Iranians History on This Day
روز و ماه خورشيدي و يا ميلادي مورد نظر را انتخاب و كليد مشاهده را فشار دهيد
ميلادي
   خورشيدي

 
21 دسامبر
 
جستجو:

 
 


 هديه مولف

اين سايت مستقل و بدون كوچكترين وابستگي؛ هديه ناچيز مولف كوچك آن به همه ايرانيان، ايراني تبارها و پارسي زبانان است كه ايشان را از جان عزيزتر دارد ؛ و خدمتي است ميهني و آموزشي كه خدمت به ميهن و هموطنان تكليف و فريضه است كه بايد شريف و خلل ناپذير باشد و در راه انجام تكاليف ميهني نياز به حمايت مادي احدي نبايد باشد، و نخواهد بود. انتخاب موارد براي نگارش و عرضه در سايت نظرشخص مولف است.
 

 










   لينک به اين صفحه  

مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 21 دسامبر
ايران
ابتکار برگزاریِ گردهمایی و جشنِ زادروزِ افراد از ایرانیان است ـ روزی که آیین زرتشت دین رسمی ایران اعلام شد
اردشير يکم شاه ساساني ايران
21 دسامبر 233 میلادی و در شب یَلدا، اردشیر پاپکان ـ شاه ساسانی وقت در مراسمی به این مناسبت، آیین زرتشت را دین رسمی (اصطلاحا؛ دولتی) ایرانیان اعلام داشت و خواست که همه آتشکده های خاموش روشن شوند، مجموعه اوستا (آموزش های زرتشت) تکمیل و در دسترس قرارگیرد. [ایرانیان از صدها سال پیش از آن زرتشتی بودند. بلاش یکم، شاه اشکانی ایرانزمین در نیمه دوم قرن یکم میلادی دستور جمع آوری آموزشهای زرتشت را در یک مجموعه داده بود که تا زمان اردشیر، این کار پایان نیافته بود.]. این نخستین بار بود که ایران دارای دین رسمی می شد. اردشیر در آن مراسم (مراسم 21 دسامبر 233) همچنین توصیه کرد که ایرانیان «زادروز» خودرا جشن بگیرند تا گذشت زمان را از یاد نبرند، بدانند که عُمر انسان محدود است و نیکی کنند. وی گفته بود که نیاکان ما ـ جشن تولّد را مرسوم داشتند تا بستگان جمع شوند و اتحاد فامیل سست نشود. به علاوه، این مراسم به سالخوردگان یادآور می شود که دارند به پایان عُمر نزدیک می شوند و باید نام نیک از خود بیادگار بگذارند که از عوامل سربلندی بازماندگان است. باید در این مراسم به جوانترهای فامیل اندرز دهند ـ اندرزهایی از تجربه های خودشان. 13 قرن پس از اردشیر ساسانی، شاه اسماعیل صفوی «شیعه اثنی عشری» را مذهب رسمی ایران اعلام داشت.
    به باور ایرانیان عهد باستان، روز یَلدا زادروز خورشید است. [یَلدا = میلاد = زادروز، یک واژه آرامی ـ سریانی است]. هرودوت در کتاب یکم خود نوشته است که پارس ها «زادروز» خودرا جشن می گیرند و در این روز لباس نو می پوشند، مهمانی می دهند، بستگان جمع می شوند و شادی می کنند. مؤلف برهان قاطع، ماکس مولر، کریستنِسن، مری بویس و تقریبا همه شرق شناسان ابداع جشن زادروز را به ایرانیان نسبت داده اند که بعدا از طریق روم به اروپا انتقال یافت و جهانی شده است.
     اردشیر پاپکان يک «روزنگار» به نام «کارنامَک» داشت که دومین روزنامه جهان بشمار آورده شده است. در این کارنامک نه تنها کارهای انجام شدهِ آن روز بلکه طرح ها و برنامه های دولتی عصر اردشیر یادداشت می شد و مقامات ارشد در جریان قرار می گرفتند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
روزي که مظفرالدين شاه خواستهاي سران انقلاب مشروطيت را پذيرفت
مظفرالدين شاه
21 دسامبر سال 1905 (سی ام آذرماه 1284) انقلاب مشروطيت ايران به پيروزي نهايي نزديك شد، زيرا در اين روز مظفرالدين شاه با خواست چهارگانه متحصّنين در قم و شهرِ ري و ... كه شمار آنان به بيش از ده هزارتن رسيده بود موافقت كرد و دستور داد كه كالسكه هاي سلطنتي و درشكه هاي موجود در تهران براي باز گرداندن متحصّنين به شهر ري فرستاده شوند و در تهران با عين الدوله رئيس الوزراء براي اجراي خواست هاي خود مذاكره كنند.
     اين مذاكرات ماه بعد (ژانويه سال 1906 ) به صدور فرمان تأسيس عدالت خانه (مجلس شورا) انجاميد.
    انقلاب مشروطيت با گران شدن قند و شكر به علت جنگ ژاپن و روسيه در خاور دور، آغاز شده بود و روي بهاي ساير اجناس تاثير گذاشته بود، زيرا كه علاء الدوله حاكم تهران بدون توجه به علّت گراني كه از خارج تحميل شده بود چند تاجر از جمله سيد هاشم قندي را فلك كرده بود كه بازاريان به روحانيون متوسل شدند و اعتراض و اعتصاب و تحصّن آغاز شد. البته، مُنكِر دست انگليسي ها هم در اين كار نمي توان شد، زيرا كه سران حكومت قاجارها تمايل بيشتري به روسيه ـ رقيب استعماري انگلستان، داشتند و .... در اين ميان روحانيون با فروش زمين مجاور امامزاده سيد ولي با اجازه شيخ فضل الله نوري به بانك روس مخالفت كرده و مردم با تخريب عمارتي كه در آن زمين در حال احداث بود جرأت بيشتري براي اعتراض كردن به دست آورده و بر دامنه اعتراضات و اعتصابات افزوده شده بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
سه سال زندان، مجازاتِ ميهندوستي دكتر مصدق! - تدابير دولت وقت براي جلوگيري از طغيان مردم
21 دسامبر سال1953 (30 آذر 1332) رأي محكمه نظامي تهران که شب پيش از آن دكتر محمد مصدق را به سه سال زندان مُجرّد محكوم كرده بود انتشار يافت. اتهام وي ضديت با نظام سلطنتي، سرپيچي از قبول فرمان شاه و دستور سركوبي کودتاگران در روزهاي 25 تا 28 اَمُرداد بود!. در همان جلسه اعلام شده بود که سرتيپ رياحي نيز به دو سال زندان تأديبي محکوم شده است.
    دكتر مصدق در طول محاكمه حتي يك بار دادستان محكمه را، به عنوان آقاي دادستان خطاب نكرد، و همواره او را «اين مرد!» مورد اشاره قرار مي داد. وي در آخرين دفاع خود هم يك بار ديگر گفته بود كه طبق قانون اساسي، رئيس دولت ايران تنها با راي عدم اعتماد مجلس مي تواند بركنار شود و لذا بركنار كردن او يك كودتا بوده، وي نخست وزير قانوني كشور است و اين كودتاگران هستند كه بايد بركرسي اتهام بنشينند، نه او .
    اصحاب نظر پس از انتشار رأي محکمه نظامي ضمن انتقاد از آن گفته بودند که مفهوم ديگر اين حُكم اين است كه هر دولت حاكم بايد بنشيند و دست روي دست بگذارد كه يك گروه هركار دلش خواست بكند از جمله دست به كودتا بر ضد دولت منتخب مردم بزند. مردم دولت انتخاب مي كنند كه امنيت و قانون رعايت شود.
    اين حُكم چهار ماه پس از كودتا صادر شده بود. دكتر مصدق كه خود را از آغاز محاكمه «نخست وزير قانوني ايران» معرفي كرده و صلاجيت محكمه را رد كرده بود همچنين گفته بود كه طبق قانون وقت، جاي رسيدگي به اتهامات وارده به نخست وزير و وزيران ديوان عالي كشور است نه محکمه نظامي ارجاع شود، ولي نظاميان اين اصل قانوني را ناديده گرفتند. ولي، بعدا آن را به منزله تقاضاي تجديد نظر تلقي و پرونده دکتر مصدق که حُکم محکمه را بي اعتبار خوانده بود به محكمه تجديدنظر نظامي فرستاده بودند! و اين مَحكمه هم مجازات سه سال زندان براي رهبر يك ملت را كه گناهي جز ميهندوستي و خدمت به هموطنان مرتكب نشده بود تاييد كرد!. تازه به اين هم اكتفا نشد و دكتر مصدق پس از تحمل اين محکوميت به زندان، به احمدآباد تبعيد شد و تا پايان عُمر در اين تبعيد غير قانوني باقي ماند!. دولت وقت پس از فوت هم اجازه نداد كه ملّت در آخرين وداع با رهبر خود شركت جويد و .... مفهوم اين عمل اين است كه از جسد بي جان مصدق هم مي ترسيد، چه رسد به ذكر نامش.
    دولت وقت همزمان با انتشار حُكم مَحكمه، براي ارعاب مردم و بازداري آنان از اعتراض و تظاهرات خياباني اعلام كرده بود كه سرتيپ تيمور بختيار فرمانده لشكر زرهي تهران فرماندار نظامي پايتخت شده است. اعلام نام تيمور بختيار كه شهرت خشونت و قُلدري داشت باعث ترس و نگراني مردم شد. دولت وقت در عين حال براي جلب نظر كارمندان دولت و انحراف حواس آنان اعلام كرده بود كه كار تقسيم زمين هاي نارمك ميان كارمندان از همان روز آغاز شده و در آنجا برايشان شهركي مدرن ساخته خواهد شد. به علاوه، وعده تجديد نظر در دريافتي كاركنان دولت و شهرداري ها و افزايش آن و نيز برگزاري يك انتخابات آزاد (با وجود حكومت نظامي!) را براي دو هفته بعد داده بود و روزنامه ها را مجبور به بزرگ جلوه دادن كمك هاي نقدي بلاعوض آمريكا كرده بود كه ظاهرا نويد بهبود وضع اقتصاد را بدهد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
نخستين اعضاي شوراي مرکزي حزب ايران نوين به گزارش روزنامه اطلاعات شماره 25 آذر 1342

    



