Iranians History on This Day
روز و ماه خورشیدی و یا میلادی مورد نظر را انتخاب و كلید مشاهده را فشار دهید
میلادی
   خورشیدی

 
15 دسامبر
 
جستجوی:

 
  هدیه مولف
این سایت مستقل و بدون كوچكترین وابستگی؛ هدیه ناچیز مولف كوچك آن به همه ایرانیان، ایرانی تبارها و پارسی زبانان است كه ایشان را از جان عزیزتر دارد ؛ و خدمتی است میهنی و آموزشی كه خدمت به میهن و هموطنان تكلیف و فریضه است كه باید شریف و خلل ناپذیر باشد و در راه انجام تكالیف میهنی نیاز به حمایت مادی احدی نباید باشد، و نخواهد بود. انتخاب موارد برای نگارش و عرضه در سایت نظرشخص مولف است.
 











Select your preferred language to translate this page into.

   لینک به این صفحه  

مهمترین رویدادهای ایران و جهان در طول تاریخ در این روز 15 دسامبر
ایران
ماجرای خواندنی قتل آلپ ارسلان
آلپ ارسلان (به معنای شیر شرزه) پسر چغری بیگ و دومین حکمران سلجوقی ایران (پس از عمویش طغرل) 15 دسامبر 1072 میلادی (24 آذرماه) درگذشت و در مَرو مدفون شد. سلجوقیان از تُرکان اغوز هستند که دهها سال پیش از آن از منطقه دریاچه آرال به ماوراءالنهر کوچ کرده بودند و بعدا وارد دستگاه غزنویان شده بودند.
     آلپ ارسلان پنج روز پیش از مرگ، در حضور جمع دستور اعدام یوسف خوارزمی (یوسف برزمی) فرمانده یک دژ نظامی (کوتوال) در ساحل آمودریا (رود جیحون) را داده بود که پس از یک مقاومت شدید دستگیر شده بود و او را برای تعیین تکلیف نزد آلپ ارسلان برده بودند.
    یوسف که از تصمیم آلپ ارسلان به قتل او آگاه شده بود در برابر پرسش های آلپ ارسلان، درشتی و بی اعتنایی کرد که آلپ ارسلان اشاره به نگهبانان خود کرد که اورا از برابر او دور سازند (اشاره به اجرای تصمیم او به اعدام وی). یوسف که قتل خودرا نزدیک و حتمی دید ناگهان خنجر برکشید (خنجر خودش که آن را در آستین لباسش مخفی کرده بود و یا خنجر یکی از نگهبانان را که از کمربند او بیرون کشیده بود) و به سوی جایگاه آلپ ارسلان حمله بُرد.
    آلپ ارسلان که به تیراندازی خود اطمینان داشت نگهبانان را از مداخله منع کرد و تیر در کمان نهاد تا یوسف را بزند که با زیزاگ یوسف، تیر خطا رفت و یوسف با یک ضربه خنجر، سینه آلپ ارسلان 43 ساله را شکافت که پنج روز بعد درگذشت.
     آلپ ارسلان که اسلام آورده و نام محمد برخود گذارده بود تنها هشت سال حکومت کرد. جنگ با دولت بیزانس (روم شرقی ـ فسطنطنیه) در ملازگرد Melazgerd (به زبان ارمنی: منزیكرت) در شرق آناتولی و شمال دریاچه وان كه در آن زمان ارمنی نشین بود و به اسارت گرفتن رومانوس دیوژنس امپراتور روم شرقی از کارهای چشمگیر او بود. وی بر سرزمینی از فرارود تا بین النهرین حکومت داشت. گرجستان و ارمنستان نیز از متصرفات او بودند. پس از وی پسرش ملکشاه زمام امور را به دست گرفت.
    آلپ ارسلان که مدتی نیز خواجه نظام الملک وزیر او بود، به رغم درگیری با برادرش قاورد، حکومت او بر کرمان و مکران را تثبیت کرد که تا حدود یک قرن و نیم در دست این خانواده (خانواده قاورد) باقی ماند.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
سقوط دژ الموت، پایگاه فدائیان شیعه اسماعیلیه
نیروهای هلاکوخان [هولاگو] ایلخان مغولی ایران، پسر تولی، نوه چنگیز و برادر قوبیلای قاآن (خان بزرگ و حکمران چین) 15 دسامبر 1256 میلادی (24 آذر) وارد دژ معروف الموت شدند و آن را که از پایگاههای مهم شیعه اسماعیلیه بود تصرف کردند. رکن الدین خورشاه رئیس دژ در برابر حمله مغولان پس از یک مقاومت کوتاه تسلیم شده بود. اسماعیلیه در آن زمان در نقاط مختلف ایران بویژه در خراسان دارای 23 دژ (قلعه) بودند.
     هلاکو که از ترور خواجه نظام الملک و تنی چند از قدرتمداران وقت به دست گروه ضربت اسماعیلیه معروف به «فدائیان» آگاه شده بود کمر به قلع و قمع آنان بسته بود.
    قلعه الموت در ارتفاع سه هزار متری از سطح دریا ـ در کوههای البرز و منطقه رودبار (جنوب دیلمان) ساخته شده و ویرانه آن باقی مانده است. یک امیر دیلمی آن را در نیمه دوم قرن نهم میلادی ساخته و برآن، نام آشیانه عقاب گذارده بود. حسن صبّاح (بزرگشده ری) که در مصر به اسماعیلیه گرویده بود پس از بازگشت به وطن و هنگامی که خودرا در معرض تهدید ملکشاه ـ شاه وقت ـ دید با بکاربردن تدابیری در دهه هشتم سده یازدهم میلادی (با محاسباتی؛ سال 1088) دژ الموت را تصاحب کرده و به ایجاد گروه فدائیان از روستائیان محل دست زده بود. [خرابه این دژ که در شمال طالقان واقع شده است تا قزوین حدود 30 کیلومتر فاصله دارد]
    مارکو پولو ایتالیایی (متولّد سال 1254 و متوفی در سال میلادی1324) که در دوران مغولان از ایران دیدن کرد و در سال 1295 میلادی به الموت رفت در سفرنامه خود از فدائیان اسماعیلیه به عنوان «حشّاشین» نام برده و نوشته است که حسن صبّاح و جانشینانش به افراد مأمور ترور قبلا حشیش می دادند. این واژه حشّاشین به تدریج در زبانهای اروپایی به صورت «اَسسین» درآمده و معنای تروریست به خود گرفته است. [درباره حسن صباح و کارهای او ازجمله ملحق شدن به اسماعیلیه در مصر به سایت 7 جولای این تاریخ آنلاین رجوع شود]
منظره کوهي که دژ الموت بر آن ساخته شده بود ـ در گوشه تصوير، خرابه دژ ديده مي شود

 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
ماجرای فرار سران و بانیان حزب توده از زندان قصر، و یک درس عبرت
15دسامبر سال 1950 (24 آذرماه 1329) با یك نقشه از پیش تهیه شده دقیق، سران و بنیادگذاران حزب توده ایران كه برخی از آنان در كابینه های پیش از آن به وزارت هم رسیده بودند از زندان قصر فراركردند. آنان از جمله دكتر نورالدین كیانوری، دكتر مرتضی یزدی، دكتر جودت، نوشین و قاسمی قبلا در اختیار محاكم نظامی بودند كه یك دادگاه دادگستری تهران اوایل آذر ماه آن سال به اعتراضشان رسیدگی، و اقدام محاكم نظامی درباره آنان را خارج از صلاحیت اعلام داشت و حكم داد كه پرونده جهت تحقیق به دادسرای تهران ارسال شود. پس از ابلاغ حکم به دستگاه قضایی ارتش، بررسی و مذاکره برای ردّ و یا قبول آن آغاز شد.
     18روز پس از صدور این حكم در حالی که هنوز تصمیمی درباره ارسال پرونده به دادسرای تهران گرفته نشده بود و بعید بود که با آن موافقت شود، با تهیه نقشه قبلی یك نفر با لباس افسری ارتش و خودرو نظامی به زندان قصر مراجعه و خود را نماینده دستگاه قضایی ارتش معرفی و زندانیان را تحویل گرفت. دو افسر نگهبان زندان هم كه از پیش در جریان ماجرا بودند به بهانه بدرقه زندانیان با همین خودرو فرار كردند. از میان این عده بعدا دكتر یزدی دستگیر و به اعدام محكوم شد كه مجازات او به حبس ابد كاهش یافت.
     حزب توده پس از تیراندازی به شاه در 15 بهمن سال 1327 در دانشگاه تهران، غیرقانونی اعلام شده و سران آن تحت تعقیب قرار گرفته و به تدریج دستگیر شده بودند.
    
کيانوري در اواخر عمر

سالها بعد، پس از بهبود مناسبات ایران با شوروی، این دولت یكی از دو افسر نگهبان زندان قصر را كه پس از فرار، به آن كشور پناهنده شده بود به ایران تسلیم داشت! كه در اینجا اعدام شد.
     حزب توده در جریان انقلاب سال 1357 و پس از آن فعالیت خودرا علنی ساخت، در انقلاب شركت كرد و سه سال پس از پیروزی انقلاب مورد سوء ظن جمهوری اسلامی قرار گرفت و متهم به جاسوسی برای شوروی شد، شدیدا سركوب و كیانوری (دبیر کل وقت حزب) هم به زندان افتاد. کیانوری پنجم نوامبر 1999 و در 84 سالگی درگذشت.
     حزب توده بزرگترین حزبی بود كه از آغاز قرن 20 در ایران به وجود آمده بود و شمار اعضای آن در دوران حكومت دكتر مصدق بیش از هر وقت دیگر بود و یک سازمان نظامی با بیش از یکصد افسر داشت که در سال 1954 (1333 هجری خورشیدی) بسیار از آنان اعدام شدند.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
آغاز اعدام قاچاقچیان مواد مخدر در ایران از 1346 ـ اعدام 488 قاچاقچی در سال 2011
برپایه قانونی که در سال1346 هجری خورشیدی (1967 میلادی) به تصویب رسیده و محاکمه و مجازات قاچاقچیان مواد مخدررا بر عهده محاكم نظامی قرار داده بود 24 آذرماه 1346 نخستین دسته از این مجرمین تیرباران شدند. تجربه نشان داد كه این اقدام هم نتیجه چشمگیر نداشت، زیرا كه تا مصرف كننده وجود داشته باشد تولید كننده و توزیع كننده هم خواهد بود.
    اعدام قاچاقچیان مواد مخدر در ایران همچنان ادامه داشته است. طبق یک گزارش، در سال 2011 (تا سه هفته مانده به آخر سال)چهارصد و 88 قاچاقچی مواد مخدر اعدام شدند که این رقم نزدیک به سه برابر سال 2009 بود که در این سال 166 قاچاقچی مواد مخدر اعدام شده بودند. بنا بر همین گزارش، این قاچاقچیان حدود 81 درصد اعدامی های ایران را تشکیل می دهند.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
اعدام سرلشکر مقرّبی
محكمه نظامی تهران سرلشكر مقرّبی را كه با چند تن دیگر به اتهام جاسوسی برای شوروی دستگیر شده بود 24 آذر 1356 به اعدام محكوم كرد كه دو هفته بعد (4 دی ماه)، این حكم اجرا شد. در دادگاه گفته شد كه وی افسر رزمی نبوده و كار دفتری از جمله ترجمه اسناد نظامی می كرده است!.
    ربّانی (خراسانی) از مدیران كل سابق آموزش وپرورش نیز كه از متهمان این پرونده بود به رغم بی گناه اعلام كردن خود و طومارهای مردم به حمایت از او، بعدا محكوم به اعدام شد كه در جریان انقلاب از زندان آزاد گردید.



    
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
ورود شاه سابق به پاناما با پادرمیانی دولت آمریکا
شاه سابق، محمدرضا پهلوی، كه قبلا برای درمان بیماری سرطان به آمریكا رفته بود 15دسامبر 1979 عازم پاناما شد و ماهها در سایه ترس از استرداد و ترور در یك جزیره دوردست در این كشور واقع در آمریکای مرکزی زندگی كرد كه از آنجا به مصر رفت و در این كشور درگذشت و همانجا مدفون شده است. مصر در آن زمان که رسانه ها هردم خبر از صدور حکم اعدام غیابی، تقاضای استرداد، فرستادن کماندو و ... می دادند تنها دولتی بود که حاضر شده بود شاه را بپذیرد.
    ورود شاه به آمریكا جهت درمان و اقامت كوتاه برای دولت كارتر دشواری های سیاسی پدید آورده بود از جمله تصرف سفارت آمریکا در تهران. بالاخره با پادرمیانی مقامهای آمریكایی، دولت پاناما حاضر شد شاه سابق را درخاک خود بپذیرد. دولتهای دیگر، حتی اردن كه پادشاه آن دوست قدیمی شاه بود حاضر به پذیرقتنش نبودند و این وضعیت باید درس بزرگی برای دولتمردان باشد.
    در طول اقامت در پاناما، شاه فرصت یافته بود که در چند مصاحبه از خود دفاع کند و کتابی تحت عنوان پاسخ به تاریخ بنویسد.
ليلا دختر شاه سابق که دو دهه بعد در لندن خودکشي کرد در کنار پدرش در جريان اقامت در پاناما ـ ده سال پس از مرگ ليلا، برادر 44 ساله او عليرضا هم چهارم ژانويه 2011 در خانه اش در شهر بوستون آمريکا با شليک گلوله خودکشي کرد

 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
آیت الله هاشمی رفسنجانی در آذر 1391: اقتصاد ایران به دست کوته نظران بی تجربه افتاده است
تهران ـ 25 آذرماه 1391(15 دسامبر 2012)ـ طبق گزارش وبسایت hashemirafsanjani.ir، آیت الله هاشمی رفسنجانی رئیس اسبق مجلس شورای اسلامی، رئیس جمهور پیشین و رئیس وقت مجمع تشخیص مصلحت نظام و متوفی در دیماه 1395 در 82 سالگی در دیدار با اعضای هیأت مدیره و منتخبین اتحادیه صادركنندگان خدمات فنی، مهندسی و صنایع انرژی ایران مطالبی را بیان داشت که رئوس این مطالب از این قرار است:
    ــ ریشه همه مشكلات كشور؛ ترویج روحیه افراط و تفریط توسط انسان‌های شعاری و كم‌اطلاع بوده است.
    ــ با حاکم شدن این روحیه، صاحبان ابتكار و عمل به تدریج گوشه‌نشین و از میدان خارج شدند و عرصه سیاست و اقتصاد در دست بی‌تجربه‌ها و كوته‌نظران قرار گرفت.
    در این دیدار دكتر شمس اردكانی، مهندس ملكیانی‌فرد، مهندس پارسا، مهندس تالاری و مهندس فروغی نمایندگان بخش‌های گوناگون صنایع خدمات فنی و مهندسی و انرژی به تشریح وضعیت این صنایع پرداخته و پاره‌ای از مشكلات پیش روی صنایع را مطرح ساختند.
    یک منبع دولتی وقت (دولت محمود احمدی نژاد) این سخنان اکبر هاشمی رفسنجانی را «حمله کم‌سابقه به دولت» تعبیر کرده بود.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
جامعه ایران نیاز به یک انقلاب فرهنگی برای بازگشت به معنویات و اخلاقیات دارد ـ نخست؛ اخلاق اسلامی و سپس اقتصاد
یک مخاطب این تاریخ آنلاین آذرماه 1392 دو کُپی روزنامه (صفحه اول روزنامه اطلاعات مورخ 24 آذرماه 1342 و تیترهای سه مطلب از صفحه 4 روزنامه ایران تایمز بین المللی شماره 15 آذرماه 1392 = 6 دسامبر 2013) را با یک مطلب نسبتا طولانی ارسال داشته و نوشته بود که پیش از انقلاب، به مدت 8 سال در سه شهر ایران ازجمله تهران، دادیار و بازپرس دادسرا بود. می دانید که سر و کار دارنده این شغل ـ از بام تا شام ـ با ضعف های انسانی و مشکلات ناشی از آن (نقض حق دیگران و قانون) است.
     وی اضافه کرده بود:
     "با این تجربه، من به این نتیجه رسیدم که این مسائل، راه حلی ندارند جز اصلاح روان آدم ها که رفتار و پندار خودرا تنظیم کنند و تعدیلِ تفکّر مادی گری و بازگشت به اخلاق حسنه و انسانیّت به صورتی که پیامبران و اندیشمندان آن را تعریف کرده اند. زمانی که در دبیرستان درس می خواندم، یکی از دروس اساسی ما «تعلیمات دینی و فقه» و نیمی از کتابِ مربوط، درباره دستورهای اخلاقی اسلام بود. در هر پرونده ای که به من ارجاع می شد، علت را فقر اخلاق، ضعف انسانیت و رعایت نکردن همان تعلیمات می دیدم و آرزو می کردم که گردانندگان کشور این را بدانند و چاره جویی کنند ولی دستم کوتاه بود و خُرما بر نخیل.
     یک روز یک اندیشمند معروف که نام اورا در روزنامه ها خوانده بودم به عنوان شاکیِ یک پرونده به دفتر من آمد و گفت که می خواهد گذشت کند، در کلانتری پلیس رضایت اورا نپذیرفتند و گفتند که «سرقت» جرمی است در جنبه عمومی و با گذشت شاکی، قضیه فیصله نمی یابد. به اینجا آمده ام تا ببینم که شما با دریافت «گذشتِ من» چه خواهید کرد.
     قضیه از این قرار بود که این اندیشمند برای خرید میوه از یک دستفروش ِ کنارِ ِ خیابانی از اتومبیل خود پیاده شده بود که چشم مرد جوانی که از آنجا می گذشت به کیف دستی او در اتومبیل می افتد و آن را بر می دارد و پا به گزیر می گذارد. اندیشمند، فروشنده میوه و دیگران مرد جوان را دنبال و دستگیر می کنند و ....
     استنباط خودم را از ضعف اخلاق در جامعه برای آن استاد گفتم، گفت که از هفتصد ـ هشتصد سال پیش وضعیت بر همین منوال بوده و نیاز جامعه ما به یک انقلاب فرهنگی بسیار گسترده و پیگیر است. «تاریخ» نشان می دهد که تاکنون [زمان مراجعه اندیشمند به دادسرا] انقلاب ها به دست کارگران و افراد ناراضی صورت گرفته و عمدتا جنبه مادی و پایه اقتصادی ـ سیاسی داشته نه معنوی. مثلا: «مارکس» از انقلاب پرولتاریا سخن گفته و ... ولی فکر نکرده که وقتی توده ها به هدف برسند و قدرت را به دست گیرند طولی نخواهد کشید که همان راه قبل از انقلاب را به شکلی دیگر درپیش خواهند گرفت و فساد از سر گرفته خواهد شد ـ نمونه اش بلوک شرق [سابق]. او [اندیشمند] همچنین گفت که با مجازات یک و چند مجرم و فاسد مسئله جرم و فساد حل نخواهد شد باید اعضاء و افراد جامعه اصلاح شوند و این اصلاح اخلاقی و معنوی از مقامات و مؤسسات آغاز شود و آیین نامه ها و ضوابط . باید برپایه نظرات توماس هابز [که انسان را موجودی ذاتا خودخواه، قدرت طلب، خواهان سلطه بر همنوع و استثمار دیگران به هر طریق دانسته و گفته است که سه عامل باعث منازعه انسانها می شود: رقابت بر سر منابع محدود برای تملّك، بی اعتمادی نسبت به یكدیگر، و بالاخره عشق و علاقه وافر به جلال و شكوه و قدرت. هابز راه حل را، وجود یك دولت نیرومند در جامعه به دست داده ـ دولتی که بتواند بر خودخواهی افراد فائق آید. چنین دولتی باید قدرت تمام عیار داشته باشد و متناسب با نیاز روز وارد عمل شود. در جامعه ای که کینه افراد نسبت به فرد وجود نداشته باشد آرامش برقرار خواهد بود.]، دولت ها با وضع قوانین و ضوابط مناسب و اجرای دقیق آنها ـ افراد را کنترل کنند که سختگیری و نظارت دقیق بمانند نظامت مدرسه، در درازمدت افراد را اصلاح می کند. دولت باید بر تغییرات دارایی و درآمد افراد جامعه نظارت کامل داشته باشد.
     حرف این استاد همچنان در ذهن بود و داشتم از اصلاح افراد جامعه مأیوس می شدم که انقلاب سال 1957 از نیمهِ راه مذهبی تر شد و روحانیون ارشد وعده ساخت یک جامعه معنوی و اخلاقی را برپایه تعالیم اسلام دادند ـ جامعه ای که در آن فکر تجاوز به حقوق فرد و یا افراد (ملت) نباشد و عدل و حق در آن رعایت شود. بارزترین این اعلامیه ها که تاریخی است؛ اعلامیه آیت الله خمینی در فروردین 1358 و پس از انتشار نتایج رفراندم و اعلام نظام اسلامی بود. وی در سخنرانی هایش با تاکید گفته بود که نخست اخلاق اسلامی و سپس اقتصاد ـ انقلاب، تنها برای اقتصاد نبود. ولی پس از فوت او، وضعیت اداری و مدیریت ها به تدریج به شکل پیش از انقلاب بازگشت که گزارش حجت الاسلام حسن روحانی در پایان صد روز حکومت خود، خاصه خرجی در سازمان تأمین اجتماعی بویژه در زمانی که یک دادستان سابق و قاضی در راس آن بود که شهرت سختگیری داشت، و نیز موارد متعدد دیگر ازجمله حیف و میل ها، انحصار طلبی ها، اختلاس های متعدد و کلاهبرداری ها نمونه هایی از آن است. این حرف ها باید زده شود و ادامه یابد تا به انقلاب فرهنگی بیانجامد ـ نه به صورت «انقلاب فرهنگی مائو»، بلکه انقلاب برای بازگشت به تفکّر و عمل معنوی و اخلاقی و دورشدن واقعی (نه ظاهری) از آزمندی، پولپرستی و خودخواهی. با تجربه ای که من [مخاطب] دارم، بدون انقلاب فرهنگی و اصلاح رفتار و پندار مردم، جامعه پاک و آرامی نخواهیم داشت.
     دو ماه است که برای دیدار پسر 40 ساله ام که از 15 سال پیش در آمریکا و در مجاورت شهر واشنگتن زندگی می کند به اینجا آمده ام. چون حوصله ام از خانه نشستن سر می رود چند روز است که هر روز مرا به کتابخانه کنگره آمریکا می رساند و در اینجا کار من خواندن روزنامه ها و کتاب های فارسی قدیم و جدید است. دنبال مطلبی در روزنامه های چاپ آذرماه 1342 می گشتم (که در این کتابخانه بزرگ به صورت های مختلف نگهداری می شوند) که چشمم به اظهارات شاه به مناسبت عید مبعث افتاد که در آن سال مصادف با 24 آذرماه بود. او حرفهایی زده بود که عینا در این روزها و پس از درست 50 سال تکرار می شود و این سئوال به ذهن می آید که به رغم انقلاب و اعلام برقراری نظام اسلامی، چرا رفتار ما تغییر نکرده و اصلاح نشده است؟!. با خود گفتم که این، مربوط به ایرانیان داخل کشوراست که دیدم روزنامه ایران تایمز که پسرم آبونه آن است و به خانه اش ارسال می شود در شماره ششم دسامبر 2013 خود در یک صفحه اش سه خبر از اتهامات وارده به ایرانیان در آمریکا و مالزی درج کرده است که یکی از سه خبر مربوط به یک ایرانی متهم به دست داشتن در سرقت بانک در کالیفرنیا است و دیگری محکوم شدن دو ایرانی به اعدام در مالزی به جرم قاچاق مواد مخدر و سومی داستان یک بانوی ایرانی ساکن کالیفرنیا است و صاحب صدها هزار دلار پول، ولی خودرا «بی نوا» قلمداد کرده و از دولت آمریکا و دولت ایالتی کالیفرنیا انواع کمک مالی دریافت می کند. وی مدعی است که به دلایل سیاسی! از ایران فرار کرده و از طریق مکزیک وارد آمریکا شده و پناهنده این کشور.
     مرحوم پدرم می گفت که ما مردمی نفرین شده هستیم که درست نمی شویم و صراط مستقیم را نمی شناسیم. من از مخاطبان تاریخ آنلاین شما هستم. همیشه گفته ام که در این زمانه که کسی حتی یک گام به رایگان برنمی دارد، شاید همین شما یک نفر باشید که وقت و پول خودرا صرف می کنید تا بزرگی ایران و ایرانی را منعکس سازید و در حقیقت یک غرورآفرین برای ایرانیان هستید. خواستم که با ارسال این نامه که اطمینان دارم درج خواهد شد من هم به سهم خود برای اصلاح رفتار کمک کرده باشم که گفته اند مشاهده عیب دیگران درس و سرمشق است و خودداری از تکرار. با این نامه، کُپی صفحه اول روزنامه اطلاعات سال 1342 که شرح آن گذشت و کُپی سه خبر ایران تایمز را برایتان می فرستم تا اگر بخواهید درج کنید شاید کمک کوچکی به اصلاح رفتار و بازداری از جرم و فساد شود. من تفسیرهای شما در صفحه ششم روزنامه اطلاعات در سال های 1356 و 1357 و مطالب ستون «امروز در تاریخ» به قلم شما در این صفحه را در منزل در تهران نگهداری و گاهی مرور می کنم. از مطالبِ به قلم شما در صفحه پنجم روزنامه اطلاعات در نیمه دوم دهه 1340 برای نوشتن تِز خود در دانشگاه استفاده فراوان کردم و سپاسگزار هستم.".
     در زیر کُپی ها دریافت شده درج شده است که مشاهده مطالب صفحه اول شماره 24 آذر 1342 روزنامه اطلاعات تأمل انگیز است:
    



    سه تیتر مورد بحث از صفحه چهارم روزنامه ایران تایمز:
    


 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
مدیر برنامه مرکز کنترل امنیت شبکه بانکی گزارش رسانه ای رخنه سایبری به کارت بانکی مشتریان چند بانک کشور را رد کرد
ایلنا ـ 23 آذر 1398: علیرضا اطهری فرد ـ مدیر طرح و برنامهِ مرکز کنترل امنیت شبکه و فوریت‌های بانکی با اشاره به تضمینِ پایداری امنیت در سیستم بانکی و با تاکید بر رصد زیرساخت‌های امنیتی بانکی توسط بانک مرکزی گفت که اخبار منتشر شده [رخنه سایبری به «کارت بانک» های دیجیتالیِ حساب های پاره ای از بانک های کشور] صحّت ندارد و حمله سایبری یا نفوذ به سیستم بانکی صورت نگرفته است.
    به گزارش ایلنا، در چند روز گذشته مطالبی به نقل از «نیویورک تایمز» انتشار یافته که این روزنامه در گزارش خود مدعی شده است یک حمله سایبری به حساب هایِ معدودی از بانک های جمهوری اسلامی ایران انجام شده و اطلاعات کارت های بانکی شامل نام دارنده و شماره حساب افراد لو رفته و در یک شبکه از سوشل میدیا منتشر [افشاء] شده که این موضوع [به این صورت] صحّت ندارد و اطلاعاتِ [دیتا] تعداد محدود کارتِ بانکیِ بدون رمزِ دوم منتشر شده بود و ناشی از سرقت نسخهِ پشتیبانی یکی از شرکت‌های پیمانکار حوزه بانکی و ارائه دهنده راهکار در حوزه «خودپرداز» بود که محمدجواد آذری جهرمی وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات نیز به آن اشاره کرده بود.
    ــ ــ ــ ــ ــ
    در پی انتشار گزارش نیویورک تایمز و نقل آن در رسانه های دیگر، شماری از ایرانیان برون مرز که در بانک های کشور دارای حساب هستند در تماس با دفتر این «تاریخ آنلاین» نگرانی خود و همچنین راههای حل مسئله و پیشگیری از آن را ابراز داشتند که درج شد. یک مخاطب که اظهارات مخاطبان را خوانده بود، 14 دسامبر 2019 = 23 آذرماه 1398 تماس تلفنی گرفت و گفت که با تلفن از یک کارمند بانک در ایران که با او آشنایی دارد و در همان شعبه حساب باز کرده است موضوع را پرسید و این کارمند گفت که تا این لحظه آسیب دیجیتالی به حساب ها نرسیده ولی بعضی از صاحبان کارت های دیجیتالی بانکی آمده اند و رمز کارت شان را تغییر داده ایم. این آشنا از من پرسید که اگر بخواهم، کارت بانکی مرا غیر فعّال خواهد کرد و قبول کردم و آسوده خاطر شدم. آشنا داشتن در شعبه بانک خیلی مهم است. در آمریکا این واقعیت را از دیرزمان می دانند و سعی می کنند که کارمندان شعبه بانک را حتی الامکان جا به جا نکنند تا با مشتریان آشنا باشند و هنگام مراجعه، نام آنها را نپرسند، کارت شناسایی نخواهند و کارِشان را سریعا و دوستانه انجام دهند و حتی تلفنی به پرسش آنها پاسخ گویند. آمریکاییان می توانند با بکار بردن «پین» از وضعیت حساب بانکی خود از طریق اینترنت آگاه شوند ولی عمدتا این کار را نمی کنند زیراکه به امنیت اینترنت اطمینان چندان ندارند. امید است که در ایران نیز مدیران ارشد بانک ها بکوشند که کارمندان شعب تغییر نکنند تا آشنایی با مشتریان برقرار باشد و یک خبر روزنامه آنها نگران نکند.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
عوارض خارج شدن از ایران جهت مسافرت
طبق گزارش های رسانه ای دهه آخر آذرماه 1400، دولت آیت الله رئیسی در لایحه بودجه سال 1401 = 2022)، جمعِ درآمد دولتی حاصل از عوارض خروج از کشور را هزار و 500 میلیارد تومان درنظر گرفته بود.
    عوارض خروج از کشور که 4 سال پیش از آن توسط دولت حجت الاسلام حسن روحانی ابداع شده و در کشور دیگری دیده نشده است به صورت تصاعدی است یعنی عوارض خروج های بعدی از ایران، هربار نسبت به دفعه پیش از آن در طول یک سال (همان سال) افزایش می یابد. عوارض خروج برای مسافرت های زیارتی خیلی کمتر و در مواردی؛ هیچ است. مسافران ایرانی برای عوارض خروج از کشور در سال 1400 برای سفر اول 400 هزار تومان، برای سفر دوم 600 هزار و برای سفر سوم 800 هزار تومان می‌پرداختند، و این در حالی است که در سال 1399 عوارض خروج از کشور برای سفر اول، دوم و سوم به‌ترتیب 264، 396 و 528 هزار تومان بود.
    از زمان برقراری عوارض خروج از کشور، این اقدام با ابراز نظرهایی رو به رو شده است که چشمگیرشدن آن از زمان افزایش سه‌برابری «عوارض خروج از کشور» در لایحه بودجه سال 1397 در دولت حسن روحانی بود که تداوم یافته است.
    عوارض خروج از کشور از سال 1396 برقرار شده است که پیش از آن چنین عوارضی درکار نبود و در آغاز آن، در سفر اول 75 هزار تومان تعیین شده بود و هر سال افزایش یافته است زیراکه به قولی، آسان ترین کسب درآمد برای دولت است.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
ادیان و روحانیون
خبر جنجالی جهان در دسامبر 2021؛ ازدواج یک اسقف کاتولیک به رغم ممنوع بودن ازدواج روحانیون کاتولیک
«خاویر نوول ‌گوما Xavier Novell i Goma» اسقفِ (بیشاپ ـ مقامی بالا در کلیسای کاتولیک) سولسونا Solsona ـ شهری در کاتالان، شمال شرقی اسپانیا پس از آنکه به گفته خودش؛ عاشق شد و ازدواج کرد، از آن عنوان و آن مقام کلیسایی برکنار شد. زن او یک روانشناس و داستان نویس است. خاویر گفته است که سه ماه پیش از برکنارشدن، از سمت های کلیسایی کناره گیری کرده بود. خاویر که یک روحانی بسیار محافظه کار بود از ده سال پیش، مقام اسقفی بدست آورده بود.
    «خاویر» 52 ساله 22 نوامبر 2021 با «سیلویا کابالُل Silvia Caballol» سی و هشت ساله رسما و ثبتی (حضور در دفتر ثبت ازدواج در سازمان مربوط) ازدواج کرد. سیلویا یک بانوی مطلقه بود. در مذهب کاتولیک، ازدواج مقامات کلیسایی ـ کشیش و اسقف و بالاتر منع و نَهی شده است. همین ممنوعیت سبب مشاهده موارد متعدد از ارتباط کشیش های کاتولیک با پسران و ... شده و خبرساز گردیده و منطق منع ازدواج را زیر سئوال برده است. همچنین ازدواج بانوی مطلقه مورد تأیید کلیسای کاتولیک نیست. قبلا در کشورهای کاتولیک مذهب، طلاق نیز پذیرفتنی نبود که انقلاب فرانسه آن را رد کرد و کشورهای کاتولیک دیگر به تدریج به طلاق رسمیت دادند.
    در پی ثبت ازدواج خاویر، نشست اسقف های اسپانیا برگزار شد و خاویر از مقام روحانیّت کلیسای کاتولیک برکنار و اصطلاحا خَلع لباس شد و تصمیم نشست اسقف ها و مقامات ارشد کلیسای کاتولیک اسپانیا به تایید پاپ رسید. اسپانیا یک کشور کاتولیک مذهب است و این مذهب را در آمریکای مرکزی و جنوبی ترویج کرده است. نشست اسقف های اسپانیا دو هفته پس از ثبت ازدواج و انتشار اعلامیه خاویر یعنی 12 دسامبر 2021 برگزار شد. خاویر گفته است که نتوانست در برابر خواستِ قلب خود ایستادگی بیشتری کند. تحقُق خواست و رسیدن به معشوق (هر علاقه) و یا هدف؛ همانا احساس رسیدن به سعادت است و وجود و روان یک انسان، سعادت و شادی و رضایت را می طلبد. مطمئن هستم زن من که این فداکاری مرا (گذشتن از مقام، شهرت و درآمد آن را) می داند همه تلاش را برای تأمین سعادت و شادی من خواهد کرد و در کنارم خواهد بود. «مقام» و «درآمد» ناپایدار است، ولی تا آخرین لحظه زندگی، عشق پایدار و زن و شوهر باقی ماندنی هستند. وی قبلا هم اعلام کرده بود: "من عاشق شده‌ام و آن کاری را انجام خواهم داد که طبیعت انسان آن را می طلبد و درست است.". پس از این اعلام عمومی این وضعیّت، به گزارش رسانه ها، نگرانی‌ در کلیساهای کاتولیک از احتمال تکرار و شور و هیجان در جهان به دلیل تمرّد از قانون ممنوعیت ازدواج کشیش‌های کاتولیک مشاهده شده است.
خاویر و زنش سیلویا

 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
در قلمرو اندیشه
فرضیه انتخاب منطقی نماینده و مدیر (Rational Choice Theory)
فرضیه انتخاب منطقی مقام انتخابی از نماینده شورا و ... تا مدیر جامعه = رئیس دولت (Rational Choice Theory) به صورتی كه در دائرةالمعارف های دمكراسی منعكس است و در مدارس علوم سیاسی تدریس می شود 15 دسامبرسال 1932 در یك نشست مشترك گروهی از جامعه شناسان ارشد، استادان فلسفه و علوم سیاسی پذیرفته شده است.
     طبق این فرضیه؛ انتخاب نماینده، وكیل و ... تا رئیس دولت باید با توجه به هدف و رسالت باشد (آبجِكتیو) كه در هر وضعیت جامعه روشن و معین (بدیهی) است. به عبارت دیگر؛ وضعیت روز و دشواری های جامعه، رسالت و هدف را روشن می سازد و رسالت ها برنامه كار را به دست می دهد كه خصوصیات و پیش شرطهای نامزد نمایندگی و یا مدیرّیت (در آن برهه خاص) باید با آن مطابقت داشته باشد تا انتخاب منطقی صورت گیرد و مسائل روز (جاری) آن جامعه حل شود. به علاوه، وسائل اطمینان بخشی (از جمله رسانه های حرفه ای، مستقل و بی طرف) باید در دسترس باشند تا انتخاب كنندگان از طریق آنها با خصوصیات واقعی نامزدها (ضعف ها و قوت های آنان) آشنا شوند و با چشم باز و بررسی كامل، فرد و افراد را كه برای انجام رسالت (در آن برهه) بهتر تشخیص دهند در نظر بگیرند و برگزینند. پیش شرطها و خصوصیات نمایندگی پارلمان، شوراهای شهر و بالاتر از همه ریاست قوه مجریه در یك كشور در حال جنگ (سرد و گرم) و یا انقلاب و یا در حالت بحران و قحطی نمی تواند با زمان صلح و آرامش و پویایی یكسان باشد زیرا كه هدف و رسالت در هر شرایطی فرق می كند و اگر پیش شرط و خصوصیات نامزد نمایندگی با رسالت (هدفی كه باید تامین شود و برنامه ای كه باید به انجام برسد) همخوانی نداشته باشد، عمل انتخاب خلاف منطق (عقل و خرد) و اصول ریاضی (رشنال) خواهد بود. به عبارت دیگر؛ دلیلی وجود ندارد كه یك پزشك فداكار و یا یك فرد فروتن بتواند یك نماینده خوب برای پارلمان - در هر شرایط روز - باشد.
     اصحاب این فرضیه برحسب شرایط هر جامعه، مدلهای گوناگون «انتخاب منطقی» ارائه داده و گفته اند كه مهمترین شرایط عمومی یك نماینده باید توان او در تصمیمگیری و نداشتن غرض دیگری، جز انجام تمام و كمال همان رسالتی باشد كه برای آن انتخاب شده است.
     اصحاب این فرضیه انتصابات را هم نوعی انتخاب می دانند، كه در آن شمار انتخاب كننده (هیات و یا كمیسیون گزینش) زیاد نیست و باید سعی شود كه این شمار افزایش یابد. به عبارت دیگر انتصابات هم باید به جای فرد در دست یك كمیسیون بی غرض باشد تا بهترین ها تعیین شوند و بنای كارباید بر این پایه نهاده شود كه در انتصابات، در هر لحظه كه فرد بهتری یافت شود، بدون هرگونه ملاحظه، عمل جا به جایی صورت گیرد.
     برخی از استادان علوم سیاسی «جورج ابردین» نخست وزیر انگلستان در قرن 19 را مبتكر این كار می دانند كه برای انتصابات، نه تنها كمیسیون گزینش بلكه امتحان كتبی ترتیب می داد و هندیان برای شركت در این امتحان از كشور خود به لندن می رفتند تا انتصابات منطقی صورت بگیرد (در مورد مقامات مهم، اینك این كار را پارلمانها و كمیسیونهای تخصصی آنها انجام می دهند).
     طراحان این فرضیه تصریح كرده اند كه در مورد انتصابات ــ به زعم آنان انتخابات با انتخاب كنندگان معدود ــ باید منصوب كنندگان در هر زمان بتوانند از انتصاب و رای خود به تعیین یك فرد دفاع كنند و فرد را برای احراز مقام و یا شغل طوری برگزنند كه اگر مرتكب تخلفی شود خود را دست كم در وجدان و ضمیر مقصر (شریك تخلف و یا كوتاهی او) بدانند.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
در قلمرو دموکراسی
شهرت تلویزیونی، یک پزشک آمریکاییِ ترکیه ای تبار را به اندیشه سناتور شدن انداخت، ولی ...
Dr. Oz

نیمه دسامبر 2021 دکتر مهمت (محمد) چنگیز آز Mehmet Cengiz Oz یک پزشک ترکیه ای تبار 61 ساله که شهرت او مدیون برنامه های تلویزیونی است اعلام کرده بود که در انتخابات میان دوره ای نوامبر 2022 سنای آمریکا از استیت پنسیلوانیا و به عنوان یک جمهوریخواه نامزد خواهد شد.
    دکتر آز را بانو «اُپِراه وینفری» وارد برنامه تلویزیونی خود کرد تا به پرسش های پزشکی مخاطبان پاسخ گوید که چون شهرت یافت، خودش برنامه تلویزیونی ساز شد و شهرت ناشی از آن، او را به اندیشه ورود به سیاست و سناتور شدن انداخت. پدر او مصطفی (مسلمان) و مادرش سونا (مسلمان)، پیش از تولد او، از ترکیه به آمریکا مهاجرت کرده بودند و او در آمریکا متولد شد، اما چند سال هم در ترکیه زندگی کرد.
    از آن زمان تا روز رای گیری در نوامبر 2022 پیش بینی شده بود که دکتز آز برنده خواهد بود زیراکه مردم استیت پنسیلوانیا بمانند سایر آمریکائیان از وجود تورم بالای 7 درصد در کشورشان و نیز وضعیت مرزهای جنوبی و ورود لاتین ها و ... ناراضی بودند و تمایل بیشتری به نامزدهای حزب جمهوری خواه داشتند. همچنین رقیب دکتر آز از حزب دمکرات، John Fetterman بود که از سال 2017 که با تورّم پا روبرو شده بود دکترها بیماری قلب تشخیص داده بودند و در ماه می سال 2022 (سال انتخابات) نیز دچار حمله قلبی شده و لکنت زبان. وی معاون فرماندار پنسیلوانیا بود.
    ولی نتیجه انتخابات خلاف پیش بینی ها بود و John Fetterman با نزدیک به سه درصد بیشتر، بر دکتر آز پیروز شد که دستمایه تفسیرهای متعدد قرار گرفت. جان یک مرد بلند قدِ دو متر و شش سانتیمتریِ است و در آن زمان 53 ساله.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
در قلمرو رسانه‌ها
پوشش بی سابقه ای که رسانه ها به مردن یک نهنگ دادند که باید از این قدرت خود برای رفع دشواری های روز افزون بشر استفاده کنند
Keiko


     اگر پوشش گسترده ای را كه رسانه های كشورهای صنعتی 12 و 13 دسامبر 2003 (تا لحظه انتشارخبر دستگیری صدام حسین به مردن نهنگ سیاه (نهنگ قاتل) شش تنی هشت متری به نام « كیكو » در آبهای نروژ داده بودند به مرگ و میر از بیماری ها و موارد متعدد و روزانه نقض حقوق بشر و فقر و استثمار می دادند ، نه از میلیونها قربانی ایدز در آفریقا اثری بود و نه از دشواری های انسانی در هر گوشه از جهان.
    هنر «كیكو» در این بود كه در زمانی كه در یك اكواریوم عمومی در مكزیك بود آن را در یك فیلم سینمایی تحت عنوان «فری ویل» شركت داده بودند و شهرت به دست آورده بود.
    كار این شهرت ـ كه خالق آن نیز رسانه ها بودند ـ به جایی رسید كه بنیاد«كیكو» برای حمایت از آن و بازگرداندنش به عالم توحش تاسیس شد و دهها میلیون دلار جمع آوری كرد. با این پول، «كیكو» با هواپیمای ویژه برای آشنا شدن با زندگی در اقیانوس به نقطه ای در استیت «ارگون» آمریكا انتقال داده شد و زیر مراقبت چند متخصص دو سال در آنجا بود و سپس با هزینه سنگین به آبهای ایسلند ـ همان جایی تا دو سالگی بود و به دام انداخته شده بود ـ منتقل شد، ولی نتوانست با نهنگهای وحشی انس بگیرد و غذایش را مستقلا به دست آورد.
    بنیاد «كیكو» كه چنین دید یك كشتی كوچك و چند خدمه در همه ساعات مامور مراقبت از آن كرد. این خدمتكاران نهنگ هر روز هشتاد كیلو گرم ماهی به كیكو می خوراندند. البته رفتار روزانه كیكو به پژوهشگرانی كه زندگی وحش را مطالعه می كنند كمك بسیار كرد.
    «كیكو» با این كه سه سال را در آبهای ایسلند گذراند نتوانست انس به انسان را از دست بدهد. زبان نهنگهای همجنس خود را درك می كرد ولی این صدا ها آن حیوان را گیج می كرد. جز یك بار، می ترسید كه در زیر یخ شنا كند. با انسان زیستن را بر ورود به دسته نهنگها تر جیح می داد.
     خدمه كیكو در سال 2002 این آبزی را از ایسلند تا آبهای نروژ (1600 كیلومتر) همراه بودند. در اینجا هم كیكو از آدمها دور نشد و همه توجه و علاقه آن به بازی با انسان بود.
     كیكو پس از ورود به آبهای نروژ، از آبهای خلیج كوچكی در كنار یك دهكده ماهیگیری بود دور نشد و دولت نروژ به قایقرانان و مردمی كه با قایق به تفریح می روند اخطار كرده بود كاری نكنند كیكو ناراحت شود كه جریمه خواهند شد و ....
     با این همه مراقبت، سرانجام جمعه 12 دسامبر 2003 كیكو براثر ابتلاء به ذات الریه در 27 سالگی مرد و گروه مراقب لاشه آن را در چادری قرار داد تا بنیاد تصمیم بگیرد كه این حیوان را در خشكی دفن كند و یا در آب!.
     جزئیات این ماجرا و جلسات بنیاد كه هنوز از هدایا و اعانات مردم به كیكو، 20 میلیون دلار در اختیار داشت ساعت به ساعت از شبكه های تلویزیونی پخش می شد كه اگر ده هزار انسان هم می مردند چنین نمی شد كه خبر دستگیری صدام حسین جای آن را گرفت.
    «كیكو» یك واژه ژاپنی به معنای «خوشبخت» است كه در فیلم سینمایی به این نهنگ داده بودند. داستان فیلم، فرار كیكو با كمك پسری با جهش از دیوار یك اكواریوم و دستیابی به آزادی بود.
    
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
روزی که شهرداری تهران روزنامه نگار شد! ـ هدف کرباسچی از تاسیس همشهری ـ همشهری پس از کرباسچی
24 آذرماه 1371 تهرانی ها یک روزنامه رنگی را روی بساط روزنامه فروشی ها مشاهده کردند به نام «همشهری» و اعلام شد که مالک و ناشر آن شهرداری تهران است. شاید این نخستین بار در جهان بود که شهرداری یک شهر بزرگ روزنامه عمومی [روزنامه دارای تکفروشی و اعلان تجاری] منتشر می کرد و با پول بدست آمده از عوارض پرداختی تهرانی ها که درآمد آن است پای به حرفه روزنامه نگاری می گذاشت!. یکی از روزنامه های حکومتی انتقاد از این عمل را که همین یک کار شهرداری تهران باقی مانده بود که روزنامه نگار هم بشود و آن هم روزنامه کاملا رنگی [به نوشته این روزنامه: رنگین نامه] مطرح ساخته بود و انتقاد کردن خودرا مدت ها ادامه می داد. شهرداری تهران پروانه همشهری را در شرایطی گرفته بود که هیات نظارت (وزارت ارشاد) درخواست روزنامه نگاران معروف و حرفه ای را رد می کرد!.[اگر در آن زمان به روزنامه نگاران حرفه ای مجوّز انتشار روزنامه داده بودند و یا مجوزهای سابق آنان را تجدید کرده بودند امروزه مسائلی همچون فساد اداری که رئیس جمهور وقت در آذرماه 1392 و آذرماه 1393 به آن اشاره کرده است به وجود نمی آمد.]. پروانه همشهری در زمان ریاست هاشمی رفسنجانی بر قوه مجریه و وزارت علی لاریجانی صادر شده است.
    
غلامحسين کرباسچي

برای منتشرکردن همشهری، غلامحسین کرباسچی ـ شهردار وقت و مدیر مسئول آن روزنامه از روزنامه نگاران قدیمی و خانه نشین دعوت بکار کرده بود. این شمار قبلا، و عمدتا در اطلاعات و کیهان کار می کردند که بدون ذکر دلیل و برخی بدون دریافت «غرامتِ اخراج» بیکار شده بودند. کرباسچی در یک جلسه ملاقات با این روزنامه نگاران با تاکید گفته بود که «همشهری» اجازه سیاسی نویسی ندارد، سراسری نیست و تنها در تهران منتشر می شود. [بعدا سراسری شده است]. چون روزنامه ها حاضر به درج همه اطلاعیه ها و شرح کارهای ما [شهرداری تهران] نبودند و ما وسیله ای برای توجیه برنامه های مان و هموار ساختن زمینه برای اجرای آنها نداشتیم تصمیم به انتشار همشهری گرفتیم. [بولتن داخلی شهرداری به همین نام تبدیل به روزنامه شد]. به علاوه، با این روزنامه می توانیم تهرانی ها را راهنمایی بهداشتی کنیم و به آنان راه و رسم رفتار شهری بهتر و استفاده بهینه از وسائل و رعایت آیین نامه و ضوابط بیاموزیم. برای مثال؛ اگر اتومبیلرانان بدانند که میزان بودن باد لاستیک های خودرو مانع مصرف اضافی بنزین می شود و اتومبیل با ترمزکردن به این سوی و آن سوی منحرف نمی شود و احیانا تصادف نمی کند مراقب باد لاستیکها خواهند بود. اگر ما عکس فردی را بگیریم که در چند قدمی خط عابر، از محل غیرمجاز خیابان برای پیادگان حرکت می کند و درد سرساز اتومبیلرانان می شود و با یک زیرنویس جالب و آموزنده چاپ کنیم درسی برای دیگران می شود و ....
    
محمد عطريانفر

ما شمارا دعوت به همکاری کرده ایم که هرکدام سالها تجربه روزنامه نگاری دارید و می دانید و می توانید با محتوای تازه، جالب و ضروری روزنامه ای بدهید که مردم همانند نان شب به آن احساس نیاز کنند، البته برپایه وظایف شهرداری.
    وی در پاسخ به سئوالی گفت که «همشهری» برای همیشه متعلق به شهرداری و یکایک مردم تهران خواهد بود، و در صورت تصمیم به واگذاری آن، این تصمیم باید به تصویب مردم شهر [در جریان انتخابات عمومی] برسد نه مراجع دیگر [شورای شهر و ...].، زیراکه هرگونه دخل و تصرف خالی از دعاوی قضایی [دور و نزدیک] نخواهد بود. زحمات شما همیشه مدّ نظر خواهد بود، مالک معنوی این روزنامه شما خواهید بود، نام هرکدام از شما در تاریخچه این روزنامه باقی خواهد ماند و هیچکس حق اخراج و بی اعتنایی به شمارا نخواهد داشت. همه ابتکار خودرا برای خدمت به شهرتان ـ تهران و همشهریان خود بکار برید. امکانات مالی ما فعلا زیاد نیست و دستمزد شما ممکن است در آغاز کار در حد انتظارتان نباشد، نیاز به گذشت شما را داریم.
    وی سپس سه عضو شورای سردبیری را معرفی کرد و گفت که سردبیر، منتخب این سه نفر خواهد بود که ممکن است یکی از خود آنان باشد.
    محمد ستّاری نخستین سردبیر همشهری بود که عمر سردبیری او کوتاه بود و سردبیر بعدی برای مدتی بیش از ده سال محمد عطریانفر بود ـ قبلا یکی از سه عضو شورای سردبیری. مهندس عطریانفر قبلا در کیهان و رادیو ـ تلویزیون تجربه این کار را به دست آورده بود و از فعالان بنام انقلاب سال 1357 بود. وی مدتی هم «مدیر و سردبیر» همشهری بود.
    روزنامه نگاران قدیمی دعوت شده به همشهری همانهایی بودند که در سمت خبرنگاری، دبیری و معاونت سردبیر، تیراژ اطلاعات و کیهان را تا زمان اخراج (سال 1359) به میلیون نسخه رسانده و حفظ کرده بودند. اینان همه تلاش و ابتکار خودرا بکاربردند، ستون ها، صفحات و مطالب تازه به وجود آوردند تا همشهری ـ به رغم سیاسی نبودن به صدر روزنامه های ایران دست یافت. برخی از این روزنامه نگاران قدیمی، تحصیلکرده و تجربه دیده ممالک پیشرفته و حتی مقیم کشورهای دیگر بودند که مطالب خودرا با فاکس می فرستادند و بعدا ایمیل می کردند. همانطور که کرباسچی خواسته بود ستون درمانگاه اتومبیل و پرسش و پاسخ پزشکی، تاریخ نویسی، آموزشی کردن خبرهای جهان تحت عنوان «گشتی در دنیای خبر» و حتی پاورق نویسی را از نو زنده کرده بودند تا مخاطب به دست آورند. یکی از روزنامه نگاران دعوت شده که مقیم آمریکا بود در سال نخست کار، از همشهری هرماه تنها 20 هزار تومان حق التحریر می گرفت حال آنکه هزینه اش در آمریکا بیش از دو هزار دلار در ماه بود و باید مالیات همین 20 هزار تومان را هم به دولت آمریکا پرداخت می کرد .[در سال های 1371 و 72 هر دلار برابر 145 تا 150 تومان بود]. چرا تحمل این فداکاری را می کرد؟ برای اینکه عاشق حرفه خود بود و روزنامه دیگری نبود که مطالب اورا منتشر کند، مدت ها بود که بیکار شده و همچنین می خواست که انحصار روزنامه داری در تهران که در سالهای دهه 1360 تا 1373 تنها دارای دو روزنامه بزرگ بود شکسته شود.
    با رفتن کرباسچی و سپس عطریانفر از همشهری، قدیمی ها هم که اصطلاحا شق القمر کرده و روزنامه شهرداری را تا به این حد به میان مردم برده بودند ـ مردمی که از دیرزمان با هرگونه شهرداری روابط حسنه نداشتند به تدریج پراکنده شدند. بی اعتنایی، تغییر ستون، مدیریت غیر حرفه ای و ... در یک روزنامه باعث پراکندگی روزنامه نگار می شود. همشهری بعدا به رغم اینکه یک نشریه اختصاصی (نشریه شهرداری) بود و نیز اعتراض برخی روزنامه های حرفه ای، وارد کسب و کار آگهی تجاری و آگهی های کلاسه بندی به نام نیازمندیها شد. [در ایران، روزنامه اطلاعات و از نیمه دهه 1330 مبتکر آگهی های کوتاه و کلاسه شده بوده است و عنوان «نیازمندی ها» نیز از همین روزنامه است.]. قدیمی های موسسه اطلاعات تجربه آگهی تجاری گرفتن و ایجاد ضمیمه نیازمندی را به مدیریت وقت همشهری در زمان مهندس عطریانفر آموختند، ولی. از آن قدیمی ها تا آذر ماه 1392 (دسامبر 2013) تنها دو نفر باقی مانده بودند [خسرو قدیری از کیهان و اسماعیل عباسی از اطلاعات که قدیری هم به روزنامه ای دیگر رفت و عباسی بازنشسته شد]. معلوم نیست که قدیمی های رفته از همشهری که این روزنامه شهری را با زحمت زیاد ساخته و به اینجا رسانده اند اگر روزگاری فوت شوند، در این روزنامه یادی از آنان بشود و شرحی برایشان بنویسند.
     در استاندارد جهانی، قاعدتا یک روزنامه اختصاصی که با هدف خاص [همان که کرباسچی در آغاز انتشار همشهری گفته بود] انتشار می یابد نباید آگهی تجاری بگیرد و تکفروشی (فروش خیابانی) داشته باشد. تمرکز آگهی های تجاری و نیازمندی ها در همشهری و سراسری شدن این روزنامه (روزنامه شهرداری تهران) روزنامه های دیگررا تا حدی دچار کاهش درآمد (آگهی و تیراژ) کرده بود. این آگهی ها مخاطب فراوان دارد و درنتیجه فروش همشهری بالارفته رفته بود ـ به قولی؛ فروش نه بخاطر مطالب، بلکه اعلان های کوتاه نیازمندی ها. [همان زمان گفته شده بود که اگر بمانند دیگر کشورها، این آگهی های کوتاه، همه اینترنتی بشود و یا یک شرکت، آنها را بمانند آمریکا جمع آوری و به صورت نشریه رایگان به نام شاپِر در فروشگاهها عرضه کند، دیگر تیراژی چندان نخواهد داشت.].
عليرضا شيخ عطّار

در زمان سردبیری علیرضا شیخ عطار (بعدا معاون وزارت امور خارجه و پس از آن سفیر جمهوری اسلامی در آلمان) خواستند که سیاسی نویسی را در همشهری آغاز کنند و وارد کار انتخابات شود که زیر بار نرفت و به رسم اعتراض کناره گیری خودرا تسلیم داشت. که دیدیم «همشهری» ضمیمه دیپلماتیک هم منتشر کرد ـ وظایف شهرداری چه ارتباط به دیپلماسی دارد!.
    یک صاحب نظر گفته بود اعلان تجاری (نَه اعلان دولتی و رسمی) گرفتنِ یک روزنامه وابسته به یک سازمان عمومی جای ایراد است. یک روزنامه که با سرمایه عمومی (عوارض و مالیات و یا درآمدهای عمومی دیگر) تاسیس شده باشد قاعدتا نباید وارد رقابت در کسب و کار روزنامه های حرفه ای شود و آنها را کم درآمد کند. اعتراض به این وضعیت تا قرنها به حال خود باقی خواهد ماند و مشمول مرور زمان نخواهد شد. اعلان تجاری [نه، آگهی دولتی] گرفتن یک نشریه اختصاصیِ سراسری شده باید با مجوز پارلمان (نه فقط شورای شهر) باشد زیراکه موضوع کوچکی نیست و در مباینت با اصول حرفه روزنامه نگاری (ژورنالیسم) است که این اصول به صورت استاندارد بین المللی درآمده اند. چاپ عکس مربوط به اعلان «گَشتِ هند» که نزدیک بود باعث توقیف همشهری در سال 1388 شود هشداری است که یک نشریه عمومی نباید وارد کسب و کار اعلان تجاری شود به همانگونه که وزارت بهداشت نمی تواند در کار وزارت امورخارجه دخالت کند. اعلان گیری (اعلان تجاری، نه دولتی) کار روزنامه حرفه ای است.
     به باور اصحاب نظر، اگر جمهوری اسلامی ایران دارای یک نظام مطبوعاتی مدوّن و مطابق استاندارد جهانی ژورنالیسم باشد چنین مسائلی وجود نخواهد داشت. [نظام مطبوعاتی جدا از قانون مطبوعات است و شامل تعریف روزنامه و روزنامه نگار، سازمان یک روزنامه ـ نیوز پی پِر اَسِمبلی ـ سلسله مراتب و شرح وظایف اعضای تحریریه، شرایط روزنامه نگار بودن و .... است. یک فرد که کار خبر نکرده باشد با نوشتن چند مقاله و تحلیل و تفسیر، روزنامه نگار محسوب نخواهد شد، صاحبنظر و تحلیلگر خواهد بود.].
    مطلب دیگر درباره همشهری این بود که در برخی سال ها، در شناسنامه اش ذکری از «ناشر: شهرداری تهران» مشاهده نمی شد حال آنکه سالها و تا زمان شهردار بودن احمدی نژاد می نوشتند: دارنده پروانه (ناشر، صاحب امتیاز): شهرداری تهران، مدیر مسئول: شهردار (با ذکر نام) که به جای شهرداری نام «موسسه همشهری» را می نوشتند ولی ذکر نمی شد که ماهیّت این موسسه چیست، آیا وابسته به شهرداری است؟، چه نوع وابستگی. قاعدتا هرگونه تغییر در مالکیّت همشهری باید به اطلاع و تصویب مردم تهران برسد که سرمایه اولیه آن را تأمین کرده بودند و اگر قرار باشد که واگذار شود باید اعلان مزایده عمومی بدهند و بمانند هر نقطه دیگر در جهان، مزایده با حضور دادستان شهر و یا نماینده او برگزار شود. در کشورهای دیگر درباره واگذاری اموال عمومی (دولت و یا شهرداری) نظر مردم، در جریان هر انتخابات عمومی استعلام می شود. عقیده بر این است که «همشهری» نه تنها متعلق به میلیونها تهرانی بلکه روزنامه نگارانی است که سالها از عمر خودرا در راه ایجاد آن از دست دادند ـ عمر کوتاه است و قابل تعویض با پول نیست. روزنامه نگاری کاری اداری نیست، کار دل و جان است و توأم با استرس دائمی. «حق» مشمول مرور زمان نمی شود. با استناد به همین اصل، پس از انقلاب چند مقام دهه اول سده 1300 (50 سال پیش از انقلاب) را که نقض حق کرده و یا اتهامات اداری ـ اقتصادی داشتند محاکمه و مجازات کردند. همه این محکومان مصادره اموال شدند. هدف اصلی از هر مجازات، تنبّه است.
    نظر دیگر بر این است که شورای وزیران آیین نامه ای تدوین کند که انتخاب سردبیر و مدیر یک نشریه وابسته به یک مؤسسه عمومی (که در ردیف روزنامه های اختصاصی قرار دارند) توسط یک هیات کارشناس از میان داوطلبان واجد شرایط باشد.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
نظرات بشردوستانه «ماریا رِسّا» روزنامه نگار برنده جایزه نوبل سال 2021
Maria Angelita Ressa

ماریا آنجلیتا رِسّا Maria Angelita Ressa روزنامه نگار فیلیپینی و یکی از دو برنده جایزه صلح نوبلِ سال 2021 پس از اعلام برنده شدن گفت: جهان با نظمی که [پس از فروپاشی شوروی و گسترش ابزارهای دیجیتال و ...] در آن برقرار شده عملا دچار نوعی تخریب شده است که انتظار نبود در قرن 21 و در عصر پیشرفت تکنولوژی به چنین وضعیتی دچار شود و از دیدگاه او، ژورنالیسم و ژورنالیست های واقعی خواهند توانست آن را در مسیری که انتظار است قرار گیرد، قرار دهند ـ جهانی آکنده از اعتماد، مِهر و محبت و همبستگی انسان و بازگشت به بشریت که از آن و تعاریف آن دور شده است. وی برخی از کمپانی ها و سرچ انجین ها و شبکه های اینترنتی را متهم به سوداگری و کسب سود به جای خدمت به بشریت و بازگرداندن بشریت به جایگاه خود کرده است.
    ماریا گفت که به نظر می رسد رسانه های عمومی از مسیر تعاریف و اصول ژورنالیسم خارج شده اند و مخاطبان خودرا گمراه می کنند که خواست اصحاب منافع است و جهان چهره ای بَد به خود خواهد گرفت که نتیجهِ خوبی نخواهد داشت.
    ماریا که دهها سال در رسانه های آمریکا و فیلیپین؛ کار و نیز در دانشگاههای دو کشور تدریس کرده است برای اینکه بتواند حرف های خودش را مستقیما و بدون کم و کاست بزند اخیرا یک رسانه آنلاینی بزرگ به نام راپلر به وجود آورده است و به گفته خودش، یکی از تلاش های قلمی او نگهبانی از صلح است و هشدار دادن از افتادن دولت ها و مقامات به مسیرهایی که به جنگ منتهی می شود. به باور او، اگر میان دو قدرت و یا میان دو دارنده سلاح اتمی ـ موشکی درگیری فیزیکی آغاز شود سریعا به جنگ هسته ای می انجامد که انهدام زمین و یا بخشی از آن را بدنبال خواهد داشت. جنگ بدبختی ساز است و دو سند اثبات آن در قرن 21، جنگ افغانستان و جنگ عراق است.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
سایر ملل
سالروز اجرای اصلاحیه های تضمین حقوق مردم در قانون اساسی آمریکا ـ در آمریكا برای انتشار روزنامه به كسب پروانه نیاز نیست
اصلاحیه های دهگانه اول قانون اساسیِ استیت های متحده (USA) موسوم به اعلامیه حقوق (مردم) یا Bill of Rights كه مهمترین اصلاحیه های این قانون است از 15 دسامبر سال 1791 میلادی به اجرا گذارده شده است.
    طبق اصلاحیه اول از این ده اصلاحیه، آزادی مطبوعات؛ نطق و بیان و اظهار عقیده؛ تشكیل اجتماعات مسالمت آمیز و ابراز اعتراض و تسلیم شكایت به مقامات و مراجع تضمین شده و آزادی مذهب یك حق خوانده شده كه دولت آمریكا حق ندارد یك مذهب را به مردم بقبولاند و یا پیروی از یك مذهب را محدود كند.
     برپایه اصلاحیه دوم، در استیت های متحده حمل اسلحه از سوی افراد آزاد است. در اصلاحیه چهارم امنیت شخصی، خانه و اوراق هر فرد تضمین شده و بازرسی و توقیف غیر منصفانه منع گردیده است. در اصلاحیه پنجم در توقیف نگهداشتن فرد بدون رای هیات منصفه قدغن گریده است. اصلاحیه ششم تاكید بر تسریع دادرسی منصفانه دارد، مجازات ظالمانه و خواستن وجه الضمان سنگین ممنوع شده و اصلاحیه دهم قدرت حكومت را ناشی از مردم و استیت ها می داند، نَه دولت فدرال. در مقدمه این اصلاحیه هایِ دهگانه تاكید بر لایتغیر بودن آنها شده است.
     باتوجه به اصلاحیه اول است كه درآمریكا برای انتشار هرگونه نشریه از جمله روزنامه نیاز به دریافت پروانه از كسی نیست و محدودیت ندارد و اگر كسی از این طریق مرتكب تخلفی شود و به حقوق دیگری خدشه وارد آورد با او مطابق قوانین عمومی رفتار خواهد شد. بنابر این؛ ضابطه جدا گانه ای (قانون مطبوعات) وجود ندارد.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
استقبال بی نظیر از استخوانهای ناپلئون ـ اصلاحات ناپلئون ـ قیام «ناپلئون» واکنش فرانسویان به حکومت وحشت بود
Napoleon Bonaparte
15 دسامبر سال 1840، خاكستر بقایای جسد ناپلئون بناپارت در Les Invalides فرانسه طی مراسم باشكوهی به خاك سپرده شد.
    وی در سال 1815 در واترلو واقع در بلژیك امروز از نیروهای اتحادیه ای مرکب از چند قدرت اروپایی كه بر ضد او تشكیل شده بود شكست خورده و به جزیره سنت هلن در اقیانوس اطلس تبعید و در همانجا فوت شده بود.
    پس از گذشت سالها، هنگام انتقال استخوانهای ناپلئون به فرانسه؛ از این استخوانها چنان استقبالی شد كه تا آن روز در طول تاریخ سابقه نداشت؛ زیرا كه وی دیگر قدرتی نداشت كه مردم برایش حساب باز كنند. بیش از یكصد هزار فرانسوی استخوانهای اورا از ورود به خاک فرانسه تا پاریس در طول دهها كیلومتر مشایعت كرده بودند. این چنین استقبالی هر سیاستمداری را دلگرم به خدمت به وطن می كند. قدرشناسی مردم از یك فرزند وطن باعث ایجاد انگیزه خدمت در همگان و ترقی میهن می شود.
    ناپلئون Napoleon Bonaparte برای اعتلای فرانسه بود كه آن همه تلاش كرد. وی نه تنها وطن خودرا به صورت قدرت اول اروپا در آورد بلكه دستگاه قضایی مدرن با قوانینی جامع ـ Napoleonic Code of Laws، یك نظام پیشرفته آموزش و پرورش و یک سیستم بانکداری نوین كه مورد اقتباس سایر كشورها قرار گرفته است برایش به وجود آورد. شایسته سالاری Meritocracy و Meritocratic Bureaucracy کنونی در گوشه و کنار جهان میراث ناپلئون است و همچنین تضمین حقوق انسان و آزادی ها که از شعارهای انقلاب فرانسه بود. ناپلئون در حقیقت زاده حکومت وحشت Reign of Terror (دوران ربسپیر و همدستان او) و واکنش فرانسویان به بی قانونی و خشونت بود که برای نجات وطن از این وضعیت بپاخاست و ضمن وفاداری به شعارهای انقلاب به بی قانونی، تبعیض و خشونت در فرانسه پایان داد و سپس به اندیشه وحدت اروپا به ریاست فرانسه اقدام کرد و چون در این زمینه شتاب و افراط کرد به نتیجه نرسید.
    اندیشمندان معاصر ضمن تحلیل نتایج انقلابات گفته اند که اگر یک انقلاب باعث سوء مدیریت ها، فساد دولتی، بی قانونی و نقض حقوق اتباع (حقوق انسانی) شود و یک ناپلئون وجود نداشته باشد تا اوضاع را به حالت طبیعی بازگرداند فروپاشی قابل پیش بینی خواهد بود. شوروی نتوانست یک ناپلئون به وجود آورد و فروپاشید.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
جرأت و شجاعت دوگل ـ امضای پیمان اتحاد با استالین در دسامبر 1944 ـ سوء ظن دوگل نسبت به انگلیسی ها ـ کلماتی که فرانسویان را متحد کرد
دوگل در 1943 در حال
نطق راديويي از لندن براي فرانسويان

چهار ماه و نیم مانده به افتادن شهر برلین به دست ارتش سرخ و خودكشی هیتلر، شارل دوگل Charles de Gaulle ـ یك میهندوست فرانسوی كه متوجه شده بود انگلستان رقیب قدیمی فرانسه باطنا نمی خواهد پس از شكست آلمان، وطن او ـ فرانسه یك قدرت اروپا باشد و جایگاه پیش از جنگ را به دست آورد، دست به رشادت بزرگی زد و بدون تبادل نظر با انگلستان و شاید هم آمریكا، از طریق تهران به مسكو رفت و 15 دسامبر سال 1944 در این شهر با استالین ملاقات كرد و با او پیمان اتحاد بست. سفر دوگل به روسیه هنگامی صورت گرفته بود که فرانسه فاقد قدرت بود و نیاز به کمک آمریکا و انگلستان داشت.
    وی پس از جنگ نیز به دوستی خود با شوروی ادامه داد تا تعادل قدرت برقرار باشد. وی بعدا چنین روابطی را هم با آلمان (آلمان غربی وقت) برغم اینکه آلمانی ها در آغاز جنگ جهانی دوم فرانسه را اشغال كرده بودند برقرار ساخت و همین دوستی به تشكیل بازار مشترك و سپس اتحادیه اروپا انجامید. دوگل تا زنده بود انگلستان را به جامعه اروپا راه نداد. دوگل فرضیه اتحاد اروپائیان (اروپای قاره ای) را پیش از آغاز جنگ جهانی دوم نوشته بود که این اتحاد اگر طبق آن فرمول انجام می گرفت، اتحادیه اروپا مشکلات جاری را نداشت.
    دوگل به رغم استقرار در انگلستان ـ درپی پیروزی ارتش هیتلر بر فرانسه و اعلام ایجاد دولت فرانسه آزاد از رادیو BBC و دعوت فرانسویان به مقاومت از آن رادیو، از سوء ظن خود نسبت به انگلیسی ها دست برنداشت.
    وی در نخستین سخنرانی خود از بی بی سی با بیان این جملات فرانسویان را دعوت به اتحاد و مقاومت کرده بود:
    "تاریخ شاهد بوده است که ملت ها تنها در زمان پریشانی و در وضعیت خطر، از میان خود یک قهرمان انتخاب کرده [ساخته]، پیرامون او متحد شده و نجات یافته اند.".
    این کلام دوگل تا حدی زیاد مطابق است با این ضرب المثل ایرانی:
    "تا پریشان نشود کار بسامان نرسد.".
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
یک روز پس از اینکه صدام حسین دستگیر شد ـ تحلیل و تفسیرهای این رویداد و چگونگی آن
صدام كه در همسايگي عراق يک دوست نداشت در زمان قدرت

یک روز پس از دستگیری صدام حسین در حفره ای (به قول آمریکاییان؛ سوراخ موش) در یک خانه روستایی در الدوار در کنار دجله، 14 دسامبر 2003 مقامات نظامی آمریكا در عراق كه این كشوررا از اپریل این سال در تصرف داشتند اعلام كردند كه صدام حسین را كه قبلا از ریاست جمهوری عراق بركنار ساخته بودند دستگیر كرده اند. صدام حسین از زمان ورود نیروهای آمریكا به حاشیه شهر بغداد خودرا پنهان ساخته بود و جز بیرون دادن دو نوار صدا اثری از او نبود. در هشت ماهی كه از پنهان شدن صدام می گذشت بسیاری از مقامات تراز اول دولت او دستگیر و یا تسلیم شده بودند، دو پسر و نوه اش كشته و دخترانش به اردن پناهنده شده بودند و دولت آمریكا برای مرده و یا زنده وی 25 میلیون دلار جایزه تعیین كرده بود.
    طبق اظهار مقامات نظامی وقت آمریكا در عراق، صدام در کلبه ای در یک مزرعه، و نه چندان دور از شهرك «ادوار» در 16 كیلومتری «تكریت» در یك زیرزمینی در عمق دو و نیم متری به وسعت دو در 3 متر كه بر مدخل کوچک آن یک قطعه «اسفنج فشرده» پلاستیک آلوده به خاک و گل - ویژه بسته بندی وسائل شکستنی قرار داده و روی آن قالیچه کهنه ای افکنده بودند پنهان شده بود. این زیرزمینی در فاصله یك متری ساختمان یك خانه خشت و گلی دو اطاقه قرارداشت و در محوطه اطراف، تعدادی بز و گوسفند چرا می کردند.
     رئیس جمهور برکنار شده عراق هنگام دستگیر شدن لباسی كثیف برتن و ریشی بلند داشت و یك سلاح كمری آماده شلیک در اختیار او بود و با اینکه این تپانچه روی زانویش بود از آن استفاده نكرد و به محض ورود نظامی آمریكایی به زیرزمینی قفس مانند تسلیم شد و در پاسخ به پرسش آن نظامی که خود را معرفی کند گفت که «صدام حسین» است.
    مخفیگاه صدام دارای هواكش برقی بود که با لوله به خارج راه داشت. در یك اطاق خانه مقداری لباس و بعضا استفاده نشده، یک جعبه حاوی 750 هزار دلار اسكناس یكصد دلاری و یک تفنگ کالاشنیکوف به دست آمد. از اطاق دیگر به صورت آشپزخانه استفاده می شد که وضعیتی درهم و کثیف داشت.
     در این محوطه و در دسترس صدام، وسایل مخابراتی به دست نیامد و آن طور كه گفته شده بود با خود مواد منفجره و كپسول سیانور هم نداشت. هنگام نزدیک شدن نظامیان آمریکایی به کلبه، یک خودرو تاکسی در نزدیکی آن پارک شده بود و دو مرد جوان به محض احساس خطر از آنجا فرار کردند و به سمت درختان که تا دجله فاصله ای نداشت دویدند که دستگیر شدند. بعدا معلوم شد که این دو تن جاسم 17 ساله و علاء 19 ساله برادران الدوری مالک 38 ساله مزرعه و کلبه داخل آن بودند و تاکسی متعلق به علاء بود. این دو گفتند که برادرشان الدوری یک بیمار قلبی است که در خانه اش در«ادوار» بستری است و او از 1991 تا 1995 یکی از نظامیان گارد کاخ صدام حسین بود که یه علت ابتلا ء به بیماری قلبی، بعدا معاف شده بود.
    از اظهارات مقامات نظامی آمریكا در عراق چنین برمی آمد که در جریان تحقیق از ده تن افراد خانواده های مربوط به صدام، به مخفیگاه او پی برده بودند ولی منابع دیگر گفته بودند که احتمالا یكی از محافظان دست دوم صدام وی را (به طمع دریافت جایزه نقدی بزرگ اعلام شده از سوی دولت آمریکا) لو داده بود. پاره ای هم با استناد به اینكه جلال طالبانی یكی از سران «كُرد» كه از دیرزمان با آمریكا مناسبات حسنه داشته احتمال داده بودند که در دستگیری رئیس جمهوری پیشین عراق نقش داشته بود بویژه که در جریان سفر به ایران، در مرز دو كشور اشاره به دستگیری صدام كرده بود. تا آن لحظه کسی از دستگیرشدن صدام خبر نداشت.
    در پی دستگیری صدام، دولت آمریكا اعلام کرد که پس از انجام تحقیقات چون وی تبعه عراق است باید در همان کشور محاكمه شود. تحلیل نگاران در نتیجه گیری های اولیه خود چنین ابراز نظر کرده بودند: در شرایط و وضعیتی كه صدام در مخفیگاه داشت گمان نمی رود كه نقش موثر در مقاومت های عراقی ها و دیگران و روند زد و خوردها داشته بود.
    تحلیلهای اولیه دیگر، شخصیت صدام را زیر سئوال برده بود كه چرا همانند یك مرد ـ زمانی نیرومند ـ هنگام ورود نظامیان به مخفیگاهش، خودكشی نكرد و یا با استفاده از تپانچه ای كه داشت دست به مقاومت نزد و مردانه كشته نشد. یا اینكه چرا پس از شکست نظامی تسلیم نشده بود زیرا می دانست كه در جامعه متفرق عراق سرانجام به دام می افتد و تحقیر می شود. به علاوه، هیچیک از دولتهای همسایه عراق با او دوست نبودند که به آنجا فرارکند و پناهنده شود.
    تحلیلهای اولیه دیگر درباره زندگی خصوصی و سیاسی و كارهای دولتی صدام بود كه در خانواده ای نسبتا فقیر به دنیا آمده بود، در 19 سالگی به حزب سوسیالیستی بعث پیوسته بود، در ترور نافرجام سال 1959 ژنرال عبدالكریم قاسم (رهبر چپگرای وقت عراق) از ناحیه پا گلوله خورده، مجروح شده و به سوریه گریخته بود و از آنجا به مصر رفته بود. صدام در بازگشت به عراق درحوادث سال 1968 كه به روی كار آمدن قطعی حزب بعث انجامید شركت كرده بود و معاون ژنرال حسن البكر شده بود و 11 سال بعد البكر را مجبور به كناره گیری محترمانه كرده و بر جای او نشسته بود و ....
    برخی مورخان و اصحاب نظر در نخستین روز اعلام دستگیری صدام در پاسخ به پرسش رسانه های همگانی درباره وی گفته بودند كه صدام شرایط پس از فروپاشی بلوك شرق را درك نكرد و یا نخواست آن را باور كند و به همان راه قبلی ادامه داد و برای خود و مردم عراق دردسر ساخت.
     این اصحاب نظر ابراز تعجب کرده بودند که چرا صدام در طول 11 سال پس از تصرف کویت، به خود نیامد و از فرصت های متعدد که فراهم شده بود استفاده نکرد و گفته بودند صدام حسین كه اسلحه كشتار جمعی نداشت، چرا اجازه نداد كه هرجستجویی را كه می خواهند در عراق به عمل آورند. صدام كه می دانست تا یك قدرت رقیب برای آمریكا پیدا نشود اورا رها نخواهد ساخت، چرا با آن دولت از در سازش و دوستی وارد نشد. در دوران حكومت هشت ساله كلینتون به آسانی می نوانست با آمریكا سازش كند كه نكرد. باید دید كه چه فكری در سر داشت. آن چه كه مسلم است نه یك نظامی خوب بود و نه یك دیپلمات و به نظر می رسد كه فرصت كافی برای مطالعه اوضاع جهان را هم نداشت. یک دولتمرد دارای توان فکر کردن باید دست كم باهمسایگان کشورش روابط خصمانه نداشته تا در زمان خطر بتواند از طریق مرزهای آنها خودرا به جای امن برساند. در دنیای امروز اگر محال نباشد، بسیار مشكل است بشود دولتی را كه مورد حمایت مردمش باشد تغییر داد و بسیاری از عراقی ها قلبا دوستدار صدام نبودند.
    پس از فروپاشی شوروی، صدام حسین دومین رئیس یك كشور بود كه در وطن خود، در پی حملات نظامی دستگیر و محاکمه و محکوم شده بود. نوریه گا رئیس دولت وقت پاناما، قبل از صدام و تقریبا به همین صورت به چنگ آمریکا افتاده بود.
ماموران آمريكايي پس از دستگيري، دهان صدام را معاينه مي كنند تا سيانور براي خودكشي پنهان نكرده باشد


    
صدام از اوج قدرت تا حضيض ذلّت: پس از دستگيري در زير زميني چاه مانند ـ صدام با تپانچه هميشگي و قدرت نمايي كه از آن در مخفيگاه خود استفاده نكرد ـ عكسي با تفنگ كه رسانه هاي آمريكا آن را بارها منتشر كردند تا قلدر بودن صدام را ثابت كنند ـ صدام در لباس نظامي ـ صدام هنگامي که در اوج قدرت بود

 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
یک پستچی آمریکایی در همان نقطه ای که جان اف. کندی گلوله خورد خودکشی کرد!
بامداد 14 دسامبر 2003 «ریچاد كلم Richard Clem» پستجی 50 ساله شهر دالاس ایالت تكزاس آمریكا كه علاقه زایدالوصفی به جان اف. كندی رئیس جمهور مقتول این كشور داشت و همه كتابها و مقالات مربوط به ترور مرموز او در میدان «دیلی پلازا» ی شهر دالاس را خوانده بود به همان نقطه ای كه گلوله به كندی اصابت كرده بود رفت و با شلیك یك گلوله به عمر خود پایان داد.
     نقطه ای كه كندی گلوله خورد با علامت "ضربدر" كه با سیمان ساخته اند مشخص شده است و ریچاد كلم روی همان علامت خود را كشت. ریچارد ده ساله بود که جان اف. کندی ترور شد.
     کندی 22 نوامبر سال 1963 هنگام بازدید با خودرو روباز از شهر دالاس هدف گلوله قرار گرفت و کشته شد. طبق گزارش پلیس از پنجره طبقه ششم ساختمان یک مدرسه به سوی "کندی" شلیک شده بود و متهم به قتل نیز دو روز بعد هنگام انتقال از زندان به دادگاه با گلوله فرد دیگری کشته شد و این فرد هم بعدا در زندان فوت کرد. هنوز اسرار این قتل از پرده ابهام خارج نشده است. لیندن جانسون معاون او که بعدا رئیس جمهوری شد یک تکزاسی بود.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
وقتی که اکثریت تنها با یک کرسی باشد!
Tim Johnson
سكته مغزی تیم جانسون Timothy Peter Johnson، سناتور دمكرات استیتِ داكوتای جنوبی و انتقال او به بیمارستان در 13 دسامبر2006، امیدواری حزب دمكرات به كنترل سنای آمریكا از ژانویه 2007 را متزلزل كرده بود زیرا كه در آن دوره تقنینیه، اكثریت این حزب در سنا تنها با یك كرسی تأمین شده بود.
    در پی انتقال جانسون به بیمارستان تنها امیدواری حزب دمكرات به این بود كه وی دست كم تا دو سال (زمان انتخابات عمومی نوامبر 2008) زنده بماند، ولو اینكه نتواند كاری انجام دهد. طبق قوانین آمریكا، نمی توان سناتور و نماینده مجلس را مجبور به كناره گیری كرد، و با فوت سناتور نیز انتخابات فرعی صورت نمی گیرد بلكه فرماندار استیت به اراده خود ـ و عمدتا از همان حزب ـ یك نفر را تا انتخابات عمومی بعدی به سنا می فرستد تا كرسی خالی را پُر كند و فرماندار استیت داكوتای جنوبی در این زمان (سال 2006) یك جمهوریخواه بود.
     در آمریكا، معاون رئیس جمهوری در عین حال رئیس سنای این كشور با داشتن حق رای است كه در آن زمان، او هم یك جمهوریخواه بود.
    «تیم جانسون» از دسامبر 2006 تا سپتامبر 2007 تحت درمان بود و نمی توانست بدون کمک، راه برود. سخن گفتن او هم لکنت داشت ولی به رغم پیش بینی اهل تفسیر که عوارض خونریزی مغزی به عُمر سیاسی او پایان خواهد داد، جانسون از سپتامبر 2007 منظما در جلسات سنا حاضر شد بهبودی یافت و در انتخابات چهارم نوامبر 2008 باردیگر و برای سومین بار از استیت خود به عضویت سنای آمریکا انتخاب شد.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
برخی دیگر از رویدادهای 15 دسامبر
  • 1825:   در این روز در روسیه یك بپاخیزی با هدف الغاءِ رسم خرید و فروش اراضی مزروعی با كشاورزانش (سِرفدُم) و انجام برخی اصلاحات اجتماعی دیگر آغاز شد که در 26 دسامبر (11 روز بعد) به اوج خود رسید، ولی به علت نداشتن سازمان و رهبری، از سوی نیروهای تزار نیكلای اول سركوب شد.
        
        
  • 1917:   بُلشِویک های روس (کمونیست ها) که پس از پیروزی انقلاب اکتبر 1917 زمام امور روسیه بزرگتر را به دست گرفته بودند، در این روز (15 دسامبر 1917) با آلمان و متحدین آن (سِنترال پاوِرز) تَرک مخاصمه اعلام کردند و به این ترتیب روسیه از جنگ جهانی اول خارج شد. جنگ جهانی اول به بلشویک ها فرصت داد که انقلاب را گسترش دهند و لنین با کمک آلمان که با روسیه در جنگ بود از تبعید به وطن بازگردد و رهبری انقلاب را مستقیما به دست گیرد.
        
        
  • 1939:   در این روز (25 آذرماه 1318) پیمان دوستی ایران و ژاپن به تصویب مجلس رسید. این پیمان قبلا تنظیم شده بود. جنگ جهانی دوم در اروپا از یکم سپتامبر 1939 (شهریور 1318) آعاز شده بود که در دو صحنه (غرب و شرق) در دوم سپتامبر 1945 (6 سال و یک روز) پایان یافت. ژاپن از سال 1937با چین وارد جنگ شده بود که در جریان آن به مناطقی از قلمرو شرق شوروی تعرض کرده بود. بکارگیری بمب اتمی در تابستان 1945 سبب دست کشیدن ژاپن از جنگ شد، نه با نیروی زمینی، دریایی و هوایی متعارف.
        
  • 1946:   سه روز پس از شکست گروه پیشه وری در آذربایجان، ارتش ایران مهاباد را نیز از دست تجزیه طلبان خارج و بسیاری از آنان را دستگیر کرد که محاکمه و شماری هم اعدام شدند.
        
        
  • 1954:   دو منطقه واقع در کارائیب ـ اروبا Aruba و آنتیلِ ندرلاند جزیی از قلمرو ندرلند (هلند) اعلام شدند!.
        
        
  • 1964:   برگ درخت افرا (شبیه برگ چنار) علامت رسمی پرچم كانادا شد.
        
        
  • 1997:   در بانکوک (بَنکاک پایتخت تایلند) پیمانی امضاء شد که آسیای جنوب شرقی را منطقه ای که باید تهی از سلاح اتمی باشد (منطقه غیر اتمی) اعلام کرد.
        
        
  • 1978:   جیمی کارتر رئیس جمهوری وقت آمریکا (بدون اشاره به تایپه و پکن) تأیید کرد که تنها یک چین در جهان وجود دارد و وعده داد که مناسبات دیپلماتیک آمریکا با تایوان را محدود کند. دولت ملیّون چین پس از افتادن پکن و یکی پس از دیگری پایتخت های دولت ملیّون به دست نیروهای مسلح مائو تسه دونگ در سال 1949، به تایوان رفته و در شهر تایپه مستقر شده و خودرا همچنان دولت همه چین معرفی می کرد و سازمان ملل تا سه دهه این ادعا را قبول داشت و دولت پکن (جمهوری خلق چین) در این مدت به آن سازمان راهی نداشت. دولت آمریکا در عین حال اعلام کرده است که همچنان مانع دست اندازی به تایوان از طریق توسل به نیروی نظامی خواهد شد. دولت واشینگتن از زمان ریچاد نیکسون به جمهوری خلق چین نزدیک شده بود. همه تلاش آمریکا از آن زمان، دورساختن چین از سوسیالیسم و گرایش به اقتصاد کاپیتالیستی بوده است.
        
        
  • 2004:  


    دیوید بلانکت David Blunkett وزیر داخله انگلستان که متهم شده بود اِعمال نفوذ کرده تا برای کُلفَتِ ـ نَنیِ بچهِ دوست دختر خود ویزا و اقامت در آن کشور بگیرد از سمت خود در کابینه حزب کارگر کناره گیری کرد. دیری نگذشت که یک نشریه لندن او را متهم کرد که با یک زن شوهردار هم رابطه نامشروع داشت. انتشار این اخبار به حزب کارگر ـ حزب حاکم وقت ـ آسیب سیاسی وارد کرد. بلانکت از سال 2000 وزیر داخله انگلستان بود.
        
        
  • 2012:   بر پایه آمار دفتر کمیسرعالی سازمان ملل برای پناهندگان؛ در سال 2009 میلادی 11 هزار و 537، در سال 2010 میلادی 15 هزار و 185، و در سال 2011 میلادی 18 هزار و 128 ایرانی درخواست پناهندگی از کشورهای دیگر را کرده بودند ـ جمعا نزدیک به 44 هزار نفر. این شمار در آن سه سال، جدا از ایرانیانی بوده اند که به طرق قانونی از وطن خود مهاجرت کرده و مقیم کشورهای دیگر بویژه آمریکا و کانادا شده بودند.
        
        
  • 2021:  
    Harnaaz

    هفتادمین دور انتخاب دختر شایسته جهان که در شهر بندری اِیلات برگزارشده بود، 12 دسامبر 2021 هَرناز ساندو (ساندهو) Harnaaz Sandhu ـ دختر هند را به عنوان دختر شایسته سال 2021 انتخاب کرد. وی بازیگر فیلم در بالیوود، دانشجوی فوق لیسانس، فعال در محافظت از محیط زیست و 21 ساله بود.
        هَرناز که یک سیکِ هندی است پس از انتخاب شدن به عنوان دختر شایسته سال 2021 جهان گفت که جهانیان باید بدانند که انتخاب دختر شایسته تنها به لحاظ زیبایی نیست، موارد متعدد شایستگی باید در او جمع باشد و این موارد باید رسانه ای شود تا سرمشق دختران دیگر قرار گیرد.
        در این مسابقه، 80 دختر از 80 کشور شرکت کرده بودند. اندونزی و مالزیا در این مسابقه به دلیل مسئله فلسطین شرکت نکرده بودند. در این مسابقه؛ نادیا دختر شایسته پاراگوئه، دوم و لالِلا دختر شایسته فدراسیون افریقای جنوبی سوم شدند.
        
        
  • 2021:   نفتالی بنت رئیس وقت دولت اسرائیل دوشنبه 13 دسامبر 2021 (22 آذر 1400) به امارات عربی متحده رفت و با شیخ محمد بن زاید آل نَهیان، ولیعهد ابوظبی و دولتمرد این اتحادیه ثروتمند عربیِ حاشیه جنوبی خلیج فارس یک مذاکره چهار ساعته داشت. روابط تجاری و دید و بازدید در کانون مذاکرات قرار داشت. بنت از شیخ محمد دعوت کرد که به اسرائیل سفر کند و وی این دعوت را پذیرفت. اسرائیل و امارات عربی متحده سال 2020 قرارداد عادی‌سازی روابط امضاء کردند که با تلاش دولت دونالد ترامپ، رئیس جمهوری وقت آمریکا زیر عنوان «پیمان صلح ابراهیم» شکل گرفت. ترامپ در انتخابات نوامبر 2024 امریکا باردیگر به ریاست این فدراسیون انتخاب شده که کار خود را در این سمت از بیستم ژانویه 2025 آغاز خواهد کرد.


  • پیام‌های تازه
    رنجش و دلخوری ایرانیان از طرح مصوّب مجلس نمایندگان آمریکا ـ یادداشت جامع یک «اندیشمند» ـ ایرانی هرگز تروریست نبوده است
  •   در دسامبر 2015 و از زمان تصویب طرحی در مجلس نمایندگان آمریکا که مشمولان Visa Waiver Program را هدف قرارداده بود، مؤلف این تاریخ آنلاین مورد پرسش توأم با نگرانی و تأسف مخاطبان ایرانی قرار گرفته بود. سرانجام یادداشتی هم از یک «تاریخدان ـ روزنامه نگار» ایرانی ـ آمریکایی دریافت شد که لازم است مقامات مربوط آمریکا درباره آن تأمل و دوراندیشی کنند.
        به نظر این تاریخدان ـ روزنامه نگار [فرستنده یادداشت]، قراردادن «ایران» در کنار سه کشور دیگر (سوریه، سودان و عراق) به مصلحت آمریکا نیست، یک اتهام غیرمستقیم به ایرانیان است ـ ایرانیانی که هیچگاه سابقه تروریسم نداشته اند. این طرح اتباع کشورهای اروپایی، استرالیا، نیوزیلند، ژاپن و ... (38 کشور) را هدف قرار داده است که اینک می توانند بدون کسب ویزا به آمریکا سفر و تا 90 روز اقامت کنند. در صورت اجرایی شدن این طرح، اتباع آن کشورها در صورت مسافرت قبلی و بعدی به ایران، عراق، سوریه و سودان باید بروند و از یک کنسولگری آمریکا ویزا بگیرند تا بتوانند به آمریکا سفر کنند ـ کاری وقت گیر.
        بخشی از یادداشت «تاریخ دان ـ روزنامه نگار» ایرانی ـ آمریکایی، واصله در دسامبر 2015 در زیر آمده است:
        
        ... تصویب و اجرای این طرح بدون حذف نام ایران به این دلایل به مصلحت آمریکا نیست، سنای آمریکا هنگام رسیدگی به این طرحِ مصوّب مجلس نمایندگان باید «قضاوت تاریخ» را در نظر داشته باشد:
        1. ایران، ایرانی و شیعی مذهبان (شیعیان اثنی عشری) تاکنون در هیچ برنامه و اقدام تروریستی شرکت نداشته اند، اگر یک مورد آن را سراغ داشته باشید اعلام کنید. القاعده، طالبان، داعش و ... همه اهل سنّت و جماعت (سُنّی مذهب) و غیر ایرانی هستند. ایرانیان مردمانی عمدتا آرین نژاد، متمدن و متنفّر از اَعمال تروریستی هستند. ایرانیان ـ منظور ساکنان ایرانزمین و پِرشیَن اِمپایر پیشین و حدود 180 میلیون نفر در سراسر جهان دارای فرهنگ و تمدن کامل و هوش و استعداد سرشار و مبادی آداب و اخلاق هستند و نباید نسبت به آنان کوچکترین تردید به خود راه داد.
        2. سنای آمریکا که اعضای آن تجربه و آگاهی بیشتری دارند نباید در این برههِ طلوع قدرت های تازه، با تصویب این طرح ـ بدون حذف نام ایران، نارضایتی و خشم ایرانیان را برانگیزاند که حدود یک میلیون از آنان از اتباع آمریکا هستند و 90 درصد ایرانیان ـ به قول توریست های آمریکایی که به ایران رفته اند ـ دوستدار آمریکاییان.
        3. ایرانیان، تنها از این نگرانند که اتباع کشورهای مشمول برنامه «ویزا ویوِر» در رفتن به ایران و مشاهده آثار تاریخی چند هزارساله و عظمت تمدن و فرهنگ ایرانی و رفتار دوستانه، مِهربانانه و مهمان نوازی ویژه ایرانیان تردید کنند و انعکاس جهانی آن عظمت و شکوه کاهش یابد و سرد شود. در جمهوری اسلامی، برخی از تندروها ـ آن طور که از اظهاراتشان برمی آید و در رسانه ها منعکس می شود، خواهان ایرانیّت و ایران گرایی و انعکاس گذشته باشکوه ایرانیان نیستند که بشود با اجرای این طرح به آنان آسیب زد. این آثار تمدن و شکوه گذشته که جذب پژوهشگر و توریست می کند، متعلق تنها به ایرانیان ساکن ایران کنونی نیست، به افغان ها، به تاجیک ها و ... هم تعلق دارد. زیرا که نیاکان و فرهنگ مشترک دارند و یک ملت هستند ـ اینک با چند دولت. اگر بپاخیزی مسلحانه یعقوب لیث سیستانی (اصطلاحا؛ افغان) نبود که استقلال و حاکمیّت ایران احیاء نمی شد، زبان عربی و مهاجرت قبایل عرب ادامه می یافت و .... تاجیک ها زبان فارسی را پاسداری کردند و به ایرانیان باز گردانیدند.
        4. ایرانیان، شیعه و فلسطینیان، سُنّی هستند و یکی از دلایل حمایت جمهوری اسلامی از فلسطینیان این است که پیش از انقلابِ سال 1978 افرادی همچون چمران، قطب زاده و ... در لبنان و سوریه بودند و از حمایت یاسر عرفات برخوردار. عرفات به گروههای اسلامی انقلاب ایران ـ به رغم تفاوت مذهب ـ کمک کرد و ازجمله نخستین مقاماتی بود که پس از انقلاب به ایران آمد و با آیت الله خمینی ملاقات کرد و عکس گرفت.
        5. اگر تصوّر شود که با اجرای این طرح، مقامات و نمایندگان تجاری ـ صنعتی کشورهای 38 گانه از رفتن به ایران اکراه خواهند کرد و جمهوری اسلامی آسیب خواهد دید، اشتباه است. زیراکه به جای رفتن آنان به جمهوری اسلامی، مقامات این جمهوری برای مذاکره و انعقاد قرارداد به آن کشورها خواهند رفت. بنابراین، در صورت اجرای این طرح ـ این ایرانیان خواهند بود که دلخور و رنجیده خواهند شد.
        6. منطقا درست نیست که ایران شیعی و آرین نژاد را در ردیف سودان، سوریه و عراق قرار داد که عرب و سامی نژاد هستند. بیشتر آنانکه در 11 سپتامبر 2001 در آمریکا اَعمال تروریستی کردند از اتباع سعودی بودند و از آن پس نیز سُنی های پاکستانی، عراقی، سوریه ای، سودانی، سومالیایی، مصری، لیبیایی، تونسی و ... با حمایت مالی دولت های سُنی مذهب همچون سعودی، قطر، امارات و ....
        7. طرح مورد بحث، فرضیه ها و اصول قانون نویسی آمریکا را زیر سئوال خواهد بُرد زیراکه برای دشمنی کردن با دولت قانون نمی نویسند که به زیان مردم تمام شود. دشمنی کردن ابزارهای دیگر ـ ابزارهای موقتی ـ دارد. «قانون» تعریف دیگر دارد و .... این طرح اگر اجرایی شود به تاریخ ایالات متحده به عنوان یک دمکراسی بزرگ و کشوری قانونمند، اهل منطق و استدلال، کشور «بیل آو رایتز» آسیب خواهد زد و ممکن است که رشته های خوب قبلی را پنبه کند. یک دولتمرد و سیاستمدار باید پیش از انجام هر کار «قضاوت تاریخ» را در نظر آورد و از خود بپرسد که نتیجه کار ـ در درازمدت ـ چه خواهد بود؟.




  •  

    مطالعه این سایت و نقل مطالب آن با ذكر ماخذ (نشانی کامل سایت و نام مولف آن) آزاد است، مگر برای روزنامه های متعلق به دولت و دستگاههای دولتی؛ زیرا كه مولف این سایت اكیدا «روزنامه نگاری» را كار دولت نمی داند. روزنامه عمومی به عنوان قوه چهارم دمكراسی باید كاملا مستقل از دولت و سازمانهای عمومی باشد تا بتواند رسالت شریف خود را به انجام برساند.


     تماس با مولف:

    editor (a) iranianshistoryonthisday.com
    n.keihanizadeh (a) gmail.com