Iranians History on This Day
روز و ماه خورشيدي و يا ميلادي مورد نظر را انتخاب و كليد مشاهده را فشار دهيد
ميلادي
   خورشيدي

 
16 ژانويه
 
جستجو:

 
 


 هديه مولف

اين سايت مستقل و بدون كوچكترين وابستگي؛ هديه ناچيز مولف كوچك آن به همه ايرانيان، ايراني تبارها و پارسي زبانان است كه ايشان را از جان عزيزتر دارد ؛ و خدمتي است ميهني و آموزشي كه خدمت به ميهن و هموطنان تكليف و فريضه است كه بايد شريف و خلل ناپذير باشد و در راه انجام تكاليف ميهني نياز به حمايت مادي احدي نبايد باشد، و نخواهد بود. انتخاب موارد براي نگارش و عرضه در سايت نظرشخص مولف است.
 

 










   لينک به اين صفحه  

مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 16 ژانويه
ايران
بركناري رشيدالدين فضل الله از وزارت و قتل او
16ژانويه سال1317 ميلادي ابوسعيد بهادر ايلخان مغولي ايران رشيد الدين فضل الله همداني مورخ و پزشك معروف را از وزارت بركنار كرد و يك سال بعد مقتول ساخت. مخالفان اين مورّخ كه جامع التواريخ از تاليفات اوست از او نزد ايلخان بد گويي، و حتي وي را متهم به مسموم كردن «الجايتو» ايلخان پيشين كرده بودند.
    قتل رشيدالدين بسيار ظالمانه بود؛ او را با شمشير به دو نيم كرده بودند. رشيدالدين در طول وزارت خود كوشيده بود كه مقامات كشوري را به اصحاب قلم و طبقه باسواد بدهد از جمله حمدالله مستوفي را متصدي امور منطقه قزوين تا زنجان كرده بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
مشارکت نيروي هوايي ایران در تأمین یکپارچگی کنگو
26 ديماه 1341 (16 ژانويه 1963 و درست دو سال پس از قتل پاتریس لومومبا قهرمان استقلال طلبی آفریقائیان) به درخواست دبيركل وقت سازمان ملل، ارتش ايران يك اسكادران از شكاري ــ بمب افكن هاي خود مركب از شش جت را براي پايان دادن به تجزيه طلبي موسي چومبه و تامين يكپارچگي كنگو به این کشور فرستاد. پس از دو قرن، اين نخستين بار بود كه نيروهاي مسلح ايران در خارج از مرزهاي كشور وارد عمليات نظامي مي شدند. به تصميم سازمان ملل و توسط این اسکادران اعزامی از ایران، فرودگاه «كل وزي» در ايالت جدا شده كاتانگا بمباران و غير قابل استفاده شد و نیز محل استقرار نيروهاي چومبه و مِرسنِرهای اروپايي به فرماندهي «مايكِ ديوانه ـ سرهنگ سابق» در اليزبت ويل و جادوت ويل بمباران و راه براي ورود واحدهاي زميني سازمان ملل هموار گرديد، چومبه به خارج فرار كرد و تجزيه كنگو كه به خاطر معادن الماس آن بود (به آن صورت) پايان يافت. تجزيه طلبي چومبه به تحريك و خواست كمپاني هاي خارجي الماس صورت گرفته بود. قبلا هم دولت ايران دو گروه پزشگ نظامي به خواست سازمان ملل به كنگو فرستاده بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
روزی که شاه رفت ـ ماموريت ژنرال هايزر در تهران ـ سلب حمايت غرب از شاه ـ چند نظر درباره رفتن شاه ـ تکرار تاریخ ایران
Gen. R. Huyser
بیست و ششم دي ماه 1357 (1979 و در آن سال مصادف با شانزدهم ژانويه) و يك روز پس از راي مثبت سنا به نخست وزيري شاپور بختيار، همچنانكه انتظار مي رفت شاه و بانویش ايران را به عزم «اسوان» در جنوب مصر ترک کردند، رفتني كه بازگشت نداشت. شاه سابق روز پیش از آن سه فرزند کوچکتر خودرا به آمریکا فرستاده بود. نهم ژانویه جيمي کارتر رئيس جمهور وقت آمريکا از طریق «ويليام سوليوان» سفير اين كشور در تهران به شاه پيام داده بود كه به مصلحت است ايران را ترك گويد. با رفتن شاه، ماموریت ژنرال هایزر نیز به پایان رسید.
     هلي كوپتر حامل شاه از نیاوران به مهرآباد توسط پنج هلي كوپتر نظامي اسكورت شده بود و این هلی کوپترها برای رسیدن به مقصد، از فراز ساختمان مقرّ وزارت دفاع ایران گذشتند! که در آنجا ژنرال آمریکایی، رابرت هایزر Gen. R. Huyser درحال گفت و گو با ژنرالهای ایران بود و بنا به نوشته خود او در کتاب «ماموریت ایران» عبور این هلی کوپترهارا از محل برگزاری مذاکرات به چشم دید! [و از رفتن شاه اطمینان حاصل کرد]. تبادل نظرهای هایزر با فرماندهان نظامی ارشد ایران روزها بود که در آنجا ادامه داشت!. شب پيش از خروج شاه، ژنرال قره باغي رئيس وقت ستاد مشترك نیروهای مسلح در مصاحبه اي اطمينان داده بود كه ارتش كودتا نخواهد كرد!. باوجود این، در لحظه خارج شدن شاه، در فرودگاه مهرآباد چند فرمانده نظامی تلاش کردند که وی را از ترک وطن بازدارند، دستش را بوسیدند و بر پایش افتادند که موفق نشدند.(عکس زیر).



     رادیو ایران همان روز به نقل از یک مقام دربار گفت که شاه برای مرخصی و درمان کشوررا ترک گفته است! ولی غلامحسین صالحیار سردبیر وقت روزنامه اطلاعات تیتر زده بود که «شاه رفت» که مفهوم رفتن همیشگی او داشت.
     پیش از خروج شاه از ایران، راديو مسكو گفته بود: ... و از آنجا که سران ارتش ايران موظف به اطاعت از تصميمات يك ژنرال آمريكايي [ژنرال رابرت هايزر] شده اند كه در تهران مستقر شده و از یکطرف تماس مستقيم با كاخ سفيد واشنگتن و از سوی دیگر با فرماندهان نيروهاي سه گانه ايران دارد وقوع هرگونه تغییرات در ایران ـ عکس وضعیت 28 امُرداد ـ محتمل است. متعاقب اين گفتار راديو مسكو، در تهران يك سرهنگ آمريكايي «مرده» يافت شده بود كه در آن روز معلوم نبود مقتول شده و يا اينکه خودكشي كرده بود!. روز پيش از آن نيز در شهر کرمان يك مقام آمريكايي به نام «مارتين بركويتس» كشته شده بود. در جریان انقلاب، حزب توده و گروههای کمونیستی دیگر وسیعا فعّال شده بودند.
    شاه در فاصله ترک تهران و درگذشت، به رغم بیماری سرطان یک کتاب نوشت، يک مصاحبه عمومي و چندین مصاحبه اختصاصی انجام داد. وی اظهار کرده بود وقتی شنیدم که یک ژنرال آمریکایی ـ معاون فرماندهی نیروهای نظامی این کشور در اروپا به تهران آمده و با فرماندهان نظامی ایران تماس مستقيم برقرار کرده خواستم که با من ملاقات کند. در این ملاقات، نخستین پرسش این آمریکایی [رابرت هایزر] که یک ژنرال نیروی هوایی بود از من این بود که چه وقت ایران را ترک خواهم کرد؟!. این سئوال و رفتار او و مذاکراتش با فرماندهان تردید و سوء ظن مرا افزایش داد.
    شاه در اسوان مصر به مجله تایم، در پاسخ به این پرسش که چرا امکان داد که تظاهرات یک سال تمام طول بکشد و به اعتصاب و عصیان تبدیل شود گفته بود که این جیمی كارتر بود كه به او اشاره كرد اگر در برابر تظاهركنندگان شدّت عمل نشان دهد نمي تواند روي حمايت آمريكا حساب كند. شاه افزوده بود مخالفان او كه متوجه اين قضيه شده بودند بر شدت مخالفت و تظاهرات خياباني و اعتصابات افزودند و اكثريت ساكت و بي تفاوت جامعه را هم به حركت درآوردند و امور کشور فلج شد. [تظاهرات منجر به انقلاب در پی انتشار نامه ساختگی احمد رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات در نهم ژانویه 1978 آغاز شده بود].
    شاه چندی بعد در مصاحبه دیگری کارتررا فاقد تفکّر سیاسی و احاطه بر رویدادهای تاریخ حتی تاریخ قرون 19 و 20 خوانده و گفته بود سیاست کارتر به دلیل بی اطلاعی از گذشته ملل، تفاوت فرهنگها، روانشناسی و رفتار آنها و ضعف تحلیل اوضاع جاري جهان و پیش بینی آینده، تحت تاثیر تلقین و نفوذ اطرافیان خود بویژه برژینسکیِ ضدِ روس برای آمریکا در دراز مدت مشکلات متعدد خواهد آفرید که رفع آنها نیاز به هزینه کردن صدها میلیارد دلار و حتی تحمل تلفات دارد. کارتر گمان می کند (می کرد) که شاه تنها یک نفر است و با رفتن او، ایران متحد آمریکا باقی خواهد ماند. آینده ثابت خواهد کرد که چنین نخواهد بود. [که ثابت شد.].
    در پاسخ به این پرسش که چرا یک شاه باید به توصیه رئیس دولت دیگر عمل کند، گفته بود ترسیدم ایران منزوی و ایزوله شود و هر آنچه را که به دست آورده بودیم از دست بدهیم.
    ژنرال امیرحسین ربیعی فرمانده نیروی هوایی وقت که برغم رفتار ملایم در قبال انقلاب، محاکمه و اعدام شد در جلسه محاکمه در پاسخ به یک سئوال قاضی شرع گفت که دولت کارتر به دست ژنرال هایزر دُم شاه را بمانند یک موش مرده گرفت و از ایران بیرون انداخت. [این اظهار ژنرال ربیعی همان روز در روزنامه های تهران انتشار یافت].
چرچیل در سال 1943 در تهران با شاه ملاقات و پادشاهی اورا تثبیت کرد و جورج براون در سال 1978 خواهان کنار رفتن او شد (انگلستان خواست که بيايد و انگلستان خواست که برود)


    به باور برخی از مورّخان، هایزر ماموریت داشت که ژنرالهای ایران را قانع کند که پس از رفتن شاه، اگر بختیار دستور سرکوب خشونت آمیز تظاهرات کنندگان را بدهد اطاعت نکنند و ژنرال قره باغی رئیس ستاد ارتش چنین قولی را به او داد و به این قول خود هم عمل کرد. به اظهار این مورخان، ژنرال هیگ فرمانده هایزر [و بعدا وزیر امور خارجه آمریکا] با ماموریت معاون خود هایزر و رفتن به تهران موافقت نداشت و کناره گیری او از فرماندهی نیروهای نظامی آمریکا در اروپا (ناتو) شاید به همین دلیل بود. پاره ای از این مورخان نوشته اند که پیش از ماموریت هایزر، جورج براون وزیر امور خارجه پیشین انگلستان نیز در ملاقات با شاه به او اندرز داده بود که بهتر است کنار برود و ظاهرا «رمسی کلارک» دادستان پیشین آمریکا و روشنفکر بنام این کشور هم پیام مشابهی برای شاه فرستاده بود. از زمانی که پزشکان فرانسوی تشخیص داده بودند که شاه به بیماری سرطان دچار شده و عمری نخواهد داشت، قدرت های غرب حمایت خودرا به تدریج از او سلب و به چاره جویی افتاده بودند. در این میان انبوه دانشجویان ایرانی مقیم آمریکا و اروپا به روشن کردن سران ممالک محل اقامت خود از ضعف های دولت شاه و نارضایتی اکثریت مردم پرداخته و بویژه ذهن جیمی کارتر را پُر کرده بودند بگونه ای که در نوامبر 1977 که شاه به آمریکا رفت تدابیر کافي انتظامی برای جلوگیری از تظاهرات ایرانیان ساکن آمریکا که در برابر کاخ سفید اجتماع کرده و سنگ پرانی می کردند و شاه تحقیر شد بعمل نیامد.
بکار رفتن گاز اشک آور عليه تظاهرکنندگان ایرانی ضد شاه مقابل کاخ سفید واشنگتن در نوامبر 1977 به قدری فضای کاخ را آلوده کرده بود که شاه در کنار تریبون ایراد سخنرانی مجبور به پاک کردن اشک خود با دستمال شده بود


     قدرت های غرب خواهان کناره گیری شاه از نیمه سال انقلاب بودند و یقین داشتند که با کناره گیری شاه و جوان بودن پسرش، دمکراسی در ایران برقرار شود ولی شاه حاضر به کناره گیری نبود و همچنان دم از برنامه های دور و دراز خود ازجمله تمدن بزرگ می زد.
     ایجاد وحدت مساعی میان مخالفان سلطنت از ملی گرا و چپگرا تا مذهبی و شکست اقدامات دولت شاه برای برقراری آرامش باعث شده بود که متحدان خارجی از جمله جیمی کارتر رئیس جمهور آمریکا، جیمز کالاهان نخست وزیر وقت دولت لندن و ژیسکار دستن رئیس جمهور فرانسه از ادامه حمایت از او دست بردارند.
شاپور بختیار پس از تایید نخست وزیری اش در سنا، در کنار شاه


     شاه درنیمه اول دیماه به هر چهره شناخته شده که برای قبول ریاست دولت متوسل شد پاسخ رد شنید جز شاپور بختیار که انتصاب او مورد تایید ضمني رئیس جمهور وقت آمریکا هم بود. ظاهرا بختیار به شرط خروج [موقت] شاه از کشور که کارتر رئیس جمهور آمریکا نیز همین نظر را داشت قبول نخست وزیری کرده بود.
     غلامحسين صالحيار سردبير وقت روزنامه اطلاعات و از کمونیستهای سابق اندكي پس از خروج شاه از تهران اين روزنامه را با اين تيتر سراسري: «شاه رفت» كه از پيش آماده شده بود منتشر ساخت و روزنامه تا ساعت هشت شب تجديد چاپ مي شد و هر نسخه يك توماني آن تا پنجاه تومان به فروش مي رسيد. در آن روز كه هنوز ارتش، پليس و ساواك به وضعيت سابق باقي بودند و دولت منصوب از سوي شاه قدرت را به دست داشت، زدن چنين تيتري يك ريسك بزرگ بود و جرات و دلاوري زياد لازم داشت. در آن زمان حسين شمس ايلي و علي باستاني دو معاون سردبيري روزنامه اطلاعات بودند و دکتر علیرضا نوریزاده دبیر میز سیاسی این روزنامه و مسئول تهیه و تنظیم اخبار و تحولات انقلاب بود. علي باستاني کمتر از دو ماه پس از پيروزي انقلاب، از روزنامه اطلاعات اخراج شد و بعدا هم مدتي را در بازداشت گذرانيد. وي پس از اخراج شدن از روزنامه اطلاعات، خود را خانه نشين ساخت و به روزنامه نگاري بازنگشت. علي باستاني از سال 1336 هجری در روزنامه اطلاعات بکار نوشتن پرداخته بود و سالها معاون سردبير بود. حسين شمس که به مدت 14 سال معاون اول روزنامه اطلاعات بود در بهار 1359 همانند ديگر اعضاي تحريريه از کار اخراج گرديد ولي چند سال بعد به دنياي روزنامه نگاري و روزنامه اطلاعات بازگشت. وي که اخیرا بازنشسته شده است يکي از روزنامه نگاران ماهر و حرفه اي ايران بشمار مي آيد.
     در آن زمان در ايران هنوز كار حروفچيني به صورت سربي (لاينو تايپ) انجام مي گرفت و تهيه حروف و قرار دادن آنها در قالب فولادين صفحه سازي و سپس زير پرس قرار دادن و به صورت صفحه استوانه اي شكل فلزي در آوردن و به ماشين چاپ بستن وقت گير بود و صالحيار كه رفتن شاه را از چند روز پيش از آن پيش بيني كرده بود تهيه اين تيتر فوق العاده درشت را به استاد «عباس مژده بخش» مدير صفحات سفارش داده بود. صالحيار براي قبولاندن اين تيتر به شوراي دبيران روزنامه استدلال كرد كه هدف از نوشتن اين دو كلمه به اين درشتي اين است كه نظاميان پايين دست اطمينان حاصل كنند كه شاه باز نخواهد گشت و لذا با در نظر گرفتن عواقب كار، از تيراندازي به مردم خودداري كنند و هدف عمده او جلوگيري و دست كم كاهش قتل ايراني به دست ايراني است. باوجود اين استدلال، وي براي جلوگيري از مخالفت احتمالي بعضي دبيران تحريريه مجبور شد نهيب بزند. اين تيتر سبب شد كه نظاميان از بازگشت شاه مايوس شوند و بيش از گذشته به انقلابيون به پيوندند. تصوير اين صفحه و ترجمه و تفسير تيتر آن در فصل «تاثيرگذاري رسانه ها» در تاريخ عمومي مطبوعات آمده است.
    سه روز پيش از رفتن شاه از تهران، در پاريس آيت الله خميني براي اداره امور كشور شوراي انقلاب اسلامي تشكيل داده بود و انتصاب شاپور بختيار را (که مورد قبول واشنگتن هم بود) غير قانوني اعلام كرده بود. 26 روز پس از رفتن شاه از ايران، انقلاب پيروز و پنجاه روز بعد رفراندوم تغيير نظام برگذار شد.
     صالحيار 19 آذر 1382 پس از 24 سال خانه نشستن فوت شد بدون اين كه از اين كار او كه كاهش خونريزي و تخريب و كاستن از فاصله انقلاب تا پيروزي بود سخني به ميان آيد، حتي پس از مرگش.
     روزنامه نگاران ایران پس از کناره گیره دولت تمام ـ نظامی ژنرال ازهاری به اعتصاب 62 روزه خود پایان داده بودند. روزنامه های ایران در طول انقلاب و تا چند ماه پس از آن در کنترل کمونیست های سابق بودند.
     شاه و دولت او از دیماه 1356 با اعتراض و اعتصاب مردم که هر روز هم گسترش بیشتری می یافت رو به رو و هر اقدام آنان و مشاوران داخلی و خارجی شان برای آرام کردن اوضاع به شکست می انجامید از جمله اصلاح تقویم کشور، وعده آزادی زندانیان سیاسی و برگزاری انتخابات آزاد، لغو تصمیم به ساخت قمارخانه (کازینو)، ... و نیز اعمال خشونت؛ اعلام حکومت نظامی در هفدهم شهریورماه 1357 و همان روز تیراندازی به تظاهرکنندگان در میدان ژاله (تهران) و روی کار آوردن یک دولت تماما نظامی در نیمه آبان آن سال.
    با انتصاب بختیار (که چند سال بعد در فرانسه ترور شد) کار موسسات و قبل از همه روزنامه ها از سرگرفته شد. ولی برغم خروج شاه از کشور تظاهرات و مخالفت ادامه یافت که بختیار هواداران خودرا به انجام تظاهرات موافق دعوت کرد و میان دو دسته تظاهرکننده زد و خوردهایی صورت گرفت. چند روز پس از رفتن شاه از کشور، بختیار بر پایه محاسباتی (که چگونگی آن هنوز به دست نیامده است) با بازگشت آیت الله خمینی به کشور موافقت کرد و وی اول فوریه پس از 14 سال تبعید به وطن بازگشت و 11 روز بعد انقلاب به پیروزی رسید و ....
     دوران آوارگي شاه از لحظه پیروزی انقلاب (11 فوریه 1979) تا پايان عمرادامه يافت. شاه مبتلاء بسرطان از سال 1973، در دوران آوارگي در كشورهاي مختلف و در سايه ترس از ترور و يا دستگيري و تحويل داده شدن به ايران براي محاكمه بسر مي بُرد و سرانجام در تابستان 1359(1980 و در آستانه جنگ عراق با ایران) بر اثر همان بيماري در يك بيمارستان نظامي مصر درگذشت و در یک مسجد در قاهره مدفون شد.
    در یک مورد، ورود شاه به نیویورک جهت درمان باعث تصرف سفارت آمریکا در تهران و گروگانگیری کارکنان آن و مآلا قطع کامل روابط دو کشورشد. با این قطع روابط و اعلام شدن آمریکا به عنوان شیطان بزرگ و کنار رفتن مهدی بازرگان؛ قول و قرارهای خصوصی و محرمانه پیش از انقلاب به فنا رفت و دست آمریکا مستقیما از ایران کوتاه شد، خصومت گسترش یافت و ....
     انقلاب ایران به عنوان یک رویداد چشمگیر قرن 20 و نتایج ناشی از آن و تداوم تحولات، تغییرات و مسائل مورد توجه تاریخنگاران و پژوهشگران حرفه ای (بیطرف) بوده ولی محصول این پژوهش ها به صورت دقیق و کامل انتشار نیافته و جادارد که درباره تحولات سالهای 1978 و 1979 ایران پژوهش علمی به روش تحقیق در تطوّر تاریخ ادامه یابد. در این زمینه آنچه که تاکنون انتشار یافته همانا تفسیر گزارش های روز و مصاحبه با ارباب تحقیق، اصحاب نظر و مورخان بوده است.
     برخی از محققین، این انقلاب را نتیجه روزافزون بودن شکاف میان فقیر و غنی در ایران و تبدیل کشور به یک جامعه طبقاتی مخصوصا در دهه 1970 (دهه 1350 هجری) و به موازات افزایش درآمد ایران از صدور نفت و نيز ادامه بوروکراسي باقيمانده از دوران قاجارها و پيدايش فساد دولتي بیان کرده و گفته اند که شماری کم (یک اقلیت نسبتا کوچک ـ خواص) روی ثروت ها و مقامهای کشور دست گذارده بودند و دیگران با هراندازه معلومات، آگاهی، شایستگی و مهارت به این ثروتها و مقامها (معاملات دولتی، وکالت مجلس، انتشار نشریه و ...) دسترسی نداشتند و به تدریج ناله هایشان تبدیل به فریاد شد و شاه این فریاد را نشنیده گرفت تا دست کم با تغییرات و اصلاحات نسبی در سیستم موافقت کند ... و این فریادها در سال 1357 (1978 میلادی) توفان شد و .... شاه باور نمی کرد که در جهان نیمه دوم قرن بیستم یک کشور و آن هم ایران دارای نظام مذهبی شود و درنتیجه همه ترس او از کمونیست ها بود و بارها این بیم را علنی ساخته و به دولت واشنگتن نیز منتقل کرده بود. شاه ملی گرایان (مصدقي ها) را شماری سالخورده که با اصل سلطنت مخالف نیستند می دانست. به باور یک مفسر آمریکایی، شاه مردی خداترس بود که به شعائر اسلامی احترام می گذارد. این تفسیرنگار در دهه 1960 با شاه دیدار کرده بود.
     پاره ای دیگر از پژوهشگران نوشته اند که ورود و گسترش فرهنگ غرب در ایران و برخورد دو فرهنگ (مخصوصا در محله های مذهبی تر شهرها و مناطق روستانشین) و قضاوت شاه و دولتش تنها برپایه زندگانی و خواست ساکنان شمال شهر تهران، نارضایی توده مردم را برانگیخته بود و منتظر فرصت برای بروز مخالفت بودند.
     به باور جمعی دیگر، انقلاب ایران ریشه در بپاخیزی ژوئن 1963 (خرداد 1342) داشت و درحقیقت دنباله آن بود ولی شاه به جای توجه به خواستهای بپاخاستگان آن سال، به راه خود ادامه داد. حال آنکه عقل سلیم حکم می کرد که انگیزه آن بپاخیزی و شعارهایش را تحلیل و مورد توجه (نصب العین) قرار می داد.
     برخی از تاریخنگاران نوشته اند: در دهه 1970 (دهه 1350هجری) به همان اندازه که درآمد ایران از نفت افزایش می یافت؛ اعیان و اشراف (خواص) توانمندتر و طبقه نادار و روستائیان فقیرتر و ضعیفتر می شدند و طبقه متوسط بی خیال از این گسترش جدایی ها به خوشگذرانی و لوکس کردن وسایل زندگانی سرگرم بود و تاریخ ایران بسرعت به تکرار وضعیت اواخر عهد ساسانیان (نیمه اول قرن هفتم میلادی) می پرداخت که همانا «فلسفه تاریخ» است و ایران در طول زمان چندبار آن را تجربه کرده است. شاه به دلیل بیماری سرطان و تنگ شدن حلقه محاصره او توسط خواص واقعیت هارا لمس نکرد و مانع از تکرار تاریخ نشد و چون می دانست که عمری نخواهد داشت در طول انقلاب هم تنها به روز قیامت و مجازات الهی توجه داشت و وظیفه کشورداری یعنی حفظ جان، مال، امنیت و حیثیت اتباع را فدای آن کرد و ....
     چند تاریخنگار بخشی از علل ناآرامی های یک دهه آخر عمر نظام سلطنتی ایران را تحریکات و سیاست های برخی از قدرتهای وقت که بیشترشان هم بظاهر دوست دولت شاه بودند برنگاشته و دلایلی برای اثبات این تز خود ارائه داده اند. به باور این تاریخنگاران، کثرت دانشجویان ایرانی در مدارس عالی آمریکا و اروپای غربی و نزدیک شدن اعضای کنفدراسیون دانشجویان به جیمی کارتر و مشاورانش و بدگویی از شاه نظر رئیس جمهور وقت آمریکارا که یک دمکراسی دوست لیبرال است نسبت به شاه و دولتش تغییر داد. در سالهای دهه 1970 (1350 هجری) دهها هزار جوان ایرانی با استفاده از گران شدن مستغلات در ایران (تا صد برابر) و ثابت ماندن ارزش ریال نسبت به دلار (یک دلار = هفت تومان) و آزادی فروش ارز در بانکهای ایران برای تحصیل به آمریکا آمده بودند و چون عمدتا از خانواده های «ورکینگ کلاس» ایران بودند خیلی زود جذب انجمن ها و گروههای دانشجویی مخالف دولت متبوع و ازجمله انجمن دانشجویان مسلمان، مجاهدین خلق، چریکهای فدایی و ... شدند و با راه انداختن تظاهرات ضد شاه و شعار نویسی، مصاحبه و حتی مراجعه خانه به خانه نظر آمریکاییان را نسبت به شاه تغییر دادند و سه مورد تظاهرات وسیع آنان در نوامبر 1977 در شهر واشنگتن (کاخ سفید)، نیویورک و پاریس کار شاه را ساخت و این، آغاز پایان کار او بود. بسیاری از این دانشجویان درجریان انقلاب و یا ظرف یکی دو سال اول (1979 و 9 ماه از سال 1980) به ایران بازگشتند و چون وضعیت را مطابق میل خود ندیدند عمدتا در کشور محل تحصیل ماندگار شدند و با استفاده از قوانین مهاجرت محل اقامت بستگان خودرا هم آوردند و اینان بستگان دیگر و این تسلسل تا به امروز ادامه یافته و شمار ایرانیان مهاجر در سراسر جهان ظرف سه دهه گذشته، طبق یک برآورد بالغ بر 5 میلیون می شود که چون تابعیت ایران را لغو نکرده اند تبعه جمهوری اسلامی هم بشمار می آیند و قسمتی از آمار نفوس ایران را تشکیل می دهند. به گفته یک محقق کانادایی در سال 2010، کثرت فارغ التحصیلان مدارس عالی ایران بویژه دانشگاه آزاد که کار مناسب تحصیلات خود پیدا نمی کنند از عوامل ايجاد تفکر مهاجرت است.
عکس قسمت بالاي صفحه اول روزنامه اطلاعات26 دي ماه 1357

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
اظهارات محمد حیدری معاون وقت سردبیر روزنامه اطلاعات درباره تیترِ «شاه رفت» ـ صالحیار سازنده این تیتر ـ ابتکارهای ژورنالیستیِ صالحیار
محمد حیدری (در شناسنامه اش؛ محمداسماعیل حیدرعلی متولّدِ خراسان)، از اعضای سردبیری روزنامه اطلاعات در جریان انقلاب 1357 و تا مدتی پس از آن و سپس سردبیر دو ـ سه مجله، پنج سال پیش از وفات (که در نوزدهم فروردین 1396 درگذشت)، خاطره‌ای از تیتر تاریخی روزنامه اطلاعات؛ «شاه رفت» روایت کرده است که برای افزودن بر تاریخ روزنامه نگاری ایران، دانستنی است. روایت حیدری قبلا هم به چند صورت انتشار یافته بود.
    
محمد حیدری

حیدری که خود شاهدِ عینی و دست اندرکار قضیه بود در این باره گفته است:
    دو تیتر بسیار بزرگ و باقی ماندنی در تاریخ؛ «شاه رفت» و «امام آمد» ابتکار حرفه‌ای شادروان غلامحسین صالحیار ـ سردبیر وقت روزنامه اطلاعات بوده است. من (محمدی حیدری) به عنوان کسی که در آن زمان معاونت صالحیار را برعهده داشتم واقعیت را بگویم تا گمانه زنی‌ها در این زمینه پایان یابد. در آن زمان حسین شمس ایلی، علی باستانی و من در امور خبری [اخبار داخلی] معاونان صالحیار بودیم. غلامحسین صالحیار پنج معاون داشت. معاونت اجرائی سردبیر (صالحیار) بر عهده من [حیدری] بود که مدام میان تحریریه (طبقه چهارم ساختمان قدیمی و دهها ساله مؤسسه، واقع در ابتدای خیابان خیّام) و بخش فنی (طبقه سوم ساختمان) در رفت و آمد بودم تا بر شیوهِ بستن صفحات روزنامه نظارت داشته باشم و یا دستورات و نظریات سردبیر را به میزهای تحریریه و نیز مسئولانِ صفحه بندی و تصحیح ابلاغ کنم. ما ـ سردبیر و معاونانش و دبیر میز اخبار سیاسی روزنامه (دکتر علیرضا نوری زاده) از دست کم ده روز قبل می‌دانستیم که شاه قرار است از ایران برود، زیرا تیمسار مقدم (آخرین رئیس ساواک) در جلسه‌ای که ما را به شرکت در آن (در ساختمان مرکزی ساواک ـ وزارت اطلاعات کنونی) فراخوانده بود موضوع را با قید این که نباید آن را منتشر و یا بازگو کنیم، فاش کرده بود. همین آگاهی موجب شد که صالحیار، وقتِ کافی داشته باشد که توسطِ «عباس مژده بخش» مدیر بخش حروفچینی و صفحه بندی روزنامه و با گرفتن تضمین رازداری از بخش گراور سازی، آن تیتر بزرگ و بی‌سابقه را به صورت گراور بسازد و در جایی پنهان کند. روز رفتن شاه، صالحیار در پاسخ به پرسش برخی از دبیران تحریریه که چه تیتری در صفحه اول روزنامه برای رفتن شاه که 99 درصد بازگشت نخواهد داشت خواهد زد، پاسخ‌هایی سردستی می‌داد، زیرا که نمی خواست همگان بدانند که از چند روز پیش می دانست که شاه رفتنی است و تیتر را درشت تر از تیترهای بزرگ معمولی آماده کرده است. تا آن روز تنها سه ـ چهار نفر می دانستند که تیتر مربوط تهیه شده و چگونگی قراردادن آن نیز در صفحه مشخص شده است. در آن روز (روز خازج شدن شاه و بانویش از کشور) صفحه اول هم بدون حضور هیچیک از اعضای تحریریه و قسمت فنی جز صالحیار، مژده بخش و کُرداوغلو (گراورساز) بسته و به ماشین چاپ داده شد و دقایقی بعد، نسخه‌هایی از آن به اطاق خبر آورده شد و در آن لحظه بود که چشم ها به آن تیتر افتاد. این پنهانکاری ـ به اظهار بعدی صالحیار به این جهت بود که این احتمال وجود داشت که کاسه ای زیر نیمکاسه باشد و ارتش وارد عمل شود و رشته هارا پنبه کند.
     ساعتی پس از آغاز کار چاپ، من [حیدری] برای سرکشی به بخش توزیع روزنامه رفتم و از گفت و گو با مسئول آن بخش متوجه شدم؛ از قبل ترتیبی داده شده بود که بجای روال توزیع عادی، خروجی صدها هزار شماره ای دو ماشین چاپ روزنامه (رتاتیو و اُفسِت روتاتیو) بدون در نظر گرفتن بازگشت پول تکفروشی، شماره آن روز روزنامه بین مردم که خیابان‌ها از آنها پُر بود، توزیع شود (بدون انتظار داشتن دریافت پول). بدین ترتیب با یک سازمان دهی دقیق، روزنامه‌ای با تیتری که هنوز هم به مناسبت هایی در رسانه‌ها بازتاب می یابد، منتشر شد. در مورد تیترِ «امام آمد» اعضای سردبیری روزنامه، از قبل در جریان بودند.
    حیدری همچنین گفته بود: دهه 1360 صالحیار بیمار شده بود. شبی برای دیدنش به خانه او (در کوچه ای در انتهای خیابان سهروردی) رفتم. وی ضمن صحبت و اشاره به آن روزها، سه دستخط درباره خودش از آیت‌الله محمد جواد باهنر نشانم داد که یکی ابقای او در سمت سردبیر روزنامه اطلاعات و حُجّت بودن حرفش را نشان می‌داد‌، دست خط دوم خطاب به همه مسئولین بود که به توصیه‌های وی (صالحیار) در مورد مطبوعات توجه کنند و دست خط سوم دستورِ دادن یک قبضه اسلحه کُلت به وی را برای دفاع شخصی نشان می داد.
    صالحیار در پی مصادره روزنامه اطلاعات و واگذارشدن این مؤسسه به بنیاد مستضعفان و انتصاب یک بازاری معمولی به مدیریت آن، پس از ربع قرن کار در تحریریه روزنامه اطلاعات و عمدتا در سمت های دبیری و سردبیری، و از محرّکان اعتصاب 61 روزه از این مؤسسه رفت. از ابتکارهای ژورنالیستیِ صالحیار؛ ایجاد نخستین خبرگزاری غیر دولتی در ایران به نام «پرس اِیجنت»، ایجاد خبرگزاری برای رادیو تلویزیون ملی ایران، پخش وقایع شهری از ترافیک، حادثه رانندگی، حریق تا زمین خوردگی، بیماری فوری یک فرد و ... در بخش های خبرِ رأس هر ساعت از رادیو ایران که دو سه دهه بعد در اروپا و آمریکا مشاهده شد و همچنین تألیف کتاب چهره های رسانه ها [رسانه های ایران] شامل همه آنان که سرگرم کار بودند. صالحیار برای تهیه مطالب فوری شهری برای پخش در آغاز هر ساعت از رادیو، عنایت الله گلستانه حادثه نگار بنام و قدیمی را از روزنامه اطلاعات به سازمان رادیو تلویزیون برده بود. اهمیت اخبار ترافیک در این بود که اگر یک خیابان بند آمده باشد، راننده اتومبیل از رادیو اتومبیل خود قضیه را بشنود و مسیر دیگری انتخاب کند. با این کار، بر مخاطبان رادیو هم افزوده می شد. صالحیار همچنین از بنیادگذاران سندیکای روزنامه نگاران ایران بود و یکی دو دوره دبیر انتخابی این سندیکا. او در دهه 1370 تصمیم گرفت که ایران هم بمانند کشورهای پیشرفته، «انجمن روزنامه نگاران پیشکسوت» داشته باشد و به نوشتن اساسنامه و جمع آوری امضاء دست زد و درخواست تأسیس انجمن را به وزارت کشور داد و همچنین با معاون مطبوعاتی وقت وزارت ارشاد ملاقات و مشورت کرد که عُمر او پایان یافت. دیگران و به شکلی دیگر چنین انجمنی را تشکیل داده اند.
    
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
پول حرام، آه مظلومان است که دامنگیر خواهد شد
یک مخاطب این تاریخ آنلاین در پیام مورخ 27 دیماه 1391 ضمن انتقاد غیر مستقیم [به صورت اشاره و تلویح] از مؤلف آن که «چشم ـ بسته» از کنار حقایق جاری اوضاع می گذرد، مطلب شماره 20930 مورخ 26 دیماه 1391 وبسایت «بازتاب» را ـ و به قول خودش [مخاطب] ـ پس از سانسور (حذف) اشارات مستقیم، نقل و ارسال داشته و خواسته است که به صورت یک واقعیت کُلّی و عمومی [بدون اشاره به فرد و کشور] درج شود تا شاید که مورد توجه قرار گیرد، عبرت آموز باشد و پیشگیری از وقوع يک سونامي [زلزله تحت البحري] شود.
    
    متن ارسالی مخاطب:
    
    "فساد اقتصادی مقارن و همزاد با فساد سیاسی است، به این معنا که در جامعه ای که فرهنگ انتقاد و تصحیح عملکرد مقامات وجود نداشته باشد، کسب «زر» درپی «زور» سیاسی خواهد آمد. پس از گذشت یک سال از موج اختلاس های بزرگ، نشانه هایی از پیدایش یک سونامی رسوایی های اخلاقی به نظر می رسد.
    براساس آموزه های دینی و همچنین یافت های علوم اجتماعی؛ تباهی در یک جامعه از به فساد کشیده شدن مقامات آن آغاز و سپس این فساد فراگیر و تبدیل به یک هنجار می شود.
    انحرافات شکل گرفته در جامعه از «زور» سیاسی، به تدریج به اختلاس ها و سوء استفاده از بیت المال کشیده می شود و سپس به رسوایی اخلاقی. مثلا: رابطه یک مقام با زن شوهردار، شکایت یک دختر از یک مقام دیگر، فرار دختر یک مقام دولتی از خانه، ... و ده ها موضوع دیگر که رسانه ای نمی شوند. به هرحال، باید دانست که پولهای حرام، آه مظلومان است که دامنگیر خواهد شد.".
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
4 میلیون افغان در ایران و چند میلیون ایرانی در کشورهای دیگر
16 ژانویه 2013 (26 دی ماه 1391) معاونت امنیتی ـ انتظامی وزارت کشور، شمار پناهندگان افغان در جمهوری اسلامی ایران را که ثبت نام شده و دارای کارت پناهندگی بودند، 850 هزار نفر اعلام داشت. شمار افغان های غیر مجاز در آن زمان (ژانویه 2013) در جمهوری اسلامی ایران حدود یک میلیون و 420 هزار تَن برآورد شده بود ـ و با جمع دو رقم دو میلیون و 270 هزار. اظهارات افراد و گزارش های مبتنی بر آنها، رقم افغان های ساکن ایران در پاییز 2015 را نزدیک به 4 میلیون نشان می داد. پس از انقلاب و بویژه در سال های پس از جنگ عراق با ایران، چند میلیون ایرانی [رقم درست در دست نیست] جلای وطن کرده و عمدتا در کشورهای انگلیسی زبان زندگی می کنند، ولی ارتباط و رفت و آمد خود با زادگاه و دیار نیاکان را قطع نکرده اند که یک خصلت ویژه هر ایرانی است.
    افغان ها، از زمان تأمین وحدت ایران در 539 سال پیش از میلاد تا نیمه دوم قرن 19 (به مدت 24 قرن) اتباع ایران بودند که دولت لندن با توسل به جنگ (لشکرکشی به بوشهر و خوزستان) و بازی های دیگر، آنان را از ایران جدا کرد و سپس بخشی از ایشان را هم با ترسیم خط مرزی «دورَند» ضمیمه هندوستانِ وقت خود کرد که اینک در غرب و شمال غربی پاکستان زندگی می کنند و آرامش ندارند. شمار پشتون ها (پاتان ها = افغان ها)ی پاکستان بیش از 29 میلیون است. افغانستان نامی است که دولت لندن بر ایرانِ خاوری گذارده است. بپاخیزی های مسلحانه پس از سلطه عرب بر ایران با هدف تأمین استقلال و حاکمیّت ایران و احیاء زبان فارسی، از سیستان بزرگتر و خراسان بزرگتر (آن قسمت ها که اینک در افغانستان قرار گرفته اند) آغاز شده بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو انديشه
نگاهي كوتاه به انديشه و كارهاي جمال عبدالناصر به مناسبت زادروز او
15 ژانويه زادروز جمال عبالناصر رهبر پیشین مصر و صاحب فرضيه ای معروف به «ناصريسم» است كه در سال 1918 به دنيا آمد و 52 سال عمركرد.
     وي مشكلات جهان عرب را نتيجه مداخله نيروهاي استعمار و در صدر آنها انگلستان و نيز روحيه سازشكارانه مقامات عربي و وجود نفاق ميان آنان و ادامه نظام ارباب و رعيتي و ناآگاهي و عقب ماندگي عمومي مردم منطقه مي دانست و با ارائه يك ايدئولوژي كه تركيبي از سوسياليسم معتدل و وفاداري ملي و وحدت عربي بود تحول ایجاد کرد. وی از اعضای گروه افسران مصری بود که این گروه به سلطنت و نفوذ انگلستان در مصر پايان داد.
    ناصر پس از اینکه رئیس دولت شد آبراه سوئز و بسياري از موسسات مصر را ملّي كرد و مالكيّت اراضي كشاورزي را محدود ساخت، با سوريه جمهوري متحد عرب را به وجود آورد، به پيروزي كودتاي ضد سلطنت در عراق كمك كرد، به مبارزه با نظام موروثي در يمن کمک کرد، سد اسوان را در مصر بدون كمك غرب بساخت و با در پيش گرفتن سياست «قرار دادن شوروي در برابر غرب» در جنگ سال 1956 با انگلستان ، فرانسه و اسرائيل چيزي را از دست نداد. چون طعم ضعف نظامي اعراب را در جنگ سال 1948 با اسراييل به عنوان يك افسر جزء چشيده بود، تا توانست به تقويت بنيه نطامي مصر پرداخت.
    
ناصر هنگام ملاقات با« چه گوارا » درقاهره

ناصر از مؤسسان جنبش غير متعهد در جهان است. وي كه از دوستداران دكتر مصدق بود شديدا با شاه مخالفت داشت و سياست هاي اورا كمك به سلطه غرب بر كُلّ خاورميانه و استثمار منابع طبيعي اين منطقه از جمله نفت مي دانست و بارها شاه را متهم كرده بود كه خاور ميانه را صحنه رقابت شرق و غرب كرده و سهم بزرگي در انتقال جنگ سرد دو ابرقدرت به اين منطقه داشته است.
    ناصر كه كار نظامي اش را به عنوان ستوان در سودانِ تحت سلطه انگلستان آغاز كرده بود و از اين وضعيت متأثر شده بود با چند افسر ديگر جنبش «افسران آزاد» را پايه گذاري كرد و همين جنبش در ژوئيه سال 1952 با يك كودتاي بدون خونريزي به عمر سلطنت كه به زعم او عامل استعمار بود پايان داد. وي كه در جريان كودتا در پس پرده عمل مي كرد در سال 1954 نخست وزير و بعدا رئيس جمهوري مصر شد و دست به اصلاحات اجتماعي و اقتصادي زد و جمعيت اخوان المسلمين را از سر راه خود برداشت و در همين سال نيروهاي انگليسي را از مصر بيرون كرد. در سال 1955 به عنوان يكي از موسسان جنبش غير متعهد به «نشست باندونگ» رفت. وي كار پياده كردن سوسياليسم را در مصر از سال 1956 پس از تصويب قانون اساسي تازه آغاز و به بلوك شرق نزديك شد. در 26 ژوئيه همين سال آبراه سوئز را ملي كردكه باهجوم نيروهاي انگلستان ، فرانسه و اسرائيل به كشورش رو به رو گرديد. اخطار مسكو كه به كمك مصر نيرو خواهد فرستاد و ميانجي گري آمريكا به اين حمله سه جانبه پايان داد.
    دكترين سياسي ــ اجتماعي او كه به «ناصريسم» معروف شده است بر پايه ردّ سلطه غرب و حتي دريافت كمك از غرب، تأمين عدالت اجتماعي، ناسيوناليسم و وحدت عربي، سوسياليسم مطابق درك اعراب و آگاهانيدن هرچه بيشتر توده هاي عرب بود.
     ناصر در اجراي همين دكترين به تاسيس خبرگزاري خاورميانه دست زد كه رسانه هاي عربي را از خبرگزاري هاي غربي كه به زعم او اخبار را در جهت منافع خود دستچين و تنظيم مي كردند دست زد. وحدت با سوريه را به اميد پيوستن ساير كشورهاي عربي به آن انجام داد و اتحاد سوسياليست را براي اجراي طرح هاي خود تأسيس كرد و به تدريج به ياري جنبش هاي رهايي بخش كشورهاي افريقايي روي آورد و به صورت يك قهرمان ملي اعراب در آمد كه شكست نظامي در جنگ شش روزه سال 1967 به اعتبار او لطمه زد و تاثير اين شكست بر روحيه و وضعيت مزاجي اش باعث شد كه نهايتا در 28 سپتامبر سال 1970 بر اثر حمله قلبي فوت شود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو رسانه‌ها
روزی که مبتکر ستونِ Dear Abby در 94 سالگی درگذشت ـ اندرزگویی رسانه ای به صورت پرسش و پاسخ
Pauline

بانو Pauline Philips که از سال 1956 به مدت حدودا نیم قرن، ستونِ اندرز عمومی بویژه خانوادگی به صورت پرسش و پاسخ زیر عنوان Dear Abby می نوشت و از سوی سندیکای مربوط، روزانه در 1400 روزنامه در آمریکا انتشار می یافت و میلیون ها مخاطب داشت و نیز یک برنامه رادیویی به همین شکل، 16 ژانویه 2013 درگذشت. او چهارم جولای 1918 در استیت آیوایِ آمریکا از پدر و مادری روس که به آمریکا مهاجرت کرده بودند بدنیا آمده بود.
    وی که 94 سال و چندماه عُمر کرد با آن ستون خود یکی از معاریف آمریکا شده بود. بانو پالین گاهی هم خودرا «ابیجِیل وَن بورِن» معرفی می کرد. پس از او دخترش ـ جین ـ با همان عنوان و به همان صورت ستون اندرزگویی مادرش را ادامه می دهد. بانو پالین هرچند وقت یک بار، برگزیده پرسش ـ پاسخ های معروف به «دیِر اَبی» را به صورت کتاب هم منتشر می کرد که در کتابخانه ها به صورت رفرنس نگهداری می شوند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
مقاله روزنامه نگار نبايد «ترتيب داده شده از قبل» و القاء و يا به خواست شخص ثالث باشد
15 ژانويه 2005 اف سي سي ( كميسيون ارتباطات فدرال) كه يك مجمع رسيدگي به امور راديو ـ تلويزيونها ، اينترنت و مخابرات در آمريكاست كار رسيدگي به پول گرفتن «آرامسترانگ ويليامز» روزنامه نگار آمريكايي از وزارت آموزش و پرورش اين كشور به منظور تبليغ يكي از برنامه هاي اين وزارت را در لابلاي ابراز نظرها و تحليل هاي خود كه منظما در رسانه هاي اين كشور ازجمله رادیوتلویزیونها منتشر و پخش مي شدند آغاز كرد.
     يك سخنگوي اين كميسيون گفت كه كار رسيدگي توسط يك هيات انجام مي شود و آنچه كه معلوم است اين است كه ويليامز قبلا جريان معامله (قول و قرار) خود با وزارت آموزش و پرورش را به صورتي كه بود و دقيقا به اطلاع رسانه هايي كه تحلیل های او را منتشر و پخش مي كنند از جمله چند راديو ـ تلويزيون نرسانده بود. اف سی سی حق مداخله در امور رسانه های چاپی را ندارد زیراکه آزادی پرِس (مطبوعات) در قانون اساسی آمریکا تضمین شده و بنابراین، این کشور قانون مطبوعات ندارد و برای انتشار نشریه نیاز به مجوّز و پروانه نیست.
     طبق اصول روزنامه نگاري، مقاله (تفسير و تحليل) بايد صرفا نظر نويسنده اش باشد نه القاء و خواست طرف ثالث. مقالهِ بدون ذكر نام نويسنده، نظر روزنامه و راديو ـ تلويزيون است و در بالاي مقالات چاپيِ ويليامز نام او ذكر مي شد و از راديو ـ تلويزيون هم با صداي خود او پخش مي گرديد. اگر تفسير راديو ـ تلويزيوني توسط گوينده معمولي آن رسانه ها خوانده شود، نظر رسانه و صاحب آن است كه ممكن است ژورناليست هم نباشد، ولي با صداي مفسّر، نظر خود اوست و بايد واقعا نظر و عقيده خودش باشد، نه اين كه پول گرفته باشد تا چنان عقيده اي را مطرح و تبليغ كند مگر اين كه قبلا به صورتي اشاره كرده باشد كه از او خواسته اند كه چنين بگويد و يا بنويسد تا مخاطبان بدانند كه آن مطلب از نويسنده مقاله نيست و فريب نخورند. مقاله ژورنالیستی نويس (كه يك روزنامه نگار سرشناس و با تجربه بايد باشد) حق ورود به دنياي اعلان و آگهي را ندارد و نبايد تفسير و تحليل هاي او كه مردم براي خريدشان پول مي دهند و وقت می گذارند «ترتيب داده شده از قبل» باشد. چنين ترتيبي در روزنامه نگاري حرفه اي وجود ندارد و مردود است.
    از سوي ديگر دو تَن از سناتورهاي حزب دمكرات آمريكا ـ سناتور «دورگان» و سناتور «وايدن» گفته بودند كه اين موضوع را تا به آخر دنبال خواهند كرد.جورج دبلیو بوش رئیس جمهوری وقت آمریکا نيز ضمن اعلام بي اطلاعي از قرار داد وزارت آموزش و پرورش كابينه خود با ويليامز اظهار اميدواري كرده است كه چنين موضوعي در آمريكا تكرار نشود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ساير ملل
اعلاميه مربوط به بمب اتمي 100 مِگاتُني دار شدن شوروي، ولي ...
نيكيتاخروشچف رهبر وقت شوروي 16 ژانويه 1963 (26 دیماه 1341) اعلام كرد كه اين كشور بمب اتمي 100 مِگاتُني ساخته است.
    در ژانویه 2015 و در سالروز انتشار این اظهار خروشچف، یک تفسیرنگار نوشت: هنوز معلوم نشده است كه بر سر اين تسليحات چه آمده و روسيه فدراتيو با اين قدرت آتش، چرا سياست انفعالي و نوعی انزوا در پيش گرفته است كه مآلا برايش زيان غير قابل جبران خواهد داشت!.
    طبق قرارداد ستارت 2، آمریکا و روسیه می توانند هرکدام تا 3500 بمب اتمی داشته باشند.
    16 ژانويه 2015 (26 دیماه 1393) از عُمر كشور واحد روسيه كه ايجاد آن از سوي ايوان چهارم و در غرب معروف به ایوان مخوفIvan the Terrible اعلام شد درست 468 سال گذشته بود (کمتر از یک پنجم عُمر ایران واحد). ایوان چهارم در آغاز سال 1547 خود را تزار همه روسیه، روس تباران و روس زبانان اعلام کرد. بلشویک ها که شعار جهان وطنی می دادند در دهه 1920، روسیه تزاری را اسما و روی کاغذ به 12 جمهوری متحده تقسیم کردند که بعدا 15 جمهوری شدند که پس از فروپاشی در 1991 قرار بود به همان صورت تبدیل به جامعه مشترک المنافع روسیه شوند که .... پس از کناره گیری یلتسین ـ یکی از عوامل فروپاشی شوروی ـ گفته شده بود که زود و یا دیر یک ناسیونالیست روس درصدد احیاء روسیه بزرگ برخواهد آمد و با هر هزینه.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تصميم انگلستان به خروج از شرق سوئز که امکان داد دولت ايران برخي از جزاير خود را به قلمرو وطن باز گرداند
16 ژانویه 1968 دولت انگلستان تصميم گرفت كه به دلايل مالي! نيروهاي خود را از شرق سوئز ازجمله منطقه خليج فارس و سنگاپور تا سال 1972 خارج سازد .
    17 ژانويه 1968 ويلسون نخست وزير وقت انگلستان اين تصميم را به پارلمان اين كشور اعلام داشت. نيروهاي انگليسي چهار قرن در اين مناطق بودند.
    با خروج انگلستان از خليج فارس، دولت وقت ايران امكان يافت كه با توسل به نيروي مسلح برخي جزاير خودرا به قلمرو وطن بازگرداند. مروري بر تاريخ ایران نشان مي دهد كه این کشور (3 قرن تنها ابرقدرت جهان و 8 قرن یکی از دو ابرقدرت) عمدتا به دليل نداشتن ابزار جنگ دريايي، بيش از هر كشور ديگر از حضور طولاني انگلستان در منطقه خليج فارس آسيب ديده است.
    دولت لندن 42 سال پس از خروج نظامی از مناطق واقع در شرق آبراه سوئز ازجمله خلیج فارس تصمیم به بازگشت نظامی به خلیج فارس گرفت و در بحرین مستقر خواهد بود. هنوز دلایل این بازگشت روشن نشده است.
    
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
آغاز نخستين جنگ آمريکا و عراق – جنگ بر سر کویت
حمله نظامي آمريكا و يارانش از جمله دولت های سعودي، مصر و قطر با 690 هزار نظامی (425 هزار تَن از آنان آمريكايي)، 1800 هواپيماي نظامي و دهها كشتي جنگی و ناوهاي پرتاب موشك كروز از سحرگاه 16 ژانويه 1991 به مواضع عراق در داخل اين كشور و كويت آغاز شد.
    هدف از اين حمله اجراي قطعنامه 678 شوراي امنيت اعلام شده بود كه به دولت عراق تا 15 ژانويه مهلت داده بود كه كويت را تخليه كند. چهار روز پیش از آغاز حمله، دبیرکل وقت سازمان ملل عازم مذاکره با دولت عراق شده بود تا موافقت این دولت را به خروج از کویت جلب کند ولی کنگره آمریکا منتظر نتایج مذاکرات او نشد و به رئیس جمهوری این فدراسیون اختیار جنگ داد و دو روز بعد از تصویب این اختیارات، حمله نظامی آغاز شد. به این ترتیب تلاش های ظاهرا صلح آمیز روزهای آخر تنها برای دادن چهره بهتری به جنگ بود.
     اندكي پس از آغاز حمله، 50 موشك كروز به سوي عراق و عمدتا بغداد پرتاب شد. در آن زمان چني (بعدا معاون جورج دبلیو بوش) وزير دفاع و ژنرال پاول (بعدا وزير امور خارجه) رئيس ستاد مشترك نيروهاي مسلح آمريكا بود.
    جورج بوش (پدر) 16 ژانویه در نطقي كوتاه حمله نظامي به عراق را اقدامي به منظور آزاد ساختن كويت خواند و به نوبه خود، صدام حسين در مطلبي كه از راديو تلويزيون پخش شد جورج بوش را مردي دو رو كه خيالات شيطاني دارد توصيف كرد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تاريخ از نگاهي به تصوير
تیتر شماره 26 دیماه 1397 چند روزنامه تهران از محاکمه تخلّف بانکی در جمهوری اسلامی ایران ـ سوژه براي تاريخ نگاران

    


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
برخي ديگر از رويدادهاي 16 ژانويه
  • 1794:   Edward gibbon تاریخ نگار و نویسنده انگلیسی و مؤلف تاريخ انحطاط و زوال امپراتوري روم در 7 جلد در این روز درگذشت. وی 56 سال عُمر کرده بود. اين كتاب و مخصوصا فصول 15 و 16 آن همواره مورد توجه دولتمردان و سياستمداران بوده است، زيرا درس هاي جالبي از آن به دست مي آيد. وي در طول سالهاي اقامت خود در فرانسه از معاشران روشنفكران اين كشور و از جمله وُلتِر بود.
        
    تصویری از گیبون ـ بر محل سکونت گیبون در لندن، این ساین قرارداده شده است تا رهگذران با مشاهده اش از او یاد کنند


        
  • 1878:   در آخرین نبردِ جنگ حدودا دو ساله (سال های 1877 و 1878) روسیه و عثمانی که در نزدیگی شهر بزرگ پلودیو Plovdiv بلغارستان روی داد، نیروهای نظامی عثمانی بفرماندهی سلیمان پاشا شکست خوردند و سپاهیان روسیه به سوی استانبول به حرکت درآمدند که دولت عثمانی حاضر به صلح شد و با توسل به قدرت های اروپایی و واسطه گری آنها، قرارداد «سن استفانو San Stefano» را با روسیه امضاء کرد که طبق آن، بلغارستان پس از قرن ها از سلطه عثمانی آزاد شد و استقلال یافت.
        
        
  • 1938:   در آخرين سال رکود اقتصادي آمريکا معروف به رکود بزرگ، طبق يك آمار رسمي که 16 ژانویه 1938 انتشار یافت، جمع بيكاران آمريكا به هشت ميليون تَن رسيده بود. در ژانویه سال 1938 جمعیت فدراسیون آمریکا 129 میلیون تَن بود. در 15 ژانویه 2022 سیصد و سی و دو میلیون و 434 هزار و 133 تَن.
        
        
  • 1944:   شوراي مشورتي اروپا پيشنهاد كرد كه پس از شكست هيتلر، آلمان به چند منطقه تقسيم شود تا بار ديگر نتواند بر ضد همسايگانش جنگ به راه اندازد. در آن زمان، جنگ جهانی دوم ادامه داشت ولی شکست آلمان قابل پیش بینی بود.
        
        
  • 1945:   ارتش سرخ (ارتش اتحاد شوروي) آلماني ها را از شهر ورشو (پايتخت لهستان) دور ساخت و دو روز بعد در اين شهر مستقر شد. لهستان اسلاو نژاد در قرون جدید و تا سال 1990 بارها در دست روسیه و یا هم پیمان دولت مسکو بود.
        
        
  • 1969:   برای نخستین بار در تاریخ فضانوردی، سرنشیینان دو سفینه فضایی روسیه (شوروی) در فضا به هم نزدیک شدند و سرنشین مبادله کردند. این دو سفینه؛ سایوز 4 و سایوز 5 بودند.
        
        
  • 1970:   در این روز سرهنگ مُعمّر قذافی که با کودتا، نظام سلطنتی لیبی را برانداخته بود، 4 ماه پس از پیروزی کودتا، خودش نخست وزیر لیبی شد. پس از کودتا، وی و همدستانش با هدفِ حفظ ظاهر و اینکه مورد انتقاد دولت های اروپایی قرار نگیرند و به رسمیت شناخته شوند، اداره امور را به یک شورای انقلاب که شماری غیرنظامی هم عضو آن بودند سپرده بودند. قذافی در زمان کودتا 28 سال بیشتر نداشت.
    قذّافی در 1970


        
        
  • 2013:   طبق یک آمار منتشره در تهران، در سال 1390 هجری خورشیدی در منطقه تهران ـ پایتخت جمهوری اسلامی ایران، 14 هزار سرقت و 4 هزار چاقوکشی رخ داده بود و حدود 50 هزار تَن به اتهام سرقت دستگیر شده بودند که دو هزار نفر از آنها زیر 18 سالگی و 500 نفرشان زن بودند.
        
        
  • کارنامک نوشيروان (خاطره ای از مولف)
    حادثه و جنایی نویسی روزانه در مطبوعات از 187 سال پیش و با انتشار خبر قتل یک زن تَنفروش در صفحه اول نیویورک هرالد آغاز شد ـ چگونگی قضیه

        62 سال پیش، اواخرِ اَمُردادماه 1340 (آگوست 1961) بود و علی امینی نخست وزیر و دست رسانه های ایران بازتر از گذشته برای تهیه و انتشار هرگونه مطلب. مدیریت خبرگزاری پارس ـ تنها خبرگزاری وقت، خبرگزاری دولت و اینک به نام اختصاری ایرنا ـ با تأیید نصرت الله معینیان معاون نخست وزیر و رئیس انشارات و رادیو کشور تصمیم گرفت که همراه جماعت شود و اخبار حوادث شهری را هم که مخاطب فراوان دارد پوشش دهد، ولی خبرنگاران وقت این خبرگزاری که تا آن زمان عمدتا اخبار دولتی و مصاحبه با مقامات، تصمیمات و اقدامات رسمی را تهیه و تنظیم می کردند، آشنایی چندان با تهیه اخبار حوادث ازجمله قتل، خودکشی، کتک کاری، اختلافات خانوادگی و همسایگی، حریق و حوادث رانندگی را نداشتند (که یکی از لازمه هایش آشنایی به وظایف پلیس، بیمارستان های ویژه بستری کردن مجروحان و مسمومان، رسیدگی های قضایی و آیین دادرسی کیفری بود) و در آنان علاقه مندی به این کار هم دیده نمی شد. سرانجام قرار شد که سه جلسه درس و پنج روز تمرین (کارآموزیِ عملی)، اختصاص به چگونگی تهیه و تنظیم اخبار حوادث داده شود و از دبیران میزهای حوادث در کیهان و اطلاعات و خبرنگاران مربوط دعوت به عمل آید تا در دو جلسه اول حضوریابند و تجربه های خود را و منابع این دسته از اخبار و طرز پوشش آنهارا بیان دارند و برای جلسه سوم، از دو روزنامه نگار آمریکایی و انگلیسی که به ایران آمده بودند دعوت شود تا تجربه ها، دیده ها و شنیده های خودرا به صورت تدریس بگویند.
        من [مؤلف این تاریخ آنلاین) در آن زمان، در روزنامه اطلاعات حادثه نگار و در خبرگزاری پارس دبیر اخبار بین الملل ویژه تنظیم برای رادیو سراسری بودم و نیاز به شرکت در جلسات یادگیری تهیه اخبار حوادث شهری را نداشتم. اما، علاقه مند شدم که در جلسه سوم بویژه برای شنیدن اظهارات روزنامه نگار آمریکایی که در یک روزنامه چاپ نیویورک، کار مشخّص [اصطلاحا؛ حوزه خبر] داشت و برای یک تلویزیون محلی هم گزارش تهیه می کرد شرکت کنم.
        
    تصویر هلن روی جلد کتاب

    این روزنامه نگار آمریکایی که نامش را به دلیل سختی تلفظ و تردید به درستی درک آن و انتخاب حروف اسم یادداشت نکردم و به نظر می رسید که 50 ساله باشد، اظهارات خودرا از تاریخچه و توضیحِ دلیل پُرمخاطب بودن اخبار حوادث شروع کرد و گفت که حادثه نویسی در آمریکا تا سپتامبر 1836 امری عادی نبود، خبرنگار اختصاصی نداشت و سردبیران وقت برایش اهمیت چندان قائل نبودند و علت آن، شاید سختی تهیه این نوع خبر بود و بعدا که در نظرسنجی مشخّص شد چرا تیراژها پایین بود زیراکه بیشتر مخاطبان احساس نیاز و علاقه مندی به اخبار رسمی نداشته اند مگر آنکه در ارتباط به زندگانی روزمره آنان باشد.
        وی اضافه کرد: دهم اپریل 1836 [187 سال پیش در فصل بهار] بود که صاحب یک براثِل (فاحشه خانه) در نیویورک، یکی از زنانی را که در آنجا کار می کرد، در اطاقش مُرده یافت و طبق معمول، جریان را به پلیس شهر اطلاع داد. «جیمز گوردُن بنِتJames Gordon Bennett Sr» ناشر و سردبیر روزنامه نیویورک هرالد New York Herald پس از اطلاع از قضیه، شخصا به تهیه خبر مربوط پرداخت، زیراکه خبرنگار ویژه پوشش این قبیل اخبار را نداشت. پزشکی قانونی ـ coroner علت مرگ آن زن را نتیجه سه ضربه وارده به سر و ایجاد شکاف، با شیئی بُرنده ـ کارد مانند (دشنه) و در خواب تشخیص داد زیراکه اثری از مقاومت مقتوله مشاهده نشده بود. زنی دیگر از ساکنان خانه گفته بود که مرد جوانی مشتری دائمی مقتوله بود و مشخصات اورا به پلیس داده بود.
        مقتوله یک زن 22 ساله و 5 ماهه از شهروندانِ استیتِ مِین Maine بود که از چهار سال پیش از آن، نخست در استیت خود و سپس استیت ماساچوست و سرانجام در نیویورک تَنفروشی می کرد.
        جیمز گوردُن تمامی صفحه اول روزنامه خودرا به خبر این قتل اختصاص داد. این نخستین بار بود که یک روزنامه چنین ابتکاری به خرج داده بود و آن روز، تقاضا برای خرید این روزنامه نزدیک به ده برابر و 3 بار تجدید چاپ شد و جیمز در روزهای بعد قضیه را دنبال کرد و به تحقیق درباره مقتوله و مشتری او که مورد سوء ظن بود و ریچارد رابینسون Richard P. Robinson نام داشت ادامه داد و مطالب به دست آمده را هر روز منتشر می ساخت و مخاطبان را به دنبال قضیه می کشاند. برپایه شرحی که از قیافه مقتوله داده بودند، جیمز گوردُن بنِت همچنین از یک نقّاش خواسته بود که تصویر آن زن را برپایه مشخصاتی که آشنایانش و صاحب براثِل گفته بودند ترسیم کند و درج کرد. در آن زمان، هنوز دوربینِ گرفتن عکس وجود نداشت و یا عمومیّت نداشت.
        جیمز گوردُن بنِت ضمن تحقیقات خود و دنبال کردن قضیه به این نتیجه رسیده بود که آن زن که پس از ورود به براثِل، نام «هِلِن جووت
        Helen Jewett» برای خود انتخاب کرده بود، در حقیقت «دورکاس Dorcas Doyen» نام داشت. وی (متولد 18 اکتبر 1813) در نوجوانی مادرش را از دست داده بود و پدرش الکلی بود و بی اعتناء به او. این زن از 14 سالگی در منازل شهرِ زادگاه خود، «بِی بی سیتینگ = بچه نگهداری» و کُلفتی می کرد. در یکی از این خانه ها (خانه یک قاضی) کتابی درباره تاریخچه زنان تَنفروشProstitute در یونان و کشورهای حوزه دریای مدیترانه به دست آورد و مطالعه کرد و ذهن اورا تغییر داد و پس از اینکه مورد تجاوز یک آشنا قرار گرفت و بکارت از دست داد به تدریج وارد دنیای تَنفروشی شد و از استیت زادگاه به شهر بوستون (استیت ماساچوست) و از آنجا به نیویورک نقل مکان کرد و در اینجا وارد یک براثِل شد و ....
        جیمز گوردِن بنِت ضمن خبرهایی که در این باره می نوشت ثابت کرد که فرد مورد سوء ظن، قاتل جووت نبوده است. برپایه همین نوشتهِ جیمز، به رغم پافشاری دادستان، هیأت منصفه دادگاه «ریچارد» را بی گناه تشخیص داد که آزاد شد و در زندگانی خود به پیشرفت و شهرت نائل آمد.
        به اظهار آن روزنامه نگار آمریکایی که به دعوت خبرگزاری پارس برای آموزش حادثه نویسی دعوت شده بود، از آن پس و تا کنون، شیوه کار جیمز گوردُن بنِت شده است الگوی تهیه اخبار حوادث و جنایی. جیمز چگونگی کار خودرا در کتابچه ای منتشر ساخته که راهنما شده است و حادثه نگاران رسانه ها به همانگونه قضایا را دنبال و شخصا تحقیق می کنند. همچنین اخباری را که جیمز گوردُن درباره قتل هِلِن جووت نوشته است زمینه چند داستان و فیلم نامه شده است که این، نیز سرآغاز داستان نویس شدن حادثه نگاران بوده است.
        آن روزنامه نگار آمریکایی سپس به معرفی جیمز گوردُن بنِت پرداخت و گفت که او یک اسکاتلندی مهاجر به آمریکای شمالی بود که در اینجا پس از مدتی تدریس، ترجمه مطالب از زبان اسپانیایی برای مطبوعات آمریکا و نیز کار تصحیح (پروف ریدینگ)، به انتشار نیویورک هرالد دست زد و موفق شد. او 77 سال عُمر کرد و در 1872 درگذشت.
        
        ـ ـ ـ ـ ـ
        
        به نظر می رسد که حادثه نویسی (بدست آوردن سرنخ از اطلاعیه های پلیس و منابع قضایی، دفاتر ثبت نام مجروحان و مسمومان در بیمارستان ها و اطلاعات واصله از مردم در باره یک حادثه، جرم، تخلّف، نزاع و ... و سپس جستجوی روزنامه نگار بمانند کارآگاه پلیس برای بدست آوردن جزئیات و یافتن همه پاسخ ها به شش عنصر تشکیل دهنده یک خبرِ ژورنالیستیِ کامل و آنگاه تعقیب قضیه در روزهای بعد تا پایان و در مواردی، احیانا کتاب کردن آن و یا مجموعه ای از حوادث و ماجراهای مشابه) هم از زمان پیدایش آنلاین ها بمانند اخبارِ (متاعِ ژورنالیستی) دیگر تغییر شکل و رنگ داده و از قاعده کلی خارج شده است. مطالعه اخبار حوادث در روزنامه ها و یا شنیدن و دیدن در رادیو تلویزیون ها نشان می دهد که این قبیل اخبار رسانه ها (اخبار حوادث) عمدتا رونویسی (کاپی ـ پِیست) از اطلاعیه های رسمی شده است که از دیدگاه ژورنالیسم و انتظار مخاطبان ناقص هستند و پاسخ به همه سئوال ها را نمی دهند، بویژه عنصر چرا (انگیزه) و عنصر چگونه را که استادان دروس ژورنالیسم عنوان «پشت میزنشین شدن خبرنگاران میزهای اخبار حوادث و چشم دوختن به وبگاههای رسمی مربوط در اینترنت و کاپی ـ پِیست کردن اطلاعیه ها» به آن داده اند. در دو دهه اخیر سوشِل نِت وُرک ها کمک تازه ای برای خبرنگاران بوده اند، ولی تا خبرنگار پس از بدست آوردن سرنخ، نرود و شخصا تحقیق نکند، «خبر» کامل نخواهد بود که اخبار حوادث نه تنها جالب، بلکه آموزنده هستند و درس عبرت می دهند و به عبارتی دیگر «درس گرفتن از اشتباهات دیگران» و نیز آگاه شدن مقامات و اصحاب اندیشه تا برای مسئله و مسائل سریعا راه حل بیابند که تکرار و دامنه دار نشود. مسئله دیگر؛ پس از آنلاین خوان شدن مردم، درآمدِ رسانه ها کاهش یافته و بعضا نمی توانند خبرنگار ویژهِ تهیه و تنظیم اخبار حوادث که مهارت و معلومات ویژه می خواهد و دستمزد بیشتر، بیابند و بکار گیرند.
        
     نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.



     

    مطالعه اين سايت و نقل مطالب آن با ذكر ماخذ (نشاني کامل سايت و نام مولف آن) آزاد است، مگر براي روزنامه هاي متعلق به دولت و دستگاههاي دولتي؛ زيرا كه مولف اين سايت اكيدا «روزنامه نگاري» را كار دولت نمي داند. روزنامه عمومي به عنوان قوه چهارم دمكراسي بايد كاملا مستقل از دولت و سازمانهاي عمومي باشد تا بتواند رسالت شريف خود را به انجام برساند.


     تماس با مولف:

    editor (a) iranianshistoryonthisday.com
    n.keihanizadeh (a) gmail.com