Iranians History on This Day
روز و ماه خورشيدي و يا ميلادي مورد نظر را انتخاب و كليد مشاهده را فشار دهيد
ميلادي
   خورشيدي

 
30 نوامبر
 
جستجو:

 
 


 هديه مولف

اين سايت مستقل و بدون كوچكترين وابستگي؛ هديه ناچيز مولف كوچك آن به همه ايرانيان، ايراني تبارها و پارسي زبانان است كه ايشان را از جان عزيزتر دارد ؛ و خدمتي است ميهني و آموزشي كه خدمت به ميهن و هموطنان تكليف و فريضه است كه بايد شريف و خلل ناپذير باشد و در راه انجام تكاليف ميهني نياز به حمايت مادي احدي نبايد باشد، و نخواهد بود. انتخاب موارد براي نگارش و عرضه در سايت نظرشخص مولف است.
 

 










   لينک به اين صفحه  

مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 30 نوامبر
ايران
داریوش بزرگ مبتکر سازمانهای اطلاعاتی در جهان ـ هدف از ايجاد ـ تکامل دستگاه اطلاعاتي ايران در عصر خسروانوشيروان
پژوهشگران تحولات عهد باستان و عمدتا به استناد جلد سوم کتاب «مانه ثو Manetho» مورخ قرن سوم پیش از میلاد که درباره حکمرانی بیش از «دو ـ صد ساله» ایرانیان بر مصر است، داریوش بزرگ شاه ایرانیان از دودمان هخامنشی را مبتکر سازمانهای اطلاعاتی ـ امنیتی در جهان اعلام کرده و نوشته اند که داریوش در روز آذر (نهم آذر = سی نوامبر) در سال 489 پیش از میلاد اندیشه تاسیس یک سازمان اطلاعاتی برای ایران را به اجرا گذارد. وی در پی تقسیم قلمرو دولت ایران به ساتراپی های متعدد (ایالت ـ استان) که شرح آنهارا در سنگ نبشته بیستون آورده است و انجام اصلاحات ازجمله ایجاد پستخانه، خزانه داری (گنزبرا = گنجور)، پلیس راه، ضرب سکه طلا (در جهان؛ معروف به داریک، دارا)، سیستم قضایی و سپاه جاویدان (ارتش دائمي) به اندیشه ایجاد یک سازمان اطلاعاتی مرکزی افتاد تا سوء مدیریت ها و تخلفات عمومی و نابخردی مقامات و عدم رضایت مردم از امور مستقیما و سریعا به او گزارش شود و به این سازمان (اعضای آن) گوش و چشم شاه می گفتند. حفظ جان و مال اتباع، جمع آوری مالیات و امضای احکام دادگاهها برای اجرا برعهده ساتراپ ها (محافظان ایالت = استانداران) بود ولی لازم بود که شاه شخصا از ضعف ها و کژروی های مقامات و احساس، عواطف و خواست درونی اتباع و وضعیت زندگانی آنان آگاه شود. ماموران اطلاعاتی ايران وقت از میان افرادی انتخاب می شدند که راستگویی، درست کرداری، حسن نیّت (پندار نیک) و وفاداری آنان قبلا ثابت شده باشد، سطح آگاهی های آنان بالا و توان کافی برای قضاوت داشته باشند. برخی از این ماموران، مخفی و پاره ای دیگر علنی بودند و به چشم خادمین به ملت نگریسته می شدند. برای شاه بررسی گزارش این ماموران در اولوّیت بود. ساتراپ های ایران (بمانند فرماندران ایالت های آمریکای معاصر) حق داشتن ارتش نداشتند، ولی پلیس و میلیشیا، بله.
    داریوش سه سال بعد درگذشت و پیش از وفات، فنیقیه (لبنان امروز و بخشی از سوریه) و جزیره قبرس را بر ساتراپی مصر اضافه کرد. [ماموران اطلاعاتی ایران در این ساتراپی مراقب فعالیت آتنی های ضد ایران هم بودند].
     فعالیت سیستم اطلاعاتی داریوش بزرگ تا پایان عصر هخامنشیان به همان صورت ادامه داشت و ساسانیان آن را به همان شکل تجدید کردند که در عصر خسروانوشیروان به اوج تکامل خود رسید و گزارش وضعیت دولتهای رقیب و متخاصم بر وظایف آن اضافه شد که الگوی سازمانهای اطلاعاتی امروز (قرن 21) شده است که ماموران اطلاعاتی وضعیت زندگانی مردم (راضی بودن و ناراضی بودن و میزان فقر و اعتیاد و ...) و اوضاع اجتماعی ـ اقتصادی در کشورهای رقیب را هم گزارش می کنند و ...[نمونه آن؛ طرز کار جاسوسان روسیه در آمریکا بوده است که در سال 2010 در نیویورک و ... دستگیر و تبعید شدند. کار آنها زندگی در میان مردم و تهیه گزارش در این زمینه ها بود].
    شاه عباس يکم نيز چنان دستگاهي داشت و گاهي هم شخصا و با لباس مبدّل در ساعات شب به ميان مردم مي رفت تا از مشکلات روزمره آنان آگاه شود. برخي نوشته اند که رضاشاه هم در اوايل سلطنتش چنين مي کرد ولي سندي در تاييد اين ادعا در دست نيست.
    
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
روزي که يزد، از كانونهاي زرتشتيانيسم، به دست عرب افتاد
يک مرکز زرتشتيان در يزد


     30 نوامبر سال 642 ميلادي شهر يزد از كانونهاي بزرگ زرتشتيانيسم به دست عرب افتاد. نيروهاي مسلح عرب قبلا اصفهان را تصرف كرده بودند. شهر يزد كه در دهه اول قرن چهارم ميلادي به تصميم يزدگرد يکم ساخته شده بود شهري دويست و چهل ساله بود كه تصرف شد. شاهان ساساني پس از يزدگرد يکم، تلاش بسيار كرده بودند كه اين شهر حاشيه كوير كه بر سر راههاي كارواني قرارداشت به يك كانون بزرگ زرتشتيانيسم تبديل شود و هنوز هم شمار زرتشتيان يزد بيش از ساير شهرهاي ايران است. در سال 642 که يزد عرب افتاد، هنوز يزدگرد سوم زنده بود و مقاومت مي کرد. ترور او در سال 651 و در مَرو خراسان وقت اتفاق افتاد.
     در همان سال (سال 642 ميلادي) بسياري از شهرهاي آذربايجان و خراسان توسط عرب تصرف شدند. در پي شكست يزدگرد سوم در نبرد نهاوند در سال 641 ميلادي، هر يك از سرداران عرب مامور تصرف يكي از شهرها و استان هاي ايران شده بود. جز شوشتر، ري و شهرهاي جنوبي ايران، ساير شهرها مقاومت شديد از خود نشان ندادند. شوشتر يك سال و نيم ايستادگي كرد.
     به نوشته بسياري از مورخان، در برخي از نقاط ايران نيروهاي محلي به اين سبب مقاومتي چشمگير از خود نشان نداده بودند که سرداران عرب مي گفتند؛ قصد آنان تصرف و حكومت كردن نيست و سعي آنان، تنها گسترش تعاليم اسلام است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
شريف امامي در نيمه آذرماه 1339 در كابل
شريف امامي نخست وزير وقت كه از هشتم تا 13 آذرماه 1339(نوامبر 1960 ) به مدت پنج روز در كابل با سران افغانستان مذاكره مي كرد تنها قرارداد فروش فرآورده هاي نفتي را با آنها امضاء كرد. به استناد آرشيو روزنامه هاي بزرگ ـ اصطلاحا سراسري آمريکا و اروپا، از اواسط دهه 1920 تا زمان كودتاي سردار داودخان هرگاه مقامات تراز اول ايران و يا افغانستان از كشور يكديگر ديدن كرده بودند اين روزنامه ها از احتمال ايجاد كنفدراسيون دو كشور نوشته بودند. ولي انگلستان، شوروي و پاكستان ـ هيچكدام با ايجاد چنين كنفدراسيوني موافق نبودند. بايد دانست كه مرزهاي ايران با افغانستان و هند غربي (بعدا پاكستان) را انگليسي ها تعيين كرده اند!.
    شريف امامي كه قبلا وزير صنايع و معادن و نخست وزير بود، در جريان انقلاب سال 1357 به مدت سه ماه بارديگر نخست وزير شده بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
توافق بر سر نفت - قضيه ميانجي گري هاي اورل هريمن
هريمن
مذاكرات هفت روزه نمايندگان ايران و كنسرسيوم نفت در تهران پايان يافت و 30 نوامبر 1966 اعلام شد كه اختلاف نظر طرفين بر طرف شده است، ولي جزئيات، جز بر كارشناسان مربوط اعلام نشد.
    اين اختلاف نظر از چند ماه پيش از آن رخ داده بود و 29 اكتبر دولت ايران به كنسرسيوم اخطار كرده بود كه اگر نظر ايران تامين نشود قرارداد نفت را كان لم يكن اعلام خواهد كرد. سه روز پس از اين تهديد، اورل هريمن William Averell Harriman ديپلمات آمريكايي وارد تهران شد و بامقامات مربوط ايران مذاكره كرد و متعاقب همين مذاكره بود كه نمايندگان کمپاني هاي عضو كنسرسيوم وارد تهران شدند و مذاكراتي كه به توافق انجاميد صورت گرفت.
    يکم آذرماه سال بعد هم اورل هريمن به ايران آمد و با شاه درباره سياست هاي تازه آمريكا مذاكره كرد كه در پي آن اعلام شد كه ايران بنيه دفاعي خودرا تقويت خواهد كرد و طرح مربوط تهيه شد. هريمن قبلا هم بارها به تهران آمده بود. ماموريت طولاني او در تهران در زمان حکومت دکتر مصدق معروف است که تلاش مي کرد مسئله نفت حل شود. در آن زمان دولت آمريکا کوشش داشت که جاي انگلستان را در خاورميانه بگيرد.
    هريمن شرح ماموريت هاي خود در تهران را در كتاب خاطراتش به تفصيل آورده است. وي که در جولاي 1986 و در 95 سالگي درگذشت از سال 1951 در مسئله نفت ايران و اختلاف نظرهاي بعدي همواره به صورت «ميانجي» عمل کرده بود و در دوران حکومت دکتر مصدق براي مدتي طولاني در ايران اقامت کرده بود و روزنامه ها در گزارشهاي خود از او به عنوان ميانجي دولت آمريکا در مسئله نفت نام مي بردند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
روزي که سه جزيره ايراني در خليج فارس به قلمرو کشور بازگردانده شد
هويدا
 در پي توافق با شيخ شارجه، سي ام نوامبر سال 1971 (9 آذر 1350) ناوگان ايران جزاير ايراني ابوموسي، تُنب بزرگ و تُنب كوچك را به قلمرو کشور بازگردانيد و تنها در يك جزيره مختصر مقاومتي صورت گرفته بود. در جزيره ابوموسي، برادر امير شارجه از واحدها و مقامات ايراني استقبال كرد. تُنب بزرگ و تُنب کوچک از هم 12 کیلومتر فاصله دارند و تنب بزرگ در 20 کیلومتری قِشم واقع است.
     مجلس شورای ملی همان روز پس از استماع گزارش اميرعباس هويدا نخست وزير وقت، با دادن راي اعتماد به او، بر اقدام نيروي دريايي صحّه گذارد، ولي اين اقدام در كشورهاي عربي مخصوصا عراق با واكنش منفي رو به رو شد. ايران با اسناد و شواهد تاريخي، مالكيّت بر این سه جزیره را كه انگلستان بمانند ساير جزاير خليج فارس از ايران جدا كرده بود به سازمان ملل ثابت كرد. انگلستان 26 نوامبر 1970 (درست يك سال پيش از آن) نيروهاي نظامي خود را از شرق سوئز از جمله خليج فارس خارج ساخته بود كه ايران فرصت يافت برخی جزاير خود را پس بگبرد. معارضه دودمانهاي پس از صفويه با انگلستان بر سر سرزمين هاي ايراني خليج فارس هیچگاه متوقف نشد. مشکل ایران در دوران قاجارها، نداشتن قدرت دريايي موثر بود. ایران در دهه 1930 پس از خرید چند ناو از ایتالیا، انگلیسی ها را از چند نقطه خلیج فارس ازجمله «باسعیدو» در قشم بیرون راند.
     اقدام دولت وقت در احقاق حق ايران که ايرانيان را شاد و مشعوف ساخت در كشورهاي عربي مخصوصا عراق با واكنش منفي رو به رو شد. دولت وقت عراق به علامت اعتراض، روابط سياسي خود با ايران را قطع كرد. سوريه، ليبي، كويت، سعودي، ابوظبي و راس الخيمه به ايران اعتراض كردند. اميرِ راس الخيمه به انگلستان شكايت بُرد و دولت هاي عراق، ليبي، الجزاير، يمن جنوبی (عدن) و كويت برضد ايران به شوراي امنيت سازمان ملل شكايت بردند و شورا رسيدگي كرد و ايران با اسناد و شواهد تاريخي، مالكيّت بر جزاير را كه انگلستان بمانند ساير جزاير خليج فارس از ايران جدا كرده بود ثابت كرد.
     انگلستان و از جمله خبرگزاري آن؛ رويترز، و برخي از رسانه هايش از همان زمان، چهار ـ پنج دهه پيش، از راه كينه جويي و نشان دادن خصومت خود نسبت به ايرانيان و جلب دوستي امارات، خليج فارس را كه از 25 قرن پيش به اين نام خوانده مي شود «خليج» و يا خليج عربي مي نويسند كه نگارنده اين تاريخ آنلاين به همين سبب، از تابستان سال1998 رويترز را تحريم كرده است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
هشدار دکتر احمد توکلی: تعارضات الگوی تازه قرارداد نفتی با قانون اساسی، قوانین موضوعه، سیاست های ابلاغی و مصالح ملی ـ خيانت سال 1312
Ahmad Tawakkoli
تهران ـ خبرگزاری فارس ـ هشتم آذرماه 1394: احمد توکلی ـ اقتصاددان [نماینده سابق مجلس و وزیر پیشین] با بیان اینکه الگویِ تازهِ قراردادی که وزیر نفت، هفتم آذرماه 94 از آن رونمایی کرد دارای اشکالات بسیار جِدّی است، گفت که از نظر قانونی ایرادات بزرگی به این الگو وارد است و همچنین در موارد متعدد برخلاف مصلحت کشور و ارتقاء وضعیت شرکت‌های نفتی داخلی است و ممکن است زیانهای هنگفت به کشور وارد آورد.
    دکتر توکلی افزود: "من تلفنی به وزیر نفت (زنگنه) گفتم که این الگو (الگوی قرارداد) ایراد دارد و او هم قبول کرد که این الگو ممکن است دارای ایرادهایی باشد و گفت آنها را بعداً! رفع خواهند کرد.".
    دکتر توکلی گفت: "این الگو (قرارداد نفتی) به زودی در سازمانِ مردم نهاد «دیده‌بان شفافیت و عدالتwww.daad.ir» بررسی و نظر این سازمان درباره ایرادات این الگو اعلام خواهد شد تا از این رهگذر زیانی به کشور وارد نشود. بنابراین، وزارت نفت نباید ـ به هیچ وجه ـ در به کارگیری این الگو شتاب کند. علتِ اینکه ما درباره این الگو، تا حدّی دیر موضع‌گیری کرده‌ایم ناشی از آن بوده است که وزارت نفت از دادن اطلاعات اولیه درباره این الگوي قراردادها خودداری کرده بود و ما به زحمت توانستیم این الگو را دریافت کنیم ـ الگو پس از تصویب کلیّات آن در شورای وزیران به دست ما رسید. اگر این خودداری وزارت نفت در ارائه اطلاعات نبود، ما و دیگر صاحبنظران می‌توانستیم آن الگو را بررسی و نسبت به آن، اعلام نظر و موضع کنیم تا به باصلاح آن کمک شود.".
    دکتر توکّلی گفت که الان هم وزارت نفت نباید هیچ شتاب به خرج دهد و باید تأیید رئیس مجلس را دریافت کند، چراکه این الگو، مصوّبه شورای وزیران شده است و باید به هیأت تطبیق قوانین برود و رئیس مجلس پس از تأیید این هیأت، باید تأیید کند که این الگوی قراردادی با قوانین جاری کشور سازگاری دارد.
    دکتر توکّلی رئیس هیئت مدیره سازمانِ مردم نهاد«دیده‌بان شفافیت و عدالت» گفت: "اعتراض ما به این الگوی قراردادی بر این مبنا استوار است که این الگو، هم با قوانین موضوعه سازگار نیست و هم با سیاست‌های کُلّی ابلاغی مقام معظم رهبری و هم با مصالح ملی.".
    توکّلی با تاکید بر اینکه محرمانه نگه داشتن قراردادها بویژه در حوزه نفت به هیچ عنوان منطقی، قابل قبول و توجیه پذیر نیست، گفت که دلیل این امر آن است که ایران از طریق بخش نفت، ده‌ها سال زیر سلطه بیگانگان بود و پادشاهان فاسد وقت باعث از دست رفتن منافع ملّی در این حوزه شده‌ بودند. به عبارت دیگر؛ از زمان تمدید قرارداد دارسی در 1312 هجری تا زمان ملی شدن صنعت نفت در 1329، کل درآمدِ ایران از نفت خود معادل 11.8 درصد کل نفت تولید شده بود و 88.2 درصد بقیه به عناوین مختلف نصیب انگلستان می شد. بنابراین و با توجه به این خیانت ها، باید ترتیبات امر به گونه‌ای باشد که آگاهان و دلسوزان درباره آن اظهار نظر و خطرات احتمالی را گوشزد کنند تا منافعی که احتمال از دست رفتن آنها وجود دارد، محفوظ بماند. الگوی تازه نباید با مصوّبات مجلس در تعارض باشد، مضمون نامه‌ای که من و 4 نماینده مجلس نوشتیم هم همین بود که این الگو با قوانین موجود نمی‌خواند و به همین دلیل رئیس مجلس موظف است این مصوبه را به دولت باز گرداند تا آن را اصلاح کنند. ما در آن نامه خود به بعضی مصادیق مغایرت با قوانین این الگو اشاره کرده بودیم. پس از انتشار آن نامه و وقوف بر جزئیات، مصادیق بیشتری یافتیم که با قانون اساسی ناسازگار است و به خصوص با مصالح‌ ملی. برای مثال: بر اساس این الگو، یک سرمایه‌گذار خارجی به هزینه ما، می تواند کارهایی را انجام ‌دهد که بر اساس قانون اساسی حق انجام آن را ندارد. از جمله آن می‌توان به بهره‌برداری و تولید از میادین اشاره کرد که نباید در اختیار بخش خصوصی باشد.
    دکتر توکلی گفت: این شرکت‌ها (خارجی) برای سرمایه‌‌ای که می‌آورند سود جداگانه دریافت می‌کنند، هزینه هر اقدامی را هم دریافت می‌کنند، هیچ نوع مالیات، گمرکی و حتی بیمه کارگران را پرداخت نمی‌کنند و برای کارشان دستمزد هم می‌گیرند و در بعضی موارد ـ در انتها، جایزه هم دریافت می‌کنند!. ریسک هم که ظاهرا بر عهده آنهاست با اقدامات جبرانی وزارت نفت پوشیده می‌شود؛ یعنی هم مزد می‌گیرند، هم جایزه می‌گیرند، هم هزینه می‌گیرند و سرمایه آنها هم سود می‌برد و اسم آنها را هم پیمانکار گذاشته‌ایم، در حالی که این شرکت‌ها با این اوصاف پیمانکار نیستند بلکه سرمایه‌گذار هستند و سرمایه‌گذاری از سوی بخش خصوصی در بالادست صنعت نفت ممنوعیت قانونی دارد و اگر منع قانونی هم نباشد به شیوه‌ای که این الگو پیشنهاد می‌کند کاملا به زیان منافع ملی است. به علاوه، اینها (خارجی) می‌توانند شرکتی در خارج ثبت کنند و از این شرکت کالاها و ملزومات خود را به قیمت بالا خریداری کنند و هزینه آن را به ما تحمیل کنند و به عبارت ساده‌تر هم از توبره بخورند و هم از آخور.
    این نماینده مجلس (نماینده تهران) با تاکید گفت: "به همین دلایل است که باید حساسیت زیاد به خرج داد چراکه این الگوی قراردادی، خلاف مصلحت ملّی است و شرکت‌های دولتی ایرانی را از کارآیی می‌اندازد و اختیار میادین نفت و گاز را به خارجی‌ها می‌دهد. همچنین، در صورت اجرای یک قرارداد با این الگو، در رقابتی که خارجی‌ها بین متخصصین ما ایجاد خواهند کرد شرکت‌های باتجربه‌ و موفق زیرمجموعه وزارت نفت از نیروهای متخصص و توانا خالی خواهند شد.".
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
اديان و روحانيون
به خواست روحانيون، مصوّبه مشاركت زنان در انجمنهاي شهر و شهرستان لغو شد
علم
اميراسدالله عَلَم نخست وزير وقت نهم آذرماه1341 (30 نوامبر 1962) تلگرافا به آن دسته از روحانيون كشور كه به مصوّبه چهاردهم مهرماه آن سال شوراي وزيران اعتراض كرده بودند اطلاع داد كه در جلسه هشتم آذرماه دولت (شوراي وزيران) مصوبه مورد اعتراض لغو شده است.
     در مصوبه 14 مهرماه 1341، به بانوان اجازه مشاركت در انتخابات شوراهاي شهر و شهرستان (انجمن ايالتي و ولايتي) داده شده بود كه مورد اعتراض پاره اي روحانيون وقت قرار گرفته بود.
    ..........
    
    اخیرا یک تالیف 6 جلدی به فارسی با عنوان یادداشت هاي عَلَم (امیراسدالله علم) که ویراستار آن علینقی عالیخانی وزیر پیشین اقتصاد (وزير در کابينه حسنعلي منصور) متولد 21 ژانویه 1929 معرفی شده است در تهران! انتشار یافته ولی این یادداشت ها مطالبی از بهمن ماه 1347 را پوشش می دهد. علم در دهه 1330 حزب مردم را تشکیل داده بود. او قبلا فرماندار سیستان و بلوچستان و نیز وزیر کابينه بود و در 28 تيرماه 1341 و پس از کناره گيري دکتر علي اميني نخست وزیر شده بود (از آن روز تا 17 اسفند 1343)، و سرکوبی خونين قیام اسلامیون و برخی از بازاریان به حمایت از آیت الله خمینی در 15 خرداد 1342 در زمان نخست وزیری او انجام شد. وي 17 خرداد 1342 اعلام کرد که 15 تن از روحانيون دستگير شده در دادگاه نظامي محاکمه خواهند شد و روز بعد گفته بود که در جريان وقايع 15 خرداد (سال 1342) 418 تن دستگير شده اند. علم قبلا روش ملايم تري داشت و در آذر ماه 1341 در پی اعتراض پاره ای از روحانیون، مصوّبه مشارکت زنان در انتخابات شوراهاي شهر و شهرستان را لغو کرده بود. علم از 1346 تا 1356 هجري وزیر دربار سلطنتی شده بود که پس از او، این مقام به امیرعباس هویدا داده شد. عَلَم در فروردین 1357 (اوایل سال انقلاب) در 59 سالگی درگذشت.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو انديشه
نظرات «جان استيوارت ميل» درباره دمکراسي و انتخابات
به مناسبت سالروز انتشار اتوبيوگرافي جان استيوارت ميل انديشمند قرن نوزدهم در 30 نوامبر سال 1873 كه در همين سال هم درگذشت اشاره ای داريم به او و انديشه هايش که در زير می آيد:
     «ميل» كه يك فيلسوف ـ اقتصاددان بود در طول اقامت در هند به عنوان يك مقام ارشد كمپاني هند شرقي انگلستان، از مشرق زمين هم تجربه داشته است مخصوصا كه شاهد عيني شورش خونين سال 1857 هنديان بود. وي قبلا روزنامه نگار و بعدا نماينده پارلمان انگلستان بود.
     «ميل» با اين عقيده «اسپينوزا» موافق بود كه پيش از هر انتخابات، با وسائل مختلف به انتخاب کننده تفهيم شود كه مسئول رايي است كه مي دهد و اگر در دادن راي خود دقت لازم را به عمل نياورد و آن را به فردي كه شايستگي كامل ندارد و واجد شرايط لازم براي احراز مقام نيست بدهد، به سهم خود مسئول جامعه و زيانهايي است كه منتخب او وارد مي آورد و بايد پاسخگو باشد.
     مهمترين آثار «ميل» در باره دمكراسي كتاب «ملاحظات در باره دولت انتخابي» است. كتاب «تفكراتي در رفرم پارلماني» تاليف ديگر او هم درباره دمکراسی است كه اين كتاب در سال 1859 انتشار يافت.
     «ميل» كه در 20 مه سال 1806 در لندن به دنيا آمده بود مي گويد: جامعه اي كه مردم آن آموزش دمكراسي نديده اند، عميقا آن درك نمي كنند، اهميت آن را براي جامعه و فرد نمي دانند و در فصل راي گيري (زمان تبليغات انتخاباتی) به آنان توصيه مي شود كه به چه كسي راي بدهند و آنان هم احيانا چشم بسته مي پذيرند نياز به پنجاه سال زمان (تمرين دمكراسي) دارد تا به صورت يك دمكراسي كامل (واقعي) در آيد.به باور «ميل»، هنگامي يك كشور مي تواند ادعا كند كه دمكراسي است كه مردمش اهميت راي دادن و مسئوليت خطير خود را در اين زمينه بدانند.
     او مي گويد در جامعه آلوده به فساد و ضعف هاي اخلاقي رشد دمكراسي بسيار كند است و در جوامع فقر زده هم مردم به تنها چيزي كه اهميت نمي دهند «راي دادن» است. آنان فریب نامزدی را می خورند که وعده کار و نان بدهد.
     «ميل» در سال 1861 ناگهان به برابري ارزش آراء ترديد كرد و گفت: چگونه مي توان راي يك تبعه بي اعتنا و بي تفاوت را كه دادن و يا ندادن راي برايش فرق نمي كند با راي يك انديشمند، فرد دانا و موثر، و تبعه مصمم برابر دانست؟. او بعدا نسبت به اكثريت عددي در پارلمان هم شك و ترديد كرد و گفت چگونه مي توان در تصميمگيري ها، ميان يك نماينده دانا، آگاه و دلسوز با يك نماينده فاقد اين صفات فرق نگذارد؟. براي رفع اين نقص، وي سپس پيشنهاد كرد كه شرايط انتخاب شونده وسيعا اصلاح گردد و به انتخاب كننده آموزش لازم داده شود تا مسئوليت خود را بداند. وی پارلمان مركب از افراد غير واجد شرايط را مجلس بدلی (دمكراسي ظاهري) خوانده است. مفسران نظرات ميل نوشته اند که وي نوعي انتخابات دو مرحله اي توصيه کرده است؛ به اين ترتيب که مردم در دسته هاي کوچک نمايندگان خود را انتخاب کنند و اين نمايندگان که آگاهي بيشتري دارند مقامات انتخابي را از ميان نامزدهاي واجد شرايط (از ميان خود و ديگران) برگزينند.
     «ميل» در زمينه انتخاب رئيس دولت و مديران ارشد نظري مشابه فارابي را مطرح داشته كه همانا يافتن بهترين فرد جامعه و انتخاب او به مديريت آن است (از رئيس دولت تا مديران پايين تر).
    «ميل» همچنين با دوران تقنينيه بيش از دو سال موافق نبود و با حرفه اي شدن وكالت مردم (تجديد انتخاب به صورت نامحدود) مخالفت داشت. او در اين زمينه نوشته است: وكيل حرفه اي (پي در پي انتخاب شدن) در هرجامعه به تدريج مدافع منافع طبقات متوسط و بالا خواهد شد كه خود از آنها سود مي برد.
     ميل همچنين گفته است كه اگر اكثريت يك پارلمان از افراد كم معلومات و ناآگاه، ضعيف و با تفكري ناقص تشكيل شود بايد در قانون ترتيبي داده شده باشد که بتوان بي درنگ انتخابات را تجديد کرد زيرا كه منطقا نبايد اداره امور در دست چنين پارلماني باقي بماند.
     «ميل» نسبت به اصالت تمرين دمكراسي در آمريكا (به دليل تبليغات بی حد و حصر انتخاباتی، حتي در زمان حيات او و نيز مشغله مردم معمولي و کار زياد آنان) ترديد داشت.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو دموکراسي
وسيله تازه ابراز مخالفت؛ اشغال فرودگاه بين المللي بانكوك Bangkok توسط اتحاد مردم تايلند براي دمكراسي ـ مسئله دمکراسي در تايلند
29 نوامبر 2008 و در سومين روز انتقال بخشي از تظاهرات ضد دولت در تايلند به فرودگاه بين المللي شهر بانكوك (Suvarnabhumi Airport)، بيش از يكصد هزار مسافرخارجي در اين فرودگاه و مهمانخانه هاي بانكوك سرگردان شده بودند.
     تظاهركنندگان كه خواهان كناره گيري نخست وزير تايلند بودند و اورا متهم به فساد اداري و نقض اصول دمكراسي و حقوق اتباع كرده بودند عملا فرودگاه بين المللي بانكوك را اشغال كرده و مانع رفت و آمد هواپيماها شده بودند. تظاهركنندگان ضد دولت تايلند عنوان هوادار حزب «اتحاد مردم براي دمكراسي People Alliance For Democracy» برخود نهاده بودند. در مقابل، دولت تايلند حالت فوق العاده برقرار كرده ولي Somchai Wongsawat نخست وزير وقت پس از ورود پليس ضد شورش به محل فرودگاه؛ درگيري اين ماموران با تظاهركنندگان را منع کرد زيرا كه بيم تلفات سنگين و اعتراض جهاني، تخريب فرودگاه و آسيب واردآمدن به صنعت گردشگري تايلند مي رفت. شهر بانكوك داراي دو فرودگاه است. تصاوير زير فرودگاه بين المللي بانكوك و تظاهركنندگان را در آن نشان مي دهد:
    


Yingluck Shinawatra

مسئله سياسي وقت تايلند که با کودتاي نظامي سپتامبر 2006 آغاز شده بود تا سال 2011 ادامه داشت و در اين فاصله دو نخست وزير که پس از آزاد شدن فعاليت احزاب بر سر کار آمده بودند هريک با تظاهرات خياباني احزاب رقيب کنار رفتند و دادگاه قانون اساسي تايلند هر دو را متهم به نقض قانون انتخابات از جمله «خريدِ راي» و موقتا محروم از فعاليت سياسي کرد. در انتخابات سال 2011 حزبي که رئیس آن بانو يينگلوک شيناواترا Yingluck Shinawatra (متولد 21 ژوئن 1967 و تحصیلکرده آمریکا ـ دانشگاه کنتوکی) بود و در آن زمان 44 ساله، برنده انتخابات شد و دولت تشکيل داد. بانو يينگلوک خواهر شيناواترا نخست وزير سال 2006 تايلند است که با کودتا نظامي برکنار شد. این بانو که دو سال پس از نخست وزیر شدن، وظایف وزارت دفاع تایلند 67 میلیونیِ 513 هزار کیلومتری را برعهده گرفته بود در سال 2013 متهم شد که برخی وزیران کابینه اش و ادارات آنها به فساد گراییده اند. «کمیسیون ملی طرد فساد دولتی» به این اتهام رسیدگی و آن را تأیید کرد و پرونده را به دادگاه قانون اساسی تایلند فرستاد زیراکه در قانون اساسی همه کشورها، فساد دولتی نفی شده و وجود آن از موارد نقض اصول قانونی اساسی است. دادگاه قانون اساسی تایلند پس از چندین جلسه رسیدگی، نظر کمیسیون ملّی طرد فساد دولتی را پذیرفت و هفتم ماه می 2014 حکم به کناره گیری بانو شيناواترا ـ مادر دو دختر ـ از نخست وزیری داد. با کناررفتن بانو شيناواترا تظاهرات از سر گرفته شد که 13 روز بعد (بیستم ماه می 2014) ارتش وارد عمل شد و اداره امورکشور را به «شورای نظامیِ برقراری نظم و امنیت» سپرد و دو روز بعد پارلمان تایلند رای به نخست وزیر شدن ژنرال 60 ساله Prayat Chan - O - Cha رئیس ستاد ارتش این کشور داد و وی که فردی سختگیر و راستگرا است اداره دولت را برعهده گرفته است. او تایید کرده است که اقدام بیستم ماه می 2014 ارتش، کودتا بود و این کار را وظیفه ارتش دانسته است که هرگاه دریابد که وضعیت داخلی، برای کشور ایجاد خطر کرده است وارد عمل شود. ارتش برای محافظت کشور (سرزمین و اتباع) از هر گونه خطر داخلی و خارجی است.
    تایلند (قبلا؛ سیام) یک کشور پادشاهی است و تنها کشور واقع در منطقه «هند و چین» است که به استعمار اروپاییان و قدرت های دیگر درنیامده بود.
    تفسیرنگاران نوشته بودند که بانو شيناواترا قبلا یک بیزینِس وومَن (دارای مشاغل بازرگانی و کسب و کار) بود و تجربه نشان داده است که چنین افراد اگر مشاغل دولتی بدست آورند همواره مورد سوء ظن بویژه در انتصابات، معاملات دولتی و واردات کالا خواهند بود و کارشان خالی از خلل نخواهد بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو رسانه‌ها
اشاره به دو مسئله مهم به مناسبت سالروز تصويب بهترين ضابطه مطبوعاتي ايران
دهم آذرماه 1331 لايحه قانوني مطبوعات نهايي، متن آن اعلام و ازدو روز بعد به اجرا گذارده شد كه بهترين ضابطه مطبوعاتي ايران شناخته شده است. اين ضابطه كه تنها 9 ماه به اجرا درآمد، پس از براندازي 28 امُرداد ابطال و دو سال بعد از آن (سال 1334) يك قانون «محدود كننده» مطبوعات جايش را گرفت.
     طبق ضابطه آذر ماه 1331، جامعه مطبوعات ايران موظف شده بود كه با تشكيل انجمن، خود بر كار نشريات از نظر خروج از دايره حرفه، نزاكت، اخلاقيات و عفت قلم نظارت كند، اخطار دهد و در صورت بي اعتنايي به اخطار، طرد كند.
     اين لايحه قانوني 47 ماده اي كه با امضاي دكتر مصدق (كه اختيار اجراي موقت لوايح خودرا داشت) از 12 آذر به اجرا در آمده بود چون با توجه به اصول آزادي فكر و بيان تنظيم شده بود در تاريخ ژورناليسم ايران به عنوان بهترين ضابطه مطبوعاتي توصيف شده است. در اين لايحه قانوني رسيدگي به اتهامات مطبوعاتي، بدون حضور هيات منصفه منع، و «نشريه عمومي = حرفه اي» تعريف شده بود و در آن، شرايط قبلي در مورد متقاضي پروانه، جز داشتن حداقل 30 سال سن، سواد كافي (كه به تفسير كارشناسان معاصر، منظور؛ سواد روزنامه نگاري بود)، نداشتن محكوميت قطعي ارتكاب جرائم عمومي و داشتن بنيه مالي براي شش ماه انتشار نشريه؛ حذف و امور مطبوعات از وزارت فرهنگ جدا و به وزارت كشور واگذار شده بود.
     مورخان عموما شكوفايي ژورناليسم ايران از آذرماه 1331 تا 28 امرداد 1332 را به حساب اين لايحه قانوني گذارده اند.
    اصول روزنامه نگاري كه در سراسر جهان رعايت مي شود، خصوصيات حرفه اي بودن يك نشريه را «غيردولتي بودن آن» مي داند و اينكه سردبير اجرايي نشريه و دبيران ميزهاي آن روزنامه نگار حرفه اي (داشتن نصاب تحصيلات و تجربه، نداشتن پيشه ديگر و حقوق بگير دولت نبودن) باشند. دولت و موسسات دولتي مي توانند نشريه داشته باشند ولي نشريات آنها «تخصّصي» عنوان دارند و حق گرفتن آگهي تجاري و تكفروشي از آنها سلب شده است زيرا كه مطبوعات ركن چهارم دمكراسي هستند و قواي دمكراسي منفك از يكديگر.
     ايران شايد يكي از كشورهاي انگشت شمار جهان باشد كه در آن يك مقام دولتي مي تواند عليه يك نشريه اعلام جرم كند. در ممالك ديگر، مقام دولتي اگر در زمينه كار دولتي خود (نه، در رابطه امور شخصي) مطلب خلافي در نشريه ببيند مي تواند توضيح دهد و اگر توضيح او منتشر نشود حق مراجعه به سازمان و انجمن مربوط را دارد تا نشريه اجبار به انتشار توضيح شود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ساير ملل
تفاهم نانوشته دولت ها ـ چند دولت خارج از این تفاهم دولت ها
آن دسته از مورخان که در آخرین هفته نوامبر سال 2000 در نشستی در ژنو، اوضاع جهان را تحلیل و نظرات خودرا ابراز کرده بودند گفته بودند به نظر می رسد که مقامات ارشد کشورها به استثنای چند دولت، میان خود به یک تفاهم نانوشته دست یافته اند و معارضات، از این پس تا رویکرد دیگر محدود، لفظی و زودگذر خواهد بود.
     به باور این مورّخان، این تفاهم ِ خودجوش چندی پس از فروپاشی بلوک شرق حاصل شد و هر دولت می کوشد که در چارچوب این تفاهمِ نانوشته، خط قرمزهای دولت های دیگر را نقض نکند.
     این مورّخان که در آخرین دهه ماه نوامبر 2000 ابرازنظر کرده بودند دولت های خارج از این تفاهم را به ترتیب، از این قرار ذکر کرده بودند: دولت کره شمالی، دولت طالبان در افغانستان، دولت جمهوری اسلامی ایران، دولت لیبی (به ریاست قذافی)، دولت زیمبابوه (به ریاست موگابه)، دولت سودان، دولت سوریه، دولت لیبریا، دولت میانمار (برمه) دولت عراق (به ریاست صدام حسین)، دولت ونزوئلا (از سال 1999) و دولت بلاروس.
     در این فهرست، کوبا دیده نمی شد.
     از آن زمان تاکنون؛ طالبان، صدام حسین، قذافی و چارلز تیلور (لیبریا) حذف شده اند، میانمار (که دولت آن در دست نظامیان بود) و زیمبابوه (که موگابه رئیس آن کشور بود) تغییر جهت نسبی داده اند، سیاست سودان با موافقت با استقلال مناطق جنوبی اش رو به ملایمت گذارده و بلاروس متحد و همرنگ روسیه شده و سوریه درگیر نوعی جنگ داخلی مشابه وضعیت لیبی در اواخر حکومت قذافی است. در این میان، دولت های کره شمالی، جمهوری اسلامی ایران و ونزوئلا همچنان به راه خود و ننوشتن دیکته دیگران ادامه می دهند، ولی کم و بیش زیر فشار قراردارند.
    
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
اثرات ملي و جهاني رويداد خونين مومبايِ هند ـ جستجو براي يافتن معمارِ رويداد
محمداجمل امير قصّاب تنها مهاجم دستگير شده تهاجم تروريستي مومباي هند که اعدام شد
تعرض مسلحانه ده جوان مسلح به مومباي هند، که از ساعت 9 و نيم چهارشنبه شب (26 نوامبر 2008) آغاز و تا 29 نوامبر ادامه داشت ساير اخبار رويدادهاي جهان را تحت الشعاع قرارداده بود. دستگاههاي خبر و نظر رساني هربلوك و هركشور كوشيده بودند كه در جهت سياست بلوك و كشور خود گوشه هايي از آن را بزرگ و كوچك كنند و بخشهايي ديگر بر آن بيافزايند كه مقايسه و بررسي اين مطالب باهم، خيلي چيزها را به دست مي دهد.
    تنها فرد دستگير شده اين رويداد 60 ساعته با 173 كشته و 308 مجروح يك پاكستاني بود به نام «محمداَجمل امير قصّاب» و بنا به اعلام «سازمان مبارزان دكن» وابسته به «لشكر طيّبه»بود كه لشكر طيّبه را سالها پيش، اطلاعات ارتش پاكستان بوجودآورده بود تا در كشمير با هنديان مبارزه كند كه بعدا از كنترل پاكستان هم خارج شده است.
     بازجويي از محمداجمل كه پس از تيراندازي و ايجاد انفجار در ايستگاه نهايي راه آهن مومباي ـ شهر تقريبا 18 ميليوني هند و از مراكز بزرگ اقتصادي، تكنولوژيك و توليد فيلم سينمايي در جهان، هنگام فرار دستگير شده بود انگيزه اين ماموريت را تا حدي روشن ساخته است. به هرحال، برغم نرمش هاي دولت پاكستان و پيشنهاد همكاري در رسيدگي و كشف عامل اصلي رويداد، تا مدتي مناسبات رو به بهبود هند و پاكستان بازگشتي به دوران بحراني اش كرده بود.
    رسانه هاي انگلستان و آمريكا در آغاز كار كوشيده بودند که اين رويداد را در جهتي قراردهند كه هدف مهاجمان، «انگليسي ها و آمريكاييان» بودند و نشان دهند كه افراد مسلح با آن دو كشور ضديت داشتند. ولي جز يك نفر كه در هتل 104 ساله 565 اتاقي «تاج محل» سكونت داشت و در ساعات اوليه آزاد شده بود، افراد ديگر اين حرف را تاييد نكردند و گفتند كه مهاجمان اصرار به قتل افراد نداشتند و ميان عربهايي كه براي شركت در يك گردهمايي به هند آمده بودند و اروپاييان و سنگاپوري ها فرق نمي گذاشتند و گروگانگيري آنان هم به منظور ايجاد سپر انساني در برابر كماندوهاي هندي بود.
    برداشت برخي از رسانه ها حكايت از ارتباط مهاجمان با «القاعده» داشت. حال آنكه «لشكر طيبه» كه در دسامبر 2001 به پارلمان هند حمله برد، جناح ديگري است.
    به گفته اصحاب نظر در سي ام نوامبر 2008، صرف نظر از عامل اصلي و انگيزه، اين رويداد ممکن است بارديگر هنديان را متوجه ناسيوناليستهاي اين كشور خواهد كرد زيرا كه در وضعيت كنوني منطقه، برايشان اقتدار مهمتر از ليبرال ـ دمكرات بودن دولت است. مفسران هندي گفته بودند که برايشان مهم است كه بدانند «معمار» اين رويداد و تجاوز به مومباي بي آزار و آرام چه گروه و كساني بوده اند. چه دولت و سازماني اين تجهيزات و آموزش را به مهاجمان داده بود. آنان در طول 60 ساعت عمليات خود از سلفونهاي ماهواره اي، تازه ترين كالاشنيكوف ها و پرقدرت ترين نارنجكها، تكنولوژي «جي پي اس» و ... استفاده مي كردند و لحظه به لحظه با افرادي در خارج از هند تماس تلفني مي گرفتند و براي اينكه دچار ضعف و بي غذايي نشوند با خود بادام داشتند، در تيراندازي ماهر و بهترين تاكتيك را بكار مي بردند، بسيار آرام و خونسرد بودند و پيش از آغاز عمليات خودرا به صورت دانشجو درآورده كه كوله پشتي از كتاب حمل مي كند.
    صرف نظر از حساسيت سياسي قضيه، توجه به نكات خواندني اين رويداد خالي از استفاده نيست. هتل معروف «تاج محل» متعلق به يكي از پارسيان هند به نام «راتان تاتا» است. صاحب كافه معروف «لئوپلد» پاتوق خارجيان و تكنولوژيست هاي مومباي «فرهاد جهاني» و برادرش، دوتن ديگر از پارسيان است كه مورد حمله قرارگرفت و هفت نفر از جمله چهار خارجي در آنجا كشته شدند. در ايستگاه راه آهن مومباي، يك خبرنگار عكاس در انتظار آخرين قطار شبانه براي رفتن به خانه بود كه از دو مهاجم و عمليات آنان و اجساد عكسبرداري كرد كه اين عكسها سند «تاريخ» خواهند شد. يكي از دو نفري كه او به خود جرات داد و عكس گرفت، محمداجمل است كه دستگير شد. اين خبرنگار عكاس گزارش كرده بود كه دو مهاجم به ايستگاه راه آهن (ايستگاه شيواجي) پس از تيراندازي و پرتاب نارنجك و قتل 53 تن از منتظرين قطار، يك وانت را با زور از صاحبش گرفتند كه فراركنند ولي پليس به سوي وانت تيراندازي كرد، يكي را كشت و ديگري را که همانا محمد اجمل بود دستگير كرد.
    محمد اجمل محاکمه و در ماه مي 2010 به اعدام محکوم شد و ديوان عالي هند در آگوست 2012 آن حکم را تاييد و محکوم 21 نوامبر 2012 به دار آيخته شد. محمد اجمل هنگام اعدام شدن 25 ساله بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
عراق در نوامبر 2008: صدور 3 ميليون بشكه نفت خام در روز، بيش از 50 ميليارد دلار ذخيره ارزي بدون مصرف و ميليون ها آواره! چرا؟
در دو روز آخر نوامبر 2008 رسانه ها گزارش از وخامت وضعيت زندگاني عراقي هايي داده بودند كه ناامني 5 ساله يا باعث خروج آنان از وطن و اقامت در كشورهاي ديگر ازجمله سوريه و اردن و يا تَرك زادگاه، و زندگي در نقطه اي ديگر در زير چادر ـ چادرهاي آوارگان شده بودند. همزمان، اخبار اين رسانه ها از ذخيره ارزي بالاي پنجاه ميليارد دلاري و بدون استفادهِ! اين كشور حكايت داشت كه تنها از فروش نفت حاصل شده بود. از اين خبرها چنين بَرمي آمد كه در آن سال صدور نفت عراق از سه ميليون بشكه در روز تجاوز كرده و از اين بابت، ايران را پشت سر گذاشته بود و همچنين گزارش هايي از برخي سوء جريانات مالي در دستگاه دولتي عراق.
     29 نوامبر 2008 رسانه هاي غرب ضمن انتشار عكس هايي از فقر و مشكلات عراقي هايِ تَرك وطن كرده در اردن و سوريه و از جمله يك بانوي عراقي كه در شهر امان (پايتخت اردن) روي زمين نشسته و سيگار مي فروخت، نوشته بودند كه بالاخره با پادرمياني سازمان ملل، دولتهاي اروپايي قبول كرده اند كه از ميان انبوه عراقي هاي آواره ده هزار نفرشان را در خاك خود بپذيرند!. در كنار اين تصاوير، عكس «شهرستاني» وزير نفت عراق را كه لبخند بر لب داشت منتشر ساخته و نوشته بودند كه وي با كُردهاي عراقي درباره چگونگي تقسيم درآمد نفت مذاكره كرده است. معلوم نيست كه چرا با آوارگان عراقي درباره تقسيم درآمد نفت گفتگو نمي شود و چرا ترتيب بازگشتن آنان را به وطن و کسب و کار و زندگاني در آرامش و بدون دغدغه نمي دهند؟!.
بانوي آواره سيگارفروش عراقي در اردن ـ عكس متبسّم وزير وقت نفت عراق به گوشه راست تصوير الصاق شده است

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
نظامي آمريکايي: ... و به اين دلايل بود که از آلمان تقاضاي پناهندگي کردم
Andre Shepherd اندره شيفرد نظامي آمريكايي كه از بازگشت به عراق خودداري ورزيده و از دولت آلمان تقاضاي پناهندگي كرده بود 27 نوامبر 2008 در اين كشور يك مصاحبه مطبوعاتي عمومي ترتيب داد و دلايل اينكه چرا واحد خودرا تَرك و درخواست پناهندگي كرده بود تشريح كرد.
     اندره و در آن وقت 31 ساله که در عراق عضو گردان 412 پشتيباني هوايي بود در اين مصاحبه گفته بود: در سالهاي 2005 و 2007 در عراق بودم و در اين مدت از آنچه را كه ديدم و شنيدم، خسته و دلزده شدم. در عراق وقتي كه مي ديديم مردم امنيت نداشتند، ترس از انفجار انتحاري داشتند، به هرجا كه مي خواستند بروند بازرسي بدني مي شدند، چند دستگي ملي (نژادي) و مذهبي به وجود آمده بود، در همه جا و از همه چيز سوء استفاده مي شد، در كشورِ نفت مردم در صفوف طولاني خريد سوخت مي ايستادند و مردگان را براي تدفين در صف نوبت قرار مي دادند دچار يأس و انفعال شدم و نخواستم که بيش از آن در عراق بمانم ولي چون يک نظامي نمي تواند تَرک ماموريت کند به دولت آلمان درخواست پناهندگي دادم.
Andre Shepherd در زير شعار !No

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
درگذشت بانوي 115 ساله ـ اندرزهاي جالب آموزنده او به جوانترها
Edna Parker
ادنا پاركر Edna Parker بانوي 115 ساله آمريكايي كه طبق كتاب ركوردها، تا 26 نوامبر سال 2008 سالخورده ترين زن در جهان بود در اين روز درگذشت. وي بيستم آوريل 1893 در ايالت ايندياناي آمريكا به دنيا آمده بود و در همين ايالت هم از اين دنيا رفت. با درگذشت «ادنا» اينك پيرترين زن جهان بانو «ماريا جيزز» پرتغالي است كه در دهم سپتامبر 1893 به دنيا آمده است.
    «ادنا» در يكصدمين زادروز خود گفته بود كه از هشتاد سالگي همه اش درحال محاسبه با خود بوده كه اگر در جواني چنين نكرده و چنان كرده بود زندگاني اش در چه مسيري بود. هروقت كه به فكر فرو مي رود اشتباهات از نظرش مي گذرند و در اين سن، پند او اين است كه يك جوان پيش از انجام كاري مهم و سرنوشت ساز، نتيجه را درنظر بگيرد ـ نه نتيجه فوري بلكه نتيجه اش را در چندين دهه بعد. مهمترين كار يك انسان در جواني؛ انتخاب رشته تحصيلي، شغل و همسر است و بعد محل و روش زندگي. اگر در اين امور دقت نكند پشيمان خواهد شد و گاهي جبران نخواهد داشت. يك و يا دو فرزند كافي است. در پيري، يك فرد بيش از سنين ديگر خودرا مسئول فرزندانش مي بيند كه آنان را بدون خواستشان به دنيا آورده است. يك فرد مسئول بايد هميشه مراقب و راهنماي فرزندانش باشد و خودرا در خوشبختي و يا گرفتاري هايشان شريك بداند و دمي از اندرزدادن آنان بويژه در زماني كه هنوز جوان هستند غفلت نكند. در نتيجه هرچه كه شمار فرزندان كمتر باشد بهتر است.
    «ادنا» در مراسم يكصد و هفتمين زادروز خود گفته بود كه زنده بودن بيش از حد متعارف لذتي ندارد. عمر مفيد لذت بخش است. زندگي كردن با كمك ديگران و طعم غذا را حس نكردن و يا موزيك را نشنيدن، به خواب عميق فرو نرفتن، با ضعف حافظه رو به رو بودن و اسامي افراد را فراموش كردن و هر روز به دكتر و بيمارستان برده شدن چه فايده اي مي تواند داشته باشد. با وجود اين، من مي خواهم كه بازهم زنده بمانم به اين شرط كه نوه ها و نتيجه هايم دست كم هر هفته يكبار به من سر بزنند و به جاي پرستار، آنان مراقب من باشند. پرستار هرقدر كه وظيفه شناس باشد بمانند نوه ها دلسوز نيست و به دل نمي نشيند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
برخي ديگر از رويدادهاي 30 نوامبر
  • 1782:   پيش نويس قرارداد پاريس که پس از تصويب به صلح انگلستان و دولت نوپاي ايالات متحده انجاميد به امضاء رسيد و انگلستان رسما استقلال ايالات متحده را که مهاجر نشين آن کشور بود برسميت شناخت.
        
        
  • 1810:  


    «اليور اف. وينچستر» تفنگساز معروف آمريكايي به دنيا آمد.
        
  • 1816:   تئودور مومسن Mommsenنويسنده و مورخ آلماني به دنيا آمد.
        
        
  • 1835:  


    مارک توين Mark Twain (سميوئل لانگهورن کلمنسSamuel Longhorne Clemens) داستان نگار و طناز معروف آمريکايي در اين روز در شهر فلوريداي ايالت ميسوري به دنيا آمد و 75 سال عمر كرد.
        وي سفرهاي متعدد كرد ازجمله ديدار از اروپا و خاورميانه. او كه نام مستعار «مارك توين» را برخود نهاد مشاغل گوناگوني ازجمله كار در چاپخانه، معادن و ناخدايي كشي رودخانه پيما (رود «مي سي سي پي») را پشت سر گذارده بود. داستانهاي او و طنزهايش پر از نكته هاي ظريف و جالب است كه ضرب المثل انگليسي زبانها شده اند. برخي از نقد نگاران ادبي، وي را بزرگترين نويسنده داستان طنز آميز قرن نوزدهم خوانده اند. مارک توين دوازدهم آوريل 1910 درگذشت و رئيس جمهوري وقت آمريكا (تافت) ضمن صدور اعلاميه اي رسمي، فوت او را بزرگترين ضايعه براي آن كشور خواند. دانشگاه آكسفورد (انگلستان) به مارك، دكتراي ادبيات داده بود.
        
        
  • 1874:  


    وينستون چرچيل سياستمدار و دولتمرد معروف انگلستان ( از حزب محافظه کار ) به دنيا آمد. وي که 24 ژانويه 1965 درگذشت دو بار نخست وزير انگلستان شده بود ؛ از 1940 تا 1945 و از 1951 تا 1955.
        
        
  • 1886:   نخستین نیروگاه برق (جريان AC) در شهر بافالوِ استیت نیوریورک آغاز بکار کرد. روز گشایش این نیروگاه مصادف بود با آتش زده شدن شهر بافالو به دست ارتش انگلستان در نوامبر سال 1813.
        
        
  • 1900:  


    اسکار وايلد نويسنده ايرلندي در 46 سالگي در پاريس درگذشت.
        
        
  • 1909:   مجلس ايران با استخدام مورگان شوستر آمريكايي به عنوان مستشار ماليه موافقت كرد كه دو سال بعد با اولتيماتوم روسيه او را بركنار كرد.
        
        
  • 1913:   نخستين جايگاه بنزين كه با تلمبه (پمپ) كار مي كرد درشهر پيتسبورگ استیت پنسيلوانياي آمريكا آغاز بكار كرد . قبلا بنزين در حَلَب هاي فلزي فروخته مي شد.
        
        
  • 1918:   نيروهاي دولت شكست خورده عثماني در جنگ جهانی اول، خاك ايران را ترك گفتند.
        
        
  • 1945:   ارتش شوروی منطقه دانتزیک (گدانسک) را ازدست آلمان خارج ساخت. دادن همین منطقه قدیمی آلمان (پروس) به لهستان در پایان جنگ جهانی اول که در آن آلمان شکست خورده بود سبب شد که هیتلر براي پس گرفتن آن در 1939 به لهستان لشکر بکشد و چون انگلستان و فرانسه تمامیت لهستان را تضمین کرده بودند، جنگ جهانی دوم اغاز شود.
        ارتش شوروی پس از تصرف دانتزیک پیشروی خودرا به سوی اتریش که در آن زمان بخشی از آلمان بود آغاز کرد. درنوامبر 2004 و در سالروز آزادشدن دانتزیک، گروهی از بستگان 27 میلیون تبعه شوروی که در جنگ جهانی دوم کشته شدند اجتماع کردند و اعتراض داشتند که چرا گورباچف ـ یلتسین از خون عزیزانشان به آن آسانی گذشته و از اروپای شرقی و بویژه لهستان و شرق آلمان خارج شده که همه اینها به ناتو پیوسته و دشمن روسیه شده اند. حال آنکه دولت آمریکا هنوز خاک ژاپن و آلمان را از نیروهای نظامی اش تخلیه نکرده است و .... این جماعت می گفتند از همان روزی که کرملین از مرگ 27 میلیون تبعه جماهیر شوروی گذشت و اروپای مرکزی و شرقی را بدون گرفتن کوچکترین امتیاز و غرامت مرگ کشتگان به غرب سپرد پیدا بود که بازگشت دوباره آن به باشگاه قدرت های ردیف یکم بعید است. آنان همچنین می گفتند روسیه سرشار از مواد خام است ولی مواد خام وارد می کند، روی ذخایر نفت و طلا و ... نشسته اما مشکل اقتصادی دارد زیراکه همچنان گرفتار بوروکراسی پیچیده و فساد اداری ـ اقتصادی است که کمونیستها از عهد تزارها و نظام جاری از کمونیستها به ارث برده و امیدی هم به رفع آن نیست، و مافیابازی که از لحظه فروپاشی شوروی آغاز شده و اموال و منابع عمومی به نام خصوصی سازی بلعیده شده پایان نیافته است و ...، حرفهای مقامات مسکو ضد و نقیض است و روشن نیست که چه می کنند و چه می خواهند بکنند.
        به باور اصحاب نظر، این شعارها و انتقادها به ناسیونالیست های روسیه کمک کرده است که از آن پس در هر فرصتی آنها را تکرار کنند و ....
        
        
        
  • 1947:   يک روز پس از صدور مصوبه مجمع عمومي سازمان ملل داير برتقسيم فلسطين به دو کشور عرب و اسرائيلي که دولت هاي عربي آن را نپذيرفته بودند، مناطق يهودي نشين فلسطين مورد حمله مسلحانه ساکنان عرب قرارگرفت که سرآغاز يک مناقشه خونين و طولاني بوده است.
        
        
  • 1961:   دولت مسکو درخواست عضويت کشور تازه استقلال يافته کويت در سازمان ملل را وِتو کرد، زيراکه دولت عراق ـ دوست وقت شوروي مدعي مالکيّت کويت شده بود. همين دولت شوروي قطعنامه پيشنهادي نوامبر 1990 به شوراي امنيت را وتو نکرد! که اگر عراق (هنوز متحد شوروي و بدهکار به آن) تا 15 ژانويه 1991 کويت را تخليه نکند با زور اخراج خواهد شد. در اين زمان گورباچف رهبر شوروي بود که يک سال بعد، این جماهیریه بزرگ از هم فروپاشيد.
        
        
  • 1967:   دولت انگلستان جزاير «کوريا - موريا» در درياي عرب را به دولت عُمان داد.
        
        
  • 1967:   يمن جنوبي (به پايتختي عدن) استقلال خود را از انگلستان به دست آورد. اين منطقه که قبلا کنفدراسيوني از قبايل عرب بود داراي حکومت کمونيستي شد که سالها بعد در پي يک رشته ترور و توطئه و جنگ، با يمن شمالي يکي شدند ولي مسائل قديمي يمن و معارضات پايان نيافته است.
        
        
  • 1975:   کشور داهومی Dahomey مستعمره سابق فرانسه در آفريقاي غربي به بنین Benin تغییر نام داد. اين کشور 9 ميليوني با وسعت 112 هزار کيلومتر مربع قبل از ورود استعمار اروپايي، نظام سلطنتي داشت. داهومي سالها مرکز انتقال برده سياه از آفريقا به قاره آمريکا بود. اين کشور فرانسوي زبان که در سال 1960 استقلال يافت از سال 1972 تا سال 1989 و فروپاشي بلوک شرق حکومت مارکسيستي داشت.
        
        
  • 1988:   یک توفان دریایی 318 تن را در بنگلادش کُشت و زیان مالی سنگین ببار آورد.
        
        
  • 2007:   نخست وزیر وقت هند گفت که هند می تواند ظرف مدتی کمتر از دو دهه وارد باشگاه قدرت های اول شود و در ردیف آمریکا قرارگیرد. ما باید به فرار مغزهای از هند که گروه ـ گروه به اروپای غربی و آمریکای شمالی مهاجرت می کنند پایان دهیم. نخست وزیر وقت هند گفته بود؛ آرزویش این است که مهاجران هندی به وطن بازگردند. هند باید از لحاظ تکنولوژیک و صنعت که استعداد آن را دارد در صدر کشورها قرارگیرد.
        
        
  • 2009:   توماس فریدمن روزنامه نگار آمريکايي در مقاله 26 نوامبر 2009 خود در نیویورک تایمز نوشته بود: انتقال پول توسط مهاجران از کشوری به کشور دیگر ممکن است بعدا و با انجام تغییرات سیاسی در کشور مبدأ مشکلات قضایی بین المللی به وجود آورد. برای مثال: برخی مهاجران به آمریکا و ... با خود پول وارد می کنند بدون اینکه از آنان سئوال شود که آن پول را از چه راهی به دست آورده اند. اگر پول از راه نادرست به دست آمده باشد بعدا مدعی پیدا خواهد کرد و دردِ سر ساز خواهد شد. مروری بر وقایع گذشته نشان می دهد که در پی هر تغییرات ریشه ای در یک کشور، مردم مقامات سابق این کشور و مخصوصا مقامات تَرک وطن کرده را دنبال کرده بودند تا خلاف و سوء استفاده نکرده باشند و برای کشور مقصد دردِ سر ساز شده بود.
        
        
  • کارنامک نوشيروان (خاطره ای از مولف)
    در تحریریه روزنامه های ایران تا اواخر دهه 1330 زن دیده نمی شد ـ اِکراه از انتشار مطلب زادروز یک «بانو ـ روزنامه نگار»
    تا اواخر دهه 1330 (دهه 1950)، زن در تحریریه روزنامه های ایران ـ حتی به عنوان تایپیست مشاهده نمی شد. برخی بانوان که مطلبی نوشته و یا مقاله و گزارشی را ترجمه کرده بودند آن را برای سردبیر و یا دبیر مربوط می فرستادند تا اگر بخواهد چاپ شود. این وضعیت در خبرگزاری دولت هم مشاهده می شد. تا زمان نخست وزیری علی امینی، در این خبرگزاری ـ خبرگزاری پارس ـ تنها یک بانوی تایپیست به نام نجیبه صادقی کار می کرد. او نیز جلسه ای (روزانه و هر روز پس از انجام کار) دستمزد می گرفت و در ساعات عصر کار می کرد زیراکه صبح ها کارمند سازمان بیمه های اجتماعی بود.
        تابستان 1335 (1956 میلادی)، در یکی از جلسات کلاس نخستین دوره آموزش روزنامه نگاری ایران، مجید دوامی سردبیر وقت روزنامه اطلاعات خاطرات دوران روزنامه نگاری خودرا بیان می داشت تا روزنامه نگاران آینده کشور در جریان واقعیت ها باشند. او در آن جلسه از نبود زن در تحریریه (اطاق خبر) روزنامه ها ابراز تأسف کرد و گفت که این نبود (غیبت زنان) همچنین شانس ازدواج همکاران را که عامل بقاء در این حرفه و پیشرفت هر دو ـ زن و شوهر است کاهش داده است. [دوامی بعدا کمک کرد که «مجله زن روز» در چارچوب موسسه کیهان پا بگیرد و خودش سردبیر آن شد.]. دوامی یک مثال بیان داشت که برای شاگردان کلاس تأسف برانگیز بود که من هم یکی از آنان بودم و آن این بود که سال پیش از آن (مهرماه 1334 = اکتبر 1955) که بانو ترِدوِل Treadwell روزنامه نگار و نویسنده بنام 70 ساله شده بود موافقت نشده بود که به این مناسبت مطلبی درباره کارهای او بنویسیم و این مخالفت به صورت اِکراه بود و ماهم خودرا وارد درد سر نکردیم.
        
    Sophie Treadwell

    بردن نام این بانو در کلاس درس، تنی چند از شاگردان ازجمله مرا وادار کرد که درباره او تحقیق کنیم. ولی در دائرةالمعارف های موجود در ایران وقت، نامی از تردول برده نشده بود. این مشکل از ذهن من خارج نشد تا در سال 1961 (1340 هجری) که چاپ تازه دائرة المعارف های به زبان انگلیسی از آمریکا برای خبرگزاری پارس (ایرنا) رسید، ولی مطلب آنها درباره «تردول» کوتاه بود.
        این بانو بیستم فوریه 1970 درگذشت، و به این مناسبت خبرگزاری ها گزارش های مفصل مخابره کردند و من ترجمه این گزارش ها را در اخبار مشروح ساعت 7 بامداد دوم اسفند 1348 رادیو ایران (سراسری) به پخش دادم و همچنین به بولتن خبرگزاری برای ارسال به مطبوعات، تلویزیون غیر دولتی که از پاییز 1337 آغاز بکار کرده بود و نیز مقامات دولتی. تلویزیون دولتی که از یکم آبان 1345 آغاز بکار کرده بود، خودش مشترک خبرگزاری های چهارگانه (بیگ ـ 4) بود و اخبار بین الملل را ترجمه و عینا (بدون دست بردن و خودسانسوری) پخش می کرد. مصطفی قریب (متوفی) دبیر این اخبار تلویزیون دولتی بود.
        برای آشنایی بیشتر با این بانوی روزنامه نگار و عاشق روزنامه نگاری:
        مهمترين كار ژورناليستي بانو «سوفيا تردول Sophie Treadwell» روزنامه نگار آمريكايي که اكتبر 1885 به دنيا آمد و 85 سال عمر كرد پوشش خبرهاي مربوط به انقلاب مسلحانه مكزيك در اواخر دهه دوم و اوايل دهه سوم قرن بيستم بود. تا آن زمان، هيچيك از روزنامه نگاران زن چنين جرأتی به خود نداده بود كه در ميان آتش و خون به تهيه خبر دست بزند و از گلوله و خطرات ديگر نترسد. «تردول» در جريان انقلاب خونين مكزيك موفق شد كه در 1921 «پانچو ويلا» رهبر انقلابيون مسلح را در پناهگاهش بيابد و با او مصاحبه كند. انتشار اين مصاحبه در روزنامه «نيويورك تريبيون» سبب شد كه جهانيان صداي رهبر انقلاب مكزيك را بشنوند، از هدفهاي او حمايت كنند و «رابين هودِ مکزيک» لقب دهند.
         کار ژورناليستي ديگر سوفیا پوشش گسترده ماجراي زني به نام روث سنايدر Ruth B. Snyder است که شوهرش را کشته و اعدام شده بود.
         سوفيا نه تنها اين ماجرارا در روزنامه منتشر کرد بلکه آن را به صورت کتابي پُرمخاطب منتشر کرد.
         سوفيا يک مجموعه داستان کوتاه تحت عنوان Lusita نيز منتشر کرده است که مطالب آن را که واقعي هستند در دوران خبرنگاري اش جمع آوري کرده بود. همين کتاب در داستان نگار شدن خبرنگاران حوادث شهري روزنامه ها پس از بازنشسته شدن سهم موثر داشته است. در قرن 21 و کم حوصله شدن مردم، مخاطبان داستان هاي کوتاه افزايش يافته اند بويژه اگر توسط روزنامه نگار حاضر در صحنه نوشته شده باشند.
     نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
    نامه به مولف
    چرا دولت تهران (زمان رضاشاه) به دولت هاي ديگر تاكيد كرد كه به جاي «ايران»، پرشيا، پرژيا ، پرسه و ... بكار نبرند؟
  •   25 نوامبر 2004 یک مخاطب با ارسال يك پيام، از مؤلف این تاریخ آنلاین سئوال کرده بود كه آيا اقدام دولت رضاشاه در دهه دوم سده جاری هجري خورشيدي درست بود كه به دولت هاي ديگر تاكيد كرد كه در مكاتبات و نقشه هاي جغرافيافي نام ايران را «پرشيا، پرژيا، پرسه و ...» ننويسند؟.
        
        ــ اين پرسش، پاسخ بله و نه دارد. نظر منفي درباره اين اقدام، پس از شهريور 1320 فزوني يافت كه گفتند اين كار خواست استعمار انگلستان بود و دولت های همسايه ایران (و نَه مردمشان) را هم راضي كرد. به گفته اين شمار، پس از كودتاي سال 1299 و سر و سامان يافتن امور كشور و نوسازي ارتش و تمركز قدرت در پايتخت، نگراني انگلستان كه مناطق شرقي امپراتوري پارسي ها را افغانستان و بلوچستان و ... ناميده بود و خطوط مرزي عراق را كه قبلا به صورت يك كشور واحد وجود نداشت به سود دولت بغداد ترسيم و تعريف كرده بود افزايش يافت كه ممكن است يك روز ايرانيان در صدد متحد ساختن قلمرو سابق ازجمله به صورت یک سرزمین با چند دولت (نوعی جامعه مشترک المنافع) برآيند، مخصوصا كه در چند نقطه از دنيا به ويژه در اروپا چنين احساسي مشاهده مي شد. لذا، با برانگيختن برخي از رجال حرف شنوِ خود مخصوصا آنان كه شهرت «سياسي ــ فرهنگي» داشتند و با استناد به سخن فردوسي كه روي نام کلمه «ايران» تاكيد بسيار كرده بود و ايرانيان تسليم كلام فردوسي بودند اين فكر را تقويت كردند كه دولت هاي خارجي هم بايد از عادت 2 هزار و پانصد ساله دست بردارند و ايران را « پرشيا، پرژيا ، پرسه و ... » نخوانند. حتي بخشنامه شده بود كه نامه هاي با اين عناوين پذيرفته نشود و پستخانه برای رساندن نپذیرد. حال آن كه ملل ديگر ممالك خارجي را همچنان به نام هايي كه در طول تاريخ به آن عادت كرده اند مي خوانند و كسي هم آنها را منع نمي كند. براي مثال: يونان و گريس، آلمان، ژرماني و دویچه، هند و اينديا، مصر و ايجپت، انگلستان، انگليز ، بريتانيا و يونايتد كينگدم و ... و اعتراضي هم نيست. اين اقدام دولت وقت ایران، مسكو را هم راضي كرد كه بسياري از مناطق امپراتوري پارسي ها را در قلمرو خود داشت ـ در قفقاز و آسیای میانه. دولت وقت غافل از اين بود كه ذهن توده ها در خارج از كشور را با بخشنامه دولتي نمي شود تغيير داد و نوجوانان در مدارس ممالك ديگر و در كتب درسي كارهاي «امپراتوري پارسي ها»، ادبيات پارسي، پرس پوليس و ... را مي خوانند و نامي از ايران نيست و در محاوره هم از پرشين راگ (فرش ايراني) ، پرشين كَت (گربه ايراني)، پرشين مِلون (خربزه ايراني)، پِرشيَن هَت (کلاه پوستي ايراني) و ... نام مي برند و به تدريج فراموش مي كنند كه ايران همان «پرشيا» است كه 13 قرن، تنها اَبَرقدرت و يا يكي از دو ابرقدرت جهان بود و آن ادبيات غني را داشت و زادگاه بسياري از فرضيه ها، علوم و فنون بود. زيان اقدام دولت وقت كه دانسته و ندانسته آن را انجام داده بود در سالهاي اخير بيشتر آشگار شده است. براي مثال: در پي رويداد 11 سپتامبر سال 2001 آمريكا، بسياري از آمريكاييان (عوام الناس) ميان ايران و عراق فرق نگذاشتند و ايرانيان را هم به چشم عرب نگاه كردند. در ماه می سال 2003 يك پژوهشگر آمريكايي با توجه به اين وضعيت، پس از يك بررسي علمي اعلام كرد كه 87 درصد آمريكائيان گمان مي كنند كه ايرانيان به دليل اختلاف يك «حرف» در املاي واژه نام ايران و نام عراق به لاتين، عرب هستند و .... اين پژوهشگر پيشنهاد كرد كه در كتاب هاي درسي، هرجا كه نامي از امپراتوري پارسي ها و يا ايران برده مي شود؛ در پرانتز، نام ديگر را هم ذكر كنند (كه معلوم نيست اين توصيه رعايت شود). وقتي كلمه پرژيا (پارس) به چشم به خارجي مي خورد در ذهن او، سرزميني از درياي اژه (مدیترانه شرقی) تا رود سند و كوههاي پامير تداعي مي شود ولي واژه «ايران» كشور نسبتا كوچكي در يك گوشه از جهان و عمدتا در جوار جهان عرب را تداعي مي كند. نظام سابق در دوران پهلوی دوم هم اشتباه ديگري مرتكب شد كه استان فارس را از خليج فارس و استان كرمان را از درياي عمان جدا ساخت.
        

  • قرارداد سایکس ـ پیکو
  •   پرسش مخاطب که نوشته است در آمریکا دانشجوی ایرانی دانشگاه است و بیست و هشتم نوامبر 2022 (هفتم آذر 1401) واصل شد:
        
        مذاکرات سایکس (نماینده دولت لندن) و پیکو (نماینده دولت پاریس) و سازش آنها در مورد تقسیم و تصاحب متصرفات عثمانی در غرب آسیا چه زمانی پایان یافت؟.
        
        پاسخ:
        
        ماه می 1916.
        Sykes و Picot نمایندگان دو استعمارگر اروپایی وقت ـ انگلستان و فرانسه ـ در این ماه بر سر تقسیم قلمرو عثمانی در مناطق عرب نشینِ غرب آسیا به توافق رسیدند. جزئیات توافق این دو، معروف به قرارداد سایکس ـ پیکو تا حدود دو سال محرمانه بود، زیرا که هنوز جنگ جهانی اول به پایان نرسیده بود، ولی شکست عثمانی ـ متحد آلمان در آن جنگ قطعی به نظر می رسید. اجرای همین توافق نامهِ سایکس ـ پیکو و ایجاد کشورهای متعدد تازه در غرب آسیا ازجمله کشور عراق و اردن، این منطقه را دچار یک قرن مسئله؛ بحران و جنگ کرده است. طبق این سازش، سوریه و لبنان سهم فرانسه شده بود. در همان سال 2016 نظامیان انگلیسی بخش هایی از آسیای غربی ازجمله فلسطین را از دست عثمانی که حدود 4 قرن آنها را در کنترل داشت خارج کردند.
        

  • پيام‌هاي تازه
    درباره خبرنويسي غير حرفه اي در سال 2005
  •   پيامي كه در زير مي آيد 28 نوامبر 2005 _آذرماه 1384) به نگارنده اين «تاریخ آنلاین برای ایرانیان» واصل شد و فرستنده درخواست درج آن را کرده بود:
        
        "... چون شما بيش از هر نويسنده ديگر درباره روزنامه نگاري مي نويسيد ترجيح داده ام كه مشكل را با شما در ميان بگذارم. امروز (يكشنبه ششم آذر 1384) در روزنامه همشهري متعلق به شهرداري تهران خبري كه آن را در پیوست اين پيام مي فرستم مشاهده كردم، چون به اين تحولات علاقه دارم آن را خواندم، نه يك بار بلكه چند بار، ولی چيزي از آن درك نكردم. اين روزنامه به جاي روشن ساختن قضيه، عينا مطلبي را كه دريافت كرده و شبيه بخشنامه اداري است چاپ كرده است. بايد ماده 187 برنامه سوم را ذكر مي كرد، بايد مي نوشت كه «مركز مشاوران حقوقي و وكلا» چه سازماني است، در كجا قراردارد و وظيفه اش چيست و چه تصميماتي مي گيرد، بايد روشن مي ساخت كه تشخيص صلاحيّت علمي و عمومي كدام داوطلبان؟، و بالاخره با چند صاحب نظر و خُبره درباره اين تصميم مصاحبه مي كرد و مي پرسيد :آيا «قابل اعتراض نبودن در مراجع قضايي» نفي كننده اصل 159 قانون اساسي كه دادگستري را مرجع تظلمات و شكايات (يعني هر نوع) قيد كرده است نخواهد بود و همچنين نافي بند اول اصل 156 آن قانون.
        روزنامه براي تبيين مردم كه بیشترشان آگاهي كمي از امور و قوانين دارند به وجود مي آيد. اگر قرار باشد كه عين بخشنامه، اطلاعیه و ... را كه به زبان فني مربوط نوشته مي شود نقل كند كه نقض غرض از انتشار روزنامه و آگاهيدن مردم است. من شنيده ام كه روزنامه نگاري قواعد نگارش خاص دارد، شما بهتر مي دانيد و ...".
        
        متن خبر ارسالي مخاطب گرامي از اين قرار است:
        
        فارس: با اصلاح آئين نامه اجرايي ماده ۱۸۷ برنامه سوم توسعه از سوي رئيس قوه قضائيه، اختيار ديوان عدالت اداري براي رسيدگي به شكايات از تصميمات مركز امور مشاوران حقوقي و وكلا لغو شد. لغو اختيار ديوان عدالت اداري با الحاق يك تبصره به ماده (۲) آئين نامه اجرائي ماده ۱۸۷ قانون برنامه سوم توسعه صورت گرفته است. بر اساس تبصره الحاقي، ديوان عدالت كه قبل از اين مجاز به نقض و ابطال تصميمات مركز امور مشاوران حقوقي و وكلا بود از اين پس مجاز به اين اقدام نبوده و «كليه تصميمات هيأت اجرايي از جمله در مورد تشخيص صلاحيت علمي و عمومي داوطلبان قطعي بوده و قابل اعتراض در مراجع قضايي نمي باشد.». اين تصميم اول آذرماه با شماره ۱۱۲۲۳/۸۴/۱ از سوي سيد محمود هاشمي شاهرودي ابلاغ شده است.
        
        - - - - -
        
        به نظر مولف اين تاریخ آنلاین، ايراد فرستنده پيام از لحاظ عدم رعايت قواعد خبرنويسي وارد است. استادان روزنامه نگاري هرگونه ضعف خبر در يك نشريه را نشانه كمي تجربه و مهارت سردبير اجرايي روزنامه و دبير ميز مربوط مي دانند. دبير و سردبير نبايد «خبر ناقص» و خبري را كه جاي سئوال براي مخاطب بگذارد و عناصر ششگانه خبر در آن رعایت نشده باشد از خبرنگار بپذيرند. در خبر روزنامه، معمولا شماره بخشنامه ذكر نمي شود مگر اين كه قطعنامه و قراردادي باشد كه ذكر آن براي استناد لازم باشد. خبري كه مخاطب گرامي ارسال داشته و مدعي انتشار آن در روزنامه ... است براي درج در روزنامه رسمي كشور و يا آگهي هاي رسمي مانعي ندارد، ولي براي يك روزنامه ـ هرچند كه متعلق به يك سازمان دولتي باشد، نَه. خواندن اين خبر، اين جانب را هم مانند مخاطب عزيز از تصميم رئيس قوه قضائيه روشن نساخت. انجمن صنفي مطبوعات و يا هر مرجع ذي صلاح ديگر بايد به سردبير تذكر دهد تا كار خبرنويسي به راه حرفه اي آن باز گردد. اين مراجع در اصل نبايد اجازه دهند كه فردي بدون تحصيلات و تجربه روزنامه نگاري و داشتن دست كم ده سال تجربه خبرنگاري و دبيري خبر به سردبيري يك روزنامه منصوب شود. وزارت ارشاد و مراجع ذي صلاح ديگر بايد آيين نامه شرايط حرفه اي خبرنگار، دبير خبر، دبير مقاله و سردبير اجرايي را تدوين كنند كه با چه مهارت و تجربه و تحصيلات از يك مقطع تحریریه به مقطع ديگر مي توانند انتقال يابند. تا چنين ضابطه حرفه اي (صرفا حرفه اي و مطلقا مربوط به تحصيلات، تجربه و استعداد) در دست نباشد روزنامه نگاري ما همچنان خواهد لَنگيد.




  •  

    مطالعه اين سايت و نقل مطالب آن با ذكر ماخذ (نشاني کامل سايت و نام مولف آن) آزاد است، مگر براي روزنامه هاي متعلق به دولت و دستگاههاي دولتي؛ زيرا كه مولف اين سايت اكيدا «روزنامه نگاري» را كار دولت نمي داند. روزنامه عمومي به عنوان قوه چهارم دمكراسي بايد كاملا مستقل از دولت و سازمانهاي عمومي باشد تا بتواند رسالت شريف خود را به انجام برساند.


     تماس با مولف:

    editor (a) iranianshistoryonthisday.com
    n.keihanizadeh (a) gmail.com