Iranians History on This Day
روز و ماه خورشيدي و يا ميلادي مورد نظر را انتخاب و كليد مشاهده را فشار دهيد
ميلادي
   خورشيدي

 
10 مارس
 
جستجو:

 
 


 هديه مولف

اين سايت مستقل و بدون كوچكترين وابستگي؛ هديه ناچيز مولف كوچك آن به همه ايرانيان، ايراني تبارها و پارسي زبانان است كه ايشان را از جان عزيزتر دارد ؛ و خدمتي است ميهني و آموزشي كه خدمت به ميهن و هموطنان تكليف و فريضه است كه بايد شريف و خلل ناپذير باشد و در راه انجام تكاليف ميهني نياز به حمايت مادي احدي نبايد باشد، و نخواهد بود. انتخاب موارد براي نگارش و عرضه در سايت نظرشخص مولف است.
 

 










   لينک به اين صفحه  

مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 10 مارس
ايران
كشتار 600 ايرانيِ راونديه در بغداد در سال 758 ميلادي
بسياري از مورّخان، روز كشتار راونديه در بغداد را «دهم مارس» در سال 758 ميلادي (141 قمري) نوشته اند. عده مقتولان 600 تَن ذكر شده است. اين گروه ايراني در باطن براي گرفتن انتقام خون ابومسلم خراساني از منصور ـ خليفه عباسي، از ايران به بغداد كه هنوز كاملا ساخته نشده بود رفته بودند. آنان پس از ورود به بغداد خودرا جان نثار خليفه وانمود و درخواست ملاقات با وي را کرده بودند. راونديه پيش از ورود به اقامتگاه خليفه، شمشير ها را در زير لباس پنهان كرده بودند. در جريان ملاقات و هنگام حمله، به خليفه آسيب نرسيد ولي همه اين جماعت به دست عمّال او كشته شدند. بسياري از مورخان، راونديه را اهل «تناسخ» نوشته اند.
     ابومسلم كه به حكومت امويان پايان داده و عباسيان را روي كار آورده بود بسال 754 ميلادي به تصميم منصور خليفه عباسي كشته شد. پس از رسيدن اين خبر به ايران، هواداران او به صورت گروههاي جدا ازهم بپاخاستند كه يكي از آنها گروهِ «سندباد» نيشابوري بود. منصور که همانند اشکانيان و ساسانيان مي خواست که مرکز حکومت (خلافت) در کنار دجله و در بين النهرين باشد براي اين منظور بغداد را كه يك روستا و درختستاني در شش فرسنگي (36 کيلومتري) شمال تيسفون پایتخت اشکانيان و ساسانيان بود انتخاب و از سال 755 ميلادي كار ساختن آن را آغاز كرده بود. وي مقداري از مصالح ساختماني مورد نياز را از تخريب ابنيه تيسفون كه حدود هشت قرن پايتخت ايران بود به دست آورده و به بغداد منتقل کرده بود. وي نام پارسي بغداد را [که مفهوم «هديه خدا» دارد] تغيير نداد. در پارسي باستان «بَغ» خدا و «داد» از مصدر دادن و هديه کردن است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
بودجه دولت ایران در 3 برهه ـ قرار نبود درآمد نفت صرف هزینه های دولتی شود ـ نیاکان ما جان و خون دادند تا منابع ایران بماند و ميراث نسل ها باشد
طبق ارقام بودجه كل ايران براي سال 1320 كه 17 اسفند 1319 از تصويب مجلس گذشته بود، كل هزينه هاي دولت برای آن سال [سالی که از شهریور ماه آن، ایران بر اثر خیانت چند نظامی و دولتمرد، به رغم داشتن یک ارتش بسیار نیرومند صدها هزار نفری اشغال نظامی شد] تنها چهار ميليارد و 323 ميليون ريال (432 ميليون تومان) تعیین شده بود. در آن سال جمعیت ایران حدود 19 میلیون بود. ارقام بودجه سال 1338 (18 سال پس از آن) نشان مي دهد كه كل هزينه هاي دولت 14 برابر شده و به شش ميليارد و چهارصد ميليون تومان رسيده بود. در سال 1344 ( شش سال بعد از آن)، هزينه هاي دولت ايران به پنجاه و 9 ميليارد تومان رسيده بود.
     درآمد ایران از صادرات نفت تا اوایل دهه 1350 (پاییز 1973) چشمگیر نبود و درآمد دولت عمدتا از عوارض گمرکی و دریافت مالیات تامین می شد. قرار بود درآمد نفت که ثروتی تمام شدنی است عمدتا در سرمایه گذاری های تولیدی (و ثروت به جای ثروت) بکار رود تا جای گلایه و اعتراض برای نسل های آینده باقی نگذارد. مصدق در زمانی که نماینده اول تهران در مجلس بود طرحی را به تصویب رسانده و قانون کرده بود که به موجب آن، بکار بردن درآمد نفت در تأمین هزینه های جاری دولت ممنوع شده بود. در سال 1329 هجری و در جریان مبارزات ملت ایران برای ملی کردن نفت خود ـ در چند قطعنامه از مجلس خواسته شده بود که هیچگاه اجازه ندهد درآمد نفت صرف هزینه های جاری دولت شود، درآمد نفت باید صرف توسعه کشاورزی و صنعتی کشور شود و یا اینکه طلای سیاه برود و طلای زرد جای آن را بگیرد تا ذخیره ای برای همه نسل ها باشد، هزینه های دولت باید از مالیات مستقیم و غیر مستقیم و عوارض مصوبه تأمین شود. نیاکان ایرانیانِ امروز و فردا بودند که جان و خون دادند و از تمامی سرزمین حراست کردند تا ميراث اعقاب همه آنان باشد که منابع نفت و معادن دیگر در دل آن قرار دارد. بنابراین، همگان مالک این منابع هستند و ثروت های ملی بشمار می روند. الگوی نروژ نفتخیز در آن زمینه مورد تحسین اقتصاددانان جهان است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
معينيان نخستين وزير اطلاعات وجهانگردي ايران (اینک وزارت ارشاد) در يك نگاه
معينيان، روزي كه وزير شد


