Iranians History on This Day
روز و ماه خورشيدي و يا ميلادي مورد نظر را انتخاب و كليد مشاهده را فشار دهيد
ميلادي
   خورشيدي

 
29 آوريل
 
جستجو:

 
 


 هديه مولف

اين سايت مستقل و بدون كوچكترين وابستگي؛ هديه ناچيز مولف كوچك آن به همه ايرانيان، ايراني تبارها و پارسي زبانان است كه ايشان را از جان عزيزتر دارد ؛ و خدمتي است ميهني و آموزشي كه خدمت به ميهن و هموطنان تكليف و فريضه است كه بايد شريف و خلل ناپذير باشد و در راه انجام تكاليف ميهني نياز به حمايت مادي احدي نبايد باشد، و نخواهد بود. انتخاب موارد براي نگارش و عرضه در سايت نظرشخص مولف است.
 

 










   لينک به اين صفحه  

مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 29 آوريل
ايران
شاه 9 ساله ايران كشته شد و زوال امپراتوري شتاب گرفت
27 اپريل سال 630 ميلادي (هفتم ارديبهشت) اردشير سوم، شاه 9 ساله ايران از دودمان ساسانيان به طرزي مرموز درگذشت و شهربراز، اِران سپهبد (اِران به كسر الف اول = ايران) ژنرال نامدار ايران و سرداري كه با شكست دادن روميان، سوريه و فلسطين را به قلمرو ايران بازگردانيده بود و صليبي را كه مسيح بر آن ميخكوب شده بود به تيسفون فرستاده بود امور سلطنت را راسا به دست گرفت تا از زوال امپراتوري (ايرانشهر) جلوگيري كند. وي قبلا نايب السلطنه اردشير خردسال بود. برخي از مورخان نوشته اند که شهربراز اردشير سوم را کشت تا شاه ايران شود.
    اردشير سوم پسر قباد دوم در هفت سالگي و پس از مرگ ناگهاني و مشكوك پدرش به شاهي رسيده بود و چون كودكي بيش نبود، امور حكومت به دست مقامات وقت و در صدر آنان شهربراز افتاده بود كه با هم سازش و هماهنگي نداشتند و در ميان اين مقامات چند مفسد و بدانديش نيز ديده مي شد كه به قضاوت تاريخ، «در وطندوستي» هم ثابت قدم نبودند و به بقاء ميهن، اهميت زياد نمي دادند. جامعه ايران نيز هر روز طبقاتي تر مي شد و تبعيض بيداد مي كرد. در آن دوره، شهربراز نايب السطنه اردشير خردسال شناخته مي شد.
    در اين شرايط بود كه سپهبد «شهربراز» وارد عمل شد تا ميهن را كه ميراث نياكان بود و نزديك به 13 قرن از وحدت آن مي گذشت نجات دهد و شايد با همين انديشه، اردشير 9 ساله را از ميان برده بود و چون فرد شايسته ديگري را در خاندان ساسانيان نديد، بدون اينكه عنوان شاه بر خود بگذارد امور سلطنت را به دست گرفت كه حكومت او بيش از 44 روز دوام نيافت و كشته شد.
    شهربراز پس از شكست ارتش ايران از روميان در ماههاي آخر حكومت خسروپرويز، از چشم ايرانيان و به ويژه افسران جوانتر ارتش افتاده بود. دليل دلخوري ايرانيان از شهربراز اين بود كه فريب امپراتور روم را خورده و درجريان نبرد، واحدهاي خود را وارد عمليات نكرده بود. امپراتور روم براي شهربراز يك سند جعلي فرستاده بود كه حكايت داشت خسروپرويز مي خواهد اورا هم به همان گونه كه ژنرالهاي ديگر و ازجمله «بهرام چوبين» را پراكنده و يا نابود ساخت، از ميان بردارد. اين سند جعلي، شهربراز را دلسرد و نسبت به جان خود بيمناك ساخت و فعالانه در نبرد شركت نكرد و موجب شكست ارتش ايران و فرار خسروپرويز به تيسفون (مدائن نزديك بغداد و پايتخت امپراتوري ايران در طول 8 قرن) شد كه به ميگساري و خوشگذراني روي آورده بود تا غم شكست را فراموش كند كه سران كشور با جلب موافقت پسرش قباد دوم اورا بازداشت و سپس كشتند و قباد را به شاهي برگزيدند.
    قباد دوم كه در فوريه (بهمن) 628 ميلادي شاه شده بود با دادن امتيازهاي ارضي، موقتا صلح با روميان را خريد و سپس 18 تن از شاهزادگان ساساني را كشت تا از دست ملامت آنان از آن عمل خود (دادن امتياز به رومي ها) آسوده شود و در نتيجه حكومت وي نيز چند صباحي بيش دوام نياورد.
    پس از مرگ شهربراز (که نهم ژوئن سال630 ميلادي روي داد) سران كشور هريک شاهزاده اي را نامزد مقام سلطنت کرد که بالاخره پوراندخت دختر خسروپرويز شاه کشور شد. تلاش پوراندخت كه بانويي شايسته بود نتوانست از شتاب اضمحلال امپراتوري كه رود سند و كوههاي پامير مرزهاي شرقي، مديترانه مرز غربي و داغستان و چچن مرز شمال غربي آن را تشكيل مي دادند بكاهد و بعدا با سه شكست نظامي از عرب مسلمان از هم پاشيد و با قتل يزدگرد سوم (آخرين شاه ساساني) در شهر مرو (در خراسان بزرگتر و اينک واقع در جمهوري ترکمستان) در سال 651 از ميان رفت.
     پيروز پسر يزدگرد سوم براي گرفتن كمك از امپراتور چين به اين كشور رفت ولي موفق به دريافت كمك نظامي آنچناني نشد. پيروز به ايران خاوري بازگشت ولي شمار بدخشاني ها (تاجيك ها) كه به او وعده نبرد با عرب را داده بودند چندان زياد نبود كه خطر جنك كند. تاجيك ها پس از او، تنها موفق شدند كه زبان فارسي، آيين هاي ملي ايرانيان و فرهنگ ايراني را حفظ و به ايران مستقل بعدي بازگردانند كه زنده مانده اند و از اين بابت، همه ايرانيان و ايراني تبارها بايد مديون و قدردان تاجيكيان (پارسيبانان = فارسيوانان) باشند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
اميرانتظام: ارتش ايران كوچك مي شود!
21 اپريل 1979 و دو ماه و ده روز پس از پيروزي انقلاب، عباس اميرانتظام معاون نخست وزير دولت موقت (مهدي بازرگان) و سخنگوي دولت وقت اعلام داشت كه ايران يك كشور غيرمتعهد خواهد بود و نياز به يك ارتش بزرگ (ارتش زمان شاه) نخواهد داشت و در نظر است که ارتش كوچك شود! و بنابراين به خريد اسلحه تازه نياز نخواهد بود و ممكن است «نظام وظيفه» نيز محدود شود. وي گفت كه هنوز مقدار زيادي از اسلحه ارتش در دست مردم است كه به موقع جمع آوري خواهد شد.
    اين اظهارات اميرانتظام همان زمان در روزنامه هاي تهران منعکس شده بود که بعدا و تا به امروز مورد تفسير قرار مي گيرد و .... امير انتظام بعدا مورد سوء ظن قرارگرفت و اتهامات متعدد به او وارد شد و سالها در زندان جمهوري اسلامي و حصر خانگي بسر مي بُرد. وي زماني از کوچک شدن ارتش سخن گفت که در سه منطقه (کردستان، خوزستان و گرگان) فعاليت هاي مسلحانه تجزيه طلبي در جريان بود، و خريد اسلحه از خارج و دريافت سلاحهاي خريداري شده قبلي از آمريکا، انگلستان و ... متوقف شد. نظام سلطنتي به آمريکا سفارش ساخت چند ناو جنگي را داده بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
روزي که احمدی نژاد بار دیگر وعده افشاگری داد و به بازی ها برای ناآرام کردن بازار اشاره اي مبهم کرد
تبریز ـ 8 اردیبهشت 1392 (28 اپریل 2013) ـ ایسنا (خبرگزاری دانشجویان ایران): محمود احمدی نژاد رئیس جمهور [وقت] که از آذربایجان دیدن می کرد در یک سخنرانی در تبریز ابراز امیدواری کرد [کرده بود] که پیش از پایان دوره او، شرایطی فراهم آید که به مردم بگوید چه گذشت و چه کارهایی انجام شد [که به افشاگری تعبیر شده بود و احمدی نژاد در چند روز پيش از آن، چندبار وعده این افشاگری را داده بود.].
    وی ضمن سخنان خود در تبريز گفت [گفته بود]: امروزه شماری در داخل و در خارج دست به دست هم داده اند تا آرامش بازاررا به هم بریزند و مردم را نگران کنند، مثلا در مورد یک کالا به بهانه‌های متعدد بازی در می‌آورند. وی بدون ذکر نام این افراد خواست که در این شرایط که جمهوری اسلامی درگیر جنگ اقتصادی (با برخی قدرت ها) است به بهانه سازی و این بازی ها ادامه ندهند و گفت که مردم در سه ـ چهار ماه آینده یقه سوء استفاده کنندگان را می گیرند و سوء استفاده ها را از حلق آنان بیرون می کشند!.
    وی گفت [گفته بود]: دشمن برای نفت ما محدودیت‌هایی ایجاد کرده است، کمتر از گذشته نفت ما را می‌خرند و دادن پول آن و جابجا کردن این پول سخت شده است، ولی ما راه را باز می کنیم و به اندازه نیاز، نفت صادر می شود و پول آن بدست می آید. باید دانست که روند ساختن کشور منحصر به فروختن نفت نیست. ما علاوه بر نفت، دارای منابع دیگری هم هستیم. از سال گذشته وقتی فشار خارجي زیاد شد، در دولت ستادی به نام ستاد معادن ایجاد کردیم. ما نفت را در داخل کشور با کمک کارشناسان خود به کالای گران‌تری تبدیل می‌کنیم. معادن دیگر ما باید پشتیبان اقتصاد کشور شوند.
    احمدی‌نژاد ضمنن سخنان خود به تشکیل ستاد دیگری در دولت به نام ستاد کشاورزی اشاره کرد و گفت که این ستاد در استان‌ها نیز آغاز بکار کرده است. آنها (تحریم کنندگان) خیال کردند که ما متوقف می‌شویم که می بینند که نشدیم.
    احمدی‌نژاد با اشاره به اهمیت اهداف انقلاب اسلامی که استقرار عدالت، جلوگیری از اجحاف و تبعیض، ایجاد رفاه و برچیدن بساط فقر است گفت معلوم نیست که چرا در زمانی که داریم عدالت را پیاده می کنیم، در داخل و خارج برخی هستند که مقاومت و سنگ‌اندازی می‌کنند.
    احمدی‌نژاد با بیان اینکه شرایط اقتصادی تابع شرایط سیاسی است، گفت: ما نیازمند حماسه هستیم، ملت ایران ـ ملت حماسه است و تاریخ ایران، تاریخ حماسه‌های پی در پی.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو رسانه‌ها
زادروز «پراودا» و نگاهي به اهميت «روزنامه حزب» ـ ابزاري جهت انتشار نامه ها و نظرات اصلاحي مردم



