Iranians History on This Day
روز و ماه خورشيدي و يا ميلادي مورد نظر را انتخاب و كليد مشاهده را فشار دهيد
ميلادي
   خورشيدي

 
4 مارس
 
جستجو:

 
 


 هديه مولف

اين سايت مستقل و بدون كوچكترين وابستگي؛ هديه ناچيز مولف كوچك آن به همه ايرانيان، ايراني تبارها و پارسي زبانان است كه ايشان را از جان عزيزتر دارد ؛ و خدمتي است ميهني و آموزشي كه خدمت به ميهن و هموطنان تكليف و فريضه است كه بايد شريف و خلل ناپذير باشد و در راه انجام تكاليف ميهني نياز به حمايت مادي احدي نبايد باشد، و نخواهد بود. انتخاب موارد براي نگارش و عرضه در سايت نظرشخص مولف است.
 

 










   لينک به اين صفحه  

مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 4 مارس
ايران
روز غم انگيزي كه كوروش بزرگ، بنيادگذار ايران از اين دنيا رفت ـ نگاهی کوتاه به اندیشه های او
آرامگاه كوروش بزرگ در پاسارگاد ــــــــ مراسم 2500 ساله ايجاد امپراتوري ايران دربرابر آرامگاه كوروش ــــ كوروش

