Iranians History on This Day
روز و ماه خورشیدی و یا میلادی مورد نظر را انتخاب و كلید مشاهده را فشار دهید
میلادی
   خورشیدی

 
30 دسامبر
 
جستجوی:

 
  هدیه مولف
این سایت مستقل و بدون كوچكترین وابستگی؛ هدیه ناچیز مولف كوچك آن به همه ایرانیان، ایرانی تبارها و پارسی زبانان است كه ایشان را از جان عزیزتر دارد ؛ و خدمتی است میهنی و آموزشی كه خدمت به میهن و هموطنان تكلیف و فریضه است كه باید شریف و خلل ناپذیر باشد و در راه انجام تكالیف میهنی نیاز به حمایت مادی احدی نباید باشد، و نخواهد بود. انتخاب موارد برای نگارش و عرضه در سایت نظرشخص مولف است.
 











Select your preferred language to translate this page into.

   لینک به این صفحه  

مهمترین رویدادهای ایران و جهان در طول تاریخ در این روز 30 دسامبر
ایران
کشته شدن فریدون شاهِ شِروانشاه در جنگ با گُرجیان
سی ام دسامبر سال 1120 میلادی فریدون شاه شروانشاه (شاه منطقه ای در قفقاز جنوبی كه استالین آن را جمهوری آذربایجان نام نهاد) در جنگ با گرجستانی ها كشته شد و پسرش منوچهر برجای او نشست. این خاندان كه از سوی دولت ساسانیان به حكومت قفقاز جنوبی منصوب شده بودند پس از فروپاشی امپراتوری ساسانی ایران، با حفظ زبان پارسی و دین زرتشتی به حکومت خود بر آن منطقه (از قرن سوم میلادی ـ دوران اردشیر پاپکان تا سال 1538) ادامه داده بودند که مورخان از آنان به عنوان دودمان شروانشاهیان (شیروانشاهیان) یادکرده اند.
     این دودمان اواخر قرن هفتم میلادی هنگامی که قلمرو خودرا معرض حمله یک فرمانده نظامی عرب دید با او سازش کرد و به همینگونه قرنها بعد، با مغول و تیموریان. ولی، دربرابر حملات شیخ جُنِید و شیخ حیدر پدر بزرگ و پدر شاه اسماعیل صفوی که نوعی درویش شدن را ترویج می دادند مقاومت کرد که هر دو شیخ در جنگ کشته شدند.
    شاه اسماعیل در سال 1501 به انتقام خون پدر بزرگ و پدر، باکو پایتخت شروانشاهان را تصرف و کاخ و گورستان سلطنتی آنجا را ویران ساخت. شاه طهماسب پسر شاه اسماعیل بود که دودمان شروانشاهیان را در سال 1538 برانداخت و برادر خود القاص میرزا را بر جای آنان نشاند. خاقانی و نظامی از شعرای معروف دوران شروانشاهیان هستند. پایتخت شروانشاهیان نخست «شماخی» بود که آن را به «باکو» منتقل کردند.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
روزی که قانون اساسی سال 1906 امضاء و حکومت ایران پس از 17 قرن دوباره پارلمانی شد
مظفرالدین شاه
در این روز در سال 1285 هجری (30 دسامبر 1906 میلادی) مظفر الدین شاه قاجار مصوبه قانون اساسی را كه با اجرای آن نظام حكومتی ایران « پارلمانی» می شد امضاء كرد و ده روز بعد هم درگذشت. این قانون دارای 51 اصل بود كه بعدا و چندبار اصلاحیه هایی به نام «متمم» بر آن اضافه شد. طرح قانون اساسی سال 1906 میلادی كه عنوان آن را در آن زمان «نظامنامه» گذارده بودند به جای مجمع موسسان، توسط چندحقوقدان و سیاستمدار انشاء، و در مجلس شورا كه اعضای آن نیز به صورت خاص تعیین شده بودند تصویب شده بود و احتمالا نفوذ خارجی در تدوین آن بی تاثیر نبود. طبق استاندارد جهانی، طرح هرقانون اساسی و اصلاحیه های آن پس از تصویب در مجمع مربوط باید به رفراندم سراسری گذارده شود تا ام القوانین یک ملت گردد.
     نخستین جلسه مجلس شورا در كاخ گلستان تشكیل شده بود كه بعدا به میدان تاریخی بهارستان منتقل شد و بربالای سردر مجلس علامت «عدل مظفر» را نصب كردند زیرا كه مظفر الدین شاه گفته بود كه مشروط كردن اختیارات شاه و دولت (سه قوه حکومتی) و تعیین رئیس قوه مجریه (در آن زمان نخست وزیر) با تمایل و رای اعتماد مجلس، آرزوی قلبی و همیشگی او بوده است. علامت «عدل مظفر» كه یك شیئ ملی و تاریخی است و مفهوم آن «پیروزی عدالت» هم می تواند باشد پس از پیروزی انقلاب در بهمن ماه 1357، دیگر در محل خود دیده نمی شود!.
    مروری برتاریخ مشروطیت ایران نشان می دهد كه اعضای پارلمان ایران را تقریبا همیشه طبقه خاصی تشكیل می دادند و یا كسانی بودند كه نامشان آشنا بود و یا این كه كوشیده بودند مردم با نام آنان آشنا شوند. سوء استفاده های گوناگون و برگزاری نادرست و سوء جریان انتخابات در طول دمکراسی ایران که داستانی طولانی و رنج آور است باعث شده است که ایرانیان آنطور که باید به اهمیت رای و مشارکت در انتخابات پی نبرده و یا آن را جدی نگیرند. از سال 1359 به این سوی نیز به دلیل كمبود رسانه حرفه ای و مستقل در ایران، مردم آن چنان كه باید با جزئیات دمكراسی و فرضیه های آن آشنا نشدند. تحولات پس از انتخابات خرداد 1388 که نخستین اعتراض جدّی به انتخابات بوده ممکن است ایرانیان را متوجه اهمیت "رای" و انتخابات کرده و مشارکت در انتخابات بعدی وسیعتر و با چشم و گوش باز و دقت کامل باشد.
    
مظفرالدين شاه در زمان وليعهدي

اصحاب نظر نبود دادگاه قانون اساسی در ایران را که به شکایات مربوط به نقض اصول قانون اساسی رسیدگی ماهوی کند یک نقص در تاریخ دمکراسی معاصر ایران دانسته اند.
    پیش از قانون اساسی سال 1906 هم ایران در دوره های متعد دارای دمکراسی بود. در دوران حکومت اشکانیان (از سال 247 پیش از میلاد تا سال 228 بعد از میلاد)، ایران یک دمکراسی بود و مجلس (مهستان) داشت و تعیین جانشینان شاهان (ولیعهدها)، سایر مقامات ارشد، تصمیمات مهم و ضابطه مالیات ها باید به تصویب مهستان می رسید. در دوران اشکانیان همین مجلس چندبار شاه وقت را عزل کرده بود.
     در دوران معاصر، محمدعلی شاه نخستین فردی بود كه به رعایت قانون اساسی سوگند یاد كرد و شاه شد، ولی زودتر از همه زیر سوگند خود زد و مشروطیت را تعطیل كرد.
     دوران حكومت مرحوم دكتر مصدق زیاد طول نكشید تا دمكراسی در ذهن مردم نقش بندد. در این دوره 29 ماهه، وی با نطقهای خود و تشویق ایرانیان به تشكیل اجتماعات (که نیاز به کسب مجوز نداشت و تنها لازم بود که زمان و مکان برگزاری آن قبلا به پلیس و مراجع مربوط اطلاع داده شود) و دادن رای، دقت در انتخاب فرد و افراد (نامزدها)، خواندن روزنامه كه دریافت مجوز انتشار آن شرایط سخت و مبهم نداشت و طرح اعتراض نسبت به تصمیمات دولت، ایرانیان را وارد دنیای دمكراسی كرده بود كه پس از سقوط دولت او ، عكس آن رفتار شد و مردم هرچه را كه فراگرفته بودند به فراموشی سپردند و رشته ها دوباره پنبه شد. پس از براندازی 28 امرداد کار ترس از دمکراسی واقعی به جایی رسیده بود که تا سالها؛ واژه های اعتصاب، تظاهرات، انقلاب و نظایر آنها حتی واژه دمکراسی عملا از كلمات ممنوعه شده بود.
دكتر مصدق در ميدان بهارستان براي مردم نطق مي كند
و به آنان مي گويد : هرجا كه مردمند همانجا مجلس است


 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
دستگیری داریوش فروهر در دی ماه 1332 و سرانجام این ناسیونالیست ایرانی
دهم دی ماه 1332 (شب هنگام) داریوش فروهر رئیس وقت حزب پان ایرانیست را كه از بیست و هشتم امُرداد (روز براندازی دولت مصدق) ناپدید شده بود درحال خواب در خانه دكتر حسن نظمی انصاری دستگیر كردند و به فرمانداری نظامی بردند.
     اتهام او حمایت از کارهای مصدق و بی اعتنایی به احضاریه اش برای معرفی خود به فرمانداری نظامی بود. داریوش فروهر غروب روز 28 امُرداد 1332 و پس از اطلاع از پیروزی کودتا (سرلشکر فضل الله زاهدی) از بیمارستان سینا فرار کرده بود!. فروهر پیش از ظهر 28 امُرداد در جریان حمله عوامل كودتا به دفتر حزب پان ایرانیست مجروح و به بیمارستان سینا منتقل شده بود.
    فروهر كه در اصفهان به دنیا آمده بود از پیروان خطِ دكترمحمد مصدق (استقلال و حاكمیت ملّی، اقتدار میهن، دمكراسی و عدالت اجتماعی) بود كه مبارزات سیاسی خود را در دهه 1320 با تلاش برای ملی شدن نفت و قطع نفوذ قدرت های وقت در تصمیم گیری های داخلی آغاز كرده بود.
     وی از موسسان حزب پان ایرانیست و سپس رهبر حزب ملت ایران و از سران جبهه ملی بود و از دهه 1320 بارها به زندان افتاده بود. پس از زندانی شدن در سال 1332، در یکم بهمن 1340 و در جریان موج دوم دستگیری های پیروان خط مصدق بار دیگر به زندان افتاد که در سال 1339 اجتماع صدها هزار نفری میدان جلالیه (پارک لاله) را برپا ساخته و در زمستان 1340 در تهران تظاهرات دانشجویی به راه انداخته بودند.
     فروهر در جریان انقلاب سال 1357 فعالیت چشمگیر داشت، از طراحان اتحاد مخالفان شاه بود و برای تامین این وحدت با قبول هرگونه خطر، تلاش فراوان كرده بود و مدت ها نیز به نام جبهه ملی سخن می گفت. در دولت موقت، وزیر كار بود و در جریان ناآرامی های كردستان تلاش فراوان برای حل مسئله و جلوگیری از تجزیه ایران كرده بود.
    داریوش فروهر بارها گفته بود كه آرزویی جز سعادت و سربلندی ایرانیان و مشاهده وحدت دوباره «ایرانزمین» به صورت اتحاد فرهنگی، جامعه مشترک المنافع، و یا کنفدراسیون ندارد و می خواهد که رفت و آمد خودمانی ایرانی تبارها با مرزها محدود نشود. وی برای تامین این اتحاد و برادری، روش كوروش بزرگ را راهی عملی می دانست و به همین لحاظ با برادران افغان، تاجیك و كُردهای خارج از مرزهای ایران در ارتباط بود. فروهر بارها گفته بود که دولت انگلستان را به خاطر ظلم هایی كه در طول قرون 19 و 20 نسبت به ایرانیان مخصوصا تجزیه ایران كرده است نمی بخشد. فروهر پس از انقلاب، وزیر کابینه شد. وی به چگونگی نخستین انتخابات مجلس (سال 1358) اعتراض کرد و از فعالیت های دولتی کنار کشید و از آن زمان، عملا در ردیف معترضان و منتقدان قرار گرفت. تا اینکه یکم آذرماه 1377 و در ساعات شب، چند نفر به خانه وی در خیابان هدایت ریختند و این ناسیونالیست 70 ساله و از مردان سیاسی ایران را در اطاق كارش (طبقه دوم خانه اش) با وارد آوردن ضربات متعدد كارد به ناحیه سینه كشتند و همسر 58 ساله وی بانو پروانه را هم در طبقه اول خانه به همان صورت (ضربات كارد) از پای درآوردند و اجسادشان را روی صندلی قرار داده و خانه را ترك گفتند.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
پایان ماموریت «لوی هندرسون» در ایران - نظرات و فعالیت های او بر ضد مسکو ـ وعده شاه به پیوستن ایران به حلقه اتحادیه های نظامی غرب
Loy Wesley Henderson

