Iranians History on This Day
روز و ماه خورشيدي و يا ميلادي مورد نظر را انتخاب و كليد مشاهده را فشار دهيد
ميلادي
   خورشيدي

 
18 نوامبر
 
جستجو:

 
 


 هديه مولف

اين سايت مستقل و بدون كوچكترين وابستگي؛ هديه ناچيز مولف كوچك آن به همه ايرانيان، ايراني تبارها و پارسي زبانان است كه ايشان را از جان عزيزتر دارد ؛ و خدمتي است ميهني و آموزشي كه خدمت به ميهن و هموطنان تكليف و فريضه است كه بايد شريف و خلل ناپذير باشد و در راه انجام تكاليف ميهني نياز به حمايت مادي احدي نبايد باشد، و نخواهد بود. انتخاب موارد براي نگارش و عرضه در سايت نظرشخص مولف است.
 

 










   لينک به اين صفحه  

مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 18 نوامبر
ايران
روزي كه بهرام گور، شاه ايران شد ـ علت مخالفت بزرگان ايران با شاه شدن او و ...
تصوير بهرام بر سکه اش
در پي كشته شدن يزدگرد يكم شاه ساساني وقت با لگد اسب در نزديكي نيشابور در نهم نوامبر 420 ميلادي، هجدهم نوامبر اين سال بهرام پسر کوچکتر او خود را بهرام پنجم شاه ايران خواند. شاپور برادر بزرگ بهرام قبلا در يك درگيري كشته شده بود و «نرسي» برادر مياني، مقام پادشاهي را نمي پذيرفت و بزرگان ايران با شاه شدن بهرام (معروف به بهرام گور) موافق نبودند. يكي از دلايل مخالفت بزرگان اين بود كه مادر او سوشندخت، يك بانوي ايراني يهودي بود. بزرگان ايران (و به نوشته مورخان اروپايي: طبقه گرنديز، و يا گراندس) در دوران سلطنت 21 ساله يزدگرد نسبت به پيروان اديان ديگر، بسيار حساس شده بودند زيرا كه يزدگرد وسيعا به مسيحيان قلمرو ايران آزادي مذهبي و اجازه تاسيس كليسا و حتي تبليغ داده بود. بزرگان وقت ايران از آن هراس داشتند كه بهرام با داشتن مادري يهودي، در مورد آزادي مذهب، سياست پدر را ادامه دهد. به علاوه، آموزگار نظامي او، منذر ابن نعمان (حكمران حيره، و در آن زمان منطقه اي وسيع در جنوب عراق امروز شامل بخشي از كشور سعودي امروز و كويت كه طايفه لخميون در آنجا زندگي مي كردند و «عربستان ايران» خوانده مي شد) يك مسيحي بود. با اين تصور، بزرگان ايران شاهزاده اي به نام «خسرو» را به عنوان شاه اعلام كردند. ولي بهرام كه مردي نظامي و دلاور بود و در ارتش هواداران فراوان داشت بر آنان غلبه كرد. درباره شاه شدن بهرام داستانسرايي بسيار شده است، ازجمله اين كه تاج سلطنتي را ميان دو شير قرار دادند تا هركدام (بهرام و يا خسرو) كه آن را به دست آورد؛ شاه شود كه بهرام به ميان شيرها رفت و تاج را ربود!.
     بهرام پس از نشستن برتخت شاهي، سياست پدر (دادن آزادي مذهبي) را در پيش نگرفت و به خواست موبدان به آذربايجان رفت و نسبت به آتشكده «آذرگشنسپ» مستقر در منطقه گزن (جزن) اداي احترام كرد. بهرام كه 17 سال و چند ماه سلطنت كرد، براي راضي نگهداشتن موبدان، حتي خودمختاري تاريخي ارمنستان (از زمان داريوش بزرگ) را لغو كرد و آن را به صورت يك ساتراپي (استان) درآورد. بيشتر ارمنيان از ديرزمان مسيحي شده بودند. بهرام روميان را هم كه درصدد حمايت از مسيحيان قلمرو ايران برآمده بودند، در جنگ شكست سخت داد و هپتالها را از مرزهاي شمال شرقي ايران (مرزهاي منطقه سغديانا = تاجيكستان و در آن زمان شامل منطقه بلخ، دره پنجشير و همه فرارود: بخارا، سمرقند، خوارزم و ...) بيرون راند. بهرام در سال 438 ميلادي در جريان شكار «گور» ناپديد شد و ايرانيان نزديك به دو سال او را زنده مي پنداشتند و شاه تازه انتخاب نكردند. برخي از مورخان حدس زده اند كه به باتلاقهاي زاينده رود فرو رفته باشد. فردوسي درباره مرگ بهرام گفته است: بهرام كه گور مي گرفتي همه عمر ـ ديدي كه چگونه گور بهرام گرفت.
     طبري مورخ شهير ايران (متولد آمل مازندران) از بهرام پنجم به عنوان شاهي آبادگر نام برده كه هرجا كه توانسته بود باغ ملي (بوستان عمومي) و ساختمان دولتي به وجود آورده بود. كاخ ساسانيان در سروستان (استان فارس) از يادگارهاي دوران بهرام پنجم است.
    