    مجلس شوراي ملي 19 اسفند 1342 كابينه حسنعلي منصور را كه دو روز پيش از آن و در پي كناره گيري اميراسدالله علم مامور تشكيل دولت شده بود تاييد كرد و سازمان انتشارات و راديو تبديل به وزارت اطلاعات (انتشارات و مطبوعات ــ ارشاد ) شد كه بعدا سازمانهاي ديگري از جمله جهانگردي بر آن اضافه گرديد و نصرت الله معينيان روزنامه نگار معروف، سالها رئیس کل انتشارات و رادیو و معاون نخست وزیر تصدّي وزارت تازه را برعهده گرفت. قبلا امور مطبوعات از جمله صدور پروانه نشريات از اختيارات وزارت كشور و پيش از آن شوراي عالي فرهنگ بود.
    معينيان كه در شايستگي او در مديريت، ميهندوستي و پاكدامني جاي ترديد وجود ندارد و از مردان بزرگي است كه ايران در تاريخ معاصر خود به وجود آورده است پيش از قبول مديريت انتشارات و راديو، سردبير روزنامه بود.
     وي راديو ايران و خبرگزاري پارس را كه دو موسسه تقريبا «مرده» بودند با كمترين هزينه و نيروي انساني به صورتي در آورد كه با بهترين موسسات مشابه در كشورهاي پيشرفته كوس برابري مي زدند. براي رسيدن به اين هدف، معينيان مقررات استخدامي جداگانه اي را همراه با انضباط سخت و آموزش ضمن خدمت به اجرا در آورد كه در آن، پرداخت دستمزدها به صورت روزانه صورت مي گرفت (اصطلاحا؛ جلسه ای ـ بدون داشتن مرخصی سالانه و استفاده از روز تعطیلِ پایان هفته). حتي از قلم افتادن يك «واو» در يك مطلب جريمه سنگين داشت و همين روش باعث پرورش نسلي شد كه تا سالها رسانه هاي كشور را با كيفيت خوب اداره مي كرد. این ابتکار از آبان 1334 به اجرا درآمده بود و تا دهه 1350 ادامه داشت و چون نتایج خوب بدست داد، تورج فرازمند سردبیر نیمه دوم دهه 1330 روزنامه اطلاعات، از سال 1337 دستمرد خبرنگاران را از صورت ماهانه به شکل پواَنی در آورد، به این ترتیب که خبرِ چاپ شده خبرنگار بر حسب اهمیت و جالب بودن و میزان تلاش برای تهیه آن قیمت گذاری می شد و در پایان ماه، جمع آن به خبرنگار پرداخت می شد و دستمزد ثابت، تنها برای روزهای تعطیل رسمی و آخر هفته بود. اجرای این ابتکار که تا سال 1345 ادامه داشت باعث بهبود کیفیت خبرها شد. مطالب ارسالی مقامات و ادارات و بولتن های دولتی (امروزه؛ وبسایت ها) توسط دبیر میز و یا نویسنده نشسته تحریریه تنظیم می شد و از بابت آن پواَنی در کار نبود و مزدی پرداخت نمی شد. این وضعیت از دهه دوم قرن 21 که رقابت آنلاین ها با رسانه های عمومی شدت گرفته است، در نشریات جهان غرب آغاز شده و به جای دستمزد ماهانه به خبرنگاران حق تهیه و نوشتن می دهند (اصطلاحا؛ خرید خبر ـ عمدتا خبر اختصاصی) بمانند خرید مطالب فری لَنس ها و مقاله نگاران.
    معينيان با ابداع تلفن 27000 شخصا به نظرات مردم نسبت به برنامه هاي راديو رسيدگي دقيق مي كرد و اگر از طریق آن تلفن از يك موسسه دولتي ديگر شكوه و شكايت كرده بودند تا رسيدن به حصول نتيجه، كار را شخصا دنبال مي كرد. در زير دفتر ويژه تلفن 27000 اقدام هايي را كه درباره هر تماس تلفني مخاطب صورت گرفته بود شخصا مي نوشت و امضاء مي كرد كه مطالعه آن براي هر پژوهشگر تاريخ مي تواند جالب باشد.
     معينيان نامه هاي وارده را در كمتر از 12 ساعت مي خواند و پاسخ مي داد و از دريافت پيشنهادها و طرح هاي تازه استقبال مي كرد و حتي آنها را مي خريد. براي هر برنامه رادیویی، يک شورا به وجود آورده بود و اتخاذ هرگونه تصميم با نظر شورا بود که اعضاي آن در کار خود استاد بودند.
    در آن زمان كه براي دولت اشاره به كوچكترين ضعفي قابل تحمل نبود، معينيان اجازه پخش برنامه روزانه «در گوشه و كنار شهر» را در پرايم تايم (ساعت 4 و نيم بعد از ظهر) از راديو ايران داده بود كه ضعف ها و نارسايي هاي جامعه تهران را منعكس مي كرد. خبرهاي ساير كشور ها بايد از چند منبع گرفته مي شد تا مبادا يك منبع مغرض باشد و ميهن ما هنوز نتوانسته است معادل دبیران و سردبيراني كه او در دوران طولاني مديريت خود بر خبرگزاري دولت (خبرگزاری پارس ـ ایرنا) و راديو پرورش داد توليد كند.
    امير اسدالله علم در بهمن ماه سال 1341 با برداشتن معينيان از سازمان انتشارات و راديو و انتصاب او به وزارت راه اشتباه بزرگي را مرتكب شد كه در به وجود آمدن رويدادهاي خرداد 1342 تاثير فراوان داشت. برنامه هاي راديو با مديريت منصوب از جانب اسدالله علم تا حدي باعث تشديد وضعيت شد و فردي كه جانشين معينيان شده بود اجازه داده بود كه در بهار 1342 دستگاههاي پخش ساز و آواز راديو را به شهر قم ببرند و در ميدانها و چهار راههاي اين شهر با صداي بلند ترانه پخش كنند ــ كاري كه قبلا سابقه نداشت. علَم چند ماه بعد متوجه اشتباه خود مبني بر تغيير معينيان از سازمان انتشارات و راديو شد و او را با حفظ سمت وزارت راه بار ديگر به مديريت آن سازمان باز گردانيد كه حسنعلي منصور در اسفند همين سال انتشارات و راديو و ادارات مربوط را در هم ادغام كرد و به صورت وزارتخانه در آورد.
    معينيان سالها بعد با هدف خدمت به وطن و هموطنان پيشنهاد رياست دفتر شاه (اصطلاحا دفتر مخصوص) را پذيرفت تا رابط اطمينان بخش و بي غرضي ميان مردم و شاه باشد. ولي، روال كار در دربار طوري بود كه معينيان امكان كمك كردن به حل مسائل را به دست نمي آورد و در اينجا يك مدير شايسته، بي نظر و ميهندوست عملا خنثي شده بود و كار موثري نمي توانست انجام دهد. سپهبد نصيري با مخالفت با برنامه هاي اصلاحي معينيان کار را بر او دشوارتر ساخته بود. نصيري نمي خواست که شاه مستقيما و از دست اول (مردم ـ نامه ها و تماس های تلفنی و تلگرافی مردم با دفتر مخصوص) از مشکلات و مسائل آگاه شود. نصيري مايل بود که همانند سابق، مسائل پس از سانسور او به اطلاع شاه برسد و ارسال پاسخ ها نيز تحت کنترل او باشد. بسياري از انديشمندان وطن، خارج ساختن معينيان از بخش اجرايي ايران و قراردادن او را در چهار ديواري يك دفتر در طول يك دهه بزرگترين آسيب به ايرانيان و به منزله يك توطئه مي دانند. محروم كردن ايران از نيمه دهه 1340 از استعداد مديريت، مهارتها و درستي و پاکدامني خاص معينيان لطمه و نقصان بزرگي بود كه هرگز جبران نخواهد شد. معينيان از شهر اصفهان برخاسته است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
احضار سران حزب توده که غيابا به اعدام محكوم شده بودند، از طريق انتشار آگهي در روزنامه ها
چند هفته پس از صدور حُکم مَحکمه نظامي تهران، در اين ماه در سال 1344 ، آگهي رسمي حاوي اسامي سران حزب كمونيستِ «توده» را كه غيابا به اعدام و يا حبس محكوم شده بودند در چند نوبت در روزنامه ها ـ مِن باب احضاريه! منتشر كرده بودند؛ از اين قرار:
     دكتر رضا رادمنش، دكتر فريدون كشاورز، دكتر غلامحسين فروتن، احسان طبري، ايرج اسكندري، عبدالصمد كامبخش قزويني، رضا روستا، آرداشس آوانسيان، يوسف جماراني، پتروس شمعوني، علي اميرخيزي و محمود بقراطي به اعدام و مريم فيروز به حبس ابد.
    اين عده قبلا با كمك سازمان نظامي حزب توده از زندان قصر فرار كرده و به خارج از كشور رفته بودند. قبلا قرار نبود كه محكمه نظامي به محاكمه اين عده بپردازد، ولي بعدا پرونده از دادسراي تهران به دادرسي ارتش ارسال شده بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
اظهارات مارس 1979 ویلیام کُلبی مدير پيشين «سيا» درباره سقوط شاه ایران
William E. Colby
ویلیام ای. کُلبی William E. Colby مدیر «سی. آی. ا.» از 1973 تا 1975 که قبلا نیز از ماموران و مقامات این سازمان اطلاعاتی و دفتر خدمات استراتژیک بود و در سال 1996 در جریان یک قایق رانی! درگذشت، در مارس 1979 و هجده روز پس از پیروزی انقلاب ایران گفت که تشتّت نظرات و ضعف تحلیل در آن سازمان اطلاعاتی سبب شده بود که واشنگتن نتواند سقوط شاه و تغییرات متعاقب آن را در ایران دقیقا پیش بینی کند که برای دولت آمریکا که نمی خواهد یک قدرت دیگر وارد آن منطقه شود امری مهم و حساس است. آمریکا در خاور میانه و آسیای جنوبی منافع بسیار و حیاتی دارد و دولت شاه نهایت صمیمت خود را نسبت به آمریکا نشان داده بود.
    کُلبی گفته بود که جیمی کارتر خواهان رفتن شاه نبود، بلکه می خواست که دمکراسی در ایران برقرار باشد زیراکه انتخابات ایران سالها بود که زیر سئوال بود. اختلاف نظر سایرس وَنس (وزیر امورخارجه وقت) و برژینسکی (مشاور ویژه کارتر) بر سر ایران نیز مزید بر علت شده بود.
    کُلبی گفته بود که از ریچارد هِلمز (رئیس پیشین خود در سی. آی. ا. و سفیر اسبق آمریکا در تهران) شنیده بود که بیماری شاه (سرطان) که می کوشید آن را از ایرانیان پنهان دارد در توان او به بررسی مسائل و تصمیم گیری خلل ایجاد کرده بود و مشاوران نزدیک او هم جماعتی «بله قربان گو» بودند که یا درک عمیق از واقعیت ها نداشتند و یا جرأت بیان آن را نزد شاه به خود نمی دادند. [به همانگونه که در ماههای آخر پادشاهی رضاشاه که پیر شده بود به او می گفتند: «خاطر مبارک آسوده باشد!».].
    کُلبی همچنین گفته بود که نگرانی آمریکا در ماههای آخر انقلاب ایران از احتمال وقوع یک کودتای نظامی، روی کارآمدن يک و يا چند ژنرال و زنده شدن میلیتریسم ایرانی و تجدید وضعیتی نظیر دوران نادرشاه و رضاشاه بود که اين دو سردار، چشم به احیاء امپراتوری پارسیان داشتند و چنين تفکري در اين زمان (سال 1979) نهایتا درگیری با همسایگان و مداخله مسکو را مي توانست به دنبال داشته باشد، بویژه که در کابل یک دولت کمونیستی بر سر کار آمده بود و ماموریت هایزر در تهران ممانعت از کودتا بود. نگرانی دیگر واشنگتن، قدرت گرفتن کمونیست ها و چپگرایان ایرانی بود که در سال انقلاب کاملا فعّال بودند و در جریان فروپاشی مراکز نظامی، اسلحه به دست آورده بودند. در این میان، برژینسکی قراردادن اسلامیون در برابر کمونیست ها را مدّ نظر داشت (خداباوران در برابر خداناباوران) و ....
    پس از کُلبی، جورج بوش (پدر) مدیر سی. آی. ا. شده بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
خودکشی یک پناهجوی ایرانی دیگر در آلمان در مارس 2013 از بلا تکلیفی!
دویچه وله (صدای جهانی آلمان) ـ دهم مارس 2013: حامد سمیعی پناهجوی 28 ساله ایرانی که در کمپ پناهندگان در شهر «هوف» بسر می بُرد، شامگاه پنج‌شنبه 17 اسفند 1391 (هفتم مارس 2013) با خوردن بیش از 70 قرص ... خودکشی کرد. دو پناهنده ایرانی دیگر که در همین کمپ زندگی می کنند و با حامد رفت و آمد داشتند گفتند که به احتمال زیاد، او به علت «افسردگی ناشی از بلاتکلیفی و فشارهای حاصل از وضعیت پناهندگی» به عمر خود پایان داده است.
    به گفته این دو پناهجوی ایرانی، حامد سمیعی بیست ماه پیش به آلمان آمده و درخواست پناهندگی داده بود، اما در این مدت نه جواب مثبت گرفته بود و نه پاسخ منفی!. شهر هوف در ایالت بایرن آلمان واقع است. در کمپ پناهندگی این شهر پانزده ایرانی بسر می برند که برخی از آنان سال‌هاست که منتظر دریافت پاسخ به درخواست پناهندگی خود هستند.
    به خانواده حامد سمیعی در ایران خبر خودکشی او داده شده است. ولی این خانواده برای انتقال جسد او به ایران پول کافی ندارد. مسئولان تامین اجتماعی شهر هوف می گویند که در ضوابط شهر، برای انتقال جسد یک پناهجو به کشور زادگاه با هزینه شهرداری و دولت، موردی پیش بینی نشده است.
    29 ژانویه 2012 یک پناهجوی ایرانی دیگر به نام محمد رهسپار 29 ساله در کمپ پناهجویان وورتسبورگ آلمان خودرا از پنجره اتاق‌ حلق‌آویز کرده بود.
    چند ماه پیش دهها پناهجو و عمدتا ایرانی و افغان برای نشان دادن اعتراض خود به بلاتکلیفی، از وورتسبورگ به برلین راهپیمایی کردند که جریان آن در رسانه‌ها انعکاس یافت و پژوهشگران مسائل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را بر آن داشت که در این زمینه دست به تحقیق بزنند و چراها و چگونگی های این پناهندگی ها را کشف و اعلام کنند تا راه حل عمومی برای این مسئله به دست آید.
    مقامات آلمان و سایر کشورهای عضو اتحادیه گفته اند که پناهجویان ایرانی که عمدتا بوسیله قاچاقچیان منتقل می شوند هرکدام ادعایی را مطرح می کنند تا ترک وطن و ترس از بازگشت را توجیه کنند ولی سند و مدرک قابل قبول قاضی برای اثبات ادعای خود در دست ندارند. برخی از آنان هم مدعی می شوند که تغییر دین داده اند که در ایران مجازات دارد ولی همین مدعیان پس از دریافت مجوز اقامت به ایران می روند و باز می گردند و مشکلی درکارشان مشاهده نمی شود. ایران کشوری است دارای درآمد نفت و به اتباع خود حتی پول جیبی بلاعوض می دهد. بنابراین، انگیزه واقعی از ترک ایران هنوز برای مقامات مربوط اروپایی روشن نشده است.
    ایرانیانی که در سه دهه پس از انقلاب و عمدتا با استفاده از تورّم پول و نبود کپیتال گین در کشور خود (مالیات بر درآمد ناشی از تفاوت خرید و فروش مستغلات، کالا و ...) ثروت به دست آورده اند به آمریکا و کانادا مهاجرت می کنند تا اروپا.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
اخطار شرکت های بیمه اروپا و آمریکا در مارس 2013 به پالایشگاههای هند که از ایران نفت خام وارد نکنند
مدیرعامل پالایشگاه و پتروشیمی منگالور هند، نهم مارس 2013 در گفت‌و‌گو با خبرنگار خبرگزاری‌ انگلستان گفت که شرکت‌های بیمه اروپایی به او متذکر شده اند که اگر به خرید نفت خام ایران ادامه دهد بیمه پالایشگاه قطع خواهد شد. پالایشگاه و پتروشیمی منگالور دومین خریدار بزرگ نفت خام ایران در کشور هند است.
    این خبرگزاری نوشته است که برخی دیگر از پالایشگاه‌های هند از بیم وارد شدن در فهرست سیاه آمریکا و اتحادیه اروپا راغب به تصفیه نفت وارداتی ایران نیستند و به این ترتیب خرید نفت خام ایران توسط هندیان ممکن است بازهم کاهش یابد. کاهش قبلی واردات نفت خام ایران به هند به علت مشکلات ناشی از بیمه نفتکش‌هایی بود که این نفت خام ایران را حمل می کردند. هند دومین خریدار بزرگ نفت ایران است. ایران سالانه معادل 12 میلیارد دلار نفت به هند صادر و معادل همین مبلغ گندم، برنج، سویا، شکر و سایر اقلام مصرفی از این کشور وارد می‌کند.
    اتحادیه اروپا و آمریکا از تابستان سال 2012 خرید نفت خام ایران و نيز تبادلات بانکي را تحریم کرده‌اند. طبق این تحریم‌ها، آن دسته از شرکت‌های بیمه که حوزه فعالیت‌شان آمریکا و اتحادیه اروپا است نباید نفت‌کش‌هایی که نفت ایران را به دیگر کشورهای جهان می‌رساندند بیمه کنند. چنین تحریمی اینک پالایشگاه‌های نفت هند را نیز تهدید می‌کند. در این راستا بانک‌ها و شرکت‌های بیمه در هند که با کشورهای عضو اتحادیه اروپا و همچنین آمریکا همکاری دارند، به پالایشگاه‌های این کشور اطلاع داده‌اند، ادامه تصفیه نفت ایران در این پالایشگاه‌ها بیمه آنها را به خطر خواهد انداخت.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تیترهای نوزدهم اسفند 1397 صفحات اول روزنامه های تهران از خبرها و نظرهای روز ـ سوژه برای تاریخ نگاران

