Iranians History on This Day
روز و ماه خورشيدي و يا ميلادي مورد نظر را انتخاب و كليد مشاهده را فشار دهيد
ميلادي
   خورشيدي

 
17 نوامبر
 
جستجو:

 
 


 هديه مولف

اين سايت مستقل و بدون كوچكترين وابستگي؛ هديه ناچيز مولف كوچك آن به همه ايرانيان، ايراني تبارها و پارسي زبانان است كه ايشان را از جان عزيزتر دارد ؛ و خدمتي است ميهني و آموزشي كه خدمت به ميهن و هموطنان تكليف و فريضه است كه بايد شريف و خلل ناپذير باشد و در راه انجام تكاليف ميهني نياز به حمايت مادي احدي نبايد باشد، و نخواهد بود. انتخاب موارد براي نگارش و عرضه در سايت نظرشخص مولف است.
 

 










   لينک به اين صفحه  

مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 17 نوامبر
ايران
كودتاي سياسي در ايران سالِ 487 ميلادي و ماجرای خزَرها و سوء استفاده روسها از این نام برای بلعیدن مناطق ایران - عزل شاهي كه مسامحه مي كرد
با اينكه ارتش ايران به فرماندهي سپهبد «زَرمِهر» هِپتال ها را در فرارود (آسياي ميانه) شكستي سخت داده بود، بزرگان كشور در يك نشست محرمانه در 17 نوامبر سال 487 ميلادي تصميم گرفتند كه بلاش، شاه ساساني وقت را بركنار و قباد (گواد = گوات) را بر جاي او بنشانند و اين تصميم (كودتا)، بدون خونريزي عملي شد.
     بزرگان ايران از مسامحه بلاش در قبال خزرهاي مهاجر به مناطق شمالي درياي مازندران كه ستيزه جويي مي كردند خسته شده بودند. قباد پسر پيروز (شاه اسبق، شاه پيش از بلاش) پس از انتخاب شدن به شاهي، براي نشان دادن شايستگي خود و اينكه بزرگان كشور در انتخاب او اشتباه نكرده بودند شخصا با سپاهي گران به جنگ خزرها رفت و اين قوم را شكستي سخت داد به گونه اي كه بيشتر آنان آواره اروپا شدند و سران ایشان به دين يهود گرويدند. «خزر» در لغت به معنای «آواره» است. اینان که اینک عمدتا در بلغارستان و بالکان زندگی می کنند از اویغورستان به سمت غرب به حرکت درآمده و در کنار رود وُلگا (روسیه) سه شهر برای خود ساخته بودند.
     با وجود اخراج خزرها از اطراف درياي مازندران، روس ها از اواخر قرن هجدهم و با هدف بلعیدن قفقاز، و دست اندازي به نقاطي در گیلان و مازندران تلاش کردند که این دریا، بحر خزر خوانده شود. حال آنکه جهانیان آن را «كَسپيان سی Caspian Sea» مي گويند، همان نامي كه مورخان يونانِ باستان به دليل سكونت قوم ايراني كَسپين = Caspi (گيلاني ـ قزويني، ساکنان جنوب غربی این دریا) بر آن نهاده بودند: دریایِ Kaspioi. در قرون وسطی، مورخان ایرانی و عرب آن را «دریای قزوین» می نوشتند. در دوران سلطنت پهلوی ها تاکید شده بود که «دریای مازندران» نوشته شود، حتی دکتر محمدحسن گنجی استاد درس جغرافیا و بنیادگذار هواشناسی ایران به کارشناسان این سازمان اخطار کرده بود به روزنامه هایی که دریای مازندران را دریای خزر بنویسند، اخبار هواشناسی را ندهند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
سالگشت وفات «جامي» ـ نگاهي کوتاه به کارهاي او و اشاره به چند اندرز وي
تصوير جامي
مؤلفان تاريخ فلسفه، پس از تطبيق تقويم ميلادي با تقويم هجري قمري، 16 نوامبر را سالگشت فوت نورالدين عبدالرحمن جامي شاعر و فيلسوف ايراني ذكر كرده اند كه در سال1492 (13 محرم 898 هجري قمري) در شهر هرات از اين دنيا رفت. کرونيکلرهاي غرب سالروز درگذشت جامي را 19 نوامبر اين سال نوشته اند. جامي برجسته ترين فارسي سراي قرن پانزدهم ميلادي که 18 آگوست سال 1414 ميلادي (817 هجري قمري) در «جام» واقع در خراسان به دنيا آمده بود، در هرات و سمرقند تحصيل کرد. وي در عين حال از آخرين صوفيان بزرگ بشمار مي آيد. جامی از مريدان خواجه سعدالدين كاشغري رئيس نقشبندي ها (گروهي از درويش ها) بود.
     اين دو اصل مهم از جامي است: فرد صاحب مقامي را بزرگوار مي توان خطاب كرد كه فروتن باشد و با حوصله و شكيبايي تمام به سخن ديگران، از جمله انتقاد و گلايه گوش دهد و نامه ها و مراسله ها را با دقت بخواند و به گوش گيرد و ترتيب اثر دهد. تا شخص خودش را نسازد و اصلاح نكند، جامعه را اصلاح نتواند كرد. اين اندرز نيز از جامي است: تا عاشقِ هدف خود نباشيد، به سوي آن گام برنداريد.
     جامي 44، به قولي 87 و به قولي ديگر 99 كتاب و رساله نوشت. وي از تحسين كنندگان حافظ و سعدي بود و كتاب بهارستان را به سبك سعدي نوشت. مجموعه اشعار او كه بالغ بر 25 هزار بیت است «هفت اورنگ» عنوان دارد. جامي قصه هاي يوسف و زليخا ـ ليلي و مجنون را به شعر در آورد، همچنين خرَدنامه اسكندر را. «ديوان هاي سه گانه» عنوان کتاب ديگر جامي است. وي بيوگرافي صوفيان ارشد را در کتابي تحت عنوان «نفحات» جمع آوري کرد. کتاب لوايح او نيز درباره صوفيسم است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
اعتراض تهران به شوروي در نوامبر 1945 در زمينه اخلال در حاکميّت ايران
17 نوامبر 1945( آبان 1324 ) دولت وقت ايران به دولت شوروي اعتراض كرد كه برخلاف تعهد قبلي، نيروهاي اين دولت در آذربايجان مانع از انجام وظايف ماموران انتظامي ايران در آن استان مي شوند كه عملي مغاير حاكميّت ملّي ايران است.
    در همين روز دكتر صادق رضازاده شفق (نماينده مجلس، استاد دانشگاه، مؤلف و بعدا سناتور و متوفي در 1350) خواست كه نخست وزير بي درنگ به مسكو برود و تا دير نشده مسئله را در آنجا حل كند. با اين که در آن زمان، ماهها از شکست هيتلر و پايان جنگ جهاني دوم گذشته بود، دولت شوروي حاضر نمي شد نيروهاي نظامي خود را که در اواخر آگوست 1941 وارد ايران شده و قسمتي از وطن ما را اشغال کرده بودند خارج سازد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
سالروز درگذشت استاد پورداود ايرانشناس و ايراندوست بنام ـ آرزوی او بازگشت ایرانیان به اخلاقیات و منش باستانی خود بود
استاد ابراهيم پورداود

