Iranians History on This Day
روز و ماه خورشيدي و يا ميلادي مورد نظر را انتخاب و كليد مشاهده را فشار دهيد
ميلادي
   خورشيدي

 
4 دسامبر
 
جستجو:

 
 


 هديه مولف

اين سايت مستقل و بدون كوچكترين وابستگي؛ هديه ناچيز مولف كوچك آن به همه ايرانيان، ايراني تبارها و پارسي زبانان است كه ايشان را از جان عزيزتر دارد ؛ و خدمتي است ميهني و آموزشي كه خدمت به ميهن و هموطنان تكليف و فريضه است كه بايد شريف و خلل ناپذير باشد و در راه انجام تكاليف ميهني نياز به حمايت مادي احدي نبايد باشد، و نخواهد بود. انتخاب موارد براي نگارش و عرضه در سايت نظرشخص مولف است.
 

 










   لينک به اين صفحه  

مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 4 دسامبر
ايران
اخطار وثوق الدوله - نگاهي به يک نمونه از بازي هاي او
4 دسامبر سال 1918 (13 آذر 1297)، 23 روز پس از پايان جنگ جهاني اول، وثوق الدوله كه سلطان احمد شاه كناره گيري اش را از رياست وزراء نپذيرفته بود به مخالفان خود اخطار كرد كه اگر بازهم با برنامه ها و سیاست هايش [خیانت به وطن و خدمت به دولت لندن] مخالفت كنند، آنان را شديدا تنبيه خواهد كرد.
     وثوق الدوله كه مورد حمايت انگلستان بود چون از قبل مي دانست كه استعفايش پذيرفته نخواهد شد، ششم آذر ماه ژست كناره گيري گرفت تا پس از ردّ آن با قدرت بيشتري حكومت و میهندوستان را سرکوب كند. دولت انگلستان كه با كمونيست شدن روسيه و کنار رفتن از صحنه، يكه تاز ميدان ايران شده بود هر روز وعده حمايت به وثوق الدوله مي داد تا اين كه با او قراردادي را امضاء كرد كه دست كمي از تحت الحمايه شدن ايران نداشت!.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
انتقال دكتر مصدق در آذرماه 1319 از زندان بيرجند به روستاي احمد آباد ـ نخستین تبعید او به این روستا
دكترمصدق، سياستمدار محبوب ايرانيان
در تبعيدگاه احمدآباد در دهه هاي 1330 و 1340 هجري خورشيدي

در اين روز در سال 1940 (در آن سال مصادف با 13 آذر 1319) دكتر محمد مصدق كه در بيرجند زنداني بود به احمدآباد ساوجبلاغ (نزديك كرج) منتقل و در اينجا به حالت تبعيد تحت نظر ماموران انتظامي قرارگرفت.
    رضاشاه با دكتر مصدق كه طبيعتي آزادیخواه و ضد زورگويي داشت ميانه خوبي نداشت و وي را در بيرجند زنداني كرده بود تا ازنيش انتقادهايش آسوده شود. دكتر مصدق پس از تبعيد رضاشاه از ايران آزاد شد و مردم تهران بار ديگر او را به عنوان نماينده اول خود به مجلس فرستادند و او از اينجا بود كه به سلطه طولاني انگلستان بر ايران پايان داد و ايرانيان را در طول حكومت دو سال و نيمه خود به صورت مردمي مبارز در افكار جهانيان در آورد.
     دكتر مصدق در 1335 نيز پس از تحمل سه سال زندان در تهران، به احمد آباد تبعيد شده بود و تا پايان عُمر (اسفند 1345) به صورت تبعيد غير قانوني در آنجا باقي ماند و در همانجا هم مدفون است كه مقبره و تبعيدگاه او كه هر سال مورد ديدار بسياري از ايرانيان قرار مي گيرد اخيرا جز آثار ملي در آمده و محفوظ خواهد ماند. در سال 1358 (چند ماه پس از پيروزي انقلاب) و در زادروز مصدق يک ميليون ايراني براي بزرگداشت او از تهران و شهرهاي اطراف به احمدآباد رفتند.
    
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
سالی که جمعیت ایران به 25 میلیون و 488 هزار رسید ـ طرح محدوده تهران ـ به رغم گوشزد سازمان ملل جمعیت جهان در سال 2022 به 8 میلیارد رسید
12 آذرماه 1345 (سوم دسامبر 1966) نتایج سرشماری هر ده سال یکبارِ ایران رسما انتشار یافت. طبق این نتایج، نفوس ایران به 25 میلیون و 488 هزار و 699 تَن (حدود یک سوم 45 سال بعد از آن) رسیده بود و جمعیت تهران دو میلیون و 690 هزار نفر (نزدیک به یک ششم 45 سال بعد از آن) شده بود. از این آمار چنین بر می آمد که شهرنشینان ایران در آن سال حدود 9 میلیون و روستانشینان حدود 15 میلیون و 660 هزار تن بودند که نسبت روستانشین به شهرنشین؛ تقريبا 2 و 1 بود که این نسبت پس از انقلاب و نقلِ مکان انبوه و به صورت هجوم روستانشینان به شهرها، کاملا تغییر کرده است.
    نتایج این سرشماری همچنین نشان می داد که جمعیت ایران در سال 1345 نسبت به سال 1335 (ده سال پیش از آن) شش میلیون و 533 هزار افزایش یافته بود. انتشار همین ارقام، اظهارنظرهای جمعیت شناسان ایران بویژه در مورد تهران و قرارگرفتن این شهر در دامنه کوههای مرتفع را به دنبال داشت که گفته بودند این کوهها که تهران را در محاصره دارند مانع رفع آلودگی هوا می شوند و دولت تصمیم به تنظیم طرح محدوده 25 ساله تهران گرفت که بعدا عملی شد و تا تغییر نظام حکومتی به قوّت خود باقی بود. دولت وقت استدلال کارشناسان را قبول کرده بود که چون تهران از شمال، شرق و غرب در محاصره ارتفاعات است، افزایش جمعیت بیش از این، ایجاد آلودگی محیط زیست بویژه هوا می کند و سلامت ساکنین را به خطر می افکند. به علاوه، این شهر روی کمربند زلزله قرارگرفته که در صورت وقوع، فاجعه خواهد بود و نیز با شکسته شدن سدِ کرج و خرابی نیروگاههای برق، ساکنان تهران بدون آب و برق خواهند شد و ....
    طولی نکشید که اعلام شد نفوس جهان از 4 میلیارد تجاوز کرده است [که در سال 1401، پاییز 2022 از مرز 8 میلیارد نفر گذشت) و سازمان ملل هشدار داده بود که ظرفیت کره زمین برای تامین خوراک و تسهیلات دیگر در همین حد است و جمعیت بیش از این مسئله ساز خواهد بود و ساخت شیمیایی غذا (غیر ارگانیک) به میان خواهد آمد که احتمالا خالی از عوارض جانبی نخواهد بود. در گوشزد سازمان ملل همچنین آمده بود که افزایش جمعیت بیش از ظرفیت برخی کشورها، امکان تجاوز این کشورها به همسایگان کم جمعیت را به وجود خواهد آورد و از این رهگذر صلح جهانی به مخاطره خواهد افتاد و نیز جمعیت اضافی که دچار نبود کار، خوراک و مسکن خواهد بود دست به مهاجرت داخلي و خارجي خواهد زد که خطر تفاوت فرهنگی و آلودگی تمدن به دنبال خواهد داشت و افزایش جرم و تبه کاری و در نتيجه مرگ اخلاقیات.
    در زیر گوشه ای از صفحه اول روزنامه اطلاعات حاوی تیتر اعلام نتیجه سرشماری سال 1345 ایران کُپی شده است:
    