    



    



    
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو دموکراسي
سالمرگ «ملینا مرکوری» و قدرداني يونانيان از او که عاشق ميهنش بود ـ اشاره ای به تلاشهای میهنی و هنری ملينا
ملينا در کنار اکروپوليس (آتن)

دهم مارس سال 1994 در تشييع جنازه و مراسم تدفين بانو ملينا مركوري وزير فرهنگ يونان كه از بيماري سرطان ریه ـ ناشی از دود سیگار درگذشته بود بيش از يك ميليون يوناني شركت كردند كه با توجه به جمعيت شهر آتن رویدادی چشمگیر و يك تشويق و دلگرمي براي همه كساني بود كه براي خدمت صادقانه به وطن خود كمر همت مي بندند. اين تشييع جنازه در رديف رويدادهاي تاريخي مهم اروپای قرن بیستم ثبت شده است.« ملينا» قبلا لقب «قهرمان ملي» يونان را به دست آورده بود.
    ملینا كه يك بازيگر فيلم بود، از نوجواني به میهن خود ـ يونان ـ عشق مي ورزيد و با اينكه از زمان تحصیل در رشته هنر نمایش، با شوهرش در آمريكا زندگي مي كرد بلافاصله پس از رویداد کودتای نظامی در یونان در 21 اپریل 1967 و آغاز حکومت سرهنگها، فعالیت هنری خودرا کنار گذارد و یک مبارز تمام وقت سیاسی ضد این حکومت غیر دمکراتیک در سطح جهان شد و به مدت هفت سال شهر به شهر و کشور به کشور رفت و از یونانیان برون مرز، یونانی تبارها و جهانیان خواست که به بازگردانیدن دمکراسی به یونان که اندیشه آن از یونان باستان است کمک کنند [که کردند]. وی درجریان این مبارزه، در هر شهر و کشور ضمن برگزاري مصاحبه و جلسات سخنراني، با گريه و اشك از مقامات محل و مردم مي خواست كه اجازه ندهند گهواره دمكراسي جهان و زادگاه فلسفه و حق در چنگ چند سرهنگ و نظامی فرومايه اسير باشد. از آنجا که ملینا، به خاطر فیلمهایش معروف جهانیان بود، مبارزات او سخت موثر می افتاد ـ نه تنها در خارج بلکه در داخل یونان که مردم را تشویق به بپاخیزی می کرد.
ملينا در جواني


