Iranians History on This Day
روز و ماه خورشيدي و يا ميلادي مورد نظر را انتخاب و كليد مشاهده را فشار دهيد
ميلادي
   خورشيدي

 
2 دسامبر
 
جستجو:

 
 


 هديه مولف

اين سايت مستقل و بدون كوچكترين وابستگي؛ هديه ناچيز مولف كوچك آن به همه ايرانيان، ايراني تبارها و پارسي زبانان است كه ايشان را از جان عزيزتر دارد ؛ و خدمتي است ميهني و آموزشي كه خدمت به ميهن و هموطنان تكليف و فريضه است كه بايد شريف و خلل ناپذير باشد و در راه انجام تكاليف ميهني نياز به حمايت مادي احدي نبايد باشد، و نخواهد بود. انتخاب موارد براي نگارش و عرضه در سايت نظرشخص مولف است.
 

 











Select your preferred language to translate this page into.

   لينک به اين صفحه  

مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 2 دسامبر
ايران
پيروزي ايرانيان در «زادروز روشنايي و گرمي» و تجديد حاکميّت ملّي ـ ورود پيروزمندانه «مرداويز» به اصفهان
دوم دسامبر سال 931 ميلادي (آذرماه 310) مرداويز زياري حكمران و رهبر مردم مازندران، گيلان، قزوین، گرگان و ري كه «تاريخ» از او به عنوان يك ايراندوست بزرگ انقلابي، يك رُنسانسيِر و از بانيان تجديد استقلال ايران و حاكميت ملي ايرانيان نام مي برَد پس از بيرون راندن عوامل و نظاميان خليفه عباسي از كاشان، همدان و ديگر شهرهاي مركزي ايران و درهم كوبيدن آنان در نبردي در 49 كيلومتري اصفهان وارد اين شهر شد و آن را پايتخت همه ايران اعلام كرد.
     در همين روز مرداويز در اجتماع مردم اصفهان كه براي ابراز احساسات نسبت به او گرد آمده بودند خطاب به آنان مطالب مهمي بيان داشت كه مضمون آن از اين قرار است:
     "من و يارانم كه به خاطر گرامي ميهن، شمشير برگرفته و جان بر كف نهاده ايم در زادروز روشنايي و گرمي (روز آتش؛ روز نهم از ماه نهم سال ايراني ــ 9 آذر) كه روز خوش يمني براي ايرانيان بوده است در نزديكي اصفهان سپاهيان وفادار به خليفه را بشكستيم و از ايران بگريزانديم. من از ديلمان برخاسته ام ــ از ميان مردمي شكست ناپذير. هيچكس به خاطر كارهاي غير ميهني كه تا به امروز كرده است؛ بازخواست و مجازات نخواهد شد. ولي، از امروز مجازات خيانت به ميهن و همكاري با بيگانه؛ مرگ است. مي خواهم كه از اين پس جز به پارسي سخن نگوييد و همه آيين ها و جشن هاي گذشته را كه ميراث فرهنگي مان و بازمانده از نياكان مان هستند به همان صورت و با رعايت اصالت هر چه تمامتر برگزار كنيد، ترس و دروغ را از خود دور سازيد كه مايه همه بدبختي ها هستند. مي دانيد كه من يك مسلمان هستم؛ برگزاري آيين هاي ملي با اسلام مغايرت ندارد. تا اين جشنها و مراسم را رعايت كنيم ايراني باقي خواهيم ماند. «گفتار نيك ــ كردار نيك ــ پندار نيك» يك اندرز نياكان مان است كه تمدن و بزرگي خودرا بر پايه آن استوار داشته بودند و هرگاه كه از چارچوب آن خارج شدند آسيب ديدند. از رعايت اين اندرزها كسي آسيب نخواهد ديد. من همين امسال ــ 58 روز ديگر ــ در همينجا جشن سده را بر پا مي دارم تا يادآور سه آموزشي باشد كه يادآور شدم.".
     در اين اجتماع، ياران و پيروان مرداويز ازجمله برادران بويه حضور داشتند كه پس از مرگ مرداويز سراسر ايران را آزاد و بغداد را هم تصرف، مذهب شیعه را ترویج و خليفه سنّی را دست نشانده خود كردند.
     مردوايز درسال 935 ـ چهار سال پس از ورود به اصفهان ـ در همين شهر به دست کارگران غير ايراني به دليل سختگيري نسبت به آنان در برپايي مراسم نوروز ترور شد. اصفهان در سال 641 ميلادي به دست اعراب مسلمان افتاده بود.
     مرداويز جاه طلب نبود. او «ايران» را مي خواست و به آن عشق مي ورزيد، نه خودش را و دليلش شريك كردن نصر ساماني ـ ناسيوناليست ايراني ديگر در رهبري مناطق شمال خاوري ايران (خراسان بزرگتر ازجمله منطقه فرارود) بود؛ زيرا هر دو داراي يك هدف بودند و آن، آزادي و بزرگي ايران و ایرانی بود.
     بوئيان ـ پيروان راه مرداويز ـ براي جداساختن ايران و فرهنگ ملّي آن از قلمرو عرب و دادن ماهیّتی مستقل و مجزّا به آن، به گسترش و ترويج شيعه پرداختند و مراسم عاشورا برپا داشتند كه مورخان، شيعه اثني عشري را از ناسيوناليسم ايراني كه در طول تاريخ بارها توان خودرا نشان داده است جدا نمي دانند.
    بوئيان حاکم بر بغداد حتي خليفه سُنّي را مجبور ساختند كه روز عاشورا با پاي برهنه در خيابانهاي بغداد راه برود و در عزاي حسين بن علي (ع ) سينه بزند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
دو نمونه از زورگويي و مداخله انگليسي ها در امور ايران ـ هر دو مورد در دوم دسامبر (11 آذر)
دوم دسامبر1912 (11 آذر 1291) و پنج سال پس از تقسيم ايران به دو منطقه نفوذ انگلستان و روسيه [طبق سازشنامه سن پترزبورگ ـ آگوست 1907]، با اينكه انگليسي ها در منطقه نفوذِشان ازجمله کرمان و فارس براي خود، نيروي نظامي «اس. پي. آر.» را به وجود آورده بودند به مقامات فارس شديدا اعتراض كردند كه چرا در راه كازرون به شيراز، دزدان به يك كاروان دستبرد زده اند، زيرا كه اموال دو ــ سه هندي تبعه انگلستان هم ضمن اين دستبرد سرقت شده است!. اين اعتراض از سوي كنسول انگلستان در شيراز (در محاورهِ ايرانيان وقت؛ قُنسُل) به عمل آمده بود. كنسول هاي انگلستان در شهرهاي منطقه نفود، مداخله وسيع در امور اِعمال مي كردند و در حقيقت در آنجا همه كاره بودند. سرقت راه كازرون پنجم آذر آن سال روي داده بود.
     ـ هشت سال بعد، دوم دسامبر سال 1920 (11 آذر 1299) دولت انگلستان به دولت وقت تهران اخطار كرد كه امور نيروي قزاق از لحاظ اداري و تداركات و تسليحات و آموزش بايد در دست افسران و كاركنان اعزامي انگلستان باشد و دولت ايران همه هزينه ها از جمله دستمزد اين انگليسي ها را بپردازد!. اين اخطار در آستانه كودتاي فوريه (سوم اسفند آن سال) داده شده بود. لنين قبلا قرارداد 1907 انگلستان و روسيه مبني بر تقسيم ايران ميان آن دو قدرت و ضابطه فرماندهي افسران روس بر نيروي قزاق ايران را لغو كرده بود و در نتيجه، انگلستان يكه تاز ميدان ايران شده بود ـ ايراني که آن زمان دچار ضعف ناشي از شايسته نبودن مقامات دولتي اش بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
قانون بسيار مهم منع مقامات ايران از مذاكره بابيگانه درباره نفت