بیست و ششم آبان 1347 استاد ابراهيم پورداود ايرانشناس و ايراندوست نامدار و مسلط بر پارسی اَوِستایی (پارسی باستان) از اين دنيا رفت. وي که بیستم بهمن ماه 1264 در رشت به دنیا آمده بود همه عُمر خود را در شناساندنِ فرهنگ باشكوه ايران باستان به ايرانيانِ معاصر و جهانيان صَرف كرد و كتاب هاي بسيار نوشت ازجمله خوزستان ما، فرنگ ایران باستان، ایرانشاه (شرح مهاجرت ایرانیان از دست عرب به هندوستان)، گفت و شنود پارسی (راهنمای آموزش پارسی به هندیان)، آناهیتا و ... و مهمترین اثر او؛ تبدیل فصول دهگانه اَوِستا از پارسی باستان به پارسی معاصر است تا ایرانیان معاصر به اخلاقیات ایران باستان بازگردند. وی که عاشق ایران و ایرانی بود مرارت فراوان بُرد تا منش ایرانی معاصر اصلاح شود كه از اين رهگذر برگردن ايرانيان حقي بزرگ دارد.
    تلاش او، يكي اين بود كه تاثير نوشته هاي «سِرجان مَلكُم» فرستاده سياسي انگلستان به ايران، «هنري مارتين Henry Martyn» مروّج مذهب انگليكن در ايران و سیّاحان و دیپلمات های اروپایی درباره منش و روانشناسی ایرانیان را از اذهان جهانيان بزدايد كه مَلکُم و مارتین همزمان (اوايل قرن 19) ايرانيان وقت را مردماني خودخواه، متلوّن و ظاهرنما خوانده بودند.
     هنري مارتين رئيس ميسيون انگليکَن (کلیسای انگليسي ها ـ فرقه ای از مسیحیّت) در ايران در يادداشتهاي روزانه خود در ذيل 15 نوامبر 1804نوشته است که ايرانيان در طول روز از ارتکاب فساد (تقلّب، فتنه گري، دروغگويي، ارتشاء و ...) اباء ندارند، ولي نماز بامدادي آنان و دعايشان و ذکر خدا تَرک نمي شود و ....
    به باور پروفسور بلِیک که دهها سال پیش ابراز شده است، ايرانيان نياز به يک انقلاب اخلاقي - فرهنگي دارند تا از لحاظ پاکي نيّت و رفتار و کردار خوب به پايه مطلوب عهد باستان خود بازگردند.
     دکتر علی اکبر بينا (استاد متوفاي تاريخ دانشگاه تهران، مؤلف و سناتور) تغيير رفتار و روانشناسی ایرانیان، پس از سقوط ساسانيان را نتیجه سلطه دویست و اندی ساله عرب و ظلم و ستم حُکّام این قوم نسبت به ایرانیان و سپس تهاجم اقوام ديگر از شمال شرقي ازجمله مغولان و بی رحمی های آنان دانسته است. امپراتوری ایران پس از شکست از عرب در نبرد قادسیه فروپاشید. نبرد قادسيه ميان عرب مسلمان و ايران 16 نوامبر سال 636 ميلادي آغاز شد و تا نيمروز 19 نوامبر ادامه یافت.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
مسئله تملّک برخی املاک در ایران با اعلام مجهول المالک بودن! و ... ـ نظر حقوقدانان در این زمینه
چند حقوقدان ایرانی و اروپایی که در نوامبر 1998 نظریه آنان همزمان در پاریس، ژنو و بروکسل انتشار یافته بود متفقا گفته بودند که موردی به نام «املاک مجهول المالک»، ذاتا (قانونا و منطقا) نمی تواند وجود داشته باشد و بکار بردن این عنوان یک وسیله برای تصاحب ملک مورد نظر است و اثبات کرده بودند که یک ملک (خانه، زمین و یا موسسه) صاحب مشخّص دارد که نام او در دفاتر ثبت املاک و موسسات مربوط درج است و در صورت ناپدید بودن و فوت، بازهم مجهول المالک نمی شود و ورثه دست اول و دوم و ... زنده و موجود هستند و اثبات ملک بدون وارث یعنی که مطلقا بی وارٍث بودن مالکِ ناپديد و يا فوت شده آن، مستلزم طی کردن مراحل قانونی و تشریفات بسیار طولانی ازجمله دادن اعلان به رسانه ها و کسب استشهاد است و تازه، هرگونه معامله روی آن مشروط خواهد بود زیراکه ممکن است روزی ـ روزگاری مدعی و یا وصیت نامه رسمی (به ثبت رسیده) پیدا شود. «املاک» با «پول نقد و اشیاءِ یافت شده» تفاوت دارند برای اینکه اینها در جایی ثبت نمی شوند. اگر احیانا پارلمان یک کشور ِ غیر کمونیستی به دلایلی و تحت شرایطی قانونی مغایر اصالت و طبیعت مالکیت وضع کند دیوان عالی آن کشور ـ با دریافت دادخواست ـ می تواند آن را کان لم یکن اعلام کند.
     این نظر درپی ادعای تنی چند از ایرانیان برون مرزی ابراز شده بود که گفته بودند املاکِ واقع در ایرانِ والدین و یا پدر بزرگ ـ مادر بزرگ و برادر و یا فرزند ِفوت شده آنان مجهول المالک اعلام شده و بعضا به تصرف «ستاد اجرایی فرمان امام» درآمده و به فروش رفته اند و یا اینکه برخی از راه تقلّب خودرا وارث منحصر به فرد قلمداد کرده و ملک و یا املاک را تصاحب کرده اند. حقوقدانان در مورد اخیر (وُرّاث ادعایی) ابراز نظر کرده بودند که هر دولت حافظ مال و جان اتباع است و به محض اعلام مالک اصلی و یا وارث و وُرّاث او و اثبات مالکیت و وراثت، مال باید پس گرفته و مسترد شود حتی اگر سال ها از زمان تقلّب و غصب گذشته و در ملک تغییرات حاصل شده باشد.
     رویترز در نوامبر 2013 گزارشی بسیار طولانی در سه بخش درباره تملّک برخی املاک و اموال توسط ستاد اجرایی فرمان امام منتشر کرده بود. با مطالعه این گزارش، این تصوّر به ذهن می آید که مدعیان بالقوه اموال مصادره و تصاحب شده در ایران ِ پس از انقلاب و در دو دهه پس از آن، متعدد هستند و تقریبا همه در خارج از ایران زندگی می کنند، و این، یک مسئله خواهد بود مخصوصا که از دیرباز برخی از گروههای سیاسی ِ مخالف، ضرورت تشکیل دادگاههایی ویژه برای رسیدگی به اسناد مالکیت صادر شده پس از انقلاب را اعلام کرده اند.
     پارلمان آلمان سال گذشته با استناد به نظرات حقوقدانان، قانونی تصویب کرد که اموال مصادره شده و یا تملّک شده در دهه 1930 در آن کشور باید [پس از 80 سال] به صاحبان آنها (وارثان طبقه اول و وارثان اینان ـ وارثان دست دوم و سوم) پس داده شود ـ عین ملک و یا بهای آن به ارزش روز.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو دموکراسي
بپاخيزي نوامبر 1973 دانشجويان و كارگران آتن برضد حکومت سرهنگ ها ـ اشاره اي به مسئله جهانيِ خروج دمکراسي از اصول آن
17 نوامبر سال 1973 دانشجويان و كارگران يوناني بر ضد حكومت سرهنگها بپاخاستند و 37 تَن از آنان در اين قيام جان باختند كه انعكاسي بزرگ در سراسر جهان داشت.
    برخي، و عمدتا مشاوران سياسي دولت هاي معيّن از فرصتي كه تاثير اخبار اين بپاخيزي در افكار عمومي ايجاد كرده بود بهره گرفتند و به اين رويداد؛ «سر آغاز موج تازه دمكراتيزاسيون در جهان» عنوان دادند و خواستند كه ادامه يابد كه به تدريج به صورت حربه اي سياسي در دست آن چند دولت براي تهديد دولت هاي معارض قرار گرفت. گرچه دوران كودتا در آمريكاي لاتين و افريقا تا حدّي پايان يافت، ولي تمرين دمكراسي بر پايه فرضيه هاي انديشمندان همه قرون، آن طوز که بايد عملي نشد و به جاي شايستگان؛ آزمندان و «دست پزورده ها» را روي كار آورد و آنان را معتاد به «مقام» كرد.
    انتخابات چند كشورِ اصطلاحا پيشرفته در دهه هاي اخير نشان داد كه در اين كشورها هم اصول دمکراسي با همه تبليغي كه در دو قرن گذشته برايش شده است تحقّق نداشته و با بي اعتنايي راي دهندگان در کشورهاي پُرجمعيت، به تمرين دمکراسي طبق فرضيه هاي آن، نمي توان اميد داشت كه شايستگان يك جامعه كه نيّتي جز خدمت بي دريغ به جامعه خود نداشته باشند براي مديريت يافت شوند و براي انتخاب شدن معرفي و توصيه گردند و راي دهندگان به مسئوليت خود توجه کنند. گسترش وسائل تبليغ و سوء استفاده از اين ابزارها براي قبولاندن افراد مورد نظر اصحاب منافع به تدريج مزيد بر علت شده و همان فرضيه هاي كتابي را هم وارد راهي پُر از دست انداز ساخته است. نتيجه اين شده است كه اعضاي آگاهتر جامعه نسبت به مشاركت در امري كه مي دانند ثمره مطلوب ندارد بي اعتنا شده اند و اين بي اعتنايي به فرضيه هاي دمكراسي و نقض اصول آن، انديشمندان را هم نگران ساخته و به چاره جويي واداشته تا طرحي نو براي تمرين دمكراسي و آموزش آن به راي دهندگان تهيه كنند كه داراي كاربرد باشد. اين انديشمندان مشكلات داخلي جوامع بشري، جز در چند كشور كوچك، و مسائل بين المللي را نتيجه سوء استفاده از دمكراسي مي دانند که در ظاهر واژه اي گيرا، دلچسب و نويدبخش است.
     حكومت سرهنگها در يونان در پي كودتاي 24 اپريل 1967 بر ضد دولت انتخابي كارامانليس روي كار آمده بود و رياست اين دولت با سرهنك «جورج پاپادوپولوس» بود كه با استبداد تمام حكومت مي كرد. چون پادشاه يونان از حكومت سرهنگها حمايت نكرده بود، پس از مدتي، سرهنگها نظام حكومتي يونان را جمهوري اعلام كرده بودند.
     در پي بپاخيزي دانشجويان و برخي كارگران آتن و سركوب خونين آنان، يك دسته نظامي ديگر به رهبري ژنرال «جيزيكيس» با استفاده از نفرت افكار عمومي جهان از حكومت سرهنگهاي يوناني، بر ضد آنان دست به كودتا زد و به آن حكومت پايان داد و پاپادوپولوس را بازداشت كرد.
     اين حكومت هم نتوانست بيش از چند ماه دوام آورد كه 23 جولاي 1974 كارامانليس سياستمدار معروف به يونان بازگشت. بركناري حكومت نظاميان سبب بازگشت سلطنت به يونان نشد و در مورد بازگشت پادشاه قرار شد رفراندم شود كه در اين همه پرسي؛ «سلطنت» راي نياورد و جمهوري ادامه يافت. سلطنت يونان ساخته و پرداختهِ قدرت هاي اروپايي در نشست هاي خود در نيمه اول قرن 19 پس از طرد عثماني ها از يونان بود. يونان در طول تاريخ خود ـ جز در زمان اسکندر مقدوني، پادشاهي نبود و پادشاه نداشت که قدرت هاي اروپايي يک شاهزاده آلماني را پادشاه آن کرده بودند.
     كارامانليس پس از بازگشت به يونان، سرزميني كه انديشه دمكراسي در آن زاده شده است، سرهنگهاي كودتاگر را به دادگاه سپرد كه در جريان محاكمه معلوم شد كه پاپادوپولس 14 سال حقوق بگير سازمان اطلاعات مركزي آمريكا ــ سيا ــ بود و در دوران جنگ جهاني دوم هم به ارتش آلمان كه يونان را اشغال كرده بود خدمت مي كرد!. وي در دادگاه به اعدام محكوم شد كه بعدا به او يك درجه تخفيف داده شد و در سال 1999 در 80 سالگي درگذشت.
تظاهرات و زد و خوردهاي خياباني شهر آتن در نوامبر 1973

