Iranians History on This Day
روز و ماه خورشيدي و يا ميلادي مورد نظر را انتخاب و كليد مشاهده را فشار دهيد
ميلادي
   خورشيدي

 
12 نوامبر
 
جستجو:

 
 


 هديه مولف

اين سايت مستقل و بدون كوچكترين وابستگي؛ هديه ناچيز مولف كوچك آن به همه ايرانيان، ايراني تبارها و پارسي زبانان است كه ايشان را از جان عزيزتر دارد ؛ و خدمتي است ميهني و آموزشي كه خدمت به ميهن و هموطنان تكليف و فريضه است كه بايد شريف و خلل ناپذير باشد و در راه انجام تكاليف ميهني نياز به حمايت مادي احدي نبايد باشد، و نخواهد بود. انتخاب موارد براي نگارش و عرضه در سايت نظرشخص مولف است.
 

 










   لينک به اين صفحه  

مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 12 نوامبر
ايران
توصيه اسكندر مقدوني به همراهان: داماد ايرانيان شويد ـ ماجرای قتل رُکسانا بانوی ایرانی اسکندر و کشف گورگاه رکسانا در 2014 در شمال یونان
تصوير رُکسانا (رُخسانه ـ رُخساره)
12 نوامبر سال 324 پيش از ميلاد اسكندر مقدوني تصميم گرفت كه برجهانگشايي خود نقطه پايان بگذارد و به همراهانش توصيه كرد كه با دختران بزرگان ايران ازدواج كنند تا ايرانيان آنان را بيگانه ندانند و پس از او از منطقه بيرون نياندازند.
    اندكي پس از اين اندرز، نود تن از افسران و مقامات ارشد اسکندر با دختران بزرگان ايران ازدواج كردند. اسكندر مقدوني، خود با رُکسانا دختر ساتراپ (استاندار) بلخ = بَکتريا (واقع در افغانستان و تاجيکستان امروز) ازدواج کرد. وی قبلا هم زن ایرانی داشت.
    اسکندر که سال بعد (323 پيش از ميلاد) در 32 سالگي در شهر بابل (واقع در جنوب غربي عراق امروز) درگذشت حملات خودرا در سال 333 پيش از ميلاد به قلمرو ايران آغاز كرده بود. وي در سال 330 پيش از ميلاد تخت جمشيد ـ شاهكار معماري قرون قديم و مظهر تمدن و عظمت ايران باستان را ويران ساخت. 
    از نوشته هاي پلوتارك، ديودورس سيكلوس و اسناد ديگر چنين بر مي آيد كه رُكسانا (روكسانا ـ رُخسانا ـ رُخساره ـ روشنک = ستاره) زن ايراني اسكندر مقدوني و پسر 13 ساله او اسكندر چهارم در آخرين روز پاييز سال 310 پيش از ميلاد به دست كاساندروس [حکمران مقدونيه و چند شهر خودمختار يونان و يکي از چند جانشين اسکندر] مسموم و مقتول شدند.
     كاساندروس كه تاريخ از او به نام مردي بسيار جاه طلب و خشن نام برده است آرزوي سلطه بر سراسر سرزمين هايي را داشت كه اسكندر مقدوني تصرف كرده بود. وي پيش از مسموم كردن رُكسانا، با از ميان برداشتن بسياري از رقيبان، عملا فرمانرواي همه يونان و مقدونيه شده بود كه اسكندر چهارم به عنوان جانشين پدرش اسما پادشاه آن مناطق بود. كاساندروس قبلا المپياس مادر اسكندر و حامي نوه اش ـ اسكندر چهارم را از ميان برداشته بود. كاساندروس به اين جهت چشم ديدن اسكندر چهارم را نداشت كه مورد حمايت حكام محلي ايرانزمين (همه سرزمين ايراني نشين و پارسي زبان و داراي فرهنگ مشترک) بود. كاساندروس به بهانه حراست از اسكندر چهارم، او و مادرش را از درباريان جدا كرده و منزوي ساخته بود و در همين انزوا آنان را مسموم كرده بود.
     روكسانا دختر ساتراپ (استاندار) تخارستان و سغديانا بود (كه داريوش بزرگ در كتيبه بيستون از اين مناطق به عنوان ساتراپي هجدهم ايران نام برده است). اين ساتراپي شامل شهرهاي بلخ، سمرقند، خجند، بخارا و ... آخرين ايالت ايران بود كه به تصرف اسكندر درآمد و بيش از هر ايالت ديگر در برابر او ايستادگي كرد. [خجند از شهرهاي جمهوري تاجيکستان گهواره آرين تبارها شناخته شده است که از اينجا به جنوب ـ ايران، هندوستان شمالي و آسياي جنوبي ـ و غرب ـ اروپا؛ مناطق ژرمن نشين ـ مهاجرت کرده اند.].
    در تابستان سال 2014 گورگاه رُکسانا (روشنک) در منطقه ای در شمال یونان (مقدونیهِ یونان) به دست آمده است.
تصوير ديگري از رکسانا (روشنک = ستاره)

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
روزي که اصفهان بارديگر پايتخت ايران شد ـ پایتخت ایران شدن اصفهان در گذشت زمان
12نوامبر سال 1598 (21 آبان) شهر اصفهان يك بار ديگر پايتخت ايران شد. شاه عباس یکم تصميم به انتقال پايتخت از قزوين گرفته بود و كار اين انتقال هفت سال طول كشيده بود.
     پيش از دوران سلطنت شاه عباس، اصفهان در سال 931 ميلادي به تصميم «مرداويز» قهرمان ملي ایرانیان كه سوداي احياء امپراتوري ايران با همه مراسم و آيين هاي باستاني اش را در سر داشت، پايتخت اعلام شده بود. وي نخستين مراسم «سده» پس از ساسانيان را در همين شهر برگزار كرده بود و سخن گفتن و نوشتن، جز به فارسي را ممنوع ساخته بود. طغرل سلجوقي که در جریان تعرّض مسلّحانه به ایران نهم آگوست 1052 (18 اَمُرداد 431) اصفهان را تصرف کرده بود این شهر را پایتخت خود اعلام کرده بود و اصفهان این عنوان را چند سال حفظ کرده بود. طغرل که یک سُنّی متعصّب بود از اصفهان عازم بغداد شد و به حکومت بوئیان شیعه بر این شهر پایان داد و قدرت را به سُنّی ها و رئیس شان خلیفه عباسی بازگردانید. در سال 1915 هجری (1294 میلادی ـ زمان سلطنت احمدشاه قاجار و دومین سال جنگ جهانی اول) هم تصميم گرفته شد كه پايتخت ایران از تهران به اصفهان که در مرکز ایران قرار دارد منتقل شود كه به علت ورود نیروهای خارجی متخاصم یکدیگر به ایران و تبدیل ایران به گوشه ای از میدان جنگ جهانی اول عملي نشد. در پی اعلام خطر مهندس توسلی شهردار وقت تهران در 12 نوامبر 1979 که جمعیت این شهر در طول 9 ماه پس از انقلاب دو برابر شده و مهاجرت به تهران به امید تصرف زمین ها، خانه ها، اموال و مشاغل رها شده روزافزون است پیشنهاد شده بود که پایتخت سریعا به اصفهان منتقل شود که عملی نشد. در آن روز گزارش شده بود که بیش از 120 هزار تهرانی و عمدتا صاحب خانه، اموال و شغل آنهارا رها ساخته و ترک وطن کرده اند. ترس اینان عمدتا از کمیته ها و دادگاه انقلاب و مشاهده بگیر و ببندها، اعدام ها، مصادره اموال و اخراج از کار بود.
     به نوشته برخي از مورخان، شاه عباس پس از انجام كودتا بر ضد پدرش و بركنار ساختن او، به اين سبب كه در قزوين، مادرش به دست قزلباشها كشته شده بود، مايل نبود كه درآن شهر بماند و در نخستين فرصت اصفهان را پايتخت قرار داد و با اين كار، در عين حال خود را از دست قزلباشها كه يك سپاه متعلق به چند ايل بودند خلاص كرد و بعدا يك ارتش سراسري (عمومي) براي ايران به وجود آورد. مورخان ديگر، اهميت موقع جغرافيايي اصفهان را كه در مركز كشور و بر سر راههاي تجاري قرار دارد دليل انتخاب آن به پايتختي دانسته اند.
     درنخستين مراسم رسمي نوروز كه در اصفهان برگزار شد، شاه عباس تاكيد كرده بود كه اصفهان تا ابد پايتخت ايران خواهد بود و دستور داده بود كه در اصفهان به كشورهايي كه در ايران نمايندگي سياسي و بازرگاني داشتند، زمين رايگان داده شود تا براي خود سفارتخانه بسازند و از دولتهاي ديگر خواسته بود كه در اصفهان سفارتخانه و مركز تجاري داير كنند. شاه عباس سپس به آباداني اصفهان پرداخت تا زيباترين شهر جهان شود. وي در اصفهان يك محله تازه براي كساني كه با او از قزوين نقل مكان كرده بودند بساخت كه به "عباس آباد" معروف شده است. شاه عباس كه در هرات متولد شده بود پيش از كودتا بر ضد پدرش، حكمران خراسان بود و در هرات مي نشست. وي از 1588 تا 1629 بر ايران حكومت كرد و کوشش بسيار بعمل آورد تا مرزهاي ايران را به حدود دوران ساسانيان برساند. از کارهاي نظامي مهم دوران او اخراج پرتغاليها از بحرين و سراسر خليج فارس بود.
يکي از آثار تاريخي دوران صفوي در اصفهان

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
بوی نفت، فتنه شیخ خزعل و اقدام به موقع پهلوی یکم در سرکوبی این فتنه ـ اندرز دریار مدنی
12 نوامبر 1924 (21 آبان 1303) شیخ خزعل پس از آگاه شدن از لشکرکشی ژنرال رضاخان پهلوی نخست وزیر وقت و سردار ِ سپاه به خوزستان، درتلگرامی از عمل خود (گردنکشی) ابراز پشیمانی کرد و بخشودگی خواست. پهلوی یکم پاسخ داد به این شرط بخشوده خواهد شد که اسلحه بر زمین گذارد و تسلیم شود.
    به دستور نخست وزیر (پهلوی یکم و سردار ِ سپاه) 13آبان آن سال (4 نوامبر1924 ميلادي) واحدهاي هنگ نادري تهران، تيپ اصفهان و تيپ فارس با توپخانه و تداركات لازم رهسپار خوزستان شده بودند و به تيپ لُرستان و واحدهاي لشكر آذربايجان نيز آماده باش داده شده بود تا به محض دريافت دستور به سوي اهواز به حركت درآيند. هدف، پایان دادن به گردنکشی شیخ خزعل و قطع تحریکات خارجی بود.
    همزمان با این لشکرکشی، سردار ِ سپه، خود نيز از طريق اصفهان و شيراز عازم اهواز شده بود. قبلا به شيخ خزعل اخطار شده بود كه ماليات معوّقهِ خوزستان را به خزانه داري كل واريز كند و از دولت اطاعت محض داشته باشد. شيخ خزعل رئيس طايفه بني کعب بود که اين طايفه اواخر دوران صفويه به خوزستان مهاجرت کرده بود.
    خزعل که خودرا در برابر واحدهای متعدد و مصمم ایران رو به رو دید از اهواز خارج شد ولی 13 آذر پس از ورود پهلوی یکم به اهواز به آنجا بازگشت و تسلیم شد. ژنرال رضاخان، سرتیپ فضل الله خان فرمانده تیپ شیراز را فرماندار نظامی خوزستان کرد و خلع سلاح اطرافيان خزعل آغاز شد، در خوزستان مقررات حكومت نظامي برقرار گرديد و منع اکید شد که آن استان خوزستان با واژه ای دیگر نامبرده نشود. سپس خزعل با دو پسرش تحت الحفظ به تهران منتقل شدند.
     به نوشته مورخان اروپايي، گردنکشی شیخ خزعل نتیجه بوی نفت و تحریک خارجی بود و از رسیدن نخستین چاه خوزستان به نفت نزدیک به دو دهه می گذشت. به اظهار بعضی، رفاه و پیشرفتهای ایران نتیجه درآمد نفت خوزستان بوده است و اگر پهلوی یکم به موقع اقدام نکرده بود .... برخی دیگر گفته اند که در 90 سال گذشته بارها از سیاست های نفتی ایران و مصرف درآمدهای ناشی از آن انتقادهای اصولی شده است که نتیجه گیری از آنها این بوده است که بهتر بود ایران نفت نداشت ـ به همان گونه که ژاپن، کره و ... نفت ندارند، ولی پیشرفت دارند با فساد کمتر. اگر ایران نفت نداشت مهاجرت هم نداشت، شاهد برخوردهای سیاسی داخلی و کودتا و انقلاب هم نبود و فساد اداری ـ اقتصادی آن و فاصله طبقاتی بسیار کم بود.
     پس از بازگشت سردار ِ سپاه (سپه) به تهران، مجلس 26 بهمن فرماندهی کل قوارا از احمدشاه سَلب کرد و به او داد و وی از مجلس خواست که با مصوّبه ای نام های 12 ماه سال را از اسامی مصطلح صورِ فلکی (قوس، عقرب و ...) خارج و پارسی کند که از فروردین 1304 ـ سالی که پهلوی یکم به شاهی کشور انتخاب شد عملی گردید. ماههای سال به اسامی صورِ فلکی هنوز در افغانستان رایج است.
    در سال 1358 و در همان روز لشکرکشی پهلوی به خوزستان (13 آبان) دكتر احمد مدني كرماني (دريادار) استاندار وقت خوزستان اخطار كرد: "اگر «خودی ها» که از گذشته کشور بی اطلاع هستند [تاریخ نخوانده اند] به خودسری در خوزستان ادامه دهند رونوشت فتنه شیخ خزعل در آسمان این استان آشگار خواهد شد و ایرانِ بدون خوزستان بی شباهت به افغانستان نخواهد بود، افغانستان بخش خاوری و بدون نفت ایرانزمین بود که دست استعمار آن را از پیکر وطن جدا کرد. من و نیروی دریایی چنین اجازه ای نخواهیم داد. باخون دل خوزستان را آرام كرده ایم و تا پای جان برایش ایستادگی خواهیم کرد.". دریادار مدنی گفته بود که ایرانیان باید چهارچشمی مراقب خوزستان و خلیج فارس باشند تا در رفاه زندگی کنند، تحریکات از اینجا آغاز می شود.
    خوزستان به عنوان يک ساتراپي ايران در کتيبه ها ـ سنگ نوشته هاي داريوش بزرگ و خشايارشا آمده است. شهر شوش در عهد هخامنشیان پایتخت دوم ایران بود و در عهد ساسانیان بزرگترین دانشگاه جهانِ وقت و سدهای متعدد در خوزستان ساخته شده بود و «عربستان» خوانده شدن خوزستان در زمان قاجاریه، تلقین خارجی و سادگی و کم اطلاعی سران این دولت بود. در صدر اسلام جماعتی از عرب که به منطقه بصره مهاجرت کرده بودند درحاشیه خوزستان سکنی گزیده بودند که یعقوب لیث ـ قهرمان ملّی ایرانیان و برخاسته از جنوب خاوری ایرانزمین (امروزه افغانستان ـ منطقه زرنگ يا زرنجِ سيستان) بسال 254 هجری خورشیدی (875 میلادی) نیروهای خلیفه عباسی را از خوزستان بيرون راند، به حکومت عرب در اينجا پایان داد، رهسپار بغداد شد و در منطقه واسط پس از نبرد ديرالعاقول به خوزستان بازگشت، در گُندي شاپور (جُندي شاپور) دچار بيماري دستگاه گوارش (قولنجِ معده) شد، وفات یافت و همانجا که اينک يک روستا در چند کيلومتري جنوب دزفول است مدفون شده است. ماهک پدر يعقوب نام او را «رادمان» گذارده بود و معلوم نيست که از چه زمان و چرا «يعقوب ليث» شده است.
    
آرامگاه يعقوب ليث


    
مجسمه يعقوب ليث

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
انصراف دكتر مصدق در آبان 1323 از نخست وزير شدن، چرا؟
مجلس شوراي ملي در جلسه 21 آبان سال 1323خود به نخست وزير شدن دكتر مصدق ابراز تمايل كرد. وي دو روز بعد با شاه ملاقات و شرايط خود را با او در ميان گذارد كه شاه (که از سوي متفقين غربي اطمينان يافته بود که در صدر کشور باقي خواهد ماند) اين شرايط را نپذيرفت و دكتر مصدق هم از نخست وزير شدن انصراف داد.
    شاه هفت سال بعد زير فشار ملت مجبور شد كه با نخست وزيري دكتر مصدق موافقت كند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تاسيس جبهه ملي ايران - هدف هاي آن و تداوم فعاليت
21 آبان سال 1328 (12 نوامبر 1959) جبهه ملّي ايران مركب از احزاب و رجالي كه متعهد به تحقّق ايراني كاملا آزاد، دمکراتيک، مستقل، به دور از تحميلات ديگران، طرد نفوذ بيگانگان در امور وطن، لغو هرگونه امتياز و انحصارِ اعطايي به خارجيان و تامين منافع ملّي شده بودند به رهبري دكتر مصدق پا به عرصه وجود گذارد.
     با كمك همين جبهه، دكتر مصدق نفت ايران را ملّي كرد و بناي دمكراسي را در كشور گذارده بود كه براندازي 28 اَمُرداد آن را معكوس ساخت.
     بسياري از سران اين جبهه در سال 1332 و پس از كودتا بازداشت شدند و سالها ممنوع المقام و زير مراقبت بودند. اين جبهه در آبان ماه 1332، پس ازاعلام آغاز محاكمه دكتر مصدق تظاهرات وسيعي را در تهران و شهرهاي ديگر به راه انداخت كه اين تظاهرات به خاك و خون كشيده شد . متعاقب آن نهضت مقاومت ملي تشكيل شد كه دولت وقت عده اي از سران آن را به جزیره خارك تبعيد كرد.
     جبهه ملي در سالهاي 1339 و 1340 بار ديگر قدرت و محبوبيت خود را با تشكيل اجتماع عظيم ميدان جلاليه (پارك لاله امروز) به نمايش گذارد و خواندن روزنامه اطلاعات را که مُبَلّغ کارهاي دولت وقت و برخي رجال حامي دولت بود تحريم کرد و به مردم گوشزد ساخت: "خواندن روزنامه کاري تحميل کردني نيست؛ با نخريدن و نخواندن نشرياتي که در جهت مردم و منافع عمومي آنان نيستند رشد فکري و تمدن خود را نشان دهند".
     جبهه ملي از سال 1356 خورشيدي (1977 ـ 1978 میلادی) در داخل و خارج كشور به تشديد فعاليت پرداخت و در انقلاب سال 1357 فعالانه شركت داشت. هدف جبهه ملی از این کار برقراري دمكراسي و رعايت كامل و دقيق قانون اساسي سال 1906 بود نه تغيير نظام حكومتي و به همين سبب دولت وقت آمريكا (حكومت كارتر) به جانبداري از مساعي اين جبهه پرداخت.
    
دکتر کريم سنجابي

پس از انقلاب، اعضاي اين جبهه و رئيس وقت آن دكتر کريم سنجابي (متولّد کرمانشاه و فرزند رئیس وقت ایل سنجابی، یک ایل کُردِ منطقه) در دولت موقت انقلاب (کابينه مهندس بازرگان ) شرکت كردند، دکتر سنجابی وزیر امور خارجه شد و .... وی در دوران حکومت مصدق هم وزیر فرهنگ بود. در جريان انقلاب، دکتر سنجابي و مهندس بازرگان براي مذاکره با آيت الله عظمي خميني به فرانسه رفته بودند.
    در نبرد برسر قدرت که اندکی پس از پیروزی انقلاب آغاز شد؛ ملّیون و ملی ـ مذهبی ها نخستین جناح هایی بودند که برکنار شدند. دکتر سنجابي (به اظهار خودش) چون احساس مي کرد که در وطن تحت فشار است در سال 1982 از ايران خارج و در جولای 1995 در 95 سالگي در آمريکا درگذشت. ولی، جبهه ملی بکار و فعالیت ادامه داده و از آغاز سال 1398 بر دامنه فعالیت های خود افزوده است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
لايحه ملي شدن آبهاي كشور
چهار روز پس از غير قانوني شدن خريد سهام كارخانه ها توسط مقامات دولتي و بستگان درجه اول آنان و منع مداخله حقوق بگيران از صندوقهاي عمومي در معاملات دولتي، 21 آبان ماه سال 1345 لايحه ملي شدن آبهاي كشور به مجلس داده شد.
    در همان زمان، حقوقدانان در تاييد اين اقدام تاكيد كرده بودند كه مالكيت فردي در اسلام محدود و مشروط است به ويژه در منابع طبيعي و زير زميني که بايد ملّي (متعلق به همه ملت و در کنترل دولت).
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
سالروز درگذشت روح الله خالقي كه آهنگ سرود «اي ايران» را نوشت
روح الله خالقي
12 نوامبر سالروز فوت موسيقدان و ميهندوست نامدار و سازنده آهنگ سرود ملي «اي ايران»، روح الله خالقي است كه در 59 سالگي در سال 1965 (21 آبان 1344) در سالزبوگ اتريش درگذشت، جنازه اش به تهران منتقل و با تشريفات ويژه مدفون شد.
     خالقي در سال 1906 (1285 هجري) در كرمان به دنيا آمده بود. وي موسيقي را عمدتا نزد علينقي وزيري تحصيل كرده بود. خالقي همچنين فارغ التحصيل رشته ادبيات فارسي از دانشگاه تهران بود. وي در سال 1323 انجمن موسيقي ملّي ايران را پايه گذاري كرد. به همت خالقي كه شهرت به ملي گرايي متمايل به چپ، و دوستي ايرانيان با ملل اتحاد شوروي داشت تاريخ دو جلدي «موسيقي ايران زمين» تاليف شد. خالقي در عين حال يك نويسنده بود و براي مجلات و به ويژه مجله «پيام نوين» مطلب مي نوشت.
    
گور خالقي

خالقي (به گفته خودش) چون در نصرت الله معينيان احساسات وطندوستانه و در كارهايش پاكدامني و صداقت ويژه مشاهده كرد حاضر شد كه مشاور موسيقي راديو ايران شود و به ايجاد برنامه «گلها» كمك كند كه برخي او را مبتكر اين برنامه مي دانند.
    خالقي كه بر انواع فرضيه هاي موسيقي و علوم صدا تسلط كامل داشت در زنده كردن موسيقي اصيل ايراني خدمات ارزنده به عمل آورد از جمله توجه به چَنگ رودكي. وي بود كه توصيه مي كرد ريشه موسيقي ايراني و واژه هاي گمشده پارسي را بايد در ميان تاجيك ها (تاجیکیان) و مردم جنوب روسيه و قفقاز شمالي جستجو كنند.
     صدها آهنگ جاويدان از خالقي باقي مانده است كه معروفترين آنها آهنگ سرود «اي ايران» است كه شعر آن را «حسين گلگلاب» استاد وقت دانشگاه تهران (و عضو فرهنگستان ايران) سروده است. اين سرود در سال 1323 (1944 و در جريان اشغال نظامي ايران از سوي متفقين) تكميل شد. انگيزه سرودن اين شعر، مشاهده بي حرمتي هاي نظاميان اشغالگر بود كه از تاريخ و تمدن ايرانيان بي خبر بودند و قضاوتشان بر پايه مشاهده وضعيت روز بود. ایران قرن ها تنها اَبَرقدرت جهان و بیش از 8 قرنِ متوالی، یکی از دو اَبَرقدرت بود و در قرون وُسطا که غرب در ظلمت و تاریکی بود، اَبَرملّت در ادبیات، دانش، اندیشه و تألیفات.
     سرود «اي ايران» در دهه 1950 (فوریه 1954) در كنفرانس بين المللي بررسي سرودهاي ملي، موثرترين ـ برانگيزاننده ترين و ميهنگرا ترين سرود ملي كشورها شناخته شده است كه هر ايراني با شنيدن آن برانگيخته و آماده فداكاري براي ميهن مي شود.
    طبق يك آمار، در ربع قرن منتهي به 1385 (2006 ميلادي) نوار و سي دي سرود «اي ايران، اي مرز پرگهر ـ اي خاكت سرچشمه هنر» ... «مهر تو شد چون پيشه ام ـ دور از تو نيست انديشه ام» ... «در راه تو كي ارزشي دارد اين جان ما ـ پاينده باد خاك ايران ما» بيش از هر آهنگ و سرود فارسي ديگر توليد و تقريبا در خانه هر ايراني در درون مرز و برون مرز وجود دارد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
چرا در سال 1358 يک ميليون و پانصد هزار تن بر جمعيت تهران اضافه شد؟!
مهندس توسلي شهردار وقت تهران در يك مصاحبه مطبوعاتي كه در شماره 21 آبان 1358 روزنامه هاي پايتخت به چاپ رسيده بود گفته بود كه تبليغات غير منطقي كه در تهران خانه، آپارتمان و زمين توزيع مي كنند يك و نيم ميليون روستانشين و ساكنان شهرهاي ديگر را به تهران كشانده و ايجاد مشكلات رفاهي و خدمات شهري كرده است و اضافه كرده بود كه كمك ها بايد به روستاها و شهرهاي كوچكتر شود تا مردم علاقه به مهاجرت به تهران و شهرهاي بزرگ پيدا نكنند که خطرات ملّي متعدد خواهد داشت ازجمله تضعيف کشاورزي، افزايش هزينه هاي دولتي و در نتيجه تورّم نقدينگي (اسکناس در جريان)، آلودگي هوا، تبديل کشور از توليدي به خدماتي و نيز افزايش جرم و تبه کاري.
    در عرف بين المللي شهرهايي را كه بيش از حد متعارف بزرگ شوند شهر ناسالم عنوان داده اند و دولت ها در صدد انتقال سازمانهاي خود از آنجا برآمده اند. براي مثال؛ دولت برزيل شهري كوچك و محدود را بنا كرده و پايتخت را به آنجا انتقال داده است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
واکنش کارتر به گروگانگيري آمريکاييان: منع خرید نفت از ايران، توقیف دارایی، منع صدور ويزاي ورود، اخراج ايرانيان و آغاز تحريم ها که ادامه دارد
جيمي كارتر رئيس جمهوري وقت آمريكا در واكنش به گروگانگيري كارمندان سفارت آن كشور در تهران، 12 نوامبر سال 1979 (آبان 1358) تصميم گرفت که خريد نفت از ايران را متوقف و دارايي هاي ايران در آمريكا را توقيف کند، ناوگان به خليج فارس بفرستد و ... و 12 نوامبر 2013، سی و چهار سال از آن تصمیم و قطع خرید نفت از ایران و توقيف دارايي هاي این کشور در آمریکا که از روز بعد از آن به اجرا درآمده است گذشت. کارتر این تصمیم را هشت روز پس از تصرف سفارت آمریکا در تهران و به گروگان گرفته شدن کارکنان آمریکایی آن گرفت. در آن زمان، کمپانی های آمریکایی هر روز 854 هزار بشکه نفت خام از ایران خریداری می کردند. [طبق برآوردهای سال 2012، با گسترش استخراج داخلی و استخراج از آف شُر و راههای دیگر، بزودی آمریکا از واردات نفت بی نیاز می شود.].
    پرزیدنت کارتر در آن روز همچنین دستور داد که تا اطلاع ثانوی از صدور ویزای ورود به ایرانیان، بدون کسب مجوّز از وزارت امور خارجه خودداری شود و بررسی اخراج دانشجویان ایرانی که به فعالیت های مغایر شرایط ویزای تحصیلی خود بپردازند (تظاهرات به راه اندازند، فعالیت سیاسی ضد آمریکا داشته باشند و …) آغاز شود و ويزاي دانشجويان ايراني ـ بدون رسيدگي دقيق به ويژه در رفتارشان ـ تجديد نشود و .... چون گروگانهای آمریکایی به رغم اخطارهای واشنگتن ازجمله تهدید به اقدام نظامی و فرستادن ناوگان به خلیج فارس آزاد نشدند، پنج ماه بعد (در اپریل 1980)، پرزیدنت کارتر روابط سیاسی با ایران را قطع کرد که ادامه دارد. قطع روابط سیاسی، تحریم های اقتصادی را که اینک جهانی شده است به دنبال داشت. این تحریم ها به تدریج تشدید شده است. به ظنّ و باور برخی از بزرگان جمهوری اسلامی، واشنگتن ـ در اصل ـ با موجودیت نظام مذهبی به شکلی که در ایران برقرار شده است مخالفت دارد.
     در نوامبر 1979 چاپ عکس گروگان هاي آمريکايي در رسانه هاي آمريکا مردم اين کشور را بر ضد ايران برانگيخته بود بگونه اي که در برابر خوابگاهها و منازل ايرانيان اجتماع مي کردند و شعار منفي مي دادند. این احساس منفی هنوز کم و بیش به چشم می خورد.
    به گزارش مجله مِهر، شماری از دانشجویانی که در چهارم نوامبر 1979 (13 آبان 1358) سفارت آمریکا در تهران را تصرف کردند، اینک (سال 1392 = 2013) در پست های مدیریتی جمهوری اسلامی قرار دارند ازجمله معصومه ابتکار و حسین دهقان که درکابینه روحانی هستند و حسین شیخ الاسلام مشاور امور بین الملل علی لاریجانی رئیس مجلس است. شیخ الاسلام مدتی هم سفیر جمهوری اسلامی در سوریه بود. برخی از آنان هم راه سیاست در پیش گرفته و به مجلس راه یافتند. محمد هاشمی اصفهانی از دانشجویان دانشگاه امیرکبیر بود که از مدیران نفتی شد. وی با معصومه ابتکار ازدواج کرد. این بانو در دولت محمد خاتمی معاون رئیس جمهور شده بود. حسین دهقان اَمُردادماه 1392 از مجلس شورای اسلامی رای اعتماد گرفت و هم اکنون وزیر دفاع کابینه حسن روحانی است. حسین دهقان در دولت های هفتم و هشتم جانشین وزارت دفاع و در دولت های هشتم و نهم معاون رئیس جمهور و رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران بود و آنگاه مشاور رئیس مجلس شورای اسلامی.
     حبیب الله بیطرف در دولت اصلاحات سمت وزارت گرفت. او در کابینه های اول و دوم محمد خاتمی وزیر نیرو بود. پس از پیروزی حسن روحانی در انتخابات، نام بیطرف بار دیگر به عنوان یکی از گزینه های وزارت نیرو به میان آمده بود. رحمان دادمان هم به وزارت رسید. دادمان پس از رویداد سفارت آمریکا در تهران وارد سپاه شد و بعدا نخستین مدیرعامل شرکت شیلات جمهوری اسلامی. او در دی ماه سال 1379 با 223 رای از مجلس به عنوان وزیر راه و ترابری انتخاب شده بود.
     رضا سیف‌الهی یکی دیگر از دانشجویانی که در تصرف سفارت آمریکا و گروگانگیری کارکنان آمریکایی سفارت شرکت داشت بعدا به سمت فرماندهی نیروی انتظامی منصوب شد و سپس معاون هماهنگ کننده مجمع تشخیص مصلحت نظام.
     محمدرضا خاتمی که در تصرف سفارت آمریکا شرکت داشت بعدا به سپاه پاسداران پیوست و در عملیات بیت المقدس که منجر به آزادشدن خرمشهر شد حضور داشت. محمدرضا خاتمی در دوره تقنینیه ششم نایب رئیس مجلس شده بود.
     ابراهیم اصغرزاده یکی دیگر از تصرف کنندگان سفارت آمریکا در چهارم نوامبر 1979، در دوره سوم تقنینیه نماینده مجلس شورای اسلامی شد. فروز رجایی فر رئیس ستاد پاسداشت شهدای نهضت جهانی اسلام است و کمال تبریزی وارد عرصه هنر شده است. عباس عبدی هم به روزنامه نگاری روی آورد و ....

     يک نمونه از عکسهاي گروگانگيري که در مطبوعات آمريکا چاپ شده بود در زير آمده است:
كاركنان سفارت امريكا در تهران كه در جريان تصرف اين سفارت به گروگان گرفته شده بودند با چشمان بسته


    
    انعکاس اين تحولات در مطبوعات وقت ايران ازجمله پيام آيت الله خميني که نه از اقدام نظامي مي ترسيم و نه از تحريم اقتصادي:
    
صفحه اول شماره 20 آبان 1358 روزنامه اطلاعات


    
صفحه اول شماره 21 آبان 1358 روزنامه اطلاعات


    
صفحه اول شماره 22 آبان 1358 روزنامه اطلاعات

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
آزمايش موشک «سجيل»
12 نوامبر 2008 (22 آبان 1387) وزارت دفاع ايران اعلام کرد که يک موشک دو مرحله ايِ دو موتورهِ سوخت جامد را با موفقيت آزمايش کرده است.
     طبق اين اعلاميه، وزير دفاع هنگام آزمايش اين موشک، در محل حضور داشت. سجيل که توسط سازمان هوا ـ فضاي وزارت دفاع ايران ساخته شده است از نسل تازه موشکهاي بازدارنده ايران است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو انديشه
فرهنگ مدني: رفتار سیاسی بشر و تکامل دمکراسی
پشت جلد كتاب فرهنگ مدني
 12 نوامبر سال 1963 كتاب «سيويك كالچر The Civic Culture ــ فرهنگ مدني» تاليف پروفسور گابريل آلموند Gabriel A. Almond و سيدني وربا Sidney Verba كه محتواي آن در جهان به صورت يك فرضيه سياسي شناخته شده و اصول و تعاريف آن رسميت يافته است انتشار يافت كه درباره تكامل دمكراسي و رفتار سياسي بشر است. در اين تاليف مهم، نفوذ افكار ارسطو به خوبي ديده مي شود.
     طبق اين فرضيه، دمكراسي واقعي بدون درك كامل آن از سوي مردم و مشاركت وسيع و دلسوزانه در آن به وجود نخواهد آمد. بنابراين، مردمي كه از فرهنگ مدني بر خوردار نباشند «دمكراسي واقعي» نخواهند داشت. بايد مردم به دمكراسي وفادار و اصحاب دمكراسي اعتماد مردم را به كارايي چنين نظامي جلب كنند، و تا اين دو اصل تحقق نيابد؛ مردم داوطلبانه آماده دفاع از دمكراسي خود نخواهند بود.
    
Gabriel A. Almond

طبق اين فرضيه؛ فرصت طلبان سوءاستفاده گر، چاپلوسان و آزمندان سه دشمن اصلي رسيدن مردم به يك «فرهنگ مدني» هستند.
     اين دو استاد مردم را سه دسته كرده اند : يك دسته كساني هستند كه از دمكراسي و امور حكومت بي اطلاعند و در نتيجه مشاركت واقعي و صادقانه در آن ندارند؛ دسته ديگر اطلاع دارند ولي به دليل بدبيني و يا بي اعتمادي، در امور سياسي جامعه خود غير فعال هستند و دسته سوم كه هم آگاهند و هم فعال.
     وقتي كه دسته اول به حد اقل خود برسد و دسته دوم نيز فعال شود، جامعه داراي«فرهنگ مدني» خواهد شد كه البته رسيدن به اين هدف آسان نيست و بدون داشتن آموزش وپرورش خوب (مدرسه و رسانه) نيل به آن امكان پذير نخواهد بود.
    
Sidney Verba

طبق اين فرضيه، مراجعه به صندوقهاي راي گيري در روز انتخابات ـ بعضا به اصرار و اجبار و ... ـ براي رسيدن به فرهنگ مدني كافي نيست و جامعه اي از فرهنگ مدني برخوردار خواهد بود كه در آن، آستين بالا زدن و ازمنافع عمومي دفاع كردن عادت و يك امر طبيعي مردم شود مثلا نخريدن از فروشگاهي كه گرانفروشي مي كند و معرفي آن، شكايت از كارمند خاطي دولت ، مخالفت با انتخاب مجدد نماينده اي كه در دوره قبلي وکالت خوب كار نكرده و ....
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو دانش
داروها و نژادها!
آژانس دولتي دارو و غذا در آمريكا ( اف. دي . ا. ) در نوامبر 2004 دارويي را مورد تاييد قرار داد كه تنها براي سياهپوستان نافع است و اعلام داشت كه داروي تازه ساز «بي بيد» ويژه جلوگيري از ابتلاء سياهپوستان به بيماري هاي قلبي است و در افراد ساير نژاد ها از سفيد و زرد و ... تا ثير ندارد و نبايد برايشان تجويز شود. قبلا مشاهده شده بود كه داروهاي «ا. سي. اي ــ اين هيبيتور» كه نقش بزرگي در كنترل بيماري هاي قلبي در مردم داشته اند روي سياهپوستان بي تاثير بودند و با كشف اين حقيقت، پژوهشگران دست بكار شده و از تركيب دو داروي «هايدرالازين» و «ايزو سوربيد دي تيترات»، داروي «بي بيد» را ساخته اند كه تنها در كنترل بيماري هاي قلبي سياهپوستان موثر است.
     اين نخستين بار نيست كه اعلام مي شود برخي داروها بر پايه نژاد، اقليم و سن؛ متفاوت بايد باشند، دير زماني است كه رشته هاي تخصصي تازه در مدارس پزشكي به وجود آمده است، مثلا تخصص در درمان بيماري هاي سالمندان، بيماري هاي مناطق حاره اي، مناطق خشك، و ....
    
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو رسانه‌ها
زادروز روزنامه نگار مريم خورسند ـ اشاره به چند تجربه روزنامه نگاری او
مريم خورسند در 36 سالگی
مريم خورسند جلالي از روزنامه نگاران جوان و روشنفکر ایران، 21 آبان ماه 1352 در تهران به دنيا آمده است. وی که در دانشگاه روزنامه نگاری خوانده کار خود را از سال 1374 (1995 ميلادي) در هفته نامه پیک آزادی زیر نظر محمد بلوری – روزنامه نگار معاصر ایران – آغاز کرده است. مریم با آغاز فعاليت روزنامه ايران وارد اين روزنامه شد. ضمن ادامه کار در روزنامه، مريم درسال 1376 هجري با چهار تن از همکاران يک خبرگزاری مستقل زير نام «نمارسانه» را راه اندازی کرد. اما نتوانست به حدکافی مشترک به دست آورد تا هزينه هایش تامين شود. در آن زمان سوبسيد مالي دولت درکار نبود.
    مریم به موازات اين فعاليت ها، در سال 1377 در نشريه تخصصی آتيه به کار تهيه خبر از کارگران و فعاليت های کارگری ايران پرداخت و در سال 1379 وارد روزنامه همشهری شد. از سال 1382 همکاری خود را با روزنامه شرق آغاز کرد و با توقیف اين روزنامه کار خودرا از دست داد. همکاری مریم خورسند با روزنامه «هم ميهن» هم طولانی نبود زيرا که اين روزنامه نيز به محاق توقيف افتاد. مریم از آنجا به «اعتماد» رفت و در تحريريه اين روزنامه، دبير ميز اجتماعي شد. وی در این روزنامه «صفحه رسانه» راه اندازی کرد.
    روزنامه نگاران باتجربه کشور از جمله محمد بلوری و بهروز بهزادی، آينده مریم خورسند در دنیای روزنامه نگاری را بسیار درخشان پیش بینی کرده اند. مریم خورسند در عین حال از روشنفکران کشور به شمار می رود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ساير ملل
روزی که انگلیسی ها برای تأيید مرز خونین «دوراند = دورَند» از دولت کابُل امضاء گرفتند
Mortimer Durand
12 نوامبر 1893 مورتیمر دوراند Mortimer Durand و عبدالقیوم نمایندگان انگلستان مسیر خط 2 هزار و ششصد کیلومتری (Durand - Line) را به نام مرز افغانستان با هندوستانِ انگلستان (پاکستان امروز) به امضای شیریندل خان و عبداللطیف خان نمایندگان امیر عبدالرحمن خان رئیس وقت حکومت افغانستان رسانیدند. قرارداد مربوط به این خط مرزی تعمدا تنها به زبان انگلیسی تنظیم شده بود تا امیر عبدالرحمن که انگلیسی نمی دانست به ماهیّت آن پی نبرَد و نداند که این خط (مرز) که توسط مورتیمور دوراند ترسیم شده بود طوایف پشتون را میان افغانستان و هندوستان (امروزه؛ پاکستان) تقسیم و ازهم جدا می کند.
    اين مرزبندي استعماري که باعث تقسيم پشتونها ميان افغانستان و پاکستان امروز شده است شهرت «خط خونین» یافته است. برای دلخوشی افغان ها قرار شد که پشتون های ساکن شرق خط دوراند که بزرگترین شهرشان پیشاور است در ایالت های وزیرستان و سرحد، نيمه خودمختار باشند. این خط چند دهه است که کانون یک بحران جهانی بزرگ شده و جنگ و خونریزی از زمان پیدایش طالبان و القاعده در سرحد و وزیرستان قطع نمی شود و بقاء تماميّت پاکستان را تهدید می کند. دشمنی پشتونهایِ افغانستان و پاکستان با انگلستان داستانی طولانی است و کشتار ماه نوامبر 2009 پنج نظامی انگلیسی در منطقه پشتون نشين افغانستان به دست یک پلیس افغان یک نمونه از واکنش و بروز این دشمنی است. پشتون ها در پاکستان «پاتان» نامیده می شوند. افغانستان نامی است که انگلیسی ها در قرن نوزدهم بر ایران خاوری گذاردند و قبلا چنین واژه ای وجود نداشت. در نیمه دوم قرن هجدهم در زمانی که احمدخان درّانی (ابدالی) افسر سابق ارتش ایران در قندهار ادعای استقلال کرد و به هندوستان لشکر کشید واژه ای به نام افغانستان وجود نداشت. احمدخان درپی قتل نادر در کودتای قوچان،از خراسان به قندهار رفته بود و در زمانی که کریمخان زند سرگرم سر و سامان دادن به اوضاع بود اعلام تجزيه و استقلال کرده بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
روزي که حزب نازي پيروز شد و آراء مردم را در انتخابات آلمان درو کرد، چرا؟
 در اين روز درسال 1933 اعلام شد كه درانتخابات همان هفته آلمان، حزب سوسياليست ملي كارگران (نازي) 92 در صد آراء را به دست آورده است و زمام امور اين كشور را به دست خواهد گرفت. هيتلر رهبر اين حزب بود.
    تاريخنگاران اين پيروزي شگفت انگيز را كه نقطه عطفي در تاريخ اروپا در قرن 20 به شمار آمده است نتيجه شعارهايي دانسته اند كه كه آلماني ها از دير باز تشنه شنيدن آن بودند. هيتلر در نطق هاي خود با سر دادن اين شعارها آنان را اميدوار، و به اصطلاح ذوق زده كرده بود. هيتلر مي دانست كه شعارها بايد مرهمي بر زخمهاي مردم باشند، بردلهايشان بنشينند و نظرشان را به گوينده شعار به عنوان نجات دهنده جلب كنند.
     آلماني ها در در قراردادهاي پايان جنگ جهاني اول (نشست هاي فاتحين جنگ در ورساي) تحقير شده بودند و غرامات و تعهدات سنگيني بر انها تحميل شده بود. اقتصاد آلمان فلج شده بود و «مارك»ـ پول ملي آلمان تقريبا بي ارزش شده بود، نظم سابق كه آلماني ها به آن عادت كرده بودند وجود نداشت و احزاب و گروههاي سياسي بر سر و كول هم مي زدند و اميدي به بهبود اوضاع نمي رفت. در اين شرايط تنها با شعارهاي ناسيوناليسي و تحريك احساسات ملّي و معرفي فردي به عنوان «منجي» مي توان همگان را جلب و پشت سر او متحد كرد كه هيتلر و حزب نازي موفق به اين كار شده بودند. 
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تظاهرات دهها هزار نفری در مسکو درنوامبر 2002 برضد کاپیتالیسم نوین روسیه و فساد ناشی از آن ـ اظهارنظرهای وقت درباره فروپاشی و ...
هفتم نوامبر 2002 به مناسبت سالروز انقلاب بلشويكي روسيه (انقلاب اکتبر) دهها هزار تَن در خيابانهاي مسكو بر ضد کاپيتاليسمِ نوينِ روسیه و فسادهاي ناشي از آن بويژه «فساد اقتصادي ـ اداري» شعار دادند و ماسك زده بودند تا به قول خودشان بوي گَندِ كاپيتاليسم! را که پس از فروپاشي شوروي، در روسيه پديدار شده است ـ آن هم در بدترين شکل ـ استشمام نكنند. آنان می گفتند که چرا یک نفر زبان باز نمی کند که بگوید چه شد که پس از هشت دهه و سه نسل زندگی با نظام سوسیالیستی، کاپیتالیسم به روسیه بازگشت کرده است ـ آن هم نَه کاپیتالیسم دولتی، کاپیتالیسم فردی. افراد زرنگ با نزدیک کردن خود به هیأت حاکمه [کرملین] دارند کشور را چپاول و غارت می کنند. مافیا ساخته اند و این مافیا هر نویسنده و روزنامه نگار را که بخواهد مطلبی درباره آنان بنویسد ترور می کند و ....
    تحليلگران چيگرا همان زمان (از هفتم تا 12 نوامبر 2002) در تفسير اين رويداد نوشته بودند: وعده داده شده بود كه با برچيده شدن كمونيسم در روسيه، توليدات آن بازارهاي جهان را پُرکند كه اثري از آن نيست؛ نَه اتومبيل و تراكتور، نَه ساعت و حتي زير پيراهني و اسباب بازي. محصولات بنگلادش و سريلانكا در بازار ساير کشورها ديده مي شود ولي از صادرات روسيه اثري نيست مخصوصا در آمريکا. در عوض، خبر از خرابي بيمارستانها، حرّاج اموال دولت و کارخانه هاي ملّي [دولتی] به مُفت تا گسترش مافيا و مافيابازي، اعتياد به مواد مخدر، و حتي ولگردي زنان و ... رسانه هاي غرب را پُرکرده است. فساد دولتي که موريانه بناي يک جامعه است در روسیه بيداد مي کند و ....
    اين تحليلگران با تعجب سئوال کرده بودند: پس چه شد آن كشوري كه در جنگ دوم ويران شد و دهها میلیون كشته داد و خم به ابرو نياورد، اولين انسان را در مدار زمين قرار داد و بمب هيدرژني پنجاه و هشت مگاتني آزمايش كرد، براي مصر سد اسوان و براي ايران كارخانه فولادسازي ساخت و ....
     برخي از اين تحليگرانِ وقت (نوامبر 2002) نوشته بودند که دقيق شدن در رويدادهاي 11 ساله (از 1991تا 2002)، هر پژوهشگر را متوجه اين نکته مي سازد که در دهه 1980 پیدایش طبقه خواص پیرامون کرملین، سوء مديريت، انتصابات نادرست و دورشدن از اصول و شعارهاي انقلاب 1917، شوروي را که توانست بيش از 45 سال در جنگِ سرد دوام آورد و پيشرو فضانوردي و ساخت موشک باشد فروپاشانيد. تعجب در اينجاست كساني كه مي توانند دهها هزار نفر را به خيابانها بکشانند و شعار مرگ بر اين و آن بدهند چرا نمي روند فساد دولتي را كه در وجود آن ترديد نيست با جزئيات هرچه بيشتر اعلام كنند و روس ها و ديگران را روشن سازند تا چشم و گوششان را باز كنند و مبارز ضد فساد شوند. چرا تا به امروز حتي يک کتاب جامع و روشن در اين زمينه منتشر نشده است که آموزنده و اصلاح کننده باشد و ....
    
پوتين زماني که افسر کا. گ. ب. بود

در آن زمان، اين تحليگران ضمن مرور بر گذشته ولاديمير پوتين، و اینکه دستچین (برگزیده) بوریس یلتسین است که جماهیريه شوروی را منحل کرد ـ عملی که قبلا حتی حدس زدن از آن باور کردنی نبود ـ گفته بودند که بعید می دانند وی بخواهد و یا بتواند کاپيتاليسم نوظهور توأم با فساد، رشوه و مافیابازی روسيه را محدود و این کشور را بارديگر در رديف قدرت آمريکا قرار دهد و بکوشد که از اتحاد برخي از کشورهای عضو جامعه مشترک المنافع، روسيه بزرگتر ـ مشابه روسيه زمان تزارها را احیاء کند.
     اين تحليلگران همچنين اشاره کرده بودند که گمان ندارند آشناییِ پوتين، افسر اطلاعاتي دوران حکومت حزب کمونیست از روانشناسی و روش زندگی و تفکّر مردم جهان غرب زیاد باشد و یا اینکه از این تجربه خود استفاده نمی کند (که از اخطار جدّی و تهدید جنگ اتمی می هراسند). اطرافیانش که به نظر مي رسد از طبقه آزمندان، راحت طلبان و پولپرستان هستند نمی گذارند آن طور که لازمه جهان امروز است رفتار کند. او هنوز بر این اصل پافشاری نکرده است که انحلال جماهیر شوروی ـ روسیه تزاری پیشین، که چند قرن یک قلمرو و کشور واحد بود غیر قانونی و خلاف اصول و منطق بوده و این اشتباه و یا سوء نیّت باید برطرف و جبران شود، روس ها در همه مناطقِ جداشده، ساکن هستند و بازگشت به وحدت را مطالبه می کنند. او هنوز نگفته است که وعده انحلال ناتو در صورت انحلال پیمان ورشو یک فریب بود و از ما کلاهبرداری شده است. او هنوز حتی یک کلمه و به صورت غیر مستقیم از گورباچف انتقاد نکرده است که چرا فریب غرب را خورد و دستاوردهای 5 قرن روس ها را برباد داد. جماهیر شوروی 35 میلیون کشته داد (که حدود 27 میلیون تَن از آنان روس بودند) تا اروپای مرکزی و شرقی را آزاد کرد، برلین را متصرف شد و در شرق آلمان استقرار یافت، این استقرار مُفت نبود. پوتین که خود او سال ها مامور اطلاعات ـ امنيت شوروي در آلمان شرقي و آگاه از تغيير وضعيت ناگهاني اين سرزمين (معروف به تخريب ديوار برلين) بود و در جريان اين تحوّل، هنوز نگفته است حالا که زیر وعده ها زده شده است باید آلمان و متحدانش (متحدان زمان حکومت هیتلر) غرامت کشتار و تخریب شوروی را بدهند و پاسخ منفی آنان؛ جنگ ـ جنگ اتمی به دنبال خواهد داشت. پوتین هنوز نگفته است شما که از دمکراسی و انتخابات سخن می گویید چرا از برگزاری یک نظرسنجی بی طرفانه و دقیق در شوروی سابق جانبداری نمی کنید که از مردم ـ نه حاکمان مناطق جدا شده ـ بپرسند که آیا وضعیت پیشین و بازگشت به وحدت را می خواهند؟. یک ناسیونالیست در جایی که سخن از جدایی و بدبختی هم میهنان باشد به زبان نرم و دیپلماتیک و سازش جویانه سخن نمی گوید و لبخند نمی زند. پوتین نمی داند که با یک تکان و حتی حرکت لفظی روسیهِ اتمی ـ موشکی، نظم جهان متزلزل می شود و همه سرِ جایشان می نشینند. دنیای امروز التماس و استغاثه نمی شناسد. ولادیمیر پوتین [متولد هفتم اکتبر 1952، سن پترزبورگ] که از 31 دسامبر 1999 قدرت را در روسیه به دست دارد قبلا چند بار گفته بود که فروپاشی شوروی مسئله ای را حل نکرد و یک مصیبت بود، ولی نگفته است که غیرقانونی و ناشی از نیرنگ بود. وی فقط یک بار اشاره کرده بود که سعی شود که اتحادیه و کنفدراسیون تازه ای از آن دسته از مناطق شوروی سابق که قبلا امپراتوری روسیه را تشکیل می دادند و قرن ها باهم بودند و یک پرچم داشتند تشکیل شود، اما عملی دیده نشد و حرف او دنباله نداشت. پوتین تا به امروز (سال 2002) تنها یک بار ضمن اشاره مستقیم به آمریکا، سیستم پولی این کشور (US monetary system) و انحصار انتشار اسکناس [دلار] و توزیع آن به عنوان ذخیره پولی سایر کشورها و وسیله مبادلات تجاری (پول جهانی) راHooliganism (روش کار اوباشها، یکه بزنها و ...) خوانده بود و حرف او دنبالهِ عملی نداشت.
     اين تحليگران در عين حال به پوتين هشدار داده بودند که بايد مراقب نفوذ پکن در جمهوري هاي شوروي سابق در آسياي ميانه مثلا به نام احیاء جاده ابریشم! باشد که مسئله ای بزرگتر از غرب، برای مسکو ایجاد می شود. پکن دوست قلبي مسکو نيست، منافع آن فعلا ايجاب مي کند که ابراز دوستي کند. همين پکن در سال 1979 با ويتنام وارد جنگي تمام عيار شد زيراکه با مسکو دوست بود و به هانوي تاکيد کرده بود که نبايد پاي مسکو را به منطقه «هندوچين» باز کند.
    
    [چند سال بعد، روسیه هنگام بحث درباره لیبی در شورای امنیت «رودست» خورد و .... در ماجرای سال 2011 لیبی که طرح و نقشه آن با مهارت تمام تهیه شده بود، روسیه بازنده اصلی به حساب آمده است. ماجرای اوکراین نیز آزمایشی بوده است برای پوتین. جهانیان می خواهند ببینند که آیا سرانجام پوتین از روس تبارهای اوکراین حمایتی که انتظار است خواهد کرد و یا اینکه به وقت گذرانی و بازی های «روابط عمومی» ادامه خواهد داد که این وضعیت به مثابه تیشه ای است به ریشه روسیه بزرگتر.].
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
آنان که 38 ميليارد دلار غرامت رويدادهاي يازده سپتامبر سال 2001 آمريكا را دريافت كردند
صحنه هاي اصابت هواپيما به برج دو قلوهاي نيويورک در 11 سپتامبر2001 و تخريب آنها

نهم نوامبر 2004 گزارش جزئيات پرداخت غرامت آسيب ديدگان از رويدادهاي 11 سپتامبر 2001 آمريكا به اين شرح در رسانه هاي آمريكا انتشار يافته بود:
    مبلغ كل غرامت؛ 38 ميليارد و يكصد ميليون دلار.
    منابع پرداخت:
     شركتهاي بيمه 19 ميليارد و ششصد ميليون دلار ( 51 در صد )، دولت آمريكا 15 ميليارد و هشتصد ميليون دلار ( 42 درصد ) و اعانات مردم و موسسات 2 ميليارد و هفتصد ميليون دلار( هفت درصد).
    دريافت كنندگان:
    بازماندگان مقتولان و نيز مجروحان غيرنظامي جمعا 8 ميليارد و هفتصد ميليون دلار ( هر نفر سه ميليون و يكصد هزار دلار )، ماموران نجات ( آتش نشاني ، پليس و ...) كه مقتول و يا مجروح شده اند جمعا يك ميليارد و نهصد ميليون دلار ( هر نفر 4 ميليون و دويست هزار دلار )، صاحبان كسب و كار ، دفاتر و مغازه هاي ويران شده و آسيب ديده جمعا 23 ميليارد و سيصد ميليون دلار، كساني كه از رهگذر رويدادهاي هاي 11 سپتامبر مشاعل و محل سكونت خود را از دست دادند جمعا سه ميليارد و پانصد ميليون دلار. كساني كه دچار خسارت عاطفي و افسردگي ناشي از اين رويدادها شده بودند جمعا هفتصد ميليون دلار.
    به اين ترتيب سهم دريافتي اصحاب كسب و كار و عمدتا كمپاني هاي بزرگ كه در برجهاي دوقلو نيويورك داراي دفتر بودند بيش از ديگران بوده است.
    غرامت نظاميان مقتول و مجروح در ساختمان وزارت دفاع ، مطابق مقررات نظامي خواهد بود و ارتباط به اين ارقام نخواهد داشت.
    جمع مقتولان رويدادهاي يازدهم سپتامبر 2001 به استثناي هواپيماربايان، دو هزار و نهصد و نود و هشت تن بوده است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
پنج خريدار خارجي رديف اول اوراق بهادار آمريكا در سال 2008 ـ نگاهي به ارقام بدهکاری های این دولت در سال 2011 تا نوامبر سال 2017


مجله ميليون تيراژي «Parade» که عمدتا یکشنبه ها به ضمیمه چند روزنامه بزرگ توزیع می شود در شماره نهم نوامبر 2008 خود، ميزان پولي را كه دولت آمريكا تا آن تاريخ با پرداخت بهره از كشورهاي ديگر قرض گرفته بود و به عبارت دیگر این کشورها اوراق خزانه آمریکا را خریده بودند گزارش كرده و منبع خبر خودرا وزارت خزانه داري و فدرال رزرو آمريكا اعلام داشته بود. طبق اين گزارش، در آن سال، پنج منبع رديف اول خرید اوراق خزانه داری آمریکا از اين قرار بودند: ژاپن 586 ميليارد، رژيم پکن 541 ميليارد، بانكهاي انگلستان 307 ميليارد، كشورهاي نفتي (قطعا سعودي، كويت و امارات) 180 ميليارد و بانكهاي آف شُر در كارائيب (پس انداز ثروتمندان جهان) 148 ميليارد دلار.
    عمليات نظامي در عراق و افغانستان و خريدهاي نظامي ديگر و نيز كاهش ماليات بر كپيتال گين (تفاوت ارزش خريد و فروش مستغلات و سهام = سود سرمايه گذاري)، دولت آمريكا را در هفت سال پس از آغاز عمليات نظامي در افغانستان مقروض ساخته و در دو ماه آخر سال 2008 و نيز در طول سال 2009 کمک هاي اين دولت به بانک ها و موسسات مالي و صنايع اتومبيلسازي [در آن وقت] در حال سقوط و افزايش هزينه هاي دولتي و خريد اتومبيل قراضه هاي مردم بر ميزان اين قروض [فروش اوراق بهادار ـ اوراق خزانه] افزوده و در ماه نوامبر 2009 ارزش برابري دلار را پایین آورده بود.
    
    
***

    
    * طبق گزارش وزارت خزانه داری ایالات متحده، بدهی این دولت در دهم نوامبر 2011 چهارده تریلیون و نهصد و 82 بیلیون دلار بود که ده تریلیون و 261 بیلیون دلار از آن مبلغ داخلی بود و مابقی خارجی. خریداران داخلی اوراق بهادار آمریکا موچوال فاندها (موسساتی که وجوه مشتریان را سرمایه گذاری می کنند)، صندوق های بازنشستگی، بانکها و افراد هستند. بهره پرداختی دولت آمریکا بابت کل این وامها در سال 2010 چهارصد و 14 بیلیون دلار بود. همین بهره چشمگیر و تضمین شده سبب علاقه مندی و تمایل دولت ها و موسسات مالی خارجی به خرید اوراق بهادار ایالات متحده آمریکا شده است. فروش اوراق بهادار دولت آمریکا (اصطلاحا قرضه) از سال 2005 تا نوامبر 2011 دو برابر شده است. در سال 2005 رقم قرضه دولت آمریکا هفت تریلیون و 800 بیلیون دلار بود. نمودار زیر وضعیت این قرضه در طول نیم قرن اخیر را نشان می دهد:
    



    گزارش آگوست 2011 وزارت خزانه داری آمریکا خریداران خارجی عمده اوراق بهادار و بهره دهنده این دولت را به این شرح نشان می دهد:
    ـ رژيم پکن یک تریلیون و 137 بیلیون [و در آگوست 2013 يک تريليون و 268 بيليون دلار]
    ـ ژاپن 936 بیلیون [و در آگوست 2013 يک تريليون و 149 بيليون دلار]
    ـ انگلستان 397 بیلیون
    ـ صادرکنندگان نفت (عمدتا عرب ها) 236 بیلیون [در آگوست 2013 دويست و 46 بيليون دلار]
    ـ برزیل 210 بیلیون [در آگوست 2013 دويست و 53 بيليون دلار]
    ـ بانکهای و موسسات مالی جزایر کارائیب (اصطلاحا آف شور و پول برخی ثروتمندان!!) 161 بیلیون
    ـ تایوان 150 بیلیون
    ـ سویس 148 بیلیون
    ـ روسیه 97 بیلیون [و در آگوست 2013 يکصد و 36 ميليارد دلار]
    ـ کانادا 83 بیلیون
    ـ آلمان 60 بیلیون
    
    ------
    رقم فروش اوراق خزانه داري (بدهکاري) آمريکا در 12 نوامبر 2012
     از اين قرار بود:
    



    
    و در 12 نوامبر 2013:
    
    
The Current Outstanding Public Debt of the United States is
    
    $17,149,154,023,335.85
    
    Last Updated: Tuesday, November 12th, 2013
    
    
    Every man, woman and child in the United States currently
     owes $56,444 for their share of the U.S. public debt

    
    11 نوامبر 2014 رقم بدهکاری آمریکا (میزان فروش اوراق بهادار دولتی) به 17 تریلیون و 919 بیلیون دلار رسیده بود با بهره سالانه 518 بیلیون دلار. باتوجه به اینکه جمعیت ایالات 50 گانه فدراسیون آمریکا در نوامبر 2014 سیصد و 18 میلیون بود، سهم هر آمریکایی از این بدهی در آن سال برابر با 56 هزار و 347 دلار بود. در نوامبر 2016 رقم این بدهی آمریکا به 19 تریلیون و 820 میلیارد دلار رسید و جمعیت آن به 325 میلیون تَن.
    
     رقم بدهکاری در یازدهم نوامبر 2017:
    
    
On November 11, 2017 (this day) Total USA Government Debt was $20,496,092,622,812.53

    و جمعیت آن در این روز، بدون احتساب ساکنان غیرقانونی: 326 میلیون و 250 هزار تَن.
    
     رقم بدهکاری در دوازدهم نوامبر 2018:
    
    21 تریلیون و 733 میلیارد و 425 میلیون دلار
    
     رقم بدهکاری در دهم نوامبر 2019:
    
    23 تريليون و 33 ميليارد و 348 ميليون دلار
    
    و رقم بدهکاری در یازدهم نوامبر 2021:
    
    28 تریلیون و 957 میلیارد و 839 میلیون دلار
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
برخي ديگر از رويدادهاي 12 نوامبر
  • 1847:   براي نخستين بار در جهان، دکتر جيمز يانگ سيمسونJames Young Simpson (انگليسي) براي بيهوش کردن بيمار جهت انجام عمل جراحي، از کلروفورم استفاده کرد.
        
        
  • 1866:   «سون يات سن» كه با انفلات خود، در چین نظام جمهوري بر قرار ساخت به دنيا آمد.
        
        
  • 1918:   اتريش جمهوري شد. اتریش که یک امپراتوری بود و باعث جنگ جهانی اول شده بود، در این جنگ شکست خورد و نظام سلطنتی آن نیز پایان یافت.
        
        
        
  • 1920:   پيمان راپيلو Rapillo با هدف رفع مسائل مرزي ايتاليا و يوگوسلاوي (صربستان، کرواسي و اسلونيا) در درياي آدرياتيک ميان اين ملل امضاشد.
        
        
  • 1927:   تروتسکي از روسيه تبعید و استالين در حکومت بدون رقيب شد.
        
        
  • 1926:   شوراي وزيران ايران در جلسه 21 آبان سال 1305 خود كه شهردار تهران هم به آن جلسه دعوت شده بود پيشنهاد دانماركي ها را براي تاسيس چند خط اتوبوسراني در تهران بررسي كرد.
        
        
  • 1946:   نخستين بانك سواره (اتوبانك) در شهر شيكاگو آغاز بكار كرد.
        
        
  • 1948:  


    هيدكي توجو نخست وزير ژاپن در زمان جنگ جهاني دوم و شماري از همكارانش به اعدام محكوم شدند.
        
        
  • 1982:  


    يوري آندروپوف به جاي برژنف كه فوت شده بود رهبر شوروي شد. برژنف دهم نوامبر 1982 درگذشته بود.
        
        
  • 1996:   يک جت بوئينگ 747 خطوط هوايي سعودي در آسمان هند و نه چندان دور از فرودگاه دهلي نو با يک هواپيماي باري قزاقستان برخورد کرد و هر دو هواپیما سرنگون شدند. در اين سانحه 349 تن کشته شدند.
        
        
  • 2008:   طبق يک اطلاعيه رسمي، از مارس 2003 تا نهم نوامبر 2008 چهار هزار و 192 امريکايي در جريان اشغال نظامي عراق کشته شده بودند.
        
        
  • يادداشت روز
    کَمپین انتخابات نوامبر 2016 آمریکا اوج «میدیاکراسی» و خروج ژورنالیسم از اصول خود بود
    در تابستان 1335 (1956 میلادی) یک روزنامه نگار آمریکایی که با سفارت این کشور در تهران هم ارتباط داشت دعوت شده بود که در باره اصول ژورنالیسم که در این زمینه کتاب نوشته بود و نیز تجربه معروف خودش؛ «تعقیب تحولات مربوط به پولیو Polio ـ فلج اطفال ـ تا کشف واکسن آن» در یکی ـ دو جلسهِ نخستین دوره آموزش روزنامه نگاری ایران که مؤلف این «تاریخ آنلاین» یکی از شاگردان این دوره بود سخن بگوید.
         وی ضمن سخنان خود، از پیش شرط ها برای ورود به حرفهِ روزنامه نگاری و موفق شدن در این پیشهِ مادام العمر سخن گفت و اصول ژورنالیسم را برشمرد و گفت که «ژورنالیسم اصیل» ستون دمکراسی، راهنمای انسان و آموزگار بشر ـ صرف نظر از مرزهای جغرافیایی است و اگر این ستون استحکام لازم را نداشته باشد؛ بنای دمکراسی فرو خواهد ریخت و یا نیمه ویرانه خواهد شد و بعضا زیان آور.
         این روزنامه نگار ِ با تجربه توضیح بیشتری داد و گفت که این ستون دمکراسی (ژورنالیسم) وقتی فروخواهد ریخت که افرادِ بدون داشتن پیش شرایط (شناخت کامل از اصول ژورنالیسم و وفاداری مطلق به این اصول، علاقه مندی عشق گونه تا سرحد فداکاری به این حرفه، استعداد ویژه، ذوق و اشتیاق، معلومات عمومی کامل، سلامت جسمانی و روانی و مَنِش اخلاقی و انساندوست بودن) وارد این پیشه شوند و رسانه ها بویژه نشریات به دست سرمایه داران و سیاست بازان خارج از حرفه ژورنالیسم افتند. احزاب، گروهها و بنیادها می توانند نشریه داشته باشند ولی نشریه اختصاصی، با ذکر وابستگی در بالای صفحه اول تا مخاطبان بدانند که نشریه، یک رسانه عمومی نیست و بخشی از سیستم روابط عمومی حزب، گروه و بنیاد است و سیاست و روش خاصی را دنبال می کند. رادیو ـ تلویزیون ها می توانند متعلق به دولت و یا کمپانی های غیر حرفه ای باشند، ولی مدیریت های بخش های ژورنالیستی آنها (برنامه های خبر و نظر) باید شورایی، مستقل و در دست ژورنالیست های حرفه ای باشد.
         او گفت که «دمکراسی واقعی»؛ تمدن، پیشرفت، رفاه و شادی برای انسان ببار می آورَد. بنابراین، همگان باید از ستون نگهدارنده آن ـ ژورنالیسم مراقبت کنند که انحراف نیابد و از مسیر خارج نشود که دشواری های متعدد به دنبال خواهد داشت. هریک از اتباع می تواند در صورت مشاهده انحراف، هشدار دهد ازجمله هشدار به ارکان دولت [3 قوه]. هر عضو جامعه باید پلیس وار مراقبت کند که ژورنالیسم، منفک از دولت و اصحاب منافع باشد.
         این روزنامه نگار که گفت 34 سال دست اندر کار حرفه ژورنالیسم بوده توصیه کرد که در طول عُمر ژورنالیستی خود، دوربین (کَمِرا) را از خود دور نکنیم تا رکورد (سنَد) داشته باشیم [و امروزه؛ دوربین و وسیله ضبط سخن ـ سِلفون های امروز، هم دوربین هستند و هم ضبط صوت].
         این مؤلف که در آن زمان در بیستمین سال عُمر خود بود سخنان این روزنامه نگار آمریکایی را یادداشت کرد و پس از آغاز بکار، اخبار دریافتی از خبرگزاری ها، مطبوعات دیگر و PRها را به دقت ورانداز و بررسی می کرد تا ابزار دست آنها قرار نگیرد. دهها سال از تجربه روزنامه نگاری این مؤلف، دریافت و تنظیم اخبار بین الملل نیز بود. در این مدت، دهها خبر کَمپین انتخاباتی و ازجمله چندین بار انتخابات عمومی فدراسیون آمریکا را تنظیم کرد.
         تا نیمه دهه 1340 (دهه 1960 میلادی) که یک روزنامه نگار با تجربه و میهندوست (نصرت الله معینیان) مسئول انتشارات و رادیو کشور (زمانی در سمت های معاونت نخست وزیر و زمانی وزیر اطلاعات و جهانگردی ـ امروزه؛ وزارت ارشاد) بود، ما را ـ دبیران تنظیم اخبار بین الملل در خبرگزاری پارس که از رادیو سراسری و تلویزیون غیر دولتی وقت پخش و به روزنامه ها داده می شد ـ مکلّفِ اکید کرده بود که باید درباره تاریخ و جغرافیا، وضعیت احزاب و چگونگی انتخابات کشور مربوط ـ پیش از تنظیم اخبار آن، مطالعه داشته باشیم و این اطلاعات را با مرور بر آرشیو خبرها (اصل نوشته ها) که در طول سالها به صورت کلاسه شده نگهداری شده بود، مطالعه دائره المعارف ها و کتاب ها و هر منبع دیگر به دست آوریم، تا هنگام تنظیم خبر، مخاطب ایرانی کاملا در جریان واقعیّت ها قرار گیرد، معلومات و توان تشخیص و قضاوت او ارتقاء یابد.
         این مطالعات نشان می داد که احزاب آمریکا، آن وضعیت سازمانی ـ تشکیلاتی را که در کشورهای دیگر دیده می شود ازجمله عضوِ کارتدار ندارند، سمپات دارند و هوادار که اینان هردَم نیز ممکن است تغییر عقیده دهند. تنها نامزد یکی از دو حزب که بتواند هزینه صدها میلیون دلاری و گاهی چند میلیارد دلاری کَمپین را به دست آورد می تواند برنده شود. در جریان کَمپین ها، نامزدها به جای اینکه برنامه ها و سیاست های خود را تشریح و همکاران آتی ِ شان را معرفی کنند یکدیگر را می کوبند و بعضا رسوا می سازند. در کنوانسیون های حزبی هم به تبلیغ، ساخت و پاخت و ... توجه بیشتری می شود تا توجه به سابقه پیروزمندانه مدیریّت و توان تدبیر و معلومات عمومی داوطلب نامزدی. به عبارت دیگر، از میان داوطلبان، به ندرت «بهترها» انتخاب می شوند که هدف از دمکراسی؛ انتخاب بهترهای جامعه است برای مدیریت بر آن. برنده کنوانسیون نیز همکاران آتی خود ـ جز معاون ریاست جمهوری ـ را از همان آغاز کار معرفی نمی کند تا رای دهنده بر پایه اهمیت و صلاحیّت گروه و تیم، درباره انتخاب خود تصمیم بگیرد.
         در آخرین دهه قرن بیستم و دو دهه اول قرن 21 که رقیب جهانی آنچنانی برای آمریکا در افق دیده نمی شد، از این طرز انتخابات، آسیب قابل لمس مشاهده نمی شد، ولی اینک رقیب وجود دارد ـ رقبای پُرقدرت و قدرت های در حال طلوع. انتخاب رأی دهندگان آمریکا در نوامبر 2016 یک جنگ داخلی سرد در این فدراسیون را باعث شده بود. چنین جنگ سرد داخلی، برای دولت های رقیب فرصت ساز است.
         از همان دهه های 1330 و 1340 هجری خورشیدی تاکنون، این نگارنده هر وقت که گزارشی از انتخابات و کَمپین مربوط به یک کشور ببیند، با تجربه ای که دارد حدس می زند که وضعیت از چه قرار است و چه کسی و دستگاهی پشت سر تنظیم آن گزارش قرار داشته و چرا؟ و میزان تزلزل ستون بنای دمکراسی (رسانه و رسانه های آن کشور) را از این راستا ارزیابی می کند. به نظر می رسد که تقریبا در بیشتر کشورها بویژه در آمریکا، ژورنالیسم از مسیر اصلی خارج شده و وارد «میدیاکراسی» و ابزار تبلیغ و تلقین قرار گرفته است.
         برای مثال؛ از پایان قرن گذشته (قرن بیستم) و در طول کَمپین انتخابات عمومی آمریکا و به تدریج، این نگارنده مشاهده کرده است که رسانه های این فدراسیون از دائره اصول ژورنالیسم خارج شده اند که این عمل را اصطلاحا «میدیاکراسی» می گویند که عبارت است از حکومت سازی با تبلیغ برای فرد معیّن، افراد و حزب خاص، و هرچه که نشریات مستقل توسط کمپانی ها و سرمایه داران (اصحاب منافع) خریداری شوند و یا به زبان خودشان؛ سرمایه گذاری شوند و دریافت وام کنند، بیشتر. برای مثال: کارلوس سلیم سرمایه دار مکزیکیِ لبنانی تبار 250 میلیون دلار در نیویورک تایمز سرمایه گذاری کرده، جِف بِزُس Jeff Bezos مؤسس آمازون مالک واشنگتن پست شده و همچنین دیگران .... کمپانی تلفن و تلگراف آمریکا (اِی تی اند تی) نیز شرکت رسانه ای تایم وارنِر (سی ان ان) را خریداری کرده است. از آن زمان که اینترنت وسیله انتقال خبر و نظر از انواع میدیا شده است، خرید این وسائلِ انتقال از سوی اصحاب منافع کاری عادی شده و نقل مطالب؛ گزینشی و نه ازهمه میدیا. اینان در انتخابات، برای حفظ منافع خود ـ نه کشور، افراد مورد نظر را حمایت مالی و تبلیغ می کنند.
         میدیاکراسی در کمپین سال 2016 آمریکا آنچنان چشمگیر بود که کمتر رسانه چاپی و یا برادکستینگ دیده می شد که جانب تنها یکی از دو نامزد اصلی را نگرفته باشد و بعضا تخریب دیگری. یک نمونه از این نوع جانب گیری در مناظره نهم اکتبر 2016 دو نامزد اصلی انتخابات ریاست جمهوری آمریکا مشاهده شد که این بار به صورت اصطلاحا؛ تاون هال ـ خانه شهر، تالار ویژه بحث و پیشنهاد و انتقاد شهروندان با مقامات شهر ـ برگزار شده بود تا تنی چند از حاضران هم بتوانند از نامزدها سئوال کنند]. در جریان این مناظره که مستقیما (زنده) پخش می شد، دو گوینده تلویزیونی (مدیاتور ـ مُدرِیتور)، آن طور که از پرسش هایشان بر می آمد و دادن وقت، این بار هم جانب یکی از دو نامزد را گرفته بودند که خلاف اصول ژورنالیسم است.
        بانو «مارثا ردتس» گزارشگر شبکه «ای. بی. سی.» و در آن زمان 63 ساله، دو بار ضمن اشاره به بمباران شهر حَلَب (آلِپو ـ سوریه) از هر دو نامزد پرسید که اگر انتخاب شوند، آیا در آسمان سوریه منطقه «پرواز ممنوع ـ نو فلای زون» اعلام خواهند کرد؟.
         در شرایط وقت، طرح چنین سئوالی اصطلاحا بودار بود. شاید هدف این بود که نامزد مورد نظر با دادن جواب مثبت وسیله انتقاد به دست مخالفان بدهد که عمدتا وال استریتی ها و میدیای وابسته بودند. اعلام منطقه پرواز ممنوع برضد روسیه بدون تصویب شورای امنیت که روسیه در آن حق ردّ (وتو) دارد؟!. چنین اقدامی، یعنی احتمال جنگ اتمی. با سرنگون شدن هواپیمای یک کشور عضو ناتو، دو حالت روی خواهد داد؛ «ناتو» وارد جنگ تمام عیار می شود و یا سکوت می کند. اگر وارد جنگ با روسیه شود که طبق یک قاعده نظامی ـ قاعده ای که پس از خروج انحصار سلاح اتمی از دست یک کشور وارد فرضیه های استراتژی و نظامی شده است، جنگ مستقیم و تمام عیار میان دو دارنده سلاح اتمی سریعا به جنگ اتمی تبدیل خواهد شد و طبق قاعده دیگر؛ در یک جنگ اتمی، کشور دارای جمعیت کمتر و وسعت و پناهگاه بیشتر آسیب کمتری خواهد دید ـ امکان نفوذ اشعه و مواد رادیواکتیو به زیر زمین کمتر است. وسعت روسیه از همه کشورهای جهان بیشتر و جمعیت آن کمتر از نصف جمعیت آمریکا است و از دوران جنگ سرد دارای پناهگاههای ضد حمله اتمی متعددِ دوردست است و در اکتبر 2016 تمرین اجرای برنامه دفاع غیر نظامی دوران نظام شوروی را با شرکت داوطلبانه میلیون ها شهروند از سر گرفته بود که عبارت بود از چگونگی انتقال شهروندان به پناهگاهها و ...
         جنگ های پس از جنگ جهانی دوم و طولانی ترین آنها جنگ ویتنام، جنگ اصطلاحا نوعی نیابتی (پراکسی) بودند که به جنگ تمام عیار تبدیل شدند. در جنگ ویتنام، شوروی از مسیر چین برای ویتنامی ها اسلحه می فرستاد. پس از ورود نظامی به افغانستان، هنگامی که دید آمریکا، سعودی و پاکستان به آموزش و تجهیز چریک و گروههایی از قبیل گروه حقانی، گروه حکمتیار و طالبان دست زده اند حاضر نشد مراکز آموزش آنهارا در پاکستان مورد حمله قرار دهد و کنار رفت تا درگیری مستقیم با آمریکا پیدا نکند و ....
         با این پیش بینی، باید دید که آیا مردم آمریکا، فرانسه و انگلستان با یک جنگ اتمی با کشوری که معادل آنها سلاح اتمی و وسیله رساندن فضایی آنها را دارد موافق خواهند بود، یا نه. البته که نه.
    تمرین روس ها در اکتبر 2016 برای آماده شدن در صورت وقوع یک جنگ اتمی

     نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
    کارنامک نوشيروان (خاطره ای از مولف)
    کار خبری در تلویزیون و استرس ـ ماجرای به دهانه توپ بسته شدن هندی ها توسط استعمارگران انگليسي و نیافتن عکس آن برای پخش
    امروزه و تا حدودی رِفرنس های آنلاین (نَه آنها که مطلب گذاری آزاد دارند که هرکس هرچه بخواهد درباره خودش و دیگران بنویسد و یا اضافه و کم کند) کار روزنامه نگار را که در مواردی، وقت زیاد برای تحقیق و مخصوصا تهیه عکس و بَک گراوند (سابقه) یک خبر ندارد آسان کرده اند. یک نمونه از اِسترس های دورانِ پیش از اینترنت:
         خردادماه 1351 (ژوئن 1972) بود و در آن زمان تنظیم (دبیری) آخرین بخش اخبار مشروح کانال 2 تلویزیون دولتی بر عهده من (مؤلف این تاریخ آنلاین و ناشر مجله روزنامک). در پایان این بخشِ اخبار و چند دقیقه مانده به ساعت ده و نیم شب، رویدادهای آن روز در طول تاریخ (اصطلاحا؛ روزشمار ـ تقویم تاریخ) نیز پخش می شد که خودم ابتکار کرده بودم و آن را شخصا تهیه می کردم، زیر این عنوان: این بود گزارش رویدادهای امروز و اینک ببینیم که این روز در طول تاریخ بشر شاهد چه رویدادهایی بود. تا بهمن ماه 1350 چنین مطالبی از تلویزیون دولتی ایران پخش نمی شد. 20 ژوئن (سی ام خرداد) بود و سالروز پایان دور سوم قیام مسلحانه هندیان بر ضد استعمار دولت لندن و اعدام گروهی از قیام کنندگان با قرار دادن آنها بر دهانهِ لوله توپ و سپس شلیک آن و قطعه ـ قطعه شدن اعدام شوندگان و پراکنده شدن قطعات بدن آنان در اطراف با هدف ترساندن هندیان و گرفتن زهر چشم. این قیام با نافرمانی نظامیان محلی موسوم به سپوی ها (سپاهیان ـ ریشه آن، واژهِ فارسی؛ سپاه است Sepoy) از دهم ماه می سال 1857 (چند ماه پس از تعرّض انگلیسی ها به بوشهر و خوزستان و وادار کردن دولت ضعیف و بی خرَد تهران به قبول تجزیه هرات و مناطق تاجیک نشین از ایران) آغاز و تا 20 ژوئن 1858 ادامه یافته بود (13 ماه و ده روز). هندیان قبلا دو قیام مسلحانه طولانی و گستردهِ ضد انگلیسی کرده بودند ـ یکی از دو قیام 22 ژوئن سال 1756 آغاز شده بود و دیگری در سال 1806.
        مطالب نگاهی به رویدادهای گذشته در این روز (اصطلاحا؛ امروز در تاریخ) با عکس و فیلم از کانال 2 پخش می شد و در آن روز، مطلب بدون عکسِ اعدام در دهانه لوله توپ قابل فهم و درک مخاطبان نبود. اما شب بود و کتابخانه های پژوهشی تهران تعطیل تا از لابلای کتاب های تاریخ و دائرة المعارف ها عکس مربوط را به دست آوریم و پخش کنیم. همه کارکنان سرویس خبر دست بکار شدند و به خانه هر استاد دانشگاه و پژوهشگر که می دانستند دائرةالمعارف دارد تلفن کردند تا شاید در خانه و کتابخانه شحصی، کتاب حاوی آن عکس را داشته باشند، ولی موفق نشدند. وقت تنگ بود و تلاش دو ساعته به جایی نرسید و سرانجام کاسه ـ کوزه ها را بر سر خود من خُرد کردند که چرا از روز پیش، عکس مربوط را تهیه نکرده بودم و یا نگفته بودم که تهیه کنند و چرا آن شب چند دقیقه دیر به ساختمان جام جَم رسیده بودم. آن شب، جلسه شورای آموزش و پروش که من عضو انتخابی آن بودم 20 دقیقه دیرتر به پایان رسیده بود. خود من بیش از هرکس دیگر از نبود عکسِ اعدام با بستن فرد بر دهانه توپ متأسف بودم و دچار استرس، زیرا مبتکر کار، خودم بودم و باید به بهترین صورت ارائه می شد. «استرس» باعث انواع بیماری ها در فرد می شود، ولی نَه در فرد عاشق که روزنامه نگار(ژورنالیست)، تاریخ نگار، داستان نویس، اهل موسیقی و هنرِ نمایش (همه این پیشه ها در حوزه رسانه عمومی ـ مَس میدیا) عاشقِ دلباخته کار خویش هستند.
        قضیه قیام هندیان را بگویم تا در ابهام نباشید و نخست درج کُپی عکس تاریخی (اعدام، با بستن فرد بر دهانه لوله توپ):
        


    نخستین قیام ضد انگلیسیِ هندیان تأمل برانگیزتر است:
        22 ژوئن سال 1756 به دستور سراج الدين «نوّاب بنگال = بزرگ ایالت»، 146 انگليسي مسلّح را در يك اطاق كوچك حبس كردند که برخي از آنان را از سوراخي كه در سقف ايجاد كرده بودند به داخل اطاق و بر سر ديگران افكنده بودند و اين عمل باعث خفه شدن 123 تَن از آن انگليسي ها شد و با این عمل، قیام ضد انگلیسی هندیان آغاز شد.
        مورّخان انگليسي در تأليفات خود از اين اطاق به عنوان «سوراخ سياه جهنم» نام برده اند. کمپانی هند شرقیِ انگلیس برای نگهبانی از تأسیسات و منافع خود، شماری مرد مسلح ـ شبه نظامی ـ از انگلستان به هند برده بود که پس از قیام سال 1756 و کشته شدن بسیاری از آنان، به استخدام کردن افراد محلی و مسلح کردن آنان دست زد که همین افراد چندبار دست به نافرمانی و قیام ـ میوتینی ـ زدند و قیام 1857 از منطقه میروتMeerut آغاز شده بود.
         در پي قتل نادرشاه ـ نادرِ ایرانزمین ـ در کودتاي دهم ژوئن 1747 در نزديکي قوچان، انگليسي ها جرأت يافته و براي استعمار هندوستان متوسل به اِعمال زور شده بودند. آنان قبلا به بهانه تجارت و تحت نام كاركنان كمپاني هند شرقي، در برخي از نقاط بندري هند استقرار يافته بودند و رقبایی همچون پرتغالی ها و فرانسویان داشتند.
         بايد دانست پس از آن که انگليسي ها بر شبه قاره هند مسلط شدند، هرگاه که با قيام مسلحانه هنديان به ويژه از نیمه قرن نوزدهم رو به رو مي شدند آنان را پس از سرکوب و دستگيري به دهانه لوله توپ مي بستند و به این طریق اعدام مي کردند تا باعث ترس ديگران شود و اصطلاحِ به «دهانه توپ بستن» از همان زمان رايج شده است که ظالمانه ترين نوع اعدام شناخته شده است. انگلیسی ها در زمان تقسیم ایران به دو منطقه نفوذ (طبق توافق نامهِ 1907 سن پترزبورگ)، این اصطلاح را در جنوب شرقی ایران ـ کرمان، سیستان و بلوچستان ـ وسیعا بکار می بردند تا ایجاد ترس کنند و مصطلح شده بود. قدرت های وقت پس از تقسیم چین میان خود به صورت مناطق نفوذ، چینی های استقلال طلب و مخالف سلطه و اقتدار خود را در ملاء عام به دست چینی های مزدورِ خویش با شمشیر،گردن می زدند.
        در زمان اعدام های پایان قیام سوم هندیان، از اختراع فن عکس برداری چند سالی گذشته بود و از مراسم به دهانه توپ بسته شدنِ ژوئن 1858 رهبران قیام، عکس گرفته شده بود و تصويري از يک نمونه اعدام متداول انگلیسی ها در هند؛ بستن فرد به دهانه لوله توپ، در بالا آمده است. عکس، نشان مي دهد که چگونه انگليسي ها مخالفان هندي خود را به دهانه توپ مي بستند و سپس توپ را شليک مي کردند تا فرد مخالف هنگام خروج گلوله، قطعه - قطعه شود و هر قطعه اش به گوشه ای بیافتد. هدف؛ ایجاد ترس در مردم استعمارزده بود.
     نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
    نامه به مولف
    نامه وارده: تحریف تاریخ در BBC و پنهان کردن دست انگلستان در بدبختی هاي ایرانیان ـ از سر گرفته شدن برنامه «خط دادن» دولت لندن
  •   در ایران امروز متاسفانه نشریه ای وجود ندارد که در صدد جواب گویی برآید و مظالم انگلیسی ها را نسبت به ایران و ایرانی بنویسد تا هر بازی تازه آن دولت خنثی شود ـ در نامه ای که در زیر آمده است و یازدهم نوامبر 2013 واصل شد مواردی از آسیب های اساسی که دولت لندن در گذشت زمان به ایران و ایرانی زده به میان آمده است:
        
        "این نامه را از Bay Area [منطقه سانفرانسیسکو ـ آمریکا] برایتان می نویسم و انتظار دارم که درج کنید و اصلاح دستوری جملات مانعی ندارد زیراکه به رغم تحصلات عالیه در رشته مطالعات بین الملل، اهل قلم نیستم. از دهه 1960 [دهه 1340 هجری] خواننده مطالب شما در روزنامه اطلاعات و در دهه 1990 و دهه اول قرن 21 در همشهری، ایران، شرق و اعتماد، تاریخ آنلاین ایرانیان و ... بوده ام و همه را جمع آوری کرده ام. یک سال است که در آمریکا زندگی می کنم.
         در ایران دسترسی به وبسایت بی بی سی فارسی را نداشتم، فیلتر بود. در اینجا [آمریکا] و در 69 سالگی کاری جز خواندن اخباری که در اینترنت قرار می گیرند ندارم. با مطالعه این اخبار، تردید ندارم که انگلیسی ها دارند از راه دیگری وارد می شوند. بی بی سی فارسی را هاشمی رفسنجانی نامه، حسن روحانی نامه و محمدجواد ظریف نامه کرده اند. یک وزیر امور خارجه انگلیس ـ البته به اشاره دولت متبوع اعتراف ضمنی به برخی از ظلم های این دولت به ایران و ایرانی کرده و یک نویسنده بی بی سی و قطعا طبق دستور، ازدست رفتن قفقاز [در قرن نوزدهم] را به حساب تاکتیک ضعیف ارتش فتحعلی شاه و ... گذارده، که می دانیم توطئه ها و مداخلات دیپلمات ها و افسران انگلیسی از عوامل تسلیم قفقاز ـ از داغستان تا رود اَرَس ـ به روس ها بوده است؛ از راهنمایی نادرست نظامیان ایران توسط افسران انگلیسی مشاور ارتش ایران در جنگ با روسها تا فریبکاری دیپلمات های انگلیسی در مذاکرات منتهی به قراردادهای منحوس گلستان و ترکمن چای.
         در ایران امروز متاسفانه نشریه ای وجود ندارد که در صدد جواب گویی برآید و مظالم انگلیسی ها را نسبت به ایران و ایرانی بنویسد تا بازی تازه آن دولت خنثی شود. ممکن است بگویید که روزنامه های تهران دسترسی به وبسایت بی بی سی فارسی ندارند که بدانند چه می گوید و چگونه «خط می دهد». نه، این طور نیست. من تلفنی از یک آشنا که در یک روزنامه تهران کار می کند قضیه را پرسیدم، گفت که روزنامه ها فیلترشکن دارند، مجاز به استفاده از آن هستند و می توانند وبسایت بی بی سی و امثال آن را ببینند ولی مشکل این است که نشریات یا دولتی هستند و یا متعلق به غیر روزنامه نگار که با هدف خاص و نزدیک بودن به مقامات وقت مجوّز گرفته اند و از مضار بازگشت لندن به صحنه ایران بی خبر. این بود که این نامه را برای شما نوشتم تا شاید که [در تاریخ آنلاین ایرانیان] درج کنید و در اینجا بماند.
         در نیمه دهه 1345 که دانشجوی رشته مطالعات بین الملل بودم با تاریخ روابط دیپلماتیک ایران آشنا شدم. توجه سیاسی انگلیس به ایران از نیمه قرن شانزدهم میلادی (دوران سلطنت الیزابت اول و ورود انگلیس به باشگاه قدرت ها) آغاز شد. ماموریت حقیقت یابی «انتونی جنکینسون» در دیدار از ایران در 1562 و ملاقات با شاه طهماسب اول در قصر او در شهر قزوین آغازگر مداخلات بعدی بود. سفرنامه جنکینسون درباره آنچه را که در قزوین و در دربار شاه طهماسب دیده بود [ازجمله نجس دانستن خاکی که یک غیر مسلمان بر آن پای می گذارد و گام بر می دارد]، ذهن اروپاییان را متوجه ضعف های دولت ایران وقت و رفتار خرافات گونه درباریان، نفوذ قزلباش و دراویش مسلّح وابسته به خانقاه صفی الدین کرد و مشوّق آنان به مداخله و فریب و استفاده سیاسی ـ اقتصادی از فضای ایران شد.
         افتادن دهلی به دست نادر، سیاست لندن را بر کوچک و ناتوان کردن ایران قرار داد بگونه ای که تنها نامی از آن باقی بماند. فرستادگان این دولت به تهران ضمن ترغیب دربار ایران [قاجارها] به ضد سُنّی بودن، درجریان دو جنگ روسیه و ایران مشاور نظامی و دیپلماتیک ایران شدند. افسران انگلیسی مشاور ایران نظامیان ایرانی را در جریان جنگ گمراه کردند که شکست خوردند و در مذاکرات ترک مخاصمه نمایندگان بی اطلاع ایران از اوضاع بین المللی را فریب دادند تا ضمن دو قرارداد [گلستان و ترکمن چای] از قفقاز که پاره ای از ایران بود بگذرد. سپس افغانستان را از ایران جدا کردند تا ایران و روسیه نتوانند از آن طریق به هند دستیابی داشته باشند و هرات ـ آخرین منطقه را با دادن اعلان جنگ به ایران و تصرف بوشهر و بخشی از خوزستان جدا کردند و سپس در مورد ماوراءالنهر با روس ها به توافق رسیدند و مناطق شمال و شمال شرقی سرخس از دست رفت. سپس کنترل نشر اسکناس و ... ایران را به دست گرفتند و انواع قراردادهارا به دربار ایران تحمیل کردند و امتیازات متعدد گرفتند. دربار ایران را به «ممالک محروسه» خواندن ایران یعنی آماده ساختن زمینه برای فدراسیون و کنفدراسیون کردن آن که مقدمه تقسیم شدن بود تشویق کردند. سفارت انگلیس در تهران را به صورت ملجأ، پناهگاه و تحصن گاه درآوردند و .... بازهم قانع نشدند و در آگوست 1907 با روس ها قرارداد تقسیم ایران را میان خود امضاء کردند و در ایران، دولت در داخل دولت و ارتش [اس. پی. آر] در داخل ارتش ساختند و همه کاره کشور شدند. با انقلاب روسیه، کِشتیبان را سیاست دگر آمد و با امضاء قرارداد 1919 با وثوق الدوله خواستند که ایران را یک سرزمین تحت الحمایه انگلیس کنند. چون احمدشاه را مردی آگاه و دمکراسی دوست تشخیص دادند و از پیدایش چند سوسیالیست در ایران باخبر شدند، کودتای سیّدضیاء طباطبایی ـ ژنرال رضاخان پهلوی را به راه انداختند. با استفاده از فرصتی که جنگ جهانی دوم به دست داده بود با خریدن دو افسر ارشد، ارتش ایران را مرخص، کشوررا با همدستی روس ها اشغال نظامی کردند و از شرّ رضاشاه که اواخر کار از آنها دور شده بود خلاص شدند. پیدایش حزب توده پس از اشغال نظامی شهریور 1320 [1941] بهانه به دست آنها داد که در کنفرانس سران در تهران آمریکا را قانع کنند که از فکر جمهوری شدن ایران بگذرد و سلطنت تداوم یابد. پهلوی دوم که متوجه قضیه بود مطیع لندن شده بود. مداخلات خارجی در دهه 1320، ناسیونالیسم ایرانی را زنده کرد که ماهیت ضد انگلیسی داشت و خواهان ملی شدن نفت، محدود شدن و یا طرد سلطنت و ... بود. همین «ناسیونالیسم» مصدق را که ماهیت ضد انگلیسی داشت روی کار آورد که تحریم ایران شروع شد. انگلیسی ها که نمی توانستند بدون کمک آمریکا ورق را برگردانند دو سال و چندماه به گوش آمریکا خواندند که ادامه کار مصدق یعنی روی کار آمدن کمونیست ها و از دست رفتن خاورمیانه. بالاخره اصرار انگلیس و چند سفر چرچیل به واشنگتن نتیجه داد و آمریکا آماده کمک به انگلیس در حذف مصدق شد. پس از حذف مصدق، بر خلاف انتظار لندن، شاه متوجه آمریکا شد و لندن منتظر فرصت شد که انقلاب 1357 [1978] این فرصت را به آن داد و شریف امامی را روی کار آورد و ....
         در چند سال اخیر، دولت لندن برای اجرای سیاست خود به دستگاه روابط عمومی اش ـ بی بی سی ـ متوسل شده و روزی نیست که یکی ـ دو مطلب و گاهی بیشتر درباره هاشمی رفسنجانی و دوستانش ازجمله حسن روحانی نداشته باشد، خط ندهد و فضاسازی نکند که نتیجه اش همین توافق به از سرگیری روابط است و .... تاریخ نگاری یک طرفه بی بی سی ِ فارسی و اظهارات وزیر امورخارجه سابق انگلیس نشانه آن است که این دولت که نمی خواهد از سر ایران دست بردارد، می کوشد که از راههای دیگر وارد شود و این عملکرد ثابت می کند که لندن سیاست های جهانی و مخصوصا خاورمیانه ای ـ آسیایی 500 ساله خودرا رها نساخته و از هر فرصتی که به دست آید برای پیشبُرد آنها استفاده می کند و در این شرایط باید گوش بزنگ و هشیار بود. اگر يک نظرسنجي دقيق صورت گيرد، مطمئنا قريب به اتفاق ايرانيان دولت لندن را ردّ خواهند کرد.".
        ـــ
        فرستنده اين نامه، آن را براي چند نشريه فارسي و عمدتا برون مرز نيز ارسال کرده بود.

  • نامه وارده: تجدید فعالیت خط هوایی ایران و آمریکا، هیاهو برای هیچ است
  •   این نامه در نوامبر 2013 (آبان 1392) واصل شد که همان هفته وصول درج شده است:
        
         "از زمان دیدار رئیس جمهور [حسن روحانی] از نیویورک که در سپتامبر 2013 صورت گرفت و سفر سران دولت ها به مقر سازمان ملل هر سال در ماه سپتامبر انجام می گیرد، معلوم نیست که طبق چه سیاست و برنامه ای و به چه دلایلی موضوع تجدید فعالیّت خط هوایی مستقیم ایران ـ آمریکا تبلیغ می شود و حصول چه نتیجه ای از این تبلیغ مَدّ نظر است.
         تجدید خط هوایی میان دو کشور عملی دو طرفه است. به عبارت دیگر؛ اگر قرار شود که هواپیماهای ایرانی بتوانند به آمریکا بار و مسافر حمل کنند، هواپیماهای آمریکایی هم خواهند توانست به ایران پرواز کنند. آیا در این شرایط، مسافران با هواپیماهای تازه ساخت شرکت های آمریکایی و با آن پذیرایی هایشان و مهماندارهای لبخند بر چهره مسافرت خواهند کرد و یا با هواپیماهای 40 ـ 50 ساله ایرانی که گمان نمی رود فرودگاههای آمریکا به هواپیماهای با تجهیزات قدیمی اجازه ورود و خروج بدهند. اگر هدف، هواپیمایی ماهان است که به رغم صراحت اصل 44 قانون اساسی جمهوری اسلامی توسط یک موسسه خیریه اسلامی کرمان! تاسیس شده، چه عرض کنم. اصل 44 حق داشتن خطوط هواپیمایی را در انحصار دولت و موسسات دولتی قرار داده و موسسه خیریه در چارچوب دولت نیست. به علاوه، اگر پرواز هواپیماهای ایران به آمریکا از سر گرفته شود، مقصد آنها بیش از یکی ـ دو سه شهر در آمریکا نخواهد بود و مسافران به مقصد ایران در شهرهای مختلف زندگی می کنند و باید با یک پرواز آمریکایی خودرا به پرواز ایرانی برسانند، لذا ترجیح خواهند داد که با همان پرواز آمریکایی راه را تا ایران ادامه دهند و مشکل از این فرودگاه به آن فرودگاه رفتن و پرداخت اضافی را نداشته باشند.
         در اواخر عمر نظام سابق که چنین پروازهایی وجود داشت و چون مسافران، هواپیماهای آمریکایی و دیگر کشورهارا ترجیح می دادند، دولت امیرعباس هویدا در بهای بلیت دانشجویان یک تخفیف 50 درصدی و در بهای بلیت کارمندان دولت و بازنشستگان یک تخفیف 40 درصد ی تصویب و اجرا کرد تا مسافران ایرانی راغب به پرواز با شرکت هواپیمایی ملی ایران شوند.
         این روزها مسافر ایرانی و یا متولد ایران در فرودگاههای آمریکا دقیقا بازرسی بدنی می شود و در مواردی هم بازرسی مضاعف، چه رسد به هواپیمای ایرانی که زیر مراقبت دقیق تر خواهد بود و .... سالها باید بگذرد تا ذهن آمریکایی نسبت به ایران تغییر یابد. در زمانی که هواپیماهای ایرانی به آمریکا پرواز می کردند، پول ایران (ریال) هم در فرودگاههای آمریکا مبادله و تسعیر می شد و لازم نبود که یک مسافر در ایران ریال بدهد و دلار بگیرد.
         به نظر من که در سال انقلاب در آمریکا دانشجو بودم و در همین جا ماندگار شده ام، جمهوری اسلامی به یک دستگاه روابط عمومی خوب مطابق شرایط روز و استاندارد جهانی نیاز دارد تا بداند که چه تبلیغی راهگشا خواهد بود و غیر قابل ایراد. نباید هیاهوی بسیار برای «هیچ» شود.".

  • پيام‌هاي تازه
    يک ماهنامه تماما مربوط به رسانه ها
  •   در سه پيام (که در آبان ماه 1384 دريافت شد) ضمن قدرداني از مطالبي كه مؤلف اين تاريخ آنلاين درباره روزنامه نگاران و روزنامه نگاري مي نويسد و سطح اطلاع مخاطبان را در اين زمينه بالا مي بَرَد، خواسته شده كه با هدف ارتقاء كيفيت ژورناليسم ايران و كمك به روشن ساختن مخاطبان رسانه ها، يك ماهنامه اختصاصي كه تماما راجع به رسانه ها و اين حرفه باشد منتشر كند.
        
        پاسخ:
        
        مؤلف اين تاريخ آنلاين که هنوز موفق به تجديد مجوز روزنامه سپيده دم نشده است ممکن است در آينده، درخواست دريافت مجوز انتشار يک ماهنامه فرهنگي کند. اگر با این درخواست موافقت شود، بخشی از مجله را اختصاص به روزنامه نگاری و روزنامه نگاران خواهد داد.
         [9 سال بعد اين ماهنامه به نام روزنامک مجوّز گرفت و کار انتشار خودرا آغاز کرد که ادامه دارد. بخشي از مطالب آن مربوط به رسانه ها است]. نشاني اديشن آنلاين آن از اين قرار است:
        
        www.rooznamak-magazine.com




  •  

    مطالعه اين سايت و نقل مطالب آن با ذكر ماخذ (نشاني کامل سايت و نام مولف آن) آزاد است، مگر براي روزنامه هاي متعلق به دولت و دستگاههاي دولتي؛ زيرا كه مولف اين سايت اكيدا «روزنامه نگاري» را كار دولت نمي داند. روزنامه عمومي به عنوان قوه چهارم دمكراسي بايد كاملا مستقل از دولت و سازمانهاي عمومي باشد تا بتواند رسالت شريف خود را به انجام برساند.


     تماس با مولف:

    editor (a) iranianshistoryonthisday.com
    n.keihanizadeh (a) gmail.com