كوروش بزرگ بنيادگذار كشور ايران ـ مردي كه عموم تاريخ نگاران او را «انديشمند، انساندوست، دادگستر و مهربان» توصيف کرده اند در مارس سال 530 پيش از ميلاد فوت شد. وي يازده سال پس از ايجاد دولت واحدي از سه طايفه مهاجرِ قوم آرين: پارس، پارت و ماد، شهر بابِل (واقع در جنوب غربی عراق امروز و پايتخت يک امپراتوري به همان نام) را تصرف و در آنجا در اكتبر سال 539 پيش از ميلاد ايجاد جامعه مشترك المنافع ايران را اعلام كرده بود [به نوشته پاره ای از مورخان، امپراتوری مشترک المنافع ایران]. طبق نوشته برخي از مورّخان و تطبيق تقويم ها، فوت كوروش در چهارم مارس ( مصادف با 13 اسفند) اتفاق افتاد.
     امپراتوري ايران (جامعه مشترک المنافع) در زمان كوروش كه نام او در غرب با قَلب تلفظ حروف يوناني، سيروس و سايرِس، گفته مي شود از هند تا مرمره و از سيردريا (رود سیحون) تا درياي سرخ امتداد داشت که پسر او کامبیر (کامبوزيا = کامبوجیا = کمبوجیه) بر وسعت آن افزود و داریوش بزرگ پدر ناسیونالیسم ایرانی و پسرش خشایارشا قلمرو ایران را گسترش بیشتری دادند که بیش از دو قرن بزرگترین قدرت و تنها اَبَرقدرت جهان بود با فرهنگ و تمدنی درخشان و بیمانند.
     كوروش براي اخراج طوايف آرال که از سیردریا گذشته وارد سُغدیانا و سرزمين پارسیان در فرارود (تاجيكستان امروز و ...) شده بودند به اين منطقه رفته بود كه به سوي او كه سوار بر ارّابه بود و سربازانش را در ميدان نبرد هدايت مي كرد زوبيني پرتاب شد و عُمر وي پايان يافت. با وجود درگذشت كوروش، سربازان او جنگ را بردند و مهاجمان را به آن سوی سیردریا عقب راندند. [سُغد اینک یک ایالت تاجیکستان و فرماندارنشین آن، شهر باستانی خُجَند است]. آرالي ها تمدني عقب مانده و غير قابل قبول براي ايرانيان داشتند و كوروش مايل به آلوده شدن ايرانيان به اين تمدن [از جمله همبستر شدن علنی با زنانشان] نبود. برخي از مورّخان درگذشت کوروش بزرگ را در منطقه فرارود نتيجه بيماري نوشته اند، نه اصابت زوبين.
     مؤسس و پدر كشور ايران كه مادرش از طایفه ماد و پدرش از طایفه پارس بود در ميدان هاي جنگ، هميشه در ميان سربازان بود و از آنان جدا نمي شد و (اگر نوشته مورخان يوناني درست باشد) جان خود را بر سر همين روش گذارد. او بارها گفته بود كه نبايد سرباز جان بركف نهد و بجنگد و افتخار پيروزي نصيب شاه شود كه به دور از ميدان جنگ در چادر خود درميان نيروهاي محافظ و اسبان آماده براي فرار مي آسايد.
     جنازه كوروش همچنان كه وصيت كرده بود به پاسارگاد منتقل و مدفون شد که آرامگاه او تا به امروز باقي مانده و ایرانیان پس از 25 قرن همچنان برای ادای احترام نسبت به او به پاسارگاد می روند. كوروش در بابِل و پس از صدور اعلامیه ای که امروزه از آن به عنوان نخستین منشور اتحاد ملل و حقوق بشر نام برده می شود وصیت کرده بود، صرف نظر از محل مرگ او، باید در پاسارگاد دفن شود. کوروش هنگام تعيين محل دفن خود، از اين كه براي مدتي بسيار طولاني، جسد او قطعه زميني را از ثمر دادن باز مي دارد از مردم ايران [قبلا] پوزش خواسته بود.
    اگر اندیشه و تلاش کوروش نبود، کشوری بنام ایران هم به وجود نمی آمد و ... و باید سپاسگزار او بود. برخی که تفکّر عمیق ندارند نسبت به انتقال جسد کوروش از فرارود به پاسارگاد تردید دارند. اینان باید بدانند که پیش از پیدایش یخچال صنعتی و مومیایی کردن به شیوه مدرن، اجسادِ هزاران تَن از بزرگان ملل را از نقطه ای بسیار دوردست به محل تعیین شده انتقال داده و مدفون ساخته اند. دفن استخوانها کافی بود. برای مثال؛ جسد ناپلئون بناپارت را دهها سال پس از فوت، از جزیره سنت هلنا در اقیانوس اطلس به فرانسه منتقل کردند و جنازه آغامحمدشاه قاجار را از ایران به عراق جهت دفن. همچنین باید دانست که ایرانیان باستان برای حفظ محیط زیست از آلودگی، پس از دخمه گذاری اجساد، تنها استخوانهای یک مرده را دفن می کردند. پیش از کوروش، در منطقه جنوب غربی ایرانِ امروز که نفت عمدتا از آنجا است کشوری باستانی و مستقل به نام عیلام (ایلام) وجود داشت. بسیاری از مسیحیان مغرب زمین، کوروش را «کورِش» تلفظ می کنند.
     «كوروش» جهاني فكر مي كرد و همه ملت ها را متساوي الحقوق مي دانست و عقيده به ايجاد يك دولت جهاني مجهز به اخلاقیات داشت تا فساد دولتي، جرائم، و نيز جنگها و خونريزي ها که عمدتا ناشی از جاه طلبی و با هدف سلطه است پايان يابد و يک قانون واحد، حاكم بر روابط ملّت ها باشد.
     اعلاميه او پس از فتح بابل كه سلطانش به آزار دادن ساير ملل و نيز اتباع خود شهرت داشت، نخستين منشور ملل و اعلاميه حقوق بشر شناخته شده و نگهداري مي شود. كوروش دين ايرانيان (آيين زرتشت) را به ملل ديگر تحميل نكرد. وي یک شورا (انجمن) از سران و بزرگان ملل تابعه به رياست خود تشكيل داده بود و امپراتوري او يك جامعه مشترك المنافع واقعی و کامل بود و شرط عضويت در اين جامعه؛ دادن آزادي به مردم محل، برقراري حكومت قانون، منع بردگي و قطع ظلم و تعدّي بود. ارتش كوروش سربازان اسير را به بردگي نمي فروخت و اموال ملّت مغلوب را مصادره و غارت نمي كرد و جان و مال همه محفوظ بود.
    يهوديان در كتاب مقدس خود كوروش را «آزاديبخش» و او را يك مسيح خوانده اند. كوروش اسيران يهودي دولت بابل را آزاد كرد و به وطن خود بازگردانيد و با پول ايران شهرهايشان را كه به دست سلطان بابل ويران شده بود مرمّت و نوسازي كرد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
سالروز درگذشت مصدق احياء گر ناسيوناليسم ايراني و از مردان بزرگ تاريخ شرق ـ از ممنوع بودن مراسم ترحیم تا بزرگداشت بی سابقه پس از انقلاب
دکتر مصدق در زمان رياست دولت
دكتر محمد مصدق استاد دانشگاه، سياستمدار، دولتمرد و ايراندوست نامدار، دشمن سرسخت استعمار ملل و سلطه گری، رهبر جنبش ملي كردن صنعت نفت ايران و رئيس دولت در سالهاي 1330، 1331 و پنج ماه اول سال 1332 چهاردهم اسفند 1345 در بيمارستان نجميه تهران (خيابان حافظ ـ کمي پايين تر از خيابان جمهوری اسلامی) فوت شد و دولت وقت اجازه برگزاری مراسم ترحیم اورا نداد و جز یک اعلامیه چند سطری دولتی، مطبوعات از انتشار هرگونه خبر و مطلب دیگر در آن زمینه ممنوع شده بودند. هدف دولت وقت برگرفتن خاطره اندیشه و کارهای این بزرگمرد تاریخ مشرق زمین از اذهان ایرانیان بود. با وجود این، بسیاری از ایرانیان پس از آگاه شدن از فوت مصدق لباس سیاه پوشیدند و اشک ریختند، بیشتر معلمان کشور در کلاس های درس خود یک دقیقه سکوت اعلام کردند و شماری از آنان، به خاطر این عمل احضار و بازجویی و دارای پرونده (اصطلاحا سیاه) شدند. از آنجا که پانزدهم اسفند 1345 (روز پس از وفات مصدق) گروهي از مردم تهديد كرده بودند كه درصورت مخالفت با برگزاری مراسم ترحیم عمومی، با پوشيدن لباس مشكي و يا گفتن تسليت به يكديگر با صداي نسبتا بلند ماتم خواهند گرفت؛ ساواك خبرچين هاي خودرا مامور پرونده سازي، مخصوصا در مدارس و سازمانهاي دولتي كرده بود تا هركس از دكتر مصدق ياد كند و لباس مشكي پوشيده باشد نامش را گزارش كنند و بعدا دستگير شود.
    بیماری منجر به فوت مصدق؛ عوارض ناشی از سرماخوردگی (گویا؛ ذات الریه) و نیز پیدایش یک تومور (احتمالا سرطانی) در سقف دهان بیان شده بود.
    به مصدق در روزهاي واپسين عمر كه شديدا بيمار بود اجازه داده شده بود به تهران و به بيمارستاني كه فرزندش در آن طبابت مي كرد منتقل شود. جز براي اعضاي فاميل، وي در اينجا هم ممنوع الملاقات بود و روزنامه نگاران حتي اجازه نزديك شدن به ساختمان بيمارستان را نداشتند و شبانه روز درخودروهاي خود ـ مقابل ساختمان «پارك هتل» نشسته و گوش بزنگ خبراز داخل بيمارستان بودند. این روزنامه نگاران آنچه را که در طول اتومبیل نشینی مقابل کوچه بیمارستان و «پارک هتل» دیده و شنیده بودند خاطره نویسی کردند و 12 سال بعد و در اسفندماه 1357 منتشر ساختند که در تاریخ ماندگار شده است. زیراکه دولت وقت، خود يك اطلاعيه چند سطري بسيار كوتاه دراين زمينه به روزنامه ها داده بود و از آنجا كه از مرده مصدق هم مي ترسيد اجازه برگزاري مجلس ترحيم عمومي را هم نداد چون می ترسید که به یک بپاخیزی منجر شود. همان زمان، گروهی از دبیران درس تاریخ در یک شبنامه که به روزنامه ها هم ارسال شده بود ضمن اعتراض به این عمل دولت نوشته بودند که با این کارها «تاریخ را نمی شود پاک کرد» و روزی همه چیز آشگار و اعلام خواهد شد و «سیه روی شود هرکه در او غَش باشد».