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
... و احساس، نگراني و ارادهِ رای دهندگان از عوامل «تغییرِ دمکراتیک» ـ سه نمونه از آن:
17 نوامبر 2003 سه انتخابات در سه نقطه جهان انجام شد كه احساس و نگراني و اراده رای دهندگان را به صورت «عامل تغییر» منعکس ساخت.
     ـ در صربستان براي سومين بار به سبب نرسيدن شمار راي دهندگان به نصاب مقرر، رئيس جمهوري اين كشور تعيين نشد و در آن زمان، صربستان براي مدتي بدون رئيس جمهوري و پارلمان بود. در سومين انتخابات، «تاميسلاو نيكليچ» كه يك ناسيوناليست چپ (مشابه ميلوشويچ) بود بيشترين آراء را به دست آورده بود كه نشان مي داد صرب ها هنوز کاملا از ملي گرايي صدها ساله خود دست برنداشته اند.
    
Bobby Jindal

ـ در لوئيزيانا، استيت جنوبي و محافظه كار آمريكا ـ براي نخستين بار در تاريخ اين منطقه يك زن ميانسال به سمت فرماندار انتخاب شد. راي دهندگان لوئيزيانايي خواسته بودند ثابت کنند که برخلاف تصور ديگران، ميان زن و مرد تبعيض قائل نيستند. دو سال پس از اين انتخاب، وقوع توفان دريايي کاترينا، ويران شدن نسبي بندر نيوارليان و انتقادهايي که به نارسا بودن کمک رساني به آسيب ديدگان توفان صورت گرفت باعث شد که در انتخابات بعدي، اکثريت راي دهندگان لوئيزيانایي يک هندي تبار36 ساله به نام بابی جیندال Bobby Jindal را به سمت فرماندار استیت خود برگزينند. وي از حزب جمهوريخواه بود. پدر او راج جیندال از پنجاب به آمریکا مهاجرت کرده است و بابی که نام اصلی اش پیوش Piyush است دهم جون (ژوئن) 1971 و چند ماه پس از ورود والدین او به آمریکا به دنیا آمده است. جیندال در طول مدیریت بر یک موسسه دولتی در لوئیزیانا ـ دلسوزی، امانت و درستی کامل نشان داده و توجه رای دهندگان این استیت را نسبت به خود جلب کرده بود. وي نخستين هندي بود که رئيس يک استيت فدراسيون آمريکا مي شد و دومين هِندي تبار که در آمريکا، رئيس استیت شد بانو Nikki Haley بود که فرماندار انتخابي کاروليناي جنوبي شد و بعدا نماينده دولت آمريکا در سازمان ملل. اين دو استیت ـ هر دو به محافظه کار بودن معروف بوده اند.
     ـ در همان 17 نوامبر 2003 در انتخابات كاتالونياي اسپانيا كرسي هاي حزب ناسيوناليست چپ كه خواهان استقلال كامل اين ايالت است دو برابر شد و به اين ترتيب دولت محلي، ائتلافي شد. اين منطقه مدیترانه ایِ نزدیک به ایتالیا، همچنان خواهان جدايي از دولت مادريد و استقلال است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
صنايع و فنون
زمانی كه «ماوس» براي كامپيوتر اختراع شد
Douglas Engelbart

هفدهم نوامبر سال 1970 (26 آبان 1349) دكتر داگلاس انگلبارتDouglas Engelbart استاد علوم کامپیوتر اختراع خود ـ «ماوس» براي كامپيوتر (Computer Mouse) را كه باعث تسهيل كار شده است به ثبت داد. دکتر انگلبارت دو سال پیش از این، «ماوس» را اختراع کرده بود. پیش از او، کمپانی آلمانی تلفونکن وسیله ای به نام «گلوله گردان» شبیه ساچمه نُک خودکار ساخته بود.
     «ماوس» تنها اختراع دكتر انگلبارت نبوده است. تول ها (Tools) و واژه هاي كامپيوتر را هم وي نوشته و تنظيم كرده است.
     دكتر انگلبار كه يك دانشمند الكترونيك نروژي تبار آمريكايي بود و در سال 1925 در ايالت ارگون به دنيا آمده بود از سال 1955 در لابراتوار دانشگاه ستَنفورد به كار پژوهش در زمينه كامپيوتينگ و اينفورميشن سيستم پرداخته و «هايپر تكست لينكينگ»، «تكس اديتينك»، «آن لاين ژورنال»، «ريل تايم اينتراَكشن» و «تله كنفرانس» از جمله دستاوردهاي تيم او هستند كه باعث انقلاب در اِديت كردن مطالب، قراردادن آنها در وبسايت و تكميل كار با شبكهِ شبكه ها (اينترنت) شده اند.
    دكتر انگلبارت كه از دانشگاه كاليفرنيا در شهر «بركلي» دكتراي الكترونيك گرفته بود، در آن زمان كه از كامپيوتينگ و اينفورميشن سيستم خبري نبود، تِز خود را در اين باره نوشت و تا تحقّق آن دست از تلاش نكشيد. وي در سال 2000 عالي ترين نشان علمي آمريكا را از كلينتون رئيس جمهوري وقت دريافت داشت. دکتر انگلبارت دوم جولای 2013 در 88 سالگی درگذشت.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو رسانه‌ها
زادروز «ولترین» مقاله نگار آمريكایی ـ انجمن روزنامه نگاران آن دسته از «مقاله نگاران» را که خبرنگاری نکرده باشند «روزنامه نگار» نمی شناسند
Voltairine de Cleyre

