Iranians History on This Day
روز و ماه خورشيدي و يا ميلادي مورد نظر را انتخاب و كليد مشاهده را فشار دهيد
ميلادي
   خورشيدي

 
9 دسامبر
 
جستجو:

 
 


 هديه مولف

اين سايت مستقل و بدون كوچكترين وابستگي؛ هديه ناچيز مولف كوچك آن به همه ايرانيان، ايراني تبارها و پارسي زبانان است كه ايشان را از جان عزيزتر دارد ؛ و خدمتي است ميهني و آموزشي كه خدمت به ميهن و هموطنان تكليف و فريضه است كه بايد شريف و خلل ناپذير باشد و در راه انجام تكاليف ميهني نياز به حمايت مادي احدي نبايد باشد، و نخواهد بود. انتخاب موارد براي نگارش و عرضه در سايت نظرشخص مولف است.
 

 










   لينک به اين صفحه  

مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 9 دسامبر
ايران
نهم دسامبر 794 هارون الرشيد يك دولتمرد ايراني را وزير خود كرد و ...
هارون الرشيد
هارون الرشيد خليفه توانمند عباسي نهم دسامبر 794 يحيي بَرمكي را كه يك ايراني و در علم مديريت و تدبير كشور داري و شهرت امانت داري سرآمد ديگران بود به وزارت خود برگزيد تا به تمشيت امپراتوري او بپردازد. هارون كه مردي هوشمند بود پي برده بود كه بقاء امپراتوري پهناور او بستگي به وجود يك وزير لايق و باكفايت دارد كه بر امور اداري و مالي نظارت دقيق داشته باشد و كسي را بهتر از يحيي نيافته بود.
     هشت سال بعد، هارون بر خاندان بَرمكيان كه قدرت و شهرتي به دست آورده بودند خشمگين شد. در اين باره داستان سرايي بسيار شده است و مسئله از يك نقضِ عهد خانوادگي كه ميان جعفر برمكي شوهر خواهر هارون و شخص خليفه پديد آمده بود آغاز شده بود (جعفر که عباسه خواهر هارون را به عقد نکاح خود درآورده بود، طبق تعهدي که به هارون سپرده بود نبايد اين دو باهم عروسي مي کردند که نقض عهد شده بود!) و در سال 802 ميلادي هارون جعفر را اعدام كرد و يحيي را به زندان افكند. هارون به اين كار هم قانع نشد و چند ماه بعد دستور قتل عام بَرمكيان را صادر كرد؛ و جز يحيي كه در زندان بود و او نيز در همانجا درسال 805 ميلادي از گرسنگي درگذشت، بقيه کشته شدند.
    مطالعه نوشته مورّخان در باره اوضاع دوران طولاني خلافت عباسيان از جمله تاريخ طبري، نه صدها بَل هزارها نمونه از اين دست اعدام ها و كشتارها را نشان مي دهد كه براي سران عرب (سران وقت) امري عادي بود. «خليفه» يک روز يك نفر با اعزاز تمام در كنار خود مي نشانيد و حتي داماد خويش مي كرد و دو روز بعد دستور مي داد او را با خشن ترين روش بكشند و ....
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
مسئله هرات: روزي كه نيروهاي انگليسي پاي بر بوشهر گذاردند ـ جنگ با ایران، طرح کودتای 28 امُرداد و حمله به سفارت دولت لندن، در ماه دسامبر!
James Outram
در جریان جنگ انگلستان با ایران بر سر هرات، نهم دسامبر 1856 (18 آذر) آن دسته از نیروهای انگلیسی که از هند عازم بوشهر شده بودند پاي به گوشه ای از اين بندر قديمي ايران گذاردند که فاقد دفاع موثر بود. ورود آنان به بوشهر پس از گلوله باران شدن چندین روزه این شهر بندری، بندرگاه و سواحل اطراف آن توسط ناوگان اعزامي انگلستان صورت گرفته بود. بوشهر روزها گلوله باران مي شد. با وجود پياده شدن تفنگداران انگليسي در ساحل بوشهر، مقاومت مردم معمولي در كوچه ها، خانه ها و حومه شهر ادامه داشت به عبارت دیگر؛ تعرّض انگلیسی ها به منطقه بوشهر به آسانی خوزستان نبود و تصرف آن تا یکم ژانویه 1857 تکمیل نشد.
    دولت لندن پس از چند اخطار که ایران شهر هرات و مناطق تاجیک نشین غرب افغانستان امروز را واگذار کند، یکم نوامبر 1856 به دولت تهران اعلان جنگ داده بود و شش روز بعد نيروهاي انگليسي مستقر در هند با سی کشتی نیروبر و هفت رزمناو عازم جنگ با ايران شدند. این نیرو مرکب از چند لشکر انگلیسی ـ هندی و گروهانهای مهندس و مین گذار بود که در مدرس و بمبئی (مومبای) بودند. اين عمليات را سرلشکر «سر جيمز آوت رام James Outram» طرح ریزی و فرماندهي مي كرد.
    اين اعلان جنگ و متعاقب آن لشکرکشی درپي بي اعتنايي تهران به اخطارهاي انگلستان كه نيروهاي نظامي خودرا از هرات و غرب افغانستان خارج سازد صادر شده بود. انگليسي ها که نگران پیشروی روسها [در اجرای آرزوی پتر کبیر] تا خلیج فارس و اقیانوس هند بودند پس از امضای یک قرارداد آشتی و پُر از وعده و وعید با دوستمحمد خان (پشتون) در سال 1855 در پیشاور، سياستشان را بر اين پایه قراردادند [و هنوز هم بر این مدار قرار دارد] كه هرگز امکان تحقّق توصیه پتر کبیر به روس ها داده نشود و نخستین گام، ایجاد يك افغانستان [اسما] مستقل ولی تحت نفوذ لندن كه حايل ميان متصرفات آسیایی روسيه و هندوستان انگلستان باشد و نیز تضعیف هرچه بیشتر استعداد نظامی دولت تهران و بسط فساد دولتی در ایران بود.
    به باور مورخان، انگلیسی ها در تعقیب همین سیاست در دسامبر 1952 و زمانی که هنوز آیزنهاور رئیس جمهور منتخب آمریکا بود با اصرار به او قبولاندند که دولت مصدق باید به هر ترتیب و هرچه زودتر برکنار شود و استدلال کرده بودند که بقاء این دولت به روی کار آمدن هواداران مسکو در ایران منجر خواهد شد و اگر ایران در کنار مسکو باشد این دولت بر همه خاورمیانه نفتخیز و آسیای جنوبی مسلط خواهد شد و عرصه را بر بلوک غرب تنگ خواهد کرد و طرح جورج کِنان (محاصره شوروی و اقمارش ـ Containment) عملا به اجرا در نخواهد آمد. مورخان و اندیشمندانی که در دسامبر 2001 (و در دهمین سالماه فروپاشی شوروی) نظرشان درباره علل این بزرگترین رویداد تاریخ بشر [با ارسال پرسشنامه] استعلام شده بود تایید کرده بودند که با رویداد 28 امرداد تهران (کودتای آگوست 1953) و پس از آن ورود ایران به اتحاد نظامی با غرب، دولت مسکو نتوانست برخاور میانه مسلط شود و راه رشد اقتصاد غرب را ببندد و لذا سرانجام جنگ سرد را باخت و به تدریج از درون فروپاشید.
     تصویب طرح کاهش مناسبات ایران با لندن در پارلمان ایران و حمله به سفارت انگلستان در تهران و اخراج دیپلماتهای ایران از لندن [که به گفته وزیر امورخارجه انگلستان، به معنای قطع روابط نیست!] نیز در دسامبر 2011 (یکصد و پنجاه و پنجمین سالماه جنگ انگلستان با ایران بر سر هرات) اتفاق افتاد.
    در پی اخطار های دولت لندن به تهران که هرات و مناطق اطراف آن را واگذار کند، مقامات تهران [به همانگونه که لندن انتظار داشت] به بی اعتنایی ادامه داده و به سفارت انگلستان در تهران ـ با اشاره ـ پاسخ ردّ داده بودند [كه نبايد از آنان انتظار داشت كه اصلي ترين منطقه وطن را ترك گويند]. دولت انگلستان یکم نوامبر 1856 به ایران اعلان جنگ داد و چون استطاعت لشكركشي به هرات از راه زمين و جنگ با ايران در آن منطقه را به دلایل متعدد نداشت به اعزام نیرو از راه دریا و حمله به سواحل و بنادر روی آورد.
    طرح عملیات نظامی براین پایه تنظیم شده بود که نیمی از نیروی اعزامی از هندوستان، منطقه بوشهر را مورد حمله قراردهد و سپس به سوی شیراز پیش برود و نیم دیگر پس از تصرف جزیره خارک وارد اروندرود (شط العرب) شود، محمره (خرمشهر) را تصرف و از اینجا به سمت اهواز پیش براند تا دولت تهران حاضر به متارکه جنگ شود و شرایط لندن را بپذیرد. این دسته از نیروهای دولت لندن خارک را در چهارم دسامبر و خرمشهررا در 27 مارس تصرف و پیشروی به سوی اهوازرا آغاز کرد. فرمانده دسته دیگر و اعزامی به بوشهر برای تصرف فارس، با توجه به مقاومت مردم محل و اطلاع از سنگربندي آنان در تنگستان و مناطق كوهستاني، از لندن تقاضاي اعزام نيروي زميني بیشتری كرد كه ژنرال «جيمز اوت رام» که هنوز درهند بود شخصا با چند واحد سوار و پياده عازم خلیج فارس و بوشهر شد. واحدهاي ژنرال «اوت رام» در خوشاب و گردنه هاي فارس از مردم محلي، با اين كه دولت مركزي نيروي كمكي نفرستاده بود آسيب فراوان ديدند و به بوشهر بازگشتند. ژنرال اوت رام كه در عين حال يك اميرزاده انگليسي بود تصميم گرفت كه به جای عبو از كوههاي فارس به آن دسته از نيروهاي اعزامی اش به فرماندهي سرتيپ هيولاك که محمره (خرمشهر) را گرفته بودند دستور دهد که پس از گرفتن اهواز، از مسیری که كوه و كمر نداشته باشد به سوی تهران پیش بروند تا دولت ایران وحشتزده، مجبور به سازش شود. آوت رام در عین حال نگران اوضاع داخلی هندوستان بود. [درهمان زمان هنديان در وطن خود برضد انگليسي ها دست به شورش مسلحانه زده بودند و دولت انگلستان براي سركوب كردن شورش، به نيروهاي اعزامي به ايران نياز داشت ولي بي اطلاعي دولت تهران از آن شورش و يا دست كم گرفتن آن بود كه با سازش موافقت كرد.].
    نیروهای سرتیپ هیولاک پس از تصرف خرمشهر عازم اهواز بودند که خبر یافتند، که در پاریس، دولت انگلستان و دولت ایران با میانجیگری فرانسه به توافق دست یافته اند. قرارداد دو دولت چهارم اپریل 1857 امضاء شد که رئیس وقت کشور فرانسه هم به عنوان شاهد آن را امضاء کرده است و جنگ انگلستان با ایران که 4 ماه و چهار روز طول کشیده بود پایان یافت. طبق این قرارداد، دولت ناآگاه و بی خیال تهران از قدیمی ترین منطقه خود ـ پاسدار زبان و فرهنگ ایرانیان و پایگاه استقلال طلبان قرن نهم ایران ـ دست کشید. اين قرارداد بگونه ای تنظیم شده است که دست دولت ايران را براي لشكركشي به منطقه هرات (اگر از اين ناحيت احساس خطر كند) بازگذارده است.
     با اين سازش، ايرانيان و هنديان هر دو زيان فراوان ديدند. اگر ايران براي مدتي ديگر زیر بار سازش نرفته بود هنديان انگليسي ها از وطن بيرون مي كردند و نیروهای «آوت رام» هم در ايران به هدف نمی رسیدند.
     بوشهر امروز كه نادرشاه افشار در سال 1736 آن را پايگاه ناوگان ده هزارنفري ايران اعلام كرد و به «نادريه» تغيير نام داد تا از آنجا استعمارگران اروپايي را از آسيا و شرق آفريقا بيرون اندازد در هشت كيلومتري شمال بوشهر باستاني قرارگرفته است كه آثار آن باقي است. بوشهر باستان «ليان» نام داشت كه مورخان يوناني قرون قديم، در تاليفات خود آن را «مزامبريا Mezambria » نوشته و درباره موقع دريايي آن قلمفرسايي كرده اند. پرتغالي ها در سال 1506 وارد بوشهر شده بودند كه شاه عباس بيرونشان كرد. كريم خان زند در سال 1763 بوشهر را مركز تجارت خارجي ايران اعلام داشت و در آنجا به خارجيان اجازه بازكردن مركز تجاري داد كه دكتر مصدق در زمان حكومت خود اقدام كريم خان را مورد توجه قرارداد و بوشهر را بندر آزاد ايران اعلام داشت. شهرت امروز بوشهر كه مركز استاني به همين نام است عمدتا به خاطر نیروگاه برق اتمي آن است.
يك نقاش انگليسي تصوير این يكطرفه را از صحنه جنگ «خوشاب» ترسيم كرده است كه تنها سواره نظام انگليسي را در حال حمله به ايرانيان نشان مي دهد!.