    22 اپريل (دوم ارديبهشت) را زادروز «پراودا» نوشته اند كه نقشي بس موثر در انقلاب 1917 روسيه و نوسان قدرت حزب كمونيست در شوروي براي 75 سال داشت. پراودا به عنوان ناشر افكار بلشويكها و صداي كارگران و زحمتکشان در 22 اپريل 1912 در پتروگراد (سن پترزبورگ) كار انتشار خود را آغاز كرد. اين روزنامه قبلا هم وجود داشت ولي، نه به اين صورت. [قبلا ناشر افكار همه چپگرايان و انقلاب طلبان روسيه بود].
    پراودا براي نخستين بار در اكتبر 1908 در شهر وين به چاپ رسيده بود كه نسخه هاي آن به روسيه قاچاق مي شد، يک روزنامه برون مرزي بشمار مي آمد و انتشار آن منظّم نبود. در سال 1908 لئو تروتسكي ناشر پراودا بود كه آن را به عنوان يك روزنامه سوسيال دمكرات با هدف جلب هرچه بيشتر از روس هاي باسواد به سوي تئوري هاي سوسيال دمكراسي به عنوان راه نجاتي براي روسيه منتشر ساخته بود. وي اين پراودا (در لغت به معناي حقيقت) را ارگان يك حزب نمي ديد بلكه آن را با هدف ترويج «سوسيال دمكراسي» منتشر مي ساخت. تروتسكي به دلايل مختلف «پراودا» را از سوم اكتبر 1908 در وين منتشر كرد كه سه دليل مهمترش دسترسي به سوسيال دمكرات هاي معروف اروپايي به منظور نوشتن مقاله، دريافت كمك مالي از چند ثروتمند هوادار بسط سوسيال دمكراسي و نيز به دور بودن از سانسور دولت روسيه و تعقيب قضايي از طريق ساختن (جعل) اتهام بود.
    نشست ژانويه سال 1910 چپگرايان روسيه به همكاري تنگاتنگ اين احزاب و گروهها انجاميد كه قبلا منشعب بودند و هرکدام جداگانه فعاليت داشتند زيرا به اين نتيجه رسيده بودند كه جز با وحدت مساعي نخواهند توانست نظام تزاري را که به فساد گراييده و منطبق با واقعيات و منطق روز و خواست اکثريت نبود ساقط و قدرت را به دست گيرند. در اين نشست قرار شده بود كه «پراودا» ناشر همه احزاب و گروههاي چپگرا و انقلاب طلب باشد.
     لنين تلاش كرد كه «كامنف» بلشويك (سوسياليست افراطي) را وارد شوراي سردبيري پراودا كند و كامنف با اعمال نفوذ و انتشار مقاله هاي تند و با انشايي صريح، سازش چپها را كه «پراودا» زبان واحد همه آنها بايد مي بود بر هم زد و در نتيجه «پراودا» از 22 اپريل 1912 به عنوان روزنامه سراسري بلشويك ها و كارگران انقلاب طلب، انتشار خودرا در پترو گراد با يك تيراژ صد هزار نسخه اي از سرگرفت. در سالهاي 1912 تا 1914 «وياچسلاو مولوتوف» سردبير آن بود ولي لنين با اينكه در تبعيد بود از دور همچنان بر پراودا رياست فائقه داشت و مقاله بي نام مي فرستاد. دولت روسيه بيكار نمانده بود و ماموران مخفي خورا وارد پراودا كرده بود [که تاريخنگاران آنان را «نفوذي» ها توصيف کرده اند که اين واژه جهاني شده است]. يكي از اين ماموران (نفوذي ها) به نام «ميرون چرنومازوف» حتي عضو شوراي سردبيري شده بود و دولت را از مفاد مقاله هايي كه قرار بود چاپ شود قبلا آگاه مي ساخت تا سانسور كند و نام نويسندگان مقاله هاي بدون نام و يا با نام مستعار را به دولت مي داد و ....
     بلشويك ها يك هفته نامه سنگين عقيدتي به نام «زوزدا» هم داشتند كه در آن زمان خواندن و درك مطالب آن [به دليل قلمبه نويسي، جملات طولاني، و وازگان فلسفي و نامأنوس] كار هر فرد نبود. پراوداي تازه ساده نويس بود، نثري شيوا و دلنشين داشت و مطالب آن نويدبخش بود. با وجود اين، پراوداي حزبي بارها توسط دولت به محاق توقيف افتاد، اما بلافاصله پس از هر توقيف به نام ديگري به كار انتشار ادامه داد.
    از سال 1917 و پس پيروزي انقلاب كه مقالات پراودا در آن نقش موثر داشت، لنين شخصا بازبين نهايي (پروف ريدر) مطالب آن شد ولي مطالب را سانسور نمي كرد، غلط ها را مي گرفت و جملات را پس و پيش مي کرد.
    