    این مبارزات پیگیر «ملینا» سبب شد که حکومت سرهنگ ها تابعیت یونانی اورا لغو و اموالش را مصادره کند و نقشه ترور اورا بکشد. نقشه ترور به اجرا درآمد که برحسب اتفاق در یک قدمی مرگ زنده ماند. انتشار خبر این سوء قصد در رسانه ها، بر تنفّر جهانیان از حکومت سرهنگها افزود. از لحظه لغو تابعیت یونانی ملینا که بلافاصله از سوی سازمانهای جهانی محکوم و تقبیح شد، در هر نطقی شعار اول او این بود: «ملینا یونانی به دنیا آمده است و یونانی هم خواهم مُرد.».
    در تاریخ دمکراسی و نیز دائرة المعارف دمکراسی آمده است که «ملینا هفت سال آرام نگرفت و جهان را زیر پا گذارد تا دمکراسی و حکومتِ به ارادهِ مردم و رعایتِ حق به یونان بازگشت کند.».
    پس از بازگشت دمكراسي به يونان، ملینا از جانب حزب سوسياليست این کشور نامزد نمايندگي پارلمان شد و انتخاب گرديد.
    وي پس از هشت سال عضويت پارلمان تصدّي وزارت فرهنگ يونان را برعهده گرفت و تلاش بسيار كرد كه آتن به عنوان پايتخت فرهنگي اروپا شناخته شود. ملينا سپس مبارزه وسيعي را براي بازگرداندن آثار باستاني؛ مجسمه ها، سنگهاي مرمر يونان و ... از موزه هاي ساير كشورها به ويژه انگلستان آغازكرد و در جلسات يونسكو همه مساعي خود را بكاربُرد تا سرقت و تخريب و حتي بي اعتنايي به ميراث فرهنگي يك ملت كه هويت ملي است به عنوان جرم بين المللي درآيد. او در یکی از این جلسات گفت:
    "من با هرگونه مجازات اعدام مخالف هستم، ولي اگر عضو هيات منصفه دادگاهي باشم كه يك غارتگر و یا ویرانگر آثار باستاني ميهن خودرا محاكمه كند، كه به خاطر پول، غفلت و ... هويت ملي و ميراث عمومي را به بيگانه فروحته و يا از وطن خارج كرده باشد، دست روي قلبم مي گذارم و نظر به اعدام او مي دهم، زيرا فروش هويت ميهن كه به همه تعلق دارد و ميراث عزيز و مشتركي است بزرگترين خيانت است و در اين زمان نمي توان گفت كه طمع و يا بي سوادي، ناداني و نياز مالي باعث اين كار شده است. كسي كه هويت وطن خود را بفروشد از ارتكاب به خيانت هاي ديگر باز نخواهد ايستاد. بنابراین، چه بهتر كه زنده نباشد.».
    ملينا كه 18 اكتبر 1923 در آتن متولد و در 6 مارس 1994 در يك بيمارستان نيويورك درگذشت در زندگي هنري خود هم كه پيش از ورود به سياست به ‌آن اشتغال داشت موفق بود و ستاره فيلمهاي معروفي بود. فیلمهای سینمایی معروف، که ملینا در آنها هنرنمایی کرده است عبارتند از:
    «یکشنبه ها، هرگز»، «اتوبوسي به نام هوس»، «قانون»، «آخرین قضاوت»، «وعده، در بامدادان»، «او، که باید بمیرد»، «یکبار، کافی است»، «فاتحان»، «توپ کاپي = داستان کاخ سلطنتي عثماني ها در استانبول» و .... ملینا مرکوری در فستیوال سال 1960 فرانسه، بهترین هنرپیشه سال اعلام شده بود.
مجسمه (Melina mercouri(Mercury در آتن

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو رسانه‌ها
اعدام و زندان، مجازات گویندگان آمریکایی و انگلیسی رادیوهای برلین و توکیو
Mildred Gillars

دهم مارس1949 بانوي آمريكايي «ميلدرد گيلارز Mildred Gillars» در يك دادگاه فدرال آمريكا به جرم خيانت به وطن به 12 سال زندان محكوم شد. جرم اين بانو كه هنگام محاكمه 49 ساله بود اين بود كه در دوران جنگ جهاني دوم، مدتي گوينده برنامه زبان انگليسي راديو آلمان (رادیو برلین) شده بود.
    محاکمه پر سر و صدای میلدرد که در 1900 در شهر پورتلند ایالت مین Maine به دنیا آمده و در 25 ژوئن 1988 درگذشت شش هفته طول کشیده و هشتم مارس 1949 پایان یافته و دو روز بعد حکم مجازات وی صادر شده بود. میلدرد در سال 1948 و سه سال پس از سقوط برلین (برلن) و تقسیم و اشغال نظامی آلمان دستگیر و به آمریکا فرستاده شده بود. اتهام او کمک به دشمن و تضعیف روحیه آمریکائیان با پخش مطلب از رادیو برلین بود. میلدرد در جلسات دادگاه گفته بود که او تنها یک گوینده بود و کار گوینده خواندن مطالبی است که به دست او می دهند. نویسنده اخبار و مقالات؛ افراد دیگری بودند و این مطالب قبلا به زبان آلمانی پخش شده و سپس به انگلیسی برگردانده و برای پخش به بخش زبان انگلیسی سازمان رادیو داده می شد که در آنجا چندین نفر کار می کردند از جمله یک تبعه انگلستان.
    میلدرد همچنین این مطلب دادیار دادگاه (نماینده دادستان و مدافع کیفرخواست) را که او در جریان تحصیل در یک مدرسه عالی نیویورک به همکلاسی آلمانی خود دلبستگی یافته و به دنبال او به آلمان رفته و ماندگار شده بود یک داستان تخیلی و ماجرای ساختگی جهت برانگیختن ضدیت در اذهان خواند. وی گفته بود که علاقه مندی به کار سینما و بازیگر شدن در فیلم داشت و چون تلاش او در نیویورک به پیروزی نیانجامید برای ادامه تحصیل به آلمان رفت. هنوز جنگی در کار نبود و او در دوسلدورف به تحصیل موسیقی و هنرهای دراماتیک پرداخت و برای تامین معاش، در ساعات فراغت زبان انگلیسی تدریس می کرد. در این کار بقدری ماهر و معروف شده بود که سازمان برلیتز ویژه آموزش زبانهای خارجی به آلمانی ها اورا استخدام کرد و به برلین برد. در آنجا، رسایی سخن و تکلم کامل کلمات و داشتن لهجه اصيل بر شهرت او افزود و در سال 1940 و 14 ـ 15 ماه پیش از ورود آمریکا به جنگ، در بخش اخبار به زبانهای دیگر به استخدام سازمان رادیو برلین درآمد. می دانید که در وضعیت جنگ، تصمیمگیری و کنترل حیات از دست فرد خارج می شود و جریان جنگ همانند سیل فرد را با خود می برد و گاهی هم به سنگ می کوبد و بنابراین، اراده فرد نقش ندارد.
    
Iva (tokyo Rose

میلدرد تنها آمریکایی نبود که متهم به چنان اتهامی شده باشد؛ رابرت هنری بست، داگلاس چاندلر، بانو «ایوا تگوری موگ (معروف توکیو رز)» و ... اتهاماتی از این دست داشتند و به زندان طولانی محکوم شدند. ایوا گوینده انگلیسی زبان رادیو ژاپن در طول مخاصمه دو دولت در یک دادگاه سانفرانسیسکو به تحمل یک زندان طولانی محکوم شده بود. وی یک بانوی آمریکایی ژاپنی تبار بود. يك دادگاه لندن نیز «ويليام جويس» گوینده بریتانیایی بخش زبان انگليسي راديو برلین را به اعدام محكوم كرد و اين حکم اجرا شد.
    میلدرد پس از تحمل دوران محکومیت، مقیم ایالت اهایو شد و در یک مدرسه در حومه شهر کلمبوس به تدریس زبان آلمانی مشغول شد، در 65 سالگی بازنشسته و در 88 سالگی درگذشت. در سالهای اخیر، آمریکاییان همکار و یا در معرض سوء ظن به همکاری با القاعده گرفتار همین نوع اتهام شده اند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ريتينگ Rating (سنجش نظر مخاطبان راديو ـ تلويزيونها و تعيين «درصد» بيننده و شنونده راضي و ناراضي)
Phillip John Donahue