چهار روز پس از آغاز بهره برداری از نفت ایران توسط كنسرسیوم شركتهای نفتی غرب و سه هفته بعد از دیدار شاه از آمریكا و دادن وعده پیوستن به حلقه اتحادیه های نظامی غرب (با هدف محاصره زنجیروار بلوک شرق) و 16 ماه پس از براندازی 28 امُرداد، «لوی هندرسون Loy W. Henderson» دیپلمات ضد شوروی آمریكا كه به معاونت وزارت امور خارجه این كشور منصوب شده بود نهم دیماه 1333 (30 دسامبر 1954) تهران را ترك كرد. وی از سال 1951 (1330 هجری خورشیدی) سفیر آمریكا در تهران بود و یكی از عوامل براندازی 28 امُرداد 1332 بشمار آورده شده است. هندرسون در جلسه 23 ژوئن 1953 واشنگتن با شرکت جان فاستر دالس وزیر امور خارجه آمریکا، مدیر «سیا» و گروهی از کارشناسان امور خاورمیانه و برنامه های مسکو برای گسترش نفوذ، با گفتن این جمله که ترس از اتحاد مصدق با روسیه و دست کم حزب توده وجود دارد که آرزوی 250 ساله مسکو است بر پیشنهاد دولت لندن که آمریکا به طرح آن دولت برای براندازی مصدق به پیوندد صحه گذارد. وی در همان هفته با قبول درخواست مورخ 28 ماه مه 1953 دکتر مصدق از دولت آمریکا که به حل مشکلات مالی ایران ازجمله از طریق دادن وام کمک کند مخالفت کرده بود. آیزنهاور رئیس جمهور وقت آمریکا نظر لوی هندرسون را برای دادن پاسخ به نامه مصدق جویا شده بود. آیزنهاور پس از دریافت نظر اندرسون که قبلا مدیر امور خاورمیانه و خاور نزدیک در وزارت امور خارجه آمریکا بود و تجربه و مطالعات گسترده در زمینه روسیه و آسیای جنوبی داشت 29 ژوئن (هفت هفته پیش از کودتای 28 امَرداد) به مصدق پاسخ نوشت که بهتر است با دولت لندن به سازش برسد و در این صورت، درآمد نفت برای حل مشکلات مالی ایران کفایت خواهد کرد و به این ترتیب درخواست مصدق رد شد. به اظهار همکاران و دوستان هندرسون، وی عقیده داشت که با هرگونه اتحاد ایران با روسیه و یا عامل روسیه ـ حزب توده ـ قدرت در حال طلوع آمریکا به چالش شدید کشانده خواهد شد زیرا اگر مسکو بر خاورمیانه و آسیای جنوبی مسلط شود، بازگرداندن آن به قفس اگر محال نباشد آسان نخواهد بود و روسیه بدون کمک ایران نخواهد توانست در خاورمیانه نفتدار و استراتژیک با ما (غرب) مقابله کند. [برای مطالعه بیشتردرزمینه نظرات و کارهای هندرسون، به خاطرات هندرسون چاپ 1986 و دو تالیف دیگر او: یک سئوال درباره اعتماد، و ریشه روابط با شوروی و نیز کتاب: لوی هندرسون و طلوع قدرت آمریکا تالیف اج. دبلیو برندز و کتاب: جنگ سرد به صورت تاریخ مراجعه شود].
     هندرسون كه نزدیک به پنج سال معاون وزارت امور خارجه امریکا بود اواخر دهه 1950 از امور دیپلماتیک بازنشسته شد و تا سال 1968 بکار تدریس روابط بین المللی و تالیف کتاب پرداخت و 24 مارس سال 1986 (در 94 سالگی) در یك خانه سالمندان در بتسدا (حاشیه شمالی غربی شهر واشنگتن ـ استیتِ مریلند) درگذشت. او که 28 ژوئن 1892 به دنیا آمده بود.
     هندرسون كه در آركانزا به دنیا آمده بود و پدرش كشیش یک کلیسای متُدیست بود از آغاز كار كمر به جلوگیری ازگسترش كمونیسم و همچنین بسط نفود دولت مسکو بسته بود. وی در جریان جنگ داخلی روسیه (پس از انقلاب بلشویکی) مامور در كشورهای بالتیك و غرب روسیه شده بود تا از نزدیك چگونگی فعالیت های بلشویکها را زیر نظر داشته باشد و نقاط قوت و ضعف آنان را دریابد. او که با یک لیتوانیایی ازدواج کرد در دهه 1920 در آمریكا كار بررسی میزان همكاریهای چپهای این كشور با شوروی را برعهده داشت و سپس با تبعیدیان و فراریان از شوروی تماس برقرار كرد تا به براندازی نظام شوروی کمک کند.
     پس از برقراری مناسبات سیاسی میان آمریكا و شوروی در دهه 1930، هندرسون در سفارت تازه تاسیس آمریكا در مسكو صاحب مقام شد و سپس همین كاررا در كشورهای اسلاو نژاد اروپای شرقی ـ همنژاد روس ها برعهده گرفت. وی با این تجربه وسیع، از فرصت فشار شوروی به تركیه و بپاخیزی كمونیستهای یونان استفاده كرد و با كمك «جورج كِنان» هری ترومن را قانع به در پیش گرفتن سیاست تازه ای كرد كه منجر به صدور دكترین ترومن و محاصره (کانتین) شوروی و اتحاد نظامی با تركیه و كمك گسترده به دولت یونان شد. هندرسون از مشوّقان تاسیس انستیتوهای مطالعات استرتژی ـ پالیسی [معروف به اطاق فکر و یا اندیشکده] بود زیرا که عقیده داشت اصحاب تجربه و نظر و اهل مطالعه و سفر بهتر از کارمند و مقام، بدون ملاحظات اداری می توانند به دولت نظر دهند.
    هندرسون كه به موازات ترس از گسترش كمونیسم [در حقیقت بسط نفوذ روسیه]، نگران بازی بر سر نفت بود. وی نفت را یك کالای اقتصادی - سیاسی (استراتژیک) و در عین حال مسئله ساز و دردسر آفرین تشخیص داده بود و به همین لحاظ خواست كه به ماموریت عراق فرستاده شود و در اینجا دقیقا از اوضاع جهان عرب و وضعیت و سیاست های نفت آگاه شد؛ به گونه ای كه هنگام بحث از تقسیم فلسطین میان یهودیان و اعراب، نظر دیگری را مطرح ساخت و چون موفق نشد فكر خود را به كرسی بنشاند ماموریت هند (که با مشکلات پس از تجزیه رو به رو بود) گرفت و به دهلی نو رفت و در اینجا، مسائل آسیای جنوبی و عمدتا ناشی از تجزیه شبه قاره هند و خطوط مرزی هند با تبت و هند (پاکستان) با افغانستان (خط دوراند و تقسیم غیر طبیعی قبایل پشتون) ترسیم شده توسط دولت لندن پی برد.
    هندر سون در پی ملی شدن نفت ایران و تبدیل تهران به یک كانون خطر برای غرب و حساس شدن اوضاع، سفیر امریكا در تهران شد. وی که یک جنوبی آمریکایی تمام عیار (خشن، اخمو و قاطع) بود از دكتر مصدق تا آنجا كه كارهای او به تقویت ناسیونالیسم ایرانی و گسترش دمكراسی می انجامید جانبداری كرد زیرا كه با این دو عامل از پیشرفت كمونیسم و بسط نفود شوروی جلوگیری می شد، ولی از لحظه ای كه احساس كرد ادامه تحریم اقتصادی ایران از سوی انگلستان زندگی را بر مردم سخت كرده و متمایل به حزب توده شده اند و در چند تظاهرات قدرت این حزب را به چشم دید تغییر نظر داد و نه تنها توطئه های انگلستان بر ضد دكتر مصدق تعدیل نكرد بلكه در صدد همكاری با مساعی براندازی او و روی كار اوردن مقامهای ایرانی موافق اتحاد ایران با غرب و سپردن كار نفت به شركتهای غربی بر آمد و با دو ــ سه رفت و آمد سریع به خارج از ایران در تابستان 1332، مسئله ایران به سود غرب حل شد و ....
هندرسون در يکي از ديدارهايش با مصدق در تهران

 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
کشتار بی سابقه هفت ایرانی در دسامبر 2011 در یک آپارتمان در ایالت تکزاس ـ علل آن ـ تفسیر وقت رسانه ها درباره میلیونها مهاجر ایرانی
نیمروز کریسمس 2011 (25 دسامبر = چهارم دی ماه) هفت ایرانی در خانه ای در «گریپ واینGrapevine» ایالت تکزاس آمریکا و نه چندان دور از فرودگاه بزرگ «دالاس ـ فورت ورث» کشته شدند. بررسی این قتل که رسانه های آمریکا آن را «کشتارMassacre
    » نوشته بودند حقایق متعدد را آشگار می سازد. مسئله در اینجاست که میلیونها مهاجر ایرانی دهه های اخیر می خواهند در کشورهایی که وطن کرده اند همان فرهنگ و رسوم خودرا داشته باشند ازجمله خودنمایی و ولخرجی.
    از گزارش های رسانه های آمریکا به نقل از بررسی های پلیس، مصاحبه خبرنگاران با همسایگان و مطالعه سوابق چنین بر می آید که «عزیز یزدان پناه 56 ساله» متولّد ایران یک ساعت به ظهر روز کریسمس سال 2011 با لباس «سانتا کلاز» و در این کِسوَت به خانه زنش بانو فاطمه (نسرین) رحتمی می رود. بانو فاطمه 55 ساله متولّد ایران که در 19 سالگی با عزیز ازدواج کرده بود در بهار سال 2011 به دلایل متعدد با دو فرزندش خانه شوهر را ترک، در همان نزدیکی یک آپارتمان اجاره کرد و دادخواست طلاق داد، از جمله:
    ـ سختگیری شدید شوهر نسبت به رفت و آمدهای تنها دخترشان نرگس (نونا Nona) که 19 ساله بود و در کامیونیتی کالج محل (کالج 2 ساله) تحصیل می کرد [با یک مرد جوان] و حتی قراردادن دوربین مخفی در اطاق خواب او.
    ـ مخالفت عزیز با کارکردن فاطمه که پروانه کازمِتولوژی (آرایشگری) از ایالت تکزاس داشت در خارج از خانه، به رغم رو به رو بودن با مشکلات مالی.
    ـ کاهش در آمد عزیز و احتمال حرّاج شدن خانه بزرگ و صدها هزار دلاری اش که پرداخت اقساط دیون آن عقب افتاده بود. عزیز که در معاملات مستغلات مشغول کار بود با خانواده اش در این خانه بزرگ واقع در یک محله تقریبا اعیان نشین سکونت داشت. رکود اقتصادی وقت و کاهش معاملات مستغلات و توقیف منازل از سوی بانکها به دلیل عدم پرداخت اقساط دیون، وی را عملا بیکار و محروم از درآمد کافی کرده بود. وی برای جلوگیری از حرّاج شدن خانه که (پس از رفتن زن و فرزندان) به تنهایی در آن سکونت داشت اعلان ورشکستگی داده بود که ظاهرا رد شده بود.
    ـ اختلال عاطفی ناشی از تنها زندگی کردنِ عزیز و دور بودنِ از دو فرزندش ـ نرگس 19 ساله و علی 15 ساله. در آمریکا ـ قانون، اولویّت در حضانت را حق مادر می داند.
    عزیز می دانست که روز کریسمس (میلاد مسیح)، محمدحسین زارعی 59 ساله شوهر زهره رحتمی خواهر زنش (باجناق او) با زنش ـ زهره رحمتی 58 ساله و دخترشان صحرا (سارا) 22 ساله به خانه فاطمه می روند و «کریسمس پارتی» در آنجا برقرار است و هدایا توزیع می شود. لذا، یک ساعت مانده به ظهر در حالی که لباس سانتا (که معمولا در مراسم کریسمس به خانه ها می رود) پوشیده و به سبک سانتا، ریش و سبیل و موی بلند و سپید به سر و صورت خود چسانیده بود و دو سلاح کمری زیر قبای بلند سَبک سانتا پنهان کرده بود به خانه زنش می رود. [چون همه کسانی که آنجا بودند کشته شده اند] معلوم نیست که پس از ورود او به آپارتمانِ زنش تا لحظه قتل عام چه گذشته است.
    پس از قتل، «عزیز» پیش از خودکشی به پلیس شهر (شماره 911) تلفن می کند و می خواهد که مامور بفرستند.
    اجساد نشان می دهد که مقاومت چندانی صورت نگرفته و گلوله به مغز همگی و برخی هم علاوه بر مغز به قلب اصابت کرده و هرکدام چند گلوله.
    «عزیز» پس از تلفن به پلیس، یک گلوله هم به مغز خود شلیک می کند و به زندگی اش پایان می دهد.
    رسانه های آمریکا ضمن انتشار این خبر که تا چند روز به طور روزانه آن را دنبال کرده بودند و به نقل از آنها رسانه های سایر کشورها، به موضوع مهاجرت غیر عادی ایرانیان اشاره کرده و حدس زده بودند که در سی سال گذشته بیش از 5 میلیون ایرانی وطن خودرا ترک کرده بودند ولی تقریبا هیچکدام ترک تابعیت ایران را نکرده و بخشی از نفوس ایران بشمار می آیند. ایالات متحده، کانادا، آلمان، انگلستان، سوئد و برخی دیگر از کشورهای عضو اتحادیه اروپا و نیز استرالیا، مالزی، تایلند و ترکیه مقصد عمده آنان بوده و بعدا بستگانشان هم با توسل به راههای قانونی به ایشان پیوسته اند. این رسانه ها احتمال داده اند که مهاجرت کمتر از یک هفتم این شمار به صورت پناهندگی و یا قاچاق بوده است و با اینکه این پناهندگان برای اثبات اینکه چرا نمی خواهند در کشور زادگاه زندگی کنند، در دادگاههای مربوط انواع اتهام به دولت وارد می کنند معذلک دیده می شود که رفت و آمد آنان به ایران پس از دریافت پروانه اقامت ادامه داشته است و این وضعیت ترس و قُبح پناهندگی ایرانیان را از میان برده است. به ادعای این رسانه ها، ایران تنها کشوری است که اتباع پناهنده اش می توانند بدون بازخواست به وطن رفت و آمد کنند، حتی آنانکه در کشور میزبان مدعی می شوند که تغییر دین داده و مصاحبه های منفی کرده اند. به نوشته این رسانه ها، بسیاری از بستگان افرادی که نامشان به گوش آشناست در میان مهاجران (مهاجران سرمایه گذار) دیده می شوند که تعجب برانگیز است. هزاران ایرانی و باز هم دارای نام خانوادگی به «گوش آشنا »با ویزای تحصیلی در آمریکا، کانادا و اروپای غربی تحصیل و پول منتقل می کنند و ....
    برخی از رسانه ها کشتار خانوادگی تکزاس را با گزارش همزمان و مربوط به تلفات ناشی از غرق شدن یک کشتی حامل پناهجویان میان اندونزی و استرالیا به صورت یک خبر درآورده بودند. بیشتر پناهجویان این کشتی که به صورت قاچاق از اندونزی به استرالیا می رفتند ایرانی و افغان بودند.
    این رسانه ها در عین حال مهاجرت ایرانیان ـ کشوری وسیع، نفتدار و بالقوه ثروتمند را یک معمّا خوانده و نوشته بودند که ایرانی قبلا به ندرت جلای وطن می کرد جز برای اقامت موقّت در عراق که زیارتگاههای شیعیان و مدارس علوم دینی در آنجا قراردارد. ایرانیان در طول تاریخ چند هزار ساله خود تنها یک بار به این صورت مهاجرت کرده بودند و آن در قرن هفتم میلادی به هند بود زیراکه نمی خواستند حکومت عرب را تحمل کنند. اینان که هند را صنعتی و تکنولوژیک کرده اند همچنان «پارسی» خوانده می شوند. به نوشته رسانه ها به نقل از اصحاب نظر، احتمالا گسترش فساد اداری ـ اقتصادی از علل مهاجرت های اخیر بوده است. با مهاجرت شهرنشین های ایرانی به خارج، جای آنان را مهاجران از روستا به شهرهای بزرگ ایران می گیرند و به همین لحاظ انتقال منتالیته و فرهنگ روستایی به شهرها. با مهاجرت روستائیان به شهرها، روستاها از رونق می افتد و باعث افزایش واردات تولیدات کشاورزی و دامی می شود. «درصد» جمعیت شهرنشین ایران که تقریبا کاری جز خدمات ندارند بیش از «درصد» روستانشین است که تا سه دهه پیش، عکس آن بود. .
مجموعه عکسهای هفت مقتول ایرانی کاپی شده از رسانه های آمریکا و انگلستان