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
پيدايش مجاهدان مشروطيت و بَدَلي هاي آنان
تاريخ، نهم دسامبر سال 1907 ميلادي مطابق با 18 آذر 1286 (سال تقسيم ايران به دو منطقه نفود انگلستان و روسيه) را آغاز پيدايش گروهي به نام «مجاهدين مشروطيت ايران» ذكر كرده است. اوايل همين ماه محمدعلي شاه قاجار مشروطيت نوپا را تعطيل كرده بود. در پي اين اقدام محمدعلي شاه كه مورد حمايت روسيه بود، بسياري از سران مشروطه و مشروطه خواهان و حاميان آن به حرمين قم و شهر ري و سفارتخانه هاي عثماني و انگلستان پناه برده بودند و در شهرهاي مختلف نيز مشروطه خواهان بپاخاسته بودند كه نهم دسامبر بعضي از شهرهاي كشور را از دست عوامل محمدعلي شاه خارج ساختند.
     پس از تصرف تهران به دست نيروها و داوطلبان مسلحي كه از اصفهان، رشت و تنكابن آمده بودند و بركناري محمدعليشاه و احياء مشروطيت، فعاليت مجاهدين مشروطه كه هر روز شماري "فرصت طلب" هم به آنان مي پيوستند ادامه يافت و به تدريج كه "مجاهدين بدلي" اكثريت يافتند دردسر سازي آنان اوضاع كشوررا تحت الشعاع قرار داد، زيرا كه اين بدلي ها در تهران و چند شهر ديگر هركار كه مي خواستند مي كردند از قتل و غارت تا .... مورخان وقت اروپا به نقل از خارجيان مقيم ايران نوشته اند كه بسياري از اين مجاهدين مشروطيت حتي معناي مشروطيت را نمي دانستند و تنها از اين عنوان سوء استفائه مي كردند تا اين كه سر انجام پس از قتل بعضي مقامات مهم حتي يكي از پدران مشروطيت، دولت وارد عمل شد و آنان راخلع سلاح و قلع و قمع كرد. در اين زمينه، چند داستان نيز انتشار يافته است.
     دو تن از مورخان اروپايي با تفسير كارهاي مجاهدان بدلي و تطبيق اين كارها با قضاوت «سر جان ملكم انگليسي» درباره روانشناسي ايرانيان نوشته اند كه ظاهرا خصلت ايرانيان نسبت به زمان ديدارهاي جان ملكم از ايران (دهه يکم قرن 19) تغيير نيافته است!. قضاوت جان ملكم مربوط به ايرانيان اوايل كار قاجاريه ــ صد سال و اندي پيش از پيدايش مجاهدين مشروطيت ــ بود كه در كتابي كه نوشته است آمده است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
زد و خوردهاي مرزي عراق و ايران در سال 1965، ريشه آنها و اخطار تهران به بغداد ـ مسئله خطوط مرزي که انگليسي ها ترسيم کرده اند
نهم دسامبر سال 1965 (18 آذر 1344) در تهران اعلام شد كه دو روز پيش از اين چند واحد نظامی عراق يك پاسگاه مرزي ايران را زير آتش قرار داده و اين حمله كه در آن از اسلحه سنگين هم استفاده شده تلفاتي به بار آورده است. دولت وقت ايران به دليل ورود فيصل السعود پادشاه وقت كشور سعودي به ايران كوشيد چند روز سكوت كند و سپس شديدا به دولت عراق اعتراض كرد كه 21 دسامبر دو پاسگاه مرزي ديگر ايران مورد حمله هوايي عراق قرار گرفت و آسيب ديد و يك روز بعد توپخانه عراق چند روستاي ايران را از داخل خاك عراق به گلوله بست و 24 دسامبر روستاهاي مرزي ديگري در خاك ايران مورد حمله هوايي عراقي ها قراگرفت و همزمان اخراج ایرانی تبارها و ایرانیان از آن کشور ازسرگرفته شد که دولت مجبور بود به این معاودین مسکن و کار بدهد.
     بيست و هفتم دسامبر وزيرامورخارجه وقت درباره حملات عراق به نواحي مرزي ايران به سناي ايران توضيح داد و اين مسائل را زاييده قرارداد سال 1937دانست كه دولت انگلستان آن را به ايران تحميل كرده بود. مرزهاي عراق با ايران را انگلستان ترسيم كرده و بمانند مرزهاي ساير كشورهايي كه در كنترل انگلستان بودند (ازجمله مرز شمالي هند با چين که به جنگ 1962 دو کشور انجاميد و مرز هندوستان ـ پاکستان ـ با افغانستان و تقسيم قبايل پشتون ميان دو کشور که بحراني است و ...) و در همه جا استخوان لاي زخم قرارداده تا مسائل ادامه داشته باشد و منابع كشورها قرباني اختلافات شود و پيشرفت نكنند.
     يك روز پس ازتوضيحات وزير امورخارجه وقت در سنا، دولت ايران به عراق هشدار داد چنانچه باز هم از مذاكره براي حل مسئله شط العرب امتناع كند و به زد و خوردهای مرزی و اخراج ایرانی تبارها ادامه دهد، ايران براي احقاق حقوق خود به راههاي ديگر از جمله بکاربردن سرباز متوسل خواهد شد و متعاقب آن به واحدهاي ارتش يكم (غرب كشور) و نيروي دريايي آماده باش داده شد و سربازان جاي ماموران انتظامي را در پاسگاههاي مرزي با عراق گرفتند. عراق نيز متقابلا به تقويت نيروهاي مرزي خود دست زد و در بغداد بر ضد ايران تظاهرات صورت گرفت و ....
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
به گزارش آذرماه 1392 خبرگزاری فارس، دبیر جنبش دانشجویی عدالت‌خواه: نباید اشرافیت دوباره زنده شود ـ چرا آقازاده‌ها محاکمه نمی‌شوند؟!
تهران ـ خبرگزاری فارس ـ 17 آذرماه 1392: فرشید جعفری دبیر «جنبش دانشجویی عدالت‌خواه» در یک نشست خبری گفت: "ما شاهد بودیم که شماری بسیار به دنبال آن بودند تا در 16 آذرماه 1392 ـ روز دانشجو ـ شعار مرگ بر آمریکا کمرنگ شود اما همه دیدند که دانشجویان بارها این شعار را فریاد زدند. ما باید بدانیم که استکبارستیزی جزء لاینفک شعارهای جنبش دانشجویی ایران است.".
    وی در ادامه سخنان خود، مسئله امروز جنبش دانشجویی را ورود دوباره «افراد مسئله‌دار» به دانشگاه دانست و همچنین گفت: ما معتقدیم که محاکمه احمدی‌نژاد کاملاً سیاسی است و برای ما جای سؤال دارد که چرا فتنه‌گران و آقازاده‌ها محاکمه نمی‌شوند؟. البته ما اصل پاسخگویی را قبول داریم اما این قضیه نباید منحصر به یک فرد مشخّص باشد. به نظر می رسد بعضی به دنبال محاکمه رئیس‌جمهور سابق هستند، اگر تخلفی [از جانب احمدی نژاد] صورت گرفته باشد باید دیوان عالی کشور به آن رسیدگی کند. ما نگران آن هستیم که به نام اعتدال و توسعه، عدالت‌خواهی ذبح و اشرافیت دوباره احیاء شود و مردم زیر چرخ‌دنده‌های توسعه لِه شوند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
آیت‌الله موحدی کرمانی در خطبه نماز جمعه 17 آذرماه 1397: ارزها پایین آمد، ولی بهای اجناس، نَه ـ چرا؟


