Iranians History on This Day
روز و ماه خورشیدی و یا میلادی مورد نظر را انتخاب و كلید مشاهده را فشار دهید
میلادی
   خورشیدی

 
1 ژوئن
 
جستجوی:

 
  هدیه مولف
این سایت مستقل و بدون كوچكترین وابستگی؛ هدیه ناچیز مولف كوچك آن به همه ایرانیان، ایرانی تبارها و پارسی زبانان است كه ایشان را از جان عزیزتر دارد ؛ و خدمتی است میهنی و آموزشی كه خدمت به میهن و هموطنان تكلیف و فریضه است كه باید شریف و خلل ناپذیر باشد و در راه انجام تكالیف میهنی نیاز به حمایت مادی احدی نباید باشد، و نخواهد بود. انتخاب موارد برای نگارش و عرضه در سایت نظرشخص مولف است.
 











Select your preferred language to translate this page into.

   لینک به این صفحه  

مهمترین رویدادهای ایران و جهان در طول تاریخ در این روز 1 ژوئن
ایران
پیروزی ایران بر روم در یکم ژوئن سال 243 میلادی در منطقه اَنبار، ایالتی در غرب عراق امروز ـ زمانی که انبار «پیروزشاپور» نام گرفته بود
در پی پیروزی بر گوردیان سوم امپراتور روم، شاپور یكم ـ شاه ساسانی ایران یکم ژوئن سال 243 میلادی شهر «اَنبار» واقع در 60 و چند كیلومتری غرب بغداد امروز را به شهر «پیروزشاپور» تغییر نام داد. چندی پس از آن شكست، گوردیان به دست افرادش كشته شده بود و ژنرالهای رومی ِ حاضر در محل، فیلیپ را به امپراتوری موقت روم انتخاب کرده بودند كه با شاپور صلح كرد و امتیازات فراوان به او داد.
     در برخی نوشته ها آمده است كه شاپور یکم «انبار» را پس از عمران و آبادی و انتقال جمعیت بیشتر به آنجا که مركز شهرستان انبار (اینک، ایالت انبار) بود، «پیروزشاپور» نامیده بود. توافق بر سر صلح در همین محل حاصل آمده بود. به درستی دانسته نیست كه از چه زمانی این شهرستان كه امروزه «ایالت الانبار عراق» خوانده می شود به نام قدیمی خود (انبار) بازگشت داده شده است. «انبار» واژه ای فارسی است به معنای محل نگهداری اجناس و در آن زمان غلّات. پس از رو به ویرانی نهادن «پیروزشاپور» شهر فلوجهِ ایالت انبار در نزدیکی آن به وجود آمده است. فلوجه 320 هزار نفری پس از اشغال نظامی عراق و در دهه 2010 صحنه زد و خوردهای متعدد بود. در ماه می 2015 نیروهای داعش بیشتر ایالت سُنّی نشین الانبار ازجمله شهر رَمادی مرکز اداری این ایالت را که در مجاورت سوریه، اردن و کشور سعودی و در غرب عراق قرارگرفته است زیر کنترل خود درآوردند. کربلا و نجف در جنوب رَمادی قرار دارند. رَمادی یک شهر یک میلیون نفری است.
     ایالت انبار در طول 12 قرن، بخشی از قلمرو ایران بود. این ایالت که نام آن از شهر انبار (پیروزشاپور) گرفته شده است 138 هزار کیلومتر مربع وسعت دارد. شهر رَمادی مرکز این ایالت به دست امپراتوری عثمانی ساخته شده است. در دوران اشکانیان و ساسانیان، ایالت انبار در سمت شمال گسترش بیشتری داشت و نام آن ساتراپی آشورستان بود زیراکه شمال آن آشوری نشین بود.
     شاپور یكم كه در سال 242 میلادی شاه ایرانیان شده بود جنگ با رومیان را از پدرش ـ اردشیر، به ارث برده بود. شاپور یكم پس از پیروزی بر گوردیان سوم و امضای قرارداد صلح با فیلیپ، عازم شمال خاوری ایران شد و در طول همین سفر بود كه از عقاید «مانی» آگاه گردیده و برای مدتی كوتاه به پشتیبانی از او برخاسته بود.
    
نقشه جغرافیایی ایالت انبار عراق. در نقشه، موقع جغرافیایی کربلا در جنوب شهر رَمادی مشخص شده است

 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
مسئله ماندگار پشتون های پاکستان نتیجه خط مرزی «دورَند» و خطر جنگ افغانستان و پاکستان ـ سیاست تهران در این زمینه در 1961
بهار سال 1340 (1961 میلادی)، مسئلهِ تا آن زمان 66 سالهِ خط مرزی «دورَند»، آسیای جنوبی را در آستانه جنگ قرار داده بود ـ جنگی که پای دو ابرقدرت وقت هم به آن کشانیده می شد و همچنین پای ایران. این وضعیت در سه روز اول خرداد 1340، با بمباران هوایی نقاطی از مرز افغانستان توسط نیروی هوایی پاکستان رو به وخامت گذارده بود. «جان اف. کندی» رئیس جمهوری وقت آمریکا ظاهرا با هدف کاهش بحران و رفع آن از طریق مذاکره و در عین حال گوشزدی به سران پاکستان گفته بود: باید پذیرفت که با خروج سلاح اتمی از انحصار آمریکا، موازنه قدرت، 11 سال است که تغییر یافته و آمریکا ـ نه می خواهد و نه می تواند وارد یک جنگ اتمی جهان برانداز شود. لذا، دوستان آمریکا نباید دست به اقدامی بزنند که واشنگتن و مسکو را مستقیما باهم درگیر کند. افغانستان دوست و متحد مسکو و پاکستان دوست و متحد ماست. پاکستان در شرق مرزهای خود ـ هندِ غیر دوست را دارد و در غرب این مرزها ایران دوست را ـ ایرانی که با دولت مسکو هزاران کیلومتر مرز آبی ـ خشکی مشترک دارد.
    در تهران، دولت اصلاحات (علی امینی) که دست به پالایش دستگاه اداری زده و چند سرتیپ و سپهبد ازجمله سپهبد علوی مقدم (رئیس سابق پلیس کُلِ کشور) و سپهبد حاجعلی کیا (رئیس اطلاعات ارتش) را بازداشت و چندین مدیر کل و یک وزیر سابق را به دادگستری فرستاده و به انحلال ادارات دولتی و کوچک کردن آنها دست زده بود و داشت به فئودالیسم در ایران پایان می داد، نگران اخبار رسیده از درگیری خونین در خط مرزی «دورَند» میان افغانستان و پاکستان و حملات هوایی پاکستان شده بود.
    
Mortimer F. Durand

نشریات تهران (به اشاره امینی و به رغم سیاست شاه که از دولت لندن هراس داشت) به بازکردن پرونده این خط مرزی و پیشینه Mortimer F. Durand دیپلمات انگلیسی که سال ها هم ماموریت سفارت دولت لندن در تهران را داشت و سه کتاب درباره ایران و نادرشاه نوشته است دست زده بودند. نشریات تهران نوشته بودند که مورتیمر هنری دوراند (دورَند، 14 فوریه 1850 ـ 8 ژوئن 1924) وزیر امورخارجه وقت فرماندار انگلیسی هندوستان بود که مسیر خط 2 هزار و ششصد کیلومتری مرز افغانستان با هندوستانِ انگلستان (پاکستان امروز)را بر پایه سیاست و منافع لندن ترسیم کرد که در تاریخ به نام او معروف شده است ـ Durand Line و در 12 نوامبر1893 آن را به قبول عبدالرحمن خان امیر وقت کابل که بی خبر از واقعیات تاریخ و جغرافیا بود رسانید. قرارداد مربوط به این خط مرزی تعمدا تنها به زبان انگلیسی تنظیم شده بود تا امیر عبدالرحمن که انگلیسی نمی دانست به ماهیّت آن پی نبرد و نداند که این خط طوایف پشتون را میان افغانستان و هندوستان (امروزه؛ پاکستان) تقسیم و ازهم جدا می کند. این مرزبندی استعماری شهرت «خط خونین» یافته است. برای دلخوشی افغانها قرار شد که پشتون های ساکن شرق خط دوراند [اینک بیش از 30 میلیون تَن] که بزرگترین شهرشان پیشاور است در ایالت های وزیرستان و سرحد، نیمه خودمختار باشند. این خط، 7 ـ 8 دهه است که کانون یک بحران جهانی بزرگ شده و جنگ و خونریزی از زمان پیدایش طالبان و القاعده در مناطق سرحد و وزیرستان لحظه ای قطع نمی شود و بقاء پاکستان را تهدید می کند. با نخست وزیر هند شدن نارندرا مودی ِ ناسیونالیست، وضعیت پاکستان حساس تر شده است ـ هند با افغانستان منافع استراتژیک متعدد دارد.
    پشتون ها در پاکستان «پاتان ـ پَختون» نامیده می شوند. افغانستان نامی است که انگلیسی ها در قرن نوزدهم بر ایران خاوری گذاردند و قبلا چنین واژه ای وجود نداشت. در نیمه دوم قرن هجدهم در زمانی که احمدخان درّانی (ابدالی) افسر سابق ارتش ایران در قندهار ادعای استقلال کرد و به هندوستان لشکر کشید واژه ای به نام افغانستان وجود نداشت. احمدخان درپی قتل نادر در کودتای قوچان و در زمانی که کریمخان زند سرگرم سر و سامان دادن به اوضاع بود به قندهار رفته بود.
    انگلیسی ها سال ها پس از ترسیم خط مرزی «دوراند» دست به کشیدن راه اتومبیل رو و راه آهن از پیشاور به تنگه خیبر (تا نزدیکی کُتل) زدند و چند پل ساختند.
    تنگه خیبر» که در پاکستان به درّه خیبر معروف است در برخی نقاط تنها سه متر عرض دارد و این عرض در نقاط دیگر تا 130 متر گسترش می یابد. محمود غزنوی که بر ایران خاوری به پایتختی غزنه (غزنین) حکومت می کرد ده قرن پیش از همین تنگه گذشت و با شعار ترویج اسلام میان هندوان و تخریب معابد آنان، غرب هند (پاکستان امروز) را تصرف کرد. امیرتیمور گورکان (تیمور لنگ) نیز برای تصرف هند شمالی و شهر دهلی نیروهای خودرا از تنگه خیبر عبور داد. عبور ارتش نادر در قرن هجدهم از تنگه خیبر در تعقیب قندهاری های یاغی شهرت بیشتری دارد. وی در این لشکرکشی دهلی را هم تصرف کرد.
    در خرداد 1340، در قبال مسئله پشتون های پاکستان که خواهان تشکیل کشوری به نام پَختونستان بوده اند و دولت کابل از این خواست حمایت کرده است، علی امینی ابتکار عمل را به دست شاه سپرد و اوضاع به رغم تحریکات رادیو مسکو که هدف نهایی دولت ایران، الحاق تاجیک های افغانستان به صورت تشکیل کنفدراسیون به ایران است تا افغانستان تنها مشتمل بر پشتون های دو طرف «خط دورند» باشد و از همسایگی اتحاد جماهیر شوروی به دور افتد به جایی نرسید و با میانجیگری تهران موقتا آرام گرفت. مسکو همچنین نگران بود که ایران با کمک آمریکا و از طریق تاجیک های افغانستان درصدد برانگیختن احساس ناسیونالیستی تاجیک های فرارود (تاجیکستان، بخارا، سمرقند و ...) برآید و نظم جماهیریه شوروی بر هم خورد. همان زمان، مفسرانی بودند که تلاش مسکو برای بر سر کار آوردن حزب کمونیست افغانستان را پیش بینی کرده بودند که در 1978 تحقق یافت ولی به رغم کمک نظامی مسکو و اعزام نیروی مسلح بیش از 14 سال عمر نکرد.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
پهلوی دوم: ما نباید به امید درآمد نفت باشیم، ما باید که نیاز به واردات از خارج نداشته باشیم، واردات محصولات کشاورزی ضعف یک ملّت است
محمدرضاشاه (پهلوی دوم) که هفتم خرداد 1357 (28 ماه می 1978 و سال انقلاب) به مناسبت روز ولادت حضرت فاطمه (ع) به مشهد رفته بود در نطقی در آرامگاه حضرت رضا (ع) مطالبی بیان کرده بود که همان روز از رادیوتلویزیون دولتی پخش شد و روز بعد با عکس او در برابر ضریح در صفحات اول روزنامه ها انتشار یافت.
     طبق گزارش رسانه های وقت، وی گفته بود:
    "مشاهده شمار انبوه نوجوانان در مسیر راه ـ در خیابانهای مشهد مرا نگران ساخت. در دهه 1310 جمعیت ایران 9 میلیون بود و اینک 35 میلیون و طبق برآورد، در سال 1377 شصت و پنج میلیون و در 1407 یکصد میلیون خواهد بود و این جمعیت ـ کار، خوراک، پوشاک، خانه و ... می خواهد. ما نباید به امید درآمد نفت باشیم که در آن سال و یا چند سال بعد از آن تنها تکافوی مصرف داخلی را خواهد کرد. ما باید صنعتی شویم و کشاورزی خودرا به جایی برسانیم که نیاز به واردات از خارج نداشته باشیم. واردات محصولات کشاورزی ضعف یک ملت است و چنین ملتی؛ آسیب پذیر.".
     وی همچنین گفته بود که اگر وضعیت کشور متزلزل باشد [ادامه تظاهرات] امکان صدمه رسیدن به دین و تضعیف دینداری زیاد خواهد بود.
     پهلوی دوم افزوده بود: "من ضمن کشورداری، به ترویج شعائر اسلام کمک فراوان کردم، همه اعیاد و مراسم مذهبی برگزار شده و تزیین همین زیارتگاه تا به این حد عالی در زمان من و پدرم صورت گرفت. اعتقاد شخص من به دین مبین اسلام بیش از آن حد است که به زبان آید.".
    .
تيتر ِ بخشي از اظهارات پهلوی دوم درحرم امام هشتم (ع) در صفحه اول شماره 15622 روزنامه اطلاعات مورّخ 8 خرداد 1357 (سال انقلاب)

