Iranians History on This Day
روز و ماه خورشيدي و يا ميلادي مورد نظر را انتخاب و كليد مشاهده را فشار دهيد
ميلادي
   خورشيدي

 
26 جولای
 
جستجو:

 
 


 هديه مولف

اين سايت مستقل و بدون كوچكترين وابستگي؛ هديه ناچيز مولف كوچك آن به همه ايرانيان، ايراني تبارها و پارسي زبانان است كه ايشان را از جان عزيزتر دارد ؛ و خدمتي است ميهني و آموزشي كه خدمت به ميهن و هموطنان تكليف و فريضه است كه بايد شريف و خلل ناپذير باشد و در راه انجام تكاليف ميهني نياز به حمايت مادي احدي نبايد باشد، و نخواهد بود. انتخاب موارد براي نگارش و عرضه در سايت نظرشخص مولف است.
 

 










   لينک به اين صفحه  

مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 26 جولای
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ايران
خزرها و اولويّت سركوبي آنان ـ خزرها که به دست اشکانیان پراکنده اروپا شدند، بعدا ازمیان رفتند
جولای سال 199 ميلادي و طبق نوشته برخي از مورخان و بر پايه تطبيق تقويم ها؛ 26 جولای، بلاش چهارم شاه اشكاني ايران اقوام مهاجر خزر را كه ازشمال شرقی آسياي ميانه به سوي غرب به حركت در آمده و دسته اي از آنان وارد برخي از مناطق ساحلي درياي مازندران (درقفقاز) شده و درحال دست اندازي بيشتري بودند به آن سوي دربند (تلفظ روسي آن: دَربَنت) عقب راند.
    «بلاش» با اين كه در معرض حمله نيروهاي «سِه وروس» امپراتور وقت روم بود كه وارد ساحل شرقي مديترانه شده و قلمرو ایران را تهدید می کردند، به بيرون راندن خزرها اولويّت داده بود و با ارسال يك پيام صلح جويانه به «سه وروسSeverus»، ارتش ايران را مامور بيرون راندن خزرها كرده بود و موفق شد.
     «خزر» در لغت به معناي «آواره و سرگردان» است. مهاجرت این قبایل تُرکیک به سوی غرب، پیش از مهاجرت هون ها، آوارها و بلغارها صورت گرفته بود. خزرها در قرون پنجم تا سوم پیش از میلاد در جنوب روسیهِ امروز از غرب کزّاّخستان کنوني تا دریای سیاه (غرب اوکراین فعلی) مستقر شده و اقوام ایرانیِ سیتی (سیتیا) و ساماتیان را که در این مناطق زندگی می کردند پراکنده و یا مقهور خود ساخته و در مناطق متصرفه، «خان نشین» ایجاد کردند. شماری از سیتی ها و ساماتیان به آناتولیا (ترکيه امروز) و اروپا رفتند که در اروپا دسته ای از آنان «آلان» خوانده می شدند.
     خزرها که قبلا اقوامی چادرنشین بودند و در جستجوی مرتع و سبزه زار دست به مهاجرت زده بودند در اواخر قرن سوم پیش از میلاد وارد قلمرو ایران در قفقاز شدند که دولت اشکانیان واکنش نشان داد، نخست آنان را به داغستان و چچن امروز و سپس به غرب اوکراین امروز عقب راند که در این منطقه قرن ها بعد گرفتار و درگير روس هایِ کی يفان (Kievan Rus = Kievskaya Rus) شدند که قبلا اين روس ها خراج گذار خزرها بودند. «کي يفان روس» در منطقه وسيعي ميان درياي سياه، ولگا و لهستان زندگي مي کردند که اينک سه کشور روسيه، اوکراين و بلاروس شده است. عربِ مسلمان پس از تصرف ايران در صدد حمله به اروپا از طريق قفقاز برآمده بودند كه همين خزرها مانع اين كار شده بودند كه بعدا مسلمانان عرب از طريق آفريقاي شمال غربي (جبل طارق) قدم به آن قاره گذاشتند. روس های کی يفان بازهم از خزرها دست نکشيدند، خزرها شکست خوردند و در شمال اروپای شرقی و حاشیه اروپای مرکزی پراکنده و ذوب در ساکنان محلی شدند و اثری از ایشان باقی نمانده است.
     خزرها پس از عقب رانده شدن از قفقاز توسط ارتش اشکانیان، به دين يهود گرويدند و گفته شده است كه يهوديانِ «اشكنازي» كه در اروپاي شرقي و نقاط ديگر پراكنده اند همين خزرها هستند. بلغارها که از پامير (رشته کوههای میان تاجیکستان و افغانستانِ امروز) به حرکت درآمده و در اصل پارسي زبان بودند جای آنان را در منطقه ای از ولگا تا دریای سیاه گرفتند. بلغارهاي ولگا هنوز واژه هاي پارسي قديم را بكار مي برند.
    با اين كه خزرها ديگر وجود نداشتند، روس ها پس از درپيش گرفتن سياست جهانگيري و توسعه و بر پايه منافع سياسي خود درياي مازندران را «خزر» خوانده اند. يونانيان باستان، اين دريا را به نام قوم ايراني «كَسپين ـ كاسپين» ساكن ساحل جنوب غربي آن كه شهر قَزوين به نام ايشان است درياي «كسپيان Caspian Sea» ناميده بودند كه بين المللي شده است.
     به رغم از میان رفتن خزرها، معلوم نیست که چرا در ایران «کسپیان سی Caspian Sea (دریای قزوین)» را هنوز دریای خزر می خوانند و امروزه اصرار در بکار بردن این واژه دارند!. در قرن جاري هجري سه بار به روزنامه هاي ايران و مولفان كتب درسي و معلمان مدارس توصيه اكيد شده بود كه خزر را درياي مازندران بگويند و بنويسند، يكبار در 1307، بار ديگر پس از ملي شدن نفت ـ از سال 1330 و بار سوم از سال 1335 و تاسيس سازمان هواشناسي و انتشار اخبار پيش بيني وضع هوا در رسانه ها. در دهه هاي 1330 و 1340 (1950 تا 1970) سازمان هواشناسی ایران به روزنامه هایی که دریای مازندران را دریای خزر می نوشتند گزارش وضعیت هوا نمی داد و این روزنامه ها باید این گزارش را از دست دوم (از خبرگزاری پارس) می گرفتند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
شكست سخت ارتش روم از ايران در جولاي 297 ميلادي در منطقه ای واقع در جنوب ترکیه امروز
26 جولاي 297 ارتش ايران در نقطه اي نه چندان دور از رود فرات، ميان حرّان Harran (واقع جنوب تركيه امروز) و الرقه Arragheh (شمال مركزي سوريه و شرق حلب) ارتش روم به فرماندهي گالريوسGalerius داماد ديوكلتيانوسDiocletianus امپراتور وقت را شكستي سخت داد. گالريوس كه پس از اين شكست به آنتيوك عقب نشيني كرده بود مورد تحقير شديد ديوكلتيانوس قرار گرفت.
    ديوكلتيانوس (ديوكلتيان) گالريوس را وادار كرد كه پياده و افتان و خيزان مسافتي طولاني را در پيشاپيش او و در مسير حركت وی راه برود. با وجود اين، ديوكلتيانوس وي را به اين شرط كه قول زدن شبيخون به قرارگاه نِرسي (نرسه) شاه ساساني ايران را بدهد خلع درجه و مقام نكرد.
     اين سومين نبرد نيروهاي ايران و روم در دوران سلطنت نرسي بود كه ايران آن جنگ ها را آغاز كرده بود. نرسي در سال 295 ميلادي دولت روم را متهم به مداخله درامور ارمنستان كرد و به آن دولت اعلان جنگ داد. جنگ ايران و روم ـ دو ابر قدرت وقت در جهان ـ در دوران امپراتوري ديوكلتيانوس و نايب او «ماكسيميان maximian = مكسيمين» هشت بار تجديد شد.
    ارمنیان در طول تاریخ چندهزار ساله خود همواره وابسته و یا متحد ایران بودند و ایران دهها بار برای دفاع از آنان وارد جنگ با روم و روسیه شد. آخرین دفاع که بسیار شجاعانه توصیف شده است در دهه سوم قرن نوزدهم صورت گرفت. ارتش ایران در این جنگ از ایروان در برابر تعرض روس ها جانانه دفاع کرد. به رغم این دفاع مَردانه، قرارداد ترکمن چای که با دلّالی دولت لندن امضاء شد، ارمنستان را از ایران جدا و به روسیه پیوند داد. ارمنستان از دهه 1990 و پس از اعلام استقلال، روابط بسیار حسنه با ایران داشته است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
محاكمه مديركل آلماني بانك ملّي ايران به اتهام گزارش خلاف واقع!
محاكمه «دکتر ليندنبلات Kurt Lindenblatt» نخستين مديركل آلماني بانك ملي ايران كه با جعل ترازنامه و حساب هاي سود و زيان مرتكب گزارش خلاف واقع و اختلاس شده بود از 25 جولاي سال 1929 (1308 خورشيدي) در دادگستري تهران آغاز شده بود. تني چند از همكاران آلماني او نيز محاكمه شدند.
     Lindenblatt و آلماني هاي ديگر در سال 1307 هجري (سال پيش از محاكمه) براي اداره امور بانك ملي ايران (جدیدالتاسیس) استخدام شده بودند.
    مجلس شورای ملّی در آذرماه 1285 به ایجاد یک ملّی ایرانی ابراز تمایل کرده بود که بر جای بانک شاهی انگلیس بنشیند. ولی قانون تأسیس بانک ملی ایران 21 سال بعد، در چهاردهم اردیبهشت 1306 در مجلس تصویب شد و پس از تنظیم اساسنامهِ بانک و تصویب این اساس نامه در کمیسیون امور مالی مجلس در چهاردهم تیرماه 1307، این بانک با سرمايه دو ميليون تومان، بیستم شهریور 1307 آغاز بکار کرد و نخستین مدیرعامل آن دکتر کورت لیندن بلات آلمانی بود که وی از میان دهها کارشناس آلمانی که به استخدام ایران در آمده بودند، فوگل را به معاونت خود انتخاب کرده بود. مراسم تشریفاتی تأسیس بانک ملی 17 شهريور سال 1307 بر گزار شده بود. مجلس شورای ملّی در اَمُردادماه سال 1307 نخستين هيأت نظارت بر آن را برگزيده بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
اجباري شدن ثبت ازدواج و طلاق در ايران ـ استدلال مخالفان در مجلس
لايحه اجباري شدن ثبت نكاح و طلاق در ايران، سوم اَمُرداد سال 1310 (26 جولای 1931) به مجلس تسليم و بحث درباره آن که با مخالفت هايي رو به رو شده بود از روز بعد (چهارم امُرداد) آغاز گرديده بود.
    مخالفان و از جمله روحانيون مي گفتند كه امر ازدواج و طلاق به «لفظ» و حضور دو شاهد استوار مي شود و ثبت آن اختياري بايد باشد، ولي «داور» وزير دادگستري وقت پاسخ مي داد كه بسيار ديده شده كه يك طرف ازدواج پس از فوت شهود دَبّه درآورده و حتي پس از تولد طفل، منكر ازدواج شده است. مخالفان لايحه، افزايش تشريفات نكاح را باعث فرار افراد مجرد از ازدواج و در نتيجه گسترش فساد و فحشاء اعلام مي كردند. از آنجا كه اصرار شاه وقت (رضاشاه پهلوي) پشت اين لايحه بود بالاخره پس از جلسات متعدد بحث و كشمكش با اكثريت ضعيفي تصويب شد.
     به موجب آن قانون، هرگونه نكاح ــ دائم و يا منقطع ــ و نيز طلاق بايد به ثبت مي رسيد و اگر ازدواج در جايي انجام مي گرفت كه امكان ثبت آن نبود، زوجين بايد در اولين فرصت پس از دستيابي به دفاتر مربوط، آن را به ثبت مي رساندند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
زماني که تهران 409 خودرو شخصي داشت!
چهارم امرداد سال 1307 (دو ماه و يازده روز پس از اجباري شدن شماره گذاري وسائط نقليه) اعلام شد كه تهران داراي 1589 خودرو است كه تنها 490 دستگاه آن شخصي است. بقيه وسائط نقليه تهران عبارت بودند از گاري و درشكه.
    ايران از 23 ارديبهشت سال 1307 داراي آيين نامه رانندگي شده است.
در اَمُرداد 1307 در ضلع شرقي ميدان توپخانه تهران، مقابل ساختمان بانك شاهي انگلستان (كه بعدا بانگ بازرگاني شد و اينک بانک تجارت) تنها يک خودرو ديده مي شود