دركشورهايي كه راديو ــ تلويزيونها غيردولتي هستند و به صورت تجاري عمل مي كنند از جمله آمريكا، اگر يگ برنامه ـ هرقدر مهم از نظر فني و محتوا ـ در ريتينگ Rating (سنجش نظر مخاطبان و تعيين «درصد» بيننده و شنونده راضي و يا ناراضي) نمره كم و خلاف انتظار بياورد تعطيل خواهد شد، زيرا صاحبان آگهي اجازه نمي دهند اعلانشان در آن برنامه پخش شود.
    دهم مارس 2003 «فيل دانهو» روزنامه نگار قديمي كه يك برنامه ميز گرد زنده همراه با پرسش و پاسخ تلفني را در شبكه ام ـ ا س. ان. بي. سي. (متعلق به مايکروسافت و نشنال برادكستينگ كورپوريش ــ آمريكا ) اجرا مي كرد و براي يك گروه آگاه با تحصيلات بالا جالب بود اعلام كرد كه چون «درصد» بينندگان برنامه او از نصاب معين پايين رفته و به 379 هزار تقليل يافته است، ادامه آن برنامه براي شبكه مقدور نيست و از 28 مارس 2003 تعطيل خواهد شد!. معناي اين عمل اين است كه شبكه ها به خاطر اعلان و در آمد؛ مجبورند سليقه اكثريت مخاطبان را ملاك قرار دهند و از برنامه هاي سنگين و همچنين مهم (فرهنگي ــ سياسي)، صرف نظر از كيفيت توليد كه در خور فهم و مطابق سليقه و پسند اكثريت (عوام الناس) نباشد صرفنظر كنند و اُفت کاررا بپذيرند كه اين، يك ضعف بزرگ شبکه هاي تجاري در دهه هاي اخير بشمار آورده شده است و اين بحث دنباله داررا بوجود آورده است که آيا شبکه هاي راديو ـ تلويزيوني بايد تجاري و صرفا براي کسب و کار باشند و احيانا تحت نفوذ قرارگيرند و ...؟.
    در بيشتر كشورها، هنوز شبكه هاي راديو ــ تلويزيوني دولتي (عمومي) هستند و هزينه هاي آنها از محل مالياتها و عوارض تامين مي شود. ايالات متحده هم يك شبكه راديو تلويزيون عمومي (بدون آگهي تجاري آنچناني) دارد كه غير دولتي است و هزينه آن ازاعانات مردم و موسسات و كمك هاي آموزشي ــ فرهنگي دولت تامين مي شود. در زمستان 2011 و درجريان صرفه جويي در هزينه هاي اين دولت، قرارشده است که کمک دولتي به آن شبکه مشمول کاهش و يا حذف قراربگيرد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ساير ملل
روم با پيروزي در جنگ دريايي سال 241 پيش از ميلاد بر كارتاژ (واقع در شمال آفريقا)، اَبَرقدرت شد
روم در جنگ دريايي دهم مارس سال 241 پيش از ميلاد نيروي دريايي كارتاژ (قرطاجُنّه ــ شمال آفريقا ) را شكست داد و از آن پس حدود هزار سال آقاي مديترانه بود. اين نبرد كه به جنگ «ائوگوسا ـ نام جزيره اي در مديترانه» معروف شده است روم را به صورت يك ابر قدرت در آورد. ايران ابر قدرت ديگر جهان وقت بود و رقیب یکدیگر و درگیری دو ابرقدرت عمدتا در لِوانت (سوریه و مناطق اطراف آن).
    انگيزه جنگ مارس 241 پیش از میلاد، دست اندازي كارتاژ Carthage به جزاير جنوبي ايتاليا از جمله سيسيل (سيچيليا) بود. دولت روم در آغاز كار از دادن اعلان جنگ به كارتاژ كه برتري دريايي داشت هراس داشت.
    بزرگان روم چاره كار را بر وضع ماليات تازه و دعوت از كشتي سازان فنيقي (لبنانی) و يوناني براي ساختن كشتي جنگي براي آن دولت ديدند و طولي نكشيد كه دويست كشتي نظامي از نوع كاملا تازه كه هر پاروي آنها را پنج مرد به حركت در مي آوردند آماده شد.
     جراثقال هاي اين كشتي ها مي توانست سنگهاي بزرگ و گوي شعله ور (آغشته به روغن سوزان) را به سوي كشتي هاي دشمن پرتاب كند و آنهارا به آتش بكشد.
    در سينه اين كشتي هاي تازه ساخت، همانند كشتي هاي تانك بَر کنوني (تانك لاندينگ) تخته هاي كشويي بلندي نصب مي شد كه نظامیان پياده و سوار بتوانند سريعا در ساحل دشمن پياده شوند و تعرض خود را آغاز كنند. اين تخته هاي متحرک (پلهاي تخته اي) هنگام دريانوردي بر دو بدنه كشتي بسته مي شد و پس از نزديك شدن به ساحل به قسمت سينه كشتي انتقال مي يافت كه در عين حال از اصابت تير به نظامیان تا توقف كشتي در آبهاي كم عمق جلوگيري كند.
    بايد دانست كه بيشتر مردم كارتاژ را مهاجران قديمي فنيقي (سوريه و لبنان امروز) تشكيل مي دادند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
داستان فروش دو میلیون کیلومتر مریع متصرفات فرانسه در آمریکای شمالی به 15 میلیون دلار به دولت واشینگتن!
دهم مارس 1804 و در شهر سن لوئی آمريکا St. Louis - Missouri مراسم تحویل مالکیّت دو میلیون و 147 هزار کیلومتر مربع از اراضي آمریکای شمالی (تقریبا یک و نیم برابر وسعت ایران) از شيکاگو تا نيوارلئان ـ از جانب دولت فرانسه به دولت واشینگتن که در آن زمان بر مهاجرنشیان پیشین انگلیس در شرق آمریکا حکومت داشت برگزار شد. تا آن زمان؛ طرفین رود می سی سی پی و قسمت هاي مياني آمريکاي شمالي تا درياچه ميشيگان متعلق به فرانسه بود. بخش غربی متصرفات فرانسه و نیز فلوریدا (جنوب شرقی) هم تا نيمه قرن نوزدهم وابسته به اسپانیا و مکزيک بود و دولت واشنگتن تنها مناطق 13 گانه انگلیسی نشین شرق و شمال شرقي را در کنترل داشت.
    توماس جفرسون رئیس جمهوری وقت که در جریان اوضاع فرانسه (به دلیل اقامت نسبتا طولانی قبلی در پاریس) قرارداشت و می دانست که ناپلئون برای ادامه جنگهایش به پول نیاز دارد آمادگی دولت واشینگتن برای دادن وام به فرانسه را به او اعلام کرده بود و چون این وامها از سه میلیون و 750 هزار دلار طلا گذشت به ناپلئون اشاره خرید متصرفات فرانسه در آمریکای شمالی را داد که در قرن هجدهم به نام لوئی چهاردهم پادشاه وقت فرانسه به «لوئیزیانا» اسم گذاری شده بودند. ناپلئون که توجه به متحد کردن اروپاییان قاره ای (بدون انگلستان) زیر پرچم خود داشت و اهميت آمريکا در آينده را نمي توانست پيش بيني کند حاضر به فروش شد و پس از چانه زنی، لوئیزیانای فرانسه که اینک 14 استیت آمریکارا از مونتانا و داکوتاها تا میسوری و اوکلاهما و نیواُرلئان تشکیل می دهند به 15 میلیون دلار به دولت واشنگتن فروخته شد که پس از کسر بدهی، دولت فرانسه 11 میلیون و 250 هزار دلار دریافت کرد و یکشبه وسعت فدراسیون آمریکا بیش از دو برابر شد که بعدا فلوریدا را از اسپانیا و آلاسکا را از روسیه خریداری و ضميمه قلمرو خود کرد. در نيمه قرن نوزدهم با یک رشته جنگ، مکزیک را از غرب و جنوب بیرون راند و داراي هشت استیت تازه شد. دهم مارس 1848 قرارداد گوادولوپ ـ هیلداگ [که توسط وزیران امور خارجه مکزیک و آمریکا تنظیم و امضا شده بود] به تصویب رسید و مناطق متصرفه ازجمله کالیفرنیا، آریزونا، نیومکزیکو، نوادا، کلرادو و جنوب تکزاس از آن دولت واشینگتن شدند.
     پس از تحویل متصرفات فرانسه به دولت واشینگتن، این دولت برای راضی نگهداشتن فرانسویان ساکن نیوارلئان و جلوگيري از اعتراض آنان، نام لوئیزیانا را بر مناطق اطراف آن بندر بزرگ گذارد که یکی از استیت های 50 گانه آمریکاست.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ایجاد لژيون خارجي فرانسه و رونق دوباره مِرسِنری در دوران معاصر
يک گارد سويسي واتيکان

    دوازدهم مارس 1831 لوئي فيليپ رئيس وقت كشور فرانسه يك نيروي نظامي مركب از داوطلبان خارجي به نام لژيون خارجي فرانسه كه نوعي سپاه مِرسنِر (اصطلاحا؛ مزدور) است ايجاد كرد. «الجزاير» بعدا محل استقرار اين لژيون تعيين شد. قراربود از اين لژيون در مستعمرات و كار استعمار استفاده شود كه بعدا در جنگهاي جهاني اول و دوم هم شركت داده شدند. براي ورود به اين لژيون به «پیشینه متقاضي ـ هرچه که بود» توجه نمي شد!.
     تاريخ مِرسنِري طولاني است و از يونان باستان آغاز مي شود. در قدیم، افراد با هدف غارت و چپاول مغلوبين و يا دريافت سهمي از غنيمت و در قرون معاصر صرفا به خاطر تامين معيشت و يا دريافت امتيازهايي از قبيل تبعه شدن و ... به استخدام ارتشهاي خارجي درمي آيند. گارد واتيكان از مرسنرهاي سويسي تشكيل شده است. در دهه هاي اخير، در كشورهايي كه قانون نظام وظيفه عمومي ندارند و داوطلب برای استخدام در نیروهای مسلح کم است؛ اجیر شدن براي جنگيدن و امور نظامی بارديگر رو به افزايش گذارده است؛ به عبارت ديگر مِرسنِري دوباره رونق گرفته و براي اين كار [مقاطعه كاري جنگ] حتي كمپاني هاي بزرگ تاسيس شده است كه يكي از آنها كمپاني «بلك واتر Black water» در آمريكاست كه داستاني طولاني دارد و افراد مسلح به عراق و افغانستان و ... فرستاده بود.
    