به گزارش خبرگزاری مِهر، آیت‌الله موحدی کرمانی در خطبه‌های نماز جمعه تهران ـ 17 آذر 1397 با یاد آوریِ تأکید بر رعایت عدالت، حق و انصاف در اسلام گفت: دولت، مجلس، قوه قضاییه ـ همه دستگاه های نظام جمهوری اسلامی باید نسبت به کاهش هزینه های دولتی از جمله ریخت و پاش ها، سفرها، مأموریت های خارج از کشور، سمینارها و اجلاس ها و پذیرایی ها که ضروری نیست، اقدام کنند. حتی، در شرایط غیر تحریم نیز اینگونه هزینه ها محل تأمل است.
    وی گفت: دولت از افزایش حقوق ها [دریافتی های کارکنان] برای سال آینده (سال 1398) در حد 20 درصد خبر داده است. اندرز من این است که این وعده بر مدار عدل و انصاف انجام شود. استنباط از آن عبارت این است که به کارمندی که مثلا حقوقش دو میلیون تومان است، 400 هزار تومان و به کارمندی که دریافتی اش 10 میلیون تومان است، 2 میلیون تومان داده خواهد شد. این، یعنی کارمند مرفّه ۵ برابر کارمند کم درآمد دریافت کند و این، نه عدالت است و نه انصاف.
    موحدی کرمانی گفت: درست این است که دولت مبلغ معیّنی را به طور یکسان به دریافتی همه کارمندان اضافه کند. دولت باید در این زمینه تدبیری عادلانه در نظر بگیرد. من بر این عدل اصرار دارم و آمادگی دارم که با مقامات مربوط در این زمینه بحث کنم. در زمینه افزایش حقوق‌ها، باید حقوق کارمندان، کارگران و قشر کم درآمد جامعه در اولویّت قرار بگیرد ـ از پایین شروع کنید نه از بالا. از بالا شروع نکنید که بعد هم بگویید تمام شد و به پایینی ها نرسید.
    آیت الله موحدی کرمانی دبیرکل جامعه روحانیّت مبارز، نایب رئیس مجلس خبرگان رهبری و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام همچنین گفت: از نمایندگان مجلس خواهش می کنم که در تصویب بودجه سال آینده (سال 1398) نگاه عمومی و سراسری داشته باشند؛ در تصمیمات منافع عمومی در نظر گرفته شود. در این شرایط، نمایندگان پروژه جدیدی پیشنهاد و تصویب نکنند. اگر قرار است اعتباری برای طرح های عمرانی در نظر گرفته شود، به طرح های نیمه تمام، آن هم با اولویّت و بر اساس ضرورت اختصاص یابد. مطلب دیگر این است؛ زمانی که قیمت ارزها در بازار روند صعودی داشت، به بهانه افزایش نرخ برابری آنها، همه کالاها و اجناس گران شدند. مسئولین گفتند چون ارزها گران شده، متعاقب آن، اجناس هم گران شده است. اکنون که ارزش برابری ارزها پایین آمده چرا اجناس به همان نسبت ارزان نمی شوند؟!. نه تنها بهای اجناس کاهش نداشته، بلکه افزایش هم داشته است و طبقه کم درآمد در اداره زندگانی خود ناتوان است، دولت همان طور که بازار ارز را کنترل کرد باید بازار آشفتهِ قیمت اجناس را هم اصلاح و کنترل کند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو دموکراسي
تزلزل تعاريف و فرضيه هاي دمکراسي ـ انتخابات پارلماني سال 2003 روسيه، واقعيات و ترديدهاي راي دهندگان
انتخابات پارلماني يكشنبه هفتم دسامبر 2003 روسيه واقعيات متعدد به دست داد ازجمله اينکه اين انتخابات اين فرضيه را يك گام ديگر به اثبات نزديكتر کرد كه در عمل، تعاريف دمكراسي و راه و روش تحقق آنها، انتظار انديشمنداني كه آنهارا در طول تاريخ بيان داشته اند برآورده نمي سازند. بنابراين، با توجه به تجربه قرن 20 و سه سالي که تا انتخابات روسيه از قرن 21 گذشته بود، بايد راههاي ديگري ارائه شود تا بشر به دمكراسي واقعي كه حق اوست (حق طبيعي) دست يابد. تجربه هاي قرن بيستم ثابت کرد که انتخابات با يك الگوي واحد در اين زمينه براي همه جوامع بشري غير منطقي است. متقاضيان يافتن راههاي ديگر براي رسيدن به دمكراسي حقيقي، براين نظر خود پا فشاري مي كنند كه سياستمداران و در نتيجه دولتمردان پس از انتخاب شدن، راه خود را مي روند كه متفاوت از راه و منافع مردم و احيانا كشور است و بنا براين، اين طرز حكومت به مراتب بدتر از سلطنت مطلقه است كه دست كم سلاطين عهد قديم و نيز بيشتر ديکتاتورها دلسوزي و علاقمندي بيشتري به منافع وطن و هموطنان و انسانيت داشتند. اينک ديگر روشن است که تعاريف دمکراسي براي «انسان آگاه قرن 21 و وضعيت موجود» کارايي ندارد و تا افراد يک جامعه آمادگي لازم را نداشته باشند و به عبارت ديگر حائز پيش شرط هايي نباشند، دمکراسي تحقق نمي يابد و تنها فرصت طلبان جوياي قدرت آن را دستاويز قرار مي دهند که اين عمل از تکامل سياسي جامعه جلوگيري مي کند.
    