لنين در حال خواندن نمونه صفحات پراودا


    لنين با هدف پياده شدن افكار خود (لنينيسم كه همانا ماركسيسم عملي بود) پراودا را به صورت ابزاري جهت انتشار نامه هاي مردم و به ويژه نظرات اصلاحي آنان و نيز بحث هاي كميته هاي حزب و شوراهاي مختلف درآورد تا يك وسيله تبادل نظر عمومي باشد و تصميمات دولتي، تنها چند هفته پس از انتشار در پراودا و جمع آوري اظهار نظر مردم نسبت به آنها، جهت تصويب و اجرا به مراجع مربوط ارسال مي شد. وي شخصا به ضعف هاي اداري و دشواري ها (که از زبان کميته هاي حزب و شوراها)، پيشنهادهاي مردم و نظرات تازه كه در پرودا چاپ مي شد رسيدگي مي كرد و حتي اصحاب اين نظرات و پيشنهادهارا براي مذاكره حضوري دعوت مي كرد و به همين دليل، پراودا در آن سالها داراي 40 دبير (اديتور) بود كه نامه ها و نظرات مردم و گزارش هاي كميته هاي حزبي و شوراهاي محلي و كميسيون ها را تنظيم ژورناليستيك مي كردند.
     لنين پراودا را به انتشار رويدادهاي ساير كشورها تشويق مي كرد و از آنجا كه همانند ماركس معتقد بود كه رسانه هاي كشورهاي سرمايه داري زير بناي بقاء و قدرت آنها هستند از دبيران پراودا خواسته بود كه واقعيت ها را از درون گزارش هاي اين رسانه هاي كه ممكن است ساختگي و فريبكارانه و غرض آلود باشند بيرون بكشند و تنها پس از پالايش نقل و چاپ كنند، دست آنهارا رو کنند و روي ضعف هاي آن نظام ها انگشت بگذارند تا مردم شوروي تصور نكنند كه مرغ خانه همسايه تخم غاز مي گذارد. همچنين سعي شود که رويدادهاي ملل توسط خبرنگاران شوروي در محل تهيه شده و از دست اول باشند. دبيران تحريريه پراودا بايد ضمن انتشار رويدادهاي ساير كشورها و اظهارات مقاماتشان، نظرات خودرا بر آنها بنويسند تا مردم فريب نخورند. آگاهان روسيه شوروي (بلشويکي) بايد درباره رويدادها و اظهارات مقامات ملل ديگر نظر دهند و اين نظرات منتشر شود.
     لنين در عين حال تلاش داشت كه پراودا وسيله تبليغات سازمانهاي دولتي، تمجيد و تعريف مقامات، و محلي براي انتشار مطالب بي حاصل آنها درنيايد كه بعدا «ايزوستيا» براي انتشار اخبار منابع و موسسات دولتي و نيز «ترود» به منظور انتشار اخبار اتحاديه ها و نشريات ويژه جوانان و ... تاسيس شدند.
     لنين با اين عقيده صاحبنظران غرب موافق بود كه روزنامه حزب نماد، مشعل و پرچمدار آن است كه اگر غبارآلود شود، كم نور و يا ناپديد شود، حزب نيز از چشم مردم خواهد افتاد و ايدئولوژي حزب هرچند خوب و مترقي و داروي دردهاي زمانه باشد به بايگاني (آرشيو) خواهد رفت. توصيه لنين اين بود كه روزنامه حزب براي كسب منفعت نيست و نبايد به قيمتي عرضه شود كه همگان نتوانند خريداري كنند. همين مردمي بودن «پراودا» تيراژ آن را به ميليون ها نسخه در روز رساند و وسيله ارتقاء معلومات مردم معمولي قرار گرفت و مدرسه و آموزگار مشترك همه آنان شد.
    پس از درگذشت لنين در 21 ژانويه 1924 مقامات حزبي و دولتي با دلخوري كه از انتشار نامه ها و نظرات مردم و صورتجلسات كميته هاي محلي پيرامون مسائل روزمره در پراودا داشتند به تدريج اين روزنامه را به دست تئوريسين ها و مقامات حزبي سپردند كه قبلا حتي يك لحظه در يك روزنامه كار نكرده بودند. اين وضعيت به جايي رسيد كه در دهه 1950 در شوراي سردبيري پراودا اثري از روزنامه نگار واقعي ديده نمي شد. در نتيجه، به تدريج اين روزنامه مهم و عامل حفظ نظام شوروي از طريق آموزش همگاني و تحكيم وحدت مردم و پيشبرد هدف هاي مشترك جامعه، به ابزاري براي جنگ قدرت بدل شد که يک نمونه معروف آن رقابت خروشچف با مالنكوف از طريق مقالات پراودا است. اين روزنامه همچنين به تدريج وظيفه افشاي فساد در كشورهاي رقيب را به فراموشي سپرد، از ابزارهاي ديپلماسي دولت مسكو شد و به جاي رسالتي كه به آن سپرده شده بود به حملات مقاله اي و بكار بردن واژه هاي جذاب پرداخت كه اثر منفي داشت.
    باوجود اين، پراودا تا سال 1991 كه بوريس يلتسين حزب كونيست شوروي را منحل و اموال آن را توقيف كرد به عنوان ارگان حزب منتشر مي شد ولي با تيراژي كم، زيرا كه هدفهايش را گم كرده بود و جامعه شوروي نتوانسته بود روزنامه نگار ماهر پرورش دهد كه بتواند از نظام آن حراست كند و پرودا را بر سر پا نگهدارد.
    در پي توقيف اموال حزب كمونيست (توسط يلتسين، يك كارگر ساده سيبريايي كه از نردبان همين حزب بالا آمده بود)، به تحريريه پراودا گفته شد كه اگر روزنامه نگار واقعي هستند؛ اين گوي و اين ميدان، خودشان بروند و يك پراوداي ديگر به همين نام منتشر كنند. آنان رفتند و پراوداي خود را منتشر كردند كه چون مهارت در نوشتن مطالب دلخواه مردم را نداشتند نتوانستند هزينه آن را از طريق فروش (تکفروشي و آبونمان) تامين كنند و مجبور شدند كه آن را به يك يوناني دوستدار لنين به نام «ياني كاسوس» بفروشند و خانواده اين يوناني به پراودا سر و سامان داده و به دو زبان روسي و انگليسي (به صورت آنلاين) منتشر مي كند. پراوداي تازه كه همچنان لگوي قديمي را حفظ كرده تمايلات ميهني را بر چپگرايي افزوده و صورت يك روزنامه حرفه اي و در عين حال مدافع سوسيال دمكراسي و روسيه دوستي به خود گرفته (بازگشتي به سال 1908) كه گاهي شديدا دربرابر غرب و حركات آن مي ايستد و يک روزنامه افشاگر است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
انديشه ها و كارهاي يك روزنامه نگار واقعي
امروز سالگشت درگذشت «مايك رويكو» روزنامه نگار آمريکايي و مردي است كه به حرفه ژورناليسم وفاداري تعصب آميز داشت. مايك 29 اپريل سال 1997 درگذشت.
    «مايك رويكو» بارها گفته بود كه روزنامه بايد صداي هر انسان باشد. روزنامه نگار بايد هنگام تهيه و نگارش يك مطلب، خودرا جاي مخاطب بگذارد و آن چه را كه او انتظار دارد و برايش لازم و مفيد است برنگارد. راضي كردن مقامات دولتي، كار روزنامه نگار حرفه اي نيست، وظيفه نشريه دولتي و يا رسانه اي است كه از دولت كمك مالي مي گيرد.
    مايك رويكو كه در طول چهل سال روزنامه نگاري علاوه بر تهيه خبر، هفت هزار و پانصد مقاله، گزارش تحقيق شده (اينوستيگيتيو) و تحليل نوشت عقيده داشت هنگامي كه درآمد يك روزنامه كمتر از هزينه هايش شود، اعتماد و علاقه مردم را از دست داده و بايد تعطيل و يا به نيروهايي تازه فروخته شود. وي روي اين نظر خود ايستادگي كرد و زماني كه روزنامه «شيكاگو ديلي نيوز» به زيان دهي افتاد آنجا را ترك گفت و با رفتن او، مخاطبانش خريد آن روزنامه را متوقف ساختند و چون به «شيكاگو سان تايمز» رفت مخاطبان نيز متوجه اين روزنامه شدند و با اين عمل، شيكاگو ديلي نيوز تعطيل شد. اين تحول به صورت اصلي در روزنامه نگاري درآمده است كه نويسنده «سرمايه» اصلي يك نشريه است، نه چيز ديگر. با رفتن مايك از شيكاگو ديلي نيوز، اين روزنامه، دفعتا (در يك روز) 91 هزار خواننده از دست داد كه باز مبحثي در كتاب هاي درسي رشته روزنامه نگاري شده است. مايك تا زماني در شيكاگو سان تايمز به كار ادامه داد كه روزنامه اي مستقل بود. همينكه اين روزنامه توسط «روپرت مورداك» خريداري شد، با صدور اعلاميه از آنجا رفت. وي در اين اعلاميه نوشته بود: «مورداك»نه يك روزنامه نگار واقعي است و نه علاقه مند به حرفه روزنامه نگاري، و روزنامه متعلق به او تنها اين ارزش را دارد كه در آن ماهي به پيچند و به دست خريدار بدهند. مخاطبان رسانه ها حقي دارند و اگر دولت نتواند اين حق آنان را رعايت كند، بايد خودشان روزنامه هاي غير واقعي را نخرند و نخوانند تا فريب نخورند و گمراه نشوند. هدف مورداك كمك به فرهنگ و ارتقاء معلومات مردم و اطلاعات رساني واقعي و بيطرفانه نيست، هدف او كسب مال و قدرت است، او مي خواهد هرلحظه با هر مقامي در هر گوشه از دنيا كه بخواهد تلفني صحبت كند و براي اين كار كه آتش جاه طلبي اورا براي يك لحظه فرو مي نشاند و از آن لذت مي برد بايد به زيان مردم و حتي برخي از ملل امتياز بدهد.
    مايك پس از ترك شيكاگو سان تايمز به شيكاگو تريبيون رفت ولي مقاله هاي او همچنان از سوي سنديگاي مربوط توضيع مي شد و همزمان در 600 روزنامه در سراسر جهان به چاپ مي رسيد، خبرگزاري ها و شبكه هاي راديو تلويزيوني آنها را نقل مي كردند و ترجمه آنها در رسانه هاي غير انگليسي انتشار مي يافت.
    چند ناشر تاكنون مقالات مايك را كه سكته مغزي اورا از پاي درآورد برحسب موضوع جمع آوري كرده و به صورت كتاب در آورده اند. او به موازات روزنامه نگاري، داستان هم مي نوشت و قهرمان داستانهاي او يا راننده تاكسي بودند و يا اينكه ماجرا در يك تاكسي رخ داده بود. او داستان نويسي را «زنگ تفريح» خود و هر روزنامه نگار ديگر كه كار روزنامه را با تهيه اخبار سطح شهر آغاز كرده باشد مي دانست كه خستگي را از تن مي زدايد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ساير ملل
شکست انگلیس از عثمانی در کوت العماره و به اسارت افتادن افراد لشکر ششم هندیِ انگلیس