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تیراندازی به اتومبیل سفیر آمریکا در تهران پس از مذاکرات 3 ساعته او با وزیر دربار و مبادله خواست ها ـ اشاره اي کوتاه به روابط ايران و آمريکا
مک آرتور دوم
هنوز ده دقیقه از آغاز دهم آذرماه 1349 (یکم دسامبر 1970) نگذشته بود که در شمال شهر تهران، اتومبیل حامل داگلاس مک آرتور دوم Douglas MacArthur II (1909 ـ 1997) سفیر وقت آمریکا در ایران مورد حمله دو مرد مسلح قرار گرفت، شیشه های اتومبیل بر اثر این تیراندازی شکسته و بدنه آن سوراخ شد ولی به سفیر و راننده او آسیب نرسید. مک آرتور دوم (برادرزادهِ ژنرال مک آتور ـ فاتح ژاپن) در پی یک گفتگوی 3 ساعته با وزیر دربارِ شاه که تا مقارن نیمه شب نهم آذرماه طول کشیده بود عازم اقامتگاه خود بود که یک خودرو سواری راه بر اتومبیل او بست و دو مرد مسلح از آن پیاده شدند و دست به تیراندازی زدند و فرارکردند. در آن زمان، تازه چریک های شهری در تهران و حومه اش دست به فعالیت زده بودند و این چریک ها وابسته به گروههای متعدد بودند. مک آرتور دوم متولد 1909 که 88 سال عُمر کرد قبلا سفیر آمریکا در ژاپن و چند کشور دیگر بود. وی از 1969 (1348 هجری) ماموریت ایران داشت.
     در مذاکرات آن شب او با وزیر دربار که به خواست و موافقت طرفین انجام شده بود نظرات شاه و رئیس جمهوری وقت آمریکا مطرح و مبادله شده بود. شاه (پهلوی دوم) تصمیم قطعی به بازگردانیدن جزایر ابوموسی، تُنب بزرگ و تُنب کوچک به قلمرو ایران داشت و خروج نظامیان انگلیسی از منطقه خلیج فارس در پنجم آذر 1349 زمینه آن کاررا فراهم ساخته بود ولی دولت لندن با بازآوردن آن جزایر مخالفت می کرد. وزیر دربار در ملاقات آن شب با سفیر آمریکا، تصمیم شاه در مورد سه جزیره را مطرح ساخته و همچنین اشاره کرده بود که اگر انگلستان بخواهد بر سر این سه جزیره ما با ایران وارد جنگ شود ما آماده دفاع هستیم و ترسی نداریم و در صورت وقوع جنگ، دعاوی دیگر خود به نام وارث امپراتوری ایرانزمین ـ Persian Empire ـ را مطرح و دنبال خواهیم کرد که نتایج آن در این شرایط که مسکو وارد دریای سرخ و اقیانوس هند شده است به سود غرب نخواهد بود. ما به خواست آمریکا شیخ بحرین را به تهران دعوت کرده ایم که به زودی می آید، از او پذیرایی خواهیم کرد و خواهیم خواست که به اتحادیه امارات ـ دست ساخت دولت لندن ـ نپیوندد و همچنین از قَطَر چنین درخواستی را خواهیم کرد. می دانید که پذیرائی از شیخ بحرین در ایران و برای نخستین بار در طول تاریخ، چه ناخرسندی در ایرانیان که این جزیره را قانونا استان چهاردهم خود می دانستند پدید خواهد آورد. ما در عین حال از دولت آمریکا مُصرّا می خواهیم که در انجام سفارش های نظامی ما ازجمله فروش شماری فانتوم و دو کشتی جنگی تسریع کند، هشتاد و یک خلبان دیگر نیروی هوایی مارا در آمریکا آموزش دهد و اگر مذاکرات ما با لندن بر سر خرید 300 تانک چیفتِن به جایی نرسد، به همین تعداد تانک آمریکایی به ما بفروشد زیراکه ما از جانب عراق تهدید دائمی می شویم، عراق از خوزستان ما چشم برنمی دارد و شوروی در «اُم القصر» برای عراقی ها دارد پایگاه می سازد. سوریه هم به مصر پیوسته و با این عمل، حاکمان سعودی و کویت که با ما دوست هستند در معرض تهدید قرار دارند و احتمالا نیاز به حمایت نظامی ما.
     در برابر این خواست ها، مک آرتور دوم سئوال می کند: شما که جنگنده اف ـ 5 گرفته اید، فانتوم (اِف ـ 4) برای چه می خواهید که پاسخ می شنود: ما این اف ـ 5 های قراضه را می خواهیم به سعودی ها بفروشیم. مک آرتور سپس گلایه دولت آمریکا را که چرا ایران این روزها به مسکو نزدیک شده، گاز طبیعی می فروشد، سیلو می خرد و ... و شهبانو را هم برای یک دیدار ده روزه! به شوروی فرستاده است. اگر پای شوروی به خلیج فارس باز شود، ما و متحدان مان هم می آییم، معارضه آغاز می شود و منطقه جای امنی نخواهد بود. چرا درخواست کمپانی آمریکایی برای مشارکت در معادن مس سرچشمهِ کرمان را رد کردید و در عوض سهم بزرگی به کمپانی انگلیسی «سِلِکشِن» دادید و حالا که سهم ایران در نفت ـ 61 درصد شده، چه امتیاز تازه ای برای خریدهای کمپانی های آمریکایی در نظر خواهید گرفت و .... (مک آرتور از 1969 تا 1972 سفیر آمریکا در ایران بود).
    
W. Sallivan

روابط سیاسی ایران و آمریکا از سال 1883 با مبادله وزیر مختار برقرار شده بود که از 1936 به مبادله شارژدافر (کاردار) و از 1944 به سفیر ارتقاء یافت. نخستین سفیر آمریکا در تهران Leland B. Morris بود. معروف ترین سفیران آمریکا در تهران جورج آلِن، لوی هِندرسون و ریچارد هِلمز بودند که آلن و هِندرسون بعدا معاون وزارت امور خارجه شدند و هِلمز قبلا مدیرکل «سیا» بود. هِندرسون در قضیه 28 اَمُرداد 1332 دست داشت. آخرین سفیر آمریکا در ایران ویلیام سالیوان (سولیوان) بود که در سال 1977 وارد تهران شد و چون شهرت یافته بود که در هر کشوری که ماموریت داشته، تغییر حکومت صورت گرفته است، شاه از وجود او در تهران نگران و ناخرسند بود. سولیوان که 11 اکتبر 2013 در 81 سالگی درگذشت در طول انقلاب ایران در تهران بود و در خاطرات خود نوشته است: با مشاهده وضعیت ایران در سال 1978 (انقلاب)، به واشنگتن پیشنهاد کردم که شاه باید برود و خودم توصیه کارتر به شاه را که به مصلحت است تهران را ترک گوید به او رسانیدم و وی در ژانویه 1979 تهران را به مقصد مصر ترک کرد. اگر مانده بود، ممکن بود که ارتش دست به اقدام بزند که حمام خون به راه می افتاد.
     پس از رفتن سولیوان دولت آمریکا «کاتلِر» را سفیر آمریکا در تهران کرد که جمهوری اسلامی اورا نپذیرفت و تا چهارم نوامبر 1979 که سفارت تصرف و 52 آمریکایی به گروگان گرفته شدند، بروس لینگِن شارژدافر سفارت بود و روابط دو کشور از اپریل 1980 قطع شد که این وضعیت هنوز ادامه دارد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
راه حلی که یک بانوی اقتصاددان ایرانی ساکن آمریکا به دست داده است: رعایت قانون گرشام، تغییر مدیریّت های مالی و وضع مجازات
متنِ «ای میل» دریافتی از یک بانوی مخاطب این تاریخ آنلاین ساکن کالیفرنیا در دوم دسامبر 2016 (11 آذر 1395):
    
    "26 سال است که در آمریکا زندگی می کنم. در ایران درس اقتصاد و مدیریت خوانده بودم و کارمند یک بانک بودم. هر سال یک بار به ایران می روم تا به خانه ام که در اجاره است و نیز بستگان سربزنم و هر بار تورّم بیشتری را احساس می کنم. تورّم دو تعریف دارد یکی افزایش بهای اجناس و خدمات و دیگری کثرت نقدینگی و به قول توماس گرشام؛ پول بَد، و این دو مسئله در ارتباط با یکدیگر هستند. به حساب من، قیمت ها و خدمات در ایران در این 26 سال [تا آذر 1395] 500 تا هزار برابر افزایش یافته اند و به همین نسبت میزان پول در جریان و اخیرا تا دلت بخواهد «چک بانک» پنجاه هزارتومانی (کاغذ). در این شرایط دولت می گوید که تورّم زیر ده درصد است!.
    من هشت سال است که در هر سفر ایران به دکتر خانوادگیِ مان سر می زنم. مسافت خانه خواهرم که میزبان من است با مطب دکتر فاصله ای معیّن دارد. هشت سال پیش، به تاکسی بابت طی کردن این مسیر 4 ـ 5 هزار تومان می دادم که هر سال افزایش می یافت و امسال [سال 1395] به 18 ـ 20 هزار تومان رسیده بود. چرا نوشته ام 18 ـ 20 هزار؟، برای اینکه تاکسی های تهران بر اساس تاکسیمتر کار نمی کنند و اهل چانه زنی، و هرکس که اتومبیل شخصی داشته باشد می تواند مسافر حمل کند و لزومی ندارد که تاکسی باشد با پلاک و رنگ مخصوص. این افزایش خدمات = است با افزایش درصد تورّم. هشت سال پیش، دلار 800 ـ 900 تومان بود و امسال 3700 تومان و 4 برابر 8 سال پیش و می گفتند که چون دولت نیاز به پول دارد و تنها یک درآمد ارزی (نفت)، ممکن است گرانتر هم بشود. بهره بانکی کمی پایین آمده که درد سر اجاره نشین ها است. جوانی متأهل از بستگان ما می گفت که صاحبخانه آمده و می گوید که تفاوت بهره را باید بدهم. این آپارتمان 55 متری را 85 میلیون رهن کرده بودم به علاوه هرماه پرداخت 120 هزار تومان نقد. صاحبخانه می گوید یا خانه را خالی کن و برو و یا به جای 120 هزار تومان، 300 هزارتوان بده که دارم چانه می زنم که راضی به دریافت 220 هزارتومان شود.
    مسئله ایران، مدیریت اقتصاد است. مشکلات را می بینند و نمی روند چاره جویی کنند، علل را کشف و راه حل بیابند. اگر دست روی دست بگذارند و همچنان امروز و فردا کنند، مسئله پیچیده تر و لاینحل خواهد شد.
Thomas Gresham