 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
28 دسامبر 2012 «اوباما» مصوّبه کنگره آمریکا برای مقابله با نفوذ ایران در آمریکای لاتین را امضاء کرد و قانون شد
بارَک حسین اوباما، رئیس جمهوری وقت آمریکا 28 دسامبر 2012 مصوّبه کنگره این کشور را که به گزارش رسانه ها، هدف اصلی از تدوین آن مقابله با نفوذ ایران در کشورهای آمریکای لاتین بوده است امضا کرد و قانون شد. جمهوری اسلامی ایران روابط خود با کشورهای آمریکای لاتین را گسترش و یک میدان بزرگ تهران به «سیمون بولیوار» نامگذاری و مجسمه این رهبر انقلاب آمریکای لاتین را در آنجا نصب کرده است. در دهه های گذشته تنی چند از رهبران آمریکای لاتین و هرکدام نه یک بار بلکه چند بار از ایران دیدن کردند.
    مقامات دولت واشنگتن پیشتر نیز تاکید کرده بودند که فعالیت‌های جمهوری اسلامی ایران در کشورهای آمریکای لاتین را به دقت زیر نظر دارند. همزمان چند کشور در آمریکای لاتین برای نشان دادن صمیمت خود نسبت به ایران، ویزای ورود ایرانیان به این ممالک را لغو کردند. به نوبه خود، جمهوری اسلامی ۱۷ مرکز فرهنگی تازه در آمریکای لاتین دایر کرد. سرمایه گذاری و همکاری های نفتی، صنعتی و بازرگانی این کشور با ممالک آمریکای لاتین گسترش یافت و ایران و ونزوئلا یک کارخانه مشترک مونتاژ اتومبیل در کاراکاس دایر کردند. ونزوئلا به اقتباس از سازمان بسیج در جمهوری اسلامی، برای خود یک گروه میلیشیا به وجود آورده است.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
آیت‌الله موحدی‌کرمانی: شرّ مفسدان باید دفع شود ـ دستبرد به اموال عمومی به هر طریق، ظلم به همه ایرانیان است ـ خداوند از ظلمِ ظالم نمی‌گذرد


تهران ـ 8 دیماه 1396 ـ خبرگزاری تَسنیم: آیت‌الله محمدعلی موحدی ‌کرمانی دبیرکل جامعه روحانیت مبارز و نایب رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در خطبه های نماز جمعهِ (آن هفته) تهران با بیان اینکه یکی از انواع ظلم، تعدّی به حق‌الناس است، گفت: اگر شخصی به ناحق و به هر طریق بیت‌المال کشور را غارت کند، در واقع به 80 میلیون [ایرانی] ظلم کرده است. آنهایی که از بیت‌المال [خزانه کشور] سوء استفاده می‌کنند، و یا پول‌های کلان ـ هزار میلیارد تومانی از بانک می‌گیرند و در مقابل چیزی به دست بانک نمی‌دهند و بعد هم فرار می‌کنند و یا پنهان می‌شوند، بدانند اینها پول مردم است!، باید جواب این مردم را که پولشان را [سپرده هایشان را] از بانک می‌خواهند و دارند فریاد می‌زنند بدهند. آنها که این پولها را خورده‌اند باید در قیامت هم جواب آنها را بدهند. در عدالت الهی این واقعیت وجود دارد که خداوند از ظلمِ ظالم نمی‌گذرد. خداوند ظالم را با اشد مجازات، عذاب می‌کند و حق مظلوم را از ظالم خواهد گرفت.
    وی با اشاره به مفاسد اقتصادی در نظام بانکی کشور گفت: خداوند همه ما را بیدار کند مخصوصا کسانی که می‌توانند ارقامی چون هزار میلیارد از بانکها بگیرند و هیچ تضمینی هم در قبال این پولها به بانک ندهند و سپس با این پولها از کشور فرار کرده و بسیاری از مردم را متضرر کنند.
    آیت الله موحدی کرمانی خطاب به مفسدان اقتصادی، گفت: این پولهای مردم است که شما خورده اید و باید بدانید قیامتی هم در کار است و گناهان 80 میلیون نفر به نام شما نوشته خواهد شد. باید جامعه را از شرّ این مفسدان دفع خطر کرد.
    خطیب نمازجمعه تهران گفت که زمین لرزه های اخیر باید اخطار باشد به کسانی که از بیت المال [پول مردم] و از اموال عمومی سوءاستفاده‌ها کرده اند، دروغ‌ می گویند، بی توجهی‌ به مشکلات مردم دارند و بانک ها را دچار مشکل می کنند.
    اگر در جامعه، قوی به ضعیف رحم نکند و مسئولان به دغدغه‌های مردم رسیدگی نکنند آن وقت است که باید منتظر نازل شدن بلا بود.
    آیت الله موحدّی کرمانی در کنایه‌ای به حقوق بالای برخی مسئولین گفت: باید تکنولوژی که خطرات زلزله را به حداقل برساند به هر قیمتی که شده وارد کشور کنیم حتی اگر حقوق بعضی‌ها را از 17 میلیون به 12 میلیون کاهش دهیم و این پول صَرف انتقال این تکنولوژی به کشور شود که هم اکنون در کشور ژاپن بکار می رود.
    خطیب نماز جمعه با اشاره به آلودگی هوای کلانشهرهای کشور گفت: اینکه برخی برای فرار از مسئولیت می‌گویند وضعیت هوای شهرهایی چون دهلی نو و پکن هم مانند بعضی از شهرهای ما هست که افتخار نیست. در همین شهرها دولت های مربوط ضمن بکارگیری تدابیر متعدد، دستگاه هایی تعبیه کرده اند تا از آلودگی بکاهد.
    وی سپس به خطرات موجود فضای مجازی [سوشل میدیا]، سالروز «9 دی» و اظهارات و اقدامات ضد ایرانی و ضد فلسطینی رئیس جمهوری آمریکا پرداخت و گفت: ترامپ در به رسمیت شناختن بیت المقدس به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی موفق نخواهد بود.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
اظهارات هشدارگونه نوه بنیادگذار جمهوری اسلامی ایران در دیماه 1397 که تیتر صفحات اول روزنامه ها شده بود
هشتم دیماه 1397، وبسایت جماران اظهارات حسن خمینی نوه آیت‌الله روح‌الله خمینی (امام ره) بنیادگذار جمهوری اسلامی ایران در برابر شماری و ازجمله چند مقام را که به دیدار او رفته بودند منتشر ساخت که گفته بود: "باید قواعد رفتار انسان ها و علل سقوط و ثبوت را به دست بیاوریم تا در زندگی رعایت کنیم و الا هیچ تضمینی وجود ندارد که ما بمانیم و دیگران بروند. اگر قواعد را رعایت نکنید، عرصه را از شما می‌گیرند.".
    وی همچنین گفته بود: "زیربنای یک جامعه، اخلاق و احساس رضایت مردم است... پاره ـ پاره کردن مداوم جامعه، پخش مکرّر کینه، انتشار مرتب نفاق، اینکه افراد در جامعه مجبور شوند شخصیت دوگانه داشته باشند و اینکه تَک تَک ما از صداقت دور شویم از نشانه‌های بَداقبالی دولت‌ها است. اگر دیدیم اصول ما از دست رفته و به فروعات می‌چسبیم زنگ خطری است که جامعه دچار مشکل شده است.".
    حسن خمینی ضمن اظهارات خود گفته بود که در دوران جنگ عراق با ایران "در جامعه، فروع را جایگزین اصول نکرده بودیم.".
    این بیانات هشدارگونه نوهِ بنیادگذار جمهوری اسلامی که تیتر شماره های 9 دیماه 1397 چند روزنامه چاپ تهران قرارگرفته بود که در زیر این مطلب کُپی شده اند، در پی رسانه ای شدن اظهارات تقریبا مشابه بانو فائزه هاشمی رفسنجانی دختر آیت الله هاشمی رفسنجانی انتشار یافته بود:
    



    ـ ـ ـ ـ ـ
    
جلسه دیدار و سخنرانی حسن خمینی

 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
در قلمرو اندیشه
زادروز فیلسوف اگزیستیانسیالیست
امانوئل لویناس Emmanuel Levinas فیلسوف اگزیستیانسیالیست فرانسوی كه در سی ام دسامبر سال 1905 میلادی به دنیا آمد و در سوربن فلسفه به کار تدریس پرداخت تلاش بسیار كرد كه نظرات اگزیستیانسیالیستهای فرانسه و آلمان را به هم نزدیك كند. او از سال 1930 تا 1993 كتابهای فلسفی متعدد مخصوصا در رابطه با اگزیستیانسیالیسم كه فلسفه ای نسبتا نوین است منتشر ساخت كه از میان آنها «وجود و موجودات»، «آن سوی وجود». «پدیده شناسی»، «واقعیت وجود» و «غیر از بودن» معروفتر هستند. در همه این آثار، وی از آزادی عمل یك موجود سخن به میان آورده و تفاوت میان مطالعه اشیاء و خود اشیاء را بیان كرده است.
    