    پیروان خط مصدق که از فعالان انقلاب سال 1357 بودند، در جریان تظاهرات و راهپیمایی های این سال و با استفاده از فرصتی که به دست آمده بود زجرهای این رهبر ملّی براثر فشار دولت شاه و اِعمال محدودیت برای اورا برای مردم بپاخاسته شرح دادند و بر خشم آنان افزودند ـ دولتی که حتی از مرده مصدق هم می ترسید.
     52 روز پس از پیروزی انقلاب و در دوازدهمین سالروز فوت مصدق، ایرانیان به این مناسبت چنان مراسمی برگزار کردند که تا آن زمان ـ جز مورد استقبال فرانسویان از استخوانهای ناپلئون ـ بی سابقه بود. صدها هزار و طبق گزارش روزنامه اطلاعات بیش از یک میلیون تن ایرانی از تهران و شهرهای دیگر به احمدآباد رفتند و از ساعت 2 تا 5 و 30 دقیقه (وقت قبلا اعلام شده) بر گور او گریستند و شعار دادند. شهرداری تهران اتوبوس های شهر و مردم اتومبیل های خودرا در اختیار گذاشته بودند تا این جمعیت به کرج منتقل شود. این جمعیت به خواست خود، مسافت کرج تا احمدآباد را که حدود 80 دقیقه بود در حال شعار دادن، پیاده طی کردند. احزاب و گروهها قبلا با انتشار اعلامیه، مردم را به حضور در این مراسم دعوت کرده بودند. در آن روز که دوشنبه بود، ادارات دولتی، مدارس و ... از ساعت ده بامداد عملا تعطیل شده بود. نخست وزیر، وزیران کابینه و مقامات دولتی وقت نیز به احمدآباد رفته بودند و آیت الله طالقانی نخستین سخنران این مراسم بود. مطبوعات تا چند روز و هر روز دو ـ سه صفحه از صفحات خودرا اختصاص به شرح اندیشه ها، کارها و زجرهای مصدق داده بودند. طبق گزارش ها، چند چاپخانه تهران عکسی از مصدق را که در احمدآباد، در آفتاب و عصا در بغل زیر درخت نشسته بود و دستش را بر پیشانی گذاشته بود در صدها هزار نسخه چاپ کرده بودند که تماما و ظرف چند ساعت به فروش رفته بود و آخر وقت روز چهاردهم اسفند بازار سیاه یافته بود.
     برای پی بردن به محبوبیت مصدق در میان ایرانیان و ایرانی تبارها ذکر این دو نکته کافی است:
    تیراژ روزنامه همشهری با چاپ عکس مصدق در صفحه ششم شماره 29 امُرداد 1372 دفعتا به 120 هزار نسخه افزایش یافت و این توجه مردم به آن ادامه یافت تا روزنامه اول کشور شد. سال بعد، روزنامه ایران با چاپ عکس مصدق در صفحه اول خود، در آن روز چندبار تجدید چاپ شد و تیراژ انبوه به دست آورد.
     در سالهاي حكومت مصدق، ايران كه پرچم مبارزه با استعمار و سلطه را به دوش گرفته بود تحت فشار و تحريم اقتصادي و تهديد نظامي انگلستان بود كه يكي از سه قدرت آن زمان بشمار مي رفت. با وجود این، مردم شاد، سرزنده و راضی از آن مبارزه ملی. دكتر مصدق در تمامي طول عمر سياسي خود به دمكراسي، حقوق بشر و آزادي هاي مرتبط با آن عميقا وفادار بود.
    دكتر مصدق بر پايه عقيده خود كه شاه بايد سلطنت كند، نه حكومت در دوران زمامداري اش اختيارات حكومتي را از شاه گرفت. در زمان او انتشار نشريه، تشكيل حزب و برگزاري اجتماعات سياسي آزاد بود. به اشاره وي، كتابهاي تاريخ مدارس متوسطه دوباره نویسی شده بود تا مُبلّغ قدرتهاي خارجي مسلط بر ايران و مطابق خواست و سیاست آنها نباشند. وی متون این کتابهارا استعماری می دانست. پیش از آماده شدن کتابهای دوباره نویسی شده، مصدق از دبیران تاریخ مدارس خواسته بود که آن صفحه از کتابهای موجودرا که حاوی یک عکس تبلیغاتی از ناوگان انگلستان است جداکنند و دور بریزند زیراکه هدف از قراردادن آن در کتاب، ایجاد ترس در جوان ایرانی از قدرت نظامی دولت لندن بود و .... وی پس از اینکه وزارت جنگ را به وزارت دفاع ملی تغییر نام داده و خود تصدی این وزارتخانه را برعهده گرفته بود خواسته بود که «تاریخ ایران» را بر آموزش نظامی سربازان وظیفه در پادگانها بیافزایند تا جوان ایرانی بداند که میراث او ـ ایران ـ چگونه برایش حفظ و حراست شده و در این سرزمین چه مردانی در خون خود خفته اند تا باقی مانده است و فداکاری کند.
    مورخان معروف جهان دكتر مصدق را احياء گر ناسيوناليسم ايراني خوانده و نوشته اند كه به همين دليل، وي حاضر به سازش با بيگانگان بر سر منافع ايران نبود. به نوشته اين مورخان كه دكتر مصدق را از مردان بزرگ تاريخ ايران خوانده اند، وي در جهان سوم چراغي را روشن كرد كه تا پايان «استعمار كهنه» روشن بود. وي به ملل تحت ستم و استثمارشونده هشدار داده بود كه پس از استعمار كهن (استعمار اروپايي كه از زمان يافتن راههاي دريايي ـ آغاز سده پانزدهم آغاز شده بود)، استثمار و سلطه با لباسی تازه برجاي آن خواهد نشست. به عبارت ديگر استعمارگران تنها لباس عوض مي كنند و ....
     دولت دكتر مصدق كه مورد حمايت قاطبه ملت بود در كودتاي 28 امُرداد سال 1332 که نتیجه توطئه مشترک انگلستان و آمریکا و همکاری عوامل داخلی بود برانداخته شد، به زندان افتاد و پس از تحمل سه سال زندان در پادگان لشکر 2 زرهی تهران، تا پايان عُمر در روستاي احمد آباد ساوجبلاغ (نزديك كرج) به صورت غير قانوني تبعيد و در حصر قرار داشت. هنگام فوت، از عمر مصدق 87 سال و 9 ماه و 25 روز گذشته بود.
    تا پايان سال 1356 تلاش بر این بود که از بردن نام مصدق در رسانه هاي کشور و سازمانهاي دولتي خودداری شود. در کتابی که پهلوی دوم مولف آن اعلام شده بود و برای مدتی کوتاه در مدارس تدریس می شد مصدق تضعیف و در مواردی تحقیر شده بود که اکراه معلمان از تدریس آن و تداوم این شعار دانش آموزان «بشنو و باور مکن» سبب شد که از برنامه مدارس حذف شود.
     ژنرال آیزنهاور رئیس جمهور وقت آمریکا در یادداشتهای خود ـ در ذیل روز هشتم اکتبر 1953 اعتراف کرده است که آن دولت (دولت آیزنهاور) در مساعی انگلستان برای برکنارکردن مصدق نقش داشت. وی نوشته است که به او تاکید شده بود که اگر مصدق در سمت خود باقی بماند چون خودرا متعهد و مکلّف به رعایت دمکراسی می داند سرانجام حزب توده و مسکو بر ایران، آسیای جنوبی [استراتژیک] و آسیای غربی [نفتدار] مسلط می شوند و .... به نوشته آیزنهاور، نقشه براندازی که مجری آمریکایی آن کرمیت روزولت [نوه تئودور روزولت رئیس جمهور دهه اول قرن بیستم آمریکا] بود در نخستین ساعت اجرا [ابلاغ نامه برکناری مصدق توسط سرهنگ نصیری] شکست خورد و شاه از کشور گریخت. باوجود این، کرمیت روزولت خودرا نباخت و از راهی دیگر [دادن دلار و کشاندن اوباش و قدرت طلبان به خیابانها] سه روز بعد پیروز شد. [هری ترومن رئیس جمهور قبلی آمریکا تحت تاثیر تلقین های دولت لندن قرار نگرفته و حاضر به همکاری با این دولت در براندازی مصدق نشده بود.].
    مورخانی که این یادداشت آیزنهاوررا نقل کرده اند نوشته اند که این برداشت با عمل حزب توده در جریان کودتای 28 امُرداد همخوانی ندارد و افزوده اند که این حزب با آن سازمان نظامی وسیع و نفوذ در طبقه کارگر می توانست کودتا را به آسانی شکست دهد ولی ساکت ماند و این سکوت به صورت یک معمّا در تاریخ ایران مانده است. در سال 1333 و کشف سازمان نظامی حزب توده، ایرانیان پس از آگاه شدن از آن همه افسر کمونیست که در برابر کودتا ساکت مانده بودند، از این حزب رویگردان شدند بگونه ای که این حزب پس از انقلاب هم جان نگرفت.
    هرساله به مناسبت زادروز و سالگرد وفات دكتر مصدق در آرامگاه او در احمدآباد كه از ابنيه ملي ایران بشمار آمده است مراسمي برگزار مي شود.
    طبق برخي گزارش ها، در اسفندماه 1388 (سال اعتراض به انتخابات و درگیری های مربوط) به دلايل امنيتي، با درخواست اجازه برگزاري مراسم سالروز درگذشت دکتر مصدق بمانند هرسال (با حضور انبوه مردم) در روستاي احمدآباد (و به قول خود وي ـ قلعه) موافقت نشده بود.
صفحه اول شماره 14 اسفند 1357 روزنامه اطلاعات و شرکت ميليوني ايرانيان در مراسم سالمرگ مصدق در احمدآباد کرج


