Iranians History on This Day
روز و ماه خورشيدي و يا ميلادي مورد نظر را انتخاب و كليد مشاهده را فشار دهيد
ميلادي
   خورشيدي

 
12 اوت
 
جستجو:

 
 


 هديه مولف

اين سايت مستقل و بدون كوچكترين وابستگي؛ هديه ناچيز مولف كوچك آن به همه ايرانيان، ايراني تبارها و پارسي زبانان است كه ايشان را از جان عزيزتر دارد ؛ و خدمتي است ميهني و آموزشي كه خدمت به ميهن و هموطنان تكليف و فريضه است كه بايد شريف و خلل ناپذير باشد و در راه انجام تكاليف ميهني نياز به حمايت مادي احدي نبايد باشد، و نخواهد بود. انتخاب موارد براي نگارش و عرضه در سايت نظرشخص مولف است.
 

 










   لينک به اين صفحه  

مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 12 اوت
ايران
سالروز آغاز دفاع مَردانه ژنرال «آريو برزن» که نمونه اي است از جانبازي ايرانيان در راه ميهن ـ آریو برزن قهرمان ملّی ایرانیان
مجسّمه آریو برزن
بر پايه يادداشتهاي روزانه «كاليستنس Callisthenes» مورخ رسمي اسكندر و محاسبات تقويمي، 12 آگوست سال 330 پيش از ميلاد، نيروهاي اين فاتح مقدوني در پيشروي به سوي «پرسپوليس» شاه نشین وقت در يك منطقه كوهستاني صعب العبور (دربند پارس ـ تكاب در كُهگيلويه) با يك هنگ ارتش ايران به فرماندهي «آريو برزن Ario Barzan و به نوشته او Ario Barzannes و نوشته دیگران Aria Barzan» (آرین) ساتراپ منطقه (ساتراپی = استان پرسپولیس، پایتخت پادشاهی، استان فارس امروز) رو به رو و متوقف شدند. از محاسبات تقویمی معاصر و برخی نوشته ها چنین برمی آید که درگیری اسکندر با آریوبرزن در نخستین ماه سال 330 پیش از میلاد روی داده بود و روزها طول کشیده بود. در نخستین برخورد، نیروهای اسکندر از یگان «آریو برزن» شکست خورده و با تحمل تلفات عقب نشینی کرده بودند که اسکندر ـ خود وارد عمل شد زیرا نمی خواست که وقت تلف شود و نگران دسته دیگری از نیروهای خود بود که در شمال شرقی ایران ارتش شکست خورده داریوش سوم و خود اورا که با این نیرو بود دنبال می کردند. اسکندر با 14000 و طبق برخی نوشته ها 20 هزار نظامی عازم تصرف پرس پولیس شده بود تا با فتح آن روحیه ایرانیان را تضعیف کند که در تنگه تکاب (دربند پارس و مشرف بر دشت اَنشان) با آریو برزن رو برو شده بود. آریو برزن در نبرد گاوگاملا (اِربیل) شرکت کرده بود و با تاکتیک نظامی مقدونی ها آشنا بود.
     اين هنگ 1000 تا 1200 نفری چندين روز مانع ادامه پيشروي ارتش انبوه اسكندر شده بود كه بابِل و شوش را قبلا تصرف و در سه جنگ، داريوش سوم را شكست و فراري داده بود. [در آن زمان شهر شوش پایتخت اداری و پرسپولیس پایتخت سلطنتی ـ شاه نشین ایران بود. در تابستانها، ادارات دولتی از شوش به همدان منتقل می شدند. برخی از سازمانهای دولتی ایران هم در شهر بابِل استقرار داشتند.]. اسکندر پیش از ورود به شرق فرات، آناتولیا (ترکیه امروز)، سوریه بزرگتر (لِوانت) و مصر (مصر و لیبی شرقی) را از ایرانیان گرفته بود.
     سرانجام، هنگ آریو برزن با محاصره كوهها از سوی اسکندریان و حمله به افراد آن از ارتفاعات بالاتر از پاي درآمد و آریو برزن فرمانده دلير آن نيز برخاك افتاد. برخی از مورّخان برپایه محاسبات تقویمی تازه، مرگ آریو برزن ـ قهرمان ملی ایرانیان را بیستم و یا 21 ژانویه (یکم بهمن ماه) نوشته اند.
     مورخ اسكندر نوشته است كه اگر چنين مقاومتي در گاوگاملا Gaugamela (اقلیم كردستان كنوني عراق ـ ناحیه اِربیل) در برابر ما صورت گرفته بود، شكست مان قطعي بود. در «گاوگاملا» با خروج غير منتظره داريوش سوم از صحنه نبرد، واحدهاي ارتش ايران نيز كه به نظر می رسید درآستانه پيروز شدن بر ما بودند؛ در پي او دست به عقب نشيني زدند و ما پيروز شديم. داريوش سوم در جهت شمال شرقي ايران فرار كرده بود و «آريو برزن» در ارتفاعات جنوب ايران و در مسير پرسپوليس به ايستادگي ادامه مي داد.
     دلاوري هاي ژنرال آريو برزن، يكي از فصول تحسين برانگيز تاريخ ايرانيان را تشكيل مي دهد و نمونه اي از جان گذشتگي ايراني در راه ميهن را بازتاب مي دهد.
     آريو برزن و مردانش درست 150 سال پس از ايستادگي لئونيداس در برابر ارتش خشايارشا در ترموپيل، كه آن هم در ماه آگوست [نهم و دهم آگوست سال 480 پيش از ميلاد] روي داد مقاومت خودرا به همان گونه در برابر اسكندر آغاز كرده بودند. اما فرق ميان مقاومت لئونيداس و آخرين ايستادگي «آريو برزن» در اين است؛ كه يونانيان در ترموپيل، در محل بر زمين افتادن لئونيداس، يك پارك و بناي ياد بود ساخته و مجسمه او را برپا داشته و آخرين سخنانش را بر سنگ حك كرده اند تا از او سپاسگزاري شده باشند، ولي [گويا] تصمیم گرفته شده بود که مجسمه «آريو برزن» را از دروازه شهر ياسوج به گوشه اي خلوت منتقل کنند. چرا؟. اگر به فهرست درآمدهاي توريستي يونان بنگريم خواهيم ديد كه بازديد از بناي يادبود و گرفتن عكس در كنار مجسمه لئونيداس براي يونان هرسال ميليونها دلار درآمد گردشگري داشته است. همه گردشگران ترموپيل اين آخرين پيام لئونيداس را با خود به كشورهايشان مي برند: "اي رهگذر، به مردم لاكوني (اسپارت) بگو كه ما در اينجا به خون خفته ايم تا وفاداريمان را به قوانين ميهن ثابت كرده باشيم.". [قانون اسپارت عقب نشيني نظامی را اجازه نمي داد.]. لئونيداس پادشاه اسپارتي ها بود كه در آگوست سال 480 پيش از ميلاد، دفاع از تنگه ترموپيل در برابر حمله ارتش ايران به خاك يونان را برعهده گرفته بود.
«آريو برزن» و مردانش جان دادند تا اسكندر مقدوني از اين پلكان قدرت و عظمت بالا نرود


    
آريو برزن و مردانش جان بر كف نهادند تا پايتخت ميهنشان (پرس پوليس) به دست اسكندر به اين صورت در نيايد، که ويرانه هاي آن هم خبر از بزرگي و عظمت و اصالت تمدن ايرانيان باستان مي دهد ــ تمدن و فرهنگي كه رسالت پاسداري از آن تكليف بي چون و چراي هر ايراني و ايراني تبار است. تا اين ستون هاي سر به فلك كشيده كه ميراث مشترك همه ايرانيان است بر جاي باشند، ايراني هم باقي خواهد بود