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
در دنیای داستان نویسی
سالروز درگذشت Susan Sontag نویسنده و روشنفكر رادیكال
سوزان

بیست و هفتم دسامبر 2004 بانو «سوزان سانتگ Susan Sontag» روشنفكر، داستان نگار، مقاله نویس، نمایشنامه نویس، منتقد و همچنین سازنده فیلم در 71 سالگی در شهر نیویورك (زادگاهش) از بیماری سرطان خون درگذشت. از سوزان به عنوان یك روشنفكر رادیكال نام برده اند.
    سوزان در نقد نویسی یك تحول رادیكال به وجود آورده است. بهترین داستانهایش «عاشق آتشفشان»، «در آمریكا» و «مربوط به درد دیگران» عنوان دارند. «من، و غیره» خواندنی ترین مجموعه داستانهای كوتاه اوست.
    از میان مقالات خوب و پر سر و صدای او، مقاله های «درباره عكس»، «اراده رادیكال» ، «استعاره ای از ایدز» و ... را می توان نام برد. آخرین مقاله او كه واكنش وی را به ماجرای شكنجه زندانیان در زندان «ابوغریب» عراق منعكس ساخت و عنوانش «درباره جنگ و مصیبت» بود در ماه می 2004 انتشار یافت.
سوزان در ميانسالي

 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
در قلمرو دموکراسی
یک حرکت جالب با حربهِ دمکراسی (صندوق رای) در دنیای اسلاوها در دسامبر 2003
29 دسامبر 2003 در قلمرو دمكراسی تحول تازه ای به چشم خورد و آن انتخاب میلوشویچ (رهبر وقت حزب سوسیالیست صِربستان ) و ششله Vojislav Seselj(رهبر حزب افراطی ناسیونالیستی صِرب) به نمایندگی پارلمان صربستان بود كه هر دو بعدا در لاهه به زندان سازمان ملل افتادند و میلوشویچ در همین زندان درگذشت.
ميلوشويچ


     در این انتخابات، حزب دمكرات هوادار غرب تنها 37 کرسی (حدود یک ششم کرسی ها) را كسب كرد كه باعث دلخوری اتحادیه اروپا شده بود كه چشم دیدن ناسیونالیست ها را در این قاره ندارد. حزب دمكرات صرب (حزب كوشتونیكا رئیس جمهوری سابق) هم در این انتخابات نتوانست بیش از 53 كرسی به دست آورد. به گفته ناظران بی طرف، انتخابات دسامبر 2003 صربستان جای حرف نداشت.
     صرب ها پس از آغاز فروپاشی کنفدراسیون یوگوسلاوی (اسلاوهای جنوب)، در چند انتخاباتی که صورت گرفته بود بهتر از هر كشور دیگر از آراء خود برای نشان دادن اندیشه و احساسِ شان استفاده و ثابت كردند كه حربهِ دمكراسی ـ همان حربه ای را كه اروپای غربی آن را دهها سال برای كوبیدنشان بكار بُرده بود جهت ابراز واكنش، به خوبی بکار بردند. صرب ها در آن انتخابات با آرای خود به جای دادن میدان به سیاستمداران مشتاقِ بی قرار قدرت، میدان را از آنان گرفتند تا مجبور به تشكیل دولت ائتلافی ضعیف و متزلزل شوند و اندیشه سوء استفاده از قدرت را فراموش كنند.
Vojislav Seselj

 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
در قلمرو ادبیات
«داستان نگاری» با زمینه زن و شوهری


امروز ـ سی ام دسامبر ـ زادروز تئودور فونتان Theodor Fontane داستان نویس آلمانی است كه در 1819 به دنیا آمد و بسال 1898 درگذشت.
     داستانهای او همه از ماجراهای واقعی گرفته شده اند و عموما زمینه زن و شوهری دارند. وی نهایت كوشش را بكار برده تا با طرح و انعكاس مسائل خانوادگی، چشم و گوش مردم را به مسائل ازدواج بازكند تا در این بزرگترین و مهمترین انتخاب خود در طول حیات (همسرگزینی) مرتكب اشتباه نشوند. ولی ایرادی كه به داستانهای او وارد آمده این است كه این ماجراها در خانواده های طبقه بالا و در پروس قرن نوزدهم (شمال آلمان) اتفاق افتاده اند و نمی شود انها را به همگان تعمیم داد و دلیل آن این است كه «فونتان» هرگز از منطقه برلین و براندنبورگ قدم به خارج نگذارد.
     داستانهای فونتان شرح جدایی ها، بی وفایی ها، ازدواجهای مصلحتی و بعضا سیاسی، رفتار زن و شوهر ها، و نقش شخصیت و اخلاقیات و پرورش اولیه در حفظ بنای خانواده است.
     داستان «افی بریست» فونتان به صورت فیلم سینمایی در آمده است.
تمبر پستی (آلمان) یادبود فونتان

 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
در قلمرو رسانه‌ها
قدیمی ترین حادثه نویس ایران ـ نگاهی به کارهای ژورنالیستی عنایت الله گلستانه ـ او تا 86 سالگی دست از کار نکشید
گلستانه در سال 2008
نهم دی ماه (سی ام دسامبر) زادروز عنایت الله گلستانه قدیمی ترین حادثه نگار رسانه های ایران است كه در سال 1306 (1927 میلادی) در تهران به دنیا آمد و در دیماه 1393، در87 سالگی و چند روز پیش از برگزاری زادروز خود فوت شد. وی به رغم بازنشسته شدن، به دلیل عشق به ژورنالیسم تا اواخر عمر در سازمان رادیو تلویزیون دولتی بکار سرگرم بود. تولد و فوت گلستانه در دسامبر (دیماه) یک بار دیگر این فرضیه (بر پایه آمار) را به اثبات رسانید که افراد مهم و معاریف در همان ماهی که به دنیا آمده اند فوت می کنند.
     گلستانه از اواسط دهه 1320 (دهه 1940 میلادی) كار روزنامه نگاری را از «كیهان» آغاز كرد. در آن زمان نوشتن اخبار حوادث شهری در مطبوعات ایران به گونه ای كه در غرب صورت می گرفت رسم نبود. در آن زمان روزنامه های ایران در مورد چنین اخباری (قتل، خودكشی، سرقت، حوادث رانندگی، حریق و ...) به درج اعلامیه های رسمی موسسات مربوط اكتفا می كردند.
     گلستانه به جای درج این اعلامیه ها، از آنها به صورت سرنخ استفاده می كرد و شخصا همانند یك كارآگاه پلیس در محل به تحقیق می پرداخت كه این كار در آن زمان خالی از خطر نبود و زحمت زیاد داشت، اما مخاطب فراوان. با وجود اینكه این روشِ پُرزحمت كسب خبر، مخاطبان كیهان (روزنامه عصر) را چند برابر كرده بود دستمزد گلستانه به آن حد نبود كه هزینه زندگانی او را تأمین كند. گلستانه كه از میان یك خانواده معروف (حاجب الدوله) برخاسته بود مجبور شد برای كسب درآمد بیشتر در یك روزنامه صبح نیز بكار پردازد و وی روزنامه معروف باختر امروز (به مدیریت دكتر حسین فاطمی) را برای این كار برگزید ولی دراینجا او را مأموریت تهیه اخبار سیاسی دادند. گلستانه در اینجا هم روش خود را رها نكرد و به جای كسب خبر از سخنگویان رسمی، به مقامات دست دوم و اصحاب اطلاع روی آورد و هر شب به بیش از صد نفر تلفن می كرد و به چندین محفل و پاتوق سر می زد بطوری كه با وجود كمبود خط تلفنی در تهران مجبور شدند برایش در تحریریه روزنامه یك تلفن اختصاصی قراردهند. عمر كاركردن گلستانه در باختر امروز طولانی نبود و با انتشار خبری درباره خلع سلاح عشایر كه قراربود محرمانه بماند مجبور به تَرك این روزنامه شد.
    
گلستانه در دهه 1950

گلستانه بعدا (نیمه اول دهه 1330) به روزنامه اطلاعات جذب شد و دلیل عمده آن این بود كه روزنامه اطلاعات درآمد بیشتری داشت و دستمزد نسبتا قابل ملاحظه می داد و دیگر، گلستانه نیاز به كار كردن در دو روزنامه (صبح و عصر) را نداشت. مجید دوامی سردبیر وقت روزنامه اطلاعات هم روزنامه نگاری حرفه ای تر بود و ژورنالیسم را درك می كرد و بنابراین به روش گلستانه (كسب خبر از دست اول و مراجعه به اهل اطلاع و مردم كوچه و خیابان) ارج می نهاد.
     مجید دوامی برای گلستانه چند دستیار استخدام كرد زیرا كه تعقیب حوادث شهری مخصوصا موارد جنایی آن و یافتن عكس قاتل و مقتول وقتگیر بود و كار یك نفر هم نبود. این كار به تدریج تكامل یافت و روزنامه اطلاعات و در رقابت با آن روزنامه كیهان هم در تحریریه های خود «میز حوادث = سیتی دِسك» به وجود آوردند. ایجاد میز اخبار حوادث بعدا باعث شد كه اطاق های خبر مطبوعات ایران برحسب گروه حوزه های خبری و نوع اخبار همانند فرنگ دارای میزهای مختلف و دبیر مربوط (ادیتورِ میز) شوند. چون اخبار حوادث شهری تیراژساز بود و تیراژ هم آگهی ساز، سردبیران اطلاعات و كیهان تصمیم به بازكردن صفحه مستقل حوادث شهری گرفتند، همان صفحه و صفحاتی كه در آمریكا، عنوان اخبار محلی (لوكال) دارد.
    گلستانه محاکمات مهمی را پوشش داده بود ازجمله محاکمه خسرو روزبه (از دستگیری تا اعدام)، افسران توده ای، دکتر مصدق و نیز ترور رزم آراء، هژیر، حسنعلی منصور و ... و تیراندازی به دکتر حسین فاطمی (در بهمن 1330) و ....گلستانه بود که خبر ربوده شدن سرتیپ افشارتوس رئیس شهربانی دولت مصدق را كشف و منتشر ساخت كه خبر اختصاصیِ او بود.
     گلستانه كه در طول زمان هزاران حادثه قتل، خودكشی، كلاهبرداری و ... را پوشش داده بود و سوابق آنها را برای خود حفظ كرده بود در نیمه دهه 1340 (1960 میلادی) تصمیم گرفت برپایه آنها دست به تولید فیلم سینمایی بزند كه چون اهل این كار نبود زیان مالی فراوان دید و درآستانه ورشكستگی قرارگرفت. این زیان مالی به قدری سنگین بود كه گلستانه از اجرای برنامه دوم خود كه انتشار برخی از ماجراهای گذشته به صورت داستان كوتاه (و مستند) بود صرف نظر كرد و به آرشیو كردن عكس و خبرهایی كه تهیه می كرد پایان داد.
     اواخر سال 1350 (1972 میلادی) سردبیر سابق روزنامه های اطلاعات و آیندگان (غلامحسین صالحیار) كه برای رادیو ـ تلویزیون ملی یك خبرگزاری تاسیس كرده بود و روش تازه ای برای پخش اخبار در پیش گرفته بود از گلستانه دعوت كرد كه برای بخش اخبار «سر ساعت ها ـ معروف به سه دقیقه ای» گزارش شهری تهیه كند. گلستانه بدون اطلاع سناتور مسعودی ناشر روزنامه اطلاعات، در ساعات فراغت به سازمان رادیو تلویزیون می رفت و برای این سازمان خبر تهیه می كرد. پخش خبرهای حوادث به محض وقوع از رادیو، باعث می شد كه همه روزنامه ها آنها را به دست آورند و از صورت اختصاصی كه منظور روزنامه اطلاعات بود خارج شوند. همین امر باعث رنجش شدید سناتور مسعودی از گلستانه شد. گلستانه از روزنامه اطلاعات رفت و رسما به سازمان رادیو تلویزیون پیوست و پخش حوادث شهری را به صورتی مفصلتر به برنامه «راه شب» بُرد.
     گلستانه از آن پس به كار در رادیو تلویزیون ادامه داد و چون رشته كار او سیاسی و تبلیغ برای نظام سابق تشخیص داده نشد همچنان (حتی در 86 سالگی) بكار در آن سازمان ادامه می داد. گلستانه ازجمله همان روزنامه نگارانی بود كه اگر روزنامه نگاری را ترك كنند سلامت خود را هم از دست خواهند داد زیرا كه با تمام وجود عاشق این پیشهِ مادام العمر هستند و نیاز دارند كه كه در هوای یك رسانه ـ روزنامه، مجله، رادیو تلویزیون و آنلاین ها ـ استنشاق كنند.
    