هفدهم نوامبر (26 آبان) زادروز بانو «ولترين كلر Voltairine de Cleyre» مقاله نگار و دگراندیش آمريكايي است كه در سال 1866 در ميشيگان به دنيا آمد. پدر او نام دخترش را از اسم «ولتر» فيلسوف فرانسوي ساخته بود. ولترين 46 سال عمر كرد و در ششم ژوئن 1912 درگذشت. زاپاتيست هاي مكزيك به مناسبت زادروز ولترين بپاخيزي خود را در 17 نوامبر سال 1983 آغاز كردند.
     ولترين که یک فعّال سیاسی بود و ضمن مقاله نويسي در اجتماع برخی گروهها سخنرانی هم می کرد، در دهه پنجم عُمر بی میل نبود که اورا «روزنامه نگار» بخوانند ولی چون سابقه خبرنگاري و دبيري خبر نداشت، انجمن هاي روزنامه نگاران با روزنامه نگار خواندن وی موافقت نکردند کما اینکه هنوز هم مانع از آن مي شوند كه یک مقاله نگار که کار خبر نکرده باشد «روزنامه نگار» خطاب شود. مقاله نگار که کار خبر (خبرنگاری و دبیری میز) نکرده باشد در عرف روزنامه نگاري «نظر ِ خويش نويس» خطاب مي شود. تفسیرنگار می تواند روزنامه نگار نباشد، صاحب نظر باشد.
    مقالات وُلترین پس از مرگش جمع آوري و در چهار كتاب به چاپ رسيده است.
    ولترین عصيان را آخرين وسیله تغيير دولت خوانده است ـ دولتي كه با شنيدن صداي اعتراض و انتقاد مسالمت آميز راه خود را اصلاح نكند، و به اين دليل است كه برخي از مفسّران آمريكايي، او را در ردیف کسانی قرار داده اند که آنارشيسم را ردّ نمی کنند و پاره ای دیگر هم ولترین را یک آنارشیست (آنارکیست) بشمار آورده اند.
     وي از زماني انقلابي تر و راديكال شد كه در ماه می 1886 تنی چند از اعتراضیون ـ اعتصابيون شيكاگو در ميدان فروش علوفه اين شهر (هِي ماركِت) کشته شدند و شماری محکوم به اعدام. بعدا ولترين در مقالاتش عنوان «شهيد» به اين شمار داد که عمدتا كارگر بودند. «روز جهاني كارگر ـ یکم ماه می» به مناسبت همان رویداد است. او
     نوشت که دیده شده است دستگاه قضايي آمریکا تحت تاثير سياست و يا جنجال و تبليغات مطبوعات قرار مي گيرد. ارزش يك انسان از همه ساختمانهاي شهر نيويورك بيشتر است و نبايد در هيچ موردي احساس و شعور انسان را ناديده گرفت.
     «ولترين» در مقالاتش «فقر» را نتيجه آزمندي هاي برخي از افراد جامعه اعلام داشت كه از مقررات بَد و يا نزديك بودن با مقامات دولتي سوء استفاده مي كنند و بر همه چيز دست مي اندازند و چون ثروت در يك جامعه ميزان و سقف معيّن دارد (محدود است)، اگر يك دسته سهم بيشتري از آن را به خود اختصاص دهد بقيه در فقر فرو می روند و یا اینکه فقير باقی مي مانند. وي نوشته است: در هر جامعه كه تبعیض و ضعف مدیریت باشد فقر هم هست و در نتیجه، نارضايتي هم وجود دارد.
    [دربرخی از روزشمارهای آنلاین که افراد هم می توانند از دیدگاه خود مطالب آنها را اِدیت ـ کم و زیاد کنند، چهره دیگری از وُلترین نشان داده شده است.].
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ساير ملل
پادشاه شدن اليزابت یکم و ورود انگلستان به باشگاه قدرت های اروپایی
اليزابت يکم

هفدهم نوامبر سال 1558 اليزابت یکم دختر هنری هشتم از زن دومش که این زن را اعدام کرده بود رسما بر جاي خواهرش (از مادری دیگر) ـ ماري یکم (مری یکم) نشست و پادشاه انگلستان شد. او پروتستان بود و نسبت به سایر فرقه های مسیحیت مسالمت داشت.
    الیزابت یکم که 45 سال سلطنت کرد علاقه مند به گسترش مناسبات با دولت های اروپایی دیگر بود ازجمله با روسیه که روس ها در تلاش برای تآمین وحدت بودند.
    به رغم اینکه الیزابت یکم خواهان جنگ نبود، در سال 1588 ناوگان عظیم اسپانیا ـ قدرت اول اروپای وقت را شکست داد و انگلستان را وارد باشگاه قدرت های اروپایی کرد. اسپانیا به قصد تصرف انگلستان، ناوگان خودرا در جولای 1588 به سوی این کشور به حرکت درآورده بود.
    الیزابت یکم از اقدام پرتغال و اسپانیا به سلطه بر سرزمین های دیگر درس گرفت و در زمان او بود که انگلیسی ها به شرق کانادا و جزیره ای در آبهای آمریکای شمالی ـ به نام رونوک (واقع در حاشیه استیت کارولینای شمالی امروز) رسیدند. کمپانی هند شرقی که مقدمه تصرف هندوستان و نفوذ در مشرق زمین بود در سال های آخر سلطنت الیزابت اول تاسیس شد. او در جریان رقابت با اسپانیا، با دولت مغرب عربی (مراکش) مناسبات برقرار کرد.
    مورّخان که دوران سلطنت الیزابت یکم را دوران قدرت شدن انگلستان نوشته اند، عامل آن را مشاوران الیزابت یکم بدست داده اند که وی به دقت آنان را انتخاب و اندرزهایشان را رعایت می کرد.
    پس از شكست اسپانيا از انگلستان در نبرد دریایی سال 1588، مسابقه استعماري و مهاجرنشین سازی اروپاييان با یکدیگر شدت گرفت و به همين نسبت سيه روزي مردم سرزمين هاي ديگر.
    در دوران سلطنت اليزابت اول ـ معروف به ملكه باكره (ويرجين) هنر و ادبيات نيز در انگلستان پيشرفت كرد و شكسپير متعلق به همين دوره بود. الیزابت یکم به رغم پیشنهادهای متعدد و اصرار، ازدواج نکرد. وی 70 سال عُمر کرد و در مارس 1603 درگذشت.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
انشعاب در حزب سوسيال دمکرات روسيه - انشعابي كه بيشتر تحولاتِ قرن 20 متاثر از آن بود
Lenin
17 نوامبر 1903 حزب سوسيال دمكرات زحمتكشان روسيه Russian Social democratic labor Party دچار انشعاب و به دو جناح بلشويك Bolsheviks (اكثريت) و منشكويك Mensheviks (اقليت) تقسيم شد. اختلاف نظر بر سر «روش ها» در كنگره دوم آن حزب و عمدتا ميان لنين و ژوليوس مارتوف Julius Martov سبب اين انشعاب بود كه در تاريخ عقايد منعكس و فصلي بزرگ از اين تاريخ را كه هنوز بسته نشده است تشكيل مي دهد. ژوليوس مارتوف كه يك يهوديِ متولد استانبول بود از سازش نسبي طبقه زحمتكش با بورژواهاي مترقي و مُنصِف (نه فئودالها، استثمارگران و پولپرستان آزمند) و ملايمت نسبي با ليبرالها (هواداران آزادي هاي فرد) و ادامه فعاليت سرمايه داران خرده پا (صاحبان كارگاهها) به شرط رعايت حقوق كارگران و انصاف و نيز فعاليت اصحاف حرفه ها جانبداري مي كرد و با هرگونه اقدام راديكال در مصادره، بركناري و مجازات ديگران مخالف بود. حال آنكه لنين به چيزي جز ماركسيستي شدن جامعه روسيه موافقت نداشت ولي خود او (نه همه همفكرانش) انتقال تدريجي و مرحله به مرحله را تا رسيدن به مقصد نهايي رد نمي كرد.
    بحث و جدل اصحاب دو روش در دهه بعد كه مِنشِكويك ها دولت موقت كرنسكي را يك راه حل اعلام داشتند شدت گرفت و منشكويك ها «سوسيال دمكرات» و خارج از ماركسيسم (سوسياليسم مارکسيستي) خوانده شدند. با اينكه بسياري از مِنشكويك ها در انقلاب اكتبر 1917 دوش به دوش بُلشِويك ها شركت كرده بودند پس از پيروزي انقلاب برسر اين دوراهي قرارداده شدند: پيوستن به بُلشِويك ها و يا طرد هميشگي كه گروهي از آنان به بلشويك ها پيوستند و جناح منشويك در سال 1921 غيرقانوني اعلام شد. چون لنين شرايط عضويت در حزب كمونيست (جناح بلشويك سابق) را سختتر كرد تا فرصت طلبان رخنه نكنند و دوره آزمايشي بر داوطلبان عضويت آن قرارداد، مارتوف با تني چند از همفكرانش به آلمان رفتند و در سال 1923 در پنجاه سالگي در آنجا درگذشت.
    