    
دكتر مصدق در دوران تبعيد غير قانوني در روستاي احمد آباد ـ در يک روز صدها هزار نسخه از اين عکس ها بفروش رفت


    
ايرانيان 14 اسفند 1357 در دسته هاي انبوه و به اين صورت رهسپار احمدآباد کرج بودند تا در مراسم سالروز فوت مصدق شرکت کنند


    
آيت الله طالقاني، بازرگان و داريوش فروهر بر گور مصدق گل مي نهند (14 اسفند 1357)


    
يک گروه از شرکاء داخلي براندازي دولت مصدق در روز 28 امُرداد 1332

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
اعدام چند ژنرال ديگر به جرم مفسد في الارض و محارب بودن با خدا
در جریان اعدام مقامات نظام سلطنتی ایران که از زمان پیروزی انقلاب (بهمن 1357 = فوریه 1979) آغاز شده بود، 14 اسفند1357(1979 ميلادي و در آن سال مصادف با پنجم مارس) 7 تن ديگر اعدام شدند. حکم دادگاه انقلاب 13 اسفند صادر شده بود. اين شمار نيز از سوی قاضی شرع دادگاه انقلاب مفسد في الارض و محارب [باخدا] شناحته شده بودند.
    اعدام شدگان سپیده دم 14 اسفند 1357 (ساعت 5 بامداد) عبارت بودند از:
    1 ـ سپهبد فخر مدرّس رئیس پیشین دادرسی ارتش.
    2 ـ سرلشکر عبدالله خواجه نوری رئیس پیشین دادگاه نظامی (بدوی و تجدید نظر).
    3 ـ سرلشکر احمد بیدآبادی فرماندار نظامی سابق تبریز.
    4 _ سرتیپ علی اکبر یزدجردی فرماندار نظامی سابق مشهد.
    5 ـ سرهنگ منصور زمانی رئیس پیشین زندان قصر.
    6 ـ سالار جاف نماینده سابق پاوه و اورامانات در مجلس.
    7 ـ جهانگیر تارخ (جهانگیری) بازجوی ساواک و طبق پرونده، یک شکنجه گر.
     بیدآبادی و یزدجری در دادگاه انقلاب گفته بودند که نظامی بودند و دستور مافوق را اجرا می کردند و این، قانون ارتش است. سالار جاف گفته بود که اگر رئیس مجلس اورا از نمایندگی معلق و از خارج شدن از ساختمان مجلس تا رسیدگی به اتهام منع نمی کرد بمانند دیگران فرار کرده و از کشور خارج شده بود. در جلسه دادگاه گفته شده بود که سالار جاف یک کُرد عراقی است که در سال 1968 از دست حسن البکر رئیس جمهور وقت عراق به ایران فرار کرده و بعدا نماینده مجلس هم شده بود.
    
خبر و عکس اعدام شدگان در صفحه اول روزنامه اطلاعات شماره 14 اسفند 1357

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
اگر اصل 44 قانون اساسی در مورد بانک ها به حال خود باقی بود و نیز شورای مراقبت در هر بانک ایجاد می شد مسائل بانکی کنونی به وجود نمی آمد
در پی پیروزی انقلاب سال 1357 ـ در بهمن ماه این سال، بانک های غیر دولتی ایران عامل فساد مالی و دروازه نفوذ بیگانه، و ترویج و تحکیم کاپیتالیسم اعلام و مصادره (دولتی) شدند و اصل 44 قانون اساسی که ده ماه بعد تصویب شد؛ بانکداری را در جمهوری اسلامی در بخش دولتی قرار داد و تا سه دهه بعد ـ زمانی که مجمع تشخیص مصلحت نظام به ریاست حجت الاسلام اکبر هاشمی رفسنجانی (متوفی در دیماه 1395) بر این اصل، سیاست اجرایی نوشت ـ که به زعم برخی، نوعی بازنگری در کُلِ اصل 44 قانون اساسی بود و باید به رفراندم گذارده می شد ـ در کشور، مشکلی به نام «مسئله بانکی» به چشم نمی خورد.
    در پی اجرای مصوّبه مجمع تشخیص مصلحت نظام، دهها نوع بانک غیر دولتی و مختلطِ دولتی ـ غیر دولتی با هزاران شعبه تأسیس شده و همچنین موسسات اعتباری و بعضا بدون مجوّز. از خبرهای رسانه ها و اظهارات برخی مجلسیان و مقامات مربوط چنین بر می آید که این بانک سازی ها و دادن وام های کلان، بدون وثیقه معتبر و معادل، «مسئله» ساخته است. گفته شده است که برخی از مسائل از مدیریت بانک ها ناشی شده است. چندی پیش دادستان تهران در نشست با همکاران خود مواردی از این مسئله را شرح داد که به نقل از خبرگزاری های داخلی در روزنامه ها درج شد.
     باید دانست که سه هفته پس از پیروزی انقلاب، کمیته کارکنان بانک ها تصمیم به ایجاد شورای نظارت داخلی در بانک ها (نه، تداخل در تکالیف بانک مرکزی) گرفت که هدف، جلوگیری از هرگونه فساد بانکداری (اداری، نه سیاست سازی) بود. طبق این طرح باید در همه بانک ها، شورای نظارت تشکیل می شد. یکی از وظایف این شوراها، طرد عناصر ناباب از سمت های حساس و مهم و نیز حذف افراد زائد بود. نظارت و مراقبت بر تصمیمات پولی و اعتباری [وام دهی و ...] بانک ها نیز از وظایف این شوراها باید می بود. خبر این تصمیم در شماره 15800 روزنامه اطلاعات (منتشره در 14 اسفند 1357 ـ صفحه آخر) درج شده بود که کُپی آن در زیر آمده است:
    