گلستانه در 80 سالگی

 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
توصیه های دسامبر سال 2004 اتحادیه های مطبوعاتی به روزنامه ها و شبکه های تلویزیونی که خودرا با شرایط قرن 21 هماهنگ سازند
متن توصیه های 27 دسامبر سال 2004 فدراسیون اتحادیه های مطبوعاتی کشورهای صنعتی که به تایید استادان آموزش روزنامه نگاری هم رسیده بود از این قرار است:
     1 ـ بیش از پیش خود را با شرایط مخاطبان قرن 21 تطبیق دهید و وقت كم، سلیقه و خواست این مخاطبان را كه در نظر سنجی های «فوكس گروپ» و مصاحبه های خانه به خانه و میزگردها به دست آمده است به اجرا بگذارید؛ ازجمله به كوتاه نویسی مطالب، ساده نگاری، كاهش مطالب كم خواننده و قرن نوزدهمی، افزایش ستون های ثابت، تحلیل توسط كارشناسان معروف، توجه به «نظر» به همان اندازه «خبر»، افزودن بر مطالب معروف به «آموزش عمومی» و مورد توجه و خواست مخاطبان، تماس لاینقطع با مخاطبان و کسب نظر آنان نسبت به محتوا از طریق «دبیر عمومی = پابلیک اِدیتور» هر روزنامه، توجه بیش از پیش به عكس و كاریكاتور و ....
    2 ـ از میزان نقل خبر از خبرگزاری ها بکاهید، بر میزان تولید اطاق خبر خود بیافزایید تا مشابهت روزنامه ها و شبکه های تلویزیونی با یکدیگر به حد اقل برسد و بر موارد اعزام خبرنگار خود به محل وقوع رویدادهای مهم (حتی نقاط دور دست و كشورهای دیگر) اضافه کنید، نظر مردم را درباره تصمیمات دولتی (قوای سه گانه) و حوادت و تحولات روز بپرسید و منعکس کنید، میز اینوستیگیتیو اطاق خبر خودرا رونق بخشید، هر روز شمار بیشتری خبر اختصاصی داشته باشید و ....
    3 ـ برای رقابت با آنلاین ها و وبلاگها، در جذب روزنامه نگار و مقاله نویس حرفه ای (ماهر، بی طرف، شناخته شده در جامعه و نداشتن مشغله و راه دیگر برای کسب درآمد) تلاش کنید و بر میزان دستمزد و حق التحریرها بیافزایید.
     4 ـ برای وصول به هدف های بند 3 این توصیه نامه، شرایط ارتقاء از خبرگیری به خبرنگاری و از خبرنگاری به دبیری را سخت تر و میزان توقف در هر رده را افزایش داده و اطاق خبر را اصطلاحا تجربه گراتر کنید.
    گزارش های مربوط به ادامه زیاندهی روزنامه ها و کاهش مخاطبان آنها و همچنین شبکه های تلویزیونی در بررسیِ دسامبر 2008، نشان داد که درصد کمی از توصیه های عمومی دسامبر سال 2004 به اجرا گذارده شده بود و رسانه های چاپی و صوت و تصویری هنوز هم نتوانسته اند که خودرا با خواست های مخاطبان قرن 21 مطابقت دهند که به آنلاین ها روی آورده اند و دارد یک اعتیاد آنان می شود. بررسی های دسامبر 2020 نشان داد که فعّالان در شبکه های سوشل میدیا و شهروند ژورنالیست ها دارند صحنه را از رسانه های همگانی و ژورنالیست های حرفه ای می گیرند، زیراکه رسانه های عمومی هنوز کاملا خودرا با شرایط تازه (دنیای اینترنت) تطبیق نداده اند و طبق توصیه های اعلام شده سراغ مطالبی دیگر علاوه بر اخبار نرفته اند. شهروند ژورنالیست ها که شمار آنها به صدها میلیون می رسد خبر کوتاه مبادله می کنند بدون شرح و نیز صدا و تصویر ساده و گاهی مبهم.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
به رغم وصیت نامهِ لنین؛ ضعف ژورنالیسم در شوروی پیشین و تداوم آن در روسیه پس از فروپاشی شوروی
عادت شده است كه رسانه ها در 29 دسامبر هر سال از وصیتنامه لنین یادكنند كه وی در این روز در سال 1922 انشاء آن را كه به زنش «كروپسكایا» دیكته می كرد به پایان برده بود.
     لنین در این وصیتنامه خواسته بود كه شمار اعضای كمیته مركزی حزب افزایش یابد و به یكصد تن برسد تا تصمیمگیری ها منحصر به چند نفر نباشد. تصمیمات مربوط به برنامه ریزی ها باید به تصویب دستگاه مقننه برسد و قانون شود تا از دستبرد تفسیر در امان باشد. از اهمیت رسانه ها برای دفاع از نظام و كشور نباید غافل بود كه زیر بنای هر كشور و نظام هستند. اگر شعارهای انقلاب از یاد برود و اصول در حزب نادیده گرفته شود افول شوروی حتمی است. باید (برای صیانت قانون اساسی از هرگونه گزند) به ارتش نقش سیاسی و نظارتی بیشتری داده شود. نباید مدیریت همه امور و به ویژه دبیركلی حزب به رفیق استالین سپرده شود. باید حرفهای رفیق تروتسكی هم شنیده شوند و ....
    «تاریخ» نشان داد كه هیچ یك از توصیه های لنین رعایت نشد و در نتیجه بنایی را كه ساخته بود فروپاشید. در مورد رسانه ها، ضعف شوروی تا به آن حد رسیده بود كه در دهه 1970 ، این دولت نتوانست توصیه برژنف را عملی سازد كه گفته بود رادیو ـ تلویزیون و روزنامه های شوروی اخبار جنایی و ضعف های اجتماعی آمریكا را كه هر روز در رسانه های این كشور منعكس می شوند ترجمه و عینا منتشر كنند تا روسها تصور نكنند كه آنجا بهشت است و ....
    تا آن زمان نظام شوروی نتوانسته بود چند روزنامه نگار ماهر پرورش دهد كه این تصمیم برژنف را حتی برای یك روز به اجرا درآورند. به گفته برخی از اصحاب نظر، اگر توصیه های ماركس و لنین در مورد رسانه ها و پرورش روزنامه نگار خوب (نه فرصت طلب و یا بیکار نبودن) عملی شده بود شاید كار شوروی به اینجا كشیده نمی شد.
     در دسامبر 2004 ( 13 سال پس از فروپاشی شوروی) کارشناسان بی طرف امور رسانه ها گفته بودند که هنوز (تا آن زمان) روسیه عاری از سیستم دفاعی رسانه ای است و این ضعف را اینك (دسامبر 2004) كه معارضه دو رقیب قدیم از سر گرفته شده است به وضوح می توان مشاهده كرد زیرا که رسانه های هر کشور ابزار معارضات و منازعات سیاسی (حمله، دفاع و ضد حمله) آن کشور هستند. در دوران معاصر، رسانه های گروهی بزرگترین جنگ افزار یك كشور بشمار می روند.
     در جریان معارضه بر سر انتخابات (سال 2004) اوكراین دیدیم كه این رسانه های غرب بودند كه خواست این بلوک را بر كرسی نشاندند. همین رسانه های آمریكا و انگلستان بوده اند كه «انگلیسی» را زبان جهانی كرده اند و حرف سران كشورهای متبوع را با آب و تاب به گوش همگان در گوشه و كنار جهان می رسانند و سیاست های آنان را به پیش می رانند.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
سایر ملل
روزی که تزار نیکلای دوم دستور داد تظاهرات مسکو را با آتش توپ سركوب کنند، ولی ...
نيکلاي دوم

تزار نیكلای دوم آخرین امپراتور روسیه برای سركوب كردن تظاهرات 150 هزار نفری مسكو كه در آن زمان پایتخت نبود و 23 روز ادامه داشت، سی ام دسامبر سال 1905 دستور داد كه تظاهركنندگان را زیر آتش توپ قرار دهند!.
    در این گلوله باران بیش از ده هزار تَن كشته شدند. در آن زمان، شهر سن پترزبورگ پایتخت امپراتوری روسیه بود.
    تظاهرات در طول سال 1905 در بیشتر شهرهای روسیه جریان داشت كه تظاهرات مسكو در ماه دسامبر وسیع تر از همه بود و تظاهر كنندگان كه به كمبود و گرانی مایحتاج زندگی، وجود فساد اداری و نیز نبود آزادی اعتراض داشتند خیابانهای مسكو را بسته بودند. با وجود سرکوب سی ام دسامبر 1905 با شلیک توپ، اعتراضات روس ها متناوبا ادامه یافت و به رغم کناررفتن نیکلای دوم (تفویض اختیارات)، در دهه بعد به انقلاب بلشویکی و سوسیالیستی شدن روسیه و تبدیل روسیه واحد به جماهیریه شوروی شدن آن انجامید که عُمر این نظام ایدئولوژیک نیز بیش از 74 سال طول نکشید.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
نخستین رئیس جمهوری در چین و تصمیمات او درباره امپراتور برکنار شده و مقامات دولتی نظام پیشین ـ اصول اعلام شده دکتر سون
Sun Yat-sen
سی ام دسامبر سال 1911 روزی است كه برای نخستین بار چین دارای رئیس جمهوری شد. در این روز شورای انقلاب چین، دكتر سون یات ــ سن Dr. Sun Yat-sen رهبر انقلاب را به عنوان رئیس جمهور موقت چین برگزید.
     سون به امپراتورِ خردسال وقت از دودمان «منچو» و سایر اعضای خاندان سلطنت اَمان داد و اجازه داد كه در همان كاخ سلطنتی با دریافت مقرری معیّن و خدمه مربوط به زندگی خود ادامه دهند، به این شرط كه وارد توطئه بر ضد نظام جمهوری چین نشوند.
     «سون یات ـ سن» سپس دستور داد كه تفویض اختیارات به آرامی صورت گیرد و مقامات اداری به تدریج و تنها درصورت ادامه فساد و خیانت و یا ثبوت عدم لیاقت و یافتن جانشین بهتر برایشان تعویض شوند و مقررّی آنان پس از عزل، در صورتی که پس از پیروزی انقلاب و اعلام تغییر نظام حکومتی مرتکب جرم اداری و فعالیت ضد انفلابی نشده باشند قطع نشود و پرداخت آن طبق ضوابطی عادلانه که تدوین خواهد شد ادامه یابد.
    نخستین انقلاب قرن بیستم چین به رهبری دكتر «سون یات سن» نهم اكتبر سال 1911 (17 مهر) پیروز شد و به نظام سلطنتی این كشور پایان داد. ضعف و فتور نظام سلطنتی چین در طول قرن نوزدهم باعث شده بود كه قدرت های جهانی وقت و نیز ژاپن به مداخله عمیق در آن سرزمین بپردازند. دكتر سون كه در سال 1866 به دنیا آمد و در 12 مارس 1925در 58 سالگی درگذشت به پدر جمهوریت چین معروف است. وی یک سوسیال دمکرات بود. اصول معروف، مهم و سه گانه دكتر سون از این قرارند:
     1- ناسیونالیسم 2- دمكراسی 3- تامین معاش، رفاه و نیازمندی های زندگانی برای همه كه به تعبیری نوعی سوسیالیسم معتدل است.
     وی در اعلامیه ای تأکید کرده است که بدون رعایت این سه اصل؛ پیشرفت، سرفرازی و نیكبختی یك ملت را میسّر نمی داند.
    بسیاری از متفكران عصرحاضر (قرون 20 و 21) این اصول را كه خود دكتر سون آنها را وسیعا تعریف و اندیشمندان دیگر تفسیر كرده اند كلید حل مسائل هر ملت و رفاه آن می دانند.
    


 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
فاجعه مرگ 194 انسان در باشگاه به هنگام برگزاری مراسم شب سال نو ـ قانون جهانی یک طبقه بودن چنین اماکنی

    سی ام دسامبر 2004 و 24 ساعت مانده به آغاز سال میلادی 2005 هزاران آرژانتینی برای برگزاری شب سال نو میلادی در یک باشگاه شبانه در بوئنوس آیرس متعلق به «عُمَر چابان» جمع شده بودند و شادی می کردند. چهارگوشه سالن بزرگ، چراغانی بود که ناگهان آتش سوزی از یکی از این چراغانی ها آغاز شد و سریعا گسترش یافت. ساختمان باشگاه دو طبقه ای بود و چهار در خروجی داشت که در لحظه حریق، سه در از آن چهار در قفل بود و فرار از یک در به صورت ازدحام درآمده بود و مشکل.
     در این رویداد 194 تن کشته و 1492 دیگر مجروح و یا از دود حاصل از آتش سوزی؛ مسموم و دچار نوعی خفگی شده بودند. شمار شرکت کنندگان در مراسم سه تا چهار هزار تَن گزارش شده بود.
    از آنجا که بسته بودن درهای خروجی در چنین محل هایی ممنوع است، پلیس صاحب باشگاه را دستگیر و به دستگاه قضایی تحویل داد که دادگاه بعدا اورا به 20 سال حبس محکوم کرد، اما ساعاتی پیش از اجرای حُکم، عُمَر درگذشت. باشگاه بیمه بود و زیان دیدگان به شرکت بیمه رجوع داده شدند.
    از آنجا که در گوشه و کنار جهان، بارها از این نوع حوادث پُرتلفات رخ داده است، در بسیاری از کشورها، یک طبقه بودن باشگاههای شبانه، باشگاههای برگزاری جشن و مراسم و اماکنی از این قبیل، قانون شده است و باید یک طبقه باشد و دست کم دارای یک سقف، مشابه ساختمان سینما و یا سالن های سخنرانی و نشست ها دارای محل تماشگر در طبقه بالا که به صورت بالکن و با یک سقف مشترک ساخته می شود.
    