باقيمانده کاخ سروستان که بهرام گور آن را ساخت


    
امپراتوري ايران در دوران ساسانيان


    
تصويري از يک سرباز سوار ايراني در زمان بهرام گور

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
روزي كه مجلس روسيه (دوما) متن قرارداد تقسيم ايران را دريافت كرد! ـ نظرات و طرح Lord Curzon که ايران بايد در کنترل انگلستان [غرب] باشد و ...
18 نوامبر سال 1907 ايسفولسكي وزير امور خارجه وقت روسيه متن قرارداد انگلستان و روسيه منعقد در 31 آگوست همين سال مبني بر تقسيم ايران ميانآن دو دولت را به پارلمان تازه تاسيس روسيه (دوما) جهت اطلاع تسليم كرد. اين قرارداد كه بدون توجه به استقلال ايران كه 12 قرن قدرت اول و يا يكي از دو قدرت برتر جهان و از لحاظ ادبيات و معارف تا قرن هفدهم در سطوح بالا قرار داشت تنظيم و به اجرا گذارده شده بود در سن پترزبوگ به امضا رسيده بود.
     طبق اين قرارداد، ايران به دو منطقه نفود انگلستان و روسيه و يك منطقه حايل (بيطرف) تقسيم شده بود كه در منطقه نفوذ روسيه كه از قصر شيرين تا مرز ايران و افغانستان در شمال شرقي خراسان بود، روسها قراقخانه و در منطقه سهم انگلستان كه شامل سراسر جنوب، و شرق ايران از بيرجند به پايين بود انگليسي ها يك نيروي نظامي متعلق به خود به نام پليس جنوب (اس. پي. آر) مستقر ساختند و بناي هرگونه مداخله را گذاردند. با انعقاد و اجراي اين قرارداد كه با ميانجي گري اوليه فرانسه به انجام رسيد اختلافات مستعمراتي روسيه و انگلستان در اين بخش از جهان بر طرف شد و راه بر اتحاد اين دو دولت و فرانسه بر ضد آلمان و اتريش و ايتاليا هموار شد و متحد نظامي شدند.
     كارگردان سلطه انگلستان بر ايران «لُرد كرزن George N. Curzon» نايب السلطنه هندوستان، سپس وزير امور خارجه انگلستان و پس از آن سالها رئيس مجلس لردان اين کشور بود كه قبل از قبول مقام دولتي؛ يک ديدار طولاني و تحقيقاتي از روسيه، آسياي ميانه، آسياي جنوبي و ايران به عمل آورده بود و نظرات خودرا در چند کتاب منتشر ساخته که دو کتاب او مربوط به ايران است. Lord Curzon (متولد 1859 و متوفي در 1925) ايران را يک منطقه کليدي توصيف کرده که بايد در کنترل انگلستان باشد و دست کم جنوب آن، تا از جهانگشايي روسيه در جنوب و هندوستان جلوگيري شود. وي که كارشناس اين منطقه بود درباره اهميت تنگه هرمز و جزاير آن مطالبي در کتاب هاي خود نوشته که اين مطالب و توضيحات بعدي درباره اين مطالب تا به امروز مسئله ساز بوده است. کرزن که در آسياي ميانه از کوههاي پامير نيز ديدن کرد، اين منطقه را کليد اروپا و آسيا خوانده و ناحيه اي از آسياي ميانه را که امروز جمهوري تاجيکستان است بسيار حساس و استراتژيک توصيف کرده که در کنترل هر قدرت که باشد بر آسياي جنوبي و آسياي غربي مسلط خواهد بود. هم او بود كه طرح تحت الحمايه كردن ايران (قرارداد 1919 معروف به وثوق الدوله) را تهيه كرده بود و .... مسئله سازي کرزن تنها براي مشرق زمين نبود، وي در پي جنگ جهاني اول و شکست آلمان و اتريش و فرورفتن روسيه در يک جنگ داخلي، مرز لهستان با روسيه را پيشنهاد کرد که به «خط کرزن» معروف شد و همين خط سبب شد که پس از تعرض آلمان به لهستان، روسيه شوروي وارد عمل شود و لهستان ميان آن کشور و آلمان قسمت شود. لهستان پيش از سال 1918 وابسته به روسيه بود. نشست فاتحان جنگ جهاني اول در ورساي فرانسه بخشي از خاک آلمان را به لهستان داد که همين عمل باعث تعرض آلمان به لهستان شد.
    
Lord Curzon

Mohammad Ali Shah

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
چگونگي ترور رزم آرا از زبان خليل طهماسبي عضو جمعيت فدائيان اسلام
خليل طهماسبي

