Iranians History on This Day
روز و ماه خورشيدي و يا ميلادي مورد نظر را انتخاب و كليد مشاهده را فشار دهيد
ميلادي
   خورشيدي

 
6 سپتامبر
 
جستجو:

 
 


 هديه مولف

اين سايت مستقل و بدون كوچكترين وابستگي؛ هديه ناچيز مولف كوچك آن به همه ايرانيان، ايراني تبارها و پارسي زبانان است كه ايشان را از جان عزيزتر دارد ؛ و خدمتي است ميهني و آموزشي كه خدمت به ميهن و هموطنان تكليف و فريضه است كه بايد شريف و خلل ناپذير باشد و در راه انجام تكاليف ميهني نياز به حمايت مادي احدي نبايد باشد، و نخواهد بود. انتخاب موارد براي نگارش و عرضه در سايت نظرشخص مولف است.
 

 










   لينک به اين صفحه  

مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 6 سپتامبر
ايران
دو بهانه براي دولت لندن جهت مداخله هرچه بيشتر در ايران در سپتامبر 1915
15 شهريور 1294 (ششم سپتامبر 1915) معاون كنسولگري انگلستان در بوشهر مورد حمله قرار گرفت و به ضرب گلوله مجروح شد. اين حادثه كه متعاقب تيراندازي دهم شهريور آن سال به كنسول انگلستان در اصفهان صورت گرفته بود دو بهانه به دست انگليسي ها كه در انتظار آن بودند داد تا:
     1 ـ حضور نظامي خود در ايران مخصوصا در خوزستان را گسترش دهند.
     2 ـ به «مستوفي» نخست وزير وقت اولتیماتوم دهند كه استاندار فارس را عزل كند كه مستوفي چنين كرد!. استاندار وقت گوش به فرمان انگليسي ها نبود.
    دولت لندن انجام چنین کارهایی را در ایران، طبق قرار داد سن پترزبورگ 1907 (تقسيم ايران به دو منطقه نفوذ) حق خود مي دانست!. از نظر دولت لندن (قدرت وقت) اين اقدامات استعماري و تعرض به حقوق و حاکميت ملل ديگر؛ غير مشروع، ناقض موازين و خلاف منطق در روابط بين المللي نبودند.
     به موجب آن موافقتنامه كه در آگوست 1907 ميان انگلستان و روسيه (با ميانجگيري قبلي فرانسه) در سن پترزبورگ امضاء شده بود، انگليسي ها جنوب و شرق ايران را در كنترل داشتند و به مركزيت كرمان، براي خود يك نيروي نظامي به نام «اس. پي. آر.» به وجود آورده بودند و به عبارت ديگر؛ دولتي در دولت تشکيل داده بودند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
اجباری شدن درس ورزش با هدف تندرستی، نَه ورزشکار حرفه ای شدن در مدارس ایران از شهریور 1306
اجباري شدن درس ورزش در مدارس ايران از 15 شهریور 1306 قانون شد و قرارشد كه از آغاز سال تحصيلي (دو هفته بعد) بر برنامه هفتگي مدارس اضافه شود.
     هفته یکم شهریورماه 1306 لايحه مربوط (پیشنهاد دولت)، از تصويب مجلس (پارلمان ایران) گذشته بود كه پس از طي مراحل مرسوم، از 15 شهريور 1306به صورت قانون درآمد. در آن زمان هدف از درس ورزش، تندرستي و آشنا شدن دانش آموزان با تاريخچه و اصطلاحات بازي ها بود، نه تماما تمرين فوتبال و واليبال و ورزشکار حرفه ای کردن دانش آموز و ....
     در اجراي اين قانون، از همان سال در مدارس كشور وسائلي از قبيل پارالِل و بارفيكس نصب شد. دويدن، شنا كردن، قدم آهسته و رژه رفتن نيز از برنامه هاي درس ورزش مدارس قرارگرفت و به دانش آموزان تاكيد مي شد كه خميده ننشينند (اصطلاحا قوز نکنند)، با قدم هاي استوار راه بروند و ....
     سالها گذشت تا به تدريج به سبك مدارس آمريكا، بازي هايي كه در اين كشور حرفه اي هستند (يك پیشه و كسب و كار به حساب مي آيند و با اشتغال به آن، «درآمد» كسب مي كنند) از قبيل بسكتبال و ... جاي ورزش (تندرستي) را كه هدف قانونگذار بود در مدارس ايران ( و حتي در دوره تعليمات عمومي) گرفت!.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
اعتراض مصدق به تبعيد غير قانوني اش كه بدون پاسخ ماند!
دكتر محمد مصدق پانزدهم شهريور ماه 1335 به تبعيد غير قانوني خود به احمدآباد ساوجبلاغ (نزديك كرج) اعتراض كرده بود، زيرا كه به چنين تبعيدي محكوم نشده بود. خود وي نوشته است كه در آستانه اتمام دوه محكوميت (محكوميت خلاف قانون)، او را تحت الحفظ از زندان به احمدآباد بردند و در اينجا به حالت تبعيد (حصر) قرار دادند.
     ظاهرا به اين اعتراض دكتر محمد مصدق كه حكومت او با انجام كودتاي 28 امُرداد 1332 عمدا و جبرا پايان يافته بود رسيدگي نشد.
     دكتر مصدق كه 3 سال زندان او در لشكر 2 زرهي در امرداد سال 1335 به پايان مي رسيد، چند روز پيش از اتمام زندان به روستاي احمدآباد تبعيد شده بود و از اين زمان تا پايان عمر در اين روستا تحت نظر قرار داشت بدون اينكه به اين تبعيد محكوم شده باشد كه خود، آن را زنداني غير قانوني در«قلعه» توصيف كرده است. دشمني شاه با دكتر مصدق از زماني شدت يافت که مصدق گفته بود حكومت از آن ملت است، نه شاه؛ و بارها تكرار كرده بود كه انگلستان چون موفق نشد كه از طريق قرارداد وثوق الدوله صاحب اختيار ايران شود؛ رضاشاه را روي كار آورد و بسياري از خواستهاي خود از جمله تمديد امتياز انحصاري نفت را در سال 1933 و كشيدن راه آهن خرمشهر – بندر شاه را كه جنبه اقتصادي نداشت به او تحميل كرد. هدف از كشيدن اين راه آهن تسهيل حمله نظامي احتمالي غرب به شوروي بود كه بعدا يک بهانه اشغال نظامي ايران قرار گرفت و انگليسي ها به همانگونه كه رضاشاه را آورده و شاه كرده بودند وي را که داشت به راهي ديگر مي رفت در شهريور 1320 بركنار كرده و به خارج از ايران تبعيد كردند. دكتر مصدق بارها به شاه تاكيد كرده بود كه ايران، ايران واقعي نخواهد شد مگر اينكه نگاه ـ تنها ـ به غرب، و دادن هرگونه امتياز به غربي ها را كلا به فراموشي بسپاريم.
     زنداني بودن غير قانوني مصدق در احمد آباد تا تاريخ وفات او در اسفند 1345 ادامه داشت. وي در طول محاكمه و پس از آن خودرا همچنان نخست وزير قانوني ايران مي دانست، زيرا هنگام نصب زاهدي از طرف شاه به نخست وزيري، نه تنها مجلس از سوي مردم در رفراندوم منحل شده بود بلكه، قبلا هم اكثر اعضاي آن استعفا كرده بودند و تنها بيست و دو تن از نمايندگان آن دوره از مجلس كناره گيري نكرده بود و به اين ترتيب مجلسي وجود نداشت كه ابراز تمايل به نخست وزيري زاهدي كند و در غياب مجلس نمي شد نخست وزير را بركنار و نخست وزير تازه منصوب كرد و رفراندوم (راي همه مردم) بالاتر از راي مجلس موسسان است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
بحث تابعيت ايراني در جلسه 16 شهريور 1308 مجلس ـ اشاره اي به مهاجرت ها و اصل 41 قانون اساسي
مجلس ايران جلسه 16 شهريور 1308 (6 سپتامبر 1929) خود را به بحث درباره لايحه دولت پيرامون امر تابعيت اختصاص داده بود. برخي نمايندگان تاكيد بر آن داشتند كه با ايرانياني كه به تابعيت دولت ديگري درآيند باید به صورت تبعه خارجي رفتار شود و ايران نبايد تابعيت مضاعف را بپذيرد. پاره اي ديگر از نمايندگان گفته بودند که پس از دادن يک اخطاريه رسمي و تعیین مهلت، اين قبيل ايرانيان لغو تابعيت شوند که هر دو پیشنهاد رد شد. سرانجام لايحه دولت در آخر وقت آن روز به همان صورتي که به مجلس داده شده بود ـ تعریف تابعیت ـ به تصويب رسید. در آن زمان، مهاجرت از ايران جز به عراق (که تازه يک کشور شده بود) صورت نمي گرفت و اقامت در اروپا هم اختصاص به روشنفکران و بعضا ناراضی داشت که شمار آنان بیش از چندصد تَن نبود و بنابراين، ايران مسئله مهاجرت نداشت.
     پس از انقلاب، این بحث در آبان سال 1358 (1979 ميلادي) هنگام طرح اصل 41 قانون اساسي جمهوري اسلامي در مجلس مربوط (خبرگان) و نیز رسانه ها عینا ازسر گرفته شد. شماري (با توجه به شایعاتی که پیرامون تابعیت مضاعف یکی ـ دو همکار دولت موقت در افواه جریان داشت) همان نظرات سال 1308 را ابراز کرده و خواسته بودند که قيد شود هر ايراني که عالما و عامدا به تابعيت يک دولت ديگر درآيد، پس از دريافت اخطار و گذشت يک مهلت منطقي برای گرفتن تصمیم و فروش اموال و مفاصا حساب و داشتن حق مراجعه به دادگاه و درخواست تجديد نظر (اپيل)، تابعيت ايراني خودرا از دست بدهد و به صورت خارجي و دريافت ويزا بتواند به ايران رفت و آمد کند. شماری دیگر نظر داده بودند؛ از آنجا که کشور، نظام اسلامی دارد تابعیت مضاعف داشتن عیبی ندارد ولی دادن مقام دولتی به دارندگانِ تابعیت مضاعف ممنوع باشد. همین حالا هم در همه کشورها به خارجی پیمانکاری و مقاطعه کاری و کار فنی و فرهنگی (مثلا تدریس و ...) می دهند، مي توانند خانه و کارگاه خريداري کنند و .... همچنین بحث بر سر مسئله انتقال پول حاصل از فروش اموال افراد مهاجر (تَرک وطن کرده و تبعه یک کشور دیگر شده) در ایران بود، در صورتی که لغو تابعیت شوند و نیز دریافت بازنشستگی زیرا که اموال طبق موازین بین المللی متعلق به فرد است و حق او بر مالکیّت آنها و نمی شود بدون حُکم قطعی قضایی مصادره کرد و ... و دریافتی بازنشستگی ارتباط به تبعه یک کشور بودن ندارد و مربوط به کارکردن و پرداخت بخشی از دریافتی ماهانه به صندوق مربوط است. همچنین اشاره به اعلامیه حقوق بشر، مصوّب مجمع عمومی سازمان ملل و پارلمان هاِ کشورهای عضو شده بود که به افراد حق داده است در هر شرایط می توانند به کشور زادگاه بازگردند و تبعید یک فرد را از کشور زادگاه ممنوع کرده است. پس از بحث، اصل مربوط (41) تقريبا با همان مفاهیم (شکل پیشنهادشده) به تصویب رسید و گفته شد که براي اجرا نياز به يک ضابطه موضوعه خواهد بود (چگونگي اجرا) و خبر آن در روزنامه ها درج شد.
     طبق اصل 41، لغو تابعيت يک ايراني نياز به درخواست تبعه دارد و يا در صورتي كه به تابعيت كشور ديگري درآيد (تصميم دولت).
     پس از اعلام يک اختلاس بانکی بزرگ در سال 1390 هجري و اقامت يکي از متهمين آن در کانادا، برخي شايعات درباره بعضي از اتباع دوگانه (تابعیت مضاعف) انتشار يافته بود و به اصل 41 قانون اساسی هم اشاره شده بود و رسانه های برون مرز حتی اشاره به مهاجرت بستگان نزدیک برخی از مقامات پیشین و وقت، سبب آن و سرمایه گذاری آنان در کشورهای دیگر کرده بودند.
     ـ نگاهي به سابقه مهاجرت ايرانيان: یکم آگوست 1965 (دهم امُرداد 1344) نتایج بررسی جهانی جا به جایی ها (مهاجرت) از دیدگاه تغییرات اقتصادی که منظما به هزینه سازمان ملل انجام می شود ایران را از لحاظ مهاجرت اتباع به کشورهای دیگر در ردیف پنج کشور آخر جدول نشان می داد (نزدیک به صفر). نتایج بررسی های پس از آن، که ده سال بعد (هشتم آگوست 1975 میلادی) انتشاریافت تغییری در مرتبه ایران نشان نمی داد. از این آمارها چنین برمی آمد که ایرانیان تمایلی به مهاجرت به کشورهای دیگر نداشتند. مهاجرت ایرانیان از سال انقلاب (1978 میلادی) آغاز و هر سال شتاب بیشتری به خود گرفت. برخی از گزارشها حکایت از مهاجرت پنج تا هفت میلیون ایرانی از کشور خود در طول دهه هاي پس از انقلاب دارد که یک مقام اداره آمار و ثبت احوال جمهوری اسلامی، چند سال پیش (بهار 2010) شمار مهاجران را حدود پنج میلیون بیان کرده بود.
     ایرانیان در طول تاریخ این کشور دو بار به صورت انبوه قصد مهاجرت از وطن کردند یک بار در قرن هفتم میلادی (و عمدتا به هند) به دلیل افتادن کشورشان به دست عرب و بار دوم در دهه هاي اخير. ایرانیانی که در قرن هفتم و قرن پس از آن به هند مهاجرت کردند همچنان «پارسی» خوانده می شوند و میهن تازه را صنعتی، تکنولوژیک و اتمی کرده اند.
     به گزارش چهارم شهریور 1391 = 25 آگوست 2012 ایلنا (یک خبرگزاری داخلی)، معاون امور اسناد هویتی سازمان ثبت احوال [جمهوری اسلامی ایران] گفت: کشور آمریکا [ایالات متحده] گزینه ردیف اول ایرانیان برای مهاجرت، در دو سال گذشته [سالهای 2010 و 2011] بود و از این لحاظ ـ پس از آمریکا، دو کشور امارات عربی متحده و انگلستان در ردیف های دوم و سوم قرار داشتند.
     به گزارش خبرنگار ایلنا و به نقل از مقام مذکور، میزان مهاجرت ایرانیان به ایالات متحده آمریکا یک میلیون و ۴۰۰ هزار نفر تا سال 1390 هجری شمسی بوده است و به امارات عربی متحده ۸۰۰ هزار.
     این مقام دولتی همچنین گفته بود که تا همین تاریخ، شمار مهاجران ایرانی به انگلستان و کانادا ۴۱۰ هزار بود. کشورهای آلمان، فرانسه، سوئد، استرالیا، ترکیه، هلند، مالزی، هند و بلژیک از لحاظ مهاجرت در طول مدت ذکر شده به ترتیب در ردیف های بعدی قرارداشتند‌.
     قانون آمریکا (که یک مقصد عمده مهاجرت ایرانیان از سال 1978 بوده است) در قبال تابعیت مضاعف ساکت است. به هر حال از زمان گروگانگیری در سفارت این کشور در تهران (نوامبر 1979) تابعيت مضاعف ايرانيان در آمريکا عملا پذیرفته و به عبارت دیگر اغماض شده است. آمریکا به خارجیانی که در آن کشور به دنیا نیامده باشند، در صورت داشتن شرایط (شرایط تعیین شده در قانون مربوط) تابعیتِ نچرالایزد می دهد که می شود به حُکم دادگاه که مراحل قضایی طولانی دارد آن را لغو کرد.


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ارقام تأمل برانگیز: ایرانِ 1394 دارای 450 هزار شرکت (هر 171 ایرانی یک شرکت) و 20 هزار شعبه بانک و معادل 13 میلیارد دلار کمک نقدی به اتباع
اکبر سهیلی پور

اظهارات 15 شهریور 1394 (ششم سپتامبر 2015) اکبر سهیلی پور رئیس وقت سازمان حسابرسی که به نقل از خبرگزاری فارس در رسانه ها انعکاس یافته بود در هر مخاطب ایجاد تعجب و تأمل می کند.
    وی گفته بود که در جمهوری اسلامی ایران 450 هزار شرکت وجود دارد. [در سال 1394 ـ هر 171 ایرانی یک شرکت!. به اظهار حسن قشقاوی معاون امور کنسولی و پارلمانی وقت وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی، از جمعیت 78 میلیونی ایران شش تا هفت میلیون نفرشان مقیم کشورهای دیگر هستند و بعضا تبعه این کشورها. بنابراین، در سال 1394 در برابر هر 155 ایرانیِ درون مرز یک شرکت وجود داشت!.]. به اظهار وقت یک صاحب نظر، چنین نسبتی در طول تاریخ و در هیچ کشور دیگر وجود نداشته است. این شرکت ها چه می کنند و چرا تأسیس می شوند؟، خدا داند.
    [مؤلف این تاریخ آنلاین در خاطرات خود نوشته است: به خاطر دارم، در زمانی که خبرنگار میز اقتصادی روزنامه اطلاعات بودم ـ از شهریور 1335 تا شهریور 1336 ـ شمار شرکت های ایران به رقم «هزار» نمی رسید. در آن سال ها جمعیت کشور، کمتر از یک سوم جمعیت داخلی ـ درون مرزی ـ کنونی بود. در آن زمان، ایران در خارج، جز شماری طلبه و روحانی در عراق، مهاجر نداشت. اداره ثبت شرکت ها به ریاست مهدی نراقی در دو اطاق تو در تو در ساختمان اداره ثبت اسناد قرار داشت و جمع کارکنان آن ـ با رئیس ـ 3 نفر بودند. ].
    سهیلی پور گفته بود که بیش از ‌90 درصد این شرکت‌ها باید حسابرسی شوند. از این میزان، هم اکنون (سال 1394) حدود 27 هزار مورد حسابرسی می‌شوند.
    رئیس وقت سازمان حسابرسی در گفت و شنود خود با خبرگزاری فارس رقم تعجب برانگیز دیگری را به دست داده بود. وی گفته بود که در ایرانِ امروز (سال 1394) 20 هزار شعبه بانک وجود دارد که به علت زیاد بودن تعداد آنها، منابع حبس می‌شود و دست افراد برای عملیات باز است.
    سهیلی‌پور درباره بدهی دولت به بانک‌ها گفته بود که آمار دقیقی از بدهی‌های دولت در دست نیست. یک واحد [دائره ـ گروه] برای تعیین بدهی‌های دولت ایجاد شده است و بدهی‌ها شناسایی و در دفاتر، مشخص خواهد شد. بخش عمده بدهی‌های دولت به بانک‌ها در سال 1392، بالغ بر 360 هزار میلیارد ریال بود.
    [دولت ایران تا آن سال، هر سال معادل 13 میلیارد دلار کمک نقدی به اتباع خود داده بود. در سال 1394 میزان صدور نفت حدود یک میلیون بشکه در روز بود و بهای هر بشکه 50 و چند دلار بود. با این حساب، در سال 1394 کمک های نقدی (یارانه) معادل بیش از نیمی از درآمد نفت بود. درآمد دولت، از محل فروش دلارهای نفتی، درآمد مالیات و گمرک برآورد شده بود. دولت کسری درآمد خودرا از بانک مرکزی استقراض می کند.].
     یک روزنامه چاپ تهران تیتر گزارش تحقیقی خود درباره بانک و بانکداری را با این پرسش به صفحه اول شماره دوشنبه 16 شهریور 1394 خود برده بود که در زیر کُپی شده است: چرا ایران کشور بانک هاست ؟!.
    



    - - - - - -
    کُپی صفحه اول شماره 19 خرداد 1358 روزنامه اطلاعات را در اینجا می آوریم، شاید که پاسخ به تیتر آفتاب یزد (تیتر بالا) باشد:
    



    شوراي انقلاب ضمن مصوّبه اي، از 18 خرداد 1358 (هشتم ژوئن 1979) بانكهاي غير دولتي ايران را ملّي اعلام كرد. اين تصميم 24 بانك غير دولتي و بانك مختلط را (كه با مشاركت بانكهاي خارجي تاسيس شده بودند) شامل شد. این مصوّبه سریعا به اجرا درآمد و بانکها و بانکداری در ایران از صورت غیر دولتی خارج شدند و متعاقب آن بهره بانکی ـ به دلیل حرام بودن «ربا» در اسلام ـ نیز حذف شد و حساب های پس انداز به صورت قرض الحسنه درآمدند. به علاوه، اعلام شد كه برخی از اين بانكهای ملّی شده (دولتی شده و متعلق به آحاد ملّت) با هم ادغام و بانكهاي بزرگتري را به وجود خواهند آورد تا نظارت بر عملکرد آنها آسانتر باشد. شش ماه بعد و در همان سال قانون اساسي جمهوري اسلامي به تصویب رسید که در اصل 44 آن تأسيس بانك و بيمه غير دولتي ممنوع شده است. اين همان اصل مهمي است كه به موجب آن در ايران باید همه صنايع بزرگ، صنايع مادر، بازرگاني خارجي، معادن بزرگ، بانكداري، بيمه، تامين نيرو، سدها و شبكه هاي آب رساني، راديو ـ تلويزيون، پست و تلگراف و تلفن، هواپيمايي، كشتيراني، راه و راه آهن و ... مالكيّت عمومي داشته و دراختيار دولت باشند [نه حتی متعلق به موسسات خیریه و بنیادهای عمومی جدا از دولت]. موسسات دولتي را قانون تعريف کرده است.
     به رغم پابرجا بودن اصل 44 و بازنگری نشدن آن که در صورت بازنگری و هرگونه تغییر در آن باید این تغییر در یک رفراندم عمومی به تأیید ملت برسد از اواخر دهه 1990 (دهه 1370 هجری) سر و کله بانک ها و موسسات مالی غیر دولتی [بمانند مدارس غیر دولتی ـ پولی ـ که تأسیس آنها مغایر اصل 30 قانون اساسی جمهوری اسلامی است] در ایران پیداشده و قارچ وار افزایش یافته اند و در هر خیابان تهران دهها شعبه بانک غیر دولتی با نام های بعضا نامأنوس مشاهده می شود و صحبت از این بود که بانکهای ملّی شده در سال 1358 نیز دوباره غیر دولتی شوند [واگذار شوند، نه اینکه به صاحبان قبلی، پس داده شوند]. این، در حالی است که وارثان بانکهای غیر دولتی پیشین که در گوشه و کنار جهان پراکنده اند از دعاوی مالکیّت خود دست برنداشته اند. بهره کاری بانکها در جمهوری اسلامی ایران نیز به رغم منع شرعی، از دو دهه پیش از سر گرفته شده است!
     همچنين به رغم اصل 44، در دهه هاي پس از تصویب قانون اساسی، نخست شرکتهاي هواپيمايي ماهان و ... و بعدا ... تاسیس شده اند، و هواپیمایی ماهان به عنوان وابسته بودن به يک موسسه خيريه (که موسسه خیریه، دولت و یا موسسه دولتی نیست).
     رئيس جمهور به رعايت اصول قانون اساسی سوگند ياد مي كند و شوراي نگهبان مكلّف است مصوّباتي را كه مغاير قانون اساسي باشند ردّ كند. [در سال 1391 هجری خورشیدی و طبق گزارش رسانه ها، رئیس جمهور وقت سازمانی را برای نظارت بر اجرای اصول قانون اساسی تاسیس کرد، ولي خبري از نتايج کار آن انتشار نيافته است. در ماه مي و هفته يکم ماه ژوئن 2013 (اوایل خُرداد 1392) تني چند از نامزدان هشتگانه انتخابات 14 ژوئن ـ 24 خرداد 92 ـ احراز مقام رياست دولت قول داده بودند که در صورت پيروز شدن، اجراي کامل اصول قانون اساسي را در سرلوحه کار خود قرار دهند.]. حجت الاسلام حسن روحانی رئیس جمهور در هفته نخست شهریورماه 1394 در همدان و در نطقی که تیتر اول روزنامه اطلاعات شده بود گفته بود که هیچ فرد و نهادی در کشور بالاتر از قانون نیست. مفهوم این گفته این است که نباید اصول قانون اساسی (ام القوانین کشور) مثلا اصل 30، اصل 77، اصل 125، اصل 44 و ...، اصل 81 (ممنوعیت دادن اجازه تاسیس شرکت و مؤسسه از هر نوع ازجمله خدمات به خارجی) و اصل 83 (هر نماینده مجلس حق دارد درباره همه مسائل داخلی و خارجی کشور اظهار نظر کند) دَور زده شوند و دقیقا رعایت نشوند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
استاد اقتصاد: اُفت ارزش ریال عمدتا در دهه 1390 ـ رئیس بانک مرکزی نباید فرمانبر دولت باشد ـ خطرات کاهش ارزش ریال ـ کنترل نقدینگی ـ راه حل
حیدر مستخدمین حسینی

به گزارش 14 شهریورماه 1399 خبرگزاری تسنیم، کاهش ارزش پول ملّی خطری بزرگ برای اقتصاد است، خطری که مقام رهبری در دیدار اعضای هیات دولت آن را به دولتمردان گوشزد کرد و برای افزایش ارزش پول ملی [ریال] خواستار به کارگیری راهکاری کوتاه مدت و میان مدت شد. به رغم این تاکید های پی در پی مقام رهبری، خبرهای رسمی منتشر شده از سوی بانک مرکزی نگران کننده است ـ خبرهایی مبنی بر 3500 برابر شدن کاهش ارزش پول ملی که به باور «حیدر مستخدمین حسینی» استاد اقتصاد و معاون اسبق بانک مرکزی به مراتب بیشتر از ارقام اعلامی بانک مرکزی است. این استاد اقتصاد از پیامدهای کاهش ارزش پول ملی سخن گفته است که روزی از 15 ارز برتر جهان بود.
    این استاد و صاحب تجربه در امور پول در پاسخ به این سئوال؛با توجه به آمارهای منتشر شده از کاهش‌ ارزش پول ملی انگشت اتهام را باید به سمت کدام متولی اقتصادی گرفت، مجموعه دولت یا بانک مرکزی؟، چنین پاسخ داده است:
    "وقتی صحبت از کاهش ارزش پول ملی به میان می آید، اولین مطلبی که به ذهن خطور می کند، سوال درباره این موضوع است که چه کسی مسئول حفظ ارزش پول ملی است؟ و چه کسانی در رابطه با کاهش یا افزایش پول ملی در اقتصاد کشور نقش ایفا می کنند؟. قانون این مورد را به درستی تعیین و مشخص کرده و وظیفه این امر خطیر اقتصادی را بر عهده رئیس کل بانک مرکزی گذاشته است و انتخاب رئیس کل بانک مرکزی توسط رئیس جمهور. رئیس کل بانک مرکزی در کنار وظایف دیگری که بر عهده دارد مسوول حفظ ارزش پول ملی [ریال] است. بنابراین، مسوول عدم افزایش نقدینگی و کاهش تورّم و اجرای سیاست های پولی و مالی است.".
    «حیدر مستخدمین حسینی» در پاسخ به این سئوال؛ فرآیند کاهش ارزش پول ملی در نیم قرن اخیر را برای ما ارزیابی کنید که چرا و چگونه به این اعداد رسیدیم؟، گفته است:
    "با نگاهی به کارنامه مسوولین ما در نیم قرن گذشته درخصوص کاهش ارزش پول ملی که بیش از 90 درصد آن مربوط به 41 سال اخیر است، به راحتی می توان متوجه ناکارآمدی مسوولین و روسای بانک مرکزی شد. مدیری که فرمانبر دولت است، در جلسات دولت تلاش می کند تا اجرا کننده منویات و خواست های دولت در موضوعات و مسائل پولی و مالی باشد، قطعا قادر به انجام کار خاصی در اقتصاد نیست. با بررسی روندهای گذشته مشاهده می کنیم که هرقدر به سال های اخیر نزدیک شده ایم، فرایند کاهش ارزش پول ملی ما بیشتر شده است. از آغاز سال 1357 به این سوی هر قدر که به زمان حال نزدیک می‌شویم، می بینیم که ارزش پول ملی بیشتر کاهش یافته است، چنانچه رقم این کاهش در 10 ساله اخیر با کل دوران گذشته قابل مقایسه نیست، همچنین این کاهش در پنج سال گذشته با کل سنوات نیم قرن گذشته اصلا قابل مقایسه نیست. این مسئله نشان دهنده آن است که در این مدت، رئیس کل بانک مرکزی چارچوب وظیفه قانونی خود را به درستی اجرا نکرده و تیم اقتصادی دولت هم به این مسئله مهم کاملاً بی توجه بوده و کوتاهی های اساسی انجام داده‌اند. مثلاً تنظیم روابط اقتصادی یکی از مهم‌ترین وظایف وزیر اقتصاد است. وقتی از تنظیم روابط اقتصادی سخن می‌گوییم از ایجاد هماهنگی لازم در بین ارکان تصمیم گیری و تصمیم سازی اقتصادی کشور یاد می کنیم، بنابراین وزارت اقتصاد و دارایی هم در کنار سایر تیم اقتصادی دولت در تلاش برای افزایش ارزش پول ملی کوتاهی کرده است.".
    استاد مستخدمین حسینی به این پرسش؛ آیا عملکرد مجلس شورای اسلامی در ادوار گذشته را هم می توان بخشی از این کوتاهی دانست؟، چنین پاسخ داده است:
    "می توان در یک جمله گفت، مجلس شورای اسلامی که مسئول نظارت است، در ادوار مختلف خود با «حرف درمانی» سَر کرد و عملا اقدام خاصی در رابطه با افزایش دادن ارزش پول ملی و جلوگیری از کاهش آن انجام نداد و آنقدر دست روی دست گذاشتند که به این وضعیت منتهی شده است.".
    پرسش: سهم دولت ها در این موضوع چقدر است؟
    استاد مستخدمین حسینی: دولت‌ها در دوره های مختلف به خصوص در دوره دولت آقای روحانی [حجت الاسلام حسن روحانی] در جلوگیری از کاهش ارزش پول ملی کوتاهی کرده اند که ـ افزایش تورّم، افزایش نقدینگی لجام‌گسیخته ـ به این حد رسیده که آثار منفی آن در کاهش معیشت و درآمد مردم و عدم هدایت نقدینگی به سمت تولید دیده می شود. آمار منتشر شده از مرکز آمار در سه ماهه اول سال 1399 حکایت از رشد منفی اقتصادی 3و نیم درصدی دارد و نشان می دهد که وضعیت رشد اقتصادی کشور هر سال بدتر از سال قبل می شود، و دولت ها از منابع بانک مرکزی استفاده کردند و بر پایه پولی فشار آوردند، مخصوصا دولت ها وقتی در پایان دوره فعالیت خود قرار می‌گیرند، اصطلاحاً ترمز کنترل‌های لازم بر شاخص های اصلی اقتصادی را از دست می‌دهند و تصمیماتی اتخاذ می‌کنند که موجب تشدید کاهش ارزش پول ملی می‌شود. بی تردید مدیریت دولت منجر به ایجاد این شرایط اقتصادی شده است و مردم شاهد آن هستند. رئیس کل بانک مرکزی در ماه های گذشته بارها درباره متعادل سازی نرخ ارز سخن گفته، اما سخنان وی هیچ تاثیری در بازار نداشته است.
    پرسش: آیا برای بازگشت پول ملی به دوران اقتدار آن می توان کاری کرد؟
    استاد مستخدمین حسینی: بانک مرکزی باید وظیفه اصلی خود را به مُنَصّهِ ظهور برساند و سیاست‌های پولی را به کار گیرد که نقدینگی تحت کنترل باشد و سقوط پول ملی [ریال] را بیش از این شاهد نباشیم. این کار با تحت کنترل درآوردن میزان نقدینگی امکان پذیر است. بانک مرکزی می تواند برپایه وظایف خود مانع خلق پول توسط بانک‌ها شود، همچنین اعتباردهی و تسهیلات بانکی به تسهیلات گیرندگان را تحت مراقبت قرار دهد به این معنا که تسهیلات فقط به سمت تولید هدایت شود، یا به بخشی که ارزش افزوده بالایی ایجاد می کند. نظارت بر عملکرد بانک ها نیز موضوعی بسیار جدّی است. دولت نیز برای تامین کسری بودجه به دنبال افزایش پایه پولی نباشد. بکارگیری این موارد، مانع کاهش ارزش پول ملی می شود. دولت و بانک مرکزی واقعا باید متوجه خطرات کاهش ارزش پول ملی [قدرت خرید آن] باشند. در مقطعی، ارزش ریال آنقدر بالا بود که ریال جزء 15 ارز معتبر جهان بود. بانک مرکزی باید جوابگو باشد که چرا ارزش پول ملی ما تا این اندازه کاهش یافته است. بار دیگر بگویم که وظیفه اصلی رئیس کل بانک مرکزی حفظ ارزش پول ملی است. این موضوع یک وظیفه ملّی و میهنی است. اگر مسائلی در دولت و فشارهایی بر بانک مرکزی وجود دارد که مانعی در جلوگیری از اجرای برنامه‌هایی برای افزایش ارزش پول ملی است، رئیس بانک مرکزی باید درباره آن بی پرده با مردم سخن بگوید زیراکه ادامه این روند آثار روانی در سطح جامعه، معادلات و مراودات تجاری و داد و ستد بین مردم برجای می گذارد. از دولت و مجلس انتظار است که برای ایجاد ثبات در اقتصاد ملی تلاش بیشتری از خود نشان دهند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو ادبيات
نویسندهِ داستان «راهها به كجا ختم مي شوند» و مبتکر روش نویني در روزنامه نگاری
Mario Monteforte Toledo
«ماريو مونته فورته تولدو Mario Monteforte Toledo» داستان نگار شهير گواتمالايي و يكي از نويسندگان بزرگ قرن 20 در زبان اسپانيايي چهارم سپتامبر 2003 در 92 سالگي ديده از جهان فرو بست. وي 15 سپتامبر 1911 به دنيا آمده بود. معروف ترين داستان او «راهها به كجا ختم مي شوند» عنوان دارد كه برپايه آن فيلم سينمايي پُربيننده اي هم ساخته شده است.
     بيشتر داستانها و نمايشنامه هاي «مونته فورته» زمينه سياسي و انتقادي در حمايت از مردم (توده ها) دارد. «مونته فورته» پس از درنظرگرفتن موضوع هر داستان به ميان مردم مربوط به سوژه مي رفت و مدتي را ميان آنان زندگي مي كرد تا نوشته او انعكاس واقعيات باشد. همچنين از او چندين رساله درباره حكومت، دمكراسي، احزاب، روزنامه نگاری و سازمانهاي بين المللي برجاي مانده است. روش پیشنهادی وی برای روزنامه نگاری از دهه یکم قرن 21 در رسانه های کشورهای صنعتی که دارند مخاطب از دست می دهند به اجرا گذاشته شده است.
     گواتمالائي ها كهToledo را منعكس كننده دشواري هاي خود مي دانستند و نظر به اعتمادي كه به وي داشتند او را در دهه 1940 به نمايندگي خود به پارلمان فرستادند كه در آنجا رئيس مجلس شد. بعدا دولت گواتمالا (همان دولتي كه با كودتايي نظير براندازي 28 امُرداد ساقط شد) وي را به نمايندگي از خود به سازمان ملل فرستاد و نطق های ضد امپریالیستی او در اين سازمان معروف هستند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
درباره «فراز»، ادیبِ پشتونِ پاکستانی و استاد ادبيات پارسي در دانشگاه پيشاور
فراز
امروز سالروز درگذشت احمدشاه متخلص به «فراز» شاعر بزرگ پشتون پاکستاني و استاد ادبيات پارسي در دانشگاه پيشاور است که در سال 2008 درگذشت.
    «فراز» که هنگام وفات 77 ساله بود در کتاب درسی «روش های نگارش» اندرز داده است که بگونه اي بايد نوشت که همگان بتوانند مفاهیم آن را درک کنند تا فایده بخش باشد. بسياري از اديبان، «فراز» را از شاعران همرديف علامه محمد اقبال لاهوتي، پارسي و اردو سراي معروف شبه قاره بشمار مي آورند.
    تالیف «فراز» در زمینه «ادبیات پارسی در قرون وسطی» به زبان انگلیسی ترجمه و در دانشگاههای کشورهای انگلیسی زبان تدریس می شود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ساير ملل
بازگشت كشتي ماژلان بدون خود او به اسپانيا در سپتامبر 1522 ـ ماجراي کشته شدن ماژلان در فيليپين
Ferdinando Magellan
ششم سپتامبر 1522 از پنج كشتي و 265 ملوان كه ماژلان (تلفظ درست ماجلانFerdinando Magellan) به منظور يافتن راه دريايي آسيا از غرب، بندر سويل اسپانيا را ترك كرده بودند يك كشتي (ويتوريا) با 17 ملوان به اين کشور بازگشتند، ولي همين سفر دريايي طولاني عملا ثابت كرد زمين كروي شكل است كه به جايي متكي و متصل نيست.
     هدف ماژلان از اين سفر كه سه سال طول كشيد خدمت به علم جغرافيا نبود بلكه در اصل ماموريتي تجاري و مستعمراتي بود؛ زيرا كه پرتغالي ها قبلا راه دريايي به آسيا را از طريق جنوب آفريقا (دماغه اميد نيك) یافته بودند و بر مناطق متعدد واقع بر سر راه مستولی شده و به تجارت ادويه دست زده بودند كه اسپانيا مي خواست بدون درگيري با رقیب،‌ از طريقي ديگر به اين هدف برسد. ماژلان كه زاده پرتغال بود و به خدمت اسپانيا در آمده بود و نيّت انتقام گيري از زادگاه خودرا نيز داشت كه وي را مورد بي مهري قرار داده بود. وي پس از عبور از جنوب قاره آمريكا، عرض اقيانوس آرام را در 98 روز طي كرد و به جزايري كه بعدا به نام فيليپ دوم پادشاه اسپانيا «فيليپين» نامگذاري شده است رسيد.
     وي در جزيره «سبوCebu» موفق شد رييس يك قبيله را به قبول مسيحيت وادارد و اين رييس قبيله در عوض از او خواست كه در جنگ با قبيله رقيب، اورا كمك كند كه در اين جنگ ماژلان كشته شد. افراد قبيله اي كه ماژلان را با تير، ضربت شمشير و نيزه كشتند پي به هدف سلطه گري و استعمار اروپاييان برده بودند.
    پس از كشته شدن ماژلان، يكي از افسران او با باقيمانده نفرات از طريق جنوب آفريقا كه قبلا از آن مسير آگاه بود به اسپانيا بازگشت. در اين سفر چهار كشتي و بقيه همراهان ماژلان بر اثر جنگ، توفان و شورش داخلي از دست رفته بودند. به هر صورت دولت اسپانيا فيليپين را نزديك به چهار قرن مستعمره خود كرد و دو سال مانده به قرن 20 آن را به آمريكا باخت.
مسیر کشتی با ماژلان به رنگ قرمز و مسیر تا اسپانیا، بدون ماژلان با رنگ آبی

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
سالمرگ سلطان سليمان
سليمان اول سلطان عثماني ششم سپتامبر در سال 1566 ميلادي درگذشت. مورخان اورا سليمان قانونی (Lawgiver) مي خوانند زيرا كه وي در طول سلطنت خود به دستگاه قضاء و قانون بيش از هر چيز ديگر توجه مي كرد.
    سليمان يکم در هر كوي و برزني در قلمرو عثماني دادگاه داير كرده بود و در جوار دفتر خود نيز يك شوراي قضايي داشت. وي مي گفت: از هر دستي كه بريده شود خون جاري مي شود، جز دستي كه قاضي قطع كند و اين اصطلاح از همان زمان در خاورميانه سر زبانها افتاده است.
    در دوران سلطان سليمان، متصرفات عثماني گسترش بیشتری یافت. دشمني عثماني با ايران كه از زمان سلطان سليم آغاز شده بود در زمان سلطان سليمان ادامه داشت و به جنگ او با شاه طهماسب صفوي انجاميد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
زادروز «عبدالقادر» قهرمان ملّي الجزايري ها
عبدالقادر
ششم سپتامبر زادروز «عبدالقادر جزايري» قهرمان ملي الجزايري ها است كه در 1808 به دنيا آمد و در 26 ماه مي 1883 در 75 سالگي در دمشق درگذشت. وي نه تنها يك رهبر سياسي ـ نظامي، بلكه يك فيلسوف و انديشمند بود. او سالها با فرانسه جنگيد تا ميهنش مستعمره نشود و در طول اين مبارزات، نوعي تازه از جنگهاي غير منظم (گريلا وارفِر) را ابتكار كرد. او با اسيران فرانسوي رفتاري جوانمردانه داشت و گاهي هم آنان را ـ بدون عوض ـ آزاد مي كرد.
    علت شكست «عبدالقادر» پس از سالها مقاومت قهرمانانه اين بود كه برخي از قبايل به وعده خود در جمع آوري داوطلب براي ادامه مبارزه وفا نكرده بودند. عبدالقادر كه چنين ديد خواست با باقيمانده نيروهايش به مراكش (مغرب غربي) پناه ببرد كه مقامات مراكشي درخواست اورا رد كردند و دولت فرانسه وي را با خانواده اش به پاريس منتقل و در آنجا تحت نظر قرار داد كه عبدالقادر از آنجا به سوريه رفت و در دمشق فوت شد و سالها بعد جسد اورا به وطن منتقل و مدفون ساختند. مورخان عبدالقادر را از قهرمانان ملي بزرگ قرن نوزدهم اعلام كرده اند. از اين قهرمانان در قرون هشتم تا دهم در ايران بسيار ديده شدند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ترور William McKinley رئيس جمهوري آمريكا به دست يک آنارشيست ـ آنارکيسم در يک نگاه ـ بازگشت آنارکيسم! ـ نگراني اصحاب منافع
W. Mckinley
ششم سپتامبر سال 1901 ويليام مك كينلي W. Mckinley بيست و پنجمين رئيس جمهوري آمريكا در اثناي بازديد از نمايشگاه کشورهای قاره آمریکا در شهر «بافالو» واقع در ايالت نيويورك و ايراد سخنراني، هدف دو گلوله يك آنارشيست 28 ساله لهستاني ـ روس تبار به نام «لئون ژلوگوژ Leon Czologosz» قرارگرفت، از ناحيه سينه و شکم مجروح شد و هشت روز بعد ـ 14 سپتامبر ـ درگذشت و معاون او تئودور روزولت بر جاي وي نشست كه به ادعاي برخي از مورخان، امپرياليسم آمريكا با حكومت او پا به عرصه وجود گذاشته است. مک کينلي در جريان بازديد از نمايشگاه، 50 محافظ همراه داشت!.
     لئون كه همان دم دستگير شد 53 روز بعد (29 اكتبر) اعدام شد. وي به پيروي از فرضيه آنارشيسم (آنارکيسم Anarchism) كه در آن روزگار عالمگير شده بود اعتراف كرده بود و گفته بود که با شنيدن سخنان بانو Emma Goldman از مهاجران متولد روسيه در سال 1869 در چند اجتماع و معاشرت با چند آنارشيست و خواندن اين فرضيه و تفکر روي آن، پيرو اين عقيده شده بود. Emma دستگير شد، به ملاقات با لئون و مشاهده اشتياق او (لئون) به نجات انسان از دست مقامات و فرضيه آنارکيسم اعتراف کرد ولي گفت که لئون گلوله زدن به مک کينلي را به اراده خود انجام داده و کسي ديگر محرّک و شريک او در اين کار نبوده است.
     آنارشيسم که بدبختی انسان را نتیجه حکومت شماري معدود، اصحاب منافع و فساد دولتی (به اصطلاح امروز؛ فساد اداری ـ اقتصادی) مي داند منادي نوعی سوسیالیسم (سوسياليسم محدود) و خواهان حکومت شوراها و محدود بودن دوره مقامات انتخابي است. در اين فرضيه آمده است که تا يکايک افراد روشن و اصلاح نشوند جوامع بهتري نخواهيم داشت. در اين فرضيه، ثروت بيش از حد نتيجه غارت منابع ملّي (متعلق به يکايک اتباع يک کشور)، استثمار توده ها ـ احجاف، احتکار، کم فروشي و گرانفروشي، سوء استفاده از قدرت و وابستگي ها و ... تعريف شده است و نابرابري و نبودن عدالت نتيجه جاه طلبي و اشتياق شماري کم به حکومت و سلطه گري کردن خوانده شده است. اين فرضيه قوانين موضوعه را، چيزي جز موازيني براي تامين منافع وضع کنندگان آنها نمي داند. اين فرضيه، در جريان مبارزه ـ ترور فردی (مقام مخالف) را منع نکرده است.
    ريشه آنارشيسم Anarchism نوين از روسيه ِ قرن نوزدهم (از انديشه هاي ميخائيل باکونين) است كه تا دهه يکم قرن بيستم به ساير مناطق اروپا و بويژه فرانسه و ايتاليا گسترش يافته بود. برخي از مورخان ريشه آن را از يونان باستان و سپس از خاورميانه و ازجمله در افکار حسن صبّاح ايراني به دست داده اند که واژه جهاني اَسَسين = ترور سياسي ( از ريشه حشّاشين نوشته مارکو پولو درباره پيروان حسن صبّاح) مربوط به همان زمان است. بسياري از اصحاب نظر؛ تفکّر و عمل القاعده و گروههاي وابسته و يا منشعب از آن را نوعي از آنارکيسم خوانده اند که با پيوستن صدها اروپايي و آمريکايي به فعاليت هاي آنان بعدا به غرب منتقل و آنارکيسم سبک اروپايي دوباره زنده و فعال خواهد شد و ....
    در سالهاي فعّال بودن آنارکيست هاي غرب (اواخر قرن 19 و اوايل قرن 20) بسياري از رجال اروپا ازجمله رئيس جمهور فرانسه، ملکه اتريش، رئيس دولت اسپانيا و پادشاه ايتاليا به دست آنارشيستها ترور شده بودند كه همانطور که گفته شد آنارشيستها خواستار «حكومت گروهي و شورايي = رهبري جمعي» و برضد حکومت فرد بودند حتي اگر اين فرد انتخابي باشد. آنارشيستها به جاي فرد خواهان شوراي رياست جمهوري بودند. مك كينلي سومين رئيس جمهوري آمريكا بود كه تا آن زمان ترور شده بود.
    مک کينلي که يک انگليسي ـ اسکاتلندي تبار بود 29 ژانويه 1843 در اهايو به دنيا آمده بود. جنگ ايالات متحده با اسپانيا در دور اول رياست جمهوري او صورت گرفت که با اين جنگ، ايالات متحده از انزواي طولاني خارج شد. از کارهاي مهم مک کينلي يکي هم وضع قانون حمايت از توليدات داخلي به نام Protective Tarrifs Act بود که واردات را محدود و در حد نياز واقعي کشور مي کرد. [اين قانون يک اصل اقتصادي در جهان شده است]. مک کينلي که دوره دوم رياست جمهوري خودرا در مارس همان سال آغاز کرده بود يک روز پيش از اينکه هدف گلوله لئون قرارگيرد در نطقي در نمايشگاه بافالو (بوفالو) گفته بود که برنامه اصلي او در 4 سال دوم زمامداري، يافتن بازار براي توليدات وطن است.
    Leon Czolgosz در بازپرسي و دادگاه از آنارکيسم و عمل خود دفاع کرده و گفته بود خواندن اخبار مربوط به ترور پادشاه ايتاليا اورا برآن داشت تا تصميم به ترور مک کينلي بگيرد تا شايد فردي بهتر بر سر کار آيد. وي گفته بود که مشاهده اختلاف طبقاتي و در رنج و تعب بودن اکثريت انسانها اورا به خشم آورده و از زنده ماندن بيزار ساخته بود.
Leon Czologosz


    
Emma Goldman

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
پيدايش جنگ افزاري به نام تانك
يک تانک انگليسي مدل Mark-2 ساخت سال 1915 در موزه نظامي اين کشور

ششم سپتامبر سال 1915 (دومين سال جنگ جهاني اول)، تانك براي نخستين بار آزمايش شد. اين آزمايش توسط ارتش انگلستان صورت گرفت كه اين جنگ افزار تازه براي آن ساخته شده بود. اين جنگ افزار پس از دو آزمايش ديگر روانه جبهه فرانسه شده بود.
    توپ هاي نخستين تانك ها در طرفين آنها نصب شده بود تا قسمت جلو تانك سنگين نباشد. جلو تانكها به گونه اي ساخته شده بود كه بتواند از موانع بالا برود و از زمين ناهموار بگذرد. عکس زير، يك تانك انگليسي از اين دست (از نوع Mark-2) را نشان مي دهد كه در جريان جنگ جهاني اول، نظاميان آلماني آن را تصرف كرده بوند.


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
کودتای سپتامبر 1930 آرژانتین و استدلال ارتش به انجام آن که تعریف و دلیل بدست داده است
ششم سپتامبر 1930 ارتش آرژانتین کودتا و «خوزه اُرییورو» را از ریاست کشور برکنار کرد. فرماندهی ارتش در همان روز اعلام کرد که در هر کشور ازجمله آرژانتین، نیروهای مسلح برای دفاع از وطن ایجاد شده اند و مردم بخشی از وطن هستند . مردم (آرژانتینی ها) از گسترش شکاف طبقاتی دارند رنج می برند و رئیس جمهوری همه اش سخنرانی می کند و از ارتقاء سطح زندگی طبقه فقیر سخن می گوید و وعده می دهد، ولی در عمل؛ هیچ. رکود اقتصادی آمریکا [فدراسیون آمریکا ـ رکود سال 1929] دارد وارد کشور ما [آرژانتین] می شود، ما مرزبان هستیم و اجازه عبور رکود اقتصادی از مرزهایمان را به داخل کشور نباید بدهیم و چون دولت نتوانسته جلوگیری کند، این وظیفه نیروهای مسلح بود که با «هدف دفاع» که وظیفه آن است وارد عمل شود. قبلا به پارلمان تأکید شده بود که رئیس جمهوری را برکنار کند که اقدامی جز دادن تذکر نکرده بود. شورای فرماندهان نیروهای مسلح مصلحت را در مداخله دید و اینک ریاست دولت به یک فرد کارآمد و شایسته واگذار می شود. شرکت در انتخابات اجباری خواهد بود، نه اختیاری.
    مرور زمان نشان داده است که این استدلال فرماندهی ارتش آرژانتین، تعریف تازه ای از دفاع و دلیل مداخله را بدست داده که در کودتاهای پس از آن در کشورهای متعدد، در اعلامیه های سران کودتا همین نوع استدلال مطرح شده است.
    خوزه اُرییورو که 3 سال پس از برکناری و در 79 سالگی درگذشت در آغاز کار، شهرت «پوپولیست» یافته بود. وی دو دوره ریاست جمهوری آرژانتین را برعهده داشت.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
آغاز گلوله باران کردن لنينگراد (سن پترزبورگ) از ششم سپتامبر 1941 به دستور هیتلر
هیتلر ششم سپتامبر 1941 دستورداد که شهر لنينگراد با توپ گلوله باران شود. این شهر که به نام سن پترزبورگ، بیش از دو قرن پایتخت روسیه بود از چهارم سپتامبر به محاصره ارتش آلمان آمده بود ولی فرمانده آلمانی از گلوله باران کردن شهر خودداری کرده بود زیراکه اطلاع یافته بود هنوز نزدیک به دو میلیون روس و عمدتا زنان، کودکان و سالخوردگان در شهر هستند.
     گلوله باران شدن لنینگراد به طور لاينقطع تا سال 1944 ادامه داشت كه به مرگ يك ميليون تَن از ساکنان شهر منجر شده بود. محاصره طولاني لنينگراد همزمان با تعرّض نيروهاي شوروي به ايران آغاز شده بود. محاصره لنینگراد به رغم محاصره طولاني و پُرتلفات تسلیم نشد که ضرب المثل تاریخ شده است.
    این شهر که پيش از انقلاب بلشويکي سن پترزبورگ و پس از آن پتروگراد نام داشت، در سال 1924 و پس از درگذشت لنین و به رغم وصیت او، به لنینگراد تغییر نام داده شده بود. نام اين شهر در سال 1991 و در سالروز آغاز گلوله باران شدنش توسط نظاميان هيتلر ـ ششم سپتامبر ـ دوباره سن پترزبورگ شده است. پتر بزرگ بنيادگذار اين شهر بوده است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
اجبار يهوديان آلمان از سپتامبر 1941 به نصب ستاره زرد براي شناخته شدن
ششم سپتامبر سال 1941، دولت آلمان به يهوديان قلمرو اين كشور اطلاع داد كه به منظور مشخص بودن در جامعه، از 19 سپتامبر (13 روز بعد) بايد بر سينه خود ستاره داود (شش گوشه) و زرد رنگ كه روي آن کلمه «يهودي» با خط سياه نوشته شده باشد نصب كنند.
    طبق اين بخشنامه، اين كار براي يهوديان از شش ساله به بالا اجباري و اخطار شده بود که در صورت تمرّد، هر بار به شش هفته زندان و يا 150 مارك جريمه نقدي مجازات مي شوند. به علاوه، بدون كسب اجازه نمي توانند محل اقامت خود را تَرك كنند و ... .
    يک روزنامه وابسته به حزب حاکم آلمان (حزب ناسيونال سوسياليست = نازي) در پاسخ به چند مخاطب خود که اگر فرضا يک يهودي تغيير مذهب بدهد، وضعيت او چه خواهد بود نوشته بود: "با تغيير دين، نژادِ فرد تغيير نخواهد کرد و تصميم دولت (دولت نازي ها) شامل همه کساني است که يهودي نژاد هستند، يهوديان از يک تبار هستند و قيافه مشابه دارند.".
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
یک گزارش ناکامل رسانه ای، دستاویز تهاجم به یونانیان استانبول شد و دهها هزار یونانی استانبول را تَرک کردند
ششم سپتامبر 1955 در پی اجتماعِ شماری تحریک شده در استانبول که در آن شعارهای ضدیونانی داده شد، جمعیت به خانه ها و مراکز اشتغال یونانی تبارهای آن شهر هجوم بردند و چندین نفر را کشتند و تخریب به وجود آوردند. این تهاجم تا ساعاتی از روز بعد ادامه داشت. در این میان به یهودیان و ارمنی های استانبول نیز آسیب رسید.
    علت تجمّع، انتشار یک خبر رسانه ای مبنی بر آتش زده شدن ساختمان محل تولّد آتاتورک در سالونیکا (مقدونیهِ یونان) بود که بعدا معلوم شد به آن صورت که انتشاریافته بود درست نبود. گفته شده است که دولت وقت ترکیه مایل به کاهش جمعیت یونانی استانبول بود که حدود 65 هزار تَن بودند.
    بدنبال این رویداد که پلیس استانبول برای جلوگیری از آن اقدام موثر نکرد، یونانیان استانبول را ترک کردند و شمار آنها در این شهر به دو ـ سه هزار کاهش یافته است. می دانیم که پیش از سلطه تُرکان بر استانبول و غرب ترکیه، بیشتر مردم این مناطق یونانی تبار بودند و بیزانس که استانبول (كنستانتينوپل ـ قسطنطنيه) بر آن بناشده است در عهد باستان یک شهر یونانی و بدست یونانیان ساخته شده بود. در همین عهد، آناتولی یک منطقه یونانی زبان و در کنترل امپراتوری ایران بود و نبرد اسکندر مقدونی با ایران از همین منطقه آغاز شد. شعار او؛ آزاد کردن یونانیان از سلطه امپراتوری ایران بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
يك كمك نظامي بلاعوض دولت مسکو و اين همه پي آمد براي افغانستان!
دولت افغانستان ششم سپتامبر 1956 اعلام كرد كه از اين پس از شوروي كمك نظامي بلاعوض دريافت خواهد كرد و اين كمك با اصل بي طرفي آن دولت مغايرت ندارد و بابت اين كمك، امتيازي به مسكو نخواهد داد.
     دولت افغانستان پس از خروج از سلطه انگلستان در سال 1919، با مسكو قرارداد عدم تجاوز امضاء كرده بود. كمك نظامي بلاعوض شوروي به افغانستان كه غرب و بويژه دولت لندن مايل به آن نبود تحولات و حوادث خونيني را در پي داشته است. دولت لندن مايل نبوده است كه افغانستان از توان نظامي برخوردار شود تا مدعي آن قسمت از اراضي خود شود كه انگليسي ها از آن جدا كردند و به هندوستان وقت دادند كه اينك يک بخش 29 ميليوني از پاکستان را تشكيل مي دهد كه اينان خودرا پاتان (پشتون) مي دانند ازجمله منطقه پرحادثه وزيرستان. معارضه شوروي با غرب بر سر افغانستان فصلي از تاريخ عمومي شده است.
     افغانستان با قرارگرفتن ميان چين، شبه قاره هندوستان (هند و پاکستان)، ايران و آسياي ميانه يك منطقه بسيار حساس جهان را تشكيل مي دهد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
سالروز آغاز دومين جنگ هند و پاكستان بر سر كشمير و کمکهاي پنهاني ايران به پاکستان
بامداد ششم سپتامبر سال 1965 (شهریور 1344)، دومين جنگ تمام عیارِ هند و پاكستان بر سر كشمير با حمله نيروهاي هندي به منطقه لاهور آغاز شد. زد و خوردهاي پراكنده دو كشور از ماه آگوست (امُرداد) آغاز شده بود. پاكستان در واكنش به حمله تمام عيار هند، همان روز (ششم سپتامبر) در راجستان هند چترباز پياده كرد. در جريان اين جنگ، ايران به پاكستان كمك غيرعلني كرد و تعدادي هواپيماي نظامي ساخت آمريكا (از نوع اف - 86) به آن كشور تحويل داد. در جريان اين جنگ، اميرعباس هويدا نخست وير وقت نيز در صدر هياتي از پاكستان ديدن كرد.
    جنگ دوم هند و پاكستان، با پادرمياني دولت مسکو ـ دوست هند، پس از اينكه نيروهاي دولت پکن با هدف حمايت از پاكستان در مرزهاي هند تقويت شدند پايان يافت. دولت پکن ششم سپتامبر و ساعتي پس از آغاز حمله همه جانبه هند به پاکستان اعلام کرده بود که ضرور مي بيند نيروهاي خود را در مرزهاي مشترک تقويت کند و به حالت آماده باش درآورد که در آن زمان اخطاري به هند تلقي شده بود.
    هنگامي كه سران دولت هاي هند و پاكستان به ميانجيگري دولت مسکو (شوروی) در آسياي ميانه با هم مذاكره مي كردند، لعل بهادُر شَستري نخست وزير وقت هند بر اثر سكته مغزي درگذشت و بانو اينديرا گاندي برجايش نشست و نخست وزير هند شد.
    تلفات دومين جنگ هند و پاكستان بر سر كشمير، سنگين گزارش شده است.
     نخستين جنگ دو كشور در سال 1947 انجام شده بود و سومين آن در سال 1971. مسئله كشمير همچنان لاينحل باقي مانده و آتشي است در زير خاكستر. [به نوشته برخي از مورخان، انگليسي ها در جريان تقسيم هندوستان ميان دو جامعه هندو و مسلمان مسئله کشميررا به وجود آوردند!].
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ترور نخست وزير جمهوري آفريقاي جنوبي در پارلمان اين کشور در ششم سپتامبر 1966
H.Verwoerd
«هندريك فرورد H.verwoerd» نخست وزير دولت آپارتيد (تبعيض نژادي) فدراسيون آفريفاي جنوبي ششم سپتامبر 1966 در پارلمان اين كشور به دست يك كارمند (پيغام رسان سپيد پوست) اين پارلمان كشته شد.
     قاتل گفته بود كه به اين انگيزه «فرورد» را كُشت كه وي در قبال سياهپوستان كوتاه مي آمد!. حال آن كه «فرورد» كه هوادار نازيسم بود شهرت به سختگيري نسبت به سياهپوستان داشت و خود از بانيان دولت تبعيض نژادي بود.
    در پي مرگ «فرورد»، «فورستر» نخست وزير دولت سپيدپوستان شد.
     سپيدپوستان آفريقاي جنوبي عمدتا فرزند زادگان مهاجران هلندي هستند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
درباره گروگانگيري ورزشكاران اسرائيلي در آلمان در سپتامبر 1972
ششم سپتامبر 1972 و 36 ساعت پس از به گروگان گرفته شدن 9 ورزشكار اسرائيلي در مونيخ آلمان، دولت آلمان موافقت كرد كه هلي كوپتر در اختيار گروگانگيرها كه از فلسطيني ها بودند بگذارد تا بدون خونريزي از آلمان خارج شوند. گروگانگيرها پذيرفتند و با گروگانها با هليكوپتر به فرودگاه منتقل شدند. قبلا و در جريان گروگانگيري در محل اقامت ورزشکاران اسرائيلي، دو تن از آنان کشته شده بودند.
     طبق گزارش رسانه هاي وقت، پليس آلمان در فرودگاه به سوي گروگانگيرها شليك كرد كه گروگانگيرها هلي كوپتر حامل 9 گروگان ديگر را منفجر كردند كه همه آنان كشته شدند. سپس ميان پليس آلمان و فلسطيني ها زد و خورد صورت گرفت كه يك پليس و چهار فلسطيني كشته و چهار فلسطيني ديگر دستگير شدند. با کشته شدن چهار فلسطيني در فرودگاه، جمع کشته شدگان فلسطيني به 5 تن رسيد. ورزشكاران اسرائيلي براي شركت دربازيهاي المپيك تابستاني به مونيخ رفته بودند. فلسطيني ها براي آزاد كردن گروگانها خواستار آزاد شدن 200 زنداني فلسطيني شده بودند. عكس زير هلي كوپتر آلماني را پس انفجار در فرودگاه نشان مي دهد.
    


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
فارغ از غوغا و دشواري هاي دنيا، سلطان سوازيلند از ميان 50 هزار دخترِ حاضر در برابر او، زوجه دوازدهم را برگزيد!
King Mswati
در سال 2003 و در اين دنياي پر از مشكلات و غوغا، «مسواتي سوم Mswati» پادشاه كشور آفريقايي يک ميليون و 500 هزارنفري سوازيلند (و در آن سال 35 ساله)، فارغ از هر غم و اندوه در جستجوي همسر دوزادهم بود. طبق يك رسم كهن، دختراني كه بخواهند همسر پادشاه سوازيلند Swaziland شوند در برابر او در يك برنامه رقص سه ساعته شركت مي كنند و او بكي را كه بپسندد از ميان آنان انتخاب مي كند. اين رقص (براي انتخاب زن دوازدهم پادشاه) پنجم سپتامبر 2003 (یک روز پیش از سالروز استقلال سوازیلند) در شهر لوبامبا Lobamba با شركت نزديك به پنجاه هزار دختر برگزار شد و «مسواتي» در پايان مراسم اعلام كرد كه چند دختر را پسنديده كه نظر خود را در باره انتخاب يكي از آنان بعدا پس از بررسي بيشتر اعلام خواهد كرد.
     وي در آن زمان داراي ده همسر و يك نامزد بود. طبق يک رسم کهن، دختري كه انتخاب مي شود، براي مدتي بايد نامزد پادشاه باشد تا با آداب و تشريفات كاخ سلطنتي آشنا شود. «مسواتي» ده روز پس از مراسم رقصِ پنجم سپتامبر 2003 نظر خود را اعلام داشت و دختر مورد پسند نامزد او شد. مسواتی سوم یک مسیحی است و تعدّد زوجات جز در یک فرقه از این دین (مورمون ها) نهی شده است.
    زادروز مسواتي مصادف با روز استقلال سوازيلند است؛ ششم سپتامبر 1968.
    سوازيلند 17 هزار و 364 کيلومتر مربعي در دل فدراسيون افريقاي جنوبي قرار گرفته و قبلا تحت الحمایه انگلستان بود که در ششم سپتامبر 1968 به آن استقلال داد. این کشور از دیرزمان پادشاهی بود و پادشاه وقت آن در 1903 از ترس تهاجم از جنوب (فدراسیون آفریقای جنوبی)، داوطلبانه تحت الحمایه انگلستان شد تا بتواند مانع تجاوز شود. سوازیلند از سال 2018 به نام پیشین خود بازگشته و اینک کشور اسواتینی Eswatini خوانده می شود. درصد بيماران ايدزي در سوازيلند بيش از هر کشور ديگر جهان است. طبق یک گزارش (منتشر شده در سال 2003)، 39 درصد! از افراد بزرگسال اين کشور به بيماري ايدز دچار بودند.
شماري از زنان پادشاه سوازيلند

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
روزی که رابرت موگابه در 95 سالگی درگذشت ـ نگاهی کوتاه به کارهای او ـ در 72 سالگی ازدواج با دختر 31 ساله
Robert G. Mugabe رابرت گابریل موگابه متولّد 21 فوریه 1924 و از مبارزان کسب استقلال زیمبابوه (رودزیای جنوبی که از مستعمرات انگلیس در آفریقای جنوب شرقی بود) ششم سپتامبر 2019 در 95 سالگی در یک بیمارستان در سنگاپور درگذشت. موگابه از اپریل 2019 چندبار در این بیمارستان بستری شده بود.
     وی پس از پیروزی مبارزات چند گروه سیاهپوست (بومیان) رودزیای جنوبی (زیمبابوه)، نخست وزیر این کشور شد وهفت سال بعد در 1987 به ریاست جمهوری انتخاب شد و در 21 نوامبر 2017 ـ در 93 سالگی و تحت فشار نظامیان و مخالفان سیاسی اش این سمت را تَرک گفت. علت مخالفت این بود که موگابه می خواست زن جوانش، بانو گریس را معاون خود کند که بعدا جانشین او شود. معاون وقت که چنین دید با کمک چند ژنرال ارتش اورا برکنار و موقتا در حبس خانگی قرار داد و سپس یک ساختمان، مستمری قابل ملاحظه و چندین خدمه در اختیار او گذاشت تا زندگی کند. موگابه در 72 سالگی با منشی 31 ساله اش «گریس Grace» ازدواج کرده بود. ازدواج مردان سالخورده با زنان جوان از دهه ششم قرن 20 که معلوم شده است چنین ازدواج هایی باعث طول عُمر مردان و مانع از تضعیف حافظه می شود وسیعا رایج شده است.
     موگابه که در یک خانواده تهیدست به دنیا آمده بود در دوران جوانی یک آموزگار بود و با تفکّر مارکسیستی و مبارزه گریلایی (چریکی) به صف استقلال طلبان و مخالفان استعمار دولت لندن و سپس دولت اقلیت سفیدپوستان رودزیا (دولت ایان اسمیت) پیوست. معروف ترین همدست گروه موگابه در این مبارزه مسلحانه، «جاشوا نکومه» بود. موگابه که چند سال از عُمر خودرا در زندان دولت اقلیت بسر برده بود پس پیروزی مبارزه و کسب قدرت و مشاهده برخی مخالفت ها با مارکسیست بودنش، خود را سوسیالیست معرفی کرد و بعدا مبتکر نوعی سوسیالیسم نوین شد که به نام او به «موگابیسم ـ ناسیونال سوسیالیسم» معروف است، ولی اَعمال او سوسیالیستی نبود، نام رودزیای جنوبی را که از نام «سِسیل رودز Cecil John Rhodes» انگلیسی گرفته شده بود که در جستجوی معدن الماس و مستعمره برای دولت لندن به آنجا رفته بود به زیمباوه تغییر داد و نام پایتخت را از سالسبوری به هَراره. وی پس از کسب قدرت، تقریبا همه مبارزان پیشین (همدستانش) را کنار زد و به رغم شهرت چپگرا بودن، به تدریج «کُرسی دوست» و قدرت خواه شد و یکدندگی (دیکتاتوری) می کرد و با انتصابات نادرست و ندانمکاری مقامات منصوب او، فساد اقتصادی و گرانی کشور را فراگرفت.
     موگابه که با اقلیت سفیدپوست مبارزه کرده بود همچنین اجازه داد که سیاهپوستان زیمباوه بخشی از مزارع سفیدپوستان (مهاجران اروپایی) را تصاحب کنند که زیانی سنگین به تولیدات و صادرات این کشور بویژه توتون آن وارد ساخت که معروفیت جهانی داشت. اشتباه بزرگ او دادن کمک مالی و سوبسید (یارانه) به اکثریت مردم بود تا ناراضی نشوند و تداوم این کمک و کسری بودجه، بانک مرکزی زیمبابوه را که در کنترل دولت زيمبابوه است مجبور به چاپ اسکناس بی پشتوانه ـ بی حد و حصر کرد که تورّم افسار گسیخته به دنبال داشت و سرانجام نارضایتی (عکسِ هدف اوليه).
    زیمبابوِه (رودزیای جنوبی) یک کشور 390 هزارکیلومتری و 16 میلیونی است که به دریا راه ندارد. سفیدپوستان این سرزمین که شمار آنان حدود 300 هزار بود (پنج در صد جمعیت)، در سال 1965 یکجانبه اعلام استقلال کرده و از استعمار انگلستان بیرون آمده بودند، اما این استقلال به رسمیت شناخته نشد. با وجود این، استقلال یکجانبه کشور به ریاست «ای یِن اسمیت» ادامه یافت. از همان زمان موگابه و «جاشوا نکومو» رهبران دو دو دسته استقلال طلب رودزیای جنوبی بر ضد دولت اقلیّت دست به مبارزه زدند و خبرساز و در سراسر جهان ازجمله در ایران، معروف شدند. کار این مبارزهِ سیاه با سفید که دولت های دیگر بویژه انگلستان آن را دامن می زدند و بزرگ می کردند در مواردی به زد و خورد مسلحانه می کشید و عنوان «حمله از بیشه» به آن داده می شد.
    رودزیای جنوبی پیش از استعمار انگلیس، صدها سال حکومت پادشاهی داشت و آثار شهری به نام زیمبابوه ـ شهر سنگی ـ نشان از تمدن آن می دهد و سفیدپوستان از انگلستان، ایرلند و پرتغال به آنجا مهاجرت کردند و مقیم شدند، وسعت کشور 398 هزار کیلومتر مربع است و به دریا راه ندارد.
     دولت اقلیت سفید پوست نتوانست مبارزه داخلی و مخالفت بین المللی را بیش از چند سال تحمل کند و سرانجام حاضر به مذاکره شد. مذاکرات در لندن صورت گرفت و قرار شد که «ای یِن اسمیت» کنار برود، انتخابات شود و دولت در دست اکثریت قرار گیرد که در 1980 چنین شد و موگابه نخست وزیر. طولی نکشید که منازعات مبارزان پیشین بر سر کسب قدرت آغاز شد و موضوع خرید مزارع سفیدپوستان و دادن این مزارع به سیاهان و این کار به صورت نوعی فشار (زور) صورت می گرفت بگونه ای که سفیدپوستان تَرک رودزیا کردند و اینک تنها دو دهم درصد جمعیت زیمبابوه (کمتر از 25 هزار تَن) سفیدپوست هستند.
     موگابه سپس همه همدستان پیشین در مبارزه، و رقباء را کنار زد و رئیس جمهوری شد که 30 سال در این مقام بود.
    رئیس جمهوری زیمبابوه (معاون پیشین موگابه که به برکناری او کمک کرده بود)، ژنرال های کودتاگر و مقامات منتقد موگابه با صدور اعلامیه هایی وی را مبارز بزرگ و یک میهندوست اعلام کردند و مردم را به بزرگداشت او فراخواندند.
گريس جوان در کنار شوهر سالخورده و بيمار خود؛ موگابه


    
خبر درگذشت و عکس موگابه در صفحه اول شماره 16 شهريور1398 روزنامه سازندگي چاپ تهران

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تاريخ از نگاهي به تصوير
اِشغال سفارت سعودی در پاریس و گروگانگیری، با نگاهی بر تیترهای صفحه اول شماره 15 شهریور 1352 روزنامه اطلاعات

    


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
برخي ديگر از رويدادهاي 6 سپتامبر
  • 1620:   يك دسته از مهاجران انگليسي تحت نام «زائرPilgrims» بندر پليموت اين كشور را با كشتي «مِي فلاورMayflower» به سوي آمريكاي شمالي ترك كردند تا در اين سرزمين (متعلق به ساکنان بومي اش و بدون کسب رضايت آنان) و به دور از غوغاي اروپا و اختلافات مذهبي و سياسي زندگي كنند!.
        
  • 1776:   توفان دريايي گوادلوپ كه در اقيانوس اطلس پديد آمده بود در مسير خود در كارائيب و سواحل شرقي آمريكاي شمالي بيش از شش هزار تن را بي جان ساخت. اين توفانهاي دريايي هرسال در ماههاي معيني و بويژه در سپتامبر در همان منطقه پديد مي آيند و تقريبا در همان مسير همه ساله حرکت مي کنند. ميزان شدت آنها بستگي به گرمي هوا در منطقه دارد.
        
  • 1887:   اعلام شد که در رویداد حریق تماشاخانه Theatre Royal شهر Exeter انگلیس که روز پیش از این (پنجم سپتامبر 1887) صورت گرفته بود 186 تن کشته شدند. حریق در جریان نمایش روی داده بود و سالن پُر از تماشاگر بود.
        
        
  • 1907:   Sully Prudhomme شاعر و نويسنده فرانسوي و برنده جايزه ادبي نوبل سال 1901 درگذشت. از وي 17 كتاب و از جمله يك مجموعه شعر تحت عنوان «فرانسه» باقي مانده است كه در وصف وطنش سروده است.



        
  • 1939:   در پي انگلستان و مهاجرنشينانش (کُلُنی ها انگلیس از جمله استرالیا)، دولت آفريقاي جنوبي نيز به آلمان (كه به لهستان حمله برده بود) اعلان جنگ داد. انگلیس و فرانسه، مرزهای تازه لهستان را طبق قراردادهای پایان جنگ جهانی اول تضمین کرده بودند. طبق این قراردادها بخشی از آلمان به لهستان داده شده بود و هیتلر بازگشت آنها را مطالبه می کرد.
        
        
  • 1944:   سه کشور اروپایی همسایه ـ بلژیک، هلند و لوکزامبورگ یک اتحادیه سیاسی ـ اقتصادی میان خود به نام Benelux به وجود آوردند که همچنان پایدار است. این سه کشور جمعا 30 میلیون جمعیت دارند.
        
        
  • 1947:   پانزدهم شهریورماه 1326 مکتب پان‌ایرانیسم بنیان‌گذاری شد و چند روز بعد فعالیت خودرا آغاز کرد.
        این مکتب در جستجو و خواهان سعادت، پیروزی و سربلندی همه ایرانیان و ایرانی تبارها و سرزمین‌های ایرانی‌نشین است. مکتب پان ایرانیسم معتقد است که «ناسیونالیسم» در وجود و روان هر ایرانی وجود دارد. این مکتب در یکصد و سی و چهارمین سالروز تحمیل قرارداد گلستان و تجزیه ایرانزمین آغاز به فعالیت کرده است. پان ایرانیسم از تحکیم فرهنگ هر ایرانی برپایه مهربان بودن، دروغ نگفتن، مرتکب جرم و جور و جفا به دیگران نشدن، رفتار و کردار و گفتار خوب داشتن و دوری جستن از ریا و تزویر حمایت و ایرانیان را به پیشرفت و دانش اندوزی و دانش پراکنی تشویق می کند.
        
        
  • 1952:   بر اثر سقوط یک جت جنگنده در جریان یک نمایش هوایی در همشایر انگلستان، 27 تن کشته و 63 نفر دیگر مجروح شدند. در این نمایش، جت جنگنده پس از شکستنِ اصطلاحا دیوار صوت سرنگون شد و بر سر تماشاگران فرود آمد. خلبان هواپیما نیز کشته شد.
        
        
  • 1983:   دولت شوروي تاييد كرد كه يك هواپيماي كره جنوبي (پرواز KAL ـ 007) را كه بدون اجازه، وارد آسمان آن كشور شده بود برفراز ساحل غربي ساخالين سرنگون ساخته است. در اين رويداد 269 تن از جمله يك عضو كنگره آمريكا كه عازم كره جنوبي بود كشته شده بودند.
        
  • 1986:   دو مرد مسلح که بعدا معلوم شد وابسته به گروه فلسطینی ابونضال بودند در شهر استانبول و در جریان برگزاری مراسم شنبه، وارد کنیسه یهودیان شدند، 22 یهودی را کشتند و 6 تن دیگر را مجروح ساختند. «ابونضال» عنوانی است که «صبری خلیل البنّاء» به آن خوانده می شد. عملیات توأم با تلفات فرودگاههای رُم و وین را به افراد او نسبت داده اند. صبری خلیل در آغاز کار در سازمان آزادی فلسطین در کنار یاسرعرفات بود. وی در سال 2002 در محل سکونت اش در بغداد کشته شد که قتل اورا به عوامل صدام حسین نسبت داده اند.
        
        
  • 1991:   مجلس روسیه با بازگشت نام شهر لنینگراد به سن پترزبورگ موافقت کرد که این مصوبه 24 روز بعد (یکم اکتبر) به اجر در آمد. نمایندگان مجلس روسیه، همان کمونیست های سال پیش از آن بودند که به این سرعت تغییر یافته بودند!!.
        سن پترز بورگ که بدست پتر بزرگ شهر شده است در 1914 و در جریان اعتراضات و تظاهرات ضد دولتی، به پتروگراد و پس از وفات لنین و به رغم توصیه او، از 1924 به لنینگراد تغییر نام داده شده بود.
        
        
  • 2007:   طبق گزارش های رسانه ای، اسرائیل رآکتور اتمی سوریه را منهدم کرد.
        
        
  • 2012:   یک کشتی در دریای اژه ـ غرب ساحل اِزمیر غرق شد و 61 تن از سرنشینان آن جان سپردند.
        
        
  • 2018:   دیوان عالی هند رای داد که معاشرت خصوصی افراد از شمول Right to Privacy Law است که این رای مورد انتقاد برخی جوامع قرار گرفت. این دیوان در 24 آگوست 2017 چنین نظری را ابراز کرده بود که چندان روشن نبود.
        
        
        
        
  • 2022:   Mary Elizabeth Truss ـ لیز تراس، متولد 26 جولای 1975 (47 ساله) و قبلا وزیر امورخارجه انگلستان و پیش از آن دارای مقام در چند وزارتخانه ازجمله وزارت تجارت، وزارت امور زنان، آموزش و پرورش و دادگستری پنجم سپتامبر2022 و در مرحله نهایی با رای اعضای حزب محافظه کار به ریاست این حزب که در پارلمان اکثریت دارد انتخاب شد و چون حکومت انگلستان پارلمانی است پس از تأیید رئیس کشور (ملکه الیزابت) از ششم سپتامبر 2022 بر کرسی بوریس جانسون نخست وزیر مستعفی خواهد نشست. وی که در جوانی تفکر لیبرالیستی داشت تغییر عقیده داد و محافظه کار شد و پا به مقام دولتی گذاشت. در انگلستان حزب محافظه کار را حزب توری
        Toryیا Toriesهم می گویند. حزب توری (رقیب حزب ویگ) 343 سال پیش ایجاد شد که دهها سال بعد حزب محافظه کار برجایش نشست. لیز تراس سومین بانویی است که رئیس دولت لندن شده است. وی که بمانند بوریس جانسون از مخالفان سرسخت عملیات نظامی روسیه در اوکراین است در 25 سالگی با یک همکار خود (یک حسابدار) ازدواج کرده و دارای دو فرزند است. در Wikipedia که یک دائرة المعارف آنلاین است و هرکس می تواند در آن مطلب بگذارد و یا اِدیت کند در قسمت زندگی خصوصی لیز تراس مطلبی درج شده که کُپی اسکن شده آن (در ششم سپتامبر 2022) چنین بود که البته هرآن ممکن است ادیت و یا حذف شود:


  • پيام‌هاي تازه
    پرسش یک مخاطب در شهریور 1391 از معاون وقت وزارت ارشاد: به کدام روزنامه نگار حرفه ای پروانه انتشار روزنامه داده شده است؟
  •   پیامی که در زیر آمده است ساعت 3 و 53 دقیقه بامداد چهارم سپتامبر 2012 به وقت شرق آمریکا برابر با ساعت 12 و 23 دقیقه 14 شهریور 1391 به وقت تهران به صورت ایمیل واصل شد:
        
        [پس از ذکر نام مؤلف این تاریخ آنلاین و ابراز لطف]
        
        ارجمندانه، به آگاهی می رسانم: سه شنبه ـ 13/06/1391 و در ساعت 20:00 از شبکه تهران [رادیوتلویزیون ملی] برنامه ای با حضور آقای محمدزاده معاون وزیر ارشاد و آقای نوباوه (روزنامه نگار و نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی) در زمینه «روزنامه نگاری و مشکلات موجود در این حرفه» درحال پخش بود که در اثنای بحث، با توجه به زیرنویس برنامه با این جملات " ... که پیام مخاطبان برنامه و سوال و نظر آنان درباره بحث مربوط پذیرفته و منعکس می شود"، در حالی که سخنان آقای محمدزاده ادامه داشت پیامکی با این مضمون و از طریق مجری برنامه برایشان ارسال کردم: "جناب آقای محمدزاده؛ بگفته خودتان ـ هزار و دویست مجوّز برای تاسیس روزنامه و نشریه داده شده است، چندتن از این افراد [دریافت کنندگان پروانه] روزنامه نگار حرفه ای [دارای تجربه کافی ـ مطابق استاندارد جهانی ـ در همین حرفه و داشتن همین پیشه] بوده اند و روزنامه نگاری را پیشه مادام العُمر خود قرار داده و در این زمینه شهرت عمومی داشته اند؟ و اگر چنین بوده چرا پروانه روزنامه سپیده دمِ نوشیروان کیهانی زاده با داشتن بیش از پنجاه سال سابقه روزنامه نگاری و معروفیت جهانی در این حرفه و آن همه تحصیلات تجدید نشده و (به گفته خود او) حتی پاسخ قاطع و محکمه پسندی هم به درخواستش، علی رغم پیگیری مستمر در طول نزدیک به سه دهه دریافت نکرده است؟.".
        در فاصله خواندن پیام هایِ دریافت شده از بینندگان (مخاطبان برنامه مربوط)، از قرائت پیامک من خبری نشد و مجری، پایان برنامه را به دلیل اتمام وقت اعلام و ادامه بحث مربوط را به وقتی دیگر موکول کرد و گفت که وقت پخش دنباله آن برنامه با حضور همان افراد (شرکت کنندگان) بعدا اعلام خواهد شد. بنابراین:
        1- با ارسال این پیام خواستم که در جریان باشید و بدانید که ما خواست شمارا فراموش نمی کنیم و پیگیر هستیم، شما هم خسته و مأیوس نشوید و این حق خودرا دنبال کنید. برنامه ای که آقای محمدزاده در آن حضور یافته بود و وعده ادامه آن داده شده یک پخش زنده بود. [در صورت درج این ایمیل]، در جریان پخش ادامه بحث از شبکه تهران، بعید نیست که شماری دیگر که از قضیه تلاش شما برای تجدید مجوز «سپیده دم» آگاه هستند [که آن را تیرماه 1359 دریافت کرده بودم]، آن را به صورت سئوال از معاونت وزارت مطرح کنند که در عین حال پاسخی به شما خواهد بود و روشن خواهید شد.
        2- ضمن تشکر از جناب عالی به خاطر خدمت بدون چشمداشت به ایران، ایرانی و فارسی زبانان؛ این جانب هر روز با ذوق و شوق فراوان تاریخ آنلاین شمارا مطالعه می کنم و گاهی هم در برخی از جملات متوجه اشتباه تایپی و از این قبیل می شوم. سی و یک ساله ام، از دوازده سالگی علی رغم رشته تحصیلی ام، درحال مطالعه و تحقیق تاریخ بویژه تاریخ ایران بوده ام. شاد و خرسند خواهم بود، چنانچه موافقت کنید، ضمن مطالعه تاریخ آنلاین و سایر وبسایت های شما، اگر اشتباهی به چشم خورد آن را ایمیل کنم تا ببینید.
        
        
    سعید محرمخانی

        




  •  

    مطالعه اين سايت و نقل مطالب آن با ذكر ماخذ (نشاني کامل سايت و نام مولف آن) آزاد است، مگر براي روزنامه هاي متعلق به دولت و دستگاههاي دولتي؛ زيرا كه مولف اين سايت اكيدا «روزنامه نگاري» را كار دولت نمي داند. روزنامه عمومي به عنوان قوه چهارم دمكراسي بايد كاملا مستقل از دولت و سازمانهاي عمومي باشد تا بتواند رسالت شريف خود را به انجام برساند.


     تماس با مولف:

    editor (a) iranianshistoryonthisday.com
    n.keihanizadeh (a) gmail.com