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو انديشه
مقدمه فرضيه دمكراسي - نگاهي به نظرات رابرت دال


پرفسور «رابرت دال R. Dahl» متولد 1915 و از دمكراسي نويسان بنام قرن 20 كتاب معروف خود «مقدمه فرضيه دمكراسي» را چهارم مارس سال 1956 منتشر ساخت. كتابهاي مهم ديگر او عبارتند از: «چه كسي بايد حكومت كند منتشره در 1961»، «دمكراسي و انتقادهايي كه به آن وارد آمده است منتشره در سال 1989» و «درباره دمكراسي منتشره در سال 1998». «پالي راكي»، «دمكراتيك پاليتيكز» دو اثر ديگراين انديشمند آمريكايي هستند.
    پرفسور دال كه كار تدريس دمكراسي را از 1946 آغاز كرد عقيده دارد كه ميان واقعيت هاي دمكراسي و ايده آلهاي آن فرسنگها فاصله است. او مي گويد كه دمكراسي پس از نزديك به 25 قرن هنوز ــ جز در چند كشور كوچك در اروپاي شمالي و غربي و احتمالا كاستاريكا ــ فرضيه است و تا مسئله مشاركت در آن به طور كامل حل نشود به صورت فرضيه باقي خواهد ماند. حتي دولتهايي كه خود را پاسداردمكراسي معرفي مي كنند برنامه جامعي براي آموزش دمكراسي به مردم ندارند. دمكراسي بايد تدريس و تجربه شود تا مردم آن را از ضروريات زندگاني به حساب آورند.
    به عقيده دال، دمكراسي از تعديل توزيع درآمد نمي تواند جدا باشد و از مردمي كه همه حواسشان معطوف به تامين حداقل معيشت است و يا مردمي كه رسانه هاي عمومي مستقل (حرفه اي) ندارند نمي توان انتظار مشاركت واقعي در دمكراسي را داشت. نامزد انتخابات، هرچند شايسته، مردمدوست و مناسب، وقتي كه وسيله تبليغ در اختيار نداشته باشد و مردم او وانديشه ها و كارهايش را نشناسند شكست مي خورد. گذشته نشان داد نظامهاي سوسياليستي هم كه واژه دمكراتيك را يدك مي كشيدند به قدري گرفتار بورو كراسي پيچيده خود و فاصله هيات حاكمه از مردم شده بودند كه در اين جوامع شنيدن كلمه دمكراسي براي مردم مشمئز كننده شده بود.
    به زعم دال، كشوري را كه در آن اكثريت به عقايد و نظرات اقليت توجه نكند نمي توان دمكراتيك ناميد. جامعه اي مي تواند خود را دمكراتيك بنامد كه فرهنگ دمكراسي در آن عموميت يافته و قسمتي از زندگي روزمره مردم شده باشد.
    دال مي گويد كه نبايد گفت كاپيتاليسم مترادف با دمكراسي است، زيرا كاپيتاليسم اگر كنترل نشود در جامعه ايجاد نابرابري عميق مي كند و مردم را از دمكراسي متنفر و دست كم نسبت به آن بي اعتنا مي كند و در اينجاست كه آمادگي براي قبول ديكتاتوري زياد مي شود زيرا كه اكثريت مردم ذاتا خواهان ثبات و نظم هستند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در دنياي داستان نويسي
روزی که چراغ عُمر «گوگُل» نویسندهِ واقعی نگارِ روسیه خاموش شد
N. Gogol
نیکلای گوگول N. Gogol نویسنده روس سوم مارس 1852 در 43 سالگی درگذشت. وی در مارس 1809 متولد شده بود. گوگول که واقعی نگاری را وارد کار قصه نویسی روسیه کرد درعین حال یک طنزنگار و درام نویس بود. در تاريخ عمومي ادبيات از گوگول به عنون يكي از پدران «واقع نويسي» ياد شده است.
     سه داستان معروف Nikolai Vasilievich Gogol؛ تاراس بولبا Taras Bulba، خاطرات یک زن و داستان Dead Soils عنوان دارند. وی سِرف ها (کشاورزان وابسته به زمین زراعی که هر دو متعلق به مالک بودند) و عوام الناس (افراد طبقه پايين جامعه ـ بی اختیارها) را Poshlost نوشته است. معروفترین داستانهای کوتاه او «پالتو» و «بینی ـ دماغ» هستند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو دموکراسي
نخستین زنی که عضو قوه مقننه آمریکا شد و با ورود آمریکا به جنگ اول و جنگ دوم جهانی مخالفت کرد
Jeannette سالخورده -------- Jeannette جوان