 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
گزارش های مربوط به خوزستان در خرداد 1358 ـ اظهارات دریادار احمد مدنی استاندار وقت خوزستان در این باره
مشکل خوزستان ـ در پی پیروزی انقلاب و در ماههای اردیبهشت و خرداد 1358 (می و ژوئن 1979) ابعاد تازه به خود گرفته بود. دهم خرداد (31 می 1979) گزارش شده بود که تجزیه طلبان این استان سه کشتی، ساختمان مخابرات، یک انبار کابل، چند جایگاه فروش بنزین، سازمان آب و برق و ... را در خرمشهر به آتش کشیده که 21 کشته و بیش از 70 مجروح داشته، زد و خوردهای آبادان منجر به مرگ 4 تن شده، در اهواز خرابکاری انجام و در طول راه آهن در خورستان چندین قطع ریل صورت گرفته است.
     12 خرداد (دوم ماه می) دریادار احمد مدنی استاندار وقت خوزستان و فرمانده نیروی دریایی اعلام کرد که دست خارجی درکار است؛ رادیو کویت اعلامیه خلق عرب پخش و تجزیه خوزستان را تبلیغ می کند، برادرِ صدام حسین ـ مقام امنیتی عراق سیل اسلحه به خوزستان سرازیر کرده، جورج حَبَش رهبر یک گروه فلسطینی دو بار به شادگان آمده و گویا مربّی چریک با خود آورده، نوه شیخ خزعل پول توزیع کرده و قدرت هایی که انقلاب ایران را در مسیر منافع خود نمی بینند می خواهند که دست ایران را از منابع نفت (خوزستان) و درآمد آن کوتاه کنند و در این میان برخی از خودی ها هم ندانسته آب به آسیاب دشمن می ریزند. اینکه رادیوهای معلوم الحال «عرب ـ عجم» به راه انداخته اند، یک شگرد قدیمی استعمار است.
    دریادار دکتر مدنی گفت: از سه میلیون و 600 ـ 700 هزار جمعیت خوزستان نزدیک به 900 هزار نفرشان مهاجر عرب هستند. اصولا درصدی از مردم ایران ـ بمانند سایر کشورهای اسلامیِ غیر عرب ـ مخلوطی از نژاد عرب هستند، نیاکان خود من 600 سال پیش از مدینه به ایران مهاجرت و ساکن کرمان شدند. همه کشورها دارای مهاجر هستند و این مهاجرت دلیل تجزیه کشور میزبان نیست و .... اینان شنیده اند که ارتش ایران در جریان انقلاب تضعیف روحیه شده و از هم گسیختگی دارد که درست نیست.
    در پی انتشار اظهارات دریادار مدنی، نیروی هوایی عراق به یک منطقه مرزی ایران تعرّض کرد که ضمن آن 6 تن کشته و 5 نفر مجروح شدند. ارتش وارد عمل شد و 19 خرداد (نهم ژوئن) اعلام شد که در خوزستان پان عربیست ها سرکوب، دهها تن از آنان دستگیر و غائله پایان یافته است.
    تیتر صفحه اول روزنامه در شماره پنجشنبه دهم خرداد 1358 در این باره:
    



    
    و تیتر صفحه اول در شماره شنبه دواردهم خرداد 1358:
    
    


 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
حد اقل سن ازدواج به پیش از تیرماه 1346 بازگشت داده شد، برای دختران؛ 13 و برای پسران؛ 15 سال ـ لغو اجبار ثبت ازدواج موقت (مُتعه)
86 روز پس از انقلاب، شورای وزیران دولت موقّت (دولت مهدی بازرگان) در جلسه هفدهم اردیبهشت 1358 خود، حد اقل سن ازدواج را به زمان پیش از اجرای قانون حمایت خانواده (پیش از تیرماه سال 1346) بازگردانید و برای دختران شد 13 سال و برای پسران 15 سال. این مصوّبه برای اجرا به دستگاه قضایی ابلاغ و از هفته بعد روال کار قرار گرفت.
    هنگام اعلام این تصمیم دولت بازرگان، گفته شده بود که قانون حمایت خانواده که از تیرماه 1346 به اجرا درآمد بر اثر فشار زنان درباری و بویژه اشرف پهلوی به تصویب رسیده بود حال آنکه هرگونه قانون مربوط به ازدواج و طلاق و حقوق زن و شوهر باید مطابق احکام اسلامی و نَص صریح قرآن مجید باشد. سوریه نساء و آیات دیگر، موضوع را روشن ساخته و در یک کشور دارای نظام اسلامی نمی توان خلاف آنها عمل کرد.
     طبق ماده 1041 قانون مدنی، در ایران حداقل سن پسر برای ازدواج 18 سال و برای دختر 15 سال در نظر گرفته شده بود ولی اشاره شده بود که اگر مقتضیات ایجاب کند، پسر با حداقل 15 سال و دختر با حداقل 13 سال سن به شرط تأیید صلاحیت جسمانی دختر (از سوی پزشگی قانونی) می توانند ازدواج کنند.
     پس از قرارداده شدن امور ازدواج، طلاق، تعدّد زوجات و حضانت در دست دادگاههای خانواده از تیرماه 1346 (جولای 1967)، با افزودن موارد اجرایی بر ماده 1041، حد اقل سن ازدواج برای دختر را 18 سال و پسر را 20 سال تعیین کرده بودند که تا بهار 1358 که قانون حمایت خانواده مصوب سال 1346 لغو شد اجرا می شد. همچنین الزام ثبت صیغه (مُتعه ـ ازدواج موقت و دارای زمان معیّن) لغو شد و استدلال شد که در شرع، صیغه ازدواج به لفظ و در حضور دو شاهد کافی است. ازدواج بدون ثبت در دفتر، در جهان غرب نیز مرسوم است و به آن «کامان لاو مریِج» می گویند و طبق آمارها، رو به گسترش است زیراکه مشکلات قضایی طلاق را ندارد.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
ماجرای زنجیر عدل خسروانوشیروان از زبان «پیتر بنِنسون» ـ اشاره به نظرات بننسون درباره دادگری و حقوق بشر
Peter Benenson
پیتر بنِنسون Peter Benenson حقوقدان و انساندوست انگلیسی و از موسسان سازمان «جاستیس JUSTICE = دادگری» و «امنستی اینترنشنال Amnesty international» یکم ژوئن 1957 در نطقی در توجیه اجتناب ناپذیر بودن تأمین جهانی پنج اصل دادگری ازجمله قانونمداری، رعایت کامل و بدون چون و چرای حقوق بشر، منظما تجدید نظرکردن در آیین دادرسی کیفری و قوانین مربوط و حذف مجازات اعدام و ... مثالی از «تاریخ» آورده و گفته بود:
    "خسروانوشیروان ساسانی، شاه ایران در سده ششم میلادی برای اجرای اصولی مشابه اینها (اشاره به 5 اصلی که بیان کرده بود) و شنیدن تظلمّات اتباع، در کاخ خود در تیسفون که هنوز باقی است طناب و زنگی تعبیه کرده بود [زنجیر عدل] تا هرکس که شکایت و نظر اصلاحی دارد و بخواهد آن را با او درمیان بگذارد به میدان مجاور کاخ برود و طناب [زنجیر] را بکشد و زنگ را به صدا درآورد تا او برای شنیدن شکایت و یا ترتیب دادن ملاقات حضوری با آن فرد، در بالکن کاخ حضور یابد. خسروانوشیروان یک شاه فیلسوف بود و با تعمیم عدالت در قلمرو خود، تاریخنگاران اورا «دادگر» لقب داده اند". [و شاعران فارسی زبان، کاخ اورا «بارگَهِ داد ـ عَدل].
     بننسون گفته بود: تامین عدالت و حفظ آن نیاز به یک نظارت دائمی بی طرفانه [غیر دولتی] دارد. سیستم تامین عدالت که خسروانوشیروان بنیاد نهاده بود پس از درگذشت او از میان رفت و ظلم جای آن را گرفت و دیدیم که تداوم همین ظلم، به عُمر امپراتوری ایران و سه قرن تنها ابرقدرت جهان ـ پس از 13 قرن پایان داد. چرا؟، زیراکه ایران پس از خسروانوشیروان فاقد یک سازمان نظارتی «جاستیس» بود تا تامین عدالت که او برای ایرانیان برقرارکرده بود ادامه یابد. انسان قرن 20 [سده حیات بننسون] با دریافت اخبار ساعت به ساعت رویدادها و تحولات از رسانه ها و تأمل و تفکّر روی آنها، سریعتر از انسان 14 قرن پیش [سالهای پس از درگذشت خسروانوشیروان] دربرابر بی عدالتی حسّاسیّت و واکنش نشان می دهد که این واکنش ها به سود آرامش جهان و پیشرفت بشر و سعادت او نخواهد بود.".
    این اظهارات بنِنسون عینا در رسانه های وقت انتشار یافته بود.
    سازمان «جاستیس» در سال 1957 و امنستی اینترنشنال در سال 1961 تاسیس شدند. بنِنسون مدتی دبیر امنستی بود و یک بارهم فاش ساخت که سازمان جاسوسی انگلستان [ام. آی. ـ 6] در آن رخنه کرده است. بنِنسون که 84 سال عمر کرد 25 فوریه 2005 درگذشت. مقاله او «زندانیان فراموش شده» معروف است.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
دکتر «صفر عبدالله» مردی منحصر به فرد در این دنیای مادی که به ایران، ایرانی و زبان پارسی عشق می ورزد ـ تعریف او از منش ایرانی



    بهار 1394 (ماه می 2015) مراسم بزرگداشت دکتر صفر عبدالله مؤلف 50 کتاب، نویسنده دهها رساله، استاد زبان و ادبیات فارسی در دانشگاههای مسکو و قزاقستان، رئیس مرکز ایرانشناسی در جمهوری قزاقستان، ناشر «مجله ایران» در آسیای میانه و یک ادیب، نویسنده و ایراندوست با حضور بسیاری از شخصیت های ادبی ـ فرهنگی ایران، افغانستان و تاجیکستان و مناطق پارسی زبان دیگر برگزار شد و این شخصیت ها ازجمله دکتر غلامعلی حدّاد عادل رئیس فرهنگستان ایران و نماینده مجلس برای شرکت در این مراسم به تاجیکستان رفته بودند.
    
Safar Abdullah

سخنرانان این مراسم، دکتر صفر عبدالله را ترویج گر زبان پارسی و منش ایرانی در جهان لقب دادند ـ مردی که از دهها سال پیش بدون هرگونه چشمداشت، پرچم ادبیات فارسی را در آسیای میانه برافراشته است و بدوش می کشد. بسیاری هستند که اورا به لحاظ عشق به زبان فارسی و ایرانیّت، «فردوسی معاصر» می خوانند. پس از فردوسی و چند تَن دیگر، استاد صفر عبدالله فردی است که در این دنیای مادی و وانفسا به ایران و ایرانی و زبان پارسی عشق می ورزد ـ عشق با تمامی وجود و از ته قلب. او در میان استادان ادبیات به سفیر ادبیات فارسی در جمهوری های تازه استقلال یافته شوروی پیشین معروف است. دکتر عبدالله تاکنون سی شماره «مجله ایران» را به تنهایی نوشته و گاهی در 400 صفحه آماده چاپ کرده است. او که در دانشگاه ابوریحان (در قزاقستان = کزاخستان) زبان و ادبیات فارسی تدریس کرده، در زبان بومی این کشور سه هزار و 68 واژه فارسی یافته است ازجمله واژه های داروخانه، آشخانه، کوچه، شهر و .... بخشی از قزاقستان امروز، در قدیم گوشه ای از ایران بود از جمله مناطق طراز و ... و نام هزاران بانوی قزاق، پسوند و یا پیشوند «گُل» دارد ازجمله گُلدانه،گُلنار، گُلناز، گُلبدن و ....
    دکتر عبدالله می گوید که اجبار بُلشویکی در بکار بردن حروف سیریلیک به جای الفبای رایج در ایران و افغانستان و یا لاتین، باعث دگرگونی تلفظ ها شده است مثلا تلفظ واژه «آبادانی» شده است؛ «اودانی». او توصیه کرده است که منطقه فرارود (ماوراء النهر) را «ورارود» بنویسند و بخوانند. تز صفر عبدالله که در سال 1984 از انستیتوی زبان و ادبیات در روسیه، دکترا گرفته است درباره «حماسه های ملّی در شعر فارسی» بود که بعدا به صورت کتاب منتشر شده است.
    دکتر عبدالله که در تاجیکستان به دنیا آمده است 20 سال است که در دانشگاههای قزاقستان و ... فارسی، نگارش فارسی و ادبیات و تاریخ ادبیات فارسی تدریس می کند. او نمی توانست برادرکُشی [جنگ داخلی] پس از اعلام استقلال تاجیکستان را تحمل کند. او زبان فارسی را شاخص تاجیکان (پارسیان) می داند و آن را، به علاوهِ منش ایرانی و نوروز و مهرگان، سده و ... یک عامل مشترک همه ایرانی تبارهای جهان از نیمه غربی هند تا مناطق کُردنشین سوریه بیان می دارد که باید تحکیم شود. او می گوید که تورانی ها که بقایای آنان در جنوب روسیه و اوستیای قفقاز زندگی می کنند ایرانی هستند ـ ایرانیان کوچ گر، نه آلتائیک (تُرک) و حدود هشتاد درصد تُرک زبانان غرب مناطق آلتایی، زبان تُرکی را از زمامداران خود فراگرفته بویژه در جمهوری آذربایجان که استالین با هدف سیاسی و گسترش قلمرو، این نام را بر این ایرانی ترین منطقه گذارده است و بیشتر مردم منطقه هنوز به منش ایرانی وفادار هستند و منش ایرانی که در دنیا شاخص است عبارت است از: آزاده بودن، مستعد فراگیری دانش و پیشرفت، دارای هوش سرشار و توان بیش از حد متعارف در اندیشیدن، سخاوت و دست و دل بازی، شرمگین بودن و نجابت. او می گوید که به رغم لاتین شدن الفبای ترکیه، نزدیک به ربع واژه های زبان این جمهوری ریشه فارسی دارد و تا قرن نوزدهم زبان فارسی در هندوستان و قلمرو عثمانی رایج و رسمی بود و چند امپراتور عثمانی فارسی گو بودند و به فارسی شعر می گفتند.
    دکتر عبدالله می گوید که نمی تواند بلشویک های کم سواد و ناآگاه اولیه را ببخشد که هنگام تقسیم امپراتوری روسیه، مناطق فارسی زبان سمرقند و بخارا و ... را داخل نقشه تاجیکستان قرار ندادند. او مخالف «دَری» خواندن فارسی در افغانستان و «تاجیکی» گفتن آن در تاجیکستان است و می گوید که استعمار انگلیس اصرار بر «دَری» گفتن فارسی در افغانستان کرد حال آنکه مردم همان منطقه ـ در طول سُلطه عرب، زبان فارسی را زنده نگهداشته بودند. قدرت های جهانی ـ پس از یافتن راههای دریایی، و پیدایش، همواره از اتحاد و پیوستگی ایرانی تبارها واهمه داشته اند که قدرت رقیب آنها نشوند.
    او می گوید که تاجیک یعنی ایرانی، چینیان قدیم به ایرانیان ورارود (فرارود)، کاشغر و خُتَن «تاچی و تاچویی» می گفتند که تاجیک شده است و بعدا برای فرق گذاشتن میان تُرک (که به آن منطقه مهاجرت کرده بودند) و پارس، به پارس ها تاجیک می گفتند که باقی مانده است به همانگونه که عرب ها به پارس و هرکس که عربی نمی دانست «عَجَم = گُنگ» می گفتند. کاشغر و خُتَن دو منطقه ایرانی بودند. در اشعار سعدی و ... هم به واژه تاجیک اشاره شده است. ایرانی تبارهای جهان بیش از 200 میلیون نفر اند. وی تمامی مناطق ایرانی تبارنشین را «وطن پارسی» می داند و می گوید از شاخصه های ایرانی تبارها علاقه و کشش آنان به یکدیگر است مخصوصا اگر در غربت باشند و به هم برسند.
    بسیاری از اصحاب اندیشه «دکتر صفر عبدالله» را به دلیل عشق بی انتها به ایران، ایرانی و زبان پارسی یک انسان منحصر به فرد در این جهان مادی می پندارند که ایرانیان باید قدرشناس او باشند به همان گونه که قدرشناس فردوسی توسی هستند.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
تیترها، گویای نظرات