Julius Martov

در پي فروپاشي شوروي در آخرين ماه 1991 و پس از تقريبا 74 سال حكومت حزب كمونيست، برخي از مورخان و جامعه شناسان نظر داده اند که اگر انشعاب نوامبر سال 1903 رخ نداده بود و نظام كمونيستي روسيه با روش هاي سوسيال دمکراسي شروع بكار كرده بود؛ در آغاز كار با مخالفت هاي آمريكا، انگلستان، فرانسه و ژاپن و در نتيجه جنگ داخلي رو به رو نمي شد، با از ميان رفتن سرمايه داران خرده پا و اصحاب حرفه و افراد كاردان مجبور نمي شد از صفر شروع كند و باقي مي ماند. به علاوه، دليلي براي مقاومت در برابر سوسيال دمکراسي و حمله نظامي آلمان به شوروي در سال 1941 و جنگ سرد 45 ساله نيمه دوم قرن 20 صورت نمي گرفت و تاريخ جهان در مسيري ديگر قرارداشت با چهره اي متفاوت از شكل امروز.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
گشايش آبراه سوئز دو هزار و 387 سال پس از آبراهی که ایرانیان میان دریای سرخ و رود نیل ساختند تا کشتی ها از خلیج فارس به مدیترانه راه داشته باشند


هفدهم نوامبر سال 1869 آبراه سوئز آغاز بكار كرد. در همين روز در سال 1913 يك كشتي نيز از آبراه پاناما كه هنوز تكميل نشده بود عبور داده شد. کار ساختن آبراهي را که داريوش بزرگ ميان درياي سرخ و رود نيل ساخته بود دهم نوامبر سال 518 پيش از ميلاد به پايان رسيده بود (2 هزار و 387 سال پيش از آغاز بکار آبراه سوئز).
     آبراه سوئز به رغم مخالفت دولت انگلستان كه نمي خواست دسترسي ديگران به هندوستانِ آن آسان شود، به مدیریت «فرديناند دو لِسپِس Ferdinand de Lesseps» دیپلمات فرانسوی و کمک مهندسان این کشور ساخته شد. عمليات مربوط به ساختن اين آبراه كه بعدا انگليسي ها هم در آن شريك شدند ده سال طول كشيد و 400 ميليون فرانك فرانسه هزينه داشت. اين آبراه در مسير خود از چند درياچه مي گذرد و هدف، آن بوده است كه از تعداد لاك هاي آن كاسته شود. هر سال به طور متوسط 18 هزار كشتي از اين آبراه مي گذرد. اين آبراه كمك بزرگي به تسهيل و گسترش تجارت شرق و غرب كرده است. استفاده نظامي از اين آبراه هم ار قرن 20 زياد شده است.
     24 قرن پيش از ايجاد اين آبراه، به ابتكار و تصميم داريوش بزرگ يك آبراه ميان درياي سرخ و رود نيل ساخته شد تا كشتي ها از خليج فارس به مديترانه رفت و آمد كنند. ناپلئون بناپارت پس از تصرف مصر، نخستين رهبري بود كه ضرورت ايجاد چنين آبراهي را احساس و اعلام كرده بود.
     در سال 1956، در پي ملي شدن آبراه سوئز كه در كنترل آنگلستان وفرانسه بود از سوي دولت وقت مصر به رهبري جمال عبدالناصر، دولت هاي انگلستان، فرانسه و اسرائيل بر ضد مصر وارد جنگ شدند كه ترس از مداخله شوروي در اين جنگ به حمايت از مصر و تبديل آن به يك جنگ جهاني سبب شد كه زود پايان يابد.
     فردیناند دولسپوس پس از اتمام كار آبراه سوئز، از سال 1879 دست به ساختن آبراه پاناما (ميان دو اقيانوس اطلس و آرام) زد كه در 18 نوامبر سال 1903 امتياز آن به آمريكا واگذار شد.
     سازنده آبراه پاناما با اين كه هنوز كاملا تكميل نشده بود درسال 1913 در سالروز گشايش آبراه سوئز (17 نوامبر) يك كشتي را از آن آبراه عبور داد. وي در هفتم ژوئن سال بعد كشتي ديگري را كه «لوئيس» نامگذاري شده بود از آبراه پاناما گذرانيد و اين آبراه از دو ماه بعد (15 آگوست 1914) به روي رفت و آمد كشتي ها باز شد. آبراه پاناما 80 كيلومتر طول و 100 تا 300 متر عرض دارد و داراي سه لاك است.
Ferdinand de Lesseps