Zyuganov رهبر کمونيست

مثال روسيه به اين سبب كامل و جامع است كه درآنجا بي سواد و كسي كه در حد متعارف از فلسفه سياسي و حكومت بي خبر باشد وجود ندارد. با وجود اين، احتمال تقلّب، ترديد به درستي برگزارشدن انتخابات و نيز بي اعتمادي به نامزدهاي انتخاباتي كه بهترهاي جامعه باشند و آماده فداکاري و خدمت بدون چشمداشت فردي، شمار شركت كنندگان در انتخابات هفتم دسامبر 2003 روسيه تنها کمي از 50 درصد واجدين دادن راي بيشتر، و طبق آمار دولت مربوط، شش درصد كمتر از دوره پيش بود.
    به گزارش رسانه ها، راي دهندگاني كه به مراكز راي گيري مراجعه كرده بودند حتي نام برخي از احزاب ـ بعضا خلق الساعه 23 گانه را نشنيده بودند و آييننامه انتخابات كه به «فرد» راي دهند و يا «حزب» آنان را گيج كرده بود. بسياري از راي دهندگان هنگامي كه در فهرست نامزدها، اظهاريه برخي از آنان را مي ديدند كه مدعي شده بودند اموالي ندارند و مي دانستند كه دارند و آشگارا دروغ گفته بودند از دادن راي منصرف مي شدند.
    انتخابات هفتم دسامبر 2003 روسيه نكات قابل ملاحظه ديگري هم داشت از جمله گرايش راي دهندگان به احزاب ناسيوناليست بود، به گونه اي كه حزب ولاديمير ژيرينوفسكي Vladimir Zhirinovsky (متولد 1946) پس از يك عقب نشيني، شانه به شانه حزب كمونيست بالا آمد و بيش از 11 درصد کل آراء را به دست آورد و سوم شد. حزب کمونيست به رهبري Gennady Zyuganov (متولد 1944) با بيش از 12 درصد آراء دوم شده بود. حزب «با تفکر سوسيال دمکراسي» كه اخيرا از بطن حزب كمونيست بيرون آمده است 9 در صدآراء که چشمگير بود به دست آورده بود. در عوض دو حزب ليبراليست هوادار غرب ( يابلوکو و حزب اتحاد نيروهاي درست) كه قبلا آراء چشمگير داشتند نتوانستند به نصاب پنج درصد آراء برسند و حذف شدند.
     گروه پانصد نفري ناظران بين المللي از جمله فرستادگان شوراي اروپا و سازمان همکاري و امنيت اروپا نحوه برگزاري انتخابات هفتم دسامبر 2003 روسيه فدراتيو را منصفانه ندانسته و ضمن گزارش موارد بي نظمي، اعلام کرده بودند که حزب «روسيه متحد» از امکانات دولتي از جمله رسانه ها براي تبليغ برخوردار بود. پوتين و مقامات مربوط روسيه اين اتهامات را رد کرده بودند. بعضي منابع روس اشاره کرده بودند که پيروزي نسبي ناسيوناليستها ي روسيه در اين انتخابات غرب را نگران ساخته است و اين نگراني تا به آنجاست که برخي رسانه هاي اروپاي غربي نوشته بودند که صداي پاي ناسيونال سوسياليسم (اشاره به حزب نازي آلمان) اين بار از روسيه به گوش مي آيد. يک روسيه ناسيوناليست در بكاربردن آنچه را كه دارد تامل نخواهد كرد. يك روسيه ناسيوناليست براي غرب به مراتب ترس آورتر از يك روسيه كمونيست است. روسيه كمونيست از آن چه كه داشت استفاده نكرد و آنهارا از دست داد، ولي اين گرايش را غرب، با رفتار خود باعث شد؛ «ناتو» بر خلاف قولي كه در پايان دهه 1980 داده بود خودرا تا داخل قلمرو شوروي سابق گسترش داد و در امور برخي جمهوري هاي شوروي سابق به مداخله دست زد و در كاپيتاليسي كردن جامعه اي كه بيش از 70 سال سوسياليست بود اصرار بيش از حد ورزيد، از ميليونرهاي نوخاسته با همه فسادشان به حمايت برخاست و ....
Zhirinovsky رهبر ناسيوناليست


    روسهايي که در انتخابات دسامبر 2003 به دو حزب ناسيوناليستي روسيه راي داده بودند گفته بودند: احساسات ملي آمريکاييان از 1980 رو به گسترش گذارده؛ روي بدنه خودروهاي شخصي آنان پرچم کشورشان نقش گرفته، روزهاي تعطيل بر سردر خانه هاي خود پرچم آمريکا مي زنند، رسانه هاي آنان پُر است از مطالب ميهني، و به کسي اجازه نمي دهند که بگويد بالاي چشم آمريکا ابروست، و در اين شرايط چرا ما پرچم وطن به دست نگيريم. آمريکاييان چون کشورشان مهاجرنشيني از مليت هاي مختلف است واژه «ميهندوستي ‍‍Patriotism» را به کار مي برند و ديگر ملل از جمله ما، واژه «ملي گرايي Nationalism» را که در عمل ميان دو واژه فرقي نيست و يک مفهوم را مي رسانند ـ تفاوت تنها در اين است که هيتلر از واژه «ملي گرايي = ناسيوناليسم» استفاده کرد! و نبايد از واژه هراس داشت و هر ناسيوناليستي را هيتلري دانست و ....
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
نسل نو و دمکراسي ـ گاف کرد و انتخاب نشد
تحليلگران روند دمكراسي ضمن بررسي انتخابات هفتم نوامبر 2006 آمريكا و نتايج آن، دو علت عمده براي شكست «جورج آلن George Allen» در انتخابات سناي آمريكا در ايالت مشترك المنافع ويرجينا به دست آورده بودند از اين قرار:
    ــ توجه مردم به اعتدال سياسي
    ــ دوري جستن از افراد پرخاشگر
    طبق توضيح اين تحليلگران روند دمكراسي، جورج آلن (متولد 1952 و در آن زمان 54 ساله) در طول مبارزات انتخاباتي مرتكب چند «گاف» شده بود و نشان داد كه شديدا محافظه كار و معتقد به اصول محافظه كاري (ايدئولوژي نانوشته حزب جمهوريخواه) است، لذا راي دهندگان به رقيب او «جيمز وِب» كه شهرت به ملايمت و كار منطقي و گفتار ملايم دارد روي كردند.
    جورج آلن در جريان نطق مطبوعاتي يازدهم آگوست 2006 خود، پس از اينكه چشمش به يك جوان هندوستاني تبار (به نام سيندارت Sindarth) افتاد كه از او فيلمبرداري مي كرد، با اشاره دست وي را «مكاكا» يعني «عنتر» خطاب كرد كه اين اظهار او عينا از شبكه هاي تلويزيوني پخش شد و مردم را از او رويگردان كرد حال آن كه وي سناتور بود، مورد پشتيباني دولت فدرال که از حزب جمهوريخواه بود قرارداشت، قبلا فرماندار همان ايالت (ويرجينيا) بود و پدرش مربي فوتبال و فردي معروف در آن ايالت. جورج آلن براي حفظ کرسي خود در سناي آمريکا فعاليت مي کرد. سيندارت كه ميمون خطاب شده بود 20 ساله بود و در آمريكا متولد شده است. پدر و مادر او از مهاجران هندي هستند. او دانشجويي با نمرات تماما «A = 100» بود. روزنامه هاي آمريكا اين قضيه را دنبال كردند و شکافتند و حقايق تازه به دست آوردند كه ضربه به آلن، كاري تر شد. روزنامه ها ضمن پيگيري خود كشف كردند كه اجداد مادري آلن، يهودي بودند و انتشار اين موضوع در قديمي ترين مهاجر نشين آمريكا (ويرجينيا) كه بيشتر مردم آن انگليسي تبار از مهاجران 4 قرن پيش هستند و خودرا بنيادگذار آمريكا مي پندارند نيز يك تبليغ منفي براي آلن بود. آلن نه تنها در آن دوره شکست خورد بلکه در انتخابات نوامبر 2012 هم که نامزد همان کرسي در سناي ايالات متحده (کرسي پيشين خود) شده بود راي کافي به دست نياورد و رقيب انتخاباتي وي پيروز شد.
سيندارت كه Allen اورا «عنتر» خطاب كرده بود