    در باره توماس گرشام (گریشام) نوشتم. شاید ندانید که چه کسی بود و چه گفت. او یک اقتصاددان انگلیسی قرن شانزدهم بود. در نیمه آن قرن، انگلیس گرفتار سوء مدیریّت اقتصاد و فساد دولتی شده بود و هرکس سعی داشت که از آن نمد (فساد اقتصادی) کلاهی برای خود درست کند. پادشاه انگلیس که چنین دید از گرشام و چند عالِم دیگر خواست که راه حل بیابند. گرشام مسئله را وجود پول های بَد در جامعه تشخیص داد. در آن زمان پول کاغذی نبود و خزانه داری انگلیس برای تأمین هزینه ها و ... پی در پی از عیار سکه ها کَم می کرد و نیز از وزن آنها با کُنگره دار کردن اطراف سکه و طرُق دیگر و حتی ضرب سکه تقلبی از فلزات دیگر با روکش طلا و نقره، فروش حواله و برات و امثال اینها. راه حل گرشام به قانون گرشام معروف شده است و قانون گرشام كه با رعایت آن، بحران پولی انگلستان برطرف شد امروزه و درمورد اسکناس [پول كاغذي] هم موثر است.
    گرشام «پول بَد» را پولي تعریف کرده است كه «ماركت وَليو = قدرت خرید آن» آن کمتر از «كوماديتي وَليو» آن باشد اما اصرار و اجبار دولت به رعايت «فِيس وَليو = آن مبلغ كه رويش حَک و یا درج شده» است.
    در دوران معاصر، پول بدون پشتوانه و پول زائد بر ظرفيت (پول تورّم زا) در ردیف انواع پول بَد قرار دارد كه طبق قانون گرشام، بهاي اجناس را بالا مي بَرَد و از دسترس مصرف کنندگان دور مي سازد. در این شرایط است که سودجویان به خرید طلا و ارز و عمدتا از طريق گرو گذاردن دارايي (سند مالکیّت خانه و زمین و سهام خود، استفاده از كرديت و ...) دست می زنند و وضعیت مالی عمومی بدتر می شود. خروج پول های ملّی بسیاری از کشورها از استاندارد طلا در نیم قرن گذشته (و در مورد آمریکا از زمان پرزیدنت ریچارد نیکسون) و بازشدن دست دولت ها (بانک های مرکزی) به چاپ اسکناس ـ تا هر اندازه که بخواهند مَزید بر علت شده است.
    قانون گرشام دارای دو تبصره است:
     الف ـ هر دولت با احساس رو به رو شدن با بحران پولی و کاهش قدرت خرید پول ملّی اش باید بداند که در این بخش با سوء مدیریت رو به رو است و مدیران تازه منصوب کند.
    ب ـ دولت، خود و برای مدتی امور بانک ها را بدست گیرد و مانع ورشکستگی آنها شود که ناآرامی اجتماعی پدید خواهد آورد.
    دولت ها باید بدانند که افراد منفعت طلب، پولدوست و آزمند «اخلاق، انسانیت و میهندوستی» نمی شناسند و دولت باید از پارلمان بخواهد که موقتا با وضع مجازات تازه به آزمندی و فساد مالی پایان دهد تا مسئله فقر طبقه سوم و ناراضی شدن اتباع پیشامد نکند.".
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو انديشه
زادروز «كارلايل» و نظر او درباره تاريخنگاري - مورخ در نقش يك کارآگاه (پليس)
Thomas Carlyle
امروز زادروز «توماس كارلايل Thomas Carlyle » مورخ، نويسنده، مدرّس و انديشمند بزرگ اسكاتلندي است كه چهارم دسامبر سال 1795 به دنيا آمد و آتار متعدد از او باقي مانده است كه مهمترين آنها كتاب چند جلدي «تاريخ انقلاب بزرگ فرانسه» است.
     كارلايل در حرفه تاريخنگاري انقلاب كرد و تاليفاتش را بدون « فوت نت » منتشر ساخت و روشي را پايه نهاد كه اينك به «تاريخنگاري ژورناليستيك» معروف شده است.
     وي معتقد بود مردمي كه به يك مورخ اعتماد دارند بايد حرفهاي او را بپذيرند و لذا نيازي به ذكر غير ضروري مآخذ و اصحاب قول نيست ، زيرا كه مورخ قبلا درستي مطالبي را كه به دست آورده آزمايش كرده است . اگر مورخ به موردي ترديد دارد بايد ترديد خود را ذكر كند و به گردن ديگران انداختن و تكرار « موارد مورد ترديد و شايعه » درست نيست. ذكر مآخذ كه خود آنها هم معلوم نيست معتبر باشند باعث پيچيدگي نوشته و اطاله كلام مي شود. بكار بردن همه مآخذ و رفرنس ها تنها براي يك سكالر (کار دانشگاهي ـ مدرس و پروفسور - رساله و كتاب درسي) لازم است.
     كارلايل تاييد كرده است كه «فرد ديگري» که در جريان قضيه است بايد تاريخ روز (خبر رويداد) را بنويسد كه پژوهشگران و مورخان پس از او اين سر نخ بگيرند و دنبال کنند. تفسيرنگاران نظرات کارلايل منظور او از اين «فرد ديگر» را «روزنامه نگار»،خاطره نويس، مقام وقت، منشي و ... نام نهادند. به اين ترتيب وي راهي را گشود كه به قبول اين اصل انجاميد كه روزنامه نگار «تاريخ امروز » را مي نويسد و عناصرش را به دست مي دهد و تاريخنگار بعدا پس از حصول نتيجه با حوصله بيشتر و انتخاب يك روش تحقيق مطمئن و متدولوژي، آن را دنبال خواهد كرد و با جمع آوري اسناد لازم، كل «رويداد» را شرح مي دهد و بايد «علت و يا علل» و «نتيجه و يا نتايج» را روشن سازد تا درس بياموزد و اشتباه تکرار نشود. بنابراين، اين دو حرفه ( روزنامه نگاري و تاريخنگاري ) داراي يك قلمرو واحد هستند. كارلايل مورخ را به مثابه يك کارآگاه (پليس) مي داند كه براي «قاضي تاريخ» مدرك جمع آوري مي كند و «قاضي زمان» جز نوشته و يا كتاب تاريخ كسي ديگر نمي تواند باشد و «دادرسي» همان شرح رويداد است كه چرا شروع شد، چگونه انجام گرفت و به كجا ختم شد (نتيجه چه بود).
     به عقيده كارلايل و پيروان نظر او ، هيچ فرد و گروه راه فرار از دست کارآگاه و قاضي تاريخ را نخواهد داشت؛ لذا بايد مراقب اعمال هر روز خود باشد. بازپرس (کارآگاه) تاريخ با ديگر بازپرسها و داديارها اين فرق را دارد كه هم برضد و هم در دفاع از يك رويداد و اصحاب آن، به جمع آوري سند مي پردازد و کار او يکطرفه نيست و نبايد باشد.
     با اين استدلال، تاريخ نگار همان روزنامه نگار است كه به جاي امروز در باره ديروز و ديروزهاي دور تحقيق مي كند و مي نويسد تا تجربه گذشتگان هدر نرود و در امور جاري بكار گرفته شود و اشتباهات تكرار نگردد .
     كارلايل نسبت به مورخان پيش از خود و معاصرش، به «ناراتيو - شرح نويسي» يك رويداد تاريخي توجه بيشتري دارد تا به رديف كردن ماخذ و منابع و رفع مسئوليت كردن از خود، و تاريخ نگاري پر از فوت نت نويسي را نوعي «رونويسي ( رونوشت برداشتن)» خوانده است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو دموکراسي
دو پدیده تازه در انتخابات نوامبر 2016 آمریکا: قطع بازی های سیاسیون و اصحاب منافع و اصلاح قانون مهاجرت ـ نوعی تمایلات ملایم سوسیالیستی
در سه هفته منتهی به 12 آذرماه 1395، نوزده پیام از مخاطبان این تاریخ آنلاین دریافت شد که نظر مؤلف آن را درباره انتخابات نوامبر 2016 (آبان 1395) ریاست جمهوری آمریکا که تفاوت هایی با انتخابات چهار دهه پیش از آن داشت با نتایج خلاف انتظار، جویا شده بودند. برخی از این مخاطبان نوشته بودند که به نظر آنان، این انتخابات نوعی انقلاب بود و به عبارت دیگر؛ رای دهندگان با ورقه رای درصدد ایجاد دگرگونی برآمدند و موفق شدند که ثابت می کند که از روش پیشین که ساخت تدریجی سیاست بازان و اصحاب منافع بود خسته و رویگردان شده بودند.
    