دوم دسامبر سال 1944 ميلادي (11 آذر ماه 1323) دكتر محمد مصدق نماينده پارلماني تهران هنگام تسليم طرح مهم خود كه چند نماينده ديگر هم آنرا امضاء كرده بودند به مجلس مبني بر محدود كردن مذاكره مقامات دولتي در زمينه نفت با بيگانگان نطق مهمي ايراد كرد و نياز جهان به نفت و بازي هاي سياسي و اِعمال نفوذ ناشي از آن و مسا ئل مربوط ديگر را برشمرد و طرح، همان روز به تصويب رسيد.
     به موجب اين طرح كه قانون شده است هيچ مقام ايراني حق مذاكره با بيگانه بر سر نفت، جز فروش آن را ندارد و متخلّفان به 3 تا 8 سال زندان و محروميّت ابد از خدمات دولتي محكوم خواهند شد.
     در پي تصويب همين طرح بود كه معاون اول وزارت امور خارجه شوروي (دولت مسکو) كه براي مذاكره درباره امتياز نفت شمال ايران به تهران آمده بود دست خالي از ايران رفت.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
روزي که قانون مطبوعاتِ زمان حکومت دکتر مصدق به اجرا درآمد ـ ايرادهاي وارده به قوانين مطبوعات ایران در ادوار مختلف
دوم دسامبر سال 1952 ميلادي (11 آذر 1331) لايحه قانوني مطبوعات که به امضاي دکتر مصدق نخست وزير وقت رسيده بود براي اجرا به وزارت کشور ابلاغ شد و ايران داراي بهترين قانون مطبوعات در تاريخ خود شد. اين نخستين قانون مطبوعات ايران نبود. در اين قانون موارد قانون قبلي و قوانين بعدي در مغايرت با حقوق بشر، اصول ژورناليسم حرفه اي و قانون اساسي ديده نمي شود.
     پس از براندازي 28 اَمُرداد 1332، دولت وقت (دولت کودتا) نخست اجراي اين قانون مترقّي را معلّق كرد و سپس قانون سال 1334 را جانشين آن ساخت كه متقاضي بايد داراي صلاحيت ... بود كه احراز آنها مستلزم عبور از هفت خوان و دوندگي بسيار و در موارد متعدد تعليق به محال بود. همين قراردادن شرايط صلاحيّت هاي غير از حرفه! (صلاحيّت حرفه اي ـ روزنامه نگار بودن) دستاويزي براي دولت هاي وقت شده بود كه جز به عده اي مشخص پروانه انتشار نشريه ندهند. لغو اين ضوابطِ خلاف منطق، از شعارهاي انقلاب سال 1357 بود.
     در سال 1358 قانون مطبوعات مصوّب شوراي انقلاب، انتظار براي دريافت پروانه نشريه را به سه ماه محدود كرد كه متقاضي در صورت ردّ درخواست و يا بررسي نشدن و انقضاي سه ماه مي توانست به دادگاه محل دادخواست دهد و حُكم دادگاه قطعي بود. اين قانون، بسياري از مسائل را حل کرد و شماري كه متقاضي بودند پروانه گرفتند كه در قانون مطبوعات سال 1364 (زمان وزارت محمد خاتمي) مادهِ مهمِ مراجعه به دادگاه لغو شد! و شرايط هم سخت و مبهم گرديد و عده اي از اتباع ايران نيز صريحا از داشتن نشريه محروم شدند و اين قانون بعدا با يك اصلاحيه، سخت تر شده است و تاكنون تلاش براي اصلاح آن با وجود انتقاد و ايراد فراوان به جايي نرسيده است، حتي اصلاح حرفه اي آن از جمله تعريف انواع نشريه (عمومي، اختصاصي و تخصّصي) و شرايط حرفه اي احراز مقام سردبيري و دبيري ميزهاي اطاق خبر و .... وجود ابهام در اين قانون باعث شده است كه موسسات دولتي هم بتوانند روزنامه عمومي (حرفه اي بدهند) که نقض تفکيک قواي دمکراسي از يکديگر است، زيراکه ژورناليسم قوه چهارم دمکراسي خوانده شده است. محتواي اين قانون چنان است كه مي توان گفت روزنامه نگاري ايران از حرفه اي شدن واقعي به دور مانده است. اين قانون راه را براي كمك مالي دولت به نشريات باز گذارده كه نقص بزرگي است و مغاير اصول روزنامه نگاري مستقل و حرفهِ روزنامه نگاري (ژورناليسم). برخي هم هستند كه اين قانون را ناقض پاره اي از حقوق مصرح در قانون اساسي جمهوري اسلامي و بعضي از اصول آن مي دانند. قانون مطبوعات سال 1364 و اصلاحيه آن، عملا روزنامه نگارشدن کارمند و مقام شاغل دولت زا مجاز کرده است که در قانون سال 1334 ممنوع شده بود و منع آن، عمل درستي بود.
    برخي از كشورها داراي قانون مطبوعات نيستند زيراکه قانون اساسي آنها، روزنامه (پرِس) را آزاد اعلام کرده است. فدراسيون آمريکا (يونايتد استيتز) يکي از اين کشورها است و در اين کشورها، انتشار نشريه نياز به دريافت پروانه ندارد. در كشورهاي ديگر به روزنامه نگاري به چشم يك حرفه، مانند اصناف ديگر نگاه مي كنند و دادن پروانه را در دست صنف و مقررات آن صنف قرار داده و حل هرگونه اختلاف در اين زمينه ها را برعهده يک کميسيون انتخابي صنف مربوط گذارده اند و مواد مربوط به افترا و هتك حرمت و افشاء اسرار محرمانه را همان دانسته اند كه در قوانين عمومي و كيفري آمده است و قراردادن مطبوعات را در چارچوپ يك قانون اختصاصي مغاير حقوق اساسي دانسته اند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
با تصویب شورای هماهنگی سران قوا، از این پس بانک ها چک‌های تضمینی را تنها به نام گیرنده آنها صادر خواهند کرد ـ نظر یک اقتصاددان در این زمینه
رئیس کل بانک مرکزی [رئیس وقت] گفت: بنا به پیشنهادی که امروز در شورای هماهنگی قوا مطرح و تصویب شد چک‌های تضمینی، دیگر قابل ظهرنویسی نخواهند بود و متقاضی صدور چنین چک هایی حتما باید نام ذی‌نفع (گیرنده) چک را به همراه شماره ملّی او به بانک بدهد تا در چک قید کند.
    به گزارش خبرگزاری فارس، این تصمیم را عبدالناصر همّتی در پایان نشست دهم آذرماه 1397 اعضای شورای هماهنگی سران قوا اعلام داشت.
    رئیس‌کل بانک مرکزی [رئیس وقت] گفت: بنا به پیشنهادی که امروز در شورا طرح کردیم، مصوّب شد که دیگر چک‌های تضمینی، قابل ظهرنویسی (پشت نویسی) نباشند و متقاضی چک تضمینی (از بانک) حتما باید نام ذینفع (گیرنده) چک و «شماره ملّی او» را به دست دهد تا در چک قید شود.
    به گفته همّتی، چک‌هایی از این دست که اینک در اختیار مردم است (با پشت نویسی) قابل انتقال به سایرین نبوده و فاقد اعتبار خواهند بود و بنابراین مصوّبه، چک‌های صادرشده تا به امروز دیگر قابل انتقال نیستند و برای چک‌های موجود در دست مردم، طبق مصوّبه شورا، یک ماه فرصت داده شده است تا با مراجعه به بانک‌ها نقد شوند و از این به بعد بانک ها چکهای تضمینی را با شرایط جدید (قید نام گیرنده و شماره کارت ملی او) صادر خواهند کرد.
    به اظهار رئیس کل بانک مرکزی [رئیس وقت]، ارزش چک‌های صادر شده از این نوع، 8 هزار میلیارد تومان بوده که چرخشِ فاقد شفافیّت آنها (پشت نویسی و دست به دست شدن) از مسائل بازار پول بود.
    ـ ـ ـ ـ ـ
    این تصمیم تیتر صفحه اول شماره های 11 آذرماه برخی از روزنامه های تهران قرار گرفته بود. یک اقتصاددان ایرانی مقیم اروپا شنبه شب (دهم آذرماه 1397) در پیامی که به دفتر این تاریخ آنلاین واصل شد نوشته است که از این تصمیم با مروری بر اخبار خبرگزاری ایلنا آگاه شده و تعجب کرده است زیراکه در سراسر جهان و تا آنجا که او اطلاع دارد، چک بانکی و در ایران اصطلاحا چک تضمینی به نام صاحب حساب و یا کسی که پول را می دهد صادر می شود و فقط یک بار پشت نویسی می شود. این تصمیم [به نظر این اقتصاددان] تا حدی بوروکراتیک است زیراکه هرکس حاضر نمی شود شماره کارت ملّی خودرا به دیگری بدهد و اگر متقاضی بخواهد چک را به یک شرکت و مؤسسه بدهد که شرکت شماره کارت ملّی ندارد و .... اجرای این تصمیم سبب می شود که متقاضی تقاضای پول نقد از بانک کند و با تداوم تورم پول، اگر مبلغ زیاد باشد باید یک کیف بزرگ (نه، کیف جیبی) با خود به بانک ببرَد و خروج از بانک با آن همه پول خطرناک است و بیم سرقت می رود. به علاوه، ممکن است که بانک در لحظه تقاضا، چنین پول هنگفتی را به صورت اسکناس در صندوق خود نداشته باشد و با پراکنده شدن سخن از «بی پول بودن یک شعبه بانک»، در جامعه نگرانی به وجود می آید و هجوم با بانک ها و خالی کردن حساب ها عواقب ناگوار خواهد داشت. مردم صرف نظر از کدام کشور، نسبت به پول خود که نتیجه سال ها دسترنج ایشان است بسیار حساس و ناآرام هستند. اینکه استدلال شده است با چک تضمینی که به نام صاحب پول صادرشده ممکن است کار ناشفّاف کنند، با پول نقد (پول زبان بسته و بدون نیاز به پشت نویسی) که آسان تر می شود کار ناشفّاف کرد. راه حل آسانتر این بود که مصوّب کنند بانکِ صادرکننده چک تضمینی، تاریخ اعتبار روی چک بگذارد مثلا یک هفته و دو هفته و پس از انقضای این مدت، تنها صاحب چک ـ فردی که پول داده و چک را گرفته می تواند به همان شعبه بانک مراجعه و پول خودرا پس بگیرد. برای این فرد هم می توان مهلت یک ماهه تعیین کرد.
    ـ ـ ـ ـ ـ
    در زیر، کُپی چند روزنامه چاپ تهران که تصمیم دهم آذرماه 1397 مربوط به چک تضمینی را به صفحه اول خود برده بودند درج شده است تا در تاریخ بماند و مورد قضاوت آیندگان قرارگیرد:


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو دموکراسي
... و مداخله دولت های دیگر در تغییر نتایج انتخابات اوکراین ـ ماجرایِ شنيدني چگونگی گرفتن رای در پارلمان اوكراين در یکم دسامبر 2004
تظاهرکنندگان در برابر گارد عمارت پارلمان

يکم دسامبر 2004 در دهمين روز بحران انتخابات اوكراين و ادامه تظاهرات در «كي اف»، پارلمان اين كشور در حالي كه همچنان در محاصره معترضين به نتيجه انتخابات 21 نوامبر آن سال بود پس از رسيدن به حد نصاب (226 نماينده حاضر از 450 عضو) پيشنهاد راي عدم اعتماد به كابينه را مطرح ساخت كه راي نياورد. روز پيش از آن هم اكثريت نمايندگان با طرح اين پيشنهاد مخالفت كرده بودند كه تظاهركنندگان [عوامل انقلاب اصطلاحا مخملي ضد روسيه] پس از اطلاع از موضوع ،خودرا به داخل عمارت انداخته و تا لابي مجلس پيش رفته بودند. بسياري از نمايندگان اعلام كرده بودند كه به دليل وجود فشارهاي متعدد و ناامني اطراف عمارت براي شركت در جلسه يکم دسامبر حاضر نخواهند شد، كه جلسه پس از ورودِ با تاخيرِ نماينده دويست و بيست و ششم رسميت خود را اعلام كرد و راي به طرد كابينه گرفته شد كه رد شد. با وجود اين، مخالفان يانوكوويچ نخست وزير [و نامزد انتخابات وقت رياست جمهوري] كه برنده انتخابات 21 نوامبر اعلام شده بود خواستار راي گيري مجدد شدند و با ورود چند نماينده ديگر به جلسه، دوباره راي گرفته شد! كه اين بار، طرد كابينه (طرح راي عدم اعتماد) 229 راي به دست آورد و رئيس پارلمان تصويب آن را اعلام داشت!. اين راي سبب شد كه بلافاصله پارلمان محلي «دونتسك» 9 ژانويه 2005 را براي انجام رفراندوم انفصال تعيين كند.
    کوچما رئيس جمهوری وقت اوكراين گفته بود كه با انجام دور سوم انتخابات موافقت نخواهد كرد زيرا كه انتخابات دور سوم در جهان سابقه نداشته است و اگر قرار باشد كه نتيجه انتخابات 21 نوامبر 2004 ابطال شود، بايد از نو، يك انتخابات كامل و عمومي براي گزينش رياست جمهوری برگزار شود؛ به اين ترتيب كه داوطلبان نامزدي ثبت نام كنند و انتخابات عمومي، و بدون وابستگي به دو انتخابات گذشته باشد.
    
کوچما

يانوكوويچ قبل از راي گيري پارلمان گفته بود كه حاضر است با ابطال انتخابات 21 نوامبر موافقت كند به اين شرط كه در انتخابات بعدي، او و بازنده انتخابات 21 نوامبر نامزد نباشند.
    برنامه برگزاري جلسه ميانجيگري تازه با حضور دو نامزد برنده و بازنده براي اول دسامبر تعيين شده بود و قرار بود توسط «سولانا» از جانب اتحاديه اروپا، رئيس جمهور وقت لهستان و رئيس دوماي روسيه انجام گيرد که به نتيجه نرسيد. شب اول دسامبر2004 جورج بوش رئيس جمهور وقت آمريكا كه از كانادا ديدار مي كرد از اينجا با رئيس جمهوري لهستان تلفني درباره اين ميانجيگري مذاكره كرد. به گفته برخي مورخان، شاید اين نخستين بار در تاريخ دمكراسي بود كه دولت هاي بيگانه اين چنين علنی در انتخابات داخلي يك كشور مداخله مي کردند و خبرگزاري هاي اصطلاحا بين المللي به صورت آتش آوران اين معركه درآمده بودند و با تحريف واقعيت ها، امكان مداخله را فراهم مي ساختند. پوتین 30 نوامبر 2004 با بوش و شرودر صدر اعظم وقت آلمان در باره بحران اوكراين تلفني تماس گرفته و در مورد ادامه فشار و مداخله خارجي در اوكراين اخطار داده بود. سخنگوي کرملين گفته بود پوتين تاکيد کرده كه بحران اوكراين بايد بدون فشار از خارج (منظور؛ بلوک غرب) رفع شود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو رسانه‌ها
بیژن نفیسی، روزنامه نگاری که از 5 دهه پیش در روزنامه اطلاعات بکار خبر سرگرم است و نیز روزنامه نگاری تدریس می کند
Bijan Nafisi