ژانت رانکین Jeannette Pickering Rankin چهارم مارس 1917 به عنوان نماینده ایالت مونتانا وارد کنگره آمریکا شد. او نخستین زنی است که به عضویت قوه مقننه آمریکا درآمده بود. در آن زمان زنان هنوز در همه ایالات آمریکا حق مشارکت در انتخابات را به دست نیاورده بودند. ایالت مونتانا (واقع در شمال غربی ایالت متحده و دیوار به دیوار کانادا) حق رای دادن و رای گرفتن را به زنان این ایالت داده بود. بانو رانکین (رنکین) یک فعال سیاسی، مبارز تامین حقوق مدنی شهروندان و مخالف هرگونه جنگ و جدال بود. وی در اغاز کار نمایندگی کنگره با اینکه عضو حزب جمهوریخواه بود با درخواست «وودرو ویلسون» رئیس جمهور وقت برای ورود آمریکا به جنگ جهانی اول مخالفت کرد. پیرامون رای مخالف او تبلیغ فراوان شد و نظر رای دهندگان مونتانا را نسبت به وی تغییر داد به گونه ایکه در دور بعد به او رای ندادند. بانو رانکین (متولد 1880 و متوفا در 1973) 20 سال بعد دوباره به نمایندگی از ایالت مونتانا به کنگره رفت و این بار تنها عضو قوه مقننه آمریکا بود که با درخواست روزولت برای ورود به جنگ جهانی دوم مخالفت کرد و لایحه دولت تنها با همین یک رای مخالف تصویب شد. بانو رانکین تا پایان عمر از مبارزه برای تامین حقوق مدنی و آزادی ها و نیز مخالفت با جنگ و خونریزی دست نکشید و از راه اندازان بنام تظاهرات ضد جنگ ویتنام بود. وی پیش از ورود به سیاست، مددکار اجتماعی بود و در همین رشته تحصیل کرده بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ساير ملل
سالمرگ شرق شناسي که موفق به خواندن نوشته هاي هيروگليفِ مصرِ باستان شد
Jean F. Champollion
ژان فرانسوا شامپلیون Jean F. Champollion شرق شناس و زبانشناس بنام، چهارم دسامبر 1832 در 42 سالگی درگذشت. وی که موفق شده بود خطوط هیروگلیف (تصویری) مصرِ باستان را بخواند، گرامر این زبان را بداند و حروف را بشناسد 23 دسامبر 1790 به دنیا آمده بود.
     این فرانسوی که مدتی در مصر اقامت داشت در 1822 ترجمه ستون معروف به رُزِتا را منتشر ساخت. این ستون سنگی که در مِمفیس مصر قرارداشت حاوی فرمان مورّخ سال 196 پیش از میلاد پتولمی پنجم Ptolemy V حکمران وقت مصر به سه زبان ازجمله زبان یونانی بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
نخستين حركت نظامي هيتلر
ورود نظاميان آلماني به راينلَند

يك سال پس از برقراري مجدد نظام وظيفه اجباري در آلمان، هيتلر در اين روز از مارس سال 1936 به واحدهاي يك لشكر پياده آلمان دستور داد كه وارد منطقه غيرنظامي «راينلَند» شوند (که فرانسه از زمان انعقاد قراردادهای پایان جنگ جهانی اول در آنجا نیروی نظامی داشت تا آلمان دوباره قدرت نظامی نشود) و نشان دهند كه آلماني ها حاكم بر وطن خود هستند و قراردادهاي تحميلي «ورساي» و «لوكارنو» را دير زماني است كه پاره كرده اند.
    هيتلر هفتم مارس (سه روز بعد) به پارلمان رايش (آلمان) رفت و نمايندگان را كه عموما از اعضاي حزب ناسيونال سوسياليست کارگران آلمان (نازي) به رهبري او بودند در مورد دستوري که داده بود توجيه كرد و گفت كه همسايگان آلمان بارديگر باهم برضد آلمان نزديك مي شوند و ما نمي توانيم ساكت بنشينيم. ما بايد حقوق و شئون برابر با قدرت هاي ديگر داشته باشيم و اين را كسي به ما نمي دهد بايد خودمان آن را به دست آوريم.
    هيتلر گفت كه از اين لحظه آلمان را مقيّد به رعايت هيچ يك از قراردادهاي منعقده بعد از جنگ جهاني اول نمي داند.
    همان روز و پس از انتشار اين اظهارات هيتلر در رسانه ها، دولت فرانسه با انگلستان تماس گرفت، ولي انتوني ايدن وزير امور خارجه وقت انگلستان تنها به محكوم كردن لفظي حرف و عمل هيتلر بسنده كرد و اين کار بر جرأت هيتلر افزود. از تماس نخست وزير فرانسه با استالين هم چيزي عايد نشد.
    نهم مارس 1936 دولت انگلستان اعلام داشت كه در شرايط موجود نمي تواند به فرانسه كمك نظامي برساند تا هيتلر را با زور وادار به رعايت قراداد «لوكارنو» و خروج واحدهاي آلماني از راينلَند كند و به اين ترتيب فرانسه را كاملا مايوس كرد. در همين روز هيتلر در يك اجتماع سيصد هزار نفري در مونيخ گفت كه «تاريخ» بعدا درباره اين اقدام او (ناديده گرفتن قراردادهاي پاياني جنگ جهاني اول) قضاوت خواهد كرد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
اعتصاب دو ماهه كارگران معادن زغال سنگ آمريكا