    



    در پی انتشار گزارش های مربوط به مذاکرات هسته ای و اظهار نظرها، در نخستین دهه اردیبهشت 1394 صفحات اول روزنامه های تهران اختصاص به آن یافته بود. قسمت بالای صفحه اول یک شماره روزنامه حکومتی کیهان در اینجا (بالا) کُپی شده است. تیترها، خودشان گویای نظرات هستند.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
تیتر خبرهای روز به انتخاب سردبیر روزنامه سازندگی در شماره 12 خرداد 1399 این روزنامه


 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
ادیان و روحانیون
اعدام یك زن در آمریكا به دلایل مذهبی كه تاریخ شده است
تصویری از Mary Dyer
یكم ژوئن (جون) 1660 به حُكم یك دادگاهِ مهاجرنشین انگلیسی ماساچوست (ماساچوستس) بانو «ماری بارت دایرMary Barrette Dyer» به جرم نقض مكرر قانون ماساچوست (وبعدا یک استیتِ مشترک المنافع از اعضای فدراسیون آمریکا) كه كویكر مذهب ها را از ورود به آنجا منع كرده بود به دار آویخته شد. در آن زمان ضوابط ماساچوست، ورود كویكرها Quaker را به این منطقه ممنوع ساخته بود. با این كه شوهر ماری از دوستان فرماندار وقت آن مهاجرنشین انگلیسی بود، حكم اعدام درباره او اجرا شد. شوهر ماری كویكر مذهب نبود.
    ماری كه هنگام اعدام شدن 49 ساله بود در انگلستان به دنیا آمده و در همانجا به كویكرها پیوسته و بعدا خود مروّج این فكر شده بود.
    كویكرها كه شمار آنان حدود هفتصد هزار است در قرن شانزدهم پا به عرصه گذاشتند زیرا كه مردم از اختلافات و جنگهای مذهبی در اروپا و جدال و خصومت فرقه های مسیحی خسته شده و ساده شدن تشریفات مذهبی را خواهان بودند. كویكرها با توجه به این خواست عمومی تبلیغ می كردند كه كلیسا نباید روحانی مشخص و موظّف (حقوق بگیر) داشته باشد و واسطه میان خدا و پیامبر او و مردم قرار گیرد. موعظهِ آموزش های مسیح باید توسط هر فرد آگاه و علاقه مند و داوطلبانه انجام شود. كویكرها همچنین بر تحكیم دوستی و برادری انسان ها و هماهنگی آنها در اجرای آموزش های مسیح و معاضدت مردم به یكدیگر در طول زندگانی تاكید داشته اند.
    
George Fox

كویكریسم كه در انگلستان به وجود آمد و جورج فاكسGeorge Fox از مُبلّغان معروف آن بود به تدریج در جهان مسیحیت گسترش یافت. در آمریكا پایگاه اصلی كویكرها ایالت پنسیلوانیا و شهر فیلادلفیا Philadelphia است (شهر دوستی برادرانه City of Brotherly Love ـ نامی که کویکرها بر آن نهاده اند). این شهر به عنوان کلنیِ کویکرها در سال 1681 (74 سال پس از استقرار انگلیسی ها در آمریکای شمالی) بنا نهاده شد. اعلامیه استقلال مهاجرنشینان انگلیسی شرق آمریکا در سال 1776 در همین شهر امضاء شد.
    بانو «مری دایر» كه همانند دوست و همفكر خود بانوAnne Hutchinson «آن هاچنسون» معتقد به تماس مستقیم روح بشر با خدا و دریافت الهام بود در آمریكا به صورت واعظ كویكریسم در آمده بود. وی می گفت كه مردم باید به خواست خدا با هم در هماهنگی و برادری دائم باشند. این تبلیغ كویكرها كه خدا با مردم از طریق روح آنان تماس مستقیم و بی واسطه دارد، از سوی برخی، ارتداد تلقی می شد. كویكرهای آمریكا مایل نبوده اند كه وابسته به یكی از فرقه های مسیحیت خطاب شوند.
     منطقه ماساچوستس آمریكا با منع ورود كویكرها به آن منطقه و نیز غیر قانونی كردن تبلیغات آنان خواسته بود كه از برخوردهای احتمالی بركنار بماند.
    بانو ماری به رغم این قانون داخلی ماساچوستس، سه بار وارد این منطقه شده و دست به تبلیغ زده بود كه هر بار دستگیر و به رودآیلند فرستاده شده بود. بار چهارم، دادگاه ماساچوست او را به اعدام محكوم كرد و تلاش برای كاهش مجازات به جایی نرسید و یكم ژوئن 1660 به دار آویخته شد. ماری در جلسه دادگاه حاضر به توبه كردن نشده بود و در برابر پیشنهاد قاضی به توبه کردن و بخشوده شدن گفته بود: به ایمان مردم چكار دارید، داشتن یك عقیده گناه و جرم نیست، تبلیغ یك عقیده و نظریه هم در ردیف بیان، و عملی مسالمت آمیز است، قانونی كه مرا بر پایه آن دستگیر و محاكمه می كنید عادلانه نیست، قانون نباید «حق» را سلب و باطل كند و ....
    اواخر قرن بعد، و در پی پیروزی انقلاب استقلال مهاجرنشین های 13 گانه (شرق آمریکا) و تضمین آزادی مذهب در قانون اساسی این فدراسیون و منع دولت از حمایت كردن از یك مذهب در برابر مذاهب دیگر (اصل جدابودن دین از سیاست)، مجسمه بانو «ماری دایر» ساخته شد و در برابر ساختمان مقرّ دولت ایالتی ماساچوستس نصب شد (عكس زیر). قبلا چنین مجسمه ای در شهر فیلادلفیا نصب شده بود و بعدا در یک کالج در ایالت ایندیانا.


 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
در دنیای اقتصاد
گزارشِ آمارِ گران شدنِ بیش از صد درصدیِ مسکن در روزنامه های تهران ـ شماره های 11 خرداد 1398



    
    نگاهی به آگهی های صفحه نیازمندی های روزنامه اطلاعات (صفحه 6) شماره دهم خرداد 1358 تفاوت قیمت در طول 40 سال را نشان می دهد. کُپی چند آگهی که قیمت ذکر کرده بودند از این صفحه، در زیر درج شده است. مستغلات طبق تعاریف، کالای تجاری نیستند، تورّم پول (حجم زیاد اسکناسِ در جریان) قیمت آنها را بالا می بزَد:
    
    


 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
در قلمرو دموکراسی
راه و روش کلینتون ها برای جمع آوری پول جهت کَمپین انتخاباتی: سخنرانی های 300 هزار دلاری!
بانو هیلری کلینتون از همان روزی که داوطلبی خودرا برای نامزدی در انتخابات نوامبر 2016 ریاست جمهوری آمریکا اعلام کرده بود، با افشاگری های منفی و متعدّد رو به رو شده بود ـ از مخفی کاری در جریان حمله به کنسولگری آمریکا در بِن غازی، تا جمع آوری پول به طرُق تازه از سوی بنیاد کلینتون ها برای تبلیغات انتخاباتی و ....
    تازه ترین این افشاگری ها مربوط به بهار 2015 از این قرار انتشار یافته بود: از آنجا که کمک افراد به تبلیغات انتخاباتی یک نامزد و یا داوطلب نامزدی، طبق قوانین آمریکا محدود است، کمپانی ها و مؤسساتِ حامی و خواستار انتخاب بانو هیلری (با هدف بردن سود از رئیس جمهوری شدنش) راه تازه ای در پیش گرفته اند [گرفته بودند] و آن، دعوت از وی و یا شوهرش (بیل کلینتون رئیس جمهوری پیشین) به حضور در تالار موسسه و یا یک تالار کرایه شده و ایراد نطق پولی ـ پول هنگفت، مَبلغ غیر متعارف صدها هزار دلاری!. با این روش، طبق گزارش نهایی نیویورک تایمز که پاراگرافی از آن در اینجا (در زیر این مطلب) کُپی شده است، این زن و شوهر در طول 16 ماه، بابت یکصد سخنرانی پولی ِ خود! 30 میلیون دلار جمع آوری کرده بودند ـ هر نطق به طور متوسط؛ 300 هزار دلار!.
    در کنار این افشاگری ها همچنین گفته شده بود که شوهر (بیل کلینتون)، به رغم زمانی خیانت به زنش و ارتباط سِکس با زنان دیگر و محاکمه پارلمانی (ایمپیچمنت) شدن به خاطر آن، برای او (هیلری) تبلیغ می کند تا این بار به نام شوهر رئیس جمهوری، به کاخ سفید بازگردد.
    در آمریکا داوطلب نامزدی انتخابات ریاست جمهوری شدن دلیل نامزد بودن نیست. کنوانسیون هر حزب مربوط و در مورد بانو هیلری ـ حزب دمکرات، چند ماه پیش از برگزاری انتخابات، از میان داوطلبان حزب یکی را انتخاب می کند. البته داوطلب و یا داوطلبان مردود می توانند به عنوان نامزد مستقل (غیر حزبی) به فعالیت تا پایان روز اخذ رأی ادامه دهند.
    