    29 اپریل 1916 و دو سال پس از آغاز جنگ جهانی اول معروف به جنگ اروپاییان، نیروهای نظامی هندیِ انگلیس معروف به لشکر ششم که از تیسفون (پایتخت ایران در دوران اشکانیان و ساسانیان) ـ حدودِ 35 جنوب بغداد وقت عقب نشینی کرده و در کوت العماره (160 کیلومتری شمال بصره) سنگر گرفته بودند پس از 5 ماه ایستادگی در برابر نظامیان عثمانی تسلیم شدن خود را به فرمانده نظامیان عثمانی اعلام داشتند. فرمانده لشکر ششم ژنرال تاونشِند بود.
     نظامیان عثمانی پنج روز بعد با پس گرفتن کوت العماره ده هزار و 51 نظامی انگلیسی و هندی و بیش از سه هزار فرد دیگر را که به اینها کمک کرده بودند دستگیر و به حلبِ سوریه (که در قلمرو عثمانی بود) فرستادند تا بازداشت باشند که بسیاری از آنان ضمن راه و در حلب جان سپردند.
     عثمانی با یک رشته جنگ با ایران از زمان صفویان تا قاجارها بر سرزمینی که از دهه سوم قرن 20 کشور عراق خوانده می شود تسلط یافته بود. انگلیسی ها که از دیرزمان و به دلایل مختلف از جمله موقع استراتژیک و نفت در صدد تصرف این سرزمین بودند و جنگ جهانی اول و پیوستن عثمانی به آلمان این فرصت را به آنها داده بود در دومین سال جنگ جهانی اول، از هند به بین النهرین نیروی نظامی فرستادند که این نیروها تا تیسفون پیش رفتند که با حمله متقابل عثمانی رو برو شدند و به کوت العماره واقع در 160 کیلومتری بغداد عقب نشینی و در اینجا در هفتم دسامبر 1915 وارد شهر شدند و سنگر گرفتند.
     ده ماه پس از شکست نظامیان ژنرال ناونشِند در کوت العماره، انگلیسی ها دوباره و این بار نظامیانی از مردم هند غربی (اینک پاکستان) ازجمله سِندی و بلوچ را به بین النهرین (عراق کنونی) فرستادند و این نیرو عثمانی ها را شکست داد و بغداد را متصرف شد و زمینه برای سازش انگلیس و فرانسه برای تقسیم آسیای غربی فراهم گردید و عراق، اردن و کویت طبق سیاست دولت لندن ساخته شدند و زمینه فراهم شد تا سعودی ها حجاز را بر قلمرو خود بیافزایند و کشور سعودی به وجود آید.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
خودكشي هيتلر، پس از ازدواج با «اوا براون»! ـ پايان يک دوره از تاريخ
هيتلر
29 اپريل 1945 و يك روز پس از آويزان كردن اجساد موسوليني، كلارتا و ديگران و زماني كه ارتش شوروي بيشتر نقاط شهر برلين را به تصرف خود درآورده بود، هيتلر در پناهگاه خود در برلين با «اوا براون» كه بيش از يك دهه معشوقه او بود قرارداد ازدواج امضاء كرد و چند ساعت بعد، ايندو خودكشي كردند. «اوا» كه ششم فوريه 1912 به دنيا آمده بود نيز مانند كلارتا در چهارمين دهه حيات خود بود كه جان سپرد. هيتلر هنگام خودكشي 56 ساله و «اوا» 37 ساله بود. آشنايي هيتلر با «اوا» از سال 1929 و زماني كه «اوا» هفده ساله بود و در ساعات فراغت در تاريكخانه سازمان عكاسي حزب نازي كار مي كرد آغاز شده بود. پدر «اوا» كه مدير مدرسه بود با رفت و آمد دخترش با هيتلر موافقت نداشت. هيتلر به خاطر علاقه اي كه به «اوا» داشت تصوير وي را شخصا كشيده و به او داده بود كه باقي مانده است.
يك سرباز ارتش سرخ پرچم شوروي را به اين صورت بر فراز ويرانه هاي پارلمان آلمان (در شهر برلن) به اهتزاز درمي آورد


    خبر مرگ هيتلر در ساعت 22 و 30 دقيقه اول مه (يك روز و چند ساعت بعد از وقوع) از راديو هامبورگ كه سالم مانده بود پخش شد بدون اين كه اشاره به خودكشي شود. اين راديو گفت كه «پيشوا» در راه آلمان جان خود را از دست داد و گروس ادميرال دونيتس صدراعظم تازه است.
تصوير «اوا» كار هيتلر


     هيتلر با سخنراني هاي ميهني خود توجه آلماني ها كه پس از جنگ جهاني اول تحقير شده بودند جلب كرده و حزب «ناسيونال سوسياليست كارگران آلمان (نازي)» را به قدرت رسانيده بود و آلماني ها از سال 1934 او را «فهرر (پيشوا)» خطاب مي كردند. وي به آلماني ها وعده تجديد قدرت نظامي، ترقي اقتصادي و گردآوردن همه نژاد ژرمن زير يك پرچم داده بود و سياست خارجي تهاجمي در پيش گرفته بود. اشتباه او حمله نظامي به شوروي بود كه كشوري پهناور و داراي نظامي ايدئولوژيك بود. هيتلر موفق شد كه 12 سال «رايش سوم» را حفظ كند كه اميد داشت هزار سال باقي بماند.
    
كارل دونيتس درياسالار بزرگ


    هيتلر در همان لحظه ازدواج با «اوابراون»،گروس ادميرال (درياسالار بزرگ) كارل دونيتس را كه عضو حزب نازي هم نبود به عنوان جانشين خود معرفي كرد كه عمر حكومت ادميرال 20 روز طول كشيد و هفتم ماه مه (هفت روز پس از آغاز حكومت) اعلام تسليم شدن آلمان را داده بود. وي پس از جنگ به ده سال زندان محكوم شد و تا سال 1980 زنده بود. دونيتس بزرگترين افسر زيردريايي جهان در قرن بيستم شناخته شده است. تاكتيك «دسته گرگ = وولف پك» از ابتكارهاي اوست كه حمله را به صورت دسته زيردريايي آغاز مي كرد.
    