خليل طهماسبي كه در اسفند سال 1329 (هفتم مارس 1951) رزم آرا نخست وزير وقت را در مسجد سلطاني (مسجد شاه واقع در منطقه بازار تهران) ترور كرده بود پس از تصويب قانون معاف شدنش از مجازات، 27 آبان سال 1331 (18 نوامبر 1952) در مصاحبه با مطبوعات گفت: خيانت رزم آرا به وطن، بر ما (جمعيت فدائيان اسلام) محرز شده بود و من برانداختن او را برعهده گرفتم. پيش از انجام ترور، خانواده ام را از محل سكونتشان نقل مكان دادم زيرا اطمينان داشتم كه پس از رويداد، آنان را زجر و شكنجه مي دادند. شب قبل از آن به خانه نرفتم و روز حادثه به مسجد رفتم كه قرار بود رزم آرا براي شركت در مراسم ترحيم آيت الله فيض به آنجا بيايد. هنگام ورود رزم آرا به مسجد، ماموران انتظامي مردم را از مسير او دور ساختند. يك مامور پليس مرا براي دور شدن هل داد و دست بر سينه ام گذاشت. دستش به سلاح كمري من كه در جيب بغل بود خورد ولي متوجه آن نشد. من همچنان در صف اول بودم كه رزم آرا به سه قدمي ام رسيد و رد شد كه به سويش دويدم و سه گلوله به او زدم. گلوله چهارم در لوله تپانچه گير كرد ماموران بر سرم ريختند و مرا كه قصد مقاومت نداشتم زير مشت و لگد قرار دادند كه از حال رفتم و تا دو روز چيزي نفهميدم. پس از بهوش آمدن، نگراني من از اين بود كه رزم آرا زنده مانده باشد و ديكتاتور شود كه روز بعد با اخباري كه به گوشم رسيد اين نگراني ام رفع شد. من خودم را آماده مردن كرده بودم و باكي از اعدام شدن نداشتم و حتي جملاتي را كه مي خواستم زير چوبه دار بگويم در ذهن آماده كرده بودم. در زندان بودم كه ملت پيروز شد و نمايندگان آن (مجلس) مرا از مجازات معاف و آزاد كردند.
     با اين كه طهماسبي طبق قانون مصوب مجلس از مجازات معاف شده بود، پس از سوء قصد به جان حسين علاء در همان مسجد او و چند عضو ديگر جمعيت فدائيان اسلام ازجمله نواب صفوي (رئيس جمعيت) را گرفتند و اعدام كردند. حسين علاء نخست وزير وقت 25 آبان 1334 (16 نوامبر 1955) در مجلس ترحيم مصطفي كاشاني نماينده مجلس و پسر آيت الله كاشاني كه همان هفته فوت شده بود مورد حمله مظفر ذوالقدر از فدائيان اسلام قرارگرفت ولي گلوله در لوله سلاح گير كرد و ذوالقدر سلاح را بر سر علاء زد كه مجروح شد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو انديشه
چرا برنارد شاو جايزه ادبي نوبل را نپذيرفت؟
هجدهم نوامبر سال 1926 جورج برنارد شاو نويسنده و انديشمند ايرلندي ساكن انگلستان رسما اعلام داشت كه جايزه ادبي نوبل سال 1925 را كه به يك داستان او تعلق گرفته بود نمي پذيرد. برنارد شاو دليل نپذيرفتن جايزه را چنين اعلام كرده بود: اين پول از فروش مواد منفجره به دست مي آيد كه دركارخانه هاي مهندس نوبل توليد مي شود. بيشتر اين مواد در كشتار مردم بكار مي رود و يك «انسان» چنين پولي را دريافت نمي كند. انسان پول آلوده و ناپاک را نبايد هزينه زندگاني کند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ساير ملل
«دماغه اميد نيك» سرآغاز استعمار خاورزمين
وسکو داگاما
18 نوامبر سال 1488 بارتولومو دياز، دريانورد پرتغالي، به منتهي اليه قاره آفريقا رسيد و آنجا را كه دو اقيانوس اطلس و هند با هم تلاقي مي كنند دماغه توفانها نام نهاد، ولي پس از بازگشت به پرتغال و دادن گزارش كار خود به پرنس جان دوم رئيس كشور پرتغال، جان دوم نام دماغه كه باب تازه اي را به روي اروپاييان مي گشود به «دماغه اميد نيك» تغيير داد كه هنوز به همين نام باقي است.
     سران پرتغال از جمله جان دوم و مانوئل كه انديشه هاي پرنس هانري (هانري دريانورد) را با حرارت تمام دنبال مي كردند پس از تصرف آنگولا در جنوب غربي آفريقا در سال 1484، به يافتن راه دريايي هند (از طريق جنوب افريقا) ادامه دادند.
     ماموريت دياز دو سال طول كشيده بود و وي در بازگشت به ليسيون به پرنس جان دوم گزارش داد كه با نزديك شدن به جنوب آفريقا ستاره شمال ناپديد شد و دماغه، منطقه اي توفاني است كه او مجبور به عبور زيگزاگ از آن شد و مسافت كوتاهي را در 13 روز طي كرد، آن طرف دماغه مردمي زندگي مي كنند كه تمدني بالاتر (از ساکنان سياهپوست غرب آفريقا) دارند و به زباني ديگر تكلم مي كنند.
     رئيس كشور پرتغال پس از دريافت اين گزارش و تنظيم نقشه دريايي بر پايه مدار و نصف النهار، در سال 1497 «وسكو داگاما» را كه يك نظامي دريانورد بود با چهار كشتي مجهز به 20 توپ و 170 تفنگدار روانه هند كرد كه اين گروه 22 نوامبر سال 1497 از دماغه اميد نيك گذشت و از طريق موزامبيك و مومباسا (بندري در کنيا) و با كمك يك راهنماي هندي به نام ابومجيد كه با او در يك بندر افريقاي شرقي آشنا شده بودند و يك دريانورد بود 23 ماه مه سال 1488 تقريبا يك سال پس از ترك ليسيون به ساحل غربي هند در «كاليكت» رسيد. به اين ترتيب، وي و همراهانش اولين اروپاييان بودند كه از طريق دريا به هند رسيده بودند، كريستف كلمب شش سال پيشتر (در سال 1492) براي يافتن راه هند از طريق درياهاي غرب به قاره آمريكا رسيده بود. وي از سوي اسپانيا (رقيب وقت پرتغال) مامور اين كار شده بود.
     داگاما با پرداخت رشوه و دادن هديه از تحريك حكمران محلي در هند به دشمني با خود پيشگيري كرده و ماندگار شده بود.
     وي در بازگشت به پرتغال گزارش كرد كه مسلمانان مشرق زمين عمدتا نسبت به مسيحي بودن آنان عكس العمل نشان مي دادند تا اروپايي بودنشان.
     داگاما در سفر دوم براي ايجاد پايگاهي در ساحل هند از توپ و بکاربردن نيروي نظامي استفاده كرد.
     در پي سفرهاي داگاما و كلمب، راه براي استعمار اروپايي باز شد، مخصوصا كه پاب با صدور فرماني، قاره آمريكا (اموال و اراضي بوميان معروف به سرخپوستان) را به اسپانيا و پرتغال بخشيد!. همزمان با اين تحولات، به حكومت مسلمانان هم كه بر گوشه اي از اسپانيا مسلط بودند خاتمه داده شد.
     جانشينان داگاما بودند كه به خليج فارس دست اندازي كردند و مسائل موجود منطقه، ريشه همان دست اندازي ها و رقابت هاي استعماري اروپاييان است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ماجراي خودكشي صدها نفري و بي سابقه در «جونزتاون»، به مناسبت سالروز آن - افزايش حساسيّت جهانيان نسبت به کالت ها ـ وظیفه و تکلیف دولت ها
«18نوامبر» سالگرد خودكشي 914 آمريكايي در جونزتاون ـ جانزتاون Jonestown واقع در كشور گويانِ سابق انگلستان Guyana (گايانا) واقع جنوب کارائيب و شمال آمريکاي جنوبي به اشاره جيم جونز Jim Jones - James Warren Jones رئيس فرقه ـ Cult معروف به Peoples Temple است كه در اين روز در سال 1978 محلول سيانور ـ Cyanide و شربت انگور را سر كشيده بودند. جونز كه در همانجا با گلوله خودكشي كرد اعضاي فرقه اش را از آمريكا به كشور83 هزار کیلومتری گويان (همسایه ونزوئلا و برزیل و واقع در حاشیه اقیانوس اطلس که 40 درصد جمعیت آن را مهاجران هندوستان تشکیل می دهند) برده بود تا در آنجا در يك منطقه جنگلي يك «مدينه فاضله» بسازند و به دور از گناه و آلودگي زندگاني كنند. 276 تَن از اين شمار، كودك (کودکان اعضای فرقه) بودند. جيم جونز يك واعظ ساكن ايالت ايندياناي آمريكا بود كه افكار «سوسيال مسيحي ـ ترکیبی از آیین مسیحیت و سوسیالیسم» داشت. وي از تفسير انجيل و كتُبِ مقدس اديان ديگر، به نوعي فرضيه عدالت اجتماعي (سوسياليسم) دست يافته بود و آن را تبليغ مي كرد. چون پيروان او افزايش يافتند، این فرقه (اصطلاحا؛ كليسا) را به دليل سياسي ـ مذهبي بودن، مستقل از فرقه هاي مسيحي ديگر اعلام داشت.
    