 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
در قلمرو دانش
تردید به آزمایش« پی .اس. ا P.S.A »
برخی پزشكان متخصص بیماری سرطان یکم ژوئن 2004 نظر خود را درباره نتیجه یک پژوهش تازه که اواخر ماه مه همین سال انتشار یافته بود كه در آن نسبت به دقت آزمایش «پی. اس . ا .P.S.A» ایجاد تردید شده بود روشن ساخته و گفته بودند كه به اصالت این آزمایش تردید نیست. شك به سطح قابل قبول پی اس ا در خون است. تا كنون تا سطح 4 نانوگرم در یك میلی لیتر خون نشانه مبتلا نبودن فرد به تومر پروستات ( سرطانی و یاغیر سرطانی ـ بزرگ شدن آن ) بود كه اینك معلوم شده است این سطح را باید پایین آورد و به كمتر از 3 رساند. در زمینه تعیین مجدد این سطح (له ول) باید منتظر بررسی آزمایشگاههای مربوط شد.
     این تردید هنگامی به وجود آمد كه معلوم عده ای از سالخوردگان كه سطح P.S.A آنان كمتر از 4 بود سرطان پرستات داشتند. ازمایش پی اس ا كه تا اواخر دهه 1980 برای اطلاع از رجعت سرطان پرستات پس از درمان انجام می شد از دهه 1990 ملاك كشف آن قرار گرفته بود.
    اگر پروستات به هر علت ، سرطانی شدن سلولها و چیز دیگر ، بزرگ شود پروتئینی را كه سلولهای آن آزاد می كنند افزایش می یابد و سطح پی اس ا بالا می رود كه تا سطح 4 را حاكی از عدم بیماری می پنداشتند . این میزان با پژوهش تازه باید پایین آورده شود. تومر پروستات كه یك بیماری صرفا مردانه است عمدتا از میانسالی به بعد روی می دهد و دود سیگار در به وجود آوردن آن سهم بسیار دارد.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
در دنیای تاریخ‌نگاری
«وسعت فکر» نتیجه آگاهی و دانستن است ـ مشاهده و احساس تبعیض، انسان را به خشم می آورد و شورشی می کند
«مانوئل دا اولیورا لیما» تاریخدان برزیلی كه تا یك قرن را آینده نگری كرده بود 31 ماه می 1928 در 60 سالگی فوت شد.
     وی گفته بود كه پیش بینی و پیش گوئی، كار مورّخ نیست، ولی مورّخ می تواند با قواعدی كه از تجربه گذشتگان و تعقیب رویدادها در طول زمان به دست می آورد بگوید كه چنین وضعیتی اگر به چه صورتی در آید منجر به چه نتایج و اوضاع تازه خواهد شد؛ و این كار پیش گویی نیست، همان «چشم انداز» است به زبان و گونه ای علمی تر.
    وی تکامل فکری انسان را عامل اصلی تحولات کشورها و درنتیجه جهان دانسته و گفته است که آگاهی و دانستن باعث تکامل فکری (وسعت اندیشه) می شود و احساس و مشاهدهِ تبعیض در جامعه بیش از هر وضعیت دیگر، انسان را به خشم می آورد که عامل جنبش (انقلاب) و در نتیجه «تغییر» خواهد بود.
    «مانوئل دا اولیورا لیما» گفته است که انقلاب فرانسه را وجود تبعیض در جامعه به وجود آورد ولی چون مقاماتِ پاگرفته از این انقلاب، تبعیض تازه ای را جایگزین تبعیض سابق کردند، انقلاب شکست خورد و اگر ناپلئون وجود نداشت و نظم را حفظ نکرده بود، فرانسه با تخریب و برادرکُشی عجیبی رو به رو و تجزیه می شد. از روند انقلاب فرانسه باید درس گرفت.
    وی همان زمان به روس ها اندرز داده بود که از سرنوشت انقلاب فرانسه درس بگیرند، مقامات دولتی و حزبی را بر پایه آشنایی، دوستی و فامیل بودن به افرادی که شایستگی ندارند ندهند، از آزمندان و چاپلوسان پرهیز کنند و ... تا از شعارهای انقلاب که مردم به خاطر آن از انقلاب و حذف نظام وقت جانبداری کردند دور نشوند. طبق تجربه انقلاب فرانسه، مردم دورشدن از شعارهای انقلاب و اصول ایدئولوژی مطرح در انقلاب را نوعی اشتباه کردن خود و کلاه رفتن سرشان تعبیر خواهند کرد و در مواردی، از کرده خود پشیمان خواهند گشت که برای کشور بی خطر نخواهد بود.
    «مانوئل دا اولیورا لیما» همچنین نبود و یا کمبود تاریخ نگار، نویسنده و ژورنالیستِ وفادار به اصول حرفه خود در یک جامعه را برای تأمین پیشرفت، همبستگی و سعادت آن جامعه خطرناک دانسته زیراکه آنان می توانند به موقع ـ مستقیم و یا غیر مستقیم ـ هشدار دهند و آب رفته را به جوی بازگردانند.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
در قلمرو رسانه‌ها
«فرهت فردنیا» که می کوشد روزنامه های ایران به استاندارد جهانی برسند ـ تفکر و روش کار فردنیا
Journalist; Farhat Fardnia
فرهت فردنیا که مطابق تعاریف روزنامه نگاری، همه خصوصیات یک سردبیر اجرایی خوب در او دیده می شود یازدهم خردادماه 1338 (یکم ژوئن 1959) در تهران چشم به جهان گشوده است.
    فرهت از همان زمان که در دانشگاه علامه طباطبایی در رشته اقتصاد تحصیل می کرد پی بُرد که در جهان معاصر بدون همکاری تنگاتنگ رسانه ها (مس میدیا) نمی شود اقتصاد یک ملت را شکوفا ساخت. رسانه ها و در صدر آنها؛ نشریات که با جامعه در تماسی دائم هستند، مسائل را کشف و منعکس می سازند و کارشناس و مدیر اقتصادی از سرنخی که از مطبوعات به دست می آورد، قضیه را تعقیب و راه خودرا اصلاح می کند. محقق و اقتصاددان نیز از مطالب مطبوعات سوژه به دست می آورد و مآلا به بشر و تمدن کمک موثر می شود.
    با این تفکر، فرهت پس از فراغت از تحصیل در رشته اقتصاد به فراگرفتن اصول و فنون روزنامه نگاری پرداخت که عمدتا تجربی است تا آکادمیک. وی کار روزنامه نگاری را از سال 1361 (1982 میلادی) در روزنامه اطلاعات آغاز کرد و پس از گذرانیدن دوره خبرگیری، سمت خبرنگار پارلمانی به او دادند زیراکه در آن تاریخ میز پوشش اخبار و مطالب اقتصادی آن روزنامه (اصطلاحا؛ بیزینس دِسک) پُر بود و حوزه خالی در آن میز وجود نداشت تا «فرهت» تخصّص و تفکر خودرا بکار اندازد. طولی نکشید که این فرصت به دست آمد و فرهت خبرنگار اقتصادی روزنامه اطلاعات شد.
    فرهت در سال 1371 به دعوت احمد ستّاری نخستین سردبیر روزنامه همشهری به این روزنامه غیر سیاسی تهران رفت و در رشته تخصّص خود بکار خبر پرداخت. غلامحسین کرباسچی موسس همشهری که اورا از لحاظ مدیریت قابل مقایسه با امیر کبیر می دانند برای بکارانداختن «همشهری» از روزنامه نگاران قدیمی و عموما «خانه نشین» و یا ترک وطن کرده دعوت بکار کرده بود و بنابراین، همشهری سازمانی حرفه ای و مطابق نظام ژورنالیسم داشت و در چنین محیطی، خبرنگار نمی تواند پشت میزنشین باشد و به دریافت خبر از خبرگزاری ها و اطلاعیه های دفاتر روابط عمومی و مصاحبه و نطق مقامات اکتفا کند، باید برود و خبر تولید کند ـ مطالبی که مورد نیاز مردم معمولی و مقامات و اصحاب تحقیق است. بنابراین، فرهت «همشهری» را جایی دید که از دیر زمان درانتظار آن بود و در آنجا درخشید. محمد عطریانفر سردبیر کل همشهری که بطور روزانه عملکرد اعضای تحریریه را ارزیابی و حتی نقائص خبرنویسی و جمله بندی، انتخاب واژه ها و ... را زیر نظر داشت و تذکر کتبی و نصب در تابلو می داد خیلی زود متوجه شد که فرهت یک روزنامه نگار به معنای واقعی کلمه است ـ فردی بی طرف و سخت کوش و مدیریت وی نیز حرف ندارد لذا اورا سمت دبیری میز اقتصادی داد. در این سمت، فرهت فردنیا باید در جلسات روزانه شورای سردبیری (سردبیر، معاونان او و دبیران میزها) شرکت می کرد. فرهت در این جلسات، ملاحظات را کنار می گذاشت و به صورتی عریان ضعف های تحریری را بیان می کرد ازجمله از خبرهایی که ارزش انتشار نداشتند، تبلیغی بودند و به چاپ رسیده بودند انتقاد می کرد. او در این جلسات که بعضی اوقات با حضور کرباسچی برگزار می شدند روی این اصل روزنامه نگاری که یک رسانه باید همانند یک سربازخانه اداره شود؛ سردبیر اجرایی ژنرال و فرمانده پادگان، دبیران میزها فرماندهان یگانها و خبرنگاران سربازان پادگان باشند تاکید و از فکر گسترش خرید مطلب از «فری لنس ها» و مقاله نگاران پشتیبانی می کرد زیراکه مطلب آبکی خریده نمی شود و محتوای روزنامه هر روز بهتر و بهتر می شود.
    فردنیا که با این تفکر و رفتار در جامعه مطبوعات وطن شهرت خاص یافت، در سال 1377به معاونت سردبیری همشهری ارتقاء یافت و در این سمت امکان بیشتری به دست آورد تا روش کار و نظرات خودرا به اجرا بگذارد و همشهری به اوج خود رسید و در صدر مطبوعات کشور قرار گرفت. وی معتقد به اداره یک روزنامه به روش غیر دولتی و طبق اصول حرفه روزنامه نگاری بوده است حتی اگر مالکیت دولتی داشته باشد یعنی که مالک روزنامه نباید یک فرد خارج از حرفه روزنامه نگاری و بدون تجربه در این حرفه را با یک حکم اداری به سردبیری روزنامه منصوب کند و لذا، همشهری که از سال 1383 داشت به تدریج به صورت یک سازمان اداری وابسته به شهرداری در می آمد، دیگر جای فردنیا نبود. وی که همزمان با کار روزنامه برای صدا و سیما (رادیو ـ تلویزیون) تفسیر اقتصادی و برای روزنامه «دنیای اقتصاد» مقاله می نوشت مدیر مسئول روزنامه «آفتاب امروز» شد که این روزنامه پس از مدتی توقیف و فردنیا نیز دادگاهی شد. پس از ختم رسیدگی قضایی، فردنیا به روزنامه اعتماد دعوت و معاونت سردبیری این روزنامه را پذیرفت. وی این سمت را که پایین تر از سمت قبلی اش بود از آن جهت پذیرفت که سردبیر اعتماد، دکتر بهروز بهزادی بود که روزنامه نگاری را از دهه 1340 آغاز، در آمریکا تکمیل و مدتی هم مدیر اخبار رادیو بود. فرهت ارشدیت دکتر بهزادی را قبول داشت.
    فردنیا مدتی هم در روزنامه سرمایه بکار قلم پرداخت و اما در نهایت به روزنامه «دنیای اقتصاد» پیوست و تمام وقت در این روزنامه پرتیراژ اقتصادی ایران فعالیت دارد. وی در اینجا می تواند اندیشه، اصول و تجربه خودرا بهتر از روزنامه های دیگر به اجرا درآورد.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
نگاهی به رقابت طولانی دو روزنامه قدیمی تهران، کیهان و اطلاعات، در طول سه دهه ـ وضعیت روزنامه ها در جریان انقلاب
درچارچوب رقابت های وقت دو روزنامه بزرگ عصر ـ اطلاعات و کیهان که باعث رونق کار هردو شده بود، مدیریت روزنامه اطلاعات 11 خرداد 1335 تصمیم به دو برابر کردن تحریریه خود با ایجاد یک دوره آموزش روزنامه نگاری گرفت (که نخستین دوره آموزش روزنامه نگاری در ایران بشمار آورده شده است). وی کار برگزاری مسابقه انتخاب دانشجو برای این دوره آموزشی را به دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران سپرد و آگهی ثبت نام را منتشر ساخت. شرایط داوطلبان باید مطابق استاندارد بین المللی (متین، شکیل،خوش زبان، پیگیر و کاوشگر بودن، برخورداری از سلامت جسم و روان و ...) می بود و بعلاوه، در امتحان هوش، استعداد، معلومات عمومی و ذوق نویسندگی پذیرفته می شدند. امتحان مسابقه بعدا و در همین ماه (خرداد 1335) برگزارشد و از میان صدها داوطلب تنها سیزده نفرشان شایسته ورود به دوره آموزشی تشخیص داده شدند. این ابتکار اطلاعات باعث شد که مدیریت کیهان به اندیشه فرستادن افراد مستعد تحریریه خود به اروپا و آمریکا جهت تحصیل روزنامه نگاری و سپس ایجاد دانشکده روزنامه نگاری افتد.
     رقابت این دو روزنامه در سه دهه 1330 تا 1350 بخشی از تاریخ ژورنالیسم ایران را تشکیل می دهد که از سال 2005 روزنامه های کشورهای صنعتی و بویژه آمریکا برای جلوگیری از ریزش مخاطبان وارد رقابت های مشابهی مخصوصا در کسب اخبار و مطالب اختصاصی شده اند زیرا که اخبار معمولی خبرگزاری ها به محض تکمیل در اینترنت قرار می گیرد.
    کیهان 17 سال پس از انتشار اطلاعات بوجود آمد و برجای نشریه «آینده ایران» نشست که عبدالرحمن فرامرزی و مصطفی مصباح زاده آن را به نیابت از صاحبش منتشر می کردند. کیهان درآغاز کار پیشرفتی نداشت. پیشرفت آن از زمانی آغاز شد که دست به رقابت همه جانبه و گسترده با روزنامه اطلاعات زد.
     در راستای این رقابت؛ در نیمه دهه 1335 (دهه 1950)، کیهان به اقتباس از اطلاعات صفحه نیازمندیها (آگهی های کوتاه کلاسه شده) بازکرد و تا مدتی همان آگهی های صفحه نیازمندی های اطلاعات را پس از تماس تلفنی با صاحبان آگهی به رایگان چاپ می کرد. یک سال بعد و باز به اقتباس از اطلاعات، صفحه حوادث دایرکرد که این صفحه را در روزنامه اطلاعات، احمد سروش (داستان نگار معروف ـ متوفی) تنظیم و دبیری می کرد. دایرکردن صفحه حوادث آسان نبود. روزنامه اطلاعات قبلا مخالفت دولت با چنین صفحه ای را کاهش داده و تعهداتی سپرده بود. دولت وجود صفحه حوادث را نه تنها بدآموزی اجتماعی بلکه برملاکردن ضعفهای کشور ازجمله تمدن و فرهنگ ملی و دادن سر نخ به دست مورخان و نیز معاندان می دانست. کیهان در سال 1337 (1958میلادی) ـ به سبک روزنامه های فرنگ ـ نیم صفحه از روزنامه را به درج نامه های داوطلبان ازدواج (تحت عنوان: ازدواج سهل و آسان) اختصاص داد که انتشار چنین مطالبی قبلا در ایران سابقه نداشت و اطلاعات غافلگیر شد ولی اقتباس نکرد. این تحولات ناشی از رقابت، تیراژ کیهان را به پایه اطلاعات رساند که اطلاعات در سال 1334 (سال 1955 میلادی که تهران شهری 700 هزار نفری بود) اعلام کرده بود هر روز بیش از 60 هزار نسخه می فروشد و عبور از مرز 60 هزار تکفروشی را جشن گرفته بود.
     برای پیروزی در این رقابت، روزنامه اطلاعات از اواخر سال 1337 تصمیم به افزودن اخبار و مطالب اختصاصی هرچه بیشتر گرفت و جهت رسیدن به این هدف، به ابتکار تورج فرازمند سردبیر وقت (متوفی در ژوئن 2006 درآمریکا) روش پرداخت دستمزد به اعضای تحریریه تغییر یافت و پوانی شد؛ به این ترتیب که خبرها و مطالب برپایه جالب و اختصاصی بودن قیمت گذاری و پرداخت در پایان هر دوهفته صورت می گرفت و دستمزد ثابت اختصاص به روزهای تعطیل و ایام مرخصی داشت. (اخبار ارسالی روابط عمومی وزارتخانه ها و خبرگزاری پارس قیمت گذاری نمی شد و تنظیم آنها کار دبیر میز بود، نه خبرنگار). این ابتکار موثر واقع شد و کیهان سریعا به اقتباس این روش پرداخت. تحریم اطلاعات در اجتماع میدان جلالیه (پارک لاله امروز) که به دعوت جبهه ملی برگزار شده بود باعث ریزش شدید تیراژ اطلاعات شد. مدیریت اطلاعات برای جبران این وضعیت، تغییرات وسیعی در تحریریه خود بعمل آورد. از بهار 1340 (1961 و از زمان نخست وزیر شدن علی امینی) که فضای سیاسی کشور تاحدّی بازشده بود و مخاطبان مشتاق مطالب با انشای چپگرایانه شده بودند، دو روزنامه مورد بحث در رقابت با یکدیگر به روزنامه نگاران چپگرا و حتی کمونیست سابق روی آوردند و سیامک جلالی سردبیر اجرایی اطلاعات شد و دبیری میزهای تحریریه را هم به چپگرایان دادند. این وضعیت، تیراژها را تقریبا دو برابر کرد. طولی نکشید (به دلایلی که هنوز دقیقا روشن نشده است و طبق برخی روایات به تحریک دربار وقت) ناشران دو روزنامه اطلاعات و کیهان (یکی سناتور و دیگری نماینده مجلس و هردو نزدیک به دربار) به جان هم افتادند و هر روز در روزنامه خود یکدیگر را افشا می کردند و این افشاگری که درعین حال عملکرد چند کابینه و نیز مداخله سفارت لندن در تهران را زیر سئوال برده بود بازهم بر تیراژها افزود تا اینکه دولت پا به میان گذارد و دو ناشر از کوبیدن یکدیگر دست برداشتند. همین افشاگری نشان داد که در آغاز تاسیس کیهان، مصباح زاده از شاه پول قرض گرفته بود و آن را پس نداده بود.
     در پی افشاگری دو ناشر علیه یکدیگر، روزنامه اطلاعات به نویسندگان ملی گرا و لیبرال روی آورد؛ ر. اعتمادی ستاره تحریریه و دکتر علی اصغر صدر حاج سیدجوادی سردبیر کل شد و صفحه مقالات (به سبک فرنک، مرکب از مقالات نویسندگان و نامه های وارده) موسوم به صفحه «5 ستون از 5 نویسنده» و نیز مصاحبه های خیابانی پیرامون اخبار روز را دایر کرد، ولی کیهان به چپ نویسی ادامه داد.
     برتری نویسندگان ملی گرا در روزنامه اطلاعات در سال 1969 با چاپ مصاحبه دکتر احمد مدنی کرمانی (دریابان) در صفحه 5 این روزنامه که تمامی صفحه به آن اختصاص داده شده بود پایان یافت زیرا که این مصاحبه خشم دولت وقت [گویا شاه] را برانگیخته بود و روزنامه اطلاعات را تا یک قدمی توقیف پیش برده بود. بعدا گفته شد که این مصاحبه به توصیه ر. اعتمادی چاپ شده بود.
    در آستانه انقلاب، باردیگر چپگرایان همانند کیهان در روزنامه اطلاعات و سندیکای روزنامه نگاران هم قدرت گرفتند. وجود همین چپگرایان بود که در سال انقلاب سریعا کنترل رسانه ها از دست دولت خارج شد و رسانه های ایران بعدا به یک اعتصاب 62 روز عمومی دست زدند و از لحظه پیروزی انقلاب تا چند روز کنترل رادیو تلویزیون دولتی به دست چپها افتاده بود و گرداننده آن علی حسینی بود.
     رقابت دو روزنامه قدیمی تهران ـ اطلاعات و کیهان ـ تا مصادره دو روزنامه در امرداد 1358 (آگست 1979) ادامه داشت که پس از این مصادره، اخراج نویسندگان آغاز شد و در فروردین 1359 (1980) به اوج رسید و تقریبا همه روزنامه نگاران قدیمی و با تجربه و عمدتا حرفه ای از کیهان و اطلاعات برکنار شدند و برغم داشتن قرارداد کار، به بسیاری از آنان غرامت اخراج هم داده نشد. دوازده سال بعد غلامحسین کرباسچی با دعوت گروهی از همین اخراجی های خانه نشین «همشهری» را راه اندازی کرد و دو سال بعد از آن دکتر فریدون وردی نژاد گروهی دیگر از آنان را دعوت کرد تا «روزنامه ایران» را راه اندازی کنند.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
شبكه تلویزیونی «سی ان ان» به مناسبت سالروز تاسیس آن
Ted Turner
شبكه تلویزیون خبری كابلی و پولیِ (subscription television) آمریكا ـ اختصارا CNN سی. ان. ان (Cable News Network) از یكم ژوئن سال 1980 كار خود را آغاز كرد كه به نظر می رسد پس از ادغام در كمپانی «تایم وارنر» بیش از گذشته در جهت سیاست های معیّن گام برمی دارد و به گزارش گالوپ احتمالا به همین لحاظ مخاطبان (بینندگان) آن نسبت به گذشته كمتر شده اند. این شبكه خبری كه رقیبی به نام فاكس نیوز (محافظه كار) و ام. اس ـ ان بی سی پیدا كرده است توسط «تد ترنرTed Turner» در شهر اتلانتا تاسیس شده بود كه بعدا به كمپانی تایم وارنر فروخته شد و از سال 2016 بخشی از AT&T,s WarnerMedia.
    خرید سی ان ان توسط کمپانی اِ تی اند تی با ایراد رو به رو شد که در ژوئن 2018 یک دادگاه فدرال آمریکا رای به قانونی بودن معامله داد.
    در طول ریاست جمهوری ترامپ، اخبار این شبکه تلویزیونی بوی همراهی با او را نمی داد، حال آنکه یک رسانه حرفه ای در انتشار و پخش اخبار رویدادها و اظهارات باید بی طرفی را رعایت کند و همه وقایع روز را عینا به اطلاع مخاطبان خود برساند. «خبر» در تعریف متفاوت از «نظر» است.
     ترنر متولد 1938 نظامی پیشین آمریکایی كه پسر صاحب یك آژانس آگهی و تبلیغات «بیل بورد» بود پس از این كه وارث پدرش شد تصمیم به ایجاد یك شبكه تلویزیونی گرفت.
    وی نخست یك شبكه برنامه های سرگرم كننده و ورزشی (تی. بی. اس.) را از صاحب قبلی اش خریداری كرد و پس از پیدایش و عمومی شدن كار انتقال تصویر از طریق كابل و در دسترس قرار گرفتن كانال های متعدد و بسیار و خروج تعداد كانال از محدودیت آنتنی سابق، سی ان ان را به وجود آورد. وی به این جهت تنها به خبر و نظر روی آورد كه تهیه آنها كم هزینه بوده است. با وجود این، آمریكاییان دیدن اخبار شبكه های قدیمی آنتنی را ترجیح می دهند زیرا رایگان هستند و امكانات بیشتری دارند. هزینه اشتراك ماهانه تلویزیونهای كابلی و ماهواره ای در آمریكا نسبتا بالاست.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
روزی که حسن توفیق» کاریکاتوریست، طنزنگار و مدیرمسؤل نشریه «توفیق» فوت شد
«حسن توفیق» کاریکاتوریست، طنزنگار و مدیرمسؤل نشریه «توفیق» یکشنبه ۱۱ خرداد 1399 در تهران و در بیمارستان بر اثر ایست قلبی درگذشت. وی 11 اسفند 1304 به دنیا آمده بود و بیست و نه سال مدیر نشریه «توفیق» بود.
    در اَمُردادماه 1397 مراسم بزرگداشت حسن توفیق و 50 ساله شدن طنز مطبوعاتی او در کتابخانه ملی ایران برگزار شده بود. او دوره سوم نشریه توفیق را که چند بار در دوران نظام سابق توقیف شده بود مدیریت کرده بود.
    سخنگوی وزارت امورخارجه نخستین مقام دولتی بود که درگذشت حسن توفیق کاریکاتوریست و طنزپرداز پیشکسوت و بنام را به جامعه ملی تسلیت گفت و نوشت که حسن توفیق، توفیق بزرگی برای ایران بود. مجله طنز او، از تجربه‌های ماندگار عرصه طنز و کاریکاتور مطبوعاتی است.
    شماری از روزنامه های کشور خبر وفات حسن توفیق را در صفحات اول شماره دوشنبه 12 خرداد 1399 خود قرارداده بودند، سه تیتر از سه روزنامه به عنوان نمونه، از این قرار:
    


