Iranians History on This Day
روز و ماه خورشيدي و يا ميلادي مورد نظر را انتخاب و كليد مشاهده را فشار دهيد
ميلادي
   خورشيدي

 
2 جولای
 
جستجو:

 
 


 هديه مولف

اين سايت مستقل و بدون كوچكترين وابستگي؛ هديه ناچيز مولف كوچك آن به همه ايرانيان، ايراني تبارها و پارسي زبانان است كه ايشان را از جان عزيزتر دارد ؛ و خدمتي است ميهني و آموزشي كه خدمت به ميهن و هموطنان تكليف و فريضه است كه بايد شريف و خلل ناپذير باشد و در راه انجام تكاليف ميهني نياز به حمايت مادي احدي نبايد باشد، و نخواهد بود. انتخاب موارد براي نگارش و عرضه در سايت نظرشخص مولف است.
 

 










   لينک به اين صفحه  

مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 2 جولای
ايران
... و به اين سان يك اشتباه، دودمان غزنويان را بر باد داد
يك ماه پس از اين كه مسعود غزنوي برادرش محمد را كور كرد تا بدون داشتن رقيب و با خاطري آسوده برجاي پدر (محمود غزنوي) بنشيند، در قلمرو غزنويان ـ ايران خاوري آن زمان (افغانستان و پاكستان كنوني و ...) ـ دو دستگي بروز كرد كه در دراز مدت به تضعيف حكومت غزنويان و پايان كار آنان انجاميد.
    «مسعود» يکم جولاي 1030 ميلادي برادرش محمد را كور كرده بود. سلطان محمود غزنوي ـ از تُركان غُز ـ پيش از اين واقعه در گذشته بود و با اين كه پيش از مرگ، مسعود را به جانشيني خود تعيين كرده بود، مسعود براي اين كه بدون دغدغه حكومت كند برادر را كور كرده بود. غزنويان، به ويژه سلطان محمود با اين كه زبان آباء ـ اجدادي شان تُركي بود به فرهنگ ايراني و ادب پارسي جذب شده و در اين زمينه کمک فراوان کرده بودند. گسترش دين اسلام در شبه قاره هند (بعد از فتوحات اوليه عرب که در قرن هفتم ميلادي ايران را متصرف شده بودند)، عمدتا در زمان حكومت محمود غزنوي صورت گرفت كه نتيجه اش ايجاد كشور پاكستان در نيمه قرن بيستم ميلادي و 9 قرن پس از درگذشت سلطان محمود بوده است.
    رويگردان شدن مردم از مسعود پس از كوركردن برادرش، ده سال بعد باعث شكست ارتش مسعود از سلجوقيان ـ دسته ديگري از تركان مهاجر ـ شد که قبلا وارد منطقه فرارود شده بودند. سلجوقيان با اجازه غزنويان به نقاط جنوبي تر كوچ كرده بودند.
    پس از شكست مسعود از سلجوقيان و عقب نشيني او به غزنه، مردم ناراضي، او را كشتند و برادرِ نابينايش، محمد را شاه كردند، ولي نابينابودن محمد و افتادن امور در دست افرادي كه به شايستگي برخي از ايشان ترديد بود باعث تضعيف هر چه بيشتر غزنويان و پايان تدريجي كار آنان شد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
نشست اديبان براي نوسازي نثرنويسي
دهخدا
دوم جولاي 1946 (تيرماه 1325) نشست اديبان و نويسندگان ايران كه از 25 ژوئن (چهارم تير ماه 1325) براي نوسازي نثرنويسي فارسي ازجمله ترجمه از زبان هاي ديگر به فارسي و نيز نوشتن مطلب براي نشريات و اظهار نظر درباره شعر تشكيل شده بود با صدور قطع نامه (توصيه نامه) اي پايان يافت كه تا سالها الگوي نويسندگي بود.
    
بهار

در جلسات هفت گانه اين نشست (كنگره) اديبان و نويسندگان شماري از مشاهير ادبيات فارسي از جمله دهخدا، بهار، حكمت، فروزانفر و علي شايگان شركت داشتند و روش هاي نثر نويسي اروپايي در اين جلسات بررسي شد و سبك هايي براي ترجمه از زبان هاي ديگر به فارسي و نگارش براي نشريات و کتاب نويسي مورد موافقت قرار گرفت که رعايت انها به نويسندگان و مترجمان توصيه شد.
    نوسازي واقعي روزنامه نگاري ايران از تابستان سال 1335 و تاسيس نخستين دوره آموزش روزنامه نگاري در ايران و دعوت دو استاد روزنامه نگاري از آمريكا از جمله دكتر ويلسون رئيس وقت گروه روزنامه نگاري دانشگاه يوتا و سپس ايجاد دوره هاي خبرنويسي و اِديت در دانشگاه تهران براي روزنامه نگاران شاغل و تدريس استادان و روزنامه نگاران معروف جهان در آنجا آغاز شد.
    
شايگان

پيش از سال 1335، روزنامه نگاري ايران مطابق استاندارد جهاني نبود و قواعد و اصول معيني را دنبال نمي كرد و چون مطالب ساده، روان، روشن و كامل نوشته نمي شد عادت و اعتياد به روزنامه خواني در طبقه باسواد ايراني به وجود نيامده و روزنامه از نيازمندي هاي زندگي روزمره نشده بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
پس از انقلاب، زدن اتهامات گرفتن رشوه و خبرچيني براي ساواک به روزنامه نگاران! ـ قصد خودکشی مترجم خبر
هفته یکم تیرماه 1358 (اواخر ژوئن 1979) و 4 ماه و سه هفته پس از انقلاب و چند روز پس از چسبانیدن نام مظنونين به گرفتن رشوه (مثلا دعوت به ناهار با شرکت کنندگان در یک سمینار، سمپوزیوم و یا گشایش مراسم با حضور یک وزیر در شهری دیگر با بلیت ارسالی وزارتخانه مربوط و تأمین هتل اقامت!)، اوراق دیگری بر در و دیوار تحریریه روزنامه های تهران چسبانیده شد و در هر روزنامه برخی با ذکر نام متهم شدند که خبرچينِ ساواک، رشوه گير و ... بودند.
     پيش از پيروزي انقلاب، در هر اطاق خبر و بویژه از میان دستیاران میز سردبیری، از یک و یا دو نفر خواسته می شد که به اصطلاح آن زمان ـ اندرزهای ساواک، وزارت اطلاعات و جهانگردی (امروزه؛ به نام وزارت ارشاد) و نیز سخنگوی دولت را که تلفنی داده می شد یادداشت کنند و به اطلاع سردبیر اجرایی، دبیر میز و خبرنگار مربوط برسانند تا رعایت کنند. نام این رابطین که بعضا حتی ساختمان ساواک را ندیده بودند و نویسنده ستادی (نشسته ـ پشت میز نشین) بودند در آن اوراقِ چسبانيده بر ديوار اطاق هاي خبر (تحريريه روزنامه ها) بود.
    در روزنامه اطلاعات ـ در این اوراق نام یک مترجم خبر که روزگاری از جانب سندیکای روزنامه نگاران و برای دفاع از یک نویسندهِ در معرض سوء ظن، در یک جلسه با مقام ساواک شرکت کرده بود مشاهده شد. این فرد ـ قبلا یک کمونیست، ضدِ شاه و از فعالان انقلاب و محرّکان به اعتصاب 61 روزه رسانه ها بود ـ پس از مشاهده نام خود در آن فهرست به قصد خودکشی، تریاک خورد، در یک اطاقک در ساختمان روزنامه خودرا تا فرارسیدن مرگ پنهان کرد که در آخرین دقایق پیش از مرگ و برحسب اتفاق مشاهده شد، به بیمارستان انتقال يافت و نجات داده شد.
     چگونگی یافتن او ـ خود داستانی جالب است. راننده کشیک شب اطاق خبر، به دلیل ابتلاء به دلدرد، ساعاتی از شبِ پیش را در آن اطاقک استراحت کرده بود. روز بعد متوجه گم شدن کیف بغلی حاوی گواهینامه رانندگی اش می شود. به گمان اینکه در آن اطاقک ـ کیف از جیبش بیرون افتاده باشد، به آنجا می رود و با مترجم که بر کف اطاقک افتاده و در آستانه مُردن بود رو به رو می شود و همگان را باخبر می سازد و او را به بیمارستان منتقل می کنند. این مترجم بعدا به کانادا رفت.
     البته در اطاق های خبر، برخی هم بودند که برای ساواک خبرچینی می کردند. پس از افتادن پرونده هاي ساواک به دست انقلابيون، اسامي اين شمار اعلام شد و اخراج شدند ـ از روزنامه محل کار و نيز از سنديکاي روزنامه نگاران و اخراج از سنديکا، يعني اخراج از کسوت روزنامه نگاري.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
روزي که دولت آمريکا مصرا خواستار آزادي فوري و غير مشروط «اكبر گنجي» از زندان اوين شد
دولت آمريكا 29 و 30 ژوئن 2005 فشارهاي سياسي ديگري بر جمهوري اسلامي ايران وارد ساخت. فشارهاي تازه با صدور دستور جورج بوش ـ رئيس جمهوري وقت ـ به دادستان كل اين كشور وارد مرحله عمل شد ازجمله اينكه اموال كمپاني هايي را كه با ايران در توليد اسلحه كشتار جمعي همكاري دارند و يا قرار است همكاري داشته باشند توقيف كند.
     رئيس جمهوري وقت آمريكا همزمان، از مطالب مصاحبه پنج تن از گروگانهاي سابق از جمله «ويليام دائرتي» مامور بازنشسته «سيا» و سرهنگ بازنشسته «چارلز اسكات» با شبكه هاي تلويزيوني و اين ادعاي آنان كه احمدي نژاد را در نوامبر 1979 ميان دانشجويان تسخير كننده سفارت آمريكا ديده بودند استفاده ضمني كرد و در سي ام ژوئن گفت كه او منتظر دريافت اين جواب است كه آيا احمدي نژاد در آن گروگانگيري شركت داشت يا نه؟.
    اين خواست جورج بوش در حالي اعلام شده بود كه چند تن ديگر از گروگانهاي سابق گفته بودند كه قيافه احمدي نژاد برايشان آشنا نيست و او را ميان گروگانگيرها نديده بودند. تني چند از دانشجويان گروگانگير نيز شركت احمدي نژاد را در آن واقعه تكذيب كرده بودند.
    به گزارش نيويورك تايمز (شماره یکم جولاي 2005)، احمدي نژاد در تهران در يك گفت و شنود كوتاه با «مايكل سلكمن» خبرنگار اين روزنامه گفته بود كه شايعه مربوط به شركت او در گروگانگيري نوامبر 1979 درست نيست. اين پاسخ را احمدي نژاد در حالي كه در اتومبيل نشسته بود، مقابل خانه اش به پرسش سلكمن داده بود.
     در جريان اين فشارهاي سياسي، سي ام ژوئن 2005 «مك كورماك» سخنگوي وقت وزارت امور خارجه آمريكا با تاكيد گفته بود كه دولت متبوع او مصرا خواستار آزادي فوري و غير مشروط «اكبر گنجي، روزنامه نگار ـ متولد ژانویه 1960» از زندان اوين است زيرا كه نگران سلامت اوست كه در زندان دچار ضعف مزاج شده و از بيماري آسمِ مزمن رنج مي برد (گنجي بعدا از ايران خارج، و وارد آمريکا شد).
     در همين روز (سي ام ژوئن 2005)، وزارت امور خارجه آمريكا همچنين به اتباع آمريكا از جمله ايراني تبار هاي آمريكايي تاكيد كرد كه از مسافرت به ايران مگر اين كه ضرورت خاص ايجاب كند خودداري ورزند زيرا كه خطر ربوده شدن و ارعاب آنان وجود دارد.
     احمدي نژاد در نخستين مصاحبه عمومي خود به عنوان رئيس جمهورِ منتخب كه 26 ژوئن برگزار شده بود گفته بود كه ايران براي توسعه و امور خود نياز چندان به آمريكا ندارد. جورج بوش رئيس جمهوري ايالات متحده چند سال پيش از اين، در سخنراني سالانه خود در جلسه مشترك كنگره اين كشور، «عراق ـ ايران و كره شمالي» را محور شرارت خوانده و به اصطلاح، برايشان خط و نشان كشيده بود و ....
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
قانون شدنِ مصوّبهِ ژوئن 2010 کنگره آمريکا مبنی بر تحریم ایران با ذکر موارد آن ـ اشاره به تحريم هاي بعدي
باراک اوباما، رئیس جمهوري وقت آمریکا یکم جولای 2010 (12 تیرماه 1989) موارد تازه تحریم ایران را که چند روز پیش از آن به تصویب کنگره (قوه مقننه اين فدراسيون) رسیده بود امضاء کرد که قانون و لازم الاجرا شدند. طبق این مصوّبه، دولت آمریکا برای نخستین بار فروش فرآورده های نفتی به ایران (بنزین، گازوئیل و سوخت جِت) را تحریم کرد. به موجب این مصوّبه، هر شرکتی که از طریق فروش «فرآورده های نفتی» به ایران درآمدی معادل یک میلیون دلار و یا بیشتر کسب کند و یا در طول یک سال (به دفعات) بیش از پنج میلیون دلار از این فرآورده ها را به ایران بفروشد مشمول تحریم های آمریکا قرار خواهدگرفت. چنین شرکت هایی اجازه فعالیت در بخش های معاملات مالی، بانکی و یا بازارهای سهام آمریکا را از دست خواهند داد. ولي اعلام شده بود که این مصوبه در مورد شرکت های متعلق به دولت های دوست و هماهنگ آمریکا از 12 ماه بعد اجرا خواهد شد.
     این قانون به دولت آمریکا (قوای سه گانه حکومتی) اجازه داد اشخاص حقیقی یا حقوقی، اعم از شرکت های نفتی، بیمه، موسسه های اعتباری یا بانک هایی را که به هر شکل، در طول سال بیش از بیست میلیون دلار در «منابع نفتی ایران» سرمایه گذاری کنند تحریم کند و همچنین شرکت هایی که ابزار و تجهیزات قابل استفاده علیه آزادی اطلاع رسانی ازجمله امکانات فیلترینگِ اینترنت و شنود مکالمات تلفنی را به ایران بفروشند مشمول تحریم های تازه قرار گيرند.
    قانون مصوّب همچنین اختیاراتی در مورد مسدود کردن دارایی های دیپلمات های ایرانی و مقام ها و یا شرکت های وابسته به سپاه پاسداران را به رئیس جمهوري آمریکا داده است.
    شرکت های خارجی که طبق اين قانون تازه تحریم شوند با محدودیت در عقد قراردادهای عمده دولتی و دسترسی به امکانات مالی موسسات آمریکایی رو به رو خواهند شد.
    اين قانون میزان جریمه نقدی اشخاص حقیقی که تحریم ایران را نقض کنند از ده هزار دلار به یک میلیون دلار، و مجازات چنین اقدامی را از حداکثر ده سال به حداکثر بیست سال زندان افزایش داد.
    رئیس جمهوري آمریکا مکلّف شده است که از تاریخ قانون شدن مصوبه (یکم جولای 2010) ظرف سه ماه، گزارشی درباره روابط تجاری و نفتی ایران با کشورهای گروه بیست به کنگره آن کشور بدهد.
    قانون مصوّب، دولت آمریکارا مکلف کرده است که برای مقام های ایران که ناقض جدّی حقوق بشر تشخیص داده می شوند ویزای ورود به آمریکا صادر نکند و در صورت امکان، به مسدود کردن دارایی های آنها اقدام کند. همچنین رئیس جمهوری آمریکا موظّف شده است که ظرف نود روز اسامی مقام ها و یا افرادی در ایران را که مسوول صدور دستور، اجرا یا هدایت اقداماتی درنقض جدّی حقوق بشر ـ پس از انتخابات ژوئن 2009 (خرداد 1388) بودند به کنگره اطلاع دهد و این اسامی را جهت اطلاع عموم منتشر سازد.
    قوه مقننه آمریکا ضمن تصویب اين قانون از دولت این کشور خواسته است که برای کار اطلاع رسانی بیشتر در زمینه وضعیت حقوق بشر در ایران بودجه بیشتری اختصاص دهد.
    وزیر وقت خزانه داری آمریکا در پی قانون شدن مصوبه کنگره گفت که این قانون به او اختیارات تازه و موثر برای تحریم بانک هایی در سراسر جهان را می دهد که آگاهانه خدمات مالی به برنامه های اتمی ایران، سپاه پاسداران و یا شرکت های وابسته به آن می دهند.
    مراحل تحریم ایران توسط آمریکا از سال 1980 و در پی گروگانگیری اعضای سفارت این کشور در تهران آغاز شده و بر شدت آن تاکنون چندبار افزوده شده است.
    اتحادیه اروپا و آمریکا از یکم جولای 2012 مرحله ديگري از تحریم‌های اقتصادی و نفتی علیه ایران را به اجرا گذاردند و از همین روز در سال 2013 قانون تشدید تحریم های آمریکا علیه ایران به اجرا درآمد. این تحریم‌ها بر موارد تحریم‌های پیشین افزوده شد که شامل معاملات ریالی و تهاتری (پایاپای)، معاملات طلا، تامین و تسهیل و نقل و انتقال مالی خریدهای خارجی و انتقال پول، معاملات خودرو و قطعات آن، محصولات پتروشیمی، تجارت، خدمات بیمه گری، کشتیرانی و ... بود.
    تحريم ها در پي امضاء توافق نامه معروف به «برجام» کاهش يافت که ترامپ چهل و پنجمين رئيس جمهوري آمريکا از يک سال پس از بر سر کار آمدن، در چند مرحله نه تنها بار ديگر تحريم ها بر قرار ساخته بلکه آنها را تشديد کرده است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
پیشنهاد یک اقتصاددان برای جلوگیری از افزایش حجم نقدینگی: هربار استقراض دولت از بانک مرکزی، منوط به تصویب مجلس باشد و تعیین مَبلَغ

     این پیام سی ام ژوئن 2020 (دهم تیرماه 1399) از طریق فَکس، از یک مخاطب این تاریخ آنلاین واصل شده است که نوشته است در ایران، حقوق قضایی و در انگلیس اقتصاد تحصیل کرده و در کانادا در رشته تخصّصی خود مشغول بکار است و خواسته است که پیام او درج شود، شاید که مورد توجه قرارگیرد:
    
    "سخنان اخیر مقام رهبری مبنی تشویق افراد به نظردهی سبب شد تا نظر خودرا که مدت ها آن را در ذهن داشتم بنویسم و ارسال دارم. مسئله بزرگ ایران که زاینده مسائل متعدد است و اگر تداوم یابد، حل آن بسیار طولانی و دشوار خواهد بود موضوع حجم پول است که از 1350 آغاز شده و سال به سال با آهنگی سریع تر افزایش می یابد. گرانی ها و تورّم عمدتا نتیجه همان است. آغاز آن با خروج ریال از استاندارد طلا بود و گویا با توصیه ریچارد نیکسون به شاه. در آن دهه و تا زمان آغاز جنگ عراق با ایران، به دلیل حجم انبوه صادرات نفت تأثیر نامطلوب آن جز بالا رفتن قیمت خانه و زمین شهری به چشم نمی خورد. به شاه گفته بودند که به جای دلار های حاصل از فروش نفت، طلا وارد کشور کند که گوش نکرده بود.
     پس از انقلاب که تلاش بر تأمین «عدالت اسلامی» بود، با کنترل مالکیّت خانه بر پایه منع داشتن بیش از یک خانه و یک آپارتمان در یک شهر و اجاره دادن خانه های خالی از سوی سازمان مسکن انقلاب اسلامی به ریاست آیة الله خسروشاهی، مسئله گران شدن خانه و زمین که در 7 سال اول دهه 1350 به چشم می خورد پایان یافت. قیمت مسکن و میزان اجاره که بیش از هر چیز دیگر تحت تأثیر حجم نقدینگی است زیر کنترل قرار گرفت.
    حجم نقدینگی در کشورهایی که به اراده دولت [قوه مجریه] افزایش می یابد و در آنجا شورای پول، انتخابی کامل و جدا از دولت نیست زاینده تورّم است، نَه در کشورهایی که ناشر اسکناس [بانک مرکزی] تابع یک شورای پول کاملا مستقل است.
     در کشورهایی که ناشر اسکناس و شورای پول گوش به فرمان دولت است، دولت ها کسری بودجه خودرا با گرفتن پول [پول کاغذی] از بانک مرکزی تأمین می کنند و نتیجتأ نگرانی از حجم خرج کردن ندارند، و اسراف، خرج و کمکِ بی دریغ می کنند. این عمل در تعریف؛ برداشتن از حساب و به اصطلاح جیب تمامی مصرف کنندگان است، برای اینکه تقریبا به همان نسبت افزایش حجم نقدینگی، اجناس و خدمات گران می شوند. حال آنکه هزینه های دولت که مکلف به محافظت کشور و منافع آن و منافع یکایک اتباع [جان و مال آنان] است باید از مالیات (مالیات بر درآمد، اتومبیل، خانه، بنزین، برق مصرفی، مخابرات، پروانه های صادره، مواد مصرفی غیر ضروری مانند سیگار، درصدی از فروش کل اجناس و ...) و یا درآمدِ مالکیت های عمومی از قبیل معادن، راههای عبوری [جاده ها]، فرودگاهها، بنادر، کارخانه ها و تأسیسات دولتی تأمین شود. اگر تاریخ عمومی همین یک قرن اخیر را بخوانید خواهید دید که اضافه حجم نقدینگی چه بلایی بر سر چند کشور و آغاز آن از آلمانِ پس از جنگ اول آورده است. دولت ها همانند انسان ها باید به اندازه درآمدشان خرج کنند و اگر تصور کسری دارند، درصدد درآمد تازه باشند نه برداشت از انبار ناشر اسکناس [بانک مرکزی]. راه حل پیشنهادی من این است:
    از آنجا که وطن ما شورای پول که اعضای آن منتخبِ کارشناسانِ مستقلِ از دولت باشند ندارد و ایجاد آن نیز آسان و فوری نخواهد بود، مجلس شورای اسلامی که در این دوره تقریبا یکدست شده است و یک سردار پاسدار انقلاب بر آن ریاست می کند، با تصویب یک طرح چند سطری، هر بار استقراض دولت از بانک ناشر اسکناس و افزایش حجم نقدینگی را منوط به تصویب مجلس کند و همچنین انتصاب رئیس بانک ناشر اسکناس [بانک مرکزی] با رای مجلس باشد و این رئیس در برابر مجلس مسئول.".
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
«مستغلات» در ردیف معاملات تجاری نیستند که بورسی شوند ـ میزان مالیات بر خانه های خالی کافی و تأثیرگذار نیست

    پیامی کوتاه از یک مخاطب که بامداد یازدهم تیرماه 1399 (یکم جولای 2020) واصل شد:
    
    "این روزها در وبسایت های خبری تهران، موضوع تازه ای دیده شد و آن، طرح ایجاد «بورس مستغلات» بود. تعجب کردم زیرا که معاملات مستغلات در اصول و قوانین همه کشورها و قانون تجارت ایران در دوران نظام سابق، تجاری محسوب نمی شود که در یک سال اخیر در ایران وارد مسیری تازه شده و به اصطلاح روزنامه ها، قربانی سفته بازی و بازاربازی آزمندان. باور نمی کردم که بشود با خانه و مسکن چنین کرد. مگر خانه، بازار ارز و طلا و سهام کارخانه و اوراق بهادار است که گرفتار این بازی ها شود. کجای دنیا معاملات خانه را بورسی می کنند به عبارت دیگر؛ معامله کاغذی و دست به دست گشتن روی هوا برای بردن سود و گران کردن. پایین آوردن و یا در کانال واقعی قراردادن قیمت خانه راه حل آسان دارد، همان کاری که در کشورهای دیگر می کنند؛ ارزیابی دولتی سالی دوبار بر پایه بهای مصالح، بهای زمین و اجرت کارگر و فروش بالاتر از این را در بعضی کشورها، دولت تا 70 درصد برداشت می کند و در پاره دیگر از کشورها، گران فروشی محسوب و مجازات و مصادره پول اضافی دارد، به علاوه مالیات بر گرانفروشی. میزان مالیات برخانه های خالی را که در وبسایت ها خواندم، اگر اجرا شود و گرفتار تقلبات نشود آنقدر نیست که صاحب آن را مجبور به فروش کند، این میزان مالیات ناچیز است و مَبلَغ فروش را بالا می برَد. ".
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تیتر اول کیهان، شماره 11 تیرماه 1399 در رابطه با مَسکَن

    


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
خبرها و نظرهای روز تیترهای صفحات اول شماره 11 تیرماه 1401 روزنامه ها


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در دنياي داستان نويسي
روزي که «همينگوي» داستان نگار بنام خودکشي کرد
Ernest Hemingvay

دوم جولاي 1961 ارنست همينگوي Ernest Hemingvay داستان نگار بلند آوازه آمريکايي در خانه اش در منطقه كوهستاني كچوم واقع در ايالت «آيداهو» آن کشور با گلوله تفنگ شکاري خودکشي کرد. وي هنگام مرگ 62 ساله بود.
     همينگوي كه در 21 جولاي 1899 به دنيا آمده بود، در سال 1955 برنده جايزه نوبل درادبيات شده بود و به خاطر داستان «پيرمرد و دريا» جايزه پوليتزر به دست آورده بود.
     همينگوي نويسنده داستانهاي «نيروي عاطفه»، «خورشيد هميشه مي درخشد»، «پير مرد و دريا»، «زنگها براي كه به صدا در مي آيند؟» و ... ظاهرا از فرارسيدن پيري، روزهاي سخت سالخوردگي و از كارافتادگي که در آستانه اش قرار گرفته بود نگران بود كه تحت تاثير همين ترس، سرانجام دست به خودكشي زد. پدر او هم در آغاز سالخوردگي خودكشي كرده بود. همينگوي مردي شجاع بود و در جريان جنگ جهاني اول كه در جبهه هاي اروپا، خبرنگار نظامي بود خطرات متعدد از سر گذرانيده بود و از دو سانحه هوائي جان سالم به در برده بود.
    وي سالهاي سال در كوبا زندگي مي كرد و به اين كشور علاقه عاطفي خاص داشت. خانه همينگوي در كوبا به صورت موزه درآمده است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو رسانه‌ها
روزي که روزنامه «هم ميهن» بارديگر توقيف موقّت شد!: نامه دادستان وقت تهران ـ مطالب وکيل روزنامه ـ اظهارات رئيس دادگاه و ...
سعيد مرتضوي دادستان وقت
12 تيرماه 1386 (سوم جولای 2007) روزنامه هاي تهران، اسوشيتدپرس (خبرگزاري روزنامه هاي آمريكا)، شبكه تلويزيوني سي بي اس، سرويس هاي خبري بي.بي.سي، لس آنجلس تايمز و چند رسانه ديگر به طور غيرمنتظره خبر از توقيف مجدد روزنامه «هم ميهن» چاپ تهران دادند. اين روزنامه كه ناشر آن غلامحسين كرباسچي است، سردبير كل آن محمد عطريانفر و سردبير اجرايي اش محمد قوچاني بود در دور تازه انتشار خود تنها 43 شماره منتشره كرده بود. اين روزنامه در سال 2000 (سال 1379 هجري خورشيدي) نيز توقيف موقت شده بود. پرونده توقيف موقّت سال 1379 چهارماه پيش از توقيف مجدد به صدور حكم رفع توقيف انجاميده بود و اين روزنامه دو ماه پيش از توقيف دوباره با تحريريه اي تازه، كار خودرا آغاز كرده بود. كرباسچي شهردار پيشين تهران قبلا روزنامه همشهري را براي شهرداري پايتخت تاسيس كرده بود. روزنامه هم میهن از تیرماه 1401 انتشار خود را با کادر تازه از سر گرفته است.
     «مطالبي كه در زير مي آيد درباره دومین توقیف هم میهن از شماره هاي 12 و 13 تيرماه 1386 روزنامه اعتماد چاپ تهران، و عكس ها از اسوشيتدپرس و بي بي سي نقل مي شود:
     روزنامه اعتماد چنین گزارش کرده بود: "روزنامه «هم ميهن» به مديرمسوولي غلامحسين کرباسچي توقيف موقت شد. دادسراي تهران با ارسال نامه يي به کرباسچي اعلام کرد اين روزنامه ديگر اجازه انتشار ندارد. روزنامه هم ميهن در دوره جديدِ فعاليت خود 43 شماره منتشر کرده بود. سعيد مرتضوي دادستان تهران [دادستان وقت تهران] در نامه يي به صفّار هرندي، وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي [وزیر وقت که خود يک روزنامه نگارِ بنام است]، توقيف روزنامه «هم ميهن» و دلايل توقيف آن را اعلام کرده است [کرده بود]. متن نامه دادستان وقت تهران به اين شرح است (بود): احتراماً به استحضار مي رساند شعبه 1083 دادگاه عمومي جزايي تهران در تاريخ 29/11/1385 مبادرت به برگزاري جلسه محاکمه مدير مسوول روزنامه «هم ميهن» كرد. متعاقب آن، طي دادنامه شماره 261 مورخ 20/12/1385 نسبت به محکوميت مدير مسوول آن روزنامه اقدام و راي صادره در تاريخ 16/2/1386 مورد اعتراض وکيل متهم قرار گرفت. در تاريخ 11/4/1386 پرونده به اين دادسرا (دادسراي تهران) ارسال، که با ملاحظه صورتجلسه محاکمه علني و مجموع اوراق پرونده موارد زير به عنوان ايراد بين قانوني مشهود است:
    
    1- از آقاي غلامحسين کرباسچي قبل از برگزاري جلسه علني محاکمه، هيچ گونه تأميني اخذ نشده و قرار تامين کيفري در رابطه با وکيل متهم صادر گرديده و وكيل متهم آن را امضا کرده است که اساساً صدور قرار تأمين کيفري براي وکيل مدافع به جاي متهم، خلاف قانون و موازين آيين دادرسي کيفري است.
    
    2- مطابق اصل 168 قانون اساسي، جلسه محاکمه مطبوعاتي مي بايست در حضور اعضاي محترم هيات منصفه و به صورت علني باشد و مديرمسوول مطابق مسووليتي که در تبصره 4 و 7 ماده 9 قانون مطبوعات بر عهده شخص وي قرار گرفته، در حضور اعضاي هيات منصفه محاکمه گردد. در مانحن في اساساً مدير مسوول در جلسه محاکمه، حاضر نشده و عذر موجهي نيز اعلام نکرده و به رغم اين موضوع، دادگاه به جاي مديرمسوول که متهم پرونده است، وکيل وي را محاکمه و از وي بدون حضور متهم، آخرين دفاع نيز اخذ و پس از اعلام نيز هيات محترم منصفه مبادرت به محکوميت متهم به جزاي نقدي كرده است که مراتب محاکمه، و صدور راي به نحوي که در اعتراضيه اين دادستاني خطاب به دادگاه محترم تجديدنظر استان تهران آمده، خلاف موازين آمره قانون آيين دادرسي کيفري اقدام گرديده است لذا محاکمه به نحو مذکور فاقد رسميت قانوني و راي صادره نيز نافذ نيست. علي هذا با توجه به اصرار مدير مسوول روزنامه «هم ميهن» پس از رفع توقيف طي دادنامه مخدوش و غيرقطعي فوق، به ارتکاب جرايم مذکور در ماده 6 قانون مطبوعات به شرح پرونده هاي متشکله در دادسراي کارکنان دولت و رسانه ها، قرار توقيف موقت اين روزنامه تا زمان رسيدگي مجدد به پرونده هاي مذکور صادر و اعلام گرديد. بنا به مراتب فوق، مقرر است از ادامه انتشار اين روزنامه جلوگيري به عمل آيد.".
    
    
غلامحسين کرباسچي ناشر هم میهن

روزنامه اعتماد پس از چاپ متن نامه دادستان وقت، چنين افزوده بود: "غلامحسين کرباسچي، مديرمسوول و صاحب امتياز روزنامه هم ميهن درباره توقيف روزنامه گفت: دادسرا طي يک ابلاغيه کتبي به ما گفته که ديگر روزنامه منتشر نشود. گفته اند که مراحل دادرسي اشکال داشته است بنابراين روزنامه نبايد منتشر شود.".
    كرباسچي [دبیرکل وقت حزب کارگزاران سازندگی] درباره اينکه آيا موارد جديدي به عنوان شکايت مطرح شده است، گفت: "شکايتي به ما ابلاغ نشده است، البته در حکم اشاره شده که بعد از توقيف هم مواردي به عنوان تخلّف وجود دارد که پرونده يي در اين باره تشکيل شده است.".
    
    اعتماد نوشته بود:
    "محمود عليزاده طباطبايي وکيل روزنامه «هم ميهن» پس از توقيف اين روزنامه درباره دلايل دادستاني تهران براي توقيف هم ميهن گفت؛ در خصوص قرار تامين طبق ماده 132 قانون آيين دادرسي کيفري، دادگاه به منظور دسترسي به متهم و حضور به موقع وي در موارد لزوم قرار صادر مي کند. در مورد اين پرونده دادگاه ضرورتي به صدور قرار [گرفتن وثیقه، التزام و ...] نديده است (با توجه به شخصيت اجتماعي كرباسچي كه احتمال فرار و تباني او نمي رفته).".
     عليزاده طباطبايي با اشاره به صدور قرار التزام با شرط شرف براي مدير مسوول «هم ميهن» از سوي دادگاه اظهار داشت: "دادگاه تکليفي ندارد که حتماً قرار تامين صادر کند و دادگاه در مورد متهمي که احتمال تباني يا فرار وي وجود داشته باشد، قرار صادر مي کند.".
    وکيل روزنامه «هم ميهن» در رابطه با ايراد دوم دادستاني تهران مبني بر عدم حضور مدير مسوول اين روزنامه در جلسه دادگاه اظهار داشت: "طبق ماده 181 قانون آيين دادرسي کيفري، هر گاه متهم بدون عذر در دادگاه حاضر نشود و وکيل او نيز حضور نيابد «دادگاه» مي تواند حکم جلب متهم را صادر کند.".
    وي در ادامه با اشاره به روند رسيدگي به پرونده «هم ميهن» اظهار داشت که تشخيص لزوم يا عدم لزوم حضور متهم در جلسه، به صراحت قانون بر عهده «دادگاه» است (نه، دادسرا).
    عليزاده طباطبايي همچنين با بيان اين که با صدور راي دادگاهِ رسيدگي کننده به پرونده روزنامه «هم ميهن»، توقيف اين روزنامه منتفي شد، نامه دادستاني تهران و موارد ذکر شده در اين نامه را داراي مبناي قانوني ندانست و اظهار داشت: "از قوانين موجود چنين استنباط نمي کنم که دادستاني (دادسرا) بتواند جلوي راي (حكم دادگاه) را بگيرد.".
    
«قوچاني» اشكش را پاك مي كند

عليزاده طباطبايي درباره بخشي از اين نامه که به پرونده هاي متشکّله در دادسراي کارکنان دولت اشاره داشت، گفت که تاکنون هيچ اخطاري براي وکيل و روزنامه نيامده است و ما از تشکيل پرونده و يا پرونده هاي تازه در دادسراي کارکنان دولت خبر نداريم و به فرض که پرونده يي هم وجود داشته باشد بايد سير رسيدگي آن طي شود. وي با بيان اينکه تا وقتي شکايت به ما اعلام نشده و ما از خود دفاع نکرده ايم و مرجع صالح قضايي در اين زمينه تصميم گيري نکرده، نمي تواند موضوع مستندي براي توقيف روزنامه باشد افزود که قانون مطبوعات موارد توقيف را اعلام کرده اما هيچ يک از آنها در اين مورد ديده نمي شود.
    وي با اشاره به صدور حکم جزاي نقدي براي مدير مسوول روزنامه «هم ميهن» از سوي دادگاه، گفت: "ما نسبت به اين راي تجديد نظرخواهي کرديم و تا جايي که ما اطلاع داشتيم دادستاني اعتراض نکرده بود؛ البته من زمان ابلاغ راي به آنها را نمي دانم.".
    
    روزنامه اعتماد ادامه داده بود: سيد حسين حسينيان رئيس شعبه 1083 دادگاه عمومي تهران (قاضي محاكمه كننده مدير هم ميهن) درباره توقيف دوباره روزنامه هم ميهن از سوي دادسرا، گفت: "روند دادرسي و دادگاه هيچ اشکالي نداشته و پاسخ ايرادات به مراجع مافوق و دادگاه تجديدنظر اعلام مي شود.".
     رئيس شعبه 1083 دادگاه عمومي با بيان اينکه روند دادرسي و دادگاه هيچ اشکالي نداشته افزود كه پاسخ ايرادات طي 15 بند تبظيم شده كه به مراجع مافوق و دادگاه تجديدنظر اعلام مي شود. وي گفت: ما منتظر رسيدگي دادگاه تجديدنظر مي مانيم.
    
    بي.بي. سي. در گزارش خود توقيف «هم ميهن» را بي ارتباط با دو سه مطلب اخير [مطالب وقت] اين روزنامه ندانسته بود، گرچه در نامه دادستاني به چنين مواردي اشاره نشده بود. به ظنّ «بي بي سي»، يكي از اين موارد تيتر و عكس «هم ميهن» درباره غلامحسين الهام است كه داراي مقام (مسئوليت) پنجم هم شده بود و مورد ديگر، درباره اشاره آيت الله جنتي به خواب يك راننده تاكسي بوده كه مادرش در خواب به او گفته كه برود و به احمدي نژاد راي بدهد. «بي بي سي» عكس هاي چاپ شده از اين دو مطلب را در سرويس هاي خود نقل كرده بود.
    
محمد قوچاني سردبير اجراييِ وقت «هم ميهن» و مهران كرمي معاونش غرق در اندوه (اسوشيتد پرس)


    
مريم شباني و مسيح علي نژاد دو نويسنده «هم ميهن» اشک ريزان


    
دو عکس و مطلبي که به ظن «بي بي سي» ممکن است بي ارتباط با توقيف «هم ميهن» نباشند

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ترور يازدهمين روزنامه نگار روس در طول 5 سال!، ژورناليستي که برضد فساد اقتصادي ـ اداري و مافيابازي مي نوشت
واريسوف

بيست و هشتم ژوئن 2005 «واريسوفVarisov» روزنامه نگار روس كه شهرت داشت كارشناس امور قفقاز است در داغستان هدف گلوله قرارگرفت و كشته شد و قتل او صداي اعتراض روزنامه نگاران را در گوشه و كنار جهان بلند كرد و انجمن هاي مختلف از جمله «كميته محافظت از روزنامه نگاران» قتل وارسيوف را محكوم كرده و درخواست اعلام انگيزه قتل و دستگري و مجازات عاملان آن شده است كه گفته اند كار باند تبهكاران سازمان يافته بوده است.
     وي يازدهمين روزنامه نگار روس بود كه از سال 2000 تا 2005 ـ ظرف 5 سال، به همين صورت كشته شدند.
     واريسوف اخيرا مقاله اي به قلم خود برضد تبه كاري از نوع مافيابازي، تبه كاران سازمان يافته، تروريسم اقتصادي و فساد دولتي نوشته بود و گفته بود كه تا تبه كاران سازمان يافته (مافياي روي) كه در پي فروپاشي شوروي از زمين سبز شده اند از ميان برداشته نشوند نمي توان به برقراري حكومت قانون و نظم در روسيه اميدوار بود.
     وي در داخل اتومبيلش هدف گلوله هاي يك تفنگ خودكار قرار گرفته بود. واريسوف در نشريه «نووويه دلو» داراي يك صفحه تحليل سياسي بود كه خبرگزاري ها برخي از مطالب آن را نقل و رسانه هاي ساير كشورها منتشر مي كردند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
کشته شدن دو فتو ژورنالیست در جریان تهیه عکس خبری ـ عشق به ثبت واقعیات (روزنامه نگاری ـ ژورنالیسم)
یازدهم ماه می 2014 بانو کامی لوپاژ Camille Lepage فتوژورنالیست فرانسوی (روزنامه نگاری که وضعیت و صحنه های رویدادهارا با دوربین می نوشت) در آفریقای مرکزی که از جریان جنگ داخلی این سرزمین عکس تهیه می کرد هدف گلوله قرار گرفت و کشته شد. وی که 28 ژانویه 1988 به دنیا آمده بود، 26 ساله بود. يک روزنامه نگار که این چنین جرأت به خود دهد و جان برکف بگذارد تا جهانیان صحنه های خشونت و نقص ها و ضعف ها را ببینند یک فدایی انسان و عاشق بشر است.
    وی تحصیل در رشته فتوژورنالیسم (عکس خبری) را در دانشکده های فرانسه، انگلستان و هلند به پایان رسانده بود و عکس های او در روزنامه های معروف همچون نیویورک تایمز، لس آنجلس تایمز، گاردین، لوموند، تایمز، سندی تایمز و روزنامه های آلمان و ... درج می شد. او قبلا از درگیری های جنوب سودان و چند منطقه دیگر عکس زورناليستي گرفته بود ـ تصويري که واقعيات را بگويد و مخاطب با نگاه کوتاهي بر آن به واقعيات مربوط حتي بدون خواندن مطلب پي برَد. شجاعت و علاقه مندی او تحسین بسیاری از انجمن های جهانی مطبوعات و یونسکو را برانگیخته بود. طرز کار کامی (کامیلا) مشابه Chris Hondros فتوژورنالیست آمریکایی بود که 20 اپریل 2011 در جریان زد و خوردهای داخلی لیبی و در 41 سالگی کشته شد.
    کامي لوپاژ بارها گفته بود که روش کار خود را از «کریس» یاد گرفته و همه کتاب ها و بیشتر عکس های اورا نزد خود دارد و تا زنده بود باهم تلفنی و يا ای ـ میل تماس داشتند.
    کریسِ یونانی تبار علاوه بر حضور در صحنه ها، در یک دانشگاه آمریکا فتوژورنالیسم تدریس می کرد. عکس های خبری او از زد و خوردهای تَلعَفَر در عراق در سال 2005 معروف هستند. [تلعفر در شمال غربی عراق، یک شهر ترکمان نشین است. ترکمان، نَه ترکمن. ترکمانان تلعفر از اعقاب آق قیونلوها، قره قیونلوها و سلجوقیان هستند و با ترکمن های مغول تبار فرق دارند.].
    کریس در سال 2003 از جنگ داخلی لیبریا، و درگیری های دهه گذشته کشمیر، توفان کاترینا، وضعیت افغانستان و ... عکس خبری گرفته بود که وارد کتاب های تاریخ هم شده اند. او نیز عاشق بیان حقایق با تصویر بود.
    
کامی (کامیلا) و چند عکس از عکس های او از کشتار انسان به دست انسان در آفریقا که نتیجه تقسیمات جغرافیایی این قاره توسط استعمارگران اروپایی بدون توجه به واقعیت های قومی است


    
کریس و دو عکسی که از یک کودک خون آلود در تلعفر (عراق) و جسد یک کشمیری قربانی زد و خوردهای این سرزمینِ زمانی بخشی از امپراتوری ایرانیان گرفته بود. زد و خوردهای کشمیرِ تقسیم شده بیش از 60 سال است که ادامه دارد

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ساير ملل
«امیلیا ارهارت» هوانورد، نویسنده و از فعالان مبارزه برای حقوق بانوان
Amelia Earhart
دوم ژوئیه (جولای) 1937 بانو «اميليا ارهارت Amelia Earhart» هوانورد آمريکايي و از فعلان حقوق بانوان، در جريان پرواز دور دنيا بر فراز خط استوا، در آسمان اقيانوس آرام ناپديد شد و تلاش جستجوگران برای یافتن لاشه هواپیما به جایی نرسید. وي نخستين خلبان زن بود که قبلا عرض اقيانوس اطلس را ـ از نیوفوندلاندِ کانادا به ایرلند ـ با هواپيما پيموده بود. او 20 ماه می 1932 این پرواز یکنفره را آغاز کرده بود.
     5 سال پیش از او و در همین روز، چارلز لیندبرگ با یک هواپیمای یک موتوره عرض اقیانوس اطلاس را، از نیویورک به پاریس پرواز کرده بود.
     امیلیا بود که کمک کرد اتحادیه خلبانان زن ایجاد و این حرفه برای بانوان نیز به رسمیت شناخته شود. وی که در عین حال یک نویسنده و از فعلان تأمین حقوق زن در جامعه آمریکا بود همچنین کمک کرد که بسیاری از محدودیت های سیاسی برطرف شود. امیلیا که دارای شوهر بود هنگام مرگ 35 ساله بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
نخستين بانو که در قاره آمریکا «رئيس جمهوری» شده بود متهم به اختفاء جرم شد
ايزابل پرون
بانو «ايزابل پرون Isabel Peron» يكم جولاي 1974 برجاي شوهرش «خوان پرون» نشست و رئيس جمهوري آرژانتين شد. وي كه 43 ساله بود دو روز پيش از آن و پس از اينكه پزشكان از درمان «پرون» ابراز نااميدي كردند سوگند ياد كرده بود، ولي تا شوهرش زنده بود بر صندلي او ننشست. او معاون رياست جمهوري (معاون شوهرش) بود. ايزابل كه نخستين رئيس جمهوری زن در قاره آمريكا بشمار مي آيد قبلا منشي پرون و در جواني يك دانسر (رقصنده) بود. آخرين سمت او پيش از رياست جمهوري، معاونت خوان پرون ـ شوهرش ـ بود. وي سومين زن پرون بود. پرون كه تا کنون حزب او (عدالت گستر) چند بار حكومت آرژانتين را به دست داشته يك ناسيونال سوسياليست بود.
    ايزابل تا 24 مارس 1976 بر آرژانتين حكومت كرد و چون شایستگی لازم برای مديريت کشور را نداشت و فساد اداري رو به گسترش بود، ارتش که چنین دید با يك كودتاي بدون خونريزي اورا بركنار و به اسپانيا تبعيد كرد.
    چندی بعد سندي به دست آمد كه معلوم شد ايزابل در دوران حكومت خود از موضوع سر به نيست شدن يك مخالف دولت توسط ماموران در سال 1976 خبر داشته و موضوع را به دستگاه قضايي اطلاع نداده است. يك دادگاه آرژانتين به اين كار رسيدگي كرد و در فوريه 2007 (31 سال پس از وقوع ماجرا) وي را متهم به اختفاء جرم كرد و از دستگاه قضايي اسپانيا خواست كه او را جهت محاكمه مسترد دارد. پليس اسپانيا ايزابل را توقيف خانگي كرد ولی يك دادگاه اين كشور در مارس 2008 درخواست استرداد را به اين دليل كه دولت آرژانتين اسناد مربوط را ارسال نداشته و در اين كار تعلّل مي كند رد كرد.
     به نوشته رسانه ها، تعقيب قضايي ايزابل پس از سه دهه، دست كم اين نتيجه را داشته است كه مقامات دولتي کشورها متوجه شوند كه در دوران معاصر فرار از كيفر قانون شكني و فساد و تجاوز به اموال عمومي دشوار است حتي اگر به كشوري ديگر رفته باشند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
برای ثبت در تاریخ ـ در مراسم تفهيم، صدام اتهامات وارده! به خودرا شنيد و واكنش نشان داد ـ من رئيس جمهوری عراق هستم
صحنه هايي از جلسه تفهيم اتهامات به صدام و تيتر واشنگتن پُست که صدام خودرا به قاضي رئس جمهور معرفي کرد ـ صدام را با دستبند و پابند تا دادگاه آورده بودند و پيش از ورود به جلسه آنهارا بازکردند

يکم جولای 2004 ، طبق برنامه اعلام شده از قبل، صدام حسين و 11 تن دستيارانش را با هلي كوپتر از محلي نامعلوم به نقطه اي نزديكتر منتقل كردند و سپس با اتوبوس زره پوش و اسكورت نظامي به ساختماني در «كمپ ويكتوري» واقع در استراحتگاه ييلاقي پيشين رياست جمهوري عراق در حاشيه غربي بغداد که قرار بود در آنجا اتهامات وارده به آنان تفهيم شود منتقل ساختند. از اين محل تا دسامبر 2011 نظاميان آمريكايي به عنوان قرارگاه استفاده مي کردند و دفاتر دادگاههاي نظامي آمريكا نيز در آنجا استقرار داشت. [در سال 2012 برخي از اعضاي گروه مجاهدين خلق از اردوگاه اشرف به آنجا ـ کمپ ويکتوري ـ منتقل شده اند تا سازمان ملل ترتيب انتقال آن را به کشوري ديگر بدهد].
     طبق روال معمول در زندانهاي آمريكا، به صدام و دستيارانش دستبند و پابند زده بودند. آنان لباسي را كه در زندان مي پوشيدند بر تن داشتند. در راهرو ساختمان، كُت و شلوار و پيراهني را كه همان روز از يك مغازه معمولي بغداد خريداري شده بود بر تن صدام پوشاندند؛ دستبند و پابند او را بازكردند و وارد اطاق تفهيم اتهام ساختند. صدام روي صندلي كه برايش تعيين شده بود نشست و آماده شنيدن پرسشهاي متصدي جلسهِ اصطلاحا «هِيِرينگ» شد که مردي جوان بود و اورا قاضي جلسه مقدماتي صدا مي کردند.
    در اين جلسه، متهم رديف يکم خودرا صدام حسين عبدالمجيد رئيس جمهوري عراق معرفي كرد و كاخ سفيد واشنگتن را متهم كرد كه اين تئاتر را ترتيب و «هيرينگ» را ترتيب داده است.
    صدام افزود: "شما مي دانيد كه همه اين، نمايشي است كه بوشِ ... ترتيب داده تا به او در انتخابات قريب الوقوع (نوامبر 2004) كمك تبليغاتي كند. بوش دستور حمله نظامي و اشغال عراق را به نيروهايش داد و او (بوش) و همدستانش متهم هستند كه عراقي ها را به اين روز سياه انداخته اند، نه من و همکارانم.".
    صدام همچنين گفت: "نيروهايي كه به اين صورت عراق را اشغال كرده اند حق بركناري رئيس جمهوري قانوني آن را ندارند كه از سوي مردم انتخاب شده است. من به عنوان رئيس جمهوري عراق مصونيّت از تعقيب قضايي دارم، مگر اين که طبق قانون اساسي عراق اين مصونيت سلب شود.".
    صدام که از همان آغاز پرسش و پاسخ به نظر مي آمد کنترل کار را به دست گرفته به متصدي جوان جلسه «هيرينگ» كه از او خواسته بود خودرا معرفي كند گفت كه بايد اورا رئيس جمهوري عراق خطاب كند زيرا كه به اراده مردم عراق به اين مقام دست يافته و به احترام ملت بايد اورا اين گونه خطاب كنند. صدام گفت كه هرگونه رسيدگي قضايي بايد طبق قوانين عراق (قوانين دوران حكومت وي) باشد نه دستورات نيروهاي اشغالگر و دست نشاندگان آنان.
    صدام در اينجا به جاي مخاطب، پرسشگر شد و از متصدي هيرينگ (مسئول قضايي تفهيم اتهامات) پرسيد: آيا شما يک عراقي هستيد که در اينجا نمايندگي نيروهاي اشغالگر را برعهده گرفته ايد؟. متصدي هيرينگ پاسخ داد که نماينده دستگاه قضايي عراق است. صدام گفت که نظام قضايي عراق هميشه نماينده اراده ملت بود؛ شما نبايد طبق اراده و ضوابط و دستورالعمل نيروهاي متجاوز عمل کنيد، آنان به وطن ما تعرض کرده اند.
    سپس هفت اتهام وارده به صدام حسين خوانده شد از جمله، قتل رهبران مذهبي در سال 1974، قتل كُردهاي بارزاني در 1983، بمباران شيميايي كُردها در حلبچه در 1988 ، قتل مخالفان سياسي در طول 30 سال قدرت، تصرف كويت در سال 1990، سركوب خونين كُردها و شيعيان در 1991. اتهام صدام در مورد جنگ هشت ساله با ايران حذف شده بود.
     صدام در مورد تصرف كويت به دفاع از بازگرداندن افتخارات و احياء حقوق تاريخي عراق و پس گرفتن آنها از؛ به گفته او «سگ ها» پرداخت و گفت كه نيروهاي مسلح عراق طبق تكاليفي كه در قانون اساسي بر عهده آنان گذارده شده بود كويت را پس گرفتند. تعجب مي کنم در حالي که همه مي دانند کويت بخشي از عراق است، شما به عنوان يک عراقي مرا متهم به باز گرداندن کويت مي کنيد. نبايد يك عراقي (اشاره به فردي كه به او تفهيم اتهام مي كرد) چنين سئوالي را از من بكند. بازگرداندن كويت به قلمرو عراق جنايت نبوده است؛ كويت گوشه اي از خاك عراق است و نيروهاي ما در خاك خودشان عمل كردند و تجاوزي در كار نبود. متصدي هيرينگ به او تذكر داد كه در يك سازمان قضايي به ديگران (سران كويت كه صدام آنان را «سگ ها» خطاب كرده بود) اهانت نكند و اضافه کرد که او مراحل قضايي کار را طبق قانون انجام مي دهد که صدام با صدايي رعد آسا گفت: قانون، کدام قانون؟، اتهام خيانت به من «مسخره» است.
    صدام در مقابل اتهام حمله شيميايي به حلبچه گفت كه او از طريق جرايد از اين عمل آگاه شد ـ جزئيات عمليات جبهه در دست رئيس جمهوري نيست، در دست افسران عملياتي است.
    صدام (در آن زمان 67 ساله) در طول «هيرينگ» كه كمتر از نيم ساعت بود مانند سابق استوار و پرخاشگر بود. وي در پايان كار، اوراق حاوي اتهامات را امضاء نكرد و مؤدبانه گفت كه با اجازه شما، تا وكيلان و مشاوران قضايي ام حضور نداشته باشند و به من نگويند، چيزي را امضاء نخواهم كرد. (بايد دانست كه صدام در جواني در مصر تحصيل علم حقوق كرده بود.).
    متصدي هيرينگ از صدام پرسيد كه آيا استطاعت گرفتن وكيل قضايي براي خود را دارد؟. صدام پاسخ داد: آمريكائيان گفته اند كه من ميليونها دلار در بانكهاي سويس پنهان كرده ام. با اين گفته، چرا بايد پول لازم براي گرفتن يك وكيل را نداشته باشم؟!.
    در شهر امان، زياد الخساونه وكيلي كه بانو ساجده همسر صدام براي او تعيين كرده است گفت كه اشغالگران عراق و منصوبانشان حتي اجازه ندادند كه او ـ وكيل صدام ـ در هيرينگ حضور داشته باشد كه يک حق اساسي بوده است. زياد الخساونه گفت دستگاه هيرينگ بغداد غير قانوني بود؛ زيرا كه بوسيله كساني ترتيب يافته بود كه مخلوق نيروهاي اشغال كننده عراق هستند.
    به اظهار «دن راذر» گزارشگر ارشد وقت شبكه آمريكايي «سي بي اس» كه به عراق دعوت شده بود و ناظر بر اين هيرينگ بود، مقامات مربوط (آمريكايي ـ عراقي) مانع برداشتن عكس و فيلم توسط روزنامه نگاران از صدام، هنگام انتقال با لباس مورد استفاده در زندان و دستبند و پابند در راهرو ساختمان شده بودند و اگر هم عكسي بود سانسور كردند.
    شمار مشخصي از خبرنگاران اجازه ورود به محل هيرينگ يافته بودند و در ميان آنان تنها يك خبرنگار عراقي به نام صادق رحمان (روزنامه الزمان) بود كه اورا هم پيش از ورود صدام، از اطاق بيرون كردند، ولي يك عراقي كه براي روزنامه شرق الاوسط ـ مستقر در لندن كار مي كرد در اطاق باقي مانده بود!.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
طبق یک سند از طبقه بندی خارج شده، نيكسون بانو گاندي را «عِفريته»، و كيسينجر هِنديان را «حرّامزاده» خوانده بود!
برخي از اسناد دولتی آمریکا كه از طبقه بندي خارج شده بودند سي ام ژوئن 2005 انتشار يافتند. يكي از اين اسناد، مَتن (عین) گفت و گوي 5 نوامبر 1971 نيكسون رئيس جمهوری وقت با مشاور ويژه اش هنري كيسينجر است.
    اين مشاوره كه در پي مكالمه بانو گاندي نخست وزير وقت هند و نيكسون صورت گرفته بود و طبق معمول، توسط كاخ سفيد روی نوار ضبط شده بود خشم نيكسون و كيسينجر را نسبت به بانو گاندي نشان مي دهد.
    طبق اين نوار، نيكسون بانو گاندي را «عِفريته» خوانده بود و كيسينجر گفته بود كه هنديها از آن «حرامزاده» ها هستند!.
     اين دو مقام آمريكايي گفته بودند كه نمي دانند چرا حزب كنگره هند مسكو را رها نمي كند و تا دنباله رو مسكو باشد، در جناح متخاصم با ما (آمريكا) قرار دارد و ما بايد هميشه خطر حمله هند به پاكستان را در نظر داشته باشيم كه از دست دادن پاكستان خُسران بزرگي براي آمريكا خواهد بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ويتنام: وحدت و غرور ـ کاري که دولت ويتنام کرد بايد سرمشق شود
دوم جولاي 1976كارهاي مربوط به تامين عملي وحدت ويتنام که از يک سال پيش از آن و پس از سقوط سايگون آغاز شده بود رسما به پايان رسيد و دو بخش شمال و جنوب ويتنام كه طبق قرارداد 1954 ژنو موقتا از هم جدا شده بودند رسما به صورت يكپارچه درآمدند و جمهوري سوسياليستي ويتنام را ساختند.
     ويتنامي ها براي تامين وحدت وطن و استقلال خود مجبور به جنگ و درآويختن يکي پس از ديگري با سه قدرت وقت جهان؛ ژاپن، فرانسه و آمريكا شده بودند. آنان در اين راه از دادن تلفات سنگين نهراسيدند، پيروز شدند و اين پيروزي، ويتنام را در سطح جهان به صورت قهرمان و ملتي شاخص درآورده و به اين ملت غرور ويژه داده است.
    رهبران ويتنام واحد با مديريت خوب و در پيش گرفتن يک سياست خردمندانه، هيچ مخالفي را مجازات آنچناني نکردند، کسي اعدام نشد، سران قبلي ازجمله ژنرال کائوکي بدون واهمه به وطن بازگشتند. دولت ويتنام واحد با هر کشوري که با ويتنام جنگ داشت ازجمله آمريکا روابط دوستانه برقرار کرد و در رسانه هاي اين سه کشور (ژاپن، فرانسه و آمريکا) مطلقا به بدي از ويتنام و ويتنامي ها نام برده نمي شود. ويتنام اينک در رديف دوستان آمريکا، فرانسه و ژاپن قراردارد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
يکم جولاي 2012 تظاهرات در دو شهر ويتنام برضد چين که مدعي بخشي از قلمرو آن کشور است


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تاريخ از نگاهي به تصوير
مطالب و ابراز نظرهای رسانه های غرب در یکم و دوم جولای 2012 درباره چین به مناسبت 91 ساله شدن حزب کمونیست حاکم بر این کشور
یکم و دوم جولای 2012 و به مناسبت 91 ساله شدن حزب کمونیست چین ـ حزب حاکم [در یکم جولای 2022 ورود به صد و یک سالگی]، رسانه های غرب ضمن بازنویس کردن تاریخچه این حزب و بررسی تحولات چین پس از درگذشت مائو (در اکتبر 1976) تا آن روز (آغاز جولای سال 2012) ابراز نظر کرده بودند تا زمانی که حزب کمونیست ـ حزب حاکم باشد ایجاد احزاب با ایدئولوژی های دیگر امکان نخواهد داشت و این حزب با حفظ ایدئولوژی سوسیالیستی، پس از درگذشت مائو مانع کاپیتالیستی شدن اقتصاد از نوعی تازه و در نتیجه آن، تغییر چهره دادن روش زندگی مردم و پیدایش مجدد طبقه نشده و تداوم این وضعیت ممکن است فرهنگ چینیان را که از اکتبر 1949 تغییر یافته و جامعه ای بی طبقه شده بود، تا حدّی به روال قدیم آن بازگرداند. مائو در 1966 انقلاب فرهنگی براه انداخت تا بقایای فرهنگ قدیم و فرهنگ اقتباسی از غرب را کاملا حذف کند که ده سال بعد درگذشت و جانشینان او راه دیگری هم در پیش گرفتند ـ با حفظ حزب حاکم، راه اقتصاد غرب را، دو سیستم موازی ـ و معلوم نیست که این دو روش تا چه زمان در کنار هم ادامه داشته باشند. بعید نیست که روزی یک رهبر دیگر بر سر کار آید [که Xi Jinping آمده است] و پس از قدرت اقتصادی و قدرت نظامی شدن چین و در زمان مناسب، و با ادغام دو روش، راه دیگری در پیش گیرد (سوسیالیسم برپایه ماهیّت فرهنگ چینی). *
    رسانه های غرب در آن دو روز (یکم و دوم جولای 2012) همچنین از گسترش فقر در روستاها و شهرک هاي چین و گسترش نابرابری ساکنان چند شهر مشخّص با بقیه نقاط چین، افزایش ارتکاب جرم و بزهکاری سخن گفته و از فقر و جرم عکس و فیلم به عنوان سند ارائه کرده بودند که نمونه هایی از آنها در زیر می آید تا در تاریخ بماند.
     عناوین این بخش از مطالب رسانه های غرب عبارت بودند از: «دو چهره متضاد از جمهوری خلق»، «برجهای بلند و مِرسدِس سوار و میلیاردر در چند شهر و فقر و عقب ماندگی در نقاط دیگر»، «آیا پکن نشینان از وضعیت کشاورزان در مناطق دورافتاده و عقب ماندگی های دیگر خبر دارند»، جمهوری خلق (توده ها) و نابرابری از زمین تا آسمان و ....
    ـ ـ ـ ـ ـ
    *
    4 ماه و 15 روز پس از انتشار این مطالبِ رسانه های غرب، Xi Jinping (متولد 15 ژوئن 1953) که پدرش پس از اکتبر 1949 (آغاز حکومت حزب کمونیست برچین) تا چند سال از مقامات حزب و دولت بود، خود او از 1974 عضو سازمان جوانان و از 1979 عضو حزب کمونیست شده است و تجربه کار در خدمت روستائیان و کارگران را هم داشته قدرت را بدست گرفته و مبارزه با فساد را آغاز کرد و ضمن تحکیم دوستی با روسیه به تقویت قدرت اقتصادی و نظامی چین و بسط نفوذ سیاسی دست زد و سرانجام یازدهم نوامبر 2021 اعلام داشت که سوسیالیسم چین بدور از ماهیّت فرهنگ چینی نخواهد بود که این عبارتِ آخر در غرب به این صورت ترجمه شده است: «essence of Chinese culture»
    
کشاورزی و زندگی در روستای چین به سبک قدیم [تصاویر منتشره در رسانه های غرب در جولای 2012]


    
وضعیت کودکان چینی در روستا و آسمان خراش در چند شهر این کشور [تصاویر منتشره در رسانه های غرب در جولای 2012]


    برخی از رسانه های غرب [در جولای 2012] همچنین اضافه کرده بودند:
    در این میان [در آن زمان ـ سال 2012]، خبرگزاری دولتی چین به جای انتشار تصاویر فقر در وبسایت خود، تا پکن نشینان ببینند و به خود آیند و راه حل بیابند، عکس عریان بازیگران فیلم و زنان زیبای سایر کشورهارا منعکس می کند ازجمله این عکس ها که ظاهرا تبلیغ برای کرست زنانه است و ... [عکس ها را خودمان مخدوش کرده ایم تا زننده نباشد. این خبرگزاری چندی بعد روش خودرا تغییر داده، فُرمَت تازه ای برای اخبار و مطالب ساخته و دیگر از چنان عکس هایی در وبسایت آن دیده نشده است]
    


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
برخي ديگر از رويدادهاي 2 جولای
  • 419:   والِنتينيان سوم که از سال 425 تا 455 امپراتور روم بود به دنيا آمد. ناکارآمدی او باعث اضمحلال امپراتوری روم در بخش غربی آن شد. همین اشتباه کاری های سبب شد که او را ترور کنند.
        
        
  • 1566:   نُستروداموس Nostradamus= Michel de Nostredame استرالوجر (پیشگو ـ اصطلاحا، ستاره خوان - طالع بين) و پزشگ فرانسوي که براي جهان در درازمدت پيش گويي هایی کرده است درگذشت. وی در دسامبر 1503 به دنیا آمده بود. تلاش های درمانگری او در دوران شیوع بیماری طاعون در فرانسه معروف است. پیشگویی های او در یک کتاب 1400 سطری قرار گرفته که از دهه آخر عُمرش تا کنون تقریبا هرسال، اصل کتاب و یا به صورت موردی و تفسیری، تجدید چاپ شده است و مثلا ارتباط دادن پیش بینی های او در باره سال 2020 که وقوع رویداد غافلگیر کننده ای مشابه طاعون فرانسه را به دست داده که به شیوع جهانی بیماری ویروس کرونا (کوید ـ 19) تعبیر شده است که به پیش بینی او باعث تغییرات چشمگیر در وضعیت جهان خواهد شد.
        شهرت او به پیشگویی سبب شده بود که کاترین دو مدیسی ـ بانوی قدرتمند فرانسهِ وقت و مادر پادشاه بعدی با او مشورت کند و آینده و تدابیر رو به رو شدن با آن را بپرسد و بکار گیرد.
        او به زبانی دیگر؛ انقلاب فرانسه، پیدایش ناپلئون و نجات فرانسه از انحراف انقلاب، جنگ های جهانی اول و دوم به فاصله ربع قرن از هم، بحران اقتصادی آلمان و پیدایش هیتلر، انحراف ایدئولوژی ها در عمل (تفسیر به شکست کمونیسم)، پیدایش سلاح تازه که یک روزه کار جنگ را تمام می کند (سلاح اتمی ـ موشکی)، رفتن انسان به آسمان ـ چهار قرن پس از او (پیش بینی فضانوردی در نیمه دوم قرن 20) و ....
        هنوز روشن نشده است که نُستروداموس با چه معلومات و توان مغزی این پیش بینی ها ـ البته به زبان وقت و به عبارت دیگر؛ غیر مستقیم کرده است.
    کُپی روی جلد دو کتاب در رابطه با پیش بینی های نُستروداموس و تصویر او


        
  • 1778:   ژان ژاك روسو فيلسوف عصر روشنگري اروپا كه 28 ژوئن 1712 به دنيا آمده بود درگذشت.
        
        
  • 1822:   در کاروليناي جنوبي (آمريکا) 35 برده سياهپوست به جرم تلاش براي ايجاد شورش اعدام شدند.
        
        
  • 1890:   قانون ضدِ تراست به تصويب کنگره آمريکا رسيد.
        
        
  • 1916:  


    لنین رهبر انقلاب بلشویکی (کمونیستی) روسیه در این روز (15 ماه و 15 روز پیش از پیروزی این انقلاب) ضمن انتشار یک رساله و آوردن مثال هایی از گذشته و وقت، اثبات کرد که «کاپیتالیسم» امپریالیسم می سازد. تفکر معامله گری که همانا سودخواهی آسان و بدون زحمت است باید تضعیف شود. به باور لنین، آموزش درست در مدارس، آزمندی و پولپرستی را در یک فرد، از نوجوانی تضعیف و یا از میان می برَد. پولپرستان دولتِ شان را تجاوزکار می کنند و امپریالیسم به وجود می آید که کارش زورگویی، برتری جویی و استثمار کشورهای دیگر است.
        
        
  • 1917:   در شورش نژادي در شهر سن لوئي آمريكا 48 تن كشته شدند. این شورش را سياهپوستاني كه خواهان برابر شدن دستمزد كارگران سياه و سفيد برای انجام کار مشابه بودند آغاز كرده بودند.
        
        
  • 1957:   در آمريکا طرح نخستين زيردريايي که مجهز به موشک هدايت شونده بايد مي بود آماده شد و اين زير دريايي بعدا «گري بک» ناميده شد.
        
        
  • 2016:   در يک انفجار انتحاري در محله کَرادهِ شهر بغداد 341 تن کشته شدند. اين محله، عمدتا شيعه نشين است. شماري مسيحي و مسلمان سنّي هم در آنجا زندگي مي کنند.
        
        
  • يادداشت روز
    آغاز جنگ جهانی اول، دوم آگوست است نه 28 ژوئن ـ آسیب های ایران از آن ـ مسائل کنونی جهان عرب و آفریقا نتیجه همان جنگ است
    فرانتس فردیناند و بانویش صوفیا


        رسانه های آمریکا و اروپا «28 ژوئن 2014» صدمین سالروز ترور دوکِ بزرگ اتریش، فرانتس فردیناند و بانویش صوفیا از نژاد چِک در شهر «سَرایِ وُ Sarajevo» را صدمین سال آغاز جنگ جهانی اول خوانده و به این مناسبت فیچِر، مقاله و مصاحبه منتشر کرده بودند، حال آنکه نخستین برخورد نظامی این جنگ دوم آگوست (36 روز بعد از ترور فرانتس فِردیناند در سال 1914) آغاز شده بود و در این فاصله، جهان شاهد اولتیماتوم و شاخ و شانه کشیدن ها بود. رقابت قدرت های اروپایی مرکب پنج امپراتوری انگلستان، فرانسه، روسیه، آلمان و اتریش ـ هنگری بر سر بلعیدن سرزمین های دیگران و در عین حال تلاش توأم با نگرانی برای حفظ موازنه نظامی با ایجاد اتحادیه و یارگیری، دو دهه بود که رو به شدت گذارده بود. فرانسه که در جنگ سال 1871 از آلمان شکست خورده و تسلیم این دولت شده بود برای اینکه دوباره گرفتار آلمان نشود ترتیب سازش انگلستان و روسیه را با قربانی شدن ایران داده بود و این دو قدرت، ایران ضعیف و درهم ریخته وقت را طبق سازشنامه آگوست 1907 میان خود به دو منطقه نفوذ و در حقیقت ایجاد دولت در دولت تقسیم کرده بودند.
        
    گاوریلو

    ترور فرانتس فردیناند، توطئه بین دولتی نبود. در بوسنی ـ هرزگوینا، چند گروه ناسیونالیست صِرب تشکیل شده بود که خواهان وحدت اسلاوهای جنوبی بودند و مخالفت برتری اتریش. از میان آنها، گروه جوانان صِرب تصمیم به ترور دوک بزرگ (ولیعهد وقت اتریش) در جریان دیدار او از «سَرایِ وُ» گرفت. هفت تن از اعضای این گروه، مسلح به سلاح کمری و بمب دستی و قرص سیانید (سیانور برای خودکشی پیش از دستگیر شدن)، 28 ژوئن 1914 در سر راه دوک بزرگ قرار گرفتند. یکی از آنها در محل پُل ِ محل عبور اتومبیل دوک و اسکورت او بمب منفجر کرد که به او آسیب نرساند. دوک که به دیدار مقامات شهر می رفت در جریان این دیدار از آنان خواست که بر شمار مراقبین او بیافزایند، ولی شهر به حد کافی مامور پلیس نداشت و در بازگشت از دیدار مقامات شهر، یکی از اتومبیل های اسکورت دوک، اصطلاحا اتومبیل «جلودار» به خیابان عوضی وارد و متوقف شد که بازگردد. اتومبیل حامل دوک هم بناچار متوقف شد که گاوریلو پرنسیپ Gavrilo Princip نوزده ساله از گروه 7 نفری به سوی او و صوفیا شلیک کرد. یک گلوله به گردن دوک و یک گلوله هم به شکم صوفیا برخورد کرد و هر دو کشته شدند. گاوریلو همانجا و همدستانش بعدا دستگیر شدند. گاوریلو در بازجویی گفته بود که چشم بسته تیراندازی کرده بود و هدف گیریِ دقیق در کار نبود. دولت اتریش خواست که رأسا به قضیه رسیدگی کند که چون پاسخی را که انتظار داشت نشنید پس از کسب اطمینان از حمایت آلمان، 23 جولای به صِربستان اولتیماتوم داد و 28 جولای اعلان جنگ. تزار روسیه برای حمایت از صربستان همنژاد، بلافاصله دستور بسیج نیرو داد. 31 جولای امپراتور آلمان (قیصر) به تزار روسیه اخطار کرد که فرمان بسیج را لغو کند و چون تزار اعتنا نکرد، یکم آگوست به روسیه اعلان جنگ داد و با سلطان عثمانی (که خودرا خلیفه مسلمین می خواند) عقد اتحاد بست و دوم آگوست لوکزامبورگ را تصرف کرد و متعاقب آن تعرّض به بلژیک و فرانسه که بیشتر تاریخنگاران، این روز را آغاز جنگ جهانی اول نوشته اند که طبق حسان آنان، 4 سال و 3 ماه و 11 روز طول کشید و 9 میلیون و 911 هزار کشته و 21 میلیون مجروح و ناپدید، تلفات نظامی و 67 میلیون تلفات غیر نظامی ـ ازجمله تلفات ناشی از آنفلوآنزای مربوط داشت. دولت لندن چهارم آگوست و دولت روسیه ششم این ماه به آلمان اعلان جنگ دادند و آمریکا و ایتالیا اعلام بی طرفی کردند.
         گاوریلو پس از محاکمه به 20 سال زندان محکوم شد و در سال 1918 از بیماری سِل (در آن زمان بی درمان) در زندان درگذشت و همدستانش هم که محکوم به زندان شده بودند بعدا آزاد شدندند و یکی از آنان به نام کوبریلوویچ پس از آزادشدن، وزیر کابینه هم شد و 5 سال وزیر بود.
        جنگ جهانی اول منجر به از میان رفتن امپراتوری های اتریش ـ هنگری، آلمان، عثمانی و روسیه شد و انگلستان و فرانسه جهان عرب و باقیمانده آفریقا را میان خود قسمت کردند، نقشه های جغرافیایی را تغییر دادند، کشور ساختند و دولت درست کردند و مسائل امروز این مناطق نتیجه همان کشورسازی های غیر طبیعی و عمدتا مغرضانه است.
        
    حبیب الله خان

    به رغم اعلام بی طرفی، ایران صحنه جنگ جهانی اول شد، نیروهای روسیه و انگلستان به بهانه جنگ با عثمانی وارد آن شدند، روس ها تا قزوین پیش آمده و این شهر را هم گرفتند. دولت لندن که پس از جنگ، کشور عراق را از 3 ایالت امپراتوری عثمانی ساخت مرزهای درد سر آفرین آن با ایران را هم تعیین کرد با صدها استخوان لای زخم و همچنین مرزهای جنوب شرقی ایران (بلوچستان)را و .... در جریان جنگ، ایرانیان و افغان ها که تحت تاثیر تبلیغات همنژادی با آلمانی ها قرارگرفته بودند ضد انگلیسی شده بودند و در کابل امیر وقت ـ حبیب الله خان را زیر فشار گذارده بودند که متحد آلمان شود و به هندوستانِ انگلیس حمله بَرَد به همان صورت که نادرشاه افشار بُرده بود. ولی حبیب الله خان زیر بار نرفت. [افغانستان در آن زمان استقلال کامل نداشت.].
     نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.



     

    مطالعه اين سايت و نقل مطالب آن با ذكر ماخذ (نشاني کامل سايت و نام مولف آن) آزاد است، مگر براي روزنامه هاي متعلق به دولت و دستگاههاي دولتي؛ زيرا كه مولف اين سايت اكيدا «روزنامه نگاري» را كار دولت نمي داند. روزنامه عمومي به عنوان قوه چهارم دمكراسي بايد كاملا مستقل از دولت و سازمانهاي عمومي باشد تا بتواند رسالت شريف خود را به انجام برساند.


     تماس با مولف:

    editor (a) iranianshistoryonthisday.com
    n.keihanizadeh (a) gmail.com