش گرفت و براي اخبار راديو که مستقيما از خبرگزاري پارس ارسال مي شد تفسير روز (تفسير رويداد مهم روز) مي نوشت. وي عقيده داشت که ضمن تفسير بايد مخاطب ايراني در جريان تحول، جزئيات و چگونگي رويداد قرارگيرد و تفهيم شود. بنابراين، تفسيرهاي او ترکيبي از اظهار نظر، فيچر و کانتکست بود و کمک بزرگي به آموزش عمومي مخاطبان. فرازمند ـ خودش تفسيرهايش را که در پايان بخش هاي مشروخ اخبار پخش مي شد مي خواند و به ندرت به گوينده مي داد. تورج که در تهيه برنامه، اديت نوار و موزيک گذاري مهارت داشت مدتي نيز عضو شوراي نويسندگان و شوراي برنامه هاي راديو ايران و نيز در چند سال نخست دهه 1340 سردبير مجله راديو (مادربزرگ روزنامه کنوني جام جم) بود.
    تورج که با مجلات مختلف همکاري قلمي داشت در نيمه سال 1350 هجري خورشيدي، پس از ادغام راديو در تلويزيون و ايجاد سازمان راديو تلويزيون ملي (صدا و سيماي ايران) به سمت مدير اخبار راديو منصوب شد که بعدا هم به رياست راديو ايران و سپس کانال يک تلويزيون (تلويزيون سراسري) ارتقاء يافت. فرازمند در آستانه پيروزي انقلاب و يکي دو روز پس از نخست وزير شدن شاپور بختيار ـ با اينکه با بختيار دوستي ديرين داشت از ايران خارج شد و ديگر بازنگشت. او پس از نزديک به ده سال اقامت در فرانسه به آمريکا رفت و مقيم لس آنجلس شد و در اين شهر به کار رسانه ادامه داد و براي يک راديو فارسي زبان تفسير رویدادهای بین الملل و يک برنامه ابتکاري تحت عنوان «ديروز و امروز» مي نوشت و اين برنامه ترکيبي قياسي از اخبار روز و تقويم تاريخ بود که به نظر می رسد تهيه اش زحمت فراوان داشت و وقتگير بود. وي در لس آنجلس همچنين ناشر يک مجله ماهانه به نام «جهان» بود که دوام چندانی نیافت. تورج که داراي يک فرزند پسر بود تاليفات متعدد دارد از جمله ترجمه کتاب چرچيل درباره جنگ جهاني دوم.
فرازمند زمانی که سردبیر روزنامه اطلاعات بود

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ساير ملل
روزي كه ژاندارك فرماندهي فرانسويان را به دست گرفت
يکي از مجسمه هاي ژاندارک

دوازدهم ژوئن 1429 و در جريان جنگهاي 116 ساله انگلستان و فرانسه (در تاريخ، معروف به جنگهاي صد ساله)، فرانسويان براي نخستين بار بر انگليسي ها پيروزشدند و ويليام لاپل امير سافولك فرمانده نيروي انگليسي را به اسارت گرفتند. ژاندارك جوان از11 ژوئن کار فرماندهي فرانسويان را برعهده گرفته بود. قبلا ژاندارك تنها در جريان نبرد، فرانسويان نااميد و فرسوده را تشويق به ادامه محاربه مي كرد كه از 11 ژوئن كار فرماندهي را مستقيما به دست گرفت. جنگهاي انگلستان و فرانسه كه ازسال 1337 آغاز شده بود تا 1453 ادامه يافت. اينك اين دو كشور در اتحاديه اروپا با هم متحد شده اند!.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ورود نيروي دريابُرد آمريکا به گوانتانامو (کوبا)
12 ژوئن سال 1898 چند واحد از سپاه تفنگداران دريايي آمريكا (نيروي دريابُرد) در خليج گوانتانامو در كوبا مستقر شدند كه هنوز در اين منطقه باقي هستند. اين واحدها يازدهم ژوئن در خليج گوانتانامو پياده شده بودند تا اسپانيايي ها را از كوبا برانند و سپس به وطن خود بازگردند. اسپانيا كوبا را از 1492 كه كريستف كلمب در نخستين سفر دريايي خود به قاره آمريكا به اين جزيره رسيده بود از آن خود مي دانست و در طول چهار قرن و اندي مالكيت، مهاجران فراوان به آنجا فرستاده بود كه همچنان به زبان اسپانيايي تكلم مي كنند، فرهنگ اسپانيايي دارند و كاتوليك مذهب اند. با وجود خروج اسپانيا از كوبا، دولت آمريكا پايگاه خود در گوانتانامو را (البته تحت عنوان مستاجر) همچنان حفظ كرده و از سال 2002 آن را به بازداشتگاه مظنونين به تروريسم و همكاري با القاعده مبدل ساخته است.
    