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
معمّا: سفير آمريكا تصميم ژاپن بر حمله به پِرل هابور را قبلا به واشینگتن گزارش كرده بود، ولي ...
J. Grew
جوزف گرو J. Grew سفير وقت آمريكا در توكيو 17 نوامبر سال 1941 به وزارت امور خارجه آمريكا تلگرامي ارسال داشت تا به اطلاع روزولت رئيس جمهوري وقت اين كشور برسانند كه دولت ژاپن براي يك حمله نظامي غافلگيرانه به «پرل هاربور» در هاوايي آماده مي شود. بعدا معلوم شد كه نسبت به اين هشدار، مطلقا ترتيب اثر داده نشده بود و 20 روز بعد حمله غافلگيرانه انجام شد و ناوگان آمريكا در پرل هاربور چون آمادگي نداشت تقريبا نابود شد و آمريكا گام به جنگ جهاني دوم گذارد.
     برخي از مورخان بعدا نوشته اند كه شايد سياست روزولت چنين بود كه وارد جنگ شود تا آمريكا از ميان خاكستر جنگ به صورت يك ابرقدرت سر برآورد، لذا در جست و جوي بهانه بود. بزعم اين مورخان، بي اعتنايي به گزارش محرمانه و بسيار فوري «جوزف گرو» به همان دليل بود. از وقوع جنگ جهاني دوم، دو سال گذشته بود و با آغاز تعرض نظامي هيتلر به شوروي، در حالي جنگ او با انگلستان و متحدانش ازجمله فرانسه آزاد ادامه داشت، کارشناسان نظامي آمريکا شکست آلمان را پيش بيني کرده و به روزولت گزارش کرده بودند.
     «گرو» كه ده سال در ژاپن ماموريت داشت و از سياست هاي دولت اين كشور و روانشناسي و منش ژاپني ها آگاه بود بعدا معاون وزارت امور خارجه آمريكا و نيز كفيل اين وزارتخانه شد. وي هنگام تنظيم قطعنامه پتسدام تلاش بسيار كرد كه بدون بكار بردن بمب اتمي و همچنين پيش از مداخله شوروي در جنگ خاور دور، راه را براي تسليم شدن ژاپن باز بگذارند. وي به كاخ سفيد واشنگتن تاكيد بسيار بر ابقاء امپراتور ژاپن کرده بود تا دولت اين كشور حاضر به تسليم شود.
     «گرو» كه در سال 1965 درگذشت در سالهاي بين دو جنگ جهاني، سفير آمريكا در تركيه بود و نظر مقامات وقت آمريكا را به حمايت از خواست خودمختاري كُردهاي تركيه جلب كرده بود. وي درباره تجربه خود يك كتاب دو جلدي تحت عنوان «دوران ناآرام» تأليف و منتشر ساخته است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
احضار افسران سابق آلمان نازي براي ايجاد يک ارتش براي آلمان غربي وقت
18 نوامبر سال 1952 بيست و دو هزار تن از افسران و درجه داران ارتش سابق آلمان (آلمان نازي) از جمله شش مارشال و 22 ژنرال سابق براي ايجاد يك ارتش براي آلمان غربي بكار دعوت شدند. سه فاتح غربي آلمان قبلا با اين تصميم موافقت کرده بودند.
    در اجراي تصميم مربوط به ايجاد يک ارتش براي آلمان غربي قرار شد كه اين ارتش هم بر پايه نظام وظيفه عمومي به وجود آيد. به آلمان غربي که در کنترل فاتحان غربي بود تحت نام «آلمان فدرال» استقلال داده شده بود. در آن زمان، شرق آلمان داراي يک نظام سوسياليستي بود و جمهوري دمکراتيک آلمان عنوان داشت که در سوم اکتبر 1990باهم يکي شدند و به صورت فدرال اداره مي شوند. آلمان واحد و در سال 2019 داراي 84 ميليون جمعيت از اعضاي اتحاديه نظامي «ناتو» است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
دو تصميم درباره عراق در دو ماه نوامبر (2003 و 2008): تشکيل دولت موقت ـ معاهده دفاع و امنيت مشترک
برخي از رسانه ها در تفسير تصميم 13 نوامبر سال 2003 دولت آمريكا كه هرچه زودتر و پيش از تدوين يك قانون اساسي، امور عراق را به يك دولت موقت عراقي تحويل دهد نوشتند كه آمريكا مي خواهد همان مدل آلمان، ژاپن و كره جنوبي را در عراق و افغانستان پياده کند؛ قرارداد همکاري نظامي، پيمان امنيت و دفاع مشترک و .... آمريکا در مارس 1959 چنين معاهده اي را با ايران امضاء کرده بود که شوراي انقلاب ايران در نوامبر 1979 آن را لغو کرد. دولت آمريکا تا رسيدن به دو معاهده مشابه با عراق و افغانستان و داشتن کنترل بر منطقه، نزديک به يک تريليون دلار پول و بيش از شش هزار نظامي از دست داده بود.
    طبق تصميم نوامبر 2003 دولت آمريکا، بايد امور عراق تا ژوئن 2004 به عراقي ها سپرده مي شد و در ژانويه 2005 در عراق انتخابات عمومي صورت مي گرفت و ....
    در سال 2008 و در 16 نوامبر، کابينه عراق به رياست نوري المالکي که در اجراي تصميمات نوامبر 2003 دولت واشنگتن و پس از انجام انتخابات عمومي تشکيل شده بود پيمان امنيت دو جانبه آمريکا و عراق را که طرح آن مورد انتقاد برخي از گروههاي شيعه عراقي و نيز دولت ايران بوده است تصويب کرد و تعيين سرنوشت نهايي اين پيمان را به پارلمان عراق محول ساخت که بعدا انجام شد.
    در نوامبر 2011 نيز پيشنويس چنين پيماني به لويه جرگه افغانستان جهت بحث و تصويب داده شد که چندي بعد تصويب شد. در اين زمينه ها هميشه راه براي امضاي قراردادهاي تکميلي و تمديد مهلت ها باز بوده است.
اعضاي کابينه عراق برياست المالکي معاهده نظامي آمريکا - عراق را با بلند کردن دست تصويب مي کنند (16 نوامبر 2008)

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تاريخ از نگاهي به تصوير
ادامه فصلي تازه در تاريخ عمومي - انفجار انتحاري!
از دوشنبه تا چهار شنبه - 14 تا 16 نوامبر 2005 (23 تا 25 آبان 1384)، جهانيان در روزنامه ها، هر روز عكس هاي مشابهي را مشاهده كردند كه حكايت از ادامه فصلي تازه در تاريخ عمومي دارد. اين فصل با تحولات «چچن» چهره نشان داد، با رويدادهاي 11 سپتامبر سال 2001 آمريكا انعکاس جهاني يافت، در عراق تقويت شد و سپس به پاكستان و افغانستان گسترش يافت و .... عكس هايي كه در زير مي آيد روند روزانه و رو به گسترش اين پديده را نشان مي دهد، همه اين رويداد ها عبارت بوده اند از: انفحار انتحاري، انفجار اتومبيلي و يا انواع ديگر ترور و خرابکاري انتحاري (خودکشي توام با تخريب و جلب توجه افکار عمومي براي تامين هدف سياسي و يا در راه ايدئولوژي).
دوشنبه 14 نوامبر 2005: انفجار كابل كه در كنار قرارگاه ناتو روي داد و يك سرباز آلماني را كشت و عده اي را مجروح ساخت


    
نظاميان آلماني مستقر در كابل روزبعد با اندوه فراوان نسبت به همقطار مقتول خود اداي احترام مي كنند


    
سه شنبه15 نوامبر2005: انفجار در كراچي در كنار يك رستوران آمريكايي كه منجر به قتل 3 نفر و جرح عده اي شد.


    
چهار شنبه 16 نوامبر 2005: انفجار در قندهار كه تلفات سنگين داشت

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
برخي ديگر از رويدادهاي 17 نوامبر
  • 1796:   ناپلئون ارتش اتريش را در يک نبرد سه روزه در ايتاليا شكست داد. اين نبرد در جريان اتحاديه يکم قدرت هاي اروپايي برضد انقلاب فرانسه روي داد و در آن زمان، ناپلئون معروف به ژنرال انقلاب بود و سمت غير نظامي نداشت. نبرد در ناحيه آرکولا Arcola واقع در 25 کيلومتري جنوب ورونا Verona انجام شد و به اين لحاظ در تاريخ معروف به نبرد آرکولا Battle of Arcola شده است. شکست اتريش در اين نبرد روحيه اتريشي ها را تضعيف کرد.
        
        
  • 1800:   قوه مقننه آمریکا مرکب از دو مجلس (مجلس نمایندگان و سنا) در شهر واشنگتن استقرار یافت. سنای آمریکا دارای 100 (هر استیت، صرفنظر از بزرگی و کوچکی دارای دو سناتور) و مجلس نمایندگان دارای 435 عضو است که شمار نمایندگان هر استیت برحسب جمعیت آن استیت است و برخی از استیت های کم جمعیت تنها یک نماینده در آن مجلس دارند. سناتورها برای شش سال و نمایندگان مجلس برای دو سال انتخاب می شوند و انتخاب شدن برای دوره های نمایندگی محدود نیست.
        
        
  • 1831:   ونزوئلا و اکوادور از کلمبیا جدا و تشکیل دو کشور دادند. کلمبیا که نام کریستوفر کلمبوس بر آن گذارده شده است قبلا با ونزوئلا، پاناما، اِکوادور و گوشه شمال غربی برزیل کشور «نیو گرانادا» را تشکیل می دادند که در شمال آمریکای جنوبی قرار گرفته اند و پیش از جدایی، یک کنفدراسیون وابسته به اسپانیا بودند.
        
        
  • 1874:   از چنين روزي شكل فيل رسما علامت مشخصه حزب جمهوريخواه آمريكا شد. قبلا در نشريات، حزب جمهوريخواه را به صورت کاريکاتور فيل نشان مي دادند. تصميم به انتخاب اين شکل، چند روز پيش از اين اتخاذ شده بود که 17 نوامبر رسما بکار برده شد.
        