 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
سایر ملل
سرانجامِ سلطه گری رومیان؛ غارت و تخریب شهر رُم ـ ... و به این سان امپراتوری روم در غرب پایان یافت
وَندالها (دسته ای از ژرمن ها) كه موفق به تصرف شهر رم شده بودند از یکم ژوئن سال 455 میلادی غارت و تخریب این شهر را كه هشت قرن بر اروپا و شمال افریقا تا شرق مدیترانه آقایی می كرد آغاز كردند كه دو هفته طول كشید. مورخان نوشته اند: این بود سرانجام شهری که از سلطه بر ملل دیگر ساخته و ثروتمند شده بود. وندالها بقدری خرابی در رم ایجاد کردند که نام آنان به صورت واژه تخریب (Vandalism) وارد زبانهای اروپایی از جمله انگلیسی شده و بکار بردن آن، عمل تخریب بصورت از چهره انداختن را می رساند.
     وندالها 31 ماه مه سال 455 میلادی، چهار ماه پس از قتل « والنتینیان سوم » امپراتور روم غربی( اروپا و مدیترانه غربی ) وارد شهر رم شده بودند. «پترونیوس ماكزیموس‍petronius maxisimus » كه تنها 11 هفته امپراتور بود هنگام فرار از شهر رم به دست مردم افتاد و آنان كه انتظار نداشتند، امپراتور رهایشان سازد و برای نجات خود قصد فرار كند او راكشتند و جسدش را از درختی آویزان كردند. وی پس از قتل والنتینیان با كمك گارد امپراتور مقتول و پرداخت رشوه ، امپراتور شده بود و برای مشروعیت دادن به سمت خود، همسر والنتینیان را به اجبار به نکاح خود درآورده بود.
     وندالها كه با والنتینیان قرارداد ترك مخاصمه داشتند به پاپ كه از آنان خواسته بود به قرارداد احترام بگذارند و به شهر حمله نكنند پاسخ داده بودند كه پیمان مورد اشاره، با والنتینیان امضاء شده بود كه او دیگر زنده نیست و امضایش معتبر نخواهد بود.
    وندالها 15 ژوئن پس از تخریب رم، با غنائم بسیار(همه ثروتی را كه رومی ها در طول امپراتوریشان از ملل دیگر با زور گرفته بودند) و به اسارت گرفتن همسر امپراتور و دختران او (همسر ماکزیموس قبلا همسر والنتینیان بود) شهر را ترك گفتند. این دومین غارت شهر رم در طول نیم قرن بود. رم در سال 410 میلادی به دست ویزیگوت ها غارت شده بود.
     قتل« آئتیوس » ژنرال رومی به دست امپراتور والنتینیان یکی از عوامل تضعیف روحیه ارتش بود که چند ماه بعد به سقوط شهر رم به دست وندالها انجامیده بود.
     پس از خروج وندالها از شهر رم، در طول 21 سال روم غربی ده امپراتور به خود دید و چون اسپانیا، فرانسه ، آلمان و حتی ایلیریا ( یوگوسلاوی) راه خود را در پیش گرفته بودند و به دولت روم اعتنا نمی كردند، این امپراتوران ده گانه، تنها اسما حكومت می كردند. بنابراین، می توان گفت كه با تصرف رم به دست وندالها ؛ عمر آقایی روم بر غرب پایان یافت و قسمت شرقی امپراتوری ( قسطنطنیه ) ماهیت جداگانه یافت و تا 1453 باقی ماند.
    وندالهای یكی از شاخه های قبایل هند ـ اروپایی بشمار می آیند كه اواخر هزاره دوم پیش از میلاد از شرق به سوی غرب به حركت درآمده بودند. در مسیر حركت، شاخه ای از آنها راه جنوب در پیش گرفت و به فلات ایران آمد و بر حسب محل اسكان به سه طایفه پارس و ماد و پارت تقسیم شد و شاخه های دیگر به اروپا رفتند. شاخه هایی كه به اروپا رفتند عبارتند از: وندالها كه تا اسپانیای شرقی و كارتاژ پیش رفتند و نام اندلس (وندالوسیا) از اسم آنها گرفته شده است، استروگتها (آستروها كه نام آستریا ـ اتریش از اسم آنها گرفته شده است) ویزیگتها، بورگوندیایی ها و همچنین فرانكها (ساكن در جنوب آلمان و شمال و شمالشرقی فرانسه و همچنین سویس كه نام فرانسه از اسم آنها گرفته شده است).
    «ژوستی نی ان» امپراتور روم شرقی (قسطنطنیه) درصدد تنبیه وندالها و احیاء امپراتوری واحد روم برآمد ولی موفقیت به دست نیاورد زیرا كه او همزمان با امپراتوری ایران (به ریاست خسرو انوشیروان) درگیری داشت و نمی توانست همه نیروی نظامی اش را به غرب بفرستد.
     امپراتوری روم در غرب که با تصرف شهر «رم» به دست وندالها رو به اضمحلال گذاشت از دیر زمان دچار حمله و تعرض طوایف هون ، ویزیگوت و وندال شده بود. این طوایف كه سالها ستمگری رومیان را تحمل كرده بودند پس از این كه احساس كردند كه این دولت به سبب تقسیم به دو منطقه شرقی و غربی و جنگهای بی پایان تضعیف شده، به نوبت بر آن تاخت بردند و نابودش ساختند. چون این طوایف تا حدی رعایت حال پاپ ها را می كردند و به خواست آنان از تعرض به مردم عادی و اموال كلیسا خودداری می كردند، باعث قدرت یافتن پاپ ها و بعدا افتادن حكومت به دست آنان شدند.
    دولت روم غربی پس از شكست سال 455 از وندالها و متعاقب آن حکومت امپراتوران ده گانه، دیگر به صورت امپراتوری سابق احیاء نشد، ولی تا دو ـ سه قرن بعد و تا زمان قدرت قدرت گرفتن پاپها حكومت پادشاهی محدود به ایتالیا را حفظ كرده بود كه سپس تجزیه شد و تا قرن 18 بر هر گوشه اش یك امیر حكومت می كرد و برخی از ایالتهایش هم وابسته به دولتهای خارجی بود و «ونیز» مدتی به صورت جمهوری اداره می شد و ....
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
آفریقای جنوبی در دو «31 ماهِ می»
در پی جنگ «بوئرها = هلندی تبارهای آفریقای جنوبی، کشاورز» با انگلیسی ها، 31 می 1910 اتحادیه آفریقای جنوبی مركب از چهار منطقه خود مختار (كیپ، ناتال، اورنج، و ترانسوال) كه دولت مركزی آن دارای چهار پایتخت بود (یك پایتخت برای قوه اجرایی، دیگری مقننه، سومی قضائیه و چهارمی امور مالی) بود تاسیس شد كه عملا یک دومینیون انگلیسی بود. در همین روز در سال 1961 سفید پوستان هلندی تبار این اتحادیه به برتری دولت لندن پایان دادند و ایالت های چهارگانه را یک جمهوری فدرال کاملا مستقل اعلام کردند و حق رای (انتخاب حاکم) را در دست خود قراردادند که با خشم جهانی و تحریم رو به رو شدند. این سفیدپوستان از دهه گذشته به این تبعیض نژادی پایان دادند و حکومت به دست اکثریت سیاهپوست افتاد ولی کوچکترین انتقامی گرفته نشد و امور، جز تغییر زمامدار به صورت سابق و بر همان روال ادامه یافته است. این جمهوری در عداد کشورهای پیشرفته قراردارد.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
زلزله پُرتلفات کویته (بلوچستان) و نگاهی کوتاه به تاریخچه این شهر
31 می 1935 یک زمین لرزه شدید (7 و 7 دهم ریشتری) بیش از 40 هزار تن را در کویته (اینک در پاکستان و در آن زمان شهری در بلوچستان انگلستان) کشت. چنین زلزله ای در سال 2008 نیز در کویته روی داد. کویته در جنوب «خط دوراند ـ دورَند» واقع شده است که انگلیسی ها با کشیدن آن پشتونهارا دو قسمت کردند و یک قسمت را به هندوستان خود ضمیمه ساختند که اینک پاکستان شده است.
    باوجود مهاجرت های اخیر، اکثریت جمعیت کویته را پشتونها (افغانها) تشکیل می دهند. همایونشاه پادشاه وقت هند که به دربار ایران (قزوین) پناهنده شده بود و از ایران یاری گرفته بود تا تاج و تخت خودرا بازیابد در بازگشت به هند در سال 1543 چند روز در کویته که میان سه کوه واقع شده است اقامت کرد و با همین اقامت کوتاه، بعدا مدعی آن شد که ایران در 1556 به آنجا لشکر کشید و هندیان را بیرون راند.
    درّانی ها و قندهاری ها پس از اعلام استقلال از ایران، کویته را ضمیمه قلمرو خود ساخته بودند که انگلیسی ها پس از تکمیل سلطه خود بر هندوستان، در نیمه دوم قرن 19 آن را متصرف شدند و ....
    در سال 2016 نفوس پشتونهای پاکستان (پاتان ها) به مرکزیت شهر پیشاور به 30 میلیون رسیده بود.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
... و مردم فرانسه «دوگلِ بازنشسته» را به قدرت بازگردانیدند
شارل دوگل
فرانسویان كه از گرانی ها، بیكاری ها، ناامنی ها، خودسری ها و ... به جان آمده بودند سر انجام برای نجات خود، یك بار دیگر دست به سوی شارل دوگل دراز كردند و او را از بازنشستگی خارج و یكم ژوئن 1958 رئیس دولت فرانسه كردند تا به اوضاع سر و سامان دهد. او با این شرط كه قانون اساسی (جمهوری چهارم) را اصلاح كند و شش ماه نیز كشور را به اراده خود و از طریق صدور بخشنامه (به جای مصوبه پارلمان) اداره كند با بازگشت به قدرت موافقت كرده بود.
     در توسل به دوگل، رهبران همه احزاب جز فرانسوا میتران شركت كرده بودند. دوگل از آن روز تا 28 اپریل 1969 بر فرانسه حكومت كرد و در این مدت فرانسه را وارد باشگاه اتمی ها ساخت، مركز ناتو را از فرانسه بیرون انداخت، فرانسه را از فعالیت های نظامی ناتو بیرون كشید، با مسکو و آلمان فدرال دوستی ویژه برقرار كرد، با اصلاح قانون اساسی جمهوری پنجم فرانسه را ساخت، تا زنده بود مانع ورود انگلستان به بازار مشترك اروپا (پدر اتحادیه اروپا) شد، به مستعمرات فرانسه استقلال داد و .... وی یك سال پس از كناره كیری در 81 سالگی و در همان ماهی كه به دنیا آمده بود درگذشت. دوگل مشكلات فرانسه تا ژوئن 1958 را ضعف مدیریت، انتصابات نابجا و بوروکراسی اعلام كرده بود. وی یك مینهدوست تمام عیار بود.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
روزی که آدولف آیشمن اعدام شد ـ چگونگی دستگیری او در یک نگاه
Otto Adolf Eichmann (آدولف آیشمن – آیخمان) سرهنگ اِس اِس آلمان نازی که در یک دادگاه اسرائیل به ارتکاب جرم علیه بشریّت محکوم به اعدام شده بود، یکم ژوئن 1962 به دار آویخته شد.
    آیشمن که 19 مارس 1906 در آلمان به دنیا آمده بود در جوانی به حزب ناسیونال سوسیالیست آلمان (حزب هیتلر) پیوسته بود و پس از افتادن حکومت آلمان به دست این حزب، وارد سازمان امنیت این دولت شده بود که در اینجا کار او عمدتا اخراج یهودیان از آلمان بود. پس از افتادن لهستان، مجارستان و بخش هایی از شوروی ازجمله اوکراین به دست هیتلر، خشونت دولت هیتلر نسبت به یهودیان قلمرو افزایش یافته بود و آیشمن از مجریان این برنامه بود.
    در آخرین روزهای جنگ جهانی دوم در جبهه آلمان، آیشمن به چنگ نظامیان آمریکا افتاد ولی فرار کرد. او که دارای زن و سه فرزند بود، حدود 5 سال درجنوب آلمان پنهان بود و سپس با کمک یک سازمان توانست اوراق هویت جعلی بگیرد و از طریق ایتالیا به آرژانتین که شماری بسیار از آلمانی ها آنجا بودند برود و با همان اوراق هویت ساختگی در مؤسسه مرسدس بنز آرژانتین مشغول کار شود. وی بعدا زن و فرزندان خودرا هم به آرژانتین ـ شهر بوئنوس آیرس منتقل و در حومه شهر یک ویلا خریداری کرد و به زندگی ادامه داد و دارای یک پسر دیگر هم شد که اینک استاد باستانشناسی است.
     ده سال بعد از ورود آیشمن به آرژانتین، سازمان اسرائیلیِ شکار نازی ها او را یافت و پس از اطمینان از هویت او، با ترتیب دادن دوستی یک دختر یهودی با ساکنان خانه، یک روز چند مامور (از افراد موساد) را در سر راه او که با اتوبوس های عمومی رفت و آمد می کرد قرارداد. این افراد آیشمن را دستگیر و به یک خانهِ اصطلاحا اَمن بردند و سپس با تزریق مواد بیهوش کننده به فرودگاه منتقل و با هواپیمای اسرائیلی که یک هیأت رسمی را به بوئنوس آیرس آورده بود به اسرائیل منتقل کردند و موضوع را اعلام داشتند. دولت آرژانتین به این آدمربایی اعتراض کرد ولی کارش به جایی نرسید. آیشمن محاکمه و اعدام شد.
    