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
اظهارات «آندری ایلاریانوف» مشاور مستعفی پوتین در دسامبر 2005 ـ بازگشت تدریجی روسیه به یک مدل سیاسی تازه ـ ایجاد یک کنفدراسیون در قلمرو تزارها
پوتين و آندري ايلاريانوف

در آخرین هفته دسامبر 2005 «آندری ایلاریانوف» مشاور ویژه پوتین رئیس جمهوری روسیه فدراتیو از سمت خود در كرملین کناره گبری کرد و اعلام داشت: شش سال پیش با امید به بسط اقتصاد آزاد [کاپیتالیستی مطلق] در روسیه و گسترش و ماندگار شدن آزادی های سیاسی، همكار كرملین شدم و همه دانش و مهارت خودرا در تحقّق آن هدف ها بكار بردم ولی از سال گذشته (سال 2004) ورق برگشت خورد و دولت (پوتین) مدل اقتصادی دیگری را انتخاب و در پیش گرفته است كه من موافق آن نیستم و نیز با روش تازه پوتین كه همه اختیارات در مسكو متمركز شود موافقت ندارم و آن را نوعی محدود شدن آزادی عمل مقامات محلی می دانم. من این روش را پیدایش یك نظام حكومتی تازه در روسیه و مآلا مشابه تزارها می بینم که نهایتا به درگیری با غرب خواهد انجامید ـ درگیری قدرت های اتمی.
    ایلاریانوف كه مورد حمایت غرب بوده است قبلا نیز چند بار از تغییر روش پوتین و بازگشت به سیاست های ناسیونالیستی با نگرش تزاری تلویحا انتقاد كرده بود و گفته بود که پوتین همچنین از رها شدن سوسیالیسم و نَه حتی تعدیل آن و فروپاشی شوروی، تا کنون چند بار ابراز تأسف کرده است و این تأسف دارای معنا است و قابل تأمل. «تاریخ» نشان داده است که هر تفکر ناسیونالیستی تمایل به قدرت نظامی شدن دارد، برتری و توسعه.
     مفسران رسانه های غرب همان وقت در تفسیر كناره گیری پُرسر و صدای ایلاریانوف نوشته بودند كه این كناره گیری ثابت كرد كه پوتین دارد به تدریج به دوران «مخلوطی از امپراتوری تزارها و نظام شوروی سابق» باز می گردد و تسریع برنامه نوسازی تسلیحات، فعال شدن در بازار استراتژیك نفت و گاز، یارگیری، تجدید فعالیت های فضایی، محدود كردن فعالیت سازمانهای غیر انتفاعی بین المللی، واردآوردن فشار به صورت دیكته كردن به اعضای جامعه مشترك المنافع، نزدیك شدن هرچه بیشتر به دولت هایی همچون هند و ونزوئلا، احتمال سهم خواهی بعدی در عراق و ... نشانه هایی از آغاز این بازگشت و فعال شدن روسیه در امور بین المللی است. پوتین در باطن می خواهد که جماهیریه شوروی زیر نام «جامعه مشترک المنافع» به صورت یک کنفدراسیون احیاء شود و نهایتا از درگیری با غرب هم واهمه ندارد و تصور می کند که درگیری غرب (ناتو) و روسیه یعنی پایان قدرت غرب.
    به نوشته این مفسران، پوتین قبلا و از داخل تحت فشار قرارگرفته بود كه راه تزارها و یا راه شوروی ها را در پیش گیرد تا روسیه قدرت از دست داده را بازیابد و به نظر می رسد که وی مخلوطی از این دو پیشنهاد را كه مدلی تازه است انتخاب كرده باشد. این مفسران نوشته بودند که نباید فراموش کرد که پوتین یک افسر سازمان اطلاعات و امنیت شوروی (کا. گ. ب.) بود، آموزش دیده است که چگونه با غرب و دولت رقیب رفتار کند. او تمامی روش ها (تَرفندها) و تدابیر غرب و راه خنثی کردنشان را می داند.
    این مفسران غرب، روز کناره گیری «ایلاریانوف» را روز آغاز دوران تازه ای در روسیه نوشته بودند.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
... و سرانجام، صدام حسین دشمن شماره یک ایران و ایرانی اعدام شد
ساعت شش بامداد سی ام دسامبر 2006 و در آن سال؛ عید قربان، حُکم قطعی محکومیّت صدام حسینِ 69 ساله و سال ها رئیس جمهوری عراق، به جرم جنایت علیه بشریّت و یک مورد آن قتل 148 شیعه در دُجیل، در اردوگاه عدالت در شمال بغداد (کاظمین) و با حضور دو رهبر شیعیان عراق؛ مقتدا صدر و محمدباقر صدر به اجرا درآمد و دار زده شد. صدام در طول زمامداری اش بارها در اردوگاه عدالت، تماشاگر اعدام مخالفانش بود. ماموران امنیتی عراق صدام را به اردوگاه برده بودند. وی پیش از انتقال به محل اعدام ناشتایی مورد درخواستش را خورده بود. او قبلا از قاضی دادگاه خواسته بود که تیرباران شود، ولی قاضی نپذیرفته بود. در لحظه اعدام، برگردن صدام که حاضر نشده بود روی چشمانش را بپوشانند طناب بستند و سپس تخته زیر پای او را کشیدند که به پایین فرو رفت و طناب استخوان گردنش را شکست و خفه اش کرد. جسد او به زادگاهش منتقل و دفن شد. او پیش از افتادن شهر بغداد بدست نیروهای نظامی آمریکا به روستایی در حوالی زادگاهش فرار کرده بود و در محلی زیرزمینی مشابه چاه در یک زمین زراعتی مخفی شده بود که در 13 دسامبر 2003 دستگیر شد و در آن لحظات عکس هایی عبرت آموزی از او گرفته و در رسانه ها انتشار یافت.
    صدام حسین در طول اقتدار و حتی در کنار طناب دار کینه ایرانی را از دل بیرون نکرد. وی بیش از هرفرد دیگر به ایران و ایرانی آسیب وارد ساخت.
    [درباره جنگ آمریکا با عراق، تصرف این کشور، فرار صدام، دستگیری او و عکس های عبرت آموز، شرح محاکمات او در زمان خود در این تاریخ آنلاین، مطلب درج شده است که می توان جستجو کرد و یافت].
    


 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
«استالین» انتخاب روس ها! - پیاده کردن مدل تازه حکومت و سیاست در روسیه و ...
... در دسامبر 2008 و به این صورت اتباع شوروی سابق با ابراز علاقه مندی به استالین گرجی تبار، 55 سال پس از درگذشت او نظر به یکپارچگی (احیاء امپراتوری روسیه)، اقتدار و حذف فساد از جامعه خود دادند

در آخرین نظر سنجی پنجاه میلیونی سال 2008 در روسیه [بنا به گزارش ها] و در آن زمان هر شش ماه یکبار که نتایج آن 28 دسامبر آن سال (سال 2008) اعلام شده بود روس ها به ترتیب الکساندر نفسکی، پیوتر ستولیپین و استالین را انتخاب کرده بودند. این نظر سنجی درباره «انتخاب بهترین تبعه روسیه = روسیه امپراتوری و روسیه سوسیالیستی» در طول هزاره دوم میلادی تا پایان قرن بیستم بود.
     الکساندر نفسکی یک میهندوست روس بود که در قرن 13 میلادی (پیش از تامین وحدت و تاسیس کشور واحد روسیه) با نیرویی کم، جان بر کف نهاده، تجاوز سوئد و آلمان را درهم شکسته و پیشروی مغولان را سد کرده بود که اگر این بپاخیزی قهرمانانه نبود روسیه ای به وجود نمی آمد.
     ستولی پین که از 1906 تا 1911 نخست وزیر روسیه بود یک میهندوست چپگرا بود که دست به اصلاحات ارضی و دمکراتیک (مشروطه کردن روسیه) و لغو امتیازات اعیان و اشراف زده بود و به همین سبب هم ترتیب ترور او در حضور تزار نیکلای دوم در یک تئاتر در شهر "کی اِف" داده شد. [ ایرانیان به دلیل اینکه قرارداد تقسیم ایران به دو منطقه نفوذ روسیه و انگلستان در زمان نخست وزیری ستولی پین امضا شده بود نظر خوبی نسبت به او ندارند].
     استالین گرجستانی را روس ها یک فسادزدا بیان کرده بودند (گرچه با اِعمال خشونت سخت) و گفته بودند که مسائل جاری روسیه ناشی از فساد اداری ـ اقتصادی، الکل، دخانیات و هرکس به فکر خویش بودن و فقرِ دورنگری مقامات است.
    این انتخاب روس ها، در آن سال (سال 2008 و دهه یکم قرن 21) خیلی پُرمعنا تلقی شده و حاکی از انعکاس ملّی گرایی، متمایل به چپ و مخالف فساد اداری ـ اقتصادی بودن روس ها داشته که خواهان اقتدار وطن و یکپارچه شدن سرزمین های متشکله امپراتوری روسیه هستند. انتخاب یک گرجستانی به عنوان «بهترین روسِ شماره 3» به مفهوم آن است که روس ها تجزیه امپراتوری خودرا که با فروپاشی شوروی عملی شده است قلبا قبول ندارند. ولادیمیر پوتین با توجه به همین تمایلات بوده است که نظر بر بازگشت روسیه به «مخلوطی از امپراتوری تزارها و شوروی سابق» دارد و در انتظار فرصت است. این عبارت را در سال 2005 «ایلاریانوف» برزبان رانده بود.
    اواخر دسامبر 2005 «آندری ایلاریانوف» مشاور ویژه پوتین رئیس جمهوری روسیه از سمت خود در كرملین کناره گبری کرد و اعلام داشت: شش سال پیش با امید به بسط اقتصاد آزاد در روسیه و گسترش و ماندگار شدن آزادی های سیاسی، همكار كرملین شدم و همه دانش و مهارت خودرا در تحقق آنها بكار بردم ولی از سال گذشته (سال 2004) ورق برگشت خورد و دولت (پوتین) مدل اقتصادی دیگری را در پیش گرفته است كه من موافق آن نیستم و با روش تازه پوتین هم كه همه اختیارات در مسكو متمركز شود موافقت ندارم و آن را نوعی محدود شدن آزادی عمل مقامات محلی می دانم. من این روش را پیدایش تدریجی یك نظام حكومتی تازه در روسیه، مشابه تزارها می بینم که نهایتا به درگیری با غرب خواهد انجامید. ایلاریانوف كه مورد حمایت غرب بود قبلا نیز چند بار از تغییر روش پوتین و بازگشت به نوعی سیاست های ناسیونالیستی با نگرش تزاری تلویحا انتقاد كرده بود.
     مفسران غرب همان وقت در تفسیر كناره گیری پرسر و صدای ایلاریانوف نوشته یودند كه این كناره گیری ثابت كرد كه پوتین دارد به دوران «مخلوطی از امپراتوری تزارها و شوروی سابق» باز می گردد و تسریع برنامه نوسازی تسلیحات، فعال شدن در بازار استراتژیك نفت و گاز، تجدید فعالیت های موشکی، محدود كردن فعالیت سازمانهای غیر انتفاعی بین المللی (نگوها) در روسیه، واردآوردن فشار به صورت دیكته كردن به اعضای جامعه مشترك المنافع، نزدیك شدن به دولت هایی كه دوست غرب نیستند (ازجمله ایران، ونزوئلا و ...) و یا از غرب دور می شوند، سهم خواهی در عراق و ...، بازگشت به مدیترانه و اتحاد با چین و هند نشانه هایی از آغاز این بازگشت و فعال شدن در امور بین المللی و رقابت آرام و زیرکانه با غرب است.
    به نوشته این مفسران، پوتین قبلا و از داخل تحت فشار قرارگرفته بود كه راه تزارها و یا راه شوروی ها را در پیش گیرد تا روسیه به صورت یك قدرت و یكپارچه باقی بماند، و وی مخلوطی از این دو پیشنهاد را كه مدلی تازه است انتخاب كرده است. این مفسران نوشته بودند که نباید فراموش کرد که پوتین یک افسر سازمان اطلاعات و امنیت شوروی (کا گ ب) بود، آموزش دیده است که چگونه با غرب رفتار کند. او تمامی روش ها (ترفندها) و تدابیر بلوک غرب و راه خنثی کردنشان را می داند.
    مفسران غرب، روز کناره گیری «ایلاریانوف» را روز آغاز دوران تازه ای در روسیه نوشته بودند.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
برخی دیگر از رویدادهای 30 دسامبر
  • 39:   تیتوس كه از سال 79 تا 81 میلادی امپراتور روم بود به دنیا آمد. او در سال 70 میلادی كه یك ژنرال رومی بود اورشلیم را تصرف و ویران ساخت و یهودیان را از فلسطین پراكنده كرد. تیتوس كه 23 ژوئن سال 79 میلادی با رای سنای روم امپراتور شده بود 19 سپتامبر سال 81 بر اثر ابتلا به طاعون درگذشت.
        