اجساد نيمسوخته هيتلر و «اوا»

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تصویر دیگری از برافرازی پرچم جماهیریه شوروی بر ساختمان پارلمان آلمان در برلین

    



    
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
شورش در لس آنجلس ـ ماجراي برائت ماموران پليس که يک سياهپوست را در ملاء عام کتک زده و فيلم آن از تلويزيون پخش شده بود!
29 اپریل 1992 شهر لس آنجلس گرفتار یک شورش گسترده شد و بخش های جنوبی و مرکز شهر به آتش کشیده شد. سبب این عصیان تبرئه چهار مامور پلیس بود که یک سیاهپوست بیکار به نام «رادنی کینگ» را در خیابان کتک زده بودند و یک رهگذر از کتک خوردن رادنی فیلم گرفته و به شبکه های تلویزیونی داده بود که عینا پخش شده بود.
    درگیری رادنی و چهار مامور درپی متوقف ساختن او به خاطر تخلف رانندگی بود. فیلم نشان می داد که دو مامور پلیس به مدت یک دقیقه و 20 ثانیه رادنی را با مشت و لگد و باتون کتک می زدند و دو مامور دیگر ـ بدون ممانعت ـ نظاره می کردند.
    برغم پخش تصاوير از شبکه هاي تلويزيوني و واکنش جهاني نسبت به آن، هیات منصفه دادگاه رسیدگی به این قضیه که تماما سفید پوست بودند چهار مامور را مجرم ندانسته بودند که پخش خبر باعث شورش شد.
    پس از شورش سال 1965 که در آن 34 تن کشته شده بودند، عصیان 29 اپریل 1992 لس آنجلس بزرگترین شورش از این دست در این شهر بود. فرماندار کالیفرنیا حالت فوق العاده اعلام کرد و رئیس جمهوری آمریکا از پلیس خواست که اعمال خشونت نکند و پرونده از دادگاه محلی به دادگاه فدرال احاله شد و این دادگاه دو ماموری که رادنی را کتک زده بودند هریک به دو سال زندان و محرومیت از اشتغال دائم به کار انتظامی محکوم کرد و رای داد که به رادنی هم سه میلیون دلار غرامت داده شود. رادنی با این سر و صدا از مشاهیر شده است. 29 اپريل 2012 رسانه هاي آمريکا به مناسبت گذشت 20 سال از اين رويداد با رادني کينگ مصاحبه کردند و فيلم کتک خوردن او در ملاء عام را دوباره پخش کردند تا درسي عبرت براي پليس باشد که مامور اجراي «قانون» هستند و نبايد خود، بي قانوني کنند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
پارلمان ايتاليا در سال 2006 در دست چپگرايان
پرودي
پارلمان ايتاليا كه در آن در سال 2006، اكثريت به دست چپها و ميانه روهاي متمايل به چپ افتاده بود پس از سر و صداي زياد بر سر اختلاف چند هزار راي و مداخله ديوان كشور 28 اپريل اين سال آغاز بكار كرد، ولي با سكوت. زيرا همان روز اعلام شده بود كه سه سرباز ايتاليايي در عراق كشته شده بودند و اين سكوت به احترام روح آنان به مدت يك دقيقه صورت گرفت.
    رومانو پرودي كه با اكثريت ضعيفي پيروز شده بود از دو سه سال پيش به مردم ايتاليا وعده داده بود كه اگر دولت به دست او افتد نظاميان ايتاليايي را از عراق خارج خواهد ساخت. وي بعدا به قولي که داده بود وفاکرد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
مدير عامل كمپاني سازنده خودرو «هيونداي» و اتهام مالي
Chung Mong_koo
دادستان كره جنوبي 28 اپريل 2006 دستور دستگيري «Chung Mong- koo چونگ مونگ - کو» مدير عامل و شخص اول كارخانه خودروسازي هيونداي (تلفظ آمريكايي: هاندي) را به اتهام ارتشاء و جا به جايي قسمتي از پول شركت به صورت غيرقانوني (Slush Fund) صادر كرده بود.
    يك مقام دادستاني كره جنوبي گفته بود كه ميزان جا به جايي غير قانوني پول، معادل 106 ميليون دلار بوده است. جا به جايي غيرقانوني در قسمت فروش قطعات يدکي صورت گرفته بود. تعقيب قضايي چونگ مونگ ـ كو در حالي صورت گرفته بود كه پسر او «Chung Eui - sun چونگ ايويي ـ سون» رئيس كمپاني «كيا موتورز» سازنده اتومبيلهايي كه طرح قديمي آنها در ايران به «پرايد» معروفند تحت تعقيب قضايي بود. در كشور كره، اسامي خانوادگي مقدم بر اسم اول (فرد) ذكر مي شود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
وقتي كه جنازه ديگري را به جاي سرباز مقتول از بغداد به استراليا بفرستند!
J.kovko
«جيك (جيكوب ـ يعقوب) كوفكو» نظامي 25 ساله استراليايي و از نيروهاي ائتلاف اشغال كننده عراق اواخر اپريل 2006 در اين كشور بر اثر اصابت گلوله مجروح شد. اورا به بيمارستان نظامي آمريكاييان در بغداد منتقل كردند ولي معالجات موثر واقع نشد و درگذشت. دولت استراليا از مقامات نظامي آمريكا در عراق خواست كه جنازه «جيك» را با هواپيما به آن كشور بفرستند تا با تشريفات نظامي در زادگاهش، حومه «ملبورن» مدفون شود. جسد 28 اپريل در تابوتي كه پوشش آن را پرچم استراليا تشكيل مي داد قرار داده شد و با احترامات نظامي از بغداد به استراليا منتقل و از آنجا با تشريفات خاص به همراه نامه وزير دفاع اين كشور به حومه ملبورن فرستاده شد، روزنامه ها خبر و عكس نظامي مقتول را چاپ كردند و شبكه هاي تلويزيوني همسر و بستگانش را شيون كنان در اطراف تابوت نشان دادند، ولي هنگامي كه تابوت باز شد، همه دچار تعجب شدند زيرا كه متعلق به «جيك» نبود و عوضي فرستاده شده بود!. بعدا معلوم شد که بيمارستان نظامي آمريكا در بغداد جسد يک نظامي ديگررا به جاي جيکوب به اسراليا فرستاده بود.
    در آن روز خبر عوضي بودن جنازه، مراسم و تشريفات نظامي خاكسپاري را برهم زده بود و شبكه هاي تلويزيوني چگونگي قضيه را پخش مستقيم كردند که موارد ديگري از ضعف ها عيان شد و وزير دفاع استراليا براي حل مسئله و آرام كردن خانواده نظامي مقتول به گورستان رفت و وعده ها داد.
تشريفات نظامي براي هيچ