چند مرد مسلح کمپاني آمريکايي «بلک واتر» هنگام فعاليت در يک خيابان بغداد در سال 2007

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
انتشار «دلار كاغذي» و ...
دهم مارس 1862 به تصميم دولت فدرال آمريكا براي نخستين بار در اين كشور دلار كاغذي رايج شد. در آن زمان آمريكا داراي دو دولت بود كه با هم در جنگ و ستيز بودند (جنگ داخلی که 4 سال طول کشید). دلارهاي كاغذي كه به صورت اسكناسهاي 5، 10، 20، 50، 100، 500 و 1000 دلاري انتشار يافته بود در استیت های شمالي (فدراسيون آمريكا) در اختيار مردم قرارگرفت و چون جنگ داخلي در جريان و حالت فوق العاده برقرار بود؛ مخالفت زيادي در برابر اين اقدام دولت كه براي تامين هزينه جنگ، نياز به پول فراوان داشت و طلاي كافي موجود نبود ابراز نشد. استیت های جنوبي (كنفدراسيون آمريكا) هم براي خود به انتشار دلار كاغذي دست زدند كه از 50 دلاري شروع مي شد. دلار كاغذي پس از جنگ داخلي امريكا كه در 1965 پايان يافت اعتبار خود را از دست نداد و ادامه يافت كه با پايه محاسبات مالي قرار گرفتن آن پس از جنگ جهاني دوم، عامل قدرت آمريكا شده است. دولت آمريكا بعدا (در دوران ریاست جمهوری ریچارد نیکسون) طلا را از پشتوانه دلار حذف كرد و دست آن براي چاپ و انتشار دلار ـ به هر میزان ـ باز شده است که در چند مورد تورّم ایجاد کرده است ـ در دوران حکومت جیمی کارتر تورم بالای 12 درصد و در سه ماهه اول سال 2022 تورم 7 و نیم درصد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ژنرال گرانت فرمانده نيروهاي فدراسيون آمريكا شد ـ اشاره به جنگهاي داخلي آمریکا و خودداري قدرت هاي وقت از مداخله، و تغيير روش در دنياي معاصر
Gen. Ulysses Grant

ابراهام لينكلن رئيس جمهوري وقت آمريكا دهم مارس سال 1864 ميلادي و در جريان جنگ داخلي اين كشور ژنرال يوليسس گرانت Ulysses Grant را به فرماندهي كل نيروهاي اتحاديه (فدراسيون آمريكا) منصوب كرد و جنگ در اپریل 1865 با پيروزي نيروهاي فدراسيون آمريکا (شمالي ها) بر نظاميان کنفدراسيون آمريکا (جنوبي ها) پايان يافت. ژنرال گرانت چند سال بعد به رياست جمهوري آمريكا انتخاب شد.
    اين جنگِ برادركشي که 4 سال (از 1861 تا 1865) طول كشيد جمعا 617 هزار کشته، تلفات داشت. جمع مجروحان 412 هزار تن گزارش شده است. در طول جنگ، شمار نيروهاي شمال دو ميليون و دويست هزار تن و شمار نيروهاي جنوب يک ميليون و 65 هزار نفر بود.
     در پي جنگ خونين چهار ساله داخلي آمريكا كسي مجازات نشد و به همين دليل كينه ها سريعا پايان يافت. از اين روش 130 سال بعد، و پس از انتقال قدرت در اتحاديه افريقاي جنوبي به اكثريت سياهيوست استفاده شد و در اين كشور هم كسي به خاطر كارهاي گذشته اش با اجراي برنامهِ «اعتراف كن، پوزش بخواه و بخشوده شو» مجازات نشد.
     در جنگ داخلي آمريكا فرماندهي نيروهاي كنفدراسيون را ژنرال «رابرت لي» برعهده داشت كه پس از جنگ يك دانشگاه تاسيس كرد كه هنوز به نام او باقي است. نام ژنرال لي به رغم شرکت در جنگ داخلي و شکست، بر بزرگراهها و تالارهاي متعدد گذارده شده است. جنگ داخلي آمريکا ثابت کرد که کشورهاي صنعتي بر کشورهاي کشاورزي برتري نظامي دارند. در جريان جنگ داخلي، استیت های شمالي آمريکا صنعتي و استیت های جنوبي کشاورزي بودند. در اين جنگ، به رغم تقاضاي جنوبي ها که عمدتا مهاجران انگليسي بودند دولت انگلستان به حمايت از آنها مداخله نکرد.
    تا دهه هاي اخير دولت ها مي کوشيدند که در منازعات داخلي ملت ديگر مداخله علني نکنند که ديديم در جريان مناقشات ليبي، سران دولت هاي فرانسه، انگلستان، ايتاليا و آمريکا و وزيران امور خارجه اين دولت ها چندبار علنا و صريحا از معمر قذافي خواستند که از قدرت دست بکشد و از ليبي (وطن خود) خارج شود و اشاره کردند که ممکن است به کمک مخالفان قذافي نيروي نظامي بفرستند و منطقه «پرواز ممنوع» در آسمان ليبي برقرار کنند [که فرستادند و برقرار کردند و رژيم اورا منهدم ساختند]. اين دولت ها کشتي جنگي نيز به نزديکي آبهاي ليبي فرستادند ـ چنين وضعيتي به این شکل قبلا سابقه نداشت. [حال آنکه در قوانين کيفري کشورهاي اروپاي غربي و آمریکا؛ تحريک علني به شورش بر ضد دولت جرم شناخته شده است و Sedition عنوان دارد]. جيمي کارتر در سال 1978 و در جريان انقلاب ايران به شکلي بسيار محرمانه به شاه توصيه کرده بود که در آن شرايط بهتراست از ايران خارج شود. در زمستان سال 2022 نیز دولت های بلوک غرب در مسئله اوکراین مداخله کرده اند و این مداخلات به صورتی دیگر از سال 2014 آغاز شده است که منجر به التیماتوم روسیه و ورود نظامی آن شده است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
نظرات، پیش بینی ها و اندرزهای مولوتوف که دهها سال از مقامات مسکو بود
«ویاچسلاو مولوتوف Vyacheslav M. Molotov» که در سه دهه حساس از قرن بیستم بازیگر اصلی صحنه سیاست جهان بود و طراحی قرارداد عدم تجاوز میان آلمان و روسیه، تقسیم لهستان میان روسیه و آلمان، تلاش برای بازگرداندن سرزمین فنلاند به روسیه با توسل به لشکرکشی و ... ازجمله کارهای او بود نهم مارس 1890 در روسيه به دنيا آمد. به رغم اینکه پدرش یک بازرگان ثروتمند بود در دوران دیرستان به حزب سوسیالیسم روسیه پیوشست و بُلشِویک شد. وی از دبیران روزنامه پراودا بود و حافظ مرام حزب.
    سالها بعد مولوتف وارد گردانندگاه دولت مسکو شد و در این جماهیریه 13 سال رئیس دیپلماسی و 11 سال نخست وزیر و دهها سال مقام های دیگر دولتی و حزبی داشت بود. وی در انجام کار طرح های ملی و اساسی به قدری خشن بود که فنلاندی ها بمب های دست ساز (عمدتا بنزینی) را کوکتل مولوتوف (مهمانی عصرانه مولوتوف) نام گذارده اند که جهانی و وارد لغتنامه ها شده است. استالین در سال های آخر اقتدار از مولوتف دوری گزیده بود، با وجود این، مولوتف در برابر انتقادهای خروشچف، از استالین و کارهای او دفاع کرد و چون به دفاع از استالین ادامه داد، خروشچف وی (مولوتوف) را از مقام دولتی و حزبی برکنار کرد ولی برژنف او را بازگردانید و چرنِنکو در دوران کوتاه رهبری خود با او مشورت می کرد.
     مولوتوف که از فعالان انقلاب بلشویکی سال 1917 بود در 96 سالگی در سال 1986 درگذشت و برخی از رسانه ها به مناسبت یکصد و بیستمین زادروز او چند مورد از اندرزها، نظرات و پیش بینی های او را منتشر کرده بودند از جمله:
    
     ـ بزرگترین ضعف ما (روس ها) که زیربنای شکست های دیگر است این بوده است که نتوانستیم روزنامه نگار خوب و ماهر به وجود آوریم. امروزه در جهان و در صدر ابزارهای قدرت، دو ابزار برنده وجود دارد؛ تفنگ و قلم که قلم روسیه توان نوشتن آنچنانی ندارد.
    
     ـ چین در قرن آینده [قرن 21] تنها امید جهانیان به رهایی از سلطه غرب و زورگویی های 500 ساله آن خواهد بود. نفرین بر مارکو پولو که باروت سازی را به اروپاییان یاد داد و آنهارا ارباب و آقای دنیا کرد. باور کردنی نبود که پرتغال 4 – 5 میلیونی بتواند بر بخش هایی از چین، هند، منطقه خلیج فارس، قطعات بزرگی از آفریقا و آمریکای لاتین مسلّط شود ـ توپ و تفنگ و ناو توپدار ابزار سلطه آن بود.
    