        
  • 1893:   دولت آمریكا 45 هزار مایل مربع از اراضی كشور مكزیك را از این كشور خریداری و ضمیمه خاك خود كرد.
        
        
  • 1900:   دولت انگلستان بر اخبار جنگ با بوئرها (سفید پوستان هلندی مهاجر در افریقای جنوبی) سانسور برقرار كرد تا مردم انگلستان از ناموفق بودن نیروهای نظامی این كشور در این جنگ آگاه نشوند!. جنگ بوئرها، آغاز پایان امپراتوری انگلستان بشمار آمده است.
        
        
  • 1903:   یك تئاتر در شیكاگو آمریكا هنگام نمایش آتش گرفت و از 2000 تماشاگر 576 تن كشته شدند كه عمدتا در بالكن تئاتر نشسته بودند.
        
        
  • 1908:   در این روز اعلام شد كه در زلزله دو روز پیش از آن در جنوب ایتالیا بیش از یكصد هزار تَن جان باخته بودند كه 84 هزار تن از آنان از ساكنان شهر مسینا بودند.
        
        
  • 1908:   ( 1287 هجری خورشیدی ): شیخ فضل الله نوری كه با مشروطیت مخالفت می كرد مورد حمله حامیان مشروطیت قرار گرفت و مجروح شد.
        
        
  • 1921:   مجلس شورای ملّی (پارلمان وقت) عضویت ایران در جامعه ملل را تصویب كرد.
        
        
  • 1922:   تغییر نام روسیه شوروی به اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی از چنین روزی رسمیت یافت.
        
        
  • 1964:   بیش از پانصد هندی و عمدتا چپگرا به اتهام جاسوسی برای چین (دولت مائو) بازداشت شدند.
        
        
        
        
  • 1964:   ( 1343 هجری خورشیدی): بنیاد فرهنگ ایران به منطور حراست از میراث فرهنگی از جمله خالص سازی زبان پارسی آغاز بكار كرد.
        
        
  • 1971:   در این روز اعلام شد که دولت وقت عراق (دولت صدام حسین) حدود 60 هزار ایرانی ـ زن و مرد و کودک را از عراق اخراج کرده است. دولت عراق این شمار را با اتوبوس و کامیون به نزدیکی مرز ایران منتقل کرده و رها ساخته است که وارد ایران شوند. در این اعلامیه آمده بود که اخراج ایرانیان از عراق که نشانه تداوم خصومت دولت عراق نسیت به ایران است ممکن است که ادامه داشته باشد.
        
  • 1975:   در فرودگاه «لاگاردیا» که در داخل شهر نیویورك قرارگرفته و نام شهردار قدیم این شهر بر آن گذارده شده یك جامه دان حاوی بمب، روی نوار نقاله منفجر شد كه بر اثر آن 14 تن كشته و 70 نفر مجروح شدند. این شمار در اطراف نوار نقاله ایستاده بودند و منتظر رسیدن جامه دانهای خود بودند تا بردارند و بروند.
        
        
  • 1986:   رونالد ریگن رئیس جمهوری وقت آمریكا موضوع فروش اسلحه به ایران (ماجرای ایران ــ كُنترا) را یك اشتباه سیاسی دولت خود خواند.
        
        
  • 2024:   ساعت 9 بامداد (یکشنبه 29 دسامبر 2024 به وقت محل) جت بوئینک 008-737 شرکت هواپیمایی جِجو Jejo (پرواز 2216) در جریان فرود آمدن در فرودگاه Muan واقع در جنوب غربی کره جنوبی دچار مشکل شد، با سرعت زیاد فرود آمد و روی باند فرودگاه از مسیر خارج و به یک دیوار برخورد کرد و آتش گرفت. در این حادثه از 181 سرنشین هواپیما (175 مسافر ازجمله 5 کودک و 6 خدمه) تنها دو تن زنده ماندند که به بیمارستان منتقل شدند. این دو تن (یک زن و یک مرد) از مهمانداران هواپیما بودند که هنگام حادثه در انتهای جایگاه مسافران هواپیما بودند. هواپیما از تایلند به کره جنوبی مسافر حمل می کرد و بیشتر مسافران کره ای بودند. علت وقوع حادثه در دست بررسی است. در این روز و روز پیش از آن، جهان شاهد پنج سانحه هواپیمایی بود.



        
  • 2024:   بعد از ظهر این روز جیمز اِرل کارتر جونیور (جیمی کارتر) سی و نهمین رئیس جمهوری آمریکا در صدسالگی در شهر پلِینزِ استیت جورجیاـ The town of Plains درگذشت. وی که یکم اکتبر 2024 صد ساله شده بود در این مراسم زادروز خود شرکت کرده بود. او نوزدهم نوامبر 2023 بانوی خود ـ روزالین را از دست داده بود. این زن و شوهر 77 سال زندگی مشترک داشتند. کارتر که در یک خانواده تولیدکننده و فروشنده بادام زمینی بدنیا آمده بود دوره آکادمی نیروی دریایی آمریکا را گذرانده و 7 سال افسر واحد زیردریایی بود و سپس به جورجیا و پیشه خانوادگی بازگشته بود. او پس از چند سال وارد سیاست شد و سناتور ایالتی و سپس فرماندار انتخابی استیت جورجیا. او که از اعضای حزب دمکرات آمریکا بود تا بیستم ژانویه 1981 و فقط برای یک دوره رئیس جمهوری آمریکا بود و در انتخابات نوامبر 1980 از رونالد ریگن نامزد حزب جمهوریخواه شکست سخت خورد و تنها توانست 49 رای الکترال بدست آورد و رقیب او رونالد ریگن 489 رای الکترال. ریگن (ریگان) همچنین در 44 استیت از 50 استیت فدراسیون آمریکا آراء عمومی بیشتری بدست آورده بود. علت رویگردانی رای دهندگان از کارتر؛ تورّم بالا، تسخیر سفارت آمریکا در تهران و شکست نظامی در صحرای طبس، افتادن افغانستان بدست کمونیست ها و ورود نظامی دولت مسکو به آنجا، واگدارکردن کانال پاناما، مسئله نفت، شهرت اطلاع لازم نداشتن از امور بین الملل و بیش از حد گوش کردن به توصیه های برژینسکیِ ضد روسیه و .... آشتی دادن مصر و اسرائیل را به حساب کارتر نوشته اند. کارتر در پایان دوره ریاست جمهوری اش به زادگاه خود بازگشت و پس از مدتی از مدافعان دمکراسی شد، در این زمینه دست به فعالیت زد و به شهرت بازگشت. او از دهه دوم قرن 21 به بیماری Melanoma دچار شده بود و در بیمارستان درمان می شد که بعدا از ادامه درمان در بیمارستان انصراف داد و از او در خانه اش مراقبت پزشکی می شد.
    کارتر و بانویش روزالین در 2018