    
جورج آلن، هنگامي كه با دست به «سيندارت» اشاره مي كرد

George Allen كه با گاف کردن، کرسي سناتوري خودرا درانتخابات سال 2006 از دست داد، در انتخابات نوامبر 2012 هم شکست خورد

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
نتایج انتخابات پارلمانی دسامبر 2011 روسیه
نتایج انتخابات پارلمانی روسیه برای تعیین اعضای «دوما ـ مجلس نمایندگان» که چهارم دسامبر 2011 انجام شد به این شرح اعلام شده بود:
    ـ حزب روسیه متحد به رهبری پوتین 238 کرسی (49 و 54 صدم درصد کل آراء)
    ـ حزب کمونیست به رهبری گنادی ژیوگانوف 92 کرسی (19 و 16 صدم درصد کل آراء)
    ـ حزب «یک روسیه منصف = حزب عدالت» با ماهيت سوسيال دمکراسي به رهبری لویچف 64 کرسی ( 13 و 22 صدم درصد کل آراء)
    ـ حزب لیبرال دمکرات (ناسیونالیست) به رهبری ژیرونوفسکی 56 کرسی (11 و 65 صدم درصد کل اراء)
    ـ احزاب دیگر روی هم هفت درصد کل آراء را به دست آوردند ولي هیچ کرسی [زیراکه هیچکدام نتوانست 5 درصد کل آراء را به دست آورد)
    دوما دارای 450 کرسی است. قوه قانونگزاری روسیه فدراتیو دارای دو مجلس است که اعضای مجلس دیگر که حکم سنا را دارد از سوی ایالت ها و به طریقی دیگر انتخاب می شوند.
    در انتخابات پارلمانی دسامبر 2007 دوما (مجلس نمایندگان)، حزب روسیه متحد 315 کرسی، حزب کمونیست 57 کرسی، حزب لیبرال دمکرات (ناسيوناليست) 40 کرسی و حزب «یک روسیه منصف که نام دیگری داشت» 38 کرسی به دست آورده بودند. با مقایسه کرسی های دو انتخابات؛ حزب روسیه متحد 77 کرسی از دست داده، در برابر 35 کرسی بر کرسی های حزب کمونیست، 26 کرسی بر کرسی های حزب «یک روسیه منصف» و 16 کرسی بر کرسی های حزب لیبرال دمکرات افزوده شده بود.
    احزاب روسیه حتی حزب کمونیست این کشور هریک به شکلی ملی گرا هستند. روسیه دارای دو حزب کمونیست است و حزب دوم با تفکر انترناسیونالیستی خیلی کوچک است.
    ناظران جامعه مشترک المنافع صحت انجام انتخابات 4 دسامبر 2011 روسیه را تایید، ناظران سازمان همکاری و امنیت اروپا در بعضی موارد تایید و در پاره ای موارد تردید و ناظران اتحادیه اروپا و دولت آمریکا مورد انتقاد قرارداده بودند و انتقاد بانو هیلری کلینتون وزیر امور خارجه آمریکا بسیار شدید تلقی شده بود که گفته بود این انتخابات قابل قبول نیست. بانو کلينتون افزوده بود: انتخابات روسيه نه آزاد بود و نه منصفانه و بي طرفانه. پوتین و سایر مقامات روسیه به این انتقاد بانو کلینتون پاسخ تند داده بودند ـ پاسخی که از سال 1991 تا سال 2011 سابقه نداشت. پوتین گفته بود که تنها روسها حق دارند اعتراض کنند، امريکا دارد سياست قديمي خودرا در قبال روسيه از سر مي گيرد و مدوديف در واکنش خود اظهار کرده بود که به دولت آمريکا مربوط نيست. دو روز پس از انتخابات، دهها هزار تن در دو شهر مسکو و سن پترزبورگ دست به تظاهرات زدند و به چگونگي آن اعتراض کردند. پوتين در واکنش به اين اعتراضات بانو کلينتون را متهم به برانگيختن آن گروه کرد و گفت که پول خارجي فراوان معادل صدها ميليون دلار به مصرف نفوذ در صحنه سياسي روسيه رسيده و بانو کلينتون عامل برانگيختن و به خيابان کشانيدن آن گروه بوده است. لذا، از اين پس ما تظاهرات به تحريک خارجي را سرکوب و تظاهرکنندگان را به سختي مجازات خواهيم کرد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو ادبيات
سالگرد درگذشت سعدي ـ شاعر، انديشمند، انساندوست و اندرزگو که گفت: روزي كه زير خاك، تَن ما نهان شود ـ وآنها كه كرده ايم يكايك عيان شود
تصوير سعدي
به نوشته قريب به اتفاق كرونيكلر ها، مشرف الدين مصلح ابن عبدالله ــ سعدي شيرازي ــ نهم دسامبر سال 1292 ميلادي در زادگاه خود شهر باستاني شيراز وفات يافته است. يكي ــ دو تن ديگر درگذشت سعدي را سال 1290 ميلادي ذكر كرده و نوشته اند كه وي بسال 1210 ميلادي در شيراز به دنيا آمده بود. او كه درنوجواني شيراز را براي ادامه تحصيل در نظاميه بغداد (دانشكده اي كه خواجه نظام الملك توسي ساخته بود) ترك كرده بود تا سال 1256 (46 سالگي) به زادگاه خود بازنگشت و در اين مدت از عراق امروز، سوريه قديم (شامل لبنان و جنوب غربي تركيه)، مصر، حجاز و قسمتهايي از آناتولي ديدار كرده و در طرابلس لبنان به دست صليبيون اسير شده بود كه او را به نوشته خودش «به كار گل بداشتند» يعني عملگي در ساختن بناء به او تحميل شده بود، كه در اينجا توسط يك تاجر بازخريد و آزاد شد. سعدي كه اين نام او از اسم سعد ابن زنگي حكمران وقت فارس گرفته شده است در سال 1257 بوستان و سال بعد گلستان را به پايان رسانيد.
     نظم و نثر سعدي كه تا آن زمان چنين سبك و روشي سابقه نداشت فصاحت زبان فارسي را به اعلا درجه رسانيد. اين استاد سخن فارسي نثري روان و شيرين دارد. حكايات و ابيات سعدي آكنده از پند و اندرز براي اصلاح مردمان است. وي در عين حال يك صوفي بود. نمونه هايي از اندرزهاي منظوم او از اين قرارند:
    
     يك نمونه:
    
    روزي كه زير خاك، تن ما نهان شود ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ وآنها كه كرده ايم يكايك عيان شود....
    
    نمونه ديگر :
    
    چو دخلت نيست، خرج آهسته تر كن            كه مي گويند ملاحان سرودي ....
    
