Iranians History on This Day
روز و ماه خورشيدي و يا ميلادي مورد نظر را انتخاب و كليد مشاهده را فشار دهيد
ميلادي
   خورشيدي

 
11 جولای
 
جستجو:

 
 


 هديه مولف

اين سايت مستقل و بدون كوچكترين وابستگي؛ هديه ناچيز مولف كوچك آن به همه ايرانيان، ايراني تبارها و پارسي زبانان است كه ايشان را از جان عزيزتر دارد ؛ و خدمتي است ميهني و آموزشي كه خدمت به ميهن و هموطنان تكليف و فريضه است كه بايد شريف و خلل ناپذير باشد و در راه انجام تكاليف ميهني نياز به حمايت مادي احدي نبايد باشد، و نخواهد بود. انتخاب موارد براي نگارش و عرضه در سايت نظرشخص مولف است.
 

 










   لينک به اين صفحه  

مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 11 جولای
ايران
عمليات نظامي ناموفق آقاخان محلاتي در ايران با حمايت دولت لندن ـ تلاش و تلقین استعمارگران برای تضعیف نظامی ایران
امير كبير ---------------------- ميرزا آقاسي
آقاخان محلاتي (فرقه اسماعيليه) كه در زمان محمدشاه قاجار دست به چند اقدام مسلحانه ناموفق زده بود يازدهم جولاي 1841 (در آن سال مصادف با بیستم تیرماه) پس از عبور از کوير لوت، از طريق خراسان بزرگتر (قائن و سرزمینی که دولت لندن نامش را افغانستان گذارده است) عازم هندوستان (هندوستانِ انگلیس) شد.
     آقاخان، نخست در كرمان بپاخاسته بود كه شكست خورد و فيروزميرزا حاكم وقت كرمان وي را دستگیر و به تهران فرستاد، ولي محمدشاه اورا بخشيد. آقاخان پس از تَرک تهران، با کسان خود در منطقه «شهربابكِ استان کرمان» به ايستادگي مسلحانه دست زد، اما این بار هم از نيروهاي دولتي شكست خورد و به فارس رفت و از آنجا دوباره به منطقه كرمان بازگشت و به ايستادگي دست زد كه بازهم شكست خورد و چون خانعلي خان فرمانده نيروهاي نظامی دولتي از او دست بردار نبود، در راور ِ کرمان تصميم به خارج شدن از ايران گرفت.
     پاره اي از مورّخان نوشته اند كه آقاخان در حملهِ سال 1840 به كرمان (حمله دوم)، از حمايت انگليسي ها برخوردار بود. انگليسي ها در آن زمان مي كوشيدند تا با فراهم ساختن مشكلات، درگيري هاي داخلي و ...، دولت ايران را که هنوز قدرتی داشت از تلاش مسلحانه براي حفظ «هرات» و مناطق اطراف آن كه از بدو تاسيس دولت مرکزی ايران به دست کوروش بزرگ در 25 قرن پيش، قطعه اي از خاك اين كشور بودند و «آریا» و «آریانا» خوانده می شدند، منصرف كند و احتمالا حمایت از آقاخان در همين راستا صورت گرفته بود. بسیاری از سرداران بزرگ ایران ازجمله اسپهبد سورنا (در اَرمنستان؛ سور ِن) از ساتراپی آریا برخاسته بودند. هرات چند بار هم پایتخت ایران شده بود و مرکز مقاومت استقلال طلبان ایران بر ضد سلطه عرب و نیز کانون احیاء زبان و ادبیات فارسی.
     آقاخان پس از ورود به هندوستان ِ انگلیس، از طریق مکاتبه و تماس تلاش کرد که با جلب نظر دربار تهران به ايران بازگردد و هدايايي هم براي ناصرالدين شاه که تازه شاه شده بود فرستاد که امير کبير براي آقاخان پيام فرستاد که اگر پاي به مرز ايران بگذارد دستگير و مجازات خواهد شد. دولت انگلستان که حامي آقاخان بود و از او سود سياسي مي بُرد اجازه داد که در هندوستان باقي بماند و آقاخان در آغاز کار، بمبئي (مومباي) را براي سکونت برگزيد و سپس به منطقه سِند (پاکستان امروز) رفت. پس از آقاخان، پسر و نوه هايش جانشينش شدند. پيروان فرقه اسماعيليه (یک فرقه شيعه) را 20 ميليون تن برآوُرد کرده اند.
    در زمينه تضعيف بنيه نظامي ايران و تداوم اين ضعف اقدام هاي متعدد ديگر از سوي دولت هاي استعمارگر وقت صورت مي گرفت که پاره اي از اين اقدامات از طريق تبليغات منفي بود. براي مثال: به استهزا ء گرفتن اقدام ميرزا آقاسي ايرواني (حاجی مُلا عباس بیات ایروانی متولد ماکو بسال 1163 هجری خورشیدی) رئيس الوزراء محمدشاه كه قسمت قابل ملاحظه اي از پول خزانه كشور را صرف ريختن «توپ» كرده بود. اين استهزاء نيز با همين هدف و با نقشه خارجي صورت مي گرفت، كه مقام ديگري در صدد تقويت بنيه دفاعي ايران برَنيايد.
    «تاريخ» نشان داد كه عمل ميرزا آقاسي و نيز امير كبير در تقويت ارتش، كارِ بجايي بود. كارِ به تمسخر گرفتن عمل ميرزا آقاسي (ساختن توپ)، در سالهاي دهه 1320 كه نيمي از اين سال ها، ايران در اشغال نظامي متفقين بود با همان هدف از سر گرفته شد و اين بار به كتاب هاي درسي تاريخ دبيرستانها هم راه يافت تا در ذهن نوجوانان ایران اثر منفي بگذارد و شستشوي مغزي شوند كه دولت دكتر مصدق تاليف كتاب هاي درسي دبيرستاني را از انحصار دولت خارج ساخت، ولي پس از او، دوباره به دست دولت افتاد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
قانون شدنِ منع احزاب و گروههای جمهوری اسلامی ايران از تماس با بيگانگان
هشتم جولای 1981 (17 تيرماه 1360) مجلس شوراي اسلامي به رياست آيت الله هاشمي رفسنجاني با تصویب قانون، تماس و ارتباط احزاب و گروه های داخلی را با دولت هاي ديگر، سفارتخانه ها، ارگانها و احزابِ شان را ممنوع کرد.
     اين مصوّبه به صورت بند «ب» ماده 17 طرح فعاليت احزاب و گروه ها به اين شرح در آن جلسه به تصويب مجلس رسيد:
    
     بند «ب» ـ هر نوع ارتباط، مبادله اطلاعات، تباني و مواضعه (احزاب و گروه هاي موضوع اين قانون) با سفارتخانه ها، نمايندگي ها، ارگانهاي دولتي و احزاب كشورهاي خارجي در هر سطح و به هر صورت كه براي آزادي، استقلال، وحدت ملي و مصالح جمهوري اسلامي مضر باشد ممنوع است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
بازداشت «سيروس كار» در عراق كه رفته بود از آثار تاريخي ايرانيان يك فيلم مستند تهيه كند
سيروس کار

بسياري از روزنامه هاي آمريكا در شماره هاي هفتم جولاي 2005 در صفحات اول خود با چاپ عكس، از بازداشت «سيروس كار» ـ ايرانيِ تبعه آمريكا و در آن زمان 44 ساله در عراق خبر داده و نوشته بودند: سيروس كه در كودكي با خانواده اش به آمريكا آمده و بعدا تبعه آمريكا شده اخيرا به اتكاء استقرار نيروهاي نظامي آمريكا در عراق درصدد تهيه يك فيلم مستند از آثار تاريخي ايران در عراق برمي آيد از جمله در محل شهر بابِل قديم ـ محل ايراد نطق تاريخي كوروش بزرگ در اين شهر و محل صدور اعلاميه او به نام حقوق بشر، ميدان هاي جنگ ايرانيان با اسكندر و روميان، محل بر دار كشيده شدن بابك خرمدين و ...، و با فيلمبردار و وسائل لازم به عراق مي رود ولي، در هفدهم ماه می 2005 كه در بغداد با فيلمبردار خود با تاكسي عازم اقامت گاهش بود هنگام بازرسي تاكسي بازداشت مي شود و بدون اينكه به او اتهامي وارد شود در بازداشتگاه نظامي در عراق باقي مي مانَد.
     طبق گفته مأموران مربوط، علّت بازداشت سيروس و فيلمبردارش اين بوده است كه از داخل صندوق عقب تاكسي، تعدادي «تايمر ماشين لباسشويي» كه از آنها در بمب هاي دست ساخت هم مي شود استفاده كرد، به دست آمده و با اينكه راننده تاكسي گفته است [بود] كه تايمرها را براي تعميرگاه دوستش حمل مي كرده و ارتباط به دو مسافر او ندارد و دو مسافر از وجود تايمرها بي خبر بوده و بي گناه هستند، سيروس و فيلمبردار او بازداشت مي شوند. گفته شده است که بازداشت سيروس صرفا به اين سبب بود كه محل تولد او در گذرنامه اش «ايران» درج شده بود.
    ادامه بازداشت سيروس در آن زمان، صداي اعتراض انجمن هاي دفاع از حقوق و آزادي هاي مدني را بلند کرد و دست به اعتراض زدند. انتشار اين گزارش ها ادامه يافت تا اينكه دهم جولاي 2005 خبر رسيد كه سيروس از بازداشتگاه آزاد شده است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
درباره برگزاری سی و ششمین «روز قدس» در ایران با شعار مرگ بر «آمریکا، اسرائیل و سعودی» و آتش زدن پرچم ها ـ مذاکرات اتمی وقت و اظهار نظرهايِ وقت

    در حالی که مذاکرات هسته ای شش قدرت با ایران به رغم برخورد با برخی مشکلات تا دوشنبه 13 جولای 2015 (22 تیرماه 1394) تمدید شده بود که قبلا هم در طول 18 ماه چندبار تمدید شده بود، جمعه دهم جولای 2015 ـ «روز جهانی قدس» در تهران و شهرهای دیگر ایران با راهپیمایی های گسترده، شعار، سخنرانی و صدور قطعنامه برگزار شد و بمانند سی و شش سال پیش از آن، شعارها؛ «مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل» بود و طبق معمول پرچم های دو کشور آتش زده شد. بر شعارهای سال 2015 شعار مرگ بر «دولت سعودی» هم اضافه شده بود و نیز شعار دَبّه درآوردن آمریکا در مذاکرات وقت و .... راهپیمایان تهران در گرمای شدید، مسیرهای 9 گانه را از دورترین نقاط پایتخت در حال شعار دادن تا دانشگاه تهران طی کردند. طبق معمول مقامات ارشد دولت نیز در این راهپیمایی شرکت کرده بودند.
     شش ماه پس از انقلاب اسلامی ایران، آیت الله خمینی رهبر انقلاب آخرین جمعه هر ماه رمضان را با هدف تداوم همبستگی با فلسطینی ها، آزادشدن قدس و مبارزه با اسرائیل «روز جهانی قدس» اعلام کرد و از مسلمانان جهان خواست که آن را برگزار کنند. از آن پس، این روز در بسیاری از کشورهای اسلامی و کشورهای مسلمان نشین ازجمله آلمان، کانادا، انگلستان، سوئد و ... از سوي مسلمانان برگزار می شود. نخستین روز قدس هفتم آگوست 1979 (اَمُرداد 1358) برگزار شد.
    رسانه های آمریکا جز نیویورک تایمز و وال استریت جرنال ـ احتمالا با توجه به سیاست های دولت متبوع، گزارش راهپیماییِ سی و ششمین روز قدس (دهم جولای 2015) را منعکس نکرده بودند و یا بسیار کمرنگ. ازمیان پنج شبکه اصلی تلویزیونی آمریکا (فاکس نیوز، پی بی اس، ای بی سی، سی بی اس و ان بی سی)، تنها «ان بی سی» در یک بخش خبری خود گزارش چگونگی برگزاری روز قدس ـ در دهم جولای 2015 در تهران را پخش کرد و گفت که در آن، شعار مرگ بر آمریکا و آتش زدن پرچم این کشور بمانند سال های قبل مشاهده شده بود. نیویورک تایمز، گزارش برگزاری این روز را با اخبار مربوط به مذاکرات وین، یک کاسه کرده بود.
    دهم و یازدهم جولای 2015 هم تفسیر و اظهار نظر درباره مذاکرات اتمی وین ادامه داشت. در برخی از این تفسیرها آمده بود که مدیریت اقتصاد ایران در سال های گذشته به گونه ای عمل کرده است که لغو تحریم ها در چند مورد مشخص، راه حل مشکلات ایران در کوتاه مدت نخواهد بود، به دلیل درآمد ارزی بیشتر و رفع برخی محدودیت های بازرگانی، واردات افزایش خواهد یافت و به همین نسبت بیکاری و تعطیل شدن مراکز تولید داخلی از کشاورزی گرفته تا صنعت و روند افزایش تورّم نقدینگی، اگر هم کُند شود، چندان پایین نخواهد آمد تا تأثیرگذار باشد. ایران نیاز به اصلاح مدیریت اقتصاد خود دارد. روسیه که از رفع تحریم سخن می گوید می خواهد به ایران اسلحه بفروشد و دولت آمریکا این را می داند. چین می خواهد فروش بیشتری به ایران داشته باشد که در مجموع برای ملت ایران زیان آور است. اروپاییان نیز نیمخیز شده اند تا بی سهم نمانند [از این نمد برای خود کلاه بر دوزند].
    به باور یک دسته از این تفسیرگویان [در آن زمان]، توافق هسته ای سرانجام حاصل خواهد شد زیراکه دولت «اوباما» به دلايلي آن را می خواهد و دلیل آن ماندن وزیر امورخارجه اش، روزها در محل مذاکرات است که این طول اقامت سابقه نداشته است. این سیاستِ آمریکا دنباله همان حذف ایدئولوژی از نظام حکومتی کشورها است. دولت آمریکا دولت مسکو را در دهه 1980 با هزاران قول و وعده راضی به دست برداشتن از رقابت، و نداشتن بلوک و اتحادیه زد و سوسیالیسم از نظام های حکومتی روسیه و اقمار و وابستگان آن حذف شد و همه این ممالک شدند مانند خودش (کاپيتاليستِ آمریکایی)، چین را با انتقال صنایع و سرمایه از ایدئولوژی اش جدا کرد، یوگوسلاوی سوسياليست را با راه اندازی جنگ داخلی تجزیه کرد و اینک می کوشد که کوبا را با بازکردن راه توریست های خود و از این طریق و با تغییر ساختار کسب و کار که نتیجه اش دگرگوني تفکر کوبایی ها خواهد بود، بی ایدئولوژی کند. در حال حاضر در جهان، تنها سه چهار کشور با نظام های حکومتی ایدئولوژیک هستند. ایران تنها کشور جهان است که با نظام مذهبی اداره می شود و امور در دست روحانیون ارشد است.
    پاره ای از نظرگویان گفته بودند: از سخنانی که در باره مفاد توافق شنیده شده می شود چنین بر می آید که در جریان اجرای آن «امّا و مگر» بسیار به میان خواهد آمد و هرکدام از این «امّا و مگرها» بهانه از سرگیری تحریم و حتی تحریم تازه. بهانه ها بسیار خواهند بود ازجمله چرا بخشی از پول آزاد شده به بشار اسد، میلیشیای شیعه عراق، شیعیان لبنان و یمن داده شده است و یا اینکه چرا موشک سازی و ناوسازی گسترش یافته است و یا اینکه چرا تهدید کردن دوستان غرب در منطقه [اسرائیل، بحرین، سعودی، امارات و ...] ادامه یافنه است. یا اینکه شنیده شده است که در زیر فلان ساختمان و خانه این و آن مطالعات و فعالیت هسته ای است باید بازرسی شود، و یا با گسترش روابط، و از طریق نفوذ، ترغیب ایران به ورود به مسائل منطقه و .... این مفسّران گفته بودند که می دانیم درگیری لفظی تهران و ریاض و نیز فعالیت های داعش زودگذر نخواهد بود. در هر شرایط، دولت تهران که در جریان تصرف شدن سفارت آمریکا در نوامبر 1979 بر مکاتبات و فعالیت های سفارت و مداخلات از آن طریق دست یافت و حتی آنها را کتاب کرد با تجدید رابطه دیپلماتیک دو کشور دست کم تا پایان این دهه موافقت نخواهد کرد.
    در زیر، صفحات اول چند روزنامه تهران درباره برگزاری سی و ششمین «روز قدس» و مذاکرات هسته ای از وبسایت خبرگزاری فارس کُپی شده است تا در تاریخ بماند:
    



    
یکی از عکس های خبرگزاری مِهر از راهپیمایی روز قدس (19 تیرماه 1394) در تهران

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
شهریه مدارس! به رغم صراحت اصل 30 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران درباره آموزش و پرورش رایگان

    


تیتر اول صفحه اول شماره 21 تیرماه 1395 روزنامه قدس درباره شهریه مدارس است. می دانیم که اصل 30 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تاکید بر رایگان بودن آموزش و پرورش (مدارس) دارد که از سال 1353 تا 1370 و بعضا از 1321 رایگان و یکنواخت بود. بنابراین، این قوه قضایی است که باید رسیدگی کند که چرا به رغم اصل 30، برخی از مدارس دارای شهریه و بعضا بسیار سنگین شده اند که آموزش و پرورش نسل نو را از یکنواخت بودن (برابری) خارج می سازد و «پول ـ ثروت والدین» تفاوت معلومات به وجود می آورد و ....
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
علّت ردیف اول مرگ و میر ایرانیان، تیتر اول روزنامه (تيرماه 1395)

    


و تیتر اول روزنامه امتیاز چاپ تهران ـ شماره 21 تیرماه 1395 که از قول معاون وزیر بهداشت نوشته است؛ حمله قلبی علت ردیف اول مرگ و میر ایرانیان است!.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تیرماه 1395، بحث دریافتی های دهها میلیون تومانی صدها مدیر دولتی در جمهوری اسلامی ایران تيتر صفحات اول روزنامه هاي تهران

    


تصاویر بالا تیترهای صفحات اول شماره های 21 تیرماه 1395 پنج روزنامه تهران را نشان می دهد که از میان بیش از 20 روزنامه پایتخت جمهوری اسلامی ایران انتخاب شده اند درباره این دریافتی های غیر متعارف و طبق گفته ها؛ آزمندانه.
    ..........
    
    


یکی از تیترهای روزنامه کار و کارگر (اظهارات وزیر اقتصاد) نیز در همین زمینه است و با عباراتی دیگر.
    سال ها است که خبر از اِعمال نفوذ اصحاب منافع در تصمیم گیری های دولتی و انشاء قوانین در کشورهای دیگر ـ کشورهای کاپیتالیستی ـ انتشار می یافت که تیتر اول صفحه اول شماره 21 تیرماه 1395 روزنامه کار و کارگر چاپ تهران (که در بالا کپی شده است) اشاره به رد پای کارفرمایان «در لایحه اصلاح قانون کار» دارد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تیترهای صفحات اول شماره های بیستم تیرماه 1398 سه روزنامه تهران درباره موضوعات مطرح وقت و تداوم برخی از این مسائل

    


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
سينما
زادروز «يول براينر» بازيگر فيلم كه قرباني اعتياد به سيگار شد


امروز زادروز يول براينر Yul Brynner بازيگر آمريکايي فيلم سينمايي است كه 11 جولاي سال 1920 در ساخالين (منطقه ولادي وستوك) روسيه به دنيا آمد و دهم اكتبر سال 1985 در شهر نيويورك براثر سرطان ريه ناشي از دود كردن سيگار درگذشت. هر سال دوبار، يك بار به مناسبت زادروز او و بارديگر در سالگرد فوت وي، روزنامه ها گزارشهايي در مضار دود سيگار منتشر مي سازند. «يول» كه 65 سال عمر كرد در آخرين سال عمر و پس از اين كه اعلام شد سرطان او نتيجه دود كردن سيگار بوده است به مبارزه سختي بر ضد استعمال سيگار دست زد.
     توجه سينماروها از سال 1956 به او ،از طريق فيلمهايش جلب شده بود. وي در دهها فيلم سينمايي پر فروش شركت كرد و برنده جايزه شد. او در بازيهايش كوشيده بود كه قاطعيت در كارها را ندا دهد و به همين دليل در نظر سينما روها يک نماد قاطعيت و اراده بشمار مي رفت. عادت داشت كه سر خود را از ته بتراشد و با چشمان نافذ خود به مخاطب خيره شود. دهها سال، هركس را با اين قيافه « يول براينر » خطاب مي كردند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو ادبيات
براي بزرگسالان «مقاله سياسي» و براي خردسالان «كتاب» مي نوشت


يازدهم جولاي زادروز «اي. بي. وايت E.B.White» روزنامه نگار و مؤلف آمريكايي است كه در 1899 به دنيا آمد و 86 سال عُمر كرد. شهرت او كه سالها سردبير «نيويوركِر» بود به خاطر سه كار مهم اوست:
     1ـ ستون روزانه اش در روزنامه ها تحت عنوان «Talk of the Town» كه بر ضد زياده خواهي شركت هاي بزرگ و عدم صداقت سياسيون بود.
     2 ـ تاليف كتاب براي كودكان و نوجوانان؛ با اين زمينه و برداشت كه كودك و نوجوان فردي ميهندوست، سالم و قانونمند، به دور از عادات زيان آور، مودب و بانزاكت كه به حقوق ديگران احترام گذارد پرورش يابد.
    3 ـ ساده نويسي انگليسي. وي روشي خاص در نوشتن و گفتن زبان انگليسي به وجود آورده است كه به «ستايل = سَبک وايت» معروف شده و به كساني كه بخواهند زبان انگليسي ياد بگيرند خواندن كتاب هاي وايت كه براي كودكان نوشته شده است توصيه مي شود.
    او گفته است كه هدف اش آسان ساختن نوشتن براي همگان بوده و نيز يكنواخت كردن زبان انگليسي كه زباني است بي قاعده. به گفته «وايت»، اين زبان آلماني تبار را ناسيوناليسم انگليسي ها پس از ترويج زبان فرانسه توسط ويليام فاتح و جانشينانش در جزاير انگلستان خلق كرد تا هويت ملي حفظ شود. ناسيوناليست هاي انگليسي در آن زمان، اين زبان را از مخلوط كردن زبانهاي فرانسه ، انگليسي قديم ( از خانواده زبان آلماني كه پارسي هم يكي از اين زبانها است) و لاتين رايج در كليسا ساختند و اين زبان كه چند قرن جز ميان روستاييان ـ آن هم در منازل و گفتگوهاي خودماني بكار نمي رفت اينك زبان جهاني شده است و به صورت مثالي بارز از نيروي شگرف ناسيوناليسم مورد استناد قرار مي گيرد.
    
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
سالروز درگذشت «كلود سيمونClaude Simon» داستان نگار معاصر فرانسه ـ نگاهي به سبک نگارش او
Claude Simon

هشتم جولاي 2005 «كلود سيمونClaude Simon» داستان نگار فرانسوي در 92 سالگي درگذشت. وي در سال 1985 برنده جايزه ادبي نوبل شده بود. سيمون با اينكه در انگلستان هم تحصيل كرده بود به زبان مادري اش داستان مي نوشت و عقيده داشت كه «داستان» را اگر بخواهند بردل نشيند جز به زبان مادري نمي توان نوشت و ترجمه داستان از زباني ديگر تاثير و لطف آن چناني نخواهد داشت.
     سيمون كه داوطلبانه در جنگ داخلي اسپانيا و جنگ جهاني دوم شركت كرده و در جبهه موز به اسارت آلماني ها درآمده بود گفته است: بايد درك نويسنده از وضعيت و شرايط زندگي مردم كه حقيقت محض است در نوشتن داستان بكار رود و هنر نويسندگي، خلق آثار در رابطه با شرايط و محيط زندگي انسان و انعكاس برخورد انسان (افراد داستان) با اين شرايط است، زيرا كه شرايط زندگي و وضعيت روز، اخلاقيات و رفتار بشر را تغيير مي دهد.
    نخستين داستان سيمون تحت عنوان «تقلّب» در سال 1935 و آخرين آن با عنوان «اتوبوس برقي» در سال 2001 (در 88 سالگي اش) انتشار يافته اند. سيمون كه بيشتر داستانهايش را در استراحت گاهي در ارتفاعات «پيرنه» نوشت در نگارش داستان، قاعده و سبكي را رعايت نمي كرد، مقيّد به اين نبود كه داستان را چگونه آغار و به چه صورت به پايان بَرَد و عقيده داشت كه رعايت قواعد، ويژه تاليفات غير داستاني است كه نياز به فصل معرفي و فصل پاياني (نتيجه گيري) و بيبليوگرافي، فوت نُت و اندِكس دارند.
    داستانهاي معروف سيمون عبارتند از: باد، كلاهبردار، طلاق، راهي به فلاندر، اقاقيا، تاريخ و داشتن وسواس از قضاوت آن، زنان، سبزه، كاخ، هر مشكل يك درس، درسي از چيزها، نبرد فارلالوس و ....
    سيمون كه از روش داستان نگاري ويليام فاكنر تمجيد مي كرد در 1913 در يك خانواده فرانسوي در جزيره ماداگاسكار به دنيا آمده بود. پدرش يك افسر ارتش فرانسه بود كه در جريان جنگ جهاني اول كشته شد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو رسانه‌ها
داستان مخالفت ساواک با سردبير شدن غلامحسین صالحيار و ريش گرو گذاردن سناتور مسعودي نزد شاه
صالحيار

در اين روز از تيرماه سال 1345 (جولاي 1966) سناتور عباس مسعودي بنيادگذار و ناشر وقت روزنامه اطلاعات در جمع تني چند از دبيران ميزهاي اين روزنامه گفت كه بالاخره با سپردن تعهد شخصي و ريش گرو گذاشتن نزد شاه اجازه گرفته است غلام (غلامحسين) صالحيار سردبير روزنامه شود. [صالحيار از يكي دو ماه قبل از آن، عملا اين سمت را بر عهده داشت ولي ساواك مخالفت مي كرد و مي گفت چون صالحيار در جواني كمونيست بوده، مانند كمونيست هاي ديگر اين عقيده را از دست نداده و تا ابديّت كمونيست است! و استدلال مي کرد كه يك كمونيست اگر با هفتاد آب هم شستشو داده شود، باز كمونيست است.].
     سناتور مسعودي در يك ميهماني خصوصيِ دربار، در ملاقاتي اتفاقي ـ از شاه خواسته بود كه مانع مخالفت ساواك با اين انتصاب شود.
     به اظهار مسعودي در جمع دبيران تحريريه روزنامه اطلاعات [که مؤلف این تاریخ آنلاین، در آن زمان یکی از این دبیران بود]، شاه پس از شنيدن در خواست وي (سناتور مسعودي) همان استدلال ساواك را مطرح ساخته و گفته بود که توده اي ـ توده اي است*. اين كمونيست ها در هر شرايطي نيش خود را مي زنند، در لابلاي سطور روزنامه كار خودشان را مي كنند، اشعارِ «چه گوارا» را ترجمه و چاپ مي كنند، در داخل اخبار حوادث (حوادث شهري و جنايي) بدبختي ها و ناامنی ها را منعكس مي سازند تا بگويند حرف هاي من در نطق هايم درست نيست و ... و خبرهاي صفحات حوادث را طوري مي نويسند كه بدبخت و بی فرهنگ بودن مردم و از این طریق، دروغ بودن حرف هاي مرا ثابت كنند و ....
    مسعودي در جمع دبیران تحریریه گفت: "سرانجام، مسئوليت كارهاي صالحيار در آينده را برعهده گرفتم كه تعهدي شاق بود و ريش گرو گذاشتم تا طلسم بكشد و مسئله حل شود و اين مطالب را هم در جمع شما گفتم كه مواظب باشيد زير ذرّه بين هستيد و چارچشمي شمارا مي پايند.".
    ـ ـ ـ ـ ـ
    
    *کجاست شاه که ببيند روس ها هم که 74 سال در محيط سوسياليستي پرورش يافته بودند (کمونيست خوانده مي شدند) به محض برگشت خوردن ورق، همه چيز را دفعتا به فراموشي سپردند و با پاگذاردن بر همه اصولي که به آنان تدريس و تلقين شده بود به فساد دولتي، ثروت اندونزي، به بهاي فقرِ ديگران پرداختند و «يکشبه» برخي از ايشان ميلياردر شدند و هرکس را که بگويد بالاي چشمشان ابروست ترور مي کنند و يک جنايت از اين دست؛ قتل «پال خلبنيكوف» روزنامه نگار آمريكايي روس تبار در مسكو در نهم جولاي 2004 بود كه كتابي درباره «بوريس برزوفسكي» ميلياردر فراري روس نوشته و سرگرم بررسي ثروت بادآورده ميليادرهاي ديگر روس معروف به «پولدارهاي يكشبه» بود. وي به دست آدمكشان حرفه اي و به اصطلاح سازمان يافته يعني كساني كه كارشان كشتن افراد در برابر دريافت «وجه» است، نابود شد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
بازداشت «جوديت ميلر» خبرنگار وقت نيويورك تايمز که حاضرنشده بود منابع یک خبر خودرا بگوید و اظهار نظرهاي مختلف درباره تصميم هيات منصفه و قاضي
روزي که Judith Miller خود خبرساز شده بود

بانو جوديت ميلر Judith Miller (جودي متوّلد دوم ژانويه 1948) خبرنگار وقت نيويورك تايمز (که پس از بازنشسته شدن از نيويورک تايمز در نوامبر 2005 همکار شبکه فاکس نيوز و مجله نيوزماکس و همکار انستيتوي مانهاتان ـ يک تينک تانک = انديشکده و نظرنویس برای رسانه ها ازجمله وال استریت جُرنال شده است) چون حاضر نشد منابع يك خبر خودرا به «گراند ژوري = هيات منصفه» دادگاه فدرال آمريكا بگويد هفتم جولاي 2005 بازداشت شد.
     بانو ميلر كه قبلا در روزنامه نگاري برنده جايزه پوليتزر شده بود حاضر نشده بود منابع خبر خود كه نام يك جاسوسه سيا (والري پليمValerie Plame متولد 19 اپريل 1963) را به او گفته بودند به هيات منصفه دادگاه فدرال (ژوري بزرگ) بگويد و قاضي دادگاه مجبور شد كه براي مدتي كه از چهار ماه بيشتر نبايد باشد وي را به بازداشتگاه بفرستد و به او گفته شد که در اين مدت هر لحظه كه نام منابع خود را بگويد آزاد خواهد شد.
    
Valerie Plame

جودي گفته بود كه به خاطر روزنامه گاري آزاد، حاضر است كه تا آخر عمر در بازداشت بسر برد و لذا منابع خبر خودرا فاش نخواهد ساخت. وي افزوده بود: اگر روزنامه نگار نتواند براي منبع خبر، مورد اعتماد باشد كار روزنامه نگاري مختل و روزنامه ها تبديل به بولتن و آگهي هاي چسانيده شده بر ديوار خواهند شد و مردم به وبلاگ ها روي خواهند آورد.
     خبرنگار ديگر، «متيو كوپر» در آخرين لحظه مهلت قول داد كه منابع خبر را بگويد و با اين وعده، خودرا از بازداشت رهانيد. وي گفته بود كه به خاطر فرزندانش كه با به زندان افتادن او تنها مي ماندند مجبور به چنين كاري شده است.
     در مورد بانو ميلر، اتحاديه هاي روزنامه نگاران و انجمن هاي دفاع از آزادي مطبوعات و مدافعان قانون اساسي آمريكا عمل هيات منصفه را مغاير اصول مربوط در اين قانون اساسي كه در آن آزادي مطبوعات تضمين شده است دانسته و تصميم به احاله قضيه به ديوان عالي آمريكا گرفته بودند. نام «Valerie Plame» جاسوسه «CIA» احتمالا از سوي نزديكان به كاخ سفيد به آن دو خبرنگار داده شده بود زيرا كه شوهر او سفير سابق آمريكا ادعاي جورج بوش داير بر اينكه صدام حسين از كشور آفريقايي «نيژر» اورانيوم خريداري كرده بود اغراق و نادرست خوانده بود و گفته بود که افشاي نام زنش، به خاطر گرفتن انتقام از او بود. طبق قانون تاسيس «سيا»، افشاي نام و مشخصات ماموران عمليات محرمانه اين سازمان كه بيم خطر جاني برايشان مي رود غير قانوني و جرم است.
    حقوقداناني كه در اين زمينه ابراز نظر كرده بودند گفته بودند كه قوانين موضوعه (مصوبه پارلمان) نمي تواند حقوق مندرج در قانون اساسي را نقض كند، حتي اگر در قانون موضوعه به آن اشاره نشده باشد. قانون اساسي يك كشور بالاتر از همه قوانين و آيين نامه هاي موضوعه و اختيارات مقامات است (که در آمريکا لا آو دِ لند = ام القوانين خوانده مي شود). در قانون اساسي آمريكا، آزادي مطبوعات تضمين شده و اين يك حق سلب نشدني است. در قانون تاسيس سازمان اطلاعات مركزي (سيا)، افشاء نام ماموران عمليات مخفي جرم به حساب آمده است. واضعان هر قانون مي توانند هنگام انشاء قانون وارد جزئيات نشوند و در مورد اين قانون، اشاره به حق آزادي مطبوعات را لازم ندانسته اند زيرا كه هر قاضي دادگاه بايد قانون اساسي را بداند و خلاف آن حكم ندهد. هنگام صدور حكم و قرار، قاضي بايد نخست قانون اساسي و سپس قوانين و ضوابط ديگر و حتي فرهنگ ملي و ارزش هارا در نظر آورد. در مورد موضوع بازداشت بانو «جودي ميلر»، قاضي تسليم نظر هيات منصفه شده و حق آزادي مطبوعات مندرج در قانون اساسي را ناديده گرفته بود، و لذا بازداشت بانو ميلر، ناشي از اشتباه قاضي بود. در چارچوب كار روزنامه نگاري، قصور روزنامه نگاران بايد در اتحاديه مربوط رسيدگي و اتخاذ تصميم شود.
    دكتر روزا بروكس استاد حقوق دانشگاه ويرجينيا در مقاله اي كه در چند روزنامه آمريكايي انتشار يافته در عين حال نوشته بود كه نبايد فراموش كرد كه جودي ميلر بيش از هر خبرنگار ديگر ادعاي كاخ سفيد در مورد صدام حسين بزرگ جلوه داد و افکار عمومي آمريکارا آماده حمايت از اشغال نظامي عراق كرد. جودي بيش از هر روزنامه نگار ديگر اظهارات احمد چلبي را كه بعدا معلوم شد نادرست است منتشر خواست و بر آنها مُهر تاييد گذارد.
    در آن زمان (سال 2005) برخي ديگر هم بودند كه با اشاره و كنايه مي گويند يكي از انگيزه هاي امتناع «جودي» از افشاء منابع خبر خود اين بوده است كه نخواسته نزديكان كاخ سفيد را لو دهد.
    جوديت ميلر تاکنون پنج کتاب حاوی خاطرات خود در دوران خبرنگاری اش را منتشر کرده است که استادان رشته روزنامه نگاری به دانشجویان این رشته، خواندن آنها را توصیه می کنند که تجربه روزنامه نگار، درس است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
انفجارهاي هفتم جولاي 2005 لندن و دوربين هاي سِلفوني


سريعترين عكس هاي چهار بمب گذاري هفتم جولاي 2005 لندن كه چند دقيقه پس از وقوع، از شبكه هاي تلويزيوني پخش، بر اديشن اينترنتي روزنامه ها اضافه شد و در وبلاگهاي خبري قرار گرفت توسط افرادي گرفته شده بود كه در صحنه حضور داشتند و با سلفون خود (تلفن هاي موبايل) عكس هارا گرفته و به مراكز خبري ارسال داشته و دستمزد كلان گرفته بودند. در اين بمب گذاري ها كه همزمان با تشكيل نشست سران «گروه ـ7» به علاوه روسيه، چين، هند، برزيل، مكزيك و جمهوري آفريقاي جنوبي صورت گرفته بود و گفته شده بود كه كار القاعده بود بيش از 50 تن كشته و 700 نفر مجروح شدند. سه انفجار از اين چهار انفجار در «ساب وي = مترو» لندن و انفجار چهارم در يك اتوبوس دو طبقه روي داد و در اروپا و آمريكا ايجاد ترس و نگراني كرد. نشست سران گروه ـ 7 که با پيوستن روسيه، گروه ـ 8 شده است) در اسكاتلند برگزارشده بود.
     روزنامه ها درباره نخستين عكس هاي اين چهار انفجار چنين نوشته بودند: "ديروز [قبلا] وبلاگ ها که رقيب روزنامه هاي چاپي شده اند و امروز دارندگان سلفون ها و ابزار هاي برداشتن فيلم و عكس فوري و انتقال الكترونيك آنها به شبکه هاي تلويزيوني و ...، و با اين عمل رقيب خبرنگاران عكاس شده اند و به اين ترتيب به زودي همه مردم همكار رسانه ها خواهند شد و چيزي مخفي نخواهد ماند.".
    عكس بالا كه توسط سِلفون يك رهگذر از صحنه انفجار اتوبوس دو طبقه (در لندن) گرفته شده است در تقزيبا همه روزنامه ها چاپ و از شبكه هاي تلويزيوني پخش شد. و به همين گونه، عكس زير كه خروج مسافران را از ايستگاه «كينگ كراس» مترو لندن، لحظاتي پس انفجار و در ميان دود ناشي از آن را نشان مي دهد:



    
عکس واضح اتوبوس منهدم شده دو طبقه پس از انفجار بمب

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ساير ملل
انگيزه خودكشيِ «نرون»
Nero

نهم جولاي سال 68 ميلادي «نرون» امپراتور وقت روم پس از 14 سال حكومت، با زدن رگ هاي گردنش خودكشي كرد تا محكوم به مرگ با ضربات چوب در ملاء عام نشود.
     سناي روم همان روز وي را از رياست امپراتوري خلع و مقرر داشته بود كه در جلسه بعدي سنا، به اتهامات مختلف او از جمله توطئه آتش زدن شهر رم با هدف احياء آن و گذاردن نام خويش بر شهر (نرو پوليس)، تعيين مقامات دولتي در جلسات خوشگذراني و از ميان بستگان و دوستان شخصي خود، رنجاندن سران سرزمين هاي تابعه به گونه اي كه حمل گندم به روم را ممنوع كرده بودند و بالاخره حركات شرم آور از جمله نواختن ساز، خواندن آواز و رقصيدن در حال مستي در انظار، محاكمه شود.
    نرون با كمك منشي مخصوص كاخ امپراتوري خودكشي كرد، زيرا كه جرات زدن نخستين ضربه كارد را به رگ گردنش نداشت!.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
سفرهاي دريايي «ژنگ هه»
11 جولاي سال 1405 «ژنگ هه Zheng He» از درباريان وقت چين (دودمان مینگ Ming dynasty) و از خوجه های دربار پادشاه ـ اصطلاحا؛ Court Eunuch با چند كشتي براي رسيدن به مناطق دوردستِ غرب چين، خاك اين كشور را ترك كرد. وي در اين تلاش از راه دريا به مالاكا، جاوه، سوماترا، هند، سواحل ايران و مناطق اطرف خليج فارس و شبهِ جزيرة العرب در آسيا، مصر، و سواحل شرقي آفريقا ازجمله موزامبيك رسيد.
     «ژنگ هه» مسلمان و در اصل از مردم آسياي ميانه بود. پدر وي به دربار امپراتور چين راه يافته و نام پسرش را كه محمود بود و به كسوت خواجگانِ دربار (مردانِ اَخته شده) درآمده بود، به «ژنگ هه» تغيير داده بود.
    خاطرات «ژنگ هه» از سفرهاي دريايي اش جالب و خواندني است. طبق برخی نوشته ها، این سفرهای ژنگ هه 28 سال طول کشیده بود.
     وي در يك سفر، صدها زن و مرد چيني را به مالاكا ( مالزياي امروز) منتقل كرد كه پس از شش قرن فرزند زادگان آنان خود را چيني مي خوانند و زبان و رسوم كشور نياكان را حفظ كرده اند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
دوئل معاون رئيس جمهوری آمريکا و وزير خزانه داري اين کشور در جولای 1804 که «تاریخ» شده است ـ کشته شدن وزیر در این دوئل
الکساندر هاميلتون - Aaron Burr
ماندني ترين شرح «دوئل» در طول تاريخ، مربوط به دوئلی است که 11 جولاي سال 1804 ميان "آرن بر Aaron Burr" معاون رئيس جمهور وقت آمريكا و الكساندر هاميلتون وزير خزانه داري وقت اين كشور در «ويهاكن weehawken» ايالت نيوجرسي ــ نه چندان دور از شهر نيويورك ــ روي داد كه به كشته شدن هاميلتون انجاميد. هر دو 49 ساله و از رزمندگان انقلاب استقلال آمريكا بودند و هاميلتون از پدران مؤسس اين كشور بشمار مي رود. دوئل (تيراندازي به يكديگر از فاصله نزديك با حضور شاهد به منظور دفاع از حيثيت) مدت ها در غرب مرسوم بود. اين دو سياستمدار درعين حال دولتمرد ـ عقايد سياسي مختلف داشتند و هاميلتون فدراليست (هوادار وجود يك دولت مركزي در آمريکا با اختيارات زياد و محدود بودن اختيارات استیت ها) و «بر» هوادار توزيع اختيارات حکومتي ميان استیت ها و وجود يک دولت مرکزي با اختيارات محدود (كنفدراسيون) بود.
    در جريان مبارزات انتخاباتي نيويورك، هاميلتون برضد «بر» سخن گفته بود و به راي دهندگان اخطار كرده بود كه اگر بار ديگر آراء خود را به سود «بر» به صندوق ها بياندازند و او فرصت تازه به دست آورد، اتحاديه ما (فدراسیون آمریکا) را فرو خواهد پاشاند و اين مطلب در روزنامه ها به چاپ رسيد و «بر» از هاميلتون خواست كه در ملاء عام حرف خود را پس بگيرد و عذرخواهي كند و چون پاسخ هاميلتون او را قانع نساخت، دوئل كردند و هاميلتون كه در جواني افسر و درجريان جنگ هاي انقلاب، آجودان جورج واشنگتن بود و به تيراندازي خود با سلاح كمري اطمينان داشت گلوله خورد و روز بعد درگذشت. وي نخستين وزير خزانه داري دولت فدرال آمريكا بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
اعلان جنگ روماني به بلغارستان در اثناي جنگ دوم بالکان Balkan
دولت روماني يازدهم جولاي سال 1913 ـ و در اثناي جنگ دوم بالكان ـ به دولت بلغارستان اعلان جنگ داد و متعاقب آن خاك اين كشور را مورد حمله قرار داد. در آن زمان يونان، صربستان و عثماني در حال جنگ با بلغارستان بودند.
    جنگ اول بالکان هشتم اکتبر 1912 میان اتحاد بالکان مرکب از صربستان، بلغارستان، یونان و مونته نِگرو از یک سوی و دولت عثمانی از سوی دیگر روی داد و تا ماه می 1913 ادامه داشت و به شکست عثمانی، امضای پیمان لندن و اخراج آن امپراتوری پس از چهار قرن و اندی از اروپای جنوبی (شبه جزیره بالکان) انجامید.
    بلغارستان که از طرز تقسیم مقدونیه Macedonia ـ از متصرفات سابق عثمانی ـ ناراضی بود عامل جنگ دوم بالکان Balkan بود که از ششم ژوئن 1913 آغاز شد. بلغارستان بازنده این جنگ بود که با امضای معاهده بوخارست پایان یافت و بسیاری از امتیازاتی را که طبق معاهده لندن به دست آورده بود از دست داد. در این جنگ عثمان، یونان و صربستان با بلغارستان درگیر شده بودند که در اثنای جنگ، رومانی هم به عثمانی پیوست.
    
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
سالروز انقلاب مغولستان و مسابقه هاي سالانه نادام Naadam
يازدهم جولاي سالروز انقلاب استقلال مغولستان و در عين حال زمان برگزاري مسابقه هاي سالانه سه گانه اين سرزمين معروف به نادام Naadam است مرکب از اسب دواني، تيراندازي با کمان و کُشتي.
    مغولستان شمالي معروف به Outer Mongolia از 1691 تا 1911 در قلمرو دودمان منچوها (پادشاهان وقت چين) قرار داشت که در اين سال با کمک روسيه درصدد جدا شدن از مغولستان جنوبي Inner mongolia برآمد و انقلاب داخلي چين (انقلاب سون يات سن) هم به اين جدايي کمک کرد. اين جدايي و استقلال تا جولاي 1921 تکميل نشد و چون با روسيه رابطه دوستانه و اتحاد داشت بر نام خود عبارت جمهوري خلق را افزود. در جريان جنگ جهاني دوم، جمهوري مغولستان مورد تعرض ژاپني ها قرار گرفت که با دفاع روس ها خنثي شد. اين جمهوري يک ميليون و 564 هزار کيلومتري (تقريبا برابر وسعت ايران) تا فروپاشي شوروي عملا از اقمار مسکو بشمار مي رفت.
     نظام حکومتي مغولستان تا دهه 1990 (سال 1992) کمونيستي بود. اين کشور کم جمعيت است و نفوس آن در سال 2013 نزديک به دو ميليون و پانصد هزار تن بود.
    مغول ها بودند که از زمان چنگيزخان بر چين حکومت مي کردند و چند قرن بعد، چينيان بر دو بخش مغولستان که بخش شمالي يک قرن است که جدا شده است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
سالروز وضع قانونِ تعيين و اعلامِ حداقل دستمزد در آمريکا
در اين روز در سال 1933 قوه مقننه ايالات متحده آمريكا با وضع يك قانون، براي نخستين بار حداقل دستمزد در اين كشور را تعيين كرد كه هر چند وقت يك بار ـ و عمدتا بر حسب تورّم پول و انطباق با آن ـ تغيير مي كند. ميزان نخستين «حداقل دستمزد» در آن روز «33 سنت براي هر ساعت كار» تعيين شد كه پس از 69 سال به 5 دلار و 75 سنت رسيد، يعني كه 17 برابر شد و در سال 2013 سخن از افزايش آن تا 8 دلار و حتي 11 دلار در ساعت به گوش مي رسید و در سال 2016 خبر از پیشنهاد ساعتی 15 دلار بود.
     کارکنان غير ماهر مشمول اين مقررات (حداقل دستمزد) قرارمي گيرند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
گزارش 2004 سناي آمريکا از نادقيق بودن گزارش سازمانهاي اطلاعاتي درباره هدف هاي صدام و در سال 2012 تأیيد اقدام جورج بوش در عراق و افغانستان


دهم جولاي 2004 اتهامات وارده سناي آمريكا به سازمانهاي اطلاعاتي اين كشور و در راس آنها «سيا» در صدر اخبار رسانه هاي اين كشور قرار داشت و بيشتر مقالات و تفسيرها در اين باره و گزارش 511 صفحه اي سنا بود. برخي از روزنامه ها تمامي قسمت بالاي صفحه اول خود را به آن اختصاص داده بودند.
     دو سوم سناتور ها شب پيش از آن گفته بودند كه گزارش «سيا» مبني بر وجود اسلحه كشتار جمعي در عراق و همكاري اين دولت با القاعده و از اين رهگذر تهديد امنيت آمريكا باعث شد كه به جورج بوش اختيار جنگ با عراق را بدهند. اين سناتورها گفته بودند كه تحت تاثير گزارش «سيا» قرار گرفته بودند كه جورج بوش و وزير امور خارجه دولت او به آن اكيدا استناد كرده بودند و اينك ضرورت دارد كه تحقيق شود كه آيا سازمانهاي اطلاعاتي تحت نفوذ منابع دولتي چنين گزارشهايي نداده باشند و از آنجا كه تا انتخابات (نوامبر 2004)، كمتر از چهار ماه باقي است و تحقيقات از رئيس جمهوري و برخي اعضاي كابينه او ممكن است در تغيير نتيجه انتخابات موثر افتد، اين كار به بعد از انتخابات موكول شود!.
    كميسيون «اطلاعات» سناي آمريكا از بررسي يك ساله خود كه در گزارش 511 صفحه اي آمده است به اين نتيجه رسيده بود:
     1ـ سازمانهاي اطلاعاتي آمريكا در قبال تهديد امنيت آمريکا از سوي عراق، در برخي موارد گزارش نادقيق و مبالغه آميز داده بودند.
     2ـ اين سازمانها عمدتا به اظهارات فراريان و پناهندگان عراقي، و جاسوسان خارجي ( اينتليجنس سرويس انگلستان، سرويس اطلاعاتي اسرائيل و ...) استناد كرده بودند كه بيشتر اين پناهندگان از سوي سازمان احمد چلبي تشويق (وادار) به اين كار شده بودند.
     3ـ گزارش اين سازمانها ظاهرا حدس بود تا يقين.
     4 ـ در اين گزارشها مطلقا اشاره به نامطئمن بودن منابع خبر نشده بود تا درخواست تحقيقات بيشتر ي درباره يکايک موارد آن شود.
    
محمد الزبيدي

گزارش كميسيون اطلاعات سناي آمريكا حاوي 120 نتيجه گيري بود كه چهار مورد آن در بالا ذكر شد.
     سناتورهاي هر دو حزب در جلسه جمعه شب آن هفته خود (در نيمه اول جولاي 2004) که مستقيما از شبكه تلويزيوني «سي ـ سپن» پخش مي شد راه حل جلوگيري از تكرار اين سهل انگاري (قبول بي چون و چراي گزارش) را، متمركز شدن سازمانهاي چندين گانه كسب اطلاعات با بودجه فعلي سالانه (سال 2004) بيش از چهل ميليارد دلار در يك وزارتخانه تازه و يا قرارگرفتن تحت نظر يك مديريت (مديريت واحد) و يا يک عضو کابينه دانسته و آن را به دولت پيشنهاد كرده بودند [که عملي شده است].
    سناتورها در گزارش خود نوشته بودند كه احتمالا پيروي اين سازمانها از يک روش قديمي و كهنه ـ تحقيق هر سازمان؛ جداگانه ـ باعث دادن اين گزارش نادقيق به رئيس جمهور و از طريق او به قوه مقننه شده باشد و با افزايش بودجه اين سازمانها مسئله حل نمي شود بايد به صورت يک وزارتخانه درآيند و يا تحت نظر مديريت قرارگيرند تا روي يک مسئله امنيتي به صورت متمرکز و يکجا عمل کنند. (اين نظر چند سال است که تحقق يافته است).
    به نوشته روزنامه هاي آمريکا، در سپتامبر 2001 پس از رويدادهاي نيويورك و واشنگتن، احمد چلبي رئيس كنگره ملي عراقي ها (عمدتا تبعيدي ها و فراريان) پيام فوري به اعضاي اين بنياد عراقي فرستاد كه هر اطلاعي كه خود دارند و يا مي توانند از ديگران درباره تسليحات اتمي ـ شيميايي دولت صدام حسين و ارتباط او با القاعده به دست آورند ارسال دارند و يكي از آنان كه به او اطلاعات فراوان داد محمد الزبيدي، عراقي ساكن در لبنان بود كه 24 سال براي دستگاههاي اطلاعاتي صدام كار كرده بود و در اين سازمان ها به رياست واحد عملياتي هم رسيده بود. اين اطلاعات كه بعدا روشن شد ساختگي و خلاف واقع بود، از سوي احمد چلبي در اختيار سازمانهاي اطلاعاتي آمريكا قرارداده شده بود كه مورد استناد جورج بوش رئيس جمهوري وقت اين كشور در قانع كردن اعضاي كنگره، و ژنرال پاول وزير امور خارجه اش در طرح آن درجلسه شوراي امنيت سازمان ملل قرار گرفت. اين اطلاعات شامل مخفي كردن تسليحات كشتار جمعي عراق در منازل بعثي ها و در زيرزمين ادارات غير نظامي و در كاميونهاي در حال حركت بود و .... برخي از اين تبعيدي ها اطلاعات خودرا به تشويق چلبي در مصاحبه با شبكه هاي تلويزيوني امريكا نيز مطرح كردند كه بر افكار عمومي آمريكاييان تاثير گذارد و آنان را آماده حمايت از ساقط كردن دولت صدام از طريق اعزام نيرو و تصرف عراق ساخت.
    در بيشتر تفسير هاي مطبوعات، كميسيون نيز از نيش انتقاد مصون نمانده كه چرا بررسي و تهيه گزارش يك سال طول كشيد و هنگامي انتشار يافت كه در عراق، كار به انجام رسيده بود و زماني گزارش سنا انتشار يافته بود که به دليل انتخابات پيش رو (نوامبر 2004)، درست نبود كه از رئيس جمهوری (که نامزد انتخابات بود) تحقيق شود.
     مفسران رسانه هاي کشورهای دیگر نوشته بودند كه انتشار اين گزارش، برائت كنگره را از مشاركت در قضيه (عراق) تأمين نخواهد كرد. برخي سناتورها كه پس از انتشار گرازش 511 صفحه اي، با آنان مصاحبه شده بود گفته بودند كه كوتاهي از آنان نبود كه اختيار جنگ به رئيس جمهوری دادند زيرا كه وي به استناد گزارش منابع اطلاعاتي، ضرورت اشغال نظامي عراق را خواستار شده بود.
    در پي تصويب و اجرايي شدن پيمان استراتژيک مشترک آمريکا و افغانستان (مصوّب در نيمه اول سال 2012) و پيش از آن امضاي چنين پيماني با عراق بود که بانو هيلري کلينتون در جولاي 2012 در يک بيانيه رسمي، افغانستان را متحد آمريکا و با شئون و مرتبه اي برابر با متحدين آمريکا در «ناتو» اعلام داشت، جورج دبليو بوش يکشبه قهرمان ملي = با تئودور روزولت شد، که با سياست هاي دهه يکم قرن 21 خود (تصرف عراق و ورود نظامي به افغانستان و تغيير دولت و نظام اين کشور) نفوذ آمريکا در آسيای جنوبی و آسیای غربی را مستقر و تثبيت کرد که اين منطقه در طول قرن 20 ـ به استثناء ايران ـ از مناطق نفوذ دولت مسکو بود. دولت مسکو از زمان ژنرال عبدالکريم قاسم با عراق و از زمان اعلام استقلال افغانستان با اين دولت دوست و قرارداد دوستي داشت. به همين دليل، دولت مسکو مي کوشد که مانع افتادن آخرين متحد خود در منطقه ـ سوریه ـ به دست غرب شود.
    به باور مفسران رسانه ها و سایر اصحاب نظر، با امضاي پيمانهاي دوستي آمريکا با عراق و افغانستان نه تنها روسيه و چين راه ورود ـ جز از طريق تجارت، به کشورهای متحد بلوک ناتو در غرب آسيا و جنوب غربي اين قاره را نخواهند داشت بلکه ايران ـ جز در ناحيه ارمنستان که 25 قرن متحد و يا وابسته به ايران بوده و مناطق شیعه نشین عراق ـ در محاصره دوستان و متحدين دولت واشنگتن قرار خواهد گرفت. ارمنستان هم به دليل کثرت ارمنيان آمريکايي، از دوستان بي طرف آمريکاست. به اين ترتيب، گزارش سال 2004 سناي آمريکا و اتهامات وارده به سازمانهاي اطلاعاتي آمريکا، همکاران جورج بوش و خود او دارد رنگ مي بازد و مي رود که منتفي شود زيراکه آن برنامه ها در اجراي يک سياست دقيق و از سابق تنظيم شده صورت گرفته بودند.
    به نوشته این مفسران، تنها روش دولت بوش در اداره و کنترل عراق پس از اشغالنظامی درست نبود از جمله اینکه پليس عراق را منحل و تامين انتظامات را برعهده نظاميان آمريکايي گذاشت که توام با تلفات و هزينه سنگين و درنتيجه سر و صدا (انتقاد) بود و نيز دادن امتياز بيش از حد به مخالفان تبعيدي صدام که به عراق بازگشتند و طلبکار شدند و .... اگر پلیس عراق، پس از اشغال نظامی، به کار خود ادامه داده بود انفجار انتحاری و ... پدید نمی آمد که یک مسئله جهانی شده است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
برخي ديگر از رويدادهاي 11 جولای
  • 472:   Procopius Anthemius امپراتور روم غربی که با مشکل تعرّض ویزیگوت ها و وَندال ها (دو طایفه آلمانی نژاد) از دو سوی کشور خود رو به رو بود در یک کودتای نظامی کشته شد. این کودتا را یک ژنرال آلمانی ارتش روم غربی رهبری می کرد که به دست خود امپراتور را تیر زد و کُشت. امپراتور قصد داشت لشکر به شمال آفریقا بفرستد که وندال ها پس از تصرف اسپانیا به آنجا وارد شده بودند که گرفتار کودتای نظامیان شد. وَندال ها از سرزمین های اسکاندیناوی و شمال غربی آلمان امروز به حرکت درآمده بودند.
        
        
  • 1576:   Martin Frobisher دریانورد انگلیسی در جریان دریاپیمایی در اقیانوس اطلس شمالی، در این روز به گرین لند ـ یکی از بزرگترین جزایر دنیا رسید. گرین لند که بخش بزرگی از آن یخبندان است اینک یک منطقه خودمختار وابسته به دانمارک است.
        
        
  • 1796:   طبق قرارداد معروف به Jay Treaty، انگلستان منطقه ديترويت Detroit را به آمريكا داد كه اينك گوشه اي از ايالت ميشيگان و محل استقرار كارخانه هاي اتومبيل سازي آمريكاست. اين شهر در جولاي 1701 به دست يک گروه فرانسوي به رياست آنتوان دو کاديلاک بنا نهاده شده و صحنه چند نبرد انگليسي ها و فرانسويان بود.
         ديترويت در پي مشارکت ژاپني ها و کره اي ها در بازار جهاني اتومبيل رونق خودرا از دست داد و جمعيت اين شهر که در سال 1950 بيش از يک ميليون و هشتصد هزار تن بود اينک (جولاي 2013) به 713 هزار تن کاهش يافته است و درسي است براي کشورها و شهرهايي که روي يک نوع درآمد حساب و به آن تکيه مي کنند.
        
        
  • 1848:   Leon Bloy نويسنده فرانسوي در این روز به دنيا آمد و 71 سال عُمر کرد. وی مؤلف دهها داستان، داستان کوتاه (ماجراهای واقعی) و کتاب غیرداستانی است.
         Leon Bloy در عین حال یک مقاله نگار بود. ناول او زیر عنوان «زنی که فقیر بود» به زبان های انگلیسی و اسپانیایی ترجمه شده است. دو کتاب غیر داستانی وی: «روح ناپلئون» و «ژاندارک و آلمان» معروف هستند. کار جالب او نوشتن یادداشت های روزانه اش(خاطرات) بود که آنها را بر حسب سال ها قسمت بندی کرده بود که در 8 جلد انتشار یافته اند و اوضاع وقت خود را منعکس می کنند و می توانند سرنخ برای تاریخ نگاران باشند.
    Leon Bloy


        
        
  • 1882:   در جریان جنگ انگلستان و مصر، در این روز ناوگان انگلستان شهر بندری اسکندریه را گلوله باران کرد. این جنگ که مصر در آن بازنده بود سبب شورش مصریان برضد خدیو (سلطان) مصر شد. در پی این جنگ، نفوذ انگلستان در مصر افزایش یافت.
        
        
  • 1971:   دولت شیلی معادن مِس این کشور را ملّی کرد و اعلام داشت که معادن و هرگونه ذخائر و ثروت زیرزمینی متعلق به آحاد اتباع است و دولت نمی تواند به افراد و کمپانی های غیردولتی واگذار کند، باید ملی و در دست دولت باشند و درآمد حاصل از آنها صرف پیشرفت کشور شود، باید ملت را ارتقاء دهند نه اینکه افراد و شرکت های معدودی را ثروتمند کنند و ....
  • 1989:   لورنس اوليوير Laurence Olivier بازيگر معروف فيلم هاي سينمايي درگذشت.
        
        
  • 1987:   سازمان ملل اعلام كرد كه در اين روز از سال 1987، جمعيت جهان از پنج ميليارد نفر تجاوز كرد. نفوس جهان در 11 جولاي 2013 به 7 ميليارد و يکصد ميليون و در جولای 2017 به 7 میلیارد و 500 میلیون و در جولای 2020 به 7 میلیارد و 800 میلیون تَن رسيد. تحليل هاي آماري نشان مي دهد که هر سال برابر يکصد ميليون بر اين جمعيت اضافه مي شود و در سال 2023 از 8 میلیارد تَن تجاوز خواهد کرد. سازمان ملل در دهه 1960 هشدار داده بود که کره زمين تنها ظرفيت تغذيه و تأمين رفاه چهار ميليارد نفوس را دارد. در آن زمان جمعيت کره زمين در همين حدود بود.
        
        
  • 1995:   صِرب هايِ بوسني ـ هِرزگوین، شهرِ 37 ـ 39 هزار نفري مسلمان نشين سربِرِنيتسا (به معناي معدن نقره) را تصرف و گروهي (به قولي 8 هزار تَن) از ساكنان شهر را كشتند. يک چهارم جمعيت شهر، صِرب و مابقي بوسنيايي و عمدتا مسلمان بودند. بيشتر مقتولان از پسران و مردان مسلمان بودند. در تاریخ، این خونریزی؛ The Srebrenica massacre عنوان گرفته است.
        
        
  • 1995:   دولت آمريکا روابط خود با جمهوري ويتنام را به حالت عادي درآورد.
        
        
  • 2003:   زهرا کاظمی (کاظمی احمدآبادی) عکاس فری لَنس ایرانی ـ کانادایی، 55 ساله و متولّد شیراز در زندان اوین (تهران) درگذشت. وی در جریان عکس گرفتن از جمعی در مقابل زندان اوین دستگیر شده بود.
        
        
  • 2014:   در این روز Lawrence Seigenthaler روزنامه نگار آمریکایی و مدرس دانشگاه درگذشت. وی که در 1927 به دنیا آمده بود 87 سال عُمر و شش دهه روزنامه نگاری کرد. آخرین کار او در پیشه روزنامه نگاری، دبیری صفحه مقالات روزنامه «یو. اس. اِ ـ تودی» بود. وی سال ها دبیر انجمن مقاله نگاران و تفسیر نویسان آمریکا بود. او ـ خود از مؤسسان این انجمن پُرنفوذ بود.
        لارنس پیشه روزنامه نگاری از سال 1949 و پس از اتمام دوره لیسانس تحصیلات دانشگاهی و از حادثه نویسی آغاز کرده بود. او با تعقیب موضوع گم شدن پسر یک میلیونر آمریکایی و زنش و درج روزانه دستاوردهای خود در این زمینه وسیعا مشهور شد بگونه ای که جان اف. کندی پس از انتخاب شدن به ریاست جمهوری آمریکا از او به دفتر خود دعوت کرد و خواست که از دادن اندرز به سخنگوی کاخ سفید که یک خدمت میهنی است دریغ نکند. لارنس در طول عُمر روزنامه نگاری خود مراقب بود تا در جایی و گوشه ای از کشور (آمریکا) اقدامی خلاف اصلاحیه اول قانون اساسی آمریکا (بیل آو رایتز) صورت نگیرد و اگر مشاهده می کرد آن را افشاء و قضیه را انقدر دنبال می کرد تا نقض قانون برطرف شود و می گفت که این، کار روزنامه نگار است که مانع نقض و یا نادیده گرفته شدن قوانین و عبور افراد و مقامات از آنها شود و نیز قراردادها و اقداماتی که منافع ملت را از دست می دهد. خاطرات و یادداشت های اندرزگونه و آموزنده لارنس از دهها سال روزنامه نگاری، مخاطبان فراوان دارد.
    Lawrence Seigenthaler


        
        
        
  • کارنامک نوشيروان (خاطره ای از مولف)
    زمانی که محمد فاضلی که شاهد فروپاشی شوروی و کشتارهای نژادی در بوسنی بود مدیر روزنامه ایران شده بود ـ ابتکارهای او در روزنامه همشهری
    محمد فاضلی
    شنبه 8 خرداد (بیست و هشتم ماه می 2016) برای اطلاع از وضعیّت چاپ مجله ام ـ روزنامک ـ به مؤسسه مطبوعاتی ایران رفته بودم که در چاپخانه آن طبع می شد. در اینجا از انتصابات وقت در روزنامه ایران آگاه شدم: محمد فاضلی مدیر روزنامه شده بود و داود محمدی سردبیر آن [و پس از او، جواد دلیری. جواد از نخستین روز آغاز کار روزنامه ایران در سال 1373 در این روزنامه مشغول بکار بود،چند سال؛ خبرنگار، چند سال دبیر میز و سپس سردبیر].
        محمد فاضلی در آن وقت؛ 59 ساله، 35 سال بود که روزنامه نگاری می کرد. وی همزمان با کار خبر در ایرنا، از آغاز انتشار روزنامه همشهری، دبیر صفحه آخر این روزنامه بود و من (نگارنده) مطالب خود، شامل «گشتی در دنیای خبرها»، پرسش و پاسخ پزشکی، نگاهی به رسانه ها و «تاریخ در امروز» را برای او می فرستادم، اِدیت، تیترنویسی، عکس گذاری و درج می کرد.
         ابتکار جالب و پُرمخاطب فاضلي، «درمانگاه اتومبیل» بود که در صفحه آخر همشهری به صورت سئوال و جواب درج می شد و برای اتومبیلدارها بسیار مفید بود زیراکه بر عیب و نقص اتومبیل خود واقف می شدند. قبلا چنین ستونی در مطبوعات ایران وجود نداشت. ابتکار پُرمخاطب دیگر او، ایجاد ستون پرسش و پاسخ قضایی ـ حقوقی بود که پرسش ها را برای یک حقوقدان می فرستاد و پرسش با پاسخ آن را درج می کرد. وی سال ها دبیری صفحه آخر روزنامه همشهری را برعهده داشت تا اینکه رئیس دفتر نمایندگی ایرنا در هند شد و به این کشور رفت.
        شهرت فاضلی در روزنامه نگاری به یکی ـ دو سال پیش از انتشار همشهری باز می گردد و زمانی که از سوی ایرنا به مسکو فرستاده شده بود تا تحولات آن جماهیریه را از دست اول گزارش کند. در آن سال های حساس، وی شاهد عینی فروپاشی شوروی 74 ساله بود. گزارش های او از کودتای نظامی 19 ـ 21 آگوست 1991 ضد اصلاحات گورباچف در مسکو خواندنی، تأمل برانگیز و ماندنی در تاریخ بوده است. فاضلی از جدّی نبودن کودتا خبر داده بود زیرا که تنها کودتایی در طول تاریخ بود که در ساعات روز! آغاز شده بود و در نتیجه با مقاومت غیر نظامیان و هواداران اصلاحات و عوامل غرب رو به رو شده بود و شکست خورده بود. قبلا اتحادیه پیمان ورشو منحل شده بود و در همان ماه (آگوست 1991) بیشتر جمهوری های 15 گانه (با همان سران و مقامات قبلي!) اعلام استقلال کرده بودند و سرانجام، روسیه هم در 26 دسامبر 1991 (با رفتن یلتسین به کرملین و اجبار گورباچف به موافقت با انحلال شوروی و استعفاء).
        فاضلی همان زمان همه این تحولات را پي در پي گزارش می کرد به علاوه، نظرات خود و پیش بینی هایش را. او خروج تدریجی برخی از اعضای جامعه مشترک المنافع را که این جامعه برجای اتحاد شوروی نشسته بود و پیوستن احتمالی به غرب و مداخله سایر قدرت ها را پیش بینی کرده بود. گزارش های او از مسکو در ایرنا، توسط خبرگزاری های جهانی دیگر نقل می شد. همین شهرت سبب شد که به محض آغاز درگیری های نژادی ـ مذهبی در «بوسنی ـ هرزگوین»، در پی فروپاشی کنفدراسیون یوگوسلاوی در اوایل سال 1992 (زمستان 1370)، وی را به آنجا ـ میدان جنگ و کشتار و تخریب بفرستند.
        فاضلی در یک دیدار از برزیل، گزارشی مفصل، تأمل برانگیز و دگرگون کننده از آلودگی هوای شهر پُرجمعیت «ریو دو ژانیرو» فرستاد که همچنان مورد توجه است. دختر فاضلی نیز بمانند پدر، یک روزنامه نگار است و اخبار بین الملل رسانه ها را از زبان انگلیسی ترجمه می کند.
        
    داود محمدی سردبیر وقت

    داود محمدی روزنامه نگار حرفه ای و 49 ساله وقت که سردبیر روزنامه ایران شده بود قبلا سردبیر روزنامه شرق بود و مبتکر ستون ها و صفحات تازه و متعدد. وی در سال 1372 با گام نهادن به روزنامه اطلاعات، وارد دنیای روزنامه نگاری شده است.
         محمدی قلم زدن در روزنامه هاي سلام، صبح امروز، بنيان و هفته نامه هم میهن و ... را در کارنامه خود دارد و وفادار به ژورنالیسم. سردبیری یک روزنامه بزرگ در دوران آنلاین ها نیاز به تجربه بسیار و ابتکار دارد و آگاهی کامل از سلیقه و نظر سریع التغییر مخاطبان و تولید مطالب خواست آنان در کنار اخبار معمولی و روزمره.
        انتصاب دیگر، بازگشت داریوش آرمان به دبیری گروه حوادث شهری روزنامه ایران بود که محمد بلوری از سال 1373 در آنجا قلم می زد. بلوری از سال 1336 حادثه نویسی می کند و تا دو سال پس از انقلاب، در طول دو دهه، دبیر صفحه حوادث روزنامه کیهان بود. وی نخستین دبیر صفحه حوادث روزنامه ایران بود و این صفحه را راه اندازی کرد.بلوری همچنان رئیس سندیکای غیر فعّال روزنامه نگاران ایران است ـ همان سندیکای پُرقدرتی که در سال انقلاب، 61 روز اعلام اعتصاب کرد و روزنامه ها منتشر نشدند و فعالیت خبرگزاری کشور و اخبار رادیو تلویزیون محدود شد. در کنار بلوری بودم که آرمان از من خواست خاطره ای ژورنالیستی بگویم تا درسی برای خبرنگاران جوان باشد که پذیرفتم و در این میان، عکسی سه نفری گرفتیم که در روزنامه ایران چاپ شد و کپی آن در زیر آمده است. خاطرات ژورنالیستی روزنامه نگاران، بهترین روش آموزش برای خبرنگاران جوان تشخیص داده شده است.
    بلوری، کیهانی زاده و داریوش آرمان ـ عکسی که در شماره 13 خرداد 1395 روزنامه ایران چاپ شده بود

     نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
    نامه به مولف
    نامه یک ایرانی برون مرز درباره دریافتی ها دهها میلیونی از خزانه دولت و مقایسه آن با اقدام کارمندان در 1330 ـ کارمندی دولت خدمت است، نه ...
  •  
        این نامه، دهم جولای 2016 (تیرماه 1395) از لُس آنجلس از یک مخاطب این تاریخ آنلاین دریافت شد:
        
        "رویدادِ زیر عنوان «آمادگي ملي ايرانيان براي دفاع از ميهن در تيرماه 1330 - زماني كه ايران يكپارچه شور و هيجان و اوج میهندوستی بود» را که با تصویر ژنرال کمال درج شده بود خواندم و عمیقا تحت تأثیر پاراگراف آخر آن قرار گرفتم. چندین روز است که وبگاههای فارسی زبان که من منظما آنها را می بینم؛ دویچه وله، خبرگزاری فارس، خبرگزاری تسنیم، کیهان، جام جم و ... پی در پی خبر از دریافتی های دهها میلیونی بعضی از مقامات دولتی جمهوری اسلامی در این شرایط سخت اقتصادی و تحریم می دهند. با خواندن رویداد «آمادگی ملی ...» در تاریخ آنلاین شما و مقایسه دو وضعیت مشابه (سال های 1330 تا 32 و سال های دو سه دهه جاری) نمی توانم باور کنم که چرا ایرانیان این چنین تغییر یافته اند، چه عامل روانی باعث این تغییر شده است. ایرانیانِ سال 1330 و زمان تحریم انگلیس، به دولت کمک مالی می کردند و از دریافت حقوق و مزایا خودداری، ولی مقامات دولتیِ امروز (البته، نه همه) و در دوران تحریم و مشکلات، مزایای دهها برابری!. چرا این طور شده است؟، ايران 37 سال است که جمهوري اسلامي است و نظام اسلامي يعني نظام قرآني ـ نظام عدل و انصاف، نظام حق.
        من 31 سال است که در آمریکا زندگی می کنم و چون پدر و مادرم هم به اینجا آمده اند در این مدت به ایران نرفته ام تا بتوانم قضاوت کنم. موضوع را با پدر 87 ساله ام و چند آشنای ایرانی در میان گذاشتم. پدرم پس از خواندن رویدادِ «آمادگی ملّی ...» در تاریخ آنلاین شما گفت که کاملا درست است. پدرم گفت که در سال 1329 پس از انجام خدمت سربازی که چون دیپلمه بود افسر شده بود به استخدام اداره ثبت احوال درآمده بود و هر چند وقت یک بار با دوچرخه به روستاهای اطراف شهر اراک ـ محل کار خود می رفت تا برای نوزادان شناسنامه صادر و شناسنامه مردگان را باطل کند و هزینه این رفت و آمد را دریافت می کرد. در سال 1330 او نیز یکی از همان کارمندان بود که به رغم نیاز مالی، از مزایای مرسوم صرف نظر کرده بود تا دولت دچار مشکل مالي و در نتيجه چاپ اسکناس بي پشتوانه (تورّم) نشود. پدرم جمعه 18 تیر که اظهارات آیت الله موحدی کرمانی را از خبرگزاری تسنیم برایش کپی کردم و خواند و دید که 950 مدیر دولتی دستمزدی میان 15 تا 200 میلیون تومان! گرفته اند، بر سرش کوبید و گفت که مگر بازرسی کل کشور، دیوان محاسبات و کمیسیون رسیدگی مجلس چه شده اند که عده ای بی رحمانه چنین می کنند و به جان خزانه مملکت افتاده اند، چرا اینها را منصوب می کنند، کارمندیِ دولت برای خدمت کردن به کشور و هموطنان است، نه پُرکردن جیب و ....
        این تأثر پدرم مرا بر آن داشت تا این نامه را برای شما (مؤلف تاریخ آنلاین برای ایرانیان) بنویسم، درج کنید شاید که روزی رسیدگی و با وضع قانون، این عمل ممنوع شود. چنین افرادی باید ممنوع الانتصاب شوند.
        از آنجا که ممکن است مخاطبان این آنلاین شما، شرح آن رویداد ـ رویدادِ «آمادگي ملي ايرانيان براي دفاع از ميهن در تيرماه 1330 - زماني كه ايران يكپارچه شور و هيجان و اوج میهندوستی بود» را نخوانده باشند، ضروری است که آن شرح را عینا در زیر این نامه من کُپی کنید. با سپاسگزاری ....".
        
        متن شرح آن رویداد که در میان مطالب چهارم جولای این تاریخ آنلاین مندرج است:
        
        در پي تمركز نيروهاي نظامی انگلستان در بصره، سليمانيه، كَركوك و اِربيل (کُردستان عراق) براي تعرّض به ايران كه نفت خود را ملّي كرده و حاکمیّت خودرا بازیافته بود و ورود ناو انگليسي موريشِس (موريس و از نوع فریگِیت) به شط العرب (اروندرود)، 12 و 13 تيرماه 1330 (جولای 1951) يگانهاي ارتش ايران در خيابانهاي شهرهاي کشور به منظور تقويت روحيه هموطنان رژه رفتند و مردم را به تماشاي مانورهاي نظامي خود دعوت كردند. مردم كه به هيجان آمده بودند داوطلبانه در خوزستان و مناطق مورد تهديد، به كمك سربازان شتافته و به حفر سنگر توپ پرداخته بودند. فرماندهي دفاع از آبادان به «ژنرال كمال» سپرده شده بود و نيروي كمكي از شيراز و قزوين و همه واحدهاي لشكر7 پياده كرمان روانه خوزستان شده بودند. همچنين چندین خلبان نيروي هوايي داوطلب عمليات كاميكازي و كوبيدن هواپيماهاي پُر از مواد منفجره به كشتي انگليسي شده و مردم به تمجيد و قدرداني از آنان پرداخته و روزنامه ها به چاپ عكس هايشان دست زده بودند. شماری غوّاص نیز آمادگیِ شان را به بستن «مین دریایی» بر بدن خود و انفجار انتحاری ناو انگلیسی اعلام کرده بودند. نيروي دريايي باوجود ضعف و نداشتن ناو سنگين به حالت آماده باش درآمده بود. در اينجا بود كه ملت متوجه شد بايد نيروي دريايي اش را تقويت كند و تقويت آن را در اولويّت قرار دهد.
         در خوزستان حمل سوخت به دو كشتي لاروب قطع شده بود تا شط العرب با گِل و لاي بسته شود و به ناو انگليسي موريشس اخطار شده بود كه ظرف ده روز يا بايد از شط العرب خارج شود و يا در جايي كه هست به گِل خواهد نشست. در اين ميان دهها هزار تَن از سربازان منقضي خدمت (ذخیره و احتیاط) و ديگران داوطلبانه به پادگانهاي مربوط مراجعه و خود را معرفي مي كردند که دوباره مسلح شوند و در راه وطن جانبازی کنند تا روح و روان نیاکان که آن سرزمین را برایشان به ارث گذارده اند شاد شود. با اين آمادگي ملّي براي دفاع، كشور يكپارچه شور و هيجان شده بود و راديو تهران پي در پي گزارشهاي مربوط را همراه با سرود «اي ايران ...» پخش مي كرد و اصحاب نظر با مصاحبه و تفسير به مردم ثابت مي كردند كه اشغال نظامي ايران در شهريور 1320 نتيجه خيانت چند مقام سیاسی ـ نظامی بود، نه ضعف نيروهاي مسلح و وطندوستي مردم و این شور و هیجان ملّی باید سرمشق سایر ملل قرار گیرد.
         راديو تهران انعكاس گزارش هاي آمادگي ملي ايرانيان در رسانه هاي ساير كشورها را بدون وقفه نقل و پخش مي كرد. مفسّران خارجي نوشته بودند كه پيروزي در حمله زميني به ايران اگر محال نباشد، آسان نخواهد بود. سرتیپ کمال (مدافع آبادان) پی در پی از حرکات ناو موریشس خبر می داد و از استقرار توپهای ساحلی و آماده بودن برای غرق کردن آن کشتی با آتش آنها ظرف مدتی کمتر از 5 دقیقه می گفت و این قول خودرا تکرار می کرد که اگر غرق کردن موریشس بیش از 5 دقیقه طول کشد گلوله به قلب خود خواهد زد. او برای آسوده شدن خیال ایرانیان می گفت که برخلاف نوشته های برخی نشریات وابسته در تهران، این ناو کوچکتر از دیسترویر (ناوشکن) است و اشتباه فرمانده آن این بوده که آن را وارد شط العرت (اروندرود) کرده که در اینجا فضای مانور ندارد و فاصله آن تا توپ های ساحلی و خمپاره اندازهای ما کم است و اگر کوچکترین حرکت برای تعرّض از آن مشاهده شود به آتش کشیده خواهد شد و با غرق آن، راه دریایی عراق که در کنترل انگلیسی ها است بسته خواهد شد و ما ـ ایرانیان ـ به این، اکتفا نخواهیم کرد. بروید تاریخ ایران و قلمرو آن را مرور کنید و بخوانید. این سخنان، سرتیپ کمال را به صورت یک قهرمان ملی جلوه گر ساخته بود بگونه ای که حتی جوانان حزب توده که آن روزها در دانشگاه و دبیرستانها فراوان بودند، فرضیه جهان وطنی را کنار گذارده و اورا «ژنرال خلق» می نامیدند و این واقعیت نشان می دهد که در میان ایرانیان، «میهن دوستی ـ ناسیونالیسم» حرف آخر را می زند. با این جوّ و وضعیت، سرانجام موریشس بدون به خود گرفتن ژست تعرّض، از شط العرب و آب های مجاور ایران خارج شد و ....
         در اين ميان مردم دسته دسته آمادگي خود را براي دادن كمك مالي به دولت، و کارمندان و مدیران به صرف نظر کردن موقت از دریافت حقوق و مزایا (دستمزد ماهانه) اعلام مي كردند كه آخر وقت 13 تيرماه، دكتر مصدق رئيس دولت دمکراتیک ملی در يك پيام راديويي به هموطنان اطمينان داد كه خزانه دولت خالي نيست. وي در اين پيام توصيه كرد كه مردم ضمن تحكيم وحدت ملي و حفظ همبستگي و آمادگي بكوشند ضمن رعايت صرفه جويي در مصرف، نياز خود را تنها با استفاده از محصولات و توليدات وطن رفع كنند تا دولت مجبور به واردات نشود و ضعف نشان ندهد. وي در اين پيام گفت كه تا يك كشور، خودكفا نشود نخواهد توانست در برابر زورگويي هاي خارجي ايستادگي كند و واقعا حاکمیّت ملّی داشته باشد.




  •  

    مطالعه اين سايت و نقل مطالب آن با ذكر ماخذ (نشاني کامل سايت و نام مولف آن) آزاد است، مگر براي روزنامه هاي متعلق به دولت و دستگاههاي دولتي؛ زيرا كه مولف اين سايت اكيدا «روزنامه نگاري» را كار دولت نمي داند. روزنامه عمومي به عنوان قوه چهارم دمكراسي بايد كاملا مستقل از دولت و سازمانهاي عمومي باشد تا بتواند رسالت شريف خود را به انجام برساند.


     تماس با مولف:

    editor (a) iranianshistoryonthisday.com
    n.keihanizadeh (a) gmail.com