Iranians History on This Day
روز و ماه خورشيدي و يا ميلادي مورد نظر را انتخاب و كليد مشاهده را فشار دهيد
ميلادي
   خورشيدي

 
25 سپتامبر
 
جستجو:

 
 


 هديه مولف

اين سايت مستقل و بدون كوچكترين وابستگي؛ هديه ناچيز مولف كوچك آن به همه ايرانيان، ايراني تبارها و پارسي زبانان است كه ايشان را از جان عزيزتر دارد ؛ و خدمتي است ميهني و آموزشي كه خدمت به ميهن و هموطنان تكليف و فريضه است كه بايد شريف و خلل ناپذير باشد و در راه انجام تكاليف ميهني نياز به حمايت مادي احدي نبايد باشد، و نخواهد بود. انتخاب موارد براي نگارش و عرضه در سايت نظرشخص مولف است.
 

 










   لينک به اين صفحه  

مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 25 سپتامبر
ايران
آلان هاي ايراني تبارِ قفقاز شمالی ـ تعرّض آنان به قلمرو روم از شمال دریای سیاه ـ ترور امپراتور روم
M. C. Tacitus
سناي روم پس از شش ماه مخالفت ژنرالهاي ارتش با هر پيشنهاد براي انتخاب امپراتور تازه، بالاخره 25 سپتامبر سال 275 ميلادي «ماركوس كلوديوس تاسيتوس Marcus Claudius Tacitus» هفتاد و شش ساله را که قبلا به دليل كهولت از سمت هاي دولتي كنار گذارده شده بود به اين سمت برگزيد و ژنرالها هم بر اين انتخاب صحّه گذاردند.
     تاسیتوس تنها هفت ماه حكومت كرد و در جريان لشكر كشي به شرق، با هدف گوشمالي دادن آلاني ها كه از شمال قفقاز ـ منطقه «اوستيا Ossetia-Alania» ـ به قلمرو روم در شمال درياي سياه تعرّض مي كردند، در كاپادوكيه [در كتيبه هاي ايران باستان: كاپاتوكا ـ منطقه ای در شمال ترکیه امروز] ترور شد.
    آلانها (الاني ها) ايرانياني بودند كه در قفقاز شمالي، آزوف و شمال گرجستان زندگي مي كرده اند، به پارسي سخن مي گفتند و فرهنگ و تمدن ايراني داشتند كه اين فرهنگ و برخي از واژه هاي پارسي در ميان آنان تا به امروز باقي مانده است.[Wikipedia:The name Alan is an Iranian dialectical form of Aryan. They are an Iranian ethnic group of the Caucasus Mountains and speak Ossetic, an Eastern Iranian (Alanic) language]. بخشی از آلان ها بعدا به آلمان مهاجرت کردند و منطقه راین ساکن شدند. طبق تحقیق برخی از مورخان، شماری از آلان های ایران تا جنوب فرانسه و منطقه پیرنه پیش رفتند.
     قفقاز جنوبي كه تا سال 1828 (شکست نظامی ایران از روسیه وامضای قرارداد تُرکمن چای که برخی از بندهای آن را انگلیسی ها ـ به عنوان میانجی گر ـ بر پایه سیاست های خود و نیز ساخت و پاخت قبلی با مسکو به ایران تحمیل کردند) گوشه اي از ايران بود «اَران» خوانده مي شد كه بعدا دولت کمونیست مسکو با هدف بلعیدن آذربایجان ایران، آن را «جمهوري آذربايجان» نام نهاد که پس فروپاشی شوروی (جانشین روسیه تزاری) در سال 1991 اعلام استقلال کرد و نخست در چارچوب جامعه مشترک المنافع روسیه.
     «تاريخ» از تاسیتوس به عنوان فردی ياد كرده است كه در دوران کوتاه حکومت خود براي كمك به نويسندگان بودجه ويژه مقرر داشت و راه را برای افزایش كتابخانه هاي عمومي روم باز کرد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
امپراتوري روم در جنگ شکست خورد و به ايران ـ اَبَرقدرت وقت ـ غرامت داد
25 سپتامبر سال 552 ميلادي ميان هيات اعزامي ايران از تيسفون به قسطنطنيه و دولت روم بر سر تَرك مخاصمه نيروهاي دو كشور در ساحل درياي سپاه (منطقه ساحلي گرجستان امروز، منطقه آبخيز = آبخازيه) كه ايران در آن نبرد پيروز شده بود توافق حاصل شد. دولت روم شرقي پيشنهاد متاركه جنگ را داده بود.
     طبق قراردادي كه در همين روز امضاء شد و متن آن موجود است، قرار شد كه دولت روم كه آغازگر اين جنگ بود بابت غرامت، سه هزار و چهارصد كيلوگرم طلا به ايران بدهد.
    به نوشته مورّخان، دولت ايران (دوران سلطنت انوشيروان دادگر) تنها نخستين قسط آن را كه 850 كيلوگرم بود دريافت كرد و روميان سپس چند بار تعلّل و درخواست مُهلَت كردند كه خسروانوشيروان در سال 579 فوت شد و موضوع عملا منتفي گرديد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
برکنارشدن دكتر صديق از مقام به بهانه فارسي کردنِ واژه هاي بيگانه!
دکتر صديق در سال 1320
متفقين كه ايران را در اشغال نظامي داشتند 25 سپتامبر 1941 (مهرماه 1320) دكترعيسي صديق استاد دانشگاه (معروف به پدر آموزش و پرورش نوين ايران) را به دليل تمايل زياد به وطندوستي (ناسيوناليسم ايراني) از رياست سازمان انتشارات و تبليغات كشور (بخشي از وزارت ارشاد فعلي) بركنار كردند. وي درست يك سال پيش از آن به اين سمت منصوب شده بود. متفقين دكتر صديق را به دليل پارسي كردن هر چه بيشتر واژه هاي متداول از زبانهاي ديگر، توجه به آموزش عمومي تاريخ و فرهنگ ايران و نيز اصرار به گسترش مدارس از ابتدايي تا عالي؛ بيش از حد ميهندوست تشخيص داده بودند و ادامه روش او را به حال خود (در طول جنگ) خطرناك خوانده بودند. متفقين همزمان با بركناري دكتر صديق، تقريبا همه فارغ التحصيلان ايراني مدارس عالي آلمان را بركنار، بازداشت و يا تبعيد كردند.
    دکتر صديق بعدا (پس از جنگ جهاني دوم) چند بار وزير فرهنگ و آموزش و پرورش و اواخر عمر سناتور شده بود.
    گذشت زمان نشان داده است که 25 سپتامبر سال 2008 پليس افغانستان دانشجويان دانشگاه بلخ را كه مانع از پايين كشيدن تابلوي فارسي اين دانشگاه از سر در آن شده بودند مورد ضرب و شتم قرارداده بود. اين تابلو از زمان تاسيس دانشگاه در سال 1985 در آنجا بود كه دولت طالبان بعدا يك تابلوي پشتو نيز در آنجا قرارداده بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
لغو برنامه آموزش نظامي در دوره هاي متوسطه و عالي ايران!
يک ماه پس از تعرض نيروهاي انگلستان و شوروي به ايران به بهانه خطر دوستي ايران و آلمان براي متفقين، به خواست دولتهايي كه ايران را اشغال نظامي كرده بودند و تحت فشار آنها که هدفشان تضعيف حس ميهندوستي در جوانان ايران و آمادگي دفاع از وطن بود، از سال تحصيلي 1320 - 1321 برنامه آموزش نظامي در دبيرستانها و دانشكده هاي کشور لغو شد. تا آن زمان، با اين كه ايران به صورت جداگانه دبستان و دبيرستان نظام داشت، مقدمات آموزش فنون نظامي و آشنايي با روش هاي دفاعي، يکي از دروس اجباري دوره هاي متوسطه و عالي کشور بود. تاريخ نشان داده است كه از دوران اقتدار امپراتوري روم تا کنون، دولتهاي برتري جو کوشيده اند که احساسات ناسيوناليستي ايرانيان خفته بماند و ايران از بنيه نظامي چشمگير برخوردار نباشد که اين دو عامل رابطه مستقيم با يکديگر دارند؛ اگر احساسات ملي زنده شود تقويت نظامي متعاقب آن خواهد بود و بالعکس.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
فريدون کشاورز: وجود حکومت نظامي در هر کشور نشانه ديکتاتوري است
دکتر فريدون کشاورز
دكتر فريدون كشاورز نماينده پارلماني حزب کمونیستی توده ایران در جلسه مورخ سوم مهرماه 1324 مجلس شورای ملّی در نطقي گفت كه ماموران فرمانداري نظامي تهران در جريان حمله به باشگاه اين حزب و مقرّ آن واقع در خيابان فردوسي جنوبي او را با اين که خود را معرفي کرده بود که یک نماینده در مجلس است کتک زدند .
     وي در اين نطق، وجود فرمانداري نظامي را در هر كشور نشانه حكومت ديكتاتوري در آن كشور خواند و خواست كه در ايران ديكتاتور زدايي شود. وي گفت که هيچ دليلي براي ادامه حکومت نظامي وجود ندارد. اعلام حالت فوق العاده در یک کشور با حکومت نظامی تفاوت دارد. حالت فوق العاده در شرایط خاص و پدید آمدن مشکلاتی که با راهکارهای معتارف حل شدنی نباشند برقرار می شود و برای یک مدت (دوره) معیّن.
    در جريان حمله مأموران حکومت نظامي تهران به دفاتر و باشگاه حزب توده و نیز «خانه صلح»، تني چند از مقامات اين حزب نیز مضروب شده بودند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
طرح نظام اصطلاحا تازه آموزش و پرورش عمومي و .....
دکتر هادي هدايتي وزير وقت

طرح نظام تازه آموزش و پرورش ايران كه در طول ماهها تنظيم شده بود سوم مهرماه 1346 هجري خورشيدي به صورت يك كتاب قطور جهت بررسي و اظهار نظر اصحاب نظر انتشار يافت كه به موجب آن دوره ابتدايي به پنج سال و دوره متوسطه به چهار سال كاهش مي يافت و در عوض يك دوره سه ساله راهنمايي تحصيلي با هدف شكوفا ساختن استعداد نوجوانان و هدايت آنان بر پايه ذوق و استعدادي كه از خود نشان دهند به دوره متوسطه مربوط به وجود مي آمد. اين کتاب حاوي جزئيات برنامه هاي نظام تازه و شرح انگيزه و هدفهاي آن بود كه براي دست اندرکاران آموزش و پرورش، روزنامه نگاران، استادان و کارشناسان مربوط ارسال شده بود.
     در پي انتشار اين طرح، برخي به جاي اظهار نظر درباره متن آن، زبان به انتقاد سياسي گشودند كه اين طرح زاييده افكار دو كمونيست سابق (دكتر هادي هدايتي و دكتر منوچهر تسليمي وزير آموزش و پرورش و معاون او) است!.
     طرح به همان صورت توسط وزير بعدي آموزش و پرورش به اجرا درآمد.
    طبق اين طرح، تعليمات عمومي عبارت است از ابتدائي به علاوه راهنمايي (8 سال اول). در مرداد ماه 1384 وزارت اموزش و پرورش جمهوري اسلامي اطلاعيه اي به روزنامه هاي تهران داده بود كه دوره راهنمايي را بر تعليمات عمومي اضافه مي كند. حال آن كه اين كار 38 سال پيش از آن صورت گرفته بود!. از همان آغاز کار، مشکل در اجراي طرح بود،زيرا بدون اين كه معلمان مربوط، براي تحقق هدفهاي آن آموزش ضمن خدمت ديده باشند با همان روش سابق به کلاس هاي نظام تازه فرستاده شده بودند. کوتاهي ديگر در اجراي اين نظام اين بود که کار تدريس در دوره راهنمايي تحصيلي را که حساسترين بخش اين نظام بود به فوق ديپلمه ها سپردند. حال آن که دوره راهنمايي تحصيلي جاي دوره اول دبيرستان را گرفته بود که مدرسين آن دوره ،ليسانسيه ها بودند.
    
دکتر منوچهر تسليمي

طرح مورد بحث، دوره راهنمايي تحصيلي را جزيي از تعليمات عمومي به حساب آورد كه بر اساس قانون تعليمات اجباري بايد مطلقا رايگان باشد و بر همين پايه، دولت وقت از 1353 به خريد و انحلال مدارس ابتدايي و راهنمايي غير دولتي اقدام كرد كه قانون اساسي جمهوري اسلامي در اصل سي ام خود همه تحصيلات عمومي و متوسطه را رايگان كرده است و بر اساس اين قانون، ايران اكيدا نمي تواند مدرسه پولي در اين سطوح تحصيلي داشته باشد، ولي مي بينيم که از دهه 1370 در ايران ايجاد مدرسه پولي تحت عنوان «غير انتفاعي !» از سر گرفته شده است و ....
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو ادبيات
لو هسون ـ نويسنده چين که 13 سال پيش از افتادن پکن به دست مائو درگذشت ـ اولويت انقلاب فرهنگي براي ملل مغول زده
Lu-Xun نويسنده ليبرال ناسيوناليست

«لو هسونLu Xun» نويسنده چيني 25 سپتامبر 1881 به دنيا آمد، 55 سال عمر كرد و بسال 1936 ـ 13 سال پيش از افتادن پکن به دست مائو ـ درگذشت.
     كتاب هاي او به پيروزي انقلاب «سون يات سن» و جمهوري شدن چين در دهه دوم قرن 20 و ايجاد حزب کومينتانگ (ملي گرا) كمك بسيار كرده است. او كوشيد كه در كتابها و مقالاتش مردم چين را كه در پي تعرض مغول و اشغال چين در قرون وسطا و متعاقب آن مداخله گري قدرت هاي جهاني در قرون جديد و معاصر، به صورت انسانهايي شكيبا، قانع و آرامش طلب (توسري خور) درآمده بودند تكان دهد، به حركت در آورد و فرهنگ سكوت و تحمل را (كه يك عادت ثانوي شده بود) از آنان بزدايد.
     لو هسون «خود فريبي»، انفعال و برخي خصلت هاي بد از جمله سخن چيني، دو رويي، چاپلوسي، رشوه و ترس را نتيجه تاثير حكومت مغولها بر چين [و ساير ملل تحت سلطه چنگيزيان] مي دانست. بنابراين، وي يک انقلاب فرهنگي براي چينيان و ساير ملل مغول زده و استعمارزده را مقدم و در اولويت مي دانست.
    «لو» در طول 13 سال 21 كتاب نوشت از جمله: خاطرات يك ديوانه، ارزش جنگ افزار، فردا، كونگ يي جي، توفان در فنجان چاي، واقعيت هاي زندگي آن كيو، تاريخچه ادبيات چين، روشنايي سفيد، خرگوش و گربه، برضد تجاوز و ....
     پس از فوت، مقالات لو هسون نيز از روزنامه ها جمع آوري و در يك مجموعه شش جلدي منتشر شده است. وي در نوشته هايش، قدرت هاي جهاني را پس از مغولها از عوامل بدبختي چينيان و ساير ملل مشابه يشمار آورده است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
زادروز «ويليام فاكنر» كه تصور مي كرد خوب نمي نويسد
William Faulkner در حال نوشتن

امروز زادروز ويليام فاكنر William Faulkner داستان نگار معروف آمريکايي و برنده جايزه نوبل ادبيات است كه 25 سپتامبر سال 1897 به دنيا آمد و 65 سال زندگي كرد. وي در نگارش، تكنيک (روش) خاصي به كار مي برد كه بي شباهت به داستانسرايي قديم ايران نيست. او در نوشته هايش مي كوشيد كه اهميت ارزشها ـ به ويژه ارزش خانواده، ارزشهاي فرهنگي و ... را تبليغ كند و مي گفت كه تمدن صنعتي ارزشهاي تمدن كشاورزي را كه مردم معنويت بيشتري داشتند، از ميان برده است.
    فاكنر كه در كشورهاي متعدد از جمله فرانسه، ايتاليا، اسپانيا و انگلستان زندگي كرده بود، هميشه فكر مي كرد كه خوب نمي نويسد و همين طرز فكر، اورا از غرور پيروزي دور ساخت و به بهترنويسي هرچه بيشتر وادار كرد.
    فاكنر بر ضد هر گونه تبعيض بود و حتي مي گفت: روزنامه نگاران هم تبعيض مي كنند و تبعيض آنها اين است كه تنها بعضي ها را بزرگ مي كنند و به شهرت و قدرت مي رسانند، حال آن كه بايد افكار و كارها را منعكس كنند.
    كتابهاي معروف فاكنر عبارتند از: روشنايي در ماه آگوست، يك گل سرخ براي اميلي، ميراث زشت نژادي و ....
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
سالمرگ نويسنده داستانهاي «در جبهه غرب همه چيز آرام است» و «زماني براي دوست داشتن و زماني براي مردن» ـ نگاهي به سبک نگارش او
Erich Maria Remarque در 1956
«اريك ري مارك Erich Maria Remarque» نويسنده داستان «در جبهه غرب همه چيز آرام است» 25 سپتامبر 1970 در 72 سالگي در سويس درگذشت. اريك كه داستانهاي متعدد نوشته است 22 ژوئن 1898 در آلمان به دنيا آمده بود.
     «اريك ري مارك» در بكار بردن كلمات و برانگيختن خواننده با جملات، مهارت بسيار داشت و به گونه اي مي نوشت كه موثر باشد. «اريك» مستندات را در قالب داستان قرار مي داد تا زحمت اثبات مدارك را به خود راه ندهد و قلم او آزاد، و نثرش شيوا و ساده و خودماني باشد.
    وي كتاب «در جبهه غرب ...» را كه براي نخستين بار در سال 1929 درآلمان انتشار يافت و بعدا به زبانهاي مختلف به چاپ رسيد و به صورت فيلم سينمايي درآمد در نفي جنگ نوشته و جنگها را نتيجه جاه طلبي و اشتباه محاسبه سياستمداران و دولتمردان دانسته كه از مردن هزاران هزار انسان به دست يكديگر بيم و واهمه به خود راه نمي دهند و جوانان كشور و نيز ملل ديگر را كه به نام سرباز به جبهه فرستاده مي شوند به كشتن مي دهند و به كام مرگ مي فرستند. كتاب او درباره جبهه غرب در جريان جنگ جهاني اول است. اريك در طول اين داستان معروف كه در ميليونها نسخه انتشار يافته در قالب ماجرا با تعجب بيان داشته كه چگونه انسان داراي وجدان و شعور انسان ديگر را بدون اين كه شخصا خصومتي داشته باشد و در ميان سكوت و بدون مكالمه با او مي كشد و انسانها در كشتن يكديگر مسابقه مي گذارند و برنده مسابقه، درحقيقت فاتح جنگ است.
     «ري مارك» كه در 18 سالگي به عنوان يك سرباز وظيفه آلماني به جبهه غرب اعزام شده بود و در اين جبهه پنج بار گلوله خورده و مجروح شده بود در حقيقت اين داستان را بر پايه تجربه و تفكر خود از جنگ نوشته بود. در پايان جنگ، اريك به كارهاي گوناگون از جمله تدريس (آموزگاري) و کتابداري پرداخت، سپس روزنامه نگار ورزشي نويس شد كه پس از روان شدن قلمش به داستان نگاري روي آورد و تا پايان عمر آن را رها نساخت. اريك كه از آلمان به آمريكا مهاجرت و تبعه اين كشور شده بود در عين حال شوهر «پالت گودارد» بازيگر معروف فيلمهاي سينمايي بود. وي در طول اقامت در آمريکا، اکتابهايش را همچنان به زبان آلماني مي نوشت و همزمان ، يک مترجم به زبان انگليسي بر مي گردانيد و کتاب باهم در يک زمان به دو زبان انتشار مي يافت.
    در همه کتابهاي اريک که دهها سال هم در سويس زندگي كرد نکوهش شديد ماديگري به چشم مي خورد.
    معروفترين کتابهاي اريک پس از داستان در جبهه غرب همه چيز آرام است، زماني براي دوست داشتن و زماني براي مردن، طاق نصرت، جاده فرعي، جرقه زندگي، بهشت جايي براي پارتي بازي نيست و .... هستند.
     آخرين داستان ري مارك «شب در ليسبون» عنوان داشت. سبك نگارش وي تفاوتي چندان با ارنست همينگوي نداشت.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
مؤلف «اتيکت»
اميلي
بانو «اميلي پست» مؤلف «اتيکت» در اين روز (25 سپتامبر) در سال 1960 درگذشت. وي که کارشناس رفتار اجتماعي بود پس از تاليف نخستين اتيکت که در باب آداب معاشرت بود، 9 جلد کتاب ديگر در همين زمينه و براي مثال «اتيکت در مراسم عروسي» نوشت که تا 1960 هرکدام 90 بار تجديد چاپ شدند و الگو قرار گرفته اند.
     اميلي در داستان نگاري و نگارش کتاب هاي غير داستاني نيز مهارت و تجربه داشت.
    پس از درگذشت اميلي، عروس او ـ اليزابت، موسسه اي با عنوان «اتيکت» به وجود آورده و به تکميل و انتشار آثار مادرشوهر ادامه مي دهد. اميلي 27 اکتبر 1873 در شهر بالتيمور (استیتِ مِريلَند آمريکا) به دنيا آمده بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در دنياي تاريخ‌نگاري
سالروز درگذشت مؤلف مرگ طولانی (درباره بومیان آمریکا) ـ اشاره ای به تألیفات دیگر این ژورنالیستِ تاریخ نگار
«كنت اندريست RALPH KENNETH ANDRIST» ژورنالیست و تاریخ نگار آمریکایی 19 سپتامبر 2004 در 90 سالگي در كاليفرنيا درگذشت. وی ضمن کار خبر و نوشتن تفسیر و مقاله، هشت کتاب تاریخ تألیف کرد. کتاب های او درباره وضعیّت آمریکا در دو ـ سه قرن اولِ پس از ورود انگلیسی ها به این سرزمین هستند. معروف ترین تألیف او که بارها تجدید شده است درباره سرگذشتِ بوميانِ (اصطلاحا؛ سرخپوستان) ساکن مناطق مرکزی این فدراسیون معروف به «پلینز» است. عنوان این کتاب:
     «مرگ طولاني The Long Death: The Last Days of the Plains Indians» است که برای نخستین بار در 1964 انتشار یافت. کتاب معروف دیگرش California Gold Rush عنوان دارد که درباره یافت شدن طلا در کالیفرنیایِ وقتِ مکزیک و طرح دولت واشینگتن با استفاده از این فرصت برای تصرف این منطقه است. تالیفات دیگر رالف کنت درباره جورج واشینگتن، منطقه و ساکنان دریاچه اریه و ... هستند. در سال های اخیر، ناشرین تألیفات رالف کنت این کتاب ها را دارای اِدیشِن E-Book (دیجیتالی) هم کرده اند.
    رالف کنت كه در 1937 از دانشگاه مينه سوتا در رشته روزنامه نگاري فارغ التحصيل شده بود پس از چند سال تجربه در اين كار، به تكميل تحصيلات خود در رشته تاريخ پرداخت که هر دو، قلمرو واحد دارند. بیشتر مقالات و تفسیرهای رالف کنت اشارات تاريخي دارند. برخی از تفسیرهای او با صدای خودش از رادیو پخش می شد.
    بیشتر شهرت جهاني «رالف کنت» مربوط به تاريخ بومیان آمریکا و تلاش آنان براي حفظ بقاء خود در برابر مهاجرت مسلحانه اروپاييان به سرزمين هايشان است. مطالب اين كتاب به باور نقدنگاران، دقيق و بي طرفانه انشاء شده است.
رالف کِنِت (سمت چپ) و روی جلد کتاب معروف او «مرگ طولانی»


    
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو رسانه‌ها
نخستين دوره فوق ليسانس روزنامه نگاري
دانشگاه كلمبيا در نيويورك 25 سپتامبر 1912 به ضميمه دانشكده روزنامه نگاري خود دوره فوق ليسانس اين حرفه را داير كرد كه نخستين دوره فوق ليسانس روزنامه نگاري در جهان است. تا آن زمان، استادان مربوط و اصحاب نظر، ژورناليسم را يك رشته آكادميك مستقل نمي دانستند بلكه همانند پزشكي معتقد به تجربي بودن آن بودند و مي گفتند همان طور كه با رفتن به دانشگاه، يك فرد نمي تواند شاعر و نقاش شود، با شركت در كلاس روزنامه نگاري هم كسي روزنامه نگار نمي شود مگر استعداد، ذوق و معلومات اوليه را داشته باشد. بنابراين با تاسيس دوره فوق ليسانس و دكتراي روزنامه نگاري موافق نبودند. جوزف پوليتزر ناشر چند روزنامه در نيويورك عقيده ديگري داشت. او كه روزنامه نگاري را حرفه اي بزرگ، شريف و روشنگر و مدافع مردم و وطن تعريف كرده است خواسته بود كه اين رشته، فوق ليسانس و دكترا هم بدهد. با همين فكر، وي در 1902 مبلغي از پول خود را به دانشگاه كلمبيا داد تا چنين دوره هايي داير كند كه دانشگاه پول او را رد كرد. پوليتزر كه چنين ديد در وصيتنامه اش دو ميليون دلار به اين دانشگاه اختصاص داد و بقيه اش را به دادن جوائز روزنامه نگاري و ادبي. دانشگاه كلمبيا پس از فوت پوليتزر راهي نداشت جز قبول پول و داير كردن دوره هاي مورد نظر پوليتزر و گرنه دولت پول را برداشت مي كرد و به اين ترتيب دوره فوق ليسانس روزنامه نگاري از 25 سپتامبر 1912 در كلمبيا داير شد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
نظراتي بر طرح سازمان نظام رسانه اي و نيز انديشه اشتراک نشريات
در شهریورماه 1393 برخي از همکاران روزنامه نگار در روزنامه شرق خواستند که به عنوان يک اهل تجربه، درباره موضوع اشتراک (توزیع) نشريات و کمک دولت به گسترش آن و نيز پيش نويسي که به نام سازمان نظام رسانه اي تهيه شده است نظر دهيم.
    
    درباره موضوع اشتراک:
    طرح قرارداد اشتراک را که در شش صفحه تنظيم شده است دیده ام. به نظر من که اين انديشه و ابتکارِ خوب هم بوي بوروکراسي و کاغذبازي مي دهد. به اين صورت که نيمي از بهاي نشريه را ناشر بايد به پيمانکار و ... بپردازد و منتظر بماند تا دولت تمامي بها را به او بازگرداند، حتي اگر بخواهد رايگان بدهد و ....
     راه درستِ اجراي اين فکر و طرحِ خوب اين بايد باشد که «يک هيات کارشناس ـ کارشناس بي طرف» نشريات، بويژه مجلات را بخواند و مفيد بودن آنها از نظر آموزش عمومي را تشخيص دهد، نظر خودرا به وزارت ارشاد اعلام کند و سپس اين وزارت شماري از نسخه ها را از ناشر به بهاي عادله بخرد و براي مؤسسات مربوط، کتابخانه ها و افراد متقاضي [متقاضيان اشتراک] بفرستد. براي اين کار لازم است که وزارت ارشاد در تهران و شهرهاي بزرگ، چند مرکز براي قرار دادن نشريات در آنها داشته باشد تا مردم بروند و نشريه مورد علاقه خودرا انتخاب کنند و سفارش ارسال بدهند ـ ندید که نمی شود سفارش داد. اين کار، تماس ناشر با چهار واسطه پيمانکاريِ اشتراک نشريه را حذف مي کند و کار نشريه رساني، مستقيم و آسان مي شود و بدون کاغذبازي که ايراني ترس و نگراني از ورود به آن را دارد.
     نشريات پس از گسترش [تعميم] اينترنت حتي به داخل سِلفون ها (موبايل ها)، ديگر به معناي قديم، خبر و اطلاع رسان نيستند، بايد معلومات رسان و نظر رسان باشند و کمک آموزشي [آموزش عمومي که از تکاليف دولت ها است.]، حاوی شرح مشاهدات، خاطرات، فیچر، کانتکست، مطالب حاشیه ای و روزمره و .... در خارج هم اين طور شده اند. البته که پُست جمهوری اسلامی هم از لحاظ نشریه رسانی باید خودرا مطابق کشورهای دیگر کند ـ «مِیل روم» داشته باشد و دستگاه آدرس زنی (آدرس چسبانی) که نیاز به پاکت نباشد که هزینه دار است و ....
    
    درباره موضوع سازمان نظام رسانه:
    پيش نويسي به نام «سازمان نظام رسانه» که در 19 صفحه، 9 فصل و 78 ماده تنظيم شده و در دسترس قرار گرفته و قاعدتا برای اظهار نظر و احيانا با هدف اصلاح و تکميل آن. بيان نظر اهل حرفه هم منعي ندارد و تعهد ايجاد نمي کند.
    به نظر من ـ که نگاهي کوتاه به آن شد، اين پيش نويس که هدف از آن ايجاد يک سازمان نظام رسانه اي است در صورت تصويب و اجرا به همين شکل ـ بدون اينکه هر رسانه را جداگانه تعريف کند مثلا بگويد که روزنامه چيست و روزنامه نگار کيست که تعاريف آنها در کتب درسي مربوط هم آمده است به بوروکراتيک و پيچيده کردن کار مي انجامد و مسائل را بيشتر خواهد کرد. اگر مراد از رسانه ها، ابزارهاي ژورناليسم است که ژورناليسم را قوه چهارم دمکراسي خوانده اند و قواي دمکراسي بايد منفک از هم باشند، اين طرح نياز به تصويب در مجلس و مداخله قوه مجريه ندارد. روزنامه نگاران و اهل رسانه بايد خودشان بروند و مطابق تعاریف و استانداردها، نظامنامه تهيه کنند و هيات ناظر برگزينند. بنيادگذار جمهوري اسلامي هم چند ماه پس از انقلاب در ديدار با جمعي از روزنامه نگاران گفته بود که اهل اين حرفه خودشان بروند نشريات را اصلاح کنند و پيشرفت دهند. من که 58 سال روزنامه نگار بوده ام تاکنون نديده ام که در کشور ديگر چنين سازماني (آن طور که در پیش نویس آمده) ایجاد شده باشد. من يک تاريخ نگار هستم که مي دانيد با روزنامه نگاري در يک قلمرو قرار دارند و هرچه که امروز خبر است فردا مي شود تاريخ. پيش از آغاز هرکار بايد «قضاوت تاريخ» را از آن اقدام در نظر گرفت. عصري که در آن قرار داريم کاملا متفاوت از ادوار گذشته است. سطح آگاهي ها بالاست و بالاتر هم مي رود و هرچه آگاهي ها بيشتر شود قضاوت ها دقيق تر خواهد بود و پاي منطق در ميان، و هرکس در برابر هر اقدام ـ از خود خواهد پرسيد که فلسفه کار و هدف چه بوده است. اين سازمان نظام رسانه اي مورد بحث براي روزنامه نگار است که قاعدتا درک و سرعت انتقال و توان تفسير بيشتري بايد داشته باشد و روزنامه نگاران هستند که بعدا کتاب نگار و خاطره نويس مي شوند و کتاب هاي آنان سند تاريخ.
     در پيش نويس مورد بحث، سخن از سازمانِ نظام رسانه اي است. بنابراين بايد نخست «نظام رسانه اي» داشت و نظام رسانه شامل تعاريف انواع آن است. هر رسانه از زمان پيدايش آن داراي تعريف بوده است و اين تعاريف که اصول هستند به صورت استاندارد درآمده اند و در مدارس مربوط تدريس مي شوند. در بسياري از کشورها، آشنايي به رسانه ها (Mass Media) از دروس دوره نعليمات متوسطه است با تمامي تعاريف و تاريخچه. به نشريات، راديو، تلويزيون، کتاب، امور نمايش (فيلم و تئاتر ـ شو بيزنس)، عکس و از اين قبيل مَس ميديا (رسانه ها ـ ابزارهاي عمومي انتقال خبر، نظر و معلومات عموميِ داراي مخاطبان زياد) گفته مي شود. خبرگزاري ها کمک رسانه هستند و رسانه ها مشترکين آنها. وبسايت ها در اصل ابزارهاي شخصي، خصوصي و يا اختصاصي هستند و مطالب و نظراتي را که «بخواهند» در آنها درج مي کنند مگر اينکه جنبه پژوهشي و عام المنفعه داشته باشند مانند دائرة المعارف ها، کرونيکل ها، آلماناک ها و ساير رفرنس ها. امروزه هر فرد مطرح، موسسه، شرکت و فروشگاه داراي وبسايت است و اين وبسايت ها، رسانه بشمار نمي آيند کما اينکه بروشورها و اوراق تبليغات، شبنامه ها، بيانيه ها و اعلاميه هاي احزاب هم رسانه خوانده نمي شوند. صدها ميليون نفر در سوشِل نِت ورک ها داراي اَکاونت هستند؛ آیا همه آنان رسانه دار (رسانه همگانی مطابق تعاریف) هستند؟. بسياري از نشريات داراي آنلاين رايگان هستند ولي همه مطالب اِديشِن چاپي خودرا در آنها قرار نمي دهند و آنچه را که منافعِ شان ايجاب مي کند درج مي کنند مگر آنکه بخواهند پي. دي. اف خودرا در اينترنت بگذارند و اين دسته آنهايي هستند که نظر خاص دارند و شمار بسيار کمي از آنها غير انتفاعي و با هدف خدمت.
     در اين پيش نويس (بند 2 ماده 2) همه آنچه را که اينک ارتباط جمعي هستند و هر نوع وسيله از اين دست که در آينده ابتکار و بکار گرفته شود از نوشتاري، شنيداري، گفتاري تا اينترنتي رسانه خوانده شده و از شمول مفاد پيش نويس خواهند بود. به عبارت ديگر، يک چهارم نفوس کشور در آينده اي نزديک رسانه نويس خوانده خواهند شد زيرا ارتباط فيس بوکي هم نوعي ارتباط جمعي ميان آشنايان است که ممکن است صدها تَن باشند ـ بيش از تيراژ برخي از نشريات اختصاصي. در ايران و بسياري از کشورهاي ديگر، راديو ـ تلويزيون ها دولتي هستند، چگونه يک سازمان که مي گويد غير دولتي است مي تواند وظايف و اختيارات حمايتي و بعضا تنبيهي خودش را در يک سازمان دولتي به انجام برساند و اِعمال کند. ما روزنامه نگاران قديمي سنديکا داشتيم، قرارداد کار داشتيم، اعتصاب 62 روزه کرديم که انقلاب پيروز شود، دو سال پس از انقلاب بدون ذکر دليل اخراجِ مان کردند بدون پرداخت غرامت اخراج و از دست سنديکا و کميسيون حل اختلاف هم تا به امروز کاري برنيامده است. اگر بد بوديم چرا دعوتِ مان کردند که بياييم کمک کنيم روزنامه شهرداري و روزنامه دولت و ... راه اندازي شوند و به صدر جدول برسند.
    روزنامه نگاري يک هنر و يک قريحه است و استعداد و توان ویژه مي خواهد و به پروانهِ کار نياز ندارد. آيا از کسي خواسته اند که براي شعر گفتن و کتاب نوشتن و دويدن بايد کارت و پروانه بگيرد و عضو سازمان باشد؟. در طول روزنامه نگاري 58 ساله من، يک بار و در سالهاي آخر دهه 1330 ـ در آن زمان که اداره مطبوعات وابسته به وزارت کشور بود و يک ژنرال وزير اين وزارتخانه، مارا مجبور به گرفتن کارت روزنامه نگاري (پروانه) کردند که کارت را جز براي ليتوگرافي کردن جهت درج در دفتر خاطرات ژورناليستي خود سال ها از کشوي ميز خارج نکردم. روزنامه نگار با مردم سر و کار دارد و مردم از او پروانه روزنامه نگار بودن نمي خواهند. من تا سال 1347 به مدت 11 سال حادثه نگار بودم. با اصحاب ماجرا تماس مي گرفتم و بمانند يک کارآگاه پليس قضيه را دنبال مي کردم و مي نوشتم. مردم، از روزنامه نگار عمل مي خواهند نه پروانه. يک مقام دولتي اگر خبري داشته باشد انتشار آن را لازم مي داند و در اين صورت براي ملاقات با روزنامه نگار نياز به ديدن پروانه او و عضويت در سازمان نظام رسانه اي ندارد.
    در يک تبصره اين پيش نويس، از عضويت افتخاري براي کساني که گاهي مطلبي به يک نشريه مي دهند سخن به ميان آمده است، آيا لزومي به اين کار است؟، همه مي توانند مطالب خودرا به صورت نامه به سردبير بفرستند تا در صفحه اي که به اين عنوان است درج شود.
    در اين پيش نويس در ماده 8 اشاره به «شوراي عالي سازمان» شده است که مرا به ياد بوروکراسي قديم و شوراي عالي ها! مي اندازد. در بند يک اين ماده از عضويت روزنامه نگارِ «وب» هم نام برده شده است. اين نخستين بار است که من چنين اصطلاحي را مي شنوم ـ روزنامه نگار وِب!. روزنامه نگاري يک پيشه و کسب و کار است. داشتن يک وبسايت که درآمد آنچناني ندارد. اگر هدف از بکار بردن اين عبارت، کار کردن در قسمت آنلاين يک نشريه است که کاري فني است و نقل مطالب اِديشن چاپي و جاي توليد مستقل مطلب نيست. در همين بند، از «روزنامه نگار عکاس» صحبت شده است. سالهاست که خبرنگار خودش عکس مي گيرد. دوربين ها عموما ديجيتالي است و تاريکخانه به سبک قديم وجود ندارد. از پاييز 1983 تا بهار 1989 در يک روزنامه محلي آمريکا که تيراژ روزانه آن 450 هزار نسخه بود کار کردم. در همان زمان هم خبرنگار خودش دوربين داشت و عکس مي گرفت. در تابستان 1335 که دانشجوي نخستين دوره روزنامه نگاري ايران بودم، يکي از درس هاي ما گرفتن عکس و ظهور و ثبوت فيلم و ساختن عکس بود و روزنامه اطلاعات به هرکدام از خبرنگارانش يک دوربين و يک ماشين تحرير کيفي داده بود.
    در اين پيش نويس، بر «غير دولتي بودن» سازمان مورد بحث تاکيد شده است ولي در ماده 8، وزير ارشاد و يا نماينده او، يک نماينده مجلس، يک قاضي، يک نماينده حوزه علميه و يک استاد علوم ارتباطات و يک کارشناس «حوزهِ وِب» از اعضاي شوراي عالي آن سازمان هستند!، به علاوه 8 روزنامه نگار مطبوعاتي، محلي!، وِب نگار!، تلويزيوني و عکاس روزنامه. مگر روزنامه نگار مطبوعاتی با محلی فرق دارد؟.
     در بند ب ماده 16 اشاره به هيات صدور پروانه روزنامه نگاري شده است. در جايي که روزنامه و روزنامه نگار تعريف نشده باشد چه معياري براي تشخيص روزنامه نگار به دست داده شده است؟، که آگاهان گفته اند؛ در این دنیا روزنامه نگار واقعي موجودي است کمياب. غرب با روزنامه نگارانش برنده جنگ سرد شد و هم اکنون هم با همين روزنامه نگاران رويدادها و تحولات محلي و منطقه اي را در جهتي که مي خواهد قرار مي دهد تا از فرصتي که به دست مي آيد به اجراي سياست هاي خود بپردازد.
     روزنامه ها طبق تعاريفِ استاندارد شده بر سه دسته اند: عمومي = جامع = حرفه اي، اختصاصي که متعلق به يک سازمان عمومي هستند که بايد اطلاعيه و کارهاي همان سازمان را نشر دهند و بازوي روابط عمومي آن باشند. روزنامه های اختصاصی قاعدتا حق تکفروشي و گرفتن آگهي تجاري (نه، دولتي و رسمي) ندارند. از متون آگهي هاي تجاري مي شود به دادگاه شکايت کرد. اگر در يک آگهي تجاري از يک کالا تعريف و تبليغي شده باشد که درست نباشد روزنامه منتشر کننده آگهي شريک مُبلّغ است و نشريه دولتي به دادگاه کشانده مي شود و در صورت اثبات نادرستي تبليغ بايد غرامت بدهد. روزنامه هاي احزاب هم در رديف روزنامه هاي اختصاصي هستند که فقط ميان اعضاي حزب توزيع مي شوند و يا ارسال با پُست براي مخاطبان ـ رايگان و يا پولي (اعانه و کمک) و نوع سوم، روزنامه هاي تخصّصي هستند که فرق شان با روزنامه عمومي در اين است که در يک و يا چند زمينه مشخّص فعاليت دارند. روزنامه نگار حرفه اي قاعدتا نمي تواند جز به صورت «فري لَنس» در روزنامه هاي اختصاصي کار کند ولي اين روزنامه ها مي توانند مطالب آنان و منابع دیگر را با ذکر مأخذ نقل کنند. روزنامه دولت که برخي از کشورها و عمدتا به دلايل تاريخي و قدمت، آن را دارند اگر هر سه قوه حکومتي را به يک چشم نگاه کند و خودرا متعلق به يک قوه نداند و پاسدار و مدافع کشور و قانون اساسی آن باشد معمولا در رديف روزنامه هاي عمومي قرار مي گيرد. اگر روزنامه ها تعريف شوند، روزنامه همشهري که ماهيّت اختصاصي دارد قاعدتا تا زماني که متعلق به شهرداري تهران است نبايد آگهي تجاري داشته باشد، تکفروشي کند و عمومي نويسي که از وظايف و تکاليف شهرداري ها نيست درست مثل اين است که وزارت صنايع، در سراسر کشور دست به تاسيس دبستان و دبيرستان بزند که وظيفه وزارت آموزش و پرورش است و یا ایجاد خطوط اتوبوسرانی شهری که از تکالیف شهرداری ها است. همين تداخل روزنامه اختصاصی در وظايف و تکاليف، يکي از عوامل رشد نکردن روزنامه هاي عمومي (حرفه اي) جمهوری اسلامی ایران است.
    در فصل هفتم پيش نويس که مربوط به رسيدگي به تخلّفات است. تخلّفات تعريف نشده اند. مواد و بندهاي اين فصل ـ به نظر من ـ بگونه اي انشاء شده اند که ممکن است در مواردي با اختيارات قوه قضايي اصطکاک پيدا شود. يک بنياد مطبوعاتي به تخلّفات حرفه اي مثل جعل خبر و امثال آن مي پردازد و نظر خودرا به سازمان مربوط مثلا قوه قضائيه مي دهد. محروميّت از روزنامه نگاري و امثال آن «مجازات» محسوب مي شود که کار دادگاه است. ضمانت اجرايي حکم سازمان به محروميّت چيست؟. اگر يک روزنامه نگار به حد کافي در نوشتن مهارت داشته باشد، در صورت محروم شدن از کار روزنامه، کتاب نويس و خاطره نگار مي شود، مهاجرت مي کند و .... امروزه، با کمک ابزارهای دیجیتالی هر نوشته اي به هر زبان را به زبان ديگر ترجمه مي کنند و همه سازمانهاي انتشاراتي الزاما داراي ويراستار هستند تا اگر اشتباهی در نوشته باشد تصحیح کنند. قلم را نمي شود از دست فرد گرفت حتي در زندان. من در طول دوران روزنامه نگاري ام چندبار ممنوع القلم شدم و يک بار به تصميم اميراسداله علم ـ از هفتم مهرماه 1347 تا 11 ديماه اين سال که از 12 دي ماه که محروميت رفع شد هر روز در صفحه 5 روزنامه اطلاعات نام خودرا در بالا و يا پايين صفحه مي نوشتم تا نشان دهم که شکست نخورده ام. [برويد روزنامه هارا که سي دي شده اند ببينيد] و سپس معاون سردبير و مفسر رويدادهاي بين المللي شدم و يک روز در ميان نامم در صفحه ششم روزنامه درج مي شد. سردبير اخبار راديو بودم، گاهي تفسير مي نوشتم تا نامم پخش شود. مصلحت یک جامعه ملی نيست که در روزنامه نگار ايجاد عقده شود.
    اين، فعلا يک پيش نويس است و در معرض اظهار نظر، به مجلس خواهد رفت روي آن بحث خواهد شد و تا قانون شود راهي دراز در پيش است.
    
    
نوشيروان کيهاني زاده

    31 شهریور 1393
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ساير ملل
قوه قضايي آمريكا ـ ماکان دِل رَحیم، یک ایرانی آمریکایی حقوقدان، از 2017 تا 2021 دستیار دادستان کل آمريکا
ماکان دِل رَحیم
24 سپتامبر 1789، کنگره آمريکا با تصويب قانونِ نظام قضايي اين کشور، دادستان كل (اصطلاحا؛ وزیر دادگستری) و ساير دادستانها، داديارها و بازپرسها و پليس را سازمانهايي جدا از قوه قضايي تعريف كرد و ضميمه قوه مجريه ساخت. ولي، آنها را ضابط دادگاه ها قرار داد و تاكيد كرد كه تنها دادگاه ها و قضاوت آنها كه در سه طبقه (بدايت، استيناف، و تميز) قرار خواهند داشت، قوه قضايي محسوب مي شوند و كاملا مستقل از دو قوه ديگر و حافظ حقوق مردم و قانون اساسي هستند و فقط آنها حق دارند كه دستور بازرسي و توقيف افراد را صادر و ميزان کيفرشان را تعيين كنند ولي در مواردي كه متهم اعتراف نكند فقط هيات منصفه است كه مجرميت و برائت را اعلام مي كند. ایرادی که وارد شده است این است که رئیس جمهوری قضات عالی را انتخاب و برای تأیید به سنای آمریکا می فرستد و تأیید و یا ردّ آن با سنا است.
     دادستان كل آمريكا كه اصطلاحا وزير دادگستري هم خطاب مي شود از اعضاي كابينه است. دانالد ترامپ ماکان دِل رَحیم (متولد دوم نوامبر 1969 ـ تهران) یک حقوقدان ایرانی آمریکایی را به سمت دستیار دادستان کل United States Assistant Attorney General انتخاب و به سنای آمریکا اعلام کرد که این انتصاب به تصويب سنا رسيد و وی از 2017 تا 2021 در آن سمَت بود. ماکان تا ده سالگی در ایران زندگی می کرد و بر زبان فارسی مسلّط است. [ماکان یک نام ایرانی است. ایران 11 قرن پیش سرداری معروف به نام ماکانِ کاکی از مردم گيلان داشت که از استقلال طلبان وقت بود و در ردیف قهرمانان ملی). ماکان دل رحیم در دانشگاههای کالیفرنیا، جورج واشیگتن و جانز هاپکینز تحصیل کرده است و در رشته حقوق دکترا دارد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
... و به اين ترتيب يك سرهنگ روس از انهدام كره زمين جلوگيري كرد
سرهنگ Stanislav Petrov در سال 2016 و چند ماه پیش از درگذشت

بيست و پنجم سپتامبر (به وقت شرق روسيه 26 سپتامبر) در سال 1983 دستگاه هشدار دهنده ارتش شوروي (ارلي وارنينگ) زنگ خطر حمله اتمي به شوروي را به صدا در آورد و علامت داد كه رادار بزرگ مستقر در سيبري حركت موشكهاي آمريكا به سوي خاك شوروي را ثبت كرده است. طبق دستور العملي كه در اختيار ارتش بود، قرار بود كه به محض به صدا در آمدن چنين زنگ خطري، موشكهاي اتمي شوروي كه بر روي سكوها قرار داشتند و به سوي آمريكا و پايگاههاي نظامي آن در گوشه و كنار جهان از انگلستان تا آلمان و ايتاليا و كره جنوبي و ژاپن نشانه گيري شده بودند پرتاب شوند و متعاقب آن بمب افكنهاي دور پرواز حامل بمب اتمي به سوي هدفهايشان به حركت درآيند و زيردريايي هاي شوروي كشتي هاي آمريكا و پايگاههاي آنها را موشك باران كنند. همه چيز براي شروع حمله متقابل آماده بود و تنها نياز به تماس سرهنگ «ستانيسلاو پتروف Stanislav Petrov» با كاخ كرملين داشت و مقرر بود كه در صورت تاخير دريافت پاسخ، بيش از 3 دقيقه، به مسئوليت خود دستور حمله متقابل را بدهد كه سرهنگ پتروف در آخرين لحظه پيش از تماس با كرملين، نسبت به دقت زنگ خطر و آغاز حمله در آن شرايط كه روابط دو ابر قدرت چندان وخيم نبود ترديد كرد و دستور كسب اطلاع مجدد و تاييد حركت موشكهاي آمريكا را داد كه خبر رسيد، دستگاه «ارلي وارنينگ» دچار اختلال شده بود و پس از نخستين زنگ، موشك در حال حركت ديده نشده است. در نتيجه، همه چيز به حالت عادي باز گشت.
    اين موضوع تا سال 1998 به مدت 15 سال محرمانه نگهداشته شده بود. در اين سال پس از افشاء قضيه، تازه جهانيان متوجه شدند كه اگر سرهنگ پتروف در آن شب ترديد نكرده بود كره زمين با همه موجوداتش منهدم شده بود زيرا كه در همان ساعت اول نزديك به شش هزار سلاح اتمي بكار مي رفت كه 500 تاي آن براي انهدام كره زمين كافي است. سرهنگ پتروف كه هفتم سپتامبر 1939 در ولادیوستوک به دنیا آمده بود در 1984 بازنشسته شد و 19 ماه می 2017 در 77 سالگی درگذشت.
    سرهنگ پتروف پس ازبازنشسته شدن در چند مصاحبه، چگونگي قضيه (جلوگیری از جنگ اتمی) را بيان كرده و گفته بود كه در آن دقايق چه بر او گذشت زيرا كه تنها چند دقيقه وقت تصميم گيري داشت. پدر پتروف در طول جنگ جهانی دوم خلبان یک جنگنده بود.
    به رغم آن همه خبر که در سال 1998 پیرامون اقدام سرهنگ پتروف انتشار یافته و اورا به صورت یک نجات دهنده بشر جلوه گر ساخته بود، نخستین گزارش مربوط به درگذشت او، چهارماه پس از فوت، در نیمه دوم سپتامبر 2017 رسانه ای شد!.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
طاعوني كه يك ميليون ايتاليايي را كشت
25 سپتامبر سال1630 اعلام شد كه طاعون در شمال ايتاليا همه گير شده است و متعاقب آن پولدارها شهرها را ترك گفتند و به روستاها فرار كردند. اين طاعون باعث مرگ يك ميليون ايتاليايي شد. از سال 1300 ميلادي هر چند سال يكبار طاعون سراسر اروپا را در بر مي گرفت و يك دهم مردم جان مي سپردند. فقرا بيش از داراها از طاعون كه در آن زمان راه درمان نداشت آسيب مي ديدند. سربازان آلماني ارتش اتريش كه به لمبارديا حمله برده بودند متهم به واردكردن اين طاعون به ايتاليا شدند، زيرا نخستين قرباني آن يك سرباز آلماني در شهر ميلان بود، ولي آلمانيها به نوبه خود سربازان فرانسوي را كه همزمان پيه مونته ايتاليا را مورد حمله قرار داده بودند مسئول انتقال طاعون به شمال ايتاليا معرفي مي كردند، زيرا قبل از ايتاليا، جنوب فرانسه آلوده طاعون شده بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
اصلاحيه حقوق و آزادي ها «بيل آو رايتز USA Bill of Rights»
ده اصلاحيه يکم قانون اساسي ايالات متحده آمريکا موسوم به «بيل آو رايتز USA Bill of Rights» كه حقوق مردم اين كشوررا تضمين كرده است 25 سپتامبر سال 1789 به تصويب کنگره کنتيننتال رسيد و از دسامبر 1791 و پس از تاييد آن توسط ايالت ها به اجرا درآمد. قانون اساسي ايالات متحده درست دو سال پيش از آن (سپتامبر سال 1787) تدوين و از چهارم مارس 1789 اجرايي شده بود.
    در ده اصلاحيه يکم، موارد متعدد حقوق پايه (حقوق طبيعي انسان) از جمله آزادي بيان، ابراز نظر و عقيده، آزادي قلم و مطبوعات (Press)، حمل اسلحه، حق مالکيت و مصون بودن آن از تعرض و آزادي تشكيل اجتماعات تضمين شده است. بيل آو رايتز آزادي مذهب را در ايالات متحده تضمين کرده است بنابراين، دولت نمي تواند از يک مذهب خاص جانبداري کند (اعلام دين رسمي کند).
    براساس همين قانون، انتشار روزنامه و هرگونه نشريه چاپي در آمريكا نياز به دريافت پروانه از دولت ندارد. بازرسي بدني و منزل، مصادره و توقيف اموال و بازداشت فرد (اتباع و ساکنان قانوني آمريكا) نيز بدون حكم قاضي و حضور متهم در محكمه (با وكيل رسمي، در صورتي كه فرد تقاضا كند) و تفهيم حقوق ممنوع است و محاکمات با حضور هيات منصفه برگذار مي شود و اين هيات است که مجرم بودن و يا مجرم نبودن متهم را تشخيص و به قاضي جهت اتخاذ تصميم اعلام مي کند.
    نتيجه يک نظر سنجي از مهاجران سه دهه آخر قرن 20 به آمريکا که در سال 1999 انجام شده بود نشان داد که حقوق تضمين شده در بيل آو رايتز عامل و مشوق اصلي آنان به مهاجرت به اين کشور بود. مهاجران آمريکا (به استثناي لاتين هاي قاره آمريکا) عمدتا تحصيلکردگان و اصحاب حرفه و فن هستند. آنان گفته بودند که پيشرفت در سايه تضمين آزادي ها ميسر است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ترورِ دکتر مصدقِ کشور سريلانکا و روي کار آمدن زن و دخترش
باندرانايکه

سيريما

چاندريکا


     25 سپتامبر سال 1959 «اس. دبليو. آر. دي . باندرانايکه» نخست وزير وقت کشور سريلانکا به دست يک راهِب بودايي کشته شد. وي که فارغ التحصيل دانشگاه آکسفورد انگلستان بود در باز گشت به وطن ـ و به قول خودش با جرأتي که کارهاي دکتر مصدق در ايران به او داده بود ـ در سال 1952 (1331 خورشيدي ) حزب «آزادي ملّيون سريلانکا» را تاسيس کرد . تنها اصحاب حرفه، کارگران، کشاورزان و معلمان مي توانستند وارد اين حزب شوند. درهاي حزب به روي فئودالهاي، بازيگران سياسي (سياسي کاران حرفه اي)، بازرگانان عمده و ثروتمندان بسته بود. وي سپس با احزاب سوسياليست و سوسيال دمکرات کشور خود ائتلاف کرد و با شعار سريلانکا متعلق به سريلانکايي ها است و زبان رسمي کشور بايد زبان بومي و کهن سال مردم باشد و ... در سال 1956 انتخابات را بُرد و نخست وزير شد.
    باندرانايکه به همه وعده هاي انتخاباتي اش وفا کرد و زبان انگليسي را که يادگار استعمار انگلستان بود از رسميت انداخت و يک سياست مستقل ملّي در پيش گرفت و با کشورهاي کمونيست رابطه برقرار ساخت و ....
    پس از ترور باندرانايکه، احساسات مردم تحريک شد و خواهان آن شدند که زن او «سيريما» که تجربه کافي هم در کار سياست و دولت نداشت برجايش بنشيند که چنین شد و «سيريما» تا لحظه مرگ در سال 2000 سه دوره متناوت نخست وزير (رئیس دولت)سريلانکا بود. در اين ميان حزب آزادي ملّيون و احزاب مؤتلفه سريلانکا در سال 1994 «چاندريکا» دختر باندرانايکه را هم رئيس جمهوري (رئیس کشور) کردند و از اين سال تا سال 2000، دختر؛ رئيس جمهوري و مادر؛ نخست وزير کشور سریلانکا بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تاريخ از نگاهي به تصوير
خبر روز و تیترهای صفحات اول شماره دوشنبه ـ سوم مِهرماه 1396= 25 سپتامبر 2017 روزنامه های تهران

    


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
برخي ديگر از رويدادهاي 25 سپتامبر
  • 768:   پپين سوم Pepin III پادشاه فرانك ها (قومي در جنوب آلمان و شمال گُل كه بعدا همه سرزمین «گل» به نام آنان «فرانسه» شده است) درگذشت و پسرش شارلماني (شارل بزرگ) يكي از دو جانشين او شد. اين رسم فرانك ها بود كه پس از درگذشت پدر، كشور او ميان پسرانش قسمت شود و بعدا پس از مرگ برادر، شارلماني پادشاه فرانسه و سپس بسياري از سرزمين هاي اروپايي شد. جهانِ آن زمان (جهان وقت) دو مرد مقتدر داشت، در شرق؛ هارون الرشيد و در غرب؛ شارلماني.
        
        
  • 900:   گروهي ازسياهپوستان جنوب افريقا، در غرب كالهاري Kalahari Desert كشور توتسوه Toutswe را كه امروز بوتسوانا Botswana ناميده مي شود تاسيس كردند.
        
        
        
        
  • 1644:   اولاس ريمر Olaus Rimer دانشمند دانماركي «سرعت نور» را دقيقا اندازه گيري و اعلام كرد.
        
        
  • 1818:   براي نخستين بار در بيمارستان گايز Guys لندن عمل تزريق خون ـ Transfusion ـ صورت گرفت.
        
        
  • 1929:  


    بانو«باربارا والترز» برادکَست ژورنالیست بنام آمریکایی بدنیا آمد و در این روز در 2022 نود و سه ساله شد. وی 64 سال در کار خبر و نظر در شبکه های تلویزیونی فعالیت داشت. برنامه های معروف او در تلویزیون؛ « ویو = نظر» و «تودی = امروز» بودند.
        
  • 1931:   منوچهر آتشی شاعر و نویسنده ایرانی در دشتستان بدنیا آمد. وی 74 سال عُمر کرد و در نوامبر 2005 فوت شد.
        
  • 1942:   آغاز بررسي لايحه دولت در مجلس كه اجازه نشر 200 ميليون تومان اسكناس تازه را خواسته بود. همين اسكناس ها باعث آنچنان تورمي در ايران شد كه آثار نامطلوب آن تا سالها پس از پايان جنگ جهاني دوم ادامه داشت.
        
        
  • 1946:   عشاير فارس با سوء استفاده از اوضاع نابسامان كشور، شهر كازرون را مسلحانه متصرف شدند.
        
        
  • 1978:   یک هواپیمای مسافر بر از نوع بوئینک 727 در آسمان سن دیاگو (جنوب کالیفرنیایِ آمریکا) با یک هواپیمای سبک از نوع سِسنا برخورد کرد و هر دو هواپیما سرنگون شدند. این حادثه 144 کشته داشت.
        
  • 2022:   در این روز آمار سلاح های اتمی جهان به این شرح گزارش شد:
        ـ روسیه: 5977
        ـ آمریکا: 5428
        ـ چین: 350
        ـ فرانسه: 290
        ـ انگلستان: 225
        ـ پاکستان: 165
        هند: 160
        ـ اسرائیل: 90 (این رقم برآورد شده است، ولی اعلام نکرده است)
        ـ کره شمالی: (جمهوری خلق کره) بیش از 20 (آمار دقیق آن روشن نیست)
        ممکن است برخی کشورهای دیگر دارای چنین سلاحی باشند و یا قادر به تولید آن در مدتی کوتاه. فدراسیون آفریقای جنوبی یک کشور دارای سلاح اتمی بود که چند سال پیش، داوطابانه آنها را از میان بُرد.
        
        



  •  

    مطالعه اين سايت و نقل مطالب آن با ذكر ماخذ (نشاني کامل سايت و نام مولف آن) آزاد است، مگر براي روزنامه هاي متعلق به دولت و دستگاههاي دولتي؛ زيرا كه مولف اين سايت اكيدا «روزنامه نگاري» را كار دولت نمي داند. روزنامه عمومي به عنوان قوه چهارم دمكراسي بايد كاملا مستقل از دولت و سازمانهاي عمومي باشد تا بتواند رسالت شريف خود را به انجام برساند.


     تماس با مولف:

    editor (a) iranianshistoryonthisday.com
    n.keihanizadeh (a) gmail.com