Iranians History on This Day
روز و ماه خورشيدي و يا ميلادي مورد نظر را انتخاب و كليد مشاهده را فشار دهيد
ميلادي
   خورشيدي

 
1 آوريل
 
جستجو:

 
 


 هديه مولف

اين سايت مستقل و بدون كوچكترين وابستگي؛ هديه ناچيز مولف كوچك آن به همه ايرانيان، ايراني تبارها و پارسي زبانان است كه ايشان را از جان عزيزتر دارد ؛ و خدمتي است ميهني و آموزشي كه خدمت به ميهن و هموطنان تكليف و فريضه است كه بايد شريف و خلل ناپذير باشد و در راه انجام تكاليف ميهني نياز به حمايت مادي احدي نبايد باشد، و نخواهد بود. انتخاب موارد براي نگارش و عرضه در سايت نظرشخص مولف است.
 

 










   لينک به اين صفحه  

مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 1 آوريل
ايران
سیزده بدَر
سیزدهم فروردین از دیرزمان یک روز شادی کردن ایرانیان و در باغ و صحرا بسربُردن آنان بوده است. این روز که قرن ها عملا یک روز تعطیلی بود از پاییز 1347 رسما در ردیف تعطیلات ایران قرار گرفت و پس از انقلاب، از سیزده بدَر به «روز طبیعت» تغییر نام داده شد.
    تاریخچه این روز و اینکه از چه زمان آغاز شده است بدرستی روشن نیست. در ماههای ایرانی عهد باستان، روز سیزدهم هر ماه روز تیر (تیرروز ـ یَشتر) نام داشت. برخی گفته اند که نحوست رقم 13 که باور یونانیان بود به ایران باستان انتقال یافته و سبب شده که ایرانیان در 13 فروردین در خانه نمانند و این نحوست را در باغ و صحرا بدَر کنند. این باور حتی به جایی رسیده بود که پلاک خانه های شماره 13 را 1+12 بنویسند و .... ایرانیان از مسافرت هوایی در روزهای سیزدهم هر ماه اکراه دارند.
    ازجمله رسوم سیزده بدر (روز سیزدهم فروردین و آخرین روز نوروزی)، انداختن سبزه هایِ رویانیده شده برای سفره هفت سینِ نوروزی به جوی آب و یا رودخانه است که ضمن پرتاب آنها می گویند: «سبزی تو از ما و زردی ما از تو». انداختن 13 خُرده سنگ و تهیه آش رشته نیز از رسومات این روز است و همچنین گره زدن سبزه ها به هم که دختران جوان ضمن این کار این بیت را با خود زمزمه می کنند: 13 بدَر، سال دگر، خانهِ شوهر (شووَر). بساط آجیل و شیرینی و به عبارت دیگر «دید و بازدید نوروزی» در پایان دوازدهم فروردین جمع می شود.
    معلوم نیست که از چه زمان، شادی گریِ معروف به حاجی فیروز بمیان آمده که می گویند: حاجی فیروز است و سالی یک روز است.
    در این روز، ایرانیان در هر جا که باشند می کوشند که غم و اندوه را از خود دور سازند. در اروپا، آمریکا (فدراسیون آمریکا و کنفدراسیون کانادا) و استرالیا جشن می گیرند، به پارک ها می روند و در آنجا صرف ناهار می کنند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
شوخي آوريل در ايران، تنها يك بار و آن هم به شكل طرح ترور ناشر همان روزنامه!
عباس شاهنده
به درستي روشن نيست كه فرنگي ها چرا نخستين ماه فصل بهار را «آوريل = ايپريل = اپريل و ...» نام گذارده اند. تا زمان انتخاب ژانويه به عنوان آغاز سال نو ميلادي، سالِ جهانِ غرب نيز بمانند سال ايرانيان با بهار شروع مي شد. در لاتين جديد و قديم، آپريليس و آپرير به مفهوم بازشدن است؛ شايد كه خواسته بودند نخستين ماه بهار را كه با باز شدن گل و گياه همراه است، چنين نامي بدهند. به هرحال تا پايان هزاره اول ميلادي در نوشتهِ تاريخنگاران اثري از عادت «شوخي كردن، آن هم شوخي هاي بزرگ كه در شنونده ايجاد ترديد باقي نگذارد» ديده نمي شود. بنابراين، شوخي آوريل = اپريل كه در كشور هاي انگليسي زبان به «ايپريل فولز دي» معروف است مربوط به هزاره دوم است و يكم آوريل (اِپريل) به آن اختصاص دارد. در روم باستان در چند روز نخست آوريل، براي ونوس جشن مي گرفتند ولي شوخي كردن هايي از دست «شوخي آوريل» دركار نبود. پژوهشگران به اين نتيجه رسيده اند كه انگلوساكسون ها (مهاجرين آلماني به جزاير انگلستان) شوخي آوريل را باب كرده اند زيرا پيش از اين مهاجرت، بوميان جزاير انگلستان، براي بهار هم خدايي قائل بودند به نام آيپور = ايپروس و انگلوساكسون هاي مهاجركه همانند ساير آرين ها ازجمله پارسيان يكتاپرست بودند درباره آن رسم به «جوك گويي» پرداختند كه ادامه يافته است.
     مطبوعات ايران به ويژه مجلات از ديرباز به «شوخي آوريل» فرنگي ها اشاره و گاهي هم نكاتي از آن را ترجمه و منتشر مي كردند تا روز يكم آوريل 1958 (فروردين 1337). در اين روز، روزنامه فرمان (در آن زمان، يكي از روزنامه هاي صبح تهران) مِن باب شوخي آوريل، گزارش ترور «عباس شاهنده» ناشر اين روزنامه را با تيتر درشت و به صورت مشروح چاپ و منتشر ساخت.
    طبق اين شوخي كه خيلي جدّي و ژورناليستي نوشته شده بود، در آخرين لحظه ارسال آخرين صفحه روزنامه (روزنامه فرمان)به چاپخانه (شب پيش از انتشار)، مردي وارد دفتر عباس شاهنده (بعدا نماينده مجلس) ناشر روزنامه فرمان واقع در خيابان لاله زار ـ انتهاي كوچه تئاتر دهقان مي شود و او را با شليك گلوله ترور مي كند و ....
    با اينكه در گوشه ديگر روزنامه و در لابلاي مطالب، ذكر شده بود كه اين گزارش يک شوخي آوريل است؛ در تهران ولوله بپاشد و مردمي كه تيتر روزنامه را روي ميز روزنامه فروشي ها مي ديدند براي خريد آن هجوم مي بردند. سردبير روزنامه كه اين موضوع را پيش بيني كرده بود به چاپخانه (چاپخانه خودكار ايران) گفته بود كه آماده براي تكرار چاپ روزنامه (چاپ دوم و سوم) باشد. فروش روزنامه فرمان در آن روز براي عده اي هم وسيله كسب شده بود كه به چاپخانه مراجعه و هر روزنامه را يك قران و ده شاهي (يك و نيم ريال) مي خريدند و در كوچه و خيابان با صداي بلند كه «شاهنده» ترور شد، تا چند برابر مي فروختند. اين فروشندگان موقت باعث گسترش فروش آن روزنامه در گوشه و كنار تهران شده بودند. روزنامه فرمان كه قبلا روزانه حدود شش هزار نسخه تيراژ داشت در آن روز 87 هزار نسخه فروخت تا اينکه كاغذ موجود در چاپخانه كه اول كوچه كيهان (در خيابان فردوسي) قرارداشت پايان يافت. [در آن زمان تهراني ها با اينكه روزنامه هاي صبح اخبار پشت پرده منتشر مي كردند؛ عادت به خريدن روزنامه هاي عصر را داشتند.].
    در آن زمان چند روزنامه نگار با تجربه به مديريت ايرج نبوي يك شركت براي تأمين مطالب ـ از هرقبيل براي تشريات تاسيس کرده بودند و شاهنده (كه بعدا فرزندش نمايندگي خبرگزاري آلمان را در تهران تاسيس كرد) با اينكه سردبير داشت [و ابراهيم خليل سپهري سردبير پيشين ژورنال دو تهران و مدير عامل اسبق خبرگزاري پارس سردبير آن بود]، مطالب خودرا از آن شركت خريداري مي كرد، لذا به درستي معلوم نشد كه اين شوخي، ابتكار چه فردي بوده است. در آن زمان ساواك در شرف تأسيس بود و دايره مطبوعات اداره اطلاعات پليس (امروزه؛ اطلاعات نيروي انتظامي) با چند كارمند و به رياست محرمعلي خان نشريات را زير نظر داشت، ولي تا دو روز واکنشِ امنيتي نسبت اين شوخي بي سابقه در ايران، نشان داده نشد و دو روز بعد به نشريات گفته شد كه اين چنين شوخي ها موقوف.
    شوخي هاي آوريل در ديار فرنگ كه به خبرگزاري هاي آنها هم سرايت كرده، براي ايران يك حسن داشت و آن دقت بيشتر در انتخاب و ترجمه خبرهاي خبرگزاري هاي خارجي بود. قبلا به خبرگزاري پارس و در آن زمان، تنها خبرگزاري ايران تاكيد شده بود كه اوايل آوريل = اپريل دقت كنند كه يك جوك به جاي خبر (رويداد واقعي) ترجمه و منتشر نشود و درنتيجه، در آن چند روز تا گزارشي از چند منبع نمي رسيد به پخش راديو و بولتن خبرگزاري داده نمي شد. نصرت الله معينيان روزنامه نگار بنام، پس از احراز مديريت انتشارات و راديو كشور، از سال 1334 اين روش را به همه ايام تعميم داده و روال كار شده بود. به اين ترتيب كه شرح يك رويداد را از خبرگزاري هاي مختلف و راديو هاي كشورهاي مربوط به رويداد مي گرفتند و از مجموع آنها يك خبر كامل (داراي هر شش عنصر رويداد)، درست و بي طرفانه تنظيم و منتشر مي كردند و اين روال دهها سال ادامه داشت. در دهه هاي اخير که رسانه هاي حرفه اي توسط کمپاني هاي خارج از اين حرفه، سياسيون و ميلياردها خريداري شده اند تا ابزار تأمين منافع آنها قرار گيرند، بايد در ترجمه و نقل مطالب آنها دقت کامل به عمل آيد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
زن ايتاليايي شاه اشكاني ايران ـ از تلقين ها و تحريك ها تا مسموم كردن شاه
تصوير مجسمه Thermusa
مورخان رويدادهاي قرون قديم، مرگ فرهاد چهارم شاه ايران از دودمان اشكانيان را 31 مارچ (مارس) سال دوم پيش از ميلاد نوشته اند. وي به دست همسر ايتاليايي اش ترموزا Thermusa (ترموسا) مسموم شده بود. در مسموم كردن فرهاد چهارم، فرهادك پسر فرهاد چهارم با مادرش همدست بود. شماري از مورّخان، مرگ فرهاد چهارم را دوم و يا سوم اپریل (13 فروردين) نوشته و افزوده اند كه اين مادر و فرزند به بزرگان ايران گفته بودند كه نحوست 13 باعث مرگ فرهاد چهارم شده است. استناد بيشتر مورخان، نوشته هاي Josephus ژوزفوس (يوسف بن ماتيتياهو) مورّخ يهود (متولد سال 37 و متوفا در سال 102 ميلادي) بوده است. داستان ازدواج فرهاد چهارم با ترموزا از اين قرار گزارش شده است:
    
اسپهبد Surena

درپي شكست كراسوس فرمانده و كنسول (عضو شوراي رياست جمهوري روم) در جنگ حرّان در سال 53 پيش از ميلاد از «سورنا» اسپهبد نامدار ايران و كشته شدنش، پرچمهاي روم به دست ايران افتاد و باعث اندوهي ديرپا در ايتاليا شد. اگوستوس امپراتور روم (از سال 27 پيش از ميلاد به مدت 31 سال) پس از احراز مقام رياست روم (با راي سنا كه اين راي گيري هر چند سال يك بار تكرار مي شد و دوران امپراتوري محدود نبود) براي پايان دادن به اين اندوه روميان كه روحيه خود را از دست داده بودند با دولت ايران وارد معامله شد و قرار شد كه پرچمها را از ايران بخرد و پول را به اقساط بپردازد. وي براي خرسند ساختن فرهاد چهارم كه با اين معامله موافقت كرده بود يك دختر ايتاليايي را هم براي وي فرستاد. فرهاد فريفته اين دختر شد و با او ازدواج كرد و نامش را ترموزا گذارد (برخي از مورخان نوشته اند كه اين دختر از ايتاليا داراي اين نام بوده كه اسم يك الهه زن است).
    به نوشته پاره اي از مورخان، ترموزا (ترموسا) درعين حال جاسوس دولت روم بود و ماموريت تلقين كردن (خط دادن) به فرهاد چهارم را داشت. اين زن از فرهاد چهارم داراي پسري شد كه نامش را «فرهادك» گذاردند. فرهاد از زن قبلي خود و نيز كانكوباين هايش (صيغه هايش) پسران ديگري داشت. ترموزا براي اينكه پادشاهي به پسر خودش برسد و در عين حال خدمتي هم به وطن اصلي كرده باشد به شوهر تلقين كرد كه پسران بزرگتر را كه بيم كودتا كردنشان مي رود به شهر رم بفرستد تا در عين حال با طرز زندگي روميان و فنون نظامي آنان آشنا شوند. فرهاد پذيرفت، ولي پسران او از آن پس عملا گروگان دولت روم بودند. در اين ميان ترموزا از فرصت استفاده كرد و با كمك پسرش (!) شوهر را مسموم ساخت و بزرگان ايران مجبور شدند كه فرهادك را كه تنها فرزند در دسترس بود به نام «فرهاد پنجم» به شاهي منصوب كنند. امپراتور روم پس از شنيدن اين خبر، نوه خود «كايوس» را براي گفتن تبريك روانه تيسفون كرد. فرهاد پنجم به توصيه مادر تا كنار رود فرات (تيسفون در ساحل شرقي دجله است) به استقبال كايوس رفت و در اينجا از دعاوي ايران بر ارمنستان گذشت. ترموزا و كايوس به فرهاد پنجم تلقين كرده بودند كه ارمنستان عامل اختلاف دو امپراتوري روم و ايران است و تا زمانيكه تحت قيمومت ايران باشد و شاه آن را سناي ايران (مهستان) انتخاب و اعزام دارد اين اختلاف وجود خواهد داشت و صلح و صفا دوام نخواهد آورد و فرهاد پنجم پذيرفته بود.
    اين اشتباه فرهاد پنجم موجب افسردگي و رنجش بزرگان ايران شد و ضرب سكه با تصوير مادر و پسر كه قبلا در ايران رسم نبود (و حكايت داشت كه مادر شريك سلطنت فرزند است)، اين افسردگي را به خشم مبدّل ساخت. سران ايران از طرز تفكر فرهاد پنجم هم كه (تحت تاثير مادر) به يوناني ها نزديكتر از ايراني ها بود ناخرسند بودند طرح بركناري او را به مهستان بردند و كارهايي را كه مادر او ترموزا به سود روميان انجام داده بود ضميمه طرح كردند كه تصويب شد و يك شاهزاده اشكاني ديگر را به نام «ارد دوم» به شاهي ايران برگزيدند كه يك نظامي خشن و سختگير و قانونگريز بود. فرهاد پنجم نزديك به چهار سال سلطنت كرده بود. مورخان آن عصر و از جمله ژوزفوس اشاره ديگري به ترموزا نكرده اند و احتمالا به رم بازگشته بود زيرا كه چهار سال پس از بركناري فرهاد پنجم، پسران فرهاد چهارم كه در شهر رم بودند به ايران بازگشتند و بعدا يكي از آنان شاه ايران شد.
    
Josephus مورخ


    ژوزفوس كه درجواني يك افسر يهود بود، پس از اين كه در جريان محاصره اورشليم به دست روميان افتاد و مدتي در رم زنداني بود به مطالعه و تاريخ نگاري پرداخت و پنج كتاب تاريخ درباره رويدادهاي وقت از او باقي مانده است كه اشارات فراوان به ايران دارد.
    در سال 1939، يك هيات باستانشناسي فرانسوي مجسمه نيم تنه ترموزا را در كاوش هاي خود در منطقه خوزستان به دست آورد كه در تهران در موزه قرار دارد (عكس بالاي مطلب ـ سمت چپ).
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تاسیس نخستین بنیاد تالیف و ترجمه جهان در ایران
اپریل سال 552 میلادی را زمان تاسیس نخستین بنیاد تالیف و ترجمه کتاب در جهان نوشته اند که در ایران آغاز بکار کرده بود. محاسبات پاره ای از موخان 19 اپریل (31 فروردین) روز آغاز کار این بنیادرا به دست داده است. این بنیاد به تصمیم خسروانوشیروان ـ شاه ساسانی ایران دایر شده بود. نخستین بنیاد تالیف و ترجمه جهان در جوار خود یک کتابخانه عمومی داشت و هزینه آن را شاه ایران شخصا پرداخت می کرد. برای انتقال کتاب از گوشه و کنار جهان به این بنیاد جهت ترجمه، خسروانوشیروان حتی پزشک ویژه خود «برزویه» را به هند فرستاد و محصول این سفر، آوردن «کتاب کلیله و دمنه» به ایران بود که به پارسی میانه و بعدا به عربی و دوباره به پارسی نوین (پارسی دری) ترجمه شده است. در هر فصل این کتاب، از محاوره دو جانور پند و اندرز فراوان و حتی در کشورداری و سیاست به دست می آید. برای مثال: دمنه (شغال) به کلیله (شغال دیگر و در اینجا؛ اشاره به یک حکمران) پند می دهد که اگر افراد مجرّب کارشناس و دلسوزرا مایوس و از اطراف خود پراکنده کند، نادانان و آزمندان را نوازش و بکارهای مهم بگمارد، وقت خودرا صرف لذّات جسمانی از جمله توجه به جنس مخالف، سرگرمی و خوشگذرانی کند، مجازاتگر باشد و ... کشور رو به خرابی خواهد گذارد و ملت از دست خواهد رفت.
    چهار سده پس از خسرو یکم، سامانیان چنین مرکزی را در جوار «کتابخانه عمومی مرو» به وجود آوردند. دائرة المعارف كتاب «كتابخانه مرو» را كه به همت سامانيان تاسيس شده بود و تا حمله چنگيزخان به منطقه فرارود داير بود بزرگترين كتابخانه عمومي و مركز تاليف و ترجمه كتاب در جهان قديم بشمار آورده است كه روزانه در آن دست كم چهارصد محرّر، كتابها را تكثير (رونويسي) مي كردند. همين مركز به احياء زبان و ادب فارسي كمك بسيار كرد. طرز كار كتابخانهِ مرو الگوي کتابخانه های عمومی جهان امروز قرار گرفته است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
روزی که «ریال ایران» مقام پول بین المللی به دست آورد
صندوق بین المللی پول 27 مارس 1978 و در جریان نشست عمومی خود «ریال ایران» را وارد گروه 16 پول مهم جهان کرد و اعلام داشت که از یکم جولای این سال، «ریال ایران» وارد مجموعه «حق برداشت ویژه» خواهد شد که مفهوم آن؛ به نوعی پول جهانی شدن است که می تواند ذخیره ارزی سایر ملل قرارگیرد و در همه بانک ها، فرودگاهها و صرّافی ها تسعیر و معاوضه شود. پیشنهاد این طرح 21 مارس و به مناسبت نوروز ایرانیان و اینکه ایران از سال 1974 (1353 هجری خورسیدی) یک کشور ثروتمند و وام دهنده شده است به نشست صندوق داده شده بود.
     تفسیرنگاران رسانه ها این اقدام صندوق پول را یک پیروزی برای ایرانیان توصیف کرده بودند. 16 پول جهانی و در صدر آنها «دلار آمریکا» عبارت بودند از: مارک آلمان، لیره انگستان، فرانک فرانسه، ین ژاپن، دلار کانادا و ....
تيتر خبر ارتقاء پول ايران در صفحه اول شماره 15569 روزنامه اطلاعات


    
اسکناس 20 توماني وقت ايران نزديک به 3 دلار ارزش داشت ـ هر دلار 7 تومان بود

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
... و با این اظهارات، شاه (پهلوی دوم) در برابر آمریکا قرارگرفت و ...
عکس آخرين مراسم سلام نوروزي شاه که يکم فروردين 1357 در کاخ گلستان برگزارشده بود در صفحه اول روزنامه اطلاعات ـ آخرين نفر سمت چپ در رديف وزيران، دکتر منوچهر گنجي وزير وقت آموزش و پرورش است که اينک در آمريکا زندگي مي کند

شاه (پهلوی دوم) در مراسم سلام نوروزی آغاز سال 1357 هجري (سال 2537 ایرانیِ مرسوم وقت) که آخرين مراسم سلام نوروزي او بود در سخنرانی رسمی خود در برابر مقامات تراز اول کشور و سفیران ملل دیگر مطالبی بیان داشت که با بیان آن ـ به باور برخی اصحاب نظر و تفسیرنگاران در برابر آمریکا قرار گرفت و ....
    طبق مندرجات بولتن رسمي خبرگزاري پارس، شاه گفته بود: "نظم اقتصادی غیر عادلانه کنونی، بی عدالتی ها را به مرز انفجار رسانیده است و ادامه آن ـ دیر و یا زود ـ انفجار تولید خواهد کرد. این نظم استثماری، کهنه و غیر قابل تحمّل شده است و ادامه آن به این صورت، فواصل میان جوامع پیشرفته و جوامع بشری دیگر را بیشتر، و نامطلوب خواهد ساخت. این نظم استثماری عامل منفی در پیشرفت اکثریت ملت ها است.".
    پهلوی دوم اخطار کرده بود که ادامه نابرابری و بی عدالتی در جهان [روابط ملل]، برخی افراد و گروههارا برخواهد انگیخت و بالمآل در جهان انفجار ایجاد خواهد کرد.
    شاه گفته بود: "آرزوی ما این است که هرچه زودتر منطق و عدالت حاکم بر امور ملل و روابط بین المللی شود تا نیروهای انسانی صرفا در راه خدمت به مصالح بشری بکار افتند و ...".
    شاه این مطالب را در زمانی بیان داشت که قبلا در قم، مشهد و تبریز و در ایام عید در اصفهان، بابل، قزوین و کاشان تظاهرات و ناآرامی روی داده بود.
    این اظهارات شاه در رسانه های اروپا و آمریکا چنین تفسیر شده بود که وی «دلار آمریکا» و «سیستم پولی ـ بانک جهانی و صندوق بین المللی پول» را که نظم اقتصاد جهانی [پس از جنگ جهانی دوم] برپایه آنها تنظیم شده و تلویحا سیاست های واشنگتن را به انتقاد کشیده است و عبارات «تولید انفجار» و «برانگیخته شدن افراد و ملل» مفهومی جز احیاء آنارکیسم ندارد. در آن روزها و تا پنجم فروردین، روزنامه های ایران تعطیل بودند. مشکل سردبیران روزنامه های تهران در پنجم فروردین، بیرون آوردن تیتر صفحه اول از سخنان شاه بود. این سردبیران احتمالا نمی خواستند که در اوضاع ناآرام وقت، دولت واشنگتن را در برابر شاه قراردهند. اینان سرانجام از این جمله شاه که واکنش او به ناآرامی ها بود و گفته بود: ... این، سوء استفاده از آزادی در ایران است، تیتر صفحه اول ساختند. با وجود این، سردبیر وقت روزنامه اطلاعات تیتر حاوی انتقاد شاه از نظم جهانی اقتصاد را با متن سخنان او در این زمینه در صفحه سوم این روزنامه (شماره 15567 مورخ 5 فروردین 2537) چاپ کرد.
    پس از سقوط رژیم پادشاهی، مورّخان نزدیک شدن شاه به مسکو و پکن و انتقاد او از نظم اقتصادی جهان (نظم کاپیتالیستیِ سَبک آمریکا) را از عوامل رنجش واشنگتن و قطع حمایت خود از او بیان کرده اند.
    عباسعلی خلعتبری وزیر امورخارجه وقت ایران در دفاع از سخنان پهلوی دوم، در شهر وین به رسانه های اروپایی گفته بود که اگر ایران یک دیکتاتوری بود، تظاهرات هرگز برگزار نمی شد.
سردبير روزنامه اطلاعات اظهارات شاه در سلام نوروزي سال 1357 را به صفحه سوم اين روزنامه برده بود که جملات انتقادي او از نظام اقتصادي جهان که اين نظام به همان صورت و همچنان ادامه دارد کپي شده است


    
تيتر اظهارات خلعتبري وزير امورخارجه وقت در دفاع از دولت شاه که در اتريش بيان کرده بود در صفحه اول روزنامه اطلاعات

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
اگر پیروزی کودتاي رشيد عالي الگيلانی در عراق، ادامه یافته بود ... ـ هدف انگلستان در حقيقت ايران بود
رشيدعالي

رشيد عالي الگيلاني ناسيوناليست عراقي و سياستمداري كه از سياستهاي آلمان ناسيونال سوسياليست (دولت نازي) هواداري مي كرد یکم اپریل1941 (فروردين 1320) با كمك واحدهاي نظامي چهار افسر ارشد و حمايت مفتي فلسطين در عراق كودتا كرد و با فراري دادن نايب السلطنه اين كشور به سفارت آمريكا در بغداد زمام امور عراق را به دست گرفت. وي پيشتر هم دو بار نخست وزير عراق بود. ملك غازي پادشاه عراق در همان زمان در يك حادثه اتومبيل كشته شده بود و پسرش فيصل دوم را كه كودكي بيش نبود برجايش نشانده بودند.
    رشيد عالي پس از اطلاع از انتقال نايب السلطنه از سفارت آمريكا به يك پايگاه هوايي انگلستان در عراق (حبانيه)، دستور حمله به اين پايگاه را صادر كرد. دولت انگلستان كه از دست رفتن عراق در جريان جنگ جهاني دوم را براي خود يك فاجعه مي دانست ژنرال «Archibald Wavell» فرمانده نيروهاي آن كشور در هند را مامور سركوب رشيدعالي و همدستانش كرد. انگلستان همچنين به سبب نزديك شدن دولت ايران به آلمان و پيش بيني برخورد نظامي با دولت تهران، عراق را لازم داشت تا از خاك اين كشور بر ضد ايران دست به اقدام نظامي بزند. بدون همكاري عراق، در آن زمان يك حمله نظامي به ايران كه موفقيت آميز باشد امكان پذير نبود. از طرفي، ادامه حكومت رشيدعالي ناسيوناليست در عراق، احتمال تامين يك هدف هيتلر را كه دست اندازي بر منابع نفت خاورميانه و خارج ساختن هند از دست انگلستان بود افزايش مي داد.
    
Archibald Wavell

«واول= ويول» كه قبلا در شمال آفريقا با ايتاليايي ها و آلماني ها دست و پنجه نرم كرده بود و بعدا هم فرمانده كل نيروهاي انگلستان در خاور دور و آسياي جنوبي و سپس نايب السلطنه هندوستان شد، در اجراي دستور لندن موفق شد رشيدعالي را از عراق به كشور سعودي فراري دهد و نفوذ انگلستان بر عراق محفوظ بماند و پايگاههاي نظامي انگلستان در آن كشور حفظ شود.
    همين پيروزي «ويول ـ تلفظ در ايران: واول» بر رشيد عالي راه را براي اشغال نظامي ايران هموار ساخت، به گونه اي كه نيروي نظامي چند هزار نفري انگلستان در اوت 1941 (شهريور 1320) از طريق عراق وارد ايران شد و وطن ما را بدون جنگ، تحت اشغال نظامي درآورد، رضاشاه متمايل به آلمان را بركنار و پسرش محمد رضا را شاه كرد. پس از پيروزي واول بر رشيدعالي، انگليسي ها در بهار و تابستان 1941 فرصت كافي به دست آورده بودند كه از داخل عراق با تني چند از افسران و سياستمداران تهران ارتباط برقرار كنند و همين ها بودند كه ارتش ايران را در آستانه حمله نظامي مرخص و كشور را تسليم متفقين كردند. آن چه كه واقعيت دارد اين است كه اگر رشيدعالي موفق شده بود تا مدتي بر عراق حكومت كند، افتادن منابع نفت خاورميانه به دست آلمان و يا نا امن شدن بهره برداري از آنها محتمل، و نتايج جنگ جهاني دوم چيزي ديگر بود و ايران هم به اشغال نظامي در نمي آمد و امروز، از نظر وسعت خاك، به مراتب بزرگتر از اين بود. رشيدعالي كه در سال 1882 در بغداد به دنيا آمده بود كه در آن زمان از مستملكات عثماني بود، در طول فعاليت هاي سياسي اش همچنين موفق شده بود كه يك حزب ملي گرا تاسيس كند و گروههاي ناسيوناليست عراقي را كه با هرگونه نفوذ خارجي در عراق و سرزمين هاي عربي و ايجاد يك كشور يهودي نشين در فلسطين (طبق اعلاميه لرد بالفور)، مخالف بودند متحد سازد. رشيد سالها پس از دوري از عراق، در لبنان در تبعيد درگذشت.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
صنايع و فنون
زادروز سازنده هواپيماهاي «ياك»
A.S.Yakovlev

امروز زادروز الكساندر سرگويچ ياكوف لفA.S.Yakovlev قهرمان كار سوسياليستي و سازنده هواپيماهاي روسي «ياك» است كه يكم اپريل 1906 به دنيا آمد. ياكوف لف كه 86 سال عُمر كرد و عضو آكادمي علوم شوروي بود در آغاز كار گلايدر (هواپيماي بدون موتور) و سپس هواپيماي بسيار سبك ساخته بود و سپس به ساختن «ياك» دست زده بود.
    «ياك» قسمت نخست نام اوست كه بر انواع هواپيماهاي طراحي شده توسط وي گذارده شده است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو رسانه‌ها
پاورق كردن داستان در مجله
از اين روز (يكم اپریل 1854) داستان «اوقات سخت» انتشار نوشته چارلز ديكنز به صورت پاورق (سريال) در مجله آغاز شد و الگو قرار گرفت.
     پاورق كردن داستان در مجله ها از آن پس به صورت امري عادي در آمده است. اين پاورق نويسيِ مجله ها يك قرن بعد محدود شد و مجله ها به جاي آن، به انتشار داستان هاي كوتاه (بدون دنباله) پرداخته اند كه ادامه دارد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ساير ملل
واكنش روم در قبال جنبش سوسياليستي مزدكِ پارسی
يكم اپريل سال 527 ميلادي ژوستين امپراتور روم شرقي (معاصر قباد ساساني) برادر زاده اش «ژوستي ني اَن» را وليعهد امپراتوري اعلام و از همين روز اورا در حكومت با خود شريك كرد.
     ژوستين يكم نگران گسترش عقايد سوسياليستي مزدك به قلمرو روم بود. او مي دانست كه برادرزاده اش «ژوستي ني اَن» مخالف سرسخت نظريه مزدك پارسی و هرگونه فلسفه برابري انسان ها و دمكراسي است. با تعيين «ژوستي ني ان» به وليعهدي روم، فلسفه دانان و روشنفكرانِ قسطنطنيه كه عمدتا يونانيان بودند به تدريج به ايران پناهنده شدند و در دوران خسروانوشيروان (معاصر ژوستي نياَن) در مدارس عالي ايران به تدريس پرداختند. «ژوستي ني ان» پس از گرفتن زمام قدرت به دست، آكادمي يوناني قسطنطنيه (استانبول) را تعطيل كرد.
    [شرح جنگهاي دو امپراتوري با هم در دوران خسروانوشيروان و ژوستي ني ان درجاي خود در اين سايت آمده است. در اين جنگها، ايران همواره پيروز بود]
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
نخستين رئيس آلمانی تبار مجلس آمريكا موافقت نکرد که «آلماني» زبان فدراسیون آمريکا شود ـ تلاش وقت برای آلماني کردن زبان آمریکاییان
Muhlenberg
يكم اپریل 1789 مجلس نمايندگان تازه تاسيس اتحادیه ـ House در نخستين جلسه اش كه در شهر نيويورك برگزار شده بود فردريك كنراد موهلنبرگ Frederick Conrad Muhlenberg را به رياست خود برگزيد و عنوان او را بمانند پارلمان انگلستان، سپيكرSpeaker (زبان مردم) گذارد. فردريك كه پدرش از آلمان به آمريكا مهاجرت كرده بود، يك لوتران (پروتستان شاخه آلماني) و نماينده اِستِیت عمدتا آلماني نشين پنسيلوانيا بود. فردريك كه در آلمان تحصيل كرده بود در چهارم ژوئن 1801 درگذشت.
    فردريک به رغم آلماني تبار بودن، مانع از آن شد تا «آلماني» زبان مکاتبات و متداول (زبان اول) در فدراسیون آمريکا شود. در آن روزگار شماري از اعضاي مجلس نمايندگان و بويژه آنانکه در جريان انقلاب استقلال با نظاميان انگليسي جنگيده بودند اصرار داشتند که زبان انگليسي هم در مکاتبات دولتي بکار نرود. فردریک در برابر اصرار این شمار گفته بود که یک مهاجرنشین، زبان رسمی لازم ندارد و نباید رسمی بودن یک زبان اعلام و مصوّبه شود.
     فردريک قراردادن «آلماني» بر جاي زبان انگليسي را نه تنها زحمتي براي بسياري از مهاجرنشينان مي دانست بلکه معتقد بود که اين عمل باعث ادامه حالت خصومت انگلستان خواهد شد که مهاجرنشينان را به وجودآورده است. با وجود تاسيس مهاجرنشينان آمريکاي شمالي به دست انگليسي ها، آلماني تبارهاي فدراسیون آمریکا از لحاظ شمار در رديف اول قرار دارند و پس از آنان ايرلندي تبارها در رديف دوم و لاتين ها در رديف سوم.
    بپاس خدمات فردريک، يک شهر و يک کشتي نظامي آمريکا به اسم او نامگذاري شده است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
روزي كه «سنگاپور» كلني انگلستان شد ـ اين «کشور ـ شهر» در يک نگاه
سنگاپور واقع در شبه جزیره Malay و تنگه مالاكا كه از سال 1819 به كنترل انگلستان درآمده بود از يكم اپریل 1867 يك كلني انگليسي اعلام شد. اين كشور ـ شهر دريايي (جزيره شكل) در سال 1959 دارای دولت داخلی و از سال 1963 از اعضاي فدراسيون مالزيا شده بود و چون دولت اندونزي ادعاي مالكيت تعدادي از ايالت هاي اين فدراسيون را كرد، سنگاپور در 1965 از فدراسيون مالزيا جدا و اعلام استقلال كامل كرد. در سنگاپور كه قبل از انگليسي ها، پرتغالي ها و هلندي ها سروري داشتند جوامع بزرگ چيني، مالايايي و هندي زندگي مي كنند و يك مركز جهاني اقتصاد است. شمار چيني هاي سنگاپور بيش از جوامع ديگر اين كشور ـ شهر پنج ميليون نفري 710 کیلومتری است. یک سوم جمعیت سنگاپور را خارجیان تشکیل می دهند. سنگاپور که در آن نظم و امنیت دقیقا رعایت می شود پنجمین کشور ثروتمند جهان بشمارآورده شده و تنها کشور انگلیسی زبان آسیا است. در دوران جنگ جهاني دوم، امپراتوري ژاپن تحت شعار اخراج اروپاييان از آسيا، درپی یک نبرد سخت و اسارت نظامیان انگلیسی سنگاپور را از دست دولت لندن خارج كرده بود و از 15 فوریه 1942 تا سپتامبر 1945 در اشغال نظامی امپراتوری ژاپن بود.
    سنگاپور (سینگاپور – سینگاپورا) نامی است که در قرن چهاردهم «سانگ نیلا یوتاما» شاهزاده سوماترائی بر آن نهاده است. وی هنگام شکار در این منطقه چون جانوری شبیه شیر (احتمالا ببر) را مشاهده کرده بود آنجا را سینگا (شیر) و پورا (شهر) نامید. این منطقه تا ورود پرتغالی ها بخشی از امپراتوری سوماترایی بود. مهاجرت هندیان و چینیان به سنگاپور با استعمار آن توسط انگلیسی ها آغازشد.
     «توماس رافلز» انگليسي در 1819 به نام كمپاني هند شرقي انگلستان امتياز فعاليت در سنگاپوررا که یک ایستگاه دریایی مناسب و محلی برای مبادله کالا بود از «سلطان حسين شاه» پادشاه منطقه مالاکا (مالاکان به پایتختی جوهور ـ سوماترا) گرفت كه با همين دستخط، انگلستان مالك آن شد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
«يوتنيژيا» يا مرگ راحت! ـ مرگ بیماران دردآلودِ غیر قابل درمان با کمک دکتر و رضایت بیمار و بستگان او
دکتر«کِه ورکيان»
يكم اپریل 2002 پارلمان هلند عملِ Euthanasia (يوتنيژيا به معناي مرگ راحت ـ مرگ بیماران دردآلودِ غیر قابل درمان با کمک دکتر و رضایت بیمار و بستگان او) را در اين كشور قانوني كرد. قبلا در چند نقطه از جهان، مرگ داوطلبانه با كمك دكتر تجربه شده بود، ولي در آن زمان، اين عمل جز در سويس از 1937، در كشورهاي ديگر غیرقانونی و حتی صحبت از آن به دلیل نهی شدن در اَدیان با مخالفت رو به رو شده بود.
    تعریف آن در فرهنگ لغات:
     The painless killing of a patient suffering from an incurable and painful disease or in an irreversible coma. The practice is illegal in most countries
     «يوتنيژيا» در استراليا، در يك ايالت قانوني شده بود كه پارلمان کشور، آن را ابطال كرد. در آمريكا كه دكتر اَرمني ـ «جَك كِه وركيان» آن را در دهه 1990 باب كرده بود با به زندان افتادن وي، به پايان رسيد. با وجود اين، به گزارش رسانه ها، هواداری از اين عمل در ميان بيماران سخت و زمينگير و بستگان سالخوردگان مبتلا به آلزایمر و ضعف حافظه ادامه داشته است.
    گزارش هاي مربوط به دردكشيدن بيماران و سختي نگهداري از بيماران آلزايمري در رسانه ها، و نيز بالا رفتن طول عُمر (سالخوردگی بدون لذت) كه همراه با انواع بيماري هاي سخت و ازكار افتادگي است، هواداران اين فكر را افزايش مي دهد.
    طبق گزارش ها، تا مارس 2018 (فروردین 1397) عمل human euthanasia در کشورهای آلمان، بلژیک، ژاپن، کلمبیا، کانادا، لوکزامبورگ، سویس، هلند و هند و نیز شش استیت از 50 استیتِ فدراسیون آمریکا؛ اُرِگون، کالیفرنیا، کلرادو، مونتانا، ورمانت و واشنگتن و نیز شهر واشنگتن (پایتخت فدراسیون) در شرایطی (تشخیص به ضرورت و کمک دکتر و رضایت) آزاد شده است.
    
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
وقتي که مردان قانون خشمگين شوند! و نتايج آن



    کمتر ديده شده است كه مردان قانون (قاضی و وكيل دادگستري) دست به تظاهرات خشونت بار بزنند. ولي در پاكستان در روزهاي 11 و 12 مارس 2007 چنين تظاهراتي در بيشتر شهرها، به ويژه لاهور و كراچي به چشم خورد زيرا كه ژنرال پرويز مشرّف رئيس وقت كشور پاكستان افتخار محمد چودري رئيس ديوان عالي را از سمت خود به حالت تعليق درآورده بود.
    قانون دانان خشمگين مي گفتند كه قاضي «افتخار محمد چودري» در برابر دولتياني كه بر ضد حقوق بشر اقدام و يا از مقام خود سوء استفاده مي كردند به سختي مي ايستاد كه از سمت خود معلّق شد. اين مردان قانون در چند نقطه با پليس درگير شدند و در يك نقطه، آدمك ژنرال مشرّف (عكس بالا) را آتش زدند.
    همين تظاهرات مقدمه يک رشته مبارزات سياسي شد که به بازگشت سياسيونِ در تبعيد به وطن و پيروزي دو حزب مردم و مُسلِم ليگ ـ شاخه نواز شريف در انتخابات پارلماني فوريه 2008 انجاميد، گيلاني از حزب مردم پاکستان نخست وزير شد و دولت به دست مخالفان پرويز مشرّف افتاد و ....
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
قاچاق جهاني زنان و دختران (سِکس ترافیک Sex trafficking)



     از آماري كه 12 مارس 2007 همراه با عكس بالا در رسانه هاي آمريکا انتشار يافت و ادعا شده بود كه رسمي است چنين برمي آمد كه در قرن بيست و يكم هم هر سال 600 تا 800 هزار زن و دختر از 127 كشور به ممالك ديگر قاچاق مي شوند تا در عشرتكده ها به كار «سِكس سلِيو = بَرده سِکس ـ تَنفروشی به اجبار که بیشتر پول به جیب دیگران می رود» گمارده شوند.
    طبق اين آمار، كشور تازه استقلال يافته «مولدوا» يكي از مراكز عمده قاچاق زن بوده است. قاچاقچيانِ زن اخيرا متوجه کشورهاي آسياي مرکزي شده اند. مقصد اين زنان عمدتا اروپاي غربي و كشورهاي نفتخيز و ثروتمند عربي ازجمله «دوبي» بوده است. پاي برخي از اين زنان به آمريكاي شمالي هم رسیده است. «فقر» عامل به دام افتادن همه اين زنان نبوده است، سادگي، فريب خوردگي، ضعف اخلاقيات، بي اعتنايي خانواده، بي حالي دولت ها و ضعف پليس محلي و يا احيانا فاسد بودن آن باعث شده كه آنان به دام باندهاي تبهكار بيافتند.
    باندهاي قاچاق كه براي انتقال اين زنان متحمل هزينه مي شوند، آنان را بدهكار مي كنند و سند رسمي تا چند برابر مبلغ واقعي بدهي مي گيرند و گذرنامه هاي آنان را هم اخذ مي كنند و برايشان چاقوكش مي گمارند تا فرار نكنند و درآمد خود را تا اتمام بدهي در اختيارشان بگذارند كه اين بدهي (با بهره سنگين آن) پاياني نخواهد داشت.
     اين آمار حكايت دارد كه يك سوم از اين زنان به ايدز و مابقي به امراض مقاربتي ديگر دچار مي شوند و عُمر كوتاهي خواهند داشت. ديده شده است بستگان اين زنان، كه براي يافتنشان تلاش كرده اند، درجريان جستجو گرفتار زد و خورد و قتل و جرح شده اند. تاکنون هفت درصد از اين زنان نيز خودكشي كرده اند.
     عكس بالا، يكي از اين زنان را كه به چنگ پليس آمريكا افتاده نشان مي دهد كه روي خود را از عکاس رسانه پنهان كرده است. او از اروپاي شرقي به آمريكا منتقل و به خودفروشي اجباری گمارده شده بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
کاپيتاليسم ـ دژ تاريخي «دراكولا»، يكصد ميليون دلار!



    دژ (كاسل) دراكولا در كشور روماني (عكس بالا) كه گفته شده است از عُمر آن هشت قرن مي گذرد در مارس 2007 جهت فروش به بازار داده شده بود. در نظام كمونيستي روماني، «دولت» مالك اين دژ بود و تنها براي توليد فيلم سينمايي آن را در اختيار اصحاب استوديوهاي مربوط قرار مي داد و گاهي هم اجازه مي داد كه گردشگران و ميهمانان خارجي از آن ديدن كنند.
    در پي سقوط نظام كمونيستي روماني، يك شاهزاده سابق كه اين کاسل را ارث خود مي دانست از اقامت در خارج به روماني بازگشت و با مراجعه به دادگاه، آن را پس گرفت! و به معرض فروش گذارد و بهايش را يكصد ميليون دلار تعيين کرد.
    داستان دراكولاي خون آشام مربوط به همين دژ است كه برخي از مورخان نوشته اند كه عملي ميهني به منظور ترساندن دشمنان خارجي بوده است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
مسئله محيط زيست - خرس قطبي هم در معرض خطر


آلودگي محيط زيست و گرم شدن هوا كه ناشي از آن اعلام شده است، نه تنها سلامت انسان و بقاء شهرهاي ساحلي، بلكه وجود خرس هاي قطبي و پنگوئن ها را در معرض خطر قرار داده است. آب شدن يخ ها باعث از ميان رفتن منابع تغذيه اين خرسها شده و دارد آنها را به صورت موجودات كمياب در مي آورد.
    برخي از دولت ها برآن شده اند كه خرس هاي قطبي را تحت حمايت قرار دهند و در اين صورت، كشتن آنها جرم به حساب خواهد آمد.
     طبق پيش بيني دانشمندان محيط زيست، اگر آب شدن يخ ها به همين صورت ادامه يابد، بسياري از شهرهاي ساحلي فعلي به زير آب خواهد رفت.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
پوتين، روزگاري كه يك افسر اطلاعاتي (كا. گ. ب.) شوروي بود [ادعای عکاس رسمی باراک اوباما]


پيت سوزا Pete Souza كه زمانی هم عكاس رسمي «باراك اوباما» رئيس جمهوری وقت آمريكا بود و اين عكس (عکس بالا) را قبلا و در سال 1988 در ميدان سرخ مسكو گرفته بود، در آخرين هفته فوريه 2009 ضمن دادن اين عكس به روزنامه نگاران جهت انتشار به شرح آن پرداخته و گفته بود:
    "مرد نسبتا جوان دوربين به گردن كه قيافه توريست به خود گرفته، كسي جز ولاديمير پوتين نيست كه تا فروپاشي شوروي يك افسر اطلاعاتي اين امپراتوري سوسياليستي بود و در آن روز ماموريت ميدان سرخ به او داده شده بود تا از لحاظ امنيتي مراقب اوضاع باشد.".
     سوزا كه از ديدار رونالد ريگن رئيس جمهوری وقت آمريكا از شوروي و مذاكرات او با گورباچف براي رسانه هاي آمريكا عكس مي گرفت افزوده بود كه شكل صورت، شانه و بازوان و اندازه قد و رنگ مو و طرز قيافه گرفتن جاي ترديد و انكار باقي نمي گذارد كه آن فرد (در اينجا، در عكس با علامت دايره مشخص شده است) ولاديمير پوتين است كه از آن زمان تاكنون بر عُمر او سالها اضافه شده و مقداري از موهاي سرش را از دست داده است.
     وی گفته بود: "در آن روز «ريگن» پس از مذاكره با گورباچف در كاخ كرملين، به اتفاق او به ميدان سرخ رفته بود تا در اين ميدان تاريخي كه ناپلئون بر آن گام گذارد و هيتلر آرزوي رسيدن به آن را به گور بُرد قدم بزند و عوام الناس روس را از نزديك ببيند كه به ریگن گفته بودند از گوشه و كنار روسيه براي ديدن ميدان سرخ، تابوت لنين و ديوار كرملين به آنجا مي روند.".
    [عكس، ريگن را در اين ميدان و درحال دست دادن به يك نوجوان نشان مي دهد.].
    پيت سوزا به روزنامه نگاران گفته بود: "پرسش هايي كه در آن روز در ميدان سرخ از ريگن مي شد من [سوزا] را دچار اين ترديد كرده بود كه بيشتر سئوال کنندگان از ميان ماموران امنيتي انتخاب و فرستاده شده بودند زيرا كه پرسش ها درباره وضعيت حقوق بشر، نابرابري ها (ظلم كاپيتاليسم) و ... در آمريكا و از قبيل بود.".
     پوتين در طول عضويت در كا.گ. ب. كه تا سرهنگي در اين سازمان بالا رفته بود عمدتا در آلمان فعاليت داشت. وي كه در آن زمان عضو حزب كمونيست شوروي بود بر زبان آلماني مسلط است و اطلاعات او از اروپا و «ناتو» و سياست هاي كلي آمريكا، به باور اصحاب نظر؛ كمبود و نقص ندارد.
    رسانه هايي كه اين عكس و اظهارات «پيت سوزا» را در اواخر فوريه و اوايل مارس 2009 منتشر ساخته بودند نوشته بودند كه آماده اند هرگونه توضيح رسمي كرملين دراين باره را منتشر كنند تا عكس، سند تاريخ شود. ولي تا يك ماه پس از انتشار عكس (31 مارس 2009)، جز اشاره اي از يك نويسنده روس كه كتابي درباره ولاديمير پوتين نوشته توضيحي ملاحظه نشد.
    [اگر بعدا هم توضيحي ملاحظه شود در زير اين مطلب ـ در اين تاریخ آنلاین ـ اضافه خواهد شد تا مخدوش نباشد.].
    چند روزنامه آمريكايي با چاپ اين عكس و اشاره به سوابق فعاليت هاي برخي از مقامات فعلي كرملين بويژه «لاوروف» وزير امور خارجه اَرمنی تبار كه او هم يك افسر «كا گ ب» بود نوشته بودند كه خواندن دست اين روس ها خيلي دشوار است، به ظاهر آنان و تعارفاتِ شان نبايد دلخوش كرد؛ باطن، چيز ديگري است. آنان در آنجا ننشسته اند تا به تحقق سياست هاي ما [آمریکاییان] كمك كنند و ....
    اين روزنامه ها بر مطلب خود، چند عكس ديگر از ولاديمير پوتين و همچنين عكسي از يك نقاشي رنگ ـ روغن او را كه در زماني كوتاه ترسيم كرده بود چاپ كرده بودند و نيز عكس هاي او در حال جودو و شكار و ملاقات هاي سياسي اش.
    
چند عکس از پوتين در سنين و وضعيت متفاوت


    
نقاشي کار ولاديمير پوتين

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تاريخ از نگاهي به تصوير
... و پس از ساعت ها مأموريت گشت در كوهستانِ افغانستان


اين عكس كه 16 سپتامبر 2007 توسط يك عكاس انگليسي براي مجله «ونيتي فِر» گرفته شده است يك نظامي خسته آمريكايي را در محل غار مانندي در Korengal افغانستان نشان مي دهد كه پس از ساعت ها ماموريت گشت در كوهستان، به آن صورت خواسته بود دَمی را بیاساید.
    به انتخاب سال 2008 «وُرلد پرِس فتو»، این عکس ازجمله بهترين عكس هاي خبري جهان بود.
    در پي اعلام استراتژي تازه «اوباما» درقبال افغانستان در 27 مارس 2009، رسانه ها بارديگر اين عكس را منتشر كرده بودند تا دشواري وضعیت در افغانستان را براي مخاطبانشان روشن ساخته باشند و توجیهی برای هرگونه اقدام «اوباما» به دست دهند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
برخي ديگر از رويدادهاي 1 آوريل
  • 1815:   «اوتو فون بيسمارك» دولتمرد آلماني و باني وحدت آلمان (رايش) به دنيا آمد و 65 سال عُمر كرد.
        
        
  • 1924:   يک دادگاه آلمان در اين روز آدولف هيتلر را به اتهام طراحي يک نقشه براندازی (پوچ Putsch = کودتا Coup) در باوارياي آلمان (به پایتختیِ شهر مونيخ) به پنج سال زندان محکوم کرد که تنها 9 ماه در زندان ماند و در اين مدت، کتاب mein kamf را نوشت. بپاخیزیِ شورش مانندِ هشتم و نهم نوامبر 1923 مونيخ که به «براندازی بير هال Beer Hall» معروف شده است به نتيجه نرسيده بود. حزب ناسیونال سوسیالیست آلمان (نازی) تلاش کرده بود که با اين قیام قدرت را در باواریای آلمان به دست گیرد.



        
  • 1937:   عدن ـ شهر بندري هشتصد هزار نفري كنوني واقع در جنوب جزيره العرب و شرق باب المندب ـ كلني انگلستان اعلام شد. اين منطقه از بيش يك قرن پيش از آن در كنترل انگلستان بود ولي زير نظر دولت انگليسي هند (بريتيش اينديا) اداره مي شد. دولت انگلستان با توجه به موقع استراتژيك عدن، از سال 1839 در آنجا پادگان نظامي و پايگاه دريايي داشت. در قرن شانزدهم پرتغالي ها چند سالي كنترل عدن را به دست داشتند. اهميت عدن پس از بهره برداري از آبراه سوئز افزايش يافته است. در پي قدرت گرفتن كمونيست ها در شمال يمن، انگلستان به ايجاد يك فدراسيون از شش قبيله مستقر در جنوب يمن كمك كرد تا نيروي بزرگتري در برابر شمال باشند و در 18 ژانويه 1963 عدن را هم وارد اين فدراسيون كرد و نامش را «امارات عربي جنوب» گذارد. طولي نكشيد كه جنوب يمن مورد توجه دولت مسكو قرار گرفت و كمك كرد عدني ها در سال 1967 دست به شورش بزرگي بزنند كه منجر به برچيده شدن قرارگاههاي نظامي انگلستان و ايجاد جمهوري يمن جنوبي با دولتي كمونيست شد و عدن پايتخت جمهوري دمكراتيك خلق يمن (يمن جنوبي) بود تا اين كه دو يمن (شمالي و جنوبي) به صورت كشوري واحد در آمدند و ....
        
        
  • 1939:  
    فرانکو در اواخر عمر

    در پي افتادن شهر مادريد به دست سلطنت طلبان اسپانيايي (راستگرایان) و تسليم شدن جمهوريجواهان و چپگرایان، جنگ داخلي سه ساله و خونين اسپانيا كه در حقيقت زاييده معارضه چپها و راستهاي جهان غرب بود به سود راستگرايان پايان يافت و فرانسيسكو فرانكو ديكتاتور اين كشور شد. در اين روز بود که فرانکو پيروزي خودرا اعلام داشت و تقريبا بلافاصله دولت واشنگتن دولت وي را برسميت شناخت.
        
        
  • 1948:   محاصره برلين غربي که این شهر در درون آلمان شرقی قرارگرفته بود توسط نيروهاي شوروي (ارتش سرخ) آغاز شد. راههاي منتهي به برلين غربي از خاك آلمان شرقي كه در كنترل شوروي بود مي گذشت. اين محاصره به ايجاد يك پل هوايي توسط غرب انجاميد. در پی سقوط آلمان نازی، متفقین شهر برلین را میان خود قسمت کرده بودند که محلات غربی آن نصیب سه دولت آمریکا، انگلستان و فرانسه (اصطلاحا متفقین غربی) شده بود. محاصره برلين در آن سال، جهان را در لبه پرتگاه يك جنگ جهاني ديگر قرارداده بود. دولت مسکو آن توان نظامی را داشت که در صورت وقوع جنگ، همه اروپای غربی را تصرف کند، ولی وجود سلاح اتمی در دست آمریکا که در آن زمان انحصار این سلاح را بدست داشت مانع از جنگ شد.
        
        
  • 1955:   جنبش استقلال طلبي قبرس براي پاره كردن زنجير استعمار انگلستان آغاز بكار كرد. اسقف ماكاريوس رهبري اين جنبش را كه به ثمر رسيد برعهده داشت. استقلال طلبان که عمدتا يوناني زبان بودند در آغاز کار مي خواستند که قبرس به يونان ملحق شود که تُرک هاي ساکن شمال قبرس به مخالفت برخاستند و .... قبرسي هاي يوناني زبان هيچگاه در طول تاريخ اين جزيره بخشي از کشور يونان نبودند. قبرس در دوران هخامنشيان در قلمرو ايران قرارداشت و پايگاه نيروي دريايي ايران در مديترانه بود.
        
        
  • 2001:   اسلوبودان ميلوشويچ رهبر حزب سوسياليست صربستان دستگير و به هلند (زندان دادگاه جهاني) منتقل شد. وي كه 11 سال بر صربستان و باقی ماندهِ يوگوسلاوي حكومت كرده بود، 11 مارس 2006 در 65 سالگي در سلول زندان به صورت «مرده» مشاهده شد و مسئله مرگ او هنوز به درستي كشف نشده است. غرب به ميلوشويچ اتهام «جنايتكار جنگ» زده بود.
        
        
  • 2010:  
    شهرام اميري

    برایان راسBrian Ross روزنامه نگار اینوستیگیتیو شبکه تلویزیونی «ای بی سی» آمریکا گزارش داد که شهرام امیری فیزیکدان اتمی ایران به دولت آمریکا پناهنده شده است. وی گفت شهرام که در ژوئن 2009 برای زیارت به کشور سعودی رفته بود دیگر به ایران بازنگشت. راس در گزارش نسبتا مفصل خود گفت که شهرام از پژوهشگران دانشگاه مالک اشتر بود و اطلاعاتی را درباره فعالیت های اتمی ایران در اختیار CIA گذارده است. مقامات دولت ایران قبلا گفته بودند که شهرام در جریان سفر مکه، توسط آمریکاییان ربوده شده است. ای بی سی با گزارش خود عکس شهرام را پخش کرد و مطلب و عکس در سایت این شبکه در اینترنت نیز قرارگرفته بود.
        شهرام بعدا به ایران بازگشت و پس از بازداشت و محاکمه، در تابستان 1395 اعدام شد. سخنگوی قوهٔ قضاییهٔ ایران در نشست خبری هفدهم اَمُرداد 1395، اعدام او را تأیید کرد و گفت که حکم اعدام وی پس از صدور در دادگاه مربوط، در دیوان عالی کشور تأیید شده‌بود. سخنگوی قوه قضاییه گفت که این فرد با توجه به دسترسی‌هایی که به اطلاعات سِرّی نظام داشت، با دشمن متخاصم و درجه یک ما یعنی آمریکا ارتباط برقرار کرده بود و اطلاعات حیاتی کشور را در اختیار دشمن قرار داده بود.
        
        
  • 2010:   رسانه های آمریکا ضمن گزارش از کسر بودجه استیت کالیفرنیا و اجبار دولت محلی به صرفه جویی و حتی کاستن از ساعات دروس مدارس، اشاره کرده بودند که بیش از سه هزار مهاجر ایرانی در کالیفرنیا از برنامه «مِدی کَل = درمان بیماری با پول ماليات دهندگان ایالت کالیفرنیا» استفاده می کنند زیرا که خودرا ـ درست و يا نادرست ـ «بینوا» اعلام کرده اند و هزینه درمان آنان که عمدتا سالخورده هستند بسیار سنگین است. این نوع کمکِ درمانی منحصر به استیت کالیفرنیاست. این رسانه ها همچنین اشاره به پیشنهاد مردی کرده بودند که گفته بود برای حل مسئله مالی دولت محلی کالیفرنیا، این استیت کِشت و مصرف ماری جوانا (مری وانا) را قانونی و بر آن مالیات سنگین وضع کند!.
        
        



  •  

    مطالعه اين سايت و نقل مطالب آن با ذكر ماخذ (نشاني کامل سايت و نام مولف آن) آزاد است، مگر براي روزنامه هاي متعلق به دولت و دستگاههاي دولتي؛ زيرا كه مولف اين سايت اكيدا «روزنامه نگاري» را كار دولت نمي داند. روزنامه عمومي به عنوان قوه چهارم دمكراسي بايد كاملا مستقل از دولت و سازمانهاي عمومي باشد تا بتواند رسالت شريف خود را به انجام برساند.


     تماس با مولف:

    editor (a) iranianshistoryonthisday.com
    n.keihanizadeh (a) gmail.com