     پاسخ:
    
     اینکه نوشته اید انتخابات نوامبر 2016 آمریکا با انتخابات 4 دهه پیش از آن تفاوت داشت و نتیجه آن خلاف انتظار بود، تا حدی درست است. در انتخابات سال 1992 نیز یک میلیاردر تکزاسی به نام راس پرو (Henry Ross Perot متولّد 1930) با شعارهایی مشابهِ دانالد ترامپ پا به میدان انتخابات گذارد و نظرِ 20 میلیون رای دهنده آمریکایی را به خود جلب کرد ولی چون آراء او به بیش از نیمی از کل آراء نرسید و شمار الکتورهای وی کافی نبود موفق نشد. راس پرو پس از انتخابات آن دوره، دست به ایجاد یک حزب به نام حزب «رفورم پارتی» زد با هدف اصلاح دمکراسی و بازگرداندن دمکراسی به اصالت خود در آمریکا، ولی عُمر این حزب طولانی نبود!. او می گفت که فرو کردن نام یک فرد با صَرف صدها میلیون دلار پولِ تبلیغ به کلّه مردم، دمکراسی واقعی نیست [به مصداق این ضرب المثل قدیمی ایرانیان: عَطر باید خود ببوید، نه عَطّار بگوید]، اگر این پولِ هنگفت را [در انتخابات دو دهه اخیر، برخی نامزدها بیش از یک میلیارد دلار] که اصحاب منافع تأمین می کنند تا منافع آنان محفوظ بماند صَرف تبلیغ برای یک گمنام هم که بشود رای خواهد آورد.
    انتخابات هشتم نوامبر 2016 آمریکا که کَمپین آن از سال 2014 و برخی آمادگی ها از ماهها پیش از آن آغاز شده بود به سبب ورود دو نامزد خارج از استَبلیشمِنت موجود، فرصت به ناراضیانِ از روش پیشین انتخابات (اصطلاحا؛ تمرین دمکراسی) داد تا با اوراق رای، مخالفت خودرا ابراز دارند که عمل آنان روایت از یک انقلاب آرام کرده است.
    یکی از این دو نفر، بِرنی ساندِرز ـ یک سوسیال دمکرات و سناتور مستقل، خودرا داوطلب نامزدی از حزب دمکرات اعلام کرده بود و با شعارهای تأمین برابری نسبی اتباع، تأمین رفاه عمومی، دور ساختن اصحاب منافع خاص از تصمیم گیری های دولتی و قانون نویسی ها و نیز اعلام عدم قبول کمک مالی از کمپانی ها و سرمایه داران برای تبلیغات خود توانست نظر حدود یک سوم آمریکائیان را جلب کند، ولی پس از نیاوردن رای کافی برای نامزد شدن در کنوانسیون حزب!، به تأیید کردن و حمایت از رقیب حزبی خود (بانو کلینتون) که نظرات دیگر داشت و مورد حمایت وال استریتی ها بود پرداخت که خلاف تصوّر هوادارانش ـ هواداران شعارهایش ـ بود و همچنین برخی از اصحاب نظر که انتظار داشتند به جای تسلیم شدن به رای کنوانسیون حزب دمکرات که قبلا هم عضو این حزب نبود، یک حزب سوسیال دمکرات تأسیس کند و نامزد این حزب شود و ... ـ همان کاری را که «راس پرو» در دهه 1990 کرده بود. بانو کلینتون بیش از یک میلیارد دلار برای تبلیغات خود، پول به دست آورده بود!.
     گرایش یک سوم آمریکاییان به شعارهای «ساندِرز» یک حرکت سیاسیِ انقلاب گونه توصیف شده است. قبلا در آمریکا آوردن سخن از سوسیالیسم، در طرف (شنونده)، اکراه ایجاد می کرد.
     انتخابات انجام شد و نشان داد که هواداران شعارهای ساندرز به نامزد حزب دمکرات (بانو کلینتون) پُشت کرده بودند و به نظر می رسد که بر خواست خود همچنان باقی مانده اند. طبق پیش بینی ها، این جماعت سرانجام (در انتخابات بعدی و بعد از آن) پیرامون فرد و دسته ای گرد خواهند آمد که شعارهای ساندِرز را تحقّق دهد. این وضعیت ـ دیر و یا زود ـ باعث پیدایش احزاب مطابق استاندارد تعریف حزب در آمریکا خواهد شد. حزب دمکرات برای پیشگیری از این تحوّل، خیز به تعدیل کردن ایدئولوژی و نزدیک کردن خود ـ ولو ظاهری ـ به شعارهای ساندِرز برداشته است.
     از سوی دیگر، حزب جمهوریخواه آمریکا که شهرت آن به داشتن تمایلات محافظه کارانه و ناسیونالیستی ـ اقتدار کشور ـ است، این بار در کنوانسیون خود نظر به یکی از داوطلبان نامزدی حزب دوخت که نَه قبلا کار دولتی داشت و نه وابستگی به محافل واشنگتن و همیشه منتقد «وضعِ موجود Status Quo» بوده که آن را فساد سیاسی می خوانَد. این نامزد (دانالد ترامپ) با داشتن حدود 9 میلیارد دلار ثروت که قبلا دست اندرکار برگزاری مسابقه دختر جهان، ساخت کازینو و هتل هم بود دِلِ پُری از راه و رسم پدیدآمده در چهار دهه گذشته در صحنه واشینگتن داشت و ماهها در کَمپین مقدماتی (پیش از تشکیل کنوانسیون عمومی حزب)، بدون ملاحظه، حرف دل خودرا بیان کرده بود که گمان می رفت با این رُک گویی، در کنوانسیون رای نیاورد و نامزد حزب خود نشود، که بر خلاف انتظار موفق شد و نامزد انتخاباتی حزب جمهوریخواه. باز گمان می رفت که در انتخابات عمومی شکست بخورد، ولی به رغم بودن رسانه های معمولی و اصطلاحا؛ مِین ستریم (نَه، فعّالان در سوشِل نِت ورک ها) برضد او، بیش از نیمی از رای دهندگان، به حرف هایش توجه کردند، جانب او را گرفتند که پیروز شد و رئیس جمهوری آمریکا (رئیس فدراسیون). بیشتر نشریات بزرگ آمریکا در دو دهه قرن 21 توسط ثروتمندان و اصحاب منافع از صاحبانِ شان خریداری شده اند و دیگر، نمی توان عنوان حرفه ای به آنها داد. رادیوتلویزیون های آمریکا از آغاز کار متعلق به کمپانی های بزرگ و خارج از حرفه رسانه بوده اند.
     به گفته برخی از اصحاب نظر، ترامپ در جریان کار نباید تغییر نظر دهد زیراکه آن شصت میلیونی که به او رای دادند «تغییر» ـ تغییراتِ بر زبان آورده او را می خواهند و انتظار سیاست ها و اقدامات تازه؛ قطع فساد سیاسی، قطع اِعمال نفوذ وال استریتی ها و اصحاب منافع، بازگرداندن اشتغال به داخل، کاهش کمک مالی به کشورهای عضو ناتو و دیگران و در نتیجه کاهش مالیات ها، تعدیل قراردادهای تجاری که آمریکا را بازار تولیدات خارجی ـ تولیدات کمپانی های آمریکایی در خارج ـ کرده، اصلاح قانونِ از وضعیتِ زمان به دور افتادهِ مهاجرت و تعدیل، منطقی و مطابق نیازهایِ روز کردن آن، تحکیم محافظت از مرزهای جنوبی که راه انواع قاچاق شده است، و .... اگر نتواند خواست رای دهندگانش را برآورده سازد در انتخابات بعدی او را رها خواهند ساخت. یک صاحبنظر گفته بود که با تجربهِ بَدی که ترامپ از رسانه ها در جریان مبارزات انتخاباتی داشته، برای رساندن حرف ها و کارهای خود بگوش مردم در طول دوران حکومت اش، بهتر است که یک شبکه خبررسانی از آن خود (شخصی) داشته باشد، او اشتباه کرد که چند سال پیش روزنامه نیویورک تایمز را خریداری نکرد که زبان او باشد. یک صاحب نظر دیگر گفته بود که انتخابات الکترونیک در زمان جنگ سایبری، دقت رای گیری های آینده را زیر سئوال خواهد بُرد و هَک کردن و تقلب زیاد خواهد شد و این، خلاف اصول دمکراسی است که رای باید مخفی و در نتیجه دستنویس و شمارش آن بوسیله افراد باشد نه ماشین الکترونیک زیرا که ورود هَکِرها به کارهای دیجیتال و الکترونیک آسان است و اصل دمکراسی در معرض خطر. به علاوه در پی هر انتخابات، اعتراض و جنجال بپا خواهد شد و کار به آسانی پایان نخواهد یافت و یک مسئله جهانی خواهد بود.
دانالد ترامپ


