Iranians History on This Day
روز و ماه خورشیدی و یا میلادی مورد نظر را انتخاب و كلید مشاهده را فشار دهید
میلادی
   خورشیدی

 
13 جولای
 
جستجوی:

 
  هدیه مولف
این سایت مستقل و بدون كوچكترین وابستگی؛ هدیه ناچیز مولف كوچك آن به همه ایرانیان، ایرانی تبارها و پارسی زبانان است كه ایشان را از جان عزیزتر دارد ؛ و خدمتی است میهنی و آموزشی كه خدمت به میهن و هموطنان تكلیف و فریضه است كه باید شریف و خلل ناپذیر باشد و در راه انجام تكالیف میهنی نیاز به حمایت مادی احدی نباید باشد، و نخواهد بود. انتخاب موارد برای نگارش و عرضه در سایت نظرشخص مولف است.
 











Select your preferred language to translate this page into.

   لینک به این صفحه  

مهمترین رویدادهای ایران و جهان در طول تاریخ در این روز 13 جولای
ایران
پیروزی بزرگ ارتش ایران در دِیشیا، و تصرف رومانی و مولدوا تا اوكراین
Darius the Great
جولای سال 513 پیش از میلاد، و طبق محاسبات تقویمی مورخان اروپایی؛ 13 جولای (روزی چون امروز در تیرماه) ارتش ایران نیروهای كنفدراسیون گتائه Getae را در كنار دانوب جنوبی، منطقه داكیه Daci =Dacia (تلفظ انگلیسی: دی شیا = رومانی امروز) شكست داد و سراسر بالكان شرقی را ضمیمه قلمرو ایران ساخت. [بالكان به معنای رشته كوه های جنگلی، منطقه ای است كوهستانی شبه جزیره شكل در جنوب شرقی اروپا، از دریای آدریاتیك تا دریای سیاه.].
     به فرمان داریوش بزرگ، ارتش ایران به فرماندهی سپهبد بغابیش (بغابیشه) برای سركوب سیتی ها از دریای مرمره گذشته و پای به اروپا نهاده بود. حاكمان محلی برای ایستادگی در برابر نیروهای ایران كه مركب از هشتاد هزار تن بودند كنفدراسیون «گتائه» را تشكیل داده بودند كه پس از چند روز نبرد، 13 جولای شكست خوردند و رومانی و مولداوی (مولدوای امروز) تا اوكراین از آن ایران شد. داریوش این پیروزی، و دلیل لشكركشی به اروپا را در كتیبه ای شرح داده و مناطق متصرفه را نام برده است.
     هرودوت در كتاب چهارم و عمدتا در صفحه 93 این كتاب به شرح جنگ دِی شیا (داكیه) پرداخته و استرابو منطقه مفتوحه ایران در پیروزی داكیه را «دائویDaoi» نامیده است ـ منطقه ای كه رومی ها آن را در جنگهای سال 101 تا 106 میلادی تصرف و سپس «رومانیا» خوانده شده است. مورخان اروپایی نبرد جولای 513 پیش از میلاد در داكیه را از بزرگترین رویدادهای دنیای باستان و نخستین پیشروی نظامی بزرگ و عمیق شرق (آسیا) در غرب (اروپا) بشمار آورده اند.
    داریوش بزرگ دو سال پیش از جنگ «دی شیا = رومانی»، در سال 515 پیش از میلاد كار ساختن تخت جمشید را آغاز كرده بود.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
روزی که تبریز برای دومین بار به دست عثمانی افتاد
سلطان سلیمان
نیروهای سلطان سلیمان عثمانی درجریان لشكركشی دوم این امپراتوری به ایران، 13 جولای 1534 شهر تبریز را تصرف كردند و سپس متوجه شروان، سلطانیه و حتی گیلان شدند. عثمانی ها با استفاده از درگیری داخلی شاه طهماسب صفوی، ضدیت سران ایلات تُرک تشکیل دهنده نیروی قزلباش با یکدیگر و دشواری هایی كه با برادرانش داشت و نیز درگیری دولت صفویان با ازبکان در شمال شرق ایران، پای به ایران گذارده بودند. اختلاف سران ایلات با یکدیگر به حدی بود که شاه طهماسب نتوانست بیش از ده هزار (و به قولی هفت هزار) نیرو فراهم سازد که این شمار نیرو هم از صوفیان بودند. حال آنکه عثمانی ها با دویست هزار نظامی و سیصد توپ به ایران تعرض کرده بودند. این عملیات 20 سال پس از جنگ چالدران روی داد كه ضمن آن لشکرکشی هم تبریز موقتا به دست عثمانی ها افتاده بود كه در آن زمان اشغالگران بر اثر مقاومت مسلحانه مردم محل و حملات چریکی و مقاومت منفی به ستوه آمدند و طولی نکشید که بازگشتند. سلطان سلیمان ضمن تصرف مناطق غربی ایران، 31 دسامبر 1534 بغداد را که در قلمرو ایران بود متصرف شد. شاه طهماسب پس از افتادن تبریز به دست عثمانی ها، پایتخت را از آن شهر به قزوین منتقل ساخت.
     علت شکست ایران در نبرد چالدران، نداشتن اسلحه نوین (توپ و تفنگ) بود. سران صفویه در آن زمان بکار بردن توپ و تفنگ و کشتن افراد (حتی دشمن) را از راه دور خلاف آیین جوانمردی می پنداشتند و با این تفکر شمشیر بلند هم حمل نمی کردند که بعدا و عمدتا از زمان شاه عباس این رسم به دور انداخته شد، ایران دارای یک ارتش ملی و این ارتش مجهز به اسلحه آتشین شد.
    سلطان سلیمان پسر سلطان سلیم بسال 1494 متولد و در سال 1566 درگذشت. وی که 21 سپتامبر 1520 بر جای پدر نشسته بود یک سال بعد از آغاز سلطنت، بلگراد را تصرف کرده بود. وی به خاطر ایجاد یک قوه قضایی تازه، دادگاههای متعدد و تدوین آیین دادرسی و کیفر، به سلیمان قانونی معروف شده است.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
ریشه مسائل ایران، از افتادن امپراتوری ایران به دست عرب تا به امروز از دیدگاه استاد نصرالله فلسفی ـ فساد دولتی ریشه مسائل ایران
استاد نصرالله فلسفی
22 تیرماه 1344 (13 جولای 1965) دانشگاه تهران تاریخ دو جلدی «زندگی شاه عباس اول» تالیف استاد نصرالله فلسفی (9 آذر 1280 ـ 20 خرداد 1360) را به توزیع داد و کتاب درسی شد. فلسفی با این تالیف، تاریخنگاری را در ایران وارد عصر تازه ای کرد ـ عصر بیان حقایق به صورتی عریان، بدون تکلّف و پرده پوشی.
     نصرالله فلسفی، مؤلف چند کتاب دیگر، استاد درس تاریخ در دانشگاه تهران و یک دانشگاه فرانسه، در مقدمه تالیف معروف خود و نیز سخنرانی اش در اجتماع استادان و دانشجویان دانشکده ادبیات دانشگاه تهران که به دعوت دکتر خانبابا بیانی رئیس وقت گروه تاریخ (پدر دکتر شیرین بیانی ـ تاریخدان) به مناسبت انتشار آن تألیف ـ زندگی شاه عباس اول ـ برگزار شده بود علل اضمحلال امپراتوری ایران در قرن هفتم میلادی ـ پس از 12 قرن اَبَرقدرت بودن و برخورداری از یک مدنیّت و فرهنگ غنی ـ را بیان داشت و آن را به حساب تضعیفِ منش، کردار و پندار خوب ایرانی، تَن آسان شدن ایرانیان و فرسوده شدن ارتش به سبب جنگهای غیر ضروری، ورود فساد به دستگاه دولت از دوران 11 ساله پادشاهی هرمزد چهارم جانشین خسروانوشیروان ساسانی و ایجاد دودستگی و جناح میان بزرگان کشور و درگیری این جناح ها با یکدیگر بویژه قتل بزرگمهر ـ مَرد خردمند ایران و وزیر و ژنرال در دوران پادشاهی قباد ساسانی و پسرش خسروانوشیروان گذارد و گفت که این دگرگونی و فسادآلود شدن دولت و بزرگان بگونه ای بود که آن امپراتوری عظیم نتوانست در برابر شماری کم ـ صحرانشینان جنوب غربی [عرب]، ولی بیباک و ازجان گذشته ایستادگی کند، استقلال و حاکمیت ایران از دست رفت و ....
جلد کتاب زندگی شاه عباس


     فلسفی گفت که پس از گذشت چندین دهه از آن رویداد، ایرانیان بیدارشدند و دوران مبارزه برای احیاء حاکمیت ملّی، آزادی و استقلال آغاز شد که قهرمانی ترین فصل تاریخ جهان [تاریخ بشر] را تشکیل می دهد. حکومت خلفای اموی و عباسی بودند که درهای ایران را به روی صحرانشینان شمال شرقی (ساکن مناطق شمال شرقیِ رود سیحون و آلتائیک ها) گشودند و از مردان آنان برای سپاهیگری و فرمانبری استفاده کردند. این سپاهیان آلتائیک بعدا ژنرال، حکمران ایالات و ... و مسلّط بر ایران شدند و همین ها بعدا با ارتکاب چند اشتباه، چنگیزیان [مغولان] را به ایران کشاندند که اینان در مسیر خود جز کشتار و تخریب چیزی برجای نگذاردند و در طول حکومت همین مغول ها و اجبار اندیشمندان ایرانی و اصطلاحا مغزها به گوشه نشینی بود که مفسدین زرنگ، ولی بی علم و تجربه تصدّی امور را بدست گرفتند که نتیجه اش پدیدار و نهادینه شدن فساد اداری، ارتشاء، تملق و چاپلوسی، بُخل، سعایت و ... بوده است که ادامه دارد و تلاش کریمخان زند و رضاشاه پهلوی هم نتوانست این ضعف ها را ریشه کن کند. سپس قدرت به دست طایفه ای از مغولان به اسم تیموریان افتاد که از کَلّه مقتولین ایرانی در اصفهان مناره ساختند. ایرانیان که از خونریزیها و سفّاکی های چنگیزیان و تیموریان و ... به جان آمده بودند حکومت صوفیان [درویش ها] به رهبری شاه اسماعیل که وحدت ملّی را برپایه آمیختن سیاست و مذهب قرارداده بود به امید بازگشت به دوران صداقت و اخلاقیات ـ با رضا و رغبت پذیرفتند. ولی، پس از شاه اسماعیل، مقامات وقت که پیش از سلطنت او در ردیف افرادِ تارک جاه و جلال دنیوی [عارفان] بودند بعد از نشستن بر کُرسی قدرت دنیاگرا شدند و دل به جاه و مقام بستند و بی رحمی، قتل، جنایت و فساد اداری ازسرگرفته شد و ... ـ درست بمانند عهد مغولان و تیموریان. شاه اسماعیل که خودرا از نسل امام موسی کاظم (ع) و امام حسین (ع) می دانست و شیعه اثنی عشری را مذهب رسمی [دولتی] ایران اعلام کرده بود، با این کار ـ در عین حال، دشمنی سلطان عثمانی مدعی خلافت مسلمین (سنیّان) را برانگیخته بود و این دشمنی، جنگهای بسیار و مداخلات اروپاییان (دشمنان عثمانی) را به دنبال داشت و بیش از سه قرن طول کشید.
     نصرالله فلسفی شرح داد که مقامات وقت [عهد صفویه] برسر حفظ منافع روزافزون خود، در یک مورد حتی زن شاه و مادر ولیعهد [مَهد عُلیا خیر النساء بیگم زن سلطان محمد و مادر شاه عباس، از سادات مَرعشی مازندرانی که نسب او به علی بن ابیطالب می رسید] را که در برابر آزمندیهایشان ایستادگی می کرد خفه کردند و جنازه اش را به بیابان قزوین افکندند و نگران ازمیان رفتن وحدت ملی هم نشدند زیرا که مقتوله، مازندرانی بود و مازندرانی ها هوادار او و آماده خونخواهی و نبرد داخلی. [پدر بزرگ استاد فلسفی نیز مازندرانی و از سوادکوه بود.].
    استاد فلسفی در تألیفات خود با ذکر جزئیات توطئه های شاهزادگان صفوی پس از درگذشت مُرشدِ کامل (شاه طهماسب اول) و قتل یکی پس از دیگری آنان و فتنه گری های پریخان خانم دختر شاه طهماسب (که سرانجام اورا هم کشتند) خواسته بود درس عبرت و هشدار دهد تا جاه طلبی ها مهار شود.
    استاد فلسفی در آن روز گفت که شاهان صفوی برای تقویت شیعه در میان ایرانیان به هر تدبیر دست زدند ازجمله رفتن به زیارت مرقد امام رضا (ع) با پای پیاده از اصفهان، ازجمله توجه هرچه بیشتر به کسانی که نشان می دادند پیشانی شان از فرط نمازگزاری کبود شده است. می دانیم که شیعیان هنگام سجود از مُهرِ نماز استفاده می کنند و پیشانی بر آن می گذارند. همچنین توجه خاص به غیر مسلمانانی که ختنه می کردند تا ثابت کنند که مسلمان شده اند و یکی از همین تازه مسلمان شدکان به نام گرگین خان گُرجی را به حکومت قندهار فرستادند که رفتار او باعث جنگ داخلی ایرانیان شد و پایان حکومت صفویه. شاهان صفویه مخصوصا اواخر این دوران برای آغاز کارها و یا خودداری از آن، بیش از پیش متوسل به استخاره می شدند. روز ملّی اعلام شدن زادروز و روز وفات امامان شیعه از همین دوره است و لباس مشکی پوشیدن و غمزده جلوه دادن در ایام وفات امامان و همچنین تشویق به زیارت عتبات عالیات. مورّخان دیار فرنگ تشویق به رفتن به زیارت عتبات را به گونه ای دیگر تفسیر کرده و گفته اند که یک هدف دولت صفویه از آن، اثبات رابطه مذهبی بین النهرین با ایران بود که منجر به چند جنگ بزرگ و خونین میان ایران و عثمانی شد. صفویه همچنین از جبل عامل لبنان، بین النهرین و بحرین مدرّس علوم دینی به ایران دعوت کرد و به رسم آنان، عّمامه گذاری و عبا از آن زمان رایج شد.
    استاد فلسفی در پایان اظهارات خود چنین نتیجه گیری کرد: تلاش فرهنگی برای حذف ریشه های فساد و بویژه فساد دولتی، کوته نظری، آزمندی، پولدوستی، دروغ، بُخل و حَسَد از جامعه ایرانی باید از سر گرفته شود و می دانیم که قرآن مجید همه این بدی ها را نهی کرده است. همچنین می دانیم که وجود مفسد، ایجاد فساد در جامعه می کند [فساد فی الارض].
    - - - - -
     دکتر بینا استاد دیگر ـ استاد درس تاریخ، با پیروی از سبک نصرالله فلسفی در مقدمه تالیف خود [کتاب درسی سابق] که درباره قاجاریه است به زبانی دیگر علل ضعف ها را که نتیجه اش بدبختی است بیان کرده و او نیز آن را نتیجه افتادن ایران به دست عرب در قرن هفتم و سپس مغول و تیموریان و وجود تفاوت در مدنیّت و فرهنگ میان این اقوام و ایرانیان وقت دانسته است. دکتر بینا در یک سخنرانی خود در سنای ایران گفته بود که ما نبایستی سیستم قضایی فرانسوی را اقتباس می کردیم که در آن باید مراحل دادیاری، بازپرسی، محاکمه در دادگاه بدوی، در دادگاه تجدید نظر، رسیدگی در دیوان عالی کشور و سپس اعاده دادرسی طی شود و طی کردن مجدد این مراحل. محاکمه و مجازات باید روال ایرانی ـ اسلامی داشته باشد و علنی، تا تأثیرگذار باشد و در جامعه تنبُّه ایجاد کند.


 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
خشم ایرانیان در پی انتشار رقم تولید نفت ایران که در دست کنسرسیوم نفتی غرب بود در تیرماه 1345
22 تیرماه 1345 (13 جولای 1966) ارقام تولید نفت ایران که در دست کنسرسیوم نفتی غرب (اصطلاحا؛ شرکت های عامل) بود انتشار یافت. طبق این اعلامیه رسمی، تولید نفت ایران در آن زمان (52 سال پیش) به روزانه، 2 میلیون و 43 هزار بشکه رسیده بود. روزنامه ها جرأت به خرج داده و در خبر تنظیمی خود از آن اعلامیه، سهم ایران از درآمد این میزان تولید را که تقریبا ناچیز بود نوشته بودند با تاریخچه کوتاهی از نفت ایران.
     این گزارش آنچنان مردم را به خشم آورده بود که همان شب و طبق گزارش خبرنگار کشیک روزنامه اطلاعات؛ بیش از 500 نفر ـ تلفنی با این روزنامه، از نظام حکومتی وقت که پس از براندازی 28 اَمُرداد 1332، نفت را به کنسرسیوم کمپانی های نفتی غرب داده بود انتقاد کرده بودند و شب بعد چند خرابکاری در تهران صورت گرفت که سرآغازی برای خرابکاری ها و عملیات چریکی بعدی به حساب آورده شده است.
    
    
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
طرح مهم «طب ملّی» كه پس از مدتی مدفون شد: «تندرستی و درمان رایگان و یکنواخت، حق مردم است»
دکتر کاظم سامي کرماني

بیست و سوم تیرماه 1358 (13 جولای 1979 و پنج ماه پس از انقلاب) دكتر کاظم سامی کرمانی وزیر بهداری دولت انقلاب (حكومت موقت مهدی بازرگان) طرح «طب ملّی» را در اجتماع مدیران بهداری های سراسر كشور كه در شهر مشهد برگزار شده بود اعلام داشت كه به موجب آن؛ هزینه دكتر، دارو و درمانِ همه ایرانیان از سوی دولت تأمین و تاسیس بیمارستان غیر دولتی «غیر قانونی» می شد ـ به همان شکل که تأسیس مدارس پولی (غیر دولتی) از شهریور 1353 غیر قانونی و ممنوع شده بود.
     این طرح، مراجعه داوطلبانه مردم به مطب خصوصی پزشكان را در ساعات غیر اداری منع نمی كرد.
     در مقدمه طرح آمده بود كه «تندرستی و درمان رایگان و یکنواخت حق مردم است».
     دكتر سامی گفته بود كه طرح طب ملی تا یك ماه پس از انتشار آن (سوم تیرماه 1358) به مراجع ذیربط جهت تصویب داده نخواهد شد و در این مدت، هركس می تواند نظرات خود را به دفتر وی و یا ادارات بهداری و نیز روزنامه ها بفرستد. در پایان این یک ماه، «طرح» برپایه نظرات ـ اصلاح و برای تصویب به مراجع ذیصلاح داده خواهد شد.
    
     بحث از ملّی شدن درمان، تا شهریور 1359 (دوسال پس از انقلاب) ادامه داشت که تعرّض نظامی عراق به ایران و جنگ هشت سالهِ متعاقب آن، این طرح را بمانند سایر طرح های مفید که از شعارها و برنامه های انقلاب سال 1357 بود متوقف ساخت.
     مرور زمان نشان داد كه پس از جنگ هم از اجرای طرح «طب ملّی» دیگر خبری نشد و امر درمان در ایران بیش از گذشته به سوی پولی شدن گام برداشته و حتی در بیمارستانهای دولتی ِ باقی مانده از دوران نظام سابق هم از بیماران و مراجعین وجه بیشتری دریافت می شود و به نظر می رسد كه این بیمارستانها به سوی مدیریت غیر دولتی و اصطلاحا «خودكفا شدن!» پیش می روند.
     دکتر کاظم سامی کرمانی چهارم آذرماه 1367 (نوامبر 1988) که دو روز پیش از این، در مطب خود مورد حمله قرار گرفته و با ضربات چاقو مجروح شده بود درگذشت. وی 53 ساله (متولد سال 1314) بود. جزئیات کامل قتل دکتر سامی کرمانی هنوز انتشار نیافته است.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
طرح براندازی نظام اسلامی ایران با توسل به نیروی نظامی (معروف به کودتای نوژه) که شکست خورد
15 ماه پس از پیروزی انقلاب، هجدهم تیرماه 1359 (9 جولای 1980) طرح براندازی نظام اسلامی ایران با توسل به نیروی نظامی (معروف به کودتای نوژه) ـ چند ساعت مانده به آغاز انجام آن، كشف و سركوب شد و ظرف چهار روز ـ تا 22 تیرماه بیش از سیصد تَن به اتهام شركت در آن دستگیر شدند كه بعدا برخی آز آنان از جمله یک سپهبد اعدام شدند.
     طبق گزارش وقت مطبوعات تهران، طراحان نقشه كودتا (براندازی مسلحانه) برای انجام برنامه خود 60 خلبان و سی هواپیما آماده كرده بودند ولی بیشتر خلبانان پیش از رسیدن به پایگاه دستگیرشدند. آنان بعدا به شرط شرکت در جنگ با عراق از مجازات معاف شدند. طرح كودتا، در شب پیش از آغازِ انجام برملا شده بود. نظامیان و کماندوهایی که برای شرکت در اجرای برنامه کودتا، با خودروهای معمولی (غیر نظامی) از تهران عازم پایگاه نوژه (شاهرخی) همدان شده بودند نرسیده به پایگاه دستگیر شده بودند. اسنادی که بعدا انتشار یافت نشان داد که چند ژنرال نظام پیشین (سلطنتی) که عمدتا در خارج از کشور بودند، شاپور بختیار، دولت عراق و مقامات چند کشور دیگر در برنامه ریزی آن براندازی نظامی شرکت کرده بودند. گفته شده است که هزینه مالی انجام برنامه این براندازی را عمدتا بختیار و با گرفتن پول از این فرد و آن دولت تأمین کرده بود.
     دریادار مدنی کرمانی به رغم رنجش ناشی از ایرادگرفته شدن به انتخاب او به نماینگی مجلس، پس از شنیدن زمزمه های طرحِ نقشه براندازی گفته بود آنهایی که تصور می کنند با بمباران چند نقطه در تهران به هدف خود می رسند سخت در اشتباه هستند. صدام حسین که از این برنامه [طرح براندازی نظامی] حمایت می کند برای خوزستان نقشه کشیده و منتظر تضعیف بازهم بیشتر ارتش است و باطنا نمی خواهد یک دولت نیرومند در ایران روی کارآید زیرا که با چنین دولتی، ارتش دوباره به همان صورت سابق درخواهد آمد. اسرائیلی ها هم هدف های دیگری دارند و دولت واشنگتن در این شرایط [گروگان بودن کارمندان سفارت آن در دست جمهوری اسلامی]، کمک عملی (نظامی) به مخالفان نظام اسلامی ایران نخواهد کرد. نباید کاری کرد که ایران ویران و یا تجزیه شود، همان آرزو و انتظاری که صدام حسین تکریتی دارد و یاران او ازجمله کرملین (کرملین وقت).
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
تیترهای صفحه اول 22 تیرماه 1399 روزنامه های تهران از نخستین جلسه دادگاه برخی از مدیران سابق و رد و بدل رشوه در بانک مرکزی

    


 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
روایت تیترهای 22 تیرماه 1399 از نظرها و خبرهای دیگر

    


 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
تیترهای صفحه اول 23 تیرماه 1401 سه روزنامه

    


 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
در قلمرو اندیشه
فیلسوف ضد مادی گری که عقیده داشت تجملّات، یك فرد را «مادی گرا» می كند و یک مادی گرا «پول» را همه چیز می داند
Henry David Thoreau


     «هنری دیوید تارو Henry David Thoreau» فیلسوف، نویسنده و شاعر آمریكایی 12 جولای 1817 در شهر كانكوردِ ایالت ماساچوست به دنیا آمد. وی مشوّق «ساده زندگانی كردن» بود و عقیده داشت كه تجملّات زندگی، یك فرد را «مادی گرا» می كند و چنین فردی «پول» را همه چیز می داند و به جمع آن حتی با خطر كردن دست می زند.
     «تارو» جنگ آمریكا با مكزیك بر سر تصرف اراضی این كشور را نوعی توسعه طلبی خواند. او بر ضد بردگی سیاهان بود و از «جان براون» كه به خاطر رهایی سیاهپوستان از بردگی دست به قیام مسلحانه زده بود حمایت كرد. تارو «نا فرمانی = تمرّد» را به عنوان راه مبارزه منطقی و مسالمت آمیز با كارهای غیر منصفانه دولت معرفی و پیشنهاد كرد و در این زمینه یك رساله نوشت كه در قرن بعد، گاندی با مطالعه آن، همان روش را بر ضد دولت لندن در پیش گرفت. «تارو» در اجرای این روش خود یك بار از دادن مالیات به دولت خودداری كرد و به زندان افتاد، ولی یكی از هواخواهانش بدون این كه وی بداند، مالیات عقب افتاده اش را پرداخت كرد و از زندان رها شد.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
اندیشه و رفتار «مهربابا ایرانی»: شاد بودن و شاد زیستن حق طبیعی انسان است
مهربابا در سال 1941
«مهربان شهریارایرانی» از پارسیان هند از دهم جولای 1925 (20 تیرماه 1304) تا پایان عمر به مدت 44 سال لب از سخن فروبست تا دروغ نگفته باشد و تهمت به كسی نزده و درنتیجه مرتكب گناه نشده باشد كه «گفتار نیك» یكی از ستونهای سه گانه اخلاقیات ایرانیان (و از سه اصل آیین زرتشت) از هزاره دوم پیش از میلاد بوده است. وی كه در 25 فوریه 1894 به دنیا آمده بود در 31 ژانویه 1969 درگذشت و در مهرآباد هند مدفون شد.
     در این 44 سال، مهربان شهریارایرانی همیشه لبخند بر لب داشت و با حركات دست و سر، و یا نوشتن با علامات ویژه با دیگران رابطه برقرار می كرد و مقصود خودرا انتقال می داد. مهربان كه در جهان به «مهربابا» معروف شده است با این كار خود و ترویج اخلاقیات، پیروان فراوان به دست آورده كه راه اورا در روابط انسانی دنبال می كنند. مهربابا كه در دوران جوانی درباره ادیان و به ویژه اسلام مطالعه فراوان كرده بود درعین حال برضد مواد مخدر بود و مصرف هرچه را كه به روح و روان صدمه می زند. وی مقصود و رسالت عمده پیامبران را ترویج اخلاقیات و بارآوردن انسان پاك ـ رفتار و اخلاقی و دورساختن بشر از بدی ها و امتناع قلبی از بدی كردن بود.
     مهربابا كه هواداران اندیشه هایش در دهم ژوئیه هرسال به مناسبت آغاز سكوت طولانی او مراسم و سخنرانی برپا می دارند هدف مصلحان را پرورش «انسان شریف، انسان پاك» بیان داشته و گفته است كه تنها با پرورش چنین انسانی است كه جهان عاری از بزهكاری، نیّت بد، خصومت، جنگ و تجاوز به حقوق دیگران خواهد شد. مهربابا شاد بودن، اندوه نداشتن و شاد زیستن را حق طبیعی یك انسان و مهربانی كردن و پندار و رفتار خوب داشتن را از تكالیف هر انسان دانسته و درنتیجه برضد عواملی بود كه باعث سلب شادی و آسایش بشر بوده اند.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
در قلمرو دموکراسی
نخستین زن كه نامزد معاونت رئیس جمهوری آمریكا شد
جري فرارو

دوازدهم جولای 1984 والتر ماندیل Walter Mandale نامزد احراز مقام ریاست جمهوری آمریكا از سوی حزب دمكرات در انتخابات نوامبر همان سال، بانو جرالدین فرارو Geraldine Ferarro (در آن زمان چهل و هشت ساله و عضو مجلس نمایندگان آمریكا از نیویورك) را به عنوان نامزد معاونت خود اعلام داشت و گفت كه او نه تنها خواسته است كه صفحه ای تازه در تاریخ دمكراسی آمریكا باز كند بلكه بگوید كه انتخاب مردها، ثروتمندان و سفید پوستها دمكراسی نیست؛ دمكراسی یعنی رای دادن همه و رای گرفتن بدون تبعیض.
    «فرارو» قبل از ورود به عالم سیاست، آموزگار دبستان بود و پس از شركت در كلاسهای شبانه مدرسه حقوق، بازپرس و وكیل دعاوی شده بود.
    ماندیل در آن سال رقیب رونالد ریگن رئیس جمهوری وقت بود كه شكست دادنش به نظر آسان نمی رسید. تعیین جرالدین فرارو می توانست به جلب آراء زنان كمك كند. ماندیل و فرارو مبارزه سختی كردند ولی همچنان كه پیش بینی می شد موفق نشدند. از خصوصیات انتخابات آن سال، همین تعیین یك زن برای نخستین بار در تاریخ آمریكا به عنوان نامزد معاونت ریاست جمهوری آمریكا بود. آمریكاییان به نامزد معاونت به چشم رئیس جمهوری احتمالی (در صورت فوت و یا بركناری و مرض شدید رئیس جمهور) می نگرند و در رای دادن دقت می كنند. در آمریكا، نامزد ریاست جمهوری و نامزد معاونت روی یك تیكت نوشته می شود و آراء دریافتی مشترك خواهد بود.
    
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
از ابهام سال 2004 تا واقعیت سال 2012
جان ادواردز ـ ـ ـ جان کري


    یكشنبه شب11 جولای 2004 «جان كری» و «جان ادواردز» نامزدهای احراز مقام ریاست و معاونت جمهوری آمریكا در انتخابات دوم نوامبر2004 از حزب دمكرات، در كنار هم در برنامه مجله تلویزیونی سی بی اس معروف به «سیكستی مینیتز» شركت كرده بودند. از هر دو سئوال شد؛ شما كه از طرز عملیات نظامی در عراق انتقاد می كنید و روش آن را یك اشتباه می خوانید چرا در سنا به درخواست جورج بوش مبنی بر كسب مجوّز جنگ رای مثبت دادید؟.
    این دو در پاسخ گفتند: وقتی رئیس جمهوری با ارائه گزارش «سیا» و تاكید خود او بگوید كه صدام حسین با القاعده همدست است و دارای سلاحهای شیمیایی و مواد لازم برای تولید اسلحه اتمی است و ممکن است آنها را برضد آمریكا بكار برَد، كدام سناتور می تواند ریسك كند و رای موافق ندهد.
    جان کری که در انتخابات نوامبر 2004 از جورج بوش شکست خورد، در ژانویه 2013 از سناتوری ماساچوست کناره گیری کرد و رئیس دیپلماسی (وزیر امورخارجه) آمریکا شد. ایالات متحده یک فدراسیون مرکب از 50 ایالت (state = کشور) است که وزارتخانه های اصلی آن؛ امور خارجه، دفاع، خزانه داری و بازرگانی هستند و بقیه وزارتخانه ها عبارتند از دپارتمان برای برنامه ریزی و دادن اندرز. ایالت ها استقلال داخلی دارند و پارلمان و قوانین داخلی از آن خود و بعضا متفاوت از یکدیگر.
    در سال 2012 و در پی تنظیم و انتشار پیمانهای استراتژیک مشترک آمریکا با عراق و افغانستان، تازه آمریکاییان قانع شدند که هدف اصلی از آن دو مداخله نظامی، استقرار اقتدار و نفوذ آمریکا در منطقه مربوط بود که در نزدیکی روسیه قرارگرفته و ناظر بر منطقه نفت و چهارراه جهان است و با آن دو اقدام ِدولت جورج دبلیو بوش، منافع و نفوذ آمریکا تا سالها تضمین خواهد بود. جورج بوش (پدر) در آغاز دهه 1990 با استقرار نظامی در کویت، سعودی و چند نقطه دیگر خلیج فارس، راه ورود بعدی قدرت های در حال طلوع را به منطقه نفت مسدود و پسرش کار اورا تکمیل کرد.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
اَندی رونی: شرط نامزد شدن در انتخابات باید گذراندن آزمایش هوش و امتحان معلومات عمومی قرار داده شود و ... فرضیهِ مهمِ اَندی در این زمینه
Andy Rooney

«اندی رونیAndy Rooney» مفسر آمریكایی یكشنبه شب 11 جولای 2004 در برنامه خود در تلویزیون سی بی اس گفت: رئیس جمهور فردی است كه یك جامعه، دست كم برای چهار سال سرنوشت خودرا به او می سپارد و این، کار كوچكی نیست. چرا مقرر نداشته اند كه شرط نامزد شدن برای احراز این مقام بسیار مهم، قبول شدن در آزمایش هوش، معاینه جسم و روان و امتحان معلومات عمومی باشد؟. اگر یك رئیس جمهور مقدمات اقتصاد، حقوق و جامعه شناسی، و نیز تاریخ و جغرافیا نداند گزارشهایی را كه به او می دهند و عموما با توجه به ضیق وقت او خلاصه تهیه می شود به وضوح درك نمی كند و تصمیماتی كه می گیرد ممكن است نتیجه مطلوب نداشته باشد. دمكراسی فقط آوردن اكثریت آراء نیست. باید افرادی را به مردم برای دادن رای معرفی كرد كه از لحاظ جسم و روان و هوش كامل باشند و مقدمات و دست كم راه مطالعه هر كاری را بدانند. به علاوه، یک نامزد ریاست جمهوری از همان آغاز کمپین باید بگوید که چه کسانی را به همکاری انتخاب می کند ازجمله وزیران امورخارجه، دفاع، خزانه داری، بازرگانی و مشاوران امنیت ملی و .... به این ترتیب؛ رای دهندگان با چشم بازتر و اطمینان بیشتر به پای صندوقهای رای خواهند رفت. نامردها به جای کوبیدن و تخریب یکدیگر در طول کمپین، باید جزئیات برنامه های خودرا اعلام و از این برنامه ها که در عین حال می توانند «تز» باشند دفاع کنند تا مردم با چشم بازتر و امید بیشتر به آینده بنگرند و بدانند که در 4 سال بعد چه پیشرفت هایی خواهند داشت. آمریکا یک «سوپرپاور» است که تصمیمات و اقدامات آن در سرنوشت و زندگانی آحاد جهانیان تاثیر خواهد داشت.
    اندی رونی که 14 ژانویه 1919 در آلبانی نیویورک به دنیا آمده بود پنجم نوامبر 2011 و در نود و دو سالگی و پس از هفت دهه روزنامه نگاری و کار قلم درگذشت. از آنجا که یک روزنامه نگار حرفه ای متعلق به همه جهان است؛ با مرگ او، جهان مرد بزرگی را از دست داد. پسر «اندی» یک روزنامه نگار است و می کوشد که جای پدرش را بگیرد.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
در قلمرو ادبیات
سالروز درگذشت عباس مروی معروف به «مرزبان زبان پارسی»
عباس مروی یكی از چند شاعری كه اشعار آنان تا به امروز باقی مانده و گفته می شود از گروه اول شاعران فارسی گوی ایرانی بعد از حمله عرب بوده اند 13 جولای سال 815 میلادی درگذشت.
     دو شاعر دیگری كه از آن سالها، اشعارشان به زبان فارسی باقی مانده است ابوحفص سغدی و حنظله بادغیسی هستند. شاید در دو قرن اول اشغال نظامی ایران توسط عرب، شعرای پارسی گوی دیگری هم می زیستند، اما تنها اشعار این سه تن كه در خراسان بزرگتر (شامل شمال شرقی ایران امروز، شمال و شمال شرقی افغانستان و منطقه فرارود) می زیستند به نام خودشان باقی مانده است.
     عباس مروی در یكی از اشعارش خود را «مرزبان زبان پارسی» خوانده و به این ترتیب احساسات ملی خویش را آشگار ساخته است. وی از شهر مرو ـ دژ استوار زبان، فرهنگ و تمدن ایرانی برخاسته بود. پارسی سرایان و پارسی نگاران آن زمان، تقریبا همه، از خراسان بزرگتر از جمله شمال افغانستان و منطقه فرارود بودند.
     «مرزبان» واژه ای برابر با پاسدار و پاسبان است. در دوران ساسانیان، وظیفه مرزبانان كه درجه اسپهبدی داشتند جلوگیری از ورود اقوام با تمدنی كم به درون ایران و تخریب فرهنگ ایرانی بود.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
یكصدمین زادروز «پابلو نرودا» شاعر ملی شیلی و به این مناسبت تجلیل بی سابقه مردم و دولت از او
پابلو

اشتیاقی كه شیلیایی ها، دوشنبه 12 جولای 2004، در برگزاری یكصدمین زادروز شاعر و نویسنده خود «پابلو نرودا Pablo Neruda» نشان دادند هركس را كه در جریان گزارش مربوط قرار گیرد امیدوار، نسبت به وجدان بیدار انسان ها خوشبین و به ادامه خدمت به آنان ترغیب می كند.
    هزاران تن از مردم معمولی شیلی 31 سال پس از مرگ پابلو در سپیده دم در زیر باران شدید به ایستگاه راه آهن سانتیاگو رفتند و به ریكاردو لاگوس Ricardo Lagos رئیس جمهوری و پانصد مقام، استاد و اندیشمند شیلیایی پیوستند و 315 كیلو متر راه را پیمودند تا در شهر «پارال»، زادگاه پابلو از او تجلیل كنند. در میدان راه آهن كه پدر پابلو در آنجا روزگاری یك كارگر ساده بود از سوی مردم داوطلب، با سیب سرخ بر كف میدان یك قلب 22 متر در 23 متر ساخته شده بود كه نام شاعر را با گل سفید روی آن نوشته بودند.
    پابلو كه دارای چندین مجموعه شهر و مولف كتب متعدد است جغرافیای آمریكای لاتین را به شعر درآورده و سیه روزی و بدبختی مردم این منطقه و علل آن را به بهترین وجه منعكس ساخته است. همین كتاب در سال 1971 وی را برنده جایزه ادبی نوبل ساخت. پابلو كه هوادار رفاه مردم و سوسیالیسم بود در جریان جنگ داخلی اسپانیا در این كشور بود و كشتار انسان به دست انسان به خاطر كسب قدرت و در نتیجه دست یافتن به مال، اورا سخت آرزده ساخت. از آنجا به پاریس رفت و كمك كرد تا بیش از دو هزار آواره این جنگ به شیلی مهاجرت كنند. این عمل او در اروپا آن چنان گل كرد كه دولت وقت شیلی ابلاغ سفیر در پاریس را برای پابلو فرستاد و او ناخواسته دپیلمات شد ـ دیپلماتی كه ساختمان سفارت را تبدیل به محل اجتماع شعراء و شعر خوانی كرده بود.
    در بازگشت به شیلی، مردم اورا سناتور كردند ـ سناتوری كه هرگز رای مثبت و منفی نداد. او می گقت كه چون مطمئن نیست كه قانون پیشنهاد شده به كسی آسیب نمی رساند، ترجیح می دهد كه رای ندهد تا وجدانش آسوده باشد.
    پابلو كه 12 جولای 1904 به دنیا آمده بود 23 سپتامبر 1973 از بیماری سرطان درگذشت. مرگ او 12 روز پس از كودتای ژنرال پینوشه و قتل «سالوادور آلنده» روی داد. وی در این 12 روز برمرگ آلنده گریسته بود و خبرش به گوش پینوشه رسیده بود و دستور داده بود كه به منظور ارعاب، خانه شاعر را به بهانه یافتن اسلحه! بازرسی كنند و این عمل كه با خشونت انجام گرفت مرگ اورا تسریع كرد. پینوشه به تشویق و حمایت «سیا» بر ضد آلنده سوسیالیست كودتا كرد و پس از آن، 17 سال با دیكتاتوری شیلی را اداره كرد.
    پینوشه (پینوچت) 27 نوامبر 2006 در نود و یكمین زادروزش مسئولیت همه خلافكاری های 17 سال حكومت خود بر كشور شیلی، از جمله كودتا بر ضد دكتر آلنده كه ضمن آن، وی به قتل رسید، اخراج و محرومیت از كار و تبعید هزاران انسان دیگر را كه گناهی جز زدن حرفشان نكرده بودند برعهده گرفت. یكی از این فراریان (خود تبعید ها) بانو دكتر باچلت (سوسیالیست) است كه پس از بازگشت به وطن به نمایندگی پارلمان و سپس ریاست جمهوری انتخاب شد. پینوشه از زمان كودتای خود، بارها از سوی انجمن های بین المللی متهم به نقض حقوق بشر در كشور شیلی شده بود. پینوشته كه پس از ازدست دادن قدرت تحت تعقیب قضایی بود و انگلستان هم یك بار او را مسترد داشته بود مدت ها در حبس خانگی بسر می بُرد.
     عذاب اعتراف و مشاهده تنفر مردم، پینوشه را كه به علت علیل بودن و بهانه بیماری ممتد، از ماندن در زندان تا ختم رسیدگی قضایی معاف شده بود آرام نگذارد تا اینکه درمیان ناراحتی تمام درگذشت.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
تنها نویسنده سیاهپوست كه برنده جایزه نوبل شد
Akinwande Wole Soyinka

سیزدهم جولای زادروز «اكیواند سویینكاAkinwande Wole Soyinka» داستان نگار نیجریایی است كه در سال 1934 به دنیا آمد. وی تنها نویسنده از میان سیاهان آفریقا است كه برنده جایزه ادبیات نوبل شده است. سویینكا كه در عین حال از مبارزان حقوق بشر و آزادی های مدنی است و از دانشگاه «لیدز» انگلستان فارغ التحصیل شده، در دانشگاههای نیجریه و آمریكا «ادبیات تطبیقی» تدریس كرده است. سویینكا به خاطر مخالفت پیگیر با برادركشی در بیافرا و تلاش برای برای برقراری صلح میان طرفین متخاصم، در سال 1967 به تصمیم دولت نظامی نیجریه بازداشت شد و 22 ماه در زندان بود. زندانی شدن او باعث اعتراض های جهانی و در نتیجه تغییرات وسیع در نظام حكومتی نیجریه شد. محصول این 22 ماه زندان، داستان است تحت عنوان «مردی كه مرد». در نمایشنامه ها و داستان های این نویسنده، نتایج بد و زشتی های ستمگری و خودسری كه بزعم او زاییده استبداد هستند منعكس است و در همه آنها از حقوق انسانها و تساوی آنان در این حقوق دفاع شده است. در میان حاكمان فدراسیون نیجریه، «ثانی آباچا» بیش از دیگران مخالف سویینكا بود. دشمنی آباچا بود كه این نویسنده را مجبور به جلای وطن كرد.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
مسئله جمعیت؛ مشكل بزرگ، این است كه بشر «اندرز شنو» نیست!
12 جولای 2005 به مناسبت هجدهمین سالروز اخطار سازمان ملل كه نفوس جهان بیش از ظرفیت منابع آن است، كتابی به زبان انگلیسی تحت عنوان «یك ستاره ِگردان [سیّاره] و این همه نفوس» انتشار یافت كه پر از عكس و سند است.
     در مقدمه كتاب آمده است كه سازمان ملل در دهه 1960 و هنگام عبور جمعیت از خط چهار میلیارد نیز چنین اخطاری داده بود كه به آن توجه نشد.
    در این كتاب عكسهای ماهواره ای متعدد از كره زمین و هجوم برای شهرنشینی و گسترش شهرها در 30 سال پیش از آن (از سال 1975) كه نتیجه اش افزایش فقر، جرم و فساد است به چاپ رسیده است. مقایسه زمانی این عكسها، آب شدن یخهای قطبی و افزایش آلودگی هوای شهرهای بزرگ و به ویژه شهرهایی را كه در میان كوهها قرار گرفته اند نشان می دهد.
     كتاب فصلی در باره گرم و سرد شدن اقیانوسها دارد و نوشته است كه اقیانوس اطلس گرمتر شده است و تولید توفانهای دریایی شدید به همین سبب است كه در سالهای اخیر این توفانها منطقه كارائیب و ایالات متحده را مورد حمله قرارداده و ویرانی و تلفات به بار آورده اند.
     فصل دیگر كتاب درباره كمبود انرژی و بالا رفتن روزافزون بهای نفت است که طبق دلایل مؤلف کتاب، با اعمال نفوذ کمپانی های نفتی که منافع سرشار دارند تلاش چشمگیری برای جایگزینی آن صورت نمی گیرد. كره زمین بر اثر بی توجهی نفوس و استفاده نادرست از انرژی و اسراف در مصرف سوختهای فسیلی (ازجمله نفت) گرم تر شده است كه مسئله ساز است.
     كمبود خوراك در دهه های اخیر با توسل به تولید ژنتیك تا حدی جبران شده ولی معلوم نیست كه این نوع غذا با طبیعت بشر سازگاری كامل داشته باشد و تولید عوارض ناخواسته و مشكلات جسمانی و روانی نكند. باید دانست كه این نوع تولید محصول هم حدی دارد.
     كتاب در فصل اعتیادات زیان آور، دود سیگار را بزرگترین بدبختی و قاتل بشر خوانده كه هر سال سرمایه بزرگی به خاطر آن از دست می رود و هزینه های سنگین درمانی عمدتا نتیجه عوارض ناشی از آن است. ماده مخدره شیمیایی متامفتامین (مت) پس از سیگار، عامل بدبختی جوامع بشری شده است. این ماده برخلاف هروئین و كوكایین، ارزان به دست می آید و همین ارزانی و سهولت تولید بر بدبختی های بشر افزوده است.
     اسراف منابع محدود كره زمین از مشكلات دیگر بشر امروز است.
     مولف كتاب نتیجه گرفته است كه بزرگترین مسئله بشر این است كه اندرزها را گوش نمی كند و دنبال دلش است. بشر اگر اندرز شنو باشد بسیاری از مشكلات به وجود نمی آید و همگان، حتی با وجود كمبودها، سعادتمند زیست خواهند كرد. بنابراین لازم است همه كوششها با استفاده از دستگاههای تبلیغاتی و سازمانهای آموزشی به عمل آید تا بشر وادار شود كه اندرز شنو باشد، و عادت به شنیدن و دقت كردن و آینده نگری در انسانها تقویت شود.
    سازمان ملل 11 جولای سال 1987 اعلام کرده بود که جمعیت جهان از پنج میلیارد نفر تجاوز كرده بود. نفوس جهان در 11 جولای 2013 به 7 میلیارد و یکصد میلیون تن رسید. تحلیل های آماری نشان می دهد که هر سال برابر یکصد میلیون بر این جمعیت اضافه می شود. سازمان ملل در دهه 1960 هشدار داده بود که کره زمین تنها ظرفیت تغذیه و تامین رفاه چهار میلیارد نفوس را دارد. در آن زمان جمعیت کره زمین در همین حدود بود.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
در قلمرو دانش
سالگرد فوت خوارزمی طبق برخی نوشته ها!
طبق نوشته و احتساب برخی مورخان اروپایی، احتمالا 13 جولای سال 847 روزی است كه خوارزمی ریاضی دان بزرگ ایران در بغداد فوت شد.
    كرونیكل جهان در صفحه 270 خود درباره خوارزمی نوشته است: خوارزمی بود كه ریاضی و رقم نویسی هند را به كشورهای دیگر منتقل كرد و كتاب او «حساب الجبر و المقابله» نشان می دهد كه ایرانیان در آن زمان تا چه حد از اروپائیان جلو بودند و واژه «جبر Jabr» را كه او بكار برده به صورت «الجبراAlgebra» در سراسر جهان باقی مانده است. برخی دیگر از مورخان اروپایی درگذشت خوارزمی را در ماه اپریل رقم زده و نوشته اند كه مرگ خوارزمی با چند روز تفاوت درست 219 سال پس از درگذشت خسروپرویز – شاه ساسانی روی داد. خسروپرویز روز سوم اپریل سال 628 میلادی (14 فروردین) در بازداشتگاه كاخ خود در تیسفون (مدائن ـ 36 کیلومتری جنوب بغداد) مقتول شده بود كه پس از مرگ او، طولی نكشید كه امپراتوری ایران هم از میان رفت.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
سالروز درگذشت معروفترین جرّاح قلب در صدسالگی
دكتر مایكل دباكی Michael DeBakey معروفترین جراح قلب درجهان 11 جولای 2008 و 56 روز پیش از صد ساله شدن در شهر هوستون آمریكا براثر عارضه طبیعی درگذشت. وی فرزند «شاكر دباغی» یك داروفروش لبنانی، و نام او تا زمان دكتر شدن «میشل دباغی» بود. پدر وی كه یك مارونی (مسیحی) لبنانی بود قبلا به لوئیزیانای آمریكا مهاجرت كرده بود. میشل دباغی که هفتم سپتامبر 1908 در شهر لیک چارلز به دنیا آمده بود در 32 سالگی دكتر شد و پس از اتمام تحصیلات در آمریكا و آلمان، به تدریس بیماری های قلب در دانشكده پزشكی «بایلورBaylor» و همزمان به کار درمان و نیز تكمیل عمل جراحی قلب و اختراع دستگاههای مربوط پرداخت ازجمله سوزن تزریق خون، پمپی كه هنگام عمل قلب كار گردش خون و مبادله اكسیژن در ریه را بر عهده می گیرد، عمل قلب باز و 149 وسیله دیگر. دباكی كه تا آخرین سال عمر، از بیمارستان و آزمایشگاه و كلاس درس دور نشده بود بیماری قلب سران بسیاری از كشورها از جمله جان اف. کندی، آخرین شاه ایران (پهلوی دوم) و بوریس یلتسین را درمان كرده بود.
    
دکتر دباکي از ميانسالي تا سال 2008

 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
در قلمرو رسانه‌ها
ر. اعتمادی ژورنالیست و داستان نگار بنام که بیستم تیرماه 1402 درگذشت ـ نگاهی کوتاه به چند ابتکار ژورنالیستی او
ر. اعتمادی (رجبعلی اعتمادی زاده) روزنامه نگار و داستان نویس بنام ایران بیستم تیرماه 1402 (11 جولای 2023) فوت شد. اعتمادی سی ام بهمن ماه 1312 در شهر لار به دنیا آمده بود و از شهریور 1355 و پس از گذراندن نخستین دوره روزنامه نگاری ایران گام به پیشه ژورنالیسم گذارده بود و در روزنامه اطلاعات خبرنگار شده بود.
    نخستین دوره آموزش روزنامه نگاری در ایران 14 ژوئن 1956 (24خرداد 1335) با استفاده از استادان داخلی و خارجی در ساختمان مؤسسه مطبوعاتی اطلاعات (تهران - ابتدای خیابان خیام) آغاز به كار كرد و غلامحسین صالحیار (متوفی)، ر. اعتمادی (متوفی)، نوشیروان كیهانی زاده (ناشر مجله روزنامک و مؤلف تاریخ آنلاین ایرانیان)، هوشنگ پورشریعتی (متوفی)، محسن میرزایی، همایون فروزان، یوسف خوشرو، محمدعلی مقدس زاده، دكتر مستوفی، منوچهر صمصامی و ... از جمله فارغ التحصیلان این دوره بودند.
    تاریخ ژورنالیسم از ر. اعتمادی به عنوان یک روزنامه نگار اینوستیگیتیوِ به معنای واقعی کلمه یاد کرده است. اعتمادی همچنین یک جامعه شناس و داستان نگار بود و شهرت ناسیونالیست بودن داشت. وی در روزنامه اطلاعات، پس از چند سال خبرنگاری، دبیر میز اخبار و مطالب فرهنگی شده بود و از نیمه دهه 1340 تا بهار سال 1359 سردبیر مجله اطلاعات جوانان. اعتمادی در آبان 1341 و در انتخابات نخستین مجمع عمومی سندیکای روزنامه نگاران ایران به سمت بازرس هیات مدیره برگزیده شده بود.
    روزنامه نگاری اینوستیگیتیو او مربوط به دهه های 1330 و 1340 است. نظام حکومتی سابق از حقیقت یابی های اعتمادی و بویژه در قضیه «نورآفاق» خسته شده بود، ولی جز ملی گرا (مصدقی) بودن بهانه ای برای محدود كردنش نداشت و بالاخره برای خارج ساختنش از كار گزارشگری و دبیری میز، وی را سردبیر مجله جوانان كردند كه یك بار ورشكست شده بود و وی ظرف دو ماه، تیراژ این مجله را به نیم میلیون نسخه رساند که 20 درصد این تیراژ در افغانستان توزیع می شد.
    و یك نمونه از كارهای اینوستیگِیتیوِ ر. اعتمادی:
     اعتمادی اوایل دهه 1340 (سال 1343 و یا 1342 ) زنی به نام «نورآفاق» را كشف كرده بود كه این زن به مقابل دبیرستانهای دخترانه جنوب شهر تهران و محله های فقیرنشین پایتخت می رفت و دختران زیبا و مخصوصا آنان كه پدر بالای سر نداشتند و با ناهنجاری خانوادگی دست به گریبان بودند می یافت، فریب می داد و به باغی در زعفرانیهِ شمیران می بُرد و در آنجا آنان، جمعی از رجال وقت را كه عموما سالخورده بودند سرگرم می كردند.
     اعتمادی با تعقیب فعالیت های نورآفاق از دبیرستان خسرو (دختران) واقع در انتهای خیابان عباسی ـ اصطلاحا «عباسی خاکی» قضیه را كشف و دنبال کرد و ماوقع را منتشر ساخت. [با امتداد و پهن شدن خیابان نواب در دهه های 1360 و 1370، ساختمان دبیرستان خسرو خیابان شده و دیگر وجود ندارد].
     دادستان وقت تهران با خواندن گزارش اینوستیگیتیوِ اعتمادی در روزنامه اطلاعات، یكی از بازپرسان دادسرا به نام «اسكندر فزونی ـ قاضی کرمانشاهی» را مأمور تعقیب قضیه کرد و ....
     این افشاگری ژورنالیستی كه موضوع مفصلی است سرانجام منجر به تصفیه بزرگی در مقامات وقت شد و دولت وقت از ادامه انتشار مطلب در مطبوعات جلوگیری کرد و تنها دو ـ سه شماره بیشتر چاپ نشد، ولی همین مقدار هم برای اطلاع مردم از اوضاع روز و برانگیختن خشمِ شان کافی بود. این کار اعتمادی تا آن زمان در روزنامه نگاری ایران بی سابقه بود.
    ایجاد «میزگرد» و طرح یک موضوع روز و دعوت از کارشناسان به این میز و شرکت مردم علاقمند به موضوع در محل برگزاری اصطلاحا میزگرد و پرسش و پاسخ و بحث نیز ابتکار اعتمادی بود که در روزنامه اطلاعات آغاز شد. در آن زمان، اعتمادی دبیر میز فرهنگی روزنامه بود و پیشنهاد ایجاد چنین میزی را در جلسه هفتگی نویسندگان مؤسسه اطلاعات مطرح کرد که تصویب و به اجرا گذاشته شد.
    ابتکار ژورنالیسی دیگر او ایجاد صفحات پاسخ به پرسش مخاطبان بود كه از نیمه دوم دهه 1340 در مجله اطلاعات جوانان به چاپ می رسید. وی یک روز در هفته و در ساعات بعد از ظهر را برای این کار اختصاص داده بود و قبلا سوژه (موضوع مورد نظر) را اعلام می کرد و چند کارشناس بنام در آن رشته را دعوت می کرد و هرکس که در آن زمینه سئوالی داشت تلفنی مطرح می کرد و کارشناسان تلفنی پاسخ آنان را می دادند و این پرسش و پاسخ ها عینا در مجله به چاپ می رسید.
    اعتمادی که تحصیلات دانشگاهی جامعه شناسی داشت و یک جامعه شناس بود پس از انتقال از روزنامه به مجله، مسائل روز را که درج مستقیم آنها آسان و بدون درد سر نبود به صورت داستان تنظیم و پاورق مجله می کرد و تداوم این کار او را داستان نویس هم کرد. وی عقیده داشت که بیان یک مسئله اجتماعی در قالب داستان تأثیرگذاری بیشتری دارد و درد سر هم ندارد.
    اعتمادی همزمان با کار مجله نویسی، در تلویزیون غیر دولتی وقت نیز یک برنامه داشت و در این برنامه، خودش یک موضوع روز (داخلی و یا بین المللی) را که انتخاب کرده بود با بیان سابقه و تاریخچه مطرح می کرد و سپس نظر یک و یا چند آگاه در آن زمینه را که دعوت شده بود می پرسید که پخش می شد و از مخاطبان می خواست که تلفنی پرسش خودرا بگویند تا جواب بشنوند. این برنامهِ پُرمخاطبِ او تا سال 1350 که تلویزیون غیر دولتی در سازمان رادیو تلویزیون ملّی ادغام شد ادامه داشت.
    اعتمادی به اصول ژورنالیسم حرفه ای وفادار مانده بود. یک انجمن بین المللی روزنامه نگاری روزنامه نگار تمام عیار ایران در دهه 1960 (دهه 1340 هجری خورشیدی) را ر. اعتمادی و در دهه 1970 (دهه 1350 هجری خورشیدی) غلامحسین صالحیار بدست داده بود.
    ر. اعتمادی چندی پس از انقلاب، بمانند شماری دیگر از نویسندگان مؤسسه مطبوعاتی اطلاعات خانه نشین شدولی به داستان نگاری ادامه داد و در طول 43 سال خانه نشینی دهها داستان نوشت که به چاپ رسیده و پرفروش بوده اند. اعتمادی پس از خانه نشینی هم در همه گردهمایی های کارکنان پیشین موسسه اطلاعات شرکت می کرد. وی که در شهرک اکباتان زندگی می کرد برخی از سال ها برای دیدن دختر و نوه هایش به آمریکا سفر می کرد. بسیاری از داستان های اعتمادی در مطبوعات فارسی زبان خارج از ایران بویژه در لس آنجلس پاورق شده اند.
    
اعتمادی در چند مرحله عُمر

 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
سایر ملل
... و به این سان «ژان پل مارا» انقلابی رادیكال فرانسه كشته شد.
J.P.Marat
13 جولای در سال 1793 در جریان انقلاب بزرگ فرانسه، بانو «شارلوت كوردای Corday» دخترى ازخانواده اعیان و اشراف فرانسوی كه انقلابیون اموال برخى ازبستگان وی را مصادره كرده بودند، به بهانه این كه می خواهد به «ژان پل مارا Marat» یكی از سران انقلاب اطلاعات محرمانه بدهد، به خانه او وارد شد و او را که هنوز در حمام خانه بود با ضربه دشنه كشت.
    شارلوت که درعین حال متمایل به میانه رو های انقلاب (ژیروندن ها) بود و ژاکوبن ها (رادیکالها ازجمله ژان پل مارا) را جبّار و ظالم می پنداشت به منظور کشتن «مارا» از نرماندی به پاریس رفته بود و به او پیغام داده بود که می خواهد در باره ژیروندن های نرماندی به او اطلاعات محرمانه و خصوصی بدهد و خواسته بود که در خانه با او ملاقات کند.
    «مارا» یك پزشک و در عین حال نویسنده و روزنامه نگاری انقلابی و از انقلابیون رادیکال و از مخالفان سرسخت اشرافیّت بود. به اصرار و با پافشاری «مارا» بود که لوئی شاهزادهم شاه مخلوع فرانسه گردن زده شد. «مارا» هنگام مرگ 50 ساله بود.
    شارلوت قاتل 35 ساله او که دستگیر شده بود چهار روز بعد به حُکم دادگاه انقلاب با گیوتین اعدام شد (گردن زده شد).
    شارلوت در دادگاه انقلاب گفته بود که به خاطر فرانسه «مارا» را که رحم نداشت کشت. [عکس و شرح مبارزات «مارا» درمطالب 24 ماه می این تاریخ آنلاین آمده است.].
Marie-Anne Charlotte Corday

 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
بزرگترین نبرد تانك در طول تاریخ ـ نبوغ نظامی مارشال ژوکف
Zhukov مارشال شوروی و برنده نبرد «كورسك»
جهان، 13 جولای سال 1943، شاهد بزرگترین نبرد تانك در تاریخ خود بود. در این روز در منطقه كورسك Kursk ـ 450 کیلومتری جنوب مسكو، در زمین شش هزار و سیصد تانك آلمان و شوروی و 2 میلیون و 240 هزار نظامی و در آسمان 4 هزار و چهارصد هواپیمای طرفین به جان هم افتاده بودند كه در مدتی نسبتا کوتاه دو هزار و نهصد تانك از میان رفت، 238 هزار نظامی كشته و هفتصد هزار تن دیگر مجروح و از صحنه نبرد خارج شدند و هیتلر برای نخستین بار مجبور شد دستور عقب نشینی بدهد كه آغاز پایان كار او بود. سخت ترین صحنه این نبردِ تانک در ناحیه Prokhorovka صورت گرفته بود. این نبرد تانک در واقع از پنجم جولای آغاز شده بود که از دوازدهم این ماه (هفتمین روز) شدت گرفته و در 13 جولای به اوج شدت رسیده بود.
     این نبرد پس از آزاد شدن استالینگراد و خارکوف صورت گرفت. ژوکوف Zhukov ـ مارشال شوروی، در منطقه نبرد هشت خط دفاعی مدوّر پشت سرهم به وجود آورده بود و با استفاده از سیصد هزار غیر نظامیِ محلی که آلمانی ها تصور می کردند به زراعت مشغول اند صحنه را مین گذاری کرده بود.
    ژوکف در خطوط هشت گانه، سه هزار و ششصد تانک و یک میلیون و سیصد هزار نظامی و 20 هزار توپ مستقر ساخته بود و از سوم جولای چند تاکتیک جالب بکار گرفته بود تا نیروهای آلمان تشویق به تعرّض شوند. ارتش نهم آلمان چهارم و ارتش چهارم زرهی این کشور پنجم جولای دست به تعرضات محدود زده و خودرا آشگار ساخته بودند. تعرض همه جانبه المانی ها با 940 هزار نظامی و 2 هزار و هفتصد تانک از سحرگاه 12 جولای آغاز شد که با حمله متقابل ارتش های شوروی رو به رو گردید.
     آلمانی ها با تانكهای سنگین «پورشه» و «پلنگ» که به تازگی آنها را دریافت داشته بودند حمله نهایی را آغاز كرده بودند كه تانك های سبك شوروی به میان آنها رفتند و سربازان این کشور با فداكاری و ازجان گذشتگی بسیار با شعله افكن به سوزاندن تانك های آلمان پرداختند و سپس توپ های شوروی مانع عقب نشینی تاکتیکی آلمانی ها شدند. آتش مداوم بیست هزار توپ شوروی که به ابتکار ژوکف Zhukov مستقر شده بودند امکان نداد که فرمانده ارتش های آلمان که خود را در دام دیده بود به موقع و سرعت بتواند نیروهایش را از مخمصه نجات دهد و به موضع تازه عقب بکشاند. عقب نشینی آلمانی ها تنها پس از ازدست دادن پانصد هزار نظامی (کشته، مجروح و اسیر) و بیش از نیمی از تانک ها میسّر شد و این تلفات سنگین مانع از آن شد که نیروهای آلمانی پس از عقب نشینی از صحه، امکان حمله متقابل به دست آورند. کارشناسان و مورخان نظامی نوشته اند که نبرد کورسک را توپ های شوروی بردند.
    
چند عكس ازصحنه نبرد «كورسك»


    
غيرنظاميان شوروي که وظيفه مين گذاري داشتند


    
توپهاي شوروي که نبرد کورسک را بردند

 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
در جولای 2004 کرزای از مسئله افراد مسلح وابسته به «وارلُرد»ها و سران مناطق و طوائف سخن گفت ـ لزوم رعایت فرهنگ و روانشناسی افغانها
کرزاي

حمید كرزای رئیس جمهوری وقت افغانستان 12 جولای 2004 اعلام كرد كه میلیشیای افغان (افراد مسلحی كه تابع سران مناطق، طوایف و «وارلُرد»ها هستند) بدتر از طالبان عمل می كنند و باید خلع سلح شوند.
     كرزای گفت كه نخستین گام دولت باید خلع سلاح میلیشیای محلی باشد كه شمار آنان در افغانستان تا این تاریخ (12 جولای 2004) 60 هزار تَن برآورد شده است و تا اپریل 2005 دست كم هفتاد درصد آنان باید كنار بروند.
    كرزای گفت كه وجود میلیشیا و ارتش های كوچك محلی متعلق به سران مناطق و طوایف مانع از انجام برنامه های دولت، مخصوصا مبارزه با فساد اداری ـ اقتصادی، کشت خشخاش و نیز اجرای برنامه های عمران كشور می شود و كارشكنی همین میلیشیا باعث شده است كه نتوان در كارنامه دولت افغانستان [دولت وقت] بیش از نمره «دی - D» وارد ساخت كه قابل قبول نیست. من ـ شخصا ـ نمی توانم بیش از این، میلیشیای خصوصی و روال حکومت در حکومت را تحمل کنم. با وجود این، كرزای گفت كه نمی خواهد با سران مناطق و طوایف با خشونت رفتار كند و سیاست او در این زمینه تاكنون بر مدارا کردن با آنان استوار بوده است.
    كرزای كه تا زمان بیان این مطلب دو سال و نیم بر افغانستان حکومت کرده بود ضمن اشاره به اوضاع ناآرام و وجود برخی فساد دولتی در عراق گفت که باید از تجربه عراق پند گرفته شود و امكان تقویت و ادامه حیات به میلیشیا و افراد مسلح كه در عراق اطراف سرشناسان و سرگروههارا گرفته اند داده نشود که حل مسئله دشوارتر و خونین تر خواهد شد.
    در آن زمان (جولای 2004) اصحاب نظر را عقیده بر این بود كه استفاده از پیمان كاران آمریكایی برای اقرارگرفتن از دستگیر شدگان و افراد در معرض سوء ظن در افغانستان بر پیچیدگی اوضاع افزوده و خواهد افزود زیرا این پیمان كاران با فرهنگ و روانشناسی خاص افغانها آشنا نیستند. سابقه كار نشان می دهد كه سران مناطق و طوایف افغانستان را كه سالهاست عملا خودمختار عمل کرده اند و مورد حمایت مردم محل هستند نمی شود تهدید كرد و انتظار واكنش نداشت، با افغان باید به گونه ای دیگر رفتار شود. باید كاری كرد كه افغانستان در یک جنگ داخلی دیگر درگیر نشود که طولانی خواهد بود، احیانا خارجیان بویژه همسایگان مداخله خواهند کرد و پایان آن قابل پیش بینی نخواهد بود. اصحاب نظر گفته بودند که برای پایان دادن به هرگونه مسئله در افغانستان، باید راه حل افغانی پیدا كرد.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
«شیرِ مادران» نوشیدنی ثروتمندان جمهوری خلق چین، کشور انقلاب فرهنگی مائو
دویچه وله (بنیاد جهانی خبر و نظر رسانی آلمان) ـ جولای 2013: گزارش های انتشار یافته نشان می دهد که «شرکت خدماتی شین‌شین‌یو» زنان جوانی را که در چین (جمهوری خلق چین) به‌عنوان دایه کار می‌کنند، نزد افراد ثروتمند می‌فرستد تا آنان از شیر این زنان به‌ صورت نوشیدنی استفاده کنند. طبق این گزارش، ثروتمندان چین می‌توانند با پرداخت ۲هزار یورو مستقیما شیرِ [این زنان شیرده] را بمکند!. انتشار این گزارش‌ خشم مردم چین را برانگیخته است (بود).
     این خبر، دورشدن وسیع از افکار مائو و اصول سوسیالیسم را در چین نشان می دهد ـ کشوری که در دهه 1970 در آنجا انقلاب فرهنگی شد تا چینیان در فکر و عمل ازجمله پوشیدن لباس و آرایش مویِ سر و ... کاملا برابر باشند و امتیازی میان انسان های چین یک میلیارد و 400 میلیونی جز در سطح دانش آنان نباشد و اینک این سرزمین با گام گذاردن در راه کاپیتالیسمِ از نوع خاص، نه تنها دارای دهها میلیاردر و هزاران میلیونر شده بلکه عملا جامعه ای طبقاتی است و در آنجا، شکافِ میان دارا و ندار مشاهده می شود. .
    
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
برخی دیگر از رویدادهای 13 جولای
  • 587:   Nebuchadnezzar دوم پادشاه بابِل در این روز در سال 587 پیش از میلاد پس از دو سال محاصره، اورشلیم را تصرف و آرامگاه سلیمان (931 ـ 970 پیش از میلاد) پسر داود معروف به سلیمان نَبی را ویران ساخت.
        
        
        
  • 1814:   در ایتالیا به سبک فرانسه، امور انتظامی به دست ژاندارمری سپرده شد. ایتالیایی ها به ژاندارم ها «کارا بینیر Carabinier» می گفتند زیرا که تفنگ های کوتاهتری داشتند (لوله تفنگ هایشان کوتاهتر از تفنگ های ارتشیان بود). از همان زمان تا کنون، این نوع تفنگ ها را «کارابین» می نامند و عنوان جهانی شده است. در فرانسه و کشورهایی که از فرانسه، تشکیل ژاندارمری را اقتباس کرده اند ازجمله ایرانِ پیش از انقلاب، به این نیروی مسلح به چشم نیرویی میان پلیس شهری و افراد ارتش نگاه می کردند و به حفاظت از راهها و شهرهای کوچک، حومه شهرهای بزرگ و روستاها می گماردند که در این مناطق در عین حال، ضابط قوه قضایی هم بودند. ریشه واژه Gendarmerie از فرانسه؛ Gens d,armesاست.
        
        
        
  • 1822:   استقلال طلبان یونان در تنگه ترموپیل نیروهای عثمانی را شكست دادند.
        
        
  • 1854:  


    جورج ایستمن George Eastman موسس کارخانه کُداک در رُچستِر ایالت نیویورک به دنیا آمد و 78 سال عُمر کرد. وی مخترع حلقه فیلم (فیلم انعطاف پذیر)، پلیت خشک، دوربین کُداک (دوربین کوچک و قابل حمل)، و عکس متحرک (فیلم) است.
        
        
  • 1878:   در پایان جنگ اولِ بالکان، دولت های بزرگ اروپایی در نشست برلین بر نقشه تازه بالكان كه خود ترسیم كرده بودند صحّه گذاردند و به این ترتیب، برای عثمانی در بالكان جایی جز آلبانی باقی نماند. بلغارستان نیر استقلال داخلی یافت و قرار شد كه در آنجا از جانب عثمانی، فقط یك فرماندار كل (فرماندار اسمی و تشریفاتی) باقی بماند. صربستان، مونته نِگرو و رومانی استقلال یافتند.
        
        
  • 1911:   انگلستان و ژاپن پیمان اتحاد خود را برای چهار سال دیگر تمدید كردند.
        
        
  • 1923:   ساینِ «هالیوود لند» در این روز بر تیه ای در لس آنجلس در مجاورت هالیوود (محله فیلم سازان) نصب شد که هنوز باقی است و تنها واژه «لند» آن حذف شده است.



        
        
        
  • 1925:  


    سوزان اِدوارد شناگر آمریکایی و برنده مدال المپیک 1948 در رشته شنا «با پشت بر آب Pack Crawl» به دنیا آمد. وی 13 جولای 2020 نود و پنج ساله شدن خودرا جشن گرفت.
        
        
        
        
  • 1963:   دولت پکن دولت آمریكا را متهم كرد كه می كوشد روابط چین و شوروی را زهرآگین كند.
        
        
  • 1971:   ده تن از افسران ارتش مغرب (مراكش) از جمله یک ژنرال معروف كه بر ضد پادشاه این كشور توطئه كرده بودند تیرباران شدند.
        
        
  • 1976:   نمایندگان 12 دولت كه در پاریس اجتماع كرده بودند به توافق رسیدند كه از سال 1989 در منطقه قطب جنوب به اكتشاف و استخراج مواد معدنی بپردازند.
        
        
  • 1977:   سومالی که مدعی سرزمین اوگادن Ogaden بود به این سرزمین وابسته به اتیوپی لشکر کشید و با این کشور وارد جنگ شد. این جنگ 8 ماه (تا مارس 1978) طول کشید. دولت اتیوپی برای جلب حمایت آمریکا مدعی بود که مسکو و کوبا به سومالی که دولت چپگرا داشت کمک می کنند. روزنامه اطلاعات، از تهران خبرنگار به این جبهه جنگ فرستاد تا اخبار آن را از دست اول دریافت کند و این خبرنگار؛ علیرضا جهانشاهی بود.
        
        
  • 1978:  


    (1357 ـ سال انقلاب) دکتر نجیب الله که سفیر دولت کمونیست افغانستان در ایران تعیین شده بود وارد تهران شد و با شاه ملاقات کرد و اعلام داشت که دو کشور مردمی برادر و فرهنگ مشترک دارند و خواهان صلح و پیشرفت هستند و سوسیالیسم ما (افغانستان) از فرهنگ مان جدا نیست. نجییب الله بعدا رئیس جمهوری افغانستان شد و آخرین رئیس کمونیست این کشور. مجاهدین پس از تصرف کابل او را که به دفتر سازمان ملل پناهنده شده بود از آنجا خارج کردند و با برادرش به طرز فجیعی کشتند.
        
        
  • 1979:   از 23 تیر ماه 1358 سازمان رادیو ـ تلویزیون دولتی (صدا و سیمای جمهوری اسلامی) دارای یك شورای عالی مركب از محمد موسوی، محمد خاتمی، صادق قطب زاده (مدیر عامل وقت)، عبدالرحیم گواهی و ابراهیم پیراینده شد.
        
        
  • 2014:  


    بانو Nadine Gordimer داستان نگار و مقاله نویس بنام آفریقای جنوبی و برنده جایزه نوبل ادبی سال 1991 در نود و یک سالگی درگذشت. وی 1923 به دنیا آمده بود. او از مخالفان دولت تبعیض نژادی فدراسیون آفریقای جنوبی بود و این دولت مانع انتشار دو کتاب داستانی او (دختر بِرگِر و مردم ماه جولای) شده بود. آخرین داستان او که اندکی پیش از وفات انتشار یافت « امروز، بهترین زمان» عنوان داشت.
        
        
        
        
  • چشم انداز مولف
    احیاءِ تاسیس مدارس غیر دولتی در سطح تعلیمات عمومی و پولی شدن آموزش و پرورش ایران، یك عقب گرد و مغایر اصل 30 قانون اساسی است!

        21 تیرماه 1384 در اخبار «ایرنا»، خبرگزاری دولت خبری دیدم كه نشان می داد مجلس شورای اسلامی كه در آن، اكثریت در دست «اصولگرایان» (مومنان به شریعت اسلام و وفاداران به اصول انقلاب سال 1357) است كلیات لایحه مدارس غیر انتفاعی (غیردولتی ـ پولی» را تصویب كرده بود.
         خواندن این خبر، این پرسشها را به ذهن می آورد كه آیا پیش از تصویب كلیّات این لایحه دولت، مجلسیان درباره مغایرت این لایحه با اصل سی ام قانون اساسی با مشاوران حقوقدان خود مشورت کرده بودند؟. آیا تعریف قانونی از واژه مركب «مدارس غیر انتفاعی» در دست داریم؟. آیا در فدراسیون آمریكا، که به کثرت سازمانهای غیر دولتی معروف است، آموزش و پرورش رایگان و اجباری نیست؟.
        پیش از انقلاب، آموزش و پرورش در ایران مطلقا رایگان و مدارس، دولتی (ملّی) بودند. باوجود این، از باب تاكید و این كه روزی ـ روزگاری دولتی بر سر كار نیاید كه بخواهد اجازه تاسیس مدرسه غیر دولتی بدهد و آموزش و پرورش را در وطن پولی كند، هنگام تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی، در اصل سی ام دولت مكلّف شده است كه وسائل آموزش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسائل تحصیلات عالی را تا سرحد خودكفایی كشور به طور رایگان گسترش دهد. این اصلِ بسیار مهم آن چنان صریح و واضح است كه نمی شود سخن از تفسیر آن به میان آورد. ولی دیدیم كه از اواخر دهه 1360 و یك دهه پس از انقلاب، سر و كله مدارس پولی در جامعه ما پیدا شد.
         هدف عمده از دولتی شدن آموزش و پرورش عمومی كه در كشورهای دیگر اجرا و رعایت می شود، «برخورداری از آموزش یكنواخت» است، تا استعداد نوباوگان یكسان پرورش یابد، نه بر حسب پول و ثروت خانوادگی. هر گونه تغییر در اصل سی ام نیاز به رفراندم دارد.
         اگر برای حفظ رایگان و یكنواخت بودن آموزش و پرورش بودجه كافی در دست نیست، مالیات ویژه و نیز نرخ گمركی مخصوص بر برخی از كالاها وضع شود، عوارض شهری تازه گرفته شود، درصدی مشخص و كافی از درآمد نفت به آن اختصاص یابد و ... و ببینند در سایر كشورها چه تدابیری بكار برده شده است، تدابیر آنها را تجربه كنید. در دهه های اخیر در همه جا، بافت شهرها تغییر كرده و در مركز شهرها، دفاتر و فروشگاهها و ادارات جای خانه های مسكونی را گرفته اند و در این محله ها، ساختمانهای مدارس خالی مانده اند. در آن كشورها، به جای فروش و یا اختصاص دادن ساختمان مدارس به كاری دیگر، دانش آموزان نقاط دور دست شهر را با اتوبوس رایگان به این مدارس منتقل می كنند و باز می گردانند و لازم به خرید اتوبوس اختصاصی هم نیست. ساعات كار این مدارس را كمی جلو و عقب می برند تا با ساعث هجوم مردم برای رفتن به محل كار برخورد نكند و از دانش آموزان هر کوچه و خیابان می خواهند كه در دو ـ سه نقطه مشخص جمع شوند و اتوبوس های شهری (در همه دنیا متعلق به شهرداری ها) می روند و دانش آموزان را به مدرسه می رسانند و سپس به خطوط معمولی خود باز می گردند و در پایان كار مدرسه، می روند و دانش آموزان را از مدرسه به همان نقاطی که سوار کرده بودند می رسانند تا به خانه هایشان بروند. به علاوه، در ایران شهرداریها باید بر سهم خود در تامین هزینه مدارس و ساختن مدارس تازه بیافزایند. می دانیم كه در برخی از كشورها ازجمله فدراسیون آمریکا، امور مدارس تعلیمات عمومی بر عهده شهرداری ها است و اگر كمبود پول داشته باشند، دولت كمك می كند. چرا نباید در شهرهای کشور ما دریافت عوارض سالانهِ خانه و اتومبیل مطابق سایر کشورها باشد. در کشورهای دیگر، هر سال صاحب خانه، اتومبیل و برخی از وسائل شخی دیگر باید درصدی «واقعی» از بهایِ روز آنها را به عنوان عوارض (مالیات شهری) به شهرداری محل بپردازد و ....
        
        ـ ـ ـ ـ ـ
        
        درست یک سال پس از درج مطلب بالا (تیرماه 1385) نوشته کوتاه زیر از یک مخاطب این تاریخ آنلاین دریافت شد که نوشته است یک ایرانیِ حقوقدان مقیم آمریکاست و مشاور امور قضایی:
        
        "نوشتهِ شما را خواندم و خواستم یادآور شوم که ممکن است و در برخی کشورها مشاهده شده است که در اجرای یک و حتی چند اصل قانون اساسی، پس از تصویب در مجلس مربوط و رفراندم عمومی تأخیر شده تا زمینه اجرایی فراهم شود، ولی اگر یک اصل در تأیید و تحکیم یک ضابطهِ در حال اجرا و عمل انجام شده، تنظیم و تصویب شده باشد نمی شود آن را نقض کرد. در قوانین اساسی همه کشورها، رئیس جمهور مسئول اجرای قانون اساسی است و به رعایت قانون اساسی سوگند می خورد تا کار خود را آغاز کند. در جریان انقلاب سال 1357 دانشجو بودم. از آغاز سال تحصیلی 1353همه مدارس رایگان و مدارس غیر دولتی «ملی» شده بودند و نه تنها تحصیل در مدارس رایگان بود، بلکه دانش آموزان تغذیه رایگان هم می شدند و به دانشجویان تعلیمات عالی (دانشگاهی) کمک مالی نقدی هم داده می شد و تا آنجا که اطلاع دارم و در وطن بودم، این وضعیت تا سال 1370 و 71 تغییر نکرده بود. به نظر من؛ دادستان کل کشور باید به قضیه ورود کند، اخطار دهد و اگر به اخطار او در لزوم رعایت اصل مصوّب مربوط در قانون اساسی توجه نشود تعقیب قضایی کند. نقض اصل قانون اساسیِ در حال اجرا (نَه، اصلی که هنوز به اجرا درنیامده باشد) مشمول مرور زمان نمی شود و برگی از تاریخ خواهد بود.".
        
     نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
    نامه به مولف
    ... و بی بی سی «بانوی اول» ایران را مشخّص کرد!
  •   مطلب زیر، نظر یک مخاطب این تاریخ آنلاین است که سه شنبه شب ـ نهم جولای 2013 (تیرماه 1392) ـ واصل شد و نوشته بود که برای دیدار بستگان به لس آنجلس سفر کرده و تا ماه آینده [آگوست] در اینجاست:
        
        "بی. بی. سی. دست به یک جوّسازی و تلقین و ... تازه زده و در میان مطالب امروزِ [نهم جولای 2013] وبسایت خود زوجهِ حجت الاسلام حسن روحانی را بانوی اول جمهوری اسلامی ایران اعلام کرده است. مگر نویسندگان بی بی سی نمی دانند که در جمهوری اسلامی ایران، رئیس جمهور رئیس کشور نیست و رئیس قوه مجریه است ـ آن هم در مواردی که امور مستقیما به مقام رهبری مربوط نشود. اگر این نویسندگان بی بی سی که گفته شده است بعضی از ایشان تا چند سال پیش در نشریات تهران قلم می زدند از این موضوع بی اطلاع هستند بروند اصل 113 قانون اساسی جمهوری اسلامی را بخوانند تا بدانند که رئیس جمهور مرد اول کشور نیست که زوجه او بانوی اول محسوب و این عنوان به وی اتلاق شود. مقامی که حُکم رئیس جمهور و عزل او را امضاء می کند، تعیین سیاست های کلی و نظارت بر حسن اجرای سیاست ها با او است، فرمانده کل نیروهای مسلح است و رئیس قوه قضایی را منصوب می کند (اصل 110) رهبر، رئیس و مرد اول کشور است، نه رئیس جمهور. اصلا، نوشتن مطلب بانوی اول چه لزومی داشت، نه خبر است و نه مقاله. فقط تداوم همان سیاست قدیمی دولت لندن در منطقه و تلقینات این دولت را در ذهن تداعی می کند.".
        ....
        12 جولای 2013 مخاطبی دیگر بر اظهار نظری که در بالا آمده است توضیحی کوتاه فرستاده است، از این قرار:
        
        "در کشوری که با نظام اسلامی اداره می شود همانند ایران ـ نَه کشورهایی نظیر پاکستان، موریتانیا، افغانستان و ... ـ که نام کشور «جمهوری اسلامی» است، آیات عظام که مجتهد جامع الشرایط هستند و حق دادن فتوا دارند در مرتبه بالاتر از مقامات انتصابی و انتخابی قراردارند، و لذا رئیس جمهور، شخص اول کشور نیست زیراکه نمی تواند فتوا بدهد و حسن روحانی حجت الاسلام است نه آیت الله عظما. در جمهوری اسلامی ایران، قوه مقننه و قوه قضائیه کاملا و صد درصد از قوه مجریه جدا هستند. برای مثال: در آمریکا، رئیس جمهوری قضات فدرال را انتخاب و جهت تایید به سنا معرفی می کند و یا اینکه مصوبات پارلمان (کنگره) را تا امضا نکند قانون نمی شوند ولی در جمهوری اسلامی ایران، رهبری رئیس قوه قضایی را منصوب و مصوبات مجلس پس از تایید شورای نگهبان قانون می شوند.".
        (نامه دوم 3 روز پس از انتشار مطلب دریافتی بالاتر که نهم جولای درج شده بود دریافت شد و پس از دریافت نامه دوم، به سایت امروز ـ 13 جولای منتقل شد تا همخوانی داشته باشند.).

  • شهر همدان 2700 سال پیش مرکز حکومت محلی و 2645 سال قبل پایتخت شد
  •   یک مخاطب با ارسال پیام که یازدهم جولای 2015 دریافت شد پرسیده است که همدان از چه سالی پایتخت شد؟.
        
        پاسخ:
        
         دیاکو Daiakku یا diako که در کتاب های هرودوتوس و پولیبیوس Deioces نوشته شده و مرد بزرگ (کلانتر) گروهی از مادها بود که در منطقه وسیعی در جنوب دریاچه ارومیه زندگی می کردند پس از ایجاد دولت، حدودا دو هزار و هفتصد سال پیش اکبتانا (اکباتانا ـ اکباتان Ecbatana ـ همدان) را مرکز این حکومت (حکومت محلی ـ منطقه) قرارداد. در سفال نبشته های آشور هم مرکز حکومت قراردادهِ شدن همدان به دیاکو نسبت داده شده است. تا آن زمان، اعضای سه طایفه ایرانی؛ پارس، ماد و پارت ـ هر گروه از بزرگِ خاندان خود اطاعت می کردند و حکومت به مفهوم امروز نداشتند که دیاکو در شمال غربی و پارس ها در «اَنشان» حکومت های محلی به وجود آوردند و کوروش بزرگ 25 قرن پیش این حکومت ها را به صورت دولتی واحد درآورد و از این مجموعه و سرزمین هایی که بعدا ملحق شدند جامعه مشترک المنافع جهانی را به وجود آورد.
        طبق بررسی های مورّخان و تقویم نویسان، اواخر قرن هشتم و یا اوایل قرن هفتم پیش از میلاد، همدان مرکز حکومت محلی شده بود.
        تاریخنگاران دوران معاصر بر پایه نوشته های مورخان عهد باستان و اسناد باقی مانده از آن عهد و محاسبات تقویمی، 12 ژوئن در سال 625 پیش از میلاد را روزی دانسته اند كه هوخشتره (كیاكزار = سیاخارس = سیاخریس) نوادهِ دیاکو شهر همدان را پایتخت ایران غربی كرد. همدان قبلا محل «همایی و نشست» بزرگان بود و احتمالا نام آن ـ هَمِدان ـ به همین دلیل انتخاب شده است. هوخشتره رهبر وقت، از طایفه ماد بود ـ طایفه آرین تبار ساکن غرب ری ازجمله کردستان و آذربایجان ـ كه پارسیان (طبق تلفظ آشوری ها و بنا به تلفظ آنان: پارسوا) و پارتیان نیز از او اطاعت می كردند. [طایفه ایرانی پارت = پَلهو = پَهلو در آن زمان در خراسان بزرگتر، گرگان و تپورستان ـ تبرستان، مازندران ـ سكونت داشتند. [مناطق شرق و جنوب دریای مازندران و همه این مناطق، ساتراپی هیرکانیا خوانده می شدند. تاجیکیان از اَعقاب پارت ها بشمار آورده شده اند.]. «پارسیان» طایفه دیگر از قبیله آرین تبار مهاجر به جنوب [آرین های جنوبی، در قیاس با آرین های غربی ـ اروپایی] ساکن مرکز، جنوب و جنوب شرقی ایران از محور ری تا غرب رود سند و ازجمله بلوچ ها، افغان های امروز و کشمیری ها بودند. «افغانستان» نامی است که در قرن نوزدهم، دولت لندن بر ایرانِ خاوری گذارده است. هوَخشتره بود كه با پادشاه بابل متحد شد و امپراتوری ستمگر آشور را برای همیشه نابود كرد.
        در زمان هخامنشیان نیز همدان در تابستانها پایتخت بود و تا شکست ساسانیان از عرب در قرن هفتم میلادی، محل گردهمایی های بزرگ.

  • پیام‌های تازه
    يک مخاطب: نمی دانم که چرا هاشمی رفسنجانی واژه «رجال» در اصل 115 قانون اساسي را «اناث» هم ترجمه و تفسیر کرده است!
  •   مطلب زیر نهم جولای 2013 (تیرماه 1392) واصل شد، فرستنده اش نوشته است یک ایرانی ِ ساکن آلمان است و درخواست درج آن را در اینجا کرده است که صرفا به لحاظ رعایت حق آزادی بیان و اندیشه، یازدهم جولای همان سال (2013) درج شده است و لزوما نظر مولف این تاریخ آنلاین نیست.
        
         این مخاطب تاریخ آنلاین نوشته بود:
        
        "در آلمان زندگی می کنم، 33 سال است که اینجا هستم و تا چند سال پیش راننده تاکسی بودم. در ایران و پس از اتمام دانشگاه، چهار سال خبرنگار بودم و هرچند وقت در یک روزنامه، زیراکه در سه سال آخر اوضاع کشور عادی و آرام نبود. پیش از آغاز شهریور سال 1359 و چهار هفته مانده به جنگ [عراق و ایران]، آخرین روزنامه ای که در آنجا کار می کردم بسته شد و با اطلاع از سرنوشت شما قدیمی ها که بدون دلیل و پرداخت غرامت از رسانه ها اخراج شده بودید تصمیم به ترک وطن گرفتم و چند روز بعد (پیش از جنگ و بسته شدن فرودگاهها) از ایران خارج و پناهنده آلمان شدم و ….
        هر روز تاریخ آنلاین شمارا می بینم و درس می گیرم. شخص شمارا هم در ایران دیده بودم. امروز [نهم جولای 2013] مطلب و عکس پرزیدنت کریستینارا در تاریخ آنلاین شما دیدم و تعجب مرا از اظهارات اخیر هاشمی رفسنجانی تازه کرد که بد نیست آن را با شما درمیان بگذارم. او [آیت الله هاشمی] اخیرا نظری به این مضمون مطرح داشته که در اصل 115 قانون اساسی، عبارتِ «رئیس جمهور باید از میان رجال مذهبی و سیاسی باشد.» شامل زنان هم می شود یعنی که واژه عربی رجال (مردان) در باور ایشان، هم مردان هستند و هم زنان (اناث) و بنابراین کُل ِ زبان عربی و تمامی آیه های قرآن و احکام، باید ترجمه تازه داشته باشند!.
        من در سال 1358 ازجمله خبرنگارانی بودم که هر روز به مجلس خبرگان قانون اساسی می رفتم و از بحث اعضای این مجلس برای روزنامه یادداشت برمی داشتم. هنگام طرح اصل 115، همه اظهارات درباره لزوم مَرد بودن رئیس جمهور بود و گفته شد که زنان کشور تجربه سیاسی کافی نداشته اند و حتی گفتند که چون بیشتر روسای کشورها مَرد هستند و در مذاکرات و مسافرت ها، دست دادن و در کنار هم ایستادن و نشستن و رعایت سایر نزاکت ها لازم می آید و به علاوه؛ امامان، روحانیون اسلامی و شیوخ از «رجال» بوده اند. پس، رئیس جمهور ایران اسلامی هم باید مَرد باشد، و گرنه در آن اصل، عبارتِ «شخصیت مذهبی و سیاسی» را که پیشنهاد یک نماینده آن مجلس بود بکار می بردند نه عبارتِ «رجال مذهبی و سیاسی» را. هاشمی رفسنجانی این مطلب را به خوبی می داند و می داند که شورای نگهبان به استناد همان عبارت و واژه «رجال» تاکنون تقاضای نامزدشدن زنان را رد کرده و نمی دانم که چرا او [آیت الله هاشمی] دوباره و پس از ردّ شدن صلاحیت خودش در این شورا، زندان رفتن دخترش، تعقیب قضایی شدن پسرش و انتقادهای دیگر ازجمله پولی شدن مدارس از زمان ریاست او، کمک به غیر دولتی کردن بانک ها [تاسیس بانک غیر دولتی]، و … که همه نقض اصول قانون اساسی است که من خبر تصویب یکایک اصول آن را برای روزنامه می نوشتم دوباره به تکاپو افتاده و در این سن و سال فعّال صحنه سیاسی شده است، به خاطر انتخاب حسن روحانی؟!. حسن روحانی [حجت الاسلام] به دلایل بسیار و با توجه به وضعیت کشور، در شورای نگهبان تایید شد و رای دهندگان در پی کناره گیری ِ مصلحتی «عارف» و جلوگیری از انشعاب آراء، با مشاهده لبخندهایش در دیدار با مقامات اروپایی و به امید رفع تحریم ها و نیز مشکلات اقتصادی و مدیریتی و انتصابات به او روی آوردند. شاید هم اظهارات هاشمی برای این باشد که راه را برای رئیس جمهور شدن دخترش آماده کند!. چرا هاشمی نظر تفسیری خودرا درباره واژگان عبارتِ «تقوی و امانت، حسن سابقه و مدیر و مدبّر بودن متقاضی» رئیس جمهور شدن ـ مندرج در اصل 115 ـ بیان نکرده است. گسترش اخیر فعالیت های سیاسی حمایت آمیز و تاییدگونه و افزایش نطق و مصاحبه های او و انعکاس فوری و وسیع آنها در رسانه ها هم مرا دچار شگفتی و تعجب کرده است!.".

  • از آن ایرانیان تا این ایرانیان!
  •   پیام دریافتی از سانفرانسیسکو در دهم جولای 2016:
        
        "9 جولای 2016 در وبسایت های خبری، اظهارات هجدهم تیرماه 1395 آیت الله موحّدی کرمانی درباره دریافتی های برخی از مدیران دولتی در جمهوری اسلامی را خواندم و تعجب کردم.
        
    آیت الله موحدی کرمانی

    آیت الله موحّدی کرمانی و همانند هر کرمانی دیگر؛ نترس و رُک گو گفته بود: 950 مدیر دولتی، ماهانه دستمزدی میان 15 تا دویست میلیون تومان دریافت کرده اند که این یک دزدی، غارتگری و مکیدن خون 80 میلیون ایرانی است. این افراد که مثل زالو به این نظام چسبیده‌اند و خون ملت را می‌مکند چه دستاوردی برای این ملّت، جز پُرکردن جیب خود و در نتیجه، زندگانی لوکس داشته اند. می‌گویند بودجه نیست. نَه، بودجه هست ولی در کنار بودجه‌، دزد این چنینی هم هست. این افراد چه کسانی هستند و از کجا آمده اند؟. آیا بازرسی کل کشور، دیوان محاسبات و ... خواب بودند که این همه غارت و دزدی انجام شد؟. اگر مسئولان خواب نبودند و بیدار بودند می شد جلوی این غارت‌گری و دزدی‌ها را گرفت. بازرسی کل کشور زمانی که حقوق‌های این چنینی به برخی مدیران دولتی پرداخت می‌شد، کجا بود؟. مسئولان دیوان محاسبات در این وضعیت کجا بودند؟. مردم می خواهند بدانند که آیا خائنین به بیت‌المال به‌طور کامل از هر مسئولیتی برکنار و مجازات می‌شوند یا نَه؟. فردِ خائن ـ خیانت به اموال ملّت که همانا خون مردم است ـ لیاقت مدیریّت و داشتن مسئولیّت در هر حکومت بویژه نظام اسلامی را ندارد.
        در همین روز (9 جولای) در «تاریخ آنلاین» شما خواندم که در تیرماه 1330 که ایران با انگلیس درگیری داشت، کارمندان دولت برای اینکه خزانه دولت، خالی از پول نشود، از دستمزد و مزایا صرف نظر کرده بودند. چه شد که آن ایرانیان، این ایرانیان شدند؟. فردوسی هم یک ایرانی بود که 30 سال از جیب خودش خورد و زبان پارسی و تاریخ ایران و مَنِش ایرانیان (پاکدستی، راستگویی و اندیشه و نیّت خوب) را زنده کرد. خود شما [نوشیروان کیهانی زاده]، از جیب و جان خودتان مایه گذاشته اید و این تاریخ آنلاین را که معادل 10 ـ 20 جلد کتاب است نوشته اید تا ایرانیان احساس بزرگی و غرور کنند. انسان شناسان باید بروند و علل این تغییر و دگرگون شدن ایرانیان را کشف و اعلام و راه حل به دست آورند".




  •  

    مطالعه این سایت و نقل مطالب آن با ذكر ماخذ (نشانی کامل سایت و نام مولف آن) آزاد است، مگر برای روزنامه های متعلق به دولت و دستگاههای دولتی؛ زیرا كه مولف این سایت اكیدا «روزنامه نگاری» را كار دولت نمی داند. روزنامه عمومی به عنوان قوه چهارم دمكراسی باید كاملا مستقل از دولت و سازمانهای عمومی باشد تا بتواند رسالت شریف خود را به انجام برساند.


     تماس با مولف:

    editor (a) iranianshistoryonthisday.com
    n.keihanizadeh (a) gmail.com