    در آن زمان اميراسدالله علم نخست وزير بود. عَلَم (متولد یکم اَمُرداد 1298 و متوفی در 15 فروردین 1357) بیست و ششم اردیبهشت 1336 و 42 روز پس از نخست وزیر شدن دکتر منوچهر اقبال حزبی به نام «حزب مردم» را تأسیس کرد که این حزب تا آخرین ماه سال 1353 و یک حزبی شدن کشور (تاسیس حزب رستاخیز) فعالیت داشت ـ به مدت 17 سال، ولی عَلَم تا 29 شهریور 1339 دبیرکل حزب مردم بود و جای خود را به یحیی عدل داد. دکتر منوچهر اقبال به رقابت با عَلَم در دیماه 1336 حزب ملیّون را تاسیس کرد (حدود 8ماه پس از آغاز فعالیت حزب مردم). حزب ملیّون چند سال بیشتر فعالیت نداشت که حزب ایران نوین بر جایش نشست. حزب ایران نوین در 24 آذر 1342 به ابتکار حسنعلی منصور تاسیس شد و در واقع بر جای «کانون مترقی» نشست که این کانون مرکب از جمعی از همفکران حسنعلی منصور بود و در خانه منصور تشکیل جلسه می داد. حزب ایران نوین که نخستین دبیرکل آن حسنعلی منصور بود در چند دوره اکثریت را در مجلس بدست داشت.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تصميم ها و وعده هاي زيباي سال 1358 در مورد زمين و مسکن - قانون اراضي موات
در اين روز در سال 1358 رئيس بنياد مسكن انقلاب اسلامي (آيت الله خسروشاهي) اعلام كرد كه بانك مسكن امور زمين و خانه را برعهده خواهد داشت و همه خانه ها و اراضي واگذاري و يا تصاحب شده پس از انقلاب پس گرفته خواهد شد و تاكيد كرده بود كه متجاوزان به اراضي دولت و مردم و متصرفان منازل چنانچه داوطلبانه خود را معرفي نكنند، شناسائي و به دادگاههاي انقلاب تسليم خواهند شد. وي گفته بود كه وجود بيش از حد بنگاه معاملات مستغلات باعث گراني مسكن و نيز جعل سند و تقلبات ديگر از جمله تصرف عدواني مال غير و اراضي دولت خواهد شد و واسطه گري مستغلات نياز به ضابطه دارد.
     خسروشاهي در حالي كه با تاكيد گفته بود انقلاب دست كسي را براي تجاوز به اراضي دولتي باز نگذارده است خبرداد كه بهره وام مسكن حذف شده و شامل وامهاي قديم هم خواهد شد و نيز قانون اراضي موات اجازه مي دهد كه مالكان يك خانه و يك آپارتمان تنها بتوانند براي يك زمين ديگر پروانه ساختمان بگيرند. وي افزوده بود: ما اجازه نخواهيم داد كه معاملات مستغلات به وضعيت ناهنجاري كه در دوران طاغوت داشت باز گردد زيرا كه مسكن وسيله ضروري زندگاني است، نه تجارت، بورس بازي و انباشت پول.
    يک صاحب نظر در پايان آذرماه 1387گفته بود اينک پس از گذشت 29 سال بايد بررسي كرد و ديد كه اظهارات رئيس وقت بنياد مسكن تا چه اندازه عملي شده است. در دو سالي که قانون اراضي موات (اراضي که از انها استفاده نمي شود) به اجرا درآمده بود باعث شده بود بسياري از دارندگان بيش از يک خانه و يک آپارتمان که بيش از يک قطعه زمين هم داشتند سادگي کنند و مستغلات خودرا به بهاي ارزان بفروشند تا مشمول تبعات ان قانون قرارنگيرند که تورم سالهاي بعد ارزش اين پول را هم تقريبا به «صفر» نزديک کرد (ضرر مضاعف) و .... در سال هاي دهه 1390 نيز کساني که زمين ها و خانه هاي خود را فروختند و پولش را در بانک سپرده گذاري کردند بازنده شدند زيرا که تورّم نقدينگي، قدرت خريد پول آنان را ثلث و کمتر از ثلث کرده است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
مسئله جداييِ مردمِ «هم فرهنگ» از یکدیگر ـ سرزمين هاي جداشدهِ ایرانِ بزرگتر، در بحران
دسامبر 2003، 24 سال پس از اعزام نيروي نظامي از شوروي به افغانستان، با توجه به تشديد بحران در عراق و افغانستان (به سبب اشغال نظامي هر دو کشور بدست آمریکا) و مشاهده مسائلي در گوشه و كنار منطقه اي كه از كشمير تا فلسطين و از داغستان و گرجستان تا كناره غربي رود سند امتداد دارد، بارديگر اصحاب نظر ضمن نشان دادن نقشه امپراتوري پارسيان كه كانون بحران ها به آنجا منتقل شده بود اين فرضيه را مطرح ساختند که قطعات منفصله امپراتوري هاي فروپاشيده شده بحران ساز هستند. در دسامبر سال 1979 پس از ورود نيروهاي شوروي به افغانستان و سال بعد جنگ عراق و ايران و پس از آن از سرگيري بحران لبنان و ...، بحران در قلمرو ايران باستان را موضوع روز کرده بود كه ماهها درباره اش بحث تلويزيوني بود. نتيجه گيري هاي آن زمان كه به قوت خود باقي مانده اند نشان مي دهد كه وجود نوعي همكاري و هماهنگي ميان دولت هاي اين منطقه (زمانی یک قلمرو) مي تواند از پيدايش و ادامه چنين بحران هايي جلوگيري كند.
     در اين زمينه به عقايد «هِردِر» فيلسوف آلماني استناد شده بود كه «فرهنگ» نقش قاطعي در تفاهم، پيشرفت، همكاري، هماهنگي و تعاون مردم دارد كه جمع اين عوامل و بكار گيري آنها در کشورهاي منفصله از يک امپراتوري و يا کنفدراسيونِ فروپاشيده از پيدايش بحران و مسئله و وقوع هر پيشامد ناخواسته جلوگيري مي كند.
    ناحيه اي را كه اصحاب نظر در دسامبر 2003 (و پس از افتادن عراق و افغانستان به دست آمريکا و ناآرامي هاي گرجستان) بار ديگر برآن، نام منطقه بحران ها نهاده بودند تا قرن هفتم امپراتوري پارسيان خوانده مي شد. اواسط قرن هشتم، در اين منطقه ـ تنها «قدرت» منتقل شد و بر جاي ساسانيان، عباسيان نشستند. مركز حكومت (پايتخت) تنها چند فرسنگ (36 کيلومتر) تغيير كرد ـ از تيسفون به بغداد ـ و قطعات امپراتوري همچنان با هم بودند. بعدا كه سلجوقيان آمدند باز در ساختار تغييري حاصل نشد و فقط «قدرت» دست به دست گرديد. در دوران صفوي ها به رغم ايجاد دو دستگي مذهبي، تلاش شد که قطعات باهم باشند و نادرشاه به زور تفنگ و شمشير آن قسمت هايي را هم كه رها شده بودند دوباره به جاي اول باز گردانيد.
     پس از آغامحمدخان قاجار، قدرت هاي استعماري وقت با اينكه ظاهر ساختار را به هم ريختند، با زير بال گرفتن بخشهاي جدا شده تلاش كردند كه بحران به وجود نيايد، لذا فرهنگ مشترك به همان صورت باقي ماند.
    پس از ناپديد شدن تزارها از صحنه روسيه، دولت شوروي که «جهاني بودن» را تبليغ مي کرد در منطقه خود تلاش بسيار براي تضعيف فرهنگ هاي ملّي کرد که ديديم موفق نشد و تاجيک هاي فرارود پس از فروپاشي شوروي فرهنگ نياکان را زنده کردند و به تحکيم آن پرداخته اند.
    جنگ جهاني دوم و متعاقب آن جنگ سرد، يكپارچگي رواني و فرهنگي منطقه (سرزمين امپراتوري باستاني پارسيان) را فرو پاشاند؛ مسئله كشمير و مسئله پشتون هاي جداشده با ایجاد مرزِ دورَند (ساخت دولت لندن) به ميان آمد. پيمان بغداد در جهتي ديگر ـ ايران، تركيه، عراق و پاكستان را در كنار هم قرارداد كه با كنار رفتن عراق، مرزهاي ايران و تركيه از ناحيه آن كشور ناامن شدند و يكپارچگي رواني منطقه متزلزل گرديد. تغييرات پي در پي در افغانستان از دهه 1970 و خصمانه شدن روابط عراق با ايران بر وسعت اين جدايي فرهنگي منطقه افزود و بعدا جنگ هشت ساله ايران و عراق اين جدايي را بيشتر كرد.
     دولت افغانستان قبل از كودتاي محمدداود خان، چند بار در صدد اتحادي بيش از وحدت رواني ـ فرهنگي با ايران برآمده بود كه مقامات وقت ايران «كوته نظرانه» آن را به حساب گرفتن سهمي از نفت گذارده و روي خوش نشان نداده بودند كه اگر داده بودند؛ افغانستان به راه سابق ادامه داده بود و منطقه قيافه ديگري داشت. اين جدائي ها و تفرقه سبب شد كه از فروپاشي شوروي كه فرصت بزرگي براي جمع شدن دوباره و تقويت فرهنگ مشترك و همبستگي رواني و خويشاوندي مردم ساكن در سرزمين هاي امپراتوري پارس باستان بود استفاده نشود و دامنه دار شدن همين تفرقه به مداخله از خارج و بحران هاي کنوني انجاميده است. اين نوع بحران از آغاز قرن 21 مناطق منفصله امپراتوري روسيه را هم فراگرفته که داراي مرزبندي مصلحتي دورانِ جهان وطني بلشويک هاست. همين طور در قطعات منفصله هندوستان و .... تقسيمات دوران استعمار در آفريقا و تقسيم يک قبيله واحد ميان چند کشور بوده است که بحران هايي نظير بحران کنگو، کشتار رواندا و ... را به وجود آورده است. اين قبايل پیش از ورود استعمار اروپایی، هرکدام براي خود يک امپراتوري فاميلي و فرهنگي بودند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
سالها از 24 آذرماه 1342، روزِ اعلامِ مبارزه با فساد اداری در ایران گذشت، ولی ...! ـ تفسیر و تحلیل های تازه
آذرماه 1399(دسامبر 2020) 57 سال از اعلام مبارزه با فساد اداری و سوء مدیریّت در ایران گذشت، ولی ...!. 24 آذر ماه 1342 و در پی انتشار برخی گزارش های پراکنده درباره زد و بندها، باندبازی ها، سوء استفاده ها از مقام و منزلت و نیز ریخت و پاش ها و زمزمه های دیگر در میان مردم از نقض اصول و ضوابط در برخی از امور دولتی به خواست فرد و یا قطب قدرت، فساد در سازمان ثبت اسناد و با اِعمال نفوذ و يا پرداخت رشوه، دادن اراضي ملي، جنگلي و يا اوقافي به افراد، مَسيل خواري در تهران و شهرهاي ديگر و ...، پهلوی دوم مبارزه با این فساد اداری (فساد دولتی) را در ایران اعلام کرده و گفته بود: آن زمان که آفتابه دزد را می گرفتند و متنفذین و مقامات از تعقیب مصون می ماندند گذشته است، بدون ریشه کن شدن فساد اداری ازجمله اِعمال نفوذ در تصمیم گیری های و رعایت بستگان، دوستان و آشنایان در امورات دولتی و معاملات (نپوتیسم) بار کشور [ایران] به مقصد نخواهد رسید و از مطبوعات خواسته بود که در مورد فساد اداری هشدار دهند و افزوده بود که روزنامه نگاران باید از هرگونه انحرافی در این زمینه که آگاه شوند قضیه را تعقیب کنند و بنویسند تا مردم هم در کشف فساد کمک کنند و فاسد شناخته و زندانی شود و دیگران هم وارد کار فساد نشوند، جای فاسد زندان است نه دفتر و میز. بدون کمک روزنامه نگار نمی شود عمیقا و به صورت ریشه کنی با فساد اداری [فساد دولتی] مبارزه کرد. از کوچکترین انحراف احدّی در هر مقام و موقعیت حتی اگر سابقه جانفشانی داشته باشد اغماض و چشم پوشی نخواهد شد. در زمینه های سیاسی که ناشی از اختلاف سلیقه است، از خطا می توان گذشت ولی خطای مالی و اداری را، نه. در خریدهای خارجی باید منافع کشور را فدا نکرد که حمایت نکردن از منافع ملی یک خیانت است. انحراف اداری یعنی خیانت به ملت. محاکمه و مجازات باید بگونه ای باشد تا همگان بدانند که حساب و کتاب در کار است و جرأت انحراف به خود راه ندهند. اظهارات شاه، همان روز تيتر بزرگ صفخات اول روزنامه ها قرارگرفت و روزهاي بعد دنبال شد و يک نمونه از آن تيترها:



    
    دو تيتر و مطلب در همين زمينه مندرج در روزنامه اطلاعات در همان هفته:
    



    