يازدهم آذرماه زادروز بیژن نفیسی روزنامه نگار ایرانی است که بسال 1325 (دسامبر 1946) به دنیا آمده و از 1350 و پس از فراغت از تحصیل در دانشکده علوم ارتباطات در روزنامه اطلاعات کار خبر را آغاز کرده است. وی که از آن زمان، به کار در روزنامه اطلاعات ادامه داده است از خاندان معروفِ حکیمِ کرمانی و از بستگان استاد سعید نفیسی است.
    بیژن که از دانشجویان نخستین دوره [دهه 1340] دانشکده علوم ارتباطات (اینک از دانشکده های دانشگاه علّامه طباطبایی) است و در 7 سال نخستِ دوران دهها ساله روزنامه نگاری اش ـ در میزهای اخبار شهرستانها، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی روزنامه اطلاعات کسب تجربه کرده بود در جریان انقلاب به عضویت شورای سردبیری این روزنامه و ناظر بر اخبار سیاسی و انقلاب ارتقاء یافت و سال بعد و پس از شورایی شدن مدیریت مؤسسه اطلاعات، با آراء کارکنان به عضویت شورای مدیریت انتخاب شد. وی بعدا در مقام معاونت سردبیری روزنامه اطلاعات به بازآموزی (آموزش ضمن کار) کادر تحریری تازه روزنامه اقدام کرد و دو سال به این کار ادامه داد. بیژن از هواداران انتشار خاطرات ژورنالیستی روزنامه نگاران قدیمی در نشریات است زیراکه نه تنها جالب هستند بلکه بازخوان واقعیت های گذشته و نیز درس آموزشی برای روزنامه نگاران جوان تر و کمک به تصمیم گیری های مقامات دولتی.
    نفیسی که هیچگاه مؤسسه مطبوعاتی اطلاعات را ترک نکرده است ضمن کار قلم، در دانشگاه به تدریس روزنامه نگاری پرداخته است. می دانیم که استادان رشته های روزنامه نگاری دانشگاهها ـ در سراسر جهان ـ عمدتا از میان روزنامه نگاران شاغلِ دارای تحصیلات بالا انتخاب می شوند زیراکه در این رشته، درس های اختصاصی، اصطلاحا از نوع پراکتیکُم هستند.
    در کارنامه روزنامه نگاری بیژن نفیسی، چند سال سردبیری نشریه «اطلاعات بین الملل» نیز دیده می شود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ساير ملل
تصميم به ساختن قسطنطنيه (استانبول) - نگاهي کوتاه به تاريخچه اين شهر
مجسمه مرمرین کنستانتين یکم
كنستانتين یکم معروف به کنستانتین بزرگ (272 ـ 337 میلادی) امپراتور روم پس از دستگيري و اعدام شريك حكومتي خود ـ لوسيوس و اعلام حود به عنوان امپراتور همه قلمرو روم، دوم دسامبر سال 324 ميلادي در اردوي ارتش روم در كنار تنگه بُسفور تصميم گرفت كه شهر بيزانتيوم ــ مهاجرنشين قديمي يونان ــ را با ساختن بناهاي تازه تكميل كند و آن را پايتخت دوم امپراتوري قرار دهد كه به ايران نزديكتر باشد. کنستانتين گفته بود که مراقب حركات ايران بودن از آنجا آسانتر است و در صورت تصميم به مقابله نظامي، هزينه سنگين لشكركشي از راه دور را ندارد.
    كنستانتين پس از اعدام لوسيوس اجازه نداد كه سناي روم براي او شريك حكومتي ديگري انتخاب كند.
    شهر بيزانتيوم در سال 330 ميلادي از هر لحاظ آماده شد و به نام كنستانتين، كنستانتينوپل (قسطنطنيه ـ استانبول) تجدید اسم گذاری شد و تا سال 1918 به مدت 1588 سال از مهمترين مراكز تصميمگيري در جهان بود.
    كنستانين یکم 22 ماه می سال 337 ميلادي درگذشت و جنگ جانشينان او با شاپور دوم (ذولاكتاف) شاه وقت ايران از دودمان ساساني در«سنگره» و شكست روميان ثابت كرد كه پايتخت روم، دور و يا نزديك ايران باشد در سرنوشت جنگ بي تاثير است و ارتش ايران هميشه پيروز خواهد بود.
     29 ماه می سال 1453 ميلادي كنستانتينوپل به دست عثماني ها افتاد كه آن را به اسلامبول تغيير نام دادند كه پس از تبديل حروف الفباي عربي به لاتين در تركيه در قرن 20 به صورت استانبول نوشته و خوانده مي شود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
جنگ آسترليتس و پيروزي ناپلئون
بناپارت
دوم دسامبر سال 1805 ميلادي ناپلئون بناپارت دريكمين سالروز امپراتور شدنش در يك جنگ يكروزه در منطقه «آسترليتس Austerlitz » ارتشهاي متحد روسيه و اتريش را شكست داد. شمار سربازان روسيه و اتريش در اين جنگ دو برابر نيروهاي ناپلئون بود. در اين جنگ 26 هزار تن كشته شدند.
     سحرگاه اين روز ناپلئون وانمود كرد كه تصميم به انصراف از جنگ و بازگشت گرفته است و سپس با يك تاكتيك تازه نيروهاي خود را به صورت متمركز وارد ميدان ساخت و از تمام توان جنگي آنان استفاده برد و پيروز شد.
    ناپلئون دوم دسامبر سال 1804 به دست پاپ پي هفتم تاجگذاري کرده و امپراتور فرانسه شده بود. لوئي ناپلئون نيز در همين روز در سال 1853 به عنوان دومين امپراتور فرانسه تاج بر سر نهاد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
«دکترین مونرو» که اصلي از اصول سياست خارجي واشنگتن شده است
James Monroe
James Monroe جیمز مونرو (1758 - 1831) پنجمين رئیس جمهوري آمريکا (يونايتد استيتز USA) دوم دسامبر 1823 ضمن نطق سالانه خود در نشست مشترک دو مجلس قانونگزاری این کشور اعلام کرد: ما در قبال اختلافات اروپاییان با یکدیگر بی طرف خواهیم بود ولی هرتلاش تازه از جانب اروپاییان به مداخله و استعمار (Colonize) سرزمین های قاره آمریکا ـ درشمال و يا در جنوب اين قاره ـ را تعرض نظامی به خود و حالت جنگ تلقی خواهیم کرد و دست به دفاع مسلحانه و حمله متقابل خواهيم زد. این اخطار مربوط به آینده است و ما (دولت واشنگتن) در وضعيت موجودِ (زمان وقت ـ دسامبر 1823) قاره آمريکا (امور مستعمرات وقت اروپاییان در اين قاره) مداخله نخواهيم کرد.
    اين دکترين که اصلي از اصول سياست خارجي ايالات متحده شده است در جريان بپاخيزي لاتين هاي قاره آمريکا براي کسب استقلال اعلام شده بود. در آن سالها جز در پرو، کوبا و پورتوريکو در نقاط ديگر آمريکاي لاتين، مردم اعلام استقلال کرده بودند و بيم آن مي رفت که اسپاانيا و پرتغال براي سرکوب استقلال جويان نيروي تازه نفس بفرستند.
     به باور مورّخان، «دکترین مونرو» به شکلي حق مداخله به دولت واشنگتن در امور آمریکای لاتین را در صورت ورود استعماري و سلطه گرايانه اروپاییان داده است. اين دکترين عمدتا از زمان حکومت تئودور روزولت (آغاز قرن 20) دلیل مداخله نظامی آمریکا و اعزام و استقرار تفنگدار دریایی در کشورهای آمریکای لاتین قرارگرفت. مثال؛ اعزام تفنگدار به نیکاراگوئه، دومینیکن و .... کمک به ایجاد پاناما از تجزیه کلمبیا. با اینکه استعمار کوبا توسط اسپانیا از دهه آخر قرن پانزدهم آغاز شده بود، دولت واشنگتن در دهه آخر قرن نوزدهم و هفتاد و چند سال پس از اعلام دکترین مونرو با اسپانیا بر سر کوبا وارد جنگ شد. علاوه بر تئودور روزولت، جان اف. کندي [در جريان بحران موشکي کوبا] و رونالد ريگن [درجريان بحران گرانادا و مسئله نيکاراگوئه] به دکترين مونرو استناد کردند.
    در پی انتشار دکترین مونرو، تزار روسیه که آلاسکا را در کنترل و در شمال غربی قاره آمریکا تا نزدیکی سانفرانسیسکو مهاجرنشین ایجادکرده بود اعلامیه مشابهی صادر و ورود کشتی های ممالک دیگر را به آبهای این منطقه ممنوع ساخت که اعتبار آن حدود نيم قرن بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
اعدام «جان براون» كه بَرده داري را يك گناه مي دانست و كوشش در راه نجات و آزادي انسان ها را جرم نمي دانست
جان براون
دوم دسامبر سال 1859 ميلادي ـ و دو سال پيش از آغاز جنگ داخلي 4 ساله ـ «جان براون John Brown» مردي كه عمل برده داري اروپايي تبارهاي مهاجرت کرده به آمريكا را «گناه مطلق» و يك اقدام غير بشري اعلام كرده بود و برضد برده داري دست به اقدام مسلحانه زده بود در «چارلز تاون» واقع در 90 كيلومتري شمال غربي شهر واشنكتن به دار آويخته شد. [چالزتاون اينک از شهرهاي ايالت ويرجينياي غربي آمریکا است].
     جان براون كه در الهيات تحصيل كرده بود چون از راه مسالمت آميز (نطق و نوشته) نتوانست به الغاء بردگي برسد تصميم به اقدام مسلحانه گرفت و دست به مسلح كردن پيروانش از جمله 13 پسر خود زد. وي گمان مي كرد كه قيام مسلحانه او سبب خواهد شد كه بردگان سياه به او به پيوندند و بر توان نظامي او بيافزايند و داد خود از از اربابان سفيد پوستشان بستانند.
     با اين انديشه، جان براون به يك انبار اسلحه ارتش آمريكا در منطقه «هارپِر فري» حمله برد و آنجا را متصرف شد تا سلاحهاي موجود در انبار را در اختيار سياهپوستان بگذارد، ولي برخلاف تصور او، سياهپوستان به كمكش نشتافتند و وي از نيروي اعزامي دولت فدرال آمريكا شكست خورد و دستگير شد. «هارپر فري» كه براون به آنجا حمله مسلحانه برده بود تا شهر واشنگتن فاصله اي چندان زياد ندارد. براون در جریان قیام مسلحانه خود، قبلا در دو ناحیه دیگر پیروز شده بود.
     براون در طول محاكمه، تنها اين جملات را در دفاع از خود بيان مي كرد:
     "من به خاطر رضاي خدا و آرامش وجدان دست به اين اقدام زدم و كوشش در راه نجات و آزادي انسانها را جرم نمي دانم.".
     طولي نكشيد كه همين افكار «براون» كمك كرد كه آبراهام لينكلن (لینکِن) اعلاميه الغاء بردگي را صادر كند. اقدام براون و اظهارات او شديدا آمريكاييان ساكن ايالات شمالي را تحت تاثير قرار داده بود به گونه اي كه به پشتيباني از عمل لينكلن بپاخاستند و براي تحقق لغو بردگي دست به جنگ زدند.
    «تاريخ» از جان براون به عنوان مردي بزرگ نام برده و بپاخيزي او را سرآغاز فصل آزادي بردگان سياه و تامين حقوق مدني انسانها قرار داده و گور او يكي از نقاط مورد علاقه و بازديد روشنفكران و مُصلحان جهان و توريستها شده است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
سرانجامِ آخرین امپراتور چين که در سه سالگی بر تخت سلطنت نشسته بود
امپراتور 3 ساله همه چین!
دوم دسامبر سال 1908 چين داراي يك امپراتور سه ساله شد كه او را «سوان تونگ» ناميدند. وي دهمين امپراتور از دودمان كوينگ بود و نيز آخرين امپراتور چين. نام اصلي وي «پو يي Pu-Yi» بود.
    چين با انقلاب دكتر «سون يات سن»، از سال 1912 جمهوري شد و چون امپراتورِ بركنار شده هنوز كودك بود، دكتر سون تصميم گرفت كه «پو» در قصر سلطنتي و با همان خدمه قبلی باقي بماند و برايش مقرّري تعیین كرد.
    پو به همان صورت سالها در کاخ سلطنتی زندگی و ازدواج کرد. در 1917 تغییراتی در دستگاه حکومتی چین روی داد که سبب شد «پو» برای مدتی کوتاه امپراتور (رئیس کشور) شود. در دهه بعد، پو اوضاع را به سود خود ندید و در سال 1324 از کاخ سلطنتی فرار کرد و به شمال چین (منچوری) رفت که خانواده او در ریشه در آنجا داشت.
     ژاپني ها در دهه 1930 كه منچوري و مناطق شمال شرقي چين را تصرف كردند براي مشروعيت دادن به سلطه خود، «پو ــ يي» را امپراتور منچوري (چین شمالی و بعدا همه مناطقی را که در چین اشغال کرده بودند) اعلام كردند و در برابر اعتراض جهاني به تصرف مناطق چين تاكيد كردند كه به خواست امپراتور چين! در اين كشور باقي مانده اند. حال آنكه امپراتور در دست آنان آلتي بيش نبود.
    
زماني که امپراتور منچوري و مناطق شمال شرقی چین بود


درسال 1945 و در آخرين روزهاي جنگ جهاني دوم كه ارتش سرخ طبق قرار قبليِ دولت مسکو با متفقين، به منچوري حمله بُرد «پو ـ يي» اسير روس ها شد و بعدا در جريان محاكمه سران سابق ژاپن برضد آنان شهادت داد. پس از پیروزی کمونیست ها بر ملیّون چینی و استقرار در پکن، دولت مسکو «پو» را به دولت پکن تحويل داد و اين دولت اورا به اتهام همكاري با ژاپني ها (نيروي متجاوز و اشغالگر) که خیانت به وطن است به بازداشتگاه فرستاد.
    