Jim Jones

وي برضد هرگونه فساد، تبعيض و مشكل تراشي براي خلقِ خدا بود و در سخنراني هايش دردهاي مردم و نارسايي هاي مديريت جامعه (دولت) را مي شكافت و بيان مي داشت. شهرت او در اين زمينه باعث شد كه شهردار وقت سانفرانسيسكو وي را دعوت به فسادزدايي از سازمانهاي شهر كند و كميسيون مسكن شهر را به او بسپارد كه «جيم جونز» با ساختن يک رشته آپارتمان عمومي، به خانه بدوشي در سانفرانسيسكو پايان داد و شهرت اجتماعي كسب كرد. وی با مشاهده افزایش پیروان اندیشه هایش به هزاران نفر (و گویا حدود 20 هزار نفر) چند مرکز وعظ و عبادت در کالیفرنیا ازجمله در سانفرانسیسکو دایر کرد.
     «جيم جونز» سپس با طرح نظريات خاص خود در زمينه ماليات و بيت المال، وارد درگيري با «سازمان ماليات بردرآمدِ دولت فدرال آمريكا» شد و چون احتمال تشكيل پرونده قضايي و اشکالتراشی های دیگر برايش مي رفت تصميم گرفت كه از آمريكا خارج شود و در سرزميني ديگر، يك منطقه كشاورزيِ تعاوني به دور از مفاسد دنيوي (اصطلاحا؛ مدینه فاضله) به وجود آورد و جمهوری گویان (گایانا) را که طبق قانون اساسی اش باید نظام سوسیالیستی داشته باشد و به علاوه، «انگلیسی» زبان رسمی این کشور است برگزید. بيش از نهصد تَن از اعضاي فرقه اش با نظر او موافقت و به كشور گويان (گايانا) مهاجرت كردند و در اراضی که از دولت این کشور گرفته بودند «جونزتاون» را ساختند که به صورت اشتراکی اداره می شد. یکی ـ دو تَن از بستگان این مهاجران بعدا نگرانی خودرا به دولت واشنگتن و کنگره آمریکا اطلاع دادند که ممکن است برخی از این مهاجران نخواهند آنجا بمانند ولی ترس دارند که بگویند قصد بازگشت دارند و شاید هم اجبار به ماندن داشته باشند که خلاف آزادی و استقلال یک شهروند (انسان) ـ مندرج در اعلامیه حقوق بشر و قانون اساسی کشور است.
     بر پایه همین اطلاعیه، در نوامبر 1978 يك گروه دولتي كه در ميان آن يك نماينده مجلس آمريكا، يك مامور «سيا» و نيز کاردار سفارت آمريكا در گويان بود به «جونزتاون» رفت تا با تماس مستقیم، مطمئن شود كه مهاجران به اراده خود در آنجا زندگي مي كنند و اگر كساني باشند كه پشيمان شده و بخواهند به وطن بازگردند، آنان را با هزینه دولت (دولت آمریکا) خارج سازند و در صورت مخالفت رئیس فرقه، از دولت و پلیس گویان کمک بخواهند.
    درجریان تماس این هیأت که سه روزنامه نگار هم با اعضای هیأت بود تنها 20 تَن از مهاجران به تَرك «جونزتاون» ابراز تمایل كردند و اعضاي آن گروه دولتي، آنان را با خود به يك فرودگاه كوچك در همان منطقه (فرودگاهِ Port Kaituna) بردند. این هیأت به تصور اینکه شماری بسیار قصد بازگشت به وطن کنند، دو هواپیما با خود آورده بودند. پشیمان شدگان جز یک نفرشان که یک بانو بود و چند مقام و مامور وارد یک هواپیما شدند. نماینده مجلس، سه روزنامه نگار و بانو پشیمان شده در كنار پلکان هواپيمای دیگر ایستاده بودند تا سوار شوند، که از پناه یک کامیون سوخت رسان به سوي اين جمع تيراندازي شد وهر پنج تَن از جمله سه روزنامه نگار و Leo Ryan عضو مجلس نمایندگان آمریکا از حزب دمکرات و از نمایندگان کالیفرنیا كشته شدند.
Leo Ryan