     ـ سلاح اتمی تا دهه سوم قرن 21 مانع از جنگ جهانی دیگری خواهد شد، زیراکه به گوش ها فرو کرده اند که جنگ اتمی، «کره زمین» را دود می کند که درست نیست، مگر بمباران اتمی هیروشیما و ناگاساکی ژاپن را از میان بُرد؟!. جنگ اتمی آینده میان دو دشمن است، نَه همه جهان. ترساندن از جنگ اتمی برای جلوگیری از ورود دیگران به جنگهای محلی و منطقه ای است که قدرت ها عامل و باعث آنها هستند تا به هدف های طراحی شدهِ خود برسند.
    
     ـ سلاح اتمی بود که آمریکا را ابرقدرت و امپریالیست تر کرد و کوشید که با بهره برداری از نتایج و عوارض جنگ جهانی دوم، دلار خودرا اَبَر پول جهان کند و اصحاب قلم را فرمانبر. دولت واشینگتن که با نقشه و محاسبات دقیق، در میانهِ هر دو جنگ جهانی وارد آن شد، برنده اصلی هر دو جنگ بود، ولی می داند که جنگ سوم چیز دیگری خواهد بود و زمان و مکان نمی شناسد.
    
     ـ آمریکا که با جنگ ساخته شده است، بدون ایجاد جنگ و بحران در مناطق دور دست و درگیر کردن رقیبان در آنها نمی تواند قدرت خودرا حفظ کند.
    
    ـ هرفرد که بخواهد در آینده در کشور خود قدرت را بدست گیرد باید قبلا چندماه در آمریکا زندگی کرده و یا آشنایی کامل با رفتار و کردار آمریکایی داشته باشد تا موفق شود. یک آمریکایی از همان نخستین روز ورود انگلیسی ها به آن سرزمین در سال 1607 با سلطه گری و سودجویی عادت کرده است؛ اراضی و اموال بومیان را از آنها گرفتند و پادشاهان انگلیس آنها را مجاز به این کار کردند و این، تا به امروز عادت شده و حتی عادت کسانی که در نیمه دوم قرن 20 به آنجا مهاجرت کرده اند و چون بومی دیگری و زمین بی صاحب وجود ندارد دست به جیب دولت و دیگران می کنند و این عادت، یک ضعف بزرگ آنان است.
    
     ـ بقای آمریکا در این بوده است که در این کشور، تفاوت ثروت زیاد است، ولی اختلاف طبقاتی و خودنمایی ناشی از آن (اِفاده نمایی) بسیار کم است و تفاوت اجتماعی احساس نمی شود (دارا و ندار در کنار هم می نشینند).
    
     ـ هر فارغ التحصیل دانشگاه یک مخالف جامعه طبقاتی است و تا اختلاف طبقاتی وجود داشته باشد انسان ها از آرامش برخوردار نخواهند شد. نسل قرن 21 متفاوت از نسل های قرن 20 خواهد بود، همه چیز را خواهد دانست و درصددِ برقراری آنچه را که خوانده و پذیرفته است بَرخواهد آمد و لذا آن قرن (قرن 21) شاهد اعتراضات گروهی بیشتری خواهدبود.
    
     ـ ادامه زورگویی و ستمگری ـ دولتی و غیر دولتی ـ باعث احیاء آنارشیسم (امروزه اصطلاحا: تروریسم) خواهد شد.
    
    یک نوهِ مولوتُف به نام «ویاچسلاو نیکونوف» که در روسیه و آمریکا درس تاریخ خوانده و کارهای پدر بزرگ را کتاب کرده معروف است. وی که عضو حزب پوتین است در کارنامه اش، عضویت در مجلس روسیه (دوما) دیده می شود.
    
    ـ ـ ـ ـ ـ
    
    مطلب بالا پس از بدست آورده شدن گزارش های بیشتری درباره اندرزها، نظرات و پیش بینی های مولوتُف دوباره نویسی شده است.
    
    
دو عکس تاريخي: عکس بالا، مولوتف را در سال 1940 با هيتلر و عکس پايين، اورا در سال 1939 با Von Ribbentrop وزير امور خارجه رايش سوم (آلمان زمان هيتلر) نشان مي دهد ـ اگر هيتلر اشتباه نکرده و به دوستي خود با مسکو ادامه داده بود اينک جهان چهره ديگري داشت و تاريخ بشر مسيري ديگر را طي مي کرد

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
نگاهی به جنجال سِكس مقامات در آمريكا ـ فرماندار وقت نيويورك براين فهرست افزوده شد ـ درسي عبرت براي آنان كه مقام عمومي دارند
Eliot Spitzer و زنش Silda
به گزارش دهم مارس 2008 رسانه هاي آمريكا، «اليوت اسپيتسرEliot Spitzer» حقوقدان و فرماندار انتخابي ايالت 19 ميليوني و 141 هزار كيلومتر مربعي نيويورك سيزدهمين دولتمرد و سياستمدار آن كشور بود که بر فهرست «جنجال سكس» اضافه شده بود. رسانه هاي آمريكا دهم و يازدهم مارس 2008 اين گزارش را در صدر اخبار خود قرارداده و طبق روال، تا مدتي به اين كار و پرداختن به گزارش هاي مربوط ادامه داده بودند. به نظر جامعه شناسان، تعقيب ژورناليستيك اين قبيل گزارش ها؛ اگر براي مقامات ديگر عبرت آموز واقع شود مفيد خواهد بود. مرور زمان نشان داد که جنجال سکس پیرامون دولتمردان و سیاستمداران آمریکایی بعدا هم ادامه داشته است.
     به گفته يك صاحبنظر كه اظهاراتش درباره «جنجال سكس»، دهم مارس 2008 منعكس شده بود، اين وضعيت مي رود تا فصلي از تاريخ ايالات متحده را تشكيل دهد. همه اين مقامات آمريكايي كه اخيرا نامشان در ارتباط با سكس برده شده است؛ از سناتور، نماينده مجلس، فرماندار ايالت، شهردار تا يك مقام ارشد وزارت امور خارجه ـ اتفاقا از جمله كساني بوده اند كه بيش از ديگران دم از تقبيح فعاليت هاي جنسي خارج از چارچوب خانواده را زده بودند و اين قبيل اعمال را بكرّات محكوم كرده بودند و بيشترشان نيز جمهوريخواه (محافظه كار) و حامي تحكيم بنياد خانواده بشمار مي رفتند.
    
چند سال پبش يک مجله اين عکس را پشت جلد خود چاپ کرده و اليوت و سيلدا را زن و شوهري علاقه مند به يکديگر و به همين سبب موفق خوانده بود


     اليوت اسپيتسر (متولد دهم ژوئن 1959) كه خانواده اش از يهوديان اتريش بوده كه به آمريكا مهاجرت كردند سالها دادستان نيويورك و از مبارزان با فحشاء بود. وي كه از هاروارد دكتراي حقوق گرفته است دهم مارس 2008 پس از انتشار ماجرا در رسانه ها، در كنار زنش «سيلدا» در برابر ميكروفن قرار گرفت و بدون ردّ اتهام، از عمل خود ابراز تاسف كرد و گفت كه تاسف او بيشتر از اين بابت است كه خودش ناقض ارزشهايي بوده است كه آنها را آموزش و ترويج مي داد.
     كشف اين ماجرا نيز جالب و شنيدني است. در آمريكا، سازمان ماليات بردرآمد از راههاي مختلف و در صورت لزوم كنترل حسابهاي بانكي، درآمد و هزينه افراد را زير نظر مي گيرد تا تقلبي روي نداده باشد. اين اداره در بهار 2008 متوجه جا به جايي و برداشت هاي متعدد نقدي از حساب اسپيتسر مي شود ـ (درآمريكا پرداختها، حتي اگر خيلي كوچك باشند با چك و يا كرديت كارت انجام مي شود و حمل مبلغ قابل ملاحظه اسكناس به ندرت ديده شده است، و اسكناس معمولا توسط توريست ها كه حساب بانكي در آمريكا ندارند و يا در معاملات غيرقانوني از قبيل خريد و فروش مواد مخدّر بكار مي رود). سازمان ماليات بردرآمد (آي. آر. اس= IRS) سوء ظن خود درباره برداشت هاي نقدي بزرگ از حسابهاي اليوت اسپيتسر را با پليس امنيت داخلي (اف.بي.آي) در ميان مي گذارد و پليس حقيقت را كشف و متوجه مي شود كه فرماندار نيويورك و مبارز شمار يك با فحشاء كه به «آقاي تميز و پاكيزه = Mr. Clean» هم شهرت داشته با داشتن همسر و سه دختر، مشتري يك مركز تامين و معرفي زن براي خوشگذراني بوده و براي اين كار حتي رنج سفر مكرر به شهر واشنگتن را برخود هموار مي کرد. اين مركز در زير نام «كلوب ...» كار «كال ـ گرل» انجام مي داد. اليوت در اين کلوب به «مشتري شماره 9» شهرت داشت و مكالمه تلفني دختري از اعضاي اين مركز به نام «كريستن (اشلي)» دست كم يك بار ضبط شده كه نگران بوده «اليوت» مايل به استفاده از وسيله جلوگيري از انتقال بيماري مقاربتي، هنگام انجام سكس نيست. پليس مربوط جزئيات كار و حتي مبالغ خرج شده را به دست مي آورد و ... كه رقم آن بيش از هشتاد هزار دلار بود! (درآمد اليوت در سال 2006 يك ميليون و نهصد هزار دلار گزارش شده، زيرا كه علاوه بر مواجب دولتي، داراي درآمد مستغلات است).
    