روزي که از زندان مائو آزاد شد

يک دادگاه پکن بعدا «پو ـ يي»را به زندان محكوم كرد و به همراه سایر مقامات پیشین به بازآموزی و اصلاح اندیشه و رفتار فرستاد و باغبانی باغچه زندان به او سپرده شد. پس از اینکه تغییر رفتار در او مشاهده شد، مائو تسه دونگ وي را عفو کرد و آزاد شد و تا پايان عمر به صورت يك تبعه ساده زندگي و کار باغبانی پارک عمومی شهر پکن را تقبّل كرد و اعلام داشت كه باغبانی راحت تر از کار سیاست و ریاست کردن است.
    «پو ــ يي» پس از اينكه بخشوده و آزاد شد و به باغبانی پرداخت با يك پرستار بیمارستان ازدواج كرد و بانوي او پس از درگذشت شوهر كه در سال 1967 و در 61 سالگي بر اثر بیماری سرطان کلیه ديده فرو بست خاطرات اورا منتشر ساخت. این خاطرات شامل یادداشت های «پو ـ یی» و مشاهدات زنش از رفتار و گفتار اوست. ادوارد بهر Edward Behr این کتاب را به زبان انگلیسی ترجمه کرده است. «پو ـ يي» در یکی از یادداشت هایش که در اين کتاب مندرج است نوشته است که يك لحظه بدون غم و در سادگي زيستن از صد بار امپراتور بودن بهتر است. بر پايه اين کتاب يک فيلم سينمايي هم توليد شده است. «پو» پیش از ازدواج با پرستار بیمارستان، چهار بار ازدواج کرده بود. ازدواج اول او با یک شاهزاده خانم بود. ژاپنی ها یک زن را برای ازدواج به او معرفی کرده بودند که بعدا معلوم شد جاسوسه آنان بود. پو ـ یی در زمان امپراتور بودن دارای یک کانکوباین (زن موقّت) هم بود.
تبعه ساده در اواخر عُمر ـ در حال وصله کاری

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
پيمان «لوكارنو» و نتايج منفي آن ـ جنگ جهاني دوم نتيجه يک غفلت، هنگام تنظيم اين پيمان بود ـ ايجاد اطاق هاي فکر (تينک تانک)
دوم دسامبر سال 1925 و در نشست لندن، پيمان «لوكارنو» به امضای نمایندگان دولت های فاتح جنگ جهانی اول رسید و از سوم دسامبر (روز بعد از آن) به اجرا گذارده شد. مذاکرات مربوط تا تنظیم پیشنویس پیمان، در شهر لوکارنو ِLocarno سویس و در ماه اکتبر 1925 انجام شده بود. براي نخستين بار پس از جنگ جهاني اول، دولت آلمان در این مذاكرات شركت داده شده بود. این، آخرین معاهده مربوط به جنگ جهانی اول بشمار آورده شده است.
    طبق اين پيمان، دولتين فرانسه و انگلستان مرزهاي بلژيك، لهستان و چك اسلواكي را تضمين كردند و دولت وقت آلمان (در وضعيت مغلوب) از اراضي خود که به لهستان داده شده بود صرف نظر كرد!. اين اراضي قبلا بخش بزرگي از پروس را تشکيل مي دادند که قرن ها به پايتختي برلين يک قدرت بزرگ بود و رئيس اتحاديه آلماني ها. چند دولت از جمله اسپانيا به عنوان شاهد يه مراسم امضاي اين پيمان دعوت شده بودند. سپس فرانسه و انگلستان با عضويت آلمان در جامعه ملل موافقت كردند.
    مفاد همين پيمان سبب شد كه بعدا هيتلر به لهستان و چك اسلواكي نيرو بفرستد تا اراضي از دست رفته آلماني ها را پس بگيرد و انگلستان و فرانسه به دليل تضميني كه داده بودند با او وارد جنگ شوند که در اين جنگ فرانسه از پاي درآمد و اگر اشتباه هيتلر و تعرّض او به شوروي نبود، انگلستان هم به سرنوشت فرانسه دچار مي شد، آمريکا که دوران پس از رکود اقتصادي را طي مي کرد وارد جنگ نمي شد، تاريخ جهان مسيري ديگر را مي پيمود و ....
    هنگام امضاي پيمان لوکارنو، فرانسه و انگلستان پيش بيني نمي كردند كه يک آلمانيِ ناسيوناليست [هيتلر] بپاخيزد، ادعاي ارضي کند و كار به جنگ بکشد. همچنين هنگام تنظیم پيمان لوکارنو، فرانسه و انگلستان نظر مورخان و اندیشمندان و پیش بینی آنان را استعلام نکرده بودند كه جنگ جهانی دوم نتیجه همين غفلت بود. استعلام نظر اينان هنگام اتخاد تصميمات مهم و عقد قراردادهاي حياتي از ديرزمان معمول و يک روال کار بوده است. براي پيشگيري از همين مسائل بوده است که در دهه هاي اخير گروههاي معروف به «تينک تانک» يا اطاق هاي فکر (اندیشکده ها) به وجود آمده اند و هريک نامي براي خود برگزيده اند، مثلا؛ شوراي ...، مرکز مطالعات ... و ....
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
پیمان امنیت مشترک دولت آمریکا و دولت ملیّون چین (تایوان) ـ آمریکا دفاع از تایوان را متعهّد شد
آيزنهاور
دوم دسامبر 1954 ژنرال آیزنهاور رئیس جمهوري وقت آمریکا اعلام کرد که پیمان امنیت مشترک آمریکا و دولت ملّیون چین (دولت چیان کای شک) امضاء شده است که طبق آن، دولت آمریکا از قلمرو آن دولت (تایوان) در صورتی که مورد تجاوز قرار گیرد دفاع خواهد کرد.
    چیان کای شک در پاییز سال 1949 جنگ داخلی چین را به مائو تسه دونگ باخت، از خاک اصلی خارج و در تایوان مستقر شد.
    اصول پیمان دفاع مشترک آمریکا و دولت اصطلاحا؛ ملیّون چین در طول مذاکرات «دالس» وزیر امور خارجه وقت آمریکا و «یه» وزیر امور خارجه دولت چیان کای شک تنظیم شده بود.
    در همان روز (دوم دسامبر 1954) دالس وزیر امور خارجه آمریکا درباره آن پیمان مشترک گفت که از این پس هر تعرض به قلمرو دولت ملیّون چین، از نظر واشنگتن حالت جنگ پدید خواهد آورد. دولت آمریکا که از مؤسسین اتحادیه دفاعی «ناتو» است با چند دولت دیگر از جمله ژاپن، عراق و افغانستان چنین معاهداتی را امضاء کرده است و با پاکستان نیز متحد نظامی است.
    دولت آمریکا در دهه 1970 با جمهوری خلق چین روابط سیاسی برقرار و قبول کرد که تنها یک چین وجود دارد. باوجود این، درباره سرنوشت پیمان امنیت مشترک واشنگتن ـ تایوان حرفی زده نشده است. دولت آمریکا همچنان به تایوان تجهیزات نظامی می فروشد و در آسیای جنوب شرقی حضور نظامی دارد و در استرالیا نیز به صورت محدود، نیروی نظامی مستفر کرده است. گفته شده است که نگرانی آمریکا از قدرت نظامی شدن و توسعه جويي دولت پکن است. پس از درگذشت مائو تسه دونگ، دولت آمریکا همه تلاش خودرا بکار برده بود که اقتصاد چین در راهی قرارگیرد که راه بازگشت به سوسیالیسم نداشته باشد و همه چینیان بخواهند که پولدار و حتی میلیونر شوند و چنین تفکری مانع از بازگشت سوسیالیسم و تا حدي هم ميليتَريسم militarism است زيراکه يک تاجر و کاسب نگران نتايج جنگ است و تا بتواند از آن دوري مي جويد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
روزي که فيدل كاسترو گفت: من يك سوسیالیست هستم
فیدل کاسترو در دو مرحله از عمر با فاصله 55 سال

دو سال پس از پيروزي انقلاب كوبا، دوم دسامبر سال 1961 فيدل كاسترو (متولّد 13 آگوست 1926 و متوفّی در 25 نوامبر 2016) رسما اعلام كرد كه يك سوسیالیست است و خواهد كوشيد كه در كوبا نظام سوسياليستي برقرار كند. بنابراين، درجامعه کوبا آموزش وپرورش و بهداشت مطلقا رايگان و يکنواخت خواهد بود، براي همه، دست كم در حد متعارف مسكن و رفاه و وسيله زندگاني به صورت برابر تامين خواهد شد، همگان و بلا استثناء از بازنشستگي عمومي برخوردار بوده و دغدغه ايّام پيري و ازکارافتادگي را نخواهند داشت و در كوبا طبقه اجتماعي وجود نخواهد داشت و اين سوسياليسم با توجه به شرايط و امکانات كوبا برقرار خواهد شد.
    کاسترو «سوسیاليست بودن» خودرا در سالروز بازگشت به کوبا (با هدف انقلاب) اعلام کرده بود. وي دوم دسامبر 1956 با کشتي و با 80 همفکر خود وارد کوبا شده بود که در جريان زد و خوردي مسلحانه دستگير و زنداني شده بود. کاسترو در 1959 قيام مسلحانه خود را از سر گرفت و پيروز شد.
     كاسترو با اعلام نظام سوسياليستي در کوبا، از همان لحظه ـ دشمني دولت واشنگتن را برانگيخت و كارشكني ها و تحريم ها بر ضد كوباي سوسياليست آغاز گرديد. در آغاز انقلاب كوبا، مقامات آمريكايي گمان نمي كردند كه كاسترو افكار ماركسيستي داشته باشد. او را يک سوسيال دمکرات و اصلاح طلب مي پنداشتند. كاسترو با اعلام سوسياليسم به عنوان نظام كوبا بر سرعت ملّي كردن وسائل توليد افزود كه ضمن آن دارايي بقيه آمريكائيان در کوبا نيز مصادره و ملّي شد. فيدل کاسترو در دهه يکم قرن 21 درپي يک بيماري و عمل جراحي بازنشسته شد و برادرش رائول برجاي او نشست که وی نیز اخیرا کنار رفت. فيدل کاسترو پس از بازنشسته شدن به نوشتن مقاله و کتاب ادامه داده داده بود و مقالات او بلافاصله پس از انتشار به سراسر جهان مخابره مي شد.
روزي که کاسترو کمونيست بودن خود را اعلام کرد