    
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ایرانیان و عشق به ارتش ـ تجربه «نظرسنجی» در ایران ـ نخستین نظرسنجی در سال 1341
در تاریخ معاصر ایران، جولای 1962 (تیرماه 1341) ماه برخورد و درگیری لفظی شاه (پهلوی دوم) و علی امینی نخست وزیر وقت و در عین حال آغاز بکارگیری حرفهِ سنجش نظر در کشور ما است. محبوبیت علی امینی از تمامی دولتمردان دوران 25 ساله [پس از براندازی 28 امُرداد 1332] بیشتر بود. اختلاف نظر شاه و امینی که برسر بودجه ارتش بود در جلسه 19 تیرماه شورای وزیران به مشاجره لفظی انجامیده بود.
    امینی که برای کاهش بودجه ارتش با مقاومت شاه رو به رو شده بود 24 تیرماه قضیه را به صورتی با مردم درمیان نهاد و تهدید کرد که در آن شرایط نامطلوبِ مالی، اگر مقاومت [مخالفت شاه با نظر او] ادامه یابد راهی جز کناره گیری ندارد و با کنار رفتن او، برنامه اصلاحات متوقف و یا مسیری دیگر خواهد یافت که نقض غرض است. امینی در عین حال دولت واشنگتن را متهم کرد که حمایت خود را از او سلب کرده است. امینی سه روز بعد (27 تیرماه 1341) کناره گیری کرد.
    رادیو دولتی با همکاری تلویزیون غیر دولتی ایران و باطنا با هدف توجیه نظر شاه، به صورتی ابتدایی و به روش نظر سنجی سال 1824 نشریه آمریکایی هریسبورگ پنسیلوینین Harrisburg Pennsylvanian که به «سترا پل Straw Poll» معروف است در تهران، چهار شهر بزرگ، ده شهر کوچک و پنجاه بخش (شهرک، آبادی بخشدار نشین) از ایرانیان نظرشان را درباره ارتش و نیز مسائل کشور جویا شدند که 93 درصد خواهان ارتشی نیرومند با اختصاص دادن بودجه بیشتر شده بودند. مردمی که کسب نظر شده بودند همچنین مسئله اصلی کشوررا نبود مدیران فداکار و واجد شرایط (نه، آقا بالاسر)، دادگستری سریع العمل و بی نظر و نخست وزیری بمانند امیر کبیر که به جای سیاستبازی و در اندیشه منافع خود و بستگان بودن تفکّر عمومی و ملی داشته باشد بیان کرده بودند. این نظرسنجی تا ششم امُرداد 1341 (28 جولای 1962) ادامه داشت.
    نظر سنجی بعدی در ایران، اواخر سال 1343 (1945 میلادی) و پس از ترور حسنعلی منصور به روش جورج گالوپ George H. Gallup و لوئیس هریس Louis Harris (روش علمی؛ Survey sampling ، National Public Opinion و ... با محاسبه margin of error) انجام شد که همان نتایج را در تایید تقویت ارتش به دست داد. در نظر سنجی سال 1353 (1974 میلادی) 89 درصد ایرانیان گفته بودند که همه درآمد اضافی نفت را صرف تقویت ارتش کنند تا کشوری نیرومند داشته باشند که در این دنیا، حرف موثر از دهانه توپ خارج می شود!. این علاقه به ارتش تازگی ندارد. همه سفرنامه نگاران بیگانه که در قرون وسطا و جدید از ایران دیدار داشتند این علاقه ایرانیان به نيروهاي مسلح خود را در تالیفاتِ شان آورده اند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تلفظ های فرانسوی اسامی و قواعد علمی و نبود معلم انگلیسی خوب؛ علل موفق نبودن محصلان ایرانی در آمریکا در دهه 1970
25 جولای 1978 (سال انقلاب) هیات رسیدگی به علل موفق نبودن برخی از دانشجویان ایرانی در مدارس تحصیلات عالی آمریکا گزارش نهایی خودرا تسلیم شاه کرد. در این گزارش یکی از علل ناموفق بودن، تلفظ فرانسوی اسامی دانشمندان، کشورها، قواعد و ... بود که در دوران تحصیلات ابتدایی و متوسطه در ایران در ذهن محصلان نقش بسته بود که با تلفظ «انگلیسیِ آمریکایی» مطابقت نداشت و دانشجوی ایرانی مدارس عالی آمریکا را گیج و از کلاس درس فراری می داد.
    در این گزارش آمده بود که علت تدریس تلفظ های فرانسوی اسامی علمی و ... این بوده است که معلمان دهه های پیشین مدارس ایران همان محصلان ادوار اول اعزامی به اروپا بودند که عموما در کشور فرانسه تحصیل کرده بودند و همانها کتاب های درسی مدارس ایران را نوشته اند. زبان انگلیسی با تلفظ آمریکایی جهانی شده و باید تلفظ ها اصلاح شود و گرنه ایران در آینده دچار مشکل علمی و درک رویدادها (اخبار) خواهد شد.
    یک علت دیگر که این هیات کشف کرده بود این بود که در ایران معلم انگلیسی با تلفظ درست کم است. به علاوه، آن دسته از مدیران مدارس متوسطه که آینده نگری کامل نداشتند هرکس را که می یافتند به تدریس انگلیسی مخصوصا در کلاسهای اول و دوم و احیانا سوم دبیرستان می گماردند. یادگیری زبان در ردیف هنر طبقه بندی شده و اگر هنر با معلم غیرمتخصّص شروع شود، شاگرد تا ابد الدهر لنگ خواهد زد مگر اینکه دروس سابق را فراموش و از نو شروع کند که کاری دشوار و نیازمند به گذشت زمان است. این هیات هفت علت دیگر برای عقب ماندگی محصلان ایرانی به دست داده بود.
    شاه (پهلوي دوم) دستور چاره جویی فوری به وزیران آموزش و پرورش، علوم و فرهنگ و هنر داده بود. چند جلسه تشکیل و نظرات جمع آوری شد ولی دیگر خیلی دیر شده بود و اعتصابات و تظاهرات مانع از هرگونه تصمیم گیری و اقدام در این باره شد و پس از انقلاب مسئله ظاهر فراموش گرديد.
    در سالهای دهه 1970 (تا سال انقلاب) به طور متوسط هرسال 73 هزار دانشجوی تازه ایرانی وارد مدارس تحصیلات عالی آمریکا می شدند که عمدتا در این کشور مانده و به تابعیت آمریکا در آمده اند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
دستور 26 جولاي 1984 اميرِ کويت
در جريان جنگ عراق با ايران، امير كويت 26 جولاي 1984 (چهارم اَمُرداد 1363) به نيروي هوايي اين كشور دستور داد كه به هر هواپيماي نظامي كه وارد حريم كويت شود شليك كنند.
    بي ترديد منظور او در آن زمان، هواپيماهاي ايران بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در اَمُرداد 1383، حرف هاي تُندی كه حسن سبحاني رئيس وقت يك كميسيون مجلس زد
سبحاني

در مصاحبهِ عموميِ حسن سبحاني رئيس وقت كميسيون تلفيق مجلس شوراي اسلامي كه در شماره پنجم اَمُرداد 1383 روزنامه هاي چاپ تهران انتشار يافته بود اشاره رفته بود كه 25 درصد بنزين مصرفي كشور از خارج وارد مي شود كه تعجب برانگيز بود. چرا ايران به عنوان دومين صادركننده نفت در اوپك، 15 سال پس از جنگ هنوز نتوانسته بود به حد كافي پالايشگاه داشته باشد كه بنزين از خارج وارد نكند؟. در جايي كه دولت در اين 15 سال دهها ميليون دلار به روزنامه ها كمك كرده و دولت خاتمي يك ميليون دلار به يك انجمن صنفي آنها داده تا لپ تاپ بخرد چرا پالايشگاه نفت نساخته است؟. چه مشكلي در اين زمينه وجود دارد؟. ساختن پالايشگاه نفت يك عمل استراتژيك است. اگر فردا، نگذارند كه بنزين به كشور وارد شود؛ احتمالا در جايگاههاي فروش بنزين صف هاي طولاني اتومبيل تشكيل خواهد شد. بنابراين نساختن پالايشگاه و يا نيافزودن بر ظرفيت آنها، مطلقا قابل قبول نيست و بايد در اين زمينه تحقيق و بررسي شود كه چه اشكالي وجود داشته است.
     سبحاني (اقتصاددان) در جايي ديگر اشاره كرده بود كه دولت چرا در واردات نفت، هر دلار را 870 تومان حساب مي كند، اگر در كشوري ديگر بود، روزنامه ها، ديگر قضيه را ول نمي كردند كه چرا دولت مسائل فوري مثلا مسئله توليد بنزين در داخل را حل نمي كند. اگر در كشوري ديگر بود، مدعي العموم همين مصاحبه را از روزنامه جدا مي کرد و در حاشيه اش دستور تحقيق مي داد و به بازپرس و قاضي تحقيق ارجاع مي کرد. (در آن زمان دولت اصلاح طلبان! قوه مجريه را در دست داشت)
    وي گفت يكي از دلايلي كه ايران روزنامه حرفه اي ندارد، و وزارت ارشاد به روزنامه ها و خبرگزاري ها كه وابسته به سازمانها و افراد مشخص هستند كمك مالي مي كند همين است كه جز آن چه كه دستگاههاي روابط عمومي وزارتخانه ها به آنها مي دهند و يا اظهارات مقامات دولتي، سراغ مطلب ديگري نروند. اگر ايران روزنامه حرفه اي داشته باشد اين قدر يك مسئله را دنبال مي كند تا به نتيجه برسد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
4 تیتر از 4 روزنامه تهران، شماره های پنجم اَمُرداد 1399ـ روایت از 3 مسئله روز و یادآوری یک واقعیت درباره Policy آمریکا

    


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو انديشه
زادروز «جورج برنارد شا George Bernard Shaw»
George Bernard Shaw
جورج برنارد شا George Bernard Shaw بيست و ششم جولاي 1856 در شهر دوبلين (ايرلند) به دنيا آمد، 94 سال عُمر كرد و پس از شكسپير، بزرگترين درام نويس زبان انگليسي بشمار مي رود.
    «شا» در عين حال يك انديشمند و سخنور بزرگ بود. وي افكار سوسياليستي داشت و از رفاه و آموزش برابر، توزيع عادلانه ثروت، مالكيّت عمومي زمين و ملي بودن صنايع بزرگ جانبداري مي كرد. او كه يك نباتخوار و ضد مصرف الكل و دخانيات بود با نظام انتخاباتي غرب شديدا مخالفت مي كرد و نوع رايج تبليغات انتخاباتي را نوعي پيروزي پول و زد و بند و زرنگي مي دانست و خواهان اصلاح اين وضعيت بود و با اين آرزو كه در طول حيات وي، مردم بتوانند «بهترين» هاي جوامع خود را به نمايندگي برگزينند از اين دنيا رفت.
     اين نويسنده بزرگ در تمامي عُمر طولاني خود از حقوق برابر انسان و آزادي بيان و انديشه حمايت كرد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
راه سالوادور آلنده Salvador Allende براي رسيدن به سوسياليسم، به مناسبت زادروز او
Salvador Allende
26 جولاي زادروز «دكتر سالوادور آلنده Salvador Allende» رادمرد بزرك شيليايي است كه در 1908 به دنيا آمد و در 1973 در جريان كودتاي نظامي كشته شد. او كه يك پزشك بود در سال 1933 حزب سوسياليست شيلي را تاسيس كرد و اين حزب ايزابل دختر اورا پس از سالها «خود ـ تبعيدي در مکزيک» و بازگشت به وطن بر كرسي نمايندگي و رياست مجلس مقننه اين كشور نشاند. [ايزابل از سران حزب سوسياليست شيلي که از 1994 تا 2010 نماينده مجلس بود از اين سال سناتور شد].
     به باور اصحاب نظر، برداشت آلنده از فرضيه هاي سوسياليستي راهي عملي تر را براي تامين برابري اجتماعي ــ اقتصادي نسبي مردم به دست مي دهد و مخالفت كاپيتاليست ها با او به همين سبب بود. برخلاف سوسياليسم شوروي وقت، نظر آلنده (آينده) اين بود كه به جاي ملي كردن صنايعي كه صنايع مادر محسوب نمي شوند؛ كارگران و مهندسان در مالكيت صنايع غير مادر شريك شوند و دولت با افزايش ماليات بر آنها، پول حاصله را صرف رفاه عمومي از جمله آموزش و بهداشت رايگان و بازنشستگي همگاني كند و هركارخانه كه در طول سال پيشرفت نداشته باشد آن را مصادره و سپس به كساني كه قول پيشبرد بدهند واگذار كند. در زمينه اراضي، وي معتقد به اجاره دادن آنها براي كشاورزي و ساختمان بود، اجاره مادام العمر (99 ساله) به شرط بهره برداري از آن و صرفا توسط موجر. وي مي گفت كه تجارت خارجي و سياست پولي كشور بايد در اختيار شوراهاي كثيرالعضو مركب از كارشناسان باشد.آ
    لنده كه با آراء چپهاي شيلي از جمله كمونيست ها رئيس جمهوري شده بود با ملي كردن منافع آمريكائيان در آن كشور و نزديك شدن به دولت هاي سوسياليست و ازجمله كره شمالي و كوبا كه در ليست سياه آمريكا بودند بر دشمني اين دولت نسبت به خود افزود و دولت او پس از سه سال حكومت با كودتاي ژنرال پينوشه (پينوچت) كه طبق برخي اسناد! با نقشه و كمك «سيا» انجام گرفت ساقط، و خودش هم درجريان کودتا كشته شد.
    پينوشه نيز سرانجامِ خوبي نداشت و در بازداشت خانگي و در جريان رسيدگي قضايي و درميان انتقاد و نفرين مردم در سال 2006 درگذشت.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در دنياي كشورداري
اقدام کره شمالی پس از مشاهده نخستین بیمار کرونایی در این کشور که باید سرمشق سایر دولت ها قرار گیرد
جمهوری دمکراتیک خلق کره (کره شمالی) بیست و ششم جولای 2020 (پنجم تیرماه 1399) از نخستین مورد بیمار احتمالی مبتلا به بیماری ناشی از ویروس کرونا (کووید-19) خبرداد و اشاره کرد که این فرد از کره جنوبی! آمده است. او سه سال پیش به کره جنوبی پناهنده شده بود که هفته گذشته با عبور از خطی که دو کره را از هم جدا ساخته به کشور بازگشته و نشانه های بیماری کووید ـ 19 در او دیده شده است.
    در پی این کشف، جلسه فوق العاده «پولیت بورو» حزب حاکم تشکیل شد و «کیم جونگ اون» رهبر جمهوری دمکراتیک خلق کره دستور داد که تحقیق شود این شخص (بیمار احتمالی) چگونه توانسته از آن همه گارد مرزی عبور کند و (19 جولای) بدون مجوّز وارد کشور شود. کسانی که مسئول ورود این شخص هستند باید شدیدا مجازات شوند. همچنین نهایت مراقبت شود که این ویروس در این شخص کاملا کنترل شود. (برخی گزارش ها به سوء ظن مقامات پیونگ یانگ نسبت به ورود مخفیانه آن فرد به کره شمالی و احتمال نیّات بد اشاره کرده بودند، بویژه که کره جنوبی در مورد گزارش کشف آن بیمار، واکنش نشدان نداده بود.)
    متن انگلیسی یک نمونه از خبر مربوط که در رسانه های انگلیسی زبان منتشر شده است. این خبر می تواند درسی برای سایر دولت ها در جلوگیری از سرایت بیماری ها به کشورشان باشد:
    
    
North Korea has reported what it describes as the country,s first suspected case of coronavirusState news agency KCNA said a person who defected to South Korea three years ago last week returned across the demarcation line had Covid-19 symptoms
    Leader Kim Jong-un held an emergency meeting with top officials, imposing a lockdown in the border city of Kaesong
    North Korea had earlier said it had no Covid-19 cases
    "An emergency event happened in Kaesong city where a runaway who went to the south three years ago, a person who is suspected to have been infected with the vicious virus returned on 19 July after illegally crossing the demarcation line," KCNA said
    At Saturday,s politburo meeting, Mr. Kim ordered a "maximum emergency system" to contain the virus
    KCNA added that Mr. Kim also launched an investigation into how the person had managed to cross the heavily fortified border, warning those responsible that "a severe punishment" would be administered

    Earlier this month, Mr Kim hailed his country,s "shining success" in dealing with Covid-19

    
خطی که به اراده فاتحان جنگ جهانی دوم، شبه جزیره کره را موقتا به دو منطقه شمالی ـ جنوبی قسمت کرده است

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در دنياي تاريخ‌نگاري
هرودوت دانش «تاريخ نگاري» را با شرح کارهاي ايرانيان آغاز کرد
هرودوت (Herodotus)
كار توزيع تاريخ هرودوتوس Herodotus (هرودوت) كه مهمترين بخش آن «جنگهاي ايرانيان Persian Wars» است به صورت نوار ضبط صوت ميان كتابخانه هاي عمومي كشورهاي انگليسي زبان، از 26 جولای 2002 (طبق بعضي گزارشها 22 جولای ـ امُردادماه) آغاز شد. اين كتاب شامل بيست نوار 90 دقيقه اي و جمعا 1800 دقيقه (سي ساعت) است.
    تاريخ هرودوت از نخستين كتاب هايي است كه پس از اختراع ماشين چاپ ـ توسط ماشين، چاپ و به زبانهای دیگر ترجمه شده است.
     هرودوت كه تاريخ نويسي با او متولد شده و به پدر تاريخ نگاري شهرت دارد، تاريخ خود را در 9 كتاب به رشته تحرير درآورده و مردم كشورهاي دور دست از طريق همين كتاب با امپراتوري توانمند ايران و در زمان هرودوت، تنها ابر قدرت جهان آشنا شده اند. در كتابهاي درسي مدارس همه كشورها به تاريخ هرودوت و جنگهاي ايرانيان اشاره شده است. ممكن است كه تاريخ هرودوت زياد دقيق نباشد، اما با اين كتاب است كه دانش تاريخ نويسي كه روزنامه نگاري هم در همان زمينه به وجود آمده پا به عرصه وجود گذارد. هرودوت كه در يك شهر يوناني نشین آسياي صغير (غرب تركيه امروز) به دنيا آمده بود پس از ديدار از سرزمينهاي اطراف درياي سياه و درياي اژه، بين النهرين (بابِل) و مصر در آتن سكونت گزيد و سپس به يك مهاجرنشين يوناني در جنوب ايتاليا رفت و تا پايان عمر همانجا ماند و تاريخ خود را هم در آنجا نوشت. وي كه در 481 پيش از ميلاد به دنيا آمده بود در 56 سالگي درگذشت.
    هرودوت در شهري متولد شده بود و دوران جواني را گذراند كه در قلمرو ايران بود و يك زمان در شورش بر ضد حاكم شهر زادگاهش كه منصوب ايران بود شركت كرده و فراري شده بود و به اين جهت در نوشتن شرح جنگهاي ايران با يونانيان «بي طرف» نبوده است. با وجود اين، كتاب وي در زمينه اين جنگها وسيعا مورد استناد قرار گرفته و از آن نقل شده است. كتاب نواري هرودوت توسط «بيل كلسي Bill Kelsey» گويندگي شده است. ذكر اين نكته لازم است كه هم اكنون «در صد» چشمگيري از مراجعان كتابخانه هاي عمومي ـ كتابهاي نواري، سی دی و دستگاههای حاوی ای ـ بوک ها را عاريه مي گيرند و به همين لحاظ و نيز آساني تهيه و كمي هزينه، توليد كتابهاي نواري و كتابهاي روي ديسك و ای بوک ها سريعاً رو به افزايش است. همين طور انتشار كتاب در اينترنت، براي كساني كه به دلايل سياسي و اقتصادي نتوانند تأليف خود را به چاپ برسانند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو رسانه‌ها
در پاسخ به پرسش سال 1383 یک مخاطب که چرا روزنامه های تهران در همه روزهای هفته منتشر نمی شوند
از آنجا که وقوع حادثه و اظهار نظر، تصمیم گیری دولتی و اموری از این قبیل تعطیلی ندارد، «روزنامه» هم اگر حرفه اي باشد و با «هدف» و «منظور» خاص ایجاد نشده باشد تعطيل بردار نيست و همه روزه باید منتشر شود. هفته منتهي به جمعه دوم امُرداد 1383 ديديم كه برخي روزنامه هاي تهران چون چهارشنبه تعطيل عمومي بود پنجشنبه هم منتشر نشده بودند. حال آن كه در كشور هایی كه روزنامه ها حرفه اي و وسيله كسب و كار و تامين معاش هستند و اصول و قواعد معيّني را دنبال مي كنند، روزهاي تعطيل در صفحات بيشتري انتشار مي يابند.
    از ميان روزنامه هاي تهران كه این شهر، داراي بيشترين تعداد روزنامه در ميان شهرهاي بزرگ جهان است، برخی دولتي، دو ـ سه روزنامه مصادره اي و پاره ای هم ظاهر جناحي و حزبي دارند. بنا براين، می توان گفت که شهر 10ـ 12 ميليوني تهران روزنامه حرفه اي ـ آن طور که در تعاریف آمده است ندارد که سعی در انتشار آنها در همه روزهای سال باشد. «خبر» تعطیل شدنی نیست.
    طبق تعاریف، روزنامه ها سه دسته اند؛ حرفه ای (عمومی)، اختصاصی (حزبی، جناحی، دولتی و با هدف خاص) و تخصّصی (یک موضوعی و برای مخاطبان مشخص). در مورد روزنامه حرفه ای، تهیه و تنظیم خبر و همچنین مقاله و نظر نویسی روش و قواعد خاص دارد که در چارچوب اصول ژورنالیسم تعریف شده است. همچنین روزنامه حرفه ای از دریافت كمك مالی از دولت منع شده است. موسس روزنامه حرفه ای باید سرمایه اولیه کافی داشته باشد تا کادر و تأسیسات تهیه کند، ولی دیده شده است که برخي از روزنامه هاي تهران در چند اطاق اجاره اي استقرار يافته اند و ....
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
كانال تلويزيوني جنوب (تله سورTeleSUR) و گسترش جنگ امواج در قاره آمريكا
24 جولاي 2005 هوگو چاوس رئيس جمهوري وقت ونزوئلا كانال تلويزيوني تازه اي به نام تله سور TeleSUR را گشود كه با همكاري و سرمايه گذاري هفت کشور آمريکاي لاتين ازجمله ونزوئلا، آرژانتين، كوبا و اروگوئه تاسيس شده است و گفت كه هدف اصلي از تاسيس اين كانال 24 ساعته، تامين استقلال خبر و نظر رساني و نيز مبارزه با امپرياليسم فرهنگي است كه ابزار آن، رسانه هايش هستند. وي گفت که يک شوراي منتخب مرکب از روزنامه نگاران، نويسندگان، تاريخنگاران، فيلمسازان و شعراء اين شبکه را اداره خواهد کرد و به اين ترتيب، مديريت و برنامه ريزي هاي اين شبکه در دست روشنفکران خواهد بود، نه دولتي ها ـ دولتمردان ـ سياسيون. [تله سور به معناي تلويزيون جنوب ـ منظور آمريكاي لاتين است]
Ignacio Ramonet


    51 درصد سهام اين شبکه در دست ونزوئلا، 20 درصد آرژانتين و مابقي متعلق به 5 کشور اکوادور، بوليوي، اوروگوئه، کوبا و نيکاراگوئه. در اين شبکه فعلا (جولاي 2020 تنها ونزوئلا، کوبا و نيکاراگوئه) فعال هستند. آرام آهارونيان (Aram Aharonian) اَزمَني تبار نخستين مدير اين شبکه بود. اين شبکه در دويست و بيست و دومين زادروز سيمون بوليوار قهرمان ملي آمريکاي لاتين آغاز بکار کرد. برنامه هاي اين شبکه؛ ماهواره اي، کابلي و اينترنتي است.
     اين كانال با پخش گفت و گوهاي يک ميز گرد، برنامه عادي خود را آغاز كرد. شركت كنندگان در اين ميزِ گرد تلاش کردند نشان دهند كه چگونه رسانه هاي کشورهاي بلوک غرب از اخبار معمولي و رويدادهاي عادي به سود سياست هاي دولت هايشان و توجيه اين سياست ها و كوبيدن شخصیت ها و دولت هاي مخالف بهره برداري مي كنند و به چه ترتيب اخبار را با تغيير كلمات و جملات و بالا و پايين بردن پاراگراف ها تحريف و به سود خود منعكس مي سازند و برخي از رسانه هاي خودي ندانسته اين تحريف ها را ترجمه و نقل مي كنند. شركت كنندگان اين ميز گرد گفتند كه اگر اين ترجمه ها تعمّدي (دانسته) باشد، چيزي جز خيانت به ملّت نيست.
    وزير ارتباطات ونزوئلا در مراسم گشايش تله سور گفت كه هدف از تاسيس اين كانال، شكستن نظام خبررساني امپرياليسم فرهنگي (غرب) است كه عملا كار خبر و نظررساني بين المللي را به دست دارد و نمي خواهد اين انحصار 150 ساله را از دست بدهد.
    وي افزود: "كانال جنوب هر نظري را پخش خواهد كرد و صداي مللي را كه تاكنون محكوم به سكوت كردن شده بودند به گوش همه خواهد رسانيد. اين ملل تاكنون صدايي از آن خود نداشتند. تله سور اخبار درست همه ملل و نظرات لاتين ها را منعكس خواهد کرد، دروغ های خبری را افشاء خواهد ساخت و .... نظرات لاتين ها و ملل ديگر تاكنون در رسانه هاي غرب مورد بي اعتنايي قرار گرفته بود و امپرياليسم فرهنگي مانع از انتشار و نقل آنها مي شده و ما دست خبرگزاري هاِی وابسته به آنها را در تحريف كردن حقايق رو خواهيم كرد.".
    در ميان اعضاي [آن زمان] شوراي مديريت و برنامه ريزي هاي شبکه TeleSUR روشنفکراني همچون ايناشيو رامونتIgnacio Ramonet روززنامه نگار و تاريخدان بنام [متولد 1943 و از1991 تا 2008 سردبير لو موند ديپلماتيک]، ارنستو کاردنال Ernesto Cardenal شاعر شهير آمريکاي لاتين و ادواردو گالينوEduardo Galeano نويسنده معروف ديده مي شدند.
Ernesto Cardenal

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
قطع انتشار «همشهري عصر» و مطالبي كه در اين زمينه انتشار يافته بود ـ اشاره اي کوتاه به ايجاد همشهري
گزارش توقيف موقت انتشار «همشهريِ عصر»، روزنامه متعلق به شهرداري تهران در نخستين هفته اَمُرداد 1387 (آواخر جولاي 2008) كه داراي يک ضميمه (Pre-print) مركب از آگهي هاي معروف به دسته بندي شده Classified Ads (كه در نيمه اول دهه 1330، عباس مسعودي ناشر وقت روزنامه اطلاعات بر آنها نام «نيازمندي ها» گذارد) در خبرگزاري هاي داخلي و برخي ديگر از رسانه ها متفاوت بود.
    در سال 1371 شهردار وقت تهران [غلامحسين کرباسچي] با استفاده از ابهامات و راههاي گريزِ (Loopholes) قانون مطبوعات مصوب سال 1364 كه شرايط روزنامه داري را براي پاره اي آسان و براي برخي (بويژه روزنامه نگاران حرفه اي قديمي) دشوار ساخته است استفاده كرد و صرفا با هدف طرح مسائل اجتماعي عام المنفعه و انتشار فعاليت ها و اطلاعيه هاي شهرداري، از هيات نظارت بر مطبوعات پروانه انتشار همشهري را گرفت. انتشار همشهري با اعتراض فراوان (بويزه از سوي روزنامه کيهان) و اينكه چرا يك موسسه دولتي (عمومي) بايد روزنامه نگار شود، آگهي بگيرد، روزنامه بفروشد و پول مردم (عوارض) را صرف چاپ يك رنگين نامه تبليغاتي كند رو به رو شد.
    
عطريانفر - کرباسچي

مديريت وقت همشهري (غلامحسين كرباسچي و مهندس محمد عطريانفر) به رغم اين انتقادها، با بكارگيري روزنامه نگاران حرفه اي «خانه نشين» و ابداع ستونها و صفحات تازه و مطالب خواندني و مورد نياز، در اندك مدتي همشهري را در صدر روزنامه هاي تهران قرارداد که اين عنوان را همچنان حفظ و ضميمه «نيازمندي ها»، تيراژ بالاي آن را تثبيت كرده است. همشهري سپس داراي چاپخانه شد و ....
    در آن دوره نسبتا طولاني 12 ساله (كه كرباسچي مدير و عطريانفر قائمقام او و سردبير روزنامه بود و بعدا مدير شد) معترضان به انتشار همشهري يک بارهم به استناد شرايط پروانه آن، به «سياسي نويسي» و توزيع در خارج از تهران اعتراض كردند و موفق شدند (شعبه 1410 دادگاههاي تهران در سال 1381 حكم به قطع توزيع همشهري در نقاط ديگر كشور جز تهران بزرگ داد)، كه با مديريت حسين انتظامي اين اعتراض ها به تدريج خاموش شد به گونه اي كه همشهري يك اِديشن عصر هم منتشر ساخت. توقيف روزنامه هاي دولتي قبلا هم سابقه داشت. روزنامه دولتي «ايران» ماهها در توقيف بود تا مدير آن (كه تحت فشار بود) كناره گيري كرد و .... همين همشهري در بهمن ماه چند سال پيش براي پنج روز ممنوع الانتشار شده بود. قوانين مطبوعاتي سابق ايران (قوانين پيش از قانون مصوّ ب سال 1364) نويسنده مطلب را قابل تعقيب در مراجع قضايي دانسته بودند و به توقيف روزنامه و چاپخانه و بستن ساختمان كه نقشي در نوشت مطلب ندارند و نيز تعقيب قضايي ناشر اشاره نداشتند.
    
محمدباقر قاليباف

توقيف موقت همشهري عصر (كه عملا، چاپ آخر اين روزنامه بود) در سال 1387 در پي لغو امتياز روزنامه «تهران امروز» كه هر دو وابسته به ژنرال قاليباف شهردار تهران بودند ـ و آن هم يك سال پيش از انجام انتخابات دوره بعدي رياست جمهور ـ از ديدگاههاي مختلف نيز مورد تفسير قرار گرفته بود.
    در زير مطالب دو رسانه آنلاين و يك خبرگزاري داخلي را در اين زمينه نقل مي كنيم تا در تاريخ بماند و سرنخي براي پژوهش علاقه مندان باشد.
    
    ××× روزنامه آنلاين «تابناك» چهارم امرداد 1387 در اين زمينه چنين نوشته بود:
    “در پی انتشار تيتری با عنوان «اعتراض شديد مظاهري به صمصامي»، انتشار روزنامه همشهری عصر با توافقی طرفينی متوقف شد.
     به گزارش خبرنگار تابناک، اين روزنامه در گزارش خود مدعی شده بود: «منابع آگاه در وزارت اقتصاد خبر از بروز اصطكاكي مي دهند كه شايد تا به امروز در هيچ نهادي بروز نكرده و بر اساس آن در اقدامي دور از انتظار، حسين صمصامي (سرپرست وقت وزارت اقتصاد) از پذيرفتن مهندس طهماسب مظاهري (رئيس كل بانك مركزي) در وزارت اقتصاد [دفتر خود] خودداري كرده بود. رئيس كل بانك مركزي كه در اعتراض به تصميمات حسين صمصامي در رابطه با تسهيلات بانكي به ساختمان وزارت اقتصاد رفته بود با برخورد تُند سرپرست وزارت اقتصاد رو به رو شد.».
    (گويا) انتشار اين خبر (در همشهري عصر) و در آستانه معرفی وزير تازه اقتصاد به مجلس، آنچنان بر دولت (دولت وقت) گران آمد که پنجشنبه (سوم امرداد 1387) جلسه هيات نظارت بر مطبوعات تشکيل می شود. (گويا) برخی در اين جلسه با اشاره به اين که «همشهری عصر» هويت مستقل ندارد و در واقع چاپ عصر روزنامه همشهری است، در صدد توقيف کامل روزنامه همشهری (روزنامه متعلق به شهرداري پايتخت) برآمده بودند. در اين ميان، (گويا) حسين انتظامی (مدير كل اسبق مطبوعات داخلي وزارت ارشاد) و مدير عامل پيشن روزنامه همشهری که در هيات نظارت بر مطبوعات نيز عضويت دارد، در تماسی با علی اصغر محکّی، مدير وقت (و در آن زمان مدير تازه) روزنامه همشهري توافق می کنند (به اين توافق مي رسند) كه اعلام شود اين روزنامه (همشهري عصر) موقتا به مدت 3 ماه منتشر نخواهد شد. با وجود اين، خبر توقيف روزنامه «همشهری عصر» در ايرنا (خبرگزاري دولت) به اين شرح منتشر (مخابره) می شود: "همشهری عصر به دليل نشر مطالب خلاف واقع و خبرهاي نادرست با هدف ايجاد نابساماني در وضعيت اقتصادي کشور؛ با راي هيات نظارت بر مطبوعات توقيف شده است.". «ايرنا» همچنين (درگزارش خود كه قاعدتا بايد «رسمي» تلقي شود) مدعی شده بود که نوبت عصر همشهری فاقد مجوز قانونی بوده است.
    در اين حال (در اين اثناء) علی اصغر محکّی مدير مسئول تازهِ روزنامه همشهری (مدير وقت) در گفتگو با مِهر (خبرگزاري مهر) با بيان اينکه ما روزنامه ای به نام «همشهری عصر» نداريم گفته بود: ما در حال حاضر برای ايجاد يك تحريريه جديد جهت روزنامه همشهریِ نوبت عصر، مشغول اسباب کشی به مکانی ديگر هستيم و بنابراين به محض اتمام امور مربوط، روزنامه همشهری در نوبت عصر نيز به اقتضای جامعه منتشر خواهد شد. گفتنی است كه يک ماه پيش هم روزنامه تهران امروز (وابسته به قاليباف شهردار وقت تهران) لغو امتياز شده بود.
    روزنامه همشهری اوايل دهه هفتاد (زمستان1371هجري خورشيدي) در زمان شهردار بودن غلامحسين کرباسچی (دبيركل حزب كارگزاران) به عنوان اولين روزنامه تمام رنگی و با مشی اجتماعی راه اندازی شده است.”.
    
    ××× شهاب نيوز درباره اين رويداد چنين نوشته بود:
    


“چند هفته پس از لغو امتياز روزنامه اصولگرا و معتدل «تهران امروز» به دليل آنچه که اهانت به رئيس جمهور و تخريب دولت خوانده شده بود؛ روزنامه «همشهری عصر» نيز توقيف شد. ايرنا، خبرگزاری رسمی دولت که زير نظر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اداره مي شود جمعه (چهارم امرداد 1387) اعلام کرد که روزنامه «همشهری عصر» با رای هيات نظارت بر مطبوعات توقيف شده است. ايرنا در خبر خود تاکيد کرده بود که توقيف روزنامه همشهریِ عصر به دليل «نشر مطالب خلاف واقع و خبرهای نادرست با هدف ايجاد نابسامانی در وضعيت اقتصادی کشور» صورت گرفته است. خبرگزاری رسمی دولت در عين حال يادآور شده بود که «هيات نظارت بر مطبوعات برای انتشار همشهری نوبت عصر مجوز صادر نکرده است.».
    
طهماسب مظاهري

توقيف روزنامه «همشهری عصر» که زير نظر محمدباقر قاليباف شهردار تهران (شهردار وقت که سخن از نامزد شدن او در انتخابات دوره بعد رياست جمهور در ميان بود) اداره می شود يک روز پس از آن صورت گرفت که اين روزنامه از درگيری طهماسب مظاهری رئيس کل بانک مرکزی(رئيس وقت) و حسين صمصامی سرپرست وزارت اقتصاد خبر داد و ادعا کرد که حسين صمصامی نه تنها در «اقدامی دور از انتظار از پذيرفتن مهندس مظاهری به دفتر خود در وزارت اقتصاد خودداری كرده بود» که حتی بحث اين دو مقام «به درگيری شديد منجر شده و با دخالت حراست (دفتر حراست ساختمان) پايان يافته بود». در پي اين رويداد، گويا مظاهری شكايت خود را نزد محمود احمدی نژاد رئيس جمهور مطرح، كه به باور برخی منابع آگاه زمينه انصراف رئيس جمهور از معرفی صمصامی به عنوان وزير اقتصاد و دارايی را فراهم مي آورَد.
    روزنامه «همشهری عصر» دومين روزنامه نزديک به محمد باقر قاليباف و رقيب اصولگرای محمود احمدی نژاد در انتخابات رياست جمهوری سال 1384 بوده که توقيف شده است. پيش از اين، در يکم تيرماه 1387 هيأت نظارت بر مطبوعات اعلام کرده بود که روزنامه «تهران امروز» را لغو امتياز کرده است. با آن که وزارت ارشاد تاکيد داشت لغو امتياز «تهران امروز» بر اساس ماده 11 قانون مطبوعات صورت گرفته است، اما بسياری از رسانه ها از جمله رسانه های نزديک به دولت و نيز يکی از مشاوران رئيس جمهور تلويحاً اشاره کردند (کرده بودند) که لغو امتياز اين روزنامه به دليل مطالب ويژه نامه آن بوده است که اين روزنامه (به ضميمه خود) منتشر کرده بود ـ ويژه نامه ای که حاوی انتقادهايي از عملکرد شخص رئيس جمهور (احمدي نژاد) در زمان تصدی شهرداری تهران و نيز در زمان رياست اش بر قوه مجريه بود. (مي دانيم كه) کمتر از دو ماه قبل از آن يعنی در 13 خرداد 1387 هم
حسين صمصامي

خبرگزاری فارس به دليل انتشار مطلبی درباره احتمال برکناری طهماسب مظاهری رئيس کل بانک مرکزی، به صورت موقت (3 روز) توقيف شده بود.”.
    
    ××× خبرگزاری فارس درباره توقيف «همشهري عصر» چنين گزارش كرده بود:
    ”طی توافقی كه ميان مسئولان روزنامه همشهری و هيأت نظارت بر مطبوعات صورت گرفت، «همشهری عصر» به صورت داوطلبانه، 3 ماه منتشر نخواهد شد. هيأت نظارت بر مطبوعات به علت چاپ مطلبی در «همشهری عصر» در رابطه با مسائل اقتصادی كشور كه كذب بوده به اين نشريه تذكر كتبی داده و اعلام كرده كه در صورت تكرارِ مورد مشابه، تصميم جدّی تر در مورد همشهری عصر اتخاذ خواهد شد.”.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ساير ملل
شهر كاراكاس و زادروز آن
25 جولاي 1527 سنگ بناي شهر كاراكاس 3 ميليون و 200 هزارنفري پايتخت جمهوري 27 ميليوني بوليواري ونزوئلا توسط کاپيتان «ديه گو دو لوسادا Diego de Losada » اسپانيايي در يک دره زيبا و در كنار يك رشته كوه در نزديكي درياي كارائيب نهاده شد كه اينك با شهركهاي اطرافش بيش از پنج ميليون جمعيت دارد. چهار سال پيش از کاپيتان لوسادا يک اسپانيايي ديگر به نام فجاردو Fajardo تلاش کرده بود که در آن محل شهري بسازد که بوميان محل (سرخپوستان) مانع شدند و ساختمانهايي را فجاردو ساخته بود ويران کردند. عادت براين شده است که سالروز تاسيس کاراکاس را يک روز عقب ببرند تا با زادروز سيمون بوليوار قهرمان ملي لاتين هاي قاره آمريکا که در آن شهر متولد شده است مصادف شود.كاراكاس كه 35 سال پس از رسيدن كريستوف كلمب به قاره آمريكا ساخته شد از نخستين شهرهايي است كه اروپاييان مهاجر در قاره غربي ساخته اند. كاراكاس زادگاه دو انقلابي و انديشمند بزرگ، فرانسيسكو ميراندا (متولد 1750) و سيمون بوليوار (متولد 1783) است. كاراكاس در يك منطقه زلزله خيز ساخته شده و زمين لرزه هاي متعدد را از سر گذرانيده كه شديدترين آنها در 26 مارس 1812 روي داد و اين شهر را ويران ساخت و هزاران تن از ساكنانش را از ميان برد.
     امريگو وسپوسي نام ونزوئلا (ونيز كوچك) را بر اين سرزمين گذارد زيرا كه بمانند ونيز ايتاليا، بوميان آن (اصطلاحا سرخپوستان) كلبه هاي خودرا روي ستونهاي چوبي در دريا ساخته بودند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تاسيس سازمانهاي امنيتي آمريکا ازجمله CIA
26 جولاي 1947 ترومن رئيس جمهوري وقت آمريکا با امضاي مصوّبه پارلمانی امنيت ملي، آن را به صورت قانون در آورد كه برپايه آن «سيا C.I.A ـ سازمان اطلاعات خارجي آمريكا»، شوراي امنيت ملي (مستقر در كاخ سفيد)، و دستگاههاي اطلاعاتي ديگر آمريكا از جمله سازمان ضد جاسوسي نيروهاي مسلح به وجود آمدند.
    دولت آمريكا در 26 جولاي سال 1908 سازماني را که بعدا اف.بي .آي F.B.I (پليس امنيت داخلي) نام گرفت تاسيس كرده بود. تا سال 2004، در آمريکا 14 سازمان اطلاعايي ـ امنيتي به صورت مستقل و يا در چارچوب شش وزارتخانه با بودجه اي جمعا حدود 40 ميليارد دلار سرگرم کار بودند که در اين سال پيشنهاد شد که اين سازمانها به منظور بازدهي بهتر و جلوگيري از دوباره کاري، زير نظر يک مديريت واحد قرار گيرند. ناموفق بودن اين سازمانها در پيشگيري از رويداد 11 سپتامبر 2001 که در گزارش کميسيون رسيدگي به اين رويداد آمده است باعث شد که انديشه تمرکز مديريت اطلاعات بررسي شود. اين کميسيون از تمرکز سازمانهاي اطلاعاتي آمريکا حمايت و آن را در گزارش خود توصيه کرده بود. اين مديريت واحد در نيمه اول سال 2005 به وجود آمده است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
Eva Peron، زن افسانه اي آرژانتين
Eva Peron
26 جولاي 1952، اوا پرون Eva Peron، بانوي افسانه اي آرژانتين و زوجهِ دوم خوان پرون رئيس جمهوري اين كشور در 33 سالگي از بيماري سرطان درگذشت و پابرهنگان اين كشور را كه خود، آنان را «Descamisados» يعني «بدون پيراهن ها» مي ناميد متأثر ساخت.
     «اوا» كه در نوجواني يك خواننده بود آن چنان نفوذ كلامي در مردم فقير داشت كه با يك اشاره مي توانست صدها هزار تن از آنان را به خيابانها بكشاند. وي با همين نفوذ كلام باعث پيروزي سياسي شوهرش شد كه قبلا يك سرهنگ ناسيوناليست ارتش بود. پس از يک وقفه دوباره در آرژانتين حکومت به دست حزب پرونيست افتاد. «اوا» با اين كه مقام رسمي در دولت نداشت، به منظور حفظ منافع و تأمين رفاه طبقه فقير عملا امور وزارت بهداشت و وزارت كار و رفاه عمومي آرژانتين را به دست داشت. اِوا در یک خانواده تهی دست به دنیا آمده بود و سال های كودكي را در فقر بسر برده بود.
    خوان پرون پس از درگذشت «اِوا» با ايزابل ازدواج کرد که پس از فوت شوهر، رئيس جمهوري آرژانتين شد و اين مقام را تا کودتاي نظاميان حفظ کرد. او در سال 2019 هشتاد و هشت ساله بود.
    
«اوا» با شوهرش «خوان پرون»

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
روزي كه انقلاب كوبا آغاز شد ـ يک ايدئولوژي (نظام ايدئولوژيک) اگر مديريت خوب داشته باشد پيروز خواهد شد
26 جولاي سالگرد انقلاب كوبا است. در اين روز در سال 1953 (24 روز پيش از كودتاي 28 امُرداد سال 1332تهران)، فيدل كاسترو حقوقدان جوان و پسر يك مهاجر اسپانياني با 200 همفكر خود ـ همه تحصيلكرده و روشنفكر ـ مسلحانه به پادگان «مون كادا Moncada» در شهر سانتياگوي كوبا حمله بُرد تا به قول خودش نه تنها جهانيان را متوجه جنبش خود و هدفهاي آن كند، بلكه نور اميدي در دل كوباييان بتاباند. اين حمله به دليل كثرت افراد پادگان و تجهيزات برتر آنان، به همان گونه كه كاسترو و پيش بيني كرده بود شكست خورد و ضمن آن زد و خورد، پنجاه تن از انقلابيون كشته شدند و فيدل كاسترو زخمي و دستگير شد، اما با اين عمل جنبش وارد دوران تازه حيات خود گرديد كه بالاخره شش سال بعد (يکم ژانويه 1959) به پيروزي انجاميد.
     روز 26 جولاي از سال 1960 روز ملي كوبا است و هر سال به اين مناسبت مراسم متعدد برگزار مي شود. فيدل كاسترو [که اينک دوران بازنشستگي اش را مي گذراند] در سال 1998 در مراسم اين روز ضمن نطقي گفت: «انقلاب كردن» حق مردمي است كه تحت ستم داخلي و سلطه خارجي قرار دارند و انقلاب كوبا با وجود گذشت دو نسل به راه خود ادامه مي دهد و تا روزي كه در اين راه گام بردارد و مشعل فروزان خود را بر زمين نگذارد، زنده و پيروز خواهد ماند. ما در ادامه راهمان از شكست تجربه ديگران (تاريخ) پند مي گيريم. سوسياليسم و هر ايدئولوژي ديگر (نظام ايدئولوژيک) اگر مديريت خوب داشته باشد پس از عبور از پستي و بلنديهاي بسيار، سرانجام پيروز خواهد شد. در مورد ايدئولوژي سوسياليسم، اگر در يک جامعه پياده و پيروز شود فراگير و جهاني خواهد شد زيراکه پاسخگوي دشواريهاي انسان امروز است که شاد نيست و از نابرابري ها ناله مي کند.
چند عکس تاريخي از انقلاب مسلحانه کوبا در دهه 1950


    
كاسترو در سال 1953 موفق نشد ولي مقدمه پيروزي او در سالهاي بعد بود. عكس ، وي را پس از پيروزي هنگام ورود به هاوانا در ميان استقبال مردم نشان مي دهد

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
روزي که ناصر آبراه سوئز را ملي کرد
جمال عبدالناصر حسين
جمال عبدالناصر رئيس جمهوري وقت مصر در اين روز از سال 1956 آبراه سوئز را كه در كنترل انگلستان و فرانسه بود ملي اعلام كرد و از اين دو كشور خلع يد به عمل آورد كه بلافاصله مورد تحريم مالي انگستان، فرانسه و آمريكا قرار گرفت و چندي بعد در همين سال انگلستان، فرانسه و اسرائيل به مصر حمله نظامي كردند كه با تهديد دولت مسکو كه ارتش سرخ را به كمك مصر خواهد فرستاد مجبور به قطع پيشروي و سپس تخليه مصر شدند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
آيا اطميناني که سفير آمريکا به صدام حسين داد، يک فريب بود؟
در جريان اختلاف عراق و كويت بر سر نفت منطقه مرزي دو كشور، بسيج نيرو و تهديد عراق به تصرف اين منطقه، 26 جولاي 1990 سفير وقت آمريكا در بغداد به صدام حسين اطمينان داد كه آن دولت در جريان اختلاف عراق و كويت بر سر استخراج نفت از منطقه مرزي جانب هيچكدام را نمي گيرد.
    عراقي ها بعدا مدعي شدند كه همين اطمينان كه شايد يك فريب بود باعث شد كه صدام تصميم به توسل به نيروي مسلح بگيرد و کار به تصرف کويت بيانجامد و ....
    مرور زمان نشان داد که در پي تصرف كويت به دست ارتش عراق كه اين دولت از قديم مدعي مالكيت آن بود دولت آمريكا فرصت يافت كه با هدف استوار كردن جاي پاي خود در منطقه نفتخيز و حساس خاور ميانه پرچم حمايت از كويت و سعودي را به دوش بگيرد و با توسل به نيروي نظامي، عراق را بيرون راند. درپي اين پيروزي، دولت آمريکا امکان يافت که بخشي از نيروهاي خودرا در سعودي، کويت و قطر باقي بگذارد و .... 13 سال پس از آن واقعه، دولت واشنگتن به تكميل اجراي برنامه خود كه اشغال نظامي عراق و بركناري صدام بود دست زد و به هر دو هدف دست يافت. سپس با امضاي يک قرارداد استراتژيک با عراق، اقتدار خود در آسياي غربي را تثبيت کرد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
2ميليون و 220 هزار آمريكايي در سال 2013 پشت ميله ها



    آمار زندانيان آمريكا كه 26 جولاي 2004 از سوي دادستاني كل اين كشور انتشار يافت و در روزنامه ها به چاپ رسيد نشان مي دهد كه در آن سال 2 ميليون و 78 هزار و 570 تن در زندانهاي آمريكا پشت ميله ها بودند كه نسبت به سال پيش از آن افزايش چشمگير يافته بودند.
    طبق اين آمار رسمي، در آن سال چهار ميليون و 73 هزار و 987 آمريكايي نيز در حالت آزادي مشروط (Parole or Probation) بودند كه بايد شرايط مربوط را رعايت و منظما پليس را از وضعيت خود آگاه مي کردند. عدم رعايت شرايط و بي خبر گذاشتن پليس از وضعيت، باعث بازگرداندن به زندان و گذرانيدن بقيه دوره محكوميت در آنجا مي شود.
    آمار منتشره در سال 2014 (ده سال بعد) نشان می داد که در سال پیش از آن (سال 2013) شمار زندانیان در 50 استیت فدراسیون آمریکا 2 میلیون و 220 هزار و 300 تَن بود (از هر 110 آمریکایی، یک نفرشان در زندان) و 4 میلیون و 751 هزار و 400 نیز در حالت آزادی مشروط (از هر 51 آمریکایی یک نفر).
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ژاپن در سال 2003 ركورد خودكشي را شكست، چرا؟
طبق آمار پليس ژاپن كه 24 جولاي 2004 انتشار يافت در سال 2003 در اين كشور 34 هزار و 427 تن به عمر خود پايان داده بودند كه بيشترين رقم در ميان كشورهايي است كه چنين آماري را تهيه و منتشر مي كنند. اين آمار شامل كساني كه اقدام به خودكشي كرده و نجات يافته اند نمي شود.
    در سال 2003 در هفت كشور صنعتي رديف اول جهان جمعا يكصد هزار تن خودكشي كرده بودند كه سهم ژاپن اندكي بيش از يك سوم كل اين رقم بود كه نگران كننده است. بررسي انگيزه خودكشي ها نشان مي دهد كه در كشورهاي ديگر، بيشتر آمار خودكشي مربوط به جوانان و نوجوانان بوده كه به دلايل عاطفي از جمله شكست در عشق ، طلاق مادر و پدر و نظاير آن اقدام به قطع حيات كرده بودند ولي در ژاپن، آمار خودكشي عمدتا مربوط به ميانسال ها ( 40 تا 50 ساله ها ) است كه شكست در كسب و كار ، ورشكستگي و عدم توانايي به پرداخت ديون باعث قطع اميد آنان و خودكشي شده بود.
    آمار خودكشي در ژاپن در سال 2004 بالاترين رقم در 26 سال گذشته يعني از زمان جمع آوري اين آمار توسط پليس بوده است. اين آمار نشان مي دهد كه خودكشي در ژاپن در سال 2003 نسبت به سال ماقبل هفت درصد افزايش يافته بود.
    روزنامه ژاپني «يوميوري» با اشاره به اين آمار، از دولت اين كشور خواسته است كه براي كاهش خودكشي در ژاپن دست به اقدام فوري بزند و راه حل بيابد. اين روزنامه نوشته است كه طبق گزارش پليس يكي از علل عمده خودكشي در ژاپن، دشواري هاي اقتصادي است كه دولت مي تواند آن را حل و از انتحار مردم به بن بست رسيده كه آخرين راه نجات را «مردن» تشخيص مي دهند پيشگيري كند.
    با اين كه كويزومي نخست وزير ژاپن در ميان نخست وزيران تاريخ اين كشور، بيش از همه به آمريكا نزديكتر بوده، وضعيت اقتصاد ژاپن به دليل به ميدان آمدن چين و توليد كالاي هم ارز ولي به مراتب ارزانتر رضايتبخش نيست و اميد چنداني هم به بهبود آن نمي رود، زيرا شرايطي كه باعث رونق اقتصاد ژاپن در دهه هاي گذشته شد ديگر وجود ندارد.
    
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
درس عبرت: اعلام جرم بر ضد رئيس جمهوري پيشين مکزيک، پس از 33 سال!
Luis Echeveria

اعلام جرم عليه «لويس اچه ورياLuis Echeveria رئيس جمهورمکزيک از 1970 تا 1976 ـ زماني که 82 ساله بود، به خاطر عملي كه 33 سال پيش از آن (در سال 1971) در دوران حكومت او صورت گرفته بود، گوشزدي است براي همه مديران امور كه پيش از اتخاذ هر تصميم، آينده و روزهاي ناتواني را در ذهن مجسم كنند.
    اين پاراگراف كوتاه در نتيجه گيري ( كانكلوژن) بسياري از تفسير هايي به چشم مي خورد كه در دهه آخر جولاي 2004 درباره گرفتاري «اچه وريار» در اين سن و سال انتشاريافته بود.
     در اين اعلام جرم، «اچه وريا» متهم شده بود كه دهم ژوئن 1971 دستور تيراندازي به دانشجويان معترض را به پليس داده بود كه ضمن آن ده تن كشته و 130 نفر ديگر مجروح شده بودند. به علاوه، سخنگويان او برچسب چپگرا و كمونيست بودن به اين دانشجويان زده بودند تا رسانه هاي آمريكايي از بزرگ كردن قضيه و جلب حمايت جهاني براي آنان اجتناب ورزند. دانشجويان خواستار يك دستگاه قضايي بهتر، تميز و كارآمد براي قلع و قمع غارتگران منابع عمومي و مجرمان اقتصادي و سوء استفاده گران بودند.
     شاکيان در اعلام جرم خود نوشته بودند: تاکنون به دليل ادامه قدرت در دست حزب «P. R. I» كه اچه وريا وابسته به آن بود و هفت دهه قدرت را در مكزيك به دست داشت جرات شکايت کردن نداشتند و درخواست كرده بودند كه به همين دليل عذر تاخير آنان در تسليم دادخواست پذيرفته شود و قانون مرور زمان شامل اين پرونده نشود، و خون جوانانشان پايمال نگردد. «اچه وريا»ي سالخورده در پاسخ گفته بود که شهردار مکزيکو سيتي كه پليس شهر از عوامل شهرداري است دستور تيراندازي به سوي دانشجويان را داده بود که در آن روز يک اجتماع اعتراضي برپا داشته بودند، نه او.
    دادستاني كه اين اعلام جرم را دريافت كرده، به همان گونه كه پيش بيني مي شد 25 جولاي 2004 آن را به دليل گذشت 33 سال از حادثه و مشمول مرور زمان شدن آن ردّ کرده ولي راه را براي احاله شکايت به ديوان عالي مکزيک باز گذارده و گفته بود که تنها در صورت موافقت ديوان عالي است كه مي تواند به اعلام جرم رسيدگي کند زيرا که اين ديوان است که حق دارد دستور بازگشايي پرونده ها و يا آغاز رسيدگي به اتهامي را که عمل، مشمول مرور زمان شده باشد با توجه به عذر شاكي و محذور او که چرا به موقع تسليم شکايت نکرده است بدهد. «فوكس» رئيس جمهور وقت مكزيك هم قول داده بود كه از باز كردن و به جريان انداختن پرونده حمايت کند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
برخي ديگر از رويدادهاي 26 جولای
  • 1835:   كشت نيشكر در جزاير هاوايي آغاز شد.
        
        
  • 1847:   ليبريا كه از سال 1820 به بعد از سياهپوستان آزاد شده آمريكايي و باز گشت آنان به قاره آفريقا به وجود آمده بود با حفظ زبان انگليسي و برخي روشهاي زندگي آمريكايي، وابستگي خود را به واشنگتن قطع و اعلام استقلال كامل كرد. ليبريا اينك سه و نيم ميليون جمعيت دارد و پايتخت آن مونرويا است.
        
        
  • 1887:   دكتر زامنهوف خود آموز زبان بين المللي «اسپرانتو» را كه خود ساخته بود تا با يكي شدن زبانها، صلح و صفا ميان ملت ها برقرار شود منتشر ساخت.
        
        
  • 1891:   فرانسه «تاهيتي» در منطقه اقيانوس آرام را ضميمه مستعمرات خود كرد!.
        
        
  • 1941:  


    «رنه ماركس دُرموي Dormoy» سوسياليست معروف فرانسوي در اين روز در سال 1941 بر اثر انفجار يك بمب ساعت شمار كشته شد. گفته شده است که راستگرايان گروه La Cagoule که داراي عقايد نازيسم بودند وي را کشتند زيراکه او در دوران عضويت درکابينه Leon Blum در سمت وزير کشور فرانسه 70 تن از آن راستگرايان را دستگير کرده بود. دُرموي در سال 1940 و زماني که نماينده پارلمان بود با دادن اختيارات فوق العاده به مارشال پتن (دولت ويشي) که آماده سازش با هيتلر بود مخالفت کرده بود و به همين سبب چندين ماه در حصر خانگي قرار گرفته بود. دُرموي در نوامبر 1888 به دنيا آمده بود. در پاريس يک خيابان به نام اوست.
        
        
  • 1918:   شورش نژادي در شهر فيلادلفيا ي آمريكا 4 كشته (ازجمله 3 سفيد پوست) برجاي گذاشت.
        
        
  • 1945:   با وجود اين كه چرچيل در جنگ دوم جهاني با سياست هاي خود باعث پيروزي انگلستان شده بود، در انتخابات جولاي 1945 كه نتايج آن 26 جولاي اعلام شد از رقيب خود ـ حزب كارگر شكست خورد و كنار رفت. در آن زمان، از پايان جنگ در اروپا هنوز سه ماه تمام هم نگذشته بود.
        
        
  • 1974:   كميسيون قضايي مجلس نمايندگان آمريكا رأي به محاكمه پارلماني و بركناري ريچارد نيكسون رئيس جمهوري وقت اين كشور كه اسناد «واترگيت» را پنهان كرده بود به اتهام جلوگيري از اجراي عدالت و اخلال در امور قضايي داد.
        
        
  • 1926:   دولت آمريكا با تقاضاي فيليپيني ها مبني بر دادن استقلال به آنان موافقت نكرد.
        
        
  • 1942:   نيروي هوائي انگلستان بمباران بندر هامبورگ آلمان را ادامه داد و اين شهر بندري زير اين حملات هوايي ويران شد.
        
        
  • 1945:   آمريکا و انگلستان از ژاپن خواستند كه تسليم شود.
        
        
  • 1947:   سازمان اطلاعات مركزي آمريكا (CIA) آغاز بكار كرد که فعاليت آن عمدتا خارجي است.
        
        
  • 1957:   شوروي (دولت مسکو) يك موشك قاره پيماي چند مرحله اي آزمايش كرد.
        
        
  • 1963:   يك زمين لرزه شديد بيش از يك هزار تن از مردم شهر «سكوپجه» پايتخت مقدونيه را بي جان كرد.
        
        
  • 1965:   مجمع الجزاير «مولديو» واقع در اقيانوس هند خود را از استعمار انگلستان خلاص كرد.
        
        
  • 1974:  


    در پي سرنگون شدن حكومت هفت ساله سرهنگها در يونان، كنستانتين كارامانليس كه از «خود تبعيدي» به وطن بازگشته بود كابينه تازه يونان را تشكيل داد.
        
        
  • 1991:   در اين روز به اطلاع اتباع شوروي رسانده شد که حزب كمونيست پذيرفته است كه در نظام حکومتي اين جماهيريه تجديد نظر شود که معنايش موافقت با کنار رفتن از حکومت، پس از 73 سال و سه ماه بود.
        
        
  • 2004:   Elie Abel روزنامه نگار، مدير دانشكده روزنامه نگاري دانشگاه كلمبيا (نيويورک) و رئيس گروه آموزش روزنامه نگاري دانشگاه ستَنفورد (کاليفرنيا) كه بر حرفهِ خبرنگاري تعريف تازه نوشت 22 جولاي 2004 در 83 سالگي درگذشت.
        


    وي که در کانادا به دنيا آمده بود دهها سال در رسانه هاي متعدد از جمله نيويورک تايمز، لس آنجلس تايمز و شبکه ان. بي. سي خبر و نظر نوشت و به موازات اين کار، در دانشگاه «اصول و قواعد روزنامه نگاري» تدريس مي کرد. وي مدتي نيز در يوگوسلاوي و هند روزنامه نگاري تدريس مي کرد.
        در دهه 1970 Elie Abel از جانب سازمان ملل (يونسکو) ماموريت يافت که مشکلات روزنامه نگاري معاصر را بررسي و راه حل ارائه دهد که اين مسائل و راه چاره را در کتابي زير عنوان «مشکلات روزنامه نگاري» نوشت و اين کتاب در 1980 انتشار يافت. وي نوشته است که مشکل اصلي، ضعف خبرگيري و نوشتن خبر است. اخبار طبق قاعده و به زبان ساده و مشروح (باجزئيات) نوشته نمي شوند و مخاطب چون واقعيت قضيه را درک نخواهد کرد از خير خريد روزنامه و ديدن اخبار تلويزيون خواهد گذشت. Elie Abel چندين کتاب ديگر و عموما درباره تجربه خود تاليف کرده است ازجمله بحران موشکي کوبا. کتاب درسي او تحت عنوان «خبر چيست و چگونه بايد تهيه و نوشته شود» در دانشگاههاي آمريکا تدريس مي شود.
        
        
  • کارنامک نوشيروان (خاطره ای از مولف)
    مسائل، گفته ها و شنيده هاي جالب و تأمل برانگیز در 25 جولاي 2013 در فرودگاه دوحه
    ادامه نقل مطالب تاریخ آنلاین بدون ذکر مأخذ در چند وبلاگ ایرانی و نشریه، به رغم نامه بهار سال 1391 به عنوان معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد اسلامی که به شماره 902845 مورخ پنجم اردیبهشت آن سال ثبت شده است، مرا بر آن داشت که پس از پانزده ماه به تهران سفر کنم. تجدید دیدار پسر، نوه، برادرزادگان و خواهرزادگان نیز از انگیزه های این دیدار بود. این بار هم سفر هوایی خالی از اشکال نبود. قبلا مسافرت از آمریکا به ایران با شرکت های هواپیمایی اروپایی که با شرکت های هواپیمایی آمریکا مشارکت دارند، در مسیری مستقیم و نسبتا کوتاه انجام می گرفت و با یک توقف میان راه. دیدار بهار 1391 چنین نبود و مجبور شدم با شرکتِ هواپیمایی اماراتِ عربی به تهران بروم. با این پرواز مجبور بودم از شهر محل اقامت خود در آمریکا 3000 کیلومتر در جهت جنوب این کشور پرواز کنم، ساعت ها در فرودگاه شهر دالاس (تِکزاس) انتظار بکشم و سپس با هواپیمای امارات، همان راه رفته را بازگردم و از فراز شهر محل سکونت خودم بگذرم و از مجاورتِ ایران عبور کنم به جنوب خلیج فارس بروم، ساعت ها در فرودگاه دُبِی منتظر شوم و بار دیگر همان مسیر را در جهت شمال طی کنم، تا به تهران برسم که در این سن و سال، سفری خسته کننده بود.
         سفر بعدی (تابستان 1392 = تابستان 2013) سخت تر از سفر قبلی بود، این بار با شرکت هواپیمایی قَطَر. برای رسیدن به این پرواز مجبور شدم با یک اتومبیل بدون راننده کرایه اي، 370 کیلومتر طی طریق کنم و خودرا به فرودگاه دالِس واقع درحومه غربی شهر واشنگتن (شمال ایالت ویرجینیا) برسانم. علت کرایه کردن اتومبیل و آن رانندگی طولانی این بوده است که شرکت های هواپیمایی آمریکا، داشتن بار همراه مسافررا محدود کرده اند و نمی شود بمانند گذشته هر مسافر دو جامه دان داشته باشد ـ بدون پرداخت کرایه آن.
         هواپیمای قطری پس از پرواز از واشنگتن و عبور از مجاورت ایران به شهر دوحه در جنوب خلیج فارس رسید و مسافران به مقصد ایران باید نزدیک به هفت ساعت منتظر پرواز بعدی می شدند که شدیم.
         در فرودگاه دوحه و در جایگاه انتظار مسافران برای پرواز بعدی، مردی را دیدم ـ کمی جوانتر از خودم که در لپ تاپ خود مطالبی را می خواند. نگاه کردم دیدم که «تاریخ آنلاین برای ایرانیان« تألیف مرا می خواند. در آن محلِ رعایت سکوت لازم بود و نخواستم وارد گفتگو شوم. ساعتی بعد آن مرد به منطقه گِیت های ویژه پروازهای به مقصد آمریکا رفت و در آنجا نشست. گیت شماره 16 ویژه پرواز به تهران نیز در مجاورت آن منطقه بود. از فرصت استفاده کرده به آن مرد نزدیک شدم و نظرش را درباره تاریخ آنلاین برای ایرانیان (تألیف خودم) پرسیدم. با کمی مکث پاسخ داد و گفت که از آن اطلاعات فراوان به دست آورده ولی با یک مشکل هم رو به رو شده و قصد ابراز نظر با ارسال ایمیل داشته که چنین تصادفی [ملاقات در فرودگاه] روی داده است.
         مشکل سفر به آسیای میانه
         در کنارش نشستم و سرِ صحبت را باز کردم و خواستم تا آن مشکل را بگوید. هنوز دو ساعت و اندی به پرواز او و نزدیک به چهار ساعت به پرواز من مانده بود. گفت که پس از یک دیدار بیست و سه روزه از ایران به آمریکا باز می گردد و افزود: "در طول این اقامت در ایران، چند روز بدون برنامه بودم. تعریف تاجیکستان را در تاریخ آنلاین شما خوانده بودم ـ از آریِن بودن مردمش و علاقه مندی آنان به زبان فارسی و فرهنگ ایرانی تا مقیّد بودن به برگزاری آیین های باستانی. تصمیم گرفتم از آن فرصت استفاده کنم و دیدار کوتاهی از تاجیکستان داشته باشم. با زحمت زیاد، محل سفارت این کشوررا در کوچه ای در نیاوران پیدا کردم. از پنجره اطاقکی که به کوچه باز بود به من گفتند که باید فُرم پُرکنم، فتو کپی گذرنامه، عکس و معرفی نامه از یک موسسه ارائه دهم تا بررسی کنند و با دریافت مبلغی پول ویزای یک ماهه بدهند. گفتم که موسسه و وابستگی ندارم. گفتند که در این صورت باید معرفی نامه از آژانس فروش بلیت مسافرت! ارائه دهم و .... این شرایط مرا به یادِ گرفتن ویزای مسافرت به شورویِ «فروپاشی شده» در سال 1983 از سفارت این کشور در واشنگتن انداخت که بوی بوروکراسی و بی منطقی می داد.
         در کوچه سفارت تاجیکستان در نیاوران، با مردی آشنا شدم که آمده بود ویزا بگیرد. او قبلا هم از تاجیکستان دیدن کرده بود. هدف خود از قصد رفتن به این سفررا برایش گفتم، گفت که ساکنان این کشور، مخلوطی از نژادها هستند، وفاداری و تعصّب آنچنانی هم به زبان فارسی و فرهنگ ایرانی ندارند و نهادن نام سامانی (سامونی) بر پولشان برای رقابت با اُزبک ها و ساختن ماهیّت مستقل برای خود بوده است و .... دچار فقیر اقتصادی هستند و همین فقر آنان را مادی کرده و طبق تجربه او، برای کسب پول کارهارا انجام می دهند و به لحاظ دیپلماتیک، دوست دولتی هستند که کمک مالی بیشتر دهد.
         این مسافرِ آمریکا گفت که با شنیدن این مطالب از آن مرد، از اندیشه دیدار از تاجیکستان بیرون آمدم و قصد سفر به بخارا و سمرقند (اُزبکستان) کردم. در کوچه و پس کوچه های همان منطقه مرتفع شمیرانات و زمانی کوه و مرتع، کنسولگری سفارت ازبکستان را یافتم که به جای دخول به ساختمان باید از بیرونِ در، با آیفون صحبت می کردیم! و باز همان شرایط. بنابراین، از تصمیم به مسافرت به آسیای میانه منصرف شدم.
         ساختن کوچه و پس کوچه در ارتفاعات تهران!
         این مرد چنین ادامه داد: رسیدن به این دو ساختمان و یافتن آنها برای من صدهزار تومان کرایه اتومبیلِ باراننده [در ایران اصطلاحا؛ آژانس] هزینه داشت، ولی با چند مسئله ی ـ برایم تازه ـ رو به رو شدم: 1ـ چرا باید سفارتخانه ها به مناطق شمالی خارج از شهر و به دور از دسترس مردم منتقل شوند؟. 2ـ چرا باید تهران با این ترافیک پیچیده اش به ارتفاعات شمالی انتقال یابد؟. 3ـ چرا این منطقه نوساز هم باید کوچه های تنگ و بُن بست داشته باشد که در آنجا پارک اتومبیل مقدور نباشد و .... ـ توسعه شهر تا کَمرکِش کوه و زاغه های نظامی سابق (انبارهای مهمات) و تقریبا به همان صورت باقی ماندنِ بافت قدیمی تهران (جنوب و مرکز شهر) که انقلاب در آنجا پایه گرفت.
         شرح اقامت در آمریکا، چند دیدار از ایران، مشاهدات و مسائل
         این مسافرِ آمریکا سپس از خودش گفت که در سال 1349 پس از اتمام تحصیلات متوسطه در تهران به آمریکا رفت تا به دانشگاه برود. هزینه تحصیل او در آمریکا را پدر و سه عمویش مشترکا بر عهده گرفته بودند. او در اینجا با یکی از همکلاسی های آمریکایی اش ازدواج کرد. در سال 1977 (1356 هجری خورشیدی) با در دست داشتن مدرک دکترا به ایران بازگشت تا با بستگان و دوستان تجدید دیدار کند. در رشته علوم اجتماعی؛ لیسانس، در رشته مدیریت؛ فوق لیسانس و در رشته اقتصاد؛ دکترا گرفته است.
         این مرد گفت که در آن سال (سال 1356) بمانند امروز، ایران دچار تورّم پول بود ولی نه به این شدت. تورم پول مشکلات اجتماعی متعدد نیز به وجود می آورد و زمینه را برای هرگونه تغییر آماده می سازد.
         وی گفت که در بازگشت به آمریکا در یک مؤسسه مشاوره سرمایه گذاری به کار پرداخت. در ژانویه 1979 (زمان نخست وزیری شاپور بختیار) به سبب درگذشت یکی از عموهایش به ایران بازگشت. دو ـ سه هفته بعد ارتش کنار کشید و انقلاب پیروز شد و مردها تا خرداد ماه ممنوع الخروج از ایران شدند و او بناچار پنج ماه در ایران ماندگار شد و اوضاع و تحولات آن زمان را تجربه کرد. تا آن زمان، از تبعهِ آمریکا شدن به رغم اصرار زنش امتناع داشت ولی این توقف اجباریِ پنج ماهه در ایران سبب شد که درخواست تابعیت آمریکا را کند و آمریکایی شود. دیدار بعدیِ او از ایران در سال 1989 (1368 هجری) و نزدیک به یک سال پس از پایانِ جنگ 8 ساله صورت گرفت. وضعیت کشور را برخلاف تصویری که از آن ترسیم کرده بودند خوب و مردم را نسبتا راضی دید و اختلاف طبقاتی محسوس نبود، بوروکراسی، اِسراف و لوکس گرایی به چشم نخورد و بدبینی نبود، دلار آمريکا 60 ـ 70 تومان بود.
         او گفت: "بهار 1372 (1993 میلادی)، فوت عموی دوم سبب شد که برای مدتی کوتاه (6 ـ 7 روزه) به ایران بروم، وضعیت کمی متفاوت بود، فروش ارز آزاد بود و دلار آمریکا 145 تومان. ولی در جامعه، بیش از دفعه پیش ميان مردم تفاوت اقتصادی مشاهده می شد. در سال 1995 (1374هجری خورشیدی) مأموریت پاکستان داشتم و در بازگشت به آمریکا در ایران توقف کردم، تورّم پول شدید و دلار آمریکا به 570 تومان رسیده بود، آثار نارضایتی دیده می شد. وجود اتومبیل های گران قیمت و لوکس به من فهماند که شکاف طبقاتی رو به افزایش است. این دیدار 3 ـ 4 روزه بود. دیدار بعدی من در سال 2002 (1381هجری) صورت گرفت و سه هفته طول کشید. دلیل این سفر من، درگذشت عمه ام بود که تنها پانزده سال بزرگتر از من بود. در سال 2006 (1385 هجری) باز هم به سبب فوت یکی از بستگانِ نزدیک به ایران رفتم. موج مهاجرت انبوه و بی سابقه درجریان بود، یک دلیل آن افزایش دهها برابری بهای مستغلات و نبود کَپیتال گِین (مالیات تصاعدی بر درآمد ناشی از تفاوت خرید و فروش)، دلیل دیگر کمک قانونی بستگانِ مهاجرت کرده قبلی و یک دلیل نیز اجرایی نشدن اصل 41 قانون اساسی بود و به نظر شخصی من ـ همچنین تضعیف تمدن به سبب مهاجرت از روستا به شهر و پیدایش طبقه خاص (خودی) که تبعیض و مخصوصا فساد مالی و دولتی به دنبال دارد. قبلا یک لیست 32 نفره از بستگان نزدیک داشتم که از آمریکا به آنان تلفن می کردم. در این سال دیدم که بیش از نیمی از آنان آماده مهاجرت می شدند. وضعیت متفاوت از سال های قبل بود، درآمد ایران از نفت بالا رفته بود و خیابان ها پُر از اتومبیل، و همه جا لوکس گرایی و اِسراف مشاهده می شد و به نظر نرسید که کسی در اندیشه آینده ایران باشد و اصطلاحا نروژی فکر کند (ذخیره کردن بخشی از درآمد نفت برای نسل های بی نفت آینده). 23 مارس 2010 (فروردین 1389) باز به ایران رفتم تا در سوگواری یکی از بستگان ـ که یک روز مانده به نوروز سِکته کرده بود ـ شرکت کنم که در این اثنا یک دایی دیگر من هم درگذشت و من بناچار 38 روز در ایران ماندم. در این سال، از لیست 32 نفرهِ من تنها هشت نفر باقی مانده بودند؛ نیمی مهاجرت خارج کرده و جز آن 8 نفر، مابقی فوت شده بودند. تورّم پول (نقدینگی) سریعا بالا می رفت. خانه 30 هزار تومانی سال 1345 یکی از بستگان که اصطلاحا کلنگی هم شده بود خریدار یک میلیارد تومانی! داشت و دلار آمریکا 1100 تا 1200 تومان. به این ترتیب با فروش یک خانه می شد به خارج مهاجرت کرد. یکی از بستگان که عازم مهاجرت به کانادا بود، می گفت که خانه 260 متری اش را که در اردیبهشت 1359، به 380 هزارتومان خریده بود به 985 میلیون تومان فروخته و 860 هزار دلار کانادایی خریده و آپارتمانش را هم به هفتاد میلیون تومان رهن داده و این دو مبلغ به علاوه پس انداز او در بانک برای مهاجرت به آن کشور کافی بوده و پذیرش گرفته است. این ارقام مرا متوجه خطرات ریشه دار متعدد کرد. کار من در همین رشته هاست و به بیش از نیمی از کشورهای جهان مسافرت کرده و اندرز داده ام. آخرین دیدار من از ايران که سحرگاه امروز پایان یافت، تجربه تازه ای بود. در 7 ـ 8 سال گذشته ـ اگر نگوییم سوء مدیریت ـ اشتباهات اقتصادی متعدد شده است. درآمد نفتی ایران در طول هفت سال منتهی به تشدید تحریم های 2012 حدود 700 میلیارد دلار بود که باید دید چه شده است؟!. برای این کار یک هیأت بازرسی مستقل و ویژه لازم است. تورم پول چیزی نیست که مسأله آن در کوتاه مدت و با رفع تحریم ها حل شود. ایران با خصوصیات روانی مردم، نیاز به یک قانون «از کجا آورده ای» و سازمان مستقل اجرایی آن را دارد. به نظر من، دادن ماهانه مبلغی پول سرانه به مردم، زایندهِ بسیاری از این مشکلات بوده است ـ عملی که در طول تاریخ جز در چند شیخ نشین کم جمعیت خلیج فارس و دارای درآمد سرشار از نفت دیده نشده است. یک مثال از نتایج منفی این کار: یکی از بستگان سببی من، باغی در شمال کشور دارد که در مسافرت های پیشین آن را بسیار زیبا یافتم و این بار درهم و برهم و پُر از گیاه هرزه. علت را پرسیدم، گفت روستانشین محلیِ دارای زن، 5 فرزند و مادرزن که با دریافت مبلغی از او باغ را نگهداری می کرد چون هشت یارانه نقدی از دولت دریافت می کند که معادل دریافتی ماهانه یک کارمند دولت است، دیگر حاضر نیست باغ را نگهداری کند سیگاری و تن آسا شده، یک وانتِ دست دوم خریده و گویا با قاچاقچیان هم همکاری می کنذ!.".
         از این مسافرِ آمریکا پرسیدم که راه حل چیست؟. گفت که نمی خواهد اندرز بدهد ولی هر تازه وارد به ایران، در همان نخستین روز در می یابد که نه همه اصول ام القوانین ایران (اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی) و نه قوانین موضوعه آن به درستی اجرا می شوند و تمدن که همان رعایت قانون و اصول است دارد ضعیف تر می شود. مثلا؛ در همه شهرهای ایران هر اتومبیل دار در عین حال راننده تاکسی است و می تواند مسافر حمل کند و این یک قانون شکنی است، مگر می شود هر اتومبیل بتواند با دریافت پول مسافر سوار کند؟!. خیابان ها دارای خطوط عابر پیاده است ولی کسی رعایت نمی کند. هنوز خیابان ها دارای جوی آب بدون پوشش است، پیاده روها پر از چاله و کج و مُعوَج. خانه یکی از بستگانِ من در خیابانی است که نمی خواهم نام ببرم. از بیست سال پیش دارند این خیابان را تعریض می کنند. در طول سه سفر که به خانه این فامیل رفتم مشاهده کردم که یک مغازه مخروبه و بَدشِکل را از میان برنداشته اند تا پیاده رو هم تعریض شود. این مورد کوچک نمونه ای است از ابعاد مسأله. مثال دیگر، ظرف ده روز مسافت محل سکونت تا دفتر کار یک دوستم را که وکیل دعاوی است سه بار با تاکسی (زرد رنگ و سبز رنگ) رفتم و آمدم. یکی از آنان 8 هزار تومان، دیگری 11 هزار تومان و سومی 20 هزار تومان مطالبه کرد. دلیل این هَردَمبیلی، نبود تاکسیمتر و نرخ مشخّص است. خیابان ها را با نرده های آهنین سراسری به دو قسمت کرده اند، چرا؟ برای اینکه مردم قبلا با نقض مقررات و عرف، از سواره رو عبور می کردند و این کار نشان می دهد که مدنیّت ضعیف است، بجای آموزش نمی شود نرده کشی کرد تا نرده ـ بجای احترام به مقررات ـ مانع عبور پیاده از محل سواره بشود! و به همچنین بی احترامی اتومبیلرانان به خطوط عابر پیاده. شماری کم از پل های هوایی مجهز به آسانسور است و بالا رفتن از آنها ـ دارای دهها پلکان ـ برای بیماران قلبی و سالخوردگان تولید خطر می کند. در چهارراه خاقانی (خیابان دماوند) دو بار از یک پل هوایی بدون آسانسور بالا و پایین رفتم تا از عرض خیابان بگذرم، در بالای این پل یک میوه فروشی دوره گرد را دیدم که بساط پهن کرده بود!، عرض این پل کمتر از دو متر است که بساط میوه فروش یک متر و نیم آن را اشغال کرده بود!. بار اول تصوّر کردم که برای چند ساعت است و آن را جمع می کنند ولی دو روز بعد (بار دوم) همان جا و به همان صورت قرار داشت!.
         هرجا که رفتم صحبت از دو ـ سه برابر شدن بهای خانه و زمین و اجاره بها در دو ـ سه سال گذشته بود، پرسیدم که آیا هنگام فروش از تفاوت قیمت، مالیات تصاعدی اخذ می شود؟، مثلا 20 تا 70 درصد، گفتند: نه. اخذ این مالیات و رفتن این پول به خزانه دولت بجای چاپ کردن اسکناس، تورّم را پایین می آورد. به صرف داشتن طلا در خزانه (انبار) نباید اسکناس (برات بانک) چاپ کرد. این به مفهوم استاندارد طلا نیست، استاندارد طلا یعنی اینکه هر آن، که دارنده اسکناس (نُت بانک) آن را به بانک ببرد و معادل اش طلا بخواهد، به او بدهند. مشاغل، اغلب کاذب و به عبارت دیگر خدماتیِ زائد است مثلا فروشندگی، دلالی و .... در یک خیابان فرعی دهها خواروبار فروشی مشابه یکدیگر وجود دارد، اینها یعنی چه؟، یک فروشگاه برای یک محله کفایت می کند. مغازه ها پُر از کالای خارجی و عمدتا ساخت چین است که در ایران بهتر از آنها هم می تواند تولید شود. یک مثال برایتان می زنم: بستگان در ایران از من خواسته بودند عکس اختصاصی را که از مرحوم مادرم داشتم، تکثیر کنم و از آمریکا برایشان ببرم، شش نسخه تهیه کردم و به فروشگاهی به نام [دالِر ستور] که در آنجا فراوانند، رفتم. در این فروشگاهها هر جنسی را به یک دلار می فروشند. شش قاب عکس ساخت چین به شش دلار خریدم، عکس های مادرم را در آنها قرار دادم و به ایران بردم. یکی از قاب عکس ها در بین راه و در جامه دان شکسته بود. در تهران به فروشگاهی رفتم که همان قاب عکس ساخت چین را می فروخت، یک قاب خریدم با چانه زدن به 18 هزار تومان یعنی کمی کمتر از شش دلار. چرا؟.
         به هر خانه ای که رفتم سخن از شهریه دبستان و دبیرستان بود. همه فرزند دارند و می گفتند باید 6 ـ 7 میلیون تومان شهریه به مدرسه بدهند. آیا دولت می داند که پدر و مادر این بچه ها همانند خود من به مدرسه رایگان رفته بودند و در آنها تولید نارضایتی می شود ـ هر چند که ثروتمند باشند و سکوت لزوما علامت رضاء نیست. قانون اساسی جمهوری اسلامی رایگان بودن مدارس را تضمین کرده است. در سفر اخیر در یکی از خیابان های تهران در یک فاصله تقریبا 400 متری هفت بانک و مؤسسه مالی را شمردم. کثرت این مراکز تولید مسأله می کند. از مطالعه اسلام چنین برمی آید که این دین، کاپیتالیسم خالص را تأیید نمی کند و به همین جهت بود که بلافاصله پس از انقلاب، بانک ها و بیمه ها را ملی کردند و قانون اساسی جمهوری اسلامی این امر را تأیید کرد. همه آنهایی را که دیدم همین را می گفتند و چندان راضی نبودند. مدعی بودند که قانون اساسی جز در چند مورد، دقیقا اجرا نمی شود و باید بجای رئیس دولت، نیروهای مسلح ضامن اجرای آن باشند. یک میزبان من می گفت چه نشسته ای؟ قانونی وضع شده که اجازه مي دهد اگر بخواهند ساختمان های مدارس دولتی را که در سابق ساخته شده اند به عنوان متاع زائد وزارت آموزش و پرورش بفروشند!. مجلس اين مجوّز را تصویب کرده است!. در دو سفر از تهران به قم و قزوین ـ در فاصله هایی دور از تهران مجتمع های مسکونی مشاهده کردم که می گفتند «مسکن مِهر» شبیه مجتمع های کشورهای کمونیستی سابق با این تفاوت که در آن کشورها این مجتمع ها در درون شهرها بودند. در یک جایگاه بنزین از ساکن یکی از مجتمع ها پرسیدم که با این فاصله زیاد چگونه به خرید و محل کار می رود؟، گفت هر روز چهار ساعت در راه هستم ـ تا پنج ساعت کار کنم!. مسائل زیاد است، راه حل این است که بروند از خارج چند کارشناس اقتصادی ـ اجتماعی استخدام کنند تا مسائل را حل کنند به همان گونه که در دهه های 1320 و 1330 «دکتر شاخت» آلمانی را به ایران دعوت کردند ـ همان دکتر شاخت که مسأله تورّم آلمان را در دهه 1930 حل کرده بود. ایران دارای کارشناسان فراوان است ولی نه آماده سازش با اصحاب منافع. تنها راه حلی را که می تواند بگوید؛ اجرای کامل قانون اساسی و پالایش قوانین موضوعه است. یک مجموعه قوانین را در میدان انقلاب از یک کتابفروشی خریداری کردم و به چند قانون مورد علاقه خود نظر افکندم، به نظر من که خالی از اِعمال نظر در تدوین نبودند. چند ماه پیش به کانادا رفته بودم. در آنجا ایرانیان دو دسته هستند، یک دسته ثروتمند که در ده سال اخیر از طریق سرمایه گذاری! وارد شده اند و دسته دیگر بی ثروت ها که زحمت می کشند و جان می کِنند تا نان بخورند و این دسته دارند به تدریج دچار احساس دشمنی و انتقام گیری می شوند. آنها می گویند که پول این مهاجرانِ سرمایه گذار از نفت است و نفت متعلق به همه ملت به صورت یکسان، و این شمار باید ثابت کنند که از کجا آورده اند. با مشاهده این احساس به چند مقام کانادایی گفتم که ممکن است آنارکیسم ایرانی از آن کشور آغاز شود. آنارکیسمی از نوع آنارکیسم قرن نوزدهم روسیه که به سراسر جهان غرب گسترش یافت و به قتل رئیس جمهوری آمریکا، پادشاه ایتالیا، نخست وزیر فرانسه و ... انجامید و اگر جنگ جهانی اول شروع نشده بود و انقلاب روسیه پدید نیامده بود چه بسا ادامه می یافت. خواندن تاریخچه حسن صباح و پیدایش واژه اَسَسین (حشّاشین) و افکار «میخائیل باکونین» روس لازم است.
         این مسافر ادامه داد: در تهران شنیدم که محمود احمدی نژاد پس از پایان دوران ریاست بر دولت می خواهد دانشگاه باز کند. برخی از مسائل و انگیزه مهاجرت ها از تاسیس دانشگاه آزاد است. مدرک گرایی و به امید یافتن میز به دانشگاه رفتن و بعد مایوس شدن، نوعی ناراضی تراشی است. پذیرش دانشگاه برحسب رشته تحصیلی و تجهیزات باید متناسب با نیاز کشور باشد. دهها هزار فارغ التحصیل فرضا رشته های غیر تکنولوژیک و پزشگی در آمریکا بیکارند و در رستوران و فروشگاه کار می کنند. نباید امید کاذب ایجاد شود. [دانشگاه تهران در دهه 1340 رشته روزنامه نگاری دایر کرد و چون دید که برای فارغ التحصیلان آن کار نیست آن را بیش از یک دهه تعطیل کرد.].
         گفت و شنود ما به پایان نرسیده بود که مسافران عازم آمریکا را به بخش بازرسی ویژه پیش از سوارشدن بر هواپیما فراخواندند.
         مسافرت های رنج آور در سالخوردگی
         ما مسافران عازم ایران هنوز وقت داشتیم، تقریبا همه اینان سالخورده بودند و همگی ناخرسند از قطع پروازهای اروپایی به ایران و می گفتند که راه حل این مسأله آسان است. دولت ایران می تواند در این زمینه با یک شرکت بین المللی قرارداد ببندد و ضوابط ویژه وضع کند، وکالت نامه های بازنشستگی را دو ساله و یا چند ساله کند. بیشتر این مسافران برای تجدید وکالت نامه های بازنشستگی و تجدید اجاره نامه های منازلشان رنجِ سفر هموار کرده بودند ـ خانه هایی را که پس از مهاجرت به اجاره داده اند.
     نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
    به مناسبت سالگرد ساخت سلاح اتمی، توقف جنگ های بزرگ امّا افزایش فساد دولتی، مقام سازی اصحاب منافع، ناخرسندی توده ها و واکنش ها
    عكس انفجار نخستين آزمايش اتمي جهان
    16 جولای 1968 بود که خبرگزاری ها به مناسبت 23 ساله شدن سلاح اتمی ـ خود و یا به نقل از روزنامه ها و مجله های خبری، و این نشریات از قول اصحاب نظر و دست اندرکاران مربوط، مطالبی درباره این سلاح و تغییر مسیر تاریخ مخابره کرده بودند. تصمیم گرفتم که در این زمینه، خبری که بیشتر از 3 ـ 4 دقیقه وقتِ پخش نگیرد تهیه کنم تا روز بعد (17 جولای) در اخبار ساعت 7 بامداد از رادیو سراسری ایران که من سردبیر اخبار آن بخش بودم پخش شود.
        یک تلاش چندین ساعته لازم بود. علاوه بر جمع آوری فرستاده های خبرگزاری ها، به سراغ کتاب های تاریخ جنگ جهانی دوم و دائرة المعارف ها رفتم و مطالب آرشیو شده خودمان ـ عمدتا بایگانی خبرهای رسیده در طول سالها ـ در آن زمینه را هم خواندم و یادداشت برداشتم. روز بعد هم بجای ساعت 5 بامداد، ساعت 4 به خبرگزاری پارس (واقع در میدان ارگ ـ میدان 15 خرداد) رفتم که آن سال ها، اخبار رادیو را هم تهیه و مستقیما به دست گویندگان می داد. در اینجا یادداشت ها را بر حسب تنظیم فیچری روی هم قرار دادم و به تایپیست دیکته کردم که عادت من شده بود، با اخبار دیگر. چون در آن ساعات، در آنجا جز سردبیر خبر، تایپیست و دو گوینده، یک خبرنگار و چند مترجم زبان های مختلف، فرد دیگری نبود باید تلفنی فهرست اخبار تنظیم شده و آمادهِ پخش به اطلاع مدیرعامل خبرگزاری و یا معاون خبری ـ رسانه ای وزارت مربوط (وزارت اطلاعات و جهانگردی، امروزه ارشاد) می رسید. در آن زمان، دکتر منوچهر آزمون، تحصیلکرده آلمان و نوه آیت الله شیخ فضل الله نوری این مقام را برعهده داشت (که به رغم نوه آیت الله بودن، پس از انقلاب اعدام شد و نبوی نوری نوه دیگر آیت الله که در کالیفرنیا بود با شنیدن خبر اعدام، به ایران بازنگشت. نبوی نوری قبلا مدیرکل آموزش و پرورش تهران بود و ساختمان های کاشی کاری مدارس پایتخت یادگار اوست).
        هنگام خواندن فهرست خبرها برای مقام مربوط، اگر او خبری را حسّاس می دید، خواندن تمامی سطور خبر را می خواست و چنانچه جملاتی از آن را اصطلاحا «بودار» تشخیص می داد، حذف آن جملات را توصیه می کرد. در آن روز، دکتر آزمون پخش خبر سالروز نخستین آزمایش اتمی در صحرای نیومکزیکو و تاریخچه کار را پس از اینکه برایش خواندم تأیید کرد، ولی وقتی به اظهار نظر ها رسید، گفت چه کسی آنهارا بیان داشته، باید نام او و یا آنان برده شود و گرنه شنونده (مخاطب) گمان خواهد کرد که نظر خودمان است. گفتم که اتفاقا نظر خود من است. گفت که آن قسمت بماند برای بولتن خبرگزاری که برای مشترکان ارسال می شود و در بولتن هم باید ذکر شود که به نظر مفسّر ما (مفسّر خبرگزاری پارس).
        من نظرات خود درباره سرانجام جهان اتمی را به بولتن خبرگزاری ندادم و در ژورنال (یادداشت های) خود باقی گذاشتم تا ببینم که مرور زمان درستی آن نظرات را تأیید می کند یا نه، که تأیید کرد.
        
        خبری که آن روز پخش شد و سابقه و تاریخچه اش را خود من یافته و نوشته بودم از این قرار است:
        
        "بمب اتمی، امروز (16 جولاي 1968) 23 ساله شد. نخستین آزمایش اتمی 22 سال پس از پی بردن دانشمندان فیزیک و شیمی به امکان ساخت سلاح هسته ای، در ناحيه «ترينيتي سايت Trinity Site» ايالت نيومكزيكو (آمریکا) انجام شد و گزارش کار، روز بعد از آن (هفدهم جولاي 1945) رسما اعلام گردید با اطلاعات بيشتري در باره این نخستين آزمايش. ساخت این بمب نتیجه تلاش هایی بود که از سال 1939 در آمريکا انجام شده بود. «لئو سیزلارد» فیزیکدان یهودی مجارستانی در سال 1933 پی به این نیروی هسته ای و فعل و انفعالات مربوط بُرده بود و جریان را به Albert Einstein اطلاع داده بود و این دانشمند پس از انجام بررسی، در سال 1939 موضوع را در نامه ای به روزولت رئیس جمهوری آمریکا اطلاع داده بود. پیش از ارسال این نامه، در سال 1938 یک دانشمند آلمانی به نام «اُتو هان» به چگونگی فعل و انفعالات هسته ای و قدرت انفجاری آن پی برده و کشف خودرا گزارش کرده بود. موضوع ِ فیزیک اتمی به 37 سال پیش از ارسال نامه به روزولت بازمی گردد. چهارم ماه می 1902 «پيِر» و «ماري» كوري ـ زن و شوهر فيزيكدان موفق شدند در آزمایشگاه خود در پاریس عنصر راديواكتيو «راديوم Radium» را ايزوله كنند. با اين عمل، راه براي گسترش فيزيك اتمي و دستيابي به انرژي اتمي و نيز ساخت بمب آن باز شد و ....
         با اين پيروزي، سال بعد جايزه نوبل فيزيك به پير و ماري کوري Marie Curie تعلق گرفت.
         ماري کوري 32 سال پس از اين كشف، در پنجم جولاي (ژوئيه) 1934 درگذشت. ماري در سال 1867 در لهستان به دنيا آمده بود. شوهر او قبلا در يک حادثه رانندگي در پاريس کشته شده بود.
        در سال 1941، روزولت کمیته MAUD را که با مشارکت انگلستان ایجاد شده بود مأمور مطالعات اتمی کرد. در همین سال «گلنِ سیبورگ» پلوتونیوم را کشف کرد. در سال 1942 آلمانی ها به یک نتیجه مقدماتی ساخت سلاح اتمی رسیدند که هیتلر عمیقا به آن نیاز داشت. در همین سال، استالین توسط «فله روف» از این تلاش ها آگاه و او نیز دست بکار شد. از همین سالِ 1942 بود که با آغاز کار پروژه منهتن Manhattan Project و تمرکز مطالعات در دانشگاه کالیفرنیا (شاخه برکلی) به موازات فعالیت های انریکو فِرمی در دانشگاه شیکاگو، تلاش های اتمی وارد مرحله نهایی خود شد و روزولت و چرچیل در مذاکرات محرمانه سال 1943 خود در کبکِ کانادا به توافق رسیدند که انگلیسی ها هم به شکلی به پروژه منهتن بپیوندند. در همین مذاکرات، بر سر ایجاد یک اتحادیه نظامی غرب در پی شکست نظامی هیتلر و ... نیز توافق شده بود. در همین سال، روزولت اطلاع یافت که ژاپن تلاش اتمی خودرا متوقف ساخته است.
         تلاش پروژه منهتن در 1945 و تقریبا همزمان با تسلیم شدن آلمان و پایان جنگ جهانی دوم در جبهه اروپا به نتیجه رسید و نخستین آزمایش اتمی، 16 جولای آن سال در نیومکزیکو انجام شد. قدرت تخريب بمبي که آزمايش شد معادل بيست هزار تُن ماده منفجرهT.N.Tبود. دولت آمريكا تا انجام اين آزمايش که محصول پروژه منهتن بود، برای داشتن سلاح اتمي، به پول آن زمان، دو ميليارد دلار هزينه كرده بود.
         متعاقب همين آزمايش، هَري ترومن رئيس جمهوري وقت آمريكا اخطار شديد خودرا براي دولت ژاپن فرستاد و 21 روز بعد (ششم آگوست 1945) دستور بمباران اتمي ژاپن را صادر كرد و همان روز نخستین بمب بر هیروشیما و سه روز بعد دومین بمب بر ناگاساکی فرو افکنده شد. بمب نخست، اورانیوم 235 و بمب دوم، اورانیوم 239 داشت. با این دو بمباران اتمی که تلفات آن 130 تا 250 هزار تن کشته گزارش شده بود، ژاپن تسلیم شدن خود را اعلام کرد و جنگ جهانی دوم در هر دو جبهه پایان یافت. گفته شده است که شتاب ترومن در بمباران اتمی ژاپن این بود که اطلاع یافته بود استالین که میلیون ها نظامی در اختیار داشت و برلین را تصرف کرده بود در پی فرصت و بهانه بود تا با آن نیرو سراسر اروپا را تصرف و با بازی های دیگر، ایران را در کنترل بگیرد که در مورد ایران، به ساخت مسئله آذربایجان روی آورد. همچنین در خاوردور، تمامی شبه جزیره کره و شماری از جزایر ژاپن را اِشغال کند زیراکه پس از تسلیم شدن آلمان، استالین متوجه خاوردور و جنگ با ژاپن شده بود.
        آمریکا تا آگوست 1949 که روسیه دارای بمب اتمی شد، تنها دولت دارنده سلاح هسته ای در جهان بود و در یارگیری، اتحادیه سازی و جهانی کردن «دلار» موفق شد.
        یک سال پس از اتمی شدن دولت مسکو و خروج این سلاح از انحصار یک دولت و احتمال اتمی شدن چند کشور دیگر، مذاکرات سیاسی برای کنترل و محدود کردن، در چارچوب جهانی آغاز شد که منجر به ایجاد آژانس بین المللی انرژی اتمی I.A.E.A در سال 1957 با هدف استفاده صلحجویانه از این انرژی شد که مقرّ آن در شهر وین است. در این میان، انگلستان در سال 1952 اتمی شد و مسکو در 1953 اعلام کرد که بمب هیدرژنی هم آزمایش کرده و آمریکا درصدد ساخت موشک برای حمل بمب اتمی به مقصد (هدف) برآمد. در سال 1958 آمریکا و انگلستان پیمان همکاری اتمی امضا کردند. در همین سال، انگلستان بمب هیدرژنی آزمایش کرد. در سال 1960 فرانسه نیز اتمی شد و سال بعد (سال 1961) دولت مسکو اعلام کرد که یک بمب 50 مگاتُنی (تا آن زمان بزرگترین بمب در جهان) آزمایش کرده است و اندکی بعد در همین سال شایعه اتمی شدن اسرائیل نیز انتشار یافت. چین در سال 1964 دست به آزمایش اتمی و در سال 1967 هیدرژنی زد و وارد باشگاه اتمی ها شد و گویا آفریقای جنوبی و برزیل هم چنین مطالعاتی را در دست دارند. ژاپن و آلمان هم گفته اند که هر آن که بخواهند می توانند بمب اتمی بسازند. پیمان منع گسترش سلاح اتمی Nuclear Non – Proliferation Treaty از اول جولای 1968 [ماه هفتم همان سال میلادی] آماده امضای دولت ها شده است [که 189 دولت تا جولای 2016 آن را امضاء کرده اند. تنها هند، پاکستان، اسرائیل و کره شمالی از امضای خودداری کرده اند.].".
        19 ژوئن 1953در نيويورك (زندان سينگ ــ سينگ) يك زن و شوهر کمونیست آمريكايي به نام ژوليوس و اثل روزنبرگJulius & Ethel Rosenberg به جرم همكاري اتمي با شوروي كه دادستاني آمريكا بر آن عنوان «جاسوسي اتمي» گذارده بود اعدام شدند.".
        
    Julius و Ethel نخستین جاسوسان اتمی


        این بود آن قسمت از مطلب تنظیم شده ـ پس از حذف تفسیر، که با پخش آن در آن روز (17 جولای 1968) موافقت شد. تنها دو جمله از تفسیرِ نوشته من اجازه پخش یافت.
         این دوجمله: "مرور زمان نشان داده است که سلاح اتمی یک سلاح بازدارنده از تهاجم به دارنده آن است. این سلاح همچنین عامل قدرت شدن و مطرح بودن دارنده آن است.".

        
        و امّا تحولّات پس از جولای 1968 تاکنون در این زمینه:
        
        ـ هند در سال 1974 اتمی شد. هند برای نشان دادن توان اتمی خود، در یک روز در سال 1998 پنج بمب اتمی منفجر کرد. دکتر جهانگیر بابا از پارسیان (ایرانی تباران) هند، این کشور را اتمی کرد. وی در حادثه سقوط هواپیما بر فراز آلپ (اروپا) کشته شد.
    دکتر جهانگیر بابا


        ـ بيست و هشتم ماه می 1998، پاکستان در نزدیکی مرز بلوچستان با افغانستان پنج آزمایش اتمی زیرزمینی انجام داد و وارد گروه اتمی های جهان شد. طبق گزارش های رسانه ای، این دولت بیش از دویست سلاح اتمی در زرّادخانه خود دارد. نخست وزیر وقت پاکستان همان روز در توجیه اتمی شدن پاکستان گفت که با اتمی شدن هند، اقدام ما اجتناب ناپذیر بود. هدف ما از اتمی شدن، بازداری از تعرّض و تصوّر حمله نظامی به پاکستان است. امروز روز بزرگی در تاریخ پاکستان است. ما، دیگر دیکته دیگران را نخواهیم نوشت. گزارش شده بود که دکتر عبدالقدیر خان ـ دانشمند این کشور، برای پاکستان بمب اتمی ساخته است، ولی شایعه کمک دیگران همچنان وجود دارد. غرب متحد پاکستان با چند خاطره از جنگ های هند و پاکستان و مداخله نظامی هند برای حذف پاکستان شرقی و ایجاد بنگلادش نمی خواست درگیری دیگری آغاز و پای آن هم به میان کشانده شود. چین نیز از دیرزمان میانه خوبی با هند بویژه بر سر منطقه لاداخ ندارد.
        ـ دولت آفریقای جنوبی در سال 1991 بمب های اتمی خود را از میان بُرد. یک مقام این کشور گفته بود که ما در این گوشه از دنیا قرارگرفته ایم، نه تهدید می شویم و نه می خواهیم تهدید کنیم ـ کدام دولت را و با چه هدف تهدید کنیم.
        ـ کره شمالی در سال 2003 اتمی شد و در سال 2016 هیدرژنی.
        ـ فعالیت اتمی ایران جز در مورد غنی سازی 3 و 67 درصد، با امضای یک موافقت نامه در 14 جولای 2015 در وین، برای مدت 15 سال عملا متوقف شده است.
        
        نظرات این نگارنده (مؤلف تاریخ آنلاین برای ایرانیان و ناشر مجله روزنامک با 60 سال تجربه روزنامه نگاری و تاریخ نویسی) در نوشته 17 جولای 1968 که پخش نشد و اینک تحقّق یافته اند با افزودن جملات تازه بر آنها و نوسازی، به شرح زیر:
        ـ عدم وقوع جنگ بزرگ دیگر از نوع دو جنگ جهانی قرن بیستم میان قدرت ها در آینده ای قابل پیش بینی و تبدیل انتقام گیری ها و معارضات قدرت ها با هدف تضعیف رقیب به نبردهای روانی و مغزشویی (جنگ رسانه ای ـ اصطلاحا؛ جنگ سرد)، انواع فریبکاری ازجمله در مذاکرات و کسب امتیاز، انواع جاسوسی، نفوذ در برخی از مقامات و جلب آنان و تخریب و تضعیف حریف از این راهها تا فروپاشی از درون [مثال: فروپاشی شوروی و بلوک شرق بدون جنگ]. ایجاد جنگ های منطقه ای و آشوب و ناامنی با هدف گرفتن ماهی از آب گل آلود و ... [امروزه و عمدتا از آغاز قرن 21، جنگ های نیابتی ـ درگیری دو و یا چند قدرت به صورت غیر مستقیم]. یافتن بهانه و استفاده از هر فرصت برای ازمیان بردن و یا قطع نفوذ معاندِ بالقوه و یا بالفعل که منافع منطقه ای اش را به مخاطره اندازد و یا اینکه موازنه را برهم زند زیراکه «اقتصاد» و منافع عامل هر رویداد در طول تاریخ بوده و درگیری ها انگیزه اقتصادی داشته اند. بنابراین، اصحاب منافع و آزمندان برضد اخلاقیات و اصحاب اندیشه بوده اند.
        ـ این اوضاع باعث افتادن تصمیگیری ها و اقدامات به دست افراد زرنگ، اصحاب منافع، خواص و ... (طبقات مشخّص) خواهد شد که نتیجه اش خارج شدن دمکراسی از اصول و افتادن اختیارات دولتی به دست منفعت طلبان، قدرت جویان و جاه طلبان و رواج بساط ساخت و پاخت، نقش بر کاغذ شدن عدالت اجتماعی، حق و انصاف و گسترش فساد بویژه فساد دولتی. خریداری شدن و افتادن رسانه ها در دست اصحاب منافع و نفوذ و دلّالان بورس ها و ... و گسترش هرچه بیشتر فاصله دارا و ندار و در نتیجه افزایش ناخرسندی و خشم سایرین و واکنش ها.
        ـ تلاش همه جانبه قدرت های اتمی برای جلوگیری از اتمی شدن کشورهای دیگر تا قدرت ها، متعدد نشوند، سهم خواهی نکنند و منافع آنها کاهش نیابد.
        ـ گسترش نارضایتی توده ها و خشم آنها و بازگشت آنارکیسم و پهن شدن بساط تخریب و ترور و فراگیرشدن سایه ترسِ ناشی از آن به همانگونه که در اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20 بود [نمونه اش؛ ترورهای روزافزون اخیر در اروپا، آمریکا، خاورمیانه، آسیای جنوبی و ... که باید هشدار تلقی شوند.]، و سرانجام؛ یک انقلاب جهانی و دگرگونی های عمیق و وسیع.
        ـ همچنین با پیشرفت تکنولوژی و ارتباطات افراد با هم و تبادل اطلاعات، احتمال آسان شدن ساخت سلاحهای انفرادی اتمی، لیزری، روباتیک و ... و از دست رفتن آرامش و امنیت.
     نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.



     

    مطالعه اين سايت و نقل مطالب آن با ذكر ماخذ (نشاني کامل سايت و نام مولف آن) آزاد است، مگر براي روزنامه هاي متعلق به دولت و دستگاههاي دولتي؛ زيرا كه مولف اين سايت اكيدا «روزنامه نگاري» را كار دولت نمي داند. روزنامه عمومي به عنوان قوه چهارم دمكراسي بايد كاملا مستقل از دولت و سازمانهاي عمومي باشد تا بتواند رسالت شريف خود را به انجام برساند.


     تماس با مولف:

    editor (a) iranianshistoryonthisday.com
    n.keihanizadeh (a) gmail.com