روز ورود تفنگداران آمريکايي به گوانتانامو در ژوئن 1898

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
درباره جنگ 6 روزه اسرائيل و عرب
13 ژوئن 1967 پيشنهاد مسكو به شوراي امنيت سازمان ملل كه اسرائيل را مجازات و آن را وادار به تخليه اراضي متصرّفه كند ردّ شد. ارتش اسرائيل پنجم ژوئن 1967 دست به يك حمله غافلگيرانه به پايگاههاي هوايي مصر زده بود كه مقدمه جنگ شش روزه اسرائيل با عرب بشمار مي آيد. اين جنگ دهم ژوئن عملا پايان يافته بود. در اين جنگ بود كه اسرائيل اورشليم شرقي (بيت المقدس) را تصرف و اردن را از منطقه غرب رود اردن بيرون راند، ارتفاعات جولان، نوار غزه و صحراي سينا را اشغال كرد. جنگ شش روزه با شبيخون 197 هواپيماي اسرائيلي به پايگاههاي هوايي مصر آغاز شده بود. مصر با اين كه 450 هواپيماي نظامي ازجمله 30 بمب افكن متوسط «تي يو ـ 16» داشت، داراي آشيانه فلزي و زير زميني نبود؛ بنابراين بيشتر اين هواپيماهاي در همان نخستين حمله، روي زمين نابود شدند و صد هزار نظامي، 450 تانك و هزار توپ مصري در صحراي سينا پوشش هوايي خود را از دست دادند و شكست خوردند. هواپيماهاي اسرائيلي از طريق مديترانه كه انتظار نمي رفت به پايگاههاي هوايي مصر حمله غافلگيرانه كرده بودند. در پي اين حمله؛ جبهه هاي زميني صحراي سينا، جولان و غرب رود اردن با حملات 264 هزار نظامی اسرائيلي گشوده شد. در حمله به سوريه و اردن نيز، نيروي هوايي اسرائيل نخست پايگاههاي هوايي اين دو كشور را هدف قرارداده بود.
     اين ارقام برآورد جمع تلفات دو طرف در اين جنگ شش روزه را نشان مي دهد:
    ـ تلفات عرب حدود 21 هزار كشته، 45 هزار مجروح و شش هزار اسير
    ـ تلفات اسرائيل 779 كشته، و دو هزار و 600 مجروح
    ضمنا در اين جنگ 400 هواپيما از عرب و 19 هواپيما از اسرائيل منهدم شدند.
    اين جنگ بر شمار آوارگان فلسطيني افزود. صحراي سينا دو دهه بعد پس از سازش كمپ ديويد، تخليه شد ولي جولان همچنان در اشغال نظامي اسرائيل باقي مانده است.
    منابع اسرائيلي در ژوئن سال 2006 به مناسبت 40 ساله شدن جنگ شش روزه گفته بودند كه اگر شبيخون هوايي پنجم ژوئن 1967 صورت نگرفته بود بقاي اسرائيل تا به امروز دشوار بود.
جنگ 6 روزه با حمله غافلگیرانه اسرائیل به فرودگاه نظامی مصر آغاز شد (عکس بالا)