    
کاسترو و خروشچف ـ عکسی که واشنگتن را نگران کرد

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تاسیس امارات عربی متحده
دوم دسامبر 1971 شش شیخ نشین ساحل جنوبی خلیج فارس با هم متحد و امارات عربی متحده را تشکیل دادند.
    این شش امارت عبارتند از: ابوظبی، ام القوین، دوبی، شارجه، عجمان و فجیره. سال بعد راس الخیمه ـ نه چندان دور از تنگه هرمز ـ به این اتحادیه پیوست. این امارات قبلا تحت الحمایه انگلستان بودند که همان سال نیروهای نظامی خودرا از شرق آبراه سوئز خارج ساخت.
     در سال 2009 و در سالگرد تاسیس این کنفدراسيون، دشواری مالی در ارتباط با سرمایه گذاری 59 میلیارد دلاری در دوبی از اخبار ردیف اول رسانه ها بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
روز جهاني بيماري بي درمان ايدز كه دهها ميليون انسان را بيجان کرده است
لگو جهانی ایدز
یکم دسامبر هر سال روز جهانی بیماری ایدز و تلاش برای درمان آن و دوری جستن از ابتلاء به آن اعلام شده است.
    وزيران بهداشت همه كشورها در نشست سال 1988 خود، با هدف روشن ساختن جهانيان از خطر بيماري «بي درمان» ايدز كه پنجم ژوئن 1981 شناخته شده است؛ يكم دسامبر هر سال را «روز جهاني بيماري ايدز World AIDs Day» اعلام كردند. از آن پس مبارزه با اين بيماري كه هر روز پنج تا هشت هزار انسان را از اين دنيا مي برَد به صورت يك «كَمپين جهاني = مبارزه همگاني» درآمده است زيرا كه تلفات اين بيماري بيش از هر جنگ است و به صورت پاندميك (پان يعني همه و دموس به معناي مردم = همه مردم گير) در آمده است.
    برآورد شده است كه بيماران ايدزي جهان در سال 2007 نزديك به چهل ميليون و در سال 2010 سي و چهار ميليون و در سال 2012 سی و شش میلیون تَن بودند. تا سال 2010 بيش از 30 ميليون تَن از بيماري ايدز كه ايميون سيستم (دستگاه دفاع طبيعي) بدن را از كار مي اندازد جان سپرده بودند و تا سال 2014 حدود سی و هفت میلیون. یکم دسامبر 2018 دبیرکل سازمان ملل گفت که 77 میلیون انسان به این بیماری (ویروس اچ. آی. وی HIV) دچار شده اند که حدودا نیمی از آنان درگذشته اند.
    ويروس اين بيماري (اچ. آي. وي) از طريق مايعات بدن (خون، مايعات تناسلي، شير مادر و ...) سرايت مي كند. هنوز داروي قطعي درمان اين بيماري به دست نيامده و يك قرص گرانقيمت كه از مخلوط سه داروي قبلي ساخته شده است تنها براي برسرپا نگهداشتن بيمار تا لحظه مرگ است و هدف از تجويز آن تنها حفظ كيفيت نسبي زندگاني تا واپسين دم است، و از اينجاست كه اهميت آموزش مردم و روشن ساختن آنان به گريز از اين بيماري آشگار مي شود. در نوامبر 2014 گزارشی انتشار یافته بود که در روسیه دو نوع واکسن ساخته شده است که ممکن است در پیشگیری از این بیماری موثر باشد. هنوز موثر بودن این دو نوع واکسن تأیید نشده است.
    حدود ششصد هزار تن از قربانيان تلفات سالانه ايدز كودكان هستند كه عمدتا شير مادر بيمار آنان را مبتلاء كرده است. مبادله سرنگ آلوده تزريق مواد مخدر يكي از عوامل انتقال اين بيماري است. مردان و همجنس بازان بیشتر از زنان به بیماری ایدز دچار شده اند. قربانیان این بیماری، عمدتا زنان خودفروش هستند.
    نسبت ابتلاء به اين بيماري ميان سياهپوستان به ويژه در مناطق جنوب صحراي بزرگ افريقا بيشتر است. اين بيماري به صورت مرموز از همين منطقه (و عمدتا کشور کامِرون) پديدارگشت. به نظر پژوهشگران، این بیماری از دو قرن پیش و به صورتی دیگر و کم خطرتر در شمپانزه های آفریقای غربی دیده شده بود. خوردن گوشت این شمپانزه ها و تماس با آنها باعث انتقال به انسان و تبدیل نوع و خطرناک شدن آن شده است. یک سازمان آمریکایی در ژوئن 1981 بیماری ایدز را کشف و اعلام کرد.
     در مراسم يكم دسامبرسال 2007 در شهر ژوهانسبورگ آفريقاي جنوبي، نلسون ماندلا (متوفی در 2013) از دولت هاي ثروتمند خواست كه بودجه بيشتري را اختصاص به كشف واکسن و دارو براي اين بيماري دهند. طبق گزارش سال 2010، فدراسیون آفريقاي جنوبي بيش از 5 ميليون و 700 هزار بيمار ايدزي داشت، به نسبت جمعيت، بيش از کشورهاي ديگر.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
حزب «روسيه متحد» از تاسيس تا پيروزي در انتخابات
حزب ظاهرا سِنتريست «روسيه متحد = يدينايا روسيا» كه انتخابات دوم دسامبر 2007 آن را در اين فدراسيون قدرت مطلق كرد يكم دسامبر 2001 نخستين كنگره اش را برگزار، و بدون روشن ساختن ايدئولوژي خود اعلام داشته بود كه برنامه هايش براي روسيه و روس ها از اين قرار است:
    بالا بردن استاندارد زندگاني روس ها، تحكيم قدرت و افزايش اختيارات رئيس جمهورى، اصلاح مديريّت سازمانها (كه ضعف و عدم لياقت مديران پيشين باعث شكست و فروپاشي شوروي شد)، با عمل ـ بالا بردن سطح اعتماد مردم نسيت به شايستگي و دلسوز بودن دولت و مقام ها در تنظيم سياست ها و برنامه ها و حفظ اقتدار ميهن، تحقّق و اجراي دقيق اصل فرصت هاي مساوي براي همه اتباع و رعايت برابري حقوق همه آنان بلا استثناء و نيز قطع هرگونه تبعيض، صرف نظر از گذشته فرد ـ گروه اجتماعي و ريشه مليّت او، بكار گرفتن يك مكانيسم كارآمد براي رعايت حقوق اتباع، اصلاح و كارآمد ساختن ادارات محلي، ارتقاء پتانسيل دفاعي كشور، اصلاح و كارآمد ساختن نيروي پليس كشور براي اجراي قوانين و قطع جرم و قانونشکني، ايجاد يك دستگاه قضايي كارآمد و بي نظر و منصف براي روسيه، نوسازي سازمانهاي اقتصادي و سيستم مالي (بانكي) روسيه، تنظيم رقابت هاي توليدي با هدف توسعه اقتصادي، ايجاد بيمه همگاني درمان ـ كمك هاي رفاهي (به كساني كه نيازمند آن هستند) و دوباره نويسي مزاياي كارگران و كاركنان، شناخت و شكوفا ساختن و حمايت از استعدادها و تشويق مشاركت هاي اجتماعي مردم، و بالاخره فراهم ساختن وسائلي كه بار ديگر نقش روسيه را در امور بين المللي افزايش دهد.
    حزب روسيه متحد كه حزب ولاديمير پوتين بشمار مي آيد از ادغام چند حزب ازجمله حزب پريماكوف؛ «حزب سرزمين پدري». همچنين حزبي كه موسس آن لوژكوف شهردار مسكو بود و در اپريل 2001 به وجود آمده بود و در انتخابات پارلماني 2003 سيصد و پنج كرسي از 450 كرسي مجلس (دوما) را به دست آورده بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
فساد اداری (دولتی) که دارد انسان را از انسانیّت (اخلاقیات) دور می کند ـ ضعف بزرگ انسانیّت و مدنیّت معاصر ـ مبارزه با آن به روش TI ـ رديف ايران



    Transparency International که دفتر مرکزی آن در برلین است سوم دسامبر 2013 (12 آذرماه 1392) و بمانند سال های گذشته، گزارش سالانه‌ِ خود در زمینه‌ی فساد =Corruption در دستگاه‌های دولتی 177 کشور [کشور بزرگتر، نه جزایر مستقل ولی بسیار کم جمعیت] جهان را منتشر کرد و مورد اظهار نظر بسیار قرار گرفت زیراکه کشورهایِ قبلا پاک از فسادِ دولتی هم دارند به تدریج وارد این مسئله می شوند که ضعف انسانیّت و مدنیّت خوانده شده است. بنابراین، در گزارش سال 2013 دستگاه دولتی هیچ کشور، پاک صد درصد نبوده است و به این جهت است که گزارش این بررسی سال 2013 و تحلیل های آن وارد تاریج اجتماعی ملل (تاریخ عمومی ـ تاریخ جهان) می شود تا معلوم شود که چرا انسانِ قرن 21 حتی در کشورهای اروپای شمال غربی دارد از اخلاقیات (انسانیّت) و مدنیّت دور می شود؟!. لازم است که اصحاب اندیشه راه های تازه برای اصلاح رفتار انسان معاصربیابند. در قرن نوزدهم اندیشه ها بر پایه تأمین برابری اقتصادی ـ اجتماعیِ انسان (سوسیالیسم) متمرکز شده بود که چون این ایسم ها مُجری (مدیر) خوب نداشتند در اواخر قرن بیستم شکست خوردند و بنابراین می رسیم به اصل مطلب که نخست باید راههای اصلاح رفتار انسان اندیشه شود و تا انسان، طبق تعریف آن، انسان نشود هیچ ایسم و تدبیری قادر به تامین سعادت، امنیت و کمال او نخواهد بود.
    در فهرست سال 2013 موسسه غیرانتقاعیِ Transparency International، جمهوری اسلامی ایران از نظر فساد اداری در ردیف 144 قرار داده شده بود. ایران در فهرست سال 2012 این سازمان در ردیف 133 قرار گرفته بود که نشانه افزایش فساد دولتی در طول سال بعد بود.
     در این گزارش روش به دست آوردن میزان فساد دولتی و انواع فساد ذکر شده است. این فهرست تاکنون به عنوان اخطاری به دولت ها تلقی شده است که به خود آیند و مسائل اداری ازجمله رشوه، تبعیض، اِعمال نفوذ، سوء استفاده از قدرت، فامیل بازی، بی نظمی در معاملات دولتی، نادیده گرفتن قوانین، عدم رعایت حق و ... را در کشورِ شان برطرف سازند و شفّاف و مطابق استاندارد شوند. در این فهرست، ده کشور بهتر به ترتیب عبارت بودند از: دانمارک، نیوزیلند، فنلاند، سوئد، نروژ، سنگاپور، سویس، هلند، استرالیا و کانادا. ده کشور ردیف آخر (دارای فساد دولتی بیشتر) به ترتیب از پایین ترین: سومالی، کره شمالی، افغانستان، سودان، سودان جنوبی، لیبی، عراق، ازبکستان، ترکمنستان و سوریه ذکر شده بودند.
     در این فهرست آلمان دوازدهم، ژاپن هجدهم، آمریکا نوزدهم، فرانسه بیست و دوم، ترکیه و مالزی پنجاه و سوم، کوبا و سعودی شصت و سوم، ایتالیا و کویت شصت و نهم، برزیل هفتاد و دوم، چین هشتادُم، هند و فیلیپین نود و چهارم، مصر و اندونزی یکصد و چهاردهم، روسیه، جمهوری آذربایجان، پاکستان و لبنان یکصد و بیست و هفتم، بنگلادش یکصد و سی و ششم، کزاخستان یکصد و چهلم، ایران، نیجریه و اوکراین یکصد و چهل و چهارم و تاجیکستان یکصد و پنجاه و چهارم رديف گذاري شده بودند.
     در پی انتشار گزارشِ «ترانسپیرنسی اینترنشنال» که نشان داد فساد اداری در جمهوری اسلامی ایران رو به افزایش بوده و به ردیف 144 در میان 177 کشور نزول کرده بود، نظرات متعدد ابراز شده است که خلاصه چند نظر و واکنش (تا نهم دسامبر 2013 از این قرار بود:
    
    ــ فساد اداری در جمهوری اسلامی ناشی از نظام اسلامی نیست ـ همچنانکه در روسیه از فرضیه سوسیالیسم نبود، از مدیریت دولتی است که تاریخچه «روانشناسی و رفتارِ مردم ـ اتباع» را نمی داند که [اين مردم ازجمله مديران دولتي] هر تحوّل و نظمی را به تدریج به شکلی که می خواهند و منافع شخصی شان ایجاب می کند باز می گردانند. در جوامع بشری کنترل و بازرسی بر حسب رفتار، طرز برداشت و عمل و حتی خِصلت اعضای آن جامعه (مردم آن کشور) که نتیجه رویدادهای تاریخی آن جامعه است باید وسیع و دقیق باشد، دستگاه قضایی در برخورد با فساد اداری سریع و در مواردی انقلابی عمل کند و مراحل رسیدگی از کشف مسئله تا محکومیت و اِعمال مجازات در رسانه ها انتشار یابد تا باعث تنبّه شود. هدف مجازات تنها تنبیه متخلف نیست بلکه تنبّه دیگران است تا وارد کار خلاف نشوند. بدون ترس از افشاء شدن و آگاه شدن جامعه (انعکاس جرئیات در رسانه ها)، فساد اداری پایان نخواهد یافت. «فساد» زیبنده یک نظام اسلامی نیست که معنویات و اخلاق حسنه را تبلیغ و ترویج می کند.
    
     ــ در 35 سال گذشته، اصلاحِ رفتار و اخلاق و نظارت دقیق برآن باید سرلوحه برنامه های مقامات ارشد جمهوری اسلامی قرار می گرفت و بمانند مبارزه با بَدحجابی، با ضعف اخلاق اداری و سوء استفاده های اقتصادی هم به همان صورت مبارزه می شد. رادیوتلویزیون دولتی باید برنامه های اصلاح رفتار تنظیم و اجرا می کرد، زیراکه هدف از دولتی کردن رسانه ها دادن آموزش عمومی و اصلاح رفتار و اخلاقی شدن جامعه است و این کار روش خاص دارد و نطق و خطابه به تنهایی کافی نیست، کارشناس ویژه لازم دارد. باید از همان آغاز کار، مُفسدین اداری در محاکم علنی محاکمه می شدند و جزئیات محاکمه در رسانه ها انتشار می یافت و «بازدارندگی» یعنی همین. در صدر انقلاب، بسیاری از مقامات اداری نظام سابق به همین اتهامات فساد اداری محاکمه و سریعا مجازات شدند. چرا این روال متوقف شد؟، هنوز که پایان انقلاب اعلام نشده و آیت الله خامنه ای رهبر انقلاب است.
    
