Iranians History on This Day
روز و ماه خورشيدي و يا ميلادي مورد نظر را انتخاب و كليد مشاهده را فشار دهيد
ميلادي
   خورشيدي

 
15 سپتامبر
 
جستجو:

 
 


 هديه مولف

اين سايت مستقل و بدون كوچكترين وابستگي؛ هديه ناچيز مولف كوچك آن به همه ايرانيان، ايراني تبارها و پارسي زبانان است كه ايشان را از جان عزيزتر دارد ؛ و خدمتي است ميهني و آموزشي كه خدمت به ميهن و هموطنان تكليف و فريضه است كه بايد شريف و خلل ناپذير باشد و در راه انجام تكاليف ميهني نياز به حمايت مادي احدي نبايد باشد، و نخواهد بود. انتخاب موارد براي نگارش و عرضه در سايت نظرشخص مولف است.
 

 










   لينک به اين صفحه  

مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 15 سپتامبر
ايران
زادروز ابوريحان بيروني دانشمند بزرگ ايراني
بيروني

ابوريحان محمد بيروني دانشمند بزرگ ايراني15 سپتامبر 973 ميلادي درمنطقه خوارزم كه در قلمرو دولت سامانيان بود به دنيا آمد. طبق تقویم میلادی قدیم (ژولیان)، بيروني پنجم سپتامبر آن سال متولد شده بود. زادگاه او كه در آن زمان روستاي كوچكي بود بعدا به «بيروني» تجديد نام داده شده است. بيروني كه 75 سال عمر كرد 13 دسامبر سال 1048 ميلادي (22 آذر) در شهر غزنه (افغانستان امروز) وفات يافت.
     بيروني در رياضيات، هيات (علوم فضايي) ، فيزيك، زمين شناسي و جغرافيا سرآمد دانشمندان عصر خود بوده است. دائرة المعارف علوم چاپ مسكو ابوريحان را دانشمند همه قرون و اعصار خوانده است. در بسياري از كشورها نام بيروني را بر دانشگاهها، دانشكده ها و تالار كتابخانه ها نهاده و به او لقب «استاد جاويد» داده اند. یک فرورفتگی در کره ماه به نام فارابی اسم گذاری شده است.
     بيروني گردش خورشيد، گردش محوري زمين و جهات شمال و جنوب را دقيقا محاسبه و تعريف كرده است. خورشيد گرفتگي هشتم آوريل سال 1019 ميلادي را در كوههاي لغمان (افغانستان كنوني) رصد و بررسي كرد و ماه گرفتگي سپتامبر همين سال را در در غزنه به زير مطالعه برد.
     در زمان بيروني، سامانيان بر شمال شرقي ايران شامل خراسان بزرگتر، خوارزم و همه منطقه "فرارود" به پايتختي بخارا، زياريان بر گرگان و مازندران و مناطق اطراف، بوئيان بر ساير مناطق ايران تا بغداد، و بازماندگان صفاريان بر سيستان بزرگتر حكومت مي كردند و غزنويان تُرک هم بر جنوب ايران خاوري (مناطق مركزي و جنوبي افغانستان امروز) و همه آنان مشوق دانش و ادبيات فارسي بودند و سامانيان بيش از ديگران در اين راه اهتمام داشتند. بيروني كه در جرجانيه خوارزم نزد ابونصر منصور تحصيل علم كرده بود مدتي نيز در گرگان تحت حمايت مادي و معنوي زياريان كه مرداويز سر دودمان انها بود به تحقيق پرداخته بود و پس از آن تا پايان عمر در ايران خاوري آن زمان (افغانستان امروز) به پژوهش هاي علمي خود ادامه داد. با اين كه محمود غزنوي ميانه بسيار خوبي با بيروني نداشت و وسائل كافي براي تحقيق در اختيار او نبود ولي اين دانشمند لحظه اي از تلاش براي تكميل تحقيقات علمي خود دست نكشيد.
     بيروني كه بر زبانهاي يوناني، هندي، عربي و حتي «بربر» هم تسلط داشت كتب و رسالات متعدد كه شمار آنهارا زائد بر 146 گزارش كرده اند نوشت كه جمع سطور انها بالغ بر 13هزار است. مهمترين آثار او «تفهيم» در رياضيات و نجوم، «آثار باقيه» در تاريخ و جغرافيا، «قانون مسعودي» كه نوعي دائرة المعارف است و كتاب «هند» درباره اوضاع اين سرزمين از تاريخ و جغرافيا تا عادات و رسوم و طبقات اجتماعي آن. بيروني كتاب دائرةالمعارف خود را به نام سلطان مسعود غزنوي حاكم وقت كرد، ولي هديه اورا كه سه بار شتر سكه نقره بود نپذيرفت و به او نوشت كه كتاب را به خاطر خدمت به دانش و گسترش آن نوشته است، نه پول.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
نخست وزیر بدون اطلاع مجلس و شاه، بی طرفی ایران را نقض کرد و در سومین سال جنگ جهانی اول به لندن و مسکو وعده همکاری داد!
احمدشاه
24 شهریور 1285 (15 سپتامبر 1916 ـ دوران جنگ جهاني اول) كه نيروهاي عثماني (ترکیه) در غرب ایران پس از تصرف همدان و قزوين قصد حركت به سوي تهران را داشتند، در تهران اعلام شد كه چون رئيس الوزراء ايران (نخست وزیر)، به رغم اين كه ايران در قبال دولت هاي متخاصم در جنگ جهاني اول اعلام بيطرفي كرده بود، به انگلستان و روسيه وعده همكاري داده است؛ به همين سبب ـ عثماني ها كه متحد آلمان و بر ضد روسيه، انگلستان و فرانسه هستند دست به پيشروي در خاك ايران زده اند. طبق اسناد موجود ، محمدولي خان تُنكابُني رئيس الوزراء وقت (معروف به سپهسالار) به دولتين انگلستان و روسيه نوشته بود كه چون راهي جز قبول همكاري با آنها را ندارد اين همكاريِ سياسي - نظامي را ناچارا مي پذيرد و اين موافقت سپهسالار ششم سپتامبر 1916 افشاء شده بود كه در اسناد آن دو دولت به تاريخ هفتم آگوست (يك ماه جلوتر ) ثبت شده است!. هنگام از طبقه بندي خارج شدن اين سند (ششم سپتامیر 1916)، اعلام شده بود که موافقت کتبی سپهسالار هفتم آگوست 1916 (16 امرداد1285) به سفیران دو دولت در تهران داده شده بود.
     به رغم برکناری محمدولي خان تنكابني (سپهسالار) از ریاست کابینه (نخست وزیری) پس از افشاء توافق او با لندن، مسکو و پاریس، برنامه عساکر عثمانی که همدان و قزوين را تصرف کرده بودند در پیشروی به سوي تهران را لغو نشد. نیروی نظامی عثمانی (متحد آلمان در جنگ جهانی اول) برای مقابله با یگانهای روسیه و نظامیان انگلستان قبلا وارد خاک ایران شده بود، ولی منطقه فعالیت این نیرو منحصر به آذربایجان و چند ناحیه محدود در غرب ایران بود. دولت عثمانی اعلام کرده بود که سبب تصرف قزوین و قصد پیشروی به سوی تهران؛ پیشگیری از اجرای تعهدی است که محمدولی خان بدون مجوّز مجلس و موافقت شاه و فرمانده کل قوا (احمدشاه قاجار) به دو دولت انگلستان و روسیه سپرده است. دولت ایران قبلا اعلام بیطرفی کرده و نباید تعهد مساعدت و همکاری به لندن و مسکو می داد که چنین عملی نقض بیطرفی است.
    
محمدولي خان تُنكابُني

محمدولی خان بیست و یکم شهریور برکنار شد و یکی از دلایل بركناري او از سمت رياست دولت، ظاهرا نوشتن همان تعهد بود. سفیران روسيه و انگلستان پس از اطلاع از قصد عثمانی مبنی بر پیشروی به سوی تهران، به احمدشاه توصيه كرده بودند كه از تهران خارج شود تا به دست عثماني ها نيافتد، اسیر و مجبور به دادن امضاء و تعهّد نشود كه احمدشاه به اين اندرز توجه نکرد. عثمانی بعدا از اجرای تصمیم خود مبني بر پیشروی به سوی تهران منصرف شد.
     سفیران روسيه و انگلستان پس از اطلاع از قصد عثمانی مبنی بر پیشروی به سوی تهران، به احمدشاه توصيه كرده بودند كه به اصفهان برود و آنجا را پایتخت کند که مرکز ایران است و منقطا باید پایتخت باشد. به علاوه، دفاع از آن که به هند و خلیج فارس (مراکز وقت قدرت لندن) نزدیک تر است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
کُپی چند مطلبِ تأمل برانگیز و خواندنیِ مندرج در شماره 25 شهریورماه 1357 (سال انقلاب) روزنامه اطلاعات، در زیر:

    



    
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.

    کُپی یک خبر دیگر شماره 25 شهریورماه 1357 روزنامه اطلاعات:
    


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
و این هم کاریکاتور احمد سخاورز در تفسیرِ تصویریِ خروج ایرانیان از کشور در سال 1357 با پول ...:



    
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
... و کپی اعلان فروش چند بی.اِم. وِ و ولوو از 22 هزار تا 140 هزارتومان در آن شماره روزنامه اطلاعات:
    
    


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
رویدادهای کردستان ایران در امُرداد و شهریور 1358 و قضیه شنیدنی سرقت عکس اعدامی ها از تاریکخانه روزنامه اطلاعات!
عکس [سرقت شده از تاريکخانه روزنامه اطلاعات!] از یک صحنه اعدام در کردستان که برنده جایزه پولیتزر شد

جمهوری اسلامی ایران در ماههای امُرداد و شهریور 1358 (آگوست و سپتامبر 1979 و هفت ماه پس از پیروزی انقلاب) در کُردستان با مسئله خونین نوعی تجزیه طلبی رو به رو بود که می رفت اگر طولانی شود و بیگانگان فرصت مداخله یابند، در مناطقی به یک جنگ داخلی تمام عیار تبدیل شود.
     مسئله کُردستان پس از رفع مشکلات گُرگان (گُنبد) و خوزستان که از همین دست بود پدید آمده بود و تا ارومیه (مرکز آذربایجان غربی) گسترش یافته بود. برای حل سریع مسئله، علاوه بر ارتش و سپاه، داوطلبان مسلح از گوشه و کنار ایران به هزینه خود رهسپار کردستان شده بودند که رسانه های وقت از آنان به نام «ژ ـ 3 بدست پیکان سوار» یاد می کردند.
    خشونت بسیار شدید بود، تلفات طرفین سنگین و هواپیما و هلیکوپتر ساقط شده بود. عراق (صدام حسین) و ترکیه، خود با مسئله کُردها رو به رو بودند و واشینگتن به عنوان حامی کُردها از سال 1917 به این سوی هم سکوت کرده بود. دکتر ابراهیم یزدی وزیر امورخارجه وقت در سفر به عراق و ملاقات با صدام حسین درباره این مسئله هم گفت و گو کرده بود.
     همین عوامل و عامل دادگاه انقلاب به فروکش کردن مسئله کمک کرد. در گرماگرم زد و خوردها، شیخ صادق خلخالی قاضی شرع دادگاه انقلاب به یکایک شهرهای کردستان رفت و در آنجا متهمان دستگیرشده را محاکمه فوری و حتی در فرودگاه مجازات کرد و بعضا اعدام.
    
جهانگیر رزمی

روزنامه اطلاعات یک خبرنگار (خلیل بهرامی) و دو عکاس (مرتضی خاکی و جهانگیر رزمی) را به محل، برای پوشش اخبار مربوط فرستاده بود. این دو عکاس در چند نقطه ازجمله سقز و سنندج از مراسم اعدام با شلیک گلوله عکس گرفتند و به تهران فرستادند. برخی از عکس هایی را که رزمی از اعدام های کردستان و در ششم شهریور 1358 گرفته بود در صفحه ششم شماره هشتم شهریور (در آن سال مصادف با 30 آگوست) این روزنامه به چاپ رسید. [تصویر این صفحه نیز در زیر آمده است]. چند عکس به تشخیص شورای سردبیری وقت چاپ نشد. اما دو سه روز بعد، همین عکس ها (عکس هایی که چاپ نشده بود) در رسانه های اروپا و آمریکا انتشاریافت و مجله اکسپرس فرانسه پشت جلد خودرا به یکی از آنها اختصاص داد با یک تیتر تحریک آمیز: اعدام به نام .... تحقیق پیرامون قضیه این عکس ها در روزنامه اطلاعات شروع شد و گفته شد که فیلمها از تاریکخانه عکاسی سرقت و گویا به یونایتدپرس فروخته شده! و .... در پی این وضعیت بود که چند روزنامه نگار خارجی ـ با اعلام نداشتن پروانه و یا دادن گزارش خلاف واقع و یا پرداختن به اموری خارج از حرفه ژورنالیستی اخراج شدند و دفتر اسوشییتدپرس تعطیل موقت شد.
    چندی پس از پایان این سر و صدا، اعلام شد که داوران انتخاب بهترین عکس خبری آن سال (سپات نیوز فتوگرافی) برای دادن جایزه پولیتزر، یکی از همان عکس های گرفته شده از صحنه اعدام در کردستان ایران در آگوست 1979را (عکسی که گفته شده بود از تاریکخانه سرقت شده بود) بدون اطلاع از هویت عکاس (جهانگیر رزمی) انتخاب کردند که این بار و به این مناسبت در رسانه های بیشتری انتشار یافت. ولی «رزمی» و اینک در دهه هفتم عمر ـ شاید از روی احتیاط ـ تا سال 2006 خودرا آفتابی و به بنیاد پولیتزر معرفی نکرد و در این سال جایزه را دریافت داشت.
    
صفحه اول شماره 6 شهریور 1358 (1979 میلادی) روزنامه اطلاعات که اوضاع آن زمان و وضعیت کردستان را به دست می دهد


    
صفحه اول شماره هفتم شهریور 1358 روزنامه اطلاعات عمدتا درباره رویداد وقت کردستان و اعدام ها بود و صفحه 6 شماره هشتم شهریور 1358 این روزنامه که در کنار آن کپی شده است اختصاص به اخبار و عکس های این رویداد داشت

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
اصل هشتم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که اَمر به معروف و نَهی از مُنکر را وظیفه مردم و دولت نسبت به یکدیگر قرار داده است
در جریان بررسی و تصویب یکایک اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در مجلس خبرگان که در رفراندم آذرماه 1358 به تأیید مردم رسید، در 24 شهریور این سال اصل هشتم این ام القوانین کشور در مورد اَمر به معروف و نَهی از مُنکَر که اصلی بسیار مهم و قرآنی خوانده شده است در این مجلس به تصویب رسید.
     اصحاب نظر گفته بودند که این اصل، دست مردم بویژه اصحاب نطق و نوشته را به دادن اندرز به دولت و بعضا انتقادِ سازنده از تصمیمات و اقدامات نادرستِ مقامات و مدیران و نیز اظهارنظر درباره انتصابات باز کرده است.
    
    متن اصل هشتم:
    درجمهوری اسلامی ایران دعوت به خیر، امر به معروف و نهی از منکر وظیفه ای است همگانی و متقابل برعهده مردم نسبت به یکدیگر ـ دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت. شرایط و حدود و کیفیت آن را قانون معیّن می کند.
    "والمؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر".
    
    تیتر گزارش تصویب این اصل در صفحه اول شماره 24 شهریور 1358 روزنامه اطلاعات (7 ماه پس از پیروزی انقلاب):
    


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
روزی که صادق قطب زاده ـ ایرانی پُرماجرا اعدام شد ـ قطب زاده در یک نگاه
قطب زاده
15سپتامبر 1982 (24 شهريور 1361)) صادق قطب زاده ـ زمانی از نزدیکان به آیت الله خمینی در پاریس و تهران، نخستین مدیرعامل سازمان رادیوتلویزیون دولتی ایران پس از انقلاب، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی در جریان گروگانگیری کارکنان سفارت آمریکا، نامزد انتخابات ریاست جمهور ایران در دور اول انتخابات این مقام به حُکم دادگاه انقلاب اعدام شد. جرم او توطئه برضد نظام جمهوري اسلامي، قصد براندازي آن و مشارکت در توطئه برضد جان آیت الله خمینی اعلام شده بود. وی در 1937 (1315 هجری) در اصفهان به دنیا آمده بود و هنگام اعدام، 46 ساله بود. قطب زاده در طول حیات، تَن به ازدواج نداده بود. یک بانوی کانادایی که کتابی درباره قطب زاده نوشته مدعی دوست بودن با او شده است (دوست دختر).
    قطب زاده که در جوانی با ملّی گرایان رفت و آمد داشت، و پس از براندازی 28 اَمُرداد بازداشت موقت شده بود در 22 سالگی به قصد ادامه تحصیل به آمریکا آمده بود و در دانشگاه غیر دولتی جورج تاون (مستقر در شهر واشنگتن) در رشته امور دیپلماتیک (مدرسه والش ویژه آموزش کارمندی وزارت امور خارجه و خدمات دیپلماتیک) به تحصیل پرداخته بود ولی موفق به دریافت دانشنامه مورد نظر نشده بود که از آمریکا اخراج شد. اخراج او دلیل غير سياسي داشت. شاه (پهلوی دوم) قطب زاده را که در آمریکا به مخالفان او ازجمله دکتر ابراهیم یزدی (وابستگان به نهضت آزادی که مؤسس آن آیت الله طالقانی، مهدی بازرگان و ... بودند) پیوسته بود یک جاسوس کا. گ. ب. (سازمان امنیت و اطلاعات شوروی) خوانده بود و اشاره کرده بود که او در مدرسه مربوط در دانشگاه جورج تاون (مدرسه والش) که در عین حال محل تحصیل ضمن خدمت کارکنان دولت آمریکا است برای شوروی، اطلاعات جمع آوری می کند! و .... Vladimir Kuzichkin در کتاب خود: «کا. گ. ب. از درون» آن گفته شاه را تأیید و اشاره به رابطه قطب زاده با آن سازمان کرده است (بدون ارائه سند). این کتاب در سال 1991 (9 سال پس از اعدام قطب زاده) به توزیع داده شده است.
    قطب زاده پس از اخراج از آمریکا و خودداری دولت وقت ایران از تمدید گذرنامه او، به کشورهای عربی شمال آفریقا و سوریه، لبنان و عراق رفت، به مخالفان شاه از گروه مذهبیون پیوست، مورد حمایت آیت الله موسی صدر قرار گرفت، آموزش جنگ چریکی برای انقلاب مسلحانه دید و گذرنامه سوریه به دست آورد. قطب زاده سپس با این گذرنامه و کارت خبرنگاری روزنامه الثوره چاپ دمشق (عمدتا برای پوشش فعالیت هایش) به کانادا رفت و تحصیلات خودرا به پایان بُرد. وی که قبلا در عراق با آیت الله خمینی ملاقات کرده بود، پس از ورود آیت الله به فرانسه به جمع نزدیکان او پیوست و گاهی مترجم او در مصاحبه با روزنامه نگاران انگلیسی زبان می شد. آیت الله خمینی گزارش چند رسانه انگلیسی زبان که قطب زاده را سخنگوی او نوشته بودند تکذیب و تأکید کرده بود که سخنگو ندارد. قطب زاده که بر انگلیسی و فرانسه مسلط بود و از جمله افرادي بود كه در سال 1357 در پاريس به آيت الله خميني پيوسته بود با هواپيماي حامل او به تهران آمده بود. وی تا انتصاب به ریاست رادیوتلویزیون دولتی از اطراف آیت الله دور نمی شد. در تهران نیز چند بار مترجم آیت الله در مصاحبه و مذاکره با انگلیسی زبانان شده بود. او می کوشید که خودرا از نزدیکان آیت الله خمینی وانمود کند.
    
قطب زاده در حضور آیت الله خمینی

قطب زاده مديريت خود بر سازمان راديو ـ تلويزيون دولتی را با اخراج (بدون ذكر دليل و پرداخت غرامت اخراج) دهها عضو قديمي و حرفه اي اين سازمان (به صورت فله اي) بویژه در بخش اخبار ـ تهیه کردن، نوشتن و گویندگی و نیز بسیاری از کارکنان زن آغاز كرده بود. ساختمان جام جم (مقرّ سازمان رادیو تلویزیون دولتی، از لحظه پیروزی انقلاب به تصرف چپگرایان به ریاست علی حسینی ـ از گویندگان اخبار رادیو درآمده بود که این گروه، دست به اخراج کارکنان نزده بود). قطب زاده که گفته شده است مدتی از اعضای شورای انقلاب بود چند روز پس از تصرف سفارت آمریکا در تهران در نوامبر 1980 و کناره گیری ابوالحسن بنی صدر، وزیر امورخارجه جمهوری اسلامی شد و 9 ماه در این سمت بود و در جریان مذاکرات و تلاش ها، وعده و وعیدهای مربوط به این رویداد قرار داشت.
     قطب زاده كه از نامزدان نخستین دور انتخابات ریاست قوه مجریه (رئیس جمهور) بود اواخر سال 1358 براي جلب نظر مردم، خيابانها و ديوارهاي تهران را پُر از شعار پارچه اي و تبليغ براي خود كرده بود، ولی در انتخابات (نخستين دور انتخابات رياست دولت ـ قوه مجریه) حتي نتوانست صدهزار راي بدست آورد. طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی، رئیس جمهور ـ رئیس کشور (رئیس جمهوری) نیست، رئیس قوه مجریه (در حد نخست وزیر) است.
    قطب زاده سپس اعلام کرد که از سیاست و فعالیت های سیاسی دست کشیده و تصمیم به اقامت در کرج (در یک خانه مصادره شده) گرفته و با مقرّری مختصری که آیت الله خمینی برایش در نظر گرفته زندگی خواهد کرد و به نوشتن خاطرات خود از زندگانی پُر ماجرایش خواهد پرداخت. ولی سه ماه و چند روز پس از آغاز گوشه گیری (به قول خودش)، به اتهام بدگویی از نظام جمهوری اسلامی و داشتن رابطه با مخالفان این نظام و کسانی برای اندازی آن در حال طرح توطئه بودند دستگیر شد لکن بیش از سه روز در بازداشت نماند و آزاد شد (احتمالا به اشاره آیت الله خمینی). 18 ماه بعد، اعلام شد که قطب و شماری دیگر که برای براندازی نظام جمهوری اسلامی و ترور آیت الله خمینی توطئه می کردند دستگیر شده اند. گفته شده بود که در این توطئه؛ از هواداران سلطنت تا کمونیست ها مشارکت داشتند. در جریان بازداشت، قطب زاده در سلول زندان مطالبی به یک هم ـ بَند خود که امنیتی بود بر ضد نظام اسلامی زده بود که ضبط شده بود و نوار آن به محکوم شدن وی به اعدام کمک کرد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
نگراني جهاني از آسيب رسيدن به مقبره كوروش


در دو هفته اول سپتامبر 2005 نگراني تاريخدانان و باستانشنان در سطح جهان از احتمال آسيب رسيدن به مهمترين آثار تاريخي ايرانيان و از جمله آرامگاه كوروش بزرگ، پدر و موسس ايران (پرشيا)، در رسانه ها ادامه داشت كه مي رفت به صورت يك مسئله فرهنگي بين المللي درآيد. گفته مي شد كه اگر سد سيوند ساخته شود به چندين اثر تاريخي در فارس و از جمله آرامگاه كوروش آسيب وارد خواهد آمد. كوروش وصيت كرده بود كه در هر جا كه بميرد جسدش را به پاسارگاد منتقل و در آنجا دفن كنند. وي در سغد (تاجيكستان امروز) كشته شد و جنازه اش را به پاسارگاد منتقل و دفن كردند. كوروش (سيروس ـ سايروس) نامي است آشنا براي همه جهانيان كه اورا مردي انساندوست، تمدن طلب و مبتکر نخستين اعلاميه حقوق بشر مي دانند كه انديشه مديريت كره زمين به صورت يك اتحاديه مشترك المنافع از اوست.
     اين آثار تاريخي نماد هويت ايرانيان و بلندگوي عظمت اين ملت هستند. قدرتهاي وقت در قرن 19 و اوايل قرن بيستم چند بار در صدد تجزيه هر چه بيشتر ايران برآمدند ولي سنگنبشته هاي داريوش كه حدود و ثغور ايران در آنها مشخص شده است مانع از اين كار شد. ايران تنها كشور جهان است كه سند مالكيت دارد و نبايد به هيچ قيمت اجازه داده شود كه اين اسناد از ميان برود. گفته شده بود که مسئله سد سيوند را با لوله كشي آب رودخانه مي توان حل كرد (همانند انتقال آب زاينده رود به يزد) مي توان حل کرد، ولي اگر اسناد هويت ملي از دست برود، جبران پذير نخواهد بود. معترضين گفته بودند: مثال آوردن از مصر درست نيست. مصر داراي يك رود است و چاره اي جز ساختن سد اسوان نداشت كه برخي از آثار باستاني آن به زير آب فرو رفت ولي ايران داراي رودخانه هاي متعدد است كه همه آنها از ميان دره و كوه مي گذرند كه مي توان بر روي هركدام دهها سد ساخت. به علاوه ايران به علت داشتن سوخت كافي، مي تواند از راههاي ديگر برق به دست آورد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
نوشتهِ کیهان از انتصاب ولی الله سیف رئیس پیشین بانک مرکزی به عنوان مشاور بانکی رئیس‌جمهور
روزنامه حکومتی کیهان (وابسته به دفتر رهبری) در شماره 24 شهریور 1397 خود تیتر خبر مشاور بانکی شدن ولی الله سیف را به صفحه اول خود برده بود.
     متن تیتر و خبر این روزنامه در زیر عینا نقل می شود تا در تاریخ بماند:
    
    
انتصاب سؤال‌برانگیز/ سیف مشاور بانکی رئیس‌جمهور شد

    
    "در شرایطی که ولی ا... سیف به دلیل عملکرد سؤال برانگیز خود در بانک مرکزی مورد سؤال از سوی قوه قضائیه قرار گرفته، رئیس‌جمهور در اقدامی عجیب وی را به عنوان مشاور پولی و بانکی خود منصوب کرده است!.
    هفته گذشته با یک خبر حیرت انگیز به پایان رسید؛ ولی ا... سیف، رئیس‌قبلی بانک مرکزی که در زمان مدیریت وی یکی از آشفته‌ترین دوره‌های ارزی ایران رقم خورده بود؛ به عنوان مشاور حسن روحانی منصوب شد!.
    در حُکمی که از سوی رئیس‌جمهور برای وی صادر شده، آمده است: جناب آقای دکتر ولی ا... سیف، نظر به مراتب تعهد، توان علمی و سوابق مدیریتی جنابعالی، به موجب این حُکم به عنوان مشاور رئیس‌جمهور در امور پولی و بانکی منصوب می‌شوید. امید است با توفیق الهی در خدمت به ملّت شریف ایران و نظام جمهوری اسلامی با رعایت اصول قانون‌مداری، اعتدال‌گرایی و منشور اخلاقی دولت تدبیر و امید موفق باشید.
    اظهارات حسن روحانی درباره سیف، در حالی رخ داده که در قضایای بهم ریختگی بازار ارز، ابهامات زیادی درباره عملکرد بانک مرکزی وجود داشته و این ابهامات با دستگیری و بازداشت معاون ارزی سیف، رنگ و بوی جِدّی‌تر به خود گرفته است.
    در همین راستا، غلامحسین محسنی اژه‌ای، سخنگوی قوه قضائیه حدود 10 روز پیش گفته بود: "معاون ارزی بانک مرکزی مورد تحقیق قرار گرفت و رئیس‌بانک مرکزی هم مورد تحقیق قرار گرفت اما بازداشت نشد، که این تحقیقات ادامه دارد و کشف شد فساد وجود دارد و توضیحات پذیرفته نشد.".
    با توجه به اینکه مسئولان سابق بانک مرکزی از جمله خود سیف، در حال حاضر در برابر پرسش‌های جدی‌ قرار دارند؛ اقدام حسن روحانی برای ایجاد یک حاشیه امن برای سیف، نه تنها سؤالات مربوط به عملکرد سیف را بی‌پاسخ گذاشته، بلکه بدبینی به رئیس‌جمهور را بیشتر کرده است.
    جالب اینجاست که حتی رهبر معظم انقلاب هم در اوایل شهریور ماه به این آشفتگی‌های ارزی ‌اشاره داشتند و در دیدار با اعضای هیئت دولت، فرمودند: "اگرچه درخصوص این قضایا توجیهاتی بیان شد اما به هر حال بی‌توجهی و غفلت مدیریتی نیز رخ داده است.".
    کیهان نوشته است:
    "علی‌رغم پایان دوره مدیریتی سیف در بانک مرکزی و رضایت دولتمردان (خصوصا رئیس‌جمهور) به این جدایی؛ حال این سؤال پیش آمده که اگر عملکرد سیف خوب بود و سوابق مدیریتی خوبی داشت! چرا حسن روحانی به کنار رفتن وی از بانک مرکزی رضایت داده است؟!.
    البته عده‌ای از کاربران فضای مجازی این اقدام را در جهت جلوگیری از برخورد با سیف و عده‌ای دیگر این انتصاب را مُهر تایید روحانی بر عملکرد سیف تلقی می‌کنند.
    یکی از این کاربران در صفحه شخصی خود در توئیتر نوشته است: "ولی ا... سیف یکی از مسببان اصلی بحران ارزی کشور است. پس از احمد عراقچی [معاون ارزی بانک مرکزی در زماه سیف] نوبت محاکمه او بود اما امروز به عنوان مشاور بانکی و پولی رئیس‌جمهور منصوب شد. چرا؟.".
    
کُپی تیتر کیهان در صفحه اول خود و تیترهای دو روزنامه دیگر از انتصاب سیف

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
یک بانوی ایرانی‌ - آلمانی شهردار شهر بزرگ فرانکفورت شد
دکتر نرگس اسکندری گرونبرگ

دویچه وله و خبرگزاری آلمان ـ 14 سپتامبر 2021(23 شهریور 1400): نرگس اسکندری ـ گرونبرگ (دکتر در روان درمانی از دانشگاه فرانکفورت) متولّد تهران، 56 ساله (متولّد یکم اسفند 1343 ـ بیستم فوریه) با رای شورای شهر فرانکفورت، برای مدت 5 سال شهردار این شهر بزرگ آلمان و از مراکز بزرگ تجارت و بانکداری اروپا شده است. وی که از اعضای حزب سبز آلمان است، از سال 1985 (1364 ه. ش.) در آلمان زندگی می کند و شوهر او دکتر گرونبرک نیز یک روانپزشک آلمانی است. دکتر نرگس اسکندری قبلا رئیس کمیسیون همبستگی اجتماعی شورای شهر فرانکفورت بود و یار و یاور مهاجران بویژه مهاجران سالخورده. در این مدت او در دفتر روانشناسی ـ روان درمانی خود همچنان فعال بود. دکتر نرگس اسکندری پیش از مهاجرت به آلمان برای مدتی در تهران زندانی سیاسی بود و دختر خود مریم را در سال 1362 در زندان اوین بدنیا آورد. مریم که یک هنرمند و فیلمساز است، فیلمِ مستند مانندی به نام «متولّدِ اوین» ساخته است که شرح زندانی بودن مادرش در دوران نخستین حاملگی اش و تولد خودش در زندان است و این مستند برنده جایزه هم شده است.
    انتخاب دکتر نرگس اسکندری با رای اکثریت اعضای شورای شهر فرانکفورت آلمان به سمت شهردار این شهر انعکاس رسانه ای وسیع داشت که به این مناسبت در برخی از رسانه ها به تاریخچه شهر و احزاب آلمان نیز اشاره شده بود، با انتشار عکس های متعدد از نرگس و دخترش مریم.
    روزنامه ایندیپندنت شرح بیشتری در این باره انتشار داده است. فرانکفورت آلمان در نیمه اول هزاره یکم میلادی توسط «فرانک ـ آلمان ها، طایفه ای از قوم ژرمن» در کنار رودِ ماین ساخته شده است. فورت (در انگلیسی؛ فورد) به معنای آب کم عمق است و فرانک از قوم آلمانی فرانک ها گرفته شده است (فرانک های کنار رودخانه ـ رودخانه ماین). این شهر که با حواشی اش حدود دو و نیم میلیون جمعیت دارد تا زمان ایجاد آلمانِ واحد بدست بیسمارک، استقلال داشت و از اعضای اتحادیه ژرمن ها بود. در جریان جنگ دوم جهانی آسیب فراوان دید وتنها در یک حمله متفقین، بیش از 5 هزار کشته داد و در 29 مارس 1945 (اواخر جنگ) صحنه نبرد لشکرهای 5 پیاده و 6 زرهی آمریکا با نیروهای هیتلر بود و بدست این دو لشکر آمریکا افتاد. فرانکفورت پس از جنگ جهانی دوم وابسته به ایالت فدرال هِس شده است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
شرح ماجرای یک نمونه بروکراسی که می تواند کتاب و فیلم سینمایی شود ـ مردی با دهها میلیون تومان در بانک، گرسنه مانده بود ـ بروکراسی بانکی!

    پیام یک مخاطب که 12 سپتامبر 2022 (21 اردیبهشت 1401) واصل شده است بسیار طولانی است با انشاء خودمانی (محاوره ای) که با حفظ اصالت آن، تنظیم و دوباره نویسی شده است. این پیام که می تواند سوژه یک بررسی و اصلاح روش اداری شود مربوط به کارت ملی و بروکراسی bureaucracy بانکی است.
    مخاطب نوشته است که در اروپا زندگی می کند و نمی خواهد نام کشور محل سکونت او درج شود و افزوده است که پیام را به دخترش دیکته کرده زیراکه خودش لرزش دست دارد و تایپ کردن او در کیوُرد کامپیوتر هم حرف به حرف است و وقتگیر و برایش که 80 ساله است خسته کننده. او در ایران شغل آزاد داشته و حقوق بگیر نبوده و لذا بازنشستگی نداشته و از 19 سال پیش نزد دختر و دامادش که 30 سال است به اروپا مهاجرت کرده اند زندگی می کند. تا 50 سالگی در شهری کوچک و دوردست زندگی می کرده و پس از آمدن دخترش به اروپا و فوت خانمش، به تهران کوچ کرده و در اینجا و در نازی آباد خانه خریده و حدود یازده سال در آنجا بوده که به اصرار دختر و دامادش به اروپا آمده است.
    وی نوشته است: 16 سال پیش که برای دیداری به ایران و به شهر خود رفته بود، به توصیه بستگانش که چرا خانهِ تهران را که در این شهر کسی را ندارد حفظ کرده است و توصیه درستی بود گوش کرد. زیراکه سود سپرده گذاری پول فروش خانه بیشتر از اجاره دریافتی [اجاره وقت] بود و دردسر هم نداشت، نه تعمیر لازم بود و نه دردِ سر دیرکرد در پرداخت اجاره که به حساب بانکی واریز می شد.
    وی افزوده است: سرانجام در همان سفر خانه 180 متری ام را به 54 میلیون تومان به همان مستاجر فروختم و پولش را در بانک سپرده کردم ـ سپرده ای که اتوماتیک تجدید می شود و هر یکی ـ دو سال یک بار که به ایران می رفتم فقط یک روز در تهران می ماندم و به شهر خودم می رفتم و سود سپرده را که به حساب پس انداز بانکی ام واریز می شود می گرفتم و خرج می کردم. در دهه 1390 هربار که به ایران می رفتم و از بالا رفتن نجومی قیمت خانه ها آگاه می شدم دچار پشیمانی از فروش و غم و اندوه می شدم. هربار بیش از صد یورو با خودم نمی بردم برای اینکه در فرودگاه تاکسی می گرفتم و به راننده می گفتم مقابل دستگاه خودپرداز یک بانک بایستد تا من بروم با کارت خود پول بگیرم و به او بدهم. هزینه مسافرخانه را هم که یکی دو شب بیشتر نبود کارت به کارت می کردم و همچنین خرید بلیت هواپیما و رفتن به مرکز استان و از آنجا با اتوبوس به شهر نسبتا کوچک خودم که فرودگاه ندارد.
    مسئله کرونا سبب شده بود که دختر نگذارد در دو سال و چندماه اخیر به ایران بروم. چند هفته پیش سرانجام موافقت کرد. چون سود سپرده ام کافی بود فقط 72 یورو در جیب داشتم که در جواهرفروشی فرودگاهِ بین راه چشمم به یک ساعت زنانه بسیار زیبا افتاد و آن را به 59 یورو خریدم تا به نوه برادرم که دختری 22 ساله است و در خرداد از دانشگاه شهر مجاور لیسانس گرفته هدیه بدهم.
    به فرودگاه تهران که رسیدم و اتومبیل گرفتم که به مسافرخانه بروم، به راننده گفتم که مقابل یک خودپرداز بایستد که گفت بیش از دویست هزار تومان نمی دهند و کرایه من بیشتر است. اتومبیل او، تاکسی نبود و از اتومبیل های شخصی مسافربَر بود. گفتم که علاوه بر آن، دو ـ سه یورو هم می دهم. ولی در محل خودپرداز، شماره رمز کارتم را فراموش کرده بودم. همه شماره های به ذهن آشنا را زدم جواب آمد که درست نیست. به راننده گفتم که فقط 13 یورو دارم گفت که همه اش را باید بدهی. چانه زدم و 11 یورو دادم. مرا به مسافرخانه (یک هتل ارزان) رساند و رفت. به دفتردار هتل گفتم که فقط یک شب خواهم ماند، شماره کارت حساب بانکی ام را فراموش کرده ام. فردا می روم بانک و پول می گیرم و می دهم. قبول کرد. روزبعد چون پول نداشتم با پای پیاده تا یک شعبه بانک مربوط رفتم و گفتم که شماره کارت حسابم را فراموش کرده ام، گفتند باید کارت دیگری بگیری، گفتم: قبول. گفتند کارت ملی ات را بده، دادم گفتند؛ این کارت، قدیمی است. بانک مرکزی دستور داده که باید کارت ملّی جدید و یا کارت قدیم به علاوه رسید درخواست تجدید کارت قدیم ارائه دهم تا به درخواستم عمل شود. گفتم من در اروپا زندگی می کنم، دفعه قبل که به ایران آمده بودم و رفتم تا کارت ملی ام را تجدید کنم گفتند چندماه طول می کشد، گفتم من اینجا آدرس ندارم و نمی خواهم کارتم بدست دیگران افتد و می روم به سفارت جمهوری اسلامی در کشور محل اقامت درخواست تجدید کارت ملی می کنم. در بازگشت به سفارت رفتم گفتند ما گذرنامه تجدید می کنیم ولی کارت ملی، نه. گفتم من شناسنامه خودرا از طریق شما عوض کردم چرا کارت ملی، نه ـ گذرنامه هم دیجیتال شده، گفتند در مورد کارت ملی دستور نداریم. کارمند بانک که این را شنید گفت که می توانم به یک پیشخوان بروم و درخواست تجدید کنم و با رسید تجدید به بانک بازگردم. به اولین پیشخوان که تا بانک فاصله طولانی نداشت رفتم، شناسنامه خواست گفتم که در اروپا است، فتوکپی اش را دارم، گذرنامه هم دارم و گواهینامه رانندگی کشور محل زندگی ام را هم دارم، گفت که نمی شود. طبق دستورالعمل باید شناسنامه بدهی. به بانک بازگشتم و نزد رئیس شعبه رفتم، گفت که دستور بانک مرکزی است؛ رسید درخواست تعویض به علاوه کارت قدیم. گفتم اصلا می خواهم حساب خودم را ببندم، پولم را می خواهم. من پول ناهار ندارم باید به شهر خودم بروم، من سر پیری و با لرزش دست در تهران کسی را ندارم باید بلیت اتوبوس و یا هواپیما بخرم و به شهر خودم بروم. گفت که نمی تواند دستور بانک مرکزی را نقض کند. گفتم تا آنجا که می دانم وظیفه بانک مرکزی نظارت بر بانکداری و سیاست پول است نه تشخیص هویت و ارائه کارت، ممکن است که یک خارجی بخواهد حساب بانکی در ایران داشته باشد، به خارجی که کارت ملی نمی دهند، به علاوه، موضوع کارت ملی و ارائه آن وظیفه وزارت کشور است. دیگر جوابی نشنیدم.
    از بانک خارج شدم. گرسنه بودم و ناراحت. مانده بودم سرگردان. به هتل بازگشتم و از آنجا به بستگان در شهر خودم تلفن کردم. دو نفرشان که به مسافرت رفته بودند و سومی و چهارمی هم عذر آوردند و پنجمی گفت که اگر وقت کند به هتل تلفن می کند و با کارت به کارت کردن مبلغی می دهد ولی در حسابش آنقدر نیست که بشود بلیت هواپیما و ... خرید. گفتم هرچه داری بده، با اتوبوس می آیم. گرسنگی فشار آورده بود. با پای پیاده تا خیابان استانبول رفتم تا در آنجا ساعتی را که در فروشگاه فرودگاه خریده بودم بفروشم و غذا بخورم و اگر پولی حواله نشود، پول هتل و کرایه اتوبوس بدهم تا به شهر خود برسم که در آن روز خریدار نیافتم. با نهایت اندوه تصمیم به فروش حلقه ازدواج که یادگار مرحوم خانمم بود گرفتم که 52 سال آن را در انگشت داشتم. حلقه را سریعا خریدند و من پس از سیر کردن شکم به هتل بازگشتم. پولی حواله نشده بود. از هتل به دخترم در اروپا تلفن کردم قضیه را گفتم و خواستم که جریمه تغییر تاریخ بلیت بازگشت مرا بدهد و مرا با اولین پرواز بازگرداند. ساعتی بعد تلفن کرد و بازگشت من دو روز بعد بود. حساب کردم، پول دریافتی از فروش حلقه کمتر از هزینه سه شب هتل و کرایه رفتن با تاکسی به فرودگاه بود. از روز بعد هر روز با یک ساعت پیاده روی در این سن و سال و با لرزش دست از این ساعت فروشی به آن ساعت فروشی رفتم تا ساعتی را که خریده بودم به 45 درصد قیمت خرید فروختم و در سه روزی که آنجا بودم خوراکم شده بود؛ ساندویچ.
    در بازگشت به اروپا با سفارت تماس گرفتم گفتند که دارند ترتیبی می دهند که بشود از همین جا بمانند گذرنامه و شناسنامه درخواست تعویض کارت ملی را داد.
    این وضعیت را نوشتم تا درج کنید اگر مقامات ببینند، قبل از هر تصمیم سختگیرانه، همه جوانب کار را در نظر بگیرند.
گذرنامه یک کشور را در همه جای دنیا قبول دارند، چرا در ایران که خودش صادرکننده آن است به عنوان کارت شناسایی قبول نمی کنند. با همین گذرنامه یک فرد وارد کشور می شود. شناسنامه عکسدار و شماره دار و کارت ملی سابق چه اشکالی دارد. همین کارت تا دو سال پیش خوب بود و حالا؛ نه. گواهینامه رانندگی مدت اعتبار دارد زیراکه ممکن است دارنده آن دچار ضعف دید چشم و یا آسیب دیدگی دست و پا و یا ناشنوا شود. نظام اسلامی نظام منطق و عطوفت و گذشت و برادری است. نباید در یک کشور با نظام اسلامی، از این دست ناراضی وجود داشته باشد. وجود کاغذ بازی و به قول فرنگی ها بروکراسی ناراضی سازتر از گرانی و کمبود هاست. گرانی عملی تدریجی است و مردم خودشان را برای تحمّل آن آماده می کنند، ولی بروکراسی؛ لحظه ای و دور از انتظار است و غیرقابل پیش بینی و باور.
    
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو دموکراسي
نظرات منفي در «روز جهاني دمكراسي»
مجمع عمومي سازمان ملل در اجلاس سال 2007 خود پانزدهم سپتامبر را «روز جهاني دمكراسي» اعلام كرد و ازكشورهاي 192گانه عضو اين سازمان خواست كه با هدف آشنايي هرچه بيشتر مردم با مفاهيم دمكراسي و اهميت آن، هرسال در اين روز و در اين راستا كاري بكنند. 15 سپتامبر از اين جهت به عنوان «روز جهاني دمكراسي» انتخاب شده است كه اتحاديه بين المجالس در اين روز در سال 1996 اعلاميه جهاني دمكراسي را صادر كرده بود.
    
Pope Benedict XVI

به اين مناسبت، در نيمه سپتامبر 2008 در گوشه و كنار جهان برخي از رسانه ها در اين زمينه مطالبي به صورت مقاله و يا مصاحبه با اصحاب نظر و همچنين «گزارش روز» منتشر كرده بودند كه عموما جنبه منفي داشت و حكايت از عقب نشيني دمكراسي در دهه هاي اخير مي كرد و اشاره به دورشدن از اصول و هدف هاي اوليه و قرارگرفتن در دست اصحاب منافع، قدرت، پول و شبكه هاي تلويزيوني وابسته به آنان داشت. در پاره اي از اين مقاله ها آمده بود كه در هر كشور، اينك حكومت در دست طبقه اي خاص گرفته و در هر دوره، تنها افراد اين طبقه جا به جا مي شوند و مشاغلشان تغيير مي كند و مشكلات ملي و بين المللي به همين سبب رو به افزايش است بگونه اي كه رهبران مذهبي و ازجمله پاپ اخيرا در اين زمينه اخطار كرده اند. پاپ «بنديكت شانزدهم» 13 سپتامبر جاري ضمن ديدار از فرانسه علاقه وافر به قدرت، پول و اموال و تلاش بي حساب براي كسب آنها را طاعون دنياي معاصر خوانده و گفته بود كه حرص پول و قدرت باقيمانده اخلاقيات از بشر مي گيرد.
    اگر به چند تمرين دمكراسي تنها در سال 2008 بنگريم خواهيم ديد كه در يك كشور قتل يك زن معروف كمك به انتخاب شوهر او به مقام مي كند (بدون توجه به شايستگي و كواليفيكيشن)، در كشور ديگر فردي كه داراي روزنامه و شبكه تلويزيوني از آن خود است با اينكه داراي پروند قضايي است رئيس دولت شده است زيرا كه وسيله تبليغ در اختيار دارد، در جاي ديگر يك زن نسبتا جوان و زيبا را وارد ميدان انتخابات كرده اند تا آراء جوانان و بانوان را جلب كنند. در ايالات متحده تنها دو نامزد از ميان دهها نامزد انتخابات تبليغ مي شوند و مطرح هستند و براي تبليغات اين دو نفر تنها در ماه آگوست 2008 يكصد و يازده ميليون دلار هزينه مي شود!. اين پول را چه كساني مي پردازند و چه انتظاري از هزينه اين پول دارند؟!..
    در دهه هاي اخير انتقاد از روند دمكراسي در كشورهاي مختلف رو به گسترش بوده است و افشاء هرمقام انتخابي كه به رسانه ها كشانده مي شود، وسيله تازه اي براي انتقاد از دمكراسي را به دست مي دهد كه از اصول خود منحرف شده است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو ادبيات
خلبان جنگنده برحسب اتفاق داستان نگار شد و ابتكار پديد آورد
دال


    13 سپتامبر زادروز«روالد دال» داستان نگار نروژي تبار انگليسي است كه در 1916 به دنيا آمد. نويسنده شدن او اتفاقي بود. دال كه در ويلز به دنيا آمده بود در دوران جنگ جهاني دوم خلبان جنگنده بود و پس از هر ماموريت، نه تنها شرح واقعه بلكه احساس و مشاهدات خود و آن چه را كه در جريان ماموريت از ذهنش گذشته بود و ساعات آماده باش و تفريح را يادداشت مي كرد. يك روز پس از مروري كوتاه، آنها را جالب و براي ديگران خواندني يافت و تصميم گرفت به صورت داستان كوتاه منتشر سازد. وي پس از مطالعه چند راهنماي داستان نويسي، نخستين مجموعه داستان هاي كوتاه را منتشر ساخت و چون مورد توجه قرار گرفت و همه نسخه هاي آن بفروش رفت دنبال اين را گرفت و به تدريج به صورت يك نويسنده بزرگ در آمد. وي در عين حال به نوشتن كتاب كودكان نيز اقدام كرد و در اين زمينه شهرت وسيعي به دست آورد.
     دال درجريان تاليف كتاب دست به ابتكار جالبي زد كه تا آن زمان كمتر سابقه داشت و آن دعوت ازخوانندگان كتابهايش به تشكيل جلسه گفت و شنود، اظهار نظر و بحث درباره آنها بود كه نه تنها برغني شدن داستانهاي بعدي افزود بلكه سوژه خوبي هم براي روزنامه ها شد. دال بسال 1990 در 74 سالگي درگذشت.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو دانش
... و به اين سان پني سيلين ساخته شد
دكتر الكساندر فلمينگ

پانزدهم سپتامبر سالروز كشف پني سيلين است. دكتر الكساندر فلمينگ Fleming ميكرب شناس دانشكده پزشكي لندن بر حسب اتفاق بشقاب كشت باكتري Stephylococcus را بدون پوشش در گوشه اي گذارده بود. روز 15 سپتامبر سال 1928 سراغ بشقاب رفت و مشاهده كرد كه بر اثر وزش باد و يا عوامل ديگر، روي يك گوشه بشقاب مقداري كپك (Mold) نشسته است. ظرف را زير ميكروسكوپ قرار داد تا نوع كپك را بشناسد كه متوجه شد در آن قسمت باكتريها مرده اند و به اين ترتيب موفق به كشف يك ميكرب كش شد كه تاكنون صدها ميليون تن را نجات داده است وي نام اين ماده را Penicillium گذارد. كپك از نوع كپكي بود كه روي نان مانده پيدا مي شود. آزمايشهاي بعدي نشان داد كه اين ماده ميكرب كش روي گلبولهاي سفيد خون اثر نامطلوب نمي گذارد و مي تواند عفونت را از ميان ببرد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در دنياي تاريخ‌نگاري
سابقهِ «امروز در تاریخ» نویسی به این شکل در مطبوعات ایران:

    مؤلف این تاریخ آنلاین، در دهه 1350 خلاصهِ رویدادها در طول تاریخ را به این صورت و زیر عنوان «امروز در تاریخ» در صفحه 6 روزنامه اطلاعات درج می کرد که به این شکل، کاری تازه بود. کُپی مطالب 15 سپتامبر (روزی چون امروز) که در صفحه ششم شماره 25 شهریور 1357 این روزنامه درج شده بود، یک نمونه از آن:
    


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو رسانه‌ها
انتشار نخستين شماره روزنامه «يو. اس. ا ـ تودي» و اشاره اي به روش تعيين درصد اهميت يک روزنامه
فرانک گانِت

پانزدهم سپتامبر 1982 شركت رسانه اي «گانِت» نخستين شماره روزنامه تازه خود «يو. اس. ا ـ تودي USA Today» را منتشر كرد.
     شركت گانت كه در سال 1906 توسط «فرانك گانتFrank Gannett متولد1876 و متوفي در 1957» تاسيس شده است در سال 2003 در فدراسيون آمريکا ـ USA داراي 99 روزنامه و مجله، 22 فرستنده تلويزيوني و دهها راديو و يك خبرگزاري بود. اين شركت در دهه 1950 كه مؤسس آن درگذشت 22 روزنامه، چهار راديو و سه تلويزيون داشت. گانت كه يك جمهوريخواه (راستگرا) بود فعاليت مطبوعاتي خود را از شهر نيويورك آغاز كرده بود. وي گفته بود كه اگر رئيس جمهوري باشد يك وزارت خانه صلح هم داير مي كند. فرانک گانت کار روزنامه را از زماني که دانش آموز دبيرستان بود با رساندن روزنامه شهر بريستولِ استيتِ نيويورک با دوچرخه به خانه هاي محله اي که در آن زندگي مي کرد آغاز کرده بود. وي با اين کار هزينه خريد لباس و تفريح خودرا تأمين مي کرد. او بعدا خبرگير و خبرنگار شد و ....
     بايد دانست كه اهميت روزنامه به تيراژ آن نيست، به كيفيت مطالب و تجربه، شهرت، دانش و مقبوليّت اجتماعي نويسندگانش است و اينكه چه كساني آن را مي خوانند. مخاطبان قزن 21، روزنامه را بدست مي گيرند، ولي جز يكي دو مورد، بقيه مطالبش را نمي خوانند ـ فقط ورق مي زنند و نگاه مي کنند كه نقض غرض تلقي شده است. هدف يك روزنامه بايد اين باشد كه تا هرچه بيشتر مردم را جذب و به خواندن مطالبش معتاد و نيازمند مي كند. مردم نشريه اي را مي خوانند كه از آن ـ در هرشماره ـ با زباني ساده كه وقت گير نباشد اطلاعات و معلومات تازه به دست آورند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ساير ملل
زادروز امپراتور روم كه قصد تصرف تيسفون پایتخت امپراتوری ایران را کرده بود، ولی ...
15 سپتامبر سال 53 ميلادي ـ زادروز «تراژان» است كه در 43 سالگي از سوي سناي روم، امپراتور اين كشور شد و قلمرو اين امپراتوري را بازهم وسعت داد. پدر او رومي و مادرش اسپانيايي بود و از سال 96 تا 117 ميلادي امپراتور بود.
     او نخستين امپراتور روم بود كه تصميم به تصرف تيسفون پايتخت ايرانزمين (واقع در 35 کيلومتري جنوب بغداد امروز) گرفته بود كه در جريان همين جنگ درگذشت. شرح جنگ تراژان با شاه وقت ايران از دودمان اشكانيان را دو نويسنده رومي؛ سوتونيوس Suetonius و تاچيتوس كه خود شاهد صحنه هاي اين جنگ و نيز صلح ميان جانشين تراژان با خسرو (شاه وقت) بودند برنگاشته اند. این دو همچنین تاکتیک ارتش ایران در جنگ را شرح داده اند که چگونه سواران سبک اسلحه با جنگ و گریز، ارتش دشمن را به کمینگاه ارتش ایران می کشاندند و به دست کشتار می دادند. این سوارانِ سبک عمدتا از مردم منطقه آریا (هرات ـ غرب افغانستان امروز) و منطقه آمل (مازندران) بودند.
     هادريان امپرتور بعدي روم از همه دعاوي تراژان در قبال قلمرو ايران (عمدتا سوریه) صرفن ظركرد تا صلح با ايرانيان را به دست آورد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
مِنونايت ها در آمريكا
15 سپتامبر سال 1683 سيزده خانواده آلماني از دره «راين» به آمريكاي شمالي مهاجرت و در حاشيه فيلادلفيا، شهر «ژرمن تاونGermantown» را تاسيس كردند. اين منطقه قبلا محل سكونت بوميان (سرخپوستان) قبايل دلور و لني بود.
     اين آلماني هاي مهاجر از «منونايتMennonites» ها بودند كه مي خواستند در سرزمين تازه و با آزادي كامل، آداب و رسوم مذهبي خود را رعايت كنند. منونايت ها پيرو شاخه اي از مسيحيت هستند كه يك كشيش هلندي آن را به نام «منو سيمونزMenno Simons» در قرن هفدهم بنياد گذارده بود. دستورهاي ويژه اين مذهب عبارتند از: ساده زندگي كردن، سوگند ياد نكردن، اسلحه حمل نكردن، كارمند دولت نشدن، برضد كسي شكايت حقوقي و درخواست غرامت نكردن، به عضويت كليسا نپذيرفتن نوجوان پيش از رسيدن به سن بلوغ. زنان منونايت موي سر خود را مي پوشانند و از پيراهن آستين بلند و نيز دامن بلند استفاده مي كنند و مي كوشند به گناه و جرم آلوده نشوند. منونايت ها كه عمدتا آلماني و آلماني تبارهاي سويس و هلند بودند در وطن خود آرامش كامل نداشتند و به همين سبب هزاران خانواده از آنان پس از دريافت تضمين تحمل مذهب و دادن زمين زراعتي به روسيه مهاجرت كردند. اين خبر كه به گوش «ويليام پن» موسس ايالت پنسيلواي آمريكا رسيد آنان را دعوت به مهاجرت به آمريكا و اقامت در ايالت خود كرد كه دسته دسته وارد شدند. منونايت با آميش ها كه آنان هم از آلمان و هلند به آمريكا مهاجرت كرده و جوامع بسته اي را تشكيل داده اند مشابهت بسيار دارند. بيشتر منونايت هاي جهان در ايالات متحده، كانادا ، روسيه و هلند زندگي مي كنند. شمار آنان در آلمان چشمگير نيست و كمتر از پنجاه هزار نفر است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ناپلئون در كرملين
ناپلئون بناپارت پس از تصرف مسكو سوخته، 15 سپتامبر 1812 از كرملين ديدن كرد و گفت كه تنها، ساختمان زرادخانه آن ويران شود و به عمارات ديگر كه هويت ملي روسها را منعكس مي كند آسيب وارد نيايد. روسها پس از شکست در نبرد برودينو، مسکو را تخليه کرده و رفته بودند. پيش از خروج، روسها قسمتهايي از شهر ازجمله انبارهاي خواروبار را آتش زده بودند که چون شهر عمدتا از چوب ساخته شده بود سه چهارم آن از ميان رفت و حريق تا هجدهم سپتامبر ادامه داشت.
     كرملين به عنوان يك دژ نظامي در سال 1313 ميلادي روي تپه اي در كنار رود مسكو بنا شده بود. ايوان سوم با استخدام معمار از ايتاليا آن را تجديد ساختمان كرد كه پس از متحد شدن روسها زير يك پرچم، پادشاه نشين آنان شد و نماد استقلال و وحدت قرار گرفت.
    
منظره کرملين

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
شكست نظامي چين از ژاپن در 1894 در نبرد «پيونگ يانگ Pyongyang ـ شمال شبه جزيزه کره»
15سپتامبر سال 1894 ژاپن در جنگ «پيونگ يانگ Pyongyang» چين را شكست داد و نظايان چيني را از آخرين منطقه شبه جزيره کره فراري داد. پيونگ يانگ و اينک مرکز حکومت جمهوري خلق کره يک شهر بيش از سه هزارساله است که بيش از 3 ميليون جمعيت دارد و بارها حاکم نشين سرزمين واحد کره بوده است.
    به باور تاريخ نگاران، علت شكست چين كه تَن به قبول شرايط سخت ژاپن داد؛ وجود فساد در دستگاه اداري چينِ وقت و ضعف تداركاتي، تسليحاتي و آموزشي ارتش اين كشور بود.
     هدف ژاپن از اين جنگ، كوتاه كردن دست چين از شبه جزيره كره، تصرف تايوان و جزاير پسكادور و گرفتن امتيازهاي تجاري بيشتري بود كه به همه اين اهداف رسيد.
    بايد توجه داشت كه شرح تجاوزات نظامي خارجي و ظلم هايي كه در قرن 19 و نيمه اول قرن 20 بر مردم چين وارد شده در كتاب هاي درسي مدارس اين كشور مندرج است و مطالعه اين رويدادها بر ميهندوستي چينيان و تمايل آنان به داشتن يك نيروي نظامي شكست ناپذير مي افزايد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
15 سپتامبر 1916 روزي که براي نخستين بار تانك در جنگ بکاربرده شد
15 سپتامبر 1916 براي نخستين بار در تاريخ، تانك در جنگ بکاربرده شد. نيروهاي انگليسي نخستين تانك ها را كه توسط مهندس ارنست سويتونErnest Swinton طراحي شده بودند در جبهه سُم (Somme) در فرانسه بر ضد آلماني ها بكار بردند.
     آلماني ها در اين روز با دستگاهي رو به رو شدند كه گلوله تفنگ بر آن اثر نداشت و مي توانست از خاكريزها و سنگرها بگذرد و با توپ، از طرفين خود شليك كند.
     ارتش انگلستان نخستين تانك را در سپتامير 1915 آزمايش كرده بود و يك سال طول كشيده بود تا 49 دستگاه از آن را بسازد كه 11 دستگاه از اين تانك ها روز 15 سپتامبر 1916 در جبهه سُم وارد عمليات شده بودند. طولي نكشيد كه وسيله دفع اين جنگ افزار (بازوكا) ساخته و بكار گرفته شد. در پي بکار برده شدن تانک از سوي انگليسي ها، طولي نکشيد که فرانسه و آلمان نيز تانک ساختند و ....
    
تانك انگليسي (سمت راست) و تانک فرانسوي رنو (سمت چپ) در موزه جنگ افزارهاي جنگ جهاني اول (1914ـ1918)

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
آريايي كردن آلمان و سلب حقوق مدني يهوديان
در همين روز (15 سپتامبر) در سال 1935 ميلادي، كنوانسيون حزب ناسيونال سوسياليست (نازي) آلمان كه سرگرم Aryanization (آريايي كردن) آن كشور بود با تصويب قطعنامه اي چند مورد از حقوق مدني يهوديان (non - Aryan) از جمله حق داشتن شركت، نشريه و پرداختن به امور حساس و مهم و به مقام دولتي رسيدن را از آنان سلب كرد كه سرآغاز فرارشان از آلمان شد و ....
    فرضيه آريانيزيشِن توسط گروهي از جمله Haushafer ژنرال ارتش، Rosenberg روزنامه نگار، Schacht اقتصاد دان و ... تدوين شده بود. بايد دانست كه اسم ايران از واژه آرين است. دكتر شاخت يكي از تهيه كنندگان فرضيه آريانيزيشِن در همان زمان از ايران ديدن كرده بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
Swastika



    15 سپتامبر سال 1935 ميلادي، در جريان آريائي كردن آلمان ـ «سواستيكاSwastika» علامت فرخندگي، شانس خوب و نماد نژاد آريايي را كه از هزاران سال پيش در هند در مراسم و جشنها بكار برده مي شود بر پرچم آلمان نقش كردند.
    آرين ها اين نماد را (خطوط متقاطع شكسته كه مخالفان هيتلر آن را به صليب شكسته تعبير كرده اند) هنگام مهاجرت به اروپا با خود حمل مي كردند و يك نمونه از آن در خرابه هاي شهر «تروا» به دست آمده است.
     سواستيكا يك واژه سانسكريت (هندي) به معناي شانس آور(خوش يمن) است (در سانسكريت «سواستي Svastiبه معناي تندرستي است).
    در پي رسميت يافتن سواستيكا به عنوان پرچم آلمان بود كه غير آريايي ها در آن كشور از داشتن نشريه و پرداختن به امور حساس و به مقام مهم دولتي رسيدن محروم شدند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
سازش در مونيخ که مماشات با هيتلر عنوان گرفته است (Appeasement)
نويل چمبرلن Neville chamberlain نخست وزير وقت انگلستان در اين روز از سپتامبر سال 1938 عازم آلمان شد تا با هيتلر درباره ادعاي او بر منطقه آلماني نشين سودتِنلاند جمهوري چِك مذاكره كند. در اين مذاكرات ادوارد دالاديه نخست وزير فرانسه هم شركت كرد و بعدا موسوليني نيز به جمع آنان پيوست و سران دولت هاي انگلستان و فرانسه در اين مذاكرات كه در مونيخ آلمان انجام شد تسليم نظر هيتلر شدند و با جدا شدن آن منطقه از جمهوري چك موافقت كردند، حال آن كه در اين مذاكرات نماينده دولت چك شركت نداشت.
    اعلاميه مربوط تاريخ 29 سپتامبر را دارد حال آنکه مذاکرات در سي ام اين ماه به نتيجه رسيد. هيتلر مي گفت که قراردادهاي صلح ورساي در چند مورد تجاوزکارانه و خلاف منطق بوده ازجمله دادن مناطقي از آلمان به چک اسلواکي و لهستان که اين مناطق در طول تاريخ، آلماني بوده و نشست فاتحان در ورساي آنها را با ساکنانِ شان از آلمان جداکرده است که بايد بازگردانده شوند.
     از آنجا که طبق يک اصطلاح؛ تاريخ را فاتحان مي نويسند، بعد از جنگ جهاني دوم، از موافقت چمبرلين و دالاديه با خواست هيتلر در مذاکرات مونيخ با عنوان مماشات با هيتلر و Appeasement ياد مي شود. تاريخ نشان داد كه چون هيتلر بر پايه توافق مونيخ موفق به پس گرفتن اراضي آلماني از لهستان نشد به جنگ متوسل شد که نتيجه اش همانا جنگ جهاني دوم است و اگر به شوروي تعرّض نکرده بود، آلمان را اَبَرقدرت جهان مي کرد، جهان نظام ديگري داشت، تاريخ مسير ديگري را طي مي کرد و ....
دالاديه نخست وزير سوسياليست فرانسه كه در مذاكرات مونيخ حضور داشت


    
برخورد دوستانه چمبرلن و هيتلر در جريان سفر نخست وزير وقت دولت لندن به مونيخ و در طول مذاکرات

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تصميمات محرمانه چرچيل و روزولت درباره آلمانِ پس از جنگ که بدست استالين افتاد و با تصرف برلين مانع از اجراي آنها شد
15 سپتامبر 1944 سران آمريكا و انگلستان (روزولت F.D. Roosevelt و چرچيلChurchill) در دومين نشست خود در كانادا و پس از اطمينان از اينکه آلمان شکست خواهد خورد، وضعيت آلمانِ پس از جنگ را تنظيم کردند بگونه اي که تا دهها سال دست کم نتواند دوباره يک قدرت نظامي شود. اين نشست (نشستِ شهر كوبِكِ کانادا) كه با حضور ميزبان، ويليام مكنزي كينكW.L. Meckenzie King، نخست وزير وقت كانادا برگزار شده بود جنبه محرمانه داشت و بر آن نام «اوكتاگونOCTAGON» گذارده بودند. اين نشست هنگامي برگزار شده بود كه ترديدي براي شكست آلمان در جنگ باقي نمانده بود.
    در اين نشست تصميم گرفته شده بود كه اولا سعي شود كه نيروهاي غرب زودتر از روسيه آلمان را تصرف كنند و پس از اشغال آن، مناطق معدني ـ صنعتي آلمان از جمله «روهرRuhr» و «سار» بين المللي شوند و به كشورهاي همسايه ضميمه گردند. همه تاسيسات صنعتي آلمان پياده و از اين كشور خارج و يا منهدم شوند، پروس شرقي و سيلزيا به لهستان داده شود، منطقه سار تا رود راين جزيي از خاك فرانسه باشد و مابقي آلمان هم به دو منطقه خودمختار كاملا كشاورزي تقسيم شود و بابت غرامت جنگ، اموال آلماني ها مصادره شود (نه قسط بندي).
    معلوم نيست كه اين تصميماتِ كاملا محرمانه چگونه به دست آلماني ها افتاد و گوبِلز وزير تبليغات هيتلر روي آنها تبليغ فراوان كرد بگونه اي كه آلماني ها همه دفاع خودرا متوجه جبهه غرب كردند و روس ها هم كه متوجه نيّت لندن و واشنگتن شده بودند تاكتيك و نقشه جنگي خود را تغيير دادند و بسرعت به سوي برلين پيش آمدند و پيش از نيروهاي غرب، برلين و بخشي از شمال شرقي و شرق آلمان را گرفتند و اجراي طرح «اوكتاگون» به آن صورت، غير قابل اجرا شد و در نتيجه در نشست پتسدام (نشست فاتحان) طرح تازه اي ريخته شد بويژه كه دو طراح نقشهِ «اوکتاگون» در نشست پتسدام حاضر نبودند؛ روزولت درگذشته بود و چرچيل که انتخابات را باخته بود، نشست را ترک گفت و به جاي آن دو، ترومن و اَتلي در تصميم گيري ها شرکت داشتند.
    [كنفرانس پُتسدام هفدهم جولای 1945با شركت ترومن، استالين و چرچیل سران وقت آمریکا، شوروی و انگلستان تشكيل شد تا وضعیت پس از جنگ ـ جنگ جهانی دوم ـ و نظم آینده بر پایه واقعیت های تازه طراحی شود. جنگ 9 هفته پیش از این در جبهه های اروپا پایان یافته بود، ولی در خاور دور ادامه داشت. چرچیل با خود Clement Attlee معاون نخست وزیری انگلستان از حزب کارگر را به پتسدام آورده بود. انگلستان در دوران جنگ جهانی دوم کابینه ائتلافی مرکب احزاب انگلستان داشت و چون انتخابات عمومی انگلستان در جریان بود و بیم شکست حزب محافظه کار ـ حزب چرچیل ـ می رفت، وی اتلی را آورده بود تا اگر نتایج انتخابات به زیان حزب محافظه کار باشد، نخست وزیری را به او تحویل دهد و پتسدام را ترک کند که چنین شد. روزولت رئیس جمهوری آمریکا در طول جنگ، 12 اپریل آن سال فوت شده بود و هری ترمن معاونش بر جایش نشسته بود. بنابراین، استالین در پتسدام، با شرکاء تازه ای رو به رو بود. کنفرانس پُتسدام از 17 جولای تا دوم آگوست 1945 ادامه داشت.].
     با سازش پتسدام*، آلمان تحت اشغال نظاميِ چهار فاتح درآمد و صنايع آن محفوظ ماند، ولي دولت مسکو منطقه اشغالي خود، شرق آلمان و شرق برلين را با مرز بندي از مناطق متصرفهِ سه فاتح ديگر جدا کرد و به اين ترتيب، شهر تقسيم شده برلين در داخل منطقه متصرفه زوسيه قرارگرفت و داراي وضعيتي حساس. استالين بعدا با محاسباتي به محاصره برلين دست زد و مانع رسيدن به اين شهر از غرب آلمان از طريق راههاي زميني شد که نزديک بود به جنگ ديگري بينجامد، غرب برضد او با آلماني هاي تحت اشغال خود متحد شد و آلمان فدرال را به وجود آورد و روس ها نيز آلمان دمكراتيك را كه بالاخره (با كوتاه آمدن روس ها و خروج از جنگ سرد) با هم يكي شدند و آلمان واحد احیاء شد. در آن زمان، تخليه آلمان شرقي از نيروهاي نظامي شوروي که به بهاي جان دهها ميليون روس صورت گرفته بود يک اشتباه و بي اطلاعي يلتسين از تاريخ تفسير شده بود.
     پوتين که سال ها در آلمان شرقي افسر اطلاعاتي بود در قبال دعاوي روس ها سکوت کرده است تا آلمان واحد قدرت شود و به دولت واشينگتن در موارد متعدد نَه بگويد که دارد مي گويد. به علاوه، پوتين سياستي در پيش گرفته است که ترس اروپاي غربي از مسکو کاهش يابد و اين، يعني کاهش اهميت و ضروري بودن اتحاديه نظامي ناتو که اسما براي دفاع از اعضاي آن در برابر تعرض احتمالي مسکو به وجود آمده است و تنها اتحاديه نظامي جهان است.
    
    - - - - -
    
    *کنفرانس پُتسدام که ششمین کنفرانس سران متفقین بود به این سازش ها دست یافت:
     ـ محاکمه سران دولت نازیِ آلمان به جرم جنایت جنگی در دادگاه متفقین
     ـ اتریش از آلمان جدا شود و همچنان گذشته، ماهیّت مستقل داشته باشد
     ـ آلمان به چهار منطقه اشغالی متفقین (آمریکا، شوروی، انگلستان و فرانسه) تقسیم شود و اتریش نیز در اشغال نظامی باشد
     ـ مناطق الحاقی به آلمان به تصمیم هیتلر ازجمله Sudetenland و پروس شرقی و بندر دانتزیک (گدانسک) و ... از آلمان جدا و خط اُدر ـ نایسِه مرز شرقی و شمال شرقی آلمان شود. به این ترتیب 25 درصد آلمان قدیم (پیش از جنگ اول جهانی) دوباره جدا شدند که هیتلر به خاطر بازگرداندن آنها جنگ به راه انداخت. آلزاس ـ لورن و سیلزی ها هم از آلمان جدا شدند
     ـ آلمان کشوری بدون ارتش باشد
     ـ آلمان بمانند قدیم فدراسیون باشد نه متمرکز.
     ـ صنایع آلمان باید از انحصار خارج و به صورت بازار آزاد و کاپیتالیستی (کاپیتالیسم خصوصی نه دولتی) در آیند
     ـ صنایع نظامی و هواپیماسازی آلمان باید نابود شوند
     ـ باید حکومت های محلی و فدرال، دمکراتیک و انتخابی باشند.
     ـ باید سوسیالیسم ملّی (نازیسم) کاملا برانداخته شود
     ـ لهستان دارای دولت شود ولی زیر کنترل مسکو باشد.
     ـ ارتش سرخ در کشورهایی که آزاد کرده است (از رومانی و بلغارستان تا مجارستان، چک اسلواکی و لهستان) باقی بماند.
     ـ ده درصد از ظرفیت صنعتی آلمان در اختیار دولت مسکو باشد
     ـ استاندارد زندگانی آلمانی ها تا مدتی نباید بهتر از اروپاییان دیگر باشد
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
نخستين وسيله اي كه كره ماه را دور زد و به زمين بازگشت


پانزدهم سپتامبر سال 1968 زوند پنجمZond - 5 ماهواره شوروي با گردش به دور كره ماه و بازگشت به زمين، عنوان نخستين ماهواره اي به دست آورد كه از ماه به زمين بازگشته بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
روزي که سوئدي ها «يورو» را به عنوان پول سوئد رد كردند
56 در صد سوئدي هايي كه در رفراندم 14سپتامبر 2003 شركت جستند از حفظ پول ملي خود «كرونا» جانبداري كردند و نشان دادند كه حاضر نيستند به خاطر «يورو » آن را از دست بدهند. اين رفراندم يك بار ديگر دقيق نبودن سنجش افكار را ثابت كرد ، زيرا نتايج سنجش افكار كه از سوي موسسات حرفه اي بعمل مي آيد نشان داده بود كه سوئدي ها با جايگزيني « يورو » موافقت خواهند كرد.
     در اين رفراندم كه نخست وزير سوئد زمان برگزاري آن را با توجه به قتل وزير امور خارجه اش « درست » ندا نسته از هفت ميليون راي دهنده تنها 5 ميليون و چهارصد هزارتن شركت كرده بودند. بانو « ليند » وزير امورخارجه سوئد از هواداران قرار گرفتن يورو به جاي پول ملي سوئد بود.
     «پرسون» نخست وزير سوئد گفته است كه فريب نتايج سنجش افكار را خورده بود كه نشان مي داد اكثريت با يورو موافقت خواهند كرد. وي برگزاري رفراندم ديگري را در آينده رد نكرد. اينك از 15 عضو اتحاديه اروپا 12 عضو « يورو » را به عنوان پول ملي خود پذيرفته اند. به گفته اصحاب نظر ، انگلستان ، دانمارك و سوئد هم سرانجام مجبورند آن را بپذيرند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
يك روز خونين ديگر در عراق در سپتامبر 2005


چهاردهم سپتامبر 2005 يكي از روزهاي پرتلفات حوادث اين سال عراق بود كه براثر انفجار يك اتومبيل در محل اجتماع كارگران در ميداني در منطقه كاظميه يكصد و 14 تن كشته و 227 نفر مجروح شدند. اين كارگران عمدتا شيعه، در ميداني براي بكار گرفته شدن جمع شده بودند كه يك استيشن واگن به آنان نزديك شد و اين كارگران به اميد دعوت شدن به كار به سوي اتومبيل هجوم بردند كه منفجر شد و اين تلفات را به بار آورد.
    در همين روز در شمال بغداد نيز 17 تن ديگر كه توسط گروهي لباس نظامي پوش دستگير شده بودند به نام اعدام، کشته شدند و چند حادثه ديگر از اين دست از جمله حمله با خمپاره به منطقه سبز (محافظت شده) بغداد.
    روزنامه های وقت نوشته بودند كه گفته شده است القاعده به شيعيان عراق در آستانه رفراندم قانون اساسي اعلان جنگ داده است. رويدادهاي عراق از اين دست تا سالها همچنان ادامه داشت.
    عکس بالا، پس از قتل کارگران در کاظميه، از محل انفجار برداشته شده بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تاريخ از نگاهي به تصوير
نگاهی تأمل برانگيز به چند صفحه اول و وبسایت خبری (خبرگزاری) در شهریورماه 1394
مشاهده صفحات اول روزنامه ها و دیدن اخبار تلویزیون ها، به پژوهشگران؛ «سرنخ» برای تحقیق، به نویسندگان؛ سوژه برای نوشتن، به اصحاب نظر؛ زمینه تفسیر، به انساندوستان و میهندوستان؛ وسیله شادی و غم، به دولتمردان و سیاستمداران هشدار، فرصت و راهبرد می دهد و .... به علاوه، مقایسه تیترها و مَتن ها نشان می دهد که رسانهِ مربوط ـ چه وابستگی ها دارد، چه چیزی را می خواهد تلقین و تبلیغ کند و چرا؟. همچنین مقایسه تیترها و نوعی تیترنویسی با رویدادهای سال های بعد در همان زمینه ها، ضعف های رسانه ای و یا تأثیر تلفیق ها را نشان می دهد و.... با این اصول و تعاریف، نگاهی داریم به چند تیتر و مطلب در رسانه های تهران در شهریورماه 1394 که مواردی را در آن زمینه ها به ذهن می آورد.
    
    بیش از دو سال بود که نشریاتِ روزافزون تهران به لحاظ شمار و پشتِ سرِ هر چندتای آنها یک جناح و یا یک صاحبِ منافع، تبلیغ و تلقین می کردند که با رفع «تشدیدِ تحریم ها ـ تحریم های افزوده شده چند سال پیش از آن»، اقتصاد شکوفا خواهد شد و ارزش برابری ریال در برابر پول سایر کشورها بالا خواهد رفت، سرمایه گذاران خارجی وارد خواهند شد، سطح تولید ارتقاء خواهد یافت و ... ولی کمتر نشریه ای بود که برود و از چند اقتصاددان بپرسد که در شرایط رو به کاهش بودن تقاضا برای خرید نفت به سبب برقی شدن تدریجی خودروها و کشف منابع تازه (نفت زیر اقیانوسی، استخراج نفت از شن های ساحلی، تولید مصنوعی سوخت از ترکیب مواد متشکله، ازسرگيري استخراج نفت در آمريکا در حجم بالا و ...) و پایین بودن بهای آن نسبت به گذشته، ادامه واردات بنزین! از خارج، اتکاء به خام فروشی، ادامه واردات در سطح سال های اخیر، ادامه چاپ اسکناس و «چک بانک» های درشت، دادن کمک نقدی ماهانه به اتباع ازجمله کودکان، تداوم سوبسيدها (يارانه)، نبود نظام مالیاتی جامع، کافی نبودن درآمد گمرکات به علت وفور قاچاق کالای وارداتی و ...، آیا می شود امید به بهبود اقتصاد در مدتی نسبتا کوتاه (مثلا 5 سال) داشت؟. به علاوه، اعتماد کامل به پابرجا بودن تعهدات قدرت ها که در طول تاريخ ديده شده است زير تعهد و امضاي خود زده اند. در زیر دو کُپی گزارش صفحه اولی و یک عکس وبسایت خبری درج می شود تا روی آنها تأمل شود:
    
    ـ روزنامه دولتی جام جم وابسته به سازمان رادیوتلویزیون جمهوری اسلامی در صفحه اول شماره سه شنبه 15 سپتامبر (24 شهریورماه 1394) خبر از افزایش نرخ برابری دلار به 3500 تومان داده بود. کُپی این تیتر:
    



    
    ـ روزنامه کیهان (وابسته به دفتر مقام رهبري) چند روز پیش از جام جم چنین نوشته بود:
    
    
مسیر صعودی نرخ ارز برخلاف هیجان لوزان و وین (خبر ویژه)

    قیمت ارز در شهریور 1394 بالاترین نرخ در آن سال را تا آن ماه تجربه می‌کرد. این، در حالی بود که در بحبوحه بیانیه هسته‌ای لوزان و توافق وین ادعا می‌شد گشایش‌های اقتصادی در راه است و از جمله بالارفتن ارزش برابری پول‌ ملی (ریالِ ایران). در شهریور 94 پنج ماه از بیانیه لوزان و حدود 2 ماه از توافق وین گذشته بود.
    
    ـ روزنامه قانون در زیر تیتر ِ «بازرگانان خارجی در مهرآباد به صف شدند» عکسی را چاپ کرده بود که نشان دهد وضعیت اقتصاد دارد سریعا عادی می شود ولی فراموش کرده که از سال ها پیش مِهرآباد یک فرودگاه داخلی شده است! و خارجیان از طریق فرودگاه امام خمینی واقع در جنوب پایتخت وارد تهران می شوند. باید دانست که تاجر و بازاریاب خارجی در درجه اول برای فروش به کشور دیگر می رود و واردات باعث کاهش تولیدات داخلی و صادرات تولیدی (نه خام فروشی مثلا سنگ معدن) می شود و .... کُپی آن تیتر و عکس این روزنامه ـ مربوط به تابستان 1394 ـ در زیر:
    



    ـ به گزارش خبرگزاری فارس، مجتبی خسروتاج قائم‌مقام وزیر صنعت، معدن و تجارت جمهوری اسلامی ایران 24 شهریور 1394 در نشست اتاق بازرگانی تهران گفته بود: براساس ریز آمارهای ستاد مبارزه با قاچاق کالا و بر پایه کشفیاتِ اعلام‌شده؛ سالانه معادل دو میلیارد و هفتصد میلیون دلار پوشاک، 2 میلیارد دلار لوازم خانگی، 912 میلیون دلار سیگار، یک میلیارد و 500 میلیون دلار رایانه (کامپیوتر، لپ تاپ و ...)، یک میلیارد و پانصد میلیون دلار لوازم یدکی، یک میلیارد و یکصد میلیون دلار لوازم آرایشی و یک میلیارد و هشتصد میلیون دلار گوشی تلفن همراه (سِلفون) به صورت قاچاق وارد کشور می‌شود! و عمدتا از مرزهای جنوبی (سواحل خلیج فارس و دریای عُمان).
     در زیر، عکسی را می بینید که در تابستان 1394 خبرگزاری مِهر از یک مورد طرز ورود کالای قاچاق از مرز به ایران در وبسایت خود درج کرده بود. چنین اخباری برخی ضعف های مرزی را هم به ذهن می آورد:
    


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ديدار كولن پاول وزير امورخارجه وقت آمريكا با برجستگان عراق در سپتامبر 2003
ژنرال كولن پاول وزير امورخارجه وقت آمريكا سيزدهم و چهاردهم سپتامبر 2003 از عراق ديدن كرد و با حكمران آمريكايي آن زمان اين كشور و تني چند از برجستگان عراقي به گفتگو نشست.
     ژنرال پاول (آفريقايي آمريکايي) در جريان جنگ سال 1991 آمريكا با عراق برسر كويت رئبس ستاد نيروهاي مسلح آمريكا بود.
پاول در حال مذاكره با مقام مذهبي عراق

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
برخي ديگر از رويدادهاي 15 سپتامبر
  • 1789:   وزارت امور خارجه آمريكا به عنوان تنها اداره دولتي اين كشور آغاز بكار كرد و به همين مناسبت عنوان آن «دپارتمان كشور ـ Department of State» است. نخستين وزير آن كه عنوان «دبير ـ secretary of state» دارد توماس جفرسون انديشمند آمريكايي بود. آمريکا يك فدراسيون (اتحاديه) است و بيشتر اختيارات داخلي در دست استيت ها است كه خود همانند يك كشور عمل مي كنند و قوانين داخلي مربوط به خود را دارند. دولت فدرال عمدتا امور دفاع، ديپلماسي و دارايي ـ خزانه داري و اقتصاد ملي را بدست دارد.
        
        
  • 1821:   پنج کشور واقع در آمريكاي مركزي؛ کستاريکا، گواتمالا، هُندوراس، نيکاراگوئه، و اِلسالوادور که قبلا مهاجرنشين و مستعمره اسپانيا بودند اعلام استقلال كردند. قرار بود اين سرزمين ها به دليل داشتن زبان و فرهنگ واحد، يک فدراسيون تشکيل دهند كه عملي نشد.
        
        
  • 1917:   كرنسكي رئيس دولت موقت روسيه در اين روز تغيير نظام حکومتي روسيه و اعلام جمهوريت را (که طبق نتيجه تحقيقات بعدي ظاهري و موقتي بود) به اطلاع مردم روسيه رساند، ولي با اين تمهيد موفق نشد از انقلاب بلشويكي كه 52 روز بعد صورت گرفت جلوگيري كند. تصميم به جمهوري کردن روسيه، شب پيش از اين قطعي شده بود.
        
        
  • 1930:   حزب سوسياليست ملي کارگران آلمان (حزب نازي ) در انتخابات اين کشور 107 کرسي به دست آورد. مردم آلمان از تورّم روزافزون وقت به تنگ آمده بودند و حزب نازي وعده حل مسئله را داده بود و وعده هاي ديگر ازجمله بازگرداندن احترام قدرت هاي وقت به آلمان را.
        
        
  • 1935:   دولت حزب ناسيونال سوسياليست آلمان (نازي) که قدرت را بدست آورده بود يهوديان اين كشور را از تابعيت آلمان محروم كرد.
        
        
  • 1944:   روزولت و چرچيل بر مذاكرات مهم خود در كوبِك (كانادا)، استراتژي مشترك و درازمدت دو كشور (اصطلاحا؛ مادر و فرزند) و ساير مهاجرنشين هاي انگلستان در گوشه و كنار جهان از جمله استراليا را افزودند و پي ريزي شد. اين مذاکرات عمدتا براي تعيين وضعيت آلمان پس از جنگ برنامه ريزي شده بود. اين قسمت از مذاکرات محرمانه بود ولي چگونگي آن بگوش استالين رسيد و طرح چرجيل و روزولت را نقش بر آب کرد.
        
        
  • 1950:   در جريان جنگ كره، نيروهاي نظامي آمريكا و عمدا از سپاه تفنگداران در منطقه ساحلي «ايچئونIcheon» در شبه جزيره كره پياده شدند. تا اين زمان كره شمالي، سرزمين كره جنوبي را جز مناطق كوچكي در جنوب تصرف كرده بود.
        
        
  • 1967:   فیلد مارشال محمد عبدالحکیم عامر افسر ارشد ارتش مصر خودکشی کرد. وی که در کودتای براندازی سلطنت مصر شرکت کرده بود در جریان جنگ شش روزه عرب و اسرائیل در ژوئن 1967 فرمانده نیروهای مصری در صحرای سینا بود که با شکست شماری از واحدهای مصری در نبرد ابوعقیله در این صحرا توان تفکر خود را از دست داد و دستور داد که همه واحدهای مصری از صحرای سینا عقب نشینی کنند. با این عمل، جمال عبدالناصر رئیس جمهوری وقت مصر او را تحقیر، برکنار و بازداشت خانگی کرد. عامر که می دانست پس از آرامش اوضاع محاکمه خواهد شد، دو ماه و چند روز بعد با خوردن قرص، قصد خودکشی کرد که او را نجات دادند ولی سه روز بعد باردیگر از همان قرص ها خورد و جان سپرد. عامر که در جنگ 1948 عرب و اسرائیل شرکت و یک بار هم از عبدالناصر انتقاد کرده بود با مداخله مصر در جنگ داخلی یمن موافقت نداشت. وی شکست مصر در جنگ شش روزه سال 1967 عرب و اسرائیل را وجود بسیاری از واحدهای رزمی مصر در یمن می دانست و این موضوع را چند بار بیان کرده بود.
        
        
  • 1973:   در جريان جنگ سال 1973، اسرائيل مدعي شد که 13 جت ميگ21 سوريه را سرنگون ساخته است.
        
        
  • 1952:   سازمان ملل اِريتره (در حاشيه درياي سرخ) را به اتيوپي داد و با اين عمل، مسئله خونيني را به وجود آورد كه سال ها و تا زماني كه اريتره استقلال يافت ادامه داشت.
        
        
  • 1959:   خروشچف به عنوان نخستين رهبر مسكو در طول تاريخ وارد آمريکا شد.
        
        
  • نامه به مولف
    4 پیام تازه در باره خطر نقدینگی و توصیه کنترل آن بدست مجلس ـ تا دهه 1350 دولت لایحه افزایش چاپ اسکناس را به مجلس می داد
  •  
        دبیرخانه این تاریخ آنلاین در سه روز منتهی به 24 شهریور 1399 چهار پیام دیگر که افزایش حجم نقدینگی در جمهوری اسلامی ایران را یک مسئله بسیارجدّی خوانده اند دریافت کرد. هر چهار تن بمانند پیام های قبلی گفته اند که راه حل، توقف افزایش حجم پول است و در صورت نیاز قطعی به نقدینگی بیشتر، ارسال لایحه به مجلس با ذکر دلایلِ نیاز و چگونگی مصرف این پولِ اضافی و انتشار متن لایحه و دلایل و جزئیات مذاکرات مجلس در این باره در رسانه ها ـ همراه با اظهار نظر کارشناسان و دلسوزان.
        
        متن پیام یکی از این فرستندگان که خود را مشاور اقتصادی یک موسسه حوزه یورو معرفی کرده است:
        
        "من هر جا که باشم، مانند هر ایرانی، ایران برایم عزیزتر از جان است. مسئله بزرگ امروز میهن گرامی؛ نقدینگی است و نباید کم و زیاد شدن پول رایج، در دست بانک مرکزی باشد که رئیس آن منصوب دولت است و دولت بیش از همه، نیازمند پول. این پیام را پس از آن تایپ و ارسال داشتم که در چند روز گذشته در روزنامه هایِ تهران؛ تیتر و در خبرگزاری های کشور خبری از نقدینگی ـ مسئله روز، ندیدم که مسئله اصلی و زندگی همگان به آن بستگی دارد. استاد ما در دانشگاه، حجم بی حد و حساب نقدیکی را برای یک کشور بدتر از بمباران اتمی شدن توصیف می کرد. خود من در اواخر نوامبر 1977 (در آستانه انقلاب ایران) برای یک دیدار 7 روزه به ونزوئلا رفتم. در قرعه کشی یک شرکت بیمه اروپایی برنده یک مسافرت به یکی از 4 کشور مشخص در آمریکای لاتین شده بودم که ونزوئلا را انتخاب کردم. آن را بهترین سرزمین دنیا یافتم. مردم؛ ثروتمند و در رفاه ـ خوش و خندان، شهر کاراکاس میان کوه و دریا با زیبایی خیره کننده، و این کشور بیش از بسیاری از کشورها دارای ذخایر نفت و مواد معدنی و معادن طلا است و حالا .... همه اش نتیجه افزایش پولِ در جریان برای راضی کردن مردم است که هدف دشمنی آمریکا قرار گرفته اند. خیلی از کشورها تحریم کامل هستند؛ کوبا، کره شمالی و ... ولی خبری از تورم ـ Inflation نیست. وضعیت و افزایش پول که زندگی مردم به آن بستگی دارد باید در کنترل نمایندگان ملت باشد (مجلس). ما به شکل آمریکا و چند کشور دیگر، شورای مستقل و انتخابی پول نداریم. در ایرانِ قبل از حذف ریال از استاندارد طلا، دولت هرگونه افزایش پول و سیاست های مربوط را به صورت لایحه به مجلسین می داد تا اجازه قانونی بگیرد. برای مثال: 23 شهریور 1321 که چاپ 300 میلیون تومان اسکناس اضافی لازم داشت (برای در اختیار اشغالگران گذاشتن که با آن غلات ایران را بخرند و به شوروی بفرستند) لایحه به مجلس فرستاد و هفته ها پیرامون آن در مجلس بحث بود. بروید صورتجلسات آن ماه و آن سال را در بایگانی مجلس بخوانید. می دانیم که تورم (گرانی کالا، زمین، خانه، طلا و ... و خدمات) نتیجه کاهش ارزش پول و کاهش ارزش پول به سبب کثرت حجم آن است و راه حلِ یک ساله و 5 ساله و ده ساله هم ندارد. آرژانتین 11 سال است که تلاش می کند و هنوز توفیق چندان نیافته و همچنین زیمبابوه و آنگولا [آنگلا].
        توصیه منِ بسیار کوچک و حقیر این است که مجلس کنترل نقدینگی را بدست گیرد و نگذارد بیش از این افزایش یابد. اگر دولت با کسر بودجه روبرو است، اوراق قرضه با بهره معادل تورم و اندکی کمتر صادر کند ـ کاری که خیلی از کشورها حتی آمریکا می کند. فروش اموال و منابع دولتی بعدا تولید انواع اشکال می کند و .... مجلس در ده ماه آینده که این دوره اجرائیه پایان می یابد و متوالیا نمی تواند تجدید شود باید دقیقا مرافب خرج کردن های دولت باشد. در همه کشورها پارلمان ها در آخرین سال دوره دولت، چهارچشمی مراقبت می کنند.".




  •  

    مطالعه اين سايت و نقل مطالب آن با ذكر ماخذ (نشاني کامل سايت و نام مولف آن) آزاد است، مگر براي روزنامه هاي متعلق به دولت و دستگاههاي دولتي؛ زيرا كه مولف اين سايت اكيدا «روزنامه نگاري» را كار دولت نمي داند. روزنامه عمومي به عنوان قوه چهارم دمكراسي بايد كاملا مستقل از دولت و سازمانهاي عمومي باشد تا بتواند رسالت شريف خود را به انجام برساند.


     تماس با مولف:

    editor (a) iranianshistoryonthisday.com
    n.keihanizadeh (a) gmail.com