    
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در گزارش ژوئن 2004: روس ها افسوس رفاه و مزاياي برابر و يكسان دوران نظام سوسياليستي را مي خورند
دهم ژوئن 2004 گروهي کثير از كارمندان و كارگران روسيه در شهرهاي مختلف اين كشور از جمله مسكو اجتماع كرده و خواهان دستمزد و مزاياي بيشتر شده بودند. اتحاديه هاي مربوط شمار معترضين را يك ميليون تَن اعلام کرده و مدعي شده بودند كه مي توانند تا چهل ميليون نفر را به خيابان بياورند!.
    انگيزه اعتراض اين بود كه دولت مسکو تصميم گرفته بود به جاي حمل و نقل رايگان از خانه به محل كار و نيز درمان و از اين قبيل مزايا كه از زمان حكومت حزب کمونيست برجاي مانده بود به کارمندان و کارگران كمك پولي بدهد كه كافي نبود و احتمال عقب افتادن پرداخت آن هم مي رفت.
    در جريان اين اعتراضات، يك كمك پزشك روستايي به يک روزنامه نگار غربي مستقر در روسيه گفته بود كه دستمزد ماهانه او برابر 70 دلار و يك افسر ارتش دريافتي ماهانه اش را معادل 170 دلار آمريکا بيان داشته بود. اين روسها گفته بودند: پس كجاست اين درآمد نفت كه روزنامه ها درباره اش مي نويسند.
    اين روزنامه نگار نوشته بود كه روسها افسوس رفاه و مزاياي برابر و يكسان دوران گذشته را مي خورند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
راي ديوان عالي آمريکا در مورد بازداشت شدگان گوانتانامو (مظنونين به تروريسم و همكاري با القاعده)
12 ژوئن 2008 ديوان عالي آمريكا ضمن رسيدگي به دادخواست يك وكيل قضايي راي داد كه بازداشت شدگان گوانتانامو (مظنونين به تروريسم و همكاري با القاعده) هم مي توانند از حقي كه قانون اساسي آمريكا براي هر زنداني قائل شده است استفاده كنند و به يك دادگاه غيرنظامي آمريكا عرض حال دهند و نسبت به توقيف خود اعتراض كنند.
     دهم ژوئن 2006 سه تن از بازداشتي هاي گوانتانامو (دو تبعه سعودي و يک يماني) خودرا در سلولهاي این بازداشتگاه حلق آويز كرده بودند. در آن سال هنوز چهارصد و شصت تَن در گوانتانامو بازداشت بودند که تنها ده نفر از آنان رسما متهم شده بودند و توقيف ديگران تنها به دليل «سوء ظن» بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
کشته شدن «شیرین ابوعاقله» گزارشگر معروف شبکه رسانه ای الجزیره در جریان حمله نظامیان اسرائیل به تظاهرات و اعتراضات فلسطینی ها
یازدهم ماه می 2022 (21 اردیبهشت 1401) و در جریان حمله نیروهای نظامی اسرائیل به اردوگاه پناهندگان فلسطینی در شهر جنین ـ Jenin Palestinian Refugee Camp (واقع در غرب رود اردن)، شیرین ابوعاقله گزارشگر سازمان رسانه ای الجزیره (متعلق به قَطَر) مورد اصابت گلوله قرار گرفت و کشته شد. شیرینِ 51 ساله که تابعیت آمریکا و فلسطین را داشت 25 سال بود که اخبار خاورمیانه بویژه فلسطینی ها را برای «الجزیره» پوشش می داد و شهرت جهانی داشت. شیرین پس از تحصیلات روزنامه نگاری و پیش از همکاری با الجزیره، در چند رسانه دیگر کار کرده بود. شاهدان رویدادِ تیراندازی یازدهم ماه می ازجمله دو ژورنالیست حاضر در محل گزارش کرده بودند که به رغم اینکه شیرین جلیقه ژورنالیستی با نقش کلمه Press روی آن بر تَن داشت، هدف گلوله قرار گرفت. چون شیرین تبعه آمریکا هم بود، سفارت آمریکا علت تیراندازی به او را از اسرائیل استعلام کرده است و همچنین مقام مربوط در سازمان ملل، که اسرائیل پس از چند روز پاسخ داده است که گلوله، مربوط به سلاح نظامی اسرائیلی بوده است. شیرین از طریق خانواده مادرش که مقیم آمریکا هستند، تابعیت این فدراسیون را بدست آورده بود.
    مراسم تشییع جنازه و تدفین شیرین که در اورشلیم بدنیا آمده و پدر و مادرش مسیحی بودند و قبلا ساکن بیت الحم، تبدیل به تظاهرات گسترده و اعتراضات فلسطینی ها شد که انعکاس جهانی داشت و تصاویر شعارهای معترضین با عکس های شیرین در رسانه های گوشه و کنار جهان منعکس شد.
    