        
  • 1922:  


    محمد ششم (عکس مقابل) آخرين سلطان عثماني كه یکم نوامبر 1922 از اين مقام خلع شده بود به دولت ايتاليا پناهنده شد و در اين كشور اقامت گزيد و تا پايان عُمر (سال 1926 و 65 سالگی) در ايتاليا بود و در دمشق دفن شد. وی هنگام درگذشت دارای سه زن بود. سلطان محمد ششم که چهار سال سلطنت کرد سی و ششمین و آخرين امپراتور عثمانی بود. وی در جولای 1918 و 4 ماه پیش از پایان جنگ جهانی اول پادشاه عثمانی شده بود. عثمانی در جریان جنگ جهانی اول متحد آلمان و اتریش بود که هر سه شکست خوردند و امپراتوری های عثمانی و اتریش از میان رفتند و آلمان جمهوری شد. امپراتوری عثمانی که در 1453 تأسیس شده بود و پایتخت آن شهر استانبول بود روزگاری بر بالکان، شمال آفریقا، مدیترانه شرقی و جزیرة العرب حکومت می کرد و در تمامی طول بقائ خود با ایران دشمنی داشت و در جنگ بود. در اواخر جنگ اول جهانی شماری از افسران ارتش عثمانی به رهبری مصطفی کمال پاشا که وطن را در آستانه فروپاشی دیدند، ده روز پیش از پایان جنگ به محمد ششم پیشنهاد کناره گیری کردند تا بر باقیمانده امپراتوری (آناتولی تا مرزهای شرقی آن) یک جمهوری بنشیند که پذیرفت و یکم نوامبر با احترام رسمی از کاخ سلطنتی خارج شد و با یک کشتی انگلیسی به جزیره مالت و از آنجا به ایتالیا رفت. پس از رفتن او، ژنرال مصطفی کمال پاشا پس از چند درگیری ازجمله با یونان، جمهوری ترکیه را ایجاد کرد و پایتخت را به انکارا انتقال داد، الفبای نوشتن را لاتین کرد و ... و آتاتورک لقب گرفت.
        
  • 1922:   یکم نوامبر 1922 سلطان محمد ششم آخرین امپراتور عثمانی و معروف به خلیفه پس از پذیرفتن پیشنهاد نظامیان به کنارگیری و خروج از کشور، این چنین با تشریفات رسمی، کاخ سلطنتی را تَرک و از کشور خارج شد و ...:
        


  • 1945:   یونسکو آژانس فرهنگی سازمان ملل 16 نوامبر 1945 تاسیس شد تا میان 193 عضوِ آن سازمان ارتباط فرهنگی، آموزشی و علمی برقرار و به رشد کیفیت و نیز حفظ میراث نیاکانِ هر ملت (آثار تاریخی) در آن زمینه ها کمک کند. دهها سال است که به یونسکو پیشنهاد شده است که با هدف اعتلای آموزش، که اطلاع رسانیِ (دانستنِ) درست و کامل، بخشی از آن است ترتیب ایجاد یک خبرگزاری جهانی با مشارکت همه کشورها را که کار آن بی طرفانه و بر طبق اصول ژورنالیسم باشد بدهد که هنوز چنین نشده است و دستکاری در خبرها بر حسب منافع و یا دستوری، در موارد متعدد درد سرساز شده است و در دو دهه اخیر نیز پیشنهاد ایجاد یک سرچ انجینِ غیر انتفاعیِ جهانی با مشارکت همه کشورها داده شده است تا مطالب منتشره گزینشی و برحسب منافع سرچ انجین ها انتقال نیابند که هنوز به این پیشنهاد نیز ترتیب اثر داده نشده است و از قرن 21 ژورنالیست شدن صدها میلیون شهروند معمولی که سلفون (موبایل) در دست دارند وضعیت دیگری به وجود آورده است و ....
        
  • 1948:   دولت حزب كارگر انگلستان صنايع فولادسازي اين كشور را ملّي (دولتی) كرد.
        
        
        
  • 1962:   جان اف. کندی رئیس جمهوری وقت آمریکا در مراسم آغاز بکار فرودگاه دالس Dulles در حاشیه غربی شهر واشنگتن (در استیت مشترک المنافع ویرجینیا) حضور یافت. این فرودگاه بین المللی به اسم «جان فاستر دالس» وزیر امورخارجه دولت آیزنهاور نامگذاری شده است. آیزنهاور بود که تصمیم به ساخت این فرودگاه گرفت. فرودگاه دالس در سال 1984 به «فرودگاه بین المللی واشینگتن دالس» تغییر نام داده است.
        
        
  • 1963:    (26 آبان 1342) امير اسدالله علم نخست وزير وقت لايحه مصونيت قضايي نظاميان امريكايي در ايران را به سناي ايران داد.
        
        
  • 1965:   دانشمندان شوروی بعد از ظهر 16 نوامبر 1965 سفیه فضایی وِنِرا ـ 3 Venera-3 (ونوس ـ 3) را به فضا فرستادند تا در مدار سیّاره زهره قرار گیرد و یک دستگاه جستجوگر را به سطح این سیاره بفرستد و اطلاعات بدست آمده را به زمین مخابره کند.
        
        
  • 1970:   شوروي يك وسيله نقليه خودكار به نام «لونوخود Lunokhod -1» در كره ماه فرود آوَرد. اين نخستين مَهنورد روباتيک بود كه در کره ماه فرود آورده شده بود و فعاليت پژوهشی انجام داد. حركت اين دستگاه در سطح ماه، از زمين و از سفينه اي که آن را در ماه فرود آورده بود هدايت مي شد و سپس با همين سفينه به زمين بازگردانيده شد.
        
        
  • 1988:  


    در انتخابات 16 نوامبر 1988 پاکستان (سه ماه پس از درگذشت ضیاءالحق رئیس جمهوری پاکستان در سانحه هوایی)، حزب مردم پاکستان به ریاست بانو «بی نظیر بوتو» و این بانو در آن زمان 35 ساله بیش از سایر احزاب، کرسی پارلمانی بدست آورد و با ائتلاف با حزب «جنبش متحده قوامی» که 13 کرسی بدست آورده بود، از دوم دسامبر 1988 نخست وزیر آن کشور شد. پارلمان پاکستان يکم دسامبر سال 1988 (دهم آذرماه 1367) به نخست وزیر شدن او رای داده بود. بانو بی نظیر تا 1990 و از 1993 تا 1996 نخست وزیر پاکستان بود. وی تحصیلکرده دانشگاه آکسفورد انگلیس و هاروارد آمریکا بود. مادر او بانو نصرت اصفهانی در شهر اصفهان بدنیا آمده بود و به دخترش زبان فارسی آموخته بود.
        بانو «بي نظير بوتو» نخستين زني بود که در يک کشور اسلامي چنين مقامي (ریاست دولت) را به دست آورده بود. ذوالفقارعلي بوتو پدر «بي نظير» بنیادگذار حزب مردم پاکستان قبلا همان مقام را داشت که دولت او در يک کودتاي نظامي سرنگون و خودش هم بعدا اعدام شده بود.
         بي نظير پس از دور دوم نخست وزیری از وطن خارج شد و چون در معرض اتهام قرارگرفته بود سالها در خارج از پاکستان بسربُرد. بي نظير در سال 2007 پس از دريافت وعده هايي به پاکستان بازگشت و فعالیت سياسي را از سرگرفت که در جريان يک سخنراني و پس از ايراد نطق ترور شد.
        
  • 1989:  


    ژرژ بسه Besse مدیر 59 ساله کارخانه اتومبیلسازی «رنو Renault» فرانسه بیرون از خانه اش در پاریس ترور شد. وی پس از پیاده شدن از اتومبیل و رفتن به سوی خانه در ساعت 8 و 30 دقیقه شب هدف 6 گلوله قرارگرفت و کشته شد. دختر او از پنجره طبقه دوم خانه شاهد صحنه بود. یک گروه به نام «آکسیون ـ اقدام» متهم به این ترور شد. چندی بعد دو بانو به اتهام قتل ژرژ بسه دستگیر شدند و دو زن دیگر به اتهام ترغیب آنان به قتل و هر چهار زن در دادگاه به حبس ابد محکوم شدند. علت قتل، برنامه های ژرژ بسه برای نجات شرکت رنو از وام هایش بود و با اجرای این برنامه ها که نوعی صرفه جویی بود بسیاری از کارکنان کارخانه بیکار شده بودند و ناراضی و ....
        