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
روزي كه امپراتوری چين با ايران همسايه شد - انتقال واژه «چين» از ايران به غرب و سراسر جهان
سال 94 ميلادي و طبق محاسبات تقویمی، 13 آگوست این سال ارتش چين كار تصرف منطقه درّه رود «تاريمTarim» و نواحي اطراف آن از جمله (كاشغرستان و قره شهر امروز) را تكميل كرد و در شمال شرقي منطقه فرارود (ماوراء النهر و طبق منطقه بندی جغرافيون غرب؛ آسياي ميانه) با ايران همسايه ديوار به ديوار شد. مرزهاي شمال غربي چين اينك پس از گذشت اين همه سال همان است كه 13 آگوست 94 ميلادي تعيين شده بود. در عمليات تصرف آن مناطق، ژنرال «بان چائو Banchao» نيروهاي چيني را فرماندهي مي كرد.
     بان چائو (که در کتب تاریخ ایران قديم «پنچو» ذكر شده است) سه سال بعد معاون خودرا براي مذاكره درباره خطوط مرزي به ايران فرستاد. این فرستاده در سر راه خود به تيسفون هنگام ديدار از شهر صددروازه [دامغان] ابراز تمايل كرده بود كه يك معبد بودايي در آنجا داير شود كه مقامات محلي اين درخواست را وي ردّ كردند، ولی دولت ايران (اشکانيان) پیشنهاد تاسیس سفارتخانه دائمی، مبادله دیپلمات، گسترش بازرگانی و مناسبات فرهنگی با چين را پذیرفت که ادامه یافته است. دولت اشکانی متعهد شد در طول جاده ابریشم (در منطقه ایران) کاروانسرا دایر و مامور محافظ بگمارد.
     ايرانيان قرن سوم پيش از ميلاد واژه چين را از نام دودمان سلطنتي اين كشور «Qin شين = صين» ساختند و در جهان عمومي كردند. اين كلمه از طريق ايران باستان به قلمرو روم (اروپا) منتقل و جهاني شده است. دودمان «شين» در دهه دوم سده سوم پيش از ميلاد كشور چين را يكپارچه كرد و در سال 221 پيش از ميلاد انجام اين يكپارچگي را به اطلاع تيرداد يكم شاه وقت ايران از دودمان اشكاني كه سرگرم بيرون انداختن مقدوني ها از قلمرو وطن بود رسانيد. ظروف ويژه ساخت چين كه از طريق جاده ابريشم به ايران مي رسيد نيز «چيني» خوانده مي شد كه اين واژه هم از طريق ايران به اروپا انتقال يافته است. واژه چاي (چا Cha به زبان انگليسي Tea ) از همان زمان وارد زبان فارسي شده كه از كشور ما به چندين كشور ديگر انتقال يافته است. چاي از طريق جاده ابريشم از چين وارد مي شد. چيني ها براي ناميدن كشور خود كلمه «چونگ گوئو Zhong- guo را بكار مي برند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
جامعه ملل را ساختند تا نقشه هاي جغرافيايي را كه ترسيم كرده بودند تثبيت كنند - دلیل قراردادن ایران از موسسان جامعه ملل
در پي تصويب «پيمان وِرساي» در پارلمان بلژيك در هشتم آگوست 1919 كه 26 اصل اول آن مربوط به ايجاد «جامعه ملل» بود، مورخان معروف كه نظر آنان در روزنامه هاي اروپا منعكس شده بود گفته بودند كه هدف فاتحان جنگ جهاني اول از ايجاد جامعه ملل تثبيت و قانوني كردن نقشه هاي جغرافيافي است كه خود، بر حسب سياست هايشان از مدت ها پيش (عصر استعمار، يا اصطلاحا اكتشافات جفرافيايي!) ترسيم كرده اند و نتيجه جنگ جهاني 1914 ـ 1918 اين فرصت را برايشان فراهم ساخت تا با تاسيس سازماني به نام «جامعه ملل» آن مرزهای استعماري و تقسیمات جغرافیایی هم رسميت جهاني يابند. همان وقت مورخان در اثبات نظريه خود گفته بودند: در حالي كه دومينيون هاي انگليسي از قبيل كانادا، استراليا و نيوزيلاند كه هنوز استقلال كامل نيافته اند از موسسان و اعضاي تشكيل دهنده جامعه ملل اعلام شده اند؛ از روسيه، اتيوپي (يكي ازممالك باستاني جهان)، مكزيك (كه با دولت واشنگتن درگيري مرزی ممکن است داشته باشد) و ... براي عضويت در اين جامعه نامي برده نشده است!. كانادا به اين دليل از اعضاي موسس جامعه ملل اعلام شده است كه طبق نقشه هاي ترسيمي در لندن، آن را تا قطب شمال (اراضي غيرمسكون ولی غنی از معادن) امتداد داده اند و مي خواهند به مرزهاي «من درآوردي» آن وجاهت و رسميت بين المللي بدهند و همين طور، استراليا واقع در آبهاي شرق جنوبي را ماهيت اروپايي ببخشند. پرشيا (ايران) را هم به اين سبب از اعضاي موسس جامعه ملل قراداده اند كه به مرزهاي آن كه خودشان آنها را محدود كرده اند رسميت بدهند پيش از آن كه ناپلئون پارسي ديگري (نادرشاه تازه اي) پيدا شود و آنها را پس بگيرد. دولت لندن افغانستان و بلوچستان را از پرشيا جدا كرده و با صلاحديد (ساخت و پاخت) لندن با مسکو بود، كه آسياي ميانه (منطقه فرارود) و قفقاز از ايران جدا و به روسيه داده شده و مرزهاي پرشيا (ایران) با عراق تازه تاسيس را نيز انگليسي ها ترسيم و تحميل كرده اند.
     اين مورخان از جمله «ماكس وبر» همچنين گفته بودند كه اصول بعدي پيمان ورساي (اصول مربوط به آلمان) جنگ بزرگتري را به دنبال خواهد داشت زيرا كه طبق اين اصول؛ بخشي از سرزمين هاي آلماني را از اين كشور جدا كرده اند، مسئوليت آغاز جنگ را به گردن آلمان انداخته اند، غرامت سنگين از مردم آلمان مطالبه كرده اند، اين كشور را از داشتن نيروي هوايي، بيش از شش كشتي نظامي و صد هزار سرباز محروم ساخته و نزديك شدن فرد مسلح آلماني را از 80 كيلومتري به مرز فرانسه ممنوع كرده اند!.
    پيمان ورساي 28 ژوئن 1919 و هفت ماه و 17 روز پس از اعلام آتش بس در جبهه ها به امضا رسيد. اساسنامه جامعه ملل (كه درچارچوب اصول پيمان ورساي تنظيم شده بود) نيز از دهم ژانويه 1920 قوت اجرايي يافت كه پس از تشكيل جلسات مقدماتي در پاريس و لندن، مقرّ آن از نوامبر 1920 به ژنو انتقال يافت و تا اواخر سال 1938 فعاّل بود كه اموال و پرونده هايش پس از تاسيس سازمان ملل، در سال 1946 به اين سازمان كه آن هم توسط فاتحان جنگ جهانی دوم (فاتحان آلمان و ژاپن) تاسيس شده بود انتقال يافت.
    هدف ظاهري از تاسيس هر دو سازمان حل اختلاف ملل از طرق مسالمت آميز و داوري و جلوگيري از هر گونه جنگ در سطح كره زمين، و نيز نظارت بر رعايت حقوق بشر و تامين وسايل پيشرفت بوده كه كارنامه هر دو سازمان در اين زمينه ها نمره قبولي نشان نمي دهد و در نتيجه جز عاملي در دست قدرت ها نبوده اند. اظهارات تازه مقامات روسيه درباره قطب شمال كه مغاير دعاوي مهاجر نشين كلا 400 ساله كاناداست بارديگر واقعيت اظهار نظر مورخان اروپايي (درباره مرزها) را كه در آگوست 1919 انتشار يافت و به آن توجه نشد پس از 10 دهه سال ثابت مي كند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
هجوم سياسي به تاريخچه زبان پارسي!
تاريخچه زبان ملي ایرانیان كه از گزند حوادث تاريخ در امان مانده و به همت ميهندوستانِ جان بركف نهاده اي همچون يعقوب ليث سيستاني و مرداويز مازندراني، تلاش سامانيان درخراسان بزرگتر و زحمات و مرارت هاي شاعراني همچون فردوسي زنده مانده و به نسل کنونی رسيده است در آگوست 1927 (امرداد 1306) از چند سوي هدف تهاجم سياسي قرار گرفت و صداي اعتراض چند دانشور ميهدوست را بلند كرد. دولت وقت تهران كه سرگرم ساختن ارتش و تحكيم اقتدار حكومت مركزي بود نتوانست در آن زمان اقدامي موثر به عمل آورد و جرايد وقت هم كه در منتهاي ضعف و بي خبري از تكاليف خود و ناآگاهي از اصول روزنامه نگاري بودند دفاعي نكردند.
     اين تهاجم از مسكو آغاز شده بود كه زبان تاجيكان را كه «پارسي اصيل» است عنصري مجزا از پارسي ايران و زباني مستقل! اعلام کرده بود و چند سند مجعول (به قول خودشان«تاريخي») هم براي اثبات اين ادعا به دست داده بود.
    همزمان، به تحريك و تطميع دولت لندن كه هيچگاه از افغانستان نظر برنمي دارد، يكي دو زبان شناس اروپايي هم گفته بودند كه پارسي متداول در ايران از غرب اين کشور (؟!) آمده و پارسي تاجيکان (دَري ـ زبان دربار ساسانيان كه پس از هجوم عرب در درّه آمودريا محفوظ مانده بود) زباني ديگر است!. حال آن كه مي دانيم كه پارسي امروز در خراسان بزرگتر، نگهباني شده بود كه در آن زمان منطقه ای بزرگ ـ از شرق ري و شمال سيستان تا بدخشان و سيردريا «خراسان» خوانده مي شد.
     هدف از اين جعليات كه حتي لهجه هاي مناطق غربي ايران را هم در امان نگذارده بود، ترس مسكو و لندن از ظهور ناسيوناليسم ايراني بود كه داشت آشگار مي شد و هر دو دولت از آن هراس داشتند كه مردم ايرانزمين (ايرانشهر) دوباره به گونه اي متحد شوند و در اين صورت نه اتحاد شوروي در منطقه فرارود و قفقاز جنوبي قوام مي گرفت و نه انگليسي ها مي توانستند در منطقه جا خوش كنند. انگليسي ها به رضاشاه كه با كمك آنان روي كار آمده بود اعتماد نداشتند زيرا كه اولا يك نظامي و در نتيجه نترس و بيباک بود و ثانيا در او به تدريج داشت احساسات ناسيوناليستي تقويت مي شد.
    به اظهار یک زبانشناس وقت اتریش (ژرمن)، هدف از اين جعليات، ترس مسكو و لندن از ظهور ناسيوناليسم ايراني بود كه داشت آشگار مي شد. این زبانشناس همان وقت ضمن اظهارنظر پیرامون مصاحبه یک آکادمیسین روس که 12 آگوست 1927 انتشارفته بود گفته بود که این ادعا جنبه سیاسی دارد و واکنشی است به احتمال خیزش موج تازه ناسیونالیسم و پیدایش یک ناپلئونیسم ایرانی پس از 12 دهه مداخله خارجی و قطعه قطعه کردن ایران. آکادمیسین روس (روسیه شوروی) زبان تاجيكیان را كه «پارسي اصيل» است عنصري مجزا از پارسي ايران و زباني مستقل اعلام کرده بود!.
    به رغم احساسات برادرانه ای که ایرانیان (درون مرز و برون مرز) از آغاز دهه 1990 و پس از اعلام استقلال تاجیکستان نسبت به این کشور ابراز داشته اند، پارلمان تاجیکستان اواخر دهه دوم استقلال این کشور پیشنهاد و تاکید حزب اقلیت را نادیده گرفت و زبان رسمی تاجیکستان را «تاجیکی» اعلام و قانونی کرد. حزب اقلیت پیشنهاد کرده بود که زبان رسمی تاجیکستان، «پارسی» اعلام شود. این تصمیم پارلمان تاجیکستان که بی بی سی (رادیو تلویزیون دولتی انگلستان) آن را بزرگ جلوه گر ساخت رنجش قلبی بيش از 150 میلیون پارسی زبان و پارسیدان جهان را بدنبال داشته است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
اعدام سرتیپ عبدالله وثیق به جرم سرکوب خونين تظاهرات 15 خرداد 1342 و اظهارات او در دفاع از خود
عبدالله وثيق
21 امرداد 1358 (دوازدهم آگوست 1979) سرتیپ بازنشسته عبدالله وثیق رئیس پیشین پلیس تهران به حکم قاضی شرع دادگاه انقلاب اسلامی تیرباران شد. جرم وثیق مشارکت در کشتار متعرضین به دستگیری و بازداشت امام خمینی در قم و انتقال او به تهران و سرکوبی خونین تظاهرات 15 خرداد 1342 بود. وثیق در سال 1342 و در جریان تظاهرات پانزدهم خرداد این سال رئیس پلیس شهر تهران بود. وضعیت و اظهارات وثیق در دادگاه بیش از سایر اعدامهای دو سال اول انقلاب ایران مورد توجه اصحاب نظر قرارگرفته بود. بخش عمده اظهارات وثیق در دادگاه انقلاب، همان وقت در روزنامه های تهران درج شده بود که خبرنگار با دستگاه ضبط صدا به جلسات این دادگاه می فرستادند. گوشه از آن در زیر آورده شده است. خلیل بهرامی و علی هنرور دو تن از این خبرنگاران بودند.
    سرتیت وثیق در دفاع از خود گفته بود که در آن روز (15 خرداد) از دفتر کارش بیرون نیامده بود زیرا که محمد باهری وزیر دادگستری و جهانگیر تفضلی وزیر اطلاعات و جهانگردی (ارشاد امروز) که دفاتر کارشان در محاصره معترضین قرارگرفته بود به دفتر او پناه آورده بودند و امیراسدالله علم نخست وزیر وقت در اطاق رئیس شهربانی کل کشور بود و احتمال داشت که از آنجا با او تماس بگیرند. وثیق گفت ماموران من قبلا در میدان سپه یک گروهبان شخصی پوش ارتش را در میان جمعیت گرفته بودند که با تحقیق از او بیش از دویست تن از ماموران ساواک را از میان تظاهرکنندگان بیرون کشیدیم که به لباس معترضین درآمده، در زمره آنان قرار گرفته و شعار می دادند. این اطلاعات به من فهمانید که سیاست براین است که تحریک و تظاهرات بزرگ شود و کشتار و سرکوبی کامل روی دهد. رفتار دو قدرت بزرگ (مسکو و واشنگتن) هم نشان می داد که با سرکوب مخالف نبودند.