     چند ساعت بعد (همان روز) و پس از رسیدن پلیس گویان به محل، 914 مهاجر ديگر جونزتاون نيز «مرده» يافت شدند كه ظروف حاوي مخلوط سيانور و آب انگور و شواهد ديگر در محل، ثابت كرد كه دست به خودكشي گروهي زده بودند و طبق نتیجه بررسی ها، به توصيه و اندرز «جيم جونز». وی نیز پس از اطمینان از اینکه مهاجران مخلوط سیانور را نوشیده اند، با شلیک گلوله به جمجمعه اش، به عُمر خود پايان داد.
     در آن زمان درباره اين رويداد بي سابقه مطالب ضد و نقيض بسيار انتشار يافته بود. از ديدارِ هيات آمريكايي و همراهانشان از «جونزتاون» به اين صورت دفاع شده است كه هر مقام رسمي و يا دولت حق دارد بداند كه از اتباع آن دولت سلب آزادي و اراده نشده باشد زيرا كه محافظت از حقوق اتباع و ازجمله «حق اِعمال اراده = عمل به اراده خود، نه اجبار به اقامت و يا انجام كاري» برعهده و تکلیف دولت است.
     انعكاس وسيع رسانه ای اين رويداد در سال 1978 که به لحاظ خودکشی گروهی با این شمار، در تاریخ آمریکا بی سابقه بود و يادآوري سالانه آن، سبب افزايش حساسيّت جهانيان نسبت به كالت ها (Cults= فرقه هاي عقيدتي: سياسي ـ مذهبي و ...) شده است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
پيش بيني هاي «وودوارد» درباره عراق در كتاب «بوش در جنگ»
Robert (Bob) Woodward
«باب وودوارد Bob Woodward» روزنامه نگار اينوستيگيتيو آمريکايي در كتاب خود ـ چاپ نوامبر 2002 تحت عنوان «بوش در جنگ Bush at War» ضمن افشاگری های متعدّد، چند پیش بینی هم ارائه داده است که به نظر مي رسد به وقوع پیوسته باشند. اين کتاب 13 ماه پس از آغاز عمليات نظامي در افغانستان و چهار ماه و چند هفته پيش از لشکرکشي به عراق انتشار يافت. اين كتاب داراي 378 صفحه است.
     وودوارد (متولد 1943) نوشته است كه در آغاز ماجراي افغانستان، چون مشاوران بوش به پيروزي نظامي، حتي با اعزام 50 هزار نظامي ترديد داشتند به «سيا» متوسل شدند كه اين سازمان با پرداخت 70 ميليون دلار اسكناس صد دلاريِ نقد به سركردگان افغان (وار لُردها)، به دست آنان طالبان را از صحنه خارج ساخت و عبدالرشيد دوستُم (اُزبک) با همين پول براي خود استخر شناي سرپوشيده ساخته است.
    «وود وارد» در جاي ديگر كتاب خود ضمن پيش بيني اشغال نظامي عراق توسط آمريکا (چهار ماه و چند هفته پيش از وفوع) نوشته است كه كولن پاول وزير امور خارجه آمريكا (وزیر وقت) كه در جريان جنگ سال 1991 با عراق، رئيس ستاد ارتش امريكا بود با نظر «چي ني Dick Cheney» معاون بوش و رامسفِلد وزير دفاع او براي جنگ با عراق مخالفت كرد و چون موفق نشد در جلسات چند نفري نظر خود را بقبولاند، در فرصت مناسب با بوش به تنهايي ملاقات كرد و گفت كه اگر كشورهاي ديگر و سازمان ملل كمك نكنند، اگر هم آمريكا به تنهايي از عهده اين جنگ برآيد و عراق را اشغال نظامي کند، بعيد است که نظم و آرامش کامل به اين کشور بازگشت کند، عراقِ چند نژادي و داراي نفاق مذهبي که از کشور شدن آن کمتر از يک قرن مي گذرد به مثابه يک لانه زنبور است و به لانه زنبور نبايد دست زد.
    وودوارد در مصاحبه هايي که درباره کتابش با او شده بود، وضعيت عراق را تا دو ـ سه دهه پيش بيني کرده بود که تحقق يافته است.
     وودوارد چهار سال بعد (سال 2006) کتاب «حالت جنگ» را منتشر ساخت که در آن به سوء جرياناتي از جمله کارهاي فسادآلود لابي هاي کنگره (ابراموف و ...) و تني چند از مقامات کاخ سفيد و نمايندگان کنگره اشاره کرده است. وي در اين کتاب پيروزي حزب دمکرات در انتخابات نوامبر 2006 را پيش بيني کرده بود که تحقق يافت.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در صد ساله شدن تفاهم فرانسه و انگلستان كه سرانجام به تقسيم ايران به دو منطقه نفوذ انگلیس و روسیه انجاميد ...
Jacques Chirac
به مناسبت صد ساله شدن تفاهم فرانسه و انگلستان معروف به «Etente Cordiale»، ژاک شيراك Jacques Chirac (متولد 29 نوامبر 1932 و متوفي در 26 سژتامبر 2019) رئيس جمهوري وقت فرانسه 18 نوامبر 2004 به لندن رفت.
    اين تفاهم كه عمدتا به منظور حل اختلافات ديرپاي مستعمراتي دو كشور و مناطق نفوذ آنها بود راه را براي اتحاد دو كشور با روسيه بر ضد آلمان، اتريش و ايتاليا هموار ساخت. در آن زمان (اویل قرن بیستم)، فرانسه شديدا نگران تقويت بنيه نظامي آلمان بود و مي ترسيد که در برابر آلمان و اتريشِ ژرمن نژاد تنها بماند.