     ــ اگر جمهوری اسلامی رسانه های حرفه ای داشت بسیاری از مسائل اداری که در صد روز اول حکومت حجت الاسلام حسن روحانی از پرده برون افتاده و آفتابی و علنی شدند رُخ نمی داد. کار روزنامه نگار که پوشش اخبار یک سازمان [اصطلاحا: حوزه خبری] به آن واگذار می شود، علاوه بر فعالیت های روزمره، کشف سوء استفاده ها، کم کاری ها، امروز و فردا کردن ها، و خروج افراد و مدیریّت سازمان از چارچوب عرف و مقررات است که پس از انتشار، با مداخله و تذکر مقامات بالاتر و یا ورود دادستان مربوط به قضیه، مسئله متوقف و قطع می شود و دیگران هم جرأت تکرار نخواهند داشت. مسئله این است که بیشتر نشریات در جمهوری اسلامی ایران، یا دولتی و وابسته به سازمانهای عمومی هستند و یا صاحبان آنها قبلا مقام داشتند و هدف های دیگر. ترس از تعقیب قضایی شدن روزنامه نگار هم مزید بر علت است. برخی از سازمانهای در معرض اتهام، خود دارای روزنامه اند. فلسفه روزنامه دار شدن مؤسسه دولتی چیست؟. در عصر آنلاین ها که انتشار روزنامه از سوی یک مؤسسه عمومی که سود ندارد که بگوییم سرمایه گذاری کرده است. اگر هدف از انتشار آن آگاه ساختن جامعه از فعالیت های آن سازمان است که می تواند مطالب خودرا به رسانه های حرفه ای دهد و یا نشریه اختصاصی و تنها مربوط به کار و تخصّص خود داشته باشد و به رایگان میان افراد و دوایر ذینفع توزیع کند و ... .
    
     ـ در این چند هفته [آبان و آذر 1392] در باره ِ هزینه 750 میلیارد دلار درآمد ارزی کشور در 8 سال پیش از آن [منتهی به سال 1392] و انتشار ارقام و دادن گزارش های نادقیق به مردم و مجلس در آن مدت از درآمد و هزینه ها، و قبلا چند مورد اختلاس و حیف و میل اموال و زمینخواری و ... گزارش های متعدد انتشار یافته است که خوب بود از 22 سال پیش این حساسیّت روی فساد اداری وجود داشت و حتی از زمان تاسیس دانشگاه آزاد توسط رفسنجانی و چند تن دیگر و افزایش میلیونی بیکاران مدرک به دست. اگر بخواهیم که نظام اسلامی بخواهد که یک جامعه خوب و مطلوب داشته باشد ـ نه در ردیف 144، باید اصلاحات اداری صورت گیرد و از افشاء و انتشار تخلّف و فساد اداری نهراسد. ضعف بازرسی و نیز سرپوش گذاشتن بر تخلّفات و اشتباهات باعث تسرّی می شود. کشف تخلّف و سوء استفاده خیلی ساده و آسان است. مردم معمولی از آنچه را که در اطراف شان می گذرد آگاه هستند و بعید نیست که اطلاعات ایشان، در آینده سر از «سوشل میدیا» درآورد. موضوع دیگر؛ ضعف تنظیم اخبار در نشریات تهران است که روان نیست و به آسانی مفهوم نمی شود.
    
    ــ خواندن اخبار مربوط به کارهایی که در سازمان تامین اجتماعی ایران [سابقا به نام سازمان بیمه های اجتماعی کارگران و معادل سوشِل سیکیوریتی در آمریکا] و در طول چند سال گذشته شده است و به اظهار علیرضا محجوب رئیس کمیسیون پارلمانی تحقیق و تحفّص از آن سازمان که این پرونده دارای 80 هزار برگ شده است تاسف آور بود مخصوصا که این گفته او «که در چهل و پنجمین جلسه هیئت امنای سازمان تامین اجتماعی تصویب شده بود که 6 میلیارد و 243 میلیون تومان به حدود 50 نفر پاداش داده شود و تنها پاداش یک نفر 400 میلیون تومان شده بود.». چرا باید در یک نظام اسلامی با آن همه روحانی [آیت الله و حجت الاسلام]، خطیب نماز جماعت و بسیجی چنین وضعیتی صورت گرفته باشد؟. این وضعیت وارد تاریخ می شود و قضاوت نسل های بعدی این خواهد بود که انقلاب سال 1357 تنها به عُمر سلطنت پایان داد، نه ریشه کن کردن فساد و تباهی ها و اجرای شعارهای انقلاب. فساد اداری هم یک نوع دشمن است بمانند دشمن خارجی و دشمن دین و اخلاق، بنابراین سپاه و بسیج باید آن را سرکوب کند.
    
     از آنجا که روی تخلّفات در سازمان تامین اجتماعی تمرکز بیشتری شده است متن یک خبر از نتيجه تحقيق و تحفص مجلس از سازمان تامين اجتماعي را در زیر درج می کنیم:
    
     "به گزارش خبرنگار پارلمانی خبرگزاری مِهر در 13 آذرماه 1392(چهارم دسامبر 2013)، حسین دهدشتی عضو کمیته تحقیق و تفحّص از سازمان تامین اجتماعی در نشست خبری خود ضمن تشریح روند پرونده ِ سازمان تامین اجتماعی گفت: تحقیق و تفحص در فعالیت 178 شرکت عضو شستا ـ از سال 1388تا 1392 نشان داد که در این شرکت ها چهار هزار و 100 جایگاه [مقام سازمانی]عضویت هیات مدیره و مدیرعامل تعریف شده در حالی که این جایگاه ها بین یک هزار و 500 نفر خلاصه شده بود [به این شمار داده شده بود] یعنی که هر نفر سه جایگاه را تصرف کرده! و 71 درصد از افراد بیش از سه جایگاه [مقام] را اشغال کرده بودند!. [استنباط این است که «شستا» از حروف اول شرکت های زیر مجموعه سازمان تامین اجتماعی ساخته شده است.].
     دهدشتی به بی ثباتی مدیریتی در شرکت های عضو شستا اشاره کرد و گفت: 104 شرکت هر سال، 15 شرکت هر چهار ماه و 47 شرکت هر 6 ماه یک مدیر داشته اند!.
     وی با بیان این که بسیاری از پُست ها هیچ ارتباطی با مدارک تحصیلی افراد نداشته است، گفت: همه اعضای هیات مدیره حقوق مستمر بالای پنج میلیون تومان داشته اند که با مزایا، جمع دریافتی آنها به 16 میلیون تومان هم می رسید. در هلدینگ سیمان فارس در کمتر از یک سال 370 انتصاب انجام شده بود، در شرکت پتروشیمی فناوران پنج عضو هیات مدیره طی دو سال 1388 و 1389 پانصد و بیست و پنج میلیون تومان، در سال 1390 نهصد و بیست و یک میلیون تومان و در سال 1391 هشتصد و 21 میلیون تومان پاداش! گرفته بودند.
     دهدشتی با بیان این که معمولا دریافتی ها از جاهای خاصی گرفته می شد، گفت: در بانک ملت حساب خاصی برای اعضای هیات مدیره وجود داشته که رییس آن بانک هم به دستگاه قضایی معرفی شده است.
     این عضو کمیته تحقیق و تفحص در سازمان تامین اجتماعی با بیان اینکه پرداخت کارانه‌ها در این سازمان، روابط مالی و اداری نداشته و بعضا ماهانه و هر سه ماه کارانه پرداخت شده است گفت: مدیرعامل پرسی گاز ایران طی سه سال مدیریت، از هشت روز مرخصی استفاده کرده و 482 روز ماموریت همراه با اضافه کاری گرفته است.
     دهدشتی به سوء مدیریت در شرکت های زیر مجموعه شستا نیز اشاره کرد و اظهارداشت: شرکت نفت پاسارگارد 20 میلیارد تومان در یکی از بانک ها حساب ثابت داشته که از این بابت روزانه دو میلیون تومان متضرر شده است، شرکت نفت پاسارگاد به علت پرداخت نکردن به موقع تسهیلات ارزی در سال 1391 جمعا 46 میلیارد تومان خسارت دیده است. نفت پاسارگاد همچنین به خاطر گرانفروشی از سوی سازمان تعزیرات یک میلیارد و 400 میلیون تومان جریمه شده بود که از این بابت نیز 400 میلیون تومان متضرر شده است. این نماینده مجلس، پیگیری نکردن کسری محصولات در شرکت پرسی ایران گاز را از دیگر تخلفات در این شرکت ها ذکر کرد [که از خبر چنین بر می آید که سازمان تامین اجتماعی از سهامداران آنهاست.].
     دهدشتی گفت که پتروشیمی امیرکبیر در سال 1391 محصولات خودرا خارج از بورس فروخت که بابت آن دو میلیارد تومان جریمه شد و بدهی که سهم مشارکت سازمان تامین اجتماعی بود را تعیین تکلیف! نکرده است و از این بابت 103 میلیارد تومان متضرر شده است. وی گفت: در حالی که پتروشیمی امیرکبیر موظف بود محصولات خودرا به شرکت های تولیدی بدهد، دو محصول را به شرکت هایی داده که پروانه بهره برداری نداشتند و مابه التفاوت آن 6 میلیارد تومان بوده است. همچنین پتروشیمی قدیر در سال 1389 محصولاتش را به یک شرکت خارجی داده بدون این که تضمینی گرفته باشد و تا کنون هم، پول خودرا دریافت نکرده است.
     دهدشتی، واگذاری کار به افراد و شرکت های خاص را از دیگر تخلفات روی داده در این شرکت ها ذکر کرد و گفت: مدیر صادرات شرکت نفت پاسارگاد شرکتی به نام همسر و فرزندانش تاسیس کرده و طی سه فقره 300 میلیارد تومان با این شرکت قرارداد منعقد کرده است و این در حالی است که این شرکت برای مشتریان دیگر 70 درصد نقد و 30 درصد قیمت را به صورت اعتباری دریافت می کرد.
     وی، خرید و فروش ارز!! در ایام نوسانات قیمت ارز را از دیگر تخلفات شرکت های زیر مجموعه شستا [شرکت های زیر مجموعه سازمان تامین اجتماعی] عنوان کرد.
     دهدشتی در ادامه مصاحبه گفت: انتخاب اعضای هیات مدیره معمولا تحمیلی و بیرون از سازمان بودند در حالی که باید این افراد تجربه مرتبط داشته و براساس ضوابط انتخاب می شدند. پرداخت 128 سکه و 2 میلیارد تومان کارت هدیه در سال 1391 و 435 سکه [طلا] و یک میلیارد و 700 میلیون تومان کارت هدیه را از جمله پاداش ها و هدایایی ذکر کرد که در سازمان تامین اجتماعی پرداخت شده است. سازمان تامین اجتماعی 500 مجوز استخدام گرفته بود که از این تعداد 94 نفر در گیلان زادگاه وزیر وقت (محمد عباسی) و 76 نفر در یزد زادگاه سعید مرتضوی [مدیرعامل سابق سازمان تأمین اجتماعی و پیش از دادستان تهران] استخدام شده بودند. همچنین مرتضوی 285 نفر را استخدام کرده بود که 166 نفر از این افراد در یزد بودند. مرتضوی [دادستان و قاضی پیشین] همچنین مبلغ 360 میلیون تومان به یک موسسه خیریه کمک کرده که خودش نایب رییس این موسسه بوده است.
     دهدشتی درباره وجود اسامی نمایندگان [مجلس شورای اسلامی] در تخلّفات سازمان تأمین اجتماعی گفت: گزارش هایی در این زمینه دریافت کرده ایم و مشاهده شد که این گزارش ها صحت دارد و 37 تن از نمایندگان هدایایی از این شرکت ها دریافت کرده اند. ارزش این هدایا 130 میلیون تومان بوده است.
     وی همچنین درمورد تخلف «بابک زنجانی» در سازمان تامین اجتماعی اظهارداشت: بررسی هایی که در کمیسیون انرژی درباره فعالیت های این فرد انجام شد در این تحقیق هم صورت گرفت. ادعای زنجانی این بوده که برای وارد کردن پول های وزارت نفت به ارزش دو میلیارد دلار[از خارج] اقداماتی انجام داده است. این قرارداد عملا وجاهت قانونی نداشته است. مرتضوی [سعید مرتضوی] 5 فقره چک به ارزش 17 هزار و 700 میلیارد تومان به زنجانی داده بود.
    