    این اطلاعات و استنباط مرا بر آن داشت که برای انصراف آیت الله بهبهانی به راهپیمایی از سرپولک به مسجد سید عزیزالله نزد او بروم. دستش را بوسیدم و اشاره کردم که قصد سرکوبی بسیار خونین درکار است، و گفتم که اختیار در دست من نیست که آیت الله قانع شد و از راهپیمایی انصراف داد.
    وثیق افزوده بود: اینکه دادستان محکمه در کیفرخواست به نیروی امداد (ضد شورش) پلیس تهران اشاره کرده است، این نیرو در آن زمان تنها یکصد پاسبان در اختیار و نقش «احتیاط» داشت و از آن عمدتا برای نگهبانی از دفاتر و ساختمانهای پلیس استفاده می شد. در آن روز کلانتری های شهر مراقب خودشان بودند زیراکه در حمله به یک کلانتری چند پاسبان کشته شده بودند.
    وثیق (در زمان محاکمه و اعدام؛ 60 ساله) گفته بود: در آن روز (15 خرداد 1342) یک واحد چترباز ارتش به فرماندهی خسروداد در سبزه میدان (مقابل بازار تهران)، افراد تیپ یکم مرکز به فرماندهی مهدی رحیمی (بعدا ژنرال و آخرین رئیس شهربانی و فرماندار نظامی تهران در سال انقلاب) در خیابان سعدی، افراد ژاندارم به دستور غلامعلی اویسی در خیابان مولوی، افراد دژبانی مرکز در ساختمان رادیو (میدان ارگ)، سرتیپ مولوی رئیس ساواک تهران با مامورانش در سطح شهر بودند و .... بنابراین، پلیس تهران سرکوبگر منحصر بفرد نبود. طبق یک قاعده انتظامی، در چنین شرایطی نوع برخورد را افسران در صحنه تعیین می کنند. طبق دستور العمل من که در اختیار دادگاه است و به مامور بیسیم جهت مخابره داده شده بود گفته بودم کاری کنید که جمعیت فردا دوباره به خیابانها نیاید و تظاهرات که شهر را فلج کرده دنبال نشود.
    وثیق اضافه کرده بود که بعدا و پس از اطلاع از محلی در داودیه که آیت الله خمینی پس از انتقال از قم به تهران در آنجا تحت نظر بود، به مناسبت شغل خود به آنجا رفتم تا نظرش را جویا شوم و راه حل به دست آید، در آنجا به رسم احترام و ادای ادب کلاه از سر برداشتم، تعظیم کردم و دستش را بوسیدم، و او شخصا به من چای تعارف کرد. این خبر که به گوش سپهبد نصیری (رئیس وقت شهربانی کل و فرماندار نظامی تهران) رسید مرا تهدید کرد که با این کار کلک من کنده است و طولی نکشید که مرا برکنار و در 44 سالگی بازنشسته کردند و 16 سال خانه نشین بودم. در فروردین امسال (40 روز پس از انقلاب) که بیمار بودم و به بیمارستان رفته بودم در بازگشت به خانه دستگیر و به اینجا آورده شدم. اگر خودرا در معرض اتهام می دیدم، من خانه نشین هم در جریان انقلاب (سال 1357) بمانند دیگران از کشور خارج می شدم.
    در روز اعدام وثیق، یک سرتیپ ارتش، دو ستوان و دو استوار نیز در کنار او اعدام شدند. جرم پنج نفر دیگر مربوط به سرکوب تظاهرات در سال 1357 (سال انقلاب) بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
اخطار حجت الاسلام خسروشاهی رئیس هیات امنای بنیاد مسکن درباره خانه های خالی تهران، شش ماه پس از انقلاب و ...
22 اَمُرداد 1358 (11 آگوست 1979) روزنامه های تهران اظهارات هادی خسروشاهی (حجت الاسلام) رئیس هیات امنای بنیاد مسکن را منتشر کرده بودند که گفته بود اگر در تهران، صاحبان خانه های خالی حاضر نشوند آنها را اجاره دهند و یا بفروشند، ما این ساختمانها را شناسایی می کنیم، به اجاره می دهیم و یا می فروشیم. بنیاد مسکن تحمل نخواهد داد که در تهران خانه خالی وجود داشته باشد و مردم بدون جا و مسکن باشند. دستور آماربرداری از مساکن خالی داده شده است.
    «کتیرائی» وزیر مسکن و شهرسازی وقت در واکنش خود نظر دیگری را مطرح ساخته بود و برخي حقوقدانان گفته بودند که هرگونه اقدامی در این زمینه نیاز به وضع قانون علیحده (جداگانه) دارد.
    این اظهارات خسروشاهی و بعدا قاعده اراضی موات (زمین های بدون استفاده) و دستورالعملِ یک فرد «یک خانه و یک آپارتمان» سبب شد که در ایران دهها هزار نفر، خانه و زمین خودرا به بهای بسیار ارزان بفروشند و یا از دست بدهند و بعدا از این شتاب خود دچار پشیمانی مادام العمر شوند.
    عُمر این تصمیمات طولانی نبود. آنان که در آن زمان، خانه ها و زمین ها را به آن ارزانی خریدند، در سال های اخیر به دو هزار برابر گرانتر فروختند، و بعضا با پول حاصله مهاجرت کردند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
اظهاراتی که در آرشیو تاریخ نگاران باقی خواهد ماند ـ قضیه بابک زنجانی
بیژن نامدار زنگنه وزیر نفت دولت حجت الاسلام حسن روحانی 21 امُرداد 1393 (12 آگوست 2014) در یک برنامه اقتصادی شبکه 1 تلویزیون دولتی ایران درباره پرونده بابک زنجانی نکات تازه‌ای را مطرح کرد و گفت که معادل دو میلیارد و 700 میلیون دلار در دولت قبل با مصوّبه کارگروه نفت و امضای رئیس بانک مرکزی و چند وزیر در اختیار بابک زنجانی قرارگرفته بود.
    به اظهار وزیر نفت، بابک زنجانی گفته بود که دو بانک در تاجیکستان و مالزی تاسیس کرده بود که پس از بررسی معلوم شد که همه دارایی‌اش در این بانک‌ها 500 هزار دلار هم نبود، اما امکان دسترسی به آن پول کلان (حدود دو میلیارد دلار و هفتصد میلیون دلار) را به او داده بودند. نفت را به زنجانی داده بودند تا آن را فروخته و پولش را تحویل بدهد، ولی او این کار را انجام نداد. پول‌های دیگری را هم به زنجانی داده بودند تا به پیمان‌کاران پرداخت کند، ولی.... البته که این پول‌ها قابل ردیابی هستند. بابک زنجانی اصلا نمی‌توانسته به تنهایی این میزان پول را از کشور خارج کند.
     زنگنه اظهار داشت که به نظر می رسد بابک زنجانی از ابتدا قصد نداشته تا پول فروش نفت را به دولت پس بدهد. بدهی‌های بابک زنجانی به دولت حدود هشت هزار میلیارد تومان برآورد شده است، در حالی که اموال و دارایی‌های او به مراتب کمتر از این میزان است. وزیر نفت در آن روز توضیح بیشتری در مورد چگونگی ردیابی این پول ها نداد.
    زنجانی پیش از دستگیرشدن گفته بود که به دلیل تحریم‌های بانکی نتوانسته بخشی از ارز حاصل از فروش نفت [با دور زدن تحریم] را به وزارت نفت منتقل کند، اما بعدا غلامحسین اژه‌ای دادستان کل کشور گفت که هیات‌هایی که به مالزی و کشور دیگر فرستاده شده بودند تا ادعای اورا بررسی کنند، دیدند که اموالی [پول] در خارج ندارد.
    حسن روحانی رئیس جمهور، همان زمان (سال 2014) درسخنانی ضمن اشاره به پرونده بابک زنجانی گفته بود: "نفت‌ها را به یک عده دادند، بردند و خوردند. نفهمیدم چه کسی این وسط دور زده شد ـ ملت ایران" ."آدرس می‌دادند فلان حساب خارجی ما این قدر میلیارد است. میلیارد که نبود، میلیون و هزار دلار هم نبود.".
    هفتم دیماه 1392 نیز سعید حیدری گفته بود که از بدهی حدود 2 میلیارد و 60 میلیون یورویی‌ (دو میلیارد و هفتصد میلیون دلاری ـ هر یورو = یک دلار و سی و چند سنت) که بابک زنجانی مدعی بازپرداخت آن به دولت شده بود، تا کنون هیچ پولی به حساب دولت واریز نشده است. بابک زنجانی* سندی به کمیسیون اصل 90 مجلس شورای اسلامی ارائه کرده بود مبنی بر پرداخت بدهی خود به وزارت نفت، که طبق بررسی‌ها و پیگیری‌های انجام شده از سوی مجلس و برخی دیگر، این سند و گواهی که ظاهراً از بانک مرکزی تاجیکستان صادر شده، اصالت نداشته و پولی بابت بدهی‌ خود به وزارت نفت پرداخت نکرده، ادعای وی مبنی بر پرداخت این بدهی، درست نبوده است و سند پرداخت بانک مرکزی تاجیکستان [ظاهرا] ساختگی بوده است!.
     حیدری گفت چندی پیش بابک زنجانی ‌یک گواهی از بانک مرکزی تاجیکستان ارائه کرده بود،‌ مبنی بر اینکه تمامی بدهی خود به دولت (وزارت نفت) را در این کشور به حساب بانک مرکزی ایران واریز کرده است و بانک مرکزی اعلام کرد که چنین پولی واریز نشده است.
    ـ ـ ـ ـ ـ
     *بابک زنجانی که پس از پایان دوره دولت دهم در گزارش های مربوط به ضعف های اداری، بکرات از او نام برده شده است متولد تهران در 21 اسفند 1349 است که گفته شده بود نزدیک به 64 شرکت داخلی و خارجی داشت ازجمله شرکت هواپیمایی قشم، هُلدینگ سورینت، باشگاه فوتبال راه‌آهن، First Islamic Bank مالزی، بانک «ارزش» تاجیکستان، یک موسسه‌ مالی ـ اعتباری در امارات، بخشی از سهام شرکت هواپیمایی «انور» ترکیه! و ....
     ورود این مرد به دنیای اقتصاد ـ پول ـ از زمانی آغاز شد که سرباز وظیفه بود، مامور بانک مرکزی شده بود و در لباس سرباز ـ رانندگی اتومبیل نوربخش رئیس وقت بانک به او واگذار شده بود و رانندگی نوربخش و به محافل و مجالس بردن او و شنیدن صحبت ها، بابک را مشتاق بازار پول کرد و پس از پایان دوره سربازی وارد این معاملات شد و ....
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
با اجرای بخشنامه اَمُرداد 1397 بانک مرکزی، در ایران بهای بلیت مسافرت خارج دو برابر شد
دویچه وله ـ 11 آگوست 2018: ارز مسافرتی در ایران، هم‌قیمت ‌بازار آزاد و بهای بلیت پروازهای خارجی دو برابر شده است. تا چهارشنبه 17 اَمُرداد 1397، بلیت پروازهای خارجی با ارزِ نرخ دولتی (که به 4400 تومان برای هر دلار رسیده بود) فروخته می‌شد. اینک [بیستم اَمُردادماه 97] و پس از ابلاغ بخشنامه بانک مرکزی معروف به بخشنامه 45 موردیِ تأمین ارز برای مصارف خدماتی، شرکت‌های هواپیمایی از دریافت ارز دولتی (دلارِ 4 هزار و اندی تومانی) کنار گذاشته شده اند و بهای بلیت مسافرت خارج بر پایه نرخ بازار ثانویه (اینک هر دلار 8800 تومان) محاسبه و از مسافر دریافت خواهد شد و طبق اظهارنظرها، انتظار می‌رود تقاضا برای سفر خارجی ریزش داشته باشد.
    رضا اباذری، رئیس هیات مدیره انجمن صنفی دفاتر خدمات مسافرتی تهران گفته است: "وقتی نرخ پروازهای خارجی صد درصد گران ‌شود، تقاضا کاهش می‌یابد و پروازها، کم و یا کَنسِل می‌شوند. در نهایت، این احتمال وجود دارد که به مرحله‌ای برسیم که ایرلاین‌های خارجی، مسیر هوایی ایران را از برنامه خود حذف کنند.".
    اباذری این روند را نه تنها باعث کاهش سفر ایرانیان ‌به خارج از کشور بیان داشته، بلکه موجب کاهش مشاغل وابسته به صنعت هوانوردی دانسته چراکه ایرلاین ها با یکی دو پرواز در هفته نمی‌توانند هزینه‌های خود را تامین کنند. آن دسته از شرکت‌های هواپیمایی که روزی چند پرواز دارند، نخست تعداد پروازها را کم خواهند کرد و سپس مسیر ایران را از برنامه کار خود حذف، که وضعیتی دشوار برای مسافر که در جستجوی یافتن وسیله سفر و خرید بلیت است پدید خواهد آورد.
    اباذری خواهان تجدید نظر در بخشنامه 45 موردی بانک مرکزی شده است.
    بسیاری از کسانی که قصد مسافرت خارج داشتند و این تحولات ارز را حدس زده بودند، قبلا که خرید بلیت با ارزِ دلاری 4200 تومان محاسبه می شد پیش خرید کرده اند و بسیاری از صندلی های پروازها تا شهریورماه (چند هفته آینده) بفروش رفته است.
    از یک هفته پیش و به تصمیم بانک مرکزی، ارز مسافرتی با نرخ دولتی هر دلار 4200 تومان که اختصاص به مسافران ایرانی غیر مقیم خارج داشت قطع شد. با بخشنامه جدید، مسافران ایرانیِ سفرهای خارجی باید ارز مورد نیاز را از صرّافی‌ها با نرخ آزاد (شناور) تهیه کنند که اینک در مورد دلار آمریکا؛ 8800 تومان است و صرّافی‌ها مجاز هستند که تا سقف 5000 یورو و یا معادل آن به مسافران به شرط در دست داشتن بلیت مسافرت، گذرنامه معتبر و ویزا، ارز بفروشند.
     گزارش های میدانی شنبه ـ 20 اَمُرداد 97 خبرنگاران حکایت از لحظه به لحظه تغییر نرخ ارزها بر حسب عرضه و تقاضا داشت. این روند، کار صرّاف ها برای فروش را تا حدی دشوار ساخته بود. این نوسان نرخ ها در بازار آزاد حتی در ساعتی از روز شنبه ـ 20 اَمُرداد 97 نرخ دلار را به 11 هزار تومان رساند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
موضوعات روز و تیترهای بیست و یکم اَمُرداد 1397 چند روزنامه سراسری ایران:

    


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ایسنا ـ 20 اَمُرداد1399:مصوبهِ مالیات از خانه‌های خالی و یادداشت مهرداد خدیر
به گزارش 21 مرداد 1399 ایسنا، مهرداد خدیر در یادداشتی در روزنامه «عصر ایران» نوشته است که نمایندگان دورۀ جدید مجلس شورای اسلامی مالیات سنگینی بر خانه‌های خالی ـ واحدهای مسکونی بلااستفاده تصویب کرده‌اند. این مصوبه البته هنوز [21 مرداد 1399)به تأیید شورای نگهبان نرسیده و به نظر می‌رسد که با ایرادات این شورا به صحن مجلس بازمی‌گردد و باید دید که نمایندگان مجلس چگونه ایرادات شورای نگهبان را برطرف خواهند کرد. عنوان رسمی مصوبه «اصلاحیۀ مادۀ 54 مکرر قانون مالیات های مستقیم» است و به موجب آن «در شهرهای بالای 100 هزار نفر جمعیت، اگر خانه‌ای خالی بماند در سال اول 6 برابر مالیات متعلقه، در سال دوم 12 برابر و در سال سوم 18 برابر مالیات متعلقه مشمول مالیات می‌شود. مجلس اینک منتظر بررسی و ابراز نظر شورای نگهبان است. نمایندگانی که به این طرح رای مثبت داده اند می‌گویند هدف نخست آنان، سلبِ انگیزۀِ خالی نگاه‌داشتن واحدهای مسکونی از مالکان بوده تا ناگزیر شوند این خانه‌ها را به بازار اجاره عرضه کنند و به این ترتیب اجاره بها کاهش یابد. البته که این مالیات کسب درآمد برای دولت نیز خواهد بود.
    دکتر طبیبیان، اقتصاددان، اما معتقد است: "این، اخذ مالیات [به مفهوم اصولی و مطابق تعاریف آن] نیست بلکه نوعی مصادرۀ تدریجی [از دست دادن مالکیّت] است و تلاش برای مقاومت در مقابل تورّم و حفظ قدرت خرید [پول] را نمی‌توان جُرم تلقی کرد."، و می‌پرسد: "اگر مالکان به جای اجاره دادن، خانۀ اضافی خود را بفروشند و پول آن را به ارز و سکه، یا آپارتمان در ترکیه تبدیل کنند، آیا کمکی به حال مستأجران یا منبع درآمدی برای دولت خواهد بود؟.
    این بحث مطرح است که آیا خانه را تعمدا خالی گذاشتن مِصداق احتکار است یا نه؟، حال آن که در شرع، مصادیق احتکار آن قدر محدود و مشخّص است که شامل همۀ اقلام غذایی هم نمی‌شود؛ چه رسد به خانۀ خالی.
    یادآوری می شود که در اسفند 1392 نیز مجلس، سازمان امور مالیاتی را مکلف کرده بود؛ از مالکان خانه‌های خالی برای سال دوم خالی بودن معادل نصف مالیاتِ اجاره، مالیات دریافت کند. در آن زمان، مالیات اجاره 15 تا 30 درصد اجاره بها بود. همان زمان کارشناسان گفته بودند که مالیات بر خانه خالی، به دلایل متعدد نمی‌تواند بازدارنده [خالی بودن] باشد. شورای نگهبان این مصوّبهِ مورد ایراد را به مجلس بازگرداند تا رفع ایراد و ابهام کند که عملا مسکوت ماند و [در اَمُرداد 1399] پس از قریب 7 سال دوباره مطرح و با همان وضعیت مصوّب شد [و همزمان با ازسر گرفته شدن ایرادها و ابرازنظرها]، ارسال آن به شورای نگهبان. به نظر می رسد که شورای نگهبان برای تأیید یا بازگردان این مصوبه به مجلس بر سر دو راهی است. تشخیص مغایرت نداشتن مصوّبات مجلس با اصول و احکام شرع و اصول قانون اساسی (طبق اصل 72 قانون اساسی) با شورای نگهبان است. همه مصوبات مجلس (طبق اصل 94 قانون اساسی) باید به شواری نگهبان فرستاده شود تا مفاد آنها را از نظر انطباق بر موازین اسلام و قانون اساسی مورد بررسی قرار دهد که مغایر نباشند.
    اینک این پرسش به ذهن می آید: در کجای شرع، خانۀ خالی مصداق احتکار است؟.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
دنياي هنر
بانو پروین خواننده بنام درگذشت ـ چند خاطره از مؤلف
پروین در دو مرحله از عُمر