چهارم مارس سال 1950 كارگران اعتصابي زغال سنگ آمريكا پس از دو ماه به اعتصاب خود كه در فصل سرما صورت گرفته بود پايان دادند. در طول اعتصاب، مداخله ارتش و تهديدهاي ديگر نتوانست اين كارگران و اتحاديه هاي آنان را كه خواهان دستمزد بالاتر و مزاياي رفاهي بيشتر بودند وادار به شكستن اعتصاب كند. اين اعتصاب به صنايع آمريكا زيان فراوان وارد ساخت.
    اين كارگران پس از موافقت با قسمتي از درخواستهايشان، از پنجم مارس 1950 به کار در معادن بازگشتند . عكس بالا، گروهي از كارگران معادن زغال سنگ آمريكا را در پنجم مارس در حال رفتن پیروزمندانه به سوي معادن محل کارشان نشان مي دهد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در مارس 2009، درياسالار مولِن گفته بود: ايران در يك قدمي ساخت بمب اتمي
Adm. Mike Mullen
يكشنبه يكم مارس 2009 رابرت گيتس وزير دفاع وقت فدراسیون آمریکا ـ USA، مايك مولِن رئيس پيشين ستاد مشترك نيروهاي مسلح اين کشور، و نيز سخنگوي وزارت امورخارجه دولت واشنگتن به ترتيب و هريك جداگانه درباره گزارش وقت آژانس جهاني نيروي هسته اي اظهار نظر كرده بودند.
     درياسالار مايك مولن Adm. Mike Mullen (متولد 1948 و رئيس ستاد مشترك از اکتبر 2007 تا 30 سپتامبر 2011 ) در گفت و شنود با شبكه فاكس نيوز [داراي روش محافظه كارانه] گفته بود كه طبق برآورد او، ايران براي ساخت يك بمب اتمي مواد لازم را دراختيار دارد و به نظر او بهتر است كه دست به اين كار نزند (بمب را نسازد). مولن ـ هفدهمين رئيس ستاد مشترک نيروهاي مسلح آمريکا و اينک يک افسر بازنشسته ـ در همين روز در مصاحبه با «سي ان ان وقت» مطالب مشابهي بيان کرده بود.
    از آنجا كه شبكه هاي تلويزيوني آمريكا از دهها سال پيش در يكشنبه ها با مقامات ارشد اين کشور و اصحاب نظر ميز گرد و «تاك شو» دارند، چند ساعت بعد در چنين برنامه اي در شبكه «ان بي سي»، نظر رابرت گيتس درباره اظهارات مولن و گزارش آژانس سئوال شده بود. وي كه عادت به رعايت احتياط در سخن گفتن دارد گفته بود كه تا صاحب بمب اتمي شدن ايران هنوز فرصت باقي است و در اين فرصت به مساعي ديپلماتيك ادامه خواهيم داد تا دست بردارد.
    از سخنگوي وزارت امورخارجه آمريكا كه با هيلري كلينتون به مصر رفته بود در اين زمينه سئوال شده بود. وي برآورد درياسالار مولن را رد نكرد و تنها گفت كه دولت آمريكا نمي داند جمهوري اسلامي ايران تا چه ميزان مواد لازم براي ساخت يك كلاهك اتمي را در اختيار دارد. وي افزوده بود كه برآوردهاي دستگاههاي اطلاعاتي آمريكا و سازمانهاي اطلاعاتي ديگران در اين زمينه متفاوت است. اين سخنگو گفته بود كه نگراني آمريكا از نزديك بودن ايرانيان به ساخت سلاح اتمي افزايش يافته است.
    گزارش آژانس جهاني نيروي اتمي كه اين بحث ها را به ميان كشيده بود حكايت از آن داشت كه ايران داراي بيش از يك تُن (2222 پاوند) اورانيوم از نوع «كم غني شده» است. آژانس توضيح بيشتري نداده بود ولي اشاره شده بود که غني سازي اين نوع اورانيوم تا حد ساخت بمب اتمي چندان دشوار نيست.
    طبق يك معاهده بين المللي، دولت هاي امضا كننده اين معاهده مي توانند براي مصارف صنعتي، اورانيوم مورد نيازرا تهيه كنند. بسياري از انديشمندان از همان آغاز كار، هدف از تدوين چنين معاهده اي را مانع شدن ملل ديگر از «قدرت شدن» و در نتيجه در جهت منافع جهاني قدرت هايي که ابتکار تدوين اين معاهده را به دست داشتند خوانده بودند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
انحطاط تمدن: دختر 16 ساله به خاطر «دوست پسر» حاضر شد كمك كند خانواده اش قتل عام شوند!
Charlie Wilkinson
كمتر شنيده شده بود كه يك دختر 16 ساله با دوست پسرش نقشه قتل عام خانواده خود را كه با ادامه رفت و آمد آندو موافقت نداشتند طرح كند و سپس هر دو با كمك دو همشاگردي دختر و پسر خود، اين طرح را به اجرا درآورند. چنين رويداد كم سابقه اي سحرگاه شنبه يكم مارس 2008 در يك خانه مزرعه مانند (رنچ) در اموريEmory واقع در شهرستان رينزRains از ايالت تكزاس آمريكا رويداد و وسيعا در رسانه ها انتشار يافت تا عبرت آموز شود كه لازم است از جنبه هاي انسانشناسي و جامعه شناسي دقيقا مورد پژوهش قرارگيرد تا روشن شود كه مسئله دركجاست كه تمدن بشري تا اين حد رو به انحطاط گذارده است.
    طبق گزارش كلانتر «رينز كاونتي»، دختر 16 ساله خانواده «كافيCaffey» در دبيرستان با پسري 19 ساله به نام Charlie Wilkinson چارلي ويكينسون دوست مي شود و چارلي را به خانه مي برد و به پدرش «تري كافيTerry Caffey» و مادر 37 ساله اش «پنيPenny» معرفي مي كند. اين خانواده كه دو فرزند پسر به نام هاي ماتيو 13 ساله و تايلر 8 ساله داشتند ادامه معاشرت دخترانشان را با چارلي كه كلاه «كاوبوي» بر سر مي گذارد به مصلحت ندانستند و دختر را كه پليس به دليل كمي سن حاضر به افشاء نام او نشده بود از ادامه رفت و آمد منع مي كنند.
    «دختر» موضوع را با چارلي در ميان مي گذارد و طرفين ادامه معاشرت به هر بها را انتخاب مي كنند و چون تري پدر دختر دست به سختگيري كردن مي زند؛ موقتا مناسباتشان را اينترنتي مي كنند و به گپ زدن اينترنتي مي پردازند كه تري پدر دختر متوجه قضيه مي شود و وارد اين گپ زدن مي شود و به اصطلاح اخلال اينترنتي مي كند. «دختر» و چارلي براي مقابله، خيلي آسان و سريع تصميم به طرح نقشه قتل عام خانواده كافي و براندازي آنان مي گيرند؛ طرح را تهيه مي كنند و موضوع را با دو دوست خود «Bobbi Gale Johnson بابي گيل جانسون» كه دختري 18 ساله است و چارلز آلنCharles Allen 20 ساله در ميان مي گذارند و اين دو هم قول كمك مي دهند. سپس يك تفنگ و يك چاقو تهيه مي كنند و سحرگاه يكم مارس وارد خانه «تري كافي» مي شوند. اين خانواده در آن هنگام در دو اطاق در خواب بودند كه با گلوله و چاقو مورد حمله قرار مي گيرند. پني (مادر خانواده) و دو پسر او كشته مي شوند و «تري» با اينكه هدف پنج گلوله قرار مي گيرد و از ناحيه سر و پشت و شكم مجروح مي شود در تاريكي شب و خون چكان خود را به ميان درختان مي اندازد و پنهان مي شود (كه بعدا در بيمارستان زير عمل جراحي قرار مي گيرد) و مهاجمان فرار مي كنند كه بعدا دستگير و بازداشت مي شوند و ....
Bobbi Gale – Charles Allen

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
برخي ديگر از رويدادهاي 4 مارس
  • 1519:   هرناندو کورتز Hernando Cortez اسپانیایی با چندصد نظامی و تعدادی توپ گام به مکزیک نهاد تا این سرزمین را که دارای تمدنی درخشان و تاسیسات اداری و سلطان بود تصرف و بر خزاین سلطان ازتِک Aztec که شنیده بود پُر از طلا است دست یابد. در آن زمان ازتک ها در بخش شمالی و قوم مایا Maya در جنوب مکزیک زندگی می کردند و دارای نظام حکومتی جداگانه بودند. مشکل آنان این بود که توپ و تفنگ نداشتند. مزیّت اروپاییان همین سلاح های آتشین بود. مارکو پولوِ ونیزی (ایتالیایی) پس از دیدار از چین و مشاهده باروت و قطب نما و ساخت کاغذ، در بازگشت به زادگاه، به اروپاییان یاد داد که چگونه باروت و قطب نما بسازند و دارای توپ شوند و در دریاها و اقیانوس های دوردست کشتی رانی کنند و به این ترتیب دوران برتری و استعمار اروپایی آغاز شد و ....
        
        
  • 1754:   دكتر «بنژامين واتر هاوس» سازنده واكسن آبله به دنيا آمد.
        