    طبق اين تفاهم كه مرحله نخست آن در هشتم اپريل 1904 حاصل شد، قرار شد كه انگلستان و فرانسه مالكيّت و نفوذ خود بر سر سرزمين هاي آفريقاي غربي را كه تا آن زمان كسب كرده بودند حفظ كنند و به درگيرشدن با يكديگر در اين مناطق پايان دهند، فرانسه آقايي انگلستان بر مصر و انگلستان نفوذ فرانسه در مراكش (مغرب عربي) را بپذيرد، طرفين بي طرفي سيام (تايلند) را كه حايل ميان مستعمرات دو كشور در شبه جزيره هندوچين بود رعايت كنند و بر جزاير نيو هِبريد ادعاي ديگري نداشته باشند. در اين قسمت از تفاهمات وضعيت «نيوفاوندلاند Newfoundland» هم روشن شد و قرار شد كه مذاكرات براي تامين تفاهم بيشتر ادامه يابد.
     هدف ديگر فرانسه، رفع اختلاف هاي انگلستان و روسيه بر سر ايران، افغانستان و تَبَت بود كه در مذاكرات بعدي مطرح شد و با ميانجي گري فرانسه، سرانجام به امضاي معاهده سن پترزبورگ در آگوست 1907 و تقسيم ايران به دو منطقه نفوذ ميان روسيه و انگلستان و يك ناحيه حايل (در اختيار دولت تهران) منجر شد كه براي ايرانيان يك مصيبت ملّي بوده است.
    ژاك شيراك در نوامبر 2004 و در آستانه ديدار از لندن در مصاحبه اي با روزنامه هاي انگلستان كه سه شنبه (16 نوامبر 2004) انتشار يافت گفته بود كه انگلستان از كمك به مساعي آمريكا براي اشغال نظامي عراق طَرفي نبست و از اين همكاري سهم چشمگيري به دست نياورد. شيراك افزوده بود كه گمان مي كند امريكاييان، جز با اصرار و يا شرط قبلي حاضر نشوند داوطلبانه سهمي به كسي ديگر بدهند و اين در طبيعت آنان نهفته است.
    وي همچنين اشاره به برخي اختلاف نظرها ميان آمريكا و اروپاي غربي کرده بود که نخست وزير وقت انگلستان مي کوشيد که دو متحد قديمي (ازوپاي غربي و آمريکا) به تفاهم و سازش برسند.
    شيراک که در جواني يک کمونيست بود در طول عُمر سياسي خود؛ وزير، نخست وزير و دو دوره هم رئيس جمهوري فرانسه بود. او که سالها شهردار انتخابي پاريس بود بر زبان انگليسي تسلّط داشت. وي علوم سياسي و علوم مديريت عمومي تحصيل کرده بود و مدت کوتاهي هم در«هاروارد» درس خوانده بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
پيمان استراتژيک مشترک آمريكا و عراق و تفسير اصحاب نظر
Admiral M. Mullen
درست پنج سال پس از اعلام تصميم دولت آمريكا مبني بر واگذاري امور عراق به يك دولت عراقي، كابينه عراق 16 نوامبر 2008 موافقتنامه دوجانبه نظامي آمريكا و عراق را كه با ابراز خرسندي كاخ سفيد واشنگتن رو به رو شد تصويب كرد. اين اقدام دولت عراق، دولت آمريكارا از مواجهه احتمالي با سازمان ملل در آخرين روز دسامبر 2008 (44 روز بعد) رهانيد و پايه پيمان استراتژيک مشترک دو کشور شد که سه سال بعد به امضا رسيد و قطعي شد. بر همان اساس نيروهاي رزمي آمريکا و نزديک به هشت سال پس از استقرار، تا آخرين روز آخرين ماه سال 2011 خاک عراق را تَرک کردند. در آن زمان، درياسالار مايكل مولن Admiral M. Mullen رئيس ستاد مشترك نيروهاي مسلح آمريكا بود.
    اصحاب نظر همان زمان گفته بودند که آمريكا 85 سال (از 1918 تا 2003) تلاش كرد تا هدف خود مبني بر حضور در عراق و تامين خودمختاري كُردهاي عراقي را به تحقّق برساند که به اين هدف رسيده و بزرگترين سفارتخانه را در بغداد ساخته است و دارد بزرگترين کنسولگري را در اِربيل مي سازد با گسترش و تجهيز فرودگاه اين شهر.
    عراق پس از کودتاي 1958 و حذف سلطنتِ دست ساخت دولت لندن، از متحدان دولت مسکو بود. آمريكا 700 هزار نظامي وارد منطقه كرد تا دست صدام حسين را از کويت کوتاه کند و با اِعمال تحريم، وضعيت اورا تضعيف کرد و سپس با تلفات نسبتا کم عراق را به تصرف درآورد.
    اين اصحاب نظر گفته بودند که اشغال نظامي عراق تا آن زمان (نوامبر 2008) هرسال 75 ميليارد دلار هزينه براي آمريکا داشته و 4300 كشته داده است. عراق سنگر جهان عرب است و آمريكا در جهان عرب منافع بسيار دارد و اين منافع که با از دست دادن دوستي و اتحاد ايران در 1979 و پيدايش چند قدرت در حال طلوع از آغاز قرن 21 بيش از هر زمان ديگر در معرض به چالش گرفته شدن بود، که به عراق لشکرکشي کرد، زيراكه چين نياز به بازار و همچنين نفت و مواد خام ديگر دارد، هندِ اتمي و تکنولوژيکِ قرن 21 كه پرچم خودرا در كره ماه نصب كرده است داراي تواني چند برابر انگلستان سابق شده است و روسيه هم اگر موفق به رو به راه کردن اوضاع داخلي بويژه رهاساختن خود از برووکراسيِ ميراث گذشته و مافيابازي و فساد اداري شود ممکن است وارد معرکه شود. ايران نيز بستگي هاي تاريخي و مذهبي متعدد با عراق و کل منطقه خليج فارس و آسياي غربي دارد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ادامه دزدي دريايي در قرن 21