عکس های شیرین ابوعاقله در دست چندبانوی معترض و در حال دادن شعار


    
     [نقل از شماره 93 مجله روزنامک www.rooznamak-magazine.com]
    
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
صاحبنظر چینی: «دلار» بازنده تحریم روسیه خواهد بود
به گزارش رسانه ای منتشره در یازدهم ژوئن 2022 «وو شینبو Wu Xinbo» صاحبنظر چینی گفته است: تحریم روسیه از سوی آمریکا و متحدانش و بکاربردن «دلار» به صورت سلاح (Weapon) این سلاح را ضعیف و کُند خواهد کرد و بسیاری از کشورها درصدد خلاص کردن خود از معاملات دلاری برخواهند آمد و از هم اکنون نیز برخی از آنها مقدمات کار را فراهم و شروع به آن کرده اند که این کار بر وضعیت International Monetary Fund (صندوق بین المللی پول)، بانک بین المللی و سایر سازمان های بین المللی امور پول تاثیر خواهد گذاشت که نتیجه اش تغییر نظام معاملات جهانی پول خواهد بود که بازنده اش «دلار» خواهد بود. بیش از 70 سال است که نظام کنونی معاملات پول و تجارت (بر پایه دلار)، یک حربه نیرومند در دست آمریکا بوده است.
     نظرات شینبو به تفصیل در روزنامهHuanqiu Shibao انتشار یافته است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تاريخ از نگاهي به تصوير
دوربین این فتوژورنالیست هشدار می داد، عامل رفع نقص ها بود و ضعف ها را منعکس می کرد تا رفع شوند و نیز سرمشق قرارگیرند



    عکس های Carl Mydans فتوجُرنالیست معروفِ مجله لایف که 97 سال عُمر کرد و بیش از 70 سال برای رسانه ها و دهه های آخر برای مجله لایف عکسِ ژورنالیستی گرفت و در جریان جنگ جهانی دوم که در فیلیپین از وضعیت جنگ عکس می گرفت و اسیر ژاپنی ها شد و دو سال در اسارت آنان بود اهمیت ویژه دارند؛ هشدار می دهند، عامل رفع نقص ها هستند، ضعف ها را منعکس می کنند و گاهی هم قوّت ها را تا سرمشق قرار گیرند. برای مثال؛ یکی از عکس های او که در مجموعه بالا کُپی شده است در اواخر دهه 1930 از یک کلاس درس گرفته شده که نشان می داد کودکان برای دیدن تخته سیاه در زحمت هستند. انتشار این عکس سبب شد که کلاس ها اکیدا نیمکتی شوند و تخته سیاه رو بروی شاگردان قرارگیرد. عکس های او از دوران رکود اقتصادی و فقر ناشی از آن که دو نمونه اش در بالا دیده می شود هشداری بود که کاری نشود که چنین وضعیتی پیش آید و یا ساین «هوم ستِد» که باز در بالا آمده است و برای جلب مهاجرانِ تازه آمده به آمریکا است که آن زمین ها برای کشت و آبادشدن در اختیار گذارده می شوند و یادآور دوران جلب مهاجر است. کارل شانزدهم آگوست 2004 درگذشت. زن او هم یک فتوجُرنالیست بود که دو سال پیش از شوهر فوت شده بود. هر دو در دانشگاه، فتوژورنالیسم تحصیل کرده بودند.
    
