Iranians History on This Day
روز و ماه خورشیدی و یا میلادی مورد نظر را انتخاب و كلید مشاهده را فشار دهید
میلادی
   خورشیدی

 
1 اوت
 
جستجوی:

 
  هدیه مولف
این سایت مستقل و بدون كوچكترین وابستگی؛ هدیه ناچیز مولف كوچك آن به همه ایرانیان، ایرانی تبارها و پارسی زبانان است كه ایشان را از جان عزیزتر دارد ؛ و خدمتی است میهنی و آموزشی كه خدمت به میهن و هموطنان تكلیف و فریضه است كه باید شریف و خلل ناپذیر باشد و در راه انجام تكالیف میهنی نیاز به حمایت مادی احدی نباید باشد، و نخواهد بود. انتخاب موارد برای نگارش و عرضه در سایت نظرشخص مولف است.
 











Select your preferred language to translate this page into.

   لینک به این صفحه  

مهمترین رویدادهای ایران و جهان در طول تاریخ در این روز 1 اوت
ایران
اخراجِ اشرف پهلوی از ایران به تصمیم مصدق ـ فرضیهِ خشم، انقلاب می سازد و یک نمونه آن ـ پاپ انگیزه ترورهای جاری را «اقتصاد» می داند
اشرف پهلوي که در 96 سالگی درگذشت در چهار مرحله عمر ـ دفتر اشرف در دهه هاي 1340 و 1350 به روزنامه هاي تهران تاکيد کرده بود که با اخبار مربوط به او، از عکس هايي استفاده کنند که قبلا به آنها داده شده است (عکس های دوران جوانی و زیبایی)


    به تصمیم دکتر محمد مصدق رئیس دولت وقت، یکم آگوست 1952 (دهم اَمُرداد 1331) اشرف پهلوی خواهر دوقلوی شاه وقت و در آن زمان 33 ساله، ایران را تَرك كرد و روانه اروپا شد. مصدّق برای قطع اِعمال نفوذ و نیز پیشگیری از توطئه احتمالی اشرف بر ضد دولت خود و همکاری با عوامل بیگانه، دستور داده بود كه از كشور خارج شود. مصدق می دانست که اشرف از ورود به توطئه بر ضد دولت او خودداری نمی کند و سازمان اطلاعات شهربانی (پلیس) را مامور گزارش تماس های او کرده بود. مصدق با مداخله بستگان و نزدیكان شاه در امور كشور شدیداً مخالف بود. مصدّق بارها در جلسات شورای وزیران و در مصاحبه های مطبوعاتی و سخنرانی های خود گفته بود که هیچ عاملی بیش از مداخله و اِعمال نفوذ خواص، اصحابِ نام و متنفذان در معاملات دولتی، انتصابات، صدور پروانه ها، طرح قوانین و اموری نظیر اینها مردم را عصبی و آماده عصیان نمی کند. این مداخلات همه قشرها را خشمگین می سازد بویژه طبقه منوّر (روشنفکر) و طبقه متوسط جامعه را که کوشش ما بر افزایش شمار اعضای این دو طبقه است*. اِعمال نفوذِ صاحبان منافع در امور دولتی، کشور را هم به بیراهه می کشاند و در دست قدرت های جهانی می اندازد و چنین کشوری رُشد نخواهد کرد ـ کشوری رُشد می کند که از استقلال کامل و حاکمیّت ملّیِ مطلق برخوردار باشد.
     اشرف یك سال بعد در همین زمان (در آستانه براندازی 28 اَمُرداد 1332 = آگوست 1953) به گونه ای محرمانه به ایران بازگشت!. همزمان، سرهنگ شوارتسکوف ـ افسر آمریکاییِ کارشناس امور پلیسی [پدر ژنرال شوارتسکوف] هم وارد تهران شده بود و .... تاریخ معاصر از اشرف پهلوی (اشرف الملوک) که در ژانویه 2016 و در 96 سالگی در مونت کارلو (موناکو) درگذشت به عنوان یکی از شرکاء توطئهِ براندازی حکومت ملّی و دمکراتیک مصدق نام برده است. وی 3 بار ازدواج کرده بود ـ 4 سال با احمد قوام، 16 سال با احمد شفیق [مصری] و 56 سال (تا آخر عُمر) با مهدی بوشهری. پس از انقلاب وی در فرانسه، آمریکا و موناکو زندگی می کرد. یک بار هم در فرانسه از یک سوء قصد، جان بدر برده بود. گفته شده است که وی در طول سلطنت برادرش از مشاوران او بود و بر اثر فشار وی بود که قانون حمایت خانواده (سپرده شدن طلاق، تعدّد زوجات و حضانت در دست دادگاه که روحانیون وقت آن را به آن صورت خلاف احکام اسلامی می دانستند) به تصویب رسید و به اجرا درآمد.
     ----
     * نظریه مصدق که نارضایتی از امور و عملکردهای دولت و مقامات و وجود فساد دولتی در یک جامعه، ایجاد خشم عمومی می کند و خشم باعث طغیان می شود در کتاب های «عِلم حکومت» نقل شده است. این فرضیه مصدق با خودسوزی محمد بوعزیزی در تونس که آتش انقلاب در این کشوررا روشن ساخت و دگرگونی عمیق ایجاد کرد وسیعا در تفسیرها نقل شده بود. بوعزیزی یک ناراضی از بوروکراسی و فساد اداری شهرداری شهر خود بود که در میدان شهر خودسوزی کرد، مردم خشمگین شدند و شورش کردند و ....
     بوعزیزی 26 ساله که یک لیسانسیه بیکار بود هفدهم دسامبر 2010 خودرا در ملاء عام آتش زد و چهارم ژانویه 2011 در بیمارستان درگذشت. وی برای امرار معاش، میوه فروش دوره گرد شده بود که مامور شهرداری از او که پروانه میوه فروشی نداشت مطالبه رشوه کرده بود و چون بوعزیزی زیربار نرفت میوه های وی را مصادره و بخشی از آن را به دور ریخت و او از فرط خشم خودرا آتش زد و تونسی ها را خشمناک ساخت، به گونه ای که تا دولت را تغییر ندادند از پای ننشستند. در این انقلاب که سریعا نتیجه داد، دست خارجی در کار نبود.
    
پاپ فرانسیس

* پاپ فرانسیس [پاپ وقت] رئیس ارشد کلیسای کاتولیک در آخرین روز جولای 2016 و در راه بازگشت از لهستان به واتیکان، در هواپیما به پرسش یک روزنامه نگار که نظر اورا درباره انگیزه ترورهای اخیر اروپا و آمریکا پرسیده بود گفت که برخلاف گفته ها، خشونت های اخیر الهام گیری از اسلام نیست، هیچ دینی ارتکاب خشونت را توجیه نمی کند. این خشونت ها نتیجه وضعیت اقتصاد جهانی است که «خدایانِ پول» ساخته است یعنی که شماری اندک را صاحب بیشترین پول کرده و اکثریت بویژه جوانانِ این اکثریتِ عظیم را به حاشیه رانده و در فقر محبوس ساخته و اینان که امید خودرا از دست رفته می پندارند خشمگین هستند و احساس می کنند که گزینه (آپشِن) دیگری جز ارتکاب خشونت برای تغییر وضعیت ندارند. راه حل، اتخاذ تدابیری است که فاصله غنی و فقیر را کاهش دهد و عدالت و انصاف برقرار کند.
    [اواخر قرن نوزدهم هم همین وضعیت در جهان پدید آمده بود که آنارکسیم و ترور پا گرفت و آنارکیست ها پس از دو دهه ترور و تخریب و قتل ازجمله کشتن چند رئیس کشور و دولت، با پیروزی انقلاب بلشویکی روسیه که امید به سوسیالیسم و مساوات و عدالت را ندا می داد دست از ترور برداشتند. اینک و ربع قرن پس از فروپاشی نظام های سوسیالیستی، همان وضعیت اقتصادی و نابرابری های پیشین به جهان بازگشته که پاپ فرانسیس به آن اشاره کرده و انگیزه ترورها را «اقتصادی» و نه مذهبی و سیاسی بیان کرده است.].
    
بوعزيزي (بالا سمت چپ) در حال سوختن (پایین)

 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
زمانی که علی امینی از عقاید پروفسور وِبلِن و فرضیه پردازان دیگر برای قانع کردن شاه به اجرای برنامه اصلاحات استفاده کرد
دکتر علی امینی نخست وزیر وقت در اَمُرداد ماه 1340 (آگوست 1961) در یک سخنرانی 41 دقیقه ای گفت که برای آماده ساختن زمینه جهت اجرای اصلاحات، شاه را با تشریح عقاید پروفسور «وبلن» و فرضیه پردازان دیگر قانع کرده است که اگر دست فئودالها، سوداگران و خواص از تصمیم گیری ها و اِعمال نفوذ در انتصابات و انشاء قوانین کوتاه نشود، ایران با انقلاب رو به رو خواهد شد ـ انقلابی خونین. ایرانیان، همه، با آیات قرآن آشنا هستند و برای مدتی طولانی اجحاف، بی انصافی و ... یک طبقهِ کم شمار جامعه را تحمل نخواهند کرد.
    اینک نگاهی به باورهای «وبلن»:
    پرفسور تورشتاین وبلن Thorstein Veblen صاحب فرضیه های متعدد در جامعه شناسی و اقتصاد ازجمله فرضیه «The Theory of Leisure Class به مفهوم طبقه ای که می نشیند و بدون اینکه در اندیشه منافع و پیشرفت کشور و رفاه مردم باشد، تصمیم می گیرد که چگونه با کاغذ بازی، نفوذ در مقامات و سوداگری و بالا و پایین بردن قیمت ها از طریق کم کردن و زیادکردن مصنوعی زمینه کالا در بازار سود ببرد و به عبارتی دیگر؛ طبقه آسوده ـ طبقه ای که زحمت تولید به خود راه نمی دهد ولی سود تولید را می برَد.
     دكتر وبلن (1857 - 1929) به دلیل در پیش گرفتن روش و رفتاری ناهماهنگ با وضعیت روز و اصطلاحا بازار آزاد، پس از چند سال تدریس در هر یك از دو دانشگاه معروف آمریكا؛ شیكاگو و ستنفورد، به بهانه ای کنار گذارده شد. وی سپس با همفكرانش «مدرسه نو برای تحقیقات اجتماعی» را در نیویورك تاسیس كرد كه یك دانشگاه بشمار می رود. وی مخالف لوکس گرایی و حتی خدمات لوکس و پرهزینه اصطلاحا Conspicuous Consumption بود که فاصله طبقات جامعه را افزایش می دهد.
     دكتر وبلن با نفوذ کمپانی ها و سوداگران بزرگ در تصمیم گیری های دولت ها که در شکل دادن به جامعه و حتی فرهنگ توده ها تأثیرگذار است مخالفت کرده و نوشته است که این تصمیمات دولتی و انشاء قوانین برای جامعه مسئله ساز و عامل گرانی، بیکاری، فقر و مَسکنت طبقه زحمتکش است و ... و نباید این کمپانی دارها و سوداگران ازجمله بانکداران به جایی برسند که دولت ها نماینده آنها باشند که سرانجام به طغیان عمومی منجر خواهد شد. دولت نماینده توده ها است، نه شماری کم ـ آزمند، خودخواه و سوداگر. وای به روزی که رسانه ها در کنترل این افراد و دلالانشان در بورس ها، بانک ها و بیمه ها افتد (که از آغاز سده 21 در آمریکا افتاده و در نقاط دیگر جهان دارد می افتد).
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
یادآوری گذشته ـ بخشی از تیترهای صفحه اول شماره دهم اَمُرداد 1358 روزنامه اطلاعات

    


 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
نظرات مورّخان درباره پهلوی دوم در جولای 2009 و گفته های اصحاب نظر در جولای 2010 ـ اشتباهات او ـ پندهایی که باید گرفت
محمدرضاشاه
در یکمین هفته امُردادماه 1388 (هفته آخر جولای 2009) به مناسبت سی امین سالروز درگذشت محمدرضاشاه پهلوی، برخی ار رسانه های آمریکا و اروپا به درج نظر تاریخنگاران و اصحاب نظر درباره او پرداخته بودند که خودش هم کتابی تحت عنوان «پاسخ به تاریخ» تالیف کرده که در سال 1980 به زبان انگلیسی منتشر شده است.
     نگاهی اجمالی به این نظرات خالی از فایده نیست. ماحصل نظرات مورخان که در جولای 2009 در رسانه ها آمده بود از این قرار است:
     اگر پهلوی دوم در بهار 1973، پس از معاینات پزشکی در فرانسه و اطلاع یافتن از سرطانی بودن خود تصمیم گرفته بود ظرف یک و یا دو سال سلطنت را به پسرش که نیابت مادر را پشت سر داشت واگذار کند، مشروطیت پارلمانی ایران (با اصلاح و رعایت قانون اساسی) تکمیل و احتمالا انقلاب رخ نمی داد زیرا که فرح پهلوی درجوانی یک چپگرای لیبرال بود. دمکراسی انگلستان هم تکمیل نشد مگر زمانی که دچار ِ نبود ولیعهد شد و یک شاهزاده انگلیسی تبار را از «هانور» آلمان به لندن دعوت و پادشاه کردند و چون زبان انگلیسی نمی دانست و همچنان چشم به «هانور» داشت امور به دست پارلمان و نخست وزیر افتاد که به همین شکل ماندنی شده است. همچنین اگر پهلوی دوم در سال 1977 امیرعباس هویدا را از نخست وزیری برنداشته بود انقلاب به آن زودی روی نمی داد و یا اینکه اگر دیدار از واشنگتن و پاریس را در نوامبر 1977 لغو کرده بود سکه اش نمی شکست. او اطلاع دقیق و کامل داشت که در این دو شهر با تظاهرات انبوه ایرانیان رو به رو و تحقیر خواهد شد و دولت های دوست هم، فرصت و بهانه خواهند یافت که حمایت خودرا از او سلب کنند. با وجود این، هر دو سفررا انجام داد و .... او این روانشناسی ایرانیان را که دیر اقدام می کنند ولی وقتی وارد یک عمل شوند آن را ادامه خواهند داد یا باور نداشت و یا جدّی نگرفته بود ـ تظاهرات مارچ 1978 (نوروز 1357) را در چند شهر ایران دید و اقدام فوری نکرد و راهپیمایی ها به تدریج تبدیل به انقلاب شد. او به حد کافی دوراندیش نبود که اگر بود و نگران آینده؛ بمانند هر صاحبمنصب غیر انتخابی، پس از نشستن بر تخت سلطنت، نخست در تدارک ولیعهد بود نه اینکه 18 سال پس از سلطنت و دو بار ازدواج قبلی، به فکرِ داشتن پسر می افتاد که خیلی دیر بود. حکومت ایران در دهه اول سلطنت پهلوی دوم (تا بهمن ماه 1327) با برخورداری نسبی از دمکراسی، عملا در دست دولتهای فاتح ایران و رجال باقیمانده از دوران قدیمی تر (زمان سلطه دولت لندن) بود، شاه در 30 ماه حکومت مصدق تقریبا کاره ای نبود، در دهه دوم و سوم سلطنت خود عملا به صورت یک عامل و دست نشانده واشنگتن عمل می کرد زیرا که از زمان براندازی 28 امُرداد 1332 خودرا مدیون این دولت و از دهه چهارم که خواست خودی نشان دهد و مستقل عمل کند و سخن از بهای واقعی نفت خام که ماده ای تمام شدنی است و نیز از رسانیدن ایران به دروازه تمدن بزرگ، تحکیم دوستی با همسایگان (مسکو) و اولویت معامله با آنها به میان آورد با رنجش و تغییر رویه دوستان غربی رو به رو شد و تشخیص ابتلاء او به بیماری سرطان که در مارس 1973 و در پاریس صورت گرفت مزید بر علت گردید، آن دوستان را سیاستی دگر آمد و ....
     در جولای 2009 برخی دیگر از مورخان نوشته بودند که در دهه 1970 شاه و نخست وزیر وقت او ـ امیرعباس هویدا ـ راه درستی برای استفاده از دلارهای نفتی نرفتند و با این درآمد عظیم و ناگهانی، جامعه ایران را مصرفی و مواجه با تورّم پول کردند و در نتیجه هزینه توده مردم و روستانشینان بیش از درآمدشان شد و دسته دسته به صف ناراضیان پیوستند و به محض زده شدن جرقه تظاهرات و انقلاب وارد صحنه شدند و ....
     طبق نوشته های دیگر، شاه تا پایان سال 1976 (دیماه 1355 هجری) هم فرصت داشت تا با ایجاد «تحوّل»، از «انقلاب» قابل پیش بینی جلوگیری کند. برخی از مشاورانش طرح هایی برای ایجاد تحوّل به او، که می خواست ایرانی پیشرفته به میراث بگذارد، داده بودند ولی کاری جز تغییر هویدا انجام نداد و از پایان همین سال صدای مخالفان و ناراضیان بلند و از دمکراسی طلبی و قطع ولخرجی های دولتی و کاهش واردات، قطع ویژه خواری ها و درخواست انحلال ساواک آغاز شد.
     در جولای 2010 و به مناسبت سالروز درگذشت شاه سابق، رسانه ها در گوشه و کنار جهان باز به جمع آوری نظرات درباره او پرداخته بودند. در نظرات تازه به رویدادهای پس از انتخابات ژوئن 2009 ایران و بار دیگر علنی شدن مخالفت اشاره رفته بود. این صاحبنظران نیز گفته بودند که شاه می توانست با ایجاد تحوّل، از وقوع انقلابی که در سالهای 1978 ـ 1979 روی داد جلوگیری کند ولی این کاررا نکرد زیرا از آن بیم داشت که «تحوّل ـ اصلاحات از طریق وضع قانون و به دست نمایندگان مردم»، اوضاعی پیش آورد که به از میان رفتنش بیانجامد، تحوّل باید از دمکراسی کردن ایران آغاز می شد، ایرانیان می خواستند که مقامهای انتخابی کسانی باشند که آنان انتخاب کنند (نمایندگان واقعی) و نمایندگان واقعی ـ بدون توجه به منافع این و آن ـ می توانند مسائل را حل کنند. تا سپتامبر 1978 جز کمونیست ها و چپگرایان افراطی، کسی مایل به تغییر نظام نبود. شاه با اینکه 37 سال سلطنت و در حقیقت حکومت کرده بود روانشناسی و جامعه شناسی ایرانی را به خوبی درک نمی کرد و یا آن را باور نداشت که وقتی بپاخیزد بدون گرفتن نتیجه برجای نمی نشیند. اگر باور داشت فورا پارلمان (هر دو مجلس) و ساواک را منحل، با ایجاد احزاب موافقت و انتشار نشریات را آزاد و اعلام اصلاحات اقتصادی می کرد. شاه به جای جعفر شریف امامی (که شهرت به نزدیک بودن به دولت لندن را داشت و فراماسونر)، باید یکی از رهبران مخالفان و منتقدان را نخست وزیر می کرد و قول هایی را که در نطقهایش می داد فورا عملی می ساخت تا به چشم بخورد.
     برخی از اصحاب نظر گفته اند با اینکه شاه مدعی شده بود که سیاست کاملا مستقلی در پیش گرفته است همینکه دولت آمریکا ژنرال هایزر را به تهران فرستاد خیالش آسوده شد که سلطنت باقی خواهد ماند و ایران را (26 دی ماه 1357) ترک کرد. در امُرداد 1332 پس از ورود سرهنگ شوارتسکف آمریکایی به تهران بود که شاه کشوررا ترک کرده بود و گمان می کرد که آن رویداد تکرار و وی باز خواهد گشت.
     پاره ای دیگر ضمن برشمردن جزئیات سلطنت پهلوی ها، به رغم بعضی تعبیرات ـ هردو و بویژه محمدرضاشاه را افرادی مذهبی خوانده بودند و گفته بودند که رضاشاه در آغاز قدرت آیت الله قمی را که در نجف تبعید بود به ایران بازگردانید و محمدرضاشاه خودرا نظرکرده امامان می خواند. این شمار از اصحاب نظر گفته بودند که اگر رویداد تیراندازی به شاه در بهمن 1327 را بهانه برای اصلاح قانون اساسی و افزایش اختیارات او قرار نداده بودند که همانا تبدیل سلطنت به حکومت بود مسائل بعدی پیشامد نمی کرد و باز اگر با جلب موافقت جان اف. کندی [رئیس جمهوری وقت آمریکا] دکتر امینی را که برپایه اتحاد برای ترقی دست به اصلاحات زده بود از نخست وزیری بر نمی داشت و یا اورا مجبور به کناره گیری نمی کرد، امروز ایران چیز دیگری بود. شاه واقعیت سیاست های مصدق را درک نکرد که درصدر آنها کسب استقلال و حاکمیت ایران با طرد نفوذ خارجی بود، و همچنین خودکفایی کشور از طریق اقتصاد تولیدی و نیز تامین هزینه های عمومی ـ مطلقا از راه دریافت مالیات (مستقیم و غیر مستقیم). به گفته این اصحاب نظر، شاه با داشتن حسن نیّت مسیر مشخصی را طی نکرد. تعصّب او در ضدیت با کمونیسم سود زیادی برای کشور نداشت. انتصابات او منطقی و عمدتا برپایه منافع وطن نبود و تازه به توصیه ها و نظرات همین مقامات هم ترتیب اثر نمی داد. تنها به دهان چند نفر (اطرافیان و دوستان شخصی) نگاه می کرد که با مرگ آنان در دهه 1970، خود او هم رفت. به رغم اصول دیپلماتیک، کاهش نفوذ آمریکا و طرد نفوذ انگلستان را با تبلیغات [خودنمایی] همراه کرده بود که .... پهلوی دوم در سال انقلاب، به تدریج حمایت مطبوعات را از دست داد و نتوانست صدای خودرا به گوش ایرانیان برساند. بسیاری بودند که به او گفته بودند که تنها راه جلوگیری از عصیان و انقلاب، برقراری دمکرسی و رفتار منطقی و تعادل است، اقدام فوری لازم است و گرنه فردا دیر خواهد بود.
    محمدرضا پهلوی ـ آخرین شاه نظام سلطنتی ایران ـ 27 جولای 1980( پنجم اَمُرداد 1359)، پس از 60 سال و 9 ماه زندگی و به گفته تاریخ نگاران «در آوارگی» در یک بیمارستان نظامی مصر در قاهره درگذشت و همانجا در مسجد الرفاعی مدفون شده است. او که 26 اكتبر سال 1919(چهارم آبان 1298) به دنیا آمده بود به عنوان یک پناهنده در مصر زندگی می کرد. پهلوی دوم پس از تَرک اجباری ایران در ژانویه 1979 دست به گریبان بیماری سرطان بود، در سایه ترس از ترورشدن و یا استرداد به جمهوری اسلامی بسر می بُرد، و نیز رنجش قلبی از دولت های دوست داشت که اورا به کشورشان راه نداده بودند. بیماری سرطان شاه در مارس 1973 تشخیص داده شده بود و او، آن را از همگان پنهان می کرد که یک اشتباه بود. انورسادات رئیس جمهوری وقت مصر تنها رئیس یک دولت بود که در کشور خود به وی اجازه اقامت نامحدود داده بود. اقامت او در مکزیک و پاناما موقتی و ویزای او توریستی بود. پهلوی دوم 37 سال و 5 ماه شاه ایران بود. او از 16 سپتامبر 1941 (25 شهریور 1320) و پس از کناره گیری پدرش ـ رضاشاه، بر جای او نشسته بود. در جریان جنگ جهانی دوم و در آگوست 1941 نیروهای نظامی مسکو و لندن وارد ایران شده و این دو دولت رضاشاه را که به دولت ناسیونال سوسیالیست آلمان گرایش یافته بود مجبور به کنارگیری کردند، دولت لندن اورا در اختیار گرفت و از ایران تبعید کرد و تا پایان عُمر، عملا در حصر آن دولت قرار داشت.
    به باور مورخان، فروغی ـ سیاستمدار نزدیک به دولت لندن که پس از ورود نیروهای مسکو و لندن به ایران، نخست وزیر شده بود به دولت انگلستان تاکید کرده بود که به مصلحت! است محمدرضا ـ در آن زمان 22 ساله، شاه ایران شود. مسکو اصرار به جمهوری شدن ایران داشت که قرار شد تصمیم گیری درباره نظام حکومتی ایران به برگزاری رفراندم و پس از جنگ موکول شود که در کنفرانس سران در تهران، آن تصمیم لغو شد و سلطنت باقی ماند. اشغال نظامی ایران که ارتشی نیرومند داشت ـ در اواخر آگوست 1941 (اوایل شهریور 1320) به سبب خیانت دو افسر ارشد صورت گرفت که دولت لندن آنها را تطمیع کرده بود و این دو بدون اطلاع فرمانده کل قوا (شاه) سربازان وظیفه را مرخص کرده بودند.
    در پی انتشار خبر درگذشت پهلوی دوم در 27 جولای 1980، مورّخان متفق القول گفته بودند که اگر پهلوی دوم پس از آریامهر کردن خود در نیمه دهه 1960، و در ادامه انقلاب سفیدِ دولت، به دمکراسی بازگشته و تاسیس و فعالیت هرگونه حزب و تشکیل اجتماعات را آزاد کرده و و وسائل برگزاری انتخابات عمومی را مطابق اصول دمکراسی فراهم ساخته بود، ایران به راه خود ادامه می داد زیراکه در یک دمکراسی، کودتا و انقلاب روی نداده است. مردم به جای اعتصاب و ریختن به خیابان، خواست خودرا به پارلمان منعکس می کنند و پارلمان برای حل مسائل و رفع نارضایتی ها راه می یابد و دولت (قوه مجریه ) را مجبور به رعایت خواست مردم، و قوه قضائیه را ترغیب به سرکوب مفسدین و زدودن فساد ازجامعه می کند که طبق یافت های محققان خارجی، از دیرزمان، جامعه ایران از فساد اداری ـ اقتصادی و قرارگرفتن پول و قدرت در دست شماری کم رنج می برَد و ایرانیان ذاتا مردمانی باهوش و تیزبین هستند و ووجود فساد و علل آن را درک می کنند، ناراضی می شوند و این وضعیت (عدم رضایت از دولت) در وجود آنان باقی خواهد ماند تا فرصت واکنش به دست آورند.
     این مورّخان، چهار اشتباه بزرگ شاه؛ مشارکت در براندازی مصدق و درک نکردن اهمیت دمکراسی به عنوان داروی بسیاری از دردهای یک جامعه، سهل انگاری در مصرف دلارهای نفتی از سال 1973 به بعد که فاصله طبقاتی را گسترش و تورّم ریال (نقدینگی) ایجاد کرده بود، بی توجهی به وجود فساد در دستگاه قضایی و کُندی کار در این دستگاه و ضعف های متعدد آن و نیز جِدّی نبودن در اندیشه داشتن پسر در دهه 1940 ـ دهه 1320 هجری (جانشین برای خود بویژه در صورت ابتلاء به بیماری صعب العلاج و یا گسترش نارضایتی عمومی که کناره گیری با حفظ ظاهر را ایجاب می کند) بیان کرده بودند.
    
    چند نمونه از عکسهایی که در جولای 2010 به مناسبت سالگشت درگذشت شاه در وبسایت رسانه های خارج درج شده بود:
    
شاه در حرم امام رضا (ع) در حال گزاردن نماز و در خانه خدا (مکّه) در لباس احرام


    
شاه و بانوي سومش فرح در سه زمان


    
شاه در آخرين لحظه ترک ايران از فرودگاه مهرآباد (26 ديماه 1357)

 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
گزارش سال 1383 کیهان درباره دعوای دو معاون وزیر برسر سكونت در یك برج مسكونی در خیابان آفریقا
روزنامه كیهان در شماره چهارشنبه هفتم مرداد 1383 خود گزارشی را كه متن آن در زیر آمده است بدون ذكر نام وزارتخانه و اشخاص كه نوع تازه روزنامه نگاری (در ایران) است چاپ كرده بود.
    [مطلب روزنامه نباید مجهول نوشته شود. مطلب روزنامه باید كامل و دارای هر شش عنصر خبر باشد تا برای مخاطب جای سئوال باقی نگذارد و از روزنامه خواندن منصرف نکند. به علاوه، خبر روزنامه در آرشیوها محفوظ خواهد ماند و بعدا برای تاریخنگار بسیار دشوار خواهد بود که بر پایه یک خبر مبهم و ناقص برود تحقیق كند و برنگارد تا وضعیت وقت مورد قضاوت نسلهای آینده قرار گیرد. خبر طوری نوشته شده بود كه بوی شایعه نمی داد، لذا نباید ناقص نوشته می شد. به نظر استادان روزنامه نگاری، نوشتن خبر مجهول حكایت از احتیاط و دلواپسی روزنامه نگار می کند.].
    و این است متن خبر تأمل انگیز كیهان:
    
    "دعوای دو معاون وزیر... بر سر سكونت در زاویه شمالی یك برج مسكونی در خیابان آفریقا، 15میلیارد تومان هزینه روی دست این وزارتخانه گذاشت.
    گفته می شود پس از آنكه برای دو تَن از معاونان وزیر، محل سكونت مناسبی در برج مذكور درنظر گرفته شد، این دو معاون بر سر اینكه در دو واحد واقع در بال شمالی برج سكونت یابند، دچار اختلاف شدید شدند.
    آقای وزیر پس از آنكه نتوانست هیچ كدام از دو معاون خود را از راه توصیه متقاعد كند كه در بال جنوبی برج سكنی گزینند، دستور داد تا از محل بودجه وزارتخانه یك ساختمان شیك 7طبقه در خیابان فرهنگ در سعادت آباد بخرند. این آپارتمان كه بالاخره حلّال مشكل و رافع اختلاف معاونان وزیر شد، فقط 15میلیارد تومان ناقابل! [پول آن زمان] خرج روی دست بیت المال (یا جیب مردم) گذاشت.".
    
    از آنجا كه این خبر به ضعف های متعدد اشاره می كند قاعدتا آنان كه تكلیف نگهبانی و پاسداری از شعارهای انقلاب و حقوق ملت و خزانه مملكت و حسن جریان امور را دارند باید بروند و تحقیق كنند و نتیجه را دست کم در همین روزنامه اعلام دارند تا مردم بدانند كه مسئولان بیدار و گوش بزنگ هستند و پژوهشگر تاریخ دهها سال بعد ننویسد: كاری انجام نگرفت و خرابی اوضاع را منعكس كند.
     مطلب روزنامه حکومتی کیهان به دلیل داشتن اهمیت تاریخی، عینا در «تاریخ آنلاین ایرانیان» قرار گرفته است.
    
     دستگاه اجرایی که رویداد مندرج در «کیهان»، ظاهرا در زمان آن انجام گرفت از 1376 كه انتخاب شده بود از جانب برخی رسانه های کشورهای دیگر از جمله خبرنگار اسوشییتدپرس در تهران، لقب «اصلاح طلب» به دست آورده بود. قاعدتا، رئیس یك قوه مجریه اصلاح طلب نباید چنین وزیر و معاونان وزیری را تحمّل می کرد.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
در كدام كشور، یك موسسه به پارلمان چنین پاسخ تند و با لحنی انتقاد آمیز می دهد؟
در «صفحهِ مجلسِ» روزنامه شرق ـ شماره دهم اَمُرداد 1383 [در زمان دولت اصلاحات!] اطلاعیه ای چاپ شده بود كه چون تازگی داشت یكی دو قسمت آن در زیر آورده شده است. از آنجا كه عینا و شماره بندی شده به چاپ رسیده بود به نظر می آید آگهی باشد، زیرا در روزنامه نگاری چنین روالی برای خبرنویسی نیست. این مولف در عمر روزنامه نگاری طولانی خود كه هر روز همه خبرهای جهان را مرور كرده است چنین پاسخ تندی را از جانب یك موسسه به پارلمان یك كشور ندیده بود. به نظر می رسد كه این پاسخ به اظهارات چند نماینده كه نظر آنان بود داده شده باشد. پاسخ، نوعی انتقاد نسبت به آن نمایندگان بود. معمولا پاسخ به پارلمان از طریق وزیر مربوط و یا معاون پارلمانی وزیر (به شرط این كه پارلمان انتصاب آن معاون را قبلا تایید كرده باشد) با لحنی بسیار ملایم داده می شود. پاسخ به مجلس ارسال می شود، نه روزنامه. هنگام طرح پاسخ در مجلس [اگر مطرح شود] روزنامه پاسخ و عكس العمل مجلس نسبت به آن را تواما منتشر می كند.
    مقدمه و بند اول پاسخ از این قرار است:
    
    "سازمان گسترش و نوسازى صنایع ایران در پاسخ به انتقاد تعدادى [عده ای] از نمایندگان مجلس درباره پروژه تولید خودروى موسوم به ال -۹۰ اعلام كرد كه:
    ۱- در انتقاد نمایندگان، از پروژه ال ـ ۹۰ به عنوان یك پروژه مونتاژكارى یادشده است. این امر خارج از دو حالت نیست، یا اینكه تعریف «مونتاژكارى» براى اظهار نظر كنندگان روشن نیست و یا اینكه اصولاً از محتواى قرارداد ال ـ۹۰ اطلاع درستى وجود ندارد. سئوال این است كه آیا خودرویى كه قرار است موتور، گیربكس، دیفرانسیل و قطعات اصلى بدنه آن در داخل كشور تولید شود در ردیف صنعت مونتاژ كارى قرار داده مى شود؟.".
    
    [كار نماینده پارلمان نظر دادن و انتقاد كردن است. اگر قرار است پاسخ داده شود باید نام نمایندگان ذكر شود نه نوشته شود: «تعدادی از نمایندگان مجلس». اینان نمایندگان منتخب بودند. این چنین خطاب كردنشان قطعا درست نیست. به نماینده مجلس باید توضیح داد نه «پاسخ به انتقاد». در بند (1) نمایندگان متهم به بی اطلاعی از تعریف واژه «مونتاژ كاری» شده اند. بعدا نوشته شده كه از قرارداد بی اطلاع اند كه اتهام دیگری است و كل پارلمان زیر سئوال است.].
    سه بند بعدی تندتر از بند اول، و بند آخر (5) كه بسیار تند به نظر رسید چنین است:
    
    " 5 ـ و نكته دیگر اینكه، تاریخ سفر مدیرعامل رنو به كشور، از مدت ها قبل، برنامه ریزى شده است [شده بود] و ربطى به تعطیلات مجلس محترم شوراى اسلامى نداشته و ندارد و تلاش براى پیوند دادن این سفر با تعطیلات مجلس، توجیه درستى نداشته و به نظر مى رسد از طریق طرح این نكته، اهداف دیگرى در سر پرورانده مى شود.".
    
    متن این اطلاعیه با این لحن، و انشای آن و انتشارش در روزنامه حكایت از برخی مشكلات می كند.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
نهم اَمُرداد 1397 سردار محمدعلی جعفری مذاکره با آمریکا را که در اظهاراتِ وقت دونالد ترامپ آمده بود رد کرد
به گزارش نهم اَمُرداد 1397 خبرگزاری تسنیم، سرلشکر محمدعلی عزیز جعفری، فرمانده‌کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی [فرمانده وقت] طی پیامی در پاسخ به اظهارات دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا [اظهارات وقت] برای مذاکره با ایران، با اشاره به اینکه مسئولین نظام جمهوری اسلامی ایران این سناریوهای عوام فریبانه را بخوبی می‌شناسند و آنها را بارها تجربه کرده ‌اند، افزود: "بدانید، مردم ایران هرگز به مسئولین خود اجازه مذاکره و ملاقات با شیطان بزرگ را نمی‌دهند. شما این آرزو را به گور خواهید برد که مقامات جمهوری اسلامی ایران از شما درخواست ملاقات کنند یا اجازه ملاقات با شما را از ملّت‌شان دریافت دارند." .
    سرلشکر جعفری در پایان پیام خود تاکید کرده است که دولت و ملت بزرگوار ایران پشت به پشت هم داده و تا پیروزی نهایی ایستادگی و مقاومت خواهند کرد.
    پیام سرلشکر جعفری انعکاس جهانی داشت. خبرگزاری انگلیس در گزارش خود که پاراگراف اول آن در زیر کُپی شده است، ردّ مذاکره با آمریکا را به مقامات نظامی و دولتی جمهوری اسلامی تعمیم داده است:
    
LONDON (Reuters) - Senior Iranian officials and military commanders on Tuesday rejected U.S. President Donald Trump,s offer of talks without preconditions as worthless and “a dream”, saying his words contradicted his action of reimposing sanctions on Tehran

    انعکاس پیام سردار عزیزجعفری در رسانه های کشور و تیترهای صفحات اول دو روزنامه برای نمونه:
    


 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
هدایت‌الله خادمی در نطقی در جلسه هفتم اَمُرداد 1397 مجلس: 200 خانواده سرنوشت کشور را به گروگان گرفته اند
هدایت‌الله خادمی
به گزارش رسانه ها، هدایت‌الله خادمی نماینده وقت مجلس شورای اسلامی، روز یکشنبه (7 اَمُرداد 1397 = 29 جولای 2018) در نطقی در جلسه علنی با انتقاد از اوضاع اقتصادی و وضعیت معیشتی مردم، از جمله گفت: هر روز شاهد بیشتر شدن مشکلات هستیم. کشور دچار اختلاس و فساد شده است. چرا کشورهای دیگر فساد را کنترل کرده‌اند، اما ما نمی‌توانیم؟!.
    هدایت‌الله خادمی گفت که تصمیمات و اقداماتِ بیشترِ دولتمردانِ سه دهه گذشته بوی ناکارآمدی می دهد. برخی از مسئولان
    شعار «مرگ بر آمریکا سر می‌دهند»، اما فرزندان‌شان در آمریکا هستند.
    در این چند دهه حدود 200 خانواده سرنوشت کشور را به گروگان گرفته و از این وزارتخانه به آن وزارتخانه می‌روند و ....
    این نماینده راه برون‌رفت از معضلات اقتصادی ایران را «پرده‌برداری» از فساد و اختلاس به دست داد و گفت که اگر 50 تَن از این مفسدین را محاکمه و به اشد مجازات برسانند و اموال آنهارا که بعضا از کشور برداشته‌ و برده اند به خزانه بازگردانند، تا سالها فساد که نوعی خیانت به ملت و ظُلم است از کشور رخت برخواهد بَست.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
تیترهای صفحات اول شماره های دهم اَمُرداد 1397 چند روزنامه از میان روزنامه های تهران از اخبار و تحولات روز

    



    
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
عناوین سخنان رهبر انقلاب اسلامی ایران به مناسب عید سعید قربان که به صورت زنده از تلویزیون پخش شد در صفحه اول روزنامه کیهان، شماره 11 مرداد 1399


 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
در قلمرو ادبیات
نویسنده داستانهایی با زمینه دریا ـ همه داستانهای او شرح مشکلات و اندرز بوده است
Herman Melville
امروز زادروز هرمن ملویل Herman Melville داستان نویس و شاعر آمریكایی است كه اول آگوست 1819در شهر نیویورك در یك خانواده بازرگان به دنیا آمد و 28 سپتامبر 1891 درگذشت. هرمن 12 ساله بود كه پدرش از اندوه ورشكستگی دیوانه شد و درگذشت. پدر هرمن وارد كننده كالا از فرانسه بود. هرمن كه در زمینه ادبیات و كارهای شكسپیر مطالعه فراوان داشت تصمیم به كار در كشتی گرفت و از كشتی های شكار نهنگ آغاز كرد و در سمت ملوان نیروی دریایی آمریكا پایان داد. وی به هاوایی و بعدا به میان تاپی ها رفت و زندگانی پر ماجرایی داشت. در بازگشت به نیویورك و سكونت با مادر، به نوشتن داستان برپایه تجربه های خود پرداخت.
     داستان های او همه در رابطه با دریا بود؛ آنچه را كه دیده و بر سرش آمده بود كه می توان آنها را نوعی خاطرات توام با داستان و اندرز توصیف كرد. یك داستان او كه «مابی دیك » عنوان دارد یك شاهكار ادبی است. كتاب معروف دیگرش «اومو» درباره جزایر جنوبی یونان است كه در طول كار در نیروی دریایی آمریكا به آنجا رفته بود. داستان معروف دیگر او «تای پی» عنوان دارد كه درباره این قوم اقیانوس آرام است كه مدتی با آنان زندگی كرد. آخرین داستان او كه نیمه تمام ماند و نویسنده ای دیگر آن را به پایان بُرد «بیلی باد» عنوان دارد كه شرح اعدام یك ملوان جوان انگلیسی است كه به خاطر جرمی كه فرمانده كشتی مرتكب شده بود اورا محاكمه و اعدام كردند. ماجرا در جریان یك جنگ دریایی انگلستان و فرانسه رخ داده بود.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
نویسنده ای كه آخرین کتاب خود را در 99 سالگی نوشت ـ تالیفات او همه اش پند و واقعیت است
Nirad C. Chaudhuri

امروز سالگشت درگذشت «نیراد چودری Nirad Chaudhuri» نویسنده و تاریخدان بنگالی است كه یکم آگوست سال 1999 در یكصد و دو سالگی درگذشت و دهها اثر از خود به جای گذارد که همه اش پند و واقعیت است. چودری كه در بنگال شرقی (بنگلادش امروز) به دنیا آمده و در هند و انگلستان زندگی كرده بود در 99 سالگی آخرین كتاب خود تحت عنوان «3 سوار» را نوشت. نوشتن یك كتاب كامل، جالب و بدون نقص در این سن، در تاریخ ادبیات جهان بی سابقه بوده است.
     چودری كه در دانشگاه كلكته، رشته تاریخ را تحصیل كرده بود، كار نویسندگی را از نوشتن مقاله و تفسیر خبر آغاز كرد. وی برای رادیو هند هم تفسیر می نوشت و شخصا این تفسیرها را می خواند.
     نخستین اثر چودری كه در عین حال معروفترین آنها است «سرگذشت یك هندی گمنام» عنوان دارد. پیروزی این كتاب، باعث شد كه چودری بیشتر كتابهایش را به شكل بیوگرافی بنویسد. كتاب معروف دیگر او «خاور، خاور است و باختر، باختر(غرب)» ضعف و عقب ماندگی ملل شرق را عادت چاپلوسی، كتمان حقیقت، به كم ساختن (قناعت)، ترس از مافوق، تصوّر برتری آدم اروپایی و نیز رواج رشوه و امروز و فرداکردن در سازمانهای دولتی، فساد اداری و نپوتیسم (قوم و خویش بازی) به دست داده و این وضعیت را به حساب مغولها گذارده كه پس از استیلا بر بیشتر مناطق آسیا (از مدیترانه تا دریای ژاپن)، با بی رحمی، زورگویی و خشونت هایی كه نسبت به مردم مغلوب بكاربردند آن خصلت ها و روانشناسی را بوجود آورده اند که باید سریعا اصلاح شود. چودری در این كتاب، یک ضعف دیگر ملل شرق را نداشتن روزنامه نگار واقعی و قاضی تمام عیار به دست داده است.
     كتاب مهم دیگر چودری، «كارهای ماكس مولرMax Muller» شرقشناس آلمانی است كه تاریخ ادیان مشرق زمین را در یك مجموعه 50 جلدی منتشر ساخت و همه عمرش را صرف مطالعه درباره مشرق زمین، هند و مزدائیسم (خداپرستی ـ آیین زرتشت ـ معتقدان به اهورا مزدا) كرد. کتاب پر از پند و اندرز چودری، «زندگی كردن و یا زنده بودن و زندگی نكردن» عنوان دارد. وی در این کتاب اثبات کرده است که مسائل و مشکلات یک انسان از خود اوست و نداشتن برنامه، تفکّر و دورنگری کردن پیش از دست زدن به هرکاری مخصوصا ازدواج و انتخاب پیشه و استفاده نکردن از تجربه بویژه لغزش های دیگران است. تالیفات دیگر چودری عبارتند از «گذرگاه»، «دست تو، ای ماجراجوی بزرگ»، «قاره جادوگران»، «درباره كلایو Clive» که یك تاریخ است در زمینه استعمار هند توسط انگلیسی ها و 39 تالیف دیگر.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
سایر ملل
داستان شنیدنی نامگذاری ماهِ آگوست (آگِست ـ اوت)
نامگذاری ماه آگوست (آگست ـ اوت)، هشتمین ماه میلادی در تقویم گریگوری (یونیورسال) داستانی جالب دارد، از این قرار:
     در تقویم رومی كه به دستور «ژولیوس سزار» در قرن یکم پیش از میلاد تدوین شده بود، «سال» بمانند تقویم ایرانیان از مارس (نوروز) آغاز می شد، ماه آگوست کنونی که ماه هشتم است در آن زمان ماه ششم بود و Sextilis (ماه ششم) خوانده می شد. ماه پیش از آن را به این مناسبت كه ژولیوس سزار در آن به دنیا آمده بود، ژولای (جولای ـ ژوئیه) نامگذاری كرده بودند كه پس از گذشت بیش از دو هزار سال به همین نام باقی مانده است.
    
اوگوستوس

پس از سزار، پسر خوانده او «گایوس اوكتاویوس Gaius Octavius» به سمت امپراتور انتخاب شد و سزار اوكتاویانوس نام گرفت. سنای روم پس از غلبه اوكتاویانوس بر مخالفین و در صدر آنان ماركوس آنتونیوس و زنش كلئوپاترا ـ ملكه یونانی تبار مصر، وی را لقب «اوگوستوس Augustus» داد و پیشنهاد اورا كه به تنهایی حكومت كند و شریك نداشته باشد تصویب كرد. گام بعدی اوگوستوس كه پا در جای پای پدرخوانده اش می گذاشت، قرار دادن نام خود بر یكی از ماههای سال بود و ماه ششم را كه متعاقب ماه ژولای (ماه ژولیوس سزار) بود برگزید و آن را «اوگوست» نامید كه هنوز باقی مانده است. كار بعدی او كه خودخواهی محض خوانده شده است این بود كه اعلام كرد ماه اوگوست باید بمانند ماه ژولای 31 روزه باشد تا دست كمی از ماه ژولیوس سزار نداشته باشد كه عملی شده است و به این ترتیب، سال میلادی كه خورشیدی است دارای هفت ماه 31 روزه است!.
     اوگوستوس پس از 40 سال حكومت در نوزدهم اوگوست (ماهی كه به نام خودش بود) در سال 14 میلادی درگذشت.
     از كارهای دیگر اوگوستوس كه به میراث باقی مانده و برخی از دولتها در طول تاریخ و تا به امروز از آن استفاده كرده اند، اصطلاح «صلح رومی ـ Pax Romana» است. وی در حالی که که روم دَمی از جنگ با این و آن فراغت نداشت می گفت كه دولت روم با هیچ دولتی سر جنگ ندارد و تجاوزی از ناحیه روم صورت نمی گیرد و جنگهایی كه انجام می شود، تنها به خاطر صلح و حفظ امنیت اتباع روم است و تعرض محسوب نمی شوند!.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
ترس كلادیوس Claudius از امپراتوری ایران ـ توجه به حقایق زمان ـ اصلاحات و اجباری کردن تدریس تاریخ
عکسی از مجسمه Claudius
یکم آگوست سال دهم پیش از میلاد، كلادیوس كه 25 ژانویه سال 41 میلادی در 51 سالگی از سوی سنای روم جانشین «كالیگولا» شد به دنیا آمد و در طول زمامداری خود كوشش بسیار كرد تا طرز تفكر رومیان با توجه به حقایق زمان تغییر یابد. از جمله پیشروی و توسعه روم باید عمدتا در غرب صورت گیرد تا شرق زیرا، برای توسعه قلمرو روم در شرق نیاز به مقابله با ایرانیان است كه روم استطاعت آن را ندارد و همیشه تلفات و هزینه سنگینی متحمل شده است. همین طرز فكر باعث تصرف كامل انگلستان توسط رومی ها شد. یكی دیگر از اصلاحات او؛ عضویت نمایندگان سرزمینهای متصرفه روم در سنای این كشور كه مردم این سرزمین ها احساس كنند جزیی از خاك روم هستند و بدون تأیید سناتورهای آنان قانونی وضع نخواهد شد كه به زیانشان باشد. اجباری كردن تدریس تاریخ، فلسفه، ریاضیات و ادبیات در مدارس قلمرو روم كه آنها را معلومات اربعه نامید و بدون تسلط بر آنها، هیچكس نمی توانست مقام دولتی، ژنرال ارتش و فرماندار شهرستان شود، از جمله اصلاحات دیگر وی بود. تكلیف قرار دادن برای امپراتور (منتخب سنا)، كه مایحتاج غذایی مردم را تأمین كند و به همین دلیل، وی در 24 كیلومتری جنوب شهر رم بند «استیا Ostia» را ساخت تا كشتی های بزرگ حامل غلات، حبوبات و احشام بتوانند در آنجا بار خود را تخلیه كنند، توسعه تجارت با «شرق دور», هند و بنادر جنوبی ایران در خلیج فارس از طریق مصر و دریای سرخ، اجباری كردن تدریس فن بیان و درست سخن گفتن در مدارس و آزاد شدن بردگانی كه با سواد شوند و زبان رومی (لاتین) و تاریخ روم و حساب كردن را فراگیرند از موارد اصلاحات كلادیوس Cladius به شمار می روند. خود او الكن بود و با ممارست بسیار بر این عیب كه اصلاح آن لازمه رهبری كشور است فایق آمده بود.
     پیروزی كلادیوس در اجرای طرحهایش عمدتا در این بود كه در آن زمان دربار سلطنتی ایران گرفتار كشمكش شاهزادگان بود. در سنای روم به كلادیوس تأكید شد كه از این نزاع خانوادگی استفاده كند و ارمنستان را وارد قلمرو روم سازد كه وی ضمن رد پیشنهاد گفت: همین كه لژیونرهای رومی عازم شرق شوند، جاسوسان ایران كه دریانوردان فینیقی (سوریه و لبنان) هستند به تیسفون (پایتخت وقت ایران در نزدیكی بغداد معروف به مداین یا طاق كسری) خبر خواهند داد و شاهزادگان ایرانی با هم آشتی خواهند كرد و دست به دفاع و سپس حمله متقابل خواهند زد كه امپراتوری روم استطاعت تأمین هزینه جنگ و تحمل تلفات آن را ندارد و به این ترتیب سنا را قانع كرد. كلادیوس «روز 13 اكتبر سال 54 میلادی» در 64 سالگی به دست زن بانفوذش مسموم شد و سنای روم نرون پسر همین زن از شوهر قبلی اش را با اكثریت آرای ناچیزی جانشین كلادیوس كرد. دوسال پیش از مرگ كلادیوس، ایران نیز دارای شاه متقدری به نام «بلاش» شده بود و برادر خود تیرداد را شاه ارمنستان كرده بود كه درگیری دو ابرقدرت از سر گرفته شد و این بار بر سر ارمنستان. باید دانست كه كالیگولا كه كلادیوس 25 ژانویه سال 41 میلادی جانشین وی شده بود روز 24 ژانویه پس از این كه گفت: من برتر از انسانها هستم و باید یكی از خدایان باشم به دست دو افسر ارتش روم كشته شده بود. اصلاحات كلادیوس كه دائی كالیگولا بود تحولات بزرگی در امپراتوری روم پدید آورد و چون او مخالف لشكركشی به شرق (از ترس ایران) بود، در غرب، انگلستان و سرزمینهای بیشتری را ضمیمه قلمرو روم ساخت و نمایندگان آنها را وارد سنا كرد.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
روزی که ژوستینیان یکم معاصر خسروانوشیروان امپراتور شد


در این روز در سال 527 میلادی ژوستینیان Justinian (ژوستینیانوس یکم) امپراتور روم شد و 38 سال حكومت كرد. وی و معاصر او خسروانوشیروان ساسانی، آخرین حكمرانان بزرگ دو امپرتوری روم و ایران بودند و بمانند یكدیگر توجه خاص به ایجاد دادگاههای مختلف، وضع قوانین کیفری و مدنی و آیین دادرسی و نیز توسعه فرهنگ و اصلاحات اداری داشتند.
    ژوستی نیان در طول حكومت 38 ساله خود، در آفریقا و اسپانیا و غرب به فتوحات بزرگی نائل آمد ولی سه بار از ایرانیان شكست نظامی خورد و اراضی وسیعی را از دست داد. در سال 545 میان دو امپراتوری یك قرارداد صلح امضاء شد ولی این قرارداد به اختلافات و نزاع دو دولت پایان نداد.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
بازی های المپیك سال 1936 در برلین
هيتلر در مراسم گشايش بازي ها، شاخه زيتون را از قهرمان يوناني نخستين دور تازه المپيك ( 1896) دريافت مي دارد. اين شاخه از يك درخت زيتون در كوه المپ ـ زادگاه اين مسابقه هاي مسالمت آميز جدا شده بود.

هشتمین دور تازه بازیهای المپیك در این روز در سال 1936 در شهر برلین آغاز شد و هیتلر از آن وسیعا بهره برداری تبلیغاتی کرد. برای انجام این دور مسابقه ها كه در آن ورزشكارانی از 52 ملت شركت كرده بودند بزرگترین استادیوم آن زمان جهان ساخته شده بود. این استادیوم در طول دو سال آماده شده بود. هیتلر در مراسم آغاز این مسابقه ها شركت كرده بود و ورزشكاران از برابر او رژه رفته بودند و 3 هزار كبوتر پرواز داده شده بود. در مراسم گشایش این بازی ها یكصد هزار تن و عمدتا آلمانی حضور یافته بودند و برای هیتلر سرود خوانده و كف زده بودند. در این مراسم، هیتلر با چند ورزشکار عکس گرفت. حزب نازی آلمان (حزب ناسیونال سوسیالیست) سه سال پیش از آن انتخابات را برده و به قدرت رسیده بود.
در مراسم گشايش بازي ها، هيتلر با چند ورزشکار اين عکس را گرفت


    
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
كشتار در دانشگاه تكزاس
Charles Joseph Whitman
یکم آگوست 1966 حادثه ای بی سابقه در دانشگاه تكزاس واقع در شهر آستین روی داد. در این روز، نزدیك ظهر، چارلز جوزف ویتمن Charles Joseph Whitman دانشجوی 25 ساله رشته معماری كه قبلا یك سرباز تفنگدار بود پس از كشتن مادر و همسر خود در خانه های جداگانه، با تفنگ و به حدكافی مهمات به دانشگاه بازگشت و از برج 27 طبقه دانشگاه بالا رفت و از آنجا بنای تیراندازی به پایین را گذارد و به هركس كه در دید او قرار گرفت تیراندازی كرد؛ از دانشجو و استاد تا مراجعین عادی و كارمند.
    در این تیراندازی 14 تن از جمله یك بانوی حامله كشته و 33 تن دیگر زخمی شدند و چارلز جوزف هم به دست پلیس كشته شد. چارلز یك دانشجو خوب و ساعی اعلام شده بود. این رویداد 5 دهه بعد در دانشگاه فنی ویرجینیا (ویرجینیا تِک) تکرار شد.
در اثناي تير اندازي از بالاي برج، هر كس از گوشه فرار كرد. به همان گونه كه در عكس ديده مي شود يك دختر دانشجوي در كنار پايه يك ستون پناه گرفته، ولي دانشجوي ديگر كه موفق به رساندن خود به اين ستون نشده بود هدف گلوله قرار گرفته و بر زمين غلطيده است


    
در اين مجموعه عکس ها، جسد Whitman پس از کشته شدن به دست پليس، برج دانشگاه و پناه گرفتن يک دختر دانشجو و جسد بر زمين افتاده يک دانشجوي ديگر (که زيرنويس شده است) ديده مي شود

 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
اوج مخالفت مردم نیكاراگوئه با خانواده ساموزا ـ اشاره به خاطره ای از مؤلف این تاریخ آنلاین
در این روز ـ یکم آگوست ـ در سال 1978 میلادی آن دسته از مردم نیكاراگوئه كه ضد حكومت خانواده ساموزا بودند در سراسر این كشور دست به اعتصاب و راهپیمایی زدند و مخالفت خود را كه از سال 1972 (روز وقوع زمین لرزه مرگبار شهر ماناگوئه) آغاز كرده بودند به اوج رسانیدند. اعتراض مردم به این بود كه چرا بستگان ساموزا مقامهای دولتی و شركتهای انتفاعی و منابع ثروت را اختصاص به خود و در انحصار خود قرار داده اند و چرا «آناستازیوساموزا دبایله Debayle» در پایان دوره شش ساله ریاست جمهوری خود انتخابات را برگزار نكرده است و پدر، عمو و خود او 41 سال به طور غیرقانونی بر نیكاراگوئه حكومت كرده اند. دوهفته بعد از میان مخالفان كه از قشرهای مختلف بودند، گروه مسلح چپگرای ساندینیستها كاخ دولت را تصرف كرده و 1500 كارمند آن را به گروگان گرفت. این وضعیت همزمان با اوجگیری انقلاب ایران بود. به هر حال، ساموزا در 25 جولای سال 1979 براثر فشار مخالفان كناره گیری كرد، به میامی (فلوریدا) گریخت و از اینجا به کشور پاراگوئه (در آمریکای جنوبی) رفت، زیرا در آخرین لحظه دولت آمریكا حاضر نشده بود به او پناهندگی دهد (و در فلوریدا بمانَد) و دو ماه بعد در شهر آسانسیونِ پاراگوئه هدف گلوله بازوكا قرار گرفت و كشته شد.
    در نیمه اول قرن جاری، در پی قیام مردم نیكاراگوئه بر ضد سرمایه گذاران و بازرگانان آمریكایی كه انحصار پنبه و بسیاری از تولیدات آن كشور را در دست داشتند، دولت آمریكا به نیكاراگوئه تفنگدار دریایی فرستاده بود و همین امر منجر به روی كار آمدن خانواده ساموزا در آن كشور و حكومت 41 ساله آنان شد.
     در رابطه با این رویداد، اشاره به خاطره یی كه لازم است در تاریخ مطبوعات ایران باقی بماند:
     به مناسبت وقایع نیكاراگوئه، در اواخر امردادماه سال 1357 (آگوست 1978) این نگارنده تفسیری درباره نیكاراگوئه و خانواده ساموزا نوشت كه جلوگیری از پخش آن از رادیو در آخرین لحظه، داستانی شنیدنی است مشابه قصه های پلیسی. استدلال مخالفان پخش آن این بود كه بستگان و دوستان شاه هم مانند خانواده ساموزا مقامهای حساس و مهم را در ایران در دست خود دارند و در همه شركتهای پرسود نیز شریك هستند از جمله خواهران و برادران شاه و این تفسیر بر آتش انقلاب هیزم خواهد انداخت. نگارنده (مؤلف این تاریخ آنلاین) زیر بار تعدیل و حذف قسمتهایی از آن نشد تا سرانجام پس از چند روز جر و بحث سردبیر وقت روزنامه اطلاعات دستور چاپ آن را عینا تحت نام نویسنده در صفحه ششم مورخ 9 شهریور 1357 (شماره 15700) این روزنامه داد.
شرح خاطره در مجله «روزنامک» درج شده است.
    
يك زن نيكاروگوايي از فرط خشم، از بقاياي مجسمه فلزي سوموزا كه انقلابيون پس از قطع سر و پاياهايش و انتقال از ميدان شهر به يك گودال دور افتاده افكنده اند دست بر نداشته و با چوبدستي آن را مي كوبد!

 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
قرارداد Start-1 و کاهش موشک ها و کلاهک های اتمی ـ اتهام نقض قرارداد موشکی 1987
31 جولای 1991 و پنج ماه پیش از فروپاشی شوروی، در مسکو جورج بوش (پدر) رئیس جمهوری وقت آمریكا قرارداد كاهش سلاحهای اتمی تا میزان یك سوم و موشكهای دوربُرد دو كشوررا تا 50 درصد با میخائیل گورباچف امضا كرد. این قرارداد «Start-1 ستارت - 1» نامیده شده است كه از قراردادن حروف اول كلمات عنوان قرارداد دركنار هم ساخته شده است. این قرارداد، متحدین آمریكا را شامل نمی شد. دولت مسكو متحد اتمی خارج از چارچوب اتحاد شوروی نداشت، ولی انگلستان و فرانسه متحدان نظامی آمریكا و نیز اسرائیل دارای چنین سلاحهایی بوده اند. مفاد این قرارداد، باید در طول هفت سال به اجرا در می آمد و در پایان این مدت شمار كلاهك های اتمی محدود به 6 هزار و 5 هزار می شد. قبلا و در دهه 1970 (سالهای 1972 و 1979)، دو دولت قرارداد محدود كردن موشكهای دوربُرد را میان خود امضاء كرده بودند كه «سالتSalt» عنوان گرفته است و قرار داد تکمیلی 1987.
    برخی از مورخان در ابراز نظرهای خود مسکو را طرف بازنده این قراردادها نشان داده بودند و اظهار تعجب کرده بودند که چرا همه قول و قرارهایِ عمدتا غیرعلنیِ گورباچف با سران وقت واشنگتن در دسترس پژوهشگران قرارنگرفته است تا معلوم شود که موارد یكطرفه در آنها نبوده است و نیز چگونگی اجرای قرارداد. این مورخان پیش بینی کرده بودند که سران بعدی کرملین قرارداد ستارت را پس از انقضای اعتبار تجدید نکنند زیراکه کرملین سازمان متشکله بر پایه پیمان ورشورا منحل کرد ولی پیمان ناتو گسترش یافت، شوروی فروپاشید اما اتحادیه اروپا شكل گرفت و ... که این پیش بینی درست نبود و دولت روسیه آن قرارداد را تجدید کرد.
    دولت آمریکا در جولای 2014 دولت مسکو را متهم به نقض قرارداد تکمیلی موشکی سال 1987 کرد و گفت که روسیه آزمایش موشک های زمینی کروز را از سر گرفته است. تفسیرنگاران به این موضوع اهمیت داده و نوشته اند که این رشته سر دراز خواهد داشت و ممکن است که روسیه از ادامه رعایت قراردادهای دوجانبه دیگر با آمریکا (منعقده در زمان گورباچف) سر باز زند.
    
مراحل قرارداد «ستارت ـ 1» از سازش بر سر آن در زمان حکومت ريگن تا امضا و مبادله آن در دوران حکومت جورج بوش (پدر) ـ عکس پايين تر، گورباچف و بوش (پدر) را در حال مبادله اسناد قرارداد «ستارت - 1» نشان مي دهد. مردي كه در وسط ديده مي شود مترجم گورباچف است.

 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
مخالفت ژاپنی ها با ورود این دولت به مسائل سایر مناطق و فرستادن نیروی نظامی، ولی ...
Junichiro Koizumi
از یکم آگوست 2003 و چند روز پس از تصویب لایحه «كویزومی Junichiro Koizumi» نخست وزیر وقت ژاپن در پارلمان این كشور مبنی براعزام نظامیان ژاپنی به عراق در كنار نیروهای موتلف، از گوشه و کنار ژاپن صدای اعتراض بگوش می رسید که نمی خواهیم دوباره نظامی گری کنیم و وارد دسته بندی هایی از این دست شویم که خاطرات تلخی از آن داریم. هنگام طرح این لایحه هم نمایندگان مخالف فریاد فراوان كشیده، روی میزهای پارلمان پریده و مشت بر زیردستی های خود كوبیده بودند كه این لایحه مغایر قانون اساسی است. 58 سال در جامعه ما صحبت از جنگ نبود. با وجود این، لایحه کویزومی در 26 جولای 2003 به تصویب رسید.
    نتیجه نظر سنجی كه به سفارش روزنامه آساهی انجام شد و چهار شنبه 30 ژوئیه 2003 انتشار یافت نشان داد كه تنها 33 درصد از ژاپنی ها مخالف این لایحه نبودند و مابقی نه تنها آن را مغایر قانون اساسی می دانستند بلكه از آن واهمه داشتند كه پای ژاپن بار دیگر به درگیری های بین المللی باز شود و اوضاع آسیای جنوب شرقی که اینك با نیمه اول قرن 20 فرق دارد به زیان ژاپن دگرگون شود. چین، دیگر آن كشور مفلوك سابق نیست، كره شمالی دارای موشك و سلاح اتمی شده، روسیه خود را از دردسرهایی كه داشت رهانیده و ویتنام را كه همه می شناسند.
     ژاپنی های مخالف این لایحه گفته بودند به مصلحت این كشور نیست كه وارد مسائل استرتژیک سایر مناطق جهان شود.
    برغم این مخالفت ها، کویزومی متولد 1942 و از حزب لیبرال ژاپن به عراق نیرو فرستاد و کمک هایی هم به افغانستان کرد و تا سال 2006 نخست وزیر بود (از سال 2001) و تا سال 2009 نماینده پارلمان و سپس بازنشسته شد. وی تنها سیاستمدار لیبرال ژاپن بود که دو دوره نخست وزیر شده بود. از کارهای بی سابقه کویزومی تا آن زمان، دیدار از گورستان یاسوکونی Yasukuni بود که در جهان به مفهوم بزرگداشت نظامیان ژاپنی که در جنگ کشته شده بودند تلقی شده بود و با اعتراض چینیان رو به رو شده بود که این نظامیان در آنجا کشتار کرده بودند.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
دیوان عالی گواتمالا: طبق قانون اساسی و اصول دیگر، نمی توان «حق» را از كسی سلب کرد، حتی حق كودتاگر و دیكتاتور سابق را
Efrain Rios Montt
یکم آگوست 2003 دادگاه عالی گواتمالا (کشوری 14 میلیونی با 109 هزار کیلومتر مربع واقع در آمریكای مركزی) به شكایت «افرین ریوس مونت Efrain Rios Montt» دیكتاتور سابق كه در 1982 با یك كودتای نظامی برای یك سال و اندی رئیس این كشور شده بود رسیدگی کرد و رای داد كه او می تواند در انتخابات ریاست جمهوری و هرگونه انتخابات عمومی دیگر شركت كند و قانون اساسی و قوانین موضوعه نمی توانند «حق» را از كسی سلب كنند.
     قانون اساسی نسبتا تازه گواتمالا (مصوب 1985) شركت دیكتاتورهای سابق این كشور و كسانی را كه در گواتمالا دست به كودتای نظامی زده بودند برای احراز مقامهای انتخابی ممنوع كرده است که «مونت» آن را ناقض حقوق اتباع دانسته به دیوان عالی شکایت برده و درخواست لغو آن را کرده بود. هفته پیش از اعلام این تصمیم دیوان عالی، هواداران «مونت» كه یك ژنرال بازنشسته است در خیابانهای پایتخت گواتمالا به حمایت از او دست به تظاهرات زده بودند. شمار آنان را بیش از پنج هزار تن گزارش كرده بودند.
    مرور زمان نشان داده است که در پی صدور حکم دیوان عالی گواتمالا که راه را بر شرکت «مونت» در انتخابات و احراز مقام انتخابی باز کرده است و نیز مشاهده کثرت هواداران او، رقیبانش به طرح شکایت از او پرداخته و ازجمله اینکه ـ در زمان قدرت ـ یک تظاهرات مردم را با خشونت سرکوب کرده که ضمن آن بیش از یکصد تن کشته شده بودند و رسیدگی به این پرونده ادامه دارد.
    گواتمالا با تمدنی باستانی در سال 1523 توسط «پدرو الوارادو» به استعمار اسپانیا در آمد و در سال 1821 اعلام استقلال كرد و به مكزیك پیوست، ولی دو سال بعد از مكزیك جدا شد و به اتحادیه كشورهای آمریكای مركزی ملحق شد. گواتمالا در 1839 از این اتحادیه جدا و مستقلا ادامه حیات داد، ولی عمدتا با شورش و جنگ داخلی، كودتا و دیكتاتوری دست به گریبان بود. در سال 1944 دارای یك رئیس جمهوری سوسیال دمكرات به نام «آره والو» شد كه جانشین او ـ «آرنبز» نیز همان راه را ادامه داد و به ملی كردن صنایع میوه كه عمدتا در دست شركتهای آمریكایی بود پرداخت و به تقسیم اراضی زراعتی میان كشاورزان ادامه داد كه حكومت او در سال 1954 به دست سرهنگ «كاستیلو» و طبق اظهار اصحاب اطلاع، با كمك سازمان اطلاعات مركزی آمریكا «سیا» بر انداخته شد و كار تقسیم اراضی و ملی كردن و تدابیر رفاه عمومی متوقف گردید. از آن پس تا 1985، كشور گواتمالا كه هنوز شمار كثیری بومی از افراد قوم متمدن «مایا» در آنجا زندگی می كنند با دیكتاتوری و حكومت نظامیان اداره می شد. واژه گواتمالا در زبان بومیان (سرخپوستان) به معنای سرزمین پُردرخت (جنگلی) است. شصت درصد از جمعیت این کشور از نژاد مخلوط و مابقی از بومیان هستند.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
30 میلیون دلار پاداش لو دادن مخفی گاه دو پسر صدام حسین ـ یک عراقی مخفی گاه را لو داد و ...
مقامات مربوط دولت آمریكا یکم آگوست 2003 تصویب كردند كه 30 میلیون دلار جایزه «لو دادن» دو پسر صدام حسین به فردی كه نشانی مخفیگاه آنان را به نظامیان آمریكایی داده بود پرداخت شود، ولی از افشاء نام این فرد خودداری شده بود. گویا این فرد مالک همان خانه ای در موصل بود که دو پسر صدام، نوه او (پسر 14 ساله قُصی به نام مصطفی) و یک محافظ (بادی گارد) در آنجا پنهان شده بودند. اینان به مالک خانه اعتماد داشتند که به آنجا رفته بودند. عُدی Uday پسر بزرگتر متولّد ژوئن 1964 و قُصی Qusai متولّد ماه می 1966 بود. معلوم نیست عُدی و قُصی صدام حسین و نوه 14 ساله او از چه زمانی در این خانه واقع در موصل (شمال عراق) بسر می بردند. زمان لو داده شدن این خانه نیز گزارش نشده است.
    درعملیات تصرف خانه در 22 جولای 2003 بیش یکصد نظامی و چند هلی کوپتر شرکت کردند و عملیات نزدیک به شش ساعت طول کشید. نظامیان تلاش بسیار کردند که پسران صدام را زنده دستگیر کنند که موفق نشدند و تیراندازی از داخل خانه قطع نمی شد.
    طبق پاره ای از گزارشهای تایید نشده كه از رادیو اسرائیل هم پخش شد، برنده پاداش 30 میلیون دلاری یك تاجر عراقی به نام «نواف زیدان» بوده است.
     دولت آمریكا قبلا برای دستگیری و یا سر هركدام از این دو برادر (پسران صدام) 15 میلیون دلار پاداش تعیین كرده بود و برای سر صدام 25 میلیون دلار.
دو پسر صدام در کنار هم: در زنده بودن و پس از کشته شدن


    
خانه مخفي گاه پسران صدام زير آتش نظاميان

 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
مرد عراقی پسرش را كه خبرچین خارجی شده بود به گلوله بست
صباح كربول (مقتول)
به گزارش یکم آگوست 2003 واشنگتن پست، یك عراقی سالخورده به نام «سالم كربول» در روستای خود ـ طلوعیه ـ پسر 28 ساله اش صباح كربول را كه خبر چین نیروهای آمریكایی مستقر در عراق شده بود در حضور پسر دیگرش به گلوله بست. چون صباح بر اثر تیراندازی پدر با تفنگ كالاشنیكوف تنها زخمی شده و هنوز جان در بدن داشت، برادرش صلاح كار نیمه تمام پدر را به انجام رسانید و برادر را با شلیك گلوله دیگری كشت. «طلوعیه» در منطقه تِكریت و در كنار دجله قرار گرفته است.
سالم كربول (پدر)

 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
دختران صدام حسین به اردن پناهنده شدند و گفتند كه به پدرشان خیانت شد



     دولت اردن یکم آگوست 2003 اعلام كرد كه به دو تن از دختران صدام حسین به نام «رنا (رعنا)» و «رغد» كه با 9 فرزند خود وارد آن كشور شده اند پناه داده است زیرا که نامشان در فهرست آمریكا مربوط به عراقی هایی كه باید دستگیر شوند نبوده است.
    این شمار كه چند ساعت پیش از انتشار اعلامیه دولت اردن وارد این كشور شده بودند تا آن زمان در منطقه بغداد زندگی می كردند.
    «رغد» در مصاحبه با تلویزیون عرب زبان «العربیه» گفت كه پدرش باور نمی كرد كه بغداد به آن زودی سقوط كند؛ به پدرش خیانت شد، آنان كه بیش از همه مورد اعتماد پدرش بودند به او زودتر از دیگران خیانت كردند و ....
    «رنا» و در آن سال 32 ساله 4 فرزند و «رغد» در آن سال 34 ساله 5 فرزند دارد و هر دو بیوه اند. صدام حسین دختر سومی هم دارد. دو پسر صدام حسین و نوه اش که مدتی مخفی بودند در ماه جولای کشته شدند.
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
تفسیر دیدار آگوست 2008 اوباما از افغانستان ـ پیش از هرگونه تصمیم گیری باید تاریخ، جامعه شناسی و روانشناسی دیار مورد نظر را دانست
افغانستان: گدایی، انفجار و نظامی ناتو

آگوست 2008 باراک اوباما (در آن زمان سناتور ایلی نوی و نامزد احراز مقام ریاست جمهوری آمریكا از حزب دمكرات این كشور) از چند کشور اروپایی و آسیایی و ازجمله افغانستان دیدار کرد و این دیدار یکم آگوست پایان یافت.
    
اوباما (در آن زمان؛ سناتور) و كرزاي در كابل

برخی از مفسران در مقالات خود درباره این دیدار نوشته بودند که اوباما در افغانستان تنها با جمعی از نظامیان آمریكایی و نیز حامد كرزای رئیس جمهوری وقت آن کشور و برخی از مقامات بالای دولتی ملاقات كرد و حرف های رسمی و از پیش آماده شده آنان را شنید که نباید تنها بر اساس این حرف ها قضاوت شود. وی دركوچه های كابل و دهكده های افغانستان پرسه نزد كه انبوه گدایان، گرسنگان، ساختمانهای قرون وُسطایی و ویرانه ها را ببیند و درد دلشان را بشنود.
    
رودکي شاعر مشترک

این مفسران سپس این سئوال ها را مطرح کرده بودند: آیا «اوباما» از تاریخ افغانستان و بافت این سرزمین و تبار مردمش آگاهست؟. آیا می داند كه دهها میلیون از جمعیت پاكستان كه در مجاورت افغانستان سكونت دارند، همان افغان هایی هستند كه دولت لندن با کشیدن خط مرزی (خودساخته و خودبافته) دوراند (دورَند)، و تقسیم یک قبیله از وسط، آنان را از بستگانشان جدا ساخت و در آن زمان، ضمیمه هندوستان خود كرد. بنابراین، رفت و آمد مرزی در آن منطقه در ردیف دیدارهای خانوادگی است. همه مردم آن منطقه تبار پارسی دارند و همبستگی بسیار استوار فامیلی پارسیان (آریایی های جنوبی) در طول تاریخ زبانزد است. این همبستگی بسیار نیرومند قسمتی از فرهنگ و تمدن آنان را تشكیل می دهد. برای مثال: مردم بخش شرق مركزی و از جمله شهر غزنه افغانستانِ امروز دهها سال حاكم تُرک (دودمان غزنویان) داشتند ولی یك واژه تُركی هم یاد نگرفتند، به همین صورت كرمانی ها، سیستانی ها و .... اینان كه انگلیسی ها آنان را افغان نامیده اند، «هزاره» های مغول تبار را هم پارسی زبان كردند و .... ایالات متحده یك كشور مهاجرنشین است و به استثنای بومی هایش، قبیله و طایفه و بستگی هایی از این دست ندارد و روابط مردم آنجا را نمی شود ملاك قضاوت و وجه القیاس ملل آسیای غربی و جنوبی قرارداد. اوضاع اقلیمی دو منطقه (آسیای جنوب غربی و آمریكای شمالی) هم كاملا متفاوت است. دولت لندن و تزار های سن پترزبورگ در طول قرن نوزدهم این سرزمین های یكپارچه و مردم همخون، همزبان و دارای فرهنگ مشترك را از هم جدا كردند. نشانه های متعدد از نزدیك شدن آنها به یكدیگر به چشم می خورد ازجمله بزرگداشت رودكی شاعر مشترک، مآیین های نوروزی و .... به نظر این مفسران، پیش از هر تصمیم گیری درباره مردمی که اسکندر مقدونی آنان را فتح کرد باید تاریخ، جامعه شناسی و روانشناسی این مردم را دانست.
زن افغان و گدايي (سال 2008)

 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
تاریخ از نگاهی به تصویر
آمریکا با این شعارِ تئودور روزولت پا به قدرت شدن گذارد



    «تئودور روزولت» بیست و ششمین رئیس جمهوری آمریکا (از 1901 تا 1905) و قبلا معاون رئیس جمهوری و یکی از مبتکرینِ قدرت شدن آمریکا و از محرّکین و بهانه سازان جنگ دولت واشینگتن با اسپانیا و تصرف کوبا، پُورتوریکو، گوام و فیلیپین و نیز از اندرزدهندگان به «وودرو ویلسون» که وارد جنگ جهانی اول شود تا آمریکا از انزوا بیرون آید شعاری به این مضمون داشت که بر تصویر او نوشته شده و دهها سال در خانه هر آمریکایی بر دیوار آویزان بود و اینک در کتابخانه ها و مراکزی از این دست:
    "ما باید جرأت داشته باشیم و دلاوری؛ تا بزرگ باشیم، باید بدانیم که بزرگی میوه شجاعت، فداکاری و نهایت جرأت است"
    نقل مطلب از مجله روزنامک شماره 94 صفحه 20:
     www.rooznamak-magazine.com
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
جو بایدن پرزیدنتِ آمریکا [پرزیدنت وقت] و نامزد انتخابات نوامبر 2024 دوباره در برابر دوربین رسانه ها بر زمین افتاد! و خبر روز شد

    
دو صحنه از برزمین افتادن جو بایدن


    
    یکم ژوئن 2023 (یازدهم خرداد 1402) که جو بایدن چهل و ششمین پرزیدنتِ فدراسیونِ 337 میلیونی آمریکا، در آکادمی نیروی هوایی این فدراسیون در استیت کلرادو در مراسم جشن فارغ التحصیلان این دوره شرکت کرده بود هنگام گام گذاردن به سکوی تریبیون سخنرانی (Podium) بمانند افرادی که ناگهان دچار گیجی می شوند برزمین افتاد (عکس بالا) که باکمک حاضران بلند شد و سخنرانی کرد و دست فارغ التحصیلان را فشرد. این دومین بار است که بایدن در برابر دوربین رسانه ها بر زمین افتاده است. وی چند بار هم در حضور جمع، اسامی افراد و کشورها را عوضی گفته بود. با وجوداین، وی که پیش از رئیس جمهوری شدن، در طول دهها سال، عضو شورای شهر، سناتور و معاون رئیس جمهوری بود خودرا نامزد انتخابات نوامبر 2024 کرده است و کنوانسیون حزب دمکرات ـ حزبی که بایدن وابسته به آن است چاره ای جز تأیید نامزدی او ندارد زیراکه رئیس جمهوری است و در انتخابات قبلی تأیید آن حزب را داشته. بایدن متولّد نوامبر 1942 است و در نوامبر 2024 (ماه انتخابات) گام به 82 سالگی خواهد گذارد. این نخستین بار است که یک فرد در این سن بخواهد که برای یک دوره چهارساله رئیس جمهوری شود. بایدن یک ایرلندی تبار کاتولیک است. به پیش بینی بسیاری از نظر سنج ها و اصحاب نظر، در انتخابات نوامبر 2024 شانس برنده شدن نامزد حزب جمهوریخواه بیشتر خواهد بود و آخرین اصحاب نظر، سرگی لاورف وزیرامورخارجه روسیه بود که بعید دانسته نامزد حزب دمکرات برنده انتخابات نوامبر 2024 آمریکا شود.
    در پی اعلام نامزدی جو بایدن، بسیاری گفته بودند که نامزد انتخابات ریاست جمهوری آمریکا پس از تأیید در کنوانسیون حزب باید هفته ها و ماهها از این شهر به آن شهر برود و برای پیروزشدن خود نطق و تبلیغ و در مناظره های تلویزیونی نامزدها شرکت کند که بایدن با این طرز راه رفتن و سخن گفتن ممکن است نظر رای دهندگان را تغییر دهد و ....
    
    ـ ـ ـ ـ ـ ـ
    
    نقل مطلب از مجله روزنامک شماره 100 صفحه 19
     www.rooznamak-magazine.com
    
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
9 ماه پس از پیروزی انقلاب بلشویکی، نیکلای دوم، زن و فرزندانش به رغم کناره گیری، در تبعیدگاه خودسرانه اعدام شدند

    



    
    17 جولای 1918 و 9 ماه پس از پیروزی انقلاب بلشویکی روسیه، یک کمیتهِ محلیِ شهر یکاترینبورگ Yekaterinburg واقع در منطقه اورال، نیکلای دوم آخرین تزار روسیه را که با زن و فرزندانش در خانه ای در این شهر تبعید بودند خودسرانه اعدام و مدفون کرد. آشپز و نوکران تزار هم در کنار او اعدام شدند. نام کاترینا بانوی پتر بزرگ بر این شهر بزرگ گذارده شده است.
    نیکلای دوم از نوامبر 1894 تا 15 مارس 1917 تزار روسیه، پادشاه لهستان و گراند دوک فنلاند بود. جنگ ژاپن با روسیه در مناطق شرق دور این کشور و شکست روسیه در این جنگ، در سال 1905 مردمی را که از وضعیت ناراضی بودند به اعتراض کشاند و تظاهرات خیابانی آغاز شد و این وضعیت زاینده گروههای عقیدتی متعدد شد و نوعی مجلس قانونگزاری پدید آمد و اوضاع رو به راه می شد که نیکلای دوم مرتکب اشتباه شد و پس از حمله نظامی اتریش به صربستان، به نام حمایت از همنژادان اسلاو (اسلاو جنوبی) به دفاع از صرب ها دست زد و آلمان که در انتظار فرصت بود، به حمایت از همنژادان اتریشی برخاست و جنگ جهانی اول آغاز شد و روسیه در آن تلفات سنگین داد، برخی از نظامیان نیز ناراضی شدند و تزار زیر فشار قرار گرفت و در 15 مارس 1917 تفویض اختیار کرد. آلمان دست نکشید و به بلشویک ها کمک کرد و لنین را از تبعید به روسیه بازگردانید که در اکتبر آن سال، انقلاب بلشویکی پیروز شد و به سلطنت 304 ساله رومانوف ها بر روسیه پایان داد، تزار نیکلای دوم تبعید شد. قرار نبود نیکلای دوم که تفویض اختیار کرده بود محاکمه و مجازات شود که 9 ماه پس از پیروزی انقلاب، کمیته محلی یکاترینبورگ تزار و همه همراهانش را اعدام کرد و پس از مدتی، حتی محل دفن این اعدام شدگان فراموش شد که دولت شوروی 63 سال بعد (در 1981) در صدد یافتن اجساد برآمد و پس از فروپاشی شوروی قاب عکس تزار نیکلای دوم در کاخ کرملین نصب شد و پوتین در کنار آن عکس گرفت. از زمانی که دوباره روس ها به اندیشه سرزمین مادری افتادند و جمع و جور کردن آن، زادروز و سالمرگ نیکلای دوم رسانه ای شده است با اشاره به اشتباه او و وارد شدن به جنگ با ژرمن ها و نیز سرکوب تظاهرات و ناراضیان از وضعیت در سال های 1905 تا 1917.
     عکس بالا تزار نیکلای دوم و اعضای خانواده او را نشان می دهد که به نظر می رسد در تبعیدگاهِ شان در شهر یکاترینبورگ گرفته شده است که در سالروز اعدام آنها در روزنامه های برخی از کشورها و نیز در کرونیکل ها (روزشمارها) و کتاب های تاریخ درج شده است.
    ـ ـ ـ ـ ـ
    
    نقل مطلب از مجله روزنامک شماره 100 صفحه 22، بخش دوربین هم می نویسد و واقعیت هارا نشان می دهد
     www.rooznamak-magazine.com
    
 نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
برخی دیگر از رویدادهای 1 اوت
  • 946:   علی ابن عیسی وزیر ایرانی عباسیان در 87 سالگی در بغداد درگذشت.
        
        
  • 1290:   در این روز سویس به صورت یك كنفدراسیون در آمد.
        
        
  • 1492:   به تصمیم پادشاهان دوگانه اسپانیا (فردیناند و ایزابلا)، یهودیان از این كشور اخراج شدند.
        
        
  • 1498:   «كریستوفر كلمبوس» وارد سرزمینی در منطقه كارائیب شد كه ونزوئلا (ونیزِ نو) نام گرفت. قبلا اروپایی دیگری وارد این سرزمین نفتدار نشده بود. برخی از بومیان ساحلی ونزوئلا خانه های خود را بر ستونهای چوبی كه در آبهایِ كم عمق كارئیب تعبیه می كردند ساخته بودند كه چون این كارشان مشابه مردم «ونیز» ایتالیا بود سرزمینشان ونزوئلا نام گرفت. كلمبوس شش سال پیش از این ـ در سفر اول، وارد قاره غربی (امریكا) شده بود و به رفت و آمدها و گشتزنی خود دراین قاره و اعلام مناطق مورد بازدید به عنوان «ملك و متعلقه اسپانیا!» ادامه می داد.
        
        
        
  • 1619:   در این روز از سال 1619 و 12 سال پس از استقرار انگلیسی ها در آمریکای شمالی ـ منطقه ویرجینیا و ایجاد شهر جیمز تاون، نخستین دسته بردگان سیاهپوست مرکب از 20 نفر به این مهاجر نشین (استیت مشترک المنافع ویرجینیا امروز) منتقل شدند تا برای اروپائیان مهاجر كار رایگان كنند و برده داری در آمریكای شمالی تا نیمه اول دهه 1860 ادامه داشت. جمعیت سیاهپوستان (افریقایی ـ آمریکاییان) فدراسیون آمریکا در سال 2000 حدود 36 میلیون بود که تا سال 2019 به بیش از 46 میلیون رسید (رشد 29 درصدی).
        
        
  • 1778:   نخستین «بانك پس انداز» و به اصطلاح امروزه؛ صندوق پس انداز در شهر هامبورگ آلمان كار خود را آغاز كرد. واژه «بانک» به معنای ساحل اَمن بر این مؤسسات مالی (بانک ها) گذاشته شده که مردم اطمینان حاصل کنند پولشان در جای اَمن است. در سراسر جهان دولت ها (از طریق بانک های مرکزی) حساب های مردم در بانک ها را تضمین کرده اند. بانک های مرکزی که زیر نظر شورای انتخابی پول و مستقل از دولت ها (قوای مجریه) فعالیت دارند ناظر بر امور بانک ها و صندوق های پس انداز و نیز کنترل کننده و محافظ ارزش پول ملی کشورها هستند که وظیفه ای حیاتی و بسیار مهم و حسّاس است.
        
        
  • 1790:   جمع بندی نخستین سرشماری که در این روز انتشار یافت نشان داد كه 13 مهاجرنشین انگلیسی استقلال یافته آمریکا (بدون احتساب سكنه سیاهپوست و بومیان كه در آن زمان تبعه بشمار نمی آمدند) دارای 3 میلیون و 939 هزار و 214 تن جمعیت بودند و تماما مهاجران اروپایی تبار. جمعیت فدراسیون آمریکا با 50 استیتِ عضو، در جولای (تیرماه) 2021 به 332 میلیون و 500 تن رسیده بود. این رقم جمعیت قانونی فدراسیون آمریکا بود. گفته شده است که میلیون ها تَن و عمدتا لاتین به طور غیرقانونی در این فدراسیون بسر می برند.
        
        
  • 1793:   در این روز در سال 1793، دولت انقلاب فرانسه «گرم و كیلوگرم ـ هزار گرم» را به عنوان نخستین واحد وزن در نظام مِتریك معرفی كرد.
        
        
  • 1861:   دولت برزیل در این روز كنفدراسیون آمریكا (دولت استیت های جنوبی و جنوب شرقی آمریكا) را به رسمیت شناخت.
        
        
  • 1877:   بانوی انگلیسی Charlotte Hughes که 115 سال و 228 روز عُمر کرد در این روز بدنیا آمد. وی که عنوان سالمندترین بانوی انگلیسی را بدست آورده بود 17 مارس 1993 فوت کرد.



        
        
  • 1914:   در این روز ـ یکم آگوست = اول ماه اوت در 1914، امپراتوری آلمان به حمایت از امپراتوری همنژاد خود اتریش به روسیه که به کمک صربستان، همنژادِ اسلاو خود شتافته بود اعلان جنگ داد و جنگ اتریش و صربستان، اروپایی و اصطلاحا؛ بین المللی شد، تا نوامبر 1918 طول کشید و به اضمحلال امپراتوری های اتریش و عثمانی، کوچک شدن آلمان، انقلاب بلشویکی روسیه، ایجاد چند کشور تازه در جهان عرب ازجمله عراق، اردن، کویت و سعودی و تغییر نقشه های جغرافیایی در چند منطقه دیگر انجامید.
        
        
  • 1933:   مینا کومِری شاعر و هنرپیشه هندی در این روز بدنیا آمد و در 92 فیلم سینمایی بازیگری کرد. پدرش در یک تئاترِ پارسیانِ هند هنرپیشه بود و نام مینا را پس از تولّد، «مَه جبین» گذارده بود.



        
        
        
  • 1943:   در این روز در اغتشاشات نژادی محله هارلِم شهر نیویورك 5 تن كشته و 410 نفر مجروح شدند.
        
        
  • 1944:   در شهر ورشو بر ضد نیروهای آلمان كه از 5 سال پیش از آن، شهر را در اشغال داشتند شورش شد.
        
        
  • 1950:   جزیره گوام واقع در اقیانوس آرام یك منطقه آمریكایی اعلام شد (از تریتوری های دولت واشینگتن). گوام كه قبلا متعلق به اسپانیا بود در پی جنگ آمریكا و اسپانیا، از آغاز قرن 20 به آمریكا منتقل شده بود كه در جریان جنگ جهانی دوم موقتا به تصرف امپراتوری ژاپن در آمده بود.
        
        
  • 1950:   (اَمُرداد 1329) دولت وقت ایران بوق زدن اتومبیل ها را در تهران و سایر شهرها ممنوع کرد. در همین روز دولت از مسافران اتوبوس های شهری خواست برای سوار شدن در صف نوبت بایستند و نوبت سوار شدن را رعایت کنند و یک دستور العمل دولتی در این زمینه به شهربانی کل (پلیس) و شهرداری ها ابلاغ شد تا بر اجرای آن نظارت شود.
        
        
  • 1957:   در پی آزمایش موشك قاره پیمای شوروی و موشكی شدن این جماهیریه (جانشین روسیه تزاری) كه قبلا هم دارای سلاحهای اتمی و ازجمله بمب هیدرژنی شده بود، فدراسیون آمریکا و کنفدراسیون کانادا یك فرماندهی مشتركِ دفاع هوایی تشكیل دادند. با وجود فروپاشی شوروی در دسامبر 1991 این فرماندهی به نام «فرماندهی مشترك هوایی آمریكای شمالی» هنوز به قوت خود باقی است.
        
        
  • 1960:   شهر اسلام آباد در این روز پایتخت پاكستان اعلام شد. قبلا راولپندی پایتخت پاكستان بود. این دو شهر در نزدیكی هم قراردارند.
        
        
  • 1967:   در پی جنگ شش روزه عرب و اسرائیل و پیشروی اسرائیل در سرزمین های عربی، این دولت (اسرائیل) از چنین روزی بیت المقدس شرقی را ضمیمه قسمت غربی آن (اورشلیم = جروسالم) كرد و مسأله پیچیده تر شد.
        
        
  • 1975:   در این روز در سال 1975 موافقتنامه هلسینكی به امضای 35 كشور شركت كننده در نشستی به همین نام از جمله آمریكا و شوروی رسید كه به موجب آن، این دولت ها در زمینه حقوق بشر و سایر مسائل جهانی مشابه تعهد همكاری سپردند.
        
        
  • 1981:   شبکه تلویزیونی آمریکایی MTV ویژه پخش موزیک (صوتی و تصویری) آغاز بکار کرد. برنامه های این شبکه تماما موسیقی است.
        
        
        
  • 1990:   دولت عراق به مذاكرات خود با كویت كه به منظور حل مسئله نفتِ ناحیه مرزی انجام می شد پایان داد و از این مذاكرات خارج شد و متعاقب آن به کویت لشکر کشید و آن را تصرف کرد که کار به ورود آمریکا و جند کشور دیگر به منطقه و جنگ با عراق و اخراج از کویت کشانده شد.
        
        
  • 1995:   كمپانی سازنده وسائل برقی وستیگهاوس شبكه تلویزیونی قدیمی آمریكا «سی بی اس» را به 5 میلیارد و چهار صد میلیون دلار خریداری كرد. به این ترتیب هر سه شبكه بزرگ تلویزیونی آمریكا در دست كمپانی هایی قرارگرفته اند كه خارج از حرفه رسانه ای بوده اند.
        
        
  • 2004:   در این روز در یک سوپرمارکت بزرگ در شهر نیم میلیون نفری اسونسیون Asuncion پایتخت پاراگونه [کشوری در آمریکای جنوبی] آتش سوزی روی داد و نزدیک به 400 تن کشته و حدود 500 نفر دیگر از مشتریان و کارکنان سوپر مارکت مجروح شدند. علت این تلفات سنگین، قفل بودن درهای خروج اضطراری و نیز کامل نبودن دستگاه داخلیِ خاموش کردن حریق تشخیص داده شد و مدیر فروشگاه به جرم سهل انگاری بازداشت، محاکمه و مجازات شد.
        
        
        
  • 2009:  


    بانو کورازُن آکینو Corazon Aquino که از 1986 تاا 1992 رئیس جمهوری فیلیپین بود (یازدهمین رئیس جمهوری این کشور) در این روز از بیماری سرطان درگذشت. وی بانوی سناتور آکینو از مخالفان فردیناند مارکوس رئیس جمهوری وقت بود که این سناتور در بازگشت از آمریکا در فرودگاه مانیل ترور شد و انگشت اتهام توطئهِ قتل به سوی مارکوس اشاره شد و فیلیپینی ها در انتخابات بعدی بانوی او را رئیس کشور کردند و در سال 2010 پسر این زوج را. بانو آکینو که درس حقوق خوانده بود بر زبانهای اسپانیایی، انگلیسی و ژاپنی مسلط بود.
        
        
        
        
        
  • 2017:   در این روز در یک انفجار انتحاری در یک مسجد در شهر هرات 20 تن کشته و شماری مجروح شدند. جزئیات رویداد اعلام نشد.
        
        
  • کارنامک نوشیروان (خاطره ای از مولف)
    ... و ازدواج زنان سالخورده با مردان جوان و حتی پسر 15 ساله ـ اشاره به چند مورد و آخرین مورد در جولای 2017 در اندونزی
    ازدواج با اختلاف سِنّی غیر متعارف منحصر به مردها نیست، زنان نیز با مردان و پسران دهها سال جوانتر از خود ازدواج می کنند که عُمر طولانی تر داشته باشند، دچار ضعف حافظه و مشکلات روانی نشوند و دشواری های دوران جوانی و میانسالی خود را فراموش کنند. در طول حادثه نویسی خود در روزنامه اطلاعات و دبیری اخبار بین الملل در خبرگزاری پارس به صدها مورد آن در ایران و هزارها مورد در کشورهای دیگر برخورد کرده بودم که خبرساز شده بودند و خبرگزاری ها این خبرها را به سراسر جهان مخابره کرده بودند. به سه مورد آن در ایران در سال های از 1336 تا 1347 و آخرین مورد آن که در جولای 2017 خبر جهانی شده بود و در اندونزی رخ داده بود اشاره کنم:
        ـ اواخر بهمن ماه 1336 بود که خبر رسید در کوی مجیدیه دو پسر و سه دختر و سه داماد یک زن 69 ساله به جان این زن افتاده و اورا کتک زده اند و سبب آن، ازدواج پنهانی این زن با یک پسر 19 ساله بوده است. [در آن زمان، کوی مجیدیه در شمالی شرقی تهران واقع بود و اینک داخل شهر، که خیابان رسالت از میان آن می گذرد ـ پیش از انقلاب، کارخانه آبجوسازی آن معروف بود.].
        برای گفت و شنود با اصحاب این مرافعه به پاسگاه ژاندارمری مجیدیه و شمس آباد رفتم. شوهر این زن که او نیز کتک خورده بود گفت که در همدان دیپلم متوسطه گرفته بودم ولی پدر و عمویم جمعا فقط 170 تومان [پول آن روز] به من داده بودند با یک بلیت اتوبوس که به تهران برای شرکت در کنکور دانشگاه و دانشسرای عالی ـ دو مؤسسه تعلیمات عالی وقت ـ آیم و اگر قبول شوم بعدا برایم پول بیشتری خواهند فرستاد و اگر قبول نشوم باید فورا به شهر خود بازگردم. این پول کم برای این بود که در تهران نمانم و فرضا عادت به رفتن به شهرنو نکنم. [شهرنو ـ محل استقرار صدها فاحشه خانه در یک محله دارای دیوار، معروف به قلعه.]. از قزوین، این بانو ـ بانوی 69 ساله ـ بر مسافران اتوبوس اضافه شد و در کنار من ـ روی تنها صندلی بدون سرنشین اتوبوس نشست و سرِ صحبت با مرا بازکرد که برای چه به تهران می روم. همه چیز را به او گفتم، گفت که در خانه اش یک اطاق خالی کوچک دارد که می تواند آن را به ماهی 15 تومان به من اجاره دهد ـ برابر با اجاره 3 روز ماندن در یک مسافرخانه درجه 3. قبول کردم و مستاجر او شدم.
        این جوان اضافه کرد: در کنکور قبول نشدم و در بازگشت به همدان دو دل بودم و تردید داشتم و مایل به ماندن در تهران و ثبت نام در یک آموزشگاه شبانه زبان انگلیسی و یافتن کاری در ساعات روز. تا آن روز، دو هفته و دو روز بود که در تهران بودم و تنها 80 تومان از پولی که با خود آورده بودم، باقی مانده بود. جریان را با گُلی (گلبانو ـ صاحبخانه) در میان گذاشتم، پس از لختی تأمل گفت: "بیا و شوهر من شو ـ نکاح غیر ثبتی. هر وقت بچه هایم که ساکن، قزوین، تاکستان، رشت و فومنات هستند به تهران آیند، تو آن شب را در اطاق خودت باش، من که حقوق بازنشستگی می گیرم و در بانک هم پس انداز دارم، همه هزینه خانه را بر عهده می گیرم و تو تنها پول حمّام و سلمانی ات را بده. دوچرخه پسرم هم در انباری است، آن را سوار شو. این دوچرخه را وقتی که مدرسه می رفت برایش خریدم. سن و سال تأثیری در زندگی مشترک ندارد و تفاوت ایجاد نمی کند، رفتار و اخلاق مهم است که رفتار مرا تجربه کرده ای، مهربان و مددکار هستم.".
        پیشنهاد اورا در ذهن، بالا و پایین کردم و پذیرفتم. او یک مستأجر دیگر داشت که یک گروهبانِ دارای زن و فرزند بود. خانه گُلی تا پادگان حشمتیه فاصله ای زیاد ندارد و بیشتر مستأجران محله ما، نظامیان هستند. گُلی همان شب جریان را با این مستأجر که با یکی از دامادهای او از بچگی آشنا و همبازی بود در میان گذاشت و تاکید کرد که محرمانه بماند. قرار شد که جمعه باهم به مسجد برویم، یک شاهد دیگر هم با خود ببریم و نکاح شفاهی با حضور آنان انجام شود. در صیغه نکاح، زمان؛ سه سال و مبلغ مَهر 50 تومان تعیین شد که گُلی گفت این مبلَغ را دریافت کرده است. عاقد گفت، ازدواج در اسلام همین است؛ رضایت طرفین، دو شاهد که معرّف هم باشند و یا دو شاهد و دو معرف و تعیین مَهر که باید قابل تبدیل به پول باشد و در ازدواج موقّت؛ تعیین مدت. او گفت که ثبت عقد از اواسط دوره پادشاهی رضاشاه «قانون» شده است و احکام اسلامی خیلی بالاتر از قوانین موضوعه هستند که این قوانین ریشه و هدف سیاسی و ... دارند. به این ترتیب ما زن و شوهر شدیم و زندگی بسیار خوبی داشتیم بگونه ای که تصمیم داشتم پیشنهاد کنم که نکاح ِ مان را دائمی و ثبتی کنیم. من صبح ها به کلاس زبان می رفتم و عصرها، حسابدار موقّت (ساعتی) یک فروشگاه فرش بودم و با اینکه دارای درآمد شده بودم، گُلی حاضر به قبول پول از من نبود.
        بدبختی ما از روزی آغاز شد که گُلی تصمیم به اخراج مستأجر خود گرفت زیراکه زن او حاضر به تمیز کردن آشپزخانه و توالت مشترک به سهم خود نمی شد.
        مستأجر [گروهبان] که تصوّر می کرد من گُلی را علیه او تحریک کرده ام برای گرفتن انتقام از من، جریان عقد موقت (صیغه) ما را به داماد گُلی (دوست قدیمی خود) اطلاع داد که دیدیم دیروز همه پسران، دختران و دامادهای گُلی به تهران و به خانه ما هجوم آوردند، نخست از من اعتراف به ازدواج خواستند که چون ردّ کردم و گفتم که به کسی مربوط نیست من یک انسان بالغ و مختار هستم، بر سرم ریختند، گُلی به کمک من آمد که اورا هم زدند، جیغ کشید، همسایگان و بقّال سر کوچه به کمک آمدند و ژاندارمری را خبر کردند و ....
        پرسیدم، علت چیست، کاری خلاف شرع که نشده است؟.
        گفت گمان می کنم که ترسیده اند گُلی وصیّت کند که پول و خانه اش را به من بدهند، به علاوه حسادت دارند که گُلی چنین شوهر جوان و خوش اندامی دارد با آینده ای خوب. شوهر گُلی 19 سال پیش فوت کرده و گُلی که پیشخدمت یک بیمارستان دولتی بوده از آن پس به تنهایی جور خانه و بچه ها را کشیده بود. گُلی در 27 سالگی با آن مرد که در یک چلوکبابی کار می کرد ازدواج کرده بود.
        گُلی و فرزندانش حاضر به دادن پاسخ به پرسش های من [کیهانی زاده] نشدند و با خودشان هم سازش نکردند و پرونده به دادسرای تهران ارسال شد. گُلی و شوهرش گفته بودند حالا که کار به اینجا کشیده است محال است که تا پایان عُمر از هم جدا شوند و خواهند رفت و نکاح موقت را دائمی و ثبتی خواهند کرد!.
        ـ در تعطیلات نوروزی 1342 بود که خبر رسید مرد جوانی پس از کَفن و دَفن زن 63 ساله خود قصد خودکشی کرده، ماده مرگ موش خورده و در بیمارستان است. به آنجا رفتم، مرد 24 ساله ای را در تختخواب بیمارستان دیدم که گفته بود کارمند لیسانسیه دولت است.
         او گفت که نمی تواند زنش را فراموش کند و بدون او به زندگی ادامه دهد.
        وی در پاسخ به پرسش من که درباره آشنایی و ازدواجشان بگوید، گفت: پنج سال پیش دانشجوی سال اول دانشگاه تهران بودم و نیازمند به پول. نمی خواستم تحمیل بر پدرم باشم که شش فرزند دیگر دارد. یک آگهی به روزنامه دادم که حاضرم معلم سرخانه شوم. چهار پاسخ دریافت کردم و همه را پذیرفتم. به این ترتیب، همه اوقات فراغت من ازجمله تمام ساعات جمعه ام گرفته بود. یکی از این شاگردان در کلاس ششم ابتدایی تحصیل می کرد و مشکل شنوایی داشت. او در خانه مادر بزرگ مادری اش زندگی می کرد که این بانو در آن زمان 59 ساله بود. این بانو به قدری مهربان و سخاوتمند و شیرین زبان بود که سه ماه بعد به او پیشنهاد ازدواج دادم. شش سال بود که بیوه شده بود. قبول کرد و ما زندگی خوشی داشتیم تا اینکه سال گذشته، دکتر تشخیص داد که سرطان گرفته است. او خانه اش را به نام من و همین نوه اش کرد که با ما زندگی می کرد. من لیسانسیه و کارمند دولت شدم و بانویم 42 روز پیش درگذشت. برایش بهترین مجلس ترحیم را برگزار کردم، شب هفتم و چهلم گرفتم. من با خود عهد کرده بودم که چند ساعت پس از نصب سنگ قبر و برگزاری مراسم چهلم فوت و واگذاری سهم خانه به دو دخترش، خودکشی کنم که به تصمیم خود عمل کردم. نوه را به خانه مادرش فرستادم و ماده مرگ موش را خوردم که ناگهان در خانه باز شد و نوه و مادرش وارد شدند. اندکی پس از ورود این دو به خانه، دچار حالت تهوّع شدم، از حال رفتم و آنان مرا به بیمارستان رسانیدند. امّا من از وفا به عَهدی که با خود بسته ام باز نخواهم گشت و زندگانی بدون زنم را نمی خواهم ـ زنی که 39 سال بزرگتر از او بود.!.
        ـ تابستان 1343 بود که واقعه بی سابقه ای در بیمارستان حکیم الملک تهران (وابسته به سازمان شیر و خورشید ایران واقع در یک خیابان فرعی منشعب از خیابان مولوی تهران) روی داد. یک بانوی 59 سالهِ بدون فرزند که دو سال پیش از آن برای سومین بار ازدواج کرده بود از پلکان طبقه سوم خانه برادرش به پایین افتاده بود و پس از انتقال به بیمارستان حکیم الملک درگذشته بود. شوهر 22 ساله این زن پس از اطلاع از واقعه، خودرا به بیمارستان رسانده بود که به او گفته بودند جسد زنش در مسجد بیمارستان است تا از آنجا به پزشکی قانونی جهت تشخیص علت مرگ منتقل شود. این جوان با شنیدن این خبر شروع به کوبیدن بر جمجمه خود کرده بود و شیون کنان به مسجد بیمارستان رفته تا جسد زنش را ببیند که در آنجا سکته مغزی کرده و در کنار نعش زنش بر زمین افتاده و مُرده بود.
        بستگان این بانو که به بیمارستان آمده بودند گفتند که مادر این مرد جوان دوست دهها ساله این زن بود و پس از مرگ مادر، این دو با هم ازدواج کرده بودند و شوهر جوان، یک تاکسی از خود داشت و رانندگی آن را می کرد.
        ـ و امّا آخرین ازدواج از این دست که دوم جولای 2017 در شهرک «کارانگ انداه» در سوماترای اندونزی روی داد و خبر جهانی شده است. در این روز بانو روحایا بینتی محمد (روحیه دختر محمد) 73 ساله که قبلا دو بار شوهر کرده و دارای یک فرزند است با پسر 15 سال و 8 ماهه ای به نام سلامَت ریادی (ریاضی) ازدواج کرد. حد اقل سن ازدواج در اندونزی برای زن 16 و برای مرد 19 است، ولی اگر مصلحتی اقتضا کند، با مجوّز مقام مربوط، کمتر از این سنین.
        سلامت به رئیس شورای داوری شهرکِ دهستان مانند خود گفته بود که به بیماری مالاریا مبتلا شده بود و «روحیه» از او نگهداری کرد تا درمان شد که تحت تأثیر این خوبی ها عاشق او شده است و جدایی از او برایش مرگ است و راهی جز خودکشی ندارد. بنابراین، مقام مربوط مجوّز ازدواج داده بود.
        ازدواج این زن و شوهر طی مراسمی با حضور بستگان و اهالی محل برگزار و عکس آنان در صفحه اول بسیاری از روزنامه ها ازجمله روزنامه انگلیسی گاردیَن قرار گرفت.
        
    روحیه 73 ساله در کنار شوهر 15 ساله خود سلامت


        
    گوشه ای از مراسم ازدواج روحیه 73 ساله با سلامت 15 ساله و 8 ماهه

     نقل این مطلب بدون ذکر نشانی پایگاه و نام مولف (نوشیروان کیهانی زاده) ممنوع است زیرا که نتیجه تحقیقات شخص وی و نظر اوست.
    نامه به مولف
    خلاصه آخرین نظرات وارده در اَمرداد 1397 به تصمیمگیری های ارزی، سود سپرده و فروش سکه در جمهوری اسلامی ایران ـ نظراتی قابل توجه و آموزنده
  •   دبیرخانه این «تاریخ آنلاین برای ایرانیان»، در چند روز منتهی به دهم اَمُرداد 1397 درباره تحولات پولی و ارزی در کشور اظهارنظرهای متعدد دریافت داشت که به سبب کمبود جا، آنها را بر پایه مشابهتِ نظرات، دسته بندی و خلاصه کرد که این خلاصه ها به صورت رئوس نظرات در زیر آمده اند:
        
        1ـ شش مخاطب عقیده دارند وقتی که فروش سکه طلا از سوی بانک مرکزی اعلام شود، اگر یک نفر هزاران سکه هم که بخرد، جرمی مرتکب نشده است زیرا که عمل، جرمانه نیست. مقامات بانک باید برای خرید سکه توسط یک فرد سقف و حدّ اعلام می کردند. این بگیر و ببندها برای ساکت کردن منتقدین است که چرا ذخایز طلا را به معرض فروش گذارده بودند. این عمل، خلاف منافع ملی بود و لازم است که از تصمیم گیرندگان تحقیق قضایی شود که چرا و با چه منطق علمی و حقوقی و بدون کسب مجوز از مجلس دست بفروش سکه زده بودند و چرا شرایط تعیین نکرده بودند.
        
        2 ـ سه مخاطب گفته اند که افشاگری ها درباره سفارش های واردات کالا با دلار 4200 تومانی و برخی سوء استفاده ها از آن جای تردید دارد. چرا این وضعیت پیش بینی نشده بود و با قراردادن شرط و شروط، راههای وقوع فساد احتمالی در آن بسته نشده بود؟. واردات موبایل که کالای ضروری نیست و کسانی که مشتاق داشتن موبایل (سلفون) هستند باید پول بیشتری هم بدهند، این که نان و آب نیست و همین طور یخچال و اتومبیل و امثال آن. این مخاطبان نیز پیشنهاد کرده اند که از مسئولان و تصمیم گیرندگان به تعیین دلار ـ دلار حاصل از فروش نفت (دلار دولتی) به نرخ 4200 تومان در حالی که در آن زمان، دلار در بازار آزاد 7 ـ 8 هزار تومان بود در مراجع قضایی سئوال شود که چرا این کار را کرده بودند و با چه هدفِ فایده بخش برای کشور و تحت چه فشاری و تا پایان تحقیقات، ممنوع الخروج از کشور باشند.
        
        3 ـ یازده مخاطب با فروش ارز با نرخ رسمی (کمتر از نصف قیمت بازار آزاد) به مسافر عازم خارج ـ سفر تفریحی و یا دیداربستگان مخالفت کرده اند مخصوصا که ایرانیان ساکن کشورهای دیگر از این ارفاق غیر لازم مستثنی شده اند!. مگر ایرانی با ایرانی فرق دارد؟. این مخاطبان گفته اند کسی که توان مسافرت به خارج در این وضعیت اقتصادی کشور را دارد، می تواند که ارز لازم را به قیمت بازار از صرّافی ها بخرد.
        
        4 ـ دو مخاطب نوشته اند که دادن ارز به بهای ارزانتر (اصطلاحا؛ رسمی) به دانشجویان باید پس از دریافت این تعهد باشد که پس از اتمام تحصیلات به کشور بازگردند. این دو مخاطب مدعی شده اند که بیشتر این دانشجویان فرزندان اصحاب مقام و یا ثروت هستند و بعید است که باز گردند.
        
        5 ـ 9 مخاطب تعلیق فعالیت صرّافی ها را یک اشتباه بزرگ خوانده و گفته اند که به سود دولت است ـ دولتی که اسکناس چاپ می کند تا کسری پرداخت هایش تأمین شود که ارزها هرچه گرانتر بفروش رود. چرا نمی آیند خوار و بار فروشی ها را ببندند و دولت خودش جنس بفروشد؟. وجود صرّافی در کشور لازم و از ضروریات است. فقط دلاردولتی (دلار نفتی) را 4200 تومان کردند ولی نَه مثلا برنج وارداتی با آن را. خوار وبار فروش که به این حرف ها گوش نمی کند. به تأکید این مخاطبان، صادرکنندگان کالای تولیدی (تولید خودشان، نه خام) باید این حق را داشته باشند که ارز حاصل و یا قسمتی از آن را به بهای روز به صراف ها بفروشند تا هزینه های داخلی خودرا تأمین کنند و کارشان را توسعه دهند. فروش ثانوی و از این قبیل یک بوروکراسی تازه است و مسائل را نامفهوم و پیچیده تر خواهد کرد. خرید و فروش ارز مثل کشورهای دیگر، در ایران هم باید آزاد باشد. در هیچ نقطه از دنیا این قدر صحبت از «ارز» نیست.
        
        6 ـ به باور یک مخاطب که نوشته است استاد یک دانشگاه در آمریکا است، راه حل بسیاری از مسائل جاری ایران، بالابردن درصد سود سپرده های بانکی تا نزدیک به دو برابر درصد تورّم است. این اشتباهی بسیار بزرگ بود که آن را دفعتا پایین آوردند و پول ها از بانک به جیب بازگشت. به علاوه، بانک مرکزی ایران و شورای پول باید استقلال کامل داشته باشند. همین چند روز پیش رئیس «فدرال رزرو سیستم آمریکا» نرخ بهره بانکی را به رغم مخالفت دونالد ترامپ بالا بُرد زیراکه درصد تورّم در آمریکا اندکی بالا رفته است.




  •  

    مطالعه این سایت و نقل مطالب آن با ذكر ماخذ (نشانی کامل سایت و نام مولف آن) آزاد است، مگر برای روزنامه های متعلق به دولت و دستگاههای دولتی؛ زیرا كه مولف این سایت اكیدا «روزنامه نگاری» را كار دولت نمی داند. روزنامه عمومی به عنوان قوه چهارم دمكراسی باید كاملا مستقل از دولت و سازمانهای عمومی باشد تا بتواند رسالت شریف خود را به انجام برساند.


     تماس با مولف:

    editor (a) iranianshistoryonthisday.com
    n.keihanizadeh (a) gmail.com