آیشمن ـ روزی که سرهنگ اِس اِس بود و زمانی که در زندان اسرائیل

 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
قتل عام خانواده سلطنتی نپال و سرانجام؛ پایان نظام سلطنتی
Birendra
در سال 2001 دیپندرا Dipendra پسر پادشاه نپال كه با مادر خود بر سر انتخاب همسر اختلاف پیدا كرده بود در یك مهمانی كاخ سلطنتی، «بیرندراBirendra» پدر خود و ده تن دیگر از افراد خانواده سلطنتی را به رگبار تفنگ خودكار بست و سپس دست به خودكشی زد.
    در پی وقوع این حادثه، پارلمان نپال تنها برادر پادشاه را كه در سفر خارج بود و در نتیجه زنده مانده بود به سلطنت دعوت كرد كه دیدیم بعدا دست به استبداد زد و در ماههای اپریل و می 2006 مردم نپال برضد او شوریدند و نود درصد اختیاراتش را از او گرفتند. نپالی ها به این هم قانع نشدند و در سال 2008 به نظام سلطنتی پایان دادند و جمهوری فدرال با نظام پارلمانی شدند. نپال 147 هزار کیلومتری 27 میلیونی واقع در منطقه هیمالایا ـ میان چین و هند دارای 7 ایالت دارای استقلال داخلی است. با اینکه بودا از نپال برخاسته، نپالی ها عمدتا پیرو هندوئیسم هستند. پایتخت نپال، شهر کاتماندو و قله اِورست آن کشور را مشهور جهانیان ساخته است و نیز دسته ای از سپاهیان سرسخت آن به نام «گورخا».
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
بازی روزگار با احمد چلبی ـ درباره عدنان پاچه چی
در بازی روزگار، احمد چلبی هم بازنده شد. در پی یک بازرسی تحقیر آمیز دفتر و خانه احمد چلبی؛ 31 ماه می 2004 به او اخطار كردند ساختمانی را که در بغداد، محل دفتر کار خود کرده متعلق به غیر است، تصرف عدوانی كرده و باید فورا تخلیه كند و گرنه به زور آن را تخلیه خواهند كرد.
     چلبی كه تا چند هفته پیش از آن، مرد اول آمریكا در عراق بشمار می رفت، به كاخ سفید رفت و آمد داشت، در جلسه مشترك كنگره امریكا در كنار همسر جورج بوش نشست و نطق رئیس جمهوری آمریكا را شنید؛ علاوه بر تصرف «مال غیر» معرض چند اتهام دیگر قرار گرفته بود که باید پاسخ می گفت. به نوشته تفسیرنگاران، اگر وضع بر همین منوال باشد آینده ای مبهم در انتظار چلبی خواهد بود. این مفسران نوشته بودند: "... و تقریبا همه منتقدان سیاست و روش جورج بوش در قبال عراق دستگاه حكومتی وی را متهم كرده اند كه بدون دلیل، گزارش های ساختگی احمد چلبی را پذیرفته و به استناد آنها به عراق حمله نظامی كرده است و نیویورك تایمز در یك اقدام استثنایی از اینكه ادعای چلبی را بدون بررسی بیشتر (با نظری مثبت) منتشر ساخته بود خود را محكوم كرده است و ....
    در عوض، عدنان پاچه چی كه همانند چلبی پس از تصرف عراق به دست نیروهای نظامی آمریكا به آنجا باز گشته، پس از 32 سال دوری از وطن عضو شورای حاكمیت شده و مورد توجه و عنایت «برمر» فرماندار آمریكایی عراق بود.
    پاچه چی كه 14 می 1923 در بغداد به دنیا آمده و در 81 سالگی به وطن بازگشته بود مورد اعتماد آمریكا و انگلستان قرارداشت. وی که به تابعیت دولت امارات عربی متحده هم در آمده در سال 1944 كار دولتی را از عضویت در وزارت امورخارجه عراق آغاز كرد، از 1959 (زمان حكومت عبدالكریم قاسم) تا 1965 نماینده عراق در سازمان ملل بود. از سال 1965 تا 1968 در دولتهای عبدالسلام عارف و عبدالرحمان عارف وزیر امور خارجه عراق، و در سال 1968 پس از تامین كنترل كامل حزب بعث بر عراق از این كشور خارج و به «دوبی» رفت و سالها مشاور دولت امارات بود و در جلسات كابینه شركت می كرد و .... پاچه چی درعین حال از دانشگاه جورج تاون واقع در شهر واشنگتن در علم حكومت دكترا گرفته است.
    
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
گزارش سال 2004 پنتاگون به کنگره آمریکا درباره وضعیّت نظامی چین ـ تحلیل های مربوط
31 می 2004، اسوشیتدپرس برخی از تحلیل هایی را كه بر گزارش وقت پنتاگون (وزارت دفاع آمریکا) به كنگره این فدراسیون درباره وضعیت نظامی چین نوشته شده بود نقل و مخابره كرده بود.
    به نظر این تحلیلگران؛ چین در انتظار یافتن بهانه برای تقویت بنیه نظامی خود بود که گسترش روابط آمریکا با هند (که در جنگ سال 1962 لاداخ از چین شکست خورد و اراضی از دست داد)، تلاش برای بی نیاز ساختن پاكستان از كمك و حمایت چین، تمركز نیروی زیردریایی در اطراف چین و انتقال بمب افكنهای استراتژیك به جزیره گوام، ادامه فروش اسلحه به دولت تایوان بدون اعتنا به اخطارهای پکن، نشان دادن حمایت از دعاوی فیلیپین، ویتنام و ژاپن نسبت به مرزهای آبی میان این سه کشور و چین، استقرار در افغانستان ـ همسایه دیوار به دیوار چین در ناحیه کاشغرستان، ورود محدود به آسیای میانه ـ همسایگان دیگر چین، ادامه حمایت سیاسی از دالایی لاما و دمکراسی طلبان چینی و ... این فرصت را به دست داد. به علاوه، تقویت استقرار آمریکا در منطقه خلیج فارس با ورود به عراق که نفوذ آن را بر اعراب صاحب نفت مسلّم ساخته و تضمین کرده است (و نفت ماده ای که چین به آن نیاز روزافزون دارد)، و همچنین تاكید واشنگتن به ادامه مبارزه با تروریسم در هرجا و حمایت از استقرار دمکراسی و رعایت حقوق بشر در هرکشور که دست آن را برای عمل در مناطق مختلف باز می گذارد.
    به نظر این تحلیلگران، همین نگرانی از آمریکا و نیاز مبرم به نفت، مواد خام دیگر و نیز بازار فروش مصنوعات سبب شده است که به رغم دعاوی دیرین ارضی (که ادعا شده است پایان یافته است) به روسیه نزدیک شود.
    به گزارش اسوشیتدپرس، این تحلیگران نوشته بودند که نگرانی دولت پکن از محاصره شدن توسط امریكا ـ به همان صورتی كه شوروی از سال 1947 به بعد در آن قرارداشت افزایش یافته است. چینیان راه مقابله با آمریكا را فعلا (سال 2004) روی آوردن به تاكتیك «assassin,s mace weapons = assassin s mace arsenal» تشخیص داده اند به اقتباس از استراتژی چین باستان = Ancient Chinese strategy. دولت چین نسبت به قدرت های اروپایی و ژاپن هم سوء ظن دارد، زیرا که این قدرت ها در قرن نوزدهم و تا انقلاب سون یات سن، چین را میان خود به مناطق نفوذ تقسیم کرده بودند و ژاپن پیش از جنگ جهانی دوم بخشی از چین را تصرف کرد و در آنجا مستقر شد و در برخی از شهرهای چین کشتار به راه انداخت. مقامات چینی می دانند که اگر آمریکا اشاره کند، ژاپن ظرف مدتی کوتاه اتمی خواهد شد و باردیگر دارای ناو هواپیمابر.
    به باور برخی از این مفسران، آمریکا (تا آن سال) با فروش حدود یک تریلیون دلار از اوراق خزانه خود (ترِژری باوند) به چین این کشوررا به نوعی در گروگان دارد و هرگاه که حرکتی مخالف از جانب چین مشاهده شود رسانه های آمریکا موضوع نارضایی آمریکاییان از کالای ساخت چین و بعضا زیان آور بودن آنها را مطرح و بزرگ می کنند و احتمال مراجعه شاکیان به دادگاه را پیش می کشند. حکم دادگاههای آمریکا برضد دولت های دیگر در مورد پرداخت غرامت بسیار سنگین بوده است و .... به باور این تحلیلگران، سکوت چین در قبال وضعیت دلار آمریکا هم به همین دلیل است. آمریکا همچنین بزرگترین مشتری کالای ساخت چین است و آسیب پذیری چین از تصمیم احتمالی آمریکا به کاهش این واردات ـ اقدامی که توده های آمریکایی خواهان آنند ـ زیاد است.
    همان زمان (یکم ژوئن 2004) گفته شده بود که هدف این تحلیلگران گوشزد به دولت هایی بود که با آمریکا اختلاف دارند که نباید روی کمک و جانبداری پیگیر چین بیش از حد حساب کنند.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
پراودا: مرزهای جماهیر شوروی سابق خطوط داخلی بوده اند نَه مرز بین المللی
پراودای آنلاین یکم ژوئن 2005 در سرمقاله خود ضمن اشاره به گردهمایی وقت مقامات گرجستان، اوكراین، آذربایجان و مولداوا در شهر یالتا در كریمه اخطار کرد که هرگونه تلاش برای توسعه ناتو در شوروی سابق سرانجام به برخورد با مسکو و معارضه ای سخت و دامنه دار منتهی خواهد شد. از سکوت کنونی مسکو نباید سوء استفاده شود. این مقامات چهارگانه در مذاكرات یالتا به این انگیزه با پیوستن به ناتو و اتحادیه اروپا ابراز تمایل كرده اند که می خواهند تاریخ فراموش شود و نقش روسیه در جامعه مشترک المنافع کاهش یابد و به تدریج محو شود. اینان باید بدانند که مرزهای این كشورها خطوطی هستند داخلی كه مقامات شوروی (سابق) این خطوط را بدون در نظر گرفتن حقایق تاریخی و تنها به منظور اختصاص دادن انجام امور اداری ترسیم كرده بودند و بنابراین، نمی توانند مرز بین المللی باشند كه عرف دیگری دارد.
     اصحاب نظر انشاء این مقاله پراودا را بدون اطلاع قبلی مقامات مسکو ندانسته و گفته بودند این مقاله انعکاسی از طرز تفکر بسیاری از روسهاست که فروپاشی امپراتوری شان را یک خیانت و عملی غیرقانونی می دانند و خواستار بازگشتی به گذشته هستند. بنابراین باید در انتظار پایان تبسم های کرملین نشین ها بود.
    پراودا اینک روزنامه ای است مستقل و غیر حزبی. تجزیه گرجستان، شکست انقلاب مخملی ها در اوکراین و قرقیزستان و دورشدن ازبکستان از غرب در پنج سال گذشته دقت اخطار پراودا را نشان می دهد.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
رویداد کم سابقه: کارمند شهرداری «ویرجینیا بیچ» در یک ساختمان شهرداری این شهر 11 تن را کشت، 4 تن دیگر را مجروح کرد و خودش هم کشته شد
ساعت 4 بعد ازظهر جمعه 31 می 2019 یک کارمند سازمان آب و برق (یوتیلیتیز) وابسته به مدیریت شهر ویرجینیا بیچ ـ پُرجمعیت ترین شهر استیت ویرجینیا در حالی که مسلح به کُلت ـ 45 با صدا خفه کن و دهها فشنگ اضافی بود پس از تیرزدن به یک فرد در پارکینک سازمان اداری شهر ـ Municipal Center که در یک محوطه بزرگ در «خیابان پرینسِس آن» واقع شده است وارد ساختمان سه طبقه شماره 2 سازمان مدیریت شهر ـ ویژه ادارات آب و برق و صندوق (خزانه داری) شد و در هر سه طبقه به سوی هرکس که رسید تیراندازی کرد تا اینکه پلیس وارد محل شد و ضمن تیراندازی متقابل کشته شد.
    این مرد، که سال ها کارمند همین سازمان بود ضمن تیراندازی های خود 10 نفر را کشت و پنج تن دیگر را مجروح کرد که مجروحین با هلی کوپتر به بیمارستان منتقل شدند و یکی از آنان درگذشت و جمع کشته شدگان با خود او به 12 تن رسید. اعلام انگیزه این فرد از این کشتار موکول به بررسی های بیشتری شده است. این نخستین حادثه از این دست تا به این روز در سال 2019 در آمریکا است. کم سابقه بودن قضیه سبب شد که شبکه های تلویزیونی ساعت ها در محل حادثه، پخش مستقیم کنند و فرماندار استیت مشترک المنافع ویرجینیا خودرا از شهر ریچموند به این محل برساند. رسانه ها با شهود صحنه و یکی از آنان به نام «زند بختیاری» که از گفته هایش استنباط می شد که کارمند شهرداری ویرجینیا بیچ است مصاحبه کردند. ویرجینیا بیچ تا شهر واشنگتن حدود 190 مایل فاصله دارد. دستگاه قضایی (دادگاه)، سازمان پلیس و نیز زندان شهر در همین محوطه و یا درحاشیه آن قرار گرفته اند.
    شهر ویرجینیا بیچ که در ساحل اقیانوس اطلس قرارگرفته و در این ساحل (بیچ) دهها هتل و یکی از آنها (کاوالیِر) بسیار قدیمی و معروف است در تعطیلات آخر هر هفته میزبان دهها و گاهی صدها هزار تن از نقاط دیگر بویژه منطقه شهر واشگتن است که به این شهر می آیند. گوشهِ شمالی این شهر دماغه ای است به نام کیپ هِنری که انگلیسی ها در بهار 1607 وارد آنجا شدند و مهاجرنشین ساختند که اینک ایالات متحده است. ویرجینیا بیج شهری آرام است و از این قبیل اَعمال به خود ندیده بود.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
تاریخ از نگاهی به تصویر
تظاهرات کارکنان فَست فودهای مک دانُلد در آمریکا در بهار 2015 و درخواست 15 دلار دستمزد برای هر ساعت کار
در بهار 2015 کارگران ساده (بدون مهارت) در آمریکا برای هر ساعت کار، از 5 و 25 صدم تا 9 دلار دستمزد دریافت می کردند و برخی از آنان به ناکافی بودن آن اعتراض داشتند. نمونه این اعتراض در آخرین هفته ماه می 2015 از ایالت ایلی نوی آمریکا گزارش شده بود. طبق این گزارش، شماری از کارکنان رستوران های مک دانُلد (فَست فود) از گوشه و کنار آمریکا به ایالت «ایلی نوی» رفته و مقابل دفتر مرکزی این کمپانی در آن زمان 75 ساله اجتماع و دست به اعتراض و راهپیمایی زده و خواهان 15 دلار برای هر ساعت کار شده بودند. عکس ِ زیر، گوشه ای راهپیمایی و اعتراض آنان به کمبود دستمزد را نشان می دهد. نخستین همبرگر فروشی مک دانُلد 15 ماه می 1940 در کالیفرنیا آغاز بکار کرد:
    


 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
برخی دیگر از رویدادهای 1 ژوئن
  • 193:   میلادی ماركوس دیدیوس امپراتور روم در شصت و ششمین روز زمامداریش در كاخ امپراتوری ترور شد.
        