     بانو پروین خواننده بنام، نوزدهم اَمُرداد 1402 در 85 سالگی در تهران درگذشت. او متولد سال 1317 بود. وی از 20 سالگی تا 53 سالگی (سال 1353) به موازات کار در بانک بازرگانی (حوزه مدیریت این بانک) از خوانندگان رادیو ایران بود و صدها ترانه و عمدتا در برنامه گلها خواند. «پروین زهرایی منفرد ـ نوری وند» برخلاف بسیاری از خوانندگان وقت، در مهمانی ها و مراسم شخصی و یا با دریافت دستمزد خوانندگی نمی کرد و از کسانی که آوازهای اورا نوار می کردند و می فروختند، درخواست مزد نمی کرد و در میان خوانندگان وقت، فردی شاخص بود. کمتر از سایر خوانندگان مصاحبه مطبوعاتی می کرد و به رغم اینکه یکی از بستگانش دبیر میز فتوژورنالیسم روزنامه اطلاعات بود کمتر از دیگران در صفحات مجلات دیده می شد. او در یک مصاحبه در پاسخ به این سئوال که انگیزه و مشوّق او در ورود به دنیای موسیقی چه بود گفته بود که آشنایی با قمرالملوک وزیری (که در اَمرداد 1338 فوت شد)، علاقه مندی به موسیقی و تشویق قمر.
    بانو پروین که شهرت عفت و نجابت داشت و تا پایان عُمر در تهران ـ شهر زادگاهش بسر می بُرد از سال 1353 گوشه گیری اختیار کرده بود.
    *چند خاطره مؤلف این تاریخ آنلاین از بانو پروین:
    ـ در سه سال اول دهه 1340 که در رادیو ایران برنامه ای به نام «در گوشه و کنار شهر» داشتم و برای تهیه موضوعات آن با دو ـ سه گزارشگر ازجمله پرویز یاحقی به کلانتری های پلیس، بیمارستانها، پاسگاههای ژاندارمری، دادسراها و دادگاهها می رفتیم، یک روز در تابستان 1342 نواب صفا، پرویز یاحقی و تاری وردی معاون اجرایی رادیو به من گفتند که بانو پروین ابراز تمایل کرده که گزارشگر این برنامه شود و در ساعات فراغت، گزارش تهیه کند که قبول کردم، ولی نیامد و به جای او بانو هما احسان گزارشگر برنامه شد. برای نخستین بار، در دهه 1330 زمانی که خبرنگار میز اقتصادی روزنامه اطلاعات بودم، بانو پروین را در دفتر تجدّد مدیر بانک بازرگانی (واقع در ضلع شرقی میدان توپخانه) که مصاحبه مطبوعاتی داشت دیده بودم که آنجا کار می کرد، بسیار مؤدب و کم حرف به نظر می رسید.
    ـ زمانی که دبیر اخبار خبرگزاری پارس ویژه پخش در ساعات شش، هفت و هشت بامداد رادیو ایران بودم، یک روز درپاییز 1347 مدیرعامل خبرگزاری به من گفت که بانو پروین که خانه اش در خیابان عین الدوله است ابراز تمایل کرده که کار تنظیم خبر یاد بگیرد و ساعات 6 و 7 بامداد را انتخاب کرده تا بتواند ساعت 8 خودش را به بانک بازرگانی که بیش از چندصد قدم تا رادیو فاصله ندارد برساند و پیشنهاد خوبی است زیراکه اگر برحسب تصادف، گوینده خبر به موقع نرسد می تواند خبرها را در استودیو پخش بخواند. به علاوه، ماشین نویسی هم می داند که اگر ماشین نویس اخبار بامدادی غیبت داشته باشد خبرها را تایپ کند که قبول کردم، ولی باز پیدایش نشد و انصراف داده بود.
    ـ در سال 1373 یکی از گزارشگران روزنامه ایران که قبلا هم در روزنامه اطلاعات کار می کرد تعریف می کرد که با زحمت، محل سکونت بانو پروین را یافته بود و جهت مصاحبه با او به آنجا مراجعه کرده بود، ولی پروین که گوشه گیری کامل اختیار کرده است حاضر به مصاحبه نشد.
    
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو انديشه
پيدايش عقيده سياسي كنتراتاريانيسم
J.J.Rousseau
حكومت 21 ساله هادريان بر امپراتوري گسترده روم باستان (هشتم آگوست 117 تا 10 جولای 138 ميلادي) كه وي بيش از نيمي از آن را در سفر به سرزمين هاي متعدد قلمرو روم گذرانيد و در پايتخت نبود، فرصتي به وجود آورد تا عقيده سياسي كنتراتاريانيسم Contractarianism پا به عرصه وجود بگذارد. سالروز تولد اين عقيده را 12 آگوست سال 131 ميلادي (شش سال پس از مرگ پلوتارك) ذكر كرده اند، زيرا كه در اين روز يك جلسه مناظره با شرکت منتقدين از قاضي «سالويوس ژوليانوس» و شخص ويبر پا شده بود كه از سوي «هادريان» مامور دوباره نويسي قوانين قضايي بر پايه ضوابط سابق و رسوم قديمي و جمع آوري آنها در يك مجموعه شده بود.
     منتقدين در آن جلسه گفتند امپراتور نمي تواند جز در اموري كه براي اجراي آنها انتخاب شده است اقدام كند و اين استدلال باعث پيدايش عقيده سياسي «كنتراتاريانيسم» در جهان شده است مخصوصا كه هادريان كه مردي تحصيلكرده بود با اين عقيده مخالفت علني نكرد و امكان داد كه رشد كند. هادريان يكي از معدود امپراتوران روم است كه قبلا نظامي و ژنرال نبود.
     از آن پس، اين عقيده سياسي مورد توجه و تفسير بسياري از فلاسفه از جمله لاك، هابز، اسپينوزا و روسو قرار گرفته و اين تعريف براي آن پذيرفته شده است: كنتراتاريانيسم (يا فرضيه قرارداد) عقيده اي است سياسي بر اين پايه كه دولت مكلّف است بر اساس قراردادي كه براي اجراء و رعايت آن انتخاب شده است رفتار كند. بنابراين اعمال يك دولت انتخابي بايد بر پايه موافقت عمومي باشد و نقض قرارداد و انقضاي مدت آن باعث لغو قرارداد خواهد شد و اگر دولت (قوه مجريه) مقاومت كند و كاري از دست قوه قضائيه براي حل مسئله ساخته نباشد جامعه اين حق را خواهد داشت كه به راههاي ديگر متوسل شود. به عبارت ديگر در چنين شرايطي انقلاب و عصيان عملي مشروع خوانده شده است. پس، قرارداد ضمني يا رسمي ميان مردم و دولت ـ دولتي كه براي اجرا و رعايت آن، از سوي مردم انتخاب شده است، زمينه و تكليف حكومت را كه چه سياست هايي بايد داشته باشد توجيه مي كند. بنابراين؛ كنتراتاريانيسم چيزي جز فرضيه حكومت به رضاي جامعه نيست، با دمكراسي پيوند دارد و از چارچوب نظام دمكراتيك خارج نيست. البته اين عقيده سياسي مانند هر عقيده ديگر منتقداتي هم داشته است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو ادبيات
12 آگوست زادروز شش نويسنده
پروفسور بيتز
بانو كاترين لي بيتزKatharine Lee Bates شاعر و نويسنده آمريكايي و استاد ادبيات انگليسي 12 آگوست سال 1859 در ماساچوست به دنيا آمد و پدرش كشيش بود. پروفسور بيتز در سال 1915 انجمن اديبان ايالات شمال شرقي آمريكا (منطقه نيو اينگلند) را تاسيس كرد كه از سوي اعضاء به عنوان نخستين رئيس آن انتخاب شد. «آمريكاي زيبا» بهترين اثر اوست. كاترين كه مشوّق تألیف راهنماي طرز نگارش كتاب و مقاله بود 28 مارس 1929 درگذشت. آخرين تاليف پروفسور بيتز کتابی برای اثبات اين نظريه بود كه از طريق ادبيات است كه مي شود ارزشهاي انساني را متحول ساخت.
    