        
  • کارنامک نوشيروان (خاطره ای از مولف)
    آمریکای سال 1977 و سال 2013 ـ هجوم هندیان برای مهاجرت به آمریکا ـ تغییرات در تمدن و رفتار ـ شرایط جهانی تازه و ...
    از مارچ 1977 به مدت یک سال خبرنگار روزنامه اطلاعات در دو کشور آمریکای شمالی (کانادا و فدراسیون آمریکا) بودم و به رغم اینکه دفتر ما در سانفرانسیسکو بود، من ساکن شهر بِرکلی شدم و هر روز، مسافر «بارتBay Area Rapid Transit = BART». تنظیم گزارش های دهها رویداد فعالیت آزادیخواهانه، تظاهرات ضد جنگ ویتنام و اجتماعات هواداری از رعایت حقوق بشر در خبرگزاری پارس در دو دهه پیش از آن که از «برکلی» آغاز شده بودند مرا شیفته این شهر کرده بود. رقیب من از روزنامه کیهان، سیاوش آذری بود که در لس آنجلس دفتر داشت.
        از آنجا که به دلیل پیشه روزنامه نگاری، در جستجوی خبر مجبور به مسافرت به شهرهای مختلف آمریکا و کانادا بودم، در گوشه و کنار این دو کشور با رفتار مردم، سطح تمدن و زندگی آنان آشنا شدم. در جریان تظاهرات برضد شاه ـ مقابل کاخ سفید و با حضور جیمی کارتر، در آنجا بودم و به حقایق کار پی بردم.
        در آن زمان و در هر گوشه و کنار فدراسیون آمریکا همه جا با مردمی رو به رو می شدم روراست، مؤدب، متبسّم و یاری دهنده، و به همین جهت بود که فرزندانم را جهت تحصیل به این کشور منتقل و پس از انقلاب و از دست دادن کار در رسانه ها، به آنان پیوستم. ولی آمریکای امروز ـ پس از چهار دهه چهره دیگری دارد و طبق تجربه من، اگر قوانین اقامت و مهاجرت را با وضعیت روز جهان و مقتضیات و شرایط کنونی این فدراسیون تطبیق ندهند احتمال آسیب دیدن دارد. جهان قرن 21 کاملا متفاوت از جهان نیمه دوم قرن 20 است، مخصوصا پس از فروپاشی بلوک شرق و جماهیریه شوروی، کاپیتالیست شدن اقتصاد چین و اتمی شدن هند و ....
        برای مثال؛ در آن سال ها رانندگی در آمریکا ـ در خیابان و شاهراه لذت بخش بود. اتومبیل ها در یک خط حرکت می کردند، حق پیادگان رعایت می شد و ... ولی اینک رانندگی در آمریکا همانند رانندگی در تهران و بغداد شده است و این، به نظر من یک بد آموزی از مهاجران و مسافران است و آمریکاییان قدیمی دارند تدریجا همرنگ جماعت می شوند. درسال 1978 اتومبیل خودرا که تصور می کردم عیب پیدا کرده نزد یک مکانیک آمریکایی بردم، آن را وارسی کرد، یکی ـ دو پیچ ـ مُهره را هم سفت کرد و گفت: به سلامت. گفتم دستمزد؟، گفت که کاری نکرده است که ارزش دریافت مزد داشته باشد. در سال 2013 اتومبیل تازه ام را برای سرویس بردم، مکانیک که پاکستانی بود گفت که انجین (موتور) اتومبیل باید تعمیر شود و ... که باور نکردم و گفتم که پول برای تعمیر آن ندارم. بابت بازدید کوتاه خود که 3 دقیقه هم طول نکشیده بود مطالبه 50 دلار کرد که چانه زدم و به 35 دلار راضی شد. تا آن روز، اتومبیل سه سال و 41 هزار مایل کار کرده بود و انجین آن به تأیید نمایندگی کارخانه سازنده اش سالم بود. چند ماه بعد یک اوکراینی تازه وارد به آمریکا، برای مختصر سیمکشی برق به خانه آمد و پس از مختصر بازدید گفت که باید کُل سیمکشی تعویض شود که گفتم لازم نیست. 50 دلار حق القدم گرفت و رفت و خودم در این سن و سال، سیمکشی را درست کردم.
        در شهر محل سکونت من تا چند سال پیش مغازه کوچک به سبک ایران و هند و پاکستان دیده نمی شد ولی اینک صدها.
        در چند سفر اخیر به ایران، در بازگشت و در نیمه راه ـ چه از اروپا و چه از دوبی و دوحه (قطر) متوجه انبوه مسافر هندی به آمریکا شدم. در بازگشت از طریق دوبی در اپریل 2012، هفتاد درصد مسافران که در فرودگاه شهر دالاس (تکزاس) پیاده شدند هندی بودند و می گفتند که مهاجرت کرده اند و یا دارند از طریق بستگان که قبلا آمده و تبعه شده اند و نیز ویزای کار و تحصیل مهاجرت می کنند. می گفتند که جمعیت هند به بیش از حد رسیده و کار برای همه نیست و نبود کار فساد آفرین است.
         سپتامبر سال بعد (سال 2013 ) در بازگشت از طریق فرودگاه دوحه (قَطَر)، بیش از 90 درصدِ 380 مسافر هواپیما، هندی بودند که در فرودگاه دالس واقع در حومه شهر واشنگتن پیاده شدند. چند نفری از اینان که موفق به گفت و شنود شدیم همان حرف را زدند. سه نفر از آنان می گفتند که تلاش خواهند کرد خودرا به کالیفرنیا برسانند زیراکه در اینجا (کالیفرنیا) می توانند از مِدی کَل (کمک درمانی آن استیت) و انواع کمک های مالی دولت محلی برخوردار شوند و زیرمیزی (درآمد نقدی بدون پرداخت مالیات) کار کنند، ولی غرامت گیری ساختگی [تصادف اتومبیل ترتیب دادن، تخریب خانه و گرفتن غرامت از بیمه، خودرا به بیماری مزمن و ناتوانی جسمی و روانی زدن و گرفتن کمک خرج از دولت و انواع بهانه های دیگر] نخواهند کرد زیراکه مغایر هندوئیسم است.
        اظهارات این شمار، گذشته آمریکا را در ذهن من تداعی کرد. این کشور، 10 ـ 12 دهه پیش ورود زردها (ساکنان آسیای شرقی) را محدود کرده بود.
         در وضعیت جهان قرن 21 و طلوع چند قدرت، واشنگتن نیاز به اصلاح سیاست ها، برنامه ها و ضوابط بویژه قانون مهاجرت دارد، 333 میلیون جمعیت برایش کافی است، سیستم انتخاباتی ـ محلی و فدرال، نیاز به بازنگری و تطبیق داده شدن با شرایط روز و نیز رعایت اصول و فرضیه های آن دارد. بسیاری از سیاست ها و اتحادیه سازی های بعد از جنگ جهانی دوم، دیگر کهنه شده و کارآیی ندارد.
     نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.



     

    مطالعه اين سايت و نقل مطالب آن با ذكر ماخذ (نشاني کامل سايت و نام مولف آن) آزاد است، مگر براي روزنامه هاي متعلق به دولت و دستگاههاي دولتي؛ زيرا كه مولف اين سايت اكيدا «روزنامه نگاري» را كار دولت نمي داند. روزنامه عمومي به عنوان قوه چهارم دمكراسي بايد كاملا مستقل از دولت و سازمانهاي عمومي باشد تا بتواند رسالت شريف خود را به انجام برساند.


     تماس با مولف:

    editor (a) iranianshistoryonthisday.com
    n.keihanizadeh (a) gmail.com