    [نقل از شماره 93 مجله روزنامک www.rooznamak-magazine.com]
    
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
برخي ديگر از رويدادهاي 12 ژوئن
  • 1550:   پادشاه وقت سوئد آبادیِ هِلسینکی را شهر اعلام کرد. هلسینکی که در جنوب فنلاند واقع شده و از سال 1812 پایتخت این کشور است در آن زمان به سوئد تعلق داشت. جمعیت هلسینکی با حومه اش در سال 2016 یک میلیون و چهارصد هزار تَن بود و داخل محدوده شهر؛ 650 هزار نفر. در سرشماری 2016، فنلاند 338 هزار کیلومتری پنج میلیون و 400 هزار جمعیت داشت.
  • 1580:   يك حكمران اسپانيايي آمريكاي جنوبي شهر بوئنوس آيرس (پايتخت آرژانتين) را بناد نهاد.
  • 1665:   انگليسي ها در جريان جنگهاي خود با هلند بر سر مستعمرات، 12 ژوئن «نيوآمستردام» را در آمريکاي شمالي با اعزام چند كشتي جنگي و تفنگدار از دست هلندي هاي مهاجر خارج ساخته و آن را به «نيويورک» تغيير نام دادند که اين نام بر اين شهر همچنان باقي مانده است.
  • 1886:   يک گردباد شديد در ايالت ويسکانسين آمريکا 119 تن را کشت و 146 نفر را زخمي ساخت.
  • 1898:   در جريان جنگ آمريكا با اسپانيا، «اميليو آلينالدو» ميهندوست فيليپيني استقلال اين سرزمين را كه قرنها مستعمره اسپانيا بود و نام پادشاه اسپانيا بر آن گذاشته شده است اعلام داشت. پس از شكست اسپانيا در جنگ با آمريكا، فيليپين طبق قرارداد پاريس تا سال 1946 توسط آمريكا اداره مي شد، ولي فيليپيني ها روز 12 ژوئن را كه اميليو اعلام داشت، سالگشت استقلال خود مي دانند و مراسم برگزار مي كنند.
  • 1964:   يک دادگاه رژيم سفيد پوستان جمهوري آفريقاي جنوبي نلسون ماندلا را به حبس ابد محکوم کرد.
  • 1972:   سائول ديويد الينسکيSaul D. Alinsky نويسنده راديکال در 63 سالگي درگذشت.
  • 1990:   12 ژوئن روز ملي روسيه فدراتيو اعلام شد.
  • 1991:   بوریس يلتسين متولّد 1931 رئيس جمهوری روسيه شد. وی که در 23 اپریل 2007 درگذشت هفت سال پیش از فوت، ولادیمیر پوتین را جانشین خود کرده بود. یلتسین یکی از سه نفری است که بدون انجام رفراندم سراسری، جماهیریه شوروی را که همان روسیه تزاری (امپراتوری) بود با امضای یک اعلامیه فروپاشانیدند که دومای روسیه (پارلمان این کشور) بعدا طبق مصوبه ای این عمل را غیرقانونی خواند ولی رئیس جمهوری روسیه بر این مصوبه امضاء نگذاشته است. طبق یک استاندارد پارلمانی، وقتی مصوبه یک پارلمان کان کم یکن می شود که رئیس جمهوری پس از گذشت زمان آن را برای ابراز نظر پارلمان به آنجا اعاده دهد که هنور کرملین چنین نکرده است و بنابراین، مصوبه پارلمان ـ اصطلاحا هنوز روی میز است.
  • کارنامک نوشيروان (خاطره ای از مولف)
    دو خاطره: روزی که محمدعلی سپانلو می خواست روزنامه نگار شود ـ حسین حصاری ورزشی نگار مخالف انحصار روزنامه نگاری
    به مناسبت وفات محمدعلی سپانلو شاعر و نویسندهِ روشنفکر در 75 سالگی در 11 ماه می 2015 و درگذشت حسین حصاری ورزشی نگار قدیمی مطبوعات ایران چند روز پیش از سپانلو، به ذکر دو خاطره با آن دو عزیز می پردازم:
        یکی ـ دو سال در نیمه دوم دهه 1330، من علاوه بر روزنامه اطلاعات و خبرگزاری پارس، مطالبی هم به روزنامه فرمان می دادم که صبح ها در تهران انتشار می یافت. در سال های 1336 تا 1338 میانگین دستمزد ماهانه من در روزنامه اطلاعات 420 تومان و در خبرگزاری پارس 400 تومان بود. در روزنامه اطلاعات، دستمزدها پواَنی (بر پایه اخبار چاپ شده از هر خبرنگار و قیمت گذاری آنها توسط سردبیر) بود و در خبرگزاری، جلسه ای و در پایان هر جلسه، 13 تومان و 3 قران پرداخت می کردند و مزایا و تعهد استخدامی دیگری هم وجود نداشت. جمعه ها و روزهای تعطیل دیگر هم باید کار می کردیم. در روزنامه فرمان 200 تومان و بدون تعیین ساعت کار (ساعت کار، آزاد و اختیاری بود) و 60 تومان هم از مجله تهران اکونومیست می گرفتم ـ هر هفته 15 تومان برای نوشتن اخبار شرکت ها. سردبیر آن زمان روزنامه فرمان، ابراهیم خلیل سپهری بود (قبلا معاون سازمان انتشارات و رادیو کشور و نخستین سردبیر روزنامه فرانسوی زبان «ژورنال دو تهران» که پس از بازنشسته شدن، در روزنامه فرمان سرگرم بکار شده بود).
        غروب یک روز در سال 1338 (1959 میلادی) در روزنامه فرمان با سپهری درباره چگونگی نوشتن خبر دیدار قریب الوقوع نوه لویی پاستور شیمیدان بنام فرانسوی از ایران تبادل نظر می کردیم که یک جوان 18 ـ 19 ساله شیک پوش، خوش قیافه و بسیار مؤدَب وارد اطاق شد. سپهری عقیده داشت، خبر دیدار پاستور باید با سابقه کارهای پدربزرگش ازجمله کشف واکسن های پیشگیری از بیماری ها در دهه 1880 نوشته شود و گرنه، مخاطبان اهمیت این دیدار را درک نمی کنند.
        جوان تازه وارد خودرا محمدعلی سپانلو معرفی کرد. سپهری حرفش را قطع کرد و گفت: بله، استاد تُربَتی (دبیر ادبیات دبیرستان دارالفنون) شمارا تلفنی معرفی کرد و گفت که در نوشتن نبوغ دارید. چه کاری از دست من برایتان ساخته است؟، بفرمایید. [استاد تربتی در طول زمان، بسیاری از شاگردان خودرا که در آنان استعداد دیده بود به روزنامه ها معرفی کرده بود و روزنامه نگار شده بودند.]. سپانلو گفت که می خواهد روزنامه نگار شود، دیپلم متوسطه گرفته است و در انتظار رفتن به دانشگاه. سپهری پرسید که چه کاری می تواند انجام دهد. گفت که شاعر است و داستان هم می تواند بنویسد و نمره انشاء، ادبیات فارسی او و زبان خارجی اش در دوران دبیرستان همیشه 20 بوده است. سپهری گفت که مجله ها جای شعر و داستان دارند، ما خبر و یا مقاله می خواهیم، بیشتر خبرها را از بولتن خبرگزاری نقل می کنیم ولی از چاپ خبر اختصاصی و یا ترجمه های خوب هم که خبرگزاری و روزنامه های دیگر نداشته باشند استقبال می کنیم، شما به تهیه و نوشتن چه نوع خبر علاقه مند هستید؟. سپانلو پاسخ داد خبرهای تهران. سپهری گفت که همه خبرها از تهران است، کدام حوزه؟. سپانلو گفت که درباره خود شهر ـ کوچه، خیابانها، ساختمانها و مردم. سپهری گفت که اینها خبر نیست، رپورتاژ است و ما جا برای رپورتاژ نداریم. سپانلو گفت که در تهران به دنیا آمده و علاقه مند به این شهر است و روزی نیست که