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
سختگيري در يك فرودگاه بين المللي آمريكا باعث قتل مسافر هوايي شد
استيو واكر
28 اپريل 2006 «كنت كالاوي» 38 ساله براي پرواز از كليولَند (اهايو) به شيكاگو (ايلي نوي) به فرودگاه كليولند رفت. چون تشريفات بازرسي جامه دانها، هويت و بازرسي بدني مسافران هوايي پس از رويداد 11 سپتامبر سال 2001 دقيق، مفصل و جداگانه صورت مي گیرد، مسافران بايد 90 دقيقه به پرواز در فرودگاه باشند. «كالاوي» اندكي دير رسيده بود و موفق نشد از پرواز شرکت «دِلتا» استفاده كند و به باجه شرکت «يونايتِد» احاله شد كه كمي ديرتر پرواز مي كرد. كالاوي با اوقات تلخي به باجه يونايتد رفت و ترتيب سفر خود را داد. چون با لحني عصبي و توام با پرخاش سخن مي گفت، كارمند باجه پس از صدور كارت سوار شدن بر هواپيما (بُردیگ کارد) و فرستادن او به محل بازرسي، به پليس فرودگاه تلفن كرد و قضيه عصبي بودن مسافر را گفت كه هنگام بازرسي دردسر سازي نكند. پليس فرودگاه دو مامور فرستاد تا دورا دور مراقب حركات كالاوي باشند كه كالاوي متوجه قضيه و پاييدن خود شد و به ايندو مامور كه همه جا دنبالش مي كردند اعتراض كرد و با دندان دست و صورت يكي از آنان را كه قدي كوتاهتر داشت مجروح ساخت و در جريان گلاويز بودن تپانچه وي را هم ربود و با آن سه گلوله به سوي مامور ديگر كه نزديك مي شد تا او را بگيرد شليك كرد. اين سه گلوله به سينه و ريه و دست استيو واكر، پليس فرودگاه اصابت كرد و كالاوي نيز توسط پليس سوم كه مراقب مدخل فرودگاه بود كشته شد. فرودگاه بين المللي كليولند آمريكا كه يكي از دروازه هاي اين كشور به سوي اروپاست، در آن زمان داراي چهل مامور پليس و عده اي مامور امنيتي بود. همان وقت برخي مسافران هوايي به روزنامه ها گفته بودند كه سختگيري در مورد مسافران تا اين حد، ضروري نيست.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
مرگ ناگهاني مردي كه در صد سالگي بازنشسته شده بود ـ موضوع اعتياد به پيشهِ مورد علاقه
آرتور وينستون
آرتور وينستون كه مارس 2006 پس از 82 سال كار كردن، در صد سالگي خود را بازنشسته كرده بود، يك ماه و چند روز بعد (اپريل 2006) بدون اين كه احساس بيماري كند ناگهان درگذشت!. او ساكن لس آنجلس بود. آرتور عمدتا در راه آهن كار كرده بود و زماني هم به عنوان كارگر نمونه آمريكا انتخاب شده بود.
    در آمريكا، بعد از شروع به دريافت مستمري بازنشستگي كه همگاني است و بستگي به سن فرد دارد (پس از 65 سالگی)، بازهم مي توان بكار و حتي در همان موسسه تا زمان دلخواه ادامه داد با اين تفاوت كه در صورت اخراج شدن پس از 65 سالگي، نمي توان از كارفرما غرامت اخراج مطالبه كرد. آرتور كه از سرخپوستان اكلاهما (بومیان آمریکا) بود هنگام دست كشيدن از كار گفته بود كه زياد عُمر نخواهد كرد زيرا كه به پیشه اش عشق می ورزد، به علاوه ـ كاركردن در خارج از خانه با پوست و استخوان او عجين شده است. مرگ آرتور ثابت كرد كه پيش بيني اش درست بود و کار کردن در پيشه مورد علاقه ممکن است فرد را دچار اعتياد عاطفي کند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
این زن آلماني در طول 10 سال 9 نوزاد خود را كشته بود
Sabine
محاكمه «سابين هيلشينتس» 40 ساله در يك دادگاه جنايي آلمان بيست و هفتم اپريل 2006 آغاز شده بود. وي متهم بود كه 9 فرزند خود را در طول ده سال، و هرکدام را اندكي پس از تولد كشته و اجسادشان را در باغچه خانه پدرش در زير درختهاي گل و يا در زير حوضچه ماهي واقع در زمين خانه دفن كرده است. راز اين جنايت هنگامي فاش شده بود كه حوضچه پلاستيكي بر اثر پوسيدگي خراب شده بود، نشت مي كرد و درصدد تعويض آن برآمده بودند.
    بانو سابين كه در شهري در شمال شرقي آلمان ـ نزديك مرز لهستان (مرز رودخانه اودر) زندگي مي كرد در مراحل بازپرسي گفته بود: شوهرش كه تا سال 1989 مامور پليس مخفي (سازمان اطلاعات و امنيت) آلمان شرقي بود، به او گفته بود كه بيش از سه فرزند نمي خواهد و چون قرص هاي تنظيم خانواده به مزاج او نمي ساخت مجبور بود كه سقط جنين كند.
     پزشك قانوني در دادگاه شهادت داده بود كه عمل «سابين» سقط جنين نبوده بلكه همه بچه ها كه او باقيمانده اجسادشان را معاينه كرده است زنده به دنيا آمده بودند که در همان روز تولد، آنان را خفه كرده بودند. دادگاه از پليس خواسته بود كه تحقيق كند كه آيا پدر بچه ها از اين عمل خبر داشته يا خير و اگر خبرداشته به اتهام كتمان يك جرم عمومي تحت تعقيب قرار گيرد. سابين بعدا به مجازات سنگين محکوم شد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تاريخ از نگاهي به تصوير
یادآوری گذشته با نگاهی بر تیترهای صفحات اول شماره های هشتم و نهم اردیبهشت 1358 و شماره های نهم اردیبهشت 1359 و 1357 روزنامه اطلاعات
در آرشیوها، پژوهشگران و مورّخان با نگاهی بر صفحات اول روزنامه های هر دوره، به اصطلاح «سرنخ» برای دنبال کردن وقایع و اوضاع آن دوره، افراد و اظهارات می یابند تا ضعف ها و قوّت ها، مسیر تحولات و نتایج ِ وعده ها (شعارها)، سیاست ها و برنامه ها را به دست آورند، آنها برنگارند. این روزها در سراسر جهان دسترسی به دوره های پیشین روزنامه ها بسیار آسان شده است زیراکه سی. دی. شده اند.
     با این هدف، نگاهی به کُپی نیمه بالای صفحه اول روزنامه اطلاعات ـ چاپ دوم شماره هشتم اردیبهشت 1358 و شماره های نهم اردیبهشت 1358، 1359 و 1357 به همین ترتیب:
    



    



    



    



    
    * کودتاي افغانستان هفتم ارديبهشت 1357 آغاز و بامداد هشتم ارديبهشت به انجام رسيده بود که روزنامه اطلاعات که در آن زمان يک روزنامه عصر بود، مشروح گزارش آن را در شماره نهم ارديبهشت خود درج کرده بود، زيراکه هشتم ارديبهشت ـ جمعه و تعطيل بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
برخي ديگر از رويدادهاي 29 آوريل
  • 1672:   جنگ فرانسه و هلند با حمله ارتش فرانسه به فرماندهي لويي 14 به هلند آغاز شد.
        
  • 1875:  


    بیست و نهم اپریل زادروز نویسنده ایتالیایی رافائل سَباتینی Rafael Sabatini است که در 1875 بدنیا آمد و 70 سال عُمر کرد و 48 کتاب نوشت؛ 34 داستان، 8 داستان کوتاه و 6 کتاب غیر داستانی. بسیاری از داستانهای او فیلم سینمایی شده اند ازجمله شاهین دریایی و کاپیتان خون Capitan Blood که شرح حال دکتری است که بی گناه به زندان افتاده بود و پس از مدتی با شماری از زندانیان فرارکرده بود و به اتفاق دزد دریایی شده بودند و .... 8 داستان کوتاه ساباتینی شرح ماجراهایی است که به چشم دیده و واقعیت دارند و آموزنده اند. وی در شرح حال خود نوشته است که «داستان» جای بیان بسیاری از واقعیات است که بیان آنها به صورت مقاله و جدّی آسان و خالی از درد سر نیست.
        
        
        
  • 1945:   ساعتی پیش از خودکشی هیتلر و چند روز قبل از تسلیم شدن آلمان به همه متفقین، زیردریایی آلمانی U-286 در بالاترین نقطه دریای شمال و در نزدیکی سواحل شمالی نروژ و آبهای شمال غربی روسیه با پرتاب اژدر، کشتی جنگی انگلیس ـ گودال Goodall
        راغرق کرد.
        
        
  • 1945:   باقيمانده نيروهاي آلماني در ايتاليا تسليم شدند.
        
  • 1946:   براي هيدکي توجو و 28 مقام ژاپني به اتهام دست زدن به جنايت جنگي قرار مجرميت صادر شد تا به دادگاه ويژه تسليم شوند.
        
  • 1967:   محمد علی از قهرمانان آمریکایی مسابقه های بوکس به سبب سر باززدن از خدمت ارتش، از کِسوت قهرمانی بوکس خلع شد. وی گفته بود که چون یک مروّج دین اسلام است نمی خواهد وارد عملیات نظامی و کشتار شود. در آن سال ها ارتش آمریکا برای جنگ در ویتنام نیاز به نظامی داشت. آمریکا قانون نظام وظیفه اجباری ندارد، ولی می تواند در صورت نیاز و در جریان جنگ شماری را احضار کند.
        
  • 1970:   نيروهاي نظامي آمريکا در ويتنام جنوبي به بهانه تعقيب ويت کنگ وارد کامبوج شدند و به اين ترتيب جنگ هندوچين گسترش يافت.
        
  • 1975:   در پی استیلای وحدت جویان ویتنامی بر سراسر جنوب این سرزمین و محاصره کردن شهر سایگون پایتخت جنوبی ها، دولت آمریکا با هلی کوپتر خارج کردن باقیمانده اتباع خود و ویتنامی هایی را که در طول جنگ به آمریکا کمک کرده بودند آغاز کرد و بعضا از پشت بام ساختمان سابق سفارت آمریکا در سایگون. بیشتر این شمار به ساختمان سفارت پیشین آمریکا پناه برده بودند. ولی پس از تأمین وحدت ویتنام، کسی مجازات آنچنانی نشد حتی آنانکه با وحدت جویان جنگیده بودند.
        
  • 1986:   در کتابخانه مرکزی شهر لُس آنجلس آتش سوزی روی داد و 400 هزار کتاب، سند و مدارک دیگر از میان رفت.
        
  • 1997:   قرارداد منع ساخت، انبارکردن، و بکاربردن انواح سلاح شیمیایی به اجرا درآمد و کشورهای امضاء کننده قرارداد متعهد به رعایت آن شدند. این قرارداد در سال 1993 امضاء شده بود.
        
  • 2005:   سوريه پس از 29 سال استقرار نظامي در لبنان، تخليه نيروهاي خود را از آنجا تکميل کرد.
        