    از آن زمان تا آذرماه 1398 درست پنجاه و شش سال گذشت و به اظهار اصحاب نظر ـ به استناد گزارش های منتشره ـ که تفسیر و تحلیل های آنان شنیده و خوانده می شود، فساد اداری در ایران ادامه داشته و تنها، تغییر شکل و قالب داده است.
    به اظهار این صاحب نظران، شماری از مسائل ایرانِ امروز نتیجه فساد اداری است که ریشه چندصد ساله دارد و هرگونه اصلاحات، بدون ریشه کنی فساد اداری و بوروکراسیِ پیچیده تحقق نخواهد یافت. محمد مصدق مبارزه با فساد اداری را ضمن تعریف آن برای جامعه و روشن کردن اذهان از مضار آن، ده سال و چندماه پیش از پهلوی دوم آغاز کرده بود و اصلاحات او در دستگاه قضایی وقت به همین دلیل و جزئی از مبارزه بود.
Pierre Bourdieu


    در تفسیرهاي سال 1394 در اين باره، به باورهای Pierre Bourdieu جامعه شناس، انسان شناس و فیلسوف بزرگ و صاحبِ فرضیهِ سرمایه فرهنگی (متوفی در 2002 و در 72 سالگی) اشاره شده که گفته بود فساد اداری در مناطقی که پیش از نیمه قرن هفتم میلادی امپراتوری ایران نام داشت [شرق مدیترانه تا کوههای پامیر و رود سند] نتیجه هجوم، استقرار و سلطه طولانی عرب، سلجوقیان، مغولان، تیموریان و اعقاب مختلط آنان (صفویه و قاجاریه) است، عادت شده و راه حل فرهنگی دارد.
    این اصحاب نظر گفته بودند که با اجرای دقیق اصل 49 قانون اساسی جمهوری اسلامی و توسل به آن می توان به برخی از انواع فساد اداری پایان داد.
    صاحبنظران مورد بحث توزیع امتیازات [پروانه ها، مجوّزها و ...] برپایه نفوذ فردی و یا يک و چند قطب قدرت و وابستگی به شخصیت معیّن، تقسیم جامعه به خودی و غیر خودی، نقض اصول و ضوابط به خواست و اراده فرد و یا قطب قدرت، رانت، بند و بست ها، باندبازی ها، توصیه و تشبّث، سوء استفاده از مقام و منزلت، سدّ کردن راه ورود رسانه ها به این مسائل و افشاء مشاهدات خود و امثال این هارا از موارد فساد اداری (دولتی) بیان کرده بودند.
    یک صاحبنظر در آذرماه 1392، فساد اداری را یک سرطان و سرطان جهانی به مصداق فساد فی الارض خوانده بود و خواسته بود که مرتکبین آن افشاء و سخت مجازات شوند و موضوع تا پایان کار (ریشه کن شدن فساد اداری) مطرح باشد و از نظر دور نشود. وی گفته بود: چگونه یک مرد 42 ساله در ایران اسلامی ـ که در اسلام، کاپیتالیسمِ مطلق مردود است و با هم سازگاري نمي توانند داشته باشند ـ می تواند این همه شرکت داشته و در امور اقتصادی دست داشته باشد؟. [اشاره به بابک ز.] و یک جوان 27 ساله سه ملیّتی ساکن ترکیه واسطه مبادله میلیاردها یورو و طلا میان ایران و ترکیه باشد؟.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
انتقال غیرقانونی 87‌ میلیارد «یورو» از ایران به ترکیه! از 2009 تا 2012، قاچاق طلا، شرکت هاي صوري، رشوه و بازداشت یک تاجر ایرانی در ترکيه



    تهران ـ روزنامه شرق ـ 19 دسامبر 2013 (28 آذرماه 1392) : دولت ترکیه یک تاجر ایرانی را به اتهامِ «مانی لاندری» و انتقال غیرقانونی ۸۷‌ میلیارد یورو ـ پول از ایران به ترکیه بازداشت کرد.
    به گزارش خبرگزاری تسنیم، رسانه‌های ترکیه‌ خبر داده اند که 17دسامبر 2013 یک تاجر ایرانی به نام «ر.ض» به اتهام قاچاق پول در آن کشور بازداشت شده است. به این فرد، اتهاماتی از قبیل مانی لاندری (اصطلاحا؛ پولشویی)، نقل و انتقال غیرقانونی مقادیر زیادی پول از ایران به ترکیه، قاچاق شمش طلا، تهیه مدارک جعلی و ارتشاء وارد آمده است.
    طبق این گزارش ها، «ر.ض» که پس از کسب تابعیت ترکیه، نام‌خانوادگی خودرا تغییر داده متهم است که در انتقال 87‌ میلیارد یورو ـ پول ـ از ایران به ترکیه از طریق شرکت‌هایش که در فاصله سال‌های 2009 تا 2012 تاسیس شده‌اند، اقدام کرده بود. این فرد علاوه بر تابعیت ترکیه، دارای تابعیت جمهوری آذربایجان است.
     پلیس ترکیه در جریان رسیدگی به این قضیه، سلیمان ارسلان (رییس بانک خلق)، مصطفی دمیر (شهردار منطقه ـ محله ـ فاتح ِ شهر استانبول و عضو حزب حاکم عدالت و توسعه)، پسر معمر گولر (وزیر کشور ترکیه که نیروی پلیس هم زیرنظر او اداره می‌شود)، پسر ظفر چاغلایان (وزیر اقتصاد ترکیه) و پسر اردوغان بیرقدار (وزیر محیط‌زیست و شهرسازی ترکیه) را هم دستگیر کرد. تحقیقات پلیس در این مورد از 14دسامبر 2011 و پس از کشف 14میلیون‌ و پانصد هزار دلار و چهارمیلیون ‌یورو ـ پول از سه‌ تبعه جمهوری آذربایجان و یک‌ایرانی در فرودگاه «ونوکوو Vnukove ـ يکي از فرودگاههاي شهر مسکو» آغاز شد. سازمان گمرک روسیه فدراتیو از ترکیه خواسته بود تا به این قضیه رسیدگی کند.
    پلیس ترکیه با دستگیری صاحب یک صرّافی در استانبول و 14کارمند آن، کار رسیدگی به این موضوع را آغاز کرد. در تحقیقات انجام‌شده مشخّص شد که انتقال پول در مسیر دوبی، ترکیه و روسیه انجام شده و نام این سه‌ تاجر جمهوری‌آذربایجان: «الف. نظامی»، «ح.سورخای» و «ب. ودادی» به میان آمده بود که پلیس ترکیه برای این سه‌ تاجر قرار تعقیب بین‌المللی صادر کرد.
    سپس و به خواست پلیس، بازرسان مالی ـ حساب هاي سه شرکت صوری تاسیس‌شده بر روی کاغذ در ترکیه را بررسی کردند و دریافتند که مقادیر زیادی پول از ایران توسط این شرکت‌ها انتقال یافته است. بانک ملی ایران 87‌ میلیارد یورو به حساب این سه‌ شرکت تاسیس‌شده در سال‌های 2009 تا 2012 واریز کرده بود. همچنین مشخص شد که این شرکت‌ها توسط «ر.ض» تاسیس و اداره می‌شدند. حساب‌های این شرکت‌ها در بانک‌های مختلف ترکیه مورد بررسی قرار گرفت و معلوم شد که روزانه حدود پنج‌ میلیون‌یورو پول به حساب هرکدام از این شرکت‌ها واریز می‌شد. بازرسان مالی از اینکه هیچ‌کدام از این شرکت‌ها بدهی مالیاتی نداشتند متعجب شدند. افرادی که مورد بازجویی قرار گرفتند، در اظهارات خود مدعی شدند که دستورالعمل‌های انتقال پول‌ها را از ایران دریافت می‌کردند!.
    پلیس ترکیه که از دسامبر 2011 [دوران تشدید تحریم جمهوری اسلامی ایران] در جست‌وجوی «ر.ض» بود، متوجه شد که وی در صادرات غیرقانونی طلا نیز دست داشت. او از طریق پرداخت رشوه به مقامات دولتی، یک و نیم تُن طلا به خارج از ترکیه انتقال داده بود. به گزارش رسانه های ترکیه، وی ده‌ها‌ میلیون‌دلار رشوه پرداخت کرده است. رسانه‌های ترکیه از «ر.ض» به عنوان یک تاجر سرشناس و از یک خانواده ثروتمند ایرانی که در ترکیه زندگی می کرده و در اینجا با یکی از خوانندگان سرشناس ترکیه ازدواج کرده است نام برده اند.
    
    
و گزارش 18 دسامبر 2013 بی بی سی در این زمینه و به نقل از حرّیت و رسانه های دیگر ترکیه:

    
    حرّیت در وبسایت خود نوشته است «رضا ضراب» * که اصالتا ایرانی و دارای تابعیت جمهوری آذربایجان و ترکیه است، به انتقال غیر قانونی پول از طریق یک بانک متعلق به دولت ترکیه و پرداخت رشوه به نزدیکان مقامات دولتی متهم شده است.
    بعضی از رسانه های ترکیه نوشته اند که به رغم ممنوعیت های ناشی از تحریم‌های بین المللی، او حدود ده میلیارد دلار را به صورت طلا و پول نقد، از طریق انتقالات بانکی خارج از ضابطه به ایران منتقل کرده و برای این کار ده‌ها میلیون دلار رشوه پرداخته است. این در حالی است که نام رضا ضراب در فهرست هیچ یک از تحریم های اعمال شده علیه ایران دیده نمی شود. پلیس ترکیه سه شنبه 17 دسامبر (26 آذرماه) در یک اقدام خبرساز بیش از ۵۰ نفر را که یک مقام ارشد بانک دولتی خلق و فرزندان سه وزیر کابینه، از جمله وزیر کشور، در میان آنها بودند دستگیر کرد. رضا ضراب تاجری سرشناس از یک خانواده ثروتمند ایرانی است که در ترکیه زندگی می کند و از آنجا که با «ابرو گوندش» خواننده سرشناس تُرک ازدواج کرده، در افکار عمومی این کشور شناخته شده است.
    به نوشته حریت، رضا ضراب در سال 2012 و در جریان توقیف یک محموله طلا که قرار بود به ایران منتقل شود، توسط پلیس مورد بازجویی قرار گرفته بود. بر اساس این گزارش، دولت آمریکا پس از توقیف این محموله در نامه ای از دولت ترکیه خواست که در مورد نقش بانک خلق در انتقال پول به ایران تحقیق کند. این ماجرا آغاز رشته تحقیقات مفصلی بود که سرانجام به بازداشت های دیروز منجر شده است.
    پلیس در جریان این دستگیری ها، سلیمان ارسلان (رئیس بانک خلق)، مصطفی دمیر (شهردار منطقه فاتح استانبول و عضو حزب حاکم عدالت و توسعه)، پسر معمر گولر (وزیر کشور که نیروی پلیس هم زیر نظر او اداره می شود)، پسر ظفر چاغلایان (وزیر اقتصاد) و پسر اردوغان بیرقدار (وزیر محیط زیست و شهرسازی) را هم بازداشت کرد.
    گزارش ها حاکی است که پنج افسر ارشد پلیس که در این دستگیری ها نقش داشتند از کار معلق شده اند. گفته می شود که رقابت های داخلی سیاسی ترکیه در تحولات دو روز گذشته این کشور موثر بوده است.
    پرونده ای که دادسرای جرایم مالی ترکیه در آن باره تشکیل داده است سه بخش دارد که بخش اصلی آن به رضا ضراب مربوط است.
    به نوشته حریت، او علاوه بر انتقال طلا و پول به ایران، به پرداخت رشوه به نزدیکان اعضای دولت برای تسهیل امر سرمایه گذاری و همچنین تسریع دریافت تابعیت ترکیه برای خود و نزدیکانش متهم است.
    بخش دوم پرونده به سرمایه گذاری ها در بخش املاک و فعالیت های چند شرکت بزرگ ساختمانی مربوط می شود.
    بخش سوم هم به اعطای مجوز ساخت هتل در مناطق حفاظت شده تاریخی و فرهنگی استانبول ربط دارد که در نزدیکی خط آهن در حال احداث مرمره واقع است. این خط آهن بخش های اروپایی و آسیایی استانبول را از زیر تنگه بُسفَر به هم وصل خواهد کرد.
    