صدها شهرستانی وارد تهران نشوند و آنان تهران را نمی شناسند. اگر ما درباره آن بنویسیم کمک بزرگی است. سپهری گفت: درست، ولی تیراژ [تکفروشی] ما خیلی کم و 4 ـ 5 هزار است و مخاطبان ما عمدتا مقامات هستند که تهران را می شناسند. مطالبی را که گفتید برای کیهان و اطلاعات خوب است، نه ما. سپانلو پرسید: مقامات که نمی روند روزنامه بخرند، نان شما از کجاست؟. سپهری گفت: از اعلانات دولتی و قضایی [احضاریه و ابلاغیه و ثبت]. ما ساعت 5 هر بامداد، 600 نسخه از روزنامه های خودرا به 12 موتوسیکلت سوار می دهیم که تا پیش از ساعت 6 و حد اکثر 6 و نیم به دست مقامات در منازلشان برسانند و آنان ضمن صرف صبحانه و یا در اتومبیل ـ در راه اداره آن را نگاه می کنند و مطالب مورد علاقه را می خوانند و همین، هدف ما است و برایمان کافی. برای کاخ مرمر (دفتر شاه) هم 28 نسخه می فرستیم که کارکنان ازجمله افراد گارد می خوانند و اگر ترجمه یک تفسیر (اظهار نظر) اختصاصی و حاوی معلومات تازه باشد ممکن است آن را به شاه هم بدهند. چنانچه بخواهی که درباره تهران مطلب تهیه کنی، می توانم به مدیر روزنامه اطلاعات تلفن و شما را به او معرفی کنم، دوست من است. ولی، جای شما در مجله است و یا کتاب نویسی. سپانلو پرسید: کیهان چطور؟. سپهری گفت: راستش را بخواهید، آنجا با کسی دوستی ندارم که سفارش کردنم مؤثر باشد. سپانلو کمی مکث کرد و گفت: یک سئوال داشتم؟. گفتید که هدف شما از روزنامه دادن، رسیدن آن به دست مقامات است، به ذهن من رسید که هدف شما، خط دادن به مقامات است و ایجاد جوّ. سپهری گفت: ما در هر شماره فقط یک مقاله داریم و گاهی هم یک روز در میان. خط دادن کار مقاله نگار (نظرنویس) است و یا انتخاب فرد مورد نظر برای مصاحبه و نوشتن از زبان او، نه خبرنویس، دیگران [نشریات دیگر] شاید. هدف ما نه تنها رسیدن به دست مقامات است بلکه قرار گرفتن روزنامه بر میز روزنامه فروش ها تا عابرین و رهگذران نگاهی به تیترها بکنند و بدانند که در کشور چه می گذرد. بنابراین، دقّت ما در تیتر نویسی است. [این، ایرادی است که در سال های اخیر به برخی از روزنامه های تهران گرفته می شود که عابرین تنها تیترهای آنهارا هنگام عبور از پیاده رو، در کنار بساط روزنامه فروش می بینند و هر روزنامه و یا دسته ای از آنها سعی در آن دارند تا از حرف های مقام مورد نظر تیتر بسازند. حال آنکه تیتر های بزرگ باید چکیده رویداد مهم و یا جالب روز باشد.].
        سپهری سرگرم کار خود شد و سپانلو پس از چند دقیقه نشستن در سکوت، خداحافظی کرد و رفت. پس از رفتن سپانلو، سپهری گفت که هنوز نیامده، جر و بحث می کند و مدعی می شود.
        سال بعد سپانلو را در دفتر ایرج نبوی دیدم که نبوی یک مرکز تهیه و توزیع خبر، رپورتاژ (فیچر) و مقاله و ارسال به نشریات خریدار آنها تأسیس کرده بود (ترکیبی از خبرگزاری و موسسه توزیع خوراک مطبوعات). طولی نکشید که سپانلو ـ خود خبرساز شد؛ یک نویسنده نامدار، از مؤسسان انجمن نویسندگان، سردبیر مجله، مؤلف و مترجم کتاب و منتقد نظام حکومتی پیشین و ....
        