اين سوپر تانکر کشور سعودي يکي از شکارهاي دزدان دريايي قرن 21 بود که 17 نوامبر 2008 در شمال غربي اقيانوس هند به دام آنان افتاده بود. اين بار هم دزدان دريايي که در آبهاي سومالي فعاليت داشتند و تا آن زمان چندين کشتي ازجمله يک کشتي حامل تانک را ربوده بودند اين تانکر سعودي را تصرف و مطالبه پول براي رهايي اش کرده بودند که مبلغ مورد مطالبه را دريافت کردند. کشتي هاي قبلي نيز با دادن پولِ مطالبه شده آزاد شده بودند. اين پول را دولت های مربوط و يا کمپاني هاي صاحب کشتيها پرداخت کرده اند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
خودداري مورالس از مصاحبه با «سي ان ان» نشانه ناخرسندي او از رفتار دولت جورج دبليو بوش تلقي شده بود
Evo Morales
شبكه تلويزيوني كابلي آمريكا ـ سي ان ان ـ هجدهم نوامبر 2008 به مخاطبانش اطلاع داده بود كه بعد از ظهر آن روز با «اوو مورالس Evo Morales » سوسياليست, رئيس جمهوری بوليوي [رئیس جمهوری وقت] يك مصاحبه مستقيم از راه دور خواهد داشت و مجري اين مصاحبه (به نام سانچز) كه بر زبان اسپانيايي مسلط است، خود اين مصاحبه را به انگليسي ترجمه خواهد كرد و نيازي به مترجم نخواهد بود.
    در لحظه اي كه قرار بود مصاحبه پخش شود، پس از لختي سكوت و پخش برنامه اي ديگر، سانچز گفت كه مورالس حاضر به مصاحبه با ما نشده است، شايد كه رّد درخواست مصاحبه در آخرين لحظه، نشانه ناخرسندي او از رفتار دولت جورج دبليو بوش باشد.
    مورالس كه يك سوسياليست و از بوميان (سرخپوستان) بوليوي است در همان ماه (نوامبر 2008) گروهي از آمريكاييان مقيم بوليوي و ازجمله آموزگاران آمريكاييِ زبان انگليسي را از آن کشور اخراج كرده بود. وي دولت جورج بوش [رئیس جمهوری وفت آمریکا] را به تحريك فرماندار يك ايالت بوليوي كه بعدا به زندان افتاد متهم كرده بود.
    مورالس همچنین با هدف نشان دادن دوستي اش با ايران، ويزاي ورود ايرانيان به آن کشور را لغو کرده بود. حکومت بولیوی به رغم یک کودتای کوتاه مدتِ هواداران بلوک غرب، همچنان در دست حزب چپگرای مورالس است. «بولیوی» از نام بولیوار قهرمان ملّی لاتین های قاره آمریکا گرفته شده است.
    