    همچنين:
    
    شنيدم كه در وقت نزع روان ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ به هرمز چنين گفت نوشيروان
    
    كه خاطر نگهدار و درويش باش ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ نه، دربندآسايش خويش باش
    
    نياسايد اندر ديار تو ، كس ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ چو آسايش خويش خواهي، و بس
    
    سعدي يك انساندوست واقعي و كامل بود. درباره انساندوستي او، ذكر اين شعر كافي است:
    
    بني آدم اعضاي يكديگرند            كه در آفرينش ز يك گوهرند
    
    چو عضوي به درد آورد روزگار            دگر عضوها را نماند قرار
    
    
     وي همچنين گويد:
    
    اگر پادشاهست، وگر پينه دوز            چو خفتند، گردد شب هر دو روز
    
    ايران كه در قرون قديم به مدت 12 قرن يك ابرقدرت نظامي ــ سياسي بي چون و چرا در جهان بود، در قرون وسطا هم از نظر انديشه، دانش و ادبيات تنها بزرگ جهان بشمار مي رود كه در اين زمينه همتا نداشته است و سعدي يكي از ستارگان آسمان اين دوران ايران بود ــ دوراني كه اروپا درجهل وظلمت دست و پا مي زد و شرق تا آن سوي روسيه گرفتار تاخت و تاز مغولان و طوايفي از اين دست بود. اين دوران نا آرام و بي ثبات كه مانع اقدام گروهي مي شد، ايرانيان را متوجه خلاقيت انفرادي خود كرد كه پيشرفت در علم و ادب نتيجه تلاش فردي است.
     سعدي يك شخصيت جهاني است كه در اروپا بسياري از مردم اين نام را بر فرزندان پسر خود مي گذارند. نام اول يك رئيس جمهوري فرانسه قرن گذشته «سعدي» بود. در اينترنت، سعدي در صدها سايت وصف شده است.
    
آرامگاه سعدي در شيراز

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
صنايع و فنون
سالروز درگذشت سازنده جنگنده میگ MIG که برادر رئیس شورای عالی شوروی بود و یک اَرمنی
Artem Mikoyan
آرتم میکویان Artem Mikoyan سازنده جنگنده های میگ MIG نهم دسامبر 1970 درگذشت. وی در 1905 در شهرک ساناهین Sanahin در ارمنستان به دنیا آمده بود. آرتم ده سال از تنها برادرش آناستاس میکویان Anastas (از کمونیست های قدیمی و مدتی رئیس جمهور شوروی) کوچکتر بود و هشت سال هم زودتر از او درگذشت.
    آرتم ـ فارغ التحصیل آکادمی نیروی هوایی شوروی و مهندس مکانیک ـ از سال 1939 به طراحی هواپیمای نظامی دست زده بود و در دهه 1940 با کمک گورویچ Gurevich جنگنده میگ را ساخته بود که نام این جنگنده از حروف اول نام دو سازنده آن ساخته شده و چون میکویان، سازنده اصلی بود دو حرف اول و دوم نام او مقدم بر حرف اول نام گوریچ قرارداده شده است. میگها که نخست توربو جت بودند پس از میگ ـ 9، جت کامل شدند و شهرت میکویان از زمانی عالمگیر شد که جت جنگنده میگ ـ 15 در جنگ کره وارد میدان شد و خودنمایی ها کرد. جنگنده میگ ـ 15 به قدری شهرت یافت که 18 هزار دستگاه از آن ساخته شد و به بسیاری از کشورها فروخته شد. آرتم سپس میگ ـ 17 و میگ ـ 19 را ساخت و مشهورترین این میگها، میگ 21 و میگ 29 است. از مدل میگ ـ 21 نه هزار دستگاه ساخته شده است.
    آرتم میکویان با ساخت هر مدل جنگنده میگ، برنده یک نوع مدال شد از مدال قهرمان سوسیالیست تا مدال قهرمان خلق و مدال لنین.
    هووانس پدر آرتم می خواست که این پسرش هم علوم دینی بخواند و کشیش شود که با کمونیست شدن آناستاس از درون مدرسه علوم دینی تفلیس، از تصمیم خود منصرف شد.
تمبر پست جمهوري ارمنستان به يادبود Artem Mikoyan با تصوير او و جنگنده هاي ميگ

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو رسانه‌ها
قتل روزنامه نگار افشاگر آمریکایی که از روابط یک فرماندار با تبه کاران سازمان یافته پرده برداشته بود
Walter W. Liggett
نهم دسامبر و روزی چون امروز در سال 1935 یک روزنامه نگار افشاگر در شهر مینیاپولیس در ایالت مینه سوتا (آمریکا) با گلوله های تیربار کشته شد. او Walter W. Liggettنام داشت و 49 ساله و بنیادگذار و سردبیر روزنامه The Midwest Americanبود و در گزارشی رابطه فرماندار مینه سوتا و همکاران اداری او با تبه کاران سازمان یافته را افشاء کرده بود. نخست به او اتهام سِکس زده بودند که دادگاه رد کرده بود. در پی این برائت بود که لیگت هنگام رفتن به خانه، در کوچه منتهی به آپارتمانش با شلیک تیربار کشته شد. هنگام تیراندازی، زن و دو فرزند لیگت با او بودند و Marda دختر لیگت بعدا در شرح ماجرا کتاب منتشر کرده است.
    در کنوانسیون ملل متحد ویژه مبارزه با هرگونه فساد که در اکتبر 2003 تشکیل شده بود تا اقدامی جهانی برضد فساد به عمل آید بویژه فساد دولتی که حکومت قانون و دمکراسی را تضعیف، منافع و منابع ملی را هدر و اخلاقیات را از جامعه می گیرد خلاصه ای از شرح دختر لیگت از چگونگی قتل پدرش میان شرکت کنندگان توزیع شد. کنوانسیون روز «نهم دسامبر» هر سال را که مصادف با قتل لیگت است روز جهانی مبارزه با فساد اعلام کرد که برگزار می شود.
    لیگت پیش از انتشار روزنامه «میدوست آمریکن» در روزنامه های متعدد ازجمله نیویورک تایمز، نیویورک پست، سان، دیلی نیوز و روزنامه های ایالت واشنگتن و آلاسکا کار کرده بود و یک روزنامه نگار اینوستیگیتیو بشمار می آمد و در پی کشف فساد و بویژه فساد مقامات دولتی بود. نوشته های او برضد هربرت هوور H. Hoover در سال 1932 معروف است که نامزد احراز مقام ریاست جمهوری آمریکا شده بود. لیگت با دلایلی که ذکر می کرد، هوور را شایسته آن مقام نمی دانست و می نوشت که ایالات متحده دهها هزار تن بهتر از او دارد.
    لیگت خواهان یک جامعه پاک و خالی از فساد بود و معتقد بود که اگر مقامات مستعد فسادکردن نباشند، کسی به فکر جرم کردن نمی افتد و میزان جرائم کاهش چشمگیر خواهد یافت.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ساير ملل
بپاخيزي اسپارتاكوس؛ دومين بپاخيزي گسترده مردم بر ضد ظلم و ستم پس از قيام کاوه آهنگر