        
  • 1215:   در پی یک جنگ پرتلفات، بیژینک Beijing [اینک شهری 20 میلیونی] به دست مغولها افتاد که بعدا به نام دودمان «یوان» به حکومت بر چین ادامه دادند. بیژینک در لغت به معنای پایتخت شمالی است. مغولها آن را Daidu می گفتند (به معنای پایتخت بزرگ) و مارکو پولو در سفرنامه اش، بیژینگ را Canbuluc = Canbaluc نوشته است. فرانسویان «پکن» گفته اند.
        
        
  • 1845:   یك كبوترِ نامه بر پس از 55 روز پرواز و طی 11 هزار كیلومتر مسافت خود را از آفریقای جنوب غربی (نامیبیای امروز) به لندن رسانید.
        
        
  • 1869:   توماس ادیسون ماشینی را كه برای تسهیل امر رای گیری در انتخابات ساخته بود به ثبت داد. با این كه از اختراع این ماشین 136 سال گذشته است روشهای اخذ رای ماشینی (از مكانیكی تا الكترونیك) همواره مورد ایراد و اعتراض بوده اند و هنوز هیچ روشی در دقت، و دادگاه پسند بودن جای نوشتن ورقه رای با دست و انداختن آن به صندوق را نگرفته است. در برخی از كشور ها از هر دو روش به موازات هم استفاده می كنند كه اگر به شمارش آراء كه از طریق ماشین اخذ شده اعتراض شود، شمارش آرایی كه با قلم نوشته و یا علامت گذاری شده و به داخل صندوقهای تماما شیشه ای انداخته شده ( که هرکس بتواند حجم اوراق رای را به چشم ببیند و از خالی بودن صندوق پیش از رای گیری مطمئن شود) آغاز شود كه این دوباره شماری وقت گیر، اما معتبر است.
        
        
  • 1926:   مرلین مونرو Marilyn Monroe هنرپیشه آمریکایی و معروف به بانوی زیبا به دنیا آمد و در دهها فیلم بازی کرد. وی پنجم آگوست 1962 درگذشت و چون پزشکی قانونی مرگ او را ناشی از مصرف مواد کشنده یافته بود گزارش شد که خودکشی کرده است. وی سه بار ازدواج کرده بود.
    Marilyn Monroe


        
        
        
        
  • 1949:   نخستین مجله به صورت مایكرو فیلم (یا مایكرو فُرم) انتشار یافت كه ادامه این روش از زمان پیدایش اینترنت و مطالب «آن لاین» ضرورت نداشته است.
        
        
  • 1971:   نظامیان سابق آمریكایی (وتران ها) كه در جنگهای خاوردور شركت كرده بودند جملگی از دولت این كشور خواستند كه به جنگ غیر ضروری و بیهوده و پرهزینه ویتنام پایان دهد.
        
        
  • 1975:   جلال طالبانی (رئیس جمهوری پیشین عراق)، نوشیروان مصطفی، فواد معصوم (رئیس جمهوری سابق عراق) اتحادیه میهنی کردستان عراق را تأسیس کردند که مقرّ آن در سلیمانیه است.
        
        
  • 1979:   به حکومت اقلیت سفید پوست رودزیای جنوبی به ریاست «ای ین اسمیت Ian Smith » پایان داده شد و اکثریت سیاهپوست این سرزمین آفریقایی 390 هزار کیلومتری و 12 میلیونی دولت را به دست گرفت و نام کشوررا به زیمبابوه بازگردانید و نام پایتخت را هم از سالیسبوری به حراره تغییر داد. سسیل رودس Cecil Rhodes انگلیسی در قرن نوزدهم آن سرزمین را که استقلال و پادشاه داشت به نام انگلستان متصرف شده بود. در طول سلطه لندن، شمار مهاجران سفید پوست رودزیای جنوبی (هم مرز فدراسیون آفریقای جنوبی و موزامبیک) به دویست هزار تن رسیده بود که این سفیدپوستان در سال 1965 به رهبری «ای ین اسمیت» به استعمار دولت لندن پایان و به طور یکجانبه اعلام استقلال کرده بودند. مبارزه سیاهپوستان با حکومیت سفیدپوستان از همان نخستین لحظه اعلام استقلال اغاز شده بود. مُگابه یکی از دو رهبر مبارزان بود که بعدا رئیس جمهور زیمبابوه شد.
        
        
  • 1990:   سران آمریكا و شوروی میان دو کشور یک قرارداد منع تولید سلاحهای شیمیایی را امضاء كردند.
        
        
  • 2009:   یک هواپیمای ارفرانس در پرواز شماره 447 از ریو دو ژانیرو (برزیل) به پاریس به اقیانوس اطلس افتاد و 228 سرنشین آن کشته شدند. جعبه سیاه حاوی مکالمات خدمه و وضعیت پرواز این هواپیما در سال 2011 در کف اقیانوس به دست آمد و پس از بررسی، در ماه می 2011 اعلام شد که علت سقوط؛ نبودن خلبان در کابین خود در لحظه خطر بوده است!. خلبان از کابین خارج شده و به سالن مسافران رفته بود تا قدم بزند و ....
        
        
  • 2009:   در جریان رکود اقتصادی آمریکا، جنرال موتورز (سازنده معروف اتومبیل) اعلام ورشکستگی داد و طبق چَپتر 11 زیر حمایت دادگاه قرار گرفت تا بتواند بکار ادامه دهد.
        
        
  • 2011:   شبکه فاکس نیوز گزارش داد که هزینه عملیات نظامی آمریکا در افغانستان و عراق از نوامبر 2001 تا مارس 2011 به 993 میلیارد و 500 میلیون دلار رسیده است (تقریبا یک تریلیون دلار) و مالیات دهندگان آمریکایی سئوال می کنند که چرا و هدف چیست؟. بکاربردن نیروی نظامی، وسیله است برای رسیدن به هدف سیاسی و این هدف هنور توجیه نشده است. بر اساس محاسبات، اینک هزینه هر نظامی آمریکایی در افغانستان سالانه یک میلیون دلار است. آمریکا تنها در ایالت هشتاد هزار نفری هِلمند افغانستان یک میلیارد و سیصد میلیون دلار هزینه کرده است، چرا؟.
        