        
  • 1916:   در پي كناره گيري فرمانفرما از رياست وزراء، محمد وليخان تنكابني (سپهسالار) مأمور تشكيل كابينه دولت تهران شد. علت كناره گيري فرمانفرما اختلاف نظر او با روس ها بود که به رغم اعلام بی طرفی ایران در قبال جنگ جهانی اول، برای نبرد با عثمانی ـ متحد آلمان ـ نيروي رزمی وارد ايران کرده بودند. ایران طبق سازشنامه آگوست 1907 سن پترزبورک، میان روسیه و انگلستان به دو منطقه نفوذ تقسیم شده بود ولی قرار نبود که پس از اعلام بی طرفی، صحنه نبرد دولت های متخاصم قرار گیرد لکن، به اعلامیه بی طرفی ایران که به تصویب مجلس هم رسیده بود اعتناء نشد و ....
        
        
  • 1932:   ضرّابخانه ايران پس از تعمير اساسي، با ماشين هاي تازه در محلی در حوالی جاده قديم شميران كار خود را از سرگرفت و كار دادن سفارش ضَرب سكّهِ ایرانی به كشورهاي ديگر پايان يافت.
        
        
  • 1954:   نخستین عمل پیوندِ کُلیه در جهان، در یک بیمارستان استیت مشترک المنافع ماساچوست آمریکا انجام شد.
        
        
  • 1960:   در این روز بيش از يكصد هزار افغاني در كابل از خروشچف رهبر وقت شوروي (دولت مسکو) كه به كشورشان رفته بود استقبال كردند. دولت وقت مسکو معادل سيصد ميليون دلار اسلحه به صورت «کمک بلاعوض» به افغانستان داده بود تا سياست عدم تعهد (بيطرفي) خودرا حفظ و احيانا از آن دفاع كند و به غرب نزدیک نشود. افغانستان در دهه بعد در پی یک کودتای خانوادگی، جمهوری و چند سال پس از آن کمونیست شد و دولت مسکو به کمک دولت کمونیستی کابل، واحد نظامی فرستاد که آمریکا، دولت سعودی و پاکستان با کمک یکدیگر گروههای مجاهد اسلامی به وجود آوردند و روس ها بالاخره با تحمّل 13 تا 15 هزار تَن کشته تلفات، افغانستان را ترک کردند که با بدست آمدن فرصت و بهانه، غرب جای آنان را ـ بدون اعتراض مسکو ـ گرفته است و ....
        
        
  • 1965:   دولت سوريه 9 شركت نفتي فعّال در آن كشور از جمله دو شركت آمريكايي را ملّي اعلام كرد.
        
        
  • 1972:   در این روز، شوروي (دولت مسکو) با ليبي (رژیم قذافی) پيمان دوستي و همكاري متقابل امضاء كرد و از آن پس دولت لیبی از دوستان نزدیک دولت مسکو شناخته می شد و یکی از خریداران عمده سلاح های ساخت روسیه و به همین سبب، غرب ضدیت با قذافی را در پیش گرفت، ولی پس از اینکه با کمک غرب، «شورش» سراسر لیبی را فراگرفت، روس ها در شورای امنیت در کنار غرب قرار گرفتند و در آسمان لیبی، فضای پرواز ممنوع اعلام شد و نیروی هوایی لیبی بی اثر. پس از انهدام رژیم قذافی و قتل او، لیبی که روزگاری یک کشور خوشوقت عنوان گرفته بود به روزی سیاه افتاده است. قذافی در چند سال آخر حکومت خود، به صورتی با غرب از در سازش درآمده بود و ابزارها و مواد اولیه ساخت سلاح اتمی را که در اختیار داشت به آمریکا تحویل داده بود که عملا برایش سودی نداشت و ....
    سرانجام قذافی، مردی که در سیاست خارجی اشتباه کرد


        
        
  • 1977:   كارت اعتباري پلاستيكي موسوم به «ويزا كارت» براي نخستين بار در تاريخ بانكداري به جريان گذارده شد.
        
        
  • 1977:   زلزله در بوخارست پایتخت رومانی و حومه آن بیش از 1500 تَن را کُشت.
        
        
  • 1980:   رابرت موگابه Robert G. Mugabe متولّد فوریه 1924 و متوفی در ششم سپتامبر 2019 در 95 سالگی و از مبارزان کسب استقلال زیمبابوه (رودزیای جنوبی که از مستعمرات انگلیس در آفریقای جنوب شرقی بود) نخست وزیر این کشور شد. وی هفت سال بعد در 1987 به ریاست جمهوری زیمبابوه انتخاب شد و در 21 نوامبر 2017 ـ در 93 سالگی و تحت فشار نظامیان و مخالفان سیاسی این سمت را تَرک گفت.
        موگابه که در یک خانواده تهیدست به دنیا آمده بود در دوران جوانی یک آموزگار بود و با تفکّر ناسیونالیستِ چپگرا به صف استقلال طلبان و مخالفان استعمار دولت لندن و سپس دولت اقلیت سفیدپوستان رودزیا (دولت ایان اسمیت) پیوست. معروف ترین همدست گروه موگابه در این مبارزه مسلحانه، جاشوا نکومه بود. موگابه در جریان این مبارزه، مارکسیست شد و پس از رسیدن به پیروزی و قدرت، مبتکر نوعی سوسیالیسم که به نام او به «موگابیسم» معروف است، ولی اَعمال او سوسیالیستی نبود، اما همچنان ضد استعمار و امپریالیسم باقی ماند. او نام رودزیای جنوبی را که رودزیا از نام یک گردشگر انگلیسی گرفته شده است به نام یک شهر باستانی این سرزمین ـ زیمبابوه تغییر داد و نام پایتخت آن را از سالسبوری به هَراره. موگابه به تدریج کُرسی دوست و قدرت خواه شد و پس از ازدواج با یک بانو جوان به نام گریس در صدد برآمد که وی را جانشین خود کند که مخالفان سیاسی و با کمک ژنرال های ارتش در نوامبر 2017 اورا برکنار کردند. زیمبابوِه یک کشور 390 هزارکیلومتری و 16 میلیونی است که به دریا راه ندارد.
    Mugabe


        



  •  

    مطالعه اين سايت و نقل مطالب آن با ذكر ماخذ (نشاني کامل سايت و نام مولف آن) آزاد است، مگر براي روزنامه هاي متعلق به دولت و دستگاههاي دولتي؛ زيرا كه مولف اين سايت اكيدا «روزنامه نگاري» را كار دولت نمي داند. روزنامه عمومي به عنوان قوه چهارم دمكراسي بايد كاملا مستقل از دولت و سازمانهاي عمومي باشد تا بتواند رسالت شريف خود را به انجام برساند.


     تماس با مولف:

    editor (a) iranianshistoryonthisday.com
    n.keihanizadeh (a) gmail.com