  • کارنامک نوشيروان (خاطره ای از مولف)
    ضعف مدیریت نَفس (مدیریتِ شخصِ خود ـ امور شخصی) در ایرانیان ـ توصیه های پروفسور فرانسوی درباره همسریابی وپرورش فرزندان
    ششم آبان 1335 (اکتبر 1956)، دو ماه و شش روز از روزنامه نگار شدن مؤلف این تاریخ آنلاین گذشته بود که برای شنیدن اظهارات کارشناس اعزامی سازمان ملل ـ مامور تنظیم و ارتقاء مدیریت مخابرات ایران و پروفسورِ دانشِ مدیریت ـ به باشگاه دانشگاه تهران رفتم. سردبیر وقت روزنامه اطلاعات این ماموریت را به من داده بود. این استاد را دکتر رنِه خطاب می کردند.
        دکتر رنِه [که نام کامل اورا فراموش کرده ام] در آغاز سخنانش گفت که تجربه او در ایران، این واقعیت را برایش مسلّم ساخته که ایرانیان به مدیریتِ نَفس (مدیریتِ شخصِ خود ـ امور شخصی) توجه آنچناني ندارند و فردی که برای خودش هدف، برنامه و بودجه تنظیم نکند (و به قول آمریکاییان: پلانینگ، پروگرامینگ و باجِتینگ)، عُمری را در عذاب خواهد گذرانید مخصوصا در یک و یا دو دهه آخر عُمر که عُمر متوسط ـ طبق یک آمار جهانی، فعلا (سال 1956) 67 سال است [در سال 2012 در کشورهای صنعتی هفتاد و هشت سال و چند ماه]. بنابراین، اندرزهای امروز من درباره «مدیریتِ نَفس» است. اجتماع امروز ما کوچک و 60 ـ 70 نفری است و من از رسانه های تهران خواسته ام خبرنگار بفرستند و حرف های مرا منتشر کنند تا به گوش صدها هزار تَن برسد که این، هدف و ماموریت من است.
        او گفت: عادت ایرانیان ـ آن طور که من دیده ام [تجربه کرده ام] ـ حمایت کامل و توجه ویژه به بستگان و دوستان نزدیک است تا جامعه ـ جامعه شهری، کشوری و جهانی. تجربه نشان داده است که حمایت از بستگان و نزدیکان [افراد معدود]، مدت ها است که پاسخ مورد انتظار را نمی دهد زیراکه جوامع بسته و فئودالیته از میان رفته، پراکندگی جمعیت به وجود آمده و ....
        وی سپس پاندولی را به دست گرفت و تا مقابل چهره اش بالا بُرد و گفت: طبق یک اصل فیزیک ـ مکانیک، هر نیرویی با به وجود آورنده خود مخالفت می کند و این مخالفت درست در جهت عکس آن نیرو است. وی سپس پاندول را به سمت راست و به اندازه 90 درجه بالا بُرد و رها ساخت که در جهت مخالف (مقابل) تقریبا تا 90 درجه بالا رفت. وی گفت که این آزمایش در انسان هم صادق است و بنابراین باید به جای تمرکز بیش از حد در حمایت از فرد [دوست و فامیل]، به حمایت و پیشبُرد جامعه پرداخت که به جای پشیمانی آخر عُمر، شادمانی و انبساط به شخص دست می دهد و جامعه همواره و حتی پس از مرگ قدردان خواهد بود و «تاریخ» حافظه جامعه است. به علاوه، حمایت از فرد ـ دوست و فامیل ـ گاهی فرد حامی را به سوء استفاده و فساد آلوده می سازد که بدنامی ببار می آورد و احتمالا گرفتاری قضایی.
        وی سپس گفت: مسئله دیگر ایرانیان که در منطقه خاورمیانه عمومیت دارد «ازدواج به اصطلاح با چشم بسته» است. رسیدن به سعادت در این نوع ازدواج شانسی است زیراکه شناخت کامل قبلی وجود ندارد و ترتیب دادنی (اَرِنجمِنت) است. باید دانست که ازدواج مهمترین و سرنوشت سازترین اقدام یک انسان در طول عُمر است. ممکن است یک انسان با زن و شوهر ناهماهنگ و نامتناسب بسازد که این تحمّل را نمی توان شادی، رضا و سعادت نام نهاد. «تحمّل و شکیبایی در امر ازدواج» خستگی آور و کوتاه کننده عُمر است. مدارس در غرب (اروپا و آمریکا)، مختلط و معاشرت دختر و پسر برای شناخت یکدیگر و تشخیص تناسب و هماهنگی ـ در حد معقول و اخلاقی ـ آزاد و بدون قید و شرط است. «طلاق» در همه جا مایه بدبختی و تضعیف و گرفتاری زن و مرد و فرزندان و مانع پیشرفت است. تجربه ثابت کرده است که اگر ازدواج ِ نخست مطلوب نباشد ازدواج های بعدی هم تعریف نخواهند داشت و ممکن است چند بار در طول عُمر تکرار شوند و هر بار بر گرفتاری قبلی بیافزایند. جامعه نیز از این ازدواج ها آسیب می بیند زیرا که فرزندان محصول این نوع ازدواج ها دارای مشکل هستند و درنتیجه مسئله ساز. معمولا ازدواج های زیر 23 سالگی برای دختران و زیر 27 سالگی برای پسران خالی از مسئله نخواهد بود.
        وی که به زبان فرانسه سخن می گفت و یک مترجم، اظهارات اورا ترجمه می کرد درباره فرزند گفت که دوران مزرعه داری و کارگاه داریِ خانوادگی بسر آمده و فرزندان دنیایِ از این پس (نیمه دوم قرن بیستم و ...) پس از بزرگ شدن هرکدام پی کار خود خواهند رفت و اگر در طول زندگاني موفق نباشند دائما پدر و مادر را نفرین خواهند کرد که چرا آنان را به این دنیای دچار کمبودها و پُر از دردِ سر آورده اند. بنابراين، پدر و مادر بايد فرزندان در مسير موفقيتّت بارآورند و به آنان اندرز دهند که در هرکاري از مشورت با اهل تجربه خودداري نکنند و در پي کاري باشند که مطابق استعداد و توانايي ايشان است، نَه صرفا هوس.
        وی آنگاه به انتخاب شغل و رشته تحصیل و گریز از انواع اعتیاد ازجمله سیگار، الکل، قمار، مواد مخدر و عادات زیان آور دیگر، و همچنین تاکید بر رعایت بهداشت (خواب کافی و تغذیه لازم) و نخود هرآش نشدن و اتلاف عُمر نکردن پرداخت و عقاید خودرا در این زمینه ها به تفصیل بیان داشت.
        این مولف اظهارات آن روز پروفسور فرانسوی را در حد یک سوم صفحه روزنامه (دو هزار و هفتصد کلمه) تنظیم کرد و به میز سردبیری داد ولی این مطلب را تنها در 15 سطر چاپ کردند و آن هم در چاپ اول روزنامه (ویژه ارسال به شهرستان ها) زیرا به تشخیص میز سردبیری، جامعه آن زمان نمی توانست آن توصیه ها را تحمل و درک کند مخصوصا در باب معاشرت زن و مرد پیش از ازدواج (همسریابی به این صورت) و افراط نکردن در توجه به دوست و فامیل. توصیه های همسریابی با چشم باز و پیش بینی های دیگر آنچنان میز سردبیری را به خود مشغول کرده بود که بخش مهمتر اظهارات و لزوم توجه به مدیریتِ نفس (مدیریتِ شخصِ خود ـ امور شخصی)را که بی خطر هم بود از قلم انداخته بود!.
     نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
    نامه به مولف
    پاسخ به پرسش دریافت شده از یک مخاطب در اپریل 2006 (اردیبهشت 1384) ـ ادامه اُفت جهاني روزنامه ها و كاهش درآمد آنها، چرا؟
  •  



        سئوال: مخاطبي در اپریل 2006 با ارسال «اي ـ ميل» پرسيده بود كه چرا در بسياري از كشورها، درآمد روزنامه هاي يوميه رو به كاهش است و براي مثال درآمد نيويورك تايمز در سه ماهه اول امسال (سال 2006) 35 ميليون دلار و اندكي كمتر از يك سوم درآمد آن در سه ماه سال 2005 بوده است؟.
        