        
  • کارنامک نوشیروان (خاطره ای از مولف)
    مسئله پارسی سازی امروز!، واژه های «دست ساخت» و مَن دَرآوردی به جای یافت واژه از نقاط دورافتاده، ولی مأنوس ـ فارسی دری و ...
    روزنامه نگار شاید بیش از دیگران با نوشتن سر و کار داشته باشد ـ نوشتن به زبان مردم کوچه و بازار و واژه های ساده و متداول، و گاهی هم این اندیشه به روزنامه نگار ایرانی دست می دهد که واژه ای بیابد و یا بسازد و بر جای کلمات عربی وارداتی قراردهد. در چند سال اول دوران خبرنگاری و زمانی که بخشی از حوادث شهر تهران را پوشش می دادم، در چند مورد دست به واژه سازی و یا قراردادن واژه های فارسی متداول در کرمان و روستاهای این استان بر جای لغات عربی زدم و چاپ شد که روز بعد و تنها در مورد واژه های «دست ساخت» نه تنها با اعتراض مخاطبان روزنامه بلکه ناشر آن، استادان مربوط و مقامات قرار گرفتم که در برابر استدلال من که بالاخره باید لغات وارداتی ِ با تحمیل را دور ریخت می گفتند که این لغات 13 ـ 14 قرن است که وارد شده اند و بخشی از زبان فارسی هستند، نویسندگان و شاعران ما و اصحاب دانش و اندیشه در طول قرون و اعصار آنهارا در آثار خود بکار برده اند و مردم همین ها را می فهمند و بکار می برند و تلاش تو مشت بر سندان کوبیدن است و به روزنامه آسیب می زند و مخاطبان سراغ روزنامهِ دیگر می روند. می توان واژگان پارسی محفوظ مانده در نقاط دوردست را وارد نوشتار کرد ولی نه «دست ساخت»ها را، باید واژه احیاء شده و یا خارجی متداول و معادل آن ـ یکی از این دو ـ ماهها و سالها در پرانتز نوشته شود تا جا افتد، ساخت واژه (مَن دَرآوردی) مطلقا ممنوع است. زبان را نمی شود ساخت. زبان در طول قرون و هزاره ها متحول می شود، نه خلق الساعه و به اراده یک فرد و حتی دولت ـ به هر دلیل.
        با چند بار اخطار قانع شدم و دست برداشتم ولی چند سال است که در جمهوری اسلامی ایران دارند برجای برخی واژه های عربی که با دین اسلام وارد ایران شده و ایرانی شده اند واژه «دست ساخت» می گذارند. واژگان عربی متداول در زبان فارسی از 13 ـ 14 قرن پیش دارای معانی و موارد استعمال متفاوت از کشورهای عربی شده اند. بکار بردن واژه «خود ـ ساخت»، نه «یافت شده» در کوهپایه و روستای دورافتاده در ایرانزمین درست نیست. این واژگان «دست ساخت» حتی برای من که هر روز دست کم 5 هزار کلمه می نویسم و بیشتر اخبار روز به زبان فارسی و کتاب های تازه به این زبان را می خوانم مفهوم نیستند. در این زمینه چند مطلب در تاریخ آنلاین ایرانیان نوشته بودم که مورد اظهار نظر قرار گرفتند و نظرات متعدد و مختلف واصل شد ازجمله دو ـ سه نظر که سخن از سیاسی بودن این واژه سازی به میان آورده بودند! تا عوام الناس برخی تصمیمات دولتی را درک نکنند. یکی از این اصحاب نظر نوشته بود که اگر نظر مردم را درباره این واژگان بپرسند و بیش از ده درصد بگویند که مفهوم می شوند و از بکاررفتن آنها راضی هستند؛ بیایند و گردن مرا بزنند. دیده شده است که برخی وبسایت های خبری دولتی برون مرز ازجمله دویچه وله، رادیو فردا و ... هم این واژگان را بکار می برند. این رسانه ها که البته «بازوی روابط عمومی دولت مربوط» هستند باید بدانند که مخاطبان آنان عمدتا ایرانیان برون مرز هستند که مفاهیم و تعاریف این واژگان «دست ساخت» را درک نمی کنند. به علاوه، بکاربردن این واژگان نشان می دهد که تازه واردان از ایران (پناهندگان) به این رسانه های دولتی مطالب را نوشته اند، زیراکه قدیمی ها عادت به بکاربردن واژگان تازه را ندارند.
        این بحث، نگاهی کوتاه به تاریخچه احیاء زبان فارسی پس از استیلای عرب را ایجاب می کند:
        مورّخانِ تحولات زبان ها (زبانشناسی) به این نتیجه رسیده اند كه منظور یعقوب لیث صفاری (متولّد افغانستان امروز) قهرمان ملی همه ایرانیان و ایرانی تبارها از رسمی ساختن دوباره زبان پارسی که در ژوئن سال 868 میلادی آن را در کرمان اعلام داشت و در سال 875 میلادی با جزئیات بیشتر آن را باردیگر مورد تاکید قرارداد، بکارگیری همان لهجه ای بوده است كه در دربار ساسانیان به آن تكلّم می شد و مكاتبات رسمی به آن صورت می گرفت. از همان زمان این پارسی را «پارسی دری ـ پارسی دَربار» خوانده اند. مورخان تحولات زبان ها، این نتیجه گیری خودرا در نشست دسامبر 1968 (و در جلسه بیست و هشتم این ماه) اعلام داشتند. در كرمان بود كه یعقوب دستور اكید داد به زبانی كه او نمی فهمد (عربی)، مكاتبه نكنند. از زمان افتادن ایران به دست عرب، تا آن روز مكاتبات اداری به زبان عربی صورت می گرفت. با صدور دستور اكید یعقوب لیث بود كه «پارسی» بار دیگر زبان رسمی ایرانیان شد و رونق گرفت. یعقوب بود كه خواست برای حروفی كه در عربی نیست و در فارسی تلفظ می شود، جانشین بیابند تا خط الرسم تكمیل شود و سالها طول كشید تا ادیبان با هم به توافق رسیدند كه «پ، چ، ژ، گ» را با افزودن نقطه و سَركَش بر حروف عربی مشابه، به وجود آورند تا تركیب حروف تغییر نكند و مقرر داشتند كه از بكار بردن حروف خاص زبان عربی از جمله «ص، ض، ط، ظ، ث، ح، ع و ء » در واژه ها و اسامی پارسی خودداری شود (برای مثال: اسپهان، اصفهان نوشته نشود). تكمیل این تغییرات هشتاد سال وقت گرفت و این اصلاحات حروف و تبدیل واژه ها در سال 950 میلادی به پایان رسید و خط الرسم فارسی امروز به دست آمد. باید دانست كه ایرانیان تنها مسلمانان آن زمان بودند كه زبان ملی خود را از دست ندادند. پس از یعقوب لیث، مرداویز زیاری و او نیز یک قهرمان ملی و آزادیبخش، در همان روز که اصفهان را از دست خلیفه عباسی بیرون آورد و وارد این شهر شد (دوم دسامبر 931 میلادی)، از ایرانیان خواست که به عربی تکلم نکنند و ننویسند و تاکید بر برگزاری جشن ها و آیین های باستانی ایرانیان ازجمله سده، مهرگان، نوروز و ... کرد.
         یعقوب لیث* در 16 ژوئن سال 868 میلادی پس از آزاد کردن کرمان، پارسی را زبان رسمی همه ایرانیان اعلام کرده بود و گفته بود که از آن پس به زبانی که او نمی فهمد مکالمه و مکاتبه نکنند. زبان مكاتبات و مذاكرات رسمی از سال 652 میلادی عربی بود، زیرا اعراب حاكمان شهرها بودند و زبان دیگری نمی دانستند و به ایرانیانی كه عربی نمی دانستند و سعی در یادگرفتن آن نمی كردند «عَجَم به معنای گُنگ و لال» خطاب می كردند كه هنوز هم این اصطلاح از میان نرفته است. یعقوب لیث اخطار كرده بود که از آن پس اگركسی در قلمرو او جز به پارسی سخن بگوید و بنویسد؛ سخت مجازات خواهد شد. عرب در طول دو قرن استیلاء بر ایرانزمین، به ایرانیان ظلم فراوان کرده است، ولی چون کسی جرأت نوشتن آن را نداشت «ناگفته» باقی مانده است و به قول استاد عبدالحسین زرّین کوب؛ دو قرن سکوت!.
         پارسی دری كه زبان اشعار فردوسی، رودكی، حافظ، سعدی، خیام، جامی، مولوی، نظامی و ... است به تدریج تكامل یافته است. این زبان فرزند پارسی میانه و نوه پارسی باستان است. زبانهای پشتو، بلوچی، كُردی و اُستیایی (منطقه ای در قفقاز شمالی) برادران پارسی دری و نوه های پارسی باستان هستند. پارسی دری را پارسی تاجیكی هم می گویند و مردمی که که پس از تعرّض عرب، آن زبان را در فرارود و افغانستان امروز پاسداری کردند به پارسیوان = پارسیبان معروف هستند. زبانشناسان روس نوشته اند كه پسوند «دَری» به این سبب بكار برده می شود كه نشان دهد كه مردمان درّه جیحون (آمو دریا) كه فاصله ای زیاد از سرزمین های عربی داشتند این زبان را ازدست ندادند و به صورت امانت به سایر ایرانیان باز گردانیدند و واژه «دری» منسوب به این درّه است.
         پارسی تا دهها سال پس از یعقوب لیث عاری از واژه های عربی بود كه بعدا به تدریج، نویسندگان و شاعران برای غنای كلام از زبان عربی واژه عاریه كردند. فردوسی تلاش بسیار كرد كه این واژه های خارجی را از پارسی بزداید و تا حَدّی هم موفق شد. در میان كشورهای اسلامی اولیه، ایرانیان تنها ملتی هستند كه زبان خود را حفظ كرده اند.
         ایرانیان تاکنون چندبار تلاش كردند تا خط كتابت را هم تغییر دهند كه به علت پیدایش خطّاطان بزرگ و زیبا نویسی، ایجاد تغییراتی در شكل حروف عربی در فارسی نویسی (پیدایش رسم الخط فارسی)، همین خط را حفظ كردند و حرفه مشّاقی به معنای آموزگار خوشنویسی به وجود آمد. در دهه 1310 هجری خورشیدی، دولت وقت (دولت رضاشاه) برای یافتن واژه های پارسی از نقاط دوردست ایرانزمین (بویژه مناطقی که امروزه افغانستان و آسیای مرکزی خوانده می شوند) و جانشین لغات عربی کردن آنها و نیز بکار بردن پیشوند و پسوندهای پارسی، فرهنگستان ایران را ایجاد کرد. طبق بعضی روایات، رضاشاه (پهلوی اول) به اقتباس از اتاتُرك در صدد تغییر خط كتابت ایران بود ولی از مخالفت روحانیون شیعه بیم داشت و اگر وقایع شهریور 1320 پیش آمد نكرده بود شاید به تدریج دست به این كار هم می زد. در دو دهه 1380 و 1390 نیز به دلایلی که روشن نیست چندین واژه ساخته شده است که برای همگان مفهوم نیست، یعنی که نه «یافتِ واژه های پارسی نقاط دوردست» است و نه «افزودن پیشوند و پسوند بر واژه های مربوط، منطقی و قابل فهم» مثلا: دهک (احتمالا به جای درصد)، چرایی؟ (احتمالا به جای علل)، جداسری (؟!)، گفتمان، راهبُرد، چینش، سبد کالا، کلید خوردن و حتی یارانه (یارمندی)، سامانه و ... که به زعم برخی، «هدف» احتمالا سیاسی است زیراکه مردم معمولی و مهاجران خارج درکِ مفهوم نمی کنند و از خیر خواندن مطلب می گذرند که یکی از دهها علل اُفت تیراژ مطبوعات است. رسانه ها باید به زبانی که مردم معمولی درک کنند و واژه های ساده و متداولِ کوچه و بازار بنویسند تا مطلب آنها سریعا درک شود و سرگیجه آور نباشد. بکار بردن واژه های «دست ساخت» دو دهه اخیر در حالی است که در همان جمله، چند لغت عربی بکار برده می شود که معادل پارسی آنها از قدیم الایّام وجود داشته است. کدام فرد، موسسه و یا دولت واژه سازی «مَن درآوردی» کرده و برای مردم «زبان» ساخته است؟. بیش از نیمی از واژه های زبان انگلیسی ریشه فرانسوی، ایتالیایی، اسپانیایی و آلمانی دارد.
        ـ ـ ـ ـ ـ
         *یعقوب كه رهبری بزرگ و در تاریخ ایرانیان منحصر به فرد است ظرف دو سال هرات، بلخ، كابل و قندهار یعنی همه افغانستان امروز را كه در آن زمان بخش خاوری ایران (آریانا ـ مُلكِ كیان) بود از دست اعراب خارج ساخت و در سال 868 میلادی نیز كرمان و همه پارس را گرفت و به فتوحات خود ادامه داد تا خوزستان را از دست عرب خارج ساخت و همانجا بیمار شد، درگذشت و مدفون شده است. اگر وی و یارانش، و عمدتا از سیستان بزرگتر (افغانستان جنوبی امروز) نبودند و بسیاری از آنان در جنگ با خلیفه عباسی بر خاک نیافتاده بودند، امروز هم بمانند آن زمان، خوزستان از ضمائم بصره بود و نفتی درکار نبود که این همه بر سر آن سر و صدا باشد. عرب داشت به صورت کوچ ِ قبیله ای از خوزستان به مناطق جنوبی ایران مهاجرت می کرد که یعقوب نه تنها این مهاجرت را متوقف، بلکه بسیاری از مهاجران را عقب راند. آیا سزاوار نیست که از چنین مردی قدردانی شود. در دوران نظام حکومتی سابق، در شرق تهران (کوی نیروی هوایی) نام یعقوب لیث را بر یک مدرسه دولتی نهاده بودند که در دهه های اخیر دیده نمی شود!. «محمد وصیف» پس از بازستانی هرات توسط یعقوب از عرب، در ستایش از او اشعاری سروده كه باقی مانده اند. فرق یعقوب با سایر ایرانیان استقلال طلب وقت (دوران بپاخیزی ایرانیان) این بوده است كه مطلقا حاضر به سازش و تماس با خلیفه بغداد نبود و اورا بیگانه می خواند، اما سایرین ــ جز مرداویز ــ اسما و ظاهرا و بنا به ملاحظات زمان، خلیفه بغداد را ردّ نمی كردند. بپاخیزی ها و ازجان گذشتگی های استقلال طلبان ایرانی در قرون نهم و دهم میلادی، از درخشانترین رویدادهای آموزنده و برانگیزاننده تاریخ جهان است.
     نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
    پیام‌های تازه
    پزشكي نگاري در روزنامه هاي ايران که مؤلف اين تاريخ آنلاين از سال 1372 آن را در روزنامه همشهری از سر گرفت
  •   در پیامی که در دسامبر 2004 از یک مخاطب این تاریخ آنلاین واصل شد سئوال شده بود كه از چه زمانی «پزشكی نگاری» به سبك تازه (پرسش و پاسخ} در روزنامه ها رایج شده است؟.
        
        - «پزشكی نگاری » به صورت آموزش عمومی (نَه اخبار پیشرفتها و پسرفتهای دانش پزشكی) از زمانی دایر شده كه نظرسنجی روزنامه ها از خوانندگان خود و نیز طرح این سئوال كه از روزنامه، انتشار چه مطالبی را انتظار دارند؟، روال كار شده و مطالب پزشكی خوانندگان فراوان (درصد بالا) داشته است.
        در ایران، در دهه 1330 «مهدی نراقی» آن را در روزنامه اطلاعات باب كرد و درباره بیماریها و خواص دارویی غذا ها، میوه ها و سبزی ها می نوشت و عمدتا از منابع فرانسوی ترجمه می كرد. از سال 1372، نگارنده (مولف این تاریخ آنلاین) آن را به دلیل عام المنفعه بودن و نیاز جامعه، از كتابها و مقالات و گفت و شنودهای تلویزیونی دكتر عیسادور روزنفلد استخراج و به صورت كوتاه و پرسش و پاسخ در روزنامه همشهری (صفحه آخر که بعدا مجموعه آنها کتاب شد)، و همزمان از دكتر گریفیت در روزنامه ایران از سر گرفت كه كاری است به غایت مفید و سود بخش به حال جامعه. باز چنین مطلبی به قلم نگارنده و به نقل از پزشكان آمریكایی در سال 2001 در روزنامه «كرمان امروز» انتشار می یافت. نگارنده چند ماه هم مواردی از آن را در انتهای ستون «روزنامك» در صفحه آخر روزنامه شرق منتشر ساخت كه از شهریور 1382 تا تابستان 1383 ادامه داشت .
         پرسش و پاسخ های پزشکی این نگارنده در روزنامه های همشهری و ایران به صورت کتاب نیز چاپ و توزیع شده اند.

  • برای اطلاع



     

    روزنامک


    اِدیشن(نسخه) آنلاین مجله جهانی «روزنامک» که به شماره ثبت 25178/92 ثبت شده است حاوی «دستچینِ رویدادهای روز و گذشته - تاریخ» و چشم انداز فردا از دیدگاه اصحاب نظر و شخص ناشراست.
     همچنین نظرات، تجربه، مشاهدات و خاطرات (کارنامک) نوشیروان کیهانی زاده ـ روزنامه نگار و تاریخ نویس 78 ساله ـ با هدف ارتقاء دانش مخاطبان، سطح آگاهی ها و مدنیّت برای داشتن دنیایی بهتر و کمک فرهنگی به کاهش مسائل جوامع، بشریّت و پیشگیری از اشتباه با این شعار: توانایی محصول دانایی است و «دانستن» حق انسان.
    «روزنامک» که از نوامبر 2003 (21 آبان 1982) به صورت یک وبسایت، با هدف آموزش عمومی و خبر و نظررسانی ایجاد شده بود. شماره یکم نسخه چاپی روزنامک نیز در اپریل 2014 (اردیبهشت 1393) در تهران منتشر شد و انتشار آن ادامه یافته است.

    نسخه آنلاین: www.rooznamak.com

    نسخه چاپی: www.rooznamak-magazine.com


     




     

    مطالعه این سایت و نقل مطالب آن با ذكر ماخذ (نشانی کامل سایت و نام مولف آن) آزاد است، مگر برای روزنامه های متعلق به دولت و دستگاههای دولتی؛ زیرا كه مولف این سایت اكیدا «روزنامه نگاری» را كار دولت نمی داند. روزنامه عمومی به عنوان قوه چهارم دمكراسی باید كاملا مستقل از دولت و سازمانهای عمومی باشد تا بتواند رسالت شریف خود را به انجام برساند.


     تماس با مولف:

    editor (a) iranianshistoryonthisday.com
    n.keihanizadeh (a) gmail.com