گلدمن

ـــ ويليام گلدمن فيلمنامه و داستان نگار آمريكايي و برنده چندين نشان و پاداش ادبي 12 آگوست 1931 به دنيا آمد. شهرت او عمدتا به خاطر فيلمنامه نويسي است. همه آثار او داستاني و تخيّلي است، ولي داراي تاثير اجتماعي اند.
    ــ همچنين رابرت ساوتي شاعر و نويسنده انگليسي در 12 آگوست 1774، ژاسينتو مارتينز نويسنده اسپانيائي و برنده جايزه ادبي سال 1922 نوبل در 12 آگوست 1866، اديت هاميلتون نويسنده آمريكايي در 12 آگوست سال 1867 و فرانك سوينرتن نويسنده انگليسي در 12 آگوست 1884 پا به دنيا گذاردند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ساير ملل
تجربه ایجاد کنفدراسیون ـ مردي كه كوشيد تا كانادا يك كنفدراسيون شود
Oliver Mowat

امروز زادروز «اليور ماوت Oliver Mowat» است كه كوشيد تا كانادا به صورت يك كنفدراسيون درآيد. «اليور ماوت» 12 آگوست 1820 به دنيا آمد و هنگامي كه فرماندار «اونتاريو Ontario» بود متوجه لزوم تبدیل يك سرزمين مهاجرنشين مركب از مردمی از چند نژاد و فرهنگ به یک كنفدراسيون شد.
    وي با توجه به تعصب فرانسوي داشتن كوبكي ها، لازمه حيات كانادا را در قرارگرفتن اين سرزمین در چارچوب يك كنفدراسيون مشاهده كرد كه ايالت های عضو آن داراي اختيارات زياد و اختيارات دولت مركزي محدود باشد.
    اليور ماوت سپس به نوشتن تعريف بر كنفدراسيون كانادا و تعيين اختيارات هر ايالت، روابط ايالات باهم و با دولت مركزي پرداخت و آنگاه تلاش بسيار كرد تا اين نظر خود را بقبولاند و موفق شد و به همين لحاظ به باني كنفدراسيون كانادا مشهور شده است. بلشویکها امپراتوری روسیه را به جای کنفدراسیون، جماهیریه کردند که فروپاشید. تیتو در کنفدراسیون کردن یوگوسلاوی به جای پیروی از الگو استاندارد شده (جهانی) راه خودرا رفت و این کنفدراسیون «من درآوردی» هم با یک وزش باد (خواست ناتو) فروپاشید .
    اندیشمندان گفته اند که تنها با تجربه ترکیه که ارتش پاسدار قانون اساسی قرار داده شود می توان امید بیشتری به بقای یک کنفدراسیون داشت.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
امضاي قرارداد پاريس، پايان جنگ فدراسیون آمریکا و اسپانيا، قدرت و اَبَرقدرت شدنِ آمریکا
بعد از ظهر 12 آگوست 1898 رئيس جمهوري وقت امريكا امضاي قرارداد پاريس و پايان جنگ اين كشور با اسپانيا را اعلام داشت و به نيروهاي مسلح اين كشور اطلاع داد كه پس از وصول اطلاعيه او، از جنگ دست بردارند.
    طبق قرارداد پاريس كه دولت فرانسه شاهد امضاي آن بود، دولت اسپانيا پذيرفت كه از حاكميت بر كوبا دست بردارد و پورتوريكو و چند جزيره ديگر ازجمله گوام و نيز مانيل و اطراف آن (فيليپين) را به آمريكا واگذار كند.
    طبق اين قرارداد، همچنين مقرر شد كه از هر كشور پنج نماينده با حضور نماينده دولت فرانسه با هم براي آماده ساختن قرارداد نهائي صلح و جزئيات كار مذاكره كنند كه اين مذاكرات دو ماه طول كشيد.
    مناطقي كه اسپانيا از دست داد سه قرن در مالكيت دولت اسپانيا قرار داشتند و كوبا و پوتوريكو دو مهاجرنشين اسپانيايي بشمار مي آمدند كه همچنان فرهنگ اسپانيايي خود را حفظ كرده اند. فيليپين بعد از جنگ جهاني دوم استقلال يافت ولي پورتوريكو و گوام همچنان وابسته به آمريکا هستند. جنگ با اسپانيا، دولت واشنگتن را وارد باشگاه قدرت ها کرد. حرکت بعدي دولت واشنگتن ضميمه کردن هاوايي و ورود به صحنه چين با مشارکت در سرکوبي جنبش «مشتزنان = بوکسورها» بود. آنگاه در زمان مناسب و با محاسبات بسيار دقيق وارد دو جنگ بين المللي اول و دوم شد و جنگ دوم آن را يکي از دو ابرقدرت و دلارش را پول بين المللي کرده است. آمريکا پس از فروپاشي شوروي ابرقدرت شماره يکم شده است. بزرگترين پيروزي آمريکا پس از جنگ جهاني دوم را رسانه هاي اين کشور برايش تامين کردند و آن بُردن جنگ سرد و فروپاشي شوروي بوده است. پيروزي ديگر دولت واشنگتن، استقرار در منطقه بسيار مهم و استراتژيک خليج فارس و آسياي غربي است که در دهه آخر قرن بيستم و دهه يکم قرن 21 محقق شده است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
پاول پوپوويچ در مدار زمين و ...


دانشمندان شوروي 12 آگوست سال 1962 «پاول پوپوويچ Pavel Popovich» فضانورد اين كشور را كه يك افسر نیروی هوايي بود با سفينه وستوك ـ 4 در مدار زمين قرار دادند. وی ششمین فضانوردی بود که در مدار زمین قرار گرفته بود.
    پرتاب اين سفينه مصادف با سالگرد آزمايش نخستين بمب هيدرژني شوروي صورت گرفته بود . اين آزمايش در آگوست سال 1953 انجام شده بود. شوروي سالها در زمينه موشكي و فضايي جلوتر از ديگر کشورهاي جهان بود که پس از فروپاشي، ديگر سخني از ادامه اين فعاليت ها در آن سطح بميان نمي آيد!.
    پوپوویچ که تا درجه ژنرالی بالا رفت در سال 2009 و در 79 سالگی درگذشت. او در 1930 به دنیا آمده بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
با ياغيگري آمد و با شورش رفت
چارلز تيلور كه با يك ياغيگري مسلحانه و خونين، رئيس جمهوري لايبيريا را بركنار و خود برجاي او نشسته بود پس از 14 سال حکومت 12 آگوست 2003 در پي يك شورش مسلحانه و فشار دولتهاي افريقاي غربي و ممالك ديگر كناره و به نيجريه نقل مكان كرد. در طول ناآرامي هاي 14 ساله لايبيريا که ناشي از جاه طلبي هاي او بودند بيش از 250 هزار لايبيريايي جان خود را از دست دادند.
    تايلور كه با ادعاي تامين زندگي بهتر و پايان دادن به فساد مقامات لابيريا دست به شورش زده بود پس از به دست گرفتن قدرت به بالاكشيدن درآمد الماس و صنايع چوب لايبيريا دست زد و همان آرامش و رفاهي را هم كه مردم اين سرزمين افريقايي داشتند از دستشان گرفت. اتباع لايبيريا عمدتا اعقاب همان سياهپوستاني هستند كه در قرن 19 پس از آزاد شدن از بردگي در آمريكا به افريقا بازگشتند و در اين منطقه سكونت گزيدند.
تيلور در 4 زمان: 1988 زمان ياغيگري ــ 1998 رهبر كشور ــ 2002 رهبر متزلزل، و 12 اوت 2003 هنگام خروج از لابيريا به سوي تبعيدگاه

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
بازداشت رئيس جمهوري پيشين نيكاراگوئه و برخاسته از انقلاب، به اتهام اختلاس، كلاهبرداري و خارج ساختن ارز


آرنالدو آلمان رئيس جمهوری پيشين نيكاراگوئه 12 آگوست 2003 به اتهام اختلاس، كلاهبرداري و خارج ساختن ارز از كشور بازداشت شد.
    وي در طول دور اول حكومت ساندينيست هاي چپگرا از ايراد هرگونه اتهام نسبت به آنان خودداري نمي كرد و با همين اتهامات و زد و بندهاي بسيار به رياست جمهوري انتخاب شده بود، ولي ....
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
برخي ديگر از رويدادهاي 12 اوت
  • 1332:   نبرد «داپلين مو» اتفاق افتاد.
        
  • 1553:   پاپ ژوليوس سوم دستور داد كه تلموذ يهوديان (قسمتي از تورات) مصادره و آتش زده شود.
        
        
  • 1944:   احداث لوله نفت زيردريايي انگلستان به فرانسه جهت انتقال سوخت براي مصارف جنگ به پايان رسيد.
        
        
  • 1900:   8 دولت قدرتمند وقت؛ انگلستان، روسیه، فرانسه، ژاپن، امپراتوری اتریش، آلمان، آمریکا و ایتالیا متحد شدند تا به چین (در آن زمان سلطنتی) نیروی نظامی بفرستند و جنبش ضد امپریالیستی این کشور به نام «بوکسورها» را سرکوب کنند. اعضای این جنبش برای قطع مداخلات قدرت ها در وطن که از سال ها پیش آغاز شده بود بپاخاسته بودند. بوکسورها نوعی میلیشیا بودند و به تاسیسات دولت های مداخله گر که هرکدام گوشه ای از چین را منطقه نفوذ خود می دانستند حمله می بردند تا تحت فشار، خارج شوند. قدرت های خارجی توانستند بوکسورها را سرکوب کنند، ولی همین حرکت، ناسیونالیسم چینیان را زنده کرد که در دهه بعد پیروز شد و ...
        
        
  • 1955:   حداقل دستمزد (براي كارگران غير ماهر) در آمريكا يك دلار تعيين شد كه تا 47 سال بعد شش برابر شد.
        
        
  • 1961:   پي سي ــ داس PC – DOS ساخته شد.
        
        
  • 1964:  


    «ايان فلمينگ» داستان نويس انگليسي و نویسنده داستان «جيمز باند» در 56 سالگي درگذشت.
  • 1964:   شورش نژادي استیت نيوجرسي آمريكا (همسایه نیویورک و پنسیلوانیا) را فراگرفت.
        
        
  • 1972:   آخرين یکان نيروهاي رزمي آمريكا از ويتنام خارج شد.
        
        
  • 1985:   در يك سانحه هوايي در ژاپن 520 تَن كشته شدند كه پُرتلفات ترين سانحه هوايي بود و بر اثر برخورد يك جمبوجت در يك پرواز داخلي به كوه روي داده بود.
        
        
  • 1988:   تاييد شد كه سختيِ زندان با اعمال شاقه، بدنِ «نلسون ماندلانا» را آن چنان تضعيف ساخته كه در زندانِ دولت سپيد پوستان فدراسیون آفريقاي جنوبي به بيماري سِل دچار شده است. میکربِ سِل پس از تضعیف بدن، فعاّل می شود.
        