اليوت با زن و سه دخترش


    فشار براي وادار كردن اليوت اسپيتسر به كناره گيري از سمت دولتي هرروز افزایش می یافت، زيرا كه به باور اعضاي مجالس ايالتي نيويورك، با جنجال رسانه ها، دشوار بود كه بتواند به عنوان فرماندار سومين ايالت بزرگ آمريكا به كارعادي خود ادامه دهد. حتي اعضاي جمهوريخواه مجالس مقننه ايالت نيويورك مستقر در شهر آلباني گفته بودند كه اگر كناره گيري نكند او را به ايمپيچمنت (Impeachment) خواهند كشانيد. اين جمهوريخواهان استدلال كرده بودند كه عياشي هاي اليوت وقتگير بوده و درنتيجه براي ايالت «كمكاري» شده كه قابل تعقيب قضايي است!. سرانجام الیوت ظهر 12 مارس 2008 کناره گيري خود را از سمت فرمانداري ايالت نيويورک اعلام داشت و معاون او «ديويد پاترسون» سیاهپوست دو رگه، دادیار سابق که ديد چشمش کافي نيست (قانونا نابينا است Legally Blind يعني ديد چشم او بيش از ده درصد نيست) برجايش نشست. در فوریه و مارس 2010 رسانه های آمریکا ازجمله نیویورک تایمز درباره پاترسون David A. Paterson دست به افشاءگری زدند از نوع خفیف جنجال سکس، گرفتن بلیت رایگان مسابقه ورزشی برای پسرش و نقض اصول اخلاقیات اداری. این سر و صدا سبب شد که پاترسون (دمکرات) اعلام کند که در انتخابات فرمانداری نیویورک شرکت نخواهدکرد و به این ترتیب فرمانداری او به کمتر از یک دوره کامل محدود شد.
David A. Paterson


     اليوت در سال 2006 با 69 درصد آراء فرماندار اين ايالت مهم آمريكا شده بود. اليوت اسپيتسر در طول فرمانداري خود از خاصه خرجي ها و بذل و بخشش هايي که در بورس سهام نيويورک (وال استريت) صورت مي گيرد انتقاد کرده و تا حدي هم موفق به کاهش آنها شده بود. بنابراين، در آنجا مخالفاني داشت و بايد احتياط مي کرد و خود را به داشتن رابطه با " Call Girl" آلوده نمي کرد.
    اشلي Ashley متولد سپتامبر 1985 ـ دختري که باعث به دام افتادن اليوت شده بود بعدا حاضر به مصاحبه مطبوعاتي شد و گفت نادختري يک پزشک جراح دهان و دندان است و چون اراده کرده بود که به نيويورک برود، زندگاني مستقل داشته باشد و در اينجا رشته هنر و موسيقي تحصيل کند و هزينه زندگي کردن در نيويورک سنگين بود موقتا به کار در کلوب پرداخته بود که گمان مي کرد تنها يک اسکورت سرويس معمولي است. او نمي خواست که تحميل بر ناپدري و نيز پدر اصلي خود که هر دو از طبقه متوسط جامعه هستند بشود و ....
    
Ashley

دوازده دولتمرد و سياستمدار ديگر كه تا مارس 2008 رسانه ها در جنجال سكس از آنان نام برده بودند رفتاري از اين دست داشته و برخي از آنان با دختران و پسران كارآموز اداري (بسيار جوان) ارتباط داشتند. تنها يكي از آنان و آن هم به اين دليل كه من باب رشوه، براي او بساط خوشگذراني مي گستردند زنداني شد. برخي از اين مقامات ـ پس از افشاء ماجرا ـ از سمت خود كناره گيري کردند. شبكه تلويزيوني «اي بي سي» در مارس 2008 عكس آنان را در كنار هم منتشر كرده بود و عكس بيل کلينتون رئيس جمهور پيشين را هم بر فهرست افزوده بود.
     عكس برخي از مقامات آمريكايي كه در جريان «جنجال های سكس» اخیر منتهی به مارس 2008 نام آنان برده شده بود در زير ديده مي شود. اين عكس ها بارها ضمن گزارش هاي مربوط به سكس در رسانه هاي آمريكا انتشار يافته بود. يكي از آنان به نام سناتور كرگ پس از نخستين اعتراف و گرفتن اغماض از قاضي، اتهام را رد كرده كه پرونده به دادگاه استيناف ارجاع شده است:


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
برخي ديگر از رويدادهاي 10 مارس
  • 418:   امپراتوري روم يهوديان را از داشتن مشاغل دولتي محروم كرد.
        
        
  • 1572:   به دستور اليزابت اول در اين روز «توماس هووارد» امير منطقه نورفك انگلستان به جرم خيانت گردن زده شد.
        
        
  • 1624:   انگلستان به امپراتوري اسپانيا اعلان جنگ داد.
        
        
  • 1625:   چارلز اول پادشاه وقت انگلستان به اعضاي پارلمان اين كشور كه حاضر به وضع ماليات تازه نبودند گفت برويد و يازده سال ديگر بياييد؛ تا آن زمان به شما نيازي نیست!.
        
        
  • 1945:   امپراتوري ژاپن كه تمامي شبه جزيره هندوچين را تصرف كرده بود يكي پس از ديگري به كشورهاي پنجگانه اين منطقه كه قبلا مستعمره فرانسه و انگلستان بودند استقلال داد و اين کار را از ويتنام آغاز كرد.
  • 1985:   كنستانتين چرننكو Konstantin U. Chernenko رهبر 73 ساله شوروي پس از 13 ماه حكومت بر اين جماهيريه درگذشت.


  • روزنامک (تاريخ جاري)
    انحطاط بشر: مامور پلیس راه کالیفرنیا شوهرش را در اتومبیل کشت!
    بانو تومیه کیا جانسون Tomiekia Johnsonیکی از ماموران پلیس راه کالیفرنیا (California Highway Patrol) که شوهر 31 ساله اش مارکوس لمونزMarcus Lemons را در اتومبیل و در حال رانندگی کشته بود، نهم مارس 2012 ـ در یک دادگاه این استیت پُر جمعیت مجرم شناخته شد و قاضی گفت که اورا به 50 سال زندان محکوم خواهد کرد. اعضای هیأت منصفه که او را مجرم شناخته بودند خواستار 50 سال زندان تا حبس ابد برای او شده بودند.
         ازدواج بانو جانسون که 32 ساله بود با مارکوس دیری نپاییده بود. مارکوس در کنار زنش، تومیه کیا در اتومبیل نشسته بود، اتومبیل در بزرگراه شماره 91 حرکت می کرد که تومیه کیا با تپانچه خود یک گلوله به مغز او شلیک کرد. از آنجا که تومیه کیا به رغم پلیس بودن و مکلف به راستگویی، حاضر به گفتن جریانی که در اتومبیل میان او و شوهرش گذشت نشده بود، واقعیت امر و انگیزه قتل همچنان در پرده ابهام باقی مانده است. تومیه کیا گفته بود که شوهرش قصد داشت از داخل کیف او تپانچه را بردارد و اورا بکشد که وی پیشدستی و از خود دفاع کرد. ولی کارآگاهان پلیس این ادعا را باور نکرده و به قاضی گفته بودند که قتل در خروجی بزرگراه (رامپ) روی داد و در چنین محلی که نیاز به دقت در رانندگی است اگر کشمکش صورت گرفته بود اتومبیل از مسیر خارج می شد و ...
        هیات منصفه این استدلال کارآگاهان پلیس و گزارش بازپرس را پذیرفت و رای به مجرم بودن تومیه کیا داد.
    بانو جانسون در 3 عکس؛ در لباس نارنجی رنگ زندان، در کنار وکیل مدافعش در دادگاه و در جشن عروسی اش با مارکوس (مقتول)

     نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.



     

    مطالعه اين سايت و نقل مطالب آن با ذكر ماخذ (نشاني کامل سايت و نام مولف آن) آزاد است، مگر براي روزنامه هاي متعلق به دولت و دستگاههاي دولتي؛ زيرا كه مولف اين سايت اكيدا «روزنامه نگاري» را كار دولت نمي داند. روزنامه عمومي به عنوان قوه چهارم دمكراسي بايد كاملا مستقل از دولت و سازمانهاي عمومي باشد تا بتواند رسالت شريف خود را به انجام برساند.


     تماس با مولف:

    editor (a) iranianshistoryonthisday.com
    n.keihanizadeh (a) gmail.com