Iranians History on This Day
روز و ماه خورشيدي و يا ميلادي مورد نظر را انتخاب و كليد مشاهده را فشار دهيد
ميلادي
   خورشيدي

 
20 سپتامبر
 
جستجو:

 
 


 هديه مولف

اين سايت مستقل و بدون كوچكترين وابستگي؛ هديه ناچيز مولف كوچك آن به همه ايرانيان، ايراني تبارها و پارسي زبانان است كه ايشان را از جان عزيزتر دارد ؛ و خدمتي است ميهني و آموزشي كه خدمت به ميهن و هموطنان تكليف و فريضه است كه بايد شريف و خلل ناپذير باشد و در راه انجام تكاليف ميهني نياز به حمايت مادي احدي نبايد باشد، و نخواهد بود. انتخاب موارد براي نگارش و عرضه در سايت نظرشخص مولف است.
 

 










   لينک به اين صفحه  

مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 20 سپتامبر
ايران
روزي که دولت ايران ـ اَبَرقدرت جهان وقت تصميم به ساختن كشتيِ «دو ـ بادبانه» گرفت و در جنگ داخلي يونانيان مداخله کرد
اين تصوير بر پايه تخته پاره ها و مواد بکار رفته در ساخت يک کشتي جنگي دو ـ بادبانه ايراني قرن پنجم پيش از ميلاد ترسيم شده که در قرن 20 از کف درياي مديترانه بيرون کشيده شد

تاريخ كشتي سازي و دريانوردي نشان مي دهد كه در آستانه پاييز (نيمه دوم سپتامبر) سال 442 پيش از ميلاد، اردشير يكم ـ به نوشته مورّخان يونان باستان: اردشير درازدست ـ شاه وقت ايران از دودمان هخامنشيان اعتبار لازم براي ساختن كشتي هايِ «دو ـ بادبانه» را از خزانه دولت در اختيار كشتي سازان فنيقي (سوري ـ لبناني) قرار داد تا در كارگاههاي كشتي سازي (شيپ يارد) بندر صور (بندر تير) چنين كشتي هايي را بسازند.
     اردشير اين تصميم را هنگامي اتخاذ كرد كه اطلاع يافته بود مهاجران يوناني مقيم جنوب ايتاليا سه سال پيش از آن (سال 450 پيش از ميلاد)، اين نوع كشتي را اختراع كرده بودند كه نياز به پارو زدن و پاروزن نداشت و در خلاف جهت وزش باد هم مي توانست حركت كند، زيرا كه بادبانِ (Mast) بزرگتر باد را مي گرفت و با فشار زياد به بادبانِ كوچكتر پس مي فرستاد و كشتي در خلاف جهت باد حركت مي كرد.
    چهار سال طول كشيد تا فنيقي ها (در آن زمان از اتباع ايران) كشتي دو ـ بادنانه براي ايران ساختند که عمدتا در نیروی دریایی بکار گرفته شدند.
    اين كشتي ها در فاصله زماني ميان صلح ايران با اتحاديه يوناني ها و آغاز جنگ پلوپونِز (جنگ داخلي يوناني ها) آماده شدند كه دولت ايران تعدادي از آنها را در اختيار اسپارت قرار داد تا آتني ها را بشكند و با اين مداخله، مورخان يوناني در تاليفات خود ايران را «امپرياليست» لقب دادند كه اين اصطلاح از همان زمان باقي مانده و دولت هاي برتري طلب و مداخله گر، با آن صفت خطاب مي شوند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
سازش ايران و عثماني بر سر بغداد، ولی ...
سلطان مراد چهارم كه يك سال پس از مصالحه بر سر بغداد درگذشت
20 سپتامبر سال 1638 ميلادي مراد چهارم سلطان عثماني كه بغداد را به محاصره گرفته بود از نيروهاي ايراني مدافع شهر خواست كه تسليم شوند كه فرمانده اين نيروها درخواست سلطان عثماني را رد كرد و تاكيد كرد كه جنگ دفاعي خودرا تا آخرين نفر ادامه خواهد داد و سه ماه روي اين تعهد خود ايستادگي كرد.
     سرانجام سلطان عثماني كه اصرار داشت همه سرزمينهاي عربي را تصرف كند و وجود نيروهاي ايراني را در بغداد سدي در برابر اين هدف خود مي ديد از طريق ديپلماتيک وارد عمل شد و روز 24 دسامبر سال 1638 ضمن قراردادي با شاه صفي، تعهد سپرد كه اگر بغداد از نيروهاي ايراني تخليه شود، وي شهر «ايروان» را به عنوان جزئي از قلمرو ايران به رسميت خواهد شناخت و تعرض ديگري به قفقاز نخواهد كرد. و در پي امضاي اين قرارداد بود كه شاه صفوي از اصفهان به فرمانده پادگان بغداد اطلاع داد كه شهر را ترك گويد و با نيروهاي خود به همدان منتقل شود. هدف سلطان مراد چهارم تحقق شعار سلاطين عثماني و احياء خلافت عباسيان و حکومت بر ملل سنّی مذهب بود.
    نادرشاه بعدا این قرارداد را زیر پا نهاد و اعلام کرد که بین النهرین هزار و چند صد سال متعلق به ایران بود و پس از آن هم ديلميان بر آن حکومت کردند و نمی توان بر تسلیم آن به خارجی صحه گذارد و به آنجا لشکر کشید و این نزاع و اختلاف نظر دو دولت تا زمان پادشاهی محمدشاه قاجار (نوه فتحعلی شاه) ادامه داشت.
     در دهه سوم قرن 20 انگليسي ها در بين النهرين و مناطق اطراف آن ازجمله بخشي از کردستان که قبلا سه ايالت عثماني را تشکيل مي دادند کشوري به نام عراق تاسيس و مرزهاي آن با ايران را به صورت استخوان لاي زخم تعيين کردند و لذا وضعیت و اختلافات قديم تهران و بغداد (اختلافات مرزي و ارضي و ...) ادامه داشت، که بارها به زد و خورد مرزي و سرانجام جنگ 8 ساله عراق و جمهوری اسلامی ایران انجاميد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
اخطارِ خان هایِ قشقايي به قوام السلطنه
ناصرخان قشقايي
در اين روز در سال 1325 سران ايل قشقايي به قوام السلطنه نخست وزير وقت اخطار كردند كه ظرف 24 ساعت وزيران حزب توده را بركنار كند. حزب توده قبلا در روزنامه هايش برادران قشقايي را كه رئيس اين ايل بودند متهم به حرف شنوي از خارج (دولت آمريكا) كرده بود.
     قوام السلطنه، نخست اعتناء نكرد و چون افراد مسلح ايل دست به ياغي گري زدند؛ از يك طرف، خودش از طریق بي سيم با ناصرخان قشقايي تماس گرفت و از سوي ديگر، سرلشكر فضل الله زاهدي را كه همان روزها به سمت فرمانده نيروهاي جنوب و كفالت استانداري فارس منصوب كرده بود و شهرت به دوستي با غرب داشت مأمور حل مسالمت آميز مسئله كرد! و بحران رفع شد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
روزی که ایران اصول ژورنالیسم حرفه ای را به اجرا گذارد: مدير، سردبير و اعضايِ تمام وقتِ تحريريه روزنامه ها نبايد حقوق بگير دولت بودند، ولي ...
هژير
29 شهريور سال 1327 (19 سپتامبر 1948) مصوّبه شوراي وزيرانِ کابینه عبدالحسین هژیر با سه هفته تاخير براي اجرا به ناشران روزنامه هاي عمومي (حرفه اي) ایران ابلاغ شد. آيين نامه تازه هشتم شهريور آن سال به تصويب شوراي وزيران كابينه هژير رسيده بود.
    طبق این آيين نامه كه در مقدمه آن تاکید شده بود که برپایه اصول ژورنالیسم حرفه ای و با هدف، قراردادن روزنامه نگاری ایران در بستر استاندارد جهانی ژورنالیسم تدوین شده است، حقوق بگيران سازمانهاي دولتي تا زماني كه شاغل مي بودند نمي توانستند سردبير و يا عضو تحريريه نشريات عمومي (غيرتخصّصي و غيرحزبي) باشند ولی پرداخت حق الزحمه ترجمه و حق التحریر مقاله به این شرط که در ساعات غیر اداری انشاء (نگارش) شده بود بلامانع بود. در ابلاغيه دولت آمده بود كه مقررات تازه از اول مهرماه (سال 1327 هجري) به اجرا در خواهد آمد.
    هژير نخست وزير وقت همان روز در توجيه اين مصوّبه که تا پیروزی انقلاب با جزیی تغییر اجرا می شد در يك نطق راديويي گفت كه بسيار ديده شده كه خبرنگار و يا دبير يك حوزه خبري، كارمند همان وزارتخانه و دستگاه دولتي است و اين، يك روزنامه نگاري سالم و بي طرفانه نيست و اين مصوبه براي خدمت به مطبوعات حرفه اي است كه بايد بي طرف باشند، نه بر ضد آنها.
    [از سال سوم پس از انقلاب به این سوی ـ برخی از آنانکه در نشریات کار می کنند کارمند دولت هستند و یا شغل دیگری هم دارند و تهران دارای چند روزنامه دولتی شده است. چند ماه پس از تغییر نظام در ایران، هر روزنامه نگار که قبلا حتی به دعوت یک سازمان دولتی با بلیت هوایی ارسالی، به سفر مطبوعاتی ـ بعضا همراه وزیر و یا نخست وزیر ـ رفته بود و یا اینکه پس از انجام مصاحبه به ناهار دعوت شده بود، رشوه گیرنده اعلام و برکنار شده بود. روزی نبود که بر در و دیوار ساختمان روزنامه های تهران نام این روزنامه نگاران را نچسبانند و امروزه، روسای جمهوری ایران به روزنامه نگاران پاداش نقدی، لپ تاب و ... می دهند و به روزنامه ها کمک مالی. می دانیم که ژورنالیسم قوه چهارم هر دمکراسی شناخته شده و قوای هر دمکرای باید جدا و منفک از هم باشند.].
    هژیر در آن نطق رادیوییِ توجیهی خود همچنین گفته بود كه قانون مطبوعات با هدف ارتقاء كيفيت نشريات عمومي و به صورت حرفه اي واقعي درآوردن آنها بزودي اصلاح خواهد شد و مفاد اين آيين نامه [آیین نامه مصوب شهریور 1327] بعدا بر قانون [اصلاح شده] مطبوعات اضافه خواهد شد.
     رعایت قانون مطبوعات وعده داده شده هژیر، قانون مطبوعات مصوب سال 1334 و اصلاحیه های بعدی آن تا تصويب قانون تازه مطبوعات (مصوب سال 1364) ادامه داشت.
    قانون مطبوعات مصوب سال 1334، دادن مجوز انتشار نشريه به حقوق بگير دولتي شاغل را نيز (جز نشريه تخصّصي) منع كرده بود كه اين مورد نيز در قانون مطبوعات سال 1364 ديده نمي شود. اصحاب نظر يكي از ضعف هاي ژورناليسم جاري ايران را فقدان همين موارد دانسته اند.
    در سالهاي 1339 تا 1341 در اجراي آيين نامه مصوب سال 1327 كابينه هژير سختگيري بيشتري شد و كارت روزنامه نگاران ـ حتی روزنامه نگاران فری لنس (حق التحریری) كه به هر طریق از صندوق دولت دریافتی داشتند لغو شد كه سپهبد عزيزي وزير كشور (وزیر وقت) كه این وزارت امور مطبوعات را به دست داشت پس از مشورت با وزارت دادگستري و كميسيونهاي قضايي مجلسين و حقوقدانان نظر داد كه ادامه انتشار مطالب حقوق بگيران سازمانهاي عمومي در مطبوعات حرفه اي چنانچه به صورت «روزنامه نگار آزاد = فری لنس» عمل كنند و حق التحرير بگير باشند حتی حق التحریر ثابت، ناقض آيين نامه ضمیمه قانون مطبوعات نیست زيرا كه نمي شود افراد را از نوشتن مانع شد ولي حقوق بگيران از دستگاههاي دولتي و شهرداري ها نبايد در نشريات عمومي داراي مسئوليت (مقام تحریری و اداری) باشند. با اين نظر كه به صورت بخشنامه رسمي درآمده بود بحران رفع شد!.
    قبلا و در آبانماه 1334 به پیشنهاد نصرت الله معینیان (معاون نخست وزیر و مسئول انتشارات و رادیو) و تصویب هیات وزیران، بکار گرفتن حقوق بگیران دولت برای اجرای برنامه های هنری و رادیویی و نیز ترجمه و نوشتن خبر و تفسیر برای خبرگزاری پارس به صورت جلسه ای (پرداخت ارزش کار، بلافاصله پس از انجام آن) آزاد شده بود.
     با توجه به آيين نامه شهريور سال 1327 (مصوّب شورای وزیران کابینه هژیر)، قانون مطبوعات مصوب سال 1334 دادن پروانه انتشار نشريه حرفه اي را به كارمند شاغل و حقوق بگير دولت ممنوع كرده بود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
نگراني دكتر مصدق از مؤلفان انگليسي زبانِ رِفرِنس ها و يادآوريهاي فايده بخش او در زمینه سوژه انشاءِ دانش آموزان و اندرزهای مدیران مدارس
دکتر مهدي آذر
دكتر مصدق در ديدار بيست و هشتم شهريور 1331 با دكتر مهدي آذر وزير فرهنگ كابينه اش به وي گفت كه شنيده است مؤلفان انگليسي زبان كتاب هاي رِفرِنس (مرجع) و به ويژه در زمينه هاي فرهنگ، تاريخ و حتي ادبيات، در تاليفات خود سهم ايران را در پيشبرد فرهنگ و تمدن بشر و ادبيات ناديده مي گيرند و در اين زمينه ها نامي از وطن ما نمي برند که ناديده گرفتن حق تاريخي ما و مخدوش ساختن حقايق تاريخ است. از آنجا كه خريداران عمده اين كتب سازمانهاي دولتي آن ممالك هستند براي قراردادن در كتابخانه هاي عمومي، مدارس و ادارات، به احتمال زياد مولفان در سالهاي پس از ملي شدن نفت و درگيري با انگلستان دست به خودسانسوري زده اند تا ايرادي به آنان هنگام خريد دولتي كتب گرفته نشود. اين كار ـ ازقلم انداختن ـ حقايق پيشبرد، اين خطر ملي را دارد كه انگليسي زبانها گذشته ما و زحمات ايرانيان به پيشبرد تمدن بشر را متوجه نشوند كه به نوعي سلب حق است. به وابستگان فرهنگي ما در ممالك ديگر بگوييد كه بروند كتاب هاي مرجع انتشار يافته در دو سال اخير و اگر بتوانند، با تماس با ناشران و طرح مسئله، كتاب هايي را كه در دست چاپ است و بعدا منتشر مي شوند ببينند تا اگر نام ايران حذف شده باشد اعتراض كنيم. لازم نيست كه خرج تراشي كنند و كتابها را بخرند، بروند در كتابخانه ها و كتابفروشي ها اين قبيل كتاب ها را ورق بزنند و گزارش كنند. هرگونه سانسور در اين زمينه را در روزنامه ها منتشر سازيد تا ملت مورد نظر متوجه شود. اين كار مولفان خارجي را متوجه هشياري و بيداري ما مي كند و دست از اين كار مي كشند.
    در اين ديدار که شرح آن انتشار یافت، دكتر مصدق به دكتر آذر گفته بود كه به معلمان مدارس بخشنامه شود كه سوژه انشاء دانش آموزان را از ميان اندرزهاي گرانبهاي شعراء و نويسندگان وطن انتخاب كنند و نيز از موضوعات روز. معلمان بايد قبلا توضيح فراوان درباره سوژه بدهند و دانش آموزان را با روش تحقيق آشنا سازند. اين انشاء ها و تحقيقات در كلاس مطرح شود تا نسل جوان روشن باشد. به مديران و ناظمان مدارس بگوييد كه در سر صف (در اجتماع دانش آموزان) از دادن اندرز و اطلاع به نوجوانان خودداري نكنند و اين اندرزها نبايد خشك و دستوري باشد، مثال لازم است، و در عين حال يادآور شويد كه تعميرات جزيي مدارس و ميز و نيمكت ها توسط فرّاش هاي مدارس (كاركنان خدمات) به عمل آيد تا براي كوبيدن يك ميخ به تخته براي دولت خرج تراشي نشود.
    دكتر مهدي آذر ملي گراي بنام هفتم خرداد 1373 در خانه پسرش دکتر هرمز آذر(جراح قلب) در آمريكا درگذشت.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
طرح دکتر مصدق براي اصلاح روش استخدام دولتي
29 شهريور 1331 طرح دكتر مصدق براي اصلاح وضع استخدامي كشور اعلام شد كه در صورت اجراء سه نوع وضعيت استخدامي آن زمان؛ روز مزد، پيماني و رسمي از ميان مي رفت و استخدامهاي دولتي به صورت آن چه كه امروز در كشورهاي پيشرفته از جمله آمريكاست در مي آمد كه تحول بزرگي بشمار رفت.
     دكتر مصدق از اصحاب نظر خواسته بود كه نسبت به طرح، ابراز نظر كنند تا پس از آن، تصميم نهايي خود را بگيرد.
    قوانين استخدامي دولتي ايران، هيچکدام جامع ، مفيد و خالي از اغراض نبوده اند، از جمله قانون استخدام مصوب سال 1345 هجري خورشیدی.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
مسئله گوشت در فروردین 1348 و نظرخواهی نوشیروان کیهانی زاده یکی از دبیران وقتِ تحریریهِ روزنامه اطلاعات از مردم و انتشار آن

    جمع بندی پیشنهادهای مردم برای حل مسئله گوشت که یک مشکل وقت شده بود و انتشار آن در یک صفحه (صفحه 7) شماره 19 فروردین 1348 روزنامه اطلاعات. تیتر این نظرسنجی و در بالای آن، نام این روزنامه نگار (مؤلف این تاریخ آنلاین و ناشر مجله روزنامک):
    


 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
مارگارت تاچر: آسیب پذیری جمهوری اسلامی ايران از اقتصاد، بیشتر از جنگ است
تاچر
بيستم سپتامبر 1980 و در آستانه حمله نظامي تمام عيار عراق به ايران، احتمال وقوع و نتايج اين جنگ در ديدار مارگارت تاچر نخست وزير انگلستان با وزير امور خارجه كابينه اش مطرح و بررسي شد.
    مارگارت تاچر در این باره به وزير امور خارجه كابينه اش گفته بود که «اقتصاد» بیش از «جنگ» به نظام تازه ایران آسیب می زند، انقلاب روند اقتصادی ایران را تغییر داده، صاحبان صنایع، بانکداران و اقتصاددانان ایران را تَرک گفته و برای ایران مانده است «درآمد نفت» و جوّ انقلاب و به زعم او؛ بی اعتنایی نسبي به قوانین و موازین. کارها به دست افراد کم تجربه و انقلابي افتاده که از روال خارج و پیچیده تر می شوند و ....
     تاچر در صفحه 91 كتاب خاطرات خود به اين ملاقات و مذاکره اشاره کرده است. تاچر نوشته است: به وزير امور خارجه گفتم كه در اين نظر كه ايران در مدتي كوتاه از پاي درخواهد آمد شريك نيستم. ارزيابي و محاسبات صدام حسين از فروپاشيدگي ارتش ايران [با فرار، اعدام و برکناري چند افسر ارشد] درست نيست، زيرا كه افراد و سلاح هاي اين ارتش باقي هستند و .... و ديديم که هشت سال بعد نظر من تاييد شد، زيرا كه عراق جز در هفته هاي اول جنگ پيشرفتي نداشت و مقروض و زمينگير شد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
هشدار حیدر مصلحی وزیر پیشین اطلاعات: ‌دشمن ‌درصدد نفوذ، ارتباط‌گیری با سیاسیون، دادن خط، استحاله فرهنگی و تغییر ساختار نظام است
به گزارش خبرگزاری فارس از کرمان در شهریور 1394، حجت‌الاسلام حیدر مصلحی (وزیر پیشین اطلاعات) در نشست شورای اصولگرایان استان کرمان اظهار داشت: در سطح کشور، نشست‌های خوبی با شرکت بزرگان ارزشی برگزار شده و این نشست‌ها استمرار دارد که امروزه مورد نیاز نیروهای انقلابی و مؤمن و تحکیم وحدت آنان است.
    مصلحی گفت: دشمن اینک (پس از توافق هسته ای وین) در راستای سیاست خود مبنی بر نفوذ (استحاله از درون)، برنامه دارد و یکی از راههای مقابله با آن، وحدت رویه نیروهای ارزشی در سراسر کشور باید باشد و با توجه به اینکه دشمن برای نفوذ، تقسیم کاری دارد؛ نیروهای ارزشی و مؤمنِ به انقلاب نیز باید با برنامه‌ریزی و تقسیم کار با برنامه دشمن (تضعیف نظام از درون) مقابله کنند.
    مصلحی افزود: مصلحت انقلاب و نظام اسلامی در آستانه برگزاری دو انتخابات مهم ـ مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری ـ تحکیم وحدت نظرِ همه دلسوزان انقلاب و نیروهای ارزشی است. می دانیم که طرّاحی دشمن از مذاکرات، تأمین هدف یعنی نفوذ به داخل کشور، در زمینه‌های مختلف است و سرآغاز آن، نفوذ اقتصادی از طرُق بازرگانی ـ صدور کالا و خدمات ـ است.
    مصلحی بابیان اینکه تنها 15 تا 20 درصد مشکلات اقتصادی کشور در رابطه با تحریم‌هاست گفت: دشمن پس از بازکردن راه نفوذ خود، به دنبال تغییر افکار، تغییر رفتار و تغییر ساختار جمهوری اسلامی خواهد بود.
    مصلحی با اشاره به نقدینگی بالا گفت که نقدینگی می تواند یک تهدید (خطر) باشد.
    وزیر سابق اطلاعات با بیان اینکه دشمن به دنبال نفوذ اجتماعی و سیاسی در کشور است، گفت: نفوذ اجتماعی از طریق ارتباط‌گیری با گروه‌های داخلی ـ مثلا مبادلات علمی، دانشگاهی و ... انجام می‌شود و نفوذ سیاسی با ارتباط‌گیری با سیاسیون است و دادن خط و بزرگ کردن رسانه ای سخنان آنان و .... دشمنان همچنین از راهها و ابزارهای دیپلماتیک به دنبال نفوذ فرهنگی در جمهوری اسلامی ایران و استحاله فرهنگی هستند. به منظور مقابله با این برنامه های دشمن، نیروهای ارزشی و مؤمن باید در جامعه، دیدگاههای امام (ره) و رهبری را تبیین و ترویج کنند تا به مطالبه عمومی تبدیل شود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو انديشه
90 كتاب نوشت تا عقايدش را جهاني كند ـ اشاره ای به کتاب هایِ سينكلر و تاثیر آنها ـ در یک دمکراسی صندوق آراء است که قدرت می سازد
سينکلر


    بيستم سپتامبر زادروز مبارز معروف اصلاحات اجتماعي، آپتن سينكلرUpton Sinclair، است كه بسال 1878 به دنيا آمد، 90 سال عُمر کرد و 25 نوامبر 1967 درگذشت.
     سينكلر با اين كه تا 1934 عضو حزب كمونيست آمريكا بود، به نوعي سوسياليسمِ ملايم عقيده داشت. وي براي ايجاد اتحاديه هاي كارگري (و كارمندي)، ممنوع شدن كاركردن نوجوانان، رعايت اخلاقيات در كسب و كار، آزادي هاي مدني، وجود رسانه هاي روراست و صادق، تامين عدالت اجتماعي، محدود بودن ميزان درآمد ـ ثروت و مالكيت، اصلاح آموزش و پرورش، تنظيم خانواده، تبديل جهان به نوعي جامعه مشترك المنافع تعاوني، تامين رفاه انسان ها به گونه اي كه نگراني نداشته باشند، تقويت قوه ابتكار، و اختراع و كشفيات تازه با هدف آسايش هرچه بيشتر بشر مبارزه مي كرد و براي جهاني ساختن اين افكار و آرزوها 90 كتاب نوشت كه به بيشتر زبانها ترجمه شده اند و در بعضي كشورها مطالعه آنها از سوي احزاب چپگرا تشويق مي شده است.
    سينكلر كه در بالتيمور آمريكا به دنيا آمده بود شايد یکی از معدود مولفان بود كه به منظور كسب درآمد كتاب نمي نوشت. وي در خاطراتش كه كتابي است قطور، نوشته است: اگر پس از مرگ، قلب مرا بشكافند در آنجا اين عبارت را خواهند يافت: «عدالت اجتماعي».
     وي در جاي ديگر اين كتاب نوشته است: من براي كمك به رسيدن انسان به عدالت، تنها يك سلاح دارم و آن قلم من است و اين سلاح را تا زنده ام در خدمت بشر بكار خواهم بُرد.
     تاثير نوشته هاي سينكلر، کمک بسيار به چند اعتراض اجتماعي بزرگ در آمريکا کرد. با وجود اين، وي اِعمال خشونت را براي رسيدن به هدف رد مي كند و مي گويد: روزي كه انسان ها روشن شوند و حقوق خود را بشناسند، آن وقت است كه عدالت اجتماعي برقرار مي شود، زيرا همه قدرت ها ناشي از درک و تشخیص افراد هستند (صندوق آراء) و فعلا بسياري از افراد به علت بي اطلاعي و درگيري با تلاش معاش، اين قدرت را «ندانسته» و رايگان به جماعت كمي واگذار مي كنند و اين شمار از اين قدرت برضد خود آنان استفاده مي كنند. در یک دمکراسی، صندوق آراء است که قدرت می سازد. این واقعیت ـ اهمیت انتخاب را همگان باید بدانند.
    نخستين كتاب سينكلر «جنگل» عنوان داشت كه در 1906 انتشار يافت و درباره آلوده بودن بسته بندي گوشت در شيكاگو است. تاثير اين كتاب چنان بود كه دولت آمريكا «سازمان ملي غذا و دارو» را براي نظارت بر اين مواد را تاسيس كرد.
    كتابهاي مهم ديگر سينكلر عبارتند از: «نفت» كه در آن پرده از توطئه هاي كمپاني هاي نفت كه اين منابع عمومي متعلق به همگان را به چشم ملك شخصي نگاه و مورد بهره برداري قرار مي دهند برداشته، به آنها تاخته و همچنين نوشته است: تا زماني كه يك ملت داراي منابع طبيعي رايگاني چون نفت باشد كه پول مفت عايد آن مي كند نمي توان در باره كارايي و شايستگي دولت مربوط قضاوت كرد، زيرا پول مفتي را به چنگ مي آورد و خرج مي كند و .... كتاب ديگرسينكلر «منافع مذهب» عنوان دارد كه ضمن آن تاكيد فراوان بر اهميت اخلاقيات و تقويت روح کرده و نوشته است كه شرط روحاني شدن بايد «بي علاقگي به پول بيش از نياز فردي» باشد و جامعه روحانيت نبايد اجازه دهد كه پولدوستان به اين كسوت درآيند. «قدم رو» عنوان كتاب ديگر اوست كه در آن شديدا به روش و برنامه هاي موجود آموزش و پرورش حمله برده و نوشته است كه با اين برنامه ها و روش نمي توان انسان كامل به بار آورد و انسان كامل كسي است كه حقوق خود را بشناسد و به حقوق ديگران احترام بگذارد و بداند كه اين دنيا متعلق به او و يا عده اي معدود نيست. «كتاب سلطان زغال سنگ» بر ضد راكفلر است و محتوائي نظير كتاب «نفت» دارد و در آن خواسته است بگويد كه به راكفلر چه كسي اين حق را داده كه خود را مالك مطلق معادن زغال و آهن آمريكا بداند كه از ميليون ها سال پيش در دل زمين ــ زميني كه متعلق به همه مردم است انبار شده بودند. عنوان كتاب ديگرش«دندانهاي اژدها» است كه او را برنده جايزه پوليتزر كرد. كتاب معروف او كه هنوز ميان دانشجويان روزنامه نگاري دست به دست مي گردد «براس چك» عنوان دارد كه در آن به وجود انحطاط و تباهي در ژورناليسم و اين كه برخي از روزنامه نگاران عامل و زرخريد قدرتمندان و ثروتمندان شده اند اشاره كرده و اين فرضيه را مطرح ساخته كه بدون يك ژورناليسم روراست و صادق، بشر به مقامي كه بايد نخواهد رسيد و در مرحله اي كه ايستاده است «درجا» خواهدزد. وي رسانه هاي هر ملت را پايه هرگونه پيشرفت و اقتدار، بقاء فرهنگ و تمدن و پاسدار حقوق آن ملت مي داند.
    از كارهاي سينگلر كه تاكنون به ندرت انديشمندي ديگر انجام داده است نوشتن كتاب يازده جلدي «تاريخ ناگفته» است كه جمعا 7 هزار و 364 صفحه دارد.
    وي بارها علنا از روش و رفتار مقامات شوروي ــ نه اصول سوسياليسم آن كشور ــ انتقاد كرده بود و بعيد دانسته بود كه بتوان با آن روش، سوسياليسم را به پيروزي رساند. وي گفته بود كه مقامات شوروي به آن چه كه اندرز مي دهند عمل نمي كنند و معناي آن اين است كه معتقد به حرف هاي خود (سوسياليسم) نيستند و تنها مي خواهند براي حفظ مقام از آن سوء استفاده كنند و دستاويز داشته باشند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در دنياي اقتصاد
بحران اقتصادي سال 1551 انگلستان و پيدايش قانون گرِشام ـ کشورهاي دچار بحران مالي نيار به يك توماس گرشام دارند ـ نگاهی به پول بَد و ...
مجسمه Gresham

بمانند فدراسیون آمریکا در سپتامبر 2008 و اتحادیه اروپا دو سال بعد، انگلستان در سپتامبر1551 دچار يك بحران پولی از همين دست شده بود. بحران پولی انگلستان كه از آغاز سال 1551 سربرآورده بود نتيجه سوء مديريت «ويليام دانسلW. Dansell» خزانه دار وقت دولت لندن و آزمندی سودجویان تشخیص داده شده بود.
     ادوارد ششم پادشاه وقت از بزرگان كشور خواست كه براي رفع بحران نظر دهند و آنان متفق القول گفتند كه مسائل اقتصادي، اموري فني ـ علمي هستند و حل آنها از سياستمدار، دولتمرد و ژنرال ساخته نخواهد بود بايد براي آنها اقتصاددان يافت و در آن زمان بهتر از «توماس گرشام Thomas Gresham» سراغ نبود و گرشام (1579 ـ 1519) با اختيار تام مامور رفع بحران شد.
    
Thomas Gresham

در آن زمان پول رايج ملل، سكه طلا و سكه نقره بود. گرشام «پول بَد Bad Money» را عامل بحران تشخيص داد و براي رفع آن فرمولي به دست داد كه در علم اقتصاد به «قانون گرشام» معروف شده است. در آن زمان پول بَد عبارت بود از سكه هاي ضرب شده با عيار كمتر، سكه هاي تقلبي، سكه هايي كه قسمتي از يك گوشه آن را جدا كرده بودند، سکه هایی که سبكتر ساخته شده بودند و .... قانون گرشام كه با رعایت آن، بحران پولی انگلستان برطرف شد بگونه اي انشاء شده است كه در دنياي امروز و درمورد پول كاغذي هم مصداق دارد.
    طبق قانون گرشام، «پول بَد» ـ پولي است كه «ماركت وَليو Market Value» آن پايين تر از «كوماديتي وَليو Commodity Value» اش بوده ولي اجبار قانوني به رعايت «فيس وليو Face Value » اين پول (آن مبلغ كه رويش حَک ـ چاپ ـ شده است) باشد. پول بدون پشتوانه و پول زائد برظرفيت (پول تورم زا) از انواع پول بَد است كه طبق قانون گرشام، بهاي اجناس را بالا مي برَد و از دسترس کم درآمدها دور مي سازد. اگر قانون، اجبار به همسان بودن پول خوب و بد كند، مردم عموما و سودجویان خصوصا به خريد اشياء داراي قيمت بالارونده هجوم مي برند و قيمت آنها دائما و سریعا بالا مي رود (مثلا؛ طلا، مستغلات، برخی از اجناس، پول دولت های معتبر= ارز خوب ـ و در مواردي سهام) و تا بتوانند (از هر طريق و امروزه گرو گذاردن دارايي Assets، استفاده از كرديت و ... پول به دست می آورند) و خود را وارد اين معاملات و خلاص از آن «پول بَد ـ امروزه، پولی که ارزش برابری خود را روزانه از دست بدهد» مي كنند كه داراي ريسك است و گاهي بحران ملي و در مورد کشورهای کلیدی و یا عضو یک اتحادیه اقتصادی حتي بين المللي به وجود می آورد.
    گرشام که موسس یک کالج و نیز Royal Exchange انگلستان بشمار می رود و از پادشاه وقت لقب «سِرSir» دریافت کرده بود و به خاطر کاری که برای میهنش کرد دستمزد نگرفت دارای دو اصل دیگر است:
     1 ـ هر دولت با احساس رو به رو شدن با بحران پولی (اقتصادی) باید اطمینان یابد که در این بخش با سوء مدیریت رو به رو است و افراد دیگری را بر جای آنان که هستند بگمارد زیراکه از مدیر و مدیران شکست خورده برای رفع بحرانی که خودشان از عوامل آنند کاری بر نخواهد آمد.
     2 ـ دولت با تبلیغ اخلاقیات که درآمد بادآورده، اخلاقی (انسانی) نیست و یا وضع قانون، افراد را از هجوم برای خلاص کردن خود از پول بد [با خرید طلا، پول کشورهای دیگر، مستغلات و سرمایه گذاری در کشورهای دیگر ـ خرید سهام خارجی و ...] بازدارد تا بازار پول آرام بگیرد.
    در تفسیر قانون و اصول گرشام، اقتصاددانان معاصر ضمن اشاره به عقاید توماس هابز، تبلیغ اخلاقیات را به تنهایی مفید نمی دانند و می گویند که سودجو و آزمند اخلاق نمی شناسد و دولت با وضع قانون و تعیین مجازات باید بازار پول را کنترل کند زیرا که اکر بحران و کاهش ارزش پول ملی ادامه یابد، دولت برای تامین هزینه های جاری خود مجبور به انتشار پول (اسکناس) بیشتری است که تشدید بحران و بالارفتن قیمت ها را به دنبال خواهد داشت و بیکاری و ناراضی شدن.
    در سال 2008 دولت آمريكا مجبور شد كه كنترل سه بانك بزرگ را به دست گيرد كه بهاي دارايي هاي گرو گذاشته شده نزد آنها از ميزان بدهي كمتر شده بود و يا اينكه به ميزان زياد «Non – Collateralized Dept» داشتند. با كنترل اين سه بانك و نيز خريد هشتاد درصد از سهام يك شركت بيمهِ درحال ورشكست شدن، دولت آمريكا 600 تا 800 ميليارد دلار بر قروض خود افزود و چون بازهم كارساز نشد نوزدهم سپتامبر 2008 از قوه مقننه اين كشور خواست كه معادل پانصد ميليارد دلار ديگر (نيم تريليون دلار) اسناد گرويي كم ارزش و بدهي هاي بَد را از بانك ها و موسسات اعتباردهنده بخرد تا شايد از بحران خارج شود كه اين بحران در حقيقت يكي ديگر از نتايج تصميم سال 1971 ريچارد نيكسون به خارج ساختن دلار آمريكا از استاندارد طلا بشمار آمده است. هنگامي كه دلار آمريكا در استاندارد طلا بود، تا قبل از سال 1934 هر دلار برابر بود با يك و نيم گرم طلا و بانك ها در صورت مراجعه افراد، مجبور به مبادله بودند كه از سال 1934 به تصميم اف . دی. روزولت هر دلار به 88 صدم گرم طلا كاهش ارزش داده شد.
    پس از خروج دلار از استاندارد طلا، دست بانك هاي مركزي 12گانه آمريكا براي چاپ آن باز شده است و چون دلار (پس از جنگ جهانی دوم و ابرقدرت شدن دولت واشنگتن) به صورت پولي بين المللي درآمده و عامل سنجش، هر بحران مالي آمريكا تبديل به يك بحران بين المللي از اين دست خواهد شد.
    اصطلاحا به پولی که پشتوانه طلا، نقره و ذخایری از این قبیل ندارد Fiat Money گویند که اگر اعتماد مردم روزگاری به امضاء کننده اسکناس (دولت مربوط) کاهش یابد مقداری از ارزش (قدرت خرید) خودرا از دست می دهد.
     جمعه شب (19 سپتامبر 2008) «كوين فيليپسKevin Phillips» مفسر اقتصادي معروف و مولف «Bad Money – Reckless finance, failed Politics and Global Crisis American capitalism» و 13 کتاب ديگر، بحران اقتصادي وقت آمريكا را در برنامه «NOW» شبكه تلويزيون عمومي اين كشور PBS تشريح كرد. وي که تاليفات ديگرش تحت عناوين Mediacracy (حکومت رسانه ها)، «آريستوكراسي در آمريكا»، «پايتخت خودبين ها» و ...هستند در دهه 1960 دستیار دادستان كل آمريكا، مشاور ریچارد نیکسون رئیس جمهوری وقت و از مقامات حزب جمهوریخواه بود که در سال 1971 از همه این مشاغل دست کشید و بكار پژوهش، تاليف و تفسير پرداخته است و می گوید که از این راه بهتر می تواند به مردم خدمت کند.
Kevin Phillips

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
در قلمرو رسانه‌ها
برگي کوچک از تاريخ ژورناليسم ايران ـ خواندني براي پژوهشگران تاريخ
در ماههاي اَمُرداد و شهريور 1384 پيام هاي متعدد به مؤلف اين تاریخ آنلاین رسيده بود كه در آنها پرسیده بودند كه به رغم اخراج فله ای روزنامه نگاران حرفه ای در دو سال 1358 و 1359 چرا نوشتن برای روزنامه های تهران را از سر گرفت که به آنان در همین آنلاین (تاریخ ایرانیان) پاسخ داده شد. يک استاد ايراني دانشگاههاي کانادا پيام فرستاده و نوشته بود که آن شرح (پاسخ) به قسمت «قلمرو رسانه ها» در این تاریخ آنلاین منتقل شود تا باقي بماند و مورد استفاده پژوهشگران تاريخ و روزنامه نگاري قرارگيرد زيرا که حاوي فاکت هاي تاريخي از ژورناليسم ايران و مشکلات مربوط است و لازم است که بررسي شود. به خواست این استاد، پاسخ قبلی را مشروح تر در زیر می آوریم:
    
Nushiravan Keihanizadeh

ـ مؤلف این تاریخ آنلاین پس از بركنار شدن از روزنامه اطلاعات در بهار سال 1359 (بدون ذکر دلیل و پرداخت نکردن غرامت اخراج، پس از ربع قرن کار) که این روزنامه مصادره و از 8 ماه پيش از آن به بنیاد مستضعان واگذار شده بود و قبل از اخراج از روزنامه اطلاعات، برکنارشدن از راديوـ تلويزيون دولتي و خبرگزاري ملّي، تصميم گرفته بود كه از آن پس، تنها در روزنامه خودش (سپيده دم) كه در تیرماه 1359 پروانه اش را گرفته بود بنويسد كه در شهريور همان سال جنگ آغاز شد و متعاقب آن كمبود كاغذ و مرکّب چاپ و گفته شده بود که بهتر است تا رفع کمبود اقدام به انتشار نکند. در این میان، در سال 1364 قانون مطبوعات تغییر کرد و بر قانون تازه، بررسی مجدد همه پروانه های صادره در سالهای پیش افزوده شده بود.
     این مؤلف پس از جنگ، در صدد انتشار «سپیده دَم» برآمد و برای بررسی و تجديد پروانه سپيده دم ـ مطابق قانون تازه ـ به هيات نظارت بر مطبوعات (مستقر در وزارت ارشاد اسلامي) درخواست داد، در نوبت رسیدگی قرار گرفت که هیأت سرانجام اورا صالح به اين كار (روزنامه نگاری) تشخیص نداد! و بدون ذكر دليل، درخواست را رد كرد. مؤلف در سال 1372 به راي صادره كتبا اعتراض كرد و در ديداري كه همان زمان و در اين زمينه با يك مقام اداره مطبوعات داخلي (وزارت ارشاد اسلامي) دست داد، وي توصيه كرد براي مدتي در يكي از روزنامه هاي موجود (تهران) كار كند تا روش و سبك كار برايشان روشن شود و بتوانند (از مؤلف این تاریخ) در هيات نظارت دفاع كنند. مؤلف، در آن زمان راه حلي جز اين نديد.
    
محمد عطريانفر

در آن سال جز روزنامه غير سياسي همشهري متعلق به شهرداري تهران كه به تازگي به مديريت غلامحسين كرباسچي شهردار وقت و سردبيري مهندس محمد عطريانفر تاسيس شده بود، روزنامه ديگري روزنامه نگاران قديمي (اخراجي پس از انقلاب) را بكار نمي گرفت. همان قديمي ها كه پس از سال ها خانه نشینی در همشهري مشغول به كار شده بودند، این مؤلف (کیهانی زاده) را به عطريانفر معرفي كردند و به عنوان نويسنده مستقل و ناوابسته (فري لنس) به ارسال مطالب حاشيه اي براي اين روزنامه پرداخت ازجمله ترجمه يك كتاب كه به صورت پاورقي در صفحه ششم این روزنامه چاپ شد. با هدف راهنمايي شهروندان و كمك به تندرستي آنان، يك ستون پزشكي در آن روزنامه به وجود آورد كه عمدتا از نوشته هاي دكتر روزنفلد ترجمه و تلخيص و ژورناليستي مي شد و سپس برگي از تاريخ، زيراکه يادآوري گذشته، در مطبوعات ایران به فراموشي سپرده شده بود. مهندس عطريانفر كه قبلا سالها در كيهان كار كرده بود و تجربه و علاقه مندي ويژه به روزنامه نگاري دارد پيشنهاد مؤلف این تاریخ آنلاین را براي بازكردن اين ستون ها پذيرفت و نیز ستون گشتی در دنیای خبرها. با وجود اين، به دليل دولتي بودن همشهري، تا هشت سال موافقت نكردكه نامش در آن روزنامه چاپ شود.
     وی (کیهانی زده) پس از چند ماه نوشته هايش را جمع كرد و به اداره كل مطبوعات داخلي وزارت ارشاد برد تا با مشاهده و بررسي آنها، در راي قبلي (رد صلاحيّت!) تجديد نظر كنند. درآنجا متوجه شدكه با تغيير وزير، بيشتر مقامات هم رفته بودند و كسي از قول و قرار با او (که برود در یک روزنامه کار کند و مطالبش را بیاورد) خبر نداشت. با مشاهده اين وضعيت، خود را بر سر يك دو راهي ديد: ادامه روزنامه نگاري در ایران و يا کناره گیری و انتشار یک نشریه در برون مرز. در آن زمان از آنلاین و انتشار اینترنتی خبری نبود که یک وبسایت خبری ایجاد کند که هزینه چندانی هم ندارد.
    کیهانی زاده گفته است:
     تَرك روزنامه نگاري كه عشق و علاقه من شده بود و به خاطرش آن همه درس خوانده، تجربه اندوخته و مرارت كشيده بودم برايم بسيار دشوار بود و مي دانستم كه دوري از آن (معشوق) مرا بيمار و افسرده و عُمرم را كوتاه خواهد كرد. تا آن زمان 38 سال بود كه روزنامه نگار بودم و با خود عهد بسته بودم كه دست كم 60 سال در اين حرفه بمانم. با اين كه ادامه كار يك روزنامه نگار حرفه اي در روزنامه دولتي درخور انتقاد است، پس از چند روز جدال فكري با خود و مشورت با تني چند از همكاران قديم و يكي ـ دو حقوقدان، تصميم به ادامه كار به همان صورت مستقل (فري لَنس)، و نيز ادامه تلاش براي تجديد پروانه سپيده دم گرفتم (حتی اگر این تلاش تا پايان عمر طول بكشد).
    
فريدون وردي نژاد

چندي نگذشت كه همكاران قديمي و ارشد كه به دعوت دكتر فريدون وردي نژاد به روزنامه ايران رفته بودند تا به راه اندازي آن به عنوان یک روزنامه ملّی کمک كنند از نگارنده خواستند كه سري هم به آنجا بزنم. هنوز اين روزنامه، كار انتشار خود را آغاز نكرده بود. پس از شركت در چند جلسه راه اندازي و شنيدن سخنان وردي نژاد متوجه شدم كه او مردي است از حرفه خبر و بسيار آگاه از فنون روزنامه نگاري و داراي آرزوهاي دور و دراز در اين پيشه و تاكيدش هم بر آموزش عمومي بودن روزنامه ایران و ملّی بودن آن به تمام معناست ـ كاري كه مورد علاقه من هم بود. بنابراين، همان عشق بي پايان به ژورناليسم كه دنباله اش تاريخنگاري است مرا بر آن داشت كه با روزنامه ايران هم به صورت «فري لنس» همكار شوم. در روزنامه ايران، ستون تاريخ را به صورت ژورناليستي آن داير كردم و احساس كردم كه در اينجا دستم براي نوشتن باز تر است. براین ستون که بعدا به صفحه آخر برده شد و« دانش و زندگي» عنوان گرفت مطالب آموزشی گوناگون از گزارش کتاب های تازه تا نظرات اندیشمندان، پاسخ به پرسش های پزشکی و ... درج می شد و من راضی از ادامه نوشتن. ولی، هفت سال و اندی بعد دكتر وردي نژاد را سفير كردند و رفت.
    «روزنامه نگاري» حرفه اي است خاص كه چنانچه مديریت و سردبيري آن اهل اين حرفه نباشند، كاركردن ـ اگر محال نباشد بسيار دشوار است و مدير بعدي روزنامه ايران قائمقام قبلی وردی نژاد بود که کار و مشی اورا به همان صورت و با همان سردبیری ادامه داد ولی مدیر پس از او، كه گفته شد از سوي دفتر محمد خاتمي (رئیس جمهور وقت) توصيه شده بود، تجربه لازم در كار روزنامه نگاري را نداشت و به اصطلاح همزبان نبوديم و لذا همه قديمي ها از جمله نگارنده، روزنامه ایران را ترك كردند. تغيير شوراي شهر و شهردار هم باعث شد كه عطريانفر از همشهري ـ روزنامه اي كه با مرارت تمام آن را ساخته بود برود. با رفتن او، نگارنده هم كناره گيري كرد. چند ماه بعد مهندس عليرضا شيخ عطّار مدیر و سردبير همشهري شد و نگارنده را دعوت بكار كرد. در اين زمينه با همكاران قديمي مشورت كردم گفتند كه نبايد ملت را از مهارت خود محروم كني، حالا كه به خود شما پروانه انتشار روزنامه نمي دهند، نوشتن براي روزنامه هاي موجود مخصوصا در زمينه تاريخ و بهداشت و مطالب آموزنده و آموزشي خدمتي است به شهروندان ـ همان حرفی را که دکتر محمدابراهیم باستانی پاریزی در سال 1372 به من زده بود. لذا به دعوت شيخ عطار كه او را مديري كوشا، خودماني، روراست و علاقه مند به پيشرفت «همشهري» يافتم پاسخ موافق دادم و به ارسال مطالب تاريخي، پزشكي و رسانه اي پرداختم ـ تحولات رسانه ها با هدف كمك به ارتقاء كيفيت مطبوعات کشور.
    
عليرضا شيخ عطار

در جريان انتخابات رياست جمهوري سال 1384، شيخ عطّار كه تاكيد بر حفظ بي طرفي روزنامه داشت ـ مخصوصا همشهري كه روزنامه اي غير سياسي بايد باشد ـ از همشهري رفت و علي اكبر اشعري (بدون اين كه تجربه روزنامه نگاري او اعلام شود) از سوي احمدي نژاد شهردار وقت و نامزد انتخابات رياست جمهوري برجايش نشست و زمينه و سياست كار تغيير يافت. [براي اطلاع از علت کنار رفتن شيخ عطار به مصاحبه او كه همان ايام انتشار يافت مراجعه شود كه يك سند تاريخ است.].
     پس از رفتن شيخ عطار، طولي نكشيد كه ستون هاي من در همشهري، حتي بدون صحبت با من و اطلاع قبلي ـ يكي پس از ديگري به ديگران داده شد و آخرين ستون 13 شهريور 1384، و كسي هم با من خداحافظي نكرد. هنوز هم نمي دانم كه آيا مدیر وسردبير وقت همشهري (سردبير بعد از شيخ عطار) اطلاع يافته بود كه نوشته هاي من در طول12 سال سهم بزرگي در كسب تيراژ همشهري داشته است يا نه؟. معمولا هنگام خدا حافظي از يك نويسنده، از خدمات او (اگر نوشته هايش مورد توجه مخاطبان بوده) تشكر و ابراز قدرداني مي كنند. البته از اين پيش آمد بسي خرسند هستم زيرا كه نوشتن در يك روزنامه دولتي را هرچند كه مطالب پزشكي و تاريخ و دانستني ها باشد، كار يك روزنامه نگار حرفه اي نمي دانم. اگر ژورناليسم را قوه چهارم هر دمكراسي بدانيم، «روزنامه نگاري» كار ژورناليست مستقل (حرفه اي) است، نه دولت و یا یک مؤسسه عمومی بمانند شهرداری و هلال احمر و .... بعدا نیز به صورت متناوب تا آبان 1389 به همشهری مطلب می فرستادم و چاپ می شد.
    
محمدحسين صفار هرندي

با انتشار روزنامه شرق، به دعوت مهندس عطريانفر که آن را راه اندازی کرده بود، از شهريور 1382 به ارسال مطلب به این روزنامه دست زدم و سنگ تمام گذاشتم. با شرق مشكلي نداشتم. یک روز بدون مشورت با من، ستون مرا از صفحه آخر برداشتند تا به صفحه ديگري ببرند كه براي من قابل قبول نبود و لذا همكاري خود را با اين روزنامه متوقف ساختم. همزمان برای چند روزنامه دیگر ازجمله اعتماد هم مطلب می فرستادم و در چند سال اخیر برای خودم؛ تاریخ آنلاین برای ایرانیان و وبسایت روزنامک که از اوایل قرن 21 دایر شده اند. «تاریخ آنلاین برای ایرانیان» که بزرگترین آنلاین فارسی در اینترنت است به هزینه خودم و بدون دریافت کمک مالی از احدّی و با هدف ارتقاء آگاهی های ایرانیان و پارسی زبانان و انعکاس عظمت ایران و ایرانی در طول زمان و خدمات ایرانیان به جهانیان دایر شده و مرا ارضاء می کند.
     چرا هميشه در طول عمر روزنامه نگاري، در بيش از يك رسانه قلم زده ام؟. پاسخ به اين پرسش بايد در تاريخ مطبوعات ايران باقي بماند. در نخستین روز شهریور 1335 (23 آگوست 1956) و پس از گذرانیدن نخستین دوره آموزش روزنامه نگاری در ایران، در وضعيتي گام به دنياي روزنامه نگاري گذاشتم كه در تهران دو روزنامه بزرگ وجود داشت و بقيه خيلي كوچك، کم تیراژ و چهار صفحه اي بودند و با اخبار ارسالي از خبرگزاري پارس پُر مي شدند و شمار نسخه هاي چاپي آنها از چهارـ پنج هزار تجاوز نمي كرد و درآمدشان هم از محل اعلانات قانوني (احضار و اخطار محاكم، ثبت شركتها، انحصار وراثت و مزايده و مناقصه هاي دولتي) تأمين مي شد و به خبرنگار ـ بیش یکی دو نفر ـ نياز نداشتند. از طرفي، دو روزنامه بزرگ باهم قرار گذاشته بودند كه اعضاي تحريريه يكديگر را در صورت اخراج و يا كناره گيري تا مدتي معيّن بكار نگيرند. اين شرايط براي فردي كه مشتاق و علاقه مند و آرزومند به روزنامه نگاري باشد نگرانی زا و دلهره آور است و همين دلواپسی، نگارنده را مجبور كرد كه در خبرگزاري ملی (و در آن زمان تنها خبرگزاری کشور)، راديو و تلويزيون و چند مجله ازجمله روشنفکر و تهران اکونومیست هم به قلم زدن بپردازد. همان ترس كه طبيعت ثانوي نگارنده شده مرا وادار كرده بود كه بعدا (در دهه های اخیر) هم براي دو روزنامه بنويسد و ... تا اگر يكي از آنها از دست برود، ديگري باشد و عشق نميرد.
    ذكر اين نكته لازم است كه در تمامی این مدت ـ لحظه ای ـ از تلاش براي تجديد پروانه «سپيده دم» كه حق طبيعي من (یک روزنامه نگار حرفه ای) است، دست برنداشته ام. به محمد خاتمي رئيس جمهور وقت نامه نوشتم، به كميسيون حقوق بشر اسلامي (تهران)، ديوان عدالت اداري و تمام مراجع داخلي متوسل شدم ولي نتيجه بخش نبوده است و هنوز نمي دانم كه معمّا چيست و گره در كجاست!. وزيران ارشاد اسلامي كابينه خاتمي كه خبرگزاري هاي خارجي طبق سياست دولت هاي متبوعشان، نام اصلاح طلبان (بدون ذكر نوع اصلاحات) بر آن نهاده بودند حتي مرا به حضور نپذيرفتند تا حرفم را بشنوند. با وجود این، دوباره درخواست تجدید نظر دادم که پس از مدتی شفاها اطلاع یافتم که این درخواست هم رد شده است. با وزيرشدن محمد حسين صفار هرندي و اطلاع از تجربه روزنامه نگاری او، در من اميد تازه اي به وجود آمده بود تا دست کم به من کتبا بگویند که بر سر درخواست دوم چه آمده است. از زمان تاسيس اين وزارتخانه در سال 1342، وي سومين وزيري بود كه روزنامه نگار بودند. نصرت الله معينيان، نخستين وزير اين وزارتخانه كه در ميهندوستي او ترديد نيست روزنامه نگار بود و همچنين داريوش همايون. قاعدتا همه وزيران ارشاد كه ناظر بر كار رسانه ها (نشريات، راديو تلويزيون، كتاب، فيلم و عكس) هستند بايد روزنامه نگار مي بودند و یا دارای تجربه در این حرفه ها. حضور در روزنامه و يا نوشتن چند مقاله دليل روزنامه نگار بودن نمي شود. روزنامه نگار كسي است كه اصول و قواعد اين كار را بداند، به آنها وفادار و علاقه مند باشد، كار روزنامه را از خبرگيري آغاز و با خبرنگاري و دبيري خبر تكميل كرده باشد و مقاله و مطلب روزنامه را با رعايت قواعد مربوط بنويسد و از راه كار كردن در روزنامه نان بخورد (تمام وقت بودن در این پیشه). رئیس دفتر صفار هرندی با نخستین درخواست، به من پاسخ کتبی داد. این پاسخ نشان داد که دومین درخواست من در آخرین ماه عُمر دولت محمد خاتمی رد شده بود، هیأت نظارت بر مطبوعات در آن جلسه به دهها درخواست رسیدگی کرده بود!. طبق عرف و استاندارد جهانی، رسیدگی به درخواست ها در یک هیأت و یا شورا باید با حضور متقاضی باشد تا از خود دفاع کند و یا اجازه داشته باشد در جلسات بعدی به موارد ردّ درخواست پاسخ بدهد. در ملاقاتی که با علیرضا ملکیان معاون مطبوعاتی وقت داشتم گفت که اگر بخواهم به تنهایی مطالب یک نشریه را بنویسم بهتر است که ماهنامه و یا فصل نامه داشته باشم و اینک دو سال است که در کنار تاریخ آنلاین، ماهنامه روزنامک را منتشر می کنم.
     به رغم اینکه به نظر می رسد ژورنالیسم ایران از مسیر این حرفه خارج شده و انتشار روزنامه حرفه ای مشکل است که موفق شود، از بهار سال 1387 (سال 2008) دکتر نعمت احمدي استاد تاريخ و وکيل دادگستري را به وکالت خود جهت تعقيب پرونده «سپيده دم» در مراجع مربوط و دستگاه قضايي تعيين کرده ام تا ببينم که نتیجه چه خواهد بود. دست کم صفحه ای بر تاریخ مطبوعات اضافه خواهد شد
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
«اِدي آدامز» فتوژورناليستِ بنام كه يك عكس ژورنالیستی او، جهان را منقلب کرد و مسير جنگ ويتنام را تغيير داد
سرتيپ «نگوک لوآنN. N. Loan» رئيس پليس در يک چهار راه و بدون تحقيق، به اين گونه يک متهم تازه دستگير شده به همکاري با ويت کنگ به نام Van Lem را کشت

«اِدي آدامز» فتو ژورناليست نامدار و برنده 500 جايزه در اين زمينه از جمله جايزه پوليتزر 18 سپتامبر 2004 در خانه اش در شهر نيويورك در 71 سالگي درگذشت. وي نيم قرن روزنامه نگاري كرده بود. اِدي دهها سال خبرنگار ـ عكاس اسوشييتدپرس، مجله تايم و مجله پارِيد بود. ستون مصوّر او در جرايد ديگر تحت عنوان «يك روز از زندگي» معروف است كه سال 2003 بهترين موضوع هاي آن را به صورت كتابي با قطع بزرگ تحت همين عنوان منتشر ساخته بود. آدامز در سالهاي پس از 50 سالگی يك مدرسه تعليم توليد و تهيه خبر و عكس براي رسانه ها تاسيس كرده بود كه روزنامه ها و شبكه هاي تلويزيوني افراد مستعد را انتخاب، استخدام و جهت آموزش به مدرسه او معرفي مي كردند.
    
Eddie Adams

معروفترين كار «اِدي آدامز» گرفتن عكس از صحنه اي است كه انتشار آن جهان را منقلب كرد و مسير جنگ ويتنام را تغيير داد و به قطع آن کمک بسيار کرد.
     ماجرا از اين قرار است: در جريان تعرّض «تِت» در سال 1968 كه ويت كنگ پايگاهها و اردوگاههاي آمريكاييان در جنوب ويتنام را مورد حمله همزمان قرارداده بودند، چند مامور پليس سايگون مردي را به اتهام همدستي با ويت كنگ دستگير كرده و دست بسته نزد سرتيپ «نگوك لوآن» رئيس پليس كه در يك چهار راه شهر بر كار ماموران نظارت مي كرد برده بودند. سرتيپ نگوك لوآن بدون اين كه تحقيق كرده باشند كه آيا آن مرد واقعا همدست ويت كنگ بوده و يا اشتباها دستگير شده است در همانجا در برابر چشم مردم تپانچه خود را بيرون كشيد و يك گلوله به مغز آن مرد خالي كرد و او را جا به جا كشت و اِدي آدامز كه در آنجا حضور داشت از اين وضعيت به گونه اي كه پليس متوجه نشود عكس گرفت و اين عكس كه برنده جايزه پوليتزر شد از سوي اسوشييتدپرس در سراسر جهان توزيع گرديد و در روزنامه ها به چاپ رسيد و از شبكه هاي تلويزيوني پخش شد و مردم را به خروش درآورد. از آن پس آمريكاييان آرام نگرفتند و دست از تظاهرات ضد جنگ برنداشتند تا نيكسون رئيس جمهوري وقت آمريكا مجبور شد كه واحدهاي زرمی اين کشور را از ويتنام خارج سازد و در نتيجه وحدت ويتنام تامين گردد.
     اين عكس به صورت يك سند در همه كتاب هاي تاريخ عمومي چاپ شده است و در جريان مبارزات انتخاباتي سال 2004 آمريكا بارديگر به عنوان يك سند مورد استفاده جان كري ـ سناتور وقت قرار گرفته بود كه در سال 1971 پس از بازگشت از ويتنام به صف مخالفان جنگ پيوسته بود و همان زمان در سناي آمريكا شهادت داده بود كه نظاميان آمريكايي در ويتنام گاهي مجبور مي شوند [می شدند] غيرنظاميان را بكشند و جنگ ويتنام خشونت بر ضد بشريت است. اين عكس اِدي ادامز به عنوان دگرگون سازترين عكس در تاريخ ثبت شده و «عكس» را به صورت يك سند غير قابل انكار درآورده است.
     اِدي عكس هاي مهم ديگري هم دارد ولي اين عكس از همه تكان دهنده تر است. يكي از كارهاي جالب دوران خبرنگاري ادي آدامز اين بود كه براي ترسيم واقعيت هاي فراريان ويتنام كه به «آدمهاي قايقي» معروف شده بودند خود را در ميان آنان جا زد و با يك قايق فراريان در دريا آواره شد و صحنه مرده خواري ايشان از گرسنگي، حمله دزدان دريايي و تجاوز به زنان فراريان و غارت اموال آنان و مصائب ديگر را ثبت كرد كه انتشارشان باعث شد كه كشورهاي مختلف از جمله آمريكا به حمايتشان به شتابند و پناهشان دهند.
يک عکس ديگر Eddie Adams که تاريخساز شده است: يک صحنه نبرد خانه به خانه در جنوب ويتنام و تلاش يک مادر براي محافظت از کودکش

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
ساير ملل
زادروز اسكندر مقدوني ـ ترويج تفکر دمکراسي با رعايت اين اصلِ افلاتون که مدير جامعه (حاکم) بايد هم مَرد عمل باشد و هم مَرد انديشه
تصوير يکي از مجسمه هاي اسکندر

برخی از مورخان زادروز اسكندر مقدوني را بيستم سپتامبر در سال 356 پيش از ميلاد به دست داده اند. به نوشته آنان، وي در 20 سالگي در پي ترور پدرش فيليپ دوم كه موفق به تصرف همه «کشور ـ شهرهاي يونان» شده بود جانشين او گرديد.
     اسكندر كه در نوجواني شاگرد ارسطو بود و به دست او يک مردِ «انديشه و عمل» شده بود، در منطقه خود در 16 سالگي يك سوار جنگي بنام بشمار مي رفت. وي تا 32 سالگي كه در بابِل (عراق جنوبي) درگذشت تمامي خاورميانه و آسياي جنوبي و ميانه را متصرف شده بود. پاره اي از مورخان سال تولد اورا سال 357 پيش از ميلاد نوشته اند.
    اسکندر تلاش کرده بود که از طريق رفتار (نه تنها حرف و سخن)، فرهنگ يوناني ازجمله تفکّر حکومت دمکراتيک (انتخاب بهترها براي مديريت جامعه) را در متصرفات خود ترويج دهد. حکومت دمکراتيکِ اشکانيان ایران نشان داد که تلاش اسکندر تا چه حد موثر افتاده بود. اشکانيان جانشينان اسکندر را از شرق مديترانه بيرون راندند ولي نَه همه دستاوردهاي يونانيان ازجمله حکومت قانون و قانونمداري و .... را.
    از نيمه هزاره دوم و پس از ترجمه و انتشار عقايد و نظريه هاي فلاسفه يونان باستان و تاثير معلّم در پرورش انسان، در اروپا سعي در رعايت اين اصل افلاتون شده است که مدير جامعه (حاکم) بايد هم مَرد عمل باشد و هم مَرد انديشه (فيلسوف). بزرگان کشورهاي اروپايي از همان عصر رُنسانس در صدد اجراي آن برآمدند و در انگلستان بعدا يک کالج براي پرورش چنين اشخاصي تاسيس شد که هنوز بکار ادامه مي دهد. بخشي از پيشرفت هاي اروپاييان به دليل داشتن و بکار گماردن چنين افرادي است. همين افراد بودند که در لباس نظامي و ديپلمات و بعضا جهانگرد به شرق آمدند و دولت لندن و چند دولت اروپایی دیگر را بر این منطقه مسلط ساختند.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
انقلاب فرانسه «طلاق» را آزاد كرد
مجلس ملي فرانسه در دوران انقلاب اين كشور در جلسه 20 سپتامبر سال 1792 خود «طلاق» را در آن كشور آزاد كرد.
    فرانسه يك كشور كاتوليك مذهب است و طلاق در مذهب كاتوليك و ازدواج مجدد ممنوع بوده است، كه انقلاب فرانسه اين سد را به صورت مدني آن شكست.
    دويست و ده سال طول كشيد تا ساير كشورهاي كاتوليك مذهب از جمله اسپانيا، ايتاليا و ممالك آمريكاي لاتين و ايرلند طلاق را به تدريج آزاد كرده اند. با وجود اين كليساي كاتوليك هنوز طلاق را مطابق شرع نمي داند و بر آن صحّه نمي گذارد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
دومين انفجار در سفارت آمريكا در بيروت، 17 ماه پس از انفجار نخست
20 سپتامبر سال 1984 بر اثر انفجار يك خودرو حامل بمب در كنار ديوار ساختمان تازه سفارت آمريكا واقع در شمال شرقي شهر بيروت به ساختمان سفارت آسيب شديد رسيد و 40 تَن كشته شدند.
     اين رويداد، يك انفجار انتحاري بود كه 17 ماه پس از انفجار اول صورت گرفت. بيشتر مقتولان، لبناني و از مراجعان سفارت بودند. در اين انفجار تنها دو آمريكايي كشته شدند.
    در پي انفجار اول، دولت آمريكا محل سفارت خود را از غرب بيروت به شمال شرق آن شهر كه ظاهرا ايمني بيشتري داشت منتقل كرده بود.
     23 اكتبر سال 1983 هم ساختمان قرارگاه نيروهاي ويژه (دريابُرد) آمريكا در بيروت بر اثر برخورد عمدي يك وانت حامل بمب ويران شده بود كه ضمن آن 216 نظامي امريكايي جان خود را از دست داده بودند.
صحنه پس از انفجار در کنار ساختمان سفارت امريكا در بيروت در 1984

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
نَه گفتن دا سیلوا ـ مردِ بزرگِ برزیل به خواستِ جورج بوش، پنج ماه پس از سقوط دولت صدام حسين
لولا دا سيلوا
دولت برزيل 19 سپتامبر 2003 و در آستانه ديدار «دا سيلوا» رئيس جمهوری وقت (و کنونی) اين كشور و یک سوسیالیستِ نامدار با جورج دبليو بوش رئيس جمهوری وقت آمريكا اعلام كرد كه برزيل در هيچ شرايطي با دولت واشینگتن همدست نخواهد شد و به عراق نيروي نظامي نخواهد فرستاد. در آن زمان از سقوط دولت حزب بعث (دولت صدام حسين) و افتادن عراق به دست آمريکا پنج ماه گذشته بود و دولت واشینگتن مایل بود که دولت هاي دیگر را در رويداد عراق شريک کند و بخواهد که نيروي نظامي بفرستند، ولو شماري کم (سمبوليک).
     قبلا روزنامه هاي برزيل اقدام مقامات لهستان در فرستادن نيرو به عراق را يك «خوش رقصي» و فراموش كردن تاريخ این کشور (اشغالهاي مكرر دهها ساله توسط روسيه، آلمان و ... و لِه شدن در جريان جنگ جهاني دوم به دست آلمان، سوابق سوسياليستي شدنش و اين كه دهها سال در جناح مخالف ناتو بود و اینک عضو این اتحادیه نظامی) نوشته بودند.
    بزريل 8 میلیون و 515 هزار کیلومتری با 211 میلیون جمعیت و از بنیادگذاران بریکس، پس از فدراسیون آمریکا، دومين کشور پُرجمعیت قاره غربی است و از قدرت هاي جهاني در حال طلوع.
    دا سیلوا متولد 27 اکتبر 1945 در سال 1980 برپایه عقاید خود (سوسالیسمِ عملی) حزب زحمتکشان برزیل را تأسیس کرد که یکی از احزاب چپگرای قدرتمند است.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
مصوّبه مجمع عمومی سازمان ملل در منع اسراييل از تهديد کردن یاسر عرفات
ياسر عرفات
مجمع عمومي سازمان ملل 19 سپتامبر 2003 قطعنامه اي مبني بر منع اسرائيل از ادامه تهديد كردن ياسر عرفات تصويب كرد. چون در اين مجمع، هيچيك از اعضاء حق وتو كردن ندارد، مخالفان اين مصوبه تنها آمريكا، اسرائيل و جزاير مارشال بودند.
     اين نخستين مصوّبه اين مجمع در اجلاس سال 2003 خود بود. مصوبات مجمع عمومي سازمان ملل ضمانت اجرايي ندارند!.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تفسير يادداشت 16 سپتامبر 2002 عراق به سازمان ملل در رسانه ها ـ بي اعتمادي به قول و قرارها
کوفي عنان

به مناسبت غير مجاز اعلام شدن اشغال نظامي عراق که از سوي كوفي عنان دبيركل وقت سازمان ملل مطرح شده بود، در سه روز 18، 19 و 20 سپتامبر 2004 بسياري از رسانه ها يادداشت مورخ 16 سپتامبر 2002 وزير امورخارجه وقت جمهوري عراق خطاب به او (کوفي عنان) را يك سند دانسته و منتشر ساخته بودند.
     عنان در سومين سالروز دريافت اين يادداشت، نظر خودرا اعلام کرده بود.
    طبق نوشته روزنامه ها، در اين يادداشت به امضاي وزير امور خارجه وقت عراق چنين آمده بود:
    "جمهوري عراق در پاسخ به خواست دبيركل اتحاديه عرب و دولتهاي عربي، اسلامي و دوست تصميم گرفته است كه بدون قيد و شرط به بازرسان اسلحه، مامور از جانب سازمان ملل اجازه دهد براي تكميل و اجراي قطعنامه مربوط شوراي امنيت وارد عراق شوند تا اطمينان حاصل شود كه عراق داراي اسلحه كشتار جمعي نيست، و در عوض دشواري هاي موجود از جمله تحريم عراق برطرف شود. ".
     در اين يادداشت اضافه شده بود که دولت جمهوري عراق انتظار دارد كه همه كشورهاي عضو سازمان ملل و اعضاي شوراي امنيت اين سازمان بر پايه منشور ملل و عنايت به اصل 2 اين منشور حاكميت ملي، تماميت ارضي و استقلال سياسی عراق را محترم بشمارند.
     طبق تفسير روزنامه ها، شش ماه پس از ارسال اين يادداشت و در زماني كه هنوز بازرسي تكميل نشده بود و گزارش آن به شوراي امنيت جهت بررسي و اظهار نظر نرفته بود حمله نظامي موتلفان ازجمله آمريکا و انگلستان به عراق آغازشد. قبلا سازمانهاي اطلاعاتي آمريكا و عمدتا از قول فراريان عراقي گزارش کرده بودند که دولت صدام حسين در حال ساختتن سلاحهاي کشتار جمعي است و اين کاررا در نقاط مختلف عراق و حتي در آزمايشگاههاي متحرّک انجام مي دهد.
    در اين تفسيرها اشاره شده بود که حمله نظامي پيش از تکميل بازرسي از عراق و اعلام نتيجه، براي دولت هاي مشابه عراق (کشورهاي در معرض سوء ظنّ) درس خواهد شد که به قول و قرارها و توافق ها اعتماد نکنند و ....
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
توفان دريايي «ايوان» و ضعف خبرنويسي ـ فصل توفان هاي دريايي که به فدراسیون آمریکا هجوم مي آورند
توفان دريايي«ايوان» كه 18 سپتامبر 2004 در استیت های جنوبی و شرقی باعث مرگ دهها تن شد، بيش از ده ميليارد دلار زيان وارد ساخت و ميليونها نفر را تا چند روز بدون برق گذارد؛ درست در روزي این مناطق را مورد حمله قرار داده بود كه 78 سال و نيز 85 سال پيش از آن دو توفان دريايي به همين مناطق حمله ور شده بودند كه توفان 18 سپتامبر 1926 دويست و پنجاه نفر و توفان 18 سپتامبر 1919 دويست و هشتاد آمريكايي را كشته بودند.
     بيشتر رسانه هاي آمريكا در سابقه خبرهاي خود مربوط به پيش بيني وقوع توفان دريايي «ايوان»، به دو توفان سپتامبر سالهاي 1919 و 1926 اشاره نكرده بودند كه كمكي به آمادگي مردم براي رو به رو شدن با توفان ايوان باشد!. توفان ايوان پيش از رسيدن به فدراسیون آمریکا در منطقه كارائيب نيز باعث مرگ 70 تن شده بود، ولي اخبار آن به گونه اي تنظيم نشده بود که آمريکاييان ـ به لحاظ احتياط ـ خودرا آماده کنند. اين توفان در كوبا تلفات نداشت؛ زيرا که رسانه ها و دولت هشدار داده بودند و مردم هم توجه کرده بودند كه بايد سرمشق ساير ملل قرار گيرد.
    بايد دانست كه همه ساله از جولای تا نوامبر در اين قسمت از جهان، توفان هاي متعدد دريايي به وجود مي آيد و به كشورهاي 12 گانه منطقه از جمله فدراسیون آمریکا آسيب مي رساند كه در بعضي سالها اين توفانها شدت بيشتري دارند. در سال 2005 يکي از اين توفانها به نام کاترينا به سه استیت جنوبي آمريکا آسيب فراوان وارد ساخت و شهر نيوارلئان را تقريبا ويران کرد. در سپتامبر 2008 نيز دو توفان ديگر و مخصوصا توفان آيک Ike به مناطق جنوبي فدراسیون آمريکا از جمله تگزاس زيان و تلفات وارد آورد. اين توفانها در كارائيب و اقيانوس اطلس و گاهي در سواحل آفريقا به وجود مي آيند و حرکت خودرا از آنجا آغاز مي کنند.
آسيب وارده به يک هتل از توفان دريايي «ايوان» در ساحل جنوبي فلوريدا

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
تلفات و زيانهاي توفان دريايي ايزابل در سپتامبر 2003 به 3 استیت شرق آمریکا
توفان دريايي «ايزابِل» كه شرق فدراسیون آمریکا را مورد حمله قرار داده بود پس از سه روز تخريب، 19 سپتامبر 2003 در مرز كانادا پايان يافت و بيشترين زيانها را به استیت های كاروليناي شمالي، ويرجينيا و مريلند وارد ساخت كه مريلند و ويرجينيا شهر واشنگتن پايتخت آمريكا را احاطه كرده اند.
    اين توفان ميليون ها تَن را براي چند روز بي برق، آب تصفيه شده و تلفن كرده بود.
    تلفات توفان ايزابل بيش از 12 کشته نبود.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
برخي ديگر از رويدادهاي 20 سپتامبر
  • 622:   طبق تقويم ميلادي، در اين روز حضرت محمد (ص) به شهر يثرب (مدينه) مهاجرت كردند كه مبداء تقويم هجري قرار گرفته است.
        
        
  • 1664:   حاکم مهاجرنشين انگليسيِ مريلندِ آمريكا ازدواج زنان سفيد پوست با سياهپوستان را غير قانوني و ممنوع اعلام داشت.
        
        
  • 1797:   دولت مهاجرینِ استقلال یافته آمريکا در اين روز يك كشتي جنگي از نوع «فري گيتFrigate» به نام «كانستيتوشنUSS Constitution = قانون اساسي» را در بندرگاه بوستون (استیت مشترک المنافع ماساچوستس) به آب افکند كه هنوز نگهداري مي شود و قادر به درياپيمايي و شليك توپ است. اين ناو 15 سال بعد در جريان جنگ با انگلستان يك كشتي انگليسي را غرق كرد و به چند کشتي ديگر آسيب وارد آورد.
    USS Constitution


        
  • 1934:   در این روز صوفیا لورن Sophia Loren بازیگر سینمایی بنام ایتالیایی در شهر رُم به دنیا آمد و بیستم سپتامبر 2023 هشتاد و نه ساله شده است. او از 26 سالگی در فیلم های سینمایی به ایفای نقش پرداخت و به رغم سالمندی و در 89 سالگی هم بازنشسته نشده و دنیای هنر را تَرک نگفته است. شوهر او و پدر دو فرزندش؛ «کارلو پونتی» کارگردان فیلم بود که در سال 2007 فوت شد و از آن پس، صوفیا یک بیوه بوده است. صوفیا که خاله الساندرا موسولینی سیاستمدار ایتالیایی (نوه موسولینی) است وسیعا شهرت جهانی دارد.



        
        
  • 1945:  
    Von Braun

    پس از شكست آلمان در جنگ جهاني دوم، بيستم سپتامبر 1945 دولت آمريكا به عنوان يكي از فاتحان جنگ که نظاميانش در بخش بزرگي از غرب آلمان استقرار داشتند، آن گروه از مهندسان موشك ساز و اتمي اين كشور را كه به دست آورده بود از جمله مهندس «فون براون» را به آمريكا انتقال داد كه براي اين كشور موشك بسازند و به اين كار هم موفق شدند. پس از سقوط آلمان، بر به دست آوردن دانشمندان موشكي ـ اتمي اين كشور ميان فاتحان رقابت شديدي به چشم مي خورد.
        
        
  • 1977:   جمهوری سوسیالیستی ویتنام به عضویت سازمان ملل درآمد. جنگ های مردم این کشور باستانی که از سال 1887 همانند دو کشور دیگر هندوچین شرقی در استعمار فرانسه قرارگرفته بود تا پیروزی و تأمین وحدت در نیمه دهه 1970 فصل قهرمانی تاریخ عمومی را تشکیل می دهد. جمعیت این جمهوری سوسیالیستیِ 331 هزار و 212 کیلومتری در سال 2023 صد میلیون گزارش شده است. پایتخت آن شهر 8 میلیونی «هانوی» است. دولت هانوی سیاستِ دوستی با همه دولت ها را در پیش گرفته است. این دولت پس از پیروزی و تأمین یکپارچگی ویتنام، آن شمار از جنوبی ها را که در طول جنگ به آمریکا کمک کرده بودند مجازات نکرد، حتی سران آنان را ـ همان سیاستی که گاندی به اجرا گذارده و پس از ماندلا دارد جهانی می شود. ناگفته نماند که ویتنام با چین اختلاف ارضی دارند. ویتنامی و چینی ها در آغاز جنبش سوسیالیستی و ضد استعمار و نفوذ غرب، متحد یکدیگر بودند و هوشی مین رهبر متوفای ویتنامی ها در ایجاد حزب کمونیست چین که از اکتبر 1949 قدرت را بدست دارد کمک کرد و در این کشور بود.
        
        
  • 1990:   منطقه South Ossetia از گرجستان جدا شد و اعلام استقلال کرد.
        
        
        
        
  • 2003:   روسيه، بلاروس و كزاخستان طرح تجارت آزاد ميان اعضاي جامعه مشترك المنافع روسيه را كه عبارت از انتقال آزاد كالا، خدمات، سرمايه و كارگر است تصويب كردند.
        
        
  • 2008:   یک کامیون ویژه حمل زباله مقابل هتل ماریوت شهر اسلام آباد پاکستان منفجر شد که در این رویداد 54 تن کشته و بیش از 250 تن دیگر مجروح شدند.
        
        
  • 2011:  


    بُرهان الدین ربّانی رئیس جمهوری پیشین افغانستان و یک تاجیک (پارسی زبان و ایرانی تبار) در 71 سالگی در جریان یک ترور انتحاری فوت شد. تروریست به خانه او در کابل وارد شده بود. برهان الدین که در کابل و قاهره تحصیل کرده بود و مدرک دکترا داشت و از مدرّسان دانشگاه کابل بود بیستم سپتامبر 1940 در بدَخشان به دنیا آمده بود و در بیستم سپتامبر 71 سال بعد جان سپرد. او از سال 1992 تا 1996 رئیس جمهوری افغانستان بود و در پی افتادن کابل بدست طالبان، خودتبعید شد، ولی در خودتبعیدی نیز خودرا رئیس جمهوری می خواند، زیراکه طالبان با جنگ جای او را گرفته بودند نَه از طریق صندوق رای و مردم همچنان اورا در راس کشور می خواستند. در جریان عملیات نظامی آمریکا و طرد طالبان، ربّانی به قدرت بازگشت و 40 روز رئیس جمهوری افغانستان بود که کرزای به این سمت انتخاب شد. ربّانی بنیادگذار جمعیت اسلامی بود و گلبدین حکمتیار از پیروان عقاید او. پارلمان افغانستان با تصویب یک طرح، ربّانی را شهید راه صلح و پیشرفت اعلام کرده است.
        
  • کارنامک نوشيروان (خاطره ای از مولف)
    ماجرای ادعای کشف داروی سرطان در تهران در سال 1336 ـ بزرگنمایی در رسانه ها و نقض قانون از سوی مقامات وزارت بهداری

        نخستین روز مهرماه 1336 و همان زمان که از میز اخبار اقتصادی روزنامه اطلاعات به میز اخبار حوادث این روزنامه منتقل شده بودم، پوشش خبر کشف داروی سرطان که یک جنجال بیش نبود، از میز «گزارش روز به دبیری دکتر انور خامه ای» به میزِ «حوادث شهری» داده شد.
        قبلا رسم نبود که یک خبر پیش پا افتاده مثلا جمع شدن گروهی بیمار مقابل یک خانه در کوچهِ چاله حصار تهران (چهار را گلوبندک و نه چندان دور از ساختمان وزارت بهداری که این ساختمان اینک یک مجتمع قضایی شده است) با هدف دریافت داروی ادعاییِ درمان سرطان، خبر روز روزنامه ها شود و هر روز در صفحات اول قرارگیرد و .... این چنین، دنبال کردن خبر را روزنامه نگاران ایران از پروفسور ویلسون رئیس گروه روزنامه نگاری دانشگاه یوتا یاد گرفته بودند، ولی آن روش را در چند مورد، در مسیری نادرست دنبال کردند و بکار می بردند. دنبال کردن یک خبر تا حل مسأله و یا دادن هشدار و ایجاد تنبّه در جامعه خوب است نَه مطلبی که از پایه، باطل باشد و روزنامه نگار هم آن را بداند. پروفسور ویلسون در تابستان 1335 (1956) برای تدریس روزنامه نگاری پیشرفته (اَدوَنس جُرنالیسم) به ایران دعوت شده بود.
        روزنامه های تهران به قدری آن قضیه (ادعای کشف داروی درمان سرطان از سوی فردی که دانش پزشکی و بیولوژی تحصیل نکرده بود و در این حرفه نبود) را دنبال کردند که دولت (وزارت بهداری) مجبور شد در بیمارستان لقمان الدوله ادهم چند بیمار در اختیار این مدعی که نامش «هراتی» بود بگذارد تا تاثیر داروی ادعایی اورا که یک شربت سیاهرنگ متمایل به سبزِ تیره بود به دست آورد. عمل دولت اشتباه و نقض قانون بود و نشان دادن یک ضعف بزرگ. این نخستین بار در تاریخ ژورنالیسم ایران بود که دولت به آن صورت با جوّسازی رسانه ای که یک شکل دیگر آن؛ «میدیاکراسی» خوانده می شود رو به رو شده بود.
        من (نگارنده) هم بسان خبرنگاران دیگر، به نوبت به بیمارستان لقمان الدوله می رفتم تا در جریان آن تجربه باشم. از روزنامه کیهان هم «محمد بلوری» می آمد که هنوز (از سال 1336) و تا به امروز (تاریخ تحریر این خاطره ـ شهریور 1400)، حادثه نویسی را ترک نگفته است، دهها سال خبرنگار و دبیر صفحه حوادث روزنامه کیهان بود و در دهه های اخیر برای روزنامه ایران و روزنامه اعتماد، صفحه حوادث به دبیری خود به وجود آورد. او آخرین رئیس سندیکای روزنامه نگاران ایران (سندیکای غیر فعال) بوده است.
        یک روز که با خبرنگاری دیگر به نام قوامی [بعدا برای ادامه تحصیل به اتریش رفت و در بازگشت وکیل قضایی شد] به گوشه انبوه از درخت باغچه بیمارستان رفته بودیم، هراتی را در حال چیدن جوانه های شمشاد دیدیم و قضیه را در روزنامه نوشتیم و معلوم شد که او در تهیه داروی خود که از روی یک کتاب طبی قرون وسطی تهیه می شد از جوانه شمشاد هم استفاده می کرد. با درج مشاهده عینی برگ شمشاد چیدن هراتی در روزنامه و نیز مرگ تنی چند از بیماران، دولت به مسئله پایان داد و با اخطار دادستان وقت تهران، چند مقام دولتی که با نقض قانونِ منع مداخله در امر پزشکی ـ بیمار در اختیار هراتی گذارده بودند برکنار شدند و این مقامات هم روزنامه هارا متهم کردند که این هیاهو را به راه انداخته و آنان را مجبور به آن کار کرده بودند و گفته بودند که گزارش های اولیه کشف داروی سرطان توسط هراتی، جامعه را برانگیخته بود و راهی جز آزمایش عملی ادعای هراتی وجود نداشت. دادستان وقت این بهانه را رد کرد و گفت که می توانستند داروی ادعاشده را به دانشکده پزشکی دانشگاه تهران بدهند تا از طرق علمی آن را آزمایش کند، نه اینکه در یک بیمارستان دولتی، در اختیار یک غیر پزشک بیمار بگذارند تا دارو آزمایش کند، روزنامه ها مشاهدات (دیده و شنیده ها) را می نویسند، مقامات مربوط باید به محض انتشار این مشاهدات نظر خود و راه قانونی را به روزنامه ها می دادند که بنویسند تا فشاری از جامعه وارد نشود. این جر و بحث تا مدتی ادامه داشت و به تدریج کمرنگ شد و فراموش.
        
    کُپی از صفحه اول روزنامه اطلاعات در نیمه مهرماه 1336

     نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.



     

    مطالعه اين سايت و نقل مطالب آن با ذكر ماخذ (نشاني کامل سايت و نام مولف آن) آزاد است، مگر براي روزنامه هاي متعلق به دولت و دستگاههاي دولتي؛ زيرا كه مولف اين سايت اكيدا «روزنامه نگاري» را كار دولت نمي داند. روزنامه عمومي به عنوان قوه چهارم دمكراسي بايد كاملا مستقل از دولت و سازمانهاي عمومي باشد تا بتواند رسالت شريف خود را به انجام برساند.


     تماس با مولف:

    editor (a) iranianshistoryonthisday.com
    n.keihanizadeh (a) gmail.com