    و اما درباره افشاء و مبارزه با فساد اداری در سطح بین المللی؛ زیراکه فساد اداری محدود به امور داخلی یک کشور نمی شود:
    یک کنوانسیون سازمان ملل پس از بحث بسیار و بررسی آمارها و شنیدن دلایل و عقاید اصحاب نظر، 31 اکتبر 2003 نگرانی خودرا از گسترش فساد دولتی در گوشه و کنار جهان که دمکراسی، حکومت قانون، اخلاقیات و شئون انسانی را تضعیف و در نتیجه، ثبات و امنیت در جوامع را که بعضا ناشی از افزایش بی اعتمادی است متزلزل می سازد اعلام داشت و از دولتهای عضو سازمان ملل خواست که با وسائل موثر به فساد اداری و سوء استفاده از اموال عمومی که زاینده جرائم دیگر و ناامنی است پایان دهند. این کنوانسیون همچنین از دولتهای عضو خواست که به یکدیگر در کشف و دستگیری و استرداد مفسدین، با استفاده از همه تکنیک ها و وسائل کمک کنند. کنوانسیون همچنین تصویب کرد که ایجاد سازمانها و دادگاههای بین المللی به منظور حذف فساد و یافتن و مجازات مفسدین را پیشنهاد کند. این کنوانسیون روز «نهم دسامبر» هرسال را روز مبارزه با فساد International Anti - Corruption Day اعلام کرد که از آن پس برگزار می شود و در آستانه این روز، بنیادها و سازمانهای غیر انتفاعی که چگونگی ارتکاب فساد، حجم فساد و سطح مبارزه با فساد را در کشورهای مختلف دنبال می کنند آمارهای مقایسه ای خودرا منتشر می سازند و کشورهارا طبق این آمارها [که برآورد خودشان است] ردیف بندی می کنند. Corruption در استعمال لغت (یوسیج) عمدتا به مفهوم فساد عمومی بويژه «فساد اداری ـ دولتی ـ اقتصادی» است.
Peter Eigen


    Transparency International و اختصاراTIدر سال 1993 تاسیس شده و در بیش از صد کشور دارای دفتر است.
    Peter Eigen اقتصاددان آلمانی (و اینک 76 ساله) از موسسان آن است و گویا صاحب اصلی این تفکر. وی یک کارشناس اقتصاد پول و بانکداری است. این سازمان اخیرا و با هدف کاستن از فساد اداری در کشورها، به انتشار فهرست رشوه دهندگان به مقامات دولتی بویژه رشوه دهندگان خارجی که تلاش برای بردن اجرای پروژه ها و خرید و فروش ها دارند دست زده است. چند سال پیش درباره ایجاد دستگاهی برای کشف و دستگیری و استرداد مفسدین اداری با استفاده از همه تکنیک ها و وسائل ازجمله تاسیس یک دادگاه بین المللی ویژه، یک نشست جهانی در مکزیک برگزار شد و قطعنامه حاوی پیشنهاد اساس نامه آن را تصویب و منتشر کرد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تحصيل پزشکي آمريکاييان در کوبا!


روزنامه «فيلادلفيا اينكوايرر» دوم دسامبر 2006 ضمن چاپ اين عكس نوشته بود كه در سال تحصيلي جاري (سال 2006)، يكصد دانشجو از ايالات متحده در دانشگاههاي كوبا سرگرم تحصيل پزشكي شده اند و اين، در حالي است كه به آمريكاييان، رفتن به كوبا توصيه نمي شود. اين روزنامه علت ثبت نام اين آمريكاييان را در دانشگاههاي كوبا، شهريه سنگين دانشكده هاي پزشكي آمريكا و رايگان بودن تحصيل در كوبا نوشته بود.
    عكس بالا، ليليان هالووي دانشجوي آمريكايي وقت دانشکده پزشگي دانشگاه هاوانا را در اطاق بيماران يك بيمارستان كوبا نشان مي دهد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تاريخ از نگاهي به تصوير
بهرام كه گور مي گرفتي همه عُمر، ديدي كه چگونه گور بهرام گرفت
عقرب ها بر سر و صورت علي خان (در يک نمايش)


    علي خان شمس الدين در مالزي شهرت به سلطان مار و عقرب داشت زيرا كه بارها بوسيدن و نوازش مارها و رها ساختن عقرب ها به سر و صورتش را به معرض نمايش گذارده بود (عكس بالا)، اما در اواخر نوامبر 2006 درجريان چنين نمايشي در كوالالامپور، يك مار كبري برضد او كودتا كرد و با نيش زهرآگين خود علي خان 48 ساله را به بيمارستان فرستاد كه دوم دسامبر 2006 در آنجا درگذشت. علي خان از 21 سالگي کار نمايش با مار و عقرب آغاز کرده بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تظاهرات کانادايي ها هنگام ديدار جورج بوش از آن کشور در سال 2004
جورج بوش رئيس جمهور وقت آمريکا يکم دسامبر 2004 به ديدار سه روزه خود از کانادا پايان داد. هنگام ورود وي به شهر اوتاوا چند هزار کانادايي مخالف برضد او تظاهرات کرده بودند. طبق گزارش رسانه ها در آن زمان، دو سوم کانادايي ها از تجديد انتخاب بوش به رياست جمهوري آمريکا ابراز ناخرسندي کرده و گفته بودند که تعجب مي کنند چرا مردم ايالات متحده اين دولتمرد را که در دور اول زمامداري خود اين همه اشتباه مرتکب شده است بار ديگر به رهبري کشور انتخاب کردند. عکس زير ، گوشه اي از تظاهرات شهر اوتاوا را نشان مي دهد.


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
برخي ديگر از رويدادهاي 2 دسامبر
  • 1620:   روزنامه نامبوس ( namboos) در آمستردام کار انتشار خود را آغاز کرد.
        
  • 1790:   ارتش اتريش از گرفتاري فرانسه با انقلاب سوء استفاده کرد و بروکسل را گرفت.
        
  • 1802:   انگليسيها مستعمره خود، سورينام، واقع در قاره آمريکا را به هلنديها فروختند!.
        
  • 1804:   ناپلئون بناپارت طي مراسمي تاج امپراتوري فرانسه را بر سر نهاد. 48 سال بعد در همين روز، برادرزاه او لوئي ناپلئون بناپارت به نام ناپلئون سوم امپراتور فرانسه شد و مراسم مشابهي برگزار کرد. وي که در سال 1848 برياست جمهوري فرانسه انتخاب شده بود در سال 1951 کودتا کرد و سال بعد (سال 1852) خودرا امپراتور اعلام کرد.
        
  • 1888:   محمد کمال بگ نويسنده و روزنامه نگار تُرک درگذشت.
        
  • 1896:   مارشال گرگوري ژوکف نابغه نظامي شوروي به دنيا آمد.
        
  • 1899:   آلمان و آمريکا جزاير ساموآ واقع در اقيانوس آرام را ميان خود قسمت کردند!.
        
  • 1901:   تيغ ژيلت به بازار آمد.
        
  • 1914:   در جريان جنگ جهاني اول، ارتش اتريش پس از ماهها نبرد بالاخره شهر بلگراد را تصرف کرد.
        
  • 1927:   کارخانه فورد آمريکا اتومبيلهاي «فورد مدل A» را به بازار داد و بهاي هر دستگاه را بر حسب نوع آن از 385 تا 1400 دلار تعيين کرد. نوع کوچکتر این مدل:
        


  • 1930:   هربرت هوور رئیس جمهور وقت آمریکا که رکود بزرگ اقتصادی در دوران حکومت او آغاز شده بود از کنگره این کشور تقاضای تصویب 150 میلیون دلار (پول آن زمان که پشتوانه طلا داشت) برای تحرک اقتصادی و ایجاد کار کرد.
        
  • 1941:   درياسالار ژاپني ياماموتو ناوگان اين کشور را روانه هاوايي کرد تا اين مجمع الجزاير را از دست آمريکا خارج کنند و چند روز بعد پرل هاربور توسط همين ناوگان مورد غافلگيرانه قرار گرفت.
        
  • 1942:   دکتر انريکو فومي موفق شد که در لابراتواري که در دانشگاه شيکاگو براي تحقيقات اتمي تاسيس شده بود،واکنش زنجيره اي اتم را کنترل کند که سرآغاز توليد سلاح اتمي بود.
        
  • 1947:   اعراب ساکن بیت المقدس پس از اطلاع از تایید طرح تقسیم فلسطین و ایجاد یک کشور یهودی نشین در سازمان ملل دست به یک عصیان عمومی زدند که سه روز طول کشید. درجریان این عصیان چندین محل کسب و کار و سکونت یهودیان تخریب شد.
        
  • 1957:   پيمان «بنه لوکس» ميان کشورهاي بلژيک، هلند و لوکزامبورگ امضا شد.
        
  • 1969:  


    مارشال کليمنت وروشيلوف رئيس جمهوري پيشين شوروي (صدر شوراي عالي اين کشور) درگذشت. وي از سال 1953 تا سال 1960 اين سمت را در اختيار داشت.
  • 1969:   بوئينگ 747 (جمبوجت) که ساخته شده بود به معرض تماشا گذارده شد.
        
  • 1971:   مارس - 3 سفيه شوروي به آرامي در سطح سياره مريخ فرود آمد.
        
  • 1975:   نظام اقتصادی ـ سیاسی کشور لائوس سوسياليستي شد، حزب کمونيست حکومت را به دست گرفت، پادشاه کناره گيري کرد و لائوس 238 هزار کیلومتریِ 7 میلیونیِ واقع در منطقه هندوچین عنوان «جمهوري دمکراتيک خلق» بر خود گذارد.
        
  • 1981:   دولت اسپانيا تقاضا کرد که به عضويت «ناتو» در آيد که بعدا پذيرفته شد.
        
  • کارنامک نوشيروان (خاطره ای از مولف)
    2 خاطره: آلمانی ها پس از تصرف «کی یِف» ایرانیان را دوستانه به وطن بازگرداندند ـ سرانجام زنی که نامزد داشت و با دیگری ازدواج کرد
    نگاهی بر مطلب سالروز انهدام شهر نینوا (حاشیه موصل کنونی) پایتخت وقت امپراتوری آشور در دهم 612 سال پیش از میلاد و سرانجام آشوری ها (آسوری ها) در این تاریخ آنلاین، دو خاطره را به ذهن من آورد که مربوط به سال 1342 و یا 1343 هستند. [برای یافتن زمان دقیق آن باید به یادداشت هایم مراجعه کنم که وقتگیر است]. این دو خاطره:
        