بی بی سی این تصویر آژانس فرانس پرس را در کنار خبر مربوط ،در وبسایت خود درج کرده است که رضا ضرّاب را در حلقه محاصره خبرنگاران رسانه ها نشان می دهد


    
    ..............
    * در آن زمان درباره رضا گزارش های متعدد از طریق سرچ انجین ها ازجمله گوگل به دست می آید که قریب به اتفاق به زبان ترکی و حروف لاتین هستند که می شود این مطالب را با کاپی و پیست کردن به ترانسلِیتور گوگل (گوگل ترانسلیت) منتقل و به زبانهای دیگر ازجمله انگلیسی و فارسی ترجمه کرد. رضا در این گزارش ها رضا ضراب Reza Zarrab، رضا آذری ضراب Reza Azari Zarrab و رضا صرّاف Reza Sarraf متولد 1984 در باکو و اصالتا ایرانی (ایرانی تبار) معرفی شده که در زمینه سرمایه گذاری، معاملات پول و بورس تجربه و مطالعات دارد و بویژه در دوبی تجربه اندوخته و در آنجا دارای دفتر است. از سال 2008 به فعالیت بازرگانی در ترکیه دست زده و در این کشور دارای خانه، دفتر و تاسیسات است و در اینجا با Ebru Gundesh خواننده ترک ازدواج کرده، دارای فرزند شده و شهرت یافته است. تعقیب قضایی رضا در چارچوب رسیدگی به فساد اداری در دستگاه دولتی ترکیه که منجر به بازداشت شماری از مقامات و معاریف و کنارگیری برخی دیگر شده است صورت گرفت.
    
Ebru Gundesh (Gundes) بانوی رضا ضرّاب

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
به گزارش آذرماه 1392 ایلنا و اظهار رئیس انجمن مددکاران اجتماعي؛ شیوع بیماری مقاربتی «زگیل تناسلی» در ایران
مصطفي اِقليمي
تهران ـ ایلنا ـ 27 آذرماه 1392: رئیس انجمن مددکاری از شیوع بیماری مقاربتی «زگیل تناسلی» در ایران خبر داد و به گفته وی؛ تا آن روز شاید حدود یک میلیون تَن به آن مبتلا شده باشند و به نظر می رسد که درمانی هم برای آن وجود نداشته باشد.
    «مصطفی اقلیما» رئیس انجمن علمی مددکاران اجتماعی، در پاسخ به پرسش خبرنگار ایلنا گفت که این زگیل [زگیل تناسلی] روی آلت تناسلی ایجاد و از طریق مقاربت منتقل می‌شود. این نوع زگیلِ عفونی ممکن است سرطانی شود و بیماررا عقیم کند. درمان این بیماری سخت و دشوار است و راه مقابله با آن، پیشگیری و ترزیق واکسن است. برخی از بیماران به درمان لیزری متوسل شده اند ولی فایده بخش نبوده است. درمان لیرزی برای ده روز تا یک ماه موثر بوده و بیماری بازگشت کرده است.
    اقلیما گفت که وسعت شیوع آن در سال 1392 مشاهده شده است (شده بود). سال 1391 به طور روزانه یک تا دو بیمار ِ از این دست مراجعه می‌کردند اما امسال (سال 1292) هر روز 10 تا 15 بیمار مَرد. و به این ترتیب، شاید هزارات و حتی نزدیک به یک میلیون تَن به این بیماری مبتلا شده باشند و با این برآوُرد [سر انگشتی]، این بیماری احتمالا در آستانه اپیدمی شدن است و ضروری است که وزارت بهداشت سریعا وارد عمل شود و اقدام کند. از آن پس گزارش دیگری در این زمینه مشاهده نشد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو انديشه
نگاهي به نوشته ها و انديشه هاي ابن رشد به مناسبت سالروز درگذشت او
در اين روز در دسامبر سال 1198 ميلادي ابن رشد (ابوالوليد محمد) انديشمند و نويسنده بنام عرب اسپانيايي كه در جهان غرب به Averross معروف است ديده از جهان فروبست. وي در سال 1128 ميلادي در قرطبه (كوردبا) اسپانيا در خانواده يك قاضي به دنيا آمده بود و در شته هاي فلسفه، قانون و پزشكي تحصيل و در كتابخانه بزرگ الحكم حكمران اموي اسپانيا مطالعه كرده بود.
    او سالها به دعوت ابو يعقوب حكمران مراكش در اين سرزمين بسر برد. از او 87 كتاب در 20 هزار صفحه برجاي مانده است كه معروفترين انها: تفسيري بر افكار ارسطو، قانون، كليات فلسفه، نگاهي به جمهوري افلاتون، تحفه التحفه در تفسير عقايد غزالي، تطورات تاريخي. كتاب در حركت فلكي، الموسيقي و كتاب كليات في طب هستند.
    ابن رشد روش نويني براي نوشتن تفسير و تلخيص ابتكار كرده است كه هنوز كهنه نشده است. طبق نظريه فلسفي ابن رشد، انسان كاملا بر سرنوشت خود حاكم نيست. وي در كتاب طب كه به پايه «قانون» ابن سينا نمي رسد روش پيشگيري از امراض را ارائه داده است كه در آن زمان تازگي داشت. افكار ابن رشد كه مترفي بود در تجديد حيات علوم، ادبيات و هنر در اروپا (رنسانس) تاثير چشمگير داشت.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو دموکراسي
اعتراض کمونيست هاي روسيه به انتخابات دسامبر 2011


هجدهم دسامبر 2011 بیش از سه هزار کمونیست به این صورت (عکس بالا) در یک میدان مسکو اجتماع و به چگونگی انجام انتخابات پارلمانی چهارم دسامبر اين سال روسیه اعتراض کردند. این اعتراض شکلی مسالمت آمیز داشت. دولت روسیه اعلام کرده بود که انتخابات تجدید نخواهد شد ولی طبق معمول به اعتراضات هر حوزه به طور جداگانه رسیدگی مي شود.
     پیش از کمونیست ها، گروههای دیگر نیز در دو اجتماع در مسکو و سن پترزبورگ به چگونگی برگزاری انتخابات و اعلام نتایج اعتراض کرده و خواستار تجدید آن و برکناری رئیس کمیسیون انتخابات شده بودند. در این دو اجتماع خشونت مشاهده و جمعی دستگیر شده بودند. دولت روسیه اعلام کرد که سفارش نصب دوربین فیلمبرداری در همه حوزه های اخذ رای را داده است تا به انتخابات بعدی اعتراض نشود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
دنياي ورزش
امپراتور روم بازيهاي المپيك را عملي مغاير مسيحيت اعلام كرد!
تئودوسيوس امپراتور وقت روم كه مسيحي شده بود 21 دسامبر سال393 ميلادي مسابقه هاي المپيك را كه از سال 776 پيش از ميلاد به مدت 1169 سال لاينقطع حتي در سالهاي جنگ ادامه داشت و نوعي رقابت مسالمت آميز پهلوانها و هنرمندان شناخته شده بود عملي مغاير مسيحيت اعلام و موقوف كرد. در فرمان تئودوسيوس تصريح شده بود كه مسابقه هاي المپيك غير مذهبي و گناه است و براي هميشه ممنوع خواهد بود. اين رقابتها از ژوئيه 776 سال پيش از ميلاد آغاز شده بود و منظما در يونان انجام مي گرفت.
     مسابقه هاي المپيك در قسمت ورزش بدني، پس از يك وقفه1603 ساله، از سال 1896 با همان تشريفات قديم و مشعل در همان ماه ژوئيه ، ولي اين دفعه هر چهار سال يك بار از سرگرفته شده است و داراي يك كميسيون جهاني برگزار كننده است تا گرفتار تصميم يك امپراتور نشود. مسابقه هاي هنري، علمي و ادبي به صورت ها و عناوين مختلف احياء شده و يا در شرف بين المللي شدن است.
     قرار نبود كه سياست در امر ورزش مخصوصا مسابقه هاي جهاني مداخله داشته باشد، ولي در بيست و دومين دور تازه بازيهاي المپيك كه در ژوئيه 1980 در مسكو برگزار شد آمريكا، آلمان و ژاپن به نشانه اعتراض به مداخله نظامي شوروي در افغانستان شركت نكرده بودند و عملا اين بازيها را تحريم كرده بودند!.
    
    
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو رسانه‌ها
«ر. اعتمادي»، روزنامه نگارِ دولتي نمي شود
اعتمادي

يك بانوي مخاطبِ نوشته هاي نگارنده، در دسامبر 2005 از تهران نوشته بود كه چرا از مهارت و استعداد «ر. اعتمادي» روزنامه نگار معروف در رسانه هاي امروز كشور استفاده نمي شود.
    
    پاسخ:
    
    تا آنجا كه اين نگارنده اطلاع دارد، اعتمادي كه در عين حال يك جامعه شناس و داستان نگار و نخستين روزنامه نگار اينوستيگيتيو تاريخ ژورناليسم ايران شناخته شده است به اصول ژورناليسم حرفه اي كه روزنامه نگاري كار دولت نيست وفادار مانده است. طبق اين اصول، يك روزنامه نگار حرفه اي نبايد در يك روزنامه دولتي كه نقش روزنامه عمومي را ايفاء مي كند و يا رسانه اي كه از دولت كمك مالي مي گيرد كار كند، مگر اين كه اين نشريه تخصّصي و يا اختصاصي باشد (براي مثال: همشهري متعلق به شهرداري تهران كه که قاعدتا يك نشريه محلي تهران بايد باشد! و امتياز سياسي نويسي ندارد، در عداد نشريات اختصاصي بشمار مي رود).
    اعتمادي به اين اصول وفادار مانده است و به همين دليل در سالهاي دهه 1370 دعوت چند ناشر را براي همكاري رد کرد. وي پس از مصادره شدن موسسه مطبوعاتي اطلاعات در نیمه سال 1358، به همین سبب در سال 1359 از سردبيري مجله اطلاعات جوانان و نويسندگي در موسسه اطلاعات كنار رفت. بنابراين، همفكري او با جبهه ملّي، داشتن تمايلات ناسيوناليستي و انتشار مصاحبه هاي درياردار دكتر احمد مدني كرماني، علت اصلي انفصال او از موسسه مطبوعاتي اطلاعات نبود. اعتمادي از دادن نظر و طرف مشورت قرار گرفتن با مطبوعات كنوني امتناع نكرده است. او پس از كنار رفتن از موسسه اطلاعات به نوشتن داستان كه ذوق و استعداد ديگر اوست ادامه داده و در اين رشته موفق بوده است. وي در همه گردهمايي هاي نويسندگان قديمي نشريات موسسه مطبوعاتي اطلاعات شرکت مي کرد.
    عکس زير، اعتمادي را در حاشيه گردهمايي سال 1379 کارکنان قديمي موسسه مطبوعاتي اطلاعات در کنار علي باستاني (وسط) و در حال گفت و گو با بهرام مسعودي «آخرين مدير آن موسسه ـ پيش از مصادره» نشان مي دهد. علي باستاني که از سال 1336 در تحريريه روزنامه اطلاعات بکار پرداخته بود و سال ها معاون سردبير اجرايي اين روزنامه بود 22 آذرماه 1398 و در 95 سالگي در زادگاه خود استان مازندران درگذشت. وي در جواني يک کمونيست بود. علي باستاني به رغم دو بار بازداشت شدن در سال انقلاب و از سران اعتصاب 61 روزه روزنامه نگاران کشور، از نخستين روزنامه نگاراني بود که پس از پيروزي انقلاب اخراج شده بود. وي که از مؤسسان سنديکاي روزنامه نگاران ايران بود مدتي نيز دبيري اين سنديکا را برعهده داشت و کمک کرد تا براي 122 روزنامه نگار در منطقه شهرآرا يک مجتمع مسکوني ساخته شود که اين مجتمع به نام کوي نويسندگان و روزنامه نگاران باقي است.


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
مشكلات مطبوعات ايران در پاسخ به سه پرسش
يك مخاطب در آذرماه 1384 (دسامبر 2005) در يك پيام طولاني و ابراز نظر درباره ژورناليسم ايران، سه پرسش مطرح كرده و از مؤلف اين کرونیکل ژورناليستي آنلاين و از یکم شهریورماه 1335 روزنامه نگار پاسخ آنها را خواسته بود:
    
    1ـ از چه زماني مطبوعات ما اُفت كردند و چرا اين اُفت ادامه دارد؟.
    پاسخ: به تصوّر این نگارنده (مؤلف این آنلاین)، عمدتا از سالهاي 1358 و 1359 كه روزنامه نگاران قديمي و باتجربه را بدون ذكر دليل به صورت گروهي از رسانه ها (نشريات، راديو تلويزيون و خبرگزاري وقت) اخراج كردند. ادامهِ به قول شما؛ اُفت را عمدتا باید به پای قانون مطبوعات مصوّب 1364 نوشت که روزنامه نگار بودن و تجربهِ خوب داشتن در این حرفه را از شرایط دادن پروانه انتشار قرار نداده است. دیده شده، تا این زمان [آذرماه 1384] هركس كه تقاضا كرده و «خودي!» تلقي شده، پروانه نشریه دریافت کرده است. اگر اخبار ويژه كيهان در طول زمان و از جمله در دوران سردبيري صفّار هرندي (وزير ارشاد پيشين) را مرور كرده باشيد كه براي درج در تاريخ و مطالعه نسل هاي آينده در «سي. دي.» و آرشيوها موجودند درباره وابستگي هاي برخي از اصحاب پروانه ها مطالبي نوشته است مثلا ارتباط داشتن با دست اندركاران امور نفتي.
    
    2ـ چرا برخي از اخبار خارجيِ بعضي از روزنامه هاي تهران، چندان در رديف سياست دولت نيست [به نظر اين مخاطب هنگام ارسال پیام]؟.
    پاسخ: بهتر است که اين قضيه را از وزارت ارشاد سئوال كنيد.
    
    3ـ چرا مطالب روزنامه هاي تهران مشابه يكديگر و حتي با يك انشاء است؟.
    پاسخ: به تصور این نگارنده، براي اينكه درآمد كافي براي استخدام روزنامه نگار حرفه ای ندارند. بودجه تحريريه بسياري از آنها محدود است، لذا به گرفتن اخبار از خبرگزاري هاي بيست و چندگانه! داخلي كه آنها هم رونويس بردار اطلاعيه هاي دفاتر روابط عمومي موسسات و وبسايت هاي رسمی آنها و مقامات، و نیز نقل نطق هاي رسمي هستند بسنده مي كنند و در نتيجه محتواي همه آنها تقریبا مشابه و يكسان است. از طرز تنظيم مطالب خبرگزاري هاي متعدد داخلي چنين برمي آيد که نوار گفتار مقامات را عينا پياده مي کنند تا بعدا مورد تکذيب و احيانا اعتراض و مواخذه قرار نگيرند. بنابراين، برخي از اخبار آنها کامل نيست و مطابق قواعد خبرنويسي (رعایت عناصر ششگانه خبر و لید نویسی و توضیح اسامی و موضوعاتِ طرح شده که جای سئوال برای خواننده باقی نگذارد) نوشته نمي شود. خبرنویس باید مفاهیم واژه های نامأنوسی را که در اظهارات و اطلاعیه ها می آید مثلا واژه «گعده» در پرانتز قرار دهد و همچنین اسامی تازه مثلا خیابان ها و کوی و برزن و مشخصات آنها را. مطلب رسانه های عمومی باید کامل باشد تا مخاطب، مطلب را کاملا دریابد و نیاز به مراجعه به رِفرنس ها ازجمله فرهنگ واژه ها و پرسش از این و آن نداشته باشد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
مقاله نويس آمريکايي که متهم به گرفتن رشوه از يك «لابي گَر» شده بود
داگلاس
21 دسامبر 2005 با اين كه هنوز نتيجه تحقيقات اعلام نشده بود، سنديكاي توزيع مقالات «داگلاس باندو» پژوهشگر موسسه «كاتو» ارسال اين مقالات را به رسانه ها قطع كرد و مجله تايم مقاله اي از او را كه قرار بود دوشنبه (19 دسامبر 2005) چاپ شود از صفحه مربوط خارج ساخت.
     داگلاس باندو متهم شده بود كه از «آبراموف» لابي ييست (كار چاق كن) سابق كنگره آمريكا پول مي گرفته تا در مقالاتش چهره مثبتي از مشتريان او بسازد. اتحاديه هاي مطبوعاتي ضمن تاكيد بر اين اصول كه مقاله نويس (خواه روزنامه نگار حرفه اي و خواه پژوهشگر) بايد شخصيتي مستقل و يك «فري تينكِر» باشد اعلام كرده بودند كه بايد منتظر بمانند تا اتهام وارده به «باندو» كه دكتراي حقوق هم دارد تاييد شود و سپس اقدام کنند از جمله خواستن پوزش، منع موقت و يا دائم از توزیع مقالات او میان روزنامه ها. در آمریکا سندیکاها مقالات روزنامه نگاران فری لَنس (غز استخدامی) را میان رسانه ها توزیع می کنند و به همین سبب گاهی یک مقاله همزمان در چندین روزنامه درج می شود و یا رادیو ـ تلویزیون ها پاراگراف هایی از آن را نقل و پخش می کنند. از آنجا که قانون اساسی آمریکا آزادی «پرِس» را تضمین کرده است، دولت در کار روزنامه و روزنامه نگار دخالت نمی کند و بررسی کار در دست اتحادیه های روزنامه نگاران است و این صنف.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ساير ملل
زادروز و سالمرگی که هر سال خبر و نظر می شود، استالين ـ مردي که براي پیاده کردن سوسیالیسم راه خشونت در پیش گرفت
استالين در جواني
هر سال و همچنان، رسانه ها و تفسیرنگاران به مناسبت زادروز و سالمرگ استالین خبر و نظر منتشر می کنند و نظرِ تاریخ نگاران را با توجه به دریافتی های تازه و تحولات روز که کارهای او در ایجادشان بی تأثیر نبوده منعکس می کنند. ژوزف استالين 18 دسامبر سال 1878 (طبق تقویم قدیم ـ ژولیات؛ ششم دسامبر) در گرجستانِ روسيه تزاری به دنيا آمد و پنجم مارس 1953 درگذشت. در وفاداري استالين به سوسياليسم ترديد نشده است، ولي از ديدگاه مفسران «تاريخ عقايد»، روش هاي حکومتي او مآلا مانع ثبوت كارايي سوسياليسم شد.
     استالين كه تجربه ايستادگي هاي سالهاي نخست پيروزي انقلاب بلشويكي را ديده بود و نيرنگهاي انقلابیون و كمونيست های دروغين و فرصت طلبان را مشاهده كرده بود با توجه به طبيعت رفتار روس ها و روانشناسي خاص آنان، اِعمال خشونت در برابر مخالفان را بهترين راه گسترش سوسياليسم و تداوم نظام سوسیالیستی مي دانست حال آن كه تجربه تاريخ نشان داده است كه ترويج يك مكتب از طريق اِعمال خشونت، كم عمق و بي دوام و ناپایدار خواهد بود.
     استالين ماهرانه موفق به بردن جنگ جهاني دوم شد كه بر او تحميل شده بود، ولي خواست كه با زور سوسياليسم روسیه را جهانگير كند كه انديشه درستي نبود. با تغيير نظام حکومتی و انتصاب افراد تازه به مقامات دولتی، ضوابط و ... در يك كشور نمي شود مردم را با تمام وجود پیرو يك مكتب كرد، باید در عمل، مزیّت آن و لزوم تداوم و گسترش و تکامل آن را دریابند و رفتار مقام های حزبی و دولتی، یک ملاک عمل نظام حکومتی است. همچنین آمادگی هر جامعه برای قبولِ حاکمیت یک مکتب و ایدئولوژی، همان طور كه آب پيش از رسيدن به درجه «صد» در سيستم سانتيگراد به جوش نخواهد آمد انسان هم تا آمادگي مخصوصا آمادگي ذهني لازم را نداشته باشد پذيراي صميمانه يك ايده نخواهد شد و اگر هم بپذيرد، ظاهري است و از آن دفاع نخواهد كرد. جامعه روسیه وقت آمادگی انطباق فوری با اصول سوسیالیسم مارکسیستی را نداشت. اجرای اصول این نظام در روسیه نباید جهشی بود.
     استالين بدون اين كه اتحاد شوروي را يک جامعه سوسياليستي نمونه كند و به صورت مدينه فاضله در آورد تا ديگران، خود ـ مشتاق اين ايده شوند؛ براي جهانگير كردن آن به زور و سياست متوسل شد و با اين عمل هزينه سنگين يك جنگ سرد را بر مردم شوروي تحميل كرد و آنان را در يك نارضايي عمومي طولاني قرار داد. بنابراين، اگر استالين سياست لنين را دنبال كرده بود كه نمي خواست سوسياليسم را صادر كند، امروز جهان چهره ديگري داشت. استالين نبايد سوسياليسم مارکسیستی را صد درصد دولتي مي كرد كه با رفتن حکومت، آن هم برود و بالعکس.
     جانشينان استالين جرأت، قاطعيت و خشونت او را نداشتند كه تدریجا و چند دهه بعد نخست به حذف حزب کمونیست از حکومت کردن، سپس فروپاشی شوروی (جداشدن قطعات روسیه تزاری پس از قرن ها از هم) و نیز کمرنگ شدن سوسیالیسم مارکسیستی در جهان منجر شد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
انفجار یک جمبوجت پان امریکن بر فراز اسکاتلند که اعلام شد کار لیبی بود و ...
يک قطعه از هواپیماس ساقط شده آمريکايي

ساعت هفت بعد از ظهر 21 دسامبر 1988 به وقت لندن، یک جمبو جت پان آمریکن ـ پرواز 103ـ در مسير لندن به نيويورک، در ارتفاع 31 هزار پا بر فراز لاکربی Lockerbie اسکاتلند منفجر شد و قطعات آن در منطقه ای به وسعت 845 مایل مربع بر زمين افتاد. چند قطعه از هواپیما به داخل شهر و نواحی مسکونی افتاد و چندین خانه را ویران ساخت. شدت انفجار برابر زمین لرزه ای به شدت 6/1 در مقیاس ریشتر بود. در این رویداد همه سرنشینان هواپیما که 259 تن بودند کشته شدند و 11 نفر نیز روی زمین جان سپردند؛ جمعا 270 نفر.
    بررسی کارشناسان تردیدی باقی نگذارد که انفجار و سقوط هواپیما نتیجه خرابکاری بود. 178 تن از مقتولین آمریکایی، 43 نفر انگلیسی و مابقی ملیّت دیگر داشتند.
     در چند روز پس از انفجار هواپیما، هرکس که با دولتی دشمنی داشت به روزنامه ها تلفن می کرد و انفجار را کار آن دولت به دست می داد.
     دستگاههای پلیسی ـ امنیتی چند کشور ازجمله آمریکا و انگلستان دست به تحقیقات پی گیر زدند و با به دست آوردن دلایل و مدارکی، انفجار را کار ماموران لیبیایی اعلام داشتند و انگشت روی دو مامور این کشور که یکی از این دو مسئول حراست شرکت هوایی لیبی به نام علی محمد المغربی بود گذاشتند. سازمان ملل دولت لیبی را تحریم و دارایی این کشور در خارج توقیف شد تا این دو تن را تحویل دهد. دولت لیبی که با این تحريم و مخصوصا بلوکه شدن پول دچار مشکل شده بود با اینکه همچنان خودرا مبرّا از اتهام اعلام می کرد دو سال و اندی بعد حاضر شد که این دو تن را تحویل دهد که محاکمه شدند، یکی از آنان تبرئه و المغربی مجرم شناخته شد و به حبس ابد محکوم گردید که در آگوست 2009 پس از ماندن هشت سال و چند ماه در زندان به دلیل ابتلاء به سرطان و پیش بینی مرگ در آینده ای نزدیک آزاد شد و به لیبی بازگشت.
    در پی محکوم شدن المغربی، دولت لیبی حاضر شد که دو میلیارد و هفتصد میلیون دلار غرامت تعیین شده را بپردازد به شرط اینکه پولهای آن که بلوکه شده بود آزاد شوند و چنین شد.
     شرکت هواپیمایی قدیمی پان امریکن بعدا ورشکست و منحل شد و مقامات آن سقوط هواپیما در لاکربی را که باعث ترس مردم از سوارشدن به هواپیماهای آن شرکت شده بود از علل این ورشکستگی و انحلال اعلام داشتند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
دومين روز جنگ پاناما - نخستين لشكركشي در تاريخ براي دستگيري رئيس يك كشور كه متهم به يك جرم عمومي شده بود!
نوريه گا ـ روزي كه در
صدر كشور پاناما بود

بيست و يکم دسامبر 1989 در دومين روز عمليات نظامي آمريکا در پاناما، تلفات سنگين گزارش شده بود و علاوه بر خرابي، عده اي هم از فرصت استفاده کرده و دست به غارت فروشگاهها و منازل زده بودند. هدف از اين لشکر کشي، ظاهرا دستگيري نوريه گا و انتقال او به آمريکا جهت محاکمه به اتهام کمک به قاچاقچيان مواد مخدر و نيز تبديل پول به صورت غیر قانونی (مانی لاندری) بود. نوريه گا رئيس ستاد نيروهاي مسلح پاناما بود که زمام امور کشور را به دست گرفته بود.
     موضوع اتهام مدتها از اخبار رسانه ها بود و سخن از دستگيري نوريه گا با توسل به زور بود ولي افكار عمومي جهان با دستگيري رئيس يك دولت از طريق تصرف كشور او و آوردنش براي محاكمه به آمريكا موافقت نداشت كه كشته شدن يك نظامي آمريكايي در پاناما (که ظاهرا به دستور «ايست» پليس پاناما توجه نکرده و دست به فرار زده بود) به دست ماموران اين كشور بهانه لشكركشي را به دست آمريكا داد.
    
عكس نوريه گا با
شماره زنداني فدرال
آمريكا در فلوريدا، شهر ميامي

نوريه گا Manuel Noriega در سومين روز جنگ پس از شکست مقاومت نيروهايش، به سفارت واتيكان در پاناما سيتي پناهنده شد كه نيروهاي آمريكايي اين سفارت را محاصره و با پخش آهنگ خشن از بلندگوها با صداي بلند كاركنان سفارت و نوريه گا را خسته كردند به گونه اي که سوم ژانويه از سفارت بيرون آمد و تسليم شد. چهارم ژانويه، درست 14 روز پس از حمله نظامي، نوريه گا پدر سه دختر، دست بسته در هواپيما قرار گرفت، به آمريکا انتقال يافت و به بازپرس مربوط در ايالت فلوريدا تسليم شد و چندي بعد در دادگاه به چهل سال زندان محكوم گرديد.
    وي در خاطراتش كه به چاپ رسيده نوشته است كه سالها در پاناما حقوق بگير سرويسهاي اطلاعاتي آمريكا از جمله «سيا» بود و به مَرد آمريكا در پاناما شهرت داشت. [درباره مجازات و استرداد نوريه گا به فرانسه و از آنجا به پاناما و درگذشت او در 83 سالگي در 29 ماه مي 2017 مطالب متعدد در اين تاريخ آنلاين آمده است ازجمله در روز 20 دسامبر. با تایپ نام او در قسمت جستجو و کليک کردن مي توانيد به همه آن مطالب دسترسي يابيد]
گفتگوي نظامي آمريكايي با يك پانامايي دستگير شده

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
زني كه 62 بار شوهر كرده بود! - عادت رواني تکرار ازدواج و ... ـ ازدواج مهم ترین اقدام یک فرد در طول زندگی ـ تدریس ازدواج درست در مدارس
«ترز وان Theres Vaghn» يك بانوي آمريكايي 21 دسامبر سال 1922 در جلسه دادگاه اعتراف كرد كه در طول عُمر خود تا آن زمان 62 بار شوهر كرده بود و با اين اعتراف نام خود را وارد تاريخ اجتماعي كرد، زيرا كه 62 بار ازدواج براي يك زن سابقه نداشته است.
    وي به شكايت آخرين شوهرش به دادگاه احضار شده بود. او گفت كه «شوهر كردن» عادت او شده است و نمي تواند بيش از چند هفته تا چند ماه با يك شوهر زندگي كند و اگر شوهر با زبان خوش راضي به جدایی نشود دست به زجر دادن او مي زند.
    در پي اين اعتراف، بسياري از روانشناسان، داوطلب بررسي در باره اين عادت (اعتیاد) بانو ترز شدند. بعدا نتيجه اين بررسي ها به صورت يک اصل در روانشناسي درآمده است که «تکرار ازدواج» و تعدّد «پارتنِر سِکس» و نيز تَن فروشي و همجنسبازي به صورت عادت در مي آيد و تَرک چنين عادتي نياز به شرکت در کلينيک هاي ويژه دارد.
    روانشناسان و جامعه شناسان همچنین به این واقعیت دست یافتند که اشتباه در ازدواج نخست (عدم رعایت اصول سه گانه؛ تناسب؛ هماهنگی وعلاقه مندی صمیمانه) سبب تکرار ازدواج و عمدتا با همان اشتباهات و در نتیجه تغییر رفتار می شود و آن فرد زندگانی سعادتمندانه نخواهد داشت.
    در پی به دست آمدن این اصول، در بسیاری از کشورها، تدریس چگونگی انتخاب درست شریک زندگی، به صورت فصلی تازه بر درس تعلیمات اجتماعی مدارس متوسطه اضافه شده است، زیراکه «ازدواج» مهمترین اقدام یک فرد در طول حیات خودش است که اگر در انتخاب اشتباه کند، در طول زندگانی از پیروزمندی های دیگر لذت کامل نخواهد بُرد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
حُکم یک دادگاه در آمریکا یک مرد آرام و منضبط را به يک قاتل تبديل! و در حومه واشنگتن دست به کشتار زد
مالوو
19 دسامبر 2003 هيات منصفه يك دادگاه شهر چساپيك ـ واقع در منتهي اليه شرق استیت ويرجينياي آمريكا ـ «لي بويد مالوو» 18 ساله را كه سال پيش از آن با همدستي پدر خوانده اش «جان آلن محمد» با ارتكاب چند قتل [به صورت تيراندازي از داخل اتومبيل به مردم در محوطه هاي عمومي] مجرم شناخت. این تیراندازی های منجر به مرگ، در مناطق مسکونی مجاور شهر واشنگتن روی داده بود و ساکنان محل را در ترس فرو برده بود.
     چند روز پيش از آن دادگاه «ويرجينيا بيچ» شهر مجاورِ چساپيك، «جان محمد» را مجرم و سزاوار اعدام اعلام كرده بود. علت محاکمه این دو تن در دو شهرِ دور از محل وقوع جنایت به این دلیل بود که قضات تحت تاثیر جوّ موجود در محل جرم قرار نداشته باشند.
     در جريان محاكمات كيفري در كشورهاي غرب از جمله آمريكا با همه پوشش خبري كه به آن داده مي شود، انگيزه جنايت كه مردم طالب دانستن آنند روشن نمي شود زيرا كه وکلاء و مشاوران قضايي مانع از آن مي شوند كه متهمان هر چه را كه در دل دارند بگويند و اجازه نمي دهند كه متهمان اعتراف كنند؛ لذا آن چه را كه در دهانشان مي گذارند بايد بگويند. دادياران هم تنها بر اثبات مجرميت پافشاري مي كنند و در اين ميان انگيزه ارتكاب جنايت به درستي روشن نمي شود تا مشكل اجتماعي مربوط شناخته شود و برطرف گردد و نوع مشابه جنايت تكرار نشود.
جان محمد


     از گزارش هاي حاشيه اي چنين بر مي آمد؛ جان آلن محمد كه زمانی يك نظامي منضبط و مطيع بود پس از درگيري با زنش و تصميم قاضي به سپردن فرزندانشان به مادر و سختگيري هاي ديگر، آشفته و متغيير و آماده انجام هرگونه خشونتي مي شود. وي «مالوو» را كه متولد جزيره اي در كارائيب است به فرزندي مي پذيرد و به آمريكا منتقل مي كند. مالوو نيز در اينجا پس از اخراج از مدرسه به دليل اين كه هنوز تكليف مهاجرت او روشن نبود، و مقدمات اخراج او از آمريكا اماده مي شد، خويشتنداري را از دست مي دهد و بمانند جان آلن محمد به خشونت مي گرايد و آماده گرفتن انتقام و آدمكشي مي شود و ....
     سرانجام مالوو به حبس ابد و جان آلن محمد در نوامبر 2009 اعدام شد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
زماني که قذافي از معارضه طولاني خود با آمريکا دست برداشت و حاضر به انهدام سلاحهاي کشتار جمعي ليبي شد ـ نتيجه کار و سرانجام او ...!
معمر قذافي رهبر وقت ليبي پس از يك مقاومت دهها ساله 20 دسامبر 2003 از سر راه سياست آمريكا كنار رفت و اعلام داشت كه از تلاش براي ساختن هرگونه اسلحه كشتار جمعي منصرف شده و درهاي كشورش به روي بازرسان مربوط بازاست. گفته شده است که اشغال نظامي عراق باعث ترس و نگراني قذافي شده بود. دولت صدام حسين هم متهم به تلاش براي ساختن سلاح کشتار جمعي شده بود.
    قذافی در آن روز اعلام کرده بود که سلاحهای کشتار جمعی را که در اختیار دارد نابود می کند ازجمله موشکهایی را که بردشان از 300 کیلومتر بیشتر است و برای ورود بازرسان سازمان ملل قید و شرط قرار نمی دهد.
    هنوز تعجب جهانیان از این اقدام غیر منتظره قذافی به پیایان نرسیده بود که جورج دبلیو بوش رئیس جمهور وقت آمریکا اعلام داشت که موافقت قذافی با انهدام سلاحهای کشتار جمعی لیبی نتیجه مذاکرات محرمانه 9 ماهه او و قول و قرارهای متعدد بوده است. هدف او از قانع کردن قذافی به انهدام سلاحهای کشتار جمعی، رفع هرگونه خطر از آمریکا و جهان بوده است. وی در عین حال اقدام قذافی را عملی تاریخی و یک شجاعت خواند. بوش گفت گه قذافی به ما گفته است که سرگرم فراهم ساختن مقدمات ساخت بمب اتمی بوده، مواد اولیه و وسائل کار را به دست آورده و در اختیار دارد. با این اقدام قذافی و نیز موافقت او به پرداخت غرامت به خانواده های مقتولین سقوط جمبوجت پان امریکن در لاکربی، تحریم ها به تدریج و پس از کسب اطمینان برداشته و روابط با لیبی عادی خواهد شد.
    قذافی بعدا مواد و وسائل تهیه اسلحه کشتار جمعی را که در اختیار داشت به آمریکا فرستاد و در آگوست سال 2004 حاضر شد که به قربانیان یک دیسکوتک برلین نیز غرامت بپردازد.
    در پی انفجار در یک دیسکوتک در برلین که هدف آن قتل و جرح نظامیان آمریکایی بود، به دستور رونالد ریگین رئیس جمهور وقت آمریکا، يك بار ليبي مورد حمله هوايي ـ دریایی قرارگرفته و متحمل تلفات و خسارات شده بود. قذافی در آن زمان از دوستان دولت مسکو بود و از این دولت اسلحه می خرید.
    در پی لغو تحریم ها، قذافی به پس انداز کردن پول اضافی ناشی از فروش نفت در آمریکا دست زد و این ذخیره در پایان سال 2010 نزدیک به 32 میلیارد دلار بود.
     به اظهار مورخان، از دهه 1980 كه هنوز شوروي بر سر پا بود، سياست آمريكا بر اين پايه قرار گرفته بود كه معارض نداشته باشد ـ كوچك و يا بزرگ. براي آمريكا دارندگان اسلحه استراتژيك و نيز افراد نيرومند يكدنده، هر دو خطر محسوب مي شدند.
از آن قذافي تا اين قذافي، تنها 5 سال ـ چرخ بازيگر از اين بازيچه ها بسيار دارد

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
... وقتي که به ملکه زيبايي خیانت شود
عكسي كه زندان از
«شارون» برداشته بود
تا 20 دسامبر 2003 كمتر كسي بود كه باور كند به ملكه زيبايي هم خيانت شود كه اين كار صورت گرفت و نامزد 25 سالهِ شارون ردماندSharron Redmond, Miss Savannah 2003 and a high-school teacher ملكه زيبايي شهر ساواناي استیت جورجيای آمریکا پنهاني با زني ديگر رفت و آمد بر قرار كرده بود.
    شارون كه سياهپوست است و به تازگي معلم مدرسه شده بود پس از اطلاع از خيانت نامزدش ـ کِوین شورتر، قصد گفت و گو با آن زن را کرد که با نامزدش رو به رو شد و مشاجره درگرفت و کِوین با شليك گلوله کشته شد و شارون پشت ميله هاي زندان قرار گرفت تا عُمری را به این صورت سپري کند.
    دادستان برای شارون 23 ساله درخواستِ مجازات «حبس ابد» کرد، ولی پس از محاکمه، هیآت منصفه دادگاه مرکّب از 3 مرد و 9 زن او را مجرم ندانستند، زیراکه وکیل قضایی او ثابت کرده که شارون برای دفاع از خود شلیک کرده بود و گلوله به پایین کمر کِوین اصابت کرد و ....
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
هجدهم دسامبر2011، وزير دفاع آمريکا سند پایان جنگ عراق را پس از خروج آخرین دسته نیروهای رزمی این کشور امضاء کرد


بامداد هجدهم دسامبر2011، لئون پانتا Leon panetta وزیر دفاع وقت آمریکا سند پایان جنگ عراق را پس از خروج آخرین دسته نیروهای رزمی این کشور امضاء کرد.
     نیروهای نظامی آمریکا پس از ورود به عراق هشت سال و ده ماه در این کشور بودند. عکس بالا، خروج آخرین یکان رزمي ارتش آمریکا از عراق را که سپیده دم 18 دسامبر و 13 روز پیش از تاریخ تعیین شده در اعلامیه واشنگتن صورت گرفت نشان می دهد. این یکان که وابسته به تیپ سوم لشکر یکم (مستقر در فورت هود ـ تکزاس) است وارد کویت شد. دولت آمريکا با دولت عراق قرارداد دفاع و امنيت مشترک امضا کرده است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
... و پس از 18 سال تلاش، روسیه را به WTO (سازمان جهاني بازرگاني) راه دادند!
پس از 18 سال تلاش، بالاخره روسیه 16 دسامبر 2011 (25 آذرماه 1390) به عضویت سازمان جهانی بازرگانی World Trade Organization وبه اختصار WTO پذیرفته شد. روسیه از سال 1993 درخواست عضویت کرده بود. [در آن زمان، نام این سازمان آژانس جهانی تجارت و تعرفه GATT = General Agreement on Tariffs and Trade بود]. قرار بود [وعده داده شده بود] روسیه پس از فروپاشی شوروی وارد این سازمان شود که هر سال بگونه ای اشکالتراشی شده بود و راهش نداده بودند. روسیه معادل 20 میلیارد دلار به منطقه یورو که در بحران پولی است کمک کرده است.
    عضویت روسیه در سازمان جهانی بازرگانی بعدا به تصويب پارلمان روسیه هم رسيد.
    WTO که از سال 1995 برجای GATT نشسته طبق قرارداد مراکش ایجاد شده است. رژيم پکن دو سال پیش روسيه وارد این سازمان شد. GATT (آژانس جهانی تجارت و تعرفه) در سال 1947 و در چارچوب سیاستی تاسیس شده بود که بانک جهانی و صندوق بین المللی پول را به وجود آورده است و از نتایج جنگ جهانی دوم بشمار می رود. فکر تاسیس GATT در نشست برتون وودز Breton Woods [واقع در ایالت نیوهمشایر آمریکا] به میان آمده بود. همین نشست بانک جهانی و صندوق بین المللی پول را به وجود آورد. اگر عضویت سه کشوری که تایید شده اند به تصویب نهایی برسد، شمار اعضاي WTO به 157 عضو خواهد رسيد. وظیفه نظارت بر لیبرالیزه شدن تجارت برعهده WTO گذارده شده است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
زماني که کیم جونگ ـ اون رهبر کره شمالی شد


نوزدهم دسامبر 2011 اعلام شد که کیم جونگ ـ اون Kiim Jong - Un دبیر اول حزب کمونیست کره شمالی (جمهوری دمکراتیک خلق) و رهبر این کشور شده است. کیم جونگ ـ ایل Kim-Jong - Il رهبر کره شمالی (پدر کیم جونگ ـ اون) هفدهم دسامبر بر اثر حمله قلبی درگذشته بود. وی که 69 سال عمر کرد به مشکلات قلبی ناشی از بیماری قند دچار بود و در سال 2008 نیز سکته کرده بود. کیم جونگ ـ ایل در سال 1994 بر جای پدرش کیم ایل ـ سونگ Kim Il - Sung نشسته بود. وی بود که کره شمالی را اتمی و موشکی کرد.
    سن رهبر تازه کره شمالی که در سویس هم تحصیل کرده و زبانهاي فرانسه و انگليسي را مي داند اعلام نشده است. در برخي از گزارش ها اورا متولد ژانويه 1983 و در برخي ديگر ژانويه 1984 ذکر کرده بودند.
    از زمان سکته کيم جونگ ـ ايل (سال 2008)، سخن از رهبری کیم جونگ ـ اون پس از پدرش به میان می آمد.
     این عکس (تصویر بالا) که نهم سپتامبر 2011 برداشته شده است کیم جونگ ـ اون را با پدر و یک ژنرال کره ای در مراسمی نشان می دهد (نفر آخر از سمت چپ).
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تاريخ از نگاهي به تصوير
هندوانهِ شبِ يَلداي سال 1342 هرکيلوگرم 6 ريال ـ يلداي 1398 هر کيلو 4 ـ 5 هزار تومان!


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
شترمرغ سواري



    اين عكس هفته اول دسامبر2005 تحت عنوان «عكس روز» در رسانه ها انتشار يافته بود كه ديدني است. عكس، يك صحنه «شترمرغ سواري» را در كشور كنيا واقع در آفريقاي خاوري نشان مي دهد. شترمرغي كه در عكس ديده مي شود، نر و دو ساله است كه بر پشت آن زين نهاده اند. گفته شده است كه طاقت شتر مرغ در سواري دادن بيش از اسب است ولي سرعت اسب را ندارد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
برخي ديگر از رويدادهاي 21 دسامبر
  • 1788:   ارتش اعزامي دولت پادشاهی چين شهر «تانگ لونگ» پايتخت آن زمان ويتنام را تصرف كرد.
        
        
  • 1823:   جورجيا نخستين استیت آمريكا بود كه ثبت و صدور گواهي تولد را اجباري كرد. در آمریکا شناسنامه به صورت آنچه که در کشورهای دیگر مرسوم است صادر نمی شود و همان گواهی بیمارستان درباره تولد که ثبت می شود، کار شناسنامه را انجام می دهد. اگر یک فرد بخواهد که کارت شناسایی عکس دار داشته باشد، صدور آن را از دفتر سازمان اتومبیل و رانندگی محل سکونت خود تقاضا می کند که صدور آن همان لحظه و حضورا صورت می گیرد.
        
        
  • 1898:   «راديوم» توسط زن و شوهر دانشمند ـ پير و ماري كوري در آزماشگاهی در فرانسه كشف شد.
        
        
  • 1911:   سالارالدوله ـ شاهزاده قاجار که ادعای پادشاهی ایران را داشت با يك نيروي مسلّح وارد كرمانشاه شد تا از آنجا به تهران آید و با بركنار كردن سلطان احمد شاه نوجوان سلطنت ايران را به دست آورد.
        
        
  • 1913:   جدول کلمات متقاطع (کراس ورد پازل) برای نخستین بار 21 دسامبر 1913 در نشریه نیویورک ورلد انتشار یافت.
        
        
        
  • 1932:   بي بي سي پخش برنامه راديويي آن سوي درياها تحت نام صداي امپراتوري را آغاز كرد.
        
        
  • 1941:   هيتلر كه با اظهارنظر منفي پاره اي از ژنرال هايش درتصميماتش به حملات نظامي رو به رو شده بود، از این روز ـ خود فرماندهي كل نيروهاي مسلح آلمان را به دست گرفت تا در تصمیمات نظامی اش با اعتراضي رو به رو نشود.
        
        
  • 1946:   زمين لرزه اي به شدت بيش از 8 در مقياس ريشتر در منطقه نانکايدوِ ژاپن روي داد و ايجاد سونامي کرد. در اين رويداد بيش از 1300 ژاپني کشته و نزديک به 40 هزار ساختمان ويران شد. در آن زمان ژاپن يک کشور جنگزده و اشغال نظامي شده بود.
        
        
  • 1958:   شارل دوگلCharles de Gaulle با کسب بيش از هشتاد درصد آراء مردم فرانسه، رئيس جمهوری این کشور شد و جمهوري پنجم فرانسه آغاز گرديد. رای دهندگان فرانسوی به روزنامه نگارانی که از آنان سئوال کرده بودند: چرا؟، گفته بودند که در تاریخ یک کشور در بعضی ادوار مسائلی پدید می آید که لازم است برای حل آنها، امور را به دست یک نظامی سپرد و فرانسه فعلا بهتر از دوگل، ژنرال دیگری ندارد.


  • 1972:   دولت وقت ايران از آمريكا 500 هلي كوپتر خريداري كرد.
        
        
  • 2004:   دكتر «جان لويس گديس» تاريخدان دانشگاه يِيل ابراز نظر كرده بود كه پيروزي بوش در عمليات نظامي در افغانستان كه در پي رويدادهاي 11 سپتامبر 2001 آغاز شد و تا حدي مورد استقبال جهانيان قرار گرفت (كه شرح سختگيري طالبان نسبت به افغانها را در طول سالها در مطبوعات خوانده بودند)، مشوق وي شد كه دست به اشغال نظامي عراق بزند. گرچه از سال 1979 که تهران پيمان استراتژيک ايران و امريکا را يکجانبه لغو کرد پيش بيني مي شد که آمريکا در آن منطقه يار و ياران تازه اي جستجو کند.
        
        
  • 2004:   شبكه هاي تلويزيوني آمريکا انتقاد خانواده نظاميان مقتول از رامسفلد وزير دفاع وقت امريكا را پخش كرده بودند. اين خانواده ها اعتراض داشتند كه چرا رامسفلد خودش تسليت نامه ها را امضاء نكرده است و امضاي او ماشيني بود. نامه هاي تسليت به منازل بستگان نظامیان آمریکایی مقتول در عملیات نظامی افغانستان و عراق ارسال شده بود.
        
        
  • 2011:   طبق گزارش های منتشره در این روز، کمپانی روسیِ تات نفت Tatneft با کمپانی ایرانی مهندسی و توسعه وابسته به وزارت نفت قرارداد توسعه میدان نفتی زاغه واقع در جنوب ایران را امضاء کرده بود. ارزش قرارداد حدود یک میلیارد دلار گزارش شده بود.
        
        
  • کارنامک نوشيروان (خاطره ای از مولف)
    ماجرای شنیدنی و بی سابقه دختری که چون نقص جسمانی داشت با استفاده از شناسنامه برادر سالها به صورت مَرد در رستوران آشپز بود و ...
    زمستان سال 1336 بود و از حادثه نویس شدن من [مؤلف این تاریخ آنلاین] و انتقال از میز اخبار اقتصادی روزنامه اطلاعات به میز پوشش حوادث شهری این روزنامه کهنسال چهار ماه می گذشت. میز حوادث روزنامه های تهران عُمری نداشت و ما هنوز به اهمیت کسب سوژه از بیمارستانها ـ آنچنانکه باید، پی نبرده بودیم. بیمارستانها برای سرنخ به دست دادن جهت تعقیب موضوع بهترین منبع هستند.
        یک روز یک بانو که گفت پرستار بیمارستان است ولی نامش را نمی گوید به میز حوادث روزنامه اطلاعات تلفن کرد و گفت یک فرد به نام ... در اطاق شماره ... بخش دکتر نصیرپور [جرّاح بنام و استاد وقت دانشکده پزشکی] در بیمارستان سینا بستری است، زیر یک عمل جرّاحی 4 ـ 5 ساعته بود و ماجرای بی سابقه ای دارد. خواستم به شما خبر دهم.
        دبیر وقت میز [احمد سروش، داستان نگار بنام] پوشش آن ماجرا را به من [ن. کیهانی زاده] سپرد. من پیش از انتقال به میز حوادث، یک سال خبرنگار میز اقتصادی و دو ماه دستیار سوم سردبیر بودم و تجربه حادثه نویسی ام کمتر از دیگران بود.
        وقتی به بیمارستان سینا رسیدم و به دفتر بخش سوانح که دکتر نصیرپور هم در آنجا مسئولیت داشت رفتم، محمد بلوری حادثه نویس کیهان هم آنجا بود. پرسیدم که از کجا اطلاع یافته، گفت که خانمی ناشناس تلفن کرد و خبر داد ـ ظاهرا همان بانو که به ما تلفن کرده بود به کیهان هم تلفن کرده بود. بیمارستان سینا (قبلا به نام مریضخانه دولتی تهران و قدیمی ترین بیمارستان پایتخت) پس از تأسیس دانشکده پزشکی دانشگاه تهران به یک بیمارستان آموزشی دانشگاهی تبدیل شده است که یک بخش سوانح (بخش ویژه درمان مجروحان حوادث تهران) هم داشت.
        پس از انتظار زیاد و کسب موافقت پروفسور عدل رئیس واحدهای جراحی آن بیمارستان، به دیدار آن فرد (بیمار) رفتیم ـ زنی زیبا بود. گفت که به شرط ننوشتن نام و نگرفتن عکس، حاضر است ماجرا را بگوید. قول دادیم. یک دستیار جرّاح (دانشجوی دوره تخصّص جرّاحی) قبلا به ما گفته بود که عمل جرّاحی روی قسمت پایینی استخوان پلویک (لگن خاصره) این فرد صورت گرفت که مادرزادی بود و بسیار بزرگ و حجیم و مجاری تحتانی را پوشانده و عمدتا مسدود کرده بود.
        فردِ جرّاحی شده که زنی 25 ساله بود گفت: من متولّد یک روستا در غرب کشور هستم. دوقلو به دنیا آمدم. برادر دوقلوی من در پنج ماهگی درگذشت. ما بعدا از دهکده به شهر نقل مکان کردیم و من به مدرسه رفتم تا کلاس هشتم. یک مزاحمت خیابانی سبب شد که پدرم مانع ادامه تحصیل من شود. 17 ساله بودم که خواستگار برایم آمد و به عقد او درآمدم. من نمی دانستم که نقص جسمانی دارم. تصور می کردم که همه دخترها همین طور هستند ولی در شب حجله، شوهرم متوجه نقص جسمانی من شد که با آن وضعیت نمی تواند با من عروسی کند.
        او به من علاقه داشت. سالها همسایه ما بود. مرا به پزشک نشان داد. دکتر گفت که عمل جراحی لازم است و چنین عملی فقط در تهران امکان پذیر است. به تهران آمدیم گفتند که 3 ـ 4 هزار تومان هزینه دارد [به پول آن روز که دریافتی ماهانه یک معلم جدید الاستخدام 150 تومان بود] که شوهرم و خانواده ما نمی توانستند آن را تأمین کنند. ما به شهر خود بازگشتیم. شوهرم حاضر به طلاق دادن من نبود. ما 4 سال به همان صورت باهم زندگی کردیم. در این میان، پدر و مادر من فوت شدند. یک روز عَمّه ام به من گفت که شناسنامه برادر دوقلویم ابطال نشده و نزد اوست، از شوهرم طلاق بگیرم، موهای سرم را کوتاه کنم. لباس مردانه بپوشم و در تهران به اسم برادرم کار کنم و فکر ازدواج را هم از سرم خارج سازم.
        با کشمکش بسیار و تهدید به خودکشی از شوهرم طلاق گرفتم و به تهران آمدم، لباس مردانه پوشیدم، موهای سرم را کوتاه کردم و در یک رستوران آشپز شدم و هیچکس تردید نمی کرد که مَرد نیستم، حتی صاحبخانه ابراز تمایل کرد که دخترش را به من بدهد.
        سه سال و چند ماه به این صورت گذشت و من راضی بودم و شناسنامه برادرم را هم دادم با عکس خودم عکسدار کردند. مشکلات من 8 ـ 9 ماه پیش آغاز شد. نمی دانم که چه کسی به دژبان کلانتری محل خبر داده بود که در رستوران ما، یک سرباز فراری کار می کند. یک شب چند دژبان به رستوران آمدند و شناسنامه و اوراق معافیت و خاتمه خدمت کارکنان را که همگی مرد بودند خواستند. من معافیت و خاتمه خدمت نداشتم. لذا، مرا با خود بردند و روز بعد به اداره نظام وظیفه تحویل دادند. در اینجا حقیقت را گفتم، ولی باور نکردند و مرا به بهداری ارتش فرستادند. تایید شد که زن هستم. باوجود این مرا رها نکردند و با پرونده و به اتهام استفاده از شناسنامه فرد دیگر به دادسرای تهران فرستادند. بازپرس وقتی حقیقت را شنید مرا به قید ضمانتِ خودم آزاد کرد تا بعدا ببیند که چه می تواند بکند.
        من که شناسنامه دخترانه ام را به امید روزی که بتوانم پول لازم جهت عمل جراحی را فراهم کنم و بار دیگر زن شوم حفظ کرده بودم، دوباره لباس زنانه پوشیدم و در چندماه گذشته هر چند هفته یک کار داشتم ـ از کار در یک قنادی تا پرستاری از یک پیرمردِ زن مرده. این پیرمرد که 71 ساله است وقتی داستان زندگی مرا شنید حاضر شد که هزینه جرّاحی را از جیب خود بدهد، به این شرط که با او ازدواج کنم. پاسخ به پیشنهاد اورا به امروز و فردا کردن برگزار کردم که بازپرس با ارسال ورقه مرا احضار کرد. نسبت به من دلسوزی کرد و من پیشنهاد پیرمرد را برایش گفتم، گفت که لازم به پول دادن نیست، بیمارستان های دولتی به رایگان عمل می کنند و چون مورد نادری است بیمارستان های دانشگاهی برای تجربه کارآموزان حاضر اند حتی پولی هم بدهند و مرا به بیمارستان سینا معرفی کرد و از دادستان خواست که چون سوء نیّت و قصد جرم نداشتم و ... موافقت کند که برایم قرار منع تعقیب صادر شود. در همین رفت و آمد به دادسرا تا صدور قرار منع تعقیب، با مردی آشنا شدم که قول داده است پس از عمل جراحی با من ازدواج کند و در طول عمل جراحی هم پشتِ درِ اطاق عمل نشسته بود و هر روز دوبار به دیدن من می آید. می گویند که شغل مهمی دارد، من نمی دانم.
        پرسیدم که با آن مرد 71 ساله چه کرده است، گفت که قضیه دادگستری را در آخرین روز برایش گفتم و بامداد روز بعد نزد همین خواستگار رفتم، جامه دانم را به او سپردم و به بیمارستان آمدم که او به بیمارستان تلفن کرده بود و ساعت عمل جراحی مرا پرسیده بود و به اینجا آمده بود و من خبر نداشتم و وقتی که مرا از اطاق عمل به این اطاق آوردند و به هوش آمدم اورا در کنار تختخواب خود دیدم که به پرستار گفته بود نامزد من است و من هم تأیید کردم.
        به روزنامه بازگشتم و خبر ماجرا را به همین صورت نوشتم و انتظار داشتم که به صفحه اول برود که روز بعد دیدم در 12 سطر و به صورت خبر یک عمل جراحی درج شده است. علت را پرسیدم و متوجه شدم که همان خواستگار دختر که از موضوع مصاحبه آگاه شده بود با التماس از مدیران دو روزنامه [کیهان و اطلاعات] خواسته بود که به خاطر رعایت حال او و فامیل اش، خبر را در چارچوب عمل جراحی خلاصه کنند و آن را به صورت یک گزارش کوتاه عِلمی درآورند. او که در جامعه، فردی شناخته شده است می خواهد عمری را با این زن که دوستش دارد زندگی کند.
        امّا، رفتن به بیمارستان سینا و پی بردن به اهمیت چنان منبعی سبب شد که دست به فعالیت زنم و کاری کنم که خبرنگار کیهان ـ روزنامه رقیب را سالهای سال به بیمارستان سینا راه ندهند و آن بیمارستان پُرخبر حوزه اختصاصی من باشد. همین رقابت های خبری، روزنامه های وقت را ارتقاء و اعتلاء می داد. در آن سالها مردی به نام «سپاه منصور» رئیس اداری بیمارستان سینا بود که با هم دوست شده بودیم. او یک ورامینی بود.
        
     نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.



     

    مطالعه اين سايت و نقل مطالب آن با ذكر ماخذ (نشاني کامل سايت و نام مولف آن) آزاد است، مگر براي روزنامه هاي متعلق به دولت و دستگاههاي دولتي؛ زيرا كه مولف اين سايت اكيدا «روزنامه نگاري» را كار دولت نمي داند. روزنامه عمومي به عنوان قوه چهارم دمكراسي بايد كاملا مستقل از دولت و سازمانهاي عمومي باشد تا بتواند رسالت شريف خود را به انجام برساند.


     تماس با مولف:

    editor (a) iranianshistoryonthisday.com
    n.keihanizadeh (a) gmail.com