هواداران مورالس در بوليوي به محض اطلاع از هرگونه مخالفتي با او، اين گونه به خيابانها مي ريزند

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
برخي ديگر از رويدادهاي 18 نوامبر
  • 1421:   يک توفان دريايي که در درياي شمال به وجود آمده بود ديواره ساحلي هلند در منطقه زيدازه را ويران ساخت که دهها منطقه کشاورزي به زير آب فرو رفت و بيش از 9 هزار تَن از ميان رفتند.
        
        
  • 1861:  


    الیزابت گیلمِر مبتکر نوشتن مطالب اندرزگونه در رسانه ها و دادن پاسخ به پرسش ها و عمدتا در زمینه ازدواج، انتخاب زن و شوهر، مسائل زن و شوهری و مشکلات اجتماعی دیگر 18 نوامبر 1861 به دنیا آمد و 90 سال عُمر کرد. ابتکار او باعث بالا رفتن تیراژ نشریات شد و از زمان پیدایش آنلاین ها، نشریات برای حفظ مخاطبان خود به مطالب اَدوایزی (اندرز دهی) روی آورده اند. الیزابت که در میان مخاطبان به «دورتی دیکس» معروف شده بود در تاریخ مطبوعات از او به عنوان «ادوایس کالِمنیست» نام برده شده است.
        
        
  • 1909:   در پي کشته شدن دو آمريکايي در جريان حوادث داخلي نيکاراگوآ، دولت امريکا دو ناو جنگي به آبهاي آن کشور فرستاد و ....
        
        
  • 1918:   گروهي از لاتويايي ها با استفاده از فرصتي که انقلاب بلشويکها در روسيه برايشان فراهم ساخته بود اعلام استقلال کردند و از امپراتوري روسيه جدا شدند. دولت شوروي بعدا بار ديگر منطقه بالتيک را به اتحاديه بازگردانيد که لاتويايي ها در 1991 از فروپاشي شوروي استفاده کردند و دوباره جدا شدند و اين بار به «ناتو» هم ملحق شدند و خود را در معرض خطر بزرگتري قراردادند.
        
        
  • 1963:  


    تلفن پوش باتن push-button Telephone (فشار دادن روی شماره ها برای برقرار کردن ارتباط ) وارد بازار شد که هنوز مورد استفاده است. تا آن زمان برای گرفتن شماره، برای هر عددِ شماره مورد نظر باید انگشت را در شماره گیر قرار داد و آن را چرخانید که کاری نسبتا وقتگیر بود.
        
        
  • 1987:   ساعت 7 و 30 دقيقه بعد از ظهر موتورخانه پلکان برقي ايستگاه مترو لندن در«کينگ کراس» آتش گرفت. در جريان اين حريق 27 تن کشته و گروهي مجروح شدند که بعدا چهار تن از مجروحان نيز درگذشتند.
        
        
  • 2018:  


    نیمه نوامبر 2018 اعلام شد که فروش آلبوم های بانو «شانیا توِین Shania Twain» خواننده کانادایی از یکصد میلیون تجاوز کرده و بر این پایه (خرید آلبوم) محبوب ترین خواننده جهان شده است. شانیا که در آگوست 1965 در اُنتاریو کانادا به دنیا آمده است در عین حال یک آهنگ ساز است و دارای شوهر و یک فرزند.
        
        



  •  

    مطالعه اين سايت و نقل مطالب آن با ذكر ماخذ (نشاني کامل سايت و نام مولف آن) آزاد است، مگر براي روزنامه هاي متعلق به دولت و دستگاههاي دولتي؛ زيرا كه مولف اين سايت اكيدا «روزنامه نگاري» را كار دولت نمي داند. روزنامه عمومي به عنوان قوه چهارم دمكراسي بايد كاملا مستقل از دولت و سازمانهاي عمومي باشد تا بتواند رسالت شريف خود را به انجام برساند.


     تماس با مولف:

    editor (a) iranianshistoryonthisday.com
    n.keihanizadeh (a) gmail.com