Iranians History on This Day
روز و ماه خورشيدي و يا ميلادي مورد نظر را انتخاب و كليد مشاهده را فشار دهيد
ميلادي
   خورشيدي

 
24 نوامبر
 
جستجو:

 
 


 هديه مولف

اين سايت مستقل و بدون كوچكترين وابستگي؛ هديه ناچيز مولف كوچك آن به همه ايرانيان، ايراني تبارها و پارسي زبانان است كه ايشان را از جان عزيزتر دارد ؛ و خدمتي است ميهني و آموزشي كه خدمت به ميهن و هموطنان تكليف و فريضه است كه بايد شريف و خلل ناپذير باشد و در راه انجام تكاليف ميهني نياز به حمايت مادي احدي نبايد باشد، و نخواهد بود. انتخاب موارد براي نگارش و عرضه در سايت نظرشخص مولف است.
 

 










   لينک به اين صفحه  

مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 24 نوامبر
ايران
عصيان سراسري هواداران بابك خُرَّمدین در نوامبر سال 842 ـ اشاره ای به جنبش بابک و مبارزات او
هواداران «بابك خُرّم دين» و پيروان عقايد اجتماعي ـ اقتصادي او از دهه سوم نوامبر 842 (آذرماهِ 221) در آذربايجان، اصفهان، فارس و كرمان بر ضد حكومت خليفه عباسي دست به يك عُصيان گسترده زدند كه به نوشته مورّخان، در بيداركردن ايرانيان مؤثر واقع شد.
     اين عصيان پنج سال پس از قتل فجيع بابك به دست المعتصم (خليفه وقت) كه در سامرا صورت گرفته بود، روي داده بود. المعتصم مازيار و افشين ـ دو سردار ايراني ديگر را هم كه در دست او گرفتار بودند، متعاقب قتل بابك كشته بود. معتصم به افشين كه با او از در مسالمت وارد شده بود رحم نكرده بود.
    بابك خُرّمدين چهارم ژانويه سال 838 ميلادي (و طبق برخی محاسبات تقویمی؛ هفتم ژانویه 838 ـ هفدهم دی ماه 216) به دستور معتصم خليفه عباسي با قطع تدريجي دست و پا و اعضاي بدن كشته شد و جسدش را با همین وضعیت در بيرون شهر سامرا (سامره) بدار آويختند كه مدتی نسبتا طولانی به همان صورت باقي بود. وی جنبش خود را 22 سال پیش از آن در ناحیه ای در جنوب رود ارس (کلیبرِ آذربایجان ـ منطقه ارسباران و اردبیل) آغاز و مقرّ خودرا در «بَذ ـ دژی کوهستانی، حدودا 3 کیلومتری کلیبر که در ارتفاع تقریبا دوهزارمتری قرار داشته و به نوشتهِ پاره ای از مؤلفان در زمان ساسانیان ساخته شده بود) برقرار کرد. پیروان مسلّح فرضیهِ اجتماعی ـ اقتصادی و ضد حکومت عرب بودنِ اورا یکصد تا سیصد هزار تَن نوشته اند. که این ارقام جدا از بانوان و دیگر مردان پیرو اوست. دژ بَذ (قلعه بابک) تا اَهَر 60 کیلومتر و تا تبریز حدود 200 کیلومتر فاصله دارد ـ در شمال اَهَر و شمال شرق تبریز واقع شده است. با دستگیری و قتل بابک، جنبش او بپایان نرسید و به باور اندیشمندان و تاریخ نگاران تا به امروز ادامه دارد ـ جنبش های سوسیالیستی. مائو و هوشی مین هم به فرضیه او اشاره کرده بودند و نیز هوگو چاوس در سال 2010.
     در قرن نهم و از نیمه قرن پیش از آن درهر گوشه ايران، يك استقلال طلب و احیاگر هویت ملّی بپاخاسته بود ازجمله سنباذ ـ سندباد نیشابوری، به آفرید، استاذسیس ، بابک و ... و پیش از آنان؛ ابومسلم و .... قيام المقّنع در خراسان، بیست و چهارم ماه مي سال 766 ميلادي آغاز شد براي احياي استقلال وطن و حاكميت. پيروان المقّنع Almughanna كه جامه سپيد مي پوشيدند به سپيدجامگان (كفن پوشان راه وطن) معروف اند. المقّنع كه به سبب نقاب زدن ـ نقابي شبيه مَقنعِه كه تا شانه ها، روي اورا مي پوشانيد ـ به اين نام معروف شده بود، كسي جز هاشم ابن حكيم نبود كه مردي دانشمند بود. امپراتوری ایرانیان در نیمه قرن هفتم فروپاشید.
     بابک از سال 816 میلادی جنبش خودرا آغاز کرده بود. در شمال ايران همزمان سه مبارز ــ بابك، مازيار و افشين ــ بناي مبارزه با حكومت بغداد را گذارده بودند كه بابك در عين حال فرضيه اجتماعي ــ اقتصادي مزدك (سوسیالیسم) را هم دنبال مي كرد و خواهان برابري كامل مردم و مشترک بودن مالكيّت منابع و ابزار تولید و خدمات عمومی [دولتی و ملی بودن آنها] بود. پدر بابک یک تیسفونی بود که در پی ویران شدن پایتخت امپراتوری پیشین ایرانیان (واقع در 36 کیلومتری جنوب بغداد) به دست عباسیان و با هدف استفاده از مصالح ساختمانی آن برای توسعه بغداد، از این شهر به آذربایجان رفته بود. مادر بابک یک بانوی آذربایجانی بود. طبق نوشته برخی از مورّخانِ قرون وسطی، نام اورا پس از تولّد، حسین گذارده بودند که به بابک تغییر یافت؛ زیرا که بابک (پاپک پدر اردشیر) بنیادگذار حکومت ساسانیان، اندیشهِ برقراری نظام تازه ای در سر داشت برپایه آیین زرتشت. پيروان بابک، پيراهن سرخ رنگ بر تَن مي كردند و پرچم وشال گردن سرخ داشتند و به احتمال زياد، دادن عنوان «سرخها» به كمونيست ها، ريشه در همان زمان دارد. در تاريخ، پیروان بابک را سرخ جامگان، خُرّميان و خُرّمدينان نوشته اند. در آن زمان هنوز اكثريت آذربايجاني ها كه بابك از ميان آنان برخاسته بود دين نياكان (آيين زرتشت) را حفظ كرده بودند. بايد دانست كه تا زمان شاه اسمعيل صفوي (قرن شانزدهم) هم بسياري از مردم شمال رود ارس (اران) زرتشتي بودند و حکمرانان آنان از همان دودماني بودند که در عهد ساسانيان منصوب شده بودند. همچنين بايد به خاطر داشت كه زبان تُركي دو ــ سه قرن پس از قيام بابک، و با سلجوقيان وارد اين بخش از ايران شد. آذری ها بمانند سایر ایرانیان، زبانی جز پارسی ساسانی (مادر پارسی امروزه) نمی دانستند.
     بابك بارها سپاه خليفه عباسي را كه عموما از غلامان تُرك آسياي مركزي بودند شكست داده بود، زيرا دژ و استحكامات متعدد داشت. وي با مازيار حاكم تبرستان (مازندران) و نيز افشين سردار استقلال طلب ديگر در ارتباط بود. مازيار به دليل همسايگي با طاهريان، از دور و در ظاهر احترام خليفه را داشت تا فرصت مناسب به دست آورد و افشين معتقد به انهدام قدرت خليفه از درون بود و بنابراين، خودرا به شخص خليفه نزديك كرده بود، ولي خليفه از همه چيز باخبر بود و براي تضعيف روحيه استقلال طلبي ايرانيان كه مي گفتند: اسلام بله؛ حكومت عرب نَه ــ افشين را به جنگ بابك فرستاد. افشين همه مساعي خودرا به كار بُرد تا بابك باقي بماند كه بابك به دليل از دست دادن چند افسر خود در جنگ، به ارمنستان فرار كرد كه در آنجا به دام توطئه افتاد و اسير شد و به افشين تحويل گرديد و افشين راهي جز تحويل او به خليفه نداشت و خليفه اورا به طرز دلخراشي كه مورّخان آن زمان شرح داده اند و در تاريخ طبري هم آمده است بكشت، اما بابك تا جان در بدن داشت خود را نباخت. مازيار نيز از طريق اغفال برادرش دستگير و او نيز در سامرا كه معتصم پايتخت خود را به انجا منتقل كرده بود به طرز فجيعي كشته شد و جسدش را دركنار استخوانهاي بابك به دار زدند. سپس نوبت به افشين رسيد كه اورا در بغداد گرفتند و خليفه تماس هاي او با مازيار و بابك را رو كرد و با گرسنگي دادنش كُشت و جنازه وي را هم در كنار دو تَن ديگر در حاشيه سامرا به دار آويخت. تاريخ خلفاي عباسي و حُكِام عرب وقت مَملو از چنين قتل هايي است، حتي قتل نزديكان و بستگانشان.
    
بقایای مرمت شده یکی از دژهای کوهستانی بابک خرّمدین

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
واژه يابي پارسي - واژه «آذر»
به گزارش نشريات وقت، ادبيان و زبان شناسان كشور كه سرگرم يافتن واژه هاي پارسي و ريشه آنها براي قراردادن در جاي واژه هاي خارجي بودند در جلسه دوم آذر 1313 چند واژه ديگر را ريشه يابي كردند از جمله واژه «آذر» به معناي آتش.
    اين زبانشناسان گفته بودند كه آذر، « آدر» تلفظ مي شده و هنوز در روستاهاي كرمان و سيستان (ايران و افغانستان امروز) به بوته هاي مورد استفاده براي گيراندن آتش «آدورAdoor» مي گويند كه با آذر از يك ريشه اند. در آن زمان زبانشناسان ايران دسترسي به منطقه فرارود و تاجيکستان نداشتند تا واژه هاي پارسي را بيابند و جايگزين کنند زيرا که دولت شوروي چنين اجازه اي را به آساني نمي داد. مقامات شوروي که جهان وطني را تبليغ مي کردند مناسبات حسنه با ملي گراني نداشتند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
دريافتي قاضي در سال 1331 در پايه هاي يك تا پنج، هر ماه 300 تومان
اشل تازه دريافتي ماهانه قضات ايران در اين روز در سال 1331 (دوران حکومت دکتر مصدق که خود استاد حقوق بود) از سوي دولت وقت اعلام شد.
    طبق اين اشل، دريافتي ماهانه دارنده پايه يك قضايي (ليسانسیه از دانشكده حقوق با يك تا سه سابقه كار) 300 تومان و دارنده پايه 11 قضايي (بالاترين پايه با تجربه حداكثر 35 سال) يك هزار و 650 تومان. توقف در پايه هاي يك تا 5 سه سال و پس از آن تا پايه 11 چهار سال بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
بازگشت ديپلمات هاي انگلستان به تهران در آذرماه 1332 خشم ايرانيان را برانگيخت و ... ـ اشاره به پرونده سياه روابط لندن و تهران
دكتر مصدق
سوم آذر 1332 (24 نوامبر 1953) سه ماه و شش روز پس از براندازي 28 امرداد، «دنيس رايت» ديپلمات انگليسي براي باز گشودن سفارت اين كشور در تهران با 14 ديپلمات و كارمند وارد پايتخت ايران شد و يازده روز بعد اعلاميه دو دولت مبني بر تجديد مناسبات سياسي انتشار يافت و همان روز ژنرال زاهدي، اصطلاحا نخست وزير دولت كودتا، در يك نطق راديويي تجديد مناسبات ايران و انگلستان را امري ضروري و لازم! اعلام كرد. اين، درحالي بود كه محاكمه دكتر مصدق در محكمه نظامي تهران ادامه داشت و همچنين اعلام شده بود كه 18 آذر ريچارد نيكسون معاون آيزنهاور رئيس جمهور وقت آمريكا براي مذاكره با شاه به تهران خواهد آمد. اين اخبار و به ويژه ورود هيات ديپلماتيك انگلستان به تهران خشم مردم را برانگيخته بود كه نطق زاهدي آن را به اوج خود رسانيد.
     آيت الله كاشاني نيز در همين روز تجديد مناسبات با انگلستان را يك ننگ تاريخي خواند و چنين روزي را روز عزاي ملي اعلام كرد.
     دانشجويان دانشگاه تهران كه از نكات تلخ روابط با انگلستان در طول 150 سال پيش از آن آگاه بودند به ورود ديپلماتهاي انگليسي و تجديد مناسبات اعتراض كردند و چون صداي اعتراضشان شنيده نشد 16 آذرماه كلاسهاي درس را تعطيل و در دانشكده فني اجتماع كردند كه دولت وقت نظامي به دانشگاه فرستاد و اين نظاميان از داخل و خارج دانشگاه دانشجويان و ساختمان دانشكده فني را به گلوله بستند كه ضمن آن سه دانشجو كشته و شماري مجروح و گروهي هم دستگير و بازداشت شدند.
     دولت وقت سپس براي جلوگيري از طغيان عمومي مردم به خاطر اين كشتار، روزنامه هايي را در اين زمينه مطالبي نوشته بودند توقيف و نسخه هاي چاپ شده انها را جمع آوري كرد.
     روابط انگلستان با ايران پرونده اي سياه دارد؛ از دلالي در قراردادهاي پايان جنگهاي ايران و روسيه به سود روسيه، سازش با روسيه بر سر منطقه فرارود و کوتاه کردن دست ايران از اين منطقه تا مجبور كردن ايران به دست كشيدن از مناطق شرقي خود به ويژه شهر تاريخي هرات، از تصرف جزاير ايراني خليج فارس و سپس بذل و بخشش كردن آنها به اين و آن تا گرفتن امتيازات متعدد از جمله نفت، ازتشويق غير مستقيم ايرانيان به اعتياد و كشت ترياك تا بردن و آوردن دولتها در ايران، از تقسيم ايران ميان خود و روسيه تا قرارداد تحت الحمايه کردن ايران (قرارداد 1919 با وثوق الدوله) و سپس اشغال نظامي ايران در جريان جنگ دوم و ترتيب دادن كودتاي 28 امرداد برضد دولت ملي دكتر مصدق و پيش از آن تحريم اقتصادي اين دولت و جلوگيري از صدور نفت و هزاران مداخله ديگر. به نظر برخي از اصحاب نظر، گمان نمي رود كه توطئه هاي دولت لندن برضد ايرانيان به پايان رسيده باشد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
قتل دکتر کاظم سامی کرمانی نخستین وزیر بهداری پس از انقلاب و از فعّالان سیاسی
دکتر سامي کرماني
چهارم آذرماه 1367 (نوامبر 1988) دکتر کاظم سامی کرمانی که دو روز پیش از این، در مطب خود مورد حمله قرار گرفته و با ضربات چاقو مجروح شده بود درگذشت. وی 53 ساله (متولد 1314 هجری) بود.
    دکتر سامی کرمانی پس از پیروزی انقلاب در کابینه موقت به ریاست مهدی بازرگان وزیر بهداری بود. از کارهای مهم او تنظیم و اعلام طرح «طب ملی» بود که به موجب آن تاسیس بیمارستان غیر دولتی ممنوع و امر درمان در ایرانِ نفتدار رایگان می شد. [اظهارات دکتر سامی هنگام اعلام طرح طب ملی در این تاریخ آنلاین درج شده است. برای دیدن آن به کلید جستجو مراجعه کنید].
    دکتر سامی از جوانی فردی مذهبی و متمایل به نوعی سوسیال دمکراسی بر پایه اخلاقیات و دین بود (مسلکی تقریبا مشابه فرضیه هوگو چاوس) و در سالهای نخست عنوان جنبش خودرا نهضت خداپرستان سوسیالیست گذاشته بود که بعد به «جنبش انقلابی مردم ایران» تغییر داد. وی همچنین از همکاران نهضت آزادی ایران بود که آیت الله طالقانی و مهدی بازرگان ازجمله موسسان آن بودند. با جبهه ملی نیز همکاری داشت و از فعالان انقلاب سال 1357 ایران بود. او که در 35 سالگی ازدواج کرد دارای دو فرزند بوده است.
    دکتر سامی به سبب مداخلاتی که در وظایف او در سمت وزیر بهداری می شد چند بار ابراز تمایل به کناره گیری از این سمت را کرده بود که موافقت نشده بود. سرانجام مهدی بازرگان در آبان 1358 (1979 میلادی و دو روز پیش از رویداد تصرف سفارت آمریکا در تهران) با کناره گیری وی موافقت کرده بود.
    دکتر سامی در نخستین انتخابات ریاست جمهوری و نیز انتخابات مجلس شرکت کرد و 4 سال نماینده مجلس بود.
    انگیزه قتل این پزشک و صاحب فرضیه و فعّال سیاسی هنوز دقیقا روشن نشده است. ضارب دکتر سامی که فرار کرده بود، پیش از فرار در مطب و پس از وارد آوردن ضربات چاقو دیده شده بود. چندی بعد اعلام شد که این متهم فراری در اهواز خودکشی کرده است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
بیان واقعیت هایی از بهای کاغذ و تیراژ نشریات داخلی
سی ام آبان 1400 (21 نوامبر 2021) از ایمان شمسایی مدیرکل مطبوعات و خبرگزاری‌های داخلی وزارت ارشاد درباره اتفاقاتی که برای چند روزنامه و مشکل انتشار و چاپ آنها به سبب کمبود و گرانی کاغذ پیش آمده بود نقل شده که گفته بود: کاغذِ روزنامه‌ای عمدتاً وارداتی است و از کشورهای روسیه، هند، آلمان و کره خریداری می‌شود و نیاز به ارز دارد و ارز ترجیحی هم از پارسال به کاغذ ـ به‌علت کالای اساسی نبودن، تعلق نگرفته و از فهرست این نوع کالا حذف شده است. به همین منظور قیمت کاغذ بالا رفته و از هر کیلو سه هزار تومان به چیزی حدود 30 هزار تومان رسیده است. این افزایش قیمت موجب بالا رفتن هزینه‌هایِ تمام شدهِ روزنامه‌ها شده و برای خیلی از آنها ـ روزنامه‌های متوسط و کم‌تیراژ که درآمد مالی کافی ندارند انتشار کاغذیِ نشریه [چاپ شده] به صرفه نیست. همچنین کارخانه چوب کاغذ مازندران هم ظرفیتی محدود دارد که بیشترِ محصول آن برای چاپ کتاب های درسی، در اختیار وزارت آموزش و پرورش قرار می گیرد.
    یک تجریه قبلی نشان داد که خرید کاغذ از خارج با ارز ترجیحی [دلار = 4200 تومان] هر کیلوگرم 6 هزار تومان تمام می شد، حال آنکه بهای کاغذ باطله [روزنامه های برگشتی از فروش ـ فروش نرفته] هر کیلو گرم 17 هزار تومان به فروش می رفت. با این حساب، پایین بودنِ فروش روزنامه ها به زیان دولت بود [کاغذ سفید 6 هزار تومان، کاغذ روزنامه چاپ شدهِ برگشتی از فروش ـ کاغذ باطله هرکیلو 17 هزار تومان و بنابراین ناشر نشریه، اگر فروش نداشت زیان نمی بُرد]. به این ترتیب؛ خرید کاغذ با ارز غیر ترجیحی برای جرایدی که مخاطب کافی، تیراژ بالا و توان جذب تبلیغات (آگهی) دارند مشکلی از نظر قیمت بالای کاغذ وجود ندارد و هزینه‌های آنها از طریق تکفروشی، اعلان و رپرتاژآگهی جبران خواهد شد.
    وی همچنین گفته بود که وظیفه وزارت ارشاد، دادن کاغذ به مطبوعات نیست بلکه جایگاه حمایتی مالی نسبت به نشریات دارد [کمک مالی می دهد]؛ نَه اینکه همهِ کاغذ مورد نیاز و هزینه‌های یک نشریه را تقبّل کند. رسانه‌ها باید این حمایت مالی را بخوبی مدیریّت کنند. با وجود این، جلساتی با حضور معاون اول رئیس جمهور تشکیل شده تا تدابیری در زمینه افزایش ظرفیت تولید داخلی کاغذ اتخاذ گردد و نیز تاکید بر نظارت سازمان‌های مربوط ازجمله تعزیرات برای جلوگیری از احتکار کاغذ و همچنین توجه به واردات کاغذ با ارز نیمایی برای کنترل بازار آن. وقتی که نرخ برابری ارزها نسبت به ریال بالا رود، باید تیراژها واقعی شود [میزان چاپ نَه خیلی زیادتر از میزان فروش] و نشریات نباید با کمک های دولتی، تیراژ غیر واقعی داشته باشند که حجم کاغذ باطله آنها [شماره های بفروش نرسیده و برگشت داده شده] در بازار بیشتر شود و ....
    ـ ـ ـ ـ ـ
    تهران به تنهایی حدود 60 روزنامه یومیه از عمومی تا اقتصادی و ورزشی دارد ـ ده برابر شهر نیویورک! با مطالبی تقریبا مشابه و نقل از خبرگزاری های داخلی که شمار آنها هم از رقم ده متجاوز است و حاوی اخباری مشابه و عمدتا به نقل از مقامات، مدیران و سازمانها. این همه روزنامه در عصر آنلاین و دیجیتال خوانی تعجب برانگیز است. شهرهای دیگر ایران نیز هرکدام چند نشریه دارند. شمار نشریات در ایران عمدتا در دهه 1390 افزایش بسیار یافته است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
دنياي هنر
محبوبيت دو بانوي آواز ميان ايرانيان؛ دلکش و شَکيلا
دلكش در سال1328

خبر چشمگير روزنامه هاي تهران در اين ماه در سال 1328 (1949 ميلادي)، درمان كامل بيماري گلو و حنجره بانو دلكش خواننده وقت بود. اين روزنامه ها نوشته بودند كه دكتر منصور پرتوي بيماري خواننده «حنجره طلايي»را كه چيزي جز تورّم لوزه ها نبود درمان و دوستداران صداي اورا شاد و از نگراني خارج ساخته و به اين مناسبت چند مجلس جشن و سرور برپا شده است.
    بانو دلكش، خود نيز در اعلاميه اي كه در روزنامه اطلاعات چاپ شده بود از دكتر پرتوي سپاسگزاري كرده بود.
     محبوبيت بانو دلكش در ميان مردم تا آن اندازه بود كه در آخرين انتخابات دهه 1330 در حوزه راي گيري جنوب شرقي تهران (محله امامزاده حسن و خزانه) بيشترين آراء را به نام او به صندوق ريخته بودند، حال آن كه وي نامزد انتخابات نبود و در آن زمان زنان هنوز حق شركت در انتخابات را به دست نياورده بودند.
شکيلا


    اواخر دهه 1330، مجيد دوامي سردبير مجله اطلاعات هفتگي در مطلبي در مجله بانو دلكش را با يك خواننده ديگر مقايسه كرده بود كه هواداران وي پس از انتشار مجله به ساختمان موسسه اطلاعات هجوم بردند و مي خواستند که آن را ويران سازند.
    دلكش از جمله خوانندگاني بود كه پس از انقلاب از ايران خارج نشد و اخيرا فوت شده است.
     همين محبوبيت را در دهه هاي اخير، بانو شكيلا ـ مقيم لس آنجلس ـ متولد خرداد 1341 (ماه مي 1962) به دست آورده است كه بانويي است خانه دار، داراي دو فرزند، موقر و ميهندوست كه آوازي دلنشين دارد. كارشناسان، استعداد اورا در هنر موسيقي «عالي» اعلام داشته اند. خودش گفته است كه در محله سرچشمه تهران به دنيا آمده و تا زمان اقامت در آمريكا هم قصد خواننده شدن نداشت. وي برنده چند مدال بين المللي موسيقي شده است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو انديشه
زادروز «باروخ اسپينوزا» پدر ليبرال دمكراسي
Baruch

بيست و چهارم نوامبر زادروز باروخ اسپينوزا (Baruch Espinoza) فيلسوف هلندي است كه در سال 1632 به دنيا آمد و بسال 1677 از بيماري سل درگذشت. خانواده او از يهوديان اسپانيا ــ پرتغال بودند كه از آنجا اخراج و ساكن هلند شده بودند. اسپينوزا به دليل داشتن تفكر مستقل، در سال 1656 از سلك يهوديان اخراج شده بود.
     تاريخ فلسفه و علوم سياسي از اسپينوزا به عنوان پدر ليبرال دمكراسي نام مي برد. او مي گويد كه انسان اگر از چارچوب نظم ملكوتي بيرون نرود آزاد است. وي انسان را سزاوار آزاد بودن، آزاد انديشيدن و آزادانه ابراز عقيده كردن مي داند كه نبايد اين آزادي ها به هيچوجه محدود شوند. اسپينوزا تكامل انسان را در آزادي او مي بيند. وي شديدا با زندگي كردن انسان در سايه ترس و در محيط آلوده به فساد مخالف است و ارعاب دولتي را بزرگترين دستگاه توليد ترس خوانده است.
     اسپينوزا كه از فلاسفه رشناليست بشمار مي رود مي گويد كه رشد يك جامعه و به كمال رسيدن آن و تامين آزاديهاي فرد و محافظت از انسان در برابر ترس و ارعاب و تامين رفاه و رعايت حقوق او نسبت مستقيم با كيفيت مديران آن جامعه دارد. وي در عين حال در يك جامعه، دولت را مقدّم بر كليسا مي داند.
     مفسران نظرات اسپينوزا مي گويند كه از ديد وي، امر «انتخاب كردن» يك مسئوليت اجتماعي بزرگ است و بر اين پايه به مردم تاكيد مي كنند كه اگر هنگام انتخاب نماينده و مديران جامعه، چشم و گوش خود را باز نكنند و انتخابشان دقيق نباشد كل جامعه آسيب خواهد ديد و بايد پاسخگو و احيانا آماده پرداخت بهاي اشتباه خود باشند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
زادروزِ مارتوف، اندیشمندی که به لنین «نَه» گفت ـ نظرات مارتوف درباره انقلاب و سوسیالیسم
Julius Martov
ژولیوس مارتوف Julius Martov که مارکسیسم را فرضیه ای عملی نمی دانست و در سال 1903 و در جریان دومین کنگره حزب سوسیال دمکرات کارگران (روسیه) از گروه لنین جدا شد و با همفکرانش گروه منشکویک Menshevik (اقلیت) را بوجود آورد 24 نوامبر 1873 در استانبول در یک خانواده یهودی به دنیا آمد. لنین در دومین کنگره حزب سوسیال دمکرات فرضیه مارکسیسم را برگزید و گروه او به بلشویک (اکثریت) موسوم شد که 14 سال بعد انقلاب کردند و نظام روسیه را تغییر دادند. انقلاب روسیه پس از 74 سال به همان پایانی رسید که مارتوف در سال 1903 در سخنرانی خود در کنگره دوم پیش بینی کرده بود. نظریه مارتوف چیزی شبیه به سوسیالیسم قرن 21 ـ فرضیه هوگو چاوس است.
    پيش از انشعاب، مارتوف 18 سال در کنار لنین و با او فعالیت کرده، همرزم و نویسنده نشریه اسکرا Iskra بود. لنین و تروتسکی مارتوف را یک نویسنده بسیار خوب اعلام کرده بودند ولی سوسیال دمکراسی اش را برای تامین برابری کامل انسانها نپذیرفته بودند. مارتوف یکبار با لنین دستگیر، در سیبری زندانی و سپس هر دو از روسیه تبعید شده بودند.
    مارتوف می گفت که انسان نمی خواهد طبق برنامه دولت ـ برنامه اجباری ـ زندگی کند می خواهد آزادی فعالیت داشته باشد تا شاد باشد و پیشرفت کند. محدود کردن ثروت تا سقفی، بله. ولی، بدون ثروت، نه. تا روانشناسی انسان تغییر نکند و آماده پذیرفتن مارکسیسم نباشد نباید این فرضیه را یکشبه درباره اش پیاده کرد. انقلاب پرولتاریا و دیکتاتوری طبقه کارگر باعث کشتار و نیز انتصابات بدون پیش شرط (کوالیفیکیشن) می شود، اخلاق، انسانیت و میهندوستی در افراد نابود و جامعه به قهقرا می رود، همه چیز پایه مادی پیدا می کند. ممکن است بشود با دیکتاتوری و زور یک نسل را مهار کرد، نسل بعدی و نسل سوم، چی؟. لنین در پاسخ او می گفت که تردید دارد روس ها دمکراسی بفهمند و به انتخاب آنان و مشارکت ایشان در انتخابات نمی شود اطمینان کرد و پس از گذشت چند سال شعارهای انقلاب عملا از میان می رود و همه چیز به حالت اول باز می گردد. اگر کسب ثروت، ولو به صورت محدود مجاز شود، آزمندی به وجود می آید که عادت می شود و جرم و جنایت به جامعه باز می گردد و اصلاح کار نیاز به انقلابی دیگر دارد و خونریزی و ....
    با وجود اینکه مارتوف عقیده خودرا تغییر نداد پس از پیروزی بلشویک ها در انقلاب و جنگ داخلي، مارتوف تعقیب نشد، آزادی اش را از دست نداد و به آلمان مهاجرت کرد و در اینجا نشریه Socialist Messenger را برای تبلیغ عقاید خود، سوسیال دمکراسی (سوسیالیسم ملایم) منتشر کرد که در سراسر اروپا و حتی ایالات متحده آمریکا (نیویورک) توزیع می شد. برخی نوشته اند، لنین که اواخر عمر و در عمل متوجه مشکلات پیاده کردن مارکسیسم و مسائل انقلاب شده بود ازجمله بر سر کار آمدن افرادی که مستحق مدیریت نبودند درصدد کمک مالی به مارتوف برآمد تا در تامین هزینه نشریه اش درمانده نشود.
    مارتوف ششم اپریل 1923 در آلمان درگذشت و پس از فروپاشی شوروی نظرات او در سطح جهان مورد توجه قرارگرفته است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو دانش
پژوهشگري كه خوردن خوراك مديترانه اي از جمله روغن زيتون را توصيه كرد ـ راههاي سلامت بودن: خواب خوب و فرار از استرس
تايم عکس دکتر کيز را پشت جلد شماره 13 ژانويه 1961 چاپ کرده و مطلب مفصلي درباره نظرات او درباره غذا و بهداشت نوشته بود

پروفسور «آنسل كيز Ancel Keys» استاد دانشگاه مينه سوتا كه صد سال عمر و تا نود و هفت سالگي تدريس كرد و كتاب نوشت 20 نوامبر 2004 درگذشت. وي در طول عمر پژوهشهاي فيزيولوژيك متعدد انجام داد.
     دكتر كيز با توجه به پايين بودن درصد بيماري هاي قلب و عروق در كشورهاي منطقه مديترانه و ژاپن ثابت كرد كه مصرف روغن زيتون و خوردن ميوه، سبزي، ماهي، نان خالص و 8 تا 9 ساعت خواب خوب و عادت به پياده رفتن و فرار از استرس باعث مي شود كه يك فرد، كمتر دچار بيماريهاي قلبي و عروق شود و عمري طولاني داشته باشد. وي همچنين خواص متعدد حبوب را كشف و توصيه كرد كه در مواردي جايگزين گوشت شوند.
    دكتر كيز در پژوهشي ديگر، تاثير گرسنگي بر جسم و مغز را كشف كرد. وي كه دهها سال «بهداشت عمومي» تدريس مي كرد و رئيس آزمايشگاه تحقيقات بهداشتي ايالت مينه سوتا بود اصرار فراوان داشت كه افراد در مصرف چربي حيواني امساك كنند و اعلام كرد مرگهاي زودرس فنلاندي ها در اين است كه بيش از حد كره و پنير چرب مي خورند و بيماري هاي قلبي و عروق ميان آنان بيش از ملل ديگر است. فنلانديها كره را بر پنير اضافه مي كنند و مي خورند. كشف ديگر دكتر آنسل کيز يافتن رابطه «خوب باقي ماندن» با خوب (درست) خوردن و خوب خوابيدن و ناراحتي خيال نداشتن (روش زندگاني) بود. وي رابطه مستقيم طول عمر با انتخاب شغل مورد علاقه و متناسب با استعداد و همسر متناسب را هم كشف كرد، و ترافيك بد و مشكلات در شهرهاي بزرگ و كشورهاي صنعتي را هم از عوامل چند نوع بيماري صعب العلاج و كوتاهي عمر اعلام داشت. دكتر آنسل کيز كه چندين كتاب بهداشتي نوشته است يك فيزيولوژلست بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در دنياي تاريخ‌نگاري
نظرات «هربرت ایگار» در تاریخنگاری ـ تاریخنگار بمانند روزنامه نگار باید برود و نتایج را ببیند و لمس کند ـ عناصر چرا و چگونه نباید فراموش شوند
Herbert Agar
امروز، 24 نوامبر سالمرگ روزنامه نگار و تاریخ نویس آمریکایی ـ هربرت ایگار Herbert Agarدر سال 1980 است. او در 1897 به دنیا آمده بود.
    هربرت که تا سردبیری روزنامه ارتقاء یافت مولف 13 کتاب تاریخ است. او در زمینه تاریخ نگاری نظر به بکاربردن شیوه تفسیرنگاری دارد تا شیوه رویدادنویسی مطلق (خبرنویسی، پشت سر هم آوردن عناصر رویداد بدون اظهار نظر). هربرت با «تحقیق کتابی» و نوشتن تاریخ، صرفا نقل از این کتاب و آن کتاب مخالف است و تاکید دارد که مورخ بمانند روزنامه نگار باید برود و نتایج را ببیند و لمس کند، باید مسافرت کند، باید نتایج را در عمق زندگانی مردم و در قلوب آنان جستجو کند و بنویسد ـ بنویسد تا مسیرها روشن و اصلاح شوند، «تاریخ» فقط قصه و سرگذشت نیست درس باید بدهد مسئله را مطرح و راه حل به دست دهد، اعمال گذشته و تاثیر آنهارا بگونه ای بنویسد که مورد قضاوت قرار گیرند. در تاریخ نگاری و در مورد هر رویداد، بمانند خبرنویسی عناصر چرا و چگونه اهمیت دارند. اگر این دو عنصر که علت و یا علل وقوع رویداد و چگونگی (ظاهری و باطنی) انجام آن را روشن می سازد در نوشته غایب باشند، نوشته نه تاریخ خواهد بود و نه خبر رسانه. در تاریخ نویسی، مورخ نباید نوشتن نتیجه رویداد را فراموش کند و همچنین علت و یا علل وقوع رویداد را.
    وی کتاب «در تعقیب شادی Pursuit Happiness » را به همین صورت نوشت که برنده جایزه پولیتزر شد. او نوشتن این کتاب را با نقل یک جمله از اعلامیه استقلال آمریکا آغاز کرده که می گوید انسان در جستجوی شادی و سعادت باید تشویق و کمک شود و دولت وسائل رسیدن به این هدف همگانی را فراهم کند و دنباله کاررا تا زمان زیر چاپ رفتن کتاب گرفته و نتیجه گیری کرده است.
    کتابهای دیگر او عبارتند از: انتخاب مردم (دمکراسی)، بهای قدرت، چه کسی مالک آمریکاست و ....
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو رسانه‌ها
از پوشش اخبار جنگ تا مدیریت خبرگزاری دولت و سردبیری کل موسسه مطبوعاتی ایران
غلامحسين اسلامي فرد

سوم آذر زادروز غلامحسین اسلامی فرد از روزنامه نگاران معاصر ایران است ـ روزنامه نگاری که برای گزارش وضعیت لحظه به لحظه جنگ عراق با ایران به جبهه های این جنگ خونین رفت و شدیدا مجروح شد و آثار این جراحت در بدن او باقی مانده است. وی خطر را به جان خرید تا مخاطبان را در جریان آنچه که در جبهه ها می گذشت قراردهد و جانبازی و فداکاری مردان وطن را آنگونه که بود توصیف کند تا در تاریخ بماند، غرور آفریند و سرمشق شود.
    اسلامی فرد که سوم آذرماه 1340 به دنیا آمده است در نوزده سالگی ـ از سال 1359 گام به دنیای خبر گذارد. وی که از دانشگاه علامه طباطبایی در رشته ارتباطات عمومی (رسانه ها ـ میدیا) فوق لیساس (کارشناسی ارشد) گرفته است، کار خبر را از خبرنگاری در ایرنا (قبلا به نام خبرگزاری پارس) آغاز کرد. اسلامی فرد در این خبرگزاری قدیمی (تاسیس شده در سال 1313) تمامی مراحل پیشرفت را از خبرنگاری، دبیری میز اخبار تا سردبیری، مدیرکلی، قائمقامی و جانشینی مدیریت عامل خبرگزاری طی کرد. وی همچنین تجربه کار خبر در خارج از ایران را در کارنامه خود دارد. او زمانی رئیس دفتر ایرنا در پاکستان و مدتی نیز مدیر مرکز پوشش اخبار آسیای جنوب شرقی مستقر در مالزی بود.
    اسلامی فرد که خودرا وفادار به رعایت اصول ژورنالیسم می داند در جریان تاسیس روزنامه ایران در سال 1373 و سپس نشریات وابسته، از یاران دکتر فریدون وردی نژاد بود. اسلامی فرد که دبیری، سردبیری و مدیر مسئولی روزنامه ایران را در کارنامه خود دارد، در دوران فعالیت ژورنالیستی خود جز یکبار ـ آن هم به اجبار این روزنامه را تَرک نکرد. وی از تابستان 1390 سردبیری کل روزنامه ایران و نشریات وابسته را عهده دار شد و در حقیقت به خانه خود بازگشت. اسلامي فرد در فاصله رفت و بازگشت به روزنامه ايران، مديريت «روزنامه گسترش صنعت» را برعهده داشت و اين نشريه را که قبلا هفته نامه بود به صورت روزانه درآورد.
    اسلامی فرد از آن دسته از روزنامه نگاران است که معتقد به انتقال تجربه هستند. با این اندیشه، وی همزمان با کار در خبرگزاری و روزنامه به تدریس روزنامه نگاری در دانشکده خبر و موسسات تعلیمات عالیه دیگر پرداخته بود. اسلامی فرد همچنین در جلسات دبیران خبر کوشش داشت که از انتقال تجربه لحظه ای درنگ نکند تا محتوای کار و محصول تلاش دائما ارتقاء یابد. او همچنین هیچگاه از کسب نظر مخاطبان و توجه به آن غفلت نمی کرد. چندی است که اسلامی فرد بکار خود در موسسه مطبوعاتی ایران پایان داده است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
مشوّق روزنامه هاي تك موضوعي ـ نقائص قانون مطبوعات ايران ـ نبود يک نظام مطبوعاتي که روزنامه و روزنامه نگار را تعریف کند
20 نوامبر 2004 «پيتر كاكس Peter W. COX » روزنامه نگار آمريكايي پس از دهها سال تلاش براي قبولاندن نظر خود كه برخي روزنامه ها بايد تك موضوعي شوند تا مردم تكليف خود را بدانند در 67 سالگي درگذشت.
     كاكس كه قبلا سردبير يك روزنامه بزرگ بود به اين نتيجه رسيده بود كه روزنامه هاي تك موضوعي (تخصّصي) بهتر مي توانند در رشته خود به جامعه خدمت كنند، مثلا روزنامه هاي ورزشي به ورزش، روزنامه هاي آموزش و پرورشي به بهبود كيفيت مدارس و روزنامه هاي پزشكي به پيشبرد اين علم و آشنا كردن مردم با علائم امراض و پيشگيري از ابتلاء به بيماري، و مخاطبان ضمن خريد يك روزنامه عمومي (حرفه اي ـ جامع)، برحسب علاقه به موضوع خاص، روزنامه و يا نشريات مربوط را هم خريداري خواهند كرد كه وسيعا درباره يك موضوع مطلب مي نويسند.
    كاكس مي گفت كه روزنامه هاي تك موضوعي هم حق دارند مطالب ديگر را بنويسند، اما به اختصار. وي اعانات افراد و موسسات را تنها حق نشريات تخصّصي و داراي موضوع هاي محدود و مشخص مي دانست كه كمك به آموزش عمومي و رفع نياز اعضاي جامعه مي كنند. كاكس در اجراي نظر خود از سردبيري روزنامه عمومي دست كشيد و يك روزنامه مختص به اخبار و مطالب محيط زيست تاسيس كرد. روزنامه او، «مين تايمز»، از سال 1978 منتشر شد و داراي مطالب فراوان درباره زندگي در محيط زيست از خانه و غذا تا آب و دارو و رانندگي و ... بوده است.
    
حسين انتظامي

حسين انتظامي معاون مطبوعاتی وقت وزارت ارشاد (مديركل اسبق مطبوعات داخلي، نماينده انتخابي پیشین مديران جرايد در هيات نظارت و یک روزنامه نگار باتجربه) سالهاست كه تلاش مي كند متقاضيان نشريات، داشتن نشريه تخصّصي را كه مي تواند كمكي بزرگ به ارتقاء معلومات عمومي مخاطبان کند مَد نظر بگيرند، ولي به نظر مي رسد که محصول اين تلاش تاكنون جزيي و محدود بوده است. در اين زمينه عيب از قانون مطبوعات است كه انواع نشريات را تعريف نكرده است (نَه از مجريان قانون). روزنامه های ارگان احزاب و نشریات وابسته به سازمانهای دولتی و شهرداری ها ـ در تعریف، نشریات اختصاصی خوانده می شوند ولي در جمهوري اسلامي ایران، روزنامه هاي حزبي و نشریات وابسته به سازمانها و براي مثال؛ روزنامه همشهری متعلق به شهرداری تهران درست بمانند يك روزنامه حرفه اي و جامع عمل کرده اند، هرگونه مطلبي را که خواسته اند نوشته اند. چرا چنين است؟. براي اين كه قانون مطبوعات مصوّب سال 1364 (زمان وزارت محمد خاتمی) انواع روزنامه ـ جامع، اختصاصی و تخصّصی را تعريف نكرده است. اگر در سراسر جهان بگرديد، يك روزنامه اختصاصی (وابسته به یک سازمان) نخواهيد يافت كه بمانند روزنامه هاي اختصاصی منتشره در تهران هر مطلبي را بنويسند. جاي هر مطلب در اين روزنامه ها نيست. اين روزنامه ها در واقع سخنگو و مبلّغ سازمان خود هستند و مطالب آنها باید در راستای همان وظایف باشد. قانون جاری مطبوعات همانند قوانين قديمي تر از جمله قانون مصوّب سال 1334 از مطالب روزنامه ها به اجتماعي، سياسي، اقتصادي، فرهنگي و ... ياد کرده است. اين تعاريف خيلي قديمي شده است. امروز، وقتي صحبت از «اجتماعي» مي شود يعني آنچه كه مربوط به جامعه و زندگاني افراد جامعه است كه اخبار (نظر و رويداد) از همه رقم ازجمله فعالیت های دولتی و مقامات در دل آن است، پس بايد عبارت «اجتماعي نويسي» را در اين قانون، دقيقا روشن ساخت. يك مورد ديگر، مطالب «فرهنگي» هستند که طبق تعاريف جهاني منحصر به فرهنگ و تمدن نمی توانند باشند، اطلاع رساني و نشر انواع خبر و تفسیر در اين طبقه قرار مي گيرند. به عبارت دیگر؛ اطلاع رسانی کار فرهنگی است. بنابراين، تا اين قانون توسط اصحاب حرفه و استادان مربوط تكميل نشود، تلاش حسين انتظامي و ديگران براي اصلاح مطبوعات ايران به جايي نخواهد رسيد. اين قانون بايد شرايط متقاضي انتشار نشریه را هم تكميل كند. داشتن مدرك ليسانس، نصاب سن و نداشتن پيشينه بد كافي نيست، براي انتشار نشريه عمومي و حرفه اي (نه تخصّصي و اختصاصی) تجربه و حرفه اي بودن لازم است و در اختيار داشتن همكار باتجربه و نيز سرمايه به ميزان معيّن. حرفه اي بودن يعني اينکه روزنامه نگاري را پيشه مادام العمر قرادادن و نداشتن شغلي ديگر مگر تدريس و تاليف. تيراژ کم نتيجه حرفه اي نبودن مدیران و سردبیران نشريات است (ناشر یک نشریه لزوما مدیر آن نیست. ناشر می تواند یک شرکت و سرمایه گذار باشد). روزنامه هاي ايران در دهه هاي 1340 و 1350 تيراژ ميليوني داشتند.
    مسئله ديگر نبود يک نظام مطبوعاتي مصوّب در ايران است که سازمان رسانه ها و شرح وظايف ميزهاي اطاق خبر و شرايط روزنامه نگار بودن را مشخص مي کند ـ نظام مطبوعاتي لزوما نياز به تصويب در مجلس را ندارد، زیراکه قانون نیست آیین نامه است. در کشورهای دیگر آیین نامه نظام مطبوعاتی تعریف نشریات را هم شامل می شود و این تعاریف در مدارس روزنامه نگاری تدریس می شوند و برگرفته از اصول ژورنالیسم هستند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
معماي كناره گيري يك روزنامه نگار تلويزيوني آمريكا - درگيري کاخ سفيد واشنگتن با اين روزنامه نگار
Dan Rather


    24 نوامبر2004 اعلام كناره گيري «دن راذرDan Rather» روزنامه نگار برادكستينگ معروف آمريكا از اجراي اخبار شبكه تلويزيوني سي بي اس، در ميان جامعه روزنامه نگاران تعجب فراوان ايجاد كرده بود. وي كه 24 سال اين سمت را برعهده داشته دو ماه پس از پخش گزارشي كه نشان مي داد جورج دبليو بوش در اوايل دهه 1970 با هدف گريز از جنگ ويتنام، با توصيه بازي پدرش، در گارد ملي تگزاس ثبت نام كرده بود اعلام كناره گيري كرد. حزب جمهوريخواه آمريكا و سخنگوي كاخ سفيد اين گزارش مصور را ضربه اي تعمدي به جورج بوش كه سرگرم مبارزات انتخاباتي بود تلقي كرده بودند. طبق معمول، يك هيات بي طرف حرفه اي از سوي فدراسيون اتحاديه هاي روزنامه نگاران آمريكا مامور رسيدگي به اين قضيه شده بود كه «راذر» ترجيح داد كناره گيري خود را اعلام دارد. وي گفته است كه به كار روزنامه نگاري اينوستيگيتيو ادامه خواهد داد، ولي گمان نمي رود كه تا پايان دوره جاري حكومت جورج بوش كار موثر و چشمگيري انجام دهد.
    در همان زمان هم مقاله نگاران روزنامه هاي آمريكا عموما نوشته بودند كه از زمان پيروز شدن جورج بوش در انتخابات دوم نوامبر2004، كناره گيري «دن راذر» دست كم در طول زمامداري وي قابل پيش بيني بود. اين مقاله نگاران «دن راذر» متولد 1931 را يك روزنامه نگار كه به اصول ژورناليسم وفاداري كامل دارد و از حقيقت نگاري و رعايت بي طرفي و انصاف عدول نمي كند توصيف كرده و تنها عيب او را احساساتي بودنش در امور ديگر (خارج از كار حرفه اي) ذكر كرده بودند.
     «راذر» سالها قبل گفته بود كه از اجراي برنامه اخبار از 9 مارس 2006 كه پايان ربع قرن حضور در اين سمت خواهد بود كناره گيري خواهد كرد كه اين تصميم را، و به احتمال زياد تحت فشار كاخ سفيد تغيير داد و يك سال جلو انداخت. با كنار رفتن «دن راذر» از رياست ميز خبر، شبكه سي بي اس بينندگان روشنفكر و طبقه متوسط خود را از دست داده و از ميزان آگهي هايش كاسته شده است. آمريكاييان بيش از ملل ديگر نسبت به روزنامه نگار حساسيت نشان مي دهند و اگر برايشان ثابت شود كه كناره گيري و يا بركناري يك روزنامه نگار بر اثر فشار بوده و يا منصفانه نبوده و دليل حرفه اي نداشته، خشمگين مي شوند و قيد آن رسانه را مي زنند و با اين عمل، آن را به شكست مي كشانند.
     «دن راذر» در 22 نوامبر 1963 با پخش مستقيم خبر قتل جان اف كندي از دالاس كه خود شاهد آن بود و دو روز بعد قتل قاتل او «لي هاروي اسوالد» در ساختمان پليس توسط «جك روبي» به شهرت رسيد. مشاجره او با ريچارد نيكسون بر سر ماجراي «واتر گيت» كه دمكراسي آمريكا را در افكار عمومي جهان زير سئوال برده بود و برخورد شديد او با جورج بوش پدر بر اين شهرت افزوده بود. وي جورج بوش (پدر) را متهم كرده بود كه آمريكا را در چشم جهانيان به صورت دولتي «دو رو» نشان داده و احترام آن را پايين آورده است.
    ولاديمير پوتين رئيس جمهوري روسيه در مصاحبه اي از كناره گيري «دن راذر» تحت فشار دولت، از مقامات آمريكايي علنا انتقاد كرد. به همين گونه بسياري از انجمن جهاني و روزنامه نگاران بزرگ.
    به گفته اهل اطلاع، در جريان مسابقه هاي انتخاباتي سال 2008 آمريکا، حمايت روزنامه نگاران و بويژه گزارشگران تلويزيوني آمريکا از باراک اوباما يک قسمت هم به خاطر کنار گذاشته شدن "دن راذر" بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
روزنامه نگاری که کمر به افشاء هرگونه فساد بست و از تهدید و مرگ نهراسید و لقب «عاشق انسان» گرفت
J. J. Blancornelas روزنامه نگار معروف مکزیک و برنده نشان و مدال متعدد ازجمله از یونسکو 23 نوامبر 2006 از بیماری سرطان معده درگذشت. وی 70 ساله بود و 14 نوامبر 1936 به دنیا آمده بود. گفته شده است که اصابت گلوله به معده او در سال 1996 و چند عمل جراحی روی آن باعث سرطانی شدن معده اش شده بود. Blancornelas پس از انتشار عکس و طرز کار رئیس یک باند قاچاق مواد مخدر در مجله اش ـ Zeta ـ تهدید به مرگ شده بود که چند روز بعد هدف گلوله قرار گرفته بود. از آن پس 15 گارد مسلح در تمامی ساعات شبانه روز از Blancornelas محافظت می کردند.
     Blancornelas از دوران خبرنگاری و پس از شرکت در چند محاکمه جنایی و شنیدن چگونگی و جزئیات چند فساد دولتی (ارتشاء، اختلاس و سوء استفاده های دیگر) تصمیم گرفت که بقیه عمر را سرگرم تلاش برای کشف و افشاء این نوع فساد شود که جامعه را فاسد و تمدن و اخلاقیات را نابود می سازد.
    
J. J. Blancornelas

وی همچنین با تعقیب و کشف چگونگی فعالیت چند باند قاچاق و «ارتکاب جنایت به صورت سازمان یافته» متوجه نفوذ این باندها در مقامات دولتی و پلیس شد و پی ُبرد که تا مقامات آلوده نباشند فساد در یک جامعه رشد نمی کند و باندهای قاچاق و جنایت کاری، گرانفروشی و تقلّب خیلی زود از میان می روند.
    پس از کشف هر فساد و قاچاق و افشاء آنها توسط Blancornelas، مردمی که آگاه شده بودند به دولت در تغییر و محاکمه مقامات محلي و پلیس آلوده فشار می آوردند و اوضاع رو به راه و اصلاح می شد و در اینجا بود که Blancornelas متوجه شد که آلوده بودن برخی جوامع به فساد و مخصوصا فساد دولتی به علت نداشتن روزنامه نگار دلسوز و وظیفه شناس، نترس و خستگی ناپذیر است.
    به رغم همه تهدیدها و هرلحظه احتمال قتل و ترور، Blancornelas دهها سال بکار روزنامه نگاری اینوستیگیتیو ادامه داد و محبوب مردم شد. او نه تنها جزئیات را در مجله خود می نوشت بلکه اطلاعات بیشتری درباره ریشه مسائل بویژه قاچاق مواد مخدر و قتل های سازمان یافته و کلاهبرداری های بزرگ را به صورت کتاب منتشر می کرد که شش کتاب او در این زمینه ها تیراژ میلیونی یافته اند.
     Blancornelas مجله Zeta را دایر کرد زیرا نشریات دیگر از چاپ گزارش های اینوستیگیتیو او هراس داشتند و بیم از جان. زمانی لس آنجلس تایمز نوشته بود که Blancornelas با لو دادن باندهای قاچاق مواد مخدر میلیونها آمریکایی را از اعتیاد برکنار داشته و معادل همه نیروی پلیس قاره آمریکا به کشف جنایات کمک کرده است.
    انجمن بین الملی روزنامه نگاران در نشست سال 2003 خود Blancornelas را یک روزنامه منحصر به فرد و دشمن فساد و تبه کاری لقب داد که به انسان عشق می ورزد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
روزِ «ريشه كني فقر و تنگدستي در جهان»

    مخاطب: درست است که می گویند سازمان ملل یک مصوّبه ریشکنی فقر دارد؟
    
    پاسخ:
    
    سازمان ملل در سال 1975 (48 سال پیش) هفدهم اكتبر هر سال را روزِ «ريشه كني فقر و تنگدستي در جهان» اعلام كرد كه همانند ساير كارهاي اين سازمان، نتيجه اي از آن به دست نيامده است، جز انتشار سالانهِ آمار گرسنگان و تنگدستان جهان در آن روز!.
    
    نقل از شماره 102 مجله روزنامک
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ساير ملل
نمونه يك ازدواج سياسي در اروپا
 «تاريخ» در 24 نوامبر سال 1615 رويداد يك ازدواج سياسي را ثبت كرده است كه نظاير بسيار داشته، اما اين ازدواج ميان دو 14كودك ساله صورت گرفت.
     سياستمداران فرانسوي مصلحت كشورشان را در آن ديده بودند كه شاه 14 ساله فرانسه ــ لوئي 13 ــ با شاهزاده خانم اتريشي «آن» 14 ساله دختر امپراتور اتريش ازدواج كند تا از آن پس نه تنها اتريش خطري براي فرانسه باشد بلكه تا به سن رشد رسيدن پادشاه، در قبال خطر ديگران هم از داماد خود دفاع كند و فرزندي كه از اين قرابت حاصل خواهد شد از خانواده امپراتوري اتريش هم به شمار خواهد رفت و اتحاد دو كشور ادامه خواهد يافت.
     در آن روز، پس از برگزاري مراسم مذهبي و تشريفات رسمي نكاح، داماد كه كودكي بيش نبود حاضر به رفتن به حجله نمي شد. سرانجام مادر او با زور و تشر پسرش را به حجله برد و در را از پشت قفل كرد و معلم ويژه اورا كه قبلا موضوع ازدواج و زناشويي را به پادشاه تعليم نداده بود به گوشه اي كشيد و كتك زد و بركنار كرد!. 
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
روزي كه تاسمانِ هلندي به جنوب استراليا رسيد ـ اشاره اي به انگليسي شدن استراليا ـ استقرار نظامي آمريکا در استراليا و آغاز محاصره (کانتِين) چين
Abel Tasman

بيست و چهارم نوامبر سال 1642 «آبل تاسمانAbel Tasman» دريانورد هلندي و مامور كمپاني هند شرقي هلند (اندونزي امروز) در منتهااليه استراليا به جزيره اي رسيد كه امروز به نام وي «تاسمانيا - تاز مي نيا» خوانده مي شود. تا آن زمان پاي هيچ اروپايي به اين جزيره نرسيده بود و اروپاييان تا به اين حد به قطب جنوب نزديك نشده بودند. هلندي ها قبلا غرب استراليا را ديدن كرده بودند و آن را قاره جنوبي (اُسترالي) خوانده بودند و با اعزام تاسمان در نظر داشتند كه سواحل ديگر و ابعاد كل استراليا را به دست آورند و آن را به نام «هلند نو» مستعمره خود سازند كه بعدا با رقباي فرانسوي و انگليسي رو به رو شدند و فاتح نهايي اين منطقه وسيع، انگليسي ها بودند كه با فرستادن زندانيان و زنان خودفروش لندن، آنجا را به يک كلني انگليسي تبديل كردند و با نابود ساختن بيشتر بوميان، خود را از شر آنان رهانيدند!، همان كاري را كه در آمريكاي شمالي مرتكب شده بودند.
    تاسمان سپس در جهت شرق به دريانوردي ادامه داد و 13 دسامبر آن سال به نيوزيلند رسيد. اين نام را هم هلندي ها بر جزاير مائوري ها گذارده كه باقي مانده است. (زيلند منطقه اي در جنوب غربی هلند است ـ با زیلند دانمارک اشتباه نشود. معنی لغوی هر دو زیلند؛ دزیا زمین = جزیره است). در نيوزيلند، مائوري ها چهار تن از ملوانان تاسمان را كشتند كه وي سريعا اين جزاير را ترك كرد و با مشخص ساختن محل جزيره فيجي، از طريق آبهاي شمال استراليا به جاكارتاي امروز بازگشت و نقشه تقريبي استراليا را ترسيم كرد.
    امپراتوري ژاپن که نياز به مواد خام و نيز بازار براي توليدات صنعتي خود داشت [همين وضعيتي که امروزه چين دارد] در آغاز دهه 1940 «اخراج مهاجران اروپايي و استعمار غرب از منطقه اقيانوس آرام و شرق و جنوب آسيا» را شعار خود قرارداد و با اين شعار ظاهرا زيبا و قابل قبول آسيايي ها بسیاری از مستعمرات غرب از جمله هندوچین فرانسه، مالزیا، اندونزی، هنگ کنگ، برمه و ... را تصرف، استراليا را چندبار بمباران هوايي کرد، با آمريکا وارد جنگ شد تا اينکه در آگوست 1945 هدف بمباران اتمي آمريکا قرارگرفت، از دعاوي خود دست کشيد، تسليم و اشغال نظامي شد. اينك ترس غرب از اين است كه در آينده، رژيم پکن که پس از روي آوردن به نظام کاپيتاليستي و اقتصاد بازار آزاد داراي ثروت و قدرت شده و نياز به مواد خام و بازار فروش محصولات خود دارد به همان راه ژاپن برود. تهيه ناو هواپيمابر و توليد جنگنده نامرئي و گسترش برنامه هاي فضايي و ... دولت پکن، واشنگتن را نگران ساخته که در پي يکي ـ دو اخطار، در نوامبر 2011 اعلام کرد که حضور نظامي خود در استراليارا گسترش خواهد داد و در منطقه داروين (شمال استراليا) تفنگدار دريايي مستقر خواهد ساخت. اين تصميم را باراک اوباما رئيس جمهور آمريکا در ديدار از استراليا و با حضور نخست وزير اين کشور اعلام کرد. آمريکا، استراليا و نيوزيلند در سپتامبر 1951 با امضاي پيمان آنزوس ANZUS ميان خود اتحاديه نظامي ايجاد کرده اند. اصحاب نظر در تفسير اين تصميم آمريکا نوشتند که «کانتين» چين آغاز شده و به احتمال زياد، دولت واشنگتن با دولتهايي که با چين در قلمرو دريايي اختلاف دارند ازجمله ويتنام و فيليپين تماس هايي برقرار خواهد کرد. بايد دانست که مسئله تايوان همچنان به قوّت خود باقي است. دولت پکن با ترسيم نقشه قلمرو زميني و دريايي خود بر گذرنامه هاي جديد، از نوامبر 2012 دولتهاي هند، ويتنام، فيليپين و تايوان را خشمگين ساخته است. قبلا رژيم پکن ژاپن را بر سر مالکيت يک جزيره به خشم آورده بود.
تصوير دیگری از تاسمان، زماني که ميانسال بود

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
با قتل قاتل «جان اف كندي» معما پيچيده تر شد! - اشاره به نتيجه آخرين بررسيها در اين زمينه
صحنه قتل اسوالد قاتل جان اف كندي كه مستقيما از تلويزيونها پخش شد


     24 نوامبر 1963 و دو روز پس از قتل «جان اف كندي» رئيس جمهور وقت آمريكا در شهر دالاس تكزاس، قاتل او Lee Harvey Oswaldدر طبقه زيرين ساختمان پليس اين شهر بزرگ در حالي كه دستش به دست جيم ليويل كارآگاه پليس (عكس بالا با كلاه تكزاسي) دستبند شده بود و در حال انتقال به زندان عمومي شهر بود، به گونه اي كه در عكس ديده مي شود هدف گلوله قرار گرفت و كشته شد.
    
Jack Ruby

قاتل او «جك روبيJack Ruby » صاحب يك بار شبانه بود كه هماندم دستگير شد. جك روبي قبلا در شيكاگو با «ال كاپون» گانگستر معروف (يكي از سران مافياي آمريكا) كار مي كرد كه بعدا به دالاس نقل مكان كرده و بار شبانه تاسيس كرده بود. با وجود اين، وي درگير مافيابازي و فعاليت هاي زيرزميني بود و شهرت داشت كه با برخي از مقامات پليس نيز رفت و آمد دارد. والدين جک روبي که نام اصلي اش Jacob Leon Rubenstein بوده است از مهاجران يهودي بودند كه از لهستان به آمريكا آمده بودند. جريان قتل اسوالد مستقيما از شبكه تلويزيوني پخش شد و ميليونها آمريكايي اين رويداد را به چشم خود ديدند.
     اسوالدLee Harvey Oswald كه 22 نوامبر از داخل ساختمان يك مدرسه دولتي به سوي جان اف كندي شليک کرده بود كه با اتومبيل روباز از خيابانهاي شهر مي گذشت، پس از بازجويي مقدماتي قرار بود به زندان مركزي شهر منتقل شود تا تحقيقات قضايي ادامه يابد.
     جيم ليويل كارآگاه پليس به «فريتز» رئيس پليس گفته بود كه خبرنگاران را از جريان انتقال اسوالد آگاه نكند زيرا كه ممكن است در ميان آنان، فردي مخفي شود و اسوالد را بكشد كه فريتز موافقت نكرده بود و گفته بود علاوه براين كه به رسانه ها قول عكس گرفتن از اسوالد را داده است، قانونا هم نمي تواند مانع آزادي عمل روزنامه نگاران شود.
    ليويل كه با مخالفت رئيس پليس رو به رو شده بود دست خود را به دست اسوالد دستبند زد و او را از آسانسور پايين برد. دهها خبرنگار، عكاس و فيلمبرداران شبكه هاي تلويزيوني و دستگاههاي پخش مستقيم در قسمت تحتاني ساختمان حاضر بودند، ولي رئيس پليس نمي دانست كه شبكه هاي تلويزيوني به مخاطبان خود وعده پخش مستقيم داده بودند. در خارج از آسانسور و در چند قدمي اتومبيلي كه آماده انتقال اسوالد به زندان بود، ناگهان جك روبي كه در ميان خبرنگاران بود تپانچه خود را بيرون كشيد و اسوالد را كشت و با اين عمل، اسرار قتل كندي كه مي خواست با شوروي سازش كامل كند و تلاش كند تا در جهان يك خلع سلاح انجام شود و دست كارخانه هاي اسلحه سازي از سياست كوتاه و دمكراسي در سراسر جهان گسترش يابد به صورت يك معماي تاريخي در پرده ابهام باقي ماند.
    جك روبي كه بعدا محاكمه شد گفته بود اسوالد را كشت تا به دنيا نشان دهد يهوديان ترسو نيستند! و به علاوه ژاكلين همسر كندي را از اندوه خارج سازد! و لكه ننگ را از شهر دالاس پاك كند!، كه مفسران اين بيانات را «ساختگي و مسخره» تعبير كرده بودند. روبي در آستانه تجديد محاكمه درگذشت و علت مرگ او كه در دهه پنجم عمر خود بود ذات الريه! اعلام شده بود. با اين كه تا كنون سه دسته و از جمله «كميسيون وارن» به معماي قتل كندي رسيدگي كرده اند هنوز اين معماي بزرگ قرن بيستم حل نشده است، مخصوصا كه بعدا هم رابرت برادر جان اف كندي در جريان مبارزات انتخاباتي آمريكا در لس آنجلس كشته شد.
    در نوامبر سال 2008 و به مناسبت چهل و پنجمين سالگرد قتل جان اف. کندي نتيجه آخرين تحقيقات درباره قتل او و بازسازي صحنه قتل و مسير گلوله انتشار يافت و گفته شد گلوله اي که به جمجمه «جي. اف. ک» اصابت کرده بود از طبقه بالاي ساختمان مدرسه شليک نشده بود بلکه از سطح زمين و با زاويه اي کم شليک شده بود و بنابراين، اسوالد تنها فردي نبود که در آن لحظه شليک کرده بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
... و به اين سان مردي که در انحلال بلوک شرق و شوروي نقش اساسي، و در غرب بيش از وطن خود دوستدار داشت مجبور به کناره گيري شد
شواردنادزه دارد از پارلمان به حالت فرار خارج مي شود
«ادوارد شواردنادزه Eduard Shevardnadze» كه در غرب بيش از كشور خود داراي هوادار بود و غرب كمك او به انحلال بلوك شرق و فروپاشي شوروي و پايان يافتن جنگ سردرا فراموش نخواهد كرد که راه را بر توسعه اتحاديه اروپا و نيز «ناتو» باز کرد 23 نوامبر2003 به طور غير منتظره از سمت رياست جمهوري گرجستان كناره گيري كرد. شواردنادزه سالها وزير امور خارجه گورباچف و مدت كوتاهي هم همكار يلتسين بود. گوشه نشيني گورباچف و شواردنادزه مشکل آنان را حل نکرده است زيرا گروهي در کمين نشسته و درانتظار روزي هستند که بتوانند آن دو را به محاكمه و مجازات بکشانند كه با نيرنگ و از راه فرصت طلبي وارد حزب كمونيست شدند و از طريق آن به رهبري راه يافتند و سپس آن را منحل ساختند.
    در پي اعلام كناره گيري شواردنادزه (متولد 20 ژانويه 1928) از رياست جمهوري گرجستان، بيش از پنجاه هزار گرجي در شهر تفليس به خيابانها ريختند و بدون اين كه مطمئن باشند كه آيا جانشينش «بهتر از او» خواهد بود به پايكوبي و آتشبازي پرداختند. يک صاحب نظر بعدا گفت: "افراد عادي که در تظاهرات تفليس شرکت کرده بودند در آن روزها نمي دانستند که پشت پرده چه مي گذرد و برنامه از چه قرار است. تاریخ مصرف شواردنادزه برای غرب پایان یافته بود و برایش جانشینی که بهتر از او نقشه هایشان را به اجرا درآورد یافته بودند و برنامه تظاهرات و عصيان مقدمه روي کارآوردن همين جانشين بود.".
    
به اين سان در حال حركت به سوي ساختمان پارلمان گرجستان بودند

شواردنادزه روز پيش ازکناره گيري، از دست مردم معترض به جريان انتخابات اوايل نوامبر آن سال گرجستان كه به ساختمان پارلمان حمله برده بودند از اين ساختمان به حومه شهر گريخته بود و وضعيت فوق العاده اعلام كرده بود. معترضان پس از فرار او از ساختمان پارلمان، به تظاهرات خياباني ادامه دادند و خواستار كناره گيري فوري او و تجديد انتخابات شدند.
    شواردنادزه از ساختمان دولتي حومه شهر تلفني با پوتين رئيس جمهور روسيه و نيز کولن پاول وزير امور خارجه وقت آمريكا تماس گرفته بود. اين آخرين مکالمه او با اين دو مقام پيش از کناره گيري اش بود. وي در طول اعتراض به جريان انتخابات كه نزديك به دو هفته طول كشيده بود چند بار با آن دو مقام تلفني صحبت كرده بود. پوتين در پي آخرين مكالمه، ايوانف وزير امور خارجه وقت روسيه را روانه تفليس كرده بود.
     شواردنادزه هنگامي كه ديد ارتش از او در سركوب مخالفان فرمان نخواهد برد؛ از دست وزير امورخارجه روسيه كه به تفليس آمده بود براي ميانجيگري كاري بر نمي آيد و رهبر مخالفان به او اخطار كرده است كه اگر كناره گيري نكند، به اقامتگاهش حمله خواهد شد از تلويزيون اعلام داشت كه ديگر رئيس جمهوري نيست.
    در پي كناره گيري شواردنازه (در آن زمان 75 ساله) كه ده سال رئيس جمهوري گرجستان بود، طبق قانون، بانو «نينو بوردژاندزه» رئيس پارلمان موقتا برجاي او نشست تا ظرف 45 روز انتخابات برگزار شود. اهميت گرجستان براي غرب فراوان است از جمله قرارداشتن آن بر سر راه لوله نفت آذربايجان، از کشورهاي حوزه درياي سياه بودن و مشرف بودنش بر خاورميانه است.
    شواردنادزه از جواني وارد حزب كمونيست شده بود كه در آن زمان تنها راه رسيدن به مقام و قدرت در شوروي بود. وي در 1972 دبير اول حزب كمونيست گرجستان شد. سپس به عضويت دفتر سياسي حزب كمونيست شوروي تعيين شد و مدتي وزير داخله روسيه فدراتيو بود. درسال 1985 گورباچف وي را وزير امور خارجه خود كرد كه تا اواخر كار در اين سمت بود و سپس به يلتسين پيوست. شواردنازه در پي كودتاي 1992 گرجستان به رياست جمهوري اين كشور انتخاب گرديد.
     شواردنازه در انحلال ـ آسانتر از نوشيدن آب ـ بلوك شرق و شوروي و برهم زدن نظم دو قطبي جهان نقشي چشمگير داشت.
تظاهرات پس از اعلام كناره گيري Eduard Shevardnadze از تلويزيون

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
پس از گرجستان، تظاهرات مشابه در ليتواني ـ در گرجستان برخي سوار بر بنز و بسياري هم گرسنه!
در پي گرجستان، 23 نوامبر 2003 در ليتواني يكي ديگر از 15 عضو سابق اتحاد جماهير شوروي بر ضد «پاكساس» رئيس جمهور وقت اين كشور تظاهرات مشابهي صورت گرفت و تظاهركنندگان «پاكساس» را متهم به داشتن ارتباط با يك بازرگان مرتبط با مافيا كرده و خواسته بودند كه كناره گيري كند.
     رسانه هاي آمريكا در دهه سوم نوامبر 2003 ضمن تفسير رويدادهاي ليتواني و گرجستان فاش كرده بودند كه اين دولت در طول ده سال گذشته نزديك به يك ميليارد دلار كمك مالي به دولت گرجستان کرده بود تا سياست دوستي با آمريكا را از دست ندهد و گرجي هارا راضي نگهدارد، ولي بعضي از مقامات گرجستان از اين پول سوء استفاده كرده و در حالي كه آنان بر مرسدس بنز سوار مي شوند درآمد متوسط گرجي ها از 50 دلار در ماه تجاوز نمي كند و بازنشستگان هر ماه تنها معادل هفت دلار آمريكا مستمري دريافت مي دارند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
اعتراض به انتخابات نوامبر 2004 اوکراين، ماجرايي که دنباله داشت
پس از سه روز كه حمله رسانه هاي اروپاي غربي به انتخابات وقت اوكراين و تحريك اوكرايني هاي هوادار غرب به ادامه اعتراض و تظاهرات ادامه داشت، 24 نوامبر 2004 ولاديمير پوتين رئيس جمهوری روسيه و الكساندر لوكاشنكو رئيس جمهوری بلاروس و برخي از مقامات کزاخستان (قزاقستان) دست به ضد حمله زدند. پوتين 23 نوامبر 2004 و در جريان ديدار از پرتغال در واكنش خود گفت: ما مدرّس دمكراسي نمي خواهيم. انتقاد غرب از انتخابات اوکراين بوي سلطه گري مي دهد و براي ما قابل قبول نيست. ما زير بار تحميلات كسي نمي رويم. سخنگوي كاخ كرملين قبلا درباره انتخابات اوکراين گفته بود كه اين انتخابات عادي بود و ايرادي نداشت و اين سر و صداها در اجراي برنامه ديگران است. لوكاشنكو هم در مينسك گفته بود: نمي خواهيم كه غرب ارزشهاي خودرا به ما تحميل كند. سران روسيه و بلاروس هر دو پيروزي يانوكوويچ را در انتخابات اوكراين به او تبريك گفته بودند.
    اعتراض بلوک غرب به چگونگي برگزاري انتخابات اوكراين و تحريك جماعتي از مردم اين كشور به تظاهرات از همان زمان، «انقلاب مخملي» عنوان گرفته است.
    همان زمان صاحبنظران گفته بودند که پس از برخورد كوتاه لفظي روسيه و غرب برسر بمباران صربستان در جريان تجزيه يوگوسلاوي، برخورد سياسي بر سر انتخابات اوکراين دومين برخورد دو طرف از اين دست است و رشته ای است که سرِ دراز خواهد داشت.
    
ويکتور يانوکوويچ

جهانيان در سه روز منتهي به 24 نوامبر 2004 شاهد انتقاد شديد رسانه اي غرب از چگونگي برگزاري انتخابات اوکراين و پيروزي «يانوكوويچ» در اين انتخابات بودند كه پس از اعلام پايان جنگ سرد سابقه نداشت. در انتخابات يكشنبه 21 نوامبر 2004 اوكراين، «يانوكوويچ» كه از هواداران اتحاد تنگ تر با روسيه و بلاروس است 49 و 42 صدم درصد آراء را به دست آورده بود، حال آن كه رقيب هوادار غرب او 46 و هفت دهم درصد را.
    در پي اعلام اين نتايج بود که رسانه هاي غرب در قالب خبر و مصاحبه فرياد برآورده بودند كه اين انتخابات مطابق استاندارد بين المللي نبود و در جريان آن اِعمال نفوذ شده و .... اين رسانه ها اخبار خود را عمدتا از قول چند سازمان اروپايي و به علاوه ناظران «ناتو» تنظيم كرده بودند. رسانه هاي غرب تظاهرات شهر «كي اف» را با آن چه كه سال قبل از آن در همين ماه در تفليس (گرجستان) روي داده بود و منجر به كناره گيري شواردنادزه شده بود مقايسه كرده، مشابه دانسته و پيش بيني ادامه آن را در آينده كرده بودند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
اخراج مسافري ديگر از آسمان آمريكا!
22 نوامبر 2004 يك هواپيماي مسافربر ديگر با 263 مسافر از مسيرش در آسمان آمريكا باز گردانده شد تا يك مسافر خودرا كه نام او در فهرست «ممنوع پروازها» بود پياده کند.
    هواپيماي مسافربر متعلق به فرانسه و از پاريس عازم شهر واشنگتن بود. وزارت امنيت ملي آمريكا به خلبان اين هواپيما كه به مقصد نزديك شده و آماده فرود آمدن بود دستود داد كه به فرودگاه «بان گور» در ايالت مين (آخرين گوشه شمال شرقي آمريكا) باز گردد و اين مسافر خودرا پياده كند. پس از فرود آمدن هواپيما، مسافر مورد نظر كه به اين عمل اعتراض داشت با اولين هواپيما از آمريكا اخراج شد و فرد ديگري از مسافران كه معترض به چنين عملي بود، با او به پاريس بازگشت. روزنامه هايي كه اين خبررا نوشته بودند پرسيده بودند كه چرا قبلا و در مبدأ، چنين اطلاعي به خلبان و شركت هواپيمايي داده نشده بود و ... ارتباط اينترنتي که سريع است!.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
يك نمونه از ظلم و اجحاف كاپيتاليسم
«ويت» در دارو خانه اش

بيست و يکم نوامبر 2005 شبكه سي بي اس آمريكا با پخش يك گزارش مشروح و مصوّر پرده از اجحاف كارخانه هاي داروسازي برداشت كه تعبير به يك «نمونه از ظلم و اجحاف كاپيتاليسم» شده است.
     طبق اين خبر، يك بانوي سالخورده به نام «شرون» گفته بود كه داروهاي مصرفي او هر ماه به هشتصد دلار رسيده و استطاعت خريد ندارد. اين بانو افزوده بود که با پرس و جوي بسيار، يك داروخانه در استیتِ مينه سوتا پيدا كرد كه همان داروها را به دويست دلار مي فروخت، و حالا مي خواهد بداند كه ساير داروخانه ها چرا گرانفروشي مي كنند؟.
    گزارشگر تلويزيون به سراغ «جيم ويت» صاحب آن داروخانه ارزانفروش رفته بود و اين دارو فروش گفته بود: داروهاي جنريك (بدل) كه همان خاصيت را دارند گاهي تا 25 برابر ارزانترند ولي كارخانه هاي سازنده داروهاي مارك اصلي به ما فشار مي آورند كه بدلي ها را هم گران بفروشيم تا براي داروهاي آنان مشتري باشد. من ـ شايد هم همين يک نفر من ـ اين كار نمي كنم حتي اگر سهميه ام را قطع كنند. من گرانفروشي و اجحاف به مردم را مغاير تعاليم مسيح مي دانم.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
رابطه جنسي بانو دبير با شاگرد 14 ساله دبيرستان!
Debra Lafave

بيست و دوم نوامبر 2005 اعلام شد كه قاضي يك دادگاه استیت فلوريدا در منطقه تَمپا يك دبير 25 ساله به نام بانو «دبرا لافاوهDebra Lafave» را به جرم داشتن ارتباط با يك دانش آموز 14 ساله (پسر و از شاگردان خود) به ده سال زندان و لغو پروانه تدريس محكوم ساخته، ولي چون اين بانو به عمل خود اعتراف و از اين عمل ابراز ندامت كرده ده سال زندان او به سه سال حبس خانگي و هفت سال زندان تعليقي تبديل شده است.
    بانو دبرا با داشتن شوهر با شاگرد 14 ساله اش [پسر] ارتباط جنسي بر قرار كرده بود. ارتباط «دبرا» با شاگردش كه در دوره اول متوسطه تحصيل مي کرد در داخل اتومبيل، خانه و حتي در اطاق مدرسه (كلاس) صورت مي گرفت. در آمريكا، هرگونه رفت و آمد با افراد زير 18 سال تمام جز با اجازه والدين و يا قيم آنان ممنوع و جرم است، چه رسد به داشتن رابطه جنسي با آنان.
    اين تنها رابطه جنسي معلم و شاگرد نبوده است. هر چند وقت يکبار در رسانه هاي آمريکا و کشورهايي که مدارس متوسطه مختلط دارند از اين گزارشها مشاهده مي شود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
دارفور Darfur ، بوي نفت و بالاخره ...
تاكنون سابقه نداشته است كه «اصحاب منافع» براي يك مسئله عمومي خارجي آگهي به رسانه ها و به ويژه تلويزيونها بدهند، ولي در اكتبر و نوامبر 2006 انتشار چنين اعلان هايي با عكس و تفصيلات در جهان غرب (اروپا و آمريكا) مشاهده شد. اعلان دهندگان كه از نظر مخاطبان، مجهول بوده اند آه و ناله راه انداخته بودند كه در دارفور (جنوب سودان) نسل كُشي مي شود و دولت سودان مانع ورود نظاميان ملل ديگر جهت برقراري نظم، به آنجا است و ....
    بديهي است كه با اين اعلان ها، مخاطبان ناراحت و تحريك مي شوند. در اين ميان مفسراني هم بودند كه با اشاره به اين آگهي ها مي گفتند: از «دارفور» بوي نفت مي آيد، و كمپاني هاي نفتي غرب نمي خواهند کمپاني هاي كشورهاي ديگر وارد امور نفتي دارفور شوند و ....
    ... و بالاخره در سال 2011 دولت سودان و احيانا تحت همين فشارها حاضر به دادن استقلال به دارفور شد ولي مسئله خطوط مرزي آن و ... هنوز حل نشده و استخوان لاي زخم باقي مانده است. ازجمله فشارهاي وارده به سودان، وارد ساختن اتهام نسل کُشي به رئيس جمهور سودان در يک دادگاه جهاني مستقر در هلند و دستور دستگيري او به پليس بين الملل بوده است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
دكتر «نِرس» را كشت و سپس خودكشي كرد
لوري

دكتر مارك دانيل 50 ساله كه در ايالت انتاريو (كانادا) در يك بيمارستان كار مي كرد با داشتن همسر، عاشق يك نرس 37 ساله همان بيمارستان به نام «لوري دوپانت» شده بود. چون لوري حاضر به داشتن روابط آزاد با دكتر دانيل نشده بود، اين دكتر 19 نوامبر 2005 در اطاق ويژه بستري كردن بيماران پس از عمل جراحي (ريكاوري روم)، با چاقو به جان لوري افتاد، او را مجروح ساخت و از بيمارستان خارج شد.
     دانيل پس از اين كه از راديو شنيد كه لوري در بيماستان درگذشته است با وارد ساختن سم به بدنش خود را در اتومبيل كشت.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
با اقامت پادشاه سعودي و پنج شاهزاده، اقتصاد يك شهر آمريكا رونق گرفت! ـ نظرها
ملک عبدالله
شبكه هاي تلويزيوني آمريكا 21 نوامبر 2008 از رونق گرفتن اقتصاد شهر «روچِستر» آمريكا واقع در استیت مينه سوتا خبر داده و گفته بودند كه دليل اين رونق اقتصادي؛ اقامت پنج روزه عبدالله بن عبدالعزير پادشاه كشور سعودي (پادشاه وقت ـ متولد آگوست 1924 و متوفی در 23 ژانویه 2015 پس از ده سال پادشاهی) در اين شهر بوده است. نوشته اند که ملک عبدالله 30 زوجه داشت. وی دارای 35 فرزند بود.
    طبق اين گزارش ها، پادشاه وقت سعودي، چهاردهم نوامبر 2008 براي يك معاينه پزشكي در كلينيك مايو (كه موسس آن يك پزشك انگليسي بوده است) وارد اين شهر شده بود و به همراه او پنج شاهزاده سعودي ديگر و صدها محافظ و خدمه. معاينات پزشگي پادشاه سعودي 19 نوامبر پايان يافت ولي تَني چند از شاهزادگان و خيل همراهانشان براي چندين روز ديگر در روچستر مانده بودند. ملك عبدالله و همراهان در طول اقامت در روچستر ميليونها دلار هزينه كردند كه باعث رونق اقتصاد روچستر شده بود.
    تني چند از مخاطبان اين شبكه هاي تلويزيوني كه درباره اخبار پخش شده نظر مي دهند و نظر (كامِنت) خودرا با «اي ـ ميل» مي فرستند و در پايان خبرها خوانده مي شوند اظهارنظر كرده بودند كه بهتر است پادشاه سعودي با اين پول و مبلغي بيشتر، چند كلينيك از نوع «مايو Mayo» در كشور خود تاسيس كند تا مردم منطقه در آنجا معاينه و درمان شوند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
پس از بازگشت طالبان به قدرت 16میلیون زن و دخترِ در افغانستان عملا خانه نشین
صد روز پس از خروج نظامیِ سریع و ناگهانی آمریکا ـ پس از 20 سال از افغانستان، و به قدرت رسیدن دوباره طالبان در این سرزمین، گزارش های رسانه ای روایت از این داشت که طبق بررسی ها و مشاهدات عینی؛ نتیجه این اقدام غیر منتظره دولت آمریکا و روی کار آمدن طالبان، برای زنان در افغانستان جز فقر و یأس، چیز دیگری نبوده است. اناث (زن و دختر) نیمی از جمعیت تقریبا 33 میلیونی افغانستان را تشکیل می دهند.
    طبق این گزارش ها، در آن صد روز، نیمی از جامعه افغانستان (زنان و دختران) عملا خانه نشین شدند و میلیون‌ها نفر از زنان شاغل در این کشور به علت بیکارشدن؛ با فقر، تنگدستی و حِسِ سرخوردگی و بلاتکلیفی دست ‌و پنجه نرم می‌کنند. روزگاری، زنان افغان مقامات دولتی مهم از وزارت و فرمانداری تا افسری پلیس و خلبانی هواپیمای جنگنده داشتند و اینک خانه نشین ـ زنانی که برای بیرون رفتن از خانه جهت خرید و امورات شخصی دیگر باید در پوشش کامل (سرتا پا و مقنعه) باشند و با چنین پوششی به سختی شناخته می شوند.
    طبق همین نوشته ها، با سلطه مجدد طالبان (درس خوانده های مدارس مذهبی) بر افغانستان، زنان این کشور نه تنها از دورِ اقتصاد کشور خارج و غیر فعّال شده اند بلکه خاموش و افسرده.
    دولت آمریکا در سال 2001 با هدف براندازی طالبان از حکومت افغانستان، به این کشور نیروی نظامی فرستاده بود که پس از 20 سال عملیات و گویا پس از نوعی سازش (سازش 28 فوریه 2020 در پی مذاکرات طولانی در قَطَر)، در تابستان 2021 و در مدتی کوتاه با برجای گذاردن تسلیحات و رها ساختن پایگاههای خود از افغانستان خارج شد. طالبان که بار دیگر زمام امور را بدست گرفته اند هنوز به تعهدِ تشکیل «دولت فراگیر» عمل نکرده اند و بنابراین، نمی توان آینده را دقیقا پیش بینی کرد.
    دولت آمریکا (دولت جو بایدن) هشتم جولای 2021 اعلام کرده بود که نظامیان آمریکا تا آخرین روزِ ماهِ آگوست 2021 از افغانستان خارج خواهند شد که طالبان 15 آگوست 2021 و دو هفته مانده به خروج کامل نظامیان از افغانستان وارد کابل شدند، رئیس جمهوری افغانستان از کشور فرار کرد و حکومت را بدست گرفتند.
    
سه صحنه از زنان افغان در فروشگاه، در خیابان و در روستا

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
یک حادثه اتوبوس در بلغارستان با 46 کشته
23 نوامبر 2021 یک اتوبوس حامل گردشگران در غرب بلغارستان تصادف کرد و آتش گرفت و در این حادثه 46 تَن از سرنشینان اتوبوس کشته شدند. این گردشگران از مقدونیه شمالی و ترکیه باز می گشتند. شماری از مقتولین را کودکان تشکیل می دادند. اتوبوس در جریان حرکت، به نرده های آهنی کنار جاده برخورد کرده بود.
    
اتوبوس در میان شعله های آتش

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
برخي ديگر از رويدادهاي 24 نوامبر
  • 1859:   چارلز داروين Charles Darwin پژوهشگر انگلیسی نخستين كتاب خود در زمينه تحول موجودات تحت عنوان On the Origin of Species را منتشر كرد که سالروز انتشان آن به Evolution Day معروف شده است.
        
        
  • 1888:  


    «ديل كارنگي Dale Carnegie» نويسنده،خطيب و اندرزگوي آمريكايي به دنيا آمد و 73 سال عمر كرد. کتابهاي معروف او که يکم نوامبر 1955 درگذشت «چگونه دوست بيابيد و در قلوب مردم نفوذ کنيد» و «چگونه نگراني را از خود دور کنيد و به زندگي ادامه دهيد» هستند که همچنان بفروش مي رسند.
  • 1903:   «استارتر» خودرو توسط «كلايد كلمن» اختراع شد. تا آن زمان با «هندل» خودرو ها را روشن مي كردند.
        
        
  • 1927:   دولت انگلستان اتحاد شوروي نوپا را متهم به قصد راه انداختن يك انقلاب كمونيستي در آن كشور ساخت و روابط خودرا بامسكو قطع كرد.
        
        
  • 1944:   88 بمب افكن آمريكايي شهر توكيو را بمباران كردند. اين نخستين بمباران هوايي شهر توکيو توسط آمريکا بود که ادامه يافت.
        
        
  • 1947:   داستان «مرواريد» نوشته «جان شتاين بك» انتشار يافت.
        
        
  • 1947:   مجلس نمايندگان آمريكا با 346 راي موافق در برابر 17 راي مخالف تصويب كرد كه آن دسته از فيلم نامه نگاران و توليد كنندگان فيلم در هاليوود را كه «كمونيست» تشخيص داده شده بودند، مي توان براي بازجويي و تحقيق احضار كرد. همين مصوبه باعث شد که اين عده تا مدتي عملا کار خود را از دست بدهند.
        
        
  • 1965:  


    ژنرال موبوتو سسه سکو Mobutu Sese Seko برای دومین بار در کنگو کودتا کرد و از این روز تا زمان مرگ در 7 دسامبر 1997 بر این کشور که نام آن را به زئیر تغییر داده بود حکومت کرد. نخستین کودتای او در سی ام ژوئن 1960 و برضد پاتریس لومومبا صورت گرفت. لومومبا وی را رئیس ستاد ارتش کنگو کرده بود. به نوشته برخی از مورخان، این کودتا طبق نقشه سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا ـ «سیا» صورت گرفته بود که منجر به فرار و سپس دستگیری و قتل لومومبا شد. موبوتو در کودتای اول، حکومت را به دست نگرفت. هدف، حذف لومومبا بود که پای دولت مسکورا به کنگو بازکرده بود و با کمپانی های اروپایی استخراج الماس کنگو درافتاده بود.
        
  • 1979:   دولت آمريكا اعتراف كرد كه هزاران نظامي آن كشور در زمان بمباران شيميايي جنگلهاي ويتنام جنوبي، به ماده شيميايي «ايجنت اورنج» آلوده شده اند.
        
        
  • 2021:   نفتالی بنت، نخست‌وزیر اسرائیل، 23 نوامبر 2021 (دوم آذر1400) بار دیگر تأکید کرد که این دولت به هیچ توافق هسته‌ای ایران با قدرت‌های جهانی، پایبند نخواهد بود و به آزادی عمل، حتی اگر آمریکا به توافق 2015 (برجام) بازگردد ادامه خواهد داد، زیراکه اسرائیل یک طرف مذاکرات نیست که متعهد به شرایط توافق احتمالی و رعایت آن باشد.
        
        
  • کارنامک نوشيروان (خاطره ای از مولف)
    بحث طولاني درباره روش سنجش نظر مخاطبان روزنامه اطلاعات در نوامبر 1974، ولي بدون نتيجه ـ روش «فربر» در اين زمينه
    اواخر نوامبر 1974 (آذرماه 1353) بحث درباره روش سنجش نظر مخاطبان روزنامه، وقت چند جلسه شورای دبیران تحریریه روزنامه اطلاعات را گرفته بود، بدون اخذ نتیجه. انتشار روش «فربر» آمریکایی در همان ماه این بحث را به میان آورده بود. قبلا بارها ایراد گرفته شده بود که چرا خبرها و مطالبی انتشار می یابد که مخاطب ندارند و تنها به خاطر ارضای دولت و یا یک فرد درج می شوند و جای مطالب پُرمخاطب را می گیرند و بعضا خریدار روزنامه را خشمگین می سازند.
        «فربر» هشتم نوامبر سال1974 ميلادي روش علمي تازه اي را براي سنجش نظر خوانندگان رسانه هاي چاپي و تقسيم بندي مطالب آنها به: مهم، جالب، و لازم و نيز تعيين «درصد» خوانندگان راضي از يك مطلب و يا ناراضي از آن را اعلام داشت كه اين تكنيك پذيرفته و بعدا به ساير رسانه ها تعميم داده شده و تحت عنوان «ميديا ريسرچ» بر دروس دوره دوم تحصيلات عالي (فوق ليسانس) رشته هاي ارتباطات همگاني اضافه گرديده و در حال تكامل است.
         در مورد رسانه هاي چاپي و رسانه هاي صوتي و تصويري (راديو ـ تلويزيون) اين روش بر دو گونه است و سنجش درباره كتاب و فيلم سينمايي كه دو نوع رسانه ديگر هستند به گونه هاي ديگري است.
         «فربر» و كارشناسان ديگري كه دراين زمينه كار كرده اند براي مطلب مهم، مطلب جالب و يا مطلب لازم در يك رسانه چاپي تعريف نوشته اند و تبليغ (به صورت آگهي ــ يا شكل ديگر از جمله خبر پولي) را از مطلب غير تبليغ مشخص ساخته اند.
         برپايه اين روش ها و تعاريف، در حوزه حرفه سنجش افكار، بنگاههاي ويژه سنجش رسانه ها به وجود آمده است كه سنجش
         مخاطبان راديو ــ تلويزيون را «Rating» و رسانه هاي چاپي را «Research In The Print Media» عنوان داده اند. از آن پس تنها نتايج بررسي اين بنگاهها به دليل ماهيت مستقل و بي طرفانه اي كه دارند مورد قبول است و سنجش هاي ديگر «داخلي» تلقي مي شود كه فقط براي سردبيركل جهت اصلاح كار تحريريه اش مي تواند ملاك عمل قرار گيرد.
         از آنجا كه بايد اين سنجش ها، هم ارزش باشند از دهه گدشته قرار براين شده است كه پرسشنامه ها و سئوالات يكنواخت باشند. اگر يك سردبير بخواهد در مورد خاصي هم بررسي شود، از پرسشنامه اي تحت عنوان «ضميمه» استفاده مي شود. سئوال شوندگان بر حسب مورد، قبلا فهرست بندي مي شوند، مثلا متاهل يا مجرد ؛ داراي تحصيلات عالي و يا كمتر. همچنين بر حسب در آمد سالانه و سن و جنس و نوع شغل و ....
         با اين روش است كه رسانه ها دائما به اصلاح كار خود دست مي زنند تا ازقافله پيشرفت عقب نمانند و مخاطبان بيشتري را جلب كنند. صاحبان آگهي هم با توجه به طبقه مخاطب (نه، تيراژ) تصميم مي گيرد كه به كدام نشريه آگهي و يا خبر پولي خود را بدهد. تيراژ (نسخه هاي فروش رفته) اهميت نشريه را تعيين نمي كند، كلاس و طبقه خواننده (مخاطب) است كه به نشريه اهميت مي دهد و رديف آن را در ميان نشريات تعيين مي كند. شهرت و مهارت نويسندگان و ميزان تجربه و تحصيلات و مقبوليت اجتماعي سردبير اجرايي نيز يكي از عوامل تعيين اهميت يك نشريه و شبكه تلويزيوني است. بسياري از مخاطبان، نويسنده مورد نظر خود را به هر جا كه برود دنبال و نشريه اي را كه وي در آن مشغول است مي خوانند و عمدتا براي حل اين مسئله بوده است كه در كشورهاي پيشرفته مقالات نويسندگان معروف و مورد علاقه و اعتماد مخاطبان، از طرف سنديكاهاي مربوط همزمان ميان همه روزنامه ها و شبكه هاي تلويزيوني توزيع مي شود.
     نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.



     

    مطالعه اين سايت و نقل مطالب آن با ذكر ماخذ (نشاني کامل سايت و نام مولف آن) آزاد است، مگر براي روزنامه هاي متعلق به دولت و دستگاههاي دولتي؛ زيرا كه مولف اين سايت اكيدا «روزنامه نگاري» را كار دولت نمي داند. روزنامه عمومي به عنوان قوه چهارم دمكراسي بايد كاملا مستقل از دولت و سازمانهاي عمومي باشد تا بتواند رسالت شريف خود را به انجام برساند.


     تماس با مولف:

    editor (a) iranianshistoryonthisday.com
    n.keihanizadeh (a) gmail.com