    
برنی ساندرز

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
دسامبر 2004 دادگاه عالي اوکراين راي به تجديد دور دوم انتخابات اين کشور داد ـ تجديد انتخابات دور دوم در جهان سابقه نداشت ـ نظر مفسران
در چهارم دسامبر 2004 به نظر نمي رسيد كه ابطال نتايج انتخابات دور دوم رياست جمهوري اوكراين از سوي ديوان عالي اين كشور، از بحران انتخاباتي بکاهد زيرا كه طرح «انقلاب مخملي» هنوز به نيمه راه هم نرسيده بود. ديوان عالي اوکراين آخر وقت دوم دسامبر 2004 نتايج انتخابات دور دوم رياست جمهوري اين کشوررا ابطال کرده بود. دادگاه عالي اوکراين در حكم خود تاريخ تجديد انتخابات را روز 26 دسامبر تعيين كرده بود كه برخي حقوقدانان بي طرف گفته بودند تعيين تاريخ و چگونگي برگزاري هرگونه انتخابات كار قوه مجريه و مقننه است نه قوه قضايي.
     به دليل يك سويه مخابره شدن اخبار، واكنش كوچما رئيس جمهوری و يانوكوويچ نخست وزير اوكراين تا آخر وقت سوم دسامبر واصل نشده بود. تنها، يك سخنگوي يانوكوويچ گفته بود كه وي در انتخابات تازه شركت خواهد كرد زيرا كه به پيروزشدنش اطمينان دارد.
     با صدور راي ديوان عالي، پارلمان اوکراين بايد كه قانون انتخابات اين كشوررا به گونه اي اصلاح مي کرد كه با راي ديوان عالي مطابقت يابد زيرا كه تكرار انتخابات دور دوم در طول تاريخ دمکراسي در جهان سابقه نداشته و در قانون هيچ كشوري ديده نشده است. در آن روز مشکل در اين بود که باز ممكن بود كه كوچما اصلاح قانون را نپذيرد زيرا كه قبلا گفته بود كه انتخابات بايد عمومي و از نو صورت گيرد. طبق قانون وقت، اگر يانوكوويچ كمتر از ده روز مانده به انتخابات انصراف مي داد، رقيب او بايد بيش از نيمي از كل آراء را به دست مي آورد كه بعيد بود.
     «گريزلوف» رئيس دوماي روسيه كه با طرفين اختلاف در اوكراين مذاكره كرده بود گفته بود كه راي ديوان عالي راه حل مسئله اوكراين نيست زيرا كه اين مسئله عميق تر از آن است كه با يك حكم دادگاه بشود آن را حل كرد، اين مسئله در تار و پودِ جان دست كم نيمي از مردم اوكراين فرورفته است.
    مفسران رسانه هاي غرب تصميم ديوان عالي اوكراين را شكست بزرگي براي لاديمير پوتين خوانده بودند كه در صدد جمع كردن ملل شوروي سابق به گرد مسكو بوده است. وی چند ساعت پيش از صدور راي ديوان عالي اوکراين گفته بود اگر قرار باشد انتخابات ديگري در اوكراين صورت گيرد اين انتخابات بايد عمومي و با شركت نامزدهاي متعدد باشد و گرنه 25 بار هم كه دور دوم تجديد شود مسئله را حل نخواهد كرد و كوچما اين نظر را تاييد كرده بود و همين طور يانوكوويچ. ناظران بي طرف در اين زمينه گفته بودند پوتين و كوچما همه مساعي خود را بكار خواهند برد تا حرفشان را به كرسي بنشانند و بنابراين بحران اوكراين احتمالا رشته اي است كه سر دراز خواهد داشت، مخصوصا كه در آن زمان، مناطق شرقي و جنوبي اوكراين (روس تباره و روس زبان ها)در تصميم خود مبني بر انفصال، كه مسكو نسبت به آن بي ميل نبوده است پا فشاري مي کردند. اين ناظران تاييد كرده بودند كه اوكراين ميدان جنگ سرد مسكو و غرب شده است و نتيجه انتخابات آتي هرچه كه باشد نظر يكي از دو طرف را تامين نخواهد كرد و برخورد سياسي و بحران ناشي از آن ادامه خواهد داشت.
     مفسران هوادار مسكو در سيزدهمين روز بحران اوکراين، مطالب ديگري را پيش كشيده بودند ازجمله اين كه قضات اوكرايني سابقه گرفتن رشوه دارند، عوامل غرب با کيسه هاي پر در «کي اف» بودند و ....
    [يانوکوويچ بالاخره درانتخابات سال 2010 رئيس جمهور اوکراين شد، ولی بحران ادامه یافت.].
    
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو رسانه‌ها
انتشار نخستین نشریه چاپی ایران در 1837 و نخستین نشریه دستنویس ایران در 18 قرن پیش
این پرسشِ مخاطب یکم آذرماه 1401 واصل شد:
    
    نخستین روزنامه در ایران در چه زمانی انتشار یافت؟.
    
    پاسخ:
    
    
تصویری از میرزا صالح شیرازی

نشریه چاپی و منظم از یازدهم اردیبهشت 1216 (یکم ماه می 1837) و در زمان محمدشاه قاجار و به ابتکار میرزاصالح شیرازی (متولد کازرون). عباس میرزا ولیعهدِ فتحعلی شاه میرزاصالح و چهار نفر دیگر را برای یادگرفتن زبان و معلومات دیگر به انگلستان فرستاده بود. میرزاصالح در اینجا ضمن کسب معلومات، با فنون چاپ نیز آشنا شده بود و در بازگشت، شرح مشاهدات خود را نوشت که باقی مانده است. وی در انگلستان که از دهها سال پیش از سفر او دارای نشریه چاپی بود با انتشار منظم اخبارِ رویدادها آشنا شد و در بازگشت، شاه وقت را ترغیب به موافقت با انتشار نشریه کرد. وقتی که از میرزا صالح پرسیدند که در انگلستان نشریات خبری را چه می نامند و عنوان عمومی آنها صرف نظر از نام اختصاصی چیست، گفته بود «نیوز پِی پِر» که ترجمه اش به فارسی می شود «کاغذ خبر» و موافقت شده بود که با نام «کاغذ اخبار» منتشر شود و «کاغذ اخبار» نخستین نشریه چاپی ایران است که منظما و در آغاز کار به صورت ماهانه منتشر می شد و در صدر مطالب آن، کارهای دربار و دولت قرار داشت.
    باید دانست که 18 قرن پیش و در زمان اردشیر پاپکان کارهای دولت و تحولات در نوعی روزنامه زیر عنوان کارنامک منظما در دسترس قرار می گرفت. به گفته ویل دورانت، اين كارنامک درعين حال پيشرفته بودن تمدن ايرانیان را منعكس مي كند كه دفتر رئيس كشور [دفتر = دیپترِ اردشير پاپکان] كارهاي روزانه دولت را يادداشت و توسط چند مُحَرّر تکثیر مي كرد و همانند يك «روزنامه محدود» برای دولتمردان و بزرگان ارسال مي شد تا درجریان کارها و برنامه ها قرارداشته باشند و اندرزهارا بکاربندند و نظر بدهند و برخی نسخه ها نیز در اماکن عمومی و در دسترس باسوادها قرار می گرفت. برپايه همين روش، از 1995 سران همه كشورها، مقامات، پارلمان ها و پارلمانی ها و دستگاههاي دولتي براي خود «وبسايت» رسمي ساخته و براي ملاحظه عموم و به ويژه دولت هاي ديگر و رسانه ها در اينترنت قرارداده اند و مطالب اين سايت ها «سند» است و نقل می شود.
    
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ساير ملل
وقتي كه يك فيلسوف مشاور رئيس كشور شود
سنه كا

چهارم دسامبر سال 54 ميلادي سناي روم بر پايه افكار افلاتون كه مردم عموما يا اهل عمل هستند و يا اهل فكر و رئيس كشور بايد هر دو هنر را داشته باشد تصويب كرد از آنجا كه دشوار است چنين فردي را به دست آورد، امپراتور كه عمدتا مرد عمل است بايد داراي يك مشاور از اصحاب فكر شود تا كامل گردد و چون در آن زمان، تنها دو فيلسوف بزرگ در «رم» وجود داشت تصميم گرفتند كه «لوسيوس آمنوس سنه كا» را كه درعين حال بهترين خطيب وقت بود به عنوان مشاور اول و «بوروس» فيلسوف ديگر را جانشين مشاور قرار دهند.
    پاره اي از مورخان قرون جديد و معاصر نوشته اند كه هدف سناي روم در حقيقت تعديل كارهاي ناصواب «نرون» امپراتور وقت بود وچون "سنه كا" مدتي معلم خصوصي نرون بود اورا مشاور اول وي قرار دادند که با اين مصوبه مخالفت نكند.
    «سنه كا» كه در اسپانيا در يك خانواده رومي به دنيا آمده بود در فلسفه و حكمت، و هنر خطابت چنان پيشرفته بود كه اورا «كامل» لقب داده بودند. سنه كاي 60 ساله پيش از قبول سمت تازه، در جلسه سنا خطاب به سناتورها گفته بود كه با سه شرط اين سمت را خواهد پذيرفت و اين شرايط از اين قرارند: خودداري از جنگ ديگري با ايران و حل اختلافات و تقسيم جهان ميان دو امپراتوي از را مذاكره، زيرا كه تاكنون جنگ با ايران به سود روميان نبوده وخاطره شكست كراسوس از ايران را پس از يك قرن فراموش نكرده اند. مادر، همسر و بستگان امپراتور نبايد در امور كشور مداخله و از اين و از آن جانبداري كنند و بالاخره مكاتبات و متن سخنرانيهاي امپراتور بايد قبلا توسط او تهيه شود زيرا كه اين اسناد در تاريخ خواهد ماند و اگر كسي نباشد كه حرفهاي امپراتور را كنترل كند ممكن است درد سر ساز شوند و سنا و امپراتور، هر دو ، اين شرايط را پذيرفتند. سناتور ها از شرط دوم "سنه كا" تعجب كرده بودند زيرا كه مادر امپراتور از حاميان "سنه كا" بود و هزينه تحقيقات و تحرير كتابهايش را تامين مي كرد.
    حرف شنوي نرون كه طبيعتي ظالم داشت از "سنه كا" ديري نپاييد و هرسه شرط را زير پا گذارد و با ايران بر سر شاه ارمنستان كه هميشه يك شاهزاده ايراني بود به يك معارضه شش ساله دست زد که در اين معازضه، بالاخره بلاش شاه وقت ايران پيروز شد.
     "سنه كا" پس از اين كه نرون مادر خود را كشت و ترتيب قتل «بوروس» فيلسوف رومي را داد و با هر پيش آمدي مخالفانش را متهم و از سر راه خود برمي داشت و به اندرز هاي وي گوش نمي كرد كناره گيري كرد كه نرون همسر خود را هم با ضربه لگد كشت و ظلم هاي ديگر ي مرتكب شد كه مردم پاره اي از اين جنايات را به حساب كوتاهي "سنه كا" گداشتند كه سنه كا پس از نوشتن رساله اي در دفاع از خود كه اندرز هاي او در مغز چون سنگ نرون فرو رفتني نبود خودكشي كرد. با اين عمل، مردم متوجه اشتباه خود درباره "سنه كا" شدند و بيزاري انان از نرون صد چندان شد به گونه اي كه نرون نيز به دليل همين تنفر عمومي در نهم ژوئن سال 68 ميلادي
    خودکشي كرد.
     از«سنه كا» ده كتاب در باره فلسفه و فن خطابت و نوشتن باقي مانده كه معروفترين انها «تفاوت آرزو و هوس» است.
    خودكشي "سنه كا" و نرون باعث به فراموشي سپرده شدن ابتكار سناي روم نشد و اينك بيشتر سران كشورها داراي انديشمند و مورخ مشاور هستند و نطقهاي رسمي شان را كارشناسان ويژه مي نويسند و ....
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
پوتین در دیدار از هند در دسامبر 2004 دمکراسی آمریکا را نوعی نمایش و رسانه ها را آرایشگرِ بازیگران این نمایش خواند
پوتين و دست دوستي با Manmohan Singh نخست وزير وقت هند

ولاديمير پوتين رئيس جمهوری روسيه سوم دسامبر 2004 در ديدار از هند و در نخستين روز ورود به اين کشور یک میلیارد و چهارصد میلیونی وقت، در نطقي با اشاره به روابط دو کشور و مسائل جهانیِ روز همچنین گفت که از رفتار دولت واشنگتن با ساير کشورها چنين استنباط مي شود که اين دولت با چنين رفتاری می خواهد که نظم روابط بين المللي بر پايه «جهان يك قطبي و يك قدرت برتر» ادامه يابد. پوتين گفت كه اگر چنين سياستی ادامه داشته باشد، مسائل پيچيده تر خواهد شد. «تاريخ» ثابت كرده است که این قبیل سیاست ها نه تنها مسائل موجود در روابط کشورها را حل نكرده بلكه بر پيچدگي و دامنه دار شدن آنها به سبب افزايش مقاومت در برابر اين نوع برتري جوييِ يك دولت افزوده است و هر قدرت ديگر در صدد برآمده است كه آن هم قطب شود.
    رئيس جمهوری روسيه همچنين غرب را متهم به بكار بردن استاندارد مضاعف در مسائل بين المللي از جمله برنامه هاي اتمي كشورها و انتخابات [دمکراسي] کرد. پوتين گفت که دمکراسي آمريکا هم چنگي به دل نمي زند، نوعي نمايش است که رسانه هاي آن کشور آرايشگر بازيگران و صحنه هايش هستند تا جهانيانِ تماشاگر مجذوب شوند و سناريو را بپذيرند ـ جهانياني که بيشترشان مفهوم واقعي فلسفه دمکراسي را نمي دانند و افراد، گرفتار تأمين معاش روزانه و گذران زندگاني هستند.
     ميزبانان هندي پوتين [که حضور داشتند] نیز به نوبه خود سياست وجود جهان يك قطبي را رد كردند.
     پوتين در آن زمان به منظور گسترش همكاري هاي روسيه و هند در همه زمينه ها از جمله توليد اسلحه پيشرفته و تكنولوژي به اين کشور رفته بود.
     تفسیرنگاران درباره دیدار پوتین از هند نوشته بودند: به نظر مي آيد که آمريکا و روسيه از آغاز قرن 21 بر سر جلب دوستي هرچه بيشترِ «هند» دست به نوعي رقابت زده اند. آمريکا به دوستي هند که شکست نظامي سال 1962 از چين و از دست دادن اراضي خودرا فراموش نکرده است براي کنترل دولت پکن نياز دارد.
    در برخی از گزارش های رسانه ای وقت نقش پارسیان هند در پیشرفت های صنعتی و تکنولوژیک هند نیز بمیان آمده بود ازجمله اینکه هند داراي يک جامعه بزرگ و متنفّذ پارسي و فرهنگ مشترک با ايرانيان است. روابط دو ملت هند و ایران هزاران ساله و از آغاز تاريخ است و زماني، «فارسي» زبان رسمي دولت هند بود.
    در این گزارش ها آمده بود که هند از قدرت هاي در حال طلوع جهان است و مهاجران هندی در بسیاری از کشورها ازجمله آمریکا به قدرت رسیده اند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
توليد زيردريايي اتمي و ناو هواپيمابر = آغاز رقابت نظامي چین و هند و پیش بینی معارضه واشنگتن و پکن ـ امکان کاهش واردات آمريکا از چين و ...
چین سوم دسامبر 2004 بدون سر و صدا يک زيردريايي اتمي ازنوع «094» را به آب انداخت. وزارت دفاع آمريكا اعلام کرد كه اين زيردريايي نوع تكميل شده زيردريايي اتمي «092» چين است. زيردريايي هاي چين از نوع «جي ال ـ 2 » و ديزلي بودند.
     وزارت دفاع آمريكا تاييد كرده بود كه چین زودتر از پيش بيني منابع اطلاعاتي آن کشور موفق به تكميل و افزايش موشكهاي كروز و زير دريايي هاي خود شده و مي كوشد كه يک قدرت نظامي معارض شود.
     رسانه هاي چاپي آمريكا چهارم دسامبر 2004 ضمن انتشار خبر به آب انداخته شدن زيردريايي اتمي چین و تفسير آن، نوشته بودند كه واشینگتن با پکن، در دو سه دهه گذشته جز بر سر تايوان اختلاف و مشكل نداشتند که رقابت تسليحاتي و گسترش نفوذ دارد بر آن اضافه مي شود و ....
    چین در جريان نوسازي نخستين ناوهواپيمابر خود که اسکلت آن را به صورت آهن قراضه از روسيه خريداري کرده بود و با هدف جلوگيري از تحريک آمريکا و نیز تشديد رقابت تسليحاتي ميان چین و هند، در گزارش هاي خبرگزاري دولتي اش وانمود مي کرد که اين ناو براي تحقيقات علمي و کسب تجربه و نمايش ساخته مي شود! ولي سوم دسامبر 2011 خبرگزاري دولت چین تصوير جنگنده هاي نامرئي «جي ـ 20» ساخت چين را از زواياي مختلف منتشر کرده بود بدون اينکه نگراني از تحريک آمريکا را داشته باشد که هرگونه رقابت از اين دست ميزان واردات آمريکا از آن کشور را کاهش و به اقتصاد چين صدمه خواهد زد که بيکاري انبوه به دنبال خواهد داشت. ناو هواپيمابرِ نوسازي شده چین اندکی بعد درياپيمايي آزمايشي و فرود و برخاست هواپيما بر عرشه خود را آزمايش کرد و چین به ساخت ناوهای مشابه آن دست زد.
    هند صنعتي و داراي تکنولوژي اتمي بيکار نمانده بود و همان زمان اعلام کرد که زيردريايي اتمي Arihant خود را به آب انداخته و در تاسيسات کشتی سازی شرقي و غربي هند در حال ساختن زيردريايي و ناو هواپيمابر اتمي است و در برنامه دارد که ناوگان خود را اتمي کند. هند در عين حال ماموريت ناوهواپيمابر INS Viaat خودرا براي 5 سال ديگر تمديد کرده بود. در آن زمان (سال 2004) ناو هواپيمابر INS Vikramaditya در روسيه تحت تعمير و تجهيز بود. به دليل بدقولي روس ها در تکميل تعمير اين ناو متعلق به هند در زمان تعيين شده، هنديان در اين زمينه تصميم به خودکفا شدن گرفتند. تجهيز INS Vikramaditya براي دولت هند تا آن زمان (سال 2004) دو ميليارد و سيصد ميليون دلار هزينه برداشته بود. روس ها قبلا گفته بودند که هزينه تعمير و تجهيز، کمتر از يک ميليارد خواهد بود که پس از آغاز کار دَبّه درآوردند و هزينه را بالا بردند و اين عمل، توجه هند را به انجام هرگونه تعميرات در داخل معطوف ساخت. [ INS پيشوندي به مفهوم کشتي نيروي دريايي هند است.].
    اصحاب نظر در دسامبر 2004 با توجه به این تحولات، احتمال تجديد معارضه چین با آمريکا را در آينده بعید ندانسته بودند و همچنين گسترش رقابت های دهلي نو و پکن را. روسيه با چین و هند ـ هر دو دوستي دارد.
زيردريايي اتمي Arihant هند


    
ناو هواپيمابر INS Vikramaditya (هند)

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تاريخ از نگاهي به تصوير
هوگو چاوس و فولكس واگن قديمي اش


سحرگاه چهارم دسامبر 2006 هنوز شمارش آراء در ونزوئلا از 78 درصد تجاوز نكرده بود كه اعلام شد هوگو چاوز (تلفظ محلي: چاوس) دوباره پيروز شده، رقيب او كنار رفته و ايرادي هم به انتخابات كه ناظران بي طرف بر نظم و استاندارد بودن آن صحه گذارده اند وارد نيامده است. در آن لحظه از 78 درصد آراء خوانده شده، 6 ميليون از آن هوگو چاوس و كمي بيش از سه ميليون متعلق به رقيب او بود. به اين ترتيب مردي كه در اجلاس رسمي مجمع عمومي سازمان ملل، جورج بوش رئيس جمهور وقت آمريكا را «اهريمن» خوانده بود، شش سال ديگر و چهار سال پس از انقضاي حكومت بوش در قدرت باقي ماند و کوشيد فرضيه خود - سوسياليسم قرن 21 را به اجرا درآورد. با اصلاح قانون اساسي ونزوئلا، چاوس به رغم ابتلاء به بيماري سرطان در انتخابات سال 2012 رياست جمهوري ونزوئلا شرکت کرد و برنده شد. چاوس پنجم مارس 2013 و در 59 سالگی از بیماری سرطان درگذشت.
    هوگو چاوز نخستين بومي (Amerindian) ونزوئلايي بود كه رئيس اين كشور شده بود. وي بيشتر اوقات كاپشن سرخ مي پوشید، و بر فولكس واگن قديمي اش سوار می شد. چاوس در جريان کمپین انتخابات نوامبر و دسامبر 2006 با همین اتومبیل، از این سوی به آن سوی می رفت و در اجتماعات سخنرانی می کرد. (عكس بالا، سوم دسامبر 2006 برداشته شده بود. کمپین انتخابات پایان یافته بود، ولی نه فولکس واگن سواری چاوس).
اين عكس، هوگو چاوس را پس اعلام پيروزي قطعي او در انتخابات دسامبر 2006 با بيش از 60 درصد آراء، ميان هوادارانش نشان مي دهد

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
برخي ديگر از رويدادهاي 4 دسامبر
  • 1110:   صليبيون بندر صيدا را پس از يك محاصره طولاني تصرف كردند. اين بندر كه 25 قرن پيش به دست نيروهاي مهاجم بابل ويران گرديده بود به دستور كوروش بزرگ با هزينه ايران بازسازي شده بود. صيدا اينك در قلمرو لبنان است.
        
        
  • 1131:  


    عمر خیام نیشاپوری (غیاث الدین ابوالفتح) فیلسوب، ادیب، ریاضی دان و فضا شناس ایرانی در این روز در 83 سالگی در زادگاه خود شهر نیشاپور درگذشت. وی 18 ماه می 1048 به دنیا آمده بود. [برای مطالعه بیشتر به مطالب روز 18 ماه می = 28 اردیبهشت این سایت مراجعه شود].
  • 1534:   سلطان سليمان امپراتور عثماني چهارم دسامبر 1534 بغداد را تصرف كرد كه دولت صفويه ايران بعدا آن را پس گرفت. دهها سال پس از آن، مراد چهارم سلطان وقت عثماني که بغداد را مورد حمله نظامي قرار داده و با مقاومت قهرمانانه و تاريخي پادگان ايراني شهر رو به رو شده بود با شاه وقت صفوي (دربار اصفهان) بر سر آن به مصالحه رسيد.
        
        
  • 1679:  


    توماس هابز اندیشمند انگلیسی قرن هفدهم در 91 سالگی درگذشت. هابز پنجم اپریل 1588 به دنیا آمده بود. [برای مطالعه افکار او به مطالب روز 5 آوریل = 16 فروردین این سایت مراجعه شود]
        
  • 1829:   رسم قديمي «سوتي Suttee = Sati» در هند كه سوزاندن زن پس از مرگ شوهر و با هم با يک آتش بود ممنوع شد، گرچه بعدا هم كم و بيش به صورت داوطلبانه ادامه يافت. طبق اين رسم، زن با جسد شوهر متوفايش در يك زمان و يك محل آتش زده مي شدند. طبق آثار به دست آمده در راجستان و ماديا پرادش، اين عمل از سال 400 ميلادي و شايد پيش از اين زمان در هند مرسوم بود. ساتي Sati در سانسکريت به معناي زن نجيب و زن وفادار است.



        
        
  • 1881:  
    Nathan Cole

    لس آنجلس تایمز که توسط ناتان کول Nathan Cole و توماس گاردینر Thomas Gardiner (اسکاتلندی) و هر دو روزنامه نگار تاسیس شده بود به نام لس آنجلس دیلی تایمز نخستین شماره خودرا به توزیع داد. مالکیت لس آنجلس ـ یکی از چهار روزنامه ردیف اول آمریکا ـ تاکنون چندین بار دست به دست شده است. دو موسس نخست این روزنامه چون نتوانستند به سود دهی برسند آن را به کمپانی میرور Mirror که لس آنجلس تایمز را در چاپخانه خود چاپ می کرد فروختند. کمپانی مالک لس آنجلس تایمز در جوار این روزنامه، شبکه CBS را تاسیس کرد و بعدا آن را فروخت.
        
  • 1918:  


    وودرو ويلسون Thomas Woodrow Wilson رئيس جمهور وقت آمريكا با كشتي رهسپار فرانسه شد تا در مراسم امضاي معاهدات ورساي (معاهدات پايان جنگ جهاني اول) حضور داشته باشد و اصولي را که براي پيشگري از يک جنگ جهاني ديگر تنظيم کرده بود به فاتجان جنگ بقبولاند. وي نخستين رئيس جمهوري آمريكا بود كه در طول زمامداري از اين كشور خارج مي شد و از اروپا ديدن مي کرد. وي که پيش از انتخاب شدن به رياست جمهوري آمريکا رئيس دانشگاه پرينستون بود و اقتصاد سياسي تدريس مي کرد اين کشوررا با هدف خروج از انزوا، در سال 1917 وارد جنگ جهاني کرد که به تدريج يک قدرت جهاني شد و اينک ابرقدرت. ويلسون داراي مدرک دکترا بود و تنها رئيس جمهوري آمريکا است که استاد و رئيس دانشگاه بوده است. وودرو ويلسون که 28 دسامبر 1856 به دنيا آمده بود سوم فوريه 1924 درگذشت.
        
  • 1943:   یوسیپ بروز تیتو Josip Broz Titoرهبر پارتیزانهای یوگوسلاوی که با نیروی اشغالگر آلمانی مبارزه مسلحانه می کرد تشکیل دولت در تبعید یوگوسلاوی را اعلام داشت.
        
  • 1982:   قانون اساسی تازه چین که در عمل اقتصاد بازار (کاپیتالیسم) را روا (مجاز) کرده است به اجرا گذارده شد. به اظهار پاره ای از اصحاب نظر، از آن پس سوسیالیسم چین کمرنگ و کمرنگتر شده است و واژه ها (عناوینِ کمونيست و خلق) را با هدف داشتن بهانه براي ممانعت از تعيين مقامات ارشد و مديران جامعه در انتخابات عمومي حفظ کرده اند تا حزب به جاي مردم انتخاب کننده مقامات باشد. به باور برخي از مورخان، اگر مائو و افراد مسلح او در 1949 پکن را نمي گرفتند و دولت مليّون باقي مانده بود چين تا 1960 به مقام اقتصادي امروز مي رسيد و ژاپن امکان قدرت اقتصادي شدن تا اين پايه را نمي يافت. پيشرفت اقتصادی چين از سال 1983 آغاز شد و ....
        
        
  • 1991:   شرکت هواپیمایی پان امریکن پس از 64 سال فعالیت ورشکست و تعطیل شد. این شرکت هواپیمایی بین المللی از سال 1927 آغاز بکار کرده بود. نخستین سرویس آن میان فلوریدای آمریکا و کوبا بود. سرویس دور دنیای این شرکت معروف است.
        
        
  • 1995:   اسحق رابين نخست وزير اسرائيل به دست يك جوان اسرائيلي كشته شد.
        
        
  • کارنامک نوشيروان (خاطره ای از مولف)
    مرگ مرموز بانوی مطلّقه در خانه ای در خیابان استخر (تهران)
    شش دهه پیش بود که اطلاع یافتم در یکی از خانه های خیابان استخر (خیابانی در تهران، در جنوب تأسیسات دخانیات و منشعب از خیابان قزوین که پس از انقلاب تغییر نام داده شده است) یک زن جوان در اطاقش، مرده یافت شده است.
        سرهنگ طاهری (متولّد اراک) رئیس کلانتری محل (کلانتری 15 وقت و مستقر در خیابان شیر و خورشید سرخ و اینک خیابان هلال احمر ـ نزدیک به چهارراه عباسی) به من گفت که تلفن کرده اند و گفته اند که یک بانوی مطلّقه که پس از جداشدن از شوهرش در خانه ای در خیابان استخر اطاق اجاره کرده بود در اطاق خود مرده یافت شده است که درباره آن سرگرم بررسی هستیم.
        از صاحبخانه که در کلانتری بود وضعیت را پرسیدم گفت که مستاجر او دو روز بود که از اطاقش بیرون نیامده بود و ما تعجب کردیم زیراکه در دو جا کار می کرد و هر روز به موقع از خانه خارج می شد. اطاق او در طبقه بالا است. به آنجا رفتیم و از اطاق صدایی شنیده نشد. از لای پنجره نگاه کردیم بر کف اطاق افتاده بود که به پلیس خبر دادیم و جسد جهت تعیین علت مرگ به پزشکی قانونی حمل شده است.
        صاحبخانه گفت که این بانو که نرگس نام داشت ولی اورا «پری» صدا می کردند قبلا به او گفته بود که چون شوهرش اورا بی عرضه می خواند و تحقیر می کرد که چرا با داشتن تجربه، کار نمی کند از او جدا شد و در دو جا کار به دست آورد و شوهر سابق که متوجه قضیه شده با آه و التماس از او می خواهد که آشتی کنند ولی او، دیگر آماده شوهر کردن نیست.
        صاحبخانه همچنین گفت که شوهر سابق چند بار نزد پری آمده بود.
        پلیس شوهر سابق پری را احضار کرد ولی او گفت که از چند روز پیش از مرگ پری، دیگر اورا ندیده بود و سرهنگ طاهری اظهار داشت که به این ترتیب، یک قتل مبهم (و به قول او؛ نامکشوف) روی دست کلانتری او مانده است. مطلب به همین صورت در صفحه حوادث روزنامه اطلاعات درج شد. عکس پری را که در روزنامه درج شد، پلیس از اطاق او به دست آورده بود.
        


     نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
    پيام‌هاي تازه
    مشکل ایرانِ امروز تورّم پول است و راه حل: صرفه جویی، فروش ارز به نرخ بازار آزاد و دریافت مالیات مطابق سایر کشورها
  •  
         پیامي که سوم دسامبر 2013 (12 آذر 1392) واصل شد و پس از اندکی اِدیت در زیر آمده است:
        
        چهار سال پیش و از طریق قرعه کشی اداره مهاجرت آمریکا به این کشور آمده ام. یک تاون هاوس 126 هزار دلاری خریده ام و هر سال بابت این خانه دو اطاق خوابه ام 1640 دلار و بابت اتومبیل 491 دلار مالیات به شهرداری محل می دهم و بابت همان اتومبیل 55 دلار هم به ایالت. هزینه برق خانه ام هرماه 120 تا 140 دلار، آب و فاضلاب آن 60 تا 70 دلار و تلفن، تلویزیون و اینترنت که یک کمپانی آن را تامین می کند 99 دلار است. در اینجا شش درصد کُلِ مبلغ خرید از فروشگاه را هم بابت مالیاتِ ایالت می گیرند و هزینه های دولتی و شهرداری از این طریق و نیز مالیات از درآمدهای افراد و موسسات تأمین می شود.
        طبق مشاهدات من در وطن، مشکل امروز ایران تورّم پول (نقدینگی) است. دولت ها آن طور که شاهد بودم، پس از وفات آیت الله عظمی امام خمینی ولخرجی کرده اند و هزینه زائد بر درآمد [کسری بودجه] را از بانک مرکزی (مخزن چاپ اسکناس) و اصطلاحا قرض گرفته اند و کشور با تورّم پول رو به رو شده است. سالها دلسوزها گفتند و نوشتند که معادل کشورهای دیگر مالیات بر درآمد، بر مستغلات، براتومبیل، بر معاملات و ... بگیرید، از قاچاق کالا جلوگیری کنند که به نظر می رسد بلا اثر بوده است.
        به نظر من، برای حل مسئله تورّم باید توأما این سه راه را رفت: وضع مالیات در حد کشورهای دیگر و وصول دقیق آن، صرفه جویی در هزینه های دولتی و وضع ضابطه برای احراز مقام های دولتی بویژه مقاماتِ در ارتباط با امور مالی و اقتصاد، فروش ارز به نرخ بازار آزاد، نه تخفیف به واردات بعضی کالاها و افراد و آتش زدن ریال های حاصله که اضافی اند تا زمانی که تورم به حالت عادی بازگردد. همچنین باید تدابیری اتخاذ شود که آخرین امید ایرانیان،«مهاجرت» نباشد. رفع تحریم ها تنها به ورود ارزهای بلوکه شده و ارزهای نفتی تازه منتهی می شود که اگر صرف واردات غیر ضروری و ولخرجی حتي به نام عمران نشود می شود با فروش آن مقداری زیاد از اسکناس های اضافی را جمع آوری کرد. بنابراین، رفع تحریم ها ممکن یک راه حل 25 درصدی باشد. باید کشوررا از اتکاءِ این چنانی به درآمد نفت و نیز واردات بی نیاز کرد.
        




  •  

    مطالعه اين سايت و نقل مطالب آن با ذكر ماخذ (نشاني کامل سايت و نام مولف آن) آزاد است، مگر براي روزنامه هاي متعلق به دولت و دستگاههاي دولتي؛ زيرا كه مولف اين سايت اكيدا «روزنامه نگاري» را كار دولت نمي داند. روزنامه عمومي به عنوان قوه چهارم دمكراسي بايد كاملا مستقل از دولت و سازمانهاي عمومي باشد تا بتواند رسالت شريف خود را به انجام برساند.


     تماس با مولف:

    editor (a) iranianshistoryonthisday.com
    n.keihanizadeh (a) gmail.com