        و امّا، حسین حصاری که از دهه 1340 ورزشی نگار نشریات موسسه اطلاعات بود بویژه نشریه دنیای ورزش، ولی می شد در بیشتر ساعات، اورا در تحریریه روزنامه اطلاعات و در کنار میز «ر. اعتمادی» دید. با همه دوست بود و کمک می کرد ـ هر کمکی که از دستش بر می آمد. او از مخالفان انتقال این دست از رقابت های صاحبان موسسات مطبوعاتی کیهان و اطلاعات به نویسندگان و خبرنگاران آنان بود و عقیده داشت که ممنوع بودن نویسنده یکی از این دو موسسه از همکاری با موسسه دیگر به زیان مردم و رشد آگاهی های آنان تمام می شود. به علاوه، «انحصار» وارد کار ژورنالیسم هم می شود که قاعدتا درست نیست. وی با این اعتقاد از دادن خبر ورزشی به کیهان و یا نوشتن تفسیر برای نشریات آن موسسه اباء نداشت. حصاری تقریبا در همه مسابقه جهانی حضور می یافت بویژه مسابقه های کُشتی.
        پس از انقلاب و تاسیس روزنامه ایران در سال 1373، او را در این روزنامه دیدم و بازهم با همان روحیه بسیار دوستانه و در کنار همه. یکی از بستگان او در خیابان عباس آباد (خیابان دکتر بهشتی) آژانس مسافرت با هواپیما داشت. او هر روزنامه نگار را که قصد سفر راه دور داشت و به او اطلاع می داد به این آژانس معرفی می کرد و با این معرفی، مسافر از ده درصد تخفیف برخوردار می شد و در مواردی بیش از این «درصد» و ازجمله خود من، دوبار با معرفی او بلیت رفت و برگشت به آمریکا گرفتم با ده درصد تخفیف.
        در نیمه دهه 1373، یک روز حصاری گفت که می خواهد به کانادا و آمریکا برود ولی گرفتن ویزای آمریکا حتی برای روزنامه نگار ِ شناخته شده وقت گیر است. در بازگشت از سفر تعریف کرد که چگونه از کانادا و بدون ویزا وارد آمریکا شده بود، گَشت خودرا زده بود و از همان راهی که آمده بود بازگشته بود. پرسیدم: چگونه، گفت: برخی آبادی های آمریکا و کانادا تقریبا به هم متصل هستند و من قدم زنان از کانادا وارد آمریکا شدم و به چند جا که می خواستم رفتم. مرز دو کشور طبق قرارداد، غیر مسلح است.
        حصاری هربار که مرا می دید می خواست که در «ستون تاریخ» درباره ورزش مخصوصا کُشتی که بومی ایران است مطلب بنویسم و من ورزش ـ دوست نیستم (ورزش حرفه ای). بالاخره به او گفتم که من در این زمینه اطلاع کافی ندارم، خودش برود تهیه کند و من در ستون قرار می دهم. رفت و آورد. گفتم از کجا بدانم که این مطالب درست باشند، باید منابع را ببینم و درستی آنها را آزمایش کنم. رفت و سه کتاب و دو مجله قدیمی آورد و در این شرایط مجبور شدم که مطالب اورا در ستون «دانش و زندگی» روزنامه ایران نقل کنم. وی بعدا تقریبا غیر فعّال شد که گفتند به بیماری سرطان دچار شده است.
        


     نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.



     

    مطالعه اين سايت و نقل مطالب آن با ذكر ماخذ (نشاني کامل سايت و نام مولف آن) آزاد است، مگر براي روزنامه هاي متعلق به دولت و دستگاههاي دولتي؛ زيرا كه مولف اين سايت اكيدا «روزنامه نگاري» را كار دولت نمي داند. روزنامه عمومي به عنوان قوه چهارم دمكراسي بايد كاملا مستقل از دولت و سازمانهاي عمومي باشد تا بتواند رسالت شريف خود را به انجام برساند.


     تماس با مولف:

    editor (a) iranianshistoryonthisday.com
    n.keihanizadeh (a) gmail.com