        
  • 1990:   صدام حسين در برابر اين تذکّر معترضانه كه كويت را تخليه كند اعلام كرد؛ هر زمان كه اسرائيل مناطق ساحل عربي را رها سازد وي نيز كويت را تخليه خواهد كرد، تصرف مناطق (اشغال هاي نظامي) كه باهم فرق ندارند.
        
        
  • کارنامک نوشيروان (خاطره ای از مولف)
    نوشتهِ اَمُرداد 1348 مؤلف این تاریخ آنلاین و پخش تلویزیونی نظرات و پیش بینی هایی او که این نظرات درباره شوروی از سوی پریماکوف رد شد، ولی ...
    16 اَمُرداد 1348 (آگوست 1969 میلادی)، مؤلف این تاریخ آنلاین [نوشیروان کیهانی زاده] که در آن زمان از دبیران اطاق خبر روزنامه اطلاعات و نیز سردبیر اخبار بین الملل خبرگزاری پارس و رادیو سراسری ایران بود به مناسبت بیست و چهارمین سالگرد بمباران اتمی هیروشیما و ورود سلاح اتمی به زرّادخانه آمریکا، یک مطلب یک صفحه ای در صفحه 5 روزنامه اطلاعات با ذکر نام خود نوشت که پیش بینی های او ـ اینک پس از نیم قرن تحقق یافته است. قسمت بالای آن صفحه در زیر کُپی شده است:
        


    در آن زمان ر. اعتمادی سردبیر وقت مجله جوانان، یک برنامه نیم ـ ساعته تلویزیونی داشت که از تلویزیون غیر دولتی وقت (که مؤسس آن حبیب ثابت بود) پخش می شد. وزارت آموزش و پرورش هم یک تلویزیون آموزشی داشت، که در ساختمانی در سه راه ژاله مستقر بود (شمال ساختمان مجلس که اینک بخشی از تاسیسات مجلس شده است).
        اعتمادی و نیز مدیریت تلویزیون آموزشی با دیدن فیچر توأم با تفسیر در صفحه 5 روزنامه اطلاعات، از کیهانی زاده دعوت کرده بودند که برود و در برنامه های تلویزیونی آنها نظرات خودرا ـ از دیدگاه یک تاریخدان و روزنامه نگار ـ درباره تحولاتی که در دنیای پس از ساخت سلاح هسته ای و تحت تأثیر آن رخ داده و خواهد داد بیان کند. اظهارات و پیش بینی های او به طور کامل و بدون سانسور و نزدیک به 30 دقیقه در برنامه ر. اعتمادی، از تلویزیون «حبیب ثابت» پخش شد ولی تلویزیون آموزشی تنها آنچه را که مربوط به مسیر ساخت سلاح اتمی بود پخش کرد. [در آن زمان هنوز قانون یکی شدن و دولتی شدن تلویزیونهای ایران به اجرا درنیامده بود که دو سال بعد شامل رادیوهای ایران هم شد و سازمان رادیوتلویزیون دولتی ـ جام جم ـ به وجود آمد.].
        خلاصه کنیم؛ کیهانی زاده در برنامه تلویزیونی ر. اعتمادی گفته بود که اقتصاد ریشه اصلی جنگ ها، و تحولات تاریخ در نتیجه این دو عامل بوده است. برای مثال: در دنیای 2700 سال پیش، آشوری ها به سرزمین طایفه ایرانی ماد (به مرکزیت همدان) تعرّض می کردند تا مردان را اسیر کنند و برای بیگاری (کار مُفت) به آشورستان به پایتختی شهر نینوا ـ نينوه Nineveh(دیوار به دیوار موصل امروز) ببرند تا برایشان تولید ثروت شود و .... سلاح اتمی و خروج آن از دست یک دولت و قرار گرفتن آن [تا آن سال ـ سال 1969] در دست قدرت های دارنده حق «وتو» در شورای امنیت ـ شورای امنیتِ ساختِ خودشان ـ مانع از وقوع یک جنگ جهانی، مشابه دو جنگ گسترده قرن 20 شده است و جنگ ها منطقه ای شده اند، بمانند جنگ کره و جنگ ویتنام (در آن زمان؛ جنگ جاری)، ولی به تدریج و دهها سال بعد به مخلوطی از جنگ های چریکی و محلی که عمدتا Proxy هستند تبدیل خواهند شد و پشت سر هرکدام، قدرت های روز. یا یک قدرت بزرگ برای رسیدن به هدف های منطقه ای خود آنها را به وجود می آورد و یا دو قدرت و دو بلوک به شکل غیر مستقیم درگیر در آن می شوند و این نوع جنگ ها زاینده آنارشیست (آنارکیست) و فرد و دسته های کوچک مسلح خواهند بود که هرکدام یک ایدئولوژی را عنوان خواهند کرد و برای جلب توجه عامه (توده ها)، در ایدئولوژِی این افراد شعار تأمین برابری اقتصادی، سیاسی و اجتماعی انسان و عدالت وجود خواهد داشت و اگر فاصله غنی و فقیر بازهم بیشتر شود، شعارها جاذب تر خواهند شد و افراد مستعد، به مطالعه عقاید روی خواهند آورد و .... در این میان کشورهای بیشتری دارای سلاح هسته ای و یا تکنولوژی مربوط خواهند شد. ولی در این دوران طولانی، بزرگترین سلاح مبارزه؛ رسانه ها (نشریات، رادیوتلویزیونها، صنعت نمایش، کتاب، عکس و فیلم) خواهند بود و بازی های اقتصادی، و در نتیجه پیدایش میلیاردرهای متعدد و به دست گرفتن [مالکیّت و استیجار] رسانه ها و مداخله در تعیین دولت ها و تصمیم گیری های دولتی، و به عبارت دیگر؛ از دمکراسی تنها نامی باقی خواهد ماند. جماهیریه شوروی و نظام کمونیستی چین تغییر شکل خواهند داد زیراکه پیاده شدن ایدئولوژی مارکسیستی در قلمرو تزارها که آمادگی و شرایط لازم را نداشت، ناقص، ناهنجار و فسادآلود بوده است و در چین، قائم به ذات یک فرد [مائو] و سوسیالیسم ـ به آن صورت ـ تنها در چند کشور کوچک باقی خواهد ماند. از آنجا که پیشرفت تکنولوژی متوقف نخواهد شد، ارتباط ها بیشتر خواهد شد و شمار باسوادها روزافزون. در این شرایط اگر اجحافات (پولدارها به بی پول ها، زوردارها به بی زورها و ...) افزایش یابد، جهان در طول نیم قرن و سه ربع قرن آینده [اواخر قرن 20 و تا اواخر دهه سوم قرن 21] با یک انقلاب گسترده رو به رو خواهد بود و بعید نیست که در آن زمان سلاح های انفرادی تازه ازجمله هسته ای [و لیزری جیبی] ساخته شود و بی ثروت ها و افرادی که احساس کنند تحت ستم بوده اند برای خود و رساندن ناله هایشان به گوش ها وسیله بسازند [اینک وبسایت ها، فیس بوک، توئیتر و ...] و از درد دل هم آگاه شوند و انتقال تصمیم کنند.
        اعتمادی پرسیده بود که تغییر شکل اتحاد شوروی چگونه خواهد بود؟، این نظر برای بیشتر مخاطبان (ببینندگان تلویزیون) باورکردنی نخواهد بود. کیهانی زاده در پاسخ گفته بود: «تاریخ» نشان داده است که سه عامل باعث اضمحلال (فروپاشی) ها بوده است: تضعیف وطندوستی اتباع به هر طریق و در مورد شوروی ـ تبلیغ جهان وطنی، افتادن مدیریت ها به دست ندانمکارها، ناآگاهان و ناشایستگان و در مورد شوروی دادن مقام به حزبی ها ـ بدون توجه به کارآیی فرد و حتی اعتقاد واقعی او به مسلک و مرام حزب، و دورشدن از اصول ایدئولوژی که معمولا به صورت قوانین اساسی در می آید و در مورد بیشتر نظام ها، نقض قوانین اساسی و یا دور زدن آنها و به عبارت دیگر؛ بازگشت به وضعیت پیشین. [در آمریکا به رغم این همه تیراندازی و قتل، این اصل قانون اساسی را که حمل اسلحه آزاد است نمی روند تغییر دهند ـ قانون اساسی اُم القوانین یک کشور است.]. مسکو و پکن پس از تغییر شکل دادن بازهم تلاش خواهند کرد که قدرت باشند ـ مسکو به اتکاء تسلیحات هسته ای موشکی خود و پکن به اتکاء جمعیت خویش.
        
        پخش این اظهار نظر و گزارش آن به مسکو [از جانب سفارت شوروی، نمایندگی تاس ـ اینک ایتارتاس و یا عوامل دیگر] اعتراض مسکو و کمونیست داخلی (اصطلاحا؛ کمونیست های سابق) را به دنبال داشت. یِوگِنی پریماکوف آکادمیسیَن وقت، کارشناس مسائل خاورمیانه و جهان عرب و در آن زمان از مفسران رادیو مسکو و سایر رسانه های شوروی در تفسیری این نظریه را رد کرده بود (که تفسیر رادیویی او در خبرگزاری پارس ترجمه شد). پریماکوف که سالها بعد رئیس انستیتوی شرق شناسی شوروی و در دهه 1990 وزیر امور خارجه و نخست وزیر روسیه شده بود اخیرا (26 ژوئن 2015 در 86 سالگی) درگذشت.
    پریماکوف

     نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
    در قرن 21، در فرودگاهِ هابِ شرکت هواپیمایی تأخیر 24 ساعته به خاطر مشکل فنی هواپیما! ـ شرح قضیه؛ مشکلات مسافران
    12 آگوست 2017 (21 اَمُرداد 1396) در بازگشت از یک دیدار 8 روزه از ایران، برای یک توقف 4 ساعت و 30 دقیقه ای و تعویض هواپیما وارد فرودگاه 94 ساله وین (پایتخت جمهوری اتریش) شدم که تا مرکز شهر 18 کیلومتر فاصله دارد. پرواز ما به آمریکا (فرودگاه داِلس شهر واشنگتن) از ترمینال 3، کُنکورس G و گیت 21 صورت می گرفت. پس از رویدادهای 11 سپتامبر 2001 نیویورک، حومه واشنگتن و آسمان پنسیلوانیا ـ 16 سال است که مسافران عازم آمریکا، در فرودگاهها دو بار بررسی می شوند.
        در محل گِیت 21 و پس از بررسی و مُهر شدن بُردینگ پَس، در کنار مسافران ایرانیِ منتظر پرواز نشستم که آنان را قبلا در فرودگاه امام خمینی تهران و نیز داخل هواپیمای تهران ـ وین دیده بودم.
         کار یک ژورنالیست گفتگو با مردم و اطلاع از نظرات آنان برای انعکاس و انتقال است تا اگر مسئله و نقائصی باشد بر طرف شود. در هواپیما با یک مسافر ایرانی عازم کانادا گفتگو کرده بودم. او که مردی میانسال است گفت که به «اَسترالوژی و هوراسکوپ» باور دارد و یک استرالوژر (پیش بین) به او گفته است که آسیای غربی آبستن حوادثی است. او گفت که دو ماه در ایران بود و مشاهده هجوم چند نماینده مجلس در گرفتن عکس با بانو «فردریکا موگرینی» مقام ایتالیایی اتحادیه اروپا در امور خارجی با موبایل (سلفون) خودشان که این نوع عکس گرفتن مستلزم خم شدن و سر خودرا نزدیک فرد مورد نظر قرار دادن و به دوربین موبایل نگاه کردن است. تاکنون ندیده و نشنیده بودم که نماینده مجلس یک کشور چنین کند. گرفتن عکس جمعی در مراسم توسط عکاس میدیا و یا اداره (عکاس رسمی) مانعی ندارد ولی این طرز عکس گرفتن، برای من بی سابقه بود و عمل این نمایندگان مفهومی جز بزرگ کردن این بانوی ایتالیایی ندارد. به من مربوط نیست که انتقاد کنم ولی چون این عمل رسانه ای شده است، می توانم بگویم که به نظر من یک سادگی بود.
        در ساعاتی که پشت گیت نشسته بودیم، یک مرد سالخورده که نزدیک به ما نشسته بود ناگهان از جای برخاست و به سوی راهرو دوید و لحظاتی با یک بانوی بلندقد و باریک اندام 65 ـ 70 ساله گفت و شنید کرد که به نظر رسید آن بانو علاقه ای به ادامه صحبت با آن مرد نداشت و به راه خود ادامه داد. این مرد در بازگشت گفت که در ایتالیا فیلمبردار تلویزیون بود و از این بانو که در تابستان 1979 (38 سال پیش) 8قلو (اوکتابلیتز ـ اوکتامام) وضع حَمل کرده بود فیلم گرفت و چند بار دیگر هم با گزارشگر مربوط به خانه او رفته بود. نوزادان 3 پسر و 5 دختر بودند و همگی زنده به دنیا آمده بودند. این بانو در آن زمان 29 ساله و قبلا هم وضع حمل کرده بود. پرسیدم در کجا وضع حمل کرده بود. گفت در ناپل ِ ایتالیا.
         من در این زمینه چیزی نشنیده بودم.
        مسافران ایرانی این پرواز (پرواز 93 آستریَن ایرلاینز) که از بازرسی های فرودگاه خسته شده بودند متفقا گفتند که فرودگاه بین المللی تهران واقعا «جزیره آرامش» است که نه چمدان را باز می کنند و نه سئوال و جوابی در کار است و ....
        45 دقیقه به پرواز، مسافران را به سوار شدن به هواپیما فراخواندند. مسافران که نزدیک به سیصد تَن بودند سوار شدند، ولی از پرواز هواپیما خبری نشد. بلندگو اعلام کرد که هواپیما که از نوع بوئینگ 767 بود مشکل فنی در قسمت کامپیوتر پیدا کرده و در دست تعمیر است و پرواز تأخیر خواهد داشت. این اطلاعیه به فاصله هر 15 دقیقه یک بار تکرار شد و سرانجام اعلام کردند که مشکل فنی به این زودی برطرف نمی شود و پرواز با این هواپیما انجام نخواهد شد، مسافران پیاده شوند و برای تعیین تکلیف به
        قسمت مربوط در فرودگاه بروند.
        در این قسمت، معطلی زیاد بود و تنها یک کارمند جوان (بانو) مسافران را راهنمایی می کرد. از گیت مربوط تا این قسمت راهی نسبتا طولانی بود، برخی از مسافران علیل بودند و پاره ای بچهِ کوچک داشتند.
         در این قسمت، مسافران برای پروازهای روز بعد میان چند هواپیما تقسیم شدند. یک بانوی ایرانی که فرزندش را در بغل داشت و گفت که مقصد او شهر رونوک ویرجینیا است و کوتاهترین فاصله به این شهر، فرودگاه دالس است، برای پرواز روز بعد، بُردینک پَس فرودگاه شیکاگو! گرفت. این تقسیم بندی تا ساعت 3 ـ 4 بعد از ظهر طول کشید. برخی از مسافران نگران جامه دانهای خود و انتقال آنها به پروازهای تازه بودند، پاره ای می گفتند که وقت دکتر داشتند و یا ملاقات اداری و دِدلاین کار. یک مسافر مَرد که انگلیسی را با لهجه اَدا می کرد گفت که از سه ساعت پیش از سوار شدن، هواپیما را از دیواره شیشه ای قسمت انتظار گیت می دید که متوقف بود، چرا قبلا و در طول این ساعت ها متوجه مشکل فنی در قسمت کامپیوتر نشده بودند؟. چرا شرکت هوایی که 86 هواپیما برای 130 مقصد دارد، نتوانست سریعا یکی را جابجا کند. استریَن ایرلاینز که هاب و بِیس آن همین فرودگاه وین است و سالهاست که به لوفت هانزا پیوسته و عضو «ستار الیانس» است، چرا نتوانسته هواپیمای دیگری را جانشین کند و مسافران ـ در قرن 21! ـ 24 ساعت معطل شوند. [استریَن ایرلاینز 60 ساله قبلا و تا چند سال پیش دولتی بود. فرودگاه وین همچنین هابِ یورو وینگز و چند شرکت هواپیمایی دیگر است و پُر از هواپیما].
        به هر حال، اعلام کردند که مسافران با اتوبوس به داخل شهر و هتل منتقل و روز بعد به مقصد فرستاده خواهند شد. آن همه مسافر به راهنمایی یک بانوی جوان به سوی اتوبوس ها به حرکت درآمدند ولی بر پاسپورت آنان باید مُهر ورود به اتریش زده می شد و بسیاری (به استثنای دارندگان گذرنامه آمریکا و کشورهای عضو اتحادیه اروپا) باید ویزای ورود می داشتند که این مشکل با تماس های شرکت هواپیمایی حل شد. مشکل دیگر، تماس با خانواده در آمریکا و خبر دادن از تأخیر 24 ساعته بود که مسافران ایرانی سلفون و لپ تاپ با خود نداشتند زیراکه شنیده شده بود حمل این دو وسیله از چند فرودگاه معیّن به آمریکا ممنوع و یا دشوار است. متصدیان هتل می گفتند که باید برای تلفن کردن به خارج، پول بدهند و محاسبه آن وقت گیر است. در اینجا یک آمریکایی بسیار مهربان به نام ریچارد ساکن ایندیانا لطف کرد و سلفون خودرا در اختیار گذارد.
        روز بعد (13 آگوست)، مسافران در سه دسته؛ ساعت 5، ساعت 6 و ساعت 7 و 30 دقیقه بامداد با اتوبوس عازم فرودگاه شدند و باید پس از بازرسی کامل و بیرون آوردن ساعت و کمربند و عبور از چارچوب الکترونیک، به قسمت گذرنامه برای گرفتن مُهر خروجی از اتریش بروند. در اینجا یک بانوی ایرانی که فرزند خردسال متولد ایران داشت با مشکل رو به رو شد زیراکه نام خانوادگی کودک با نام خانوادگی او تفاوت داشت. مامور گذرنامه می گفت که از کجا بداند کودک را نربوده باشی؟. چند مسافر ایرانی که اشک های این زن را دیدند به میان آمدند و شهادت دادند که کودک فرزند همان خانم است و در ایران یک زن پس از ازدواج هم نام خانوادگی خودرا حفظ می کند.
        گروه ما که سهم هواپیمای عازم فرودگاه دالس (واشنگتن) شده بودیم پس از طی مسافتی به گیت مربوط رسیدیم که در اینجا، بررس دوم [ماموری که اجازه ورود به محل سوار شدن به هواپیما به مقصد آمریکا را می دهد] یک ایرانی ارمنی بود که کمک بسیار کرد. اگر کمک او که پس از بررسی پاسپورت و ... مُهر بر بُردینگ پَس می زد نبود، بسیاری که با تأخیر به گیت رسیده بودند ممکن بود که نتوانند سوار بر هواپیمای مربوط شوند. از این ایرانیِ ارمنی نامش را پرسیدم تا در گزارش خود آورم که گفت نمی خواهد تبلیغ شود. او همیشه کمک کرده و از این عمل خود لذت برده است.
         نزدیک به 11 ساعت بعد در فرودگاه دالِس بودیم. شماری کم از مسافران وارد مسیری شدند که تابلو «گلوبال اِنتری» داشت و سریعا از بازدید گذرنامه و گمرک گذشتند و مابقی در صف های طولانی قرارگرفتند. پرسیدم که قضیه آن مسیر چیست. گفتند هرکس که سالانه مبلغی بدهد و عضو گلوبال انتری شود از آن مسیر عبور خواهد کرد!.
     نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.



     

    مطالعه اين سايت و نقل مطالب آن با ذكر ماخذ (نشاني کامل سايت و نام مولف آن) آزاد است، مگر براي روزنامه هاي متعلق به دولت و دستگاههاي دولتي؛ زيرا كه مولف اين سايت اكيدا «روزنامه نگاري» را كار دولت نمي داند. روزنامه عمومي به عنوان قوه چهارم دمكراسي بايد كاملا مستقل از دولت و سازمانهاي عمومي باشد تا بتواند رسالت شريف خود را به انجام برساند.


     تماس با مولف:

    editor (a) iranianshistoryonthisday.com
    n.keihanizadeh (a) gmail.com