        یک روز یک رهگذر تلفنی به روزنامه اطلاعات ـ میز پوشش اخبار حوادث خبر داد که در خیابان پهلوی وقت (خیابان ولیعصر) یک حادثه رانندگی روی داده و اتومبیل آسیب دیده در جوی آب کنار خیابان افتاده است. جریان را تلفنی از کلانتری پلیس محل پرسیدم، گفتند مردی در آن خیابان، اتومبیل خود از نوع جیپ را به خودرو نامزد سابقش زده و این زن در بیمارستان شوروی بستری است و متهم در کلانتری.
        به این بیمارستان (مستقر در ساختمانی بزرگ واقع در خیابان ویلای شمالی و نه چندان دور از خیابان کنونی میرزای شیرازی ـ خیابانی که قبلا نادرشاه نام داشت) رفتم. یک بانوی میانسال (حدودا 40 ـ 42 ساله) که مترجم بیمارستان بود به من گفت که مجروح، آسیب سر (جمجمه) دیده و هنوز به درستی به هوش نیامده و قادر به تکلّم نیست که بتواند مصاحبه کند.
         این بانومترجم که زنی بسیار مهربان به نظر می رسید سپس تلفن خودش را داد تا هرچند ساعت یک بار تلفن کنم و از وضعیت مجروح آگاه شوم و ببینم که چه وقت برای مصاحبه آمادگی دارد.
        از آنجا به کلانتری پلیس محل رفتم تا با متهم ـ اگر بتوانم ـ مصاحبه کنم.
        مادر بانوی مجروح هم در کلانتری بود. متهم که از مدیران میانی یک شرکت داخلی بود همه چیز را اعتراف کرده بود و آماده تحمّل مجازات و همچنین مصاحبه با مطبوعات. در آن زمان یک برنامه رادیویی هم به نام «در گوشه و کنار شهر» داشتم.
        از متهم پرسیدم که آیا آمادگی دارد گزارشگر رادیو هم با او گفت و شنود داشته باشد؟. پاسخ مثبت داد و گفت که می خواهد همه مردم از جریان باخبر شوند تا تکرار نشود.
        او (با ذکر نام خود و بانوی مجروح و محل کار هر دو) گفت که سال گذشته یک بانک، در نزدیکی دفتر کمپانی ما شعبه باز کرد و من برای واریز چک های دریافتی به حساب شرکت، تقریبا هر روز به این بانک می رفتم و در اینجا با خانم ... کارمند بانک آشنا شدم و به او دلبستگی پیدا کردم و درخواست ازدواج دادم که گفت مادرش باید قبول کند. به دیدار مادر رفتم، شادمانه پذیرفت و رفت و آمد ما آغاز شد. حلقه نامزدی مبادله و تاریخ عقد نکاح، میزان مَهریه و چگونگی برگزاری جشن عروسی را معیّن کردیم.
         در این میان، کمپانی مرا برای دیدن یک دوره سه ماهه به اروپا (آلمان) فرستاد و سبب شد که تاریخ عقد ازدواج تا بازگشت من، عقب افتد.
        در آلمان، دوره کارآموزی من دو ماه تمدید و 5 ماهه شد. من نامه نوشتم و قضیه را شرح دادم و زمان تازه برای عقد نکاح و مراسم عروسی را تعیین و پیشنهاد کردم. ولی، جواب دریافت نشد. پس از بازگشت به وطن و اطلاع از ازدواج نامزدم با مردی دیگر، گلایه و ابراز ناخرسندی کردم که به من گفتند آن نامه به دستشان نرسیده و گمان کردند که منصرف شده ام و ماندگار در اروپا، که باور نمی کنم آن نامه بدستشان نرسیده باشد زیراکه بعدا هم نامه نوشتم و فرستادم، ولی دریافت پاسخ قطع شد! و تا بازگشت بی خبر از وضعیت ماندم.
        در بازگشت به ایران به خانه این خانم (مادر دختر که در کلانتری حضور داشت) رفتم تا بپرسم تکلیف چه می شود، چرا پاسخ نامه ها را نداده بودند و چرا دختر که مرا تا فرودگاه بدرقه کرده بود، به استقبال من نیامده بود که پاسخ سردی شنیدم به این مضمون که دختر چون از آمدن من مأیوس شده بود و سن او هم بالا می رفت و شنیدن شایعات دیگر، شوهر کرد و زن همکار بانکی اش شده که شما اورا می شناسید.
        با شنیدن این پاسخ نزدیک بود که سکته کنم. گفتم من که تاریخ تازه برای عقد نکاح تعیین کرده بودم و در نامه خود آن را نوشته بودم که گفت چنین نامه ای دریافت نشده بود. گفتم شایعات چه بود. گفت که دخترش بر حسب اتفاق و در مطب یک دکتر با زنی آشنا شد که ضمن صحبت هایش گفته بود که پس از مطلقه شدن، چند ماه صیغه شفاهی شما بوده و از شما که اهل کافه و بار بودید بیماری مقاربتی هم گرفته بود.
        گفتم که دروغ است و من چنین زنی را نمی شناسم و هرچه پرسیدم که چرا جریان را برایم ننوشتید تا از خود دفاع کنم و ... پاسخی نداد و گفت که باید از خانه خارج شود و به دنبال کاری برود و وقت صحبت بیشتر ندارد.
        من در نهایت ناخرسندی به محل کارم بازگشتم ولی نمی توانستم کار کنم. نزد یک روانپزشک رفتم داروی تسکین اعصاب و خواب آور داد ولی هرگز در اندیشه گرفتن انتقام نبودم. مدیر عامل شرکت را که نگران کَمکاری، غمگین و خواب آلود بودن من بود از جریان آگاه ساختم، گفت: مرخصی می دهم، چند روزی برو مسافرت تا قضیه را فراموش کنی.
         با پول پس انداز برای برگزاری عروسی، یک جیپ نو ساخت ژاپن خریدم و قصد سفر به چند ناحیه از وطن، از هفته بعد کردم تا ماجرا را فراموش کنم که امروز و برحسب اتفاق نامزد سابق را در یک فولکس واگن قورباغه ای در کنار شوهرش دیدم که در سرازیری خیابان پهلوی (خیابان ولیعصر) نزدیک بولوارد الیزابت (خیابان کشاورز) در حرکت بودند. بانک محل کار آنان در نبش کوچه ای در همان منطقه قرار دارد. با مشاهده آندو در کنار هم و اینکه این زن بدون برهم زدن نامزدی اش با من، با مردی دیگر ازدواج کرده بود حالت روانی خاصی به من دست داد، بگونه ای که دیگر نمی دانستم که چه می کنم. کنترل خودرا از دست داده بودم و همینکه اتومبیل حامل آنان چراغ راهنما زد تا به سمت کوچه ـ کوچه ای که شعبه بانک در ساختمانی در نبش آن قرار دارد ـ جهت پارک کردن بپیچد، با همه توان خود بر پدال گاز جیپ پای فشردم و آن را بر فولکس واگن که عمود بر خیابان شده بود کوبیدم که به دَرِ مسافر اصابت کرد و فولکس را تا جوی آب جلو بُرد و به داخل جوی انداخت. دیگر چیزی نفهمیدم و خودم را تسلیم رهگذران کردم که به پلیس اطلاع دادند.
        مادر بانوی مجروح همان حرف هایی را که قبلا در خانه اش به متهم زده بود تکرار کرد و گفت چون نامهِ تمدید دوره کارآموزی در آلمان ـ که این مرد مدعی ارسال آن است ـ به دخترش نرسید و موضوع عقد شفاهی و بیماری مقاربتی را از آن زن در مطب دکتر شنید از این مرد دل برید و حاضر به ازدواج با همکارش شد که از دو سال پیش تمایل خودرا به ازدواج با او نشان داده بود و عقد ازدواج سریعا انجام شد و دخترم به خانه شوهر رفت.
        متهم که اظهارات آن مادر را می شنید گفت که چرا دست کم به خواهر او که خانه اش را می دانستند و یکدیگر را در جریان نامزدی دیده بودند اطلاع ندادند و کجاست آن زن که مدعی عقد شفاهی و بیماری مقاربتی شده بود؟. او سوگند می خورد که هرگز چنین بیماری نداشت.
        روز بعد که به بانو مترجم بیمارستان تلفن کردم تا از حال مجروح آگاه شوم، گفت که مجروح قادر به سخن گفتن شده است. به بیمارستان شوروی که یک بیمارستان غیر انتفاعی بود رفتم، بانوی مجروح را دیدم ولی حاضر نشد که مصاحبه کند. به جای او با بانومترجم که مهربانی و همراهی کردنش مرا شگفت زده کرده بود مصاحبه کردم و پرسیدم که در کجا زبان روسی یاد گرفته است. گفت که این، قصه ای است دراز و جای گفتنش اینجا نیست زیراکه برای هر ساعت کار، از بیمارستان مزد می گیرد و مجاز به اتلاف وقت نیست. گفتم جای دیگری را برای گفت و شنود تعیین کند. گفت که امشب وقت ندارد، می خواهد به محل کار دوستش به رادیو ایران برود که دوستش در آنجا کارشناس موزیک است و «موزیک فاصله» برای برنامه های رادیو انتخاب می کند. گفتم: فلانی را می گویی که در زیرزمین ساختمان استودیو 14 کار می کند، پاسخ مثبت داد. گفتم من هم درست مقابل همان ساختمان در خبرگزاری پارس کار می کنم و می توانیم همانجا یکدیگر را ببینیم.
        شب به آنجا آمد و با دوستش (یک خانم ارمنیِ موسیقی شناس) به اطاق کار من (تحریریه اخبار بین الملل) آمدند.
        بانومترجم بیمارستان شوروی گفت که آسوری و متولّد شهر رضائیه (ارومیه) است. دو پدر بزرگ او پس از پراکنده شدن از دیار خود در شمال عراق توسط دولت عثمانی به ایران آمدند و در اینجا به زندگی ادامه دادند. من 4 ـ 5 ساله بودم که پدرم که مکانیسین کامیون بود با خانواده و با گذرنامه ایرانی (معروف به تذکره) به ارمنستان (ارمنستان شوروی وقت) رفت و درخواست اقامت کرد که به مناسبت حرفه اش و کمبود آن در شمال اوکراین، مارا به آنجا فرستادند و پدرم در شهرکی در حومه شهر کیِف (کی یِف) مشغول بکار شد. من در آنجا پس از یادگرفتن زبان روسی به مدرسه رفتم، ولی هنوز دبیرستان را بپایان نرسانده بودم که جنگ آغاز شد و ارتش هیتلر «کی یف» را تصرف کرد و دست به تخریب و کشتار زد. پدرم را به بیگاری گرفتند تا کامیون های ارتش آلمان را تعمیر کند که به آنان گفته بود، در ایران متولد شده و تبعه ایران است و برای کار کردن، موقتا به شوروی آمده است که اورا به این ناحیه فرستاده اند. آلمانی ها که به رغم خشونت با روس ها، به ایران و ایرانی احترام می گذاشتند پدرم را آزاد کردند تا ترتیب بازگرداندن به ایران را بدهند. پدرم گفته بود که چندین خانواده ایرانی دیگر در «کی اِف» زندگی کنند و آلمانی ها همه ما متولدین ایران را که 50 ـ 60 نفر بودیم با اتوبوس به رومانی که متحد هیتلر بود فرستادند و از طریق بلغارستان و ترکیه به رضائیه (ارومیه) بازگشتیم. من در رضائیه (ارومیه) با یک راننده کامیون ازدواج کردم و چند سال بعد به تهران نقل مکان کردیم، ولی پس از سالها شوهرداری دارای فرزند نشدم. شوهرم مرا به چندین دکتر و بیمارستان بُرد و نتیجه نگرفت و سرانجام به بیمارستان شوروی (همین بیمارستانی که اینک کار می کنم) آورد که در آن زمان، در محل (ساختمان) دیگری بود. در اینجا متوجه شدند که من روسی، فارسی و تُرکی می دانم و دوران دبستان و دبیرستان را در شوروی بودم که پیشنهاد کردند مترجم بیمارستان شوم و حرف های بیمار و دکتر را برای هم ترجمه کنم که من و شوهرم قبول کردیم. شوهرم به این سبب از این پیشنهاد استقبال کرد که وقتی من دارای درآمد شوم، بدون دغدغهِ خاطر بتواند مرا طلاق دهد و زنی بگیرد که دارای فرزند شود و این کار را کرده است و من هم از زندگانی خود (مجرد بودن) راضی هستم.
        دو روز پس از این دیدار، از ساواک به سراغ من (نگارنده) در روزنامه اطلاعات آمدند که چرا دو بار و بدون اینکه بیمار باشم و بیمار داشته باشم به بیمارستان شوروی رفته بودم و هربار با یک خانم معیّن (مترجم بیمارستات که از همه چیز با خبر است) صحبت کرده بودم و بار دوم حدود یک ساعت که قضیه را گفتم و معلوم شد که در ساختمانی در نزدیکی بیمارستان، مأمور مستقر کرده بودند که با دوربین و از پشت پنجره طبقه دوم و یا سوم می دید چه کسانی می آیند و می روند و اگر به فردی از مراجعین بیمارستان ظنین می شد، به بهانه ای به بیمارستان می رفت و فرد را پس از خارج شدن از بیمارستان دنبال می کرد تا خانه و یا محل کار او را بیابد و گزارش کند تا در صورت لزوم مامور به سراغ او بفرستند و تحقیق کنند. ساواک در آن زمان همه مؤسسات وابسته به شوروی را دقیقا زیر نظر داشت ازجمله کلاس های تدریس زبان روسی را که زیر نظر سفارت شوروی بودند و در ساختمانی در ضلع جنوبی خیابان شاه (خیابان جمهوری) نزدیک چهارراه حافظ دایر بودند و شاگردان این کلاس ها عمدتا از چپگرایان.
        
     نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.



     

    مطالعه اين سايت و نقل مطالب آن با ذكر ماخذ (نشاني کامل سايت و نام مولف آن) آزاد است، مگر براي روزنامه هاي متعلق به دولت و دستگاههاي دولتي؛ زيرا كه مولف اين سايت اكيدا «روزنامه نگاري» را كار دولت نمي داند. روزنامه عمومي به عنوان قوه چهارم دمكراسي بايد كاملا مستقل از دولت و سازمانهاي عمومي باشد تا بتواند رسالت شريف خود را به انجام برساند.


     تماس با مولف:

    editor (a) iranianshistoryonthisday.com
    n.keihanizadeh (a) gmail.com