بپاخيزي اسپارتاكوس از نهم دسامبر سال 73 پيش از ميلاد آغاز شد. وي از مردم تراس - منطقه اي در شمال درياي اژه و از نژاد يونانيان بود. اسپارتاكوس در ارتش روم يك سرباز كمكي (احتياط) بود. «آپيان» نويسنده پيش از ميلاد كه شرح بپاخيزي اسپارتاكوس را نگاشته روشن نساخته است كه به چه دليل اورا به دسته گلادياتور ها كه معمولا از ميان نظاميان خارجي اسير ارتش روم انتخاب مي شدند اضافه كرده بودند. وي در سال 74 پيش از ميلاد به گلادياتورها اضافه شده بود.
    كار گلادياتور ها اين بود كه دو به دو در برابر سران روم كه در جايگاه ويژه تماشاگران مي نشستند و به منظور تفريح و سرگرم كردن آنان درميدان گودي با اسلحه به جان هم بيافتندو يكي از دو حريف و يا هر دو آنان كشته شوند تا تماشاگران لدت ببرند!.
    اسپارتاكوس كه اين عمل را غير انساني مي دانست گلادياتور ها را برضد حكومت روم متحد كرد و درجريان يك نمايش «كشتار» دست به شورش زدند و بندها را گسستند و در كوه وزوويوس كه يك آتشفشان خاموش بود پنهان شدند و از آنجا دست به تحريك ساير بردگان زدند و هنگامي كه عده آنان به هفتصد تن رسيد از كوه فرود آمدند و با زور و مسلحانه دست به آزاد كردن بردگان ديگر زدند كه غنائم جنگها بودند. در آن زمان بردگان مولد ثروت بودند و براي اربابانشان كار توليدي رايگان از جمله كشاورزي مي كردند. قرار بود كه بردگان آزاد شده توسط گروه اسپارتاكوس جنگ كنان از طريق كوههاي آلپ به زادگاههاي خود باز گردند و بقيه عمر را آزاد زندگي كنند. آنان
    با اين فكر خودرا به دامنه هاي آلپ رسانيدند و ضمن راه دو لشكر رومي را كه سد راهشان شده بودند شكست و فراري دادند. در گذرگاههاي آلپ چون عده آنان نزديك به هفتاد هزار تن بود، ساکنان محل نگران و وحشت زده شدند و گذر گاههارا بستند. اسپارتاكوس كه مي خواست برده هاي آزاد شده زنده به كشورهاي خود بازگردند تصميم به خروج از روم با کشتي گرفت و به جنوب ايتاليا بازگشت و در سر راه خود نيروهاي رومي را كه مانع حركت آنان بودند شكست داد كه اين وضعيت بر دولت روم كه نتوانسته بود در طول دو سال و اندي قيام بردگان را سركوب كند گران آمد و كراسوس (ماركوس ليسينيوس كراسوس) يكي از سه عضو شوراي عالي حاكم بر امپراتوري روم داوطلب جنگ با بردگان شد. وي در سناي روم براي قانع كردن سناتورهاي به تامين هزينه يك لشكركشي بزرگ گفت كه اسپارتاكوس سه هزار سرباز اسير رومي را سر بريده است كه بعدا معلوم شد دروغ گفته و اين سربازان تنها خلع سلاح شده بودند و بعدا به رم باز گشتند.
     وي سپس با شش لشكر (لژيون) از راه زمين (شمال) و يك لشكر با كشتي و از راه دريا قرارگاه اسپارتا كوس را كه پيام داده بود اگر اجازه خروج ار ايتاليا به او و ساير بردگان همراه وي داده شود سر جنگ نخواهد داشت محاصره كرد و در جنگي كه در سال 71 پيش از ميلاد ميان طرفين روي داد اسپارتاكوش كشته شد و قيام بردگان شكست خورد. كراسوس براي ترسانيدن ساير بردگان كه فكر قيام از مغزشان نگذرد شش هزار تن از همدستان اسپارتاكوس را كه اسير شده بودند در جاده اي كه به شهر رم ختم مي شد به دار (صليب) زد كه همانجا از تشنگي و گرسنگي و درد ناشي از آويزان بودن به تدريج مردند كه چنين صحنه اي در طول تاريخ مشابه نداشته است.
    قيام اسپارتاكوس دومين قيام از اين دست در دنياي باستان بود. نخستين قيام را كاوه (كاوك) ايراني معروف به كاوه آهنگر بر ضد شاه ظالم آن زمان ايران رهبري كرده بود.
    كراسوس در سال 53 پيش از ميلاد به ايران حمله كرد كه در منطقه حران (كارهه) واقع در نقطه مرزي امروز تركيه و سوريه (شمال غربي عراق) و كنار رود فرات درجنگ باارتش ايران به فرماندهي سپهبد سورنا كشته شد و سربازان او و همچنين پسرش نيز نابود شدند كه اين بزرگترين شكست روميان از ايرانيان بود.
كراسوس كه قيام اسپارتاكوس را سركوب كرد
در جنگ سال 53 پيش از ميلاد با ايران
شكست خورد و كشته شد

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
افتادن بیت المقدس (اورشليم) به دست انگلستان در دسامبر 1917
Edmund Allenby
نهم دسامبر 1917 بیت المقدس (اورشليم) به دست نیروهای مارشال ادموند آلنبی Edmund Allenby افسر ارشد نظامیان انگلستان در خاورمیانه افتاد. آلنبی برای تصرف مناطق عربی شرق مدیترانه ازجمله سرزمینی که امروز اردن نامیده می شود، فلسطین و سوریه که از مستملکات عثمانی بودند در این مناطق وارد یک رشته جنگ با نیروهای عثمانی شده بود. آلنبی قبلا در مصر بود و تجهیزات لازم را در اختیار سروان توماس ادوارد لورنس (لورنس عربستان) گذارده بود تا اعراب حجاز را برضد عثمانی برانگیزاند. پیروزی نظامی انگلستان بر عثمانی زاینده همه مسائل خاور میانه از 1918 تاکنون (91 سال) است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
زمين لرزه دسامبر 1988 ارمنستان ضعف های گردانندگان نظام شوروی را آشگار ساخت و به فروپاشي این جماهیریه بزرگ کمک کرد ـ یک درس
دو روز پس از وقوع زمين لرزه هفتم دسامبر 1988 شمالِ ارمنستان از اعضای وقت جماهیریه شوروی اعلام شد كه اين زلزله بيش از 25 هزار كشته برجاي گذارده است، به علاوه دهها هزار مجروح و ويراني بسيار و عمدتا در دو شهر شمالی. شدت اين زلزلهِ هفتم دسامبر، نزدیک به 7 درجه در مقياس ريشتر گزارش شده بود (نَه چندان شدید).
    اين زلزله ضعف هاي مديريتي نظام شوروی را آشگار ساخت و نشان داد که تلفات سنگين به علت عدم استحکام آپارتمان ها بود که عمدتا در دوران حکومت برژنف و با مصالح نامرغوب و بي دقتي فنّي ساخته شده بودند. ارمنستان بمانند ايران روي کمربند زلزله قرار دارد و هنگام ساختن بنا بايد به اين موضوع توجه مي شد. زلزله در ساعت 11 و 41 دقيقه بامداد روي داده بود که اگر شب هنگام اتفاق مي افتاد، تلفات چندين برابر بود.
    به باور تاريخنگاران، گورباچف رهبر وقت جماهيريه شوروي با درخواست کمک به زلزله زدگان ارمنستان شوروي از دولت آمريکا از خود نهایت ضعف سياسي را نشان داد. اين نخستين بار در تاريخ نظام کمونيستي روسيه بود که دولت اين کشور از دولت واشینگتن درخواست کمک کرده بود. ضعف ديگري که در همين زمان عيان شد؛ سقوط يک هواپيماي حمل و نقل شوروي بود که کمک به آسيب ديدگان زلزله را حمل مي کرد و اعلام شده بود که نقص فني داشته و کارکنان مربوط (مکانيسين هاي فرودگاه) قبلا آن را معاينه فني نکرده و نسبت به وظايف خود اعتناء نداشتند.
     انتشار اين مسائل به نظام حکومتي شوروي که در طول عُمر ـ تا آن زمان ـ 71 ساله خود موفق به تربيت مدير شايسته و روزنامه نگار ماهر و دلسوز و انتصابات درست و مطابق قاعده نشده بود آسيب شديد و بی اعتمادی وارد کرد؛ در خارج اعتبار خودرا از دست داد و در داخل باعث گسترش ياس و نااميدي مردم از نظام کمونيستي شد و سه سال بعد از درون فروپاشید ـ میراث امپراتوری روسیه از میان رفت و سوسیالیسم مارکسیستی رنگ باخت.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
روز جهانی مبارزه با فساد International Anti – Corruption Day ـ گزارش Transparency International درباره فساد (Corruption) در سال 2012


یک کنوانسیون سازمان ملل پس از بحث بسیار و بررسی آمارها و شنیدن دلایل و عقاید اصحاب نظر، 31 اکتبر 2003 نگرانی خودرا از گسترش فساد دولتی در گوشه و کنار جهان اعلام داشت که دمکراسی، حکومت قانون، اخلاقیات و شئون انسانی را تضعیف و در نتیجه، ثبات و امنیت در جوامع را که بعضا ناشی از افزایش بی اعتمادی است متزلزل می سازد و از دولتهای عضو سازمان ملل خواست که با وسائل موثر به فساد اداری و سوء استفاده از اموال عمومی، رشوه در هر شکل آن، نپوتيسم (رعايت فاميل)، اعمال نفوذ و تبعيض که زاینده جرائم دیگر و ناامنی است پایان دهند. این کنوانسیون همچنین از دولتهای عضو خواست که به یکدیگر برای کشف و دستگیری و استرداد مفسدین، با استفاده از همه تکنیک ها و وسائل کمک کنند. کنوانسیون همچنین تصویب کرد که طرح ایجاد سازمانها و دادگاههای بین المللی به منظور حذف فساد اداري (دولتي) از جوامع بشري و یافتن و مجازات مفسدین را پیشنهاد کند.
    این کنوانسیون روز «نهم دسامبر» هرسال را روز مبارزه با فساد International Anti – Corruption Day اعلام کرد که از آن پس برگزار می شود و در آستانه این روز، بنیادها و سازمانهای غیر انتفاعی ازجمله Transparency International که چگونگی ارتکاب فساد، حجم فساد و سطح مبارزه با فساد را در کشورهای مختلف دنبال می کنند آمارهای مقایسه ای خودرا منتشر می سازند و کشورهارا طبق این آمارها [که برآورد خودشان است] ردیف بندی می کنند. Corruption در استعمال لغت (یوسیج) عمدتا به مفهوم فساد عمومی بويژه «فساد اداری ـ دولتی ـ اقتصادی» است.



    طبق فهرست منتشره Transparency International در دسامبر 2012 که مربوط به این سال است؛ ایران، روسیه و کزاخستان از لحاظ Corruption در ردیف 133 جدول قرارداده شده بودند.
     در اين ليست، نیوزیلند، دانمارک و فنلاند در ردیف یکم (حداقل Corruption)، سوئد چهارم، سنگاپور پنجم، سویس ششم، نروژ هفتم، کانادا و هلند نهم، آلمان سیزدهم، ژاپن هفدهم، ایالات متحده آمریکا نوزدهم، فرانسه بیست و دوم، ترکیه پنجاه و چهارم، برزیل شصت و نهم، چین (پکن) هشتادم، هند نود و چهارم، مصر صد و هجدهم، پاکستان صد و سی و نهم، اوکراین صد و چهل و چهارم، عراق صد و شصت و نهم و افغانستان در رديف صد و هفتاد و چهارم قرار داشتند.
    Transparency International و اختصارا TI در سال 1993 تاسیس شده و در بیش از صد کشور دارای دفتر است. Peter Eigenاقتصاددان آلمانی (و ادر سال 2013 هفتاد و پنج ساله) از موسسان آن است و گویا صاحب اصلی این تفکر. وی یک کارشناس اقتصاد پول و بانکداری است. این سازمان اخیرا و با هدف کاستن از فساد اداری در کشورها، به انتشار فهرست رشوه دهندگان به مقامات دولتی بویژه رشوه دهندگان خارجی که تلاش برای بردن اجرای پروژه ها و خرید و فروش ها دارند دست زده است.
    
Peter Eigen

چند سال پیش درباره ایجاد دستگاهی برای کشف و دستگیری و استرداد مفسدین اداری با استفاده از همه تکنیک ها و وسائل ازجمله تاسیس یک دادگاه بین المللی ویژه، یک نشست جهانی در مکزیک برگزار شد و قطعنامه حاوی پیشنهاد اساس نامه آن را تصویب و منتشر کرد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
خلبانان 60 ساله و بالاتر ممنوع از پرواز شدند


مقرارات وضع شده در پاییز 2006 كه خلبانان ايرلاين ها پس از اين كه 60 سال تمام از عُمرشان گذشت، ديگر نمي توانند هواپيماهاي عمومي (غير شخصي) را خلباني كنند، از دسامبر 2006 در آمريكا به مورد اجرا گذارده شد.
    عكس بالا، خلبان «كن كوپرKen Cooper» از خلبانان شركت «ساوت وِست» را نشان مي دهد كه به او اخطار شده است كه اين آخرين پرواز اوست زيرا كه دهم دسامبر 2006 (روز بعد) به 60 سالگي تمام مي رسد و بايد بمانند يک مسافر به شهر محل اقامت اش بازگردد، نه در كاكپيت هواپيما.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
برخي ديگر از رويدادهاي 9 دسامبر
  • 1905:   قوه مقننه فرانسه قانونِ جدا بودن دولت از دین (State Secularism) را تصویب کرد که به موجب آن، دولت فرانسه نمی تواند یک دین را بر دین دیگر ترجیح دهد، دینِ رسمی داشته باشد و کمک مالی به مروجان ادیان و مراکز مذهبی (کلیساها) کند. انقلاب فرانسه هم در سال 1789 چنین اقدامی کرده بود.
        
        
  • 1927:   (1306 هجري خورشيدي) برخي از روحانيون آن زمان به تصميم دولت وقت ايران مبني بر برقراري نظام وظيفه عمومي اجباری اعتراض كردند.
        
        
  • 1953:   (1332 هجری خورشيدي) ريچارد نيكسون معاون وقت رئيس جمهوري آمريكا براي ديدار با شاه وارد تهران شد. ورود او به تهران ـ 3 ماه و 21 روز پس از براندازی مصدق که انگلیس و آمریکا طراح این توطئه بودند باعث اعتراضات گسترده و تظاهرات مردم بویژه دانشجویان و جوانان شد.
        
        
  • 1963:   (1342 هجری خورشيدي) احمد نفيسي شهردار اسبق تهران بازداشت شد. در نيم قرنِ منتهی به انقلاب 1357 برخی از شهرداران تهران تحت تعقيب قضايي قرار گرفته بودند!.
        
        
  • 1964:   ( 1343 هجری خورشيدي) كار تقسيم وزارت فرهنگ (معارف قديم) آغاز شد كه بعدا به صورت سه وزارتخانه جداگانه؛ آموزش و پرورش، فرهنگ و هنر، علوم و آموزش عالي و موسساتي چون اوقاف در آمد.
        
        
  • 1967:   نيكلاي چائوشسكو رئيس جمهوري روماني شد كه آخرين رهبر حكومت كمونيستي اين كشور بشمار مي رود. وی پس از فروپاشي بلوک شرق، اتحاد شوروی و نظام های كمونيستي اروپاي شرقي، دستگیر و اعدام شد.
        
        
  • 1978:  


    گلدا ماير نخست وزير پيشين اسرائيل در 80 سالگي درگذشت. وي که داراي افکار سوسياليستي بود پيش از نخست وزيري، وزير امور خارجه و قبل از آن وزير کار اسرائيل بود. گلدا ماير در 1898 در شهر «کي اف» امپراتوري روسيه به دنيا آمده بود و در 8 سالگي با خانواده اش به امريکا مهاجرت و مدتي در شهر ميلواکي (ايالت ويسکانسين) آمريکا معلم مدرسه بود. او در سال 1921 با شوهرش به فلسطين منتقل و در تل اويو اقامت کرده بود. جنگ اکتبر 1973 اعراب و اسرائيل در زمان نخست وزيري او روي داد.
  • 1992:   چند واحد نظامي آمريکا وارد کشور در هم پاشیده سومالي شدند و شبکه هاي تلويزيوني آمریکا رويداد ورود آنان را مستقيما پخش کردند. نظامیان آمریکا همچنان در سومالی مانده اند که طبق تصمیم دسامبر 2020 قرار است شماری از آنان از سومالی منتقل شوند.
        
        
  • 2000:   دادگاه عالي فلوريداي آمريکا براي حل اختلاف نامزدهاي انتخاباتي وقت ـ جورج دبليو بوش و اَل گور ـ راي داد که 45 هزار رأي مورد اختلاف دوباره و با دست شمارش شوند که ديوان عالي کشور آمريکا بعدا اين اقدام را متوقف ساخت و بوش را برنده انتخابات اعلام کرد!. از همان زمان رای گیری الکترونیک مورد تردید رای دهندگان در سراسر جهان قرار گرفته که گفته اند قابل دستکاری دیجیتالی (هَک شدن) و خوانده شدن سایبری و کم و زیاد شدن هستند که خلاف اصول دمکراسی است که رای هر فرد باید مخفی باشد و تا زمان شمارش با دست، کسی نداند که یک فرد به کدام نامزد رای داده است تا دشمنی پدید نیاید و ....
        
        



  •  

    مطالعه اين سايت و نقل مطالب آن با ذكر ماخذ (نشاني کامل سايت و نام مولف آن) آزاد است، مگر براي روزنامه هاي متعلق به دولت و دستگاههاي دولتي؛ زيرا كه مولف اين سايت اكيدا «روزنامه نگاري» را كار دولت نمي داند. روزنامه عمومي به عنوان قوه چهارم دمكراسي بايد كاملا مستقل از دولت و سازمانهاي عمومي باشد تا بتواند رسالت شريف خود را به انجام برساند.


     تماس با مولف:

    editor (a) iranianshistoryonthisday.com
    n.keihanizadeh (a) gmail.com