        
  • کارنامک نوشیروان (خاطره ای از مولف)
    مصاحبه با دو «از جان گذشته» و اظهارات تامل برانگیز و آموزنده آنان ـ بی دقتی و ضعف اداری
    مقام دانشگاهی، ولی به دور از منطق
        طبق معمول، در یکی از روزهای بهار 1338 هجری که برای پوشش اخبار مسمومین به بخش مربوط در بیمارستان لقمان الدوله ادهم رفته بودم که این بخش پس از نوسازی با پول (هدیه) یک بازرگان، به نام او «بخش مسمومین جابر انصاری» شده بود دو «قصد خودکشی کرده» را در آنجا دیدم که مشکل واحدی داشتند: بی دقتی و ضعف اندیشه و تأمل دیگران.
        احساس کردم و امیدوار بودم که انتشار اظهارات آنان، دیگران و مخصوصا مقامات اداری را به خود آورد و عواقب تصمیمات و اظهاراتِ شان را قبلا درنظر آورند.
        یکی از این دو که مردی جوان بود و ظاهرا بیست و چند ساله گفت:
        در شهریور 1334 از شهر خود برای شرکت در کنکور (امتحان مسابقه ورودی) دانشگاه به تهران آمدم. در کنکورهای آن ماه قبول نشدم. در مهرماه و یک روز پیش از بازگشت به شهر خود، دوستی را در خیابان دیدم که گفت دانشگاه تهران و دانشسرای عالی برای رفع کمبود دبیر ریاضی تصمیم به ایجاد یک دوره شبانه ریاضی (دوره لیسانس) گرفته اند و امروز آخرین روز ثبت نام جهت شرکت در کنکور آن است. دوستم گفت که به دلیل بازگشت دیپلمه های ریاضی به شهرهای خود، شانس قبول شدن در این کنکور زیاد است و شنیده است که 5 ـ 6 کلاس 50 نفره می خواهند دایر کنند. گفتم که چرا در روزنامه خبر آن را ننوشته بودند که گفت: خیلی دِلَت خوشه، کسی به فکر من و تو که نیست.
        با شنیدن این خبر، از بازگشت منصرف شدم و به ساختمان قدیمی دانشکده علوم ـ ادبیات واقع در سه راه ژاله رفتم و در صف نوبت ایستادم که مردی از مقامات دانشگاه (دکتر ح) مرا راه نداد زیراکه قبلا ارزش تحصیلی (ریز نمرات) نفرستاده بودم و جز کارت تحصیلی کلاس ششم ریاضی، مدرکی با خود نداشتم. گفت از کجا بداند که من دیپلمه ریاضی هستم، گفتم: فقط یک دیوانه بدون داشتن دیپلم می آید و پول می دهد تا در امتحان کنکور شرکت کند. برای شما چه فرق می کند اجازه دهید ثبت نام کنم، اگر قبول شوم و دیپلمه نباشم به کلاس راهم ندهید. به علاوه، تا زمان برگزاری کنکور سه روز فاصله هست، اجازه دهید اسم مرا موقتا ثبت کنند، فردا می روم و درخواست ارسال ریز نمرات می کنم که 48 ساعته واصل می شود و اگر تا روز برگزاری امتحان ورودی ریز نمرات به اینجا نرسد مرا به جلسه راه ندهند.
        به جای تأمل روی استدلال منطقی و قول من؛ در حالی که سرم جیغ کشید که برایش تکلیف تعیین می کنم مرا از آنجا بیرون کرد و شانس بزرگ خودرا از دست دادم و به شهر زادگاه بازگشتم و قضیه را برایم پدرم گفتم که به خشم آمد که چرا زودتر برای ثبت نام اقدام نکرده بودم و مرا از خانه بیرون انداخت. بناچار و برای سیرکردن شکم، کارگر (عمله) راهسازی در بیابان شدم. فراموشی ناشی از سختی این کار مانع از آن شد که به موقع به تهران آیم و افسر وظیفه شوم، لذا مرا غایب و فراری از خدمت وظیفه اعلام و محروم از افسرشدن کردند. چهارسال عملگی مرا به خود آورد که اندیشه کنم که اگر به آن وضعیت ادامه دهم، سرانجام «سَرعمله» خواهم شد و آن مقام دانشگاه را که یک لحظه روی حرف من تفکر نکرده بود مسئول همه بدبختی ام دانستم و قصد پایان دادن به عمر خود کردم، تریاک خوردم و در اطاق بار یک کامیون کمپرسی که در خیابان پارک شده بود خوابیدم که بامدادان راننده اش آمد و آن را روشن کرد و طبق معمول، خواست که کارکردن اطاق بار را امتحان کند که با بالا رفتن اطاق بار پایین افتادم و راننده مرا نیمه جان به اینجا آورد.
        چرا مرا به دبستان شهرنو فرستادند؟!
        مسموم از جان گذشته دیگر مرد جوانی بود که گفت آموزگار پیمانی است. او علت قصد خودکشی اش را چنین بیان داشت:
         دیپلمه بودم و بیکار که فرهنگ تهران (آموزش و پرورش) آگهی استخدام معلم پیمانی برای مدارس دورافتاده شهر داد. اسم نوشتم و چون معدل بالا داشتم پذیرفته شدم. گفتند که محل کار من ناحیه دهم آموزش و پرورش تهران خواهد بود. به آنجا مراجعه کردم، معاون ناحیه به من گفت که باید به دبستانی بروم که در ساختمان سابق کلانتری شهرنو در خیابان جمشید (دروازه قزوین) تاسیس شده و چون به گِرد شهرنو (محل فاحشه خانه های تهران وقت) دیوار کشیده اند عیب و خطر ندارد.
        گفتم که چرا «من» باید به این دبستان بروم، ما در اینجا 9 نفر هستیم، کلاس های خالی مدارس را از راه قرعه کشی میان ما قسمت کنید که عادلانه باشد. برآشفت و به کارمند کارگزینی گفت که به کارگزینی کل (کارگزینی وزارت فرهنگ و امروزه؛ آموزش و پرورش) بنویس که این آقا نیامده، تمرّد می کند و ما او را نمی خواهیم.
         با شنیدن این دستور به یکباره همه چیز خودرا بربادرفته دیدم و به عذرخواهی افتادم که من چیز بدی نگفتم و تمرّد نکردم، فقط گفتم که قرعه کشی کنید تا عدالت برقرار باشد و حالا که دوست ندارید مرا به همان مدرسه بفرستید.
        با رفتن به این مدرسه که شاگردان آن عمدتا فرزندان زنان محله (شهرنو) بودند و بیشترشان بدون پدر و نامشروع، نامزد خودرا از دست دادم، چون از شهرستان به تهران آمده بودم، دائی ام مرا از خانه اش بیرون کرد و با آمد و رفت مادران شاگردانم (و عمدتا؛ تَن فروش) به مدرسه، گفت و گو با من درباره وضعیت درسی فرزندان و بالاخره دعوت از من ...، عادت به رفتن نزد آنها و شهرنو کردم، سیگاری و معتاد به مواد مخدر گردیدم، از فکر دانشگاه رفتن و پیشرفت خارج شدم و در سال سوم ماندنِ در آن دبستان به یک بیماری سخت مقاربتی نیز دچار شده ام و چون از رفتن به موقع به بیمارستان و ثبت شدن نامم در دفتر بیمارستان به عنوان یک بیمار مقاربتی شرم و بیم داشتم، بیماری در بدن من ریشه گرفت و سخن از عمل جراحی به میان آمد که بهتر دیدم خودم را بکشم اما میزان داروی خواب آور برای مردنم کافی نبود و مرا به اینجا آوردند و من همه بدبختی های خودرا نتیجه تصمیم خلاف منطق آن مقام می بینم که مارا از طریق قرعه کشی، عادلانه میان مدارس توزیع نکرد.
     نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
    اظهارات چند بانو که چرا به تظاهراتِ سال انقلاب پیوستند ـ قواعد ازدواج در آیات قران است و 13 قرن اجرا، نیاز به قانون نبود ـ تصرف اراضی و ...
    تا سال 1357 (سال انقلاب)، دو بار شاهد عینی سرکوبی تظاهرات خیابانی بودم ـ یکی سرکوبی پس از براندازی 28 اَمُرداد 1332 که در آن زمان دانش آموز کلاس یازدهم بودم و دیگری در خرداد 1342 که خبرنگار روزنامه اطلاعات، و باید در صحنه، و آن را برای روزنامه پوشش می دادم. در آن زمان در عین حال از سردبیران اخبار بین الملل خبرگزاری ملّی (خبرگزاری پارس) و مدیر برنامه گزارش شهریِ رادیو ایران به نام «درگوشه و کنار شهر» بودم و در سمت سردبیر اخبار بین الملل، گزارش تمامی رویدادها، اظهارات و اظهارنظرهای خارج از کشور را می دیدم و از آنها برای خودم هم یادداشت برمی داشتم تا بعدا تاریخ کنم.
        انگیزه تظاهرات و اعتراضات پس از براندازی مصدق، سیاسی بود و ضد مداخله بیگانه و بازگرداندن دمکراسی به کشور که ایرانیان به مدت 29 ماه از آن لذّت برده و بیدار شده بودند و آزادی مصدق و همفکرانش از بند. در جریان تظاهرات و اعتراضات خرداد 1342 تظاهرکنندگان که عمدتا بازاری، مذهبی، از محله های جنوب شهر تهران، شهر ری و ورامین بودند خواهان برقراری قوانین اسلامی، آزادی آیت الله خمینی و لغو برخی از اصلاحات شش گانه ـ معروف به انقلاب سفید. این تظاهرات یک وجه مشترک داشت و آن ضدیت با وابستگی به بیگانه.
        تظاهرات 1342 که طولی نکشید به خونین ترین و خشونت آمیزترین شکل در روز 15 خرداد این سال سرکوب شد و قدرت های وقت از این سرکوبی حمایت ضمنی کردند. در آن روز خودم از پشت دیوار میله ای محوطه رادیو به چشم دیدم که چگونه اجتماع بامدادی میدان ارگ را به گلوله بستند و چند ساعت بعد در خیابان مولوی شاهد فروبردن سرنیزه به شکم ها و در خیابان سعدی جنوبی (پایین تر از میدان مخبرالدوله) به گلوله بسته شدن تظاهرکنندگان بودم، اما این خشونت ها، در آن حد در آغاز تظاهرات سال انقلاب بویژه در ایام نوروز 1357 و زمستان 1356 مشاهده نشد.
         از تابستان 1357 که راهپیمایی ها، صدهاهزارنفری شد تصمیم گرفتم که بعضی روزها به خیابان بروم و ببینم که چرا؟. در آن زمان یکی از معاونان سردبیر روزنامه اطلاعات و مسئول اخبار بین الملل و فرهنگی این روزنامه بودم و نیز تفسیر نویس رویدادهای بین الملل و تاریخ نگار روزنامه. در یک قدمی میز من، میز دکتر علیرضا نوری زاده دبیر وقت اخبار سیاسی روزنامه اطلاعات قرار داشت که این میز اخبار سیاس انقلاب (نَه میدانی آن را) پوشش می داد و یکی از خبرنگاران این میز به نام امان اللهی فارغ التحصیل آمریکا بود و آشنا با اخبار بین الملل. [امان اللهی پس از احیاء روزنامه دولتی ایران، دبیر اخبار بین الملل این روزنامهِ دولت شد].
        در آن زمان هر چند روز یکبار، ساعت ده ـ یازده بامداد که صفحه اخبار بین الملل بسته می شد و تفسیرنویسی و تاریخ نگاری من به پایان می رسید از امان اللهی و مترجمان میز اخبار بین الملل ـ علی مؤید بهارلو (معاون بازنشسته خبرگزاری پارس)، پرویز ایرانزاد، حسن پویان (کمونیست معروف) و ناظری (سندیکایی و چپگرا) می خواستم که مراقب اخبار فوری واصله باشند و به خیابانها و به میان راهپیمایان می رفتم تا انگیزه آنان را بدانم که به لحاظ تاریخ اهمیت فراوان داشت. سرباز و پلیس مسلح همه جا در مسیر راهپیمایان از قلهک تا دانشگاه تهران بود، ولی به رغم شعارهای تند ضد سلطنت، مداخله چندان نمی کردند و تظاهرکنندگان، گل بر لوله تفنگ آنان که آرام بودند و درگیر نمی شدند قرار می دادند.
        این تظاهرات که با انتشار یک نامه ساختگی در روزنامه اطلاعات، از زمستان 1356 و به صورت پراکنده و محلی آغاز شده بود از تابستان 1357 عمومیّت یافته، سراسری و روزانه شده بود، ولی به قولی، واکنش ضعیف دولت وقت (قبول خواست تظاهرکنندگان و کنار آمدن با آنان، رفع عملی نارضایی ها و روش های دیگر) هنوز از صورت معمّا خارج نشده است.
        تظاهرکنندگان تابستان سال 1357 عمدتا از ضعف های دستگاه قضایی، انتصابات خودمانی، وضع قوانین و ضوابط خلاف منطق و فرهنگ عامه، برخی تبعیضات و مشاهده ضعف های اداری شکایت داشتند و راه حل را اصلاح اصول قانون اساسی و صد در صد دمکراتیک بودن انتخابات و شورایی شدن اداره سازمان های کشوری می دانستند. از شهریور 1357 ارائه راه حل ها تغییر کرد و نه تنها خواهان جمهوری شدن کشور شده بودند، بلکه اسلامیِ واقعی شدن آن و برقراری قوانین اسلامی (شریعت) بدون کم و زیاد تا عدل و انصافِ وعده داده شده در اسلام و نبود ناپاکی و تبعیض، تزویر و دروغ از جامعه رخت بربندد و شاهد آن همه اخبار جرم و جنایت در روزنامه ها نباشند.
        در نیمه اول شهریور 1357 بود و تازه جعفر شریف امامی (معروف به آنگلوفیل ـ فراماسیونر) نخست وزیر شده بود. برای مشاهده تظاهرات و مصاحبه با معترضان به خیابان کریمخان زند رفته بودم. هوا بسیار گرم و غبارآلود بود. چند بانوی کاملا آرایش کرده با بازوان عریان، باهم در صف راهپیمایان بودند. به نظر می رسید که با هم آشنا هستند و در کنار هم حرکت می کردند. وقتی که به پُل روی خیابان رسیدند برای خُنَک کردن خود، از زیر آفتاب به زیر پُل رفتند و فرصت خوبی بود که با آنان مصاحبه کنم، زیراکه قبلا شعار پی در پی آنان را که خواهان اجرای شریعت بودند شنیده بودم. ضمن نگاهی معنادار به طرز لباس پوشیدنشان از آنان پرسیدم: آیا می دانید که در اسلام، رعایت حجاب ضرورت دارد؟. نگاهی به هم کردند و گفتند: ما خواهان عدالت اسلامی و قطع هرگونه رشوه و فساد، احجاف و تبعیض و ... هستیم. طرز پوشیدن لباس و آرایش جنبه خصوصی دارد البته که نباید جلف بود، هوا گرم است و راه دیگری برایمان نبود. یکی از آنان که میانسال و حدودا 50 ساله به نظر می آمد گفت که قانون حمایت خانواده خلاف دستورهای قرآن است و می دانیم که با فشار چه افرادی تدوین شده است، قواعد ازدواج در آیات قرآن، حدیث و کتاب های مذهبی آمده و 13 قرن است که اجرا شده و نیازی به فرنگی کردن آن نبوده است. قرنهاست که دین رسمی کشور ما اسلام است و نباید از جزئی ترین دستورها و قواعد آن عبور کنیم. این به ما مربوط نیست که یک ثروتمند مَهر زنش را میلیون ها تومان کند، این یک اختیار شخصی است و به همین جهت هم هست که در قران و حدیث اشاره به میزان آن نشده است. به روزنامه مربوط نیست که بنویسد؛ فلانی از مدیران کارخانه اتومبیل سازی مَهر زنش را که میلیونها تومان بود نقدا پرداخت کرد و ... و دختران شوهر نکرده را با خواندن آن به اندیشه درخواست مَهر سنگین کنند و خانه مانده شوند.
         این بانو که به نظر می رسید تحصیلکرده باشد ادامه داد و گفت که عمویش در دهه 1310 وکیل مجلس بود. او حتی وقتی که می خواستند ثبت نکاح در دفترخانه را اجباری کنند ایستادگی کرد. وزیر دادگستری وقت در پاسخ به این مخالفت، به او گفته بود که صدها پرونده داریم که مَرد پس از ازدواجِ غیر ثبتی زیر آن زده است (دبّه در آورده) و باید عقد نکاح ثبت شود. عمویم گفته بود که طبق قانون اسلام، عقد نکاح باید دو شاهد مَرد داشته باشد و از قدیم هم آن را در صفحه پشت جلد قرآن می نوشتند و شهود و زوجین آن را امضاء می کردند و وقتی یک قرارداد شاهد داشته باشد، دبّه درآوردن چرا؟، نیازی به ثبت رسمی و تشریفات اداری هزینه بر نیست. در مورد مهریه، فقط می توانید با جلب نظر پنج مجتهد جامع الشرایط آن را ضابطه مند کنید که از حد معیّن بیشتر نباشد. آن زن گفت که با این اعتراض عمویش، آمدند بر لایحه تبصره ای اضافه کردند که اگر در محل، دسترسی به دفترخانه ثبت ازدواج نباشد می توان به عقد لفظی اکتفا کرد، مانعی ندارد و در اسلام، عقد نکاح به لفظ است با حضور دو شاهد و مَهر معیّن، ولی به محض دستیابی به دفترخانه باید آن را با همان شرایط به ثبت رسانید. بانوی دیگر گفت: شوهر من آموزگار است و همکلاسی دبیرستانی او در اداره ثبت املاک استخدام شده و در طول ده سال، 20 تا قطعه زمین برای خودش دست و پا کرده است. هرجا که اورا به تنهایی و یا با کارشناس می فرستند تا مالکیّت را مشخص کند و زمین و عموما بدون صاحب ثبت شود، سهمی هم برای خود می گیرد و سهمی هم کارشناس. این وضعیت بود که مرا به راهپیمایی کشانده و اطمینان دارم که درصورت برقراری نظام اسلامی چنین نخواهد بود و اراضی به غارت رفته پس گرفته خواهند شد. بانوی دیگری گفت که اگر ریگی به کفش دولت [دولت وقت] نیست چرا قانون از کجا آورده ای که همه را شامل می شود جز یک سال اجرا نکردند و قانون سر جایش باقی است.
         [بقیه مصاحبه با این بانوان و مشاهدات دیگر آن بماند برای بعد]
     نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
    نامه به مولف
    کاهش درصد ازدواج در آمریکا و بازهم روبه کاهش بودن آن
  •   مخاطبی در نامه مورّخ 31 ماه می 2015 خود نوشته است که 4 روز آخر اسفند 1393 و 14 روز اول فروردین 1394 را در اروپا بودم ـ در اتریش، آلمان و هلند که در آنجا بستگان دارم. در هر سه کشور می گفتند که ازدواج تازه دارد به 15 ـ 20 درصدِ دو سه دهه پیش کاهش می یابد، هرکس را که می بینیم می گوید تنها و یا با دوستش زندگی می کند. در ایران، کاهش ازدواج عمدتا به خاطر مهریه سنگین، هزینه مراسم عروسی و گرانی هزینه زندگی و بودن آن بر دوش شوهر است، خواستم بپرسم که در آمریکا چطور و آیا گزارش تازه ای از آنجا دارید؟.
        
        پاسخ:
        
        در پاسخ بپرسش این مخاطب، تیتر یک خبر تهیه شده برای «واشنگتن پُست» را که هجدهم ماه می 2015 (28 اردیبهشت 1394) چاپ شده است کُپی می کنیم. همهِ خبر جاگیر است. متن خبر که برپایه آمار رسمی تهیه شده است نشان می دهد که درصد ازدواج در فدراسیون آمریکا [50 ایالت ـ ستِیتز] از دهه 1960 (دهه 1340 هجری شمسی) رو به کاهش گذارده و اینک به حدود 56 درصد رسیده است یعنی که از هر 100 زن و مرد در سنین ازدواج تنها 56 نفرشان ازدواج رسمی [ثبت شده] کرده و بقیه باهم زندگی می کنند، برخی به صورت کامان لا (نوعی صیغه شفاهی ـ مُتعه ـ عقد خودمانی) و پاره ای دوستانه و برای این نوع زندگی هرکدام از دو طرف باید درآمد کافی برای پرداخت نیمی از هزینه خانوار را داشته باشد.
        این گزارش می گوید که هرچه تحصیلات افراد بالاتر باشد درصد ازدواج آنان کمتر است.
         در یک نظرسنجی، مجردهای بالاتر از سن ازدواج گفته بودند که مشاهده مشکلات قضایی طلاق، طول رسیدگی به آن و نیز در طول زندگی مشترک، مقیّد بودن به حضور در خانه و ... که آزادی فردی را محدود می کند آنان را از فکر ازدواج که مسئولیت بزرگ به وجود می آورد خارج ساخته است. آزادی فردی و بدون دغدغه زندگی کردن و جوش فرد دیگر را نزدن برایشان مهم تر است. سلیقه و انتخاب هم دقیق تر شده است.
         طبق گزارش، پیش بینی شده است که در آینده، در آمریکا درصد ازدواج بازهم کمتر شود.
    تیتر و سطوری از گزارش واشنگتن پُست که روزنامه های دیگر هم آن را نقل کرده بودند






  •  

    مطالعه این سایت و نقل مطالب آن با ذكر ماخذ (نشانی کامل سایت و نام مولف آن) آزاد است، مگر برای روزنامه های متعلق به دولت و دستگاههای دولتی؛ زیرا كه مولف این سایت اكیدا «روزنامه نگاری» را كار دولت نمی داند. روزنامه عمومی به عنوان قوه چهارم دمكراسی باید كاملا مستقل از دولت و سازمانهای عمومی باشد تا بتواند رسالت شریف خود را به انجام برساند.


     تماس با مولف:

    editor (a) iranianshistoryonthisday.com
    n.keihanizadeh (a) gmail.com