        پاسخ:
        دليل عمده آن، اُفت كيفيت متاعي است كه عرضه مي كنند و مطابق خواست و انتظار مخاطب قرن 21 نيست كه امكانات خبر و نظررساني ديگري در دسترس اوست. اين اُفت اخيرا شتاب بيشتري به خود گرفته است زيرا كه محتواي روزنامه ها نمي تواند مخاطبان قرن 21 را كه دسترسي به اينترنت (آنلاین ها)، تلويزيونهاي ماهواره اي و راديوهاي موج كوتاه دارند قانع كند، بسياري از روزنامه ها توسط افراد و كمپاني هاي غير حرفه اي داراي هدف هاي خاص خريداري شده اند، كاركنان تحريري اين روزنامه ها عمدتا غير حرفه اي هستند، زيرا كه غير حرفه اي ها و مبتدي ها با تحصيلات و تجربه غير ژورناليستي مزد كمتري مطالبه مي كنند، هر دیکته ای را می نویسند و .... به علاوه، اين روزنامه ها توسط چند خبرگزاري مشخص تغذيه مي شوند كه آنها هم عاري از افراد حرفه اي و وفادار به ژورناليسم واقعي شده اند و برتعهداتشان نسبت به دولت هاي متبوع و متابعت از سياست هاي خاص افزوده شده و خبرهاي مشخصي را پوشش مي دهند و مردم از رويدادها و تحولات ديگر و واقعيت ها بي اطلاع مي مانند و بنابراین، سراغ آنلاین های خبری، وبلاگ های مقامات و ژورنالیست ها و اصحاب نظر می روند و اقناع می شوند. آگهی های مردم به مردم (اصطلاحا؛ نیازمندی ها) هم اینترنتی شده اند که در سابق از عوامل تیراژآوری بودند.
        همين چند روز پيش (اپريل 2006) در روزنامه هاي آمريكا نوشته بودند كه كمپاني رسانه اي «نايت ريدر» آگهي فروش 32 روزنامه يوميه خود را منتشر كرده است. (نيم صفحه اول شماري از روزنامه هاي اين كمپاني معروف، در بالا کُپي شده است.). اين روزنامه ها نظير ميامي هرالد، فيلادلفيا ايكوايرر و «سن هوزه مركوري» از روزنامه هاي پرتيراژ آمريكا بوده اند. اين كمپاني رسانه اي زنجيره اي تنها مي خواهد از «بيزنس ـ کسب و کار ـ روزنامه داري يوميه» خارج شود ولي مجله ها و رسانه هاي ديگر خود را حفظ مي كند. توجه مخاطبان در سالهاي اخير به مجله هاي تخصصي كه تنها دو سه نوع مطلب را دنبال و وسيعا تحليل مي كنند زياد شده و تيراژ آنها بالا رفته است.
        يك تحليلگر بين المللي رسانه ها گفته است كه روزنامه ها، ديگر فيچرنگار و ستون نويس ماهر و معروف به دست نمي آورند و فرصت براي معروف ساختن افراد مبتدي وجود ندارد. فيچرنگار و ستون نويس هاي قديمي و مشهور به انتشار روزنامه اينترنتي (آنلاين) براي خود پرداخته اند كه ضرب الاجل، اندازه و اديت كاري و هزينه زياد ندارد و به حد كافي هم آگهي به دست مي آورند.
        در ايران، اگر كمك مالي دولت نباشد، ادامه انتشار بسياري از روزنامه ها دشوار خواهد بود زيراکه نرخ تكفروشي بيشتر روزنامه ها پايين تر از هزينه تمام شده است ولي در ساير ممالك، ناشران از فروش روزنامه خود سود مي برند. براي مثال تكفروشي نيويورك تايمز (در سال 2006) يك دلار .

  • پيام‌هاي تازه
    نظرات یک بانکیه بازنشسته درباره سود سپرده در شرایط افزایش حجم نقدینگی ـ ضرورت ایجاد انجمن مشتریان و شورایی اداره شدن بانک ها و ...
  •   انتخاب یک ابراز نظر دیگر از میان چندین دیدگاه درباره تصمیم به کاهش نرخ بهرهِ سپرده گذاری بانکی در جمهوری اسلامی ایران که 25 اپریل 2020 از فرانکفورت آلمان ارسال شده است.
        
        مخاطب*:
        
        1 ـ در حالی که افزایش حجم نقدینگی (اسکناس و شبه اسکناس) در جمهوری اسلامی در یکی ـ دو سال گذشته حدود 28 درصد گزارش شده است و تورّم حدود 30 ـ 40 درصد، تصمیم به کاهش نرخ سود سپرده های بانکی در این شرایط، برای من ـ یک کارمند بازنشسته 73 ساله یک بانک مصادره و دولتی شده و سهام آن آماده قرارگرفتن در بورس، شگفت انگیز است و تردید به کارشناسانه بودن تصمیم، اگرچه گفته اند که عطف بماسبق (شامل حساب های قبلا باز شده) نمی شود. باید قبل از اتخاذ این تصمیم، نتایج و پیامدهای آن دقیقا بررسی [دورنگری] می شد. حالا که تصمیم، گرفته شده است ضروری است که دست بانک های کوچکتر برای رقابت باز گذاشته شود، البته نَه بیشتر از 3 ـ 4 درصد بالاتر از میزان تصمیم گیری شده.
        2 ـ ضرورت دارد که در نظام اسلامی، مشتریان بانک ها نیز اتحادیه و یا انجمن داشته باشند تا هرگونه تصمیم، به اجماع گرفته شود نه یکجانبه [فقط از سوی رؤسای بانک ها]. پس از پیروزی انقلاب و هنگام مصادره بانک های غیر دولتی اعلام شده بود که هر بانک و همچنین بانکداری، به صورت شورایی اداره خواهند شد و بانک مرکزی (ناشر اسکناس و مخزن ذخائر) صد درصد جدا از دولت [قوه مجریه] خواهد بود و کشور شورای پول خواهد داشت ـ شورای مستقل و انتخابی. همه این تصمیمات و قول و قرارهای وقت در روزنامه های آن سال درج شده است و پاک شدنی نیستند. در اسلام عزیز، وفای به عهد (قول و وعده) امر شده است.
        3 ـ در مورد خصوصی کردن و قراردادن سهام خصوصی شده ها برای معامله در بورس، باید دقت شود که به صورت خصوصی سازی در روسیه نباشد که نفوذ و تلقین هارواردی های آمریکا در دستگاه بوریس یلتسین از عوامل آن بود. همچنین باید علل رکود بزرگ آمریکا (رکود و اصطلاحا دیپرِشِن سال های 1929 تا 1933) و رکودهای بعدی آمریکا و کشورهای دیگر را در نظر داشت و از نتایج بی اعتنایی دولت موگابه در زیمبابوه به افزایش حجم پول پند گرفت.
        4 ـ به نظر من [مخاطب]، راه کمک مالی به افراد، به جای پول نقد، دادن اوراق خزانهِ دارای بهره (بوند و تلفظ آمریکایی آن؛ باند) است که در همه کشورها مرسوم است و نیز می شود با آن خرید کرد. دکتر مصدق این کار را کرده بود.
        5 ـ باید در نظر داشت که دنیای پس از کرونا که این قدر آن را بزرگ، ترس آور و مردم را خانه نشین و کسب و کار را نیمه مسدود کرده اند چیز دیگری خواهد بود، همان طور که دنیای پس از جنگ های ناپلئونی، اول و دوم جهانی، انقلابات اروپا، کمونیست شدن روسیه و همچنین پیدایش سلاح اتمی و بعدا موشک و در دهه های اخیر دیجیتالیزه شدن ها و گسترش شبکه های اجتماعی، کنترل با سلفون، تِکست مِسِیج و ارتباط مخابراتی با سکایپ.
        ـ ـ ـ ـ ـ
        
        *مخاطب نوشته است که لیسانسیه اقتصاد از دانشگاه تهران و فوق لیسانسیه اقتصاد بانکداری (معاملات پول) از فرانسه است و یک گواهینامه گذرانیدن دوره سه ماهه تاریخ پول از بلژیک دارد و پس از بازنشسته شدن، نیمی از سال را نزد دخترش در آلمان و نیم دیگر را در ایران بسر می برَد و ابراز نگرانی کرده است که بیماری کرونا برنامه او را برهم زده و خدا داند که چه وقت بتواند به وطن برود.




  •  

    مطالعه اين سايت و نقل مطالب آن با ذكر ماخذ (نشاني کامل سايت و نام مولف آن) آزاد است، مگر براي روزنامه هاي متعلق به دولت و دستگاههاي دولتي؛ زيرا كه مولف اين سايت اكيدا «روزنامه نگاري» را كار دولت نمي داند. روزنامه عمومي به عنوان قوه چهارم دمكراسي بايد كاملا مستقل از دولت و سازمانهاي عمومي باشد تا بتواند رسالت شريف خود را به انجام برساند.


     تماس با مولف:

    editor (a) iranianshistoryonthisday.com
    n.keihanizadeh (a) gmail.com