Iranians History on This Day
روز و ماه خورشيدي و يا ميلادي مورد نظر را انتخاب و كليد مشاهده را فشار دهيد
ميلادي
   خورشيدي

 
6 آوريل
 
جستجو:

 
 


 هديه مولف

اين سايت مستقل و بدون كوچكترين وابستگي؛ هديه ناچيز مولف كوچك آن به همه ايرانيان، ايراني تبارها و پارسي زبانان است كه ايشان را از جان عزيزتر دارد ؛ و خدمتي است ميهني و آموزشي كه خدمت به ميهن و هموطنان تكليف و فريضه است كه بايد شريف و خلل ناپذير باشد و در راه انجام تكاليف ميهني نياز به حمايت مادي احدي نبايد باشد، و نخواهد بود. انتخاب موارد براي نگارش و عرضه در سايت نظرشخص مولف است.
 

 










   لينک به اين صفحه  

مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 6 آوريل
ايران
لشكركشي ايران به اروپا در سال 514 پيش از ميلاد و عبور از دانوب و تصرف رومانی
تصورير يك سرباز پياده ايرانِ 25 قرن پيش (آثار باستانی شوش)

بوغابيش (بگابيش) ژنرال پارسي با 81 هزار سرباز درسال 514 پيش از ميلاد، 17 روز پس از نوروز، عبور از درياي مرمره را آغاز كرد تا در اروپاي جنوب شرقي، اقوام غير متمدن را از نزديكي قلمرو ايران براند. داريوش ـ شاه وقت در آن زمان در شمال شرقي ايران بود و بوغابيش را مأمور آن سوي مرزهاي شمال غربي كشور كرده بود.
     مورّخان يونان باستان در نوشته هاي خود به توصيف رسته هاي سپاه بوغابيش پرداخته و به تخصّصي بودن واحدها كه برايشان تازگي داشت توجه ويژه كرده بودند. اين مورّخان در شرح پيادگان نيزه دار ارتش وقت ايران نوشته اند كه سربازان پياده ايران داراي لباس بلند و متحدالشكل هستند و تيردان سربازان اين رسته در پشت شانه آنان قراردارد. اين توصيف با مجسمه سربازان كه اوايل قرن 20 در اكتشافات باستانشناسيِ شوش به دست آمده است مطابقت كامل دارد و نشانه پيشرفته بودن ايران 25 قرن پيش ـ تنها اَبَرقدرت جهان وقت است.
     ژنرال بوغابيش در اين لشكر كشي، در مدتي كمتر از دو سال مناطقي را در اروپا كه در شمال درياي اژه (اراضي ميان دریای سیاه و جمهوري مقدونيه امروز) واقع اند تصرف كرد و اقوام غيرمتمدن را به آن سوي دانوب راند. به علاوه، مناطقي را در دلتاي دانوب و شمال آن (روماني امروز) بر قلمرو ایران اضافه کرد و به پیشروی به سوی اوکراین امروز ادامه داد و ....
ايران امروز در ميان نقشه ايران باستان ـ اَبَرقدرت وقت (مُندرج در «هَند بوك» سال 1935 ارتش آمريكا )

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
هوس ازدواج خسروپرویز با دختر عرب و بر باد رفتن امپراتوری ایران
قبیله عربِ بنی لخم (بنو لخم) که در منطقه وسیعی از جنوب عراق، شمال غربی کشور سعودی امروز و کویت زندگی می کردند قرن ها از اتباع وفادار به امپراتوری ایران بودند و به مرکزیت شهر حیره (چند کیلومتری شهرهای کوفه و نجف) خودمختاری محدود داشتند و زیر نظر مرزبان ایرانی منطقه بودند.
    خسروپرویز که مردی هوسباز و جاه طلب بود ناگهان به سرش زد که با دختر نعمان سوم، امیر «بنی لخم» هم ازدواج کند. نعمان خواستگاری خسرو را رد کرد و خسرو بدون تأمل دستور داد که او را اعدام کنند.
    این عمل، قبیله مسیحی بنی لخم را به خشم آورد و سلب وفاداری کرد و به رغم قتل خسروپرویز در زندان کاخ سلطنتی در نخستین فصل سال 628 میلادی، به رنجش خود از تیسفون ادامه داد.
    ابوبکر خلیفه وقت از این فرصت استفاده کرد و خالد بن ولید ـ ژنرال خودرا با 18 هزار نظامی سبک اسلحه به منطقه سکونت بنی لخم فرستاد و این نیرو در آخرین هفته ماه مارس 633 با یکانهای مرزبان هرمز رو به رو شد. جنگ در چند روز اول نتیجه ای نداشت. سرانجام، سوم اپریل مرزبان هرمز که شمار نیروهایش کمتر از خالد بود پیشنهاد نبرد تَن به تن با خالد را داد که در این نبرد هرمز کشته شد و خالد پیروز. در تاریخ، از این نخستین نبرد ایرانیان و مسلمانان عرب به «نبرد زنجیز» یاد شده است.
    بهمن برادر مرزبان هرمز برای گرفتن انتقام، با یک سپاه مجهز به فیل جنگی وارد نبرد با عرب به فرماندهی ابوعبید ثقفی شد و در این نبرد که به «جنگ پُل» معروف است و در کناره فرات جنوبی روی داد چهار هزار عرب ازجمله ابوعبید کشته شدند. دولت تیسفون که گرفتار مبارزه بزرگان بر سر قدرت و فساد دولتی بود نتوانست انتقام گیری عرب را پیش بینی و خودرا آماده کند که در سال 636 نبرد قادسیه روی داد و ....
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
به مناسبت دستگيري قوام السلطنه - كلنل محمد تقي خان پسيان مردی که می خواست ایران ـ ایران شود
كلنل پسيان

كلنل محمدتقي خان پسيان كه 13 فروردين سال 1300 (دوم ایپریل 1921) قوام السلطنه والي (استاندار) وقت خراسان را بازداشت كرده بود از دو روز بعد در سراسر خراسان بریاست خود حكومت نظامي اعلام داشت و به بازداشت و خلع سلاح هواداران قوام و عوامل لندن و عزل آنان از مقامات ایالت اقدام کرد که از خانها و فئودالهای خراسان بودند و لقب اشرافیت (الدوله، السلطنه، الملک، سالار و ...) داشتند ازجمله برکنار کردن فرمانداران قوچان و تربت. کلنل پسيان قوام را يک عامل انگلستان در ایران مي دانست و با او مخالفت داشت. کلنل برخی از خان های خراسان را متهم کرده بود که خود و یا پدرانشان در توطئه ازدست رفتن هرات به مساعی انگلستان کمک کرده بودند. کلنل که خودرا حکمران نظامی خراسان اعلام کرده بود از روشنفکران، بازرگانان و میهندوستان خراسان دعوت کرده بود که اجتماع کنند و نظر خودرا نسبت به ادامه حکومت او برخراسان تا زمانی که ایران از نفوذ خارجی پاک کشود و زمامدار ملّی و از آن خود به دست آورد اعلام دارند که آنان نظر وی را تایید و به ادامه حکومتش برخراسان بدون مجوز تهران (حکم نخست وزیر و فرمان شاه) رای موافق دادند که عملی دمکراتیک بود. وی سپس موسسات وابسته به انگلستان را در خراسان تعطیل و دستور بازبینی تلگرافهای انگلیسی ها را قبل از مخابره صادر کرد.
     پسيان پس از برکنارشدن سید ضیاء از نخست وزیری، به رضاخان پهلوی (مرد قدرتمند وقت) نوشت که رجالی را که سابقه وابستگی خارجی دارند و فاسد و خودخواه هستند از اطراف خود و سازمانهای دولتی دورسازد و در کارها با آنان مشورت نکند و حال که مسکو کمونیست شده و استعمار و مداخله را حرام می داند انگلستان نیز باید از مداخله در ایران دست بردارد.
     وی به موازات تقویت نیروهای مسلح خراسان و قراردادن آنان تحت یک فرماندهی و نوسازی ادارات و سازمانهای دولتی و دقّت در گرفتن مالیات یک توصیه نامه شامل هفت شرط برای سلطان احمدشاه فرستاد که پس از تعارفات معمول، اصل مطلب با این جمله شروع شده بود: اگر بخواهید ایران ـ ایران شود .... کلنل با اینکه نسبت به دولت تهران، رجال پایتخت و بسیاری از نمایندگان مجلس که عمدتا از فئودالها و دارندگان القاب اشرافیت بودند تردید و ناباوری داشت اصرار همکاران، دوستان و هوادارانش را رد کرد که در خراسان اعلام جمهوریت کند (جمهوری ایران) و به تهران لشکر بکشد ـ به همانگونه که طاهر ذوالیمینین عمل کرده بود: حرکت به سوی بغداد. وی چاپ اسکناس های رایج در خراسان را از دست بانک انگلستان خارج ساخت ولی حاضر به چاپ اسکناس مستقل با تصویر و یا نام خود نشد؛ اوراق قرضه دولتی چاپ کرد و از بازرگانان وام گرفت. تنها رقابتش با تهران این بود که همزمان با رژه واحدهای دیویزیون (لشکر) قزاق در پایتخت (دروازه دولت)، او نیز نیروهای خراسان را که عنوان ژاندارم (پلیس، نیروی انتظامی) بر آنان نهاده شده بود در خیابانهای مشهد به حرکت درآورد و چون باعث جلب توجه مردم شد به این کار در هفته های بعد ادامه داد. کلنل که کسری بودجه خراسان را با قرض گرفتن از بازرگانان تامین می کرد حتی زیر بار ضرب سکه جداگانه نرفت.
    عمر حکومت کلنل که می خواست ایران ـ ایران شود شش ماه طول کشید و دهم مهرماه به دام انبوه توطئه گران (داخلی و خارجی) افتاد و کشته شد. مردم وفادار به او با تشریفات ویژه جنازه اش را در آرامگاه نادرشاه دفن کردند که بعدا دولت (شبانه و به دور از چشم مردم) نبش قبر کرد و جنازه کلنل به زادگاهش منتقل و مدفون شد. کلنل پسیان در جریان جنگ جهانی اول که روس ها در مسیر خود به عراق برای جنگ با عثمانی (احیانا تصرف عراق پیش از آنکه به دست انگلیسی ها افتد) ساوه و همدان را تصرف کرده بودند در شهر همدان با آنان وارد یک نبرد خونین خیابانی شد. کلنل که نیروهایش فاقد سلاح سنگین بودند روس ها را در همدان درهم کوبید و از شهر اخراج کرد. اتهامات وارده به قوام السلطنه و عوامل لندن از سوی کلنل، در دهه هاي 1320 و 1330 بارها به تفصيل و با ارائه سند توسط دکتر مصدق نقل شد. در خاندان کلنل، رشادت منحصر به او نبود. برادر وی (نجفقلی) نیز هنگامی که سردبیر کل روزنامه اطلاعات بود زیر بار خودسانسوری نرفت و با زدن سیلی بر صورت سناتور مسعودی ناشر اطلاعات از آنجا رفت و بعدا سردبیر روزنامه ای کوچکتر شد و تا سنین کهولت پیشه روزنامه نگاری را ترک نکرد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
اعدام امیرعباس هویدا که از جداشدن بحرین حمایت و به روزنامه ها کمک مالی می کرد - ماجراي عبرت آموز جسد هويدا
جسد هويدا در پزشكي قانوني
غروب شنبه هجدهم فروردین 1358 (در آن سال مصادف با هفتم اپریل 1979) اميرعباس هویدا که در دهه های 1340 و 1350 به مدت 12 سال و 6 ماه و 12 روز (از بهمن 1343 تا اَمُرداد 1356) نخست وزیر ایران بود در پايان دومين دور محاكمه اش در دادگاه انقلاب اسلامي به اعدام محكوم شد و حُكم، دقايقي پس از صدور در محوطه زندان قصر درباره او به اجرا درآمد و تيرباران شد و جسدش به تالار معاینه در پزشكي قانوني جهت صدور پروانه دفن انتقال يافت. دومین دور محاکمه هویدا ساعت 2 و 25 دقیقه بعد از ظهر شنبه هجدهم فروردین آغاز و چهار ساعت طول کشیده بود. در پایان جلسه محاکمه و یک ساعت شور اعضای دادگاه، حُکم دادگاه که اعدام و مصادره اموال هویدا بود اعلام و به او ابلاغ شد، هويدا 60 ساله بود. در آن زمان جلسات دادگاه در زندان قصر تشکیل می شد و هویدا در همین زندان بازداشت بود که در روز محاکمه اورا چشم بسته به محل دادگاه آورده بودند. روزنامه اطلاعات مشروح جلسه دادگاه را که توسط خبرنگار آن روی نوار ضبط شده بود پیاده کرده و در دو شماره نوزدهم و بیستم فروردین ماه 1358 این روزنامه انتشاریافته که سی دی آن در دسترس است.
    پس از انتقال جسد به پزشکی قانونی، تا چند روز هيچيک از دوستان و بستگان هويدا براي تحويل گرفتن جسد او مراجعه نکرده بود! و این وضعیت سبب شده بود که مسئول پزشکی قانونی تهران به روزنامه ها خبردهد که جسد امیرعباس هویدا روی دست آن سازمان مانده و حتی یک نفر برای انتقال جسد به گورستان مراجعه نکرده است. اين واقعيت عبرت آموز در گزارش روزنامه هاي وقت آمده بود. يكي از اتهامات اصلي هويدا حمايت از استقلال بحرين (طبق قانون مصوّب پارلمان وقت؛ استان چهاردهم ايران) بود كه با اين عمل، سوگند خودرا كه حافظ تماميت ايران باشد نقض كرده و مستوجب مرگ شناخته شده بود. اتهام بزرگ دیگر هویدا، دادن کمک مالی مستمر به روزنامه ها بود که «ژورنالیسم، به عنوان قوه چهارم دمکراسی» آن را اکیدا ممنوع کرده زیرا نه تنها مغایر تفکیک قوا است بلکه روزنامه ای که از دولت کمک بگیرد تسلیم نظر دولت خواهد بود و به «خود ـ سانسوری» روی خواهد آورد که مآلا بزیان جامعه خواهد انجامید. «ژورنالیسم» تنها کمک دولت به نشریات تخصّصی و حزبی را با شرایطی روا داشته است.
     نخستين دور محاكمه هويدا 24 اسفند 1357 برگزار شده بود. هويدا باور نمي كرد كه اعدام شود. چند دولت عضو بلوک غرب مهدي بازرگان نخست وزير وقت را تحت فشار قرار داده بودند كه مانع اعدام هويدا شود و به همين سبب شیخ صادق خلخالی در طول دومين دور محاكمه هويدا، تلفن هاي زندان قصر را از كار انداخته بود كه به او تلفن و سفارش نشود.
هويدا در زمان نخست وزيري


    
کُپیِ صفحه اول شماره 19 فروردین 1358 روزنامه اطلاعات


    
کپی چند عکس ازجلسه محاکمه هویدا از صفحه 5 شماره 19 فروردین 1358 روزنامه اطلاعات

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
دنياي هنر
«فرانسيسكو گويا» صورتگر برجسته قرون 18 و 19
Francisco Jose de Goya
فرانسيسكو گويا Francisco Jose de Goya نقاش نامدار اسپانيايي سي ام مارس 1746 در ساراسوگا (آراگون) به دنيا آمد و 82 سال عمر كرد و شانزدهم اپريل1828 در بوردو فرانسه درگذشت. وي از سال 1792 به ناشنوايي تدريجي دچار شده بود ولي اين بيماري فعاليت هاي هنري او را كاهش نداد.
    «گويا» پس از ديداري نسبتا طولاني از ايتاليا به وطن بازگشته و به فعاليت هنري پرداخته بود. با اين كه جمهوري خواه بود كمكهاي دربار سلطنتي اسپانيا را رد نكرد. وي پس از ازدواج با دختري از معاريف اسپانيا به دربار راه يافته و به همين دليل برخي از مورّخان وي را تصويرگر درباري عنوان داده اند.
     از اهميت «گويا» پس از افتادن اسپانيا به دست فرانسهِ ناپلئون کاسته نشد و وي کماکان از کمک هاي دربار وقت برخوردار بود. در آن زمان بدون کمک مالي و حمايت سلطان، امير و دولت رشد يک هنرمند، اديب، مولف و دانشمند امکان پذير نبود.
    پيکاسو نقاش قرن بيستم بارها گفته بود که از مدلهاي «گويا» اقتباس کرده است. در بيشتر آثار «گويا» زن و كودك در كنار هم ديده مي شوند.
يك نمونه ازتجسم زيبايي در صورتگري گويا، ترسيم در 1805


    
وحشت جنگ (گويا در اين تصوير تجاوز انگليسي ها به مادريد درسال 1812 را مجسم كرده است)


    
[کاريکاتور]، کار هنري ديگر «گويا»

پيري (گويا در اين تصوير زجر انسان در سالهاي كهولت را منعكس كرده است که به «تصاوير دوران سياه» معروفند)

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو انديشه
«صداقت و عمل درست» عامل شادي انسان
جيمز ميل James Mill (پدر جان استيوارت ميل) فيلسوف و تاريخدان اسکاتلندی و مولف «تاريخ هندوستانِ انگلستان» ششم اپريل 1773 به دنيا آمد. وي از پدران کلاسیکال لیبرالیسم Classical Liberalism و از فلاسفه يوتيليتاريانيسم Utilitarianism (ارزش های اخلاقی Moral Worth) است. جیمز میل در رابطه با اين فلسفه، كتاب «تحليل پديده هاي تفكر انسان» را نوشته است. اين فلاسفه ــ بمانند زرتشت ــ عمل درست و صداقت را عامل شادي مي دانند و تاكيد براين دارند كه يك انسان بايد بكوشد كه اواخر عمر احساس شادي را از دست ندهد تا به همان صورت از دنيا برود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در دنياي تاريخ‌نگاري
زادروز دکتر جمشید روستا تاریخدان و تاریخ نگار که کوشش دارد در محل آثار تاریخی کرمان و میدانهای جنگ، ساین نصب شود
Historian J. Roosta
هفدهم فروردین زادروز دکتر جمشید روستا مدیر گروه آموزش تاریخ در دانشگاه شهید باهنر (کرمان) است که بسال 1361 هجری به دنیا آمده و از دانشگاه شیراز دکترا گرفته است. تخصّص او عمدتا رویدادهای قرون وسطی ازجمله علل و نتایج مهاجرت و تعرّضات اقوام آلتائی (قره ختائیان، مغولان و ...) به سرزمین های غربی و جنوب غربی (... و ایران) است که نقشه جغرافیایی، اوضاع اجتماعی ـ سیاسی و رفتار و مَنِش مردم سرزمین های متصرفه را تغییر داده است.
    دکتر روستا رسالات متعدد در زمینهِ «ریشه حکومت عثمانیان ـ چگونگی و نتایج»، «سلجوقیان آناتولی ـ ترکیه امروز»، «مهاجرت قره ختائیان ـ زردهای تیره پوست ـ از مناطق شمالی چین و منچوری به فرارود و ایران خاوری ـ علل و نتایج»، «سلطه قره ختائیان و سلجوقیان بر کرمان»، «درباره ترکان خاتون»، «اوضاع تجاری ایران و هند در دوران حکومت سلجوقیان»، «قره ختائیان ـ نژاد، زبان و مهاجرت آنان به سمت غرب و ایجاد دولت در مناطق متصرفه» و ....
    دکتر روستا در طول اقامت در کرمان دست به تکمیل جغرافیایِ تاریخی این استان ـ بزرگترین استان ایران به لحاظ وسعت و از باستانی ترین آنها زده ازجمله راهنمایی و تشویق به تعمیر مقبره خواجه اتابک محمد در خیابان ابوحامد که رو به ویرانی و گمنامی گذارده بود.
    تلاش کنونی او ـ ضمن تدریس و مدیریت گروه ـ این است که با هدف آموزش عمومی و ارتقاء سطح آگاهی ها، در میدان های جنگ و محل آثار تاریخی کرمان، [به سبک اروپا و آمریکای شمالی] ساین هایی قرار داده شود و بر این ساین ها، خلاصه ای درباره سابقه محل درج شود، مثلا؛ در جلگه رایِن ـ محل یک نبرد بزرگ و پُرتلفات، ساین مربوط نصب شود با ذکر زمان و چگونگی و نتایج جنگ و در همین رایِن، در محل به اصطلاح محلی «قلعه کهنه» این شهرکِ واقع در دامنه کوه هزار ساینی نصب شود که نشان دهد این قلعه، رایِنی ها را در برابر چند تهاجم بزرگ ازجمله تهاجم یک یکان نظامی اسکندر مقدونی حفظ کرده بود و یا در کنار معادن سنگ مرمرِ سبز این شهرک که بر سر راه جیرفت به کرمان و ... واقع شده است بر ساین نوشته شود که از این معادن، مرمر سبز با شتر به هند حمل و در بنای تاریخی تاج محل بکار رفته و نیز در کنار بقایای آسیاب های آبی منحصر به فرد این شهرک که در دوران قدیم برای ارتش ایران شمشیر می ساخت و اسب پرورش می داد، [یکی ازاین مراکز پرورش اسب به نام طویلهِ سردار باقی مانده و هنوز پا برجاست] و نیز درباره آبشار معروف آن، چشمه آب معدنی گَزگ [که اینک و پس از حفر چاههای عمیق متعدد خشک شده است]، گذرگاه تاریخی گُدار گودِر، درختان توت، چنارها و گردوی مشهور آن و سابقا صادرات شیره توت از این شهرک و همچنین رویداد سرقت جزوه های خطی قرآن مجید از نمازخانه مُشرِف به باغ مزار در جریان جنگ جهانی دوم و اشغال نظامی ایران که یک خبر جهانی وقت شده بود. گفته شده است که این جزوه ها از زمان آل بویه در این نمازخانه قرارداده شده بودند. نخستین شورای شهر در تاریخ معاصر ایران، در دهه 1320 در این شهرک ایجاد شد و نیز صفه (طاق) 200 ساله خواجه ای ها که الگوی ساختمانی خانواده های وقت با هدف حفظ وحدت خانواده ها شده بود و همچنین محل ساختن لوازم یدکی برای اتومبیل، توپ، تیربار و هواپیما با دست (چکش و سوهان) در دوران تحریم ایران در زمان حکومت مصدق در این شهرک، در یک کارگاه بزرگ مرکب از گروه آهنگران راینی به ابتکار یک آهنگر به نام هدایتی.
    
رایِن Rayen در نقشه ایران


    
صفه (طاق) 200 ساله خواجه ای ها در رایِن


    
بقایای طویله سردار در رایِن


    
    - - - - -
    
ساین مورد نظر دکتر روستا مشابه این ساین خواهد بود که در محل نبرد نهم دسامبر 1775 استقلال طلبان آمریکایی با نیروهای استعمارگر انگلیسی قرارداده شده است


    
    - - - - -
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ساير ملل
بپاخيزي گسترده بردگان سياه در مهاجرنشين نيويورک
يک بپاخيزي گسترده بردگان سياهپوست در آمريكاي شمالي دراين روز در سال 1712 در منطقه نيويورك آغاز شد و هفته ها طول كشيد. در آن زمان اين قسمت از آمريكاي شمالي يک مهاجرنشين انگليسي و متعلق به اين دولت بود. بپاخيزي بردگان سرانجام توسط ميليشياي محلي سركوب و چهارم ژوئيه اين سال 12 تن از بردگان كه محرّك قيام تشخيص داده شده بودند اعدام شدند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
بازگشت لنين از تبعيد و ورود انقلاب روسيه به مرحله نهايي خود
لنين

ششم اپريل 1917 ولاديمير ايليچ (لنين) پس از يازده سال كه به حالت تبعيد در اتريش و سويس بسر برده بود و از آنجا جنبش سوسياليستي را رهبري مي كرد با كمك آلماني ها كه مي خواستند دولت روسيه را گرفتار دشواري هاي داخلي كنند و از جنگ جهاني اول خارج سازند به وطن باز گشت. روايت است كه آلماني ها لنين را در يك واگن قطار راه آهن قراردادند، اين واگن را قفل كردند، از ميان جبهه هاي جنگ عبور دادند و به روسيه رسانيدند.
    لنين در بازگشت به روسيه كاپيتاليسم و رقابت بر سر استثمار ملل را عامل شعله ور شدن آتش جنگ بزرگ (جنگ جهاني اول) اعلام داشت. وي تاكيد كرده بود كه تا اين دو عامل وجود داشته باشد جنگ نيز ادامه خواهد داشت.
    لنين كه در آن سال 47 ساله بود در 28 ماه مه 1917 خواهان ايجاد يك جمهوري دمكراتيك فدرال در روسيه شد. وي در دوم ژوئن راهپيمايي بزرگي ترتيب داد كه قبلا نظير آن در روسيه ديده نشده بود. لنين در شانزدهم ژوئن طرح خود در زمينه شورايي كردن كشور را اعلام و نخستي شورا (ساويت) را تشكيل داد. وي ماه بعد از آن تمهيدات دولت موقت روسيه از جمله ايجاد مجلس (دوما) را كارهايي عبث خواند كه به منظور خريد وقت و به تاخير انداختن وقوع يك انقلاب راستين انجام مي شود و گفت: در كشور روسيه كه مردم با انتخابات آشنا نيستند و آن گروه هم كه آشنايي دارند درستي مراحل كار و نتايج آن را باور ندارند نمي توان از الگوي كشورهايي كه قرنها اين نوع انتخابات را تمرين و تجربه كرده اند استفاده كرد؛ انتخابات بايد هرمي شکل و از سطوح محلي آغاز شود تا واقعيت دمكراتيك داشته باشد.
     مبارزات لنين از اين دست تا اكتبر همين سال ــ ماه هفتم پس ازبازگشت از تبعيد ــ به انقلاب بلشويكي و تغيير نظام روسيه انجاميد. ولي، اين نظام و عمدتا به علت سوء مديريت برژنف و جانشينانش و فساد اداري و انتصابات نادرست و بي اعتنايي به عامل روانشناسي انساني و انسانيت فروپاشيد و نظام بهتري هم جاي آن را نگرفت. به باور مورخان، اگر سران مسکو به هشدار اصلاح طلبان ازجمله «دوبچک» توجه کرده بودند کار به فروپاشي کشانده نمي شد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
نخستين اعلان جنگ دولت واشنگتن به آلمان و مقدمه «اَبَرقدرت» شدن
ششم اپريل1917 و در ساعت يك و 18 دقيقه بعد از ظهر به وقت واشنگتن، دولت ايالات متحده برغم مخالفت آلماني تبارهاي اين كشور، در سومين سال جنگ جهاني اول به دولت آلمان (آلمان امپراتوري) اعلان جنگ داد.
    «وودرو ويلسون» رئيس جمهوري وقت آمريكا دوم اپريل از كنگره اين كشور خواسته بود كه اجازه دادن اعلان جنگ به آلمان را به او بدهد. سناي آمريكا با 90 راي موافق در برابر 6 راي مخالف پيشنهاد ويلسون را تصويب كرد و اين پيشنهاد با 373 راي موافق در برابر 50 راي مخالف به تصويب مجلس نمايندگان آمريكا هم رسيد.
    «وودرو ويلسون» رئيس جمهوري وقت آمريكا همزمان با دادن اعلان جنگ به آلمان، آمادگي خودرا به دادن دو ميليارد دلار وام به انگلستان و فرانسه اعلام داشت. با این دو عمل که با محاسبات دقیق قبلی صورت گرفته بود؛ ایالات متحده آمریکا پا به میدان جهانی بازیهای سیاسی و باشگاه قدرت ها گذارد. دولت واشنگتن از دو دهه پیش از آن قدرت نمايي و «خود نشان دهي» را به صورت محدود در قاره آمریکا (آمريکاي لاتين) و منطقه اقیانوس آرام آغاز کرده بود.
     لويد جورج نخست وزير وقت انگلستان بلافاصله اقدام ویلسون در دادن اعلان جنگ به آلمان را شادباش گفت و اشاره کرد كه اين اقدام، بهترين فرصت را براي ورود آمريكا به باشگاه قدرتهاي جهاني فراهم مي آورد. تا آن زمان، دولت واشنگتن در قبال امور جهاني، سياست انزوا و سکوت در پيش داشت.
     در جریان 19 ماهی که دولت واشنگین با آلمان درحال جنگ بود از نظامی آمریکایی آلمانی تبار استفاده نکرد. آلمانی تبارها بزرگترین درصد نژادی ایالات متحده را تشکیل می دهند.
    دولت واشنگتن با همین محاسبات از دسامبر 1941 و پس از اینکه یقین حاصل کرد هیتلر با حمله به شوروی گور خودرا کنده است وارد جنگ جهانی دوم شد و باز با دو وسیله: يکان نظامی و دلار.
    ایالات متحده از میان ویرانه های جنگ جهانی دوم به صورت يكي از دو ابرقدرت جهان سر برافراشت، از 1991 كه شوروي به دست چند مقام داخلي، از درون فرو پاشانيده شد و همانند قطعه ای يخ ذوب و سپس بخار شد تنها ابرقدرت گيتي و يكه تاز در ميدان جهاني بوده است.
يک نمونه از آگهي هاي دولت آمريكا در سال 1917 براي استخدام داوطلب جهت خدمات نظامي. [ايالات متحده قانون نظام وظيفه اجباري ندارد و نظاميان آن جز در زمان بحران، داوطلب و پيماني هستند. «درافت» تنها در زمان بحران نظامي و پس از تصويب قوه مقننه صورت مي گيرد. با وجود اين، جوانان اين کشور پس از رسيدن به سن معين، داوطلبانه کتبا اعلام مي کنند که آماده اند هر زمان که اقتضا کند و احضار شوند، به نيروهاي مسلح به پيوندند و همين طور متقاضيان تابعيت آمريکا که بايد سوگند يادکنند که در صورت احضار و دريافت دستور، سلاح به دست خواهند گرفت و طبق امر خواهند جنگيد و يا اموري ديگر را که به آنان ارجاع شود انجام خواهند داد]

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
بهانه بازگشت فرانسه به منطقه صنعتي آلمان و استقرار نيرو که نتيجه اش تحکيم اقتدار هيتلر و جنگ جهاني دوم بود
ششم اپريل 1920 نيروهاي فرانسوي شهر فرانكفورت آلمان را به اين بهانه كه اين دولت قرار داد «ورساي» را نقض كرده است تصرف كردند. فرانسويان اعلام كرده بودند كه طبق قرارداد وِرساي قرار نبود كه پاي سرباز آلمان به منطقه صنعتي روهر Ruhr برسد و در پرداخت اقساط غرامت تاخير شود و....
    دهه بعد هيتلر براي بيرون راندن اين فرانسويان و پس از کسب مجوّز از مردم آلمان در يک رفراندم، دست به تجديد تسليحات زد و به آن منطقه نيرو فرستاد و قراردادهاي ورساي را هم پاره كرد بدون اينكه فرانسه بتواند مانع شود. در اين رفراندم، 98 درصد آلماني ها به خواست هيتلر پاسخ «بله» داده بودند و همين حمايت اورا بر آن داشت که بعدا اراضي از دست رفته آلمان را مطالبه کند و جنگ جهاني دوم روي دهد. اشتباه هيتلر که منجر به شکست آلمان شد اين بود که دفعتا در چند جبهه و مخصوصا جبهه پهناور روسيه وارد جنگ شده بود. به باور مورخان، اگر هيتلر دشمنان خودرا يک به يک هدف قرار داده بود شکست نمي خورد و تاريخ جهان مسير ديگري را درپيش مي گرفت.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
مشارکت کویتی های آمریکایی درجنگ کویت زیر پرچم آمریکا ـ نگاهی به تصرف کویت و نتایج آن
بازگشت کویتی های آمریکایی پس از شرکت در عملیات نظامی Desert Storm به فرماندهی ژنرال نورمن شوارتسکوف جونیور H. Norman Schwarzkopf Jr از کویت، از هفتم اپریل 1991 آغاز شد. [نورمن جونیور پسر ژنرال شوارتسکوف مستشار آمریکایی نیروهای مسلح ایران در طول یک دهه بود و نام پدر اورا در ردیف مجریان کودتای 28 امُرداد و طراح ایجاد ساواک نوشته اند. نورمن جونیویور که از سال 1946 با خانواده اش در تهران زندگی می کرد تحصیلات متوسطه را در ایران گذرانیده و فارسی می دانست. وی را طراح ایجاد فرماندهی نظامی آمریکا در منطقه خلیج فارس نوشته اند که قرارگاه آن در بحرین است.Norman Schwarzkopf Jr بيست و هفتم دسامبر 2012 درگذشت.].
    بازگشت برخی از یکانهای رزمی آمریکا از کویت از 17 مارس 1991 آغاز شده بود. استقرار نظامی آمریکا در کویت و کشور سعودی مربوط به همان زمان است. تعرض عراق به کویت باعث این تحول شده است. تعرض به کویت، اشغال نظامی آن و اخراج عراقی ها هفت ماه طول کشید ـ از دوم آگوست 1990 تا 28 فوریه 1991.
    عراق که در سال 1962 (زمانی که دولت لندن به کویت استقلال داد) به استناد تاریخ و نقشه های جغرافیایی امپراتوری ایران مدعی مالکیت عراق شده بود دوم آگوست 1990 با یکصد هزار نیرو کویت را مورد تعرّض قرارداد و آنجارا ظرف 4 روز تصرف و به قطعنامه شماره 660 شورای امنیت مبنی بر تخلیه فوری کویت اعتناء نکرد و از قطعنامه شماره 661 (تحریم تجاری عراق) ترسی به خود راه نداد. دولت وقت عراق (دولت حزب بعث) بمانند ژنرال عبدالکریم قاسم ـ ژنرال نیمه عرب و رهبر انقلاب ضد سلطنت و ضد غرب جولای 1958 ـ به استناد نقشه های جغرافیایی امپراتوری ایران و اینکه عراق برجای ایران غربی نشسته است، تمامی مناطق جنوبی عراق (سواحل غربی و جنوبی خلیج فارس) ازجمله کویت، مناطق شرقی و نفتخیز سعودی، بحرین، قطر و ... را از آن دولت بغداد اعلام و تاکید بر ادامه پیشروی نظامی از کویت به سوی جنوب کرد. تجدید این ادعا به دولت واشنگتن وسیله و بهانه داد تا طرح Operation Dessert Shield را تهیه کند و به استقرار نیرو در کشور سعودی دست بزند و از 12 آگوست 1990 عراق را محاصره دریایی کند که عراق 28 آگوست کویت را ایالت نوزدهم عراق اعلام و حتی نام شهر کویت را تغییر داد. شورای امنیت در قطعنامه شماره 678 خود به عراق مهلت داد که تا 15 ژانویه 1991 کویت را تخلیه کند و چون اعتناء نکرد، نیروهای موتلفین ساعت شش و 38 دقیقه روز 16 ژانویه 1991 به وقت واشنگتن (17 ژانویه به وقت کویت) عمليات نظامي در کویت اشغالشده را آغاز کردند. جنگ تا مناطقی از کشور سعودی گسترش ولی 40 روز بعد ـ 26 فوریه 1991 ـ صدام حسین دستور عقب نشینی و جورج بوش (پدر) رئیس جمهور وقت آمریکا 28 فوریه آتش داد، سوم مارس 1991 طرفین با شرایط آتش بس موافقت و جنگ پایان یافت ولی تحریم اقتصادی عراق تا نیمه دهه اول قرن 21 و چند سال پس از اشغال نظامی عراق و اعدام صدام حسین ادامه داشت!. تلفات آمریکا در جنگ کویت 294، انگلستان 47، سعودی 18، امارات 6 و قطر 3 نفر کشته اعلام شده است ولی تلفات عراق را بیش از 20 هزار نفر بشمار آورده اند.
    کویتی های آمریکایی پس از اشغال نظامی کویت احضار و در ایالت نیوجرزی آموزش نظامی دیده و جهت شرکت در مساعی اخراج عراق از کویت به محل اعزام شده بودند. این شمار برپایه سوگند وفاداری، حمل اسلحه و جنگ برای آمریکا هنگام اعطای تابعیت، به مراکز آموزش نظامی آمریکا احضار شده بودند که در آن زمان بدعت تازه ای بشمار آورده شده بود. دولت آمریکا تصمیم داشت که در سال 2011 به همانگونه لیبیایی های آمریکایی را آموزش نظامی دهد و به لیبی بفرستد که رژیم قذافی ساقط شد.
    در پی تشدید تحریم های ایران از آغاز سال 2012 و شایعات دیگر، در برخی از تفسیرها اشاره غیر مستقیم به امکان بکارگیری ایرانیان آمریکایی (طبق فرمول کویت) شده بود. ایرانی ها و هندی ها در دو دهه اخیر بزرگترین رقم مهاجران به آمریکا را تشکیل می دهند که نزدیک به 70 درصد آنان تابعیت آمریکا به دست آورده اند (به رغم اصل 41 قانون اساسي جمهوري اسلامي، با حفظ تابعیت ایرانی خود!). طبق آمار دولتی، بیش از یکصد هزار ایرانی تنها در شهرستان لس آنجلس زندگی می کنند که گزارش های مطبوعاتی شمار آنان را 175 هزار تن در این شهرستان 3 میلیون و 800 هزاری نفری به دست داده اند.
جورج بوش (پدر) و ژنرال شوارتسکوف عازم بازديد از نيروهاي نظامي آمريکا در کشور سعودي که آماده بيرون راندن عراق از کويت شده بودند

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
نظر روس ها در مارس 2003 درباره آمريکا - نظرات و انتظارهاي مردم قرن 21 که نسبت به گذشته آگاهتر و وجداني تيزتر دارند
نتيجه سنجش نظر روسها كه در 27 مارس (ششم فروردين) سال 2003 و با سه پرسش به عمل آمده بود 9 روز بعد (پنجم اپريل) به اين شرح اعلام شد:
    ــ در پاسخ به اين پرسش كه آيا رفتار آمريكا نسبت به روسيه دوستانه است يا نه، 59 درصد پاسخ منفي، 27 درصد پاسخ مثبت داده و بقيه گفته بودند كه آمادگي براي دادن پاسخ ندارند.
     ــ به اين پرسش كه چه احساسي نسبت به آمريكا داريد، 35 درصد گفته بودند احساس بد، 19 درصد احساس خوب و بقيه گفته بودند که مطمئن نيستند كه چه پاسخي بدهند.
    ــ پرسش سوم درباره جنگ عراق بود كه 91 درصد روسها دلايل آمريكا براي تعرض نظامي به عراق را تاييد نکرده، اين دلايل را ساختگي (و بهانه) دانسته و گفته بودند که مخالف اين جنگ بوده اند و مي دانند که واشنگتن از ديرزمان درصدد بسط نفوذ در عراق به عنوان کليد آسياي غربي بود و فروپاشي شوروي راه آن را هموار ساخت و تنها 5 درصد نظر تقريبا موافق داده بودند. چهار درصد بقيه نظري ابراز نکرده بودند.
    در اين ميان پوتين مرد نيرومند روسيه گفته بود كه احساس و عواطف نبايد هدايت ديپلماسي را به دست گيرد. همكاري روسيه با آمريكا تا زماني که لازم باشد برپايه منافع روسيه ادامه خواهد يافت.
     چند صاحبنظر در تفسير نتايج اين نظر خواهي گفته بودند که فاصله گرفتن نظر اتباع از عمل دولت ها در جهان امروز شتاب بيشتري به خود گرفته است. مردم قرن 21 به دليل وسعت آگاهي ها و بيدار شدن وجدان ها و تيزتر شدن شعور نشان داده اند که در برابر هر اقدام دولتي و وضعيت خلاف منطق تحمل كمتري دارند.
يک صحنه از عمليات نظامي آمريکا در عراق در مارس 2003

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
مرد بیکار 3 مامور پلیس را کشت و ضمن 4 ساعت تیراندازی متقابل، دو پلیس دیگر را مجروح ساخت
Richard Poplawski
ریچارد پاپلاوسکی Richard Poplawski بيست و سه ساله و از ساکنان شهر بزرگ پیتسبورگ ایالت پنسیلوانیای آمریکا که کار خودرا از دست داده و تلاش او برای یافتن کاری دیگر به جایی نرسیده و سخت افسرده و کم حوصله شده بود چهارم اپریل 2009 سه مامور پلیس این شهر را کشت و دو تن دیگر را مجروح ساخت و پس از چهار ساعت زد و خورد و پایان يافتن فشنگهایش، مجروح و دستگیر شد.
     ریچارد که در خانه مادرش و با او زندگی می کرد دارای سه سلاح ازجمله یک کالاشنیکوف (تفنگ حمله) بود. ریچارد قبلا در یک کارخانه تولید شیشه و در و پنجره کار می کرد که کاهش سفارش به بيکار شدن او انجاميده بود. ریچارد که در 19 سالگی داوطلب استخدام در نیروی کماندو دریابرد آمریکا (مورین ها) شده بود در جریان دیدن آموزش نظامی انصراف داده و بیرون آمده بود. وی یک بار نیز یک وبسایت ویدئویی به راه انداخته بود ولی موفق به گرفتن آگهی تجاری نشده بود تا آن را ادامه دهد.
    شنبه چهارم اپریل، وقوع یک نزاع داخلی (خانوادگی) تلفنی به پلیس پیتسبورگ اطلاع داده شده بود. پلیس طبق معمول دو مامور را روانه محل نزاع کرده بود. ماموران زنگ خانه ای که آدرس آن را تلفنی به دست آورده بودند به صدا درآوردند. بانوی خانه در را گشود و ریچارد که پشت سر مادر ایستاده بود به سوی دو پلیس تیراندازی کرد که هر دو برزمین غلطیدند. یک مامور پلیس که برحسب اتفاق از آن نزدیکی می گذشت و صدای گلوله ها را شنیده بود ضمن اعلام قضیه به مرکز پلیس، خودرا به محل تیراندازی رسانید که او نیز هدف گلوله ریچارد قرارگرفت و برزمین افتاد. طولی نکشید که 9 مامور پلیس به محل رسیدند و خانه را محاصره کردند و این محاصره و تیراندازی طرفین ـ از خانه و خیابان ـ چهار ساعت طول کشید. در جریان این تیراندازی دو پلیس دیگر تیر خوردند و مجروح شدند. شدت تیراندازی در طول چهار ساعت به حدی بود که ماموران اعزامی موفق به نزدیک شدن به سه مامور قبلی که در خون غلطیده بودند نشدند و این سه در همانجا جان سپردند. در طول زد و خورد، مارگارت مادر ریچارد در زیرزمین پنهان شده بود. ریچارد به بیمارستان منتقل شد و شمارش پوکه ها نشان داد که صد گلوله شلیک کرده بود. وی نیز بمانند جیولی ونگ (قاتل 13 آواره و مهاجر تازه وارد در يک مرکز آموزش زبان انگليسي در ايالت نيويورک که ديروز شرح آن در اين تاريخ آنلاين آمد) جلیقه ضدگلوله پوشیده بود و به همین لحاظ با اینکه گلوله های متعدد به او اصابت کرده بود زنده ماند. به دلیل تهیه همین جلیقه ضد گلوله، سخنگوي نيروي پلیس گفت که ریچارد از قبل در اندیشه قتل ماموران و ایجاد چنین ماجرايي بود و احتمالا اطلاع تلفنی مبنی بر وقوع نزاع خانگی بخشی از توطئه بوده است ولی مادر ریچارد گفته بود که مشاجره او با پسرش و تلفن کردن به پلیس بر سر ادرار کردن سگ در اطاق بود و واقعیت داشت!. دو تن از دوستان ریچارد به پلیس گفتند که وی (ریچارد) نگران بود که ضعف اقتصادی ادامه يابد باعث افزایش وقوع جرم شود و همین بیم باعث شده بود که دو سلاح دیگر بخرد تا در صورت لزوم از خود و خانه محافظت کند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
مردي که زنش اورا تَرک کرده بود پنج فرزندش را کشت و خودکشی کرد
خانه محل قتل
جمعه شب، سوم اپریل 2009 در شهر گرام واقع در ایالت واشنگتن آمریکا و نه چندان دور از شهر سیاتل، مردی پنج فرزند خودرا کشت و سپس در نقطه ای دیگر و در اتومبیلش خودکشی کرد.
     این مرد جیمز هریسون نام داشت 43 ساله و میکانیک (تکنيسين) دیزل بود. فرزندان او چهار دختر و یک پسر ـ 7 تا 16 ساله ـ بودند. این خانواده در یک موبیل هوم (خانه های قابل حمل) زندگی می کردند. بانوی جیمز هریسون و مادر پنج فرزند او قبلا قهر و خانه را ترک کرده بود. دختر بزرگ جیمز روز پیش از حادثه به پدرش خبرداده بود که مادرش آنجلا را در یک کافه قنادی با مردی درحال صرف قهوه مشاهده کرده و با سلفون خود از آن دو عکس گرفته است و عکس را به پدرش نشان داد. آنجلا کارمند يک فروشگاه بزرگ زنجیره ای بود. جیمز به تحقیق پرداخت و آشنایان تایید کردند که آنجلا می خواهد دادخواست طلاق دهد و با آن مرد ازدواج کند و در دوره جدایی یکساله (تا قطعی شدن طلاق) با آن مرد زندگی کند (که در آمریکا امری عادی است و جرم محسوب نمي شود).
    حاصل تحقيقات پلیس درباره اين رويداد مرگبار چنين بوده است: جیمز پس از مشاهده عکس، تصمیم به کشتن آنجلا و آن مرد گرفته بود ولی آن روز آنان را نیافته بود. شب هنگام که فرزندان در خواب بودند جیمز بفکر می افتد که نخست آنان را بکشد، سپس آنجلا و آن مرد و آنگاه خودش را. وی این تصمیم را عملی می سازد و چهار فرزند را در حال خواب با شلیک گلوله می کشد و دیگری را که بیدار شده و به توالت گریخته بود در آنجا مقتول می سازد، خانه را ترک و به جستجوی آنجلا می پردازد ولی او را نمی یابد. بامدادان در نزدیکی همان کافه قنادی در اتومبیل می نشیند تا شاید آنجلا و آن مرد جهت صرف ناشتایی به آنجا بروند که چون به نتیجه نمی رسد و نیز بیم از دستگیرشدنش باعث می شود که همانجا با گلوله خودکشی کند.
     پلیس که از طریق همسایگان متوجه تیراندازی در «موبیل هوم» شده بود با مراجعه به آنجا اجساد را به دست می آورد، به جستجوی اتومبیل جیمز می پردازد و آن را در حالی که هنوز موتورش روشن بوده می یابد و جسد جیمز را به پزشکی قانونی منتقل می سازد و ....
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تاريخ از نگاهي به تصوير
اوباما: تا تهدید اتمی ایران باقی باشد ...


ششم اپريل 2009 مخالفان تصميم به استقرار پایگاه ضد موشکی و رادار مربوط از سوی ناتو در لهستان و جمهوری چک برای نشان دادن مخالف خود در میدانی در شهر پراگ و در نزدیکی پارلمان جمهوری ده میلیونی چک با پوشش مخصوص روی زمین دراز کشیده بودند. (عکس بالا).
     اوباما رئيس جمهوری وقت آمريکا در پراگ در نطقی گفته بود: تا زمانی که برنامه اتمی ایران ادامه داشته باشد که یک تهدید است، ما [آمریکاییان] برنامه استقرار موشکی در اروپا را کنار نخواهيم گذارد.
     اوباما که از اروپا ديدن مي کرد این مطلب را به رغم تظاهرات پراگی ها در مخالفت با برنامه استقرار موشکی بیان کرده بود که به زعم معترضان، مآلا به تجدید جنگ سرد میان روسیه و ناتو خواهد انجاميد. (عکس های زیر)



    اوباما اظهارات خود در زمینه تهدید اتمی ایران و استقرار موشک ضد موشک در اروپا را در حضور «میرک توپولانک» نخست وزیر وقت جمهوری چک بیان کرده بود. توپولانک که قبلا گفته بود برنامه دولت اوباما، معروف به محرّک اقتصادی ـ راهی است که به جهنم ختم می شود و به همین لحاظ در طول ایستادن در کنار هم به صورت یکدیگر نگاه نمی کردند (عکس زير). توپولانک در آن زمان در عین حال رئیس دوره ای اتحادیه اروپا بود که این اتحادیه به توصیه بارک اوباما مبنی بر پذیرفتن ترکیه به عضویت خود که آن را در جريان سفرش به اروپا در بهار 2009 مطرح کرده بود نظر موافق نشان نداد.


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
میشل اوباما در کنیسه یهودیان شهر پراگ
میشل اوباما که از بیستم ژانویه 2009 بانوی اول ایالات متحده شده بود و با شوهر خود بارک حسين، از آغاز اپریل 2009 به انگلستان، فرانسه و جمهوری چک رفته بود پنجم اپریل از پراک به آمریکا بازگشت و با بارک حسين به ترکیه نرفت.
    بارک حسين اوباما در لندن در نشست یک روزه سران گروه 20، در استراسبورگ فرانسه در نشست سران ناتو [تنها اتحادیه نظامی درجهان] و در پراگ در نشست سران اتحادیه اروپا شرکت کرده بود.
     میشل در طول اقامت کوتاه خود در پراگ، از کنیسه یهودیان (Pinkas Synagogue)، موزه این کنیسه و گورستان قدیمی یهودیان در پایتخت جمهوری چک دیدن کرد، (عکس های زیر):
بانو میشل در کنیسه پینکاس با رئیس موزه و یک مقام کنیسه – برگوشه عکس، تصویر او هنگام دیدار از گوستان اضافه شده است

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
برخي ديگر از رويدادهاي 6 آوريل
  • 0:   طبق محاسبات تقویمی، ششم اپریل 648 پیش از میلاد يک خورشيد گرفتگي کامل که ساعتی پس از ظهر آن روز آغاز شده بود در منطقه مدیترانه مشاهده شد كه يونانيان جزئيات آن را ثبت كرده اند. یونانیان باستان همچنین خورشید گرفتکی کامل سال 464 پیش از میلاد و در آستانه لشکرکشی ایران به آن سرزمین را که در بخش جنوبی و جنوب غربی یونان (منطقه اسپارت) مشاهده شده بود و نیز خورشیدگرفتگی کامل سال 226 پیش از میلادی را به رشته تحریر درآورده اند با شرح جزئیات ـ درست بمانند گزارش های رسانه ای امروز.
        
  • 1250:   ایّوبی ها (کُردها) که بر سوریه، بخشی از عراق امروز، حجاز، بخشی از فلسطین، مصر و تونس حکومت می کردند صلیبیون هفتم به فرماندهی لویی نهم پادشاه وقت فرانسه را در دومین نبرد طرفین در مصر شکست دادند و لوئی نهم اسیر شد. ایّوبیون در نبرد قبلی که در المنصوره مصر روی داده بود نیز صلیبیون هفتم را شکست داده بودند. تلفات دو نبرد، 15 هزار کشته گزارش شده است. صلاح الدین ایوبی متولّد تِکریت، سَردودمان ایوبیون است که او نیز در زمان خود صلیبیون را شکست داده بود. صلیبیون از اروپا به خاورمیانه لشکرکشی می کردند.
        
  • 1453:   در این روز محمد دوم معروف به فاتح، بزرگ تُرکان عثمانی محاصره قسطنطنیه پایتخت روم شرقی را آغاز کرد. این محاصره 52 روز طول کشید و با سقوط شهر، دوران تاریخی تازه ای به نام «عصر جدید» آغاز شد. محمد فاتح نام قسطنطنیه را به اسلامبول (شهر اسلام) تغییر داد که پس از تبدیل الفبای ترکیه از عربی به لاتین، استانبول نوشته می شود زیرا که تلفظ وقت بود.
        
  • 1886:   ونكوور كانادا به عنوان شهر اعلام شد.
        
  • 1889:   نخستين دوربين دستي به بازار آمد.
        
  • 1938:   تفلون ساخته شد و در زمره توليدات شيميايي قرار گرفت.
        
  • 1941:   ايتاليا دستور خروج نيروهاي خودرا از اتيوپي صادر كرد و به اشغال اين كشور پايان داد.
        
  • 2005:   جلال طالبانی (کُرد) رئیس جمهوری عراق شد.
        
  • کارنامک نوشيروان (خاطره ای از مولف)
    زایمان بدون قابله مسئله ساخت، برای نوزاد دختر شناسنامه پسر گرفتند،15 سال بعد که دختر شد و ازدواج کرد مسئله دیگر پدید آمد

        آبان 1345 بود و نگارنده (نوشیروان کیهانی زاده) دبیر میز اخبار حوادث شهری و قضایی روزنامه اطلاعات. ظهر یک روز، خبرنگار بیمارستان ها خبر از قصد خودکشی یک زن 50 ساله داد و گفت که از دست پسرش که آموزگار دبستان است خودرا به قصد مردن مسموم کرده است. خبری را که خبرنگار از این واقعه نوشت کامل نبود. همان شب خودم پس از اتمام کار در خبرگزاری پارس که دبیر اخبار بین الملل، ویژه پخش از رادیو بودم به بخش مسمومین بیمارستان لقمان الدوله رفتم و با این بانو که حالش هم بهتر شده بود گفت و شنود کردم.
        گفت: برای پسرم که تنها فرزند من است هزاران امید و آرزو داشتم. بزرگترین آرزوی من دیدن و بزرگ کردن فرزندان او (نوه ها) بود.
        پس از استخدام دولتی شدن پسرم، اصرار کردیم که ازدواج کند و یک بار هم برایش به خواستگاری رفتیم، ولی هر بار یک بهانه آورد. چندماه پیش به بهانه اینکه پدرش شب ها سرفه می کند و او ـ با اینکه در اطاق مجاور می خوابید ـ بیدار می شود، از خانه ما اثاثه کشی کرد و رفت. طولی نکشید که اطلاع داد می خواهد ازدواج کند که خوشحال شدیم. یک نظر، دختر را به من و پدرش نشان داد، کم سن و سال بود با موی نسبتا کوتاه. پسرم بعدا خبرداد که مراسم عروسی نخواهد داشت و عقدِ ازدواج در محضر انجام خواهد شد. پس از ازدواج، رفتار پسرم که از آمدن به خانه ما با زنش اکراه داشت مرا دچار سوء ظن کرد.
        یک روز بر حسب اتفاق عروس را در خیابان دیدم، خودم را به او نشان ندادم و تعقیبش کردم، به خانه ای رفت. روز بعد به آن محل رفتم و پرس و جو کردم. خانه ای که روز پیش عروس من به آنجا رفته بود منزل والدین او بود که در آنجا دو اطاق اجاره کرده بودند و 3 فرزند خردسال دیگر داشتند. در آنجا به من گفته شد که عروس من تا چندی پیش ظاهرا یک پسر بوده و با پسران کوچه همبازی و همشاگردی، که پس از یک عمل جرّاحی دختر شده و شوهر کرده و به خانه شوهر رفته است. نام و آدرس مدرسه ای را که عروس قبلا در آنجا درس می خواند به دست آوردم که همان مدرسه ای بود که پسرم در آنجا تدریس می کرد. به آنجا رفتم که معلوم شد پسرم تا سال تحصیلی قبل، معلم آن دبستان بود که به دبستان دیگری منتقل شده است.
        این زن اضافه کرد: در آن ساعت و در دفتر مدرسه؛ مدیر، ناظم و یکی از معلمان دبستان که خانم بود حضور داشتند و ماجرا را از زبان من شنیدند. خانم معلمِ حاضر در دفتر پس از خارج شدن مدیر و ناظم از اطاق، مرا به گوشه ای کشید و گفت: پسر شما آموزگار کلاس ششم بود. ما از چند سال پیش یک دانش آموز داشتیم که رفتار دخترانه داشت. من در کلاس سوم معلم او بودم. او از روستا به تهران آمده بود و از حدود 9 سالگی وارد کلاس اول دبستان شده بود و از کلاس چهارم سینه هایش بزرگ می شد و صدایش زنانه بود و همچنین رفتارش. پسر شما که معلم او در کلاس ششم بود متوجه شده بود که آن شاگرد، نمی تواند پسر باشد و باید او را به دکتر نشان داد، این را به من و شاید همکاران دیگر از جمله مدیر دبستان گفته بود. پدر این دانش آموز به مدرسه دعوت شد. در آن ساعت من هم در دفتر مدیر بودم. پدر دانش آموز گفت که زنش هم می گوید که اعضای بدن این بچه و رفتار او مطابق یک پسر نیست، به زنم گفته بودم؛ حالا چه بکنیم؟، جواب داد که چون در شناسنامه اش پسر است بهتر است که پسر باشد. همچنین اگر فرزندش دختر شود، چنین دختری را کسی به زنی نمی گیرد.
        آن خانم معلم اضافه کرد که به این مرد (پدر دانش آموز) گفتیم که فرزندش را به دکتر متخصص نشان دهد و درصدد درمان برآید که پاسخ داد؛ کارگر ساده است و هزینه این کار را که ممکن است سنگین باشد ندارد. جریان را با آموزگار او ـ پسر شما ـ در میان گذاشتیم. او وقتی که این را شنید، دلسوزی نشان داد و هزینه دکتر بردن را بر عهده گرفت. گفتیم که باید با اطلاع و کسب موافقت والدین باشد که قبول کرد. ولی در ملاقات نخست، والدین دانش آموز قبول نکردند. پسر شما که پاسخ منفی را شنید در ملاقات بعدی با پدر دانش آموز، داوطلب شد که پس از امتحانات و آغاز تعطیلات تابستانی هزینه عمل جرّاحی را بپردازد و پس از اصلاح شناسنامه و 15 ساله شدن تمام، با او ازدواج کند.
         به گفته خودش، با جلب موافقت والدین، این دانش آموز را نزد یک دکتر متخصص بُرد و دکتر پس از معاینه جسمانی کامل گفته بود که او دختر است و فقط یک پوست اضافیِ مادرزادی بخشی از پایین تنه اش را پوشانده و با یک عمل جرّاحی، مشکل برطرف می شود. دکتر پرسیده بود که وضع حمل در کجا صورت گرفته که جواب شنیده بود؛ در خانه و در روستایمان با کمک زن همسایه و بدون قابله. گفتند که پسر است و شناسنامه گرفتند. چون دو ـ سه ماه به امتحانات آخر سال مانده بود، مدیر مدرسه گفته بود که تا عمل جراحی صورت نگیرد و شناسنامه تغییر نکند، نمی تواند به اراده خودش او را به مدرسه دخترانه منتقل کند. این خانم معلم گفت که اطلاع بیشتری از قضیه ندارد و فقط می داند که آن دانش آموز در امتحانات قبول شد، از مدرسه ما رفت و همچنین معلم او ـ پسر شما و گویا ازدواج کرده اند.
        وقتی که این را شنیدم نزدیک بود که از غصه دِق کنم. جریان را به شوهرم خبر دادم او نیز بمانند من غمگین شد و گفت که ما نوه می خواهیم. برای ما اهمیت ندارد که چه شده است. امیدوارم که بتواند حامله شود.
        به دکتر خودم مراجعه کردم و قضیه را برایش گفتم، گفت که اگر شنیده شما درست باشد این، تغییر جنسیت نیست، او از اول هم دختر بوده با یک پوست و پوشش اضافیِ پایین تنه. پدر و مادرش ناآگاه بودند که پس از تولدِ نوزاد دقت نکردند و شناسنامه پسرانه گرفتند.
        دکتر از من خواست بروم و نام جرّاح را به دست آورم و به او بدهم تا بپرسد که قضیه از چه قرار بود و آیا بچه دار می شود یا نه. با زحمت زیاد نام جرّاح را به دست آوردم. دکترم در حضور خودم به او تلفن کرد و جرّاح به دکتر من گفت که بعید می داند حامله شود.
        این را که شنیدم به خانه پسرم رفتم و قضیه را گفتم، با خشونت گفت که زنش را دوست دارد و نیاز هم به بچه ندارد، اگر نوه می خواهید بروید از پرورشگاه بگیرید. خواستم التماس کنم که دست کم برود یک زن دیگر هم بگیرد و بچه دار شود که عصبی شد و مرا از خانه بیرون انداخت که انتظار این حرکت را از او نداشتم. به خانه بازگشتم، شوهرم نبود و یادداشت گذاشته بود که ممکن است آن شب به خانه بازنگردد. مقداری مرگ موش در خانه داشتیم، آنهارا خوردم و خوابیدم که شوهرم آمد و وقتی مرا در وضعیتی میان مرگ و زندگی دید به بیمارستان رازی بُرد که گفتند مسموم شده و با آمبولانس مرا به اینجا منتقل کردند. از مرگ دور شده ام ولی با زنده ماندن من مسئله حل نخواهد شد. من همین یک بچه را دارم و نوه می خواهم.
        روز بعد شوهر این زن که کارمند دولت بود و از موضوع مصاحبه زنش آگاه شده بود به روزنامه اطلاعات آمد و خواست که خبر را چاپ نکنیم. گفتیم که بدون ذکر نام درج می کنیم قبول نکرد و به سنا رفت و در اینجا به سناتور مسعودی ناشر روزنامه متوسل شد و مسعودی تلفن کرد که فعلا چاپ نکنیم، آموزندگی هم ندارد، والدین نوزاد در روستا بودند و در آنجا دکتر نبود که جنسیّت طفل را تشخیص دهد که شناسنامه درست بگیرند.
        
     نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.



     

    مطالعه اين سايت و نقل مطالب آن با ذكر ماخذ (نشاني کامل سايت و نام مولف آن) آزاد است، مگر براي روزنامه هاي متعلق به دولت و دستگاههاي دولتي؛ زيرا كه مولف اين سايت اكيدا «روزنامه نگاري» را كار دولت نمي داند. روزنامه عمومي به عنوان قوه چهارم دمكراسي بايد كاملا مستقل از دولت و سازمانهاي عمومي باشد تا بتواند رسالت شريف خود را به انجام برساند.


     تماس با مولف:

    editor (a) iranianshistoryonthisday.